جستجو در مقالات منتشر شده


59 نتیجه برای Xerc

منیره متوسلیان، مصطفی شیر یزدی، خدیجه نصریانی،
دوره 10، شماره 3 - ( 4-1386 )
چکیده

مقدمه: هموروئید اختلالی بسیار شایع است که موجبب درد می شود. هم چنین معمول ترین مشکل پس از هموروئیدکتومی، که درمان استاندارد این اختلال است، درد می باشد که کنترل آن از بروز پیامدهای مضر فیزیولوژیک و روانی آن جلوگیری می‌کند. تمرینات کگل (kegel) از روش‌های آرام سازی و غیر تهاجمی می باشد که مصرف دارو و عوارض ناخواسته آن را کاهش و رضایت بیمار را افزایش می‌دهد. در این مطالعه تاثیر تمرینات Kegel بر کاهش درد بعد از عمل جراحی هموروئیدکتومی بررسی شده است. روش کار: این مطالعه به روش کارآزمایی بالینی شاهددار تصادفی یک سوکور بوده است. نمونه پژوهش بیماران مراجعه کننده جهت هموروئیدکتومی به بیمارستان شهید صدوقی یزد بودند. تعداد نمونه 30 نفر در گروه تجربه و30 نفر گروه کنترل بود که به صورت آسان و متوالی انتخاب شده و سپس به طور تصادفی به دو گروه شاهد و مورد تقسیم شدند. ابزار گردآوری داده‌ها پرسش‌نامه و مقیاس دیداری درد بود. جهت مداخله به گروه مورد قبل از عمل جراحی تمرینات Kegel آموزش داده شد. بعد از عمل میزان درد در دو گروه بررسی شد و پس از جمع آوری داده‌های مربوط به گروه تجربه و کنترل، اطلاعات با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (آزمون تی و پیرسون) تجزیه و تحلیل گردید. نتایج: یافته‌ها نشان داد میانگین درد بعد از عمل در گروه تجربه طی 48 ساعت اول بعد از عمل 82/5±50/26 و در گروه کنترل 94/5±26/31 بود که اختلاف معنی‌داری بین دو گروه وجود داشت(003/0 = p). از نظر میزان مسکن بعد از عمل، در گروه تجربه میانگین 83/14±9/18 و گروه کنترل 89/29±83/52 بود که اختلاف معنی‌داری نشان داد(00001/0p=). از نظر نوع مسکن بعد از عمل بین گروه تجربه و کنترل در 18، 24 و 48 ساعت بعد از عمل به ترتیب با 04/0 p=، 04/0 p= و 05/0 p= اختلاف معنی‌داری یافت شد. از لحاظ ارتباط بین تعداد دفعات تمرین kegel و شدت درد ارتباط معنی‌داری دیده نشد. نتیجه گیری: بر اساس یافته‌ها، تمرینات Kegel درد محل هموروئیدکتومی را کاهش داده و میانگین مسکن مصرفی گروه تجربه کمتر از گروه شاهد بود. بنابر این از آنجا که تمرینات kegel روشی موثر، ایمن و ارزان می باشد، آموزش این تمرینات در مراقبت‌های قبل از عمل هموروئیدکتومی به مدیریت وکنترل درد در داخل و خارج از بیمارستان کمک می‌کند.
سلیمان زند، اشرف زمانی،
دوره 11، شماره 3 - ( 7-1387 )
چکیده

مقدمه: کمردرد یک مشکل شایع بالینی دوران بارداری می باشد. محققان ورزش را بعنوان یک روش پروفیلاکسی در کاهش کمردرد مادران باردار مطرح می کنند . این مطالعه با هدف تعیین تاثیر انجام ورزش مناسب و وضعیت بدنی صحیح در هنگام فعالیت های روزانه دوران بارداری از طریق آموزش و انجام آن توسط خانم های باردار طراحی شده است . روش کار: این پژوهش یک مطالعه کارآزمایی بالینی است که 138نفر از خانم های بارداری در آن شرکت کردند . پژوهش در چهار مرحله: 1- اخذ شرح حال 2- تعلیم 3- اجراء (افرادمورد پژوهش در طی 30 هفته و هر هفته سه جلسه و هر جلسه 60 دقیقه 10 نوع حرکت ورزشی سبک وهوازی را زیر نظر یک فیزیوتراپ انجام می دادند) 4- ارزیابی نهایی، اجراء شد . نتایج با استفاده از آزمونهای آمارهای و از طریق نرم افزار آماری spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: با توجه به نتایج حاصله ، 2/18 درصد از زنان گروه تجربی و 6/36 درصد از زنان باردار گروه کنترل مبتلا به کمردرد در دوران بارداری شدند . آزمون کای اسکویر ، تفاوت معنی دار آماری را بین دو گروه از نظر ابتلا به کمر درد در دوران بارداری نشان داد(05/0p< ، 5/36= χ²). هم چنین نسبت احتمال در گروه شاهد نسبت به مورد 2 به دست آمد(91/1- 04/4 CI%95 = و05/0p< ) . نتیجه گیری: نتایج بدست آمده نشان می دهد که ورزش در دوران بارداری موجب حذف کمر درد نمی شود ولی می تواند بروز کمر درد را در این دوران کاهش داده یا به تاخیر اندازد .
شهناز شهرجردی، نادر شوندی، رحمان شیخ حسینی،
دوره 12، شماره 4 - ( 12-1388 )
چکیده

مقدمه: دیابت شیرین گروهی هتروژن از بیماری‌های متابولیک است که مشخصه آنها افزایش مزمن قند خون و اختلال متابولیسم کربوهیدرات، چربی و پروتئین می‌باشد. هدف از این پژوهش تعیین تاثیر 8 هفته تمرینات هوازی بر فاکتورهای متابولیک، کیفیت زندگی و سلامت روان زنان دیابتی نوع 2 می باشد. روش کار: در این تحقیق نیمه تجربی از بین زنان مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به کلینیک شرکت نفت اراک، تعداد 18 نفر انتخاب و در دو گروه هوازی (10 نفر) و کنترل (8 نفر) قرار گرفتند. گروه تمرینات هوازی به مدت 8 هفته (3 جلسه در هفته و هر جلسه 50-30 دقیقه) تمرینات را اجرا نمودند. در این پژوهش از فاکتور‌های متابولیک (کلسترول کل، تری گلیسیرید، کلسترول باچگالی بالا، لیپوپروتئین با چگالی خیلی پایین، لیپوپروتئین با چگالی پایین، قند خون ناشتا، هموگلوبین A1c و انسولین سرم)، پرسش‌نامه‌های کیفیت زندگی SF-36 و سلامت روان GHQ استفاده گردید. 05/0>p معنی دار در نظر گرفته شد. نتایج: بین میانگین داده‌های پیش آزمون و پس آزمون قند خون ناشتا، هموگلوبین A1c، انسولین سرم، کیفیت زندگی و سلامت روان گروه هوازی اختلاف معنی‌داری وجود دارد. بین میانگین داده‌های پیش آزمون و پس آزمون کلسترول کل، لیپوپروتئین باچگالی بالا، لیپوپروتئین با چگالی پایین، لیپوپروتئین با چگالی خیلی پایین و تری گلیسرید در گروه هوازی و همه فاکتورها در گروه کنترل اختلاف معنی‌داری مشاهده نشد. نتیجه گیری: تمرینات هوازی بر فاکتورهای متابولیک، کیفیت زندگی و سلامت روان بیماران دیابتی نوع 2 تأثیر دارد و باعث بهبود آنها می‌شود.
مجتبی ایزدی، فرزاد ناظم، اصغر ظریفیان، انوش ایزدی، حسین دوعلی،
دوره 13، شماره 1 - ( 2-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: این پژوهش با هدف تعیین اثر مکمل سازی ال- کارنیتین بر غلظت‌های گلوکز و لاکتات و ظرفیت هوازی هنگام فعالیت ارگومتری زیربیشینه انجام شد. مواد و روش ها: در این مطالعه کارآزمایی بالینی دو سوکور 34 مرد سالم غیر ورزش‌کار دانشگاه ساوه یک نوبت فعالیت پدال زنی روی چرخ کارسنج (PWC170) را در قالب دو گروه تجربی (مصرف ال- کارنیتین) و دارونما(مصرف لاکتوز) در دو مرحله جداگانه اجرای آزمون ورزشی بدون مصرف ال- کارنیتین یا دارونما و اجرای آزمون ورزشی حدوداً 90 دقیقه بعد از مصرف 3 گرم ال- کارنیتین و لاکتوز به ترتیب در گروه تجربی و کنترل اجرا نمودند. بلافاصله پس از آزمون نمونه‌گیری خون به منظور تعیین غلظت‌های گلوکز، لاکتات و فعالیت لاکتات دهیدروژناز به عمل آمد. ضربان قلب استراحت و پایانی آزمون توسط ضربان نگار پولار و هم‌چنین حداکثر اکسیژن مصرفی اندازه‌گیری شدند. یافته‌ها: مکمل سازی آنی ال- کارنیتین تاثیری روی غلظت‌های لاکتات و گلوکز پلاسما ندارد. میزان فعالیت لاکتات دهیدروژناز، ضربان‌های استراحت و زیربیشینه و حداکثر اکسیژن مصرفی نیز در آزمون‌های مرحله اول و دوم مشابه بودند. همه متغیرها در گروه کنترل نیز بدون تغییر بودند. نتیجه گیری: در خصوص اثر مصرف ال- کارنیتین روی عملکرد فعالیت‌های استقامتی نتایج موجود بحث برانگیز و مبهم است. یافته‌های ما نشان داد که مصرف 3 گرم ال- کارنیتین، 90 دقیقه قبل از اجرای آزمون، متغیرهای وابسته را متاثر نمی‌کند. مطالعات بیشتری جهت تعیین اثر مستقیم این نوع مکمل سازی‌ها روی مصرف سوبسترا، متابولیسم چربی- کربوهیدرات و عملکرد ورزشی مورد نیاز است
نادر شوندی، عباس صارمی، محمد پرستش، اکبر قربانی، رحمت الله حیدر پور،
دوره 13، شماره 2 - ( 4-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف تحقیق حاضر تعیین پاسخ شاخص‎های عملکرد ریوی به فعالیت هوازی و بی‎هوازی در هوای آلوده بود. مواد و روش‌ها: در این تحقیق نیمه تجربی 20 مرد سالم به صورت تصادفی به دو گروه مساوی فعالیت و کنترل تقسیم شدند. در گروه فعالیت ابتدا یک جلسه فعالیت هوازی و پس از سه هفته استراحت، یک جلسه فعالیت بی‎هوازی در هوای آلوده روی دوچرخه کارسنج انجام شد. گروه کنترل همین جلسات فعالیتی را در شرایط هوای سالم انجام دادند. آزمون عملکرد ریوی قبل، بلافاصله (پس آزمون اول) و 24 ساعت بعد (پس آزمون دوم) از اجرای هر فعالیت به عمل آمد. یافته‌ها: فعالیت هوازی در هوای آلوده باعث کاهش معنی‎دار شاخص‎های ظرفیت حیاتی اجباری (FVC)، حجم بازدم فعال در ثانیه اول (FEV1) و جریان بازدمی حداکثر بین 25 تا 75 درصد ظرفیت حیاتی ( FEF 25 تا 75 درصد) در پس آزمون اول و دوم گردید. متعاقب فعالیت بی‎هوازی در هوای آلوده FVC و FEF 25 تا 75 درصد در پس آزمون اول و دوم و FEV1 در پس آزمون اول کاهش معنی‎داری یافت. متعاقب فعالیت هوازی شاخص‎های FEV1 و FEF 25 تا 75 درصد در پس آزمون اول و دوم و FEV1/FVC در پس آزمون دوم بیشتر دچار افت شدند. نتیجه گیری: در حالی که انجام فعالیت بدنی هوازی در هوای آلوده باعث کاهش شاخص‎های عملکرد ریوی از جمله (FVC، FEV1 و FEF 25 تا 75 درصد در پس آزمون اول و دوم می‎شود، اما به نظر می‎رسد فعالیت بی‎هوازی در هوای آلوده باعث کاهش کمتری در شاخص‎هایFEF 25 تا 75 درصد و FEV1 در پس آزمون اول و دوم و FEV1/FVC در پس آزمون دوم می‎گردد.
علیرضا بهرامی، عباس صارمی،
دوره 14، شماره 3 - ( 5-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: افراد مسن، چاق و کم تحرک در معرض خطر بیماری‌های دیابت و قلبی عروقی هستند. تمرین ورزشی اختلالات متابولیکی مرتبط با این بیماری‌ها را بهبود می‌بخشد، اما اثرات اضافه کردن محدودیت کالری به ورزش در معرض خطر روشن نیست. هدف مطالعه حاضر ارزیابی اثرات یک برنامه 12 هفته‌ای تعدیل روش زندگی بر پروتئین واکنشی C و شاخص‌های سندروم متابولیک در مردان میانسال چاق/اضافه وزن بود. مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی با طرح پیش آزمون – پس آزمون، 21 مرد کم تحرک به طور تصادفی به دو گروه 12 هفته محدودیت کالری [~500 کیلوکالری] و تمرین ورزشی به همراه محدودیت کالری [~500 کیلوکالری] تقسیم شدند. ترکیب بدنی، نشانگر خطر قلبی عروقی و پروتئین واکنشی C قبل و بعد از مداخله اندازه‌گیری شد. یافته‌ها: بعد از 12 هفته مداخله، در گروه تمرین ورزشی به همراه محدودیت کالری کاهش معنی‌داری در وزن بدن، چربی شکمی (احشایی، زیر جلدی)، مقاومت به انسولین، نیمرخ چربی خون و پروتئین واکنشی C مشاهده شد (05/0p<). در حالی که در گروه محدودیت کالری، فقط بهبود معنی‌داری در وزن بدن و شاخص مقاومت به انسولین مشاهده شد (05/0p<). نتیجه‌گیری: مداخلات روش زندگی که رژیم غذایی را با تمرین ورزشی ترکیب کند موجب بهبود مقاومت به انسولین، التهاب سیستمیک و ریسک فاکتورهای قلبی عروقی در افراد میانسال چاق/اضافه وزن می‌شود.
هوشنگ نجفی، سعید چنگیزی آشتیانی، سعید خامنه،
دوره 14، شماره 3 - ( 5-1390 )
چکیده

چکیده بارورسپتورها در شریان های کاروتیدی و آئورتی قرار گرفته اند و نقش اساسی در کنترل سیستم قلبی-عروقی بازی می کنند. هدف این مقاله مرور اثرات تحریک بارورسپتورها بر تعداد ضربان قلب در حالت استراحت و ضمن ورزش، میزان جریان خون مغز در افراد جوان و میان سال، و پدیده تاکیکاردی پس از رفع تحریک واگ می باشد..شواهد کافی در دست است که نشان می دهند بارورفلکس شریانی در طول ورزش نیز به وسیله باز تنظیمی فعال باقی می ماند و میزان باز تنظیمی نیز رابطه مستقیم با شدت ورزش دارد. این تنظیمات ممکن است از طریق مسیرهای آوران حسی-پیکری از نواحی محیطی بدن، مسیرهای منشاء گرفته از دستورات مرکزی و یا مسیرهای وازوپرسینی و اکسی توسینی صورت پذیرد که تمام این مسیرها به هسته منزوی ختم می گردند. خود تنظیمی جریان خون مغز فرایندی است که توسط آن میزان جریان خون مغزی، بر خلاف نوسانات فشار پرفیوژن کننده مغز، در حد ثابتی حفظ می گردد. این مکانیسم در افراد مسن نیز، علیرغم تغییرات حساسیت بارورسپتورها، همانند افراد جوان سبب تثبیت میزان جریان خون مغز در یک دامنه خاص می گردد، گر چه با افزایش سن میزان مطلق جریان خون مغز در هر دو جنس کاهش می یابد. همچنین، نشان داده شده که پس از خاتمه تحریک بارورسپتورهای کاروتیدی تعداد ضربان قلب افزایش می یابد که به تاکیکاردی پس از رفع تحریک واگ موسوم است و بنظر می رسد که دو جزء آدرنرژیک و غیر آدرنرژیک در آن درگیر باشند.
یحیی بیگدلی، علی حیدریان پور،
دوره 15، شماره 4 - ( 6-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: نوروپاتی محیطی یکی از عوارض شایع دیابت ملیتوس می‎باشد. از طرفی نشان داده شده است که استرس اکسیداتیو، یکی از عوامل مهم در ایجاد و پیشرفت نوروپاتی در دیابت می‎باشد با این حال پاتوفیزیولوژی دقیق آن مشخص نشده است. در این مطالعه اثرات تمرینات ورزشی منظم و مصرف ویتامین C روی آستانه درد موش‎های دیابتی مورد بررسی قرار گرفت. مواد و روش‎ها: در این مطالعه تجربی موش‎های صحرایی نر نژاد ویستار به تعداد 36 سر در محدوده وزنی 10±220 گرم به گروه‎های کنترل و دیابتی (کنترل، با مصرف ویتامینC، ورزیده و با مصرف ویتامینC توام با انجام ورزش) تقسیم شدند. گروه دیابتی با تزریق زیر جلدی داروی استرپتوزوتوسین (60 میلی‎گرم/ کیلوگرم) دیابتی شدند. یک هفته بعد از القای دیابت، حیوانات تحت تمرینات منظم ورزشی شنا و مصرف ویتامین C به مدت 8 هفته قرار گرفتند. در پایان هفته سوم، پنجم و هشتم از حیوانات تست تیلک فلیک جهت اندازه‎گیری آستانه درد به عمل آمد. داده های جمع آوری شده نیز با استفاده از نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند. یافته‎ها: دیابت به طور معنی‎داری آستانه درد موش‎ها را کاهش داد. تمرینات منظم ورزشی و مصرف ویتامین C، هیپرآلژزی ناشی از دیابت را به طور معنی‎داری کاهش دادند و اثرات توام تمرینات منظم ورزشی و مصرف ویتامین C در کاهش آستانه درد بیشتر از اثر هر یک از آنها به تنهایی می‎باشد. نتیجه گیری: تجویز تمرینات منظم ورزشی و ویتامین C در دیابت می‎تواند روش مناسبی برای پیش‎گیری هیپرآلژزی ناشی از آن باشد در نتیجه برای درمان و کنترل درد مفید می‎باشند.
فرزاد ناظم، مجتبی ایزدی، مجید جلیلی، بهزاد کشاورز،
دوره 15، شماره 9 - ( 11-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: مطالعات همه‎گیر شناسی از ارتباط بروز نشانگان آسم با عواملی مانند زندگی کم تحرک، بیماری‎های متابولیک و قلبی-عروقی حکایت دارد. با این حال، نقش برجسته هر یک از مولفه‎های پروتکل‎های توان بخشی ورزش بر عملکرد ریوی بیماران آسم مزمن بحث انگیز است. هدف این مطالعه مداخله تمرین هوازی و یک ماه بی‎تمرینی بر بیماران آسم چاق می‎باشد مواد و روش‎ها: این پژوهش به صورت نیمه تجربی با طرح دو گروهی و آزمون قبل و بعد در 39 مرد میانسال چاق مبتلا به آسم خفیف و متوسط اجرا گردید. گروه آزمایش(19نفر) با ملاحظه دامنه ایمن شدت کار (15≥RPE>9) مدت3 ماه مطابق برنامه توان بخشی زیر بیشینه (50 تا80 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی) به تمرین هوازی پرداختند. سپس یک ماه در وضعیت بی‎تمرینی قرار گرفتند. گروه شاهد (20 نفر) از تمرین هوازی به دور ماندند. پارامترهای اسپیرومتریک آزمودنی‎ها در شرایط پایه، سه ماه تمرین هوازی و یک ماه بی تمرینی به روش استاندارد اندازه‌گیری شدند. یافته‎ها: شاخص‎های عملکرد ریوی شامل FVC، FEV1/FVC، PEF، FEF%75 و MVV کاهش‎های معنی‎داری مشاهده شد. در این میان، الگوی تغییرات FEV1، FEV1/FVCو MVV حتی پس از گذشت یک ماه بی‎تمرینی هم‎چنان پایدار بود (05/0>p). تغیر معنی داری در متغیر های گروه شاهد رخ نداد(05/0


احمد رحمانی، محمود شیخ، رسول حمایت طلب، ناصر نقدی،
دوره 16، شماره 1 - ( 1-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: ورزش می‎تواند با اثرات منفی استرس مقابله کند، اما پروتکل‌های مختلف و شدت‌های متفاوت تمرین، برای تعدیل اثرات استرس، نتایج گوناگونی را در برداشته است. هدف این پژوهش بررسی تاثیر استرس بی‎حرکتی بر عملکرد شناختی و نقش تعدیل کننده ورزش بود.

مواد و روش‎ها: این مطالعه از نوع تجربی می‎باشد که در آن رت‎های نر بالغ نژاد آلبینو- ویستار به صورت تصادفی در 5 گروه جایگزین شدند و بر حسب نوع گروه در معرض مداخله استرس از نوع بی‎حرکتی(2 ساعت در روز×7 روز)، ورزش ملایم (30 دقیقه در روز×7 روز) و یا بدون مداخله، قرار گرفتند. آموزش و آزمون حیوانات با استفاده از ماز آبی موریس انجام شد.

یافته‌ها: گروه استرس در مراحل اکتساب(05/0>p) و به یادآوری (05/0>p) عملکرد ضعیف‌تری نسبت به گروه کنترل در ماز آبی موریس داشت. گروه ورزش- استرس و گروه کنترل نیز عملکرد متفاوتی نداشتند. استرس، سطح کورتیکوسترون سرم را به طور معنی‎داری افزایش داد(001/0>p)، اما ورزش باعث کاهش معنی‎دار سطوح کورتیکوسترون شد(001/0>p). هم‎چنین، بین عملکرد گروه ورزش و شم در مرحله اکتساب تفاوتی وجود نداشت. اما در مرحله به یادآوری، عملکرد شناختی گروه ورزش بهتر از گروه شم بود(05/0>p).

نتیجه‎گیری: یک هفته استرس بی حرکتی موجب تخریب یادگیری در مرحله اکتساب می‎شود و ورزش با شدت پایین می‌تواند از اثرات منفی استرس جلوگیری کند. در تاثیر حفاظتی ورزش در برابر اثرات تخریبی استرس، ممکن است کورتیکوسترون واسطه اصلی باشد. هم‎چنین، نقش ورزش در به یادآوری تجربیات گذشته مشهودتر از اکتساب آن تجربیات است.


عباس صارمی، نادر شوندی، مونا درزفولیان،
دوره 16، شماره 2 - ( 2-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: هورمون آنتی مولرین یک مارکر معتبر برای ذخیره تخمدانی و ظرفیت باروری است. هدف این مطالعه بررسی تفاوت‌های در هورمون آنتی مولرین بین زنان فعال بدنی و غیر‌فعال بود.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه مقطعی، هشتاد و دو زن در سنین باروری (18 تا 50 سال) شرکت کردند (42 نفر فعال و 40 نفر غیر‌فعال). سطح فعالیت بدنی از طریق پرسش‌نامه بین المللی فعالیت بدنی تخمین زده شد. اطلاعات درباره شاخص‌های باروری از ثبت‌های بالینی به دست آمد. هورمون آنتی مولرین سرمی با استفاده از روش الایزا اندازه‌گیری شد.

یافته‌ها: اختلاف معنی‌داری بر حسب میانگین سن بین دو گروه وجود نداشت(05/0p>). اختلاف معنی‌داری میان زنان فعال بدنی و غیر فعال در ارتباط با غلظت سرمی هورمون آنتی مولرین وجود داشت (به ترتیب 75/0±99/3 در مقابل 53/0±63/1 نانوگرم/میلی لیتر) (03/0>p). میزان سقط جنین به طور معنی‌دار بین زنان فعال بدنی و غیر فعال متفاوت بود (به ترتیب 26/0±13/0 بار در مقابل 51/0±40/0 بار) (05/0>p).

نتیجه‌گیری: این یافته‌ها نشان می‌دهد که فعالیت بدنی ممکن است ظرفیت باروری را در بین زنان سالم از طریق حفظ هورمون آنتی مولرین بهبود بخشد.


ناز آفرین جو کار ، فرهاد دریانوش، حسین جعفری، سمیه کاشرفی فرد، علی عسکرزاده،
دوره 16، شماره 6 - ( 6-1392 )
چکیده

 زمینه و هدف: هدف از انجام این تحقیق، مطالعه تغییرات احتمالی پروتئین شوک گرمایی 70 ، آنزیم های کبدی و کراتین فسفو کیناز پس از فصل تمرینات و مسابقات آزاد جهانی در ورزشکاران حرفه‌ای می باشد.

مواد و روش‌ها: 10 دختر ورزشکار حرفه‌ای اسکیت انتخاب شدند. آزمون ورزشی برونگرا در سه نوبت (24 ساعت قبل از شروع تمرینات، بعد از شش ماه برنامه تمرینی (قبل از مسابقات جهانی) و 24 ساعت بعد از مسابقات جهانی) توسط ورزشکاران انجام شد. برنامه تمرینی تخصصی اسکیت ، 26 هفته و هر هفته در 5 جلسه اجرا می‌شد ونمونه خونی به منظور اندازه گیری در قبل و بعد از هر آزمون ورزشی برونگرا گرفته ‌شد.

یافته‌ها: در مرحله قبل از تمرین، غلظت پروتئین شوک گرمایی 70 در واکنش به آزمون ورزشی برونگرا تغییر معنی‌داری نشان نداد (898/0p=). اما در مرحله پس از تمرین، به طور معنی‌داری پس از آزمون برونگرا افزایش یافت (031/0p=). همچنین، در اندازه گیری-های پس از آزمون برونگرا، غلظت آنزیم‌های کبدی و کراتین فسفو کیناز در مرحله دوم و سوم نسبت به مرحله اول به طور معنی داری بیشتر بود (05/0p<).

نتیجه گیری: یافته‌های پژوهش نشان داد بالا رفتن سطح آمادگی بدنی ورزشکاران در طول فصل تمرینات و مسابقات باعث افزایش سطح محافظت از بدن (تولید HSP70) می‌گردد و این موضوع به سطح توانایی بدن فرد جهت تولید این پروتئین بستگی دارد. همچنین می-توان گفت احتمالا سطح آمادگی بدنی افراد، عاملی مهم در میزان سطوح ALT، AST وALP پس از اجرای آزمون ورزشی برونگرا است.


ساجده محتشمی، رغد معمار، حسین نبوی نیک، وحیده دهقانی تفتی،
دوره 16، شماره 7 - ( 7-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: تعادل جزء نیازهای اساسی جهت انجام فعالیت‌های روزمره می باشد و در فعالیت ایستا و پویا نقش مهمی را ایفا می‌کند. هدف از این پژوهش ارزیابی تعادل افراد مبتلا به نوروپاتی محیطی دیابتی بعد از 4 هفته برنامه تمرین تعادلی و عملکردی می باشد.

مواد و روش‌ها: این پژوهش از نوع نیمه تجربی است. 22 نفر از بیماران دیابتی مبتلا به نوروپاتی محیطی دیابتی (11 نفر گروه تجربی و 11 نفر کنترل) با میانگین سنی 79/53 سال، قد 41/163 سانتی متر و وزن 49/71 کیلوگرم به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. آزمون‌های برگ، زمان برخاستن‌ و‌رفتن برای اندازه‌گیری تعادل انجام شد. از 12 جلسه تمرین ترکیبی تعادلی و عملکردی به عنوان مداخله استفاده شد.از آزمون t همبسته برای تعیین اختلاف بین پیش آزمون و پس آزمون و آزمون t مستقل برای مقایسه دو گروه کنترل و تجربی استفاده شد.

یافته ها: نتایج آزمون تی همبسته نشان داد دوره تمرینی بر تعادل عملکردی و تعادل پویا اثر معناداری دارد. مقایسه نتایج بین گروهی نیز نشان داد که بین تعادل عملکردی قبل از تمرین اختلاف معناداری وجود ندارد اما بعد از تمرین نتایج عکس بود. در تعادل پویا نیز نتایج بین گروهی قبل و بعد از دوره تمرینی اختلاف معنی داری را نشان نداد.

‌نتیجه گیری: بیماران مبتلا به نوروپاتی دیابتی احتمالا دچار اختلال در تعادل می باشند و به نظر می رسد مهمترین عامل آن آسیب گیرنده‌های حسی عمقی می باشد که ممکن است انجام تمرینات ترکیبی تعادلی و عملکردی از طریق وارد آوردن اضافه‌ بار بر روی سیستم بینایی، دهلیزی و حس عمقی و تحریک این سیستم تعادل را بهبود می بخشد. از این‌رو می‌تواند به عنوان تمریناتی جهت بهبود تعادل توصیه شوند.


اکرم جعفری، محمدرضا مرادی،
دوره 16، شماره 11 - ( 11-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: افزایش سن با کاهش اشتها، وزن و جرم عضلانی و افزایش جرم چربی بدن همراه است. گرلین و ابستاتین دو پپتید موثر بر اشتها هستند. هدف از تحقیق حاضر بررسی مقدار گرلین، ابستاتین و برخی متغیرهای ترکیب بدن و ارتباط آنها در مردان ورزشکار و غیر ورزشکار 50-70 ساله است.

مواد و روش ها: این تحقیق یک مطالعه تحلیلی است. 30 مرد ورزشکار و 30 مرد غیر ورزشکار 50 تا70 ساله در تحقیق حاضر شرکت کردند. مقدار گرلین، ابستاتین و متغیرهای ترکیب بدن شامل وزن، جرم عضلانی، جرم چربی، درصد چربی بدن و شاخص توده بدن اندازه گیری شد.

یافته ها: جرم عضلانی به طور معناداری (01/ 0p<) و مقدار گرلین به طور غیر معناداری (16/ 0= p) در گروه ورزشکار بیشتر بود. همچنین درصد چربی بدن در گروه غیر ورزشکار به طور غیر معناداری (13/ 0= p) بشتر بود. ارتباطی منفی بین گرلین و ابستاتین با جرم عضلانی و ارتباطی مثبت و معنادار بین گرلین و ابستاتین با درصد چربی بدن در گروه غیر ورزشکار مشاهده شد. در دو گروه ارتباطی قوی بین گرلین و ابستاتین دیده شد.

نتیجه گیری: شرکت منظم در تمرینات بسکتبال می تواند باعث افزایش جرم عضلانی در مردان 50-70 ساله شود. ورزش می تواند اثرات افزایش سن بر ترکیب بدن را از طریق افزایش برخی هورمون های آنابولیک مانند گرلین و ابستاتین به تاخیر بیاندازد که این امر می تواند رابطه بین گرلین و ابستاتین و برخی متغیرهای ترکیب بدن را تغییر دهد.


بابک داوودی، شیرین زیلایی بوری، اکرم آهنگرپور، مریم زیلایی بوری،
دوره 17، شماره 4 - ( 4-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: فعالیت بدنی و اضافه وزن هر دو همئوستاز بدن را دست خوش تغییر می‌سازند. بدین منظور در این پژوهش اثر دو شیوه تمرین هوازی با شدت بالا و متوسط بر میزان آدیپونکتین و رزیستین دختران چاق و دارای اضافه وزن مقایسه شد.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه نیمه تجربی تعداد 15 دختر چاق و دارای اضافه وزن(میانگین سنی 54/093/22 سال، وزن 07/2±15/75 کیلوگرم، میانگین قد 38/1±6/160 سانتی‌متر، میانگین شاخص توده بدنی 73/024/29 کیلوگرم بر مجذور قد به متر) به صورت تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند. آزمودنی‌ها به دو گروه تمرین هوازی با شدت بالا(95- 85 درصد حداکثر ضربان قلب،33 دقیقه تمرین) و شدت متوسط(70-50 درصد حداکثر ضربان قلب، 41 دقیقه تمرین) تقسیم شدند. تمرینات سه روز در هفته به مدت هشت هفته انجام شد. برای تجزیه و تحلیل آماری داده‌های تحقیق از آزمونIndipendent-samples T Test و آزمون تحلیل واریانس Repeated measure، در سطح معنی‌داری 05/0>p استفاده شد.

یافته‌ها: نتایج حاکی از افزایش معنی‌دار آدیپونکتین با انجام تمرین با شدت بالا پس از هشت هفته در مقایسه با تمرین با شدت متوسط شد(02/0p=). هم‌چنین کاهش معنی‌داری در توده و درصد چربی پس از تمرین با شدت متوسط مشاهده شد(03/0p=). علاوه بر آن تمرین با شدت متوسط سبب کاهش قابل ملاحظه رزیستین پس از هشت هفته شد(06/0p=).

نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد تمرینات با شدت بالا فشار متابولیکی لازم برای افزایش آدیپونکتین را حتی بدون کاهش وزن و توده چربی فراهم می‌آورد.


سیده مرضیه کتابی پور، مریم کوشکی جهرمی،
دوره 17، شماره 8 - ( 8-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به اهمیت پیش‌گیری از بیماری‌های قلبی عروقی در سنین یائسگی، هدف این پژوهش بررسی تاثیر هشت هفته تمرین هوازی پیشرونده در آب بر آپوپروتئین‌های نوع A و B و لیپوپروتئین‌های سرم زنان یائسه دارای اضافه وزن و با وزن طبیعی بود.

مواد و روش‌ها: این تحقیق از نوع نیمه تجربی بود که 29 زن یائسه غیر ورزشکار شهر اصفهان (سن: 68/4±04/57 سال) داوطلبانه در تحقیق شرکت کردند. آزمودنی‌های این پژوهش بر اساس شاخص توده بدنی به دو گروه چاق (تعداد: 15 نفر، 90/3±21/30 =BMI) و وزن طبیعی(تعداد: 14 نفر 25/2± 44/22 =BMI) تقسیم شدند. آزمودنی‌های هر دو گروه به مدت هشت هفته، هفته‌ای سه جلسه و هر جلسه با شدت فزاینده 50 تا 70 درصد ضربان قلب بیشینه و به مدت 45 دقیقه در تمرینات هوازی در آب شرکت کردند. نمونه‌های خونی در وضعیت ناشتا از محل ورید بازویی دست چپ، در حالت نشسته در دو مرحله قبل و 24 ساعت بعد از برنامه تمرینی گرفته شد.

یافته‌ها: نتایج نشان داد که در گروه چاق فعالیت ورزشی موجب تغییر معنی‌داری در شاخص‌های VLDL، و آپوپروتئین‌های نوع A و B شد. در گروه وزن طبیعی تمرین ورزشی موجب تغییر معنی‌داری در شاخص‌های LDL،VLDL، و آپوپروتئین‌های نوع A و B و ApoA/ApoB شد ولی در بین گروه‌ها تفاوت معنی‌داری در هیچ یک از متغیرهای مورد مطالعه وجود نداشت.

نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج پژوهش، تمرین فزاینده هوازی در آب موجب کاهش مشابهی در برخی عوامل خطرزای قلبی عروقی به ویژه کاهش آپوپروتئین B و ApoB/ApoA و افزایش ApoA در زنان یائسه چاق و با وزن طبیعی می‌شود.


عباس صارمی، علیرضا بهرامی، مهری جمیلیان، پرستو معظمی گودرزی،
دوره 17، شماره 9 - ( 9-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: سندروم تخمدان پلی‌کیستیک یک اختلال هورمونی پیچیده است که سیستم‌های متابولیکی و تولید مثلی را متاثر می‌سازد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثر 8 هفته تمرین پیلاتس بر سطح هورمون آنتی مولرین و عوامل خطرساز قلبی و متابولیکی در زنان مبتلا به سندروم تخمدان پلی‌کیستیک می‌باشد.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون، 20 زن مبتلا به سندروم تخمدان پلی‌کیستیک (29/4±16/28 سال) به طور تصادفی به گروه‌های تمرین پیلاتس (10 نفر) و کنترل (10 نفر) اختصاص داده شدند. گروه تمرین در یک برنامه فزاینده حرکات پیلاتس شرکت نمودند، (سه روز در هفته) در حالی که به گروه کنترل آموزش داده شد در طول دوره 8 هفته‌ای تحقیق سطح فعالیت‌های معمول خود را حفظ نمایند. سطوح سرمی هورمون آنتی مولرین، ترکیب بدنی و شاخص‌های متابولیکی قبل و بعد از دوره تمرین ارزیابی شد.

یافته‌ها: بعد از 8 هفته تمرین پیلاتس شاخص مقاومت به انسولین، کلسترول تام، لیپوپروتئین با چگالی پایین، تری گلیسرید و چربی شکمی به طور معنی‌دار کاهش یافت(05/0p<). به علاوه، مقادیر هورمون آنتی مولرین در پاسخ به تمرین هوازی به طور معنی‌دار کاهش یافت(05/0p<).

نتیجه‌گیری: این نتایج پیشنهاد می‌کند که تمرین پیلاتس می‌تواند اثرات مطلوبی بر شاخص‌های متابولیکی و ذخیره تخمدانی در زنان مبتلا به سندروم تخمدان پلی‌کیستیک داشته باشد


سجاد کرمی، مجید کاشف، یعقوب مهری الوار،
دوره 17، شماره 10 - ( 10-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: پروتئین شوک گرمایی (HSP) می‌تواند از طریق تسهیل در بازسازی پروتئین‌های دناتوره شده به عنوان محافظ سلولی عمل کند. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر محافطتی گلوتامین در برابر استرس ناشی از فعالیت ورزشی و ارتباط آن با پاسخ HSP70 و کورتیزول می‌باشد.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی 28 فوتبالیست در چهار گروه برابر کنترل، مکمل، مکمل– فعالیت ورزشی و فعالیت ورزشی، تقسیم شدند. مکمل و دارونما را به مقدار 5/0 گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن و حجم 5 میلی لیتر به ازای هر کیلوگرم وزن بدن یک ساعت قبل از اجرای فعالیت ورزشی مصرف کردند. فعالیت ورزشی شامل 3 مرحله دویدن 20 دقیقه‌ای با شدت 80 درصد ضربان قلب بیشینه و استراحت فعال 5 دقیقه‌ای بود. نمونه خونی پایه، پس آزمون و 90 دقیقه پس از آزمون گرفته و HSP70 سرم و کورتیزول به ترتیب با استفاده از روش الایزا و RIA سنجیده شد. داده‌ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس در اندازه‌گیری مکرر چند متغیره در سطح 05/0 p&le تحلیل شد.

یافته‌ها: در مقادیر HSP70 بین گروه مکمل و مکمل فعالیت ورزشی نسبت به گروه کنترل (019/0 p&le و 09/0p&le) و گروه مکمل با مکمل فعالیت ورزشی (032/0p&le) و هم‌چنین بین مراحل پس آزمون و 90 دقیقه پس از آزمون نسبت به مرحله پایه (06/0p&le و 08/0p&le) و بین مرحله پس آزمون و 90 دقیقه پس از آزمون (030/0p&le) تفاوت معنی دار وجود داشت. مقادیر کورتیزول بین مراحل پایه و 90 دقیقه پس از آزمون (026/0p&le) تفاوت معنی‌دار نشان داد.

نتیجه‌گیری: مکمل گلوتامین محرک بیان HSP70 بوده و ترکیب مکمل– فعالیت ورزشی پاسخ بزرگ‌تری از HSP70 را شامل می‌شود لذا به ورزشکارانی که قصد شرکت در تمرینات شدید را دارند مصرف گلوتامین توصیه می‌شود.


مریم نظری، محمد رضا کردی، سیروس چوبینه،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر فعالیت تناوبی شدید بر سطوح سرمی کراتین کینار و لاکتات دهیدروژناز به عنوان شاخص‌های آسیب عضلانی و ژلاتیناز نوع یک به عنوان شاخص التهاب بافتی، در دختران جوان غیرفعال بود.

مواد و روشها: در این مطالعه نیمه تجربی ۱۴ دانشجوی دختر غیرفعال انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه اجرای فعالیت تناوبی شدید (با میانگین و انحراف استاندارد ۲/۵۶±۲۱/۲۸ سال، قد ۳/۷±۱۶۳/۱ سانتی‌متر و وزن ۴/۹۵±۵۲/۸۶ کیلوگرم) و گروه کنترل (با میانگین و انحراف استاندارد ۷/۵۰±۲۰/۲۵ سال، قد ۴/۵±۱۶۲/۴ سانتی‌متر و وزن ۳/۶۷± ۵۲/۶۴ کیلوگرم) تقسیم شدند.آزمودنی‌های گروه تجربی در شش تکرار یک دقیقه‌ای با شدت ۹۰ الی ۹۵ درصد HR max دویدند. نمونه‌های خونی قبل و به فاصله ۳۰ دقیقه پس از اجرای پروتکل تمرینی گرفته شد. اندازه‌گیری مقادیر مربوط به فاکتورهای ذکر شده با استفاده از کیت‌های مربوطه انجام گرفت. داده‌ها با آزمون تی مستقل در سطح معنی‌داری ۰/۰۵ تجزیه و تحلیل شد.

یافتهها: پس از جمع‌آوری و تجزیه و تحلیل داده‌ها، نتایج نشان دادند افزایش معنی‌داری در مقادیر کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز در اثر اجرای فعالیت تناوبی شدید وجود دارد ولی هیچ اختلاف قابل ملاحظه‌ای در سطوح ژلاتیناز نوع یک در اثر اجرای این فعالیت مشاهده نشد.

نتیجهگیری: بنابراین می‌توان گفت یک جلسه اجرای فعالیت تناوبی شدید می‌تواند باعث افزایش برخی از شاخص‌های آسیب عضلانی هم‌چون کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز شود و در رابطه با پاسخ التهابی بدن، تغییر قابل ملاحظه‌ای در ژلاتیناز نوع یک موجب نمی‌شود.


آزاده نجارزاده، هادی عطارد، حسن مظفری خسروی، علی دهقانی، فواد عسجدی،
دوره 18، شماره 4 - ( 4-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: کوفتگی عضلانی تأخیری پس از اجرای فعالیت‌های مقاومتی یا تمرینات برون‌گرا احتمالاً در اثر آسیب ساختار عضلانی به وجود می‌آید و تغذیه با ایفای نقش حیاتی در هر دو فرآیند سنتز و تجزیه پروتئین می‌تواند بر آسیب عضلانی موثر باشد. هدف از این مطالعه، تعیین اثر مصرف یک وعده مکمل گلوتامین بر شاخص‌های آسیب عضلانی پس از یک جلسه فعالیت مقاومتی برون‌گرا بود.

مواد و روش‌ها: 80 مرد داوطلب غیر ورزش‌کار (سن 2/2±2/22 سال، قد 5±175سانتی‌متر، وزن 9±64/71 کیلوگرم، نمایه توده بدن 2/2±2/23 کیلوگرم بر مترمربع و چربی بدن 4/2±5/17 درصد) به صورت تصادفی و دوسوکور به دو گروه مکمل (40=n) (روزانه 1/0 گرم گلوتامین در هر کیلوگرم وزن بدن) و دارونما (40=n) (روزانه 1/0 گرم مالتودکسترین در هر کیلوگرم وزن بدن) تقسیم شدند. کراتین‌کیناز سرم از طریق روش فتومتریک، درد عضلانی با استفاده از مقیاس استاندارد PAS و هم‌چنین دامنه حرکتی مفصل زانو به وسیله گونیامتر در زمآن‌های پیش از آزمون و 24 و 48 ساعت پس از آزمون مقاومتی که شامل حرکت فلکشن زانو بود، اندازه‌گیری شد.

یافته‌ها: در هیچ یک از زمآن‌های اندازه‌گیری، مصرف مکمل گلوتامین تفاوت معنی‌داری در کاهش میزان کراتین‌کیناز نداشت، اما نسبت به گروه دارونما سبب کاهش میزان درد عضلانی در زمآن‌های 24 و 48 ساعت پس از آزمون مقاومتی گردید، از طرفی دامنه حرکتی مفصل زانو در زمان 24 ساعت پس از آزمون به طور معنی‌دار بهبود یافت.

نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد که مکمل یاری گلوتامین از طریقی به جز کاهش شاخص‌های آسیب عضلانی سبب بهبود علایم ظاهری گردیده است.



صفحه 1 از 3    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb