جستجو در مقالات منتشر شده


31 نتیجه برای Pon

محمد خلیلی،
دوره 5، شماره 4 - ( 10-1381 )
چکیده

مقدمه: لارنگوسکوپی و لوله گذاری تراشه، فرایندی است که همواره باعث تحریک سمپاتیک و ایجاد پاسخ پرسور در بیمار می شود که این موضوع، به صورت تشدید پاسخ های همودینامیک (افزایش ضربان قلب، فشار خون و انواع تاکی آریتمی ها) می تواند عوارض شدیدی را برای بیماران حساس به این تغییرات ایجاد کند.
بنابراین به نظر می رسد که اگر یک نارکوتیک سریع الاثر با طول اثر کوتاه مدت را بتوان با دوز بالا به کار برد، می توان پاسخ پرسور را کنترل کرد هم از عوارض بعدی مثل افت تنفسی طولانی مدت جلوگیری کرد. در این مطالعه، آلفنتانیل به عنوان یک نارکوتیک کوتاه اثر در 2 دوز مختلف مورداستفاده قرار گرفته و میزان تاثیر دو روش و نیزبرخی عوارض حاصله مقایسه گردیده است.
روش کار: این پژوهش یک کارآزمایی بالینی یک سوکور می باشد که در آن تعداد 236 بیمار بین 70-18 سال که نیاز به بیهوشی عمومی و لوله گذاری تراشه داشتند. بدون توجه به جنسیت و نوع عمل جراحی به صورت تصادفی انتخاب و به دو گروه 118 نفری تقسیم شدند. به گروه اول آلفنتانیل با دوز 15 میکروگرم به ازای هر کیلوگرم و به گروه دوم 45 میکروگرم به ازای هر کیلوگرم تجویز شد. کلیه بیماران داروهای القای بیهوشی را به صورت یکسان دریافت نمودند و در کلیه بیماران یک بار قبل از تزریق داروها و یکبار هم بلافاصله بعد از لوله گذاری تراشه، فشار خون و تعداد ضربان قلب بیماران به وسیله دستگاه پالس اکسی متری و فشار سنج جیوه ای اندازه گیری و ثبت شد. همچنین میزان بروز عوارض مثل افت فشار خون، بروز سفتی عضلانی و پدیده تحرک عصبی به صورت کمی و بهبودی بعد از جراحی به صورت کیفی تعیین شد.
نتایج: یافته ها نشان داد که اولا آلفنتانیل در هر دو مقدار به کار رفته در کنترل پاسخ پرسور موثر بود که در مورد افزایش ضربان قلب، نتایج تفاوت قابل توجه و معنی داری را در دو گروه نشان نداد (P=0/4) ولی در مورد فشار متوسط شریانی اختلاف بین دو گروه معنی دار بود (P<0/05) ضمن این که در گروهی که آلفنتانیل را با دوز بالا گرفته بودند میزان بروز عوارض مثل افت شدید فشار خون (P<0/05) و پدیده برانگیختگی عصبی (P<0/05) و سندرم سفتی سینه (P<0/05) بیش تر از گروه دریافت کننده با دوز پایین دارو بود. در این مطالعه نتایج با استفاده از توزیع Z و تست مربع کای مورد آنالیز آماری قرار گرفتند.
نتیجه گیری: کاربرد آلفنتانیل با دوز بالا در کنترل پاسخ پرسور موثرتر از آلفنتانیل با دوز رایج است اما گاهی عوارض خطرناکی را به بیمار تحمیل می کند. در این مطالعه استفاده از آلفنتانیل با دوز رایج به صورت وریدی برای کنترل پاسخ پرسور ناشی از لارنکوسکوپی پیشنهاد می شود اما از آلفنتانیل با دوز بالا هم، می توان با تغییر در دوز داروهای همراه استفاده کرد.

شیما چهریی، علیرضا جمشیدی فرد، علی حائری روحانی،
دوره 6، شماره 1 - ( 1-1382 )
چکیده

مقدمه: پاسخ سمپاتیکی پوست فرایند مرکزی و چند سیناپسی است که مسیر وابران سیستم عصبی سمپاتیک را از نخاع به سیستم سودوموتور غدد عرق کف دست یا پا انتقال می دهد. در بیماری دیستروفی رفلکسی سمپاتیکی فعالیت غدد عرق اندام های در گیر در بیماری تغییر می یابند. لذا در این تحقیق تغییرات SSR که پتانسیلی مرتبط با فیبرهای سمپاتیکی غدد عرق پوست است در افراد مبتلا به دیستروفی رفلکسی سمپاتیکی و افراد سالم مقایسه شد .
روش کار: ثبت های SSR از دست افراد تحت آزمایش (62 نفر سالم و 12 نفر مبتلا به دیستروفی رفلکسی سمپاتیکی) در اطاقی آرام با درجه حرارت معمول و در حالت خوابیده با دستگاه فیزیوگراف نارکو آمریکایی به کمک دو الکترود نقره ای به مساحت 1 سانتی متر مربع به عمل آمد. حداقل 5 پاسخ سمپاتیکی پوست ثبت شد. شدت پاسخ و مدت پاسخ و زمان پاسخ دهی و شکل منحنی ها محاسبه و مقایسه شدند .
نتایج: بین مدت پاسخ و شدت پاسخ SSR از مبتلایان به دیستروفی رفلکسی سمپاتیکی و افراد سالم، اختلاف معنی داری مشاهده شد P=0/0001) و (P=0/0007 ولی بین میزان زمان نهفته پاسخ ثبت شده از دو گروه، اختلاف آماری معنی داری وجود نداشت. شکل منحنی های ثبت شده درهر دو گروه اکثرا به صورت دو فازی بودند .
نتیجه گیری: فعالیت زیاد سیستم سمپاتیک در افراد مبتلا به دیستروفی رفلکسی سمپاتیکی مربوط به تغییرات مقاومت پوست از طریق اثر بر فیبرهای سودوموتور می باشد. همچنین SSR جهت ارزیابی شدت آسیب و خرابی و پیامد بعضی ضایعات بالینی سیستم عصبی ارزشمند می با شد .

آرش بیات، محمد ملکی، مهدی اکبری، رضا صالحی،
دوره 7، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده

مقدمه: پرتوهای صوتی گوشی به عنوان آزمون معتبری که فعالیت سلول های مویی خارجی را منعکس می کنند شناخته شده اند و از این رو برای ارزیابی تغییرات حلزونی نظیر آنچه که بعد از قرارگیری در معرض نوفه (نویز) ایجاد می شود بسیار مفید می باشند.
روش کار: طی یک مطالعه کارآزمایی بالینی ۷۴ فرد داوطلب ۲۵-۱۸ ساله به شیوه نمونه گیری تصادفی ساده مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج آزمایشات ادیومتری اصوات خالص و تمپانومتری شرکت کنندگان در روز انجام آزمایش در محدوده هنجار قرار داشت. در این پژوهش ابتدا آزمون های پرتوهای صوتی گوشی خود به خودی، گذرا، و اعوجاجی از هر دو گوش فرد مورد آزمایش به عمل می آمد که به عنوان یک سطح پایه ارزیابی برای ما در نظر گرفته می شد. سپس یک گوش فرد انتخاب شده و در شدت SPL ۱۰۰ دسی بل و به مدت ۵  دقیقه در گوش وی نوفه ارایه می گردید. پس از گذشت ۲ دقیقه پس از خاتمه ارایه نوفه، مجددا ارزیابی های قبلی در هر دو گوش تکرار می گردید و دامنه پاسخ ها در دو گوش با یکدیگر مقایسه می شدند. 
نتایج: در ۳۴ نفر از افراد شرکت کننده ارایه نوفه در گوش تحت نوفه منجر به کاهش سطح دامنه و یا حذف پاسخ های SOAE شد. یکی از یافته های جالب در این تحقیق ظهور قله های جدید درپاسخ های SOAE در گوش مقابل پس از ارایه نوفه بود. نوفه ارایه شده کاهش آماری معنا داری را در دامنه پاسخ TEOAE هم در گوش تحت تاثیر نوفه و هم در گوش مقابل آن پدید آورد. مقایسه میانگین دامنه پاسخ های DPOAE قبل و بعد از قرار گیری در معرض نوفه در گوش تحت تاثیر نوفه، در محدوده ۶۲۹۹- ۱۶۸۵ هرتز معنا دار بود، ولی این مقایسه در گوش مقابل معنی دار نبود. میانگین زمان نهفتگی DPOAE در قبل و بعد از قرارگیری در معرض نوفه هم در گوش تحت تاثیر نوفه و هم در گوش مقابل آن، اختلاف آماری معنا داری را نشان نداد.
نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان داد که پرتوهای صوتی گوشی یک ابزار مناسب در ردیابی آسیب شنوایی ناشی از نوفه می باشند. همچنین TEOAEs در مقایسه با سایر آزمون ها از حساسیت بیش تری در ردیابی این آسیب برخوردار است و حتی می توان آنرا به عنوان یک ابزار غربالگری بسیار سریع جهت بررسی حساسیت پذیری نسبت به آسیب شنوایی ناشی از نوفه پیش از ورود به محیط های صنعتی پر سر و صدا در نظر گرفت.

مهدی شریف، مسعود کیقبادی، هاجر ضیائی، جمشید ایزدی، شیرزاد غلامی، علیرضا خلیلیان،
دوره 8، شماره 2 - ( 5-1384 )
چکیده

مقدمه: زیر گونه های مختلف اکینوکوکوس گرانولوزوس (عامل کیست هیداتیک در انسان وحیوان) در مناطق اندمیک این بیماری در کشور ما مشاهده شده است که این تنوع از لحاظ انگل شناسی پزشکی و دامپزشکی و همچنین اپیدمیولوژی بیماری، عامل آن، پاتولوژی، کنترل و پیشگیری کیست هیداتیک حائز اهمیت است. جهت تعیین این زیر گونه‌ها علاوه بر مطالعات مرفولوژیکی و اپیدمیولوژیکی، مطالعات بیوشیمیایی کیست هیداتیک درمیزبان های واسط (انسان وحیوان) می تواند در تعیین زیر گونه های این انگل نقش کمکی داشته باشد. لذا این مطالعه به منظور تعیین میزان ترکیبات بیوشیمیایی در مایع هیداتیک کبد گوسفند، گاو، بز، شتر و انسان در سال ۱۳۸۳ انجام شد.
روش کار: در این بررسی مقطعی تحلیلی، در مجموع از ۱۱۲ عدد نمونه مایع کیست هیداتیک از کبد میزبانان مختلف مانند گوسفند(۱۶ نمونه)، بز(۱۲ نمونه)، گاو(۶۴ نمونه)، شتر(۱۰ نمونه) به طور کاملا استریل از کشتار گاه شهر های قائم شهر وساری و ۱۰ نمونه انسانی از بیمارستان امام خمینی جمع آوری گردید. میزان سدیم، پتاسیم به روش فلیم فتومتری، کراتینین، آلبومین و کلیسم به روش رنگ سنجی، گلوکز، کلسترول، تری گلیسیرید، اوره، اسید اوریک به روش آنزیمی، اسپارتات آمینوترانسفراز به روش IFCC (براساس تبدیل ال- آسپارتات ← به ال- گلوتامات)، آلانین آمینوترانسفراز به روش IFCC (براساس تبدیل ال- آلانین ← ال- گلوتامات) و لاکتات دهیدروژناز به روش DGKC (براساس تبدیل پیروات ← لاکتات) اندازه گیری شد. روش آماری به کار رفته در تجزیه و تحلیل داده‌ها آنالیز واریانس یک طرفه بوده است.
نتایج: تفاوت‌هایی در میزان سدیم، گلوکز، اوره و آلانین آمینوترانسفراز در مایع کیست‌های کبدی میزبان‌های مختلف مشاهده گردید ولی از نظر آماری تفاوت معنی‌دار نبود. در خصوص پتاسیم، کلیسم، تری گلیسیرید، کلسترول، کراتینین، آلبومین، گاما گلوتامیل ترانسفراز (P<0/05)، اسید اوریک، آسپارتات آمینوترانسفراز ، کراتینین فسفوکیناز و لاکتات دهیدروژناز (P<0/001) این تفاوت معنی دار بوده است.
نتیجه گیری: با توجه به وجود اختلافی که در ترکیبات شیمیایی مایع کیست هیداتیک در نمونه های مختلف مشاهده می‌شود، احتمال آن می‌رود که در استان مازندران در میزبان‌های اهلی و انسان بیشتر از یک سویه آکینوکوکوس گرانولوزوس وجود داشته باشد. لذا مطالعات تکمیلی از جمله مولکولی پیشنهاد می‌شود.

مهرداد روغنی، توراندخت بلوچ نژاد مجرد، سمیرا یادگاری، سید روح اله میری،
دوره 9، شماره 3 - ( 7-1385 )
چکیده

مقدمه: با توجه به افزایش بروز آترواسکلروز و بیماری‌های قلبی-عروقی در دیابت قندی و ضرورت کنترل این عارضه، در این پژوهش اثر مصرف خوراکی دانه اسفرزه به مدت 2 ماه بر پاسخ‌گویی انقباضی آئورت ایزوله در مدل تجربی دیابت قندی در موش صحرایی مورد بررسی قرار گرفته است. روش کار: در این پژوهش تجربی 32 موش صحرایی نر از نژاد ویستار به طور تصادفی به چهار گروه کنترل، کنترل تحت تیمار با اسفرزه، دیابتی و دیابتی تحت درمان با اسفرزه تقسیم‌بندی شدند. برای دیابتی شدن موش‌ها از داروی استرپتوزوتوسین به میزان 60 میلی‌گرم بر کیلوگرم به طور داخل صفاقی استفاده شد. دو گروه تحت تیمار با اسفرزه نیز پودر این گیاه مخلوط شده با غذای استاندارد موش را با یک نسبت وزنی 25/6درصد دریافت نمودند. پس از گذشت دو ماه پاسخ انقباضی حلقه‌های آئورت سینه‌ای به کلرور پتاسیم و نور آدرنالین با استفاده از بساط بافت ایزوله مورد بررسی قرار گرفت. جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون‌های آماری آنالیز واریانس و توکی استفاده شد. نتایج: میزان گلوکز سرم در گروه دیابتی افزایش معنی‌داری را در پایان ماه‌های اول و دوم در مقایسه با هفته قبل از آزمایش داشته(001/0 p<) ، در حالی که میزان گلوکز سرم در گروه دیابتی تحت درمان با اسفرزه کاهش معنی‌داری را در مقایسه با گروه دیابتی نشان نداد. به علاوه پاسخ انقباضی در گروه دیابتی تحت درمان با اسفرزه به کلرور پتاسیم (05/0p<) و نورآدرنالین (01/0 p<) به طور معنی‌دار کمتر از گروه دیابتی درمان نشده، بود. هم‌چنین در پاسخ انقباضی به کلرور پتاسیم و نورآدرنالین در گروه کنترل تحت تیمار در مقایسه با گروه کنترل هیچ‌گونه تغییر معنی‌داری مشاهده نگردید. نتیجه گیری: مصرف خوراکی دانه اسفرزه به مدت 2 ماه در کاهش پاسخ انقباضی سیستم عروقی و احتمالاً در جلوگیری از بروز هیپرتانسیون متعاقب آن، در مدل تجربی دیابت قندی نوع I در موش صحرایی موثر می باشد.
محمد گلپرور، غلامرضا مرادی،
دوره 9، شماره 4 - ( 10-1385 )
چکیده

مقدمه: ریه اطفال نسبت به بالغین، کمپلیانس کمتر و قفسه سینه آنها کمپلیانس بیشتری دارد. هم‌چنین تعداد آلوئول‌ها و فیبرهای با توئیچ آهسته کمتر بوده و مجاری هوایی باریک‌تر و اتساع پذیرتر می‌باشند. از طرف دیگر هوشبرهای استنشاقی حین تنفس خود به خودی با تضعیف تنفس و کاهش حجم جاری می‌توانند باعث بروز میکروآتلکتازی، کاهش کمپلیانس ریه و افزایش کار تنفس گردند. انجام تهویه کنترله احتمالاً می‌تواند مانع از این سلسله وقایع شود. در این مطالعه تغییرات سیستم تنفسی حین تنفس خود به خودی و کنترله تحت بیهوشی استنشاقی مورد مقایسه قرار می‌گیرد. روش کار: این مطالعه به صورت کارآزمائی بالینی بر روی 60 کودک 6 ماه تا 6 سال ASA I وII ، کاندیدای عمل جراحی اندام و قسمت تحتانی شکم، صورت گرفت. بیماران پس از پره مدیکاسیون به وسیله 1/0 میلی گرم بر کیلوگرم میدازولام وریدی، به طور تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. در گروه اول القاء و نگهداری بیهوشی به وسیله هالوتان و با تنفس خود به خودی و در گروه دوم القاء وریدی با تنفس کنترله و نگهداری بیهوشی با هالوتان انتخاب گردید. متغییرها شامل ضربان قلب، فشار خون، درجه اشباع هموگلوبین از اکسیژن، تعداد تنفس، حجم جاری بازدمی و حرارت، قبل از القاء بیهوشی و همین متغییرها به اضافه فشارهای حداکثر و پلاتوی راه هوائی، بلافاصله پس از لوله‌گذاری تراشه و هر 20 دقیقه تا پایان عمل، اندازه گیری و ثبت گردید و کمپلیانس‌های دینامیک و استاتیک محاسبه شد. یافته‌های پژوهش با استفاده از آزمون‌های تحلیل واریانس و تی دانش آموزی و مربع کای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: بیماران در گروه تنفس خود به خودی نسبت به کنترله، تعداد تنفس و EtCO2 بیشتر و مدت زمان بیدار شدن کمتری داشتند(05/0p<). بین میانگین توتال ضربان قلب، فشار خون سیتولیک، فشار خون دیاستولیک، حرارت، فشار مثبت دمی، PltIP و کمپلیانس‌های دینامیک و استاتیک پس از القاء بیهوشی، در دو گروه اختلاف معنی‌داری وجود نداشت. نتیجه گیری: از نظر کمپلیانس ریه، فشارهای راه هوائی و حرارت، اختلاف معنی‌دار آماری بین دو گروه وجود نداشت و این مطالعه نتوانست بروز تفاوت قابل ملاحظه‌ای در مولفه‌‌های سیستم تنفسی بین دو گروه در اعمال جراحی با طول مدت کمتر از یک ساعت را اثبات نماید. بنابراین احتمالاً میکروآتلکتازی حتی در صورت بروز در این محدوده زمانی فاقد اهمیت کلنیکی می‌باشد.
شیما چهریی، بهمن صالحی،
دوره 12، شماره 2 - ( 7-1388 )
چکیده

مقدمه:‌ پاسخ سمپاتیکی پوست یک تکنیک الکترو فیزیولوژیک و یک فرآیند مرکزی پلی سیناپتیک می‌باشد. در اختلالات خلقی تغییراتی در قشر مغز و هم‌چنین اختلالاتی مرتبط با عمل هیپوتالاموس، سیستم لیمبیک و هسته‌های قاعده‌ای مشاهده می‌شود. لذا در این تحقیق تغییرات پاسخ سمپاتیکی پوست در افراد مبتلا به افسردگی، مانیا و افراد سالم مقایسه شد. روش کار: در این مطالعه تحلیلی - مقطعی 35 نفر افراد مبتلا به افسردگی و 35 نفر مبتلا به مانیا براساس معیارهای راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات خلقی 4 براساس تشخیص روانپزشک و به صورت تصادفی ساده و 35 نفر فرد سالم از میان مردان و زنان داوطلب جامعه انتخاب شدند. روش نمونه گیری به صورت آسان بود. ثبت نوسانات پاسخ سمپاتیکی پوست توسط دستگاه فیزیوگراف انجام شد. الکترود محرک بر روی انگشت میانی دست چپ قرار گرفت و 5 پاسخ سمپاتیکی در هر یک از نمونه‌ها ثبت گردید. میانگین شدت پاسخ، مدت پاسخ و زمان پاسخ دهی در سه گروه محاسبه و مقایسه گردید. نتایج : میانگین زمان نهفته در گروه کنترل، مانیا و افسرده به لحاظ آماری اختلاف معنی‌داری نداشت. در بررسی میانگین مدت زمان تداوم پاسخ نیز در سه گروه اختلاف آماری معنی‌داری مشاهده نشد. میانگین شدت پاسخ در هر سه گروه نیز فاقد اختلاف آماری معنی‌دار بود. نتیجه گیری: یافته‌های این مطالعه به طور غیرمستقیم مطرح کننده عدم دخالت هیپوتالاموس در تعدیل پاسخ‌های سمپاتیکی پوست می‌باشد.
فرامرز فلاحی، مهرداد روغنی، مجید خلیلی زاده،
دوره 12، شماره 4 - ( 12-1388 )
چکیده

مقدمه: با توجه به وجود شواهدی مبنی بر اثر ضد دیابتی سیر وحشی، اثر مصرف خوراکی این گیاه بر پاسخ انقباضی آئورت سینه‌ای در موش دیابتی مورد بررسی قرار گرفت. روش کار: در این مطالعه تجربی- آزمایشگاهی 40 موش‌ صحرایی نر به 5 گروه کنترل، کنترل تحت تیمار با سیر وحشی، دیابتی، دیابتی تحت درمان با گیاه و تحت تیمار با گلیبن کلامید تقسیم‌بندی شدند. برای دیابتی کردن موش‌ها از استرپتوزوتوسین به میزان 60 میلی‌گرم بر کیلوگرم استفاده شد. دو گروه تحت تیمار با گیاه نیز پودر این گیاه مخلوط شده با غذای استاندارد موش را با نسبت وزنی 1 درصد دریافت نمودند. میزان گلوکز سرم قبل از انجام کار و در هفته‌های 4 و 8 اندازه‌گیری شد. در پایان، پاسخ انقباضی حلقه‌های آئورت سینه‌ای به کلرور پتاسیم و نور آدرنالین مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: میزان گلوکز سرم در گروه دیابتی تحت تیمار با گیاه در هفته‌های 4 و 8 به طور معنی‌دار کمتر از گروه دیابتی بود (به ترتیب 01/0p< و 005/0p<). به علاوه حداکثر پاسخ انقباضی آئورت سینه‌ای به نورآدرنالین در گروه دیابتی تحت درمان با سیر وحشی به طور معنی‌دار کمتر از گروه دیابتی درمان نشده بود(05/0p<) و چنین کاهش معنی‌داری در مورد پاسخ انقباضی به کلرور پتاسیم مشاهده نشد. نتیجه گیری: مصرف خوراکی سیر وحشی به مدت 2 ماه دارای اثر هیپوگلیسمیک در حد متوسط بوده و در کاهش دادن پاسخ انقباضی سیستم عروقی در موش‌های دیابتی موثر است.
بهروز کاوه ئی، سقراط فقیه زاده، فرزاد اسکندری، انوشیروان کاظم نژاد، طوبی غضنفری، محمد رضا سروش،
دوره 13، شماره 4 - ( 11-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: سلاح‎های شیمیایی از غیر انسانی‎ترین جنگ افزارهای ساخته دست انسان می‎باشند. این گازها می‎توانند ناراحتی‎هایی از قبیل اختلالات تنفسی و سایر بیماری‎های جدی را ایجاد نمایند. به طوری که در 80 درصد از جانبازان شیمیایی ایران عوارض سه‎گانه سرفه، ترشعات و تنگی نفس وجود دارد. هدف از این مطالعه استفاده از نتایج قابل اندازه‎گیری عوامل تنفسی که از تست‎های ارزان قیمت هستند، برای محاسبه احتمال وجود بیماری در افراد مورد مواجهه می‎باشد. مواد و روش‎ها: در این مطالعه تحلیلی- مقطعی اطلاعات مربوط به 1865 نفر از مصدومین شیمیایی شهر سردشت که تحت تاثیر گاز خردل قرار گرفته بودند، از طریق قراعت پرونده‎های پزشکی موجود در بنیاد جانبازان جمع‎آوری شد و برای محاسبات آماری از روش رگرسیون لجستیک و برای ارزیابی اعتبار مدل از آماره هازمر-لمشو استفاده گردید. دستگاه اسپیرومتری مورد استفاده در این تحقیق از نوع Chest HI801 ساخت کشور ژاپن بوده است. یافته‎ها: در میان افراد انتخاب شده 6/23 درصد از مصدومین را زنان و 4/76 درصد دیگر را مردان، 7/48 درصد را افراد زیر 40 سال و 3/51 درصد را افراد 40 سال و بالاتر تشکیل می دادند. همچنین متوسط سن مردان (27/11) 72/45 سال و زنان (43/14) 53/48 سال بوده است. درصد افراد بیمار در نمونه 6/48 درصد و درصد افراد سالم 4/51 بود. میانگین آزمون حجم بازدم فعال در ثانیه اول (FEV1) کل افراد (81/21) 78/81 محاسبه شد. پارامترهای مدل رگرسیون نیز به صورت: مقدار ثابت 456/10، ضریب جنس: 478/0- ، ضریب سن: 29/0 و ضریب FEV1 برابر 128/0- محاسبه شده‎اند. نتیجه گیری: با مدل به دست آمده می‎توان به جای آزمایش‎های پر هزینه و گهگاه تهاجمی، با کمترین هزینه احتمال وجود بیماری را در اشخاص دارای مواجهه با گاز جنگی خردل محاسبه کرد.
محمود جبل عاملی، حسینعلی هادی،
دوره 13، شماره 4 - ( 11-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: پارگی خود به خودی تاندون بیماری نادری است که اغلب به دنبال یک بیماری زمینه‎ای یا مصرف دارو ایجاد می‎شود. همراهی پارگی خود به خودی تاندون با هیپرپاراتیروئیدی اولیه به ندرت گزارش شده است. مورد: طی یک مطالعه گزاش مورد دو پارگی خود به خودی تاندون در زمینه هیپرپاراتیروئیدی اولیه معرفی می‎شود. مورد اول خانم میانسالی است که به علت پارگی دو طرفه تاندون‎های پاتلا عمل جراحی ترمیم ثانویه تاندون و تقویت تاندون برای او انجام گرفته و مورد دوم آقای میانسالی است که با پارگی یک طرفه تاندون عضله سه سر بازویی تحت عمل جراحی و ترمیم اولیه تاندون قرار گرفته است. نتیجه گیری: با توجه به این که برای پارگی تاندون نیروی بسیار زیادی لازم است، در موارد پارگی خود به خودی تاندون پی‎گیری بیمار از نظر بیماری زمینه‎ای و مصرف دارو ضروری است. در صورتی که بیمار از قبل بیماری زمینه‎ای خاصی را نداشته باشد بررسی سطح سرمی کلسیم، فسفر، الکالن فسفاتاز و هورمون پاراتیروئید جهت رد هیپر پاراتیروئیدی اولیه توصیه می‎شود.
نادر شوندی، عباس صارمی، اکبر قربانی، محمد پرستش،
دوره 14، شماره 2 - ( 3-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: آدیپونکتین پروتئینی است که ابتدا توسط آدیپوسیت‌ها تولید می‌شود، ولی در آزمودنی‌های چاق و اضافه وزن مقدار تولیدی آن کاهش می‌یابد. آدیپونکتین با یک توانایی ضد التهابی، به عنوان کاهش دهندۀ خطر دیابت نوع دو و امراض قلبی-عروقی عمل می‌کند. هدف این مطالعه تعیین سطوح سرمی آدیپونکتین و بررسی ارتباط آن با مقاومت انسولینی مردان مبتلا به دیابت نوع دو متعاقب تمرین هوازی می‌باشد. مواد و روش‌ها: در این مطالعه نیمه تجربی، 30 مرد مبتلا به دیابت نوع دو به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش به مدت 8 هفته، 3 جلسه در هفته و هر جلسه 40 تا50 دقیقه به فعالیت هوازی (دویدن بر روی نوارگردان با شدت‌های 30 تا 75 درصد حداکثر ضربان قلب) پرداختند. نمونه‌های خون جهت اندازه‌گیری سطوح سرمی آدیپونکتین و انسولین به روش الایزا در دو مرحله، هفته صفر و هفته هشتم تهیه شد. برای تعیین مقاومت انسولینی از شاخص مقاومت انسولینی و برای بررسی نتایج از آزمون‌های تی مستقل و وابسته و همبستگی پیرسون استفاده شد. یافته‌ها: نتایج نشان داد که بین آدیپونکتین و شاخص مقاومت انسولینی متعاقب تمرین، همبستگی وجود ندارد(14/0r=- ، 6/0=p). تمرین در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل، سطوح آدیپونکتین را تا 39 درصد افزایش و نمایه توده بدن و وزن بدن را تا 10 درصد و مقاومت انسولینی را تا 48 درصد کاهش داد(001/0p>). نتیجه گیری: سطوح آدیپونکتین گروه آزمایش در پاسخ به 8 هفته تمرین هوازی افزایش و مقاومت انسولینی کاهش یافت. همچنین بین تغییرات سطوح آدیپونکتین متعاقب تمرین و شاخص مقاومت انسولینی ارتباطی وجود ندارد.
بهرام عابدی، محمد علی آذربایجانی، مقصود پیری، محمد جواد رسایی،
دوره 14، شماره 5 - ( 9-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: اثر تمرین کوتاه مدت و بلند مدت بر شاخص مقاومت به انسولین ممکن است با یک یا چند عامل از جمله تغییرات ریخت شناسی و هورمونی مرتبط باشد. هدف این مطالعه تعیین اثر یک جلسه فعالیت مقاومتی بر سطوح آدیپونکتین و شاخص مقاومت به انسولین تا 24 ساعت پس از فعالیت است. مواد و روش ها: این پژوهش تجربی قبل و بعد بر روی 10 مرد (4/1±23 سال) سالم داوطلب (بدون سابقه فعالیت ورزشی منظم، تغییر در وزن بدن بیشتر از 2 کیلوگرم، بیماری خاص و مصرف سیگار برای حداقل 6 ماه گذشته) و توده بدنی نرمال انجام شد، که در یک جلسه فعالیت مقاومتی (با شدت 70 درصد یک تکرار بیشینه با 10 تکرار در هر حرکت برای سه ست) شرکت کردند. سطوح آدیپونکتین، گلوکز، انسولین و شاخص مقاومت به انسولین قبل و 24 ساعت پس از فعالیت اندازه گیری شد. یافته‎ها: تفاوت معنی‎داری در غلظت‎های آدیپونکتین قبل (9/1± 98/6) و بعد (4/1± 07/8 میکرو گرم بر میلی لیتر) و گلوکز قبل (6/7±3/81) و بعد 4/6±7/80 میلی گرم بر میلی لیتر بعد) مشاهده نشد، اما شاخص مقاومت به انسولین قبل (27/0±34/1) در برابر بعد (11/0±06/1) و غلظت انسولین قبل (88/0±64/6) در برابر بعد (43/0± 37/5 میکرو یونیت بر میلی لیتر بعد) به طور معنی‎داری، 24 ساعت پس از پایان فعالیت کاهش یافت(05/0p<). نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه پیشنهاد می‎شود حتی یک جلسه فعالیت مقاومتی بدون تغییر معنی‎دار در سطح آدیپونکتین می‎تواند اثر مثبتی بر شاخص‎های غلظت گلوکز خون در مردان غیر فعال داشته باشد.
محمد نریمانی، سعید آریاپوران، عباس ابوالقاسمی، بتول احدی،
دوره 15، شماره 2 - ( 3-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: ذهن‌آگاهی و تنظیم هیجان نقش مهمی در متغیرهای مرتبط با سلامت روان در جانبازان شیمیایی ایفا می‌کنند. هدف مطالعه حاضر بررسی اثر بخشی آموزش‌های ذهن‌آگاهی مبتنی بر کاهش استرس و تنظیم هیجان بر عاطفه و خلق جانبازان شیمیایی می‌باشد. مواد و روش‌ها: در این مطالعه مداخله‌ای که با استفاده از دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل انجام شد، 47 نفر از جانبازان شیمیایی مرد شهرستان سردشت که دارای نمره بالا در پرسش‌نامه سلامت عمومی بودند، به صورت تصادفی انتخاب و سپس در سه گروه آموزش ذهن‌آگاهی، آموزش تنظیم هیجان و گروه کنترل جایگزین شدند. برای گروه اول آموزش ذهن‌آگاهی مبتنی بر کاهش استرس و برای گروه دوم آموزش تنظیم هیجان اعمال شد و گروه کنترل هیچ نوع آموزشی دریافت نکردند. داده‌های پژوهش با کمک پرسشنامه‌ سلامت روانی، مقیاس عاطفه مثبت و منفی و مقیاس افسردگی- شادکامی جمع‌آوری شد. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از آنالیز واریانس با اندازه‌گیری مکرر استفاده شد. یافته‌ها: نتایج نشان داد که آموزش‌های ذهن‌آگاهی مبتنی بر کاهش استرس و تنظیم هیجان نسبت به گروه کنترل به طور معنی‌داری بر افزایش عاطفه مثبت و خلق و بر کاهش عاطفه منفی اثر بخش بوده‌اند(01/0>p). نتیجه‌گیری: نتایج پژوهش حاکی از اثربخشی آموزش‌های ذهن‌آگاهی و تنظیم هیجان بر عاطفه و خلق جانبازان شیمیایی است. بنابراین توجه به اثربخشی ذهن آگاهی و تنظیم هیجان بر متغیرهای مرتبط با سلامت روان در جانبازان شیمیایی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.
مریم دلفی، مهسا بخیت، مجتبی توکلی، علی نیکخواه، آزاده ساکی،
دوره 16، شماره 1 - ( 1-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: پاسخ‎های پایدار شنوایی جدیدترین تکنولوژی آستانه یابی نوزادان و کودکان در علم شنوایی شناسی است. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط بین آستانه‎های به دست آمده از آزمون‎های پاسخ‎های پایدار شنوایی و پاسخ‎های شنیداری ساقه مغز با محرک کلیک است.

مواد و روش‎ها: پژوهش حاضر از نوع مقطعی است. در این مطالعه 32 نوزاد و کودک در محدوده سنی بدو تولد تا 7 سال در دو گروه کم شنوایی متوسط تا شدید و شدید تا عمیق با استفاده از آزمون‎های پاسخ‎های پایدار شنوایی و پاسخ‎های شنیداری ساقه مغز با محرک کلیک مورد آستانه گیری قرار گرفتند.

یافته‎ها: ضریب همبستگی در فرکانس‎های 500، 1000، 2000 و 4000، میانگین آستانه‎های 1000و 4000 هرتز و میانگین آستانه‎های فرکانس 2000 و 4000 هرتز در کم شنوایی متوسط تا شدید بین 90/0-68/0 و در کم شنوایی شدید تا عمیق بین 96/0-79/0 به دست آمد.

نتیجه‎گیری: آستانه‎های پاسخ‎های پایدار شنوایی و پاسخ‎های شنیداری ساقه مغز کلیک در کلیه فرکانس‎های مورد بررسی ارتباط مناسبی دارند. هم‎چنین با افزایش میزان کم شنوایی میزان همبستگی افزایش می‎یابد.


کیهان قطره سامانی، عفت فرخی، مرتضی هاشم زاده، اسفندیار حیدریان،
دوره 16، شماره 5 - ( 5-1392 )
چکیده

مقدمه: مطالعات نشان داده که فعالیت پارا کسوناز1 در بیماران مبتلا به تنگی عروق کرونر کاهش دارد . تغییر C به T در ناحیه -107 پروموتر مهمترین شاخص تعیین کننده ژنتیکی سطح پارا کسوناز 1در سرم است. از آنجایی که ترکیب اسیدهای چرب فسفولیپیدهای HDL بر فعالیت آن موثر است می توان با بررسی این تغییر تاثیر بهتر داروهای رایج را پی گیری نمود ودر درمان دارویی در نظر گرفت .

مواد و روش ها: در این مطالعه توصیفی تحلیلی 131 نفر با LDL بالای 130 میلی گرم در دسی لیتر بعنوان گروه مورد و 134 نفر با LDL کمتر از 130 میلی گرم در دسی لیتر به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند. اطلاعات از طریق پرسشنامه و نتایج حاصل از آزمایشات بیوشیمی و مولکولی بدست آمد. در صد اسید های چرب موجود در فسفو لیپید ها با تکنیک گاز کروماتوگرافی تعیین گردید.

یافته ها : فعالیت آریل استرازی تحت درمان با لواستاتین تغییرات قابل توجهی نداشت ولی فعالیت پاراکسونازی به دنبال درمان با لواستاتین در ژنوتیپ CC پلی مورفیسم C/T107- افزایش قابل توجه تری داشته است. درصد اسیداولئیک ، لینولئیک و اسید ایکوزو پنتانوئیک به دنبال دریافت لواستاتین در فسفولیپیدهای HDL افزایش نشان داده است.

نتیجه گیری: احتمالا درمان با لواستاتین اثر محافظتی بیشتری در ژنوتیپ CCدر مقابل بیماری قلبی عروقی خواهد داشت.در ژنوتیپCC که به دنبال درمان فعالیت بالاتر پاراکسونازی دیده شده اسیداولئیک و لینولئیک موجود در HDL نیز افزایش داشته اند.


بابک داوودی، شیرین زیلایی بوری، اکرم آهنگرپور، مریم زیلایی بوری،
دوره 17، شماره 4 - ( 4-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: فعالیت بدنی و اضافه وزن هر دو همئوستاز بدن را دست خوش تغییر می‌سازند. بدین منظور در این پژوهش اثر دو شیوه تمرین هوازی با شدت بالا و متوسط بر میزان آدیپونکتین و رزیستین دختران چاق و دارای اضافه وزن مقایسه شد.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه نیمه تجربی تعداد 15 دختر چاق و دارای اضافه وزن(میانگین سنی 54/093/22 سال، وزن 07/2±15/75 کیلوگرم، میانگین قد 38/1±6/160 سانتی‌متر، میانگین شاخص توده بدنی 73/024/29 کیلوگرم بر مجذور قد به متر) به صورت تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند. آزمودنی‌ها به دو گروه تمرین هوازی با شدت بالا(95- 85 درصد حداکثر ضربان قلب،33 دقیقه تمرین) و شدت متوسط(70-50 درصد حداکثر ضربان قلب، 41 دقیقه تمرین) تقسیم شدند. تمرینات سه روز در هفته به مدت هشت هفته انجام شد. برای تجزیه و تحلیل آماری داده‌های تحقیق از آزمونIndipendent-samples T Test و آزمون تحلیل واریانس Repeated measure، در سطح معنی‌داری 05/0>p استفاده شد.

یافته‌ها: نتایج حاکی از افزایش معنی‌دار آدیپونکتین با انجام تمرین با شدت بالا پس از هشت هفته در مقایسه با تمرین با شدت متوسط شد(02/0p=). هم‌چنین کاهش معنی‌داری در توده و درصد چربی پس از تمرین با شدت متوسط مشاهده شد(03/0p=). علاوه بر آن تمرین با شدت متوسط سبب کاهش قابل ملاحظه رزیستین پس از هشت هفته شد(06/0p=).

نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد تمرینات با شدت بالا فشار متابولیکی لازم برای افزایش آدیپونکتین را حتی بدون کاهش وزن و توده چربی فراهم می‌آورد.


محمد مصلح آیادی فراهانی، ناصر امیری زاده، آرزو اودی، مونا خورشید فر، مهین نیکوگفتار ظریف،
دوره 17، شماره 7 - ( 7-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه پیوند سلول‌های بنیادی خونساز به طور گسترده‌ای برای درمان بیماران مبتلا به سرطان و دیگر اختلالات خونی استفاده می‌گردد. استئوبلاست‌ها بخشی از سلول‌های استرومال مغز استخوان می‌باشند که خون سازی را با تشکیل نیچ حمایت می‌کنند. عقیده بر این است که سلول‌های خونساز و استئوبلاست‌ها، فعالیت‌های یکدیگر را تنظیم می‌کنند. ثابت شده است که از دست دادن حاد خون در مدل‌های حیوانی، تشکیل استخوان و توسعه نیچ را به دلیل تحریک اریتروپویتین فعال می‌کند. در این مطالعه تجربی تاثیر سلول‌های بنیادی خونساز جدا شده از خون بند ناف که با اریتروپویتین تیمار شده‌اند، روی تمایز استئوبلاستیک سلول‌های بنیادی مزانشیمال بررسی شد.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی سلول‌های بنیادی مزانشیمال از مغز استخوان جدا و با سلول‌های بنیادی خونساز CD34+,CD38- خون بند ناف، تحت تاثیر دوزهای متفاوت اریتروپویتین به مدت 14 روز کشت هم‌زمان داده شد، RNA سلول‌های مزانشیمال استخراج و از روش RT-PCR برای ارزیابی بیان ژن‌های استئوپونتین و استئوکلسین استفاده گردید. رنگ آمیزی‌های آلکالین فسفاتاز و آلیزارین رد و فلوسایتومتری بر روی سلول‌های تمایز یافته صورت گرفت.

یافته‌ها: نتایج نشان دادند ژن‌های استئوپونتین و استئوکلسین در سلول‌های مزانشیمال بیان شدند، رنگ آمیزی‌های آلکالین فسفاتاز و آلیزارین رد مثبت بود. سلول‌های تمایز یافته مارکرهای استئوبلاست‌ها را عرضه کردند.

نتیجه‌گیری: بر اساس این نتایج اریتروپویتین از طریق تاثیر بر سلول‌های بنیادی خونساز در کشت هم‌زمان، باعث تمایز استئوبلاستیک سلول‌های مزانشیمال مغز استخوان می‌گردد.


ستاره بهروزی، فرهاد مشایخی، محمد هادی بهادری،
دوره 17، شماره 9 - ( 9-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: ناباروری یک بیماری سیستم تولید مثلی است که به صورت عدم بارداری بعد از 12 ماه رابطه جنسی منظم بدون استفاده از روش‌های پیش‌گیری تعریف می‌شود. ناباروری مردان تقریبا در 15 درصد زوجین دیده می‌شود که فاکتورهای محیطی و ژنتیکی در بروز آن نقش دارند. پاراکسوناز یک آنزیم آنتی اکسیدانی است که نقش مهمی در بیماری‌های مختلف داشته و با استرس اکسیداتیو و متابولیسم لیپید در ارتباط است. خانواده پاراکسوناز شامل سه ژن PON1،PON2 و PON3 می‌باشد که بر روی بازوی بلند کرومزوم 7 قرارگرفته است. در این تحقیق ارتباط پلی مورفیسم 192 Q/R ژن PON1 با ناباروری ایدیوپاتیک مردان بررسی گردید.

مواد و روش‌ها: نمونه‌های خون از 120 مرد مبتلا به ناباروری ایدیوپاتیک و 124 مرد سالم جمع‌آوری و با استفاده از روش PCR-RFLP مورد بررسی قرار گرفت. هم‌چنین به منظور بررسی ارتباط بین فراوانی ژنوتیپی و اللی در دو گروه بیمار و کنترل از آزمون کای اسکوئر استفاده گردید.

یافته‌ها: ارتباط معنی‌دار بین فراوانی ژنوتیپی گروه‌های نابارور و کنترل مشاهده شد(0001/0p=). یافته‌های ما نشان می‌دهد افراد با ژنوتیپ QR و RR احتمال کمتری برای ابتلای به ناباروری ایدیوپاتیک مردان دارند(0001/0p=، 394/0-132/0 95% CI=، 288/0QR: p= .08/1-003/0 95% CI=، 057/0OR= ،05/0p= RR:).

نتیجه‌گیری: یافته‌های ما نشان داد که پلی مورفیسم 192Q/R ژن PON1 با کاهش احتمال ابتلای به ناباروری ایدیوپاتیک مردان در ارتباط است. اگرچه به منظور تایید این نتایج، باید مطالعات گسترده‌تری با افراد کنترل و بیمار بیشتر صورت گیرد.


نرگس زمانی، مهران فرهادی، حمیدرضا جمیلیان، مجتبی حبیبی،
دوره 17، شماره 11 - ( 11-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: تکانش‌گری هسته اصلی بسیاری از آسیب‌های اجتماعی می‌باشد، لذا هدف پژوهش حاضر تعیین میزان اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی با تکیه بر مولفه‌‌‌‌‌های تحمل پریشانی و نظم بخشی هیجانی بر رفتارهای تکانشی و خشم‌های انفجاری بود.

مواد و روش‌ها: پژوهش حاضر پژوهشی نیمه تجربی، پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل می‌باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر بیماران زن مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی امیرکبیر شهر اراک بودند. نمونه پژوهش حاضر شامل 32 بیمار بود که تشخیص رفتارهای تکانشی و خشم‌های انفجاری را به تشخیص روان‌پزشک مرکز دریافت نمودند که این افراد به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. این بیماران با استفاده از مصاحبه تشخیصی ساختار یافته براساس راهنمای تشخیصی و آماری اختلال‌های روانی، مقیاس تکانش‌گری بارات، مقیاس تحمل پریشانی و مقیاس دشواری تنظیم هیجانی در مرحله پیش آزمون و پس آزمون مورد بررسی قرارگرفتند. سپس گروه آزمایش در 8 جلسه (2-30/2ساعته) تحت رفتاردرمانی دیالکتیک قرار گرفتند و به گروه کنترل هیچ درمانی دریافت نکردند. داده‌ها با استفاده از تحلیل واریانس مورد تحلیل قرار گرفتند.

یافته‌ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بین دو گروه آزمایش و کنترل بعد از اجرای رفتاردرمانی دیالکتیکی با تکیه بر مولفه‌‌‌‌‌های تحمل پریشانی و نظم بخشی هیجانی در متغیرهای رفتارهای تکانشی و خشم‌های انفجاری تفاوت معنی‌داری وجود دارد(01/0p<).

نتیجه‌گیری: مولفه‌های تحمل ‌پریشانی و نظم‌بخشی ‌هیجانی در رفتاردرمانی ‌دیالکتیکی در کاهش خشم‌های انفجاری و رفتارهای‌ تکانشی موثر است.


شاهین فاتح، محمد نعیم بنگش،
دوره 17، شماره 11 - ( 11-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: پنوموتوراکس کاتامنیال به موارد پنوموتوراکس خود به خودی راجعه در زنان سنین باروری گفته می‌شود که 1 تا 30 درصد موارد پنوموتوراکس خود به خودی خانم‌ها را شامل می‌شوند و همراه با سیکل‌های قاعدگی بیمار است.

گزارش مورد: بیمار خانم 39 ساله‌ای با شکایت تنگی نفس ناگهانی و دیسترس تنفسی و کاهش صدای ریوی سمت راست بود که سابقه‌ای از پنوموتوراکس خود به خودی و تعبیه لوله سینه‌ای را نیز در ماه گذشته ذکر می‌کرد. بعد از تعبیه لوله سینه‌ای علایم بیمار بهبود یافت و به فاصله کمتر از 24 ساعت از شروع حمله عادت ماهانه وی شروع شد. درمان با پلورودز شیمیایی با تتراسیکلین و قرص دانازول انجام شد.

نتیجه‌گیری: پنوموتوراکس کاتامنیال و اندومتریوز توراسیک باید در تمامی موارد پنوموتوراکس خود به خودی در خانم‌های سنین باروری مد نظر بوده و تشخیص به موقع منجر به کاهش بروز موارد موربیدیتی و مورتالیته ناشی از عود این عارضه می‌شود.



صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb