4 نتیجه برای Hba1c
بهمن صالحی، محمد رضا رضوانفر، فائره شیریان،
دوره 10، شماره 3 - ( 4-1386 )
چکیده
مقدمه: افسردگی یکی از اختلالات شایع خلقی است که علاوه بر نوروترانسمیترها و رویدادهای مختلف زندگی، استرسورهای مختلف درونی چون کلسترول، تری گلیسرید، قند و سایر فاکتورهای خونی نیز در ایجاد آن نقش دارند. با توجه به مطرح بودن هایپرگلیسمی به عنوان یکی از عوامل محتمل در ایجاد این ارتباط و با توجه به تناقض در مطالعات انجام گرفته در این زمینه، ما در این مطالعه بر آن شدیم تا به تعیین ارتباط بین سطوح متفاوت بیوشیمیایی HbA1C (هموگلوبین A1C) و افسردگی اساسی بپردازیم. روش کار: این مطالعه از نوع مقطعی - تحلیلی است که در آن 134 نفر به صورت تصادفی ساده از میان افراد مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به بیمارستان ولیعصر(عج) اراک انتخاب شدند. این بیماران براساس نتیجه HbA1C بدو ورود به مطالعه به دو گروه تقسیم شدند: گروهی که HbA1C کمتر از 7 درصد داشتند (نفر 55 = A) و گروهی که HbA1C بیشتر و مساوی 7 درصد داشتند (نفر 79 = B). سپس میزان افسردگی این افراد ارزیابی شده و این نتایج با استفاده آزمونهای کای دو و من- ویتنی یو مورد مطالعه آماری قرار گرفتند. نتایج: نتایج نشان دادند که 40 درصد از افراد افسرده، HbA1C زیر7 درصد و 60 درصد آنها HbA1C بیشتر و مساوی 7 درصد داشتند و بین HbA1C و افسردگی ارتباط معنیدار به دست نیامد. این در حالی است که بین طول مدت ابتلاء به دیابت، مصرف انسولین و ابتلاء همزمان به هایپرتانسیون با افسردگی اساسی ارتباط معنیداری وجود داشت. نتیجهگیری: با توجه به نتایج مطالعه به نظر میرسد که عدم کنترل دیابت و در نتیجه افزایش قند خون، به عنوان عامل زمینهای در ایجاد افسردگی در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 شرکت کننده در مطالعه حاضر مطرح نمیباشد.
علی رضا شهاب جهانلو، فضل الله غفرانی پور، علی رضا سبحانی، مسعود کیمیاگر، مریم وفایی،
دوره 11، شماره 2 - ( 4-1387 )
چکیده
مقدمه: کیفیت زندگی اکنون به عنوان یک مفهوم با اهمیت در تحقیقات پزشکی مطرح میباشد. برخی تحقیقات یک ارتباط منحنی بین کیفیت زندگی و کنترل قند مطرح نمودهاند. در حالی که سایر تحقیقات چنین ارتباطی را نشان نمیدهند. هدف این مطالعه ارزیابی ارتباط بین ابعاد مختلف کیفیت زندگی و بررسی این فرضیه در بیماران دیابتیک می باشد. روش کار: 110 بیمار مبتلا به دیابت نوع II به روش نمونهگیری آسان انتخاب شدند. پرسش نامه 26 WHOQOL-BREF جهت اندازهگیری کیفیت زندگی و آزمون HbA1c به عنوان معیار کنترل قند خون مشخص گردیدند. بیماران در سه گروه کنترل مطلوب، بینابینی و ضعیف دستهبندی شدند. برای آنالیز دادهها از آنالیز واریانس یک طرفه، آزمون Post Hoc، کای دو من ویتنی و همبستگی استفاده شد. نتایج: همبستگی معنیداری بین شاخص توده بدنی و کنترل قند، بعد جسمانی و اجتماعی، بعد جسمانی و محیطی، بعد روانی و محیطی، بعد اجتماعی و روانی دیده شد. هیچ گونه تفاوت معنیداری بین میانگینهای ابعاد مختلف پرسشنامه کیفیت زندگی نسبت به تغییرات سطح HbA1c دیده نشد ولی ارتباط بر اساس میانگین هر بعد نسبت به کنترل قند نشان داد که بعد روانی، محیطی و اجتماعی بهتر، در افرادی دیده میشود که در کنترل بینابینی قند قرار دارند ولی در کل کیفیت زندگی، این مسئله کاملا معکوس میباشد. میانگین بعد جسمانی با افزایش میزان HbA1c کاهش یافته و دارای سیر نزولی میباشد. هیچ گونه همبستگی بین سایر ابعاد کیفیت زندگی و وضعیت کنترل قند خون در بیماران دیده نشد. نتیجه گیری: در این مطالعه، کیفیت زندگی بالاتر در رابطه با سطح بینابینی کنترل قند خون بین ابعاد اجتماعی، روانی، و محیط مشاهده شد ولی بعد جسمانی با بدتر شدن وضعیت کنترل قند بیماران کاهش مییابد. با نگاهی به امتیاز کل کیفیت زندگی بیماران مشاهده می شود که کمترین میزان کیفیت زندگی در بیمارانی وجود دارد که در کنترل بینابینی قند قرار گرفتهاند که این مسئله با فرضیه منحنی شکل کاملا در تضاد میباشد .
علیرضا شهاب جهانلو، علیرضا سبحانی، نادر عالیشان،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: در دهههای اخیر، کیفیت زندگی به عنوان یک مفهوم مهم در پژوهشهای پزشکی مطرح گردیده است. دو پرسشنامه استاندارد کیفیت زندگی برای ارزیابی وجوه شخصیتی بیماران انتخاب شدند. نخستین پرسشنامه مربوط به سازمان بهداشت جهانی و دیگری پرسشنامه ایرانی سنجش کیفیت زندگی بیماران دیابتیک میباشد. هدف اصلی این مطالعه، مقایسه دو پرسشنامه از نظر ارزیابی ارتباط وجوه شخصیتی و نحوه کنترل قند در بیماران مبتلا به دیابت میباشد. مواد و روشها: این بررسی تحلیلی مقطعی بر روی 256 بیمار دیابت نوع دو با سابقه بیش از یک سال بیماری انجام گرفت. روایی و پایایی هر دو پرسشنامه مشخص گردید. هموگلوبین A1c به روش کالری متری سنجیده شد. یافتهها: میانگین امتیاز بعد جسمانی در پرسشنامه ایرانی کیفیت زندگی به طور معنیدار کمتر از پرسشنامه دیگر است. تفاوت معنیداری ما بین سایر ابعاد دو پرسشنامه دیده نشد. همبستگی مثبت بین بعدهای مختلف هر پرسشنامه با سایر ابعاد همان پرسشنامه دیده شد. همبستگی بالایی بین ابعاد هر پرسشنامه و کیفیت زندگی مربوط به همان پرسشنامه وجود دارد. همبستگی بین کنترل قند و ابعاد مختلف کیفیت زندگی در هر دو پرسشنامه دیده نشد. نتیجه گیری: پایایی در هر دو پرسشنامه برای کل کیفیت زندگی وجود دارد ولی نحوه توزیع سوالات در پرسشنامه ایرانی کیفیت زندگی همگن نیست. کیفیت ارزیابی وجوه شخصیتی بیماران، توسط این پرسشنامه کمتر از پرسشنامه سازمان بهداشت جهانی میباشد. هیچ کدام از دو پرسشنامه ارتباطی را ما بین وجوه شخصیتی بیماران و کنترل قند نشان ندادند.
دکتر مینو متقی، دکتر بهزاد همدانی، دکتر پروانه خراسانی، آقای احمد بهرامی،
دوره 26، شماره 1 - ( 2-1402 )
چکیده
مقدمه: امروزه افزایش شیوع دیابت و عوارض آن در سالمندان بهعنوان یکی از مشکلات چالش برانگیز بخش سلامت است. از مهمترین استراتژیها مدیریت دیابت در سالمندان آموزش رفتارهای خود مراقبتی میباشد که نیازمند پرستاران توانمند در زمینه آموزش دیابت است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تأثیر توانمندسازی پرستاران بر خود مراقبتی و کنترل HbA1c سالمندان مبتلابه دیابت نوع دو مقیم در مراکز سالمندی انجام شد.
روش کار: پژوهش نیمه تجربی حاضر به صورت تک گروهی بر روی 32 نفر از پرستاران و 30 نفر از سالمندان مبتلابه دیابت نوع دو مقیم در سرای سالمندان به شیوه نمونهگیری در دسترس انجام شد. پرستاران در کارگاه یک روزه توانمندسازی در زمینه دیابت نوع دو شرکت کردند. ابزار جمعآوری دادهها پرسشنامه محقق ساخته از محتوای کارگاه جهت سنجش توانمندی پرستاران، پرسشنامه خود مراقبتی توبرت و گلاسکو و شاخص آزمایشگاهی HbA1c برای سالمندان بود. دادهها با استفاده از Spss نسخه 20 در سطح معناداری 05/0 تجزیهوتحلیل شدند. پژوهش حاضر با کد اخلاق IR.IAU.KHUISF.REC.1398.190 در کمیته اخلاق دانشگاه آزاد اسلامی - واحد اصفهان (خوراسگان) به ثبت رسیده است.
یافتهها: بر اساس یافتهها میزان توانمندی پرستاران بعد از کارگاه نسبت به قبل از آن دارای تفاوت آماری معنیدار بود (001/0P=). میانگین نمرات سالمندان قبل و سه ماه بعد از توانمندسازی پرستاران از نظر رفتارهای خود مراقبتی (000/0P=) و شاخص HbA1c (000/0P=) معنیداری بود.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد کـه توانمندســازی پرستاران دارای پتانسیلهای مطلــوبی جهت تغییر برآیندهای خود مراقبتی در سالمندان مبتلا به دیابت نوع دو مقیم در سرای سالمندان است و بـا تمرکـز بـر رویکرد توانمندسازی پرستاران میتوان گامهای مثبتـی در مدیریت دیابت و HbA1c این گروه برداشت.