10 نتیجه برای کلسیم
حمید رضا ابراهیمی فخار،
دوره 8، شماره 4 - ( 10-1384 )
چکیده
مقدمه: وجود بافت های نکروزه چرمی شکل یکی از مشکلات بیماران دچار سوختگی های عمیق محسوب می گردد. در این پژوهش استفاده از پماد روغن کنجد و هیدروکسید کلسیم جهت دبریدمان بافت های تکروزه ناشی از سوختگی مورد ارزیابی قرار گرفته است.
روش کار: این مطالعه تجربی بر روی 40 عدد موش صحرائی بالغ تر از نژاد ویستار صورت گرفت. پس از انجام بیهوشی بوسیله کلروفرم، هر دو پهلوی رت شیو و با قرار دادن در آب جوش به مدت 10 ثانیه، سوختگی درجه 3، به قطر 3 سانتی متر ایجاد گردید. رت ها به صورت تصادفی به 4 گروه تقسیم شدند. در 3 گروه اول در یک سمت روزانه از پماد فیبرینولایزین (به عنوان زخم های شاهد ۱) و در سمت دیگر در گروه اول، دوم و سوم (به عنوان زخم های مورد) به ترتیب از پماد کنهاید با غلظت 1، 2/5 و 5 درصد برای پانسمان استفاده شد. در گروه چهارم (زخم های شاهد 2) اجازه داده شد تا زخم ها به خودی خود ترمیم یابند. در هر گروه و هر زخم، زمان برداشته شدن بافت نکروزه وسپس ایجاد بافت گرانولاسیون در چک لیست مربوطه ثبت شد و نتایج با استفاده از آزمون آنالیز واریانس و تی زوج مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
نتایج: نتایج نشان داد که بین 3 غلظت متفاوت از پماد کنهاید کم ترین میانگین زمان دبریدمان با 16/6 روز مربوط به پماد با غلظت 5 درصد می باشد (0/001=P). از طرف دیگر مشخص شد که تقریبا اختلاف معنی داری بین زمان دبریدمان گروه مورد با گروه شاهد 1 وجود ندارد (0/053=P)، اما اختلاف این زمان در گروه مورد و شاهد 2 و همچنین گروه شاهد او 2 معنی دار است(0/001=P). همچنین اختلاف معنی داری نیز بین زمان ایجاد بافت گرانولاسیون در استفاده از پماد کنهاید 5 درصد و گروه شاهد 1 وجود داشت (P<0/01).
نتیجه گیری: استفاده از پماد کنهاید 5 درصد نه تنها موجب آسیب به بافت های سالم نمی گردد بلکه در دبریدمان بافت های نکروزه قابل رقابت با پماد فیبریتولایزین می باشد. لذا بررسی بیش تر در این زمینه ضروری است.
محمدرضا ساروخانی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده
مقدمه: هیپرپاراتیروئیدی ثانویه و درگیری استخوانی یکی از معظلات بیماریهای کلیوی مزمن است. این مطالعه به منظور شناسایی تغییرات بیوشیمیایی در بیماری استخوانی ناشی از درگیری کلیوی در بیماران همودیالیزی استان قزوین انجام شده است. روشها کار: در یک مطالعه توصیفی از بیماران دچار نارسائی مزمن کلیوی منجر به همودیالیز، نمونه خون ناشتا از شانت شریانی- وریدی قبل از شروع دیالیز اخذ و بر روی آنها آزمونهای کلسیم، فسفر و آلکالن فسفاتاز با روشهای کلریمتری و PTH با روش IRMA صورت گرفت. جهت ارائه نتایج از آمار توصیفی استفاده شد. یافتهها: 4 درصد از بیماران فاقد هرگونه تغییر بیوشیمیایی در آزمونهای مذکور بودند ولی 96 درصد آنان در یک یا چند و یا تمام آزمونها دارای اختلال بودند. شایعترین اختلال مربوط به افزایش میزان فسفر و کمترین اختلال مربوط به افزایش سطح آلکالن فسفاتاز بود. 51 درصد بیماران دارای افزایش سطح PTH (هیپرپاراتیروئید) بوده و سطح سایر پارامترها نیز در آنان افزایش داشت. در میانگین سن، طول مدت همودیالیز و تعداد دفعات همودیالیز و هم چنین نسبت جنسی بیماران هیپرپاراتیروئید با کل نمونه های مورد بررسی تفاوتی مشاهده نشد. نتیجهگیری: نتایج مطالعات بیوشیمایی و هورمونی نمایانگر ارجحیت فرم خفیف تا متوسط هیپرپاراتیروئیدی ثانویه و بیماری استخوانی ناشی از آن در جامعه مورد مطالعه میباشد که اقدامات درمانی ویژهای را میطلبد.
رضا مهاجرانی، محمد رضا پالیزوان، شهربانو عریان، وهاب بابا پور،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده
مقدمه: در این مطالعه اثر روی خارج سلولی و کانالهای کلسیمی وابسته به ولتاژ بر جنبههای مختلف یادگیری و حافظه شرطی احترازی غیر فعال مورد بررسی قرار گرفت. روش کار: تحقیق حاضر به صورت تجربی انجام شد و اثر هریک از مسدود کنندههای کانالهای کلسیمی (وراپامیل) و جمعآوری کننده روی خارج سلولی (CaEDTA) به صورت جداگانه و همزمان و در دوزهای مختلف بر یادگیری احترازی غیرفعال با استفاده از دستگاه شاتل باکس و تزریق مرکزی (درون بطنی) این داروها مورد بررسی قرار گرفت. حیوانات قبل و بعد از آموزش و بعد از تست، تحت این تزریق قرار گرفتند. تعداد نمونهها در تمام گروههای آموزشی 8 سر مجموعاً 120 سر بود. اطلاعات به دست آمده با استفاده از ازمون آنالیز واریانس یک طرفه تجزیه و تحلیل شد. نتایج: تزریق ماده جمعآوری کننده روی (CaEDTA) با دوز متعارف ( 100 میلی مولار) نشانگر عدم تأثیر جمعآوری روی خارج سلولی ترانس بر اکتساب، تثبیت و به خاطر آوری یادگیری احترازی غیرفعال میباشد. نتایج تزریق وراپامیل به عنوان مسدد کانالهای کلسیمی وابسته به ولتاژ با دوزهای100و150 میکروگرم بیانگر تأثیر کاهشی آن بر اکتساب و تثبیت یادگیری احترازی غیرفعال میباشد. اعمال دوزهای فوق هیچ تأثیری بر به خاطرآوری یادگیری احترازی غیرفعال نداشت. در ادامه اثر همزمان CaEDTA 100 میلی مولار از یک طرف و وراپامیل با دور 100 میکروگرم نیز از طرف دیگر بر اکتساب و تثبیت یادگیری احترازی غیرفعال نشان داد که تنها تثبیت یادگیری احترازی غیرفعال دچار افت گردیده است. نتیجه گیری: به نظر میرسد مکانیزمهای مشترکی برای برهم کنش یونهای کلسیم و روی و ارتباط آنها با اکتساب و تثبیت یادگیری احترازی غیرفعال مورد انتظار میباشد و میتوان احتمال داد که مکانیزم به خاطرآوری حداقل از نظر تعامل یونهای کلسیم و روی ( به صورت وابسته به ولتاژ ) متفاوت از اکتساب و تثبیت باشد.
محسن اخوان سپهی، مصطفی شریفیان، احمد شجری، اکرم حیدری،
دوره 12، شماره 3 - ( 8-1388 )
چکیده
مقدمه: شیوع سنگهای کلیه و مجاری ادراری در کودکان رو به فزونی است و ممکن است علائم و نشانههای مشخصی غیر از هماچوری نداشته باشد. این مطالعه با هدف بررسی تظاهرات بالینی و علل سنگهای کلیه و مجاری ادراری در کودکان زیر 14 سال انجام شد. روش کار: این مطالعه به روش توصیفی و گزارش سری روی 100 بیمار مراجعه کننده به بیمارستان کودکان فاطمی سهامیه قم در سال 87-86 انجام شد. سن، جنس و سابقه خانوادگی بیماران، تظاهرات بالینی (تب و لرز، سوزش و بیقراری در حین ادرار کردن ، تغییر رنگ ادرار و درد) و تست های آزمایشگاهی (سدیم، پتاسیم، کلسیم، فسفر، اوره، کراتینین، آلبومین و آلکالین فسفاتاز سرم، اندازهگیری گازهای شریانی، سدیمان ادرار، کشت ادرار، سدیم، پتاسیم، کلسیم، فسفر، کراتینین، اگزالات و سیترات در ادرار 24 ساعته و سیستین در نمونه تصادفی ادرار) بررسی شد. برای کنترل کفایت جمعآوری ادرار از فرمول اصلاح کراتینین استفاده شد. نتایج: هایپوسیتراتوری در 8/56 درصد، هایپرکلسیوری در 4/29 درصد، هایپر یوریکوزوری در 3/26 درصد، هایپراگزالوری در 7/14 درصد، فسفاتوری 4/8 درصد و سیستینوری در 3/6 درصد یافت شد. 54 درصد بیماران نیز دچار عفونت ادراری بودند. درد در 7/27 درصد، تب در 3/33 درصد، بی قراری و سوزش در حین ادرار کردن در 2/62 درصد و هماچوری در 7/77 درصد وجود داشت. سابقه خانوادگی سنگهای ادراری در 23 درصد مبتلایـان گزارش شد. نتیجه گیری: شایعترین علائم بالینی سنگهای کلیه و مجاری ادراری به ترتیب عبارتند از هماچوری، بیقراری و سوزش حین ادرار کردن، تب و درد. شایعترین علت تشکیل سنگ به ترتیب هایپوسیتراتوری، هایپرکلسیوری، هایپریوریکوزوری، هایپراگزالوری، فسفاتوری و سیستینوری میباشد.
حمید رضا جمیلیان، کامران باقرزاده، زینب ناظری ،
دوره 14، شماره 6 - ( 11-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: افسردگی اساسی یکی از شایعترین بیماریهای روانپزشکی و اسکیزوفرنی جزو بدترین بیماریهای بشر میباشند. لذا یافتن روش درمانی ارزان و کم عارضه کمک شایانی به بیماران خواهد کرد. این مطالعه به منظور مقاسیه سطح سرمی ویتامین دی، هورمون پاراتیروئید، کلسیم و فسفر در اسکیزوفرنی، افسردگی، و افراد سالم انجام شده است.
مواد و روشها: در این مطالعه مقطعی-تحلیلی میزان سطح سرمی ویتامین دی، هورمون پاراتیروئید، کلسیم و فسفر در 100 نفر بیمار افسردگی اساسی، 100 نفر بیمار اسکیزوفرنی و 100 نفر افراد سالم اندازهگیری شد. افرادی که نارسایی کلیه، نارسایی کبد، بیماریهای پاراتیروئید، مصرف مکملهای کلسیم، فسفر، ویتامین دی و هورمون پاراتیروئید داشتند، از مطالعه حذف شدند. از نرم افزار 15 SPSS جهت تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد.
یافته ها: افسردگی با کاهش سطح سرمی ویتامین دی و افزایش سطح سرمی هورمون پاراتیروئید همراهی داشت (به ترتیب001/0p< و 01/0=p) ولی از نظر آماری تفاوت معنیداری بین افسردگی و افراد سالم از نظر میزان سطح سرمی کلسیم و فسفر مشاهده نشد (به ترتیب 69/0=p و15/0=p). اسکیزوفرنی با کاهش سطح سرمی ویتامین دی و کاهش سطح سرمی فسفر همراهی داشت (به ترتیب001/0< p و 01/0=p) ولی از نظر آماری تفاوت معنیداری بین اسکیزوفرنی و افراد سالم از نظر میزان سطح سرمی کلسیم و هورمون پاراتیروئید مشاهده نشد (به ترتیب47/0=p و 67/0=p).
نتیجه گیری: از آنجا که افسردگی و اسکیزوفرنی با کاهش سطح سرمی ویتامین دی همراهی دارد، استفاده از مکملهای ویتامین دی میتواند در درمان این بیماران مفید باشد.
محمودرضا باغی نیا، سیدمهدی شریعت زاده، ندا باغی نیا،
دوره 16، شماره 10 - ( 10-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از ریزمغذی های بحث برانگیز در زمینه سرطان پروستات کلسیم است، دریافت بیش از حد معمول (بالاتر از میزان رژیم نرمال) کلسیم از باعث افزایش خطر بروز سرطان پروستات خواهد شد و در این میان اندازه گیری مقدار کلسیم خون کمک شایانی در بررسی ارتباط مذکور خواهد داشت. مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط بین PSA و کلسیم در مردان مبتلا به سرطان پروستات و هایپرپلازی خوش خیم پروستات انجام گردید.
مواد و روش ها: در این مطالعه ، از میان مردان جامعه اراک به مدت 1سال از مناطق مختلف شهر 400 نفر که در آنها نمونه برداری پروستات انجام شده بود انتخاب و پس از این که معیارهای ورود به مطالعه در آنها مورد تایید قرار گرفت، سطح PSA و کلسیم خون آنها اندازه گیری شد. افراد مورد مطالعه شامل دو گروه دارای سرطان پروستات و دارای هایپرپلازی پروستات بودند. به منظور تعیین اختلاف میانگین بین گروهها T-test و جهت تعیین PSA از کیت های PSA Assay و Tandem- و جهت اندازه گیری کلسیم خون از کیت پارس آزمون استفاده شد.
یافته ها: در هر دو گروه مورد مطالعه بین سن وکلسیم و PSA رابطه معنی داری یافت گردید , بطوریکه بین سن وکلسیم رابطه معنی دار منفی وبین سن و PSA رابطه معنی دار مثبت در هر دو گروه وجود داشت.میانگین PSA در گروه دارای سرطان و در گروه دارای هیپرپلازی پروستات به ترتیب 4/14±5/4و 1/9±8/3 و میانگین کلسیم در دو گروه مذکور به ترتیب01/1 ±7/8 و8/0± 4/8بود.بین میانگین سطح PSA و کلسیم در دو گروه مورد مطالعه ارتباط منفی معنی داری وجود داشت(05/0=&alpha).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه ارتباط معنی داری بین میزان PSAو کلسیم فقط در مبتلایان به سرطان پروستات وجود دارد که با توجه به این مطلب با کنترل میزان کلسیم خون از طرق مختلف میتوان از آن به عنوان عاملی جهت غربالگری و کنترل سرطان پروستات استفاده نمود.
زهرا کریمی، احمد علیپور، طیبه محتشمی،
دوره 18، شماره 3 - ( 3-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: سندرم قبل از قاعدگی (PMS)، مجموعهای از نشانههای تکرارشونده فیزیکی و روانشناختی است که در فاز لوتئال چرخه قاعدگی رخ میدهد و با شروع قاعدگی برطرف میشود. هدف از مطالعه حاضر، بررسی تأثیر کلسیم درمانی با ویتامینD و رفتار درمانی شناختی بر مولفههای علایم سندرم قبل از قاعدگی در زنان مبتلا به این اختلال است.
مواد و روشها: این مطالعه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری شامل 250 زن کارمند دانشگاههای شهر تهران در سال تحصیلی93-92 بود. پرسشنامه سنجش علایم سندرم قبل از قاعدگی (PSST) به عنوان ابزار ارزشیابی به کار برده شد. دادهها پس از جمعآوری از طریق شاخصهای آمار توصیفی و تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت(p<0.05).
یافتهها: کمترین سن اعضای نمونه 24 سال بود، 5/52 درصد از اعضای نمونه دارای تحصیلات کارشناسی ارشد بودند و60 درصد مجرد بودند. روش درمانی شناختی-رفتاری و کلسیم درمانی و ویتامین D در بهبود مولفههای علایم سندرم قبل از قاعدگی در سطح p<0.05 معنیدار بود.
نتیجهگیری: تلفیق رفتار درمانی- شناختی و مکمل کلسیم و ویتامین D در بهبود مولفههای علایم سندرم قبل از قاعدگی به طور معنیداری موثر است و کاربرد این روشها توسط مشاورین و متخصصین زنان توصیه میشود.
مهری جمیلیان، سمیه بخشایشی،
دوره 19، شماره 6 - ( 6-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: تعداد مطالعات کمی اثرات مکمل یاری کلسیم به علاوه ویتامین D را بر روی پروفایلهای متابولیک در زنان دارای اضافه وزن مبتلا به سندرم تخمدان پلیکیستیک بررسی نمودهاند. این مطالعه به منظور ارزیابی اثرات مکمل یاری کلسیم و ویتامین D بر روی پروفایلهای متابولیک در زنان دارای اضافه وزن مبتلا به سندرم تخمدان پلیکیستیک طراحی شد.
مواد و روشها: این مطالعه کارآزمایی بالینی کنترل شده-پلاسبو و دو سوکور تصادفی بر روی 104 زن چاق و دارای اضافه وزن مبتلا به PCOS انجام شده است. شرکت کنندگان به طور تصادفی به چهار گروه: 1) مکمل ترکیب ویتامین D (50000 واحد به ازای هر هفته) و 500 میلیگرم کلسیم (روزانه 2 عدد)، 2) مکمل ترکیب ویتامین D (50000 واحد به ازای هر هفته)، 3) مکمل 500 میلیگرم کلسیم (روزانه 2 عدد) و 4) پلاسبو برای هشت هفته تقسیم شدند. نمونه خون ناشتا در ابتدا و هشت هفته بعد از مداخله برای اندازهگیری پروفایلهای متابولیک از بیماران گرفته شد.
یافتهها: به دنبال تجویز مکمل کلسیم به علاوه ویتامین D، یک کاهش معنیدار در انسولین سرمی (4/11±3/3- در مقابل 5/8±1/1-، 0/3±4/1- و µIU/ml 1/6±1/3+، 03/0p=)، مقاومت به انسولین (4/2±7/0- در مقابل 5/2±3/0-،6/0±2/0- و 9/1±8/0+، 04/0p=)، مالون دی آلدئید (3/0±6/0- در مقابل 2/0±1/0-، 2/0±5/0- و 4/0±6/0+ میکرومول بر لیتر، 009/0p=) و یک افزایش معنیدار در توتال آنتی اکسیدانت (7/21±2/35+ در مقابل 7/37±5/22+،1/34±1/21+ و 2/65±8/153- میلی مول بر لیتر، 006/0p=) و گلوتاتیون (3/79±0/216+ در مقابل 2/60±5/47-، 3/31±9/3+ و 9/82±8/160- میکرو مول بر لیتر، 001/0p=) در مقایسه با ویتامین D، کلسیم و پلاسبو مشاهده شد.
نتیجهگیری: در مجموع، مکمل یاری کلسیم به همراه ویتامین D برای هشت هفته در زنان مبتلا به PCOS اثرات مفیدی بر روی پروفایلهای متابولیک داشته است.
رخساره معمار، مریم استاد شریف، احمد چیت ساز، مژگان اسدیان قهفرخی، مهدی کاظمی، سید مرتضی جوادی راد،
دوره 20، شماره 4 - ( 4-1396 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: ویتامین دی با تأثیرات محافظت عصب در بیماری پارکینسون شناخته میشود و رابطه بین چند شکلیهای ژن VDR و فاکتورهای سن آغاز و خطر بروز بیماری و همچنین رابطه بین ژنوتیپهای FokI ژنVDR و PD مشخص شده است. هدف از این مطالعه، بررسی ارتباط بین تأثیر ژنوتیپهای جایگاههای FokI، TaqI، BsmI و ApaI بر سطح فاکتورهای سرمی مرتبط با متابولیسم ویتامین دی در جمعیت استان اصفهان است.
مواد و روشها: این مطالعهی مورد - شاهدی بین 125 بیمار پارکینسونی و افراد شاهد متناظر و بر اساس معیارهای بانک مغز بیماری پارکینسون بریتانیا انجام شد. پس از دریافت فرم رضایت، سطوح سرمی مورد نظر اندازهگیری شد. همچنین جداسازی ماده ژنتیکی از طریق روش میلر و وجود چند شکلیهای مذکور با آنالیز مکرر PCR–RFLP انجام و تایید گردید.
یافتهها: مقایسه فاکتورهای سرمی بین افراد سالم و بیماران مبتلا به پارکینسون نشان داد که یک کاهش معنیدار در سطح سرمی کلسیم، ALP و PTH وجود دارد(01/0p<). هیچکدام از سطوح سرمی ویتامینِD و فسفات بین بیماران و افراد شاهد اختلاف معنیداری را نشان نمیدادند. مقایسه غلظت فاکتورهای سرمی کلسیم و PTH بر اساس ژنوتیپهای حامل آللهای FokI-F، ApaI-A و همچنین آلل BsmI-b، حاکی از کاهش غلظت این فاکتورها با مقادیرp کمتر از 01/0 را بین بیماران مبتلا به پارکینسون و افراد شاهد نشان داد.
نتیجهگیری: نتیجه این مطالعه نشان داد که وجود هر یک از این دو آلل مغلوب باعث میشود که سطح سرمی کلسیم و PTH بین بیماران مبتلا به پارکینسون و افراد سالم تفاوت معنی داری را نشان دهد.
بختیار ترتیبیان، لیلا فصیحی، دکتر رسول اسلامی،
دوره 25، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
زمینه و هدف یائسگی، دورانی از زندگی زنان است که ازنظر جسمانی میتواند آسیبرسان باشد. بااینحال تأثیر آن بر تراکم مواد معدنی استخوان هنوز قابلبحث است. بنابراین هدف از این مطالعه، بررسی ارتباط بین کلسیم، فسفر و آلکالین فسفاتاز سرمی با تراکم مواد معدنی استخوان کمر در زنان یائسه فعال و غیرفعال بود.
مواد و روش ها تعداد آزمودنیها 55 نفر زن یائسه فعال و 60 نفر زن یائسه غیرفعال 45 تا 85 سال بود. شاخصهای سرمی کلسیم، فسفر و الکالین فسفاتاز و ویژگیهای آنتروپومتریک آزمودنیها بررسی شد. برای تجزیهوتحلیل دادههای تحقیق از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و از نرمافزار SPSS نسخه 26 استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی این مطالعه در کمیته اخلاق در پژوهش دانشگاه علامه طباطبابی با شناسه IR.ATU.REC.1399.038 تأیید شده است.
یافته ها نتایج نشان داد همبستگی معناداری بین سطح سرمی شاخصهای، آلکالین فسفاتاز (P=0/021)، کلسیم (P=0/019) و فسفر (P=0/011) با تراکم مواد معدنی استخوان کمر در گروه زنان یائسه فعال و همچین بین شاخص توده بدنی با تراکم مواد معدنی استخوان کمر در هر 2 گروه زنان یائسه فعال (P=0/014) و غیرفعال (P=0/038) وجود دارد. بین سایر شاخصها ارتباط معناداری یافت نشد.
نتیجه گیری با توجه به نتایج تحقیق حاضر احتمالاً فعال بودن آثار مفیدی بر متابولیسم استخوانی برجای گذاشته و سبب وضعیت بهتر تراکم مواد معدنی استخوانی شده است. شاید این موضوع بتواند کمک کند تا از متغیرهای خونی و آنتروپومتریکی در شناسایی افراد در معرض خطر پوکی استخوان در دوران بزرگسالی و سالمندی استفاده کرد.