16 نتیجه برای کبد
زهرا هنر کار، موید علویان، شهرام سمیعی، کیوان سعید فر، مهناز بالادست، رحیم آقازاده، محمدرضا زالی،
دوره 7، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده
مقدمه: هپاتیت B مخفی حالتی است که آنتی ژن سطحی هپاتیت B در سرم بیمار منفی بوده ولی DNA ویروس هپاتیت B در سرم یا بافت کبدی ایشان قابل کشف باشد. در این مطالعه فراوانی هپاتیت B مخفی در بیماران هپاتیت C مزمن و نیز تغییرات بیوشیمیایی و هیستولوژیک آنان تحت بررسی قرار گرفت.
روش کار: در این مطالعه توصیفی نمونه گیری به صورت مبتنی بر هدف انجام شد، به طوریکه 27 بیمار هپاتیت C مزمن که HBsAg آنها منفی بوده و طی سال های 1380 و 1381 به دو مرکز هپاتیت تهران و مرکز تحقیقات بیماری های گوارش و کبد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی مراجعه و تحت نمونه برداری کبد قرار گرفته بودند وارد مطالعه شدند. بر روی بلوک پارافینی نمونه کبدی این بیماران آزمایشات واکنش زنجیره ای پلیمراز برای وجود HBVDNA و نیز آزمایش های ایمونوهیستو شیمی برای حضور و کشف HBsAg و آنتی ژن مرکزی هپاتیت B انجام گرفت.
نتایج: از میان 27 نمونه بررسی شده PCR بیماران در 5 مورد (19درصد) از نظر HBVDNA مثبت گزارش شد. در کلیه این بیماران تست های IHC از نظر HBsAg و HBcAg منفی گزارش گردید. تغییرات هیستولوژیک سیروز و علایم سیروز جبران نشده فقط در گروه HBVDNA مثبت دیده شد.
نتیجه گیری: فراوانی هپاتیت B مخفی در بیماران مبتلا به هپاتیت C نسبتا قابل توجه است. در این بیماران، هپاتیت B مخفی می تواند آسیب به کبد را تشدید نموده، روند پیشرفت به طرف سیروز را تسریع نماید.
قاسم مسیبی، محمد موذنی،
دوره 7، شماره 2 - ( 4-1383 )
چکیده
مقدمه: سلول های دنریتیک در القاء پاسخ ایمنی سلولی نقش اساسی را ایفا می کنند. مطالعات نشان می دهد که در بافت های مختلف نوع پاسخ ایمنی متفاوت می باشد. این احتمال وجود دارد که توانایی سلول های دنریتیک در القاء پاسخ تکثیری در بافت های مختلف یکسان نباشد و ممکن است خصوصیت تولروژنیک ذاتی کبد نیز بخاطر عدم توانایی سلول های دنریتیک کبدی در القاء پاسخ ایمنی باشد.
روش کار: در این مطالعه سلول های دنریتیک طحال (بافت لنفاوی) و کبد (بافت غیر لنفاوی) موش نرمال C57BL/6 با روش هضم آنزیمی و محیط گرادیان نایکودنز جدا و در محیط کشت با غلظت مناسبی از پپتنید میلین الیگودندروسیت گلیکوپروتئین 55-35 پالس گردید. حدود 6 ضربدر ده به توان 5 سلول دنریتیک کبدی و طحالی پالس شده به طور مجزا و به صورت زیر جلدی به کف پای هر موش تجویز گردید. به گروه های کنترل نیز سلول های دنریتیک پالس نشده تزریق شد. پس از گذشت 5 روز، سلول های تک هسته ای غدد لتفاوی ناحیه ای پشت زانویی موش های ایمونیزه جدا و میزان پاسخ تکثیری این سلول ها در حضور و عدم حضور پپتید 35-55MOG ارزیابی گردید.
نتایج: نتایج نشان داد که میزان پاسخ تکثیری در موش های ایمونیزه شده با سلول های دنریتیک کبدی یا طحالی پالس شده با پپتید MOG35-55 در مقایسه با گروه های کنترل مربوطه به طور قابل ملاحظه ای بیش تر بود (p<0/004). از طرفی تفاوت معنی داری در میزان تکثیر سلولی بیم موش های ایمونیزه شده با سلول های دنریتیک و طحال مشاهده نشد.
نتیجه گیری: این یافته ها نشان می دهد که سلول های دنریتیک کبد و طحال به خوبی قادرند در محیط کشت با آنتی ژن پالس شده و پاسخ تکثیری مناسبی را القاء کنند. عدم تفاوت در توانایی سلول های دندریتیک کبد و طحال در القاء پاسخ تکثیری ممکن است مبین این موضوع باشد که نوع پاسخ در شرایط داخل بدن و خارج بدن متفاوت است و فاکتورهای ریز محیطی بافتی می توانند بر سرنوشت پاسخ ایمنی تاثیرگذار باشند.
شعبانعلی علیزاده، معصومه کلانتری، خدیجه احراری،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1388 )
چکیده
مقدمه: کیست هیداتیک یک بیماری انگلی است که به طور شایعتر از بقیه احشاء کبد را درگیر میکند. جدیترین عارضه بیماری، پارگی کیست میباشد که ممکن است به داخل مجاری صفراوی، اندامهای توخالی یا مستقیم به داخل شکم باز شود. درمان انتخابی این عارضه جراحی فوری است. مورد: بیمار خانمی است 28 ساله و ساکن روستا که به دنبال تصادف اتومبیل با شکایت درد شکم، تهوع و استفراغ مراجعه کرده است. یافتههای غیر طبیعی در معاینات بالینی شامل اتساع شکم، کاهش صداهای روده همراه با حساسیت لمسی و مقاومت لمسی منتشر شکمی، ضایعات کهیری در قدام قفسه سینه، ناحیه فوقانی شکم و ناحیه قدامی ساعد هر دو دست می گردید. در سونوگرافی به عمل آمده از بیمار مایع آزاد فراوان در حفره شکم و لگن و 3 ناحیه با اکوهای متفاوت در خلف لوب راست کبد گزارش شد. بیمار تحت جراحی باز شکم قرار گرفت و روز چهارم پس از عمل با دستور دارویی آلبندازول مرخص گردید. نتیجه گیری: جدیترین عارضه بیماری هیداتیک کبد، پارگی کیست است که اغلب به دنبال ضربه اتفاق میافتد و جراحی فوری درمان این عارضه است.
فاطمه بازرگانی پور، مینور لمیعیان، رضا حشمت،
دوره 13، شماره 2 - ( 4-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: دیسمنوره اولیه یکی از شایعترین اختلالات در زنان است که سبب کاهش کارایی آنان میگردد. هدف این مطالعه ارزیابی اثر فشار در نقطه سوم کبدی بر علایم کانال کبدی در افراد مبتلا به دیسمنوره اولیه میباشد. مواد و روش ها: این پژوهش یک مطالعه کارآزمایی بالینی است که در 194 نفر از دانشجویان واجد شرایط ورود به مطالعه انجام شد. در سیکل اول علایم درگیری کانال کبدی تعیین گردید و سپس افراد به طور تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. در سیکل دوم، سوم و چهارم فشار در نقطه سوم کبدی و پلاسبو 7-3 روز قبل از شروع قاعدگی به مدت 20 دقیقه در روز انجام گردید. با شروع خونریزی در سیکل چهارم نیز علایم درگیری کانال کبدی تعیین شد. یافتهها: در سیکل اول از نظر علایم درگیری کانال کبدی بین گروهها تفاوتی وجود نداشت ولی در سیکل چهارم، نتایج آزمون کای دو اختلاف معنیداری بین دو گروه از نظر تمام علایم درگیری کانال کبدی(05/0>p) به جز علامت رنگ زبان حاوی دانههای قرمز رنگ نشان داد. در گروه مداخله مقایسه بین سیکل اول و چهارم حاکی از اختلاف معنیداری در تمام علایم درگیری کانال کبدی (05/0>p) به جز علامت رنگ زبان حاوی دانههای قرمز رنگ بود. نتیجه گیری: استفاده از فشار در نقطه سوم کبدی در بهبود اغلب علایم درگیری کانال کبدی موثر بود؛ لذا به عنوان درمانی کاربردی، موثر، ارزان و در دسترس جهت درمان دیسمنوره اولیه و علایم همراه آن پیشنهاد میشود.
اکرم عیدی، مهسا آل ابراهیم، مریم عیدی، علی حائری روحانی، پژمان مرتضوی،
دوره 14، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: مولیبدن عنصری کمیاب و ضروری برای جانوران و گیاهان است. مولیبدن به عنوان یک کوفاکتور در تعداد محدودی از آنزیمهای پستانداران شامل گزانتین دهیدروژناز، آلدئید اکسیداز و سولفیت اکسیداز عمل میکند و اعتقاد بر این است که یک عنصر کمیاب ضروری در تغذیه جانوران است. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی توانایی محافظت کبدی سدیم مولیبدات در مقابل آسیب کبدی القاء شده با تتراکلرید کربن میباشد. مواد و روشها: در یک مطالعه تجربی، موشهای صحرایی نر بالغ دو بار در هفته و به مدت 28 روز تتراکلریدکربن (50% تتراکلرید کربن در روغن زیتون، 1 میلیلیتر بر کیلوگرم وزن بدن) را به صورت تزریق درون صفاقی دریافت کردند و به طور همزمان طی 28 روز سدیم مولیبدات را روزانه به صورت خوراکی با دوزهای 05/0، 1/0 و 2/0 گرم بر کیلوگرم وزن بدن دریافت نمودند. یافتهها: آزمایشات بافتی پاتولوژیکی در موشهای صحرایی تیمار شده با تتراکلریدکربن آسیب کبدی گستردهای را به شکل تخریب سلول های کبدی و نکروز، دژنراسیون چربی و نفوذ سلولهای التهابی نشان داد، در حالی که تغییرات بافتی پاتولوژیکی القاء شده با تتراکلریدکربن در اثر تیمار با سدیم مولیبدات به شکل معنیداری کاهش یافته است. نتیجهگیری: نتایج این مطالعه پیشنهاد میکند که سدیم مولیبدات میتواند از کبد موشهای صحرایی در برابر آسیب اکسیداتیو ناشی از تتراکلریدکربن محافظت نماید و احتمالاً اثر حفاظت کنندگی خود را با مهار برهم کنشهای شیمیایی سموم که آغاز کننده استرس اکسیداتیو، پراکسیداسیون لیپید و تغییرات مولکولی هستند و نهایتاً به نکروز بافت کبد منجر میشوند، اعمال نماید.
علی زارعی، مهرداد شریعتی، شهناز شکرفروش، سعید چنگیزی آشتیانی، فاطمه راسخ،
دوره 15، شماره 7 - ( 9-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به عوارض جانبی و آثار زیانبخش داروهای شیمیایی، مسئله بازگشت به استفاده از داروهای گیاهی و طبیعی امروزه مورد توجه جدی واقع شده است. گیاه کاکنج با نام علمی Physalis Alkekengi و متعلق به خانواده سولاناسه، یکی از این گیاهان داروئی است که مانند اکثر داروهای طب سنتی و علیرغم دارا بودن قابلیتهای داروئی فراوان، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. هدف این مطالعه، مروری گذرا بر روی اثرات عصاره گیاه کاکنج بر میزان غلظت هورمونهای تیروئیدی، چربی خون، برخی از عوامل بیوشیمیایی پلاسما، عملکرد کبد، سیستم ایمنی و هورمونهای جنسی میباشد. از طرف دیگر به دلیل استفاده زیاد عصاره گیاه کاکنج در طب سنتی جهت درمان امراض مختلف، تعیین نکات مثبت و عوارض جانبی این عصاره نیز از لحاظ فیزیولوژیکی و فارماکولوژیکی دارای اهمیت میباشد. عصاره این گیاه بواسطه وجود مواد موثره ای نظیر آلکالوئیدها، لیکوپن، گلوکوکورتیکوئیدها، مواد الکلی و مقدار زیادی ویتامین C و نیز توانایی آنتی اکسیدانی زیاد می تواند به هنگام مصرف نقش قابل توجهی در تغییرات ایجاد شده در هومئوستازی بدن ایجاد نماید. در این مقاله سعی شده است با استفاده از کلید واژههای مناسب و جست و جوی وسیع الکترونیکی و دستی به منابع معتبر، به نقش و تاثیر گذاری عصاره گیاه کاکنج در بافتهای مختلف بدن پرداخته شود. نتایج نشان میدهد که عصاره این گیاه باعث تغییرات قابل توجهی در ابعاد مختلف در ارگانهای مختلف بدن میگردد که زوایای مختلف آن تاکنون بخوبی مشخص نشده است. لذا تمرکز بیشتر و گسترده تر بر تحقیقات در این حوزه توصیه میگردد.
عاطفه بابایی، جواد آرشامی، علی رضا حق پرست، محسن دانش مسگران،
دوره 16، شماره 6 - ( 6-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: گلبرگ زعفران حاوی مقادیر زیادی از ترکیبات گلیکوزیدی، فلاونوئیدی و آنتوسیانین ها می باشد. با توجه به افزایش مصرف گیاهان دارویی در درمان بیماری ها و شناسایی اثرات جانبی آنها بر اندام های مختلف، تحقیق حاضر جهت بررسی اثرات عصاره گلبرگ زعفران بر برخی متابولیت های خون در موش صحرایی نر انجام گرفته است.
مواد و روش ها: بدین منظور پنج گروه شش تایی از موش های نر جنس ویستار مورد استفاده قرار گرفت. گروه کنترل نرمال سالین و چهار گروه دیگر دوزهای (mg/kg body weight) 75، 150، 225 و450 از عصاره الکلی گلبرگ زعفران را به مدت 14 روز به صورت داخل صفاقی دریافت کردند. وزن بدن در روز 0، 7 و 14 اندازه گیری شد. پس از پایان دوره میزان کلسترول، تری گلیسرید، کراتینین، پروتئین تام، آلبومین و آنزیم های ALT و AST سرم خون با استفاده از کیت های بیوشیمیایی اندازه گیری شدند.
یافته ها: نتایج نشان داد که، میزان آلبومین به طور معنی داری افزایش و کلسترول و AST به صورت وابسته به دوز نسبت به گروه کنترل کاهش یافتند (p<0.05). مقادیر تری گلیسرید، کراتینین و پروتئین تام و همچنین میانگین افزایش وزن روزانه تغییرات معنی داری را نشان ندادندp>0.05)).
نتیجه گیری: میزان افزایش درمقدار آلبومین و کاهش آنزیم های کبدی می تواند نشان دهنده ی عدم آسیب در بافت کبد می باشد. کاهش در کلسترول که احتمالا ناشی از ترکیبات فلاونوئیدی عصاره گلبرگ زعفران می باشد و عدم تاثیر بر وزن بدن، می توانند مزیتی در استفاده از گلبرگ زعفران باشند.
مریم نافذی، مریم تاج آبادی ابراهیمی، مریم عیدی،
دوره 18، شماره 8 - ( 8-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: آفلاتوکسینها به عنوان مهمترین سمومی شناخته شدهاند که مصرف آنها میتواند باعث مسمومیت حاد و ایجاد اثرات سرطانزایی شود. علاوه بر این، مطالعات قبلی نشان داده که باکتریهای اسیدلاکتیک توانایی اتصال به آفلاتوکسین در ماده غذایی را دارند. هدف از این مطالعه، بررسی اثر لاکتوباسیلوس پاراکازئی سویه TD3 بومی ایران درمقابل سمیت ناشی از آفلاتوکسین B1 در شرایط درون تنی میباشد.
مواد و روشها: ٢٤ رت نر نژاد ویستار با وزن ١٠±٢٥٠ گرم به سه گروه تقسیم شدند: گروه کنترل منفی و دو گروه تیمار شده با آفلاتوکسین با دوز ١٧٠ ماکروگرم بر کیلو گرم و لاکتوباسیلوس پاراکازئی سویه TD3 جدا شده از ترخینه با دوز ١٠٩ واحد تشکیل دهنده کلونی در روز همراه با آفلاتوکسین به مدت ٤ هفته. در انتهای آزمایش نمونههای خون و بافت برای مطالعات بیوشیمیایی و آسیب شناسی جمعآوری شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که تیمار با آفلاتوکسین باعث افزایش قابل توجهی در میزان آنزیمهای کبدی از قبیلAST (آسپارتات آمینو ترانسفراز)، ALP (آلکالین فسفاتاز) و هم چنین آسیبهای کبدی میشود. علاوه بر این، در گروهی که لاکتوباسیلوس پاراکازئی سویهTD3 را دریافت کردند، سطح آنزیمهای مذکور کاهش یافته و آسیبهای کبدی ناشی از آفلاتوکسین بهبود پیدا کردند.
نتیجهگیری: مطالعه حاضر نشان داد که آفلاتوکسین میتواند منجر به آسیب کبدی شود و لاکتوباسیلوس پاراکازئی سویه TD3 بومی ایران جدا شده از ترخینه احتمالا از طریق اتصال به آفلاتوکسین منجر به اعمال اثرات حفاظتی خود میگردد، از این رو، به عنوان یک عامل بیولوژیک در حذف آفلاتوکسین در شرایط درون تنی مطرح میشود.
اسماعیل فتاحی، وحید حمایت خواه جهرمی،
دوره 19، شماره 8 - ( 8-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: گیاه زولنگ به واسطهی وجود ترکیبات فنلی و فلاونوئیدی، دارای خواص آنتی اکسیدانی میباشد. از این رو، این مطالعه به منظور بررسی اثر حفاظتی عصاره زولنگ بر سمیت ناشی از سم تری سیکلازول در کبد موش آزمایشگاهی انجام شد.
مواد و روشها: در این مطالعه آزمایشگاهی، 42 سر موش آزمایشگاهی به 6 گروه مساوی کنترل، شم، تری سیکلازول و سه گروه آزمایشی تقسیم شدند. موشهای گروه تری سیکلازول، سم را با دوز 50 میلیگرم بر کیلوگرم به صورت درون صفاقی و گروههای آزمایشی 2 تا 4 عصاره زولنگ را به ترتیب با دوزهای 100، 200 و 400 میلیگرم بر کیلوگرم (دو بار در هفته به مدت 4 هفته) به صورت گاواژ دریافت نمودند. گروه شم آب مقطر دریافت نمود. در پایان دوره، میزان آنزیمهای ALT، AST و ALP و غلظتهای آلبومین و بیلیروبین کل اندازهگیری شد. همچنین، میزان کل ترکیبات فنلی و فلاونوئیدی در عصاره زولنگ اندازهگیری گردید. دادهها با استفاده از آنالیز واریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: تری سیکلازول میزان آمینوترانسفرازها، آلکالین فسفاتاز و بیلی روبین کل را افزایش داده و میزان آلبومین را کاهش داد (05/0p<). اما تیمار با عصاره زولنگ باعث کاهش آنزیمهای کبدی و بیلی روبین و افزایش آلبومین گردید(05/0p<). میزان کل ترکیبات فنلی و فلاونوئیدی به ترتیب 16/91 میلیگرم گالیک اسید در گرم عصاره و 48/84 میلیگرم کوئرستین در گرم عصاره اندازهگیری شد.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که عصاره زولنگ به دلیل داشتن ترکیبات فنلی بالا دارای اثرات حفاظتی بر کبد در برابر سمیت ناشی از تری سیکلازول میباشد
نسرین کاظمی پور، سیدمهدی شریعت زاده، سعید نظیفی،
دوره 19، شماره 9 - ( 9-1395 )
چکیده
مقدمه: نانوذرات نقره قادر به ایجاد سمیت در موجودات زنده هستند. نانو نقره می تواند در کبد به عنوان مرکز سم زدایی بدن اثراتی را القا نماید و با توجه به اثرات گسترده اش می تواند بر روی فاکتورهای کبدی، هماتولوژی و استرس اکسیداتیو موثر باشد. زنجبیل با توجه به ترکیبات آنتی اکسیدانی که دارد می توانند اثرات سمیت نانو نقره را در مناطق مختلف بدن تحت تاثیر قرار دهند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر حفاظتی عصاره ی هیدروالکلی زنجبیل بر سیتوتوکسیتی نانو ذرات نقره بر روی فعالیت آنزیمها، فاکتورهای هماتولوژی، شاخص های استرس اکسیداتیو خون و آپوپتوز کبد در موش Balb-c می باشد.
مواد و روش ها: در این پژوهش 4 گروه 12 تایی موش بالب سی نژاد سوری به مدت 35 روز تحت تیمار قرارگرفتند. گروه اول (کنترل) آب مقطر، گروه دوم نانونقره، گروه سوم عصاره زنجبیل و گروه چهارم نانونقره و زنجبیل را بصورت همزمان دریافت کردند. برای اندازه گیری فاکتورهای هماتولوژی، آنزیمهای کبدی و استرس اکسیداتیو خونکیری از قلب انجام گرفت و بافت کبد جهت بررسی میزان آپاپتوزیس خارج شد. نتایج با استفاده از نرم افزار SPSS و به کمک آنالیز واریانس یکطرفه (ANOVA one way) با هم مقایسه شدند .
یافته ها: آنزیمهای AST ، ALT ، ALP، GGTو LDH به عنوان فاکتورهای کبدی در گروههای مورد مطالعه دارای اختلاف معنی داری بودند.
فاکتورهای هماتولوژی شامل شاخصهای WBC ، RBC ، Hb ، HCT ، MCV ، MCH ، Plt ، Lymphocyte و Monocyte دارای اختلاف میانگین معنی داری در گروههای مختلف آزمایش بودند.
از میان فاکتورهای استرس اکسیداتیو تنها شاخص GPX درخون دارای اختلاف معنی دار در بین گروههای مورد مطالعه بود و بقیه پارامترهای استرس اکسیداتیو در خون اختلاف معنی داری نداشتند.
تغییرات میزان آپوپتوزیس درتمامی گروههای مورد مطالعه اختلاف معنی داری را نشان داد.
نتیجه گیری : بر اساس مطالعه ی حاضر، نانوذرات نقره با اثرات سوئی که بر مناطق مختلف بدن می گذارند می توانند تغییراتی را در فاکتورها و آنزیمهای گوناگون اعمال نمایند. زنجیل تا حدودی توانسته این اثرات را جبران و تعدیل نماید که احتمالا این اثر بخشی زنجبیل را بتوان به مواد موثره موجود در آن نسبت داد.
کلمات کلیدی: نانوذرات نقره ، عصاره ی زنجبیل، فاکتورهای هماتولوژی، آنزیمهای کبدی، استرس اکسیداتیو، آپوپتوزیس
ایمان جمهیری، صابر زهری، داود مهربانی، زهرا خدابنده، رامین یعقوبی، سید یونس حسینی،
دوره 20، شماره 11 - ( 11-1396 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: میزان بالای بیماری فیبروز کبدی و درمانهای محدود آن عامل مهمی برای فهم بهتر مکانیسمهای مولکولی این بیماری میباشد. پیشرفت در درک جنبههای مولکولی سلول ستارهای کبدی (HSC) یک زمینهی اختصاصی در درمان فیبروز کبدی فراهم میکند. ژن IL-24 (IL-24/mda-7) اولین بار به عنوان یک ژن تمایز دهنده انتهایی در سلولهای ملونوما مطرح شد، اما پاسخ التهابی سلولها به این ژن به طور کامل روشن نشده است.
مواد و روشها: سلول LX-2 (سلول ستارهای کبد انسان، HSC) با لپتین (کنترل مثبت) و محیط خالی (کنترل منفی) مواجه شدند. همچنین این سلول ها با پلاسمید خالی (pcDNA 3.1) و وکتور حاوی ژن IL-24/mda-7 (pcDNA 3.1/mda-7) ترانسفکت شدند. میزان التهاب این سلولها با بررسی بیان ژن IL-1β، با کمک روش Real-time RT-PCR ارزیابی شد. همچنین، نقش تنظیمی IL-24/mda-7 بر روی التهاب با بررسی بیان ژن های SOCS1 و SOCS3 مشخص شد.
یافتهها: سطح بیان IL-1β، SOCS1 و SOCS3 در گروههای سلولی اندازهگیری و مقایسه شد. هر چند سلولهای ترانسفکت شده با پلاسیمد بیانی میزان بالاتری از IL-1β را نشان دادند، اما این تفاوت نسبت به گروه کنترل معنادار نبود. نتایج نشان داد که بیان SOCS1 و SOCS3 در گروه سلولی که با pcDNA3.1/mda-7 ترانسفکت شده اند، نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری دارد (0428/0 = p ، 0179/0 = p).
نتیجهگیری: بیان درونزاد IL-24/mda-7 بهطور معناداری باعث تنظیم مسیر التهابی در سلولهای ستاره ای کبدی میگردد. بنابراین IL-24/mda-7 و مسیرهای سیگنالینگ مربوطه میتوانند به عنوان یک هدف در درمان فیبروز مورد توجه قرار گیرند.
فرزانه روشناس، محبوبه اشرافی، سعید نظیفی، محمود امین لاری، سارا طالبان زاده،
دوره 21، شماره 5 - ( 7-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: گیاهان دارویی به واسطه داشتن خواص آنتی اکسیدانی ممکن است با کاهش استرس اکسیداتیو باعث بهبود عملکرد ارگانهای مختلف متاثر از هیپرگلیسمی گردند. هدف از تحقیق حاضر، ارزیابی اثرات تجویز عصاره آبی زعفران به موشهای دیابتی با تکیه بر اندازهگیری پارامترهای استرس اکسیداتیو و آنزیمهای بیوشیمیایی مهم بافت کبد بود.
مواد و روشها: 72 ساعت بعد از تزریق درون صفاقی استرپتوزوتوسین (STZ) (۶0 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن)، حیوانات با قند خون ناشتای بیش از 250 میلیگرم بر دسیلیتر به عنوان موشهای دیابتی در نظر گرفته شدند و گروههای آزمایشگاهی شامل: ۱) کنترل، 2) کنترل دارو، 3) دیابتی و 4) دیابتی دارو بودند. تیمار از روز هفتم بعد از تجویز STZ با تزریق درون صفاقی عصاره آبی زعفران (200 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن)˓ 5 دوز و هفتهای یک بار در گروههای ۲ و ۴ آغاز شد. در انتهای دوره آزمایش، بعد از خونگیری و برداشت بافتها، اندازهگیری فاکتورهای بیوشیمیایی انجام گرفت.
یافتهها: نتایج بیانگر اختلال در فعالیت آنزیمهای مهم کبدی در گروه دیابتی است و عصاره آبی زعفران باعث تنظیم و طبیعی شدن میزان فعالیت آنها گردید. علاوه بر این، عصاره آبی زعفران با افزایش فعالیت آنزیمهای آنتی اکسیدانی باعث کمکردن استرس اکسیداتیو القایی با دیابت و بنابراین کاهش میزان MDA در گروه 4 نسبت به گروه 3 گردید.
نتیجهگیری: عصاره آبی زعفران علاوه بر موثربودن در کنترل قند خون با داشتن توانایی آنتی اکسیدانی باعث حفاظت بافت کبد موشهای دیابتی از آسیب به واسطه هیپرگلیسمی نیز میشود.
سعید چنگیزی آشتیانی، مجید رمضانی، حسین پورچراغی، سید محمد افضلی، پرند پیروزی، سینا آتشی، علی زارعی،
دوره 22، شماره 5 - ( 9-1398 )
چکیده
زمینه و هدف از جمله گیاهان با خواص درمانی متعدد، سابقه مصرف طولانی و متداول در طب ایرانی، نسترن کوهی یا گل سرخ وحشی با نام علمی Rosa canina از خانواده Rosace است. در این تحقیق به بررسی اثربخشی گیاه نسترن کوهی در بافتها و اندامهای مختلف بدن با تأکید بر مکانیسم درمانی آن، پرداخته شده است.
مواد و روش ها مقاله حاضر یک مقاله مروری است. ۱۷۶ مقاله در محدوده سالهای۲۰۱۰ تا ۲۰۱۸ میلادی از بانکها و موتورهای جستوجوگر اطلاعاتی چون سید، مگایران، آوید، گوگل اسکالر، اسکوپوس، ساینس دایرکت و پابمد، با استفاده از کلمات کلیدی مرتبط استخراج و پس از مطالعه و فیشبرداری مورد استفاده قرار گرفتند.
ملاحظات اخلاقی در کلیه مراحل پژوهش، کدهای اخلاق تحقیق و نشر رعایت شد.
یافته ها در این مطالعات، به اهمیت نسترن کوهی به عنوان یک گیاه دارویی محافظتکننده کبدی، کاهنده قند و چربی خون، با خواص آنتیاکسیدانتی و ضدالتهابی اشاره شده است. درواقع بیشترین میزان فعالیت فلاونوئیدی در خانواده رزاسه مربوط به نسترن کوهی است. مصرف عصاره گیاه در درمان بیماریهای شایعی نظیر دیابت، کبد چرب، سنگهای ادراری و آلزایمر توصیه شده است.
نتیجه گیری وجود تنوع کمّی و کیفی بالایی از مواد مؤثر، سهولت دسترسی، نبود عوارض سوء ناشی از مصرف و بومیبودن این گیاه، ضرورت بهرهمندی از آن جهت کنترل و درمان بیماریهای شایع انسانی را دو چندان میکند.
زهرا احمدی گنجه، محمد اسلامی کلانتری، علی اصغر مولوی،
دوره 22، شماره 6 - ( 11-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: از آنجا که در بسیاری از کارهای شبیهسازی، از یک فانتوم ساده آب و همچنین گهگاه از فانتوم بافت نرم در محاسبات دزیمتری استفاده میشود، این مطالعه به بررسی تفاوتهای بین دو فانتوم ذکرشده با فانتوم متشکل از مواد و عناصر واقعی کبد، در پروتونتراپی سرطان کبد پرداخته است.
مواد و روش ها: سه فانتوم با عناصر متفاوت برای کبد، شامل آب، بافت نرم و فانتوم شامل عناصر اصلی کبد در نظر گرفته شد. توموری کرویشکل به شعاع دو سانتیمتر در کبد در نظر گرفته شده و قله براگ پهنشده جهت پوشاندن کل تومور برای سه فانتوم ذکرشده محاسبه شد. شیوه توزیع دز و نسبت دز تخلیهشده در تومور و اندامهای اطراف آن با استفاده از کد مونت کارلوی MCNPX محاسبه شد.
ملاحظات اخلاقی: در این مورد قبلا مکاتبات انجام شده است. با توجه به شبیه سازی بودن مطالعه، نیازی به کد اخلاق وجود نداشت.
یافته ها: نتایج نشان دادند برای بافت نرم و بافت اصلی کبد، قلههای براگ در بازه انرژی MeV ۱۲۰ MeV - ۹۰ و برای فانتوم آب بازه MeV ۱۱۶ MeV - ۸۸ محدوده تومور را میپوشاند. تفاوت مکان تخلیه دز برای فانتوم آب در هر انرژی نسبت به دو فانتوم دیگر به صورت تقریبی ۵/۴ میلیمتر در هر نقطه است. پارامترهای ارزیابی دز طبق گزارش کمیسیون بینالمللی واحدهای تابش (ICRU) به دست آمدند که تفاوت چندانی بین نتایج دیده نشد. توزیع دز در تومور و اندامهای اطراف آن نشان میدهند برای هر سه فانتوم، توزیع دز اطراف تومور بسیار ناچیز است.
نتیجه گیری: نتایج نشان میدهند استفاده از فانتوم بافت نرم نتایج قابل قبولتری برای شبیهسازی درمان نسبت به فانتوم آب برای جایگزینی بافت واقعی کبد دارد و در طراحی درمان باید بیشترین تلاش برای استفاده از فانتومهای واقعیتر باشد.
نرگس علی نیا، علیرضا علمیه، محمدرضا فدائی چافی،
دوره 23، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری کبد چرب غیرالکلی نوعی تجمع چربی در سلولهای کبدی است. ازآنجاکه گیاه خرفه دارای ویژگی هیپولیپدمیک است، هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر تمرین ترکیبی و مصرف مکمل خرفه بر غلظت پلاسمایی چربیهای خون و سونوگرافی کبد در زنان چاق مبتلا به کبد چرب غیرالکلی است.
مواد و روش ها: جامعه آماری پژوهش حاضر را زنان چاق ۶۰-۴۰ سال مبتلا به کبد چرب غیرالکلی تشکیل دادند. ۴۰ زن چاق مبتلا به کبد چرب غیرالکلی به صورت تصادفی انتخاب و در ۴ گروه تمرین + مکمل (۱۰=n) ، دارونما (۱۰=n)، تمرین (۱۰=n) و مکمل (۱۰=n) قرار گرفتند. پیش و پس از مداخله، سونوگرافی از کبد و آزمایش خون انجام شد. از آزمون تی همبسته، آزمون تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی توکی نیز استفاده شد. سطح معنیداری ۰۵/۰> p در نظر گرفته شد.
ملاحظات اخلاقی: این پژوهش با کد IR. IAU.RASHT.REC.۱۳۹۷.۰۳۴ در کمیته اخلاق دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت تأیید شده و دارای ثبت ﮐﺎرآزﻣــﺎیﯽ ﺑــﺎﻟﯿﻨﯽ ایﺮان به شماره .IRCT۲۰۱۹۰۳۰۹۰۴۲۹۸۷N۱ است.
یافته ها: ۱۲ هفته مصرف مکمل خرفه و تمرین ترکیبی باعث کاهش معنیدار در غلظت پلاسمایی کلسترول (۰۰۱/۰=P)، تری گلیسیرید (۰/۰۰=P)، (۰/۰۰=P) LDL و افزایش معنیدار در سطح سرمی (۰/۰۰=P) در HDL در گروههای تمرین + مکمل، گروه تمرین و گروه مکمل شد (۰/۰۵>P). همچنین نمای سونوگرافی کبد در گروه تمرین + مکمل (۰/۰۲=P) و گروه تمرین (۰/۰۰=P) بهبود یافت (۰/۰۵>P).
نتیجه گیری: مصرف مکمل خرفه همراه با تمرینات ترکیبی میتواند در کاهش غلظت پلاسمایی چربیهای خون و بهبود سونوگرافی کبد در زنان چاق مبتلا به کبد چرب غیرالکلی مؤثر باشد.
هادی گودرزی، علی حیدریان پور، مریم کشوری،
دوره 27، شماره 2 - ( 3-1403 )
چکیده
مقدمه: بیماری کبد چرب غیرالکلی (Non-alcoholic Fatty Liver Disease) NAFLD شایعترین اختلال کبدی در جوامع صنعتی میباشد. نسفاتین1 به عنوان یک عامل بازدارنده اشتها و تنظیم کننده تعادل انرژی، نقش مهمی در پاتوژنز ناهنجاریهای مرتبط با چاقی دارد، این مطالعه با هدف تعیین اثرات 12 هفته تمرین ترکیبی (مقاومتی و تناوبی با شدت بالا (HIIT)) بر سطوح سرمی نسفاتین1 و برخی آنزیمهای کبدی مردان مبتلا به NAFLD انجام گردید.
روش کار: در این مطالعه نیمه تجربی، 20 مرد میانسال دارای NAFLD به صورت تصادفی به دو گروه تمرین و شاهد تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل 12 هفته تمرین ترکیبی بود که 2 جلسه در هفته تمرینات مقاومتی و یک جلسه HIIT بود، وزن بدن، شاخص توده بدنی و پپتید نسفاتین1 و آنزیمهای کبدی ALT، AST، ALP، پروفایل لیپیدی، اکسیژن مصرفی بیشینه، درصد چربی بدن در ابتدا و پس از 12 هفته ارزیابی شدند و از آزمون Paired T-test و Independent sample T-test برای ارزیابی تفاوت درون و بینگروهی و سطح معنیداری 05/0 > P تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: هفته تمرین ترکیبی مقاومتی و HIIT سبب افزایش نسفاتین و کاهش آنزیمهای کبدی ALT، AST، ALP گروه تمرین نسبت به گروه شاهد و مرحله قبل از تمرینات شد (05/0 > P). همچنین ما شاهد افزایش VO2max و کاهش وزن، شاخص توده بدنی، درصد چربی بدن و LDL افراد گروه تمرین نسبت به قبل از اجرای پروتکل تمرینی بودیم (0/05 > P).
نتیجهگیری: از نتایج تحقیق حاضر میتوان اظهار داشت که اجرای تمرینات ترکیبی ورزشی به مدت 12 هفته، موجب افزایش در پلی پپتید نسفاتین1 و کاهش میزان آنزیمهای کبدی شد و به عنوان یکی از روشهای درمانی مقرون به صرفه به بیماران NAFLD توصیه میشود.