13 نتیجه برای همودیالیز
محمود پدرام، هاشم ساعی پور،
دوره 3، شماره 3 - ( 7-1379 )
چکیده
برای بیمار مبتلا به نارسایی مزمن کلیه که دارای سیر مزمن و پیشرونده است و زمانی که سندرم اورمیک در این بیماران ایجاد می شود فقط دو راه درمانی وجود دارد. یکی دیالیز و دیگری پیوند کلیه. یکی از عوارض نارسایی مزمن کلیه در این بیماران ازدیاد فشار خون می باشد که این ازدیاد فشار خون در اکثر این بیماران با دیالیز کاهش می یابد، ولی در تعدادی از بیماران پرفشاری خون نسبت به دیالیز مقاوم بوده و یا حتی در انتهای دیالیز افزایش بیشتری نیز می یابد. که علت آن را کاهش بار داخل عروقی و به دنبال آن تحریک سیستم رنین، انژیوتنسین و آلدوسترون می دانند. لذا توصیه میشود که برای کاهش و تنظیم فشار خون در این بیماران از داورهای ممانعت کننده آنزیم مبدل آنژیوتنسین استفاده شود.
عبدالجلال مرجانی، غلامرضا وقاری، فریده توحیدی،
دوره 7، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده
مقدمه: بیمارانی که دچار بیماری مزمن کلیوی هستند و همودیالیز می شوند بیش تر در معرض تخریب سلولی رادیکال های آزاد می باشند. هدف از این مطالعه ارزیابی تاثیر همودیالیز بر تغییرات سطح پراکسیداسیون لیپید پلاسما و فعالیت آنزیم آنتی اکسیدان گلبول قرمز می باشد.
روش کار: مطالعه از نوع تحلیلی و روش نمونه گیری مبتنی بر هدف بود. 22 بیمار همودیالیزی واجد شرایط مطالعه که جهت دیالیز به بخش دیالیز مرکز آموزشی درمانی 5 آذر گرگان مراجعه می نمودند و 22 فرد سالم که از لحاظ سن و جنس با بیماران همودیالیزی همسان شدند به طور تصادفی برای مطالعه انتخاب گردیدند. سطح پراکسیداسیون لیپید پلاسما (که به صورت مالون دی آلدئید) بیان می شود و فعالیت آنزیم آنتی اکسیدان گلبول قرمز (سوپر اکسید دیسموتاز) قبل و بعد از عمل دیالیز در گروه بیماران بررسی و مقایسه شد. همچنین در هر مقطع، موارد ذکر شده با گروه افراد سالم نیز مقایسه گردید. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شد و اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون آماری تی دانش آموزی مورد ارزیابی قرار گرفت.
نتایج: سطح پلاسمایی مالون دی آلدئید گروه کنترل و قبل از دیالیز بیماران همودیالیزی اختلاف معنی داری نشان داد (P<0/001). همچنین سطح پلاسمایی مالون دی آلدئید بیماران همودیالیزی بعد از دیالیز در مقایسه با قبل از دیالیز و گروه کنترل افزایش معنی داری نشان داد (در هر مورد P<0/001)، فعالیت آنزیم آنتی اکسیدان گلبول قرمز بیماران همودیالیزی نیز بعد از دیالیز در مقایسه با قبل از دیالیز و گروه کنترل کاهش معنی داری داشت. بعد از دیالیز در مقایسه با قبل از دیالیز و گروه کنترل کاهش معنی داری داشت (P<0/001).
نتیجه گیری: کاهش فعالیت آنزیم آنتی اکسیدان گلبول قرمز و افزایش میزان پراکسیداسیون لیپید پلاسمای بیماران همودیالیزی ممکن است در پیشرفت بیماری های قلب و عروق در آنان نقش مهمی داشته باشد، بنابراین به کار گیری تدابیری جهت به حداقل رسانیدن این تغییرات می تواند در کاهش خطر این بیماری ها و بهبود کیفیت زندگی بیماران تحت همودیالیز اهمیت به سزایی داشته باشد.
شهرام براز، دكتر عیسی محمدی، دكتر بهروز برومند،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده
مقدمه: هدف اصلی درمان و مراقبت بیماران مزمن از جمله مبتلایان به نارسایی مزمن کلیه، ارتقاء سطح سلامت و بهبود کیفیت زندگی آنها است. با این حال مطالعات نشان میدهد که سطح سلامت، عملکرد و کیفیت زندگی در بیماران تحت درمان با همودیالیز نگه دارنده اغلب پایین تر از حد انتظار می باشد. لذا تلاش در جهت یافتن روشهای آموزشی مؤثر که بتواند مشکلات جسمی این بیماران را کاهش دهد و کیفیت زندگی آنها را بهبود ببخشد، ضروری میباشد. هدف از این مطالعه مقایسه تأثیر دو روش آموزشی حضوری و غیرحضوری (بسته آموزشی) مراقبت از خود بر مشکلات و کیفیت زندگی بیماران تحت درمان با همودیالیز نگه دارنده می باشد. روش کار: این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی است. 63 بیمار از سه مرکز دیالیز در تهران انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه قرار داده شدند. بیماران قبل از آموزش با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی، پرسشنامه تعیین نیاز آموزشی و چک لیستها مورد ارزیابی قرارگرفتند. پس از تعیین نیازهای آموزشی یک برنامه آموزشی خود مراقبتی براساس الگوی خود مراقبتی اورم و اصول آموزش به بیمار و مشاوره با متخصصین طراحی و برای بیماران گروه اول به صورت آموزش حضوری اجراء گردید. هم زمان با اجرای برنامه یک سری کامل آن فیلمبرداری شد و به صورت بسته آموزشی چند رسانه ای درآمد و در طول یک ماه هفتهای یک بار برای بیماران گروه دوم مطالعه در حین انجام دیالیز و نیز در منزل پخش گردید. بعد از اجرای برنامه، دو گروه توسط همان پرسشنامهها و چک لیستها ارزیابی شدند. اطلاعات به دست آمده توسط آزمونهای آماری تی دانش آموزی، ویلکاکسون و مک نمار تجزیه و تحلیل گردید. نتایج: یافتهها نشان داد اکثر متغیرهای مورد بررسی شامل تستهای آزمایشگاهی، فشار خون، اضافه وزن بین دو دیالیز، خارش پوستی، ادم و گرمی مسیر عروقی در هر یک از گروههای آموزش حضوری و آموزش غیرحضوری، قبل و بعد از آموزش به طور معنیداری تغییر نموده بود. همچنین بهبود کیفیت زندگی(گروه اول با 001/0>p و گروه دوم با 002/0>p) قبل و بعد از مداخله در هر یک از گروهها دیده شد. اما آزمونهای آماری اختلاف معنیداری را درتفاوت میانگینهای قبل و بعد از مداخله بین دو گروه نشان نداد. نتیجه گیری: بین دو گروه از نظر میزان اثربخشی دو روش برنامه آموزشی خود مراقبتی تفاوت چشمگیری مشاهده نشد. لذا با توجه به مشکلات و هزینه داربودن روش آموزش حضوری در مقایسه با آموزش غیرحضوری، روش غیرحضوری به عنوان یک روش موثر، ارزان قیمت، ساده وجذاب برای بیماران تحت درمان با همودیالیز توصیه میشود
دكتر کتایون صمیمی راد، آقاي بابک شهباز، آقاي مهدی نوروزی، دكتر محمود محمودی، آقاي مسعود فیاض واثقی،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده
مقدمه: فراوانی بالایی از آلودگی با ویروس هپاتیت C در بیماران همودیالیزی از سراسر جهان گزارش شده است. برای بیماران دیالیزی فاکتورهای خطر مانند دریافت خون، طول مدت دیالیز، دریافت پیوند کلیه و در سالهای اخیر انتقال بیمارستانی ویروس در واحدهای دیالیز مطرح می باشد. در این مطالعه فراوانی آنتی بادی ضد ویروس هپاتیت C و فاکتورهای خطر مربوطه در بیماران دیالیزی استان مرکزی بررسی شده است. روش کار: در این مطالعه مقطعی- تحلیلی از تمامی 204 بیمار دیالیزی استان مرکزی نمونه خون گرفته شد. نمونه ها از نظر آنتی بادی ضد ویروس هپاتیت C با روش الیزای نسل سوم آزمایش شدند. سپس نمونههای مثبت به جهت حذف موارد مثبت کاذب، با روش تأییدی ایمیونوبلات (RIBA) نسل سوم مورد بررسی قرار گرفتند و با استفاده از اطلاعات پرسشنامهای، فاکتورهای خطر ارزیابی شدند. آنالیز آماری با استفاده از آزمون های کای دو و رگرسیون لجستیک انجام شد. نتایج : 10 بیمار (9/4 درصد) از نظر آنتی بادی بر علیه ویروس هپاتیت C مثبت بودند. دراین بررسی مدت زمان درمان با دیالیز (004/0 =P)، سابقه پیوند کلیه (032/0=p) و مونث بودن (030/0 =p) رابطه معنی داری را با مثبت شدن آنتی بادی بر ضد ویروس هپاتیتC نشان داد. در این مطالعه ارتباط معنی داری بین سابقه تزریق خون و مثبت شدن از نظر آنتی بادی بر علیه ویروس هپاتیت C مشاهده نشد. نتیجهگیری : به نظرمی رسد انتقال بیمارستانی ویروس هپاتیت C در واحدهای دیالیز یکی از راههای ایجاد موارد جدید عفونت در بیماران دیالیزی استان مرکزی است. رعایت اصول توصیه شده از طرف CDC در مرکز دیالیز می تواند در کاهش فراوانی عفونت HCV در بیماران دیالیزی این استان موثر باشد.
میترا مهدوی مزده، محبوبه همت آبادی، فرخ لقا احمدی، سپیده سیفی،
دوره 9، شماره 4 - ( 10-1385 )
چکیده
مقدمه: برخی واکنشهایی که بیماران در طی همودیالیز تجربه میکنند مربوط به جریان یافتن خون در خارج از بدن میباشد. تعداد و شدت این واکنشها، زیست سازگاری صافیها را مشخص میکند. فعالیت کمپلمان با نوع مامبران به کار رفته در دیالیز ارتباط دارد. فعال شدن کمپلمان به دنبال استفاده از غشاهای سنتتیک کمتر از سایر انواع است. این نکته که آیا فعالیت سیستم کمپلمان، مسئول علائم حین دیالیز (مانند افت فشارخون، تهوع، خارش و ...) میباشد، هنوز مورد اختلاف است. به منظور مقایسه عوارض حاد بالینی حین همودیالیز برحسب نوع غشای مصرفی (پلی سولفان از انواع سنتتیک و هموفان از انواع سلولوسنتتیک) مطالعهای بر روی بیماران دیالیزی بیمارستان امام خمینی تهران در سال 1383 انجام شد. روش کار: در یک کارآزمایی بالینی، اطلاعات 100 بیمار ( شامل عوارض حاد بالینی حین همودیالیز) که سه جلسه با مامبران پلی سولفان و سه جلسه با مامبران هموفان دیالیز شدند، مورد ارزیابی قرار گرفت. نمونهگیری به صورت غیراحتمالی از جمعیت در دسترس انجام شد و بیماران واجد شرایط (براساس نوع مامبران موجود در بخش) وارد مطالعه شدند. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون مربع کای تجزیه و تحلیل گردید. نتایج: از 100 بیماری که وارد طرح شدند، 39 درصد زن بودند. متوسط سن بیماران56/17± 85/48 سال بود. شایعترین عوارض بالینی، افت فشار خون و کرامپهای عضلانی (هر یک 5/21درصد) بودند. اگر چه افت فشارخون در گروه پلیسولفان در 18درصد و در گروه هموفان در 25درصد موارد رخ داد اما تفاوت آنها معنیدار نبود. سایر عوارض شامل کرامپهای عضلانی، تهوع، استفراغ، تنگی نفس، خارش، سردرد و تب و لرز نیز در دو گروه تفاوت قبل ملاحظهای نداشتند. تشنج در هیچ یک از بیماران دیده نشد. نتیجه گیری: براساس یافتههای این مطالعه به نظر میرسد، در ایجاد عوارض بالینی حین همودیالیز نوع مامبران مصرفی اعم از پلی سولفان یا هموفان تأثیری ندارد و در اکثریت بیماران بدون ارجحیت خاصی میتوان هر یک از آنها را در هر مقطع زمانی براساس نوع مامبران در دسترس استفاده کرد. به عبارتی زیست سازگاری صافیها در این زمینه حداقل از نظر بالینی تفاوت قابل ملاحظهای ندارد.
سلیمان زند، هادی حسنخانی، پروین سلطانی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده
مقدمه: نارسایی مزمن کلیه یک مشکل بهداشتی مهم است و هر ساله بر تعداد مبتلایان به این بیماری افزوده میشود. در صورت بروز نارسایی غیر قابل برگشت کلیه، بیماران باید به صورت دائمی همودیالیز شوند. با توجه به این که دیالیز ناکافی سبب افزایش مرگ و میر میشود تعیین کفایت همودیالیز و ارتقای آن در این بیماران از اهمیت بسیاری بر خوردار است. بنابر این مطالعه حاضر با هدف تعیین کفایت دیالیز در بیماران بخش دیالیز بیمارستان ولی عصر اراک در سال 1383 طراحی شده است. روش کار: این پژوهش، یک مطالعه مقطعی- تحلیلی میباشد که بر روی 103 بیمار بستری تحت دیالیز بیمارستان ولی عصر اراک انجام گرفته است. در این پژوهش اطلاعات بر اساس اندازهگیری وزن، فشار خون (قبل و بعد از دیالیز)، مدت دیالیز و انجام آزمایشهای BUN و Crخون قبل از وصل کردن بیمار به دستگاه و در فاصله 5 دقیقه پس از خاموش کردن پمپ، از مسیر شریان و بلافاصله قبل از شروع دیالیز نوبت بعد، جمعآوری شد و با استفاده از آزمونهای آماری تی و همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: میزان متوسط KT/V 14/0± 58/0، میانگین سرعت کاتابولیک پروتئین (nPCR)11/0±36/0گرم بر کیلوگرم در روز و میزان متوسط غلظت متوسط زمانی اوره (TAC) 14± 3/43 میلی گرم بر دسی لیتر بود که تفاوت معنیدار آماری با میزان استاندارد داشت (05/0>p) KT/V.زنان18 /0± 49/0و مردان 10/0±47/0 بود و بین KT/V بیماران با توجه به جنسیت آنها اختلاف معنیدار دیده شد (03/0p<). همچنین بین تحصیلات و KT/V, TAC و تعداد دفعات دیالیز در هفته رابطه خطی مثبت وجود داشت. نتیجه گیری: با توجه به بی کفایتی همودیالیز در تقریباً 80 درصد بیماران و پایین بودن شاخصهای کفایت همودیالیز از میزان استاندارد، پیشنهاد میشود ضمن ارزیابی کفایت دیالیز بیماران به صورت دورهای، مطالعهای دیگر نیز جهت بررسی علت عدم کفایت همودیالیز در این مرکز انجام شود .
احمد نگهی، هادی سرافراز، علیرضا شهاب جهانلو، حمیدرضا سامی مقام،
دوره 14، شماره 2 - ( 3-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: از عوارض مهم فیستولهای شریانی - وریدی در بیماران همودیالیز، نروپاتی ایسکمی عصب مدیان در مچ دست میباشد. این مطالعه با هدف تاثیر محل فیستول شریانی وریدی در بروز سندرم تونل کارپ انجام گرفت.
مواد و روشها: این مطالعه مقطعی بر روی 37 بیمار همودیالیزی بیمارستان شهید محمدی بندرعباس در سال 86-87 انجام گرفت. کلیه بیماران دارای یک فیستول دیستال یا پروگزیمال فقط در یک دست بودند. از روش سرعت هدایت عصبی و زمان تاخیری دیستال حسی وحرکتی عصب مدیان، جهت تشخیص سندرم تونل کارپ استفاده گردید. اندام فاقد فیستول به عنوان شاهد در مقابل اندام دارای فیستول قرار گرفت. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های تی مستقل و همبستگی پیرسون انجام شد.
یافتهها: 17 نفر از بیماران دارای فیستول پروگزیمال و مابقی فیستول دیستال داشتند. طول عمر فیستول 15 نفر بیشتر از یک سال و 22 نفر کمتر از یک سال مشخص شد. 25 مچ دست در اندام فیستول دار ( 17 مچ حرکتی، 8 مچ حسی) و 27 مچ در اندام فاقد فیستول (19 مورد حرکتی و 8 مورد حسی) به سندرم تونل کارپ مبتلا بودند. تفاوت معنیداری مابین زمان تاخیری دیستال حسی عصب مدیان در اندام فیستولدار با اندام فاقد فیستول مشاهده شد. بین سایر متغیرهای مورد بررسی تفاوت معنیداری مشاهده نشد. همچنین ارتباط معنیداری مابین طول عمر فیستول و ایجاد سندرم تونل کارپ به دست آمد.
نتیجه گیری: بروز سندرم تونل کارپ در هر دو اندام فیستولدار و بدون فیستول یکسان است و تفاوتی از لحاظ محل فیستول و تاثیر آن در ایجاد نورپاتی ایسکیمیک عصب مدیان وجود ندارد.
مهناز عدالت نژاد، فاطمه ضامنی، افسانه طلایی،
دوره 14، شماره 4 - ( 7-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعات اخیر نشان داده که نیکوتینامید و نیاسین باعث کاهش فسفر سرمی بیماران دیالیزی می شوند. هدف این مطالعه تعیین اثر نیکوتینیک اسید برسطح فسفر بیماران همودیالیزی می باشد.
مواد و روش ها: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی متقاطعی، تصادفی و دوسوکور می باشد که بر روی 37 بیمار جهت مقایسه اثر نیکوتینیک اسید در مقابل دارونما انجام شد. دوز دارو به صورت مرحله ای طی 8 هفته از 400 به 1000 میلی گرم در روز افزایش یافت. بعد از 2 هفته دوره شستشو، جای دو گروه دارو و دارونما عوض شد. مقایسه آزمایشات ابتدا و انتهای مطالعه در هر دو گروه به روش آنالیز آماری تی تست نمونه های جفتی انجام شد.
یافته ها: متوسط دوز نیکوتینیک اسید در انتهای دوره 204±740 میلی گرم در روز بود. میانگین فسفر در هفته هشتم در بیمارانی که نیکوتینیک اسید دریافت نموده بودند ، تفاوت معنی داری در مقایسه با فسفر پایه نشان داد (01/0=p). در حالی که تفاوت معنی داری در میزان فسفر پایه و هفته هشتم در گروه دارونما دیده نشد. همچنین نیکوتینیک اسید موجب افزایش سطح کلسترول لیپوپروتئین با دانسیته بالا (HDL) پس از 8 هفته شد.
نتیجه گیری: نیکوتینیک اسید باعث کاهش فسفر و افزایش کلسترول لیپوپروتئین با دانسیته بالا در بیماران همودیالیزی می شود. هر چند برای تعیین دوز موثر دارو نیاز به مطالعات طولانی تر با حجم نمونه بیشتر می باشد.
احمد قدمی، ربابه معماریان، عیسی محمدی،
دوره 15، شماره 4 - ( 6-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: میزان شیوع و بروز مرحله نهایی بیماری کلیوی که نیازمند روش درمان جایگزینی کلیه همچون دیالیز و پیوند کلیه میباشد، رو به افزایش است. ولیکن تحقیقی با روش کیفی که به بررسی عمیق تجارب افراد از زندگی با دیالیز و پیوند کلیه بپردازد، صورت نگرفته است. در راستای این مسئله، مطالعهای کیفی به منظور“بررسی تجارب بیماران از زندگی با دیالیز و پیوند کلیه”انجام شد. مواد و روشها: این مطالعه به صورت کیفی با رویکرد تحلیل محتوا انجام شد. نمونهگیری به صورت مبتنی بر هدف آغاز و تا رسیدن به اشباع دادهها ادامه یافت. ابزار اصلی جمعآوری دادها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. در مجموع با 18 مشارکت کننده مصاحبه صورت گرفت. مصاحبهها با روش تحلیل محتوای گرنهایم و لاندمن آنالیز شدند. یافتهها: پس از تجزیه و تحلیل دادهها دو مضمون اصلی شامل دیالیز رویدادی طاقت فرسا، پیوند کلیه رسیدن به زندگی طبیعی با کلیه سالم پدیدار شد. نتیجهگیری: دستیابی به کلیه از طریق انجام پیوند برای بیماران واجد شرایط در مقایسه با انجام همودیالیز، زندگی دلپذیر و خوشایندی را به همراه دارد. در عین حال موانعی در مسیر انجام پیوند و حفظ کلیه پیوندی از منظر گیرندگان پیوند وجود دارد. لذا توصیه میشود مسئولین و دست اندرکاران، برنامههای جهت فراهم سازی امکانات حمایتی، آموزشی به منظور تسریع در انجام فرآیند پیوند کلیه برای واجدین شرایط پیوند حتی قبل از وارد شدن بیمار به مرحله انجام دیالیز تدوین نمایند.
مهناز عدالت نژاد، رضوان صادقی، پارسا یوسفی چایجان، مهدیه السادات غفاری،
دوره 15، شماره 9 - ( 11-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: تاثیر دیالیز کافی بر روی عوارض و مرگ و میر بیماران تحت دیالیز مزمن اثبات شده است. پایش بلادرنگ انتشار با استفاده از تغییرات سدیم به عنوان یک جایگرین برای اوره، اجازه میدهد تا در هر نوبت دیالیز، مکررا میزان کفایت دیالیز به روشی غیر تهاجمی اندازهگیری شود. مواد و روشها: در این مطالعه مقطعی-تحلیلی، 156 جلسه دیالیز در بیماران تحت دیالیز مزمن، به وسیله روش دیااسکن موجود در ماشینهای دیالیز AK 96 مورد ارزیابی قرار گرفت. کفایت دیالیز توسط فرمولهای لگاریتمی دوگیرداس single-pool Kt/V اندازهگیری شد. مقادیر منتج از دو روش Kt/V محاسبه شده و online Kt/V با هم مقایسه شد. مقایسه در هر دو گروه به روش آنالیز آماری تی تست نمونههای جفتی انجام شد. یافتهها: در این مطالعه بین مقادیر Kt/V محاسبه شده و online Kt/V، اختلاف معنیدار آماری وجود داشت. متوسط Kt/V محاسبه شده 18/0±1/1 و متوسط online Kt/V ، 32/0± 77/0 بود(021/0=p). همچنین همبستگی متوسطی بین مقادیر Kt/V محاسبه شده و online Kt/V وجود داشت(44/0=r ، 012/0=p). نتیجه گیری: علیرغم این که روش پایش بلادرنگ انتشار در مقایسه با Kt/V ، کفایت دیالیز را کمتر برآورد میکند اما این وسیله همچنان برای استفاده بالینی روشی مفید و قابل اعتماد است.
منیژه جزپناهی، افسانه کرمی، فیروزه سلیمی،
دوره 16، شماره 11 - ( 11-1392 )
چکیده
زمینه وهدف: عفونتهای مرتبط با عروق از عوامل مهم عوارض و مرگ و میر در بیماران با زمینه نقص ایمنی و همودیالیزی محسوب میشوند. استافیلوکوکوس اورئوس شایعترین و مهمترین عامل عفونی است که باعث ورود باکتری به خون و عوارض آن میگردد. این ارگانیسم به صورت ناقلی وجود داشته و بینی شایعترین محل استقرار آن است. این بررسی با هدف تعیین شیوع ناقلی بینی استافیلوکوک در بیماران همو دیالیزی زنجان انجام و با گروه شاهد مقایسه شد.
مواد و روشها: این مطالعه توصیفی- مقطعی بر روی بیماران مبتلاء به نارسایی مزمن کلیهی مراجعه به بخشهای همو دیالیز زنجان انجام گردید. نمونههای بینی توسط سوآب استریل گرفته شده و پس از انتقال به محیط آگار خونی تلقیح شده و در دمای 37-35 درجه به مدت 48-24 ساعت انکوبه شدند. همین روش در گروه کنترل(افراد سالم همراه بیماران) انجام گردید. اطلاعات جمع آوری شده بررسی و پس از استخراج نتایج در هر دو گروه، توسط نرم افزارSPSS و با آزمون آماری کای اسکوئر آنالیز شدند.
یافتهها: بر اساس این مطالعه 4/7 درصد از بیماران و 1/11 درصد از گروه کنترل، ناقل استافیلوکوکوس اورئوس بودند. اختلاف آماری معنی داری بین دو گروه وجود نداشت. از موارد مثبت، تنها در مورد استافیلوکوکوس همولیتیکوس اختلاف معنی داری بین گروه کنترل و شاهد گزارش شد. در زنان بیمار نیز شیوع ناقلی بیش از گروه شاهد گزارش شد.
نتیجهگیری: بر اساس این مطالعه شیوع ناقلی استافیلوک اورئوس در بیماران همو دیالیزی پایین گزارش شده و به نظر نمیرسد ناقلی با این ارگانیسم، معضل مهم بهداشتی باشد.
آمیتیس رمضانی، علی اسلامی فر، محمد بنی فضل، حسین کیوانی، عفت رازقی، فرخ لقا احمدی، منوچهر امینی، لطیف گچکار، آناهیتا باوند، آرزو آقاخانی،
دوره 16، شماره 11 - ( 11-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: عفونت نهفته ویروس هپاتیت C (HCV) با حضور HCV-RNA در بیوپسی کبد یا Peripheral blood mononuclear cells (PBMCs)بیماران، بدون وجود انتی بادی ضد HCV(anti-HCV) یا HCV-RNA در سرم توصیف می گردد. هر چند که عفونت نهفته HCV نسبت به عفونت مزمن کلاسیک HCV خفیف تر است با این حال می تواند در نحوه برخورد و درمان بیماران همودیالیزی حائز اهمیت باشد. عفونت نهفته HCV در دو گروه از بیماران مشاهده می شود: بیماران دارای انزیم های کبدی طبیعی و افراد دارای سطوح افزایش یافته انزیم های کبدی. هدف از این مطالعه تعیین حضور عفونت نهفته HCV در بیماران همودیالیزی دارای سطوح افزایش یافته انزیم های کبدی می باشد.
مواد و روش ها: این مطالعه مقطعی بر روی بیماران همودیالیزی مراجعه کننده به 3 مرکز دیالیز شهر تهران انجام گرفت.از بین بیماران anti-HCV منفی مراجعه کننده به این مراکز 30 بیمار که دارای افزایش انزیم های کبدی(ALT و AST) بودند از نظر حضور HCV-RNA در پلاسمابا روش RT-nested PCR بررسی شدند و در افراد HCV-RNA منفی، وجود HCV-RNA در PBMC بررسی گردید.
یافته ها: 30 بیمار همودیالیزی با میانگین سنی 1/14± 4/54 سال و میانگین مدت زمان دیالیز 4/64± 2/81 ماه در مطالعه وارد شدند. همه بیماران از نظر HCV-RNA پلاسما و عفونت نهفته HCV با روش RT-nested PCR منفی بودند.
نتیجه گیری: مطالعه ما نشان داد که در بیماران همودیالیزی دارای افزایش آنزیمهای کبدی نیز میزان عفونت نهفته HCV ناچیز می باشد.
امیررضا نعیمی، محمدرضا ظفرقندی،
دوره 17، شماره 5 - ( 5-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: فیستول رادیو سفالیک در مچ، به دلیل دسترسی آسان گزینه عروقی جهت دیالیز میباشد. در صورت نبود ورید مناسب در مچ، فیستول براکیوسفالیک در آرنج انتخاب بعدی میباشد. ما در این مطالعه به مقایسه قسمت ابتدایی شریان رادیال با شریان براکیال برای ایجاد فیستول شریانی وریدی در ناحیه آنته کوبیتال جهت دیالیز پرداختیم.
مواد و روشها: در این مطالعه کار آزمایی بالینی 124 بیمار کاندید تعبیه فیستول شریانی وریدی جهت دیالیز در ناحیه آنته کوبیتال وارد مطالعه شده که در 62 نفر از آنها قسمت ابتدایی شریان رادیال ودر 62 نفر دیگر شریان براکیال به عنوان شریان انتخابی جهت ایجاد فیستول شریانی وریدی انتخاب شد. سپس بیماران از نظر بروز عوارض، سندرم استیل، نقص اولیه و مدت زمان آماده شدن جهت دیالیز پیگیری شدند.
یافتهها: متوسط زمان رسیدن فیستول در گروه براکیال 41 روز و در گروه رادیال 43 بود. اختلال اولیه عملکرد فیستول در گروه براکیال 6 مورد (10درصد) و در گروه رادیال 5 مورد (8 درصد) بود و سندرم استیل در گروه رادیال مشاهده نشد ولی در گروه براکیال 2 مورد (سه درصد) مشاهده شد.
نتیجهگیری: از نظر موفقیت اولیه، بروز سندرم استیل و زمان آماده شدن این دو شریان با هم اختلاف معنیداری نداشتند. ولی این مطالعه مانند سایر مطالعات قبلی بر مفید وکم عارضه بودن این روش تاکید داشته از طرف دیگر با توجه به تجربه ما در این مطالعه به دلیل موقعیت آناتومیک قدامی وقابلیت آزاد سازی، این شریان سبب سهولت تکنیکی برای ایجادآناستوموز فیستول شریانی وریدی به عروق آنته کوبیتال و شاخههای آن میشود. لذا این مطالعه استفاده از این شریان را جهت ایجاد فیستول در ناحیه آنته کوبیتال توصیه میکند.