حسین یوسفی، نیلوفر وکیل، هدایت اله شیرزاد،
دوره ۱۰، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۶ )
چکیده
مقدمه: مطالعات و آمارهای مختلف نشان میدهد که در کشورهای پیشرفته بیماریهای عفونی و انگلی در صد کمی از علل مرگ و میر را به خود اختصاص میدهند و در مقابل سرطانها از اصلیترین علل مرگ و میر دراین کشورها میباشند. در کشورهای در حال توسعه الگوی مرگ و میر متفاوت است به این صورت که بیمارهای عفونی وانگلی سبب مرگ و میر بیشتری نسبت به سرطانها میگردند. اگر چه عوامل متعددی در تفاوت این دو الگوی مرگ و میر در جوامع پیشرفته و در حال توسعه نقش دارند اما شواهد مدللی وجود دارد که احتمالاً آلودگی به عوامل عفونی و انگلی به صورت غیر اختصاصی میتواند در رشد سلولهای بدخیم تأثیر گذار باشد. لذا در این مطالعه تأثیر آلودگی انگل لیشمانبا ماجور بر رشد سلولهای بدخیم در مدل حیوانی مورد بررسی قرار گرفته است. روش کار: در این مطالعه تجربی یک گروه شش تایی از موشهای کوچک آزمایشگاهی Balb/c به عنوان گروه مورد با انگل لیشمانیای ماجور آلوده شدند. یک ماه بعد موشهای فوق همراه با یک گروه شش تایی دیگر از موشهای کوچک آزمایشگاهی Balb/c به عنوان گروه شاهد از راه تزریق زیرجلدی در معرض سلولهای سرطانی فیبر و سارکوسا قرار گرفتند. این سلولها از بانک سلولی انسیتو پاستور ایران خریداری شدند. رشد توده های سرطانی در موشهای گروه مورد و شاهد از راه اندازهگیری قطر تومورها تا دو هفته بعد از تزریق بررسی شد. در این مدت اندازه تومورها در پنج دفعه در روزهای ۵ ،۷، ۱۱، ۱۳ و۱۶ بعد از تزریق سلولهای سرطانی اندازهگیری شد. با استفاده از قطرهای اندازهگیری شده تومورها مساحت هر تومور اندازه گیری شد. دادهها با استفاده از آزمون تی- تجزیه و تحلیل شد. نتایج: نتایج این بررسی نشان داد که در سه مرحله اول اندازهگیری، میانگین اندازه تومور در موشهای گروه مورد کمتر از موشهای گروه شاهد بوده است. اما در اندازهگیریهای نوبت چهارم و پنجم میانگین مساحت تومور در موشهای گروه مورد بیشتر از موشهای گروه شاهد بوده است. در هیچکدام از موارد فوق اختلاف اندازه تومورها از نظر آماری معنیدار نبوده است. نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان میدهد که اختلاف میانگین مساحت تومورها در گروهای شاهد و مورد از نظر آماری معنیدار نمیباشد. لذا برای بررسی بیشتر فرضیه این تحقیق پیشنهاد میگردد آزمایشهای مذکور با استفاده از انگلهای بافتی دیگر و ردههای سلولهای سرطانی بیشتر مورد تحقیق قرار گیرد.
ملک سلیمانی مهرنجانی، حمید رضا مومنی، محمد حسین آبنوسی، پروا نسیمی،
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۸-۱۳۸۸ )
چکیده
چکیده مقدمه: کشت قطعات نخاع گرفته شده از پستانداران بالغ میتواند به عنوان یک مدل آزمایشگاهی مناسب جهت ارزیابی قابلیت حیات سلولی، بررسی آسیبهای نخاعی و مکانیسمهای دخیل در مرگ سلولی در نظر گرفته شود. در پژوهش حاضر قطعات نخاع موش بالغ مورد استفاده قرار گرفت تا به بررسی نحوه مرگ نورونهای حرکتی در قطعات کشت شده بپردازد. روش کار: طی یک مطالعه تجربی- آزمایشگاهی حاضر ناحیه سینهای نخاع ۴ موش بالغ Balb/c توسط دستگاه قطعه کننده بافت به قطعات ۴۰۰ میکرونی بریده و این قطعات برای دورههای زمانی متفاوت کشت و در انکوباتور دیاکسیدکربن دار در درجه حرارت ۳۷ درجه سانتیگراد انکوبه شد. سپس قطعات تازه تهیه شده (لحظه زمانی صفر) و قطعات کشت شده فیکس و توسط کرایوستت برشگیری شد. برای مطالعه جنبههای مورفولوژیکی و بیوشیمیایی مرگ سلولی، از روشهای رنگ آمیزی فلئورسنت، تکنیک تانل و الکتروفورز ژل آگارز استفاده شد. نتایج: در نورونهای حرکتی قطعات تازه تهیه شده هیچ گونه آثار آپوپتوزیس مشاهده نشد، در حالی که ۶ ، ۱۲ و ۲۴ ساعت پس از کشت، این نورونها نشانههای آپوپتوزیس شامل چروکیدگی سلول، متراکم شدن هسته و کروماتین را به نمایش گذاشتند. همچنین ۶ و ۱۲ ساعت پس از کشت تانل مثبت بودند. علاوه بر آن DNA استخراج شده از قطعات کشت شده برای ۲۴ ساعت فراگمنتهای نوکلئوزومی DNA را برروی ژل آگارز نشان داد. نتیجه گیری: نتایج موید وقوع آپوپتوزیس در نورونهای حرکتی قطعات کشت شده نخاع موش بالغ می باشد.