جستجو در مقالات منتشر شده


8 نتیجه برای مراقبت ویژه

علی فانی،
دوره 3، شماره 3 - ( 7-1379 )
چکیده

نارسایی حاد کلیه یا  Acute Renal  Failure (ARF) یکی از عوارض شایع در بخش های ICU ، با کاهش فیلتراسیون گلومرولی، افزایش اوره و کراتینین سرم در کوتاه مدت مشخص می شود. در این مطالعه ضمن بررسی شیوع ARF در ICU  برخی عوامل زمینه ساز آن نیز مورد توجه و مطالعه قرار گرفته است.
روش مطالعه: این پژوهش از اول بهمن 76 بمدت 20 ماه جمعا 948  بیمار را با روش پر کردن پرسشنامه، معاینه بالینی، تجزیه و تحلیل پاراکلینیکی مورد بررسی قرار داده و بیمارانی که افزایش اوره کراتینین بیش از دو برابر مقادیر نرمال داشته اند به عنوان ARF  شناخته و مورد بررسی بیشتر و پیگیری سیر ARF  قرار گرفته و نارسایی مزمن کلیه نیز رد شده است. از 948 بیمار مورد مطالعه 360 نفر زن و 587 مرد بوده که از این تعداد 198 نفر درجاتی از ARF را داشته اند و از این تعداد 77 نفر (38/9%) زن و 121 نفر (61/1%) مرد بوده اند.
از نظر علت بستری در ICU 345 مورد به علت آسیب ناشی از حوادث با شیوع ARF  4/23% ، 379 بیمار با علل جراحی غیرتروماتیک با شیوع ARF 20% و 223 مورد با علل بیماریهای داخلی با شیوع ARF 20% بوده است. 110 نفر (56%) بیماران با ARF یکی از آمینوگلیکوزیدها و 66 نفر (33/3%) یک آمینوگلیکوزید و یک سفالوسپورین توام دریافت می کرده اند. در مقایسه با 40 بیمار کارکرد کلیه سالم که آمینوگلیکوزیدسفالوسپورین دریافت می کرده اند. شیوع کلی ARF  در این مطالعه 20/9%  بود که تفاوتی با گزارش های کشورهای غربی (30-20%) ندارد، هرچند با توجه به حوادث بیشتر برای مردان و میزان بستری بیشتر آنها در ICU ، شیوع ARF با PV=0/45  اختلاف معنی داری بین جنس مونث و مذکر ندارد. از 198 بیمار با ARF ر، 110 نفر (56%) داروی نفروتوکسیک مصرف می کرده اند که به نظر می رسد نقش مساعدکننده ای در بروز ARF داشته است. مرگ و میر در بیماران بدون ARF 24/4% و در بیماران با ARF 55/6% که با P<0/0001  اختلاف معنی داری بین مرگ و میر بیماران با ARF و بدون ARF  در بخش ICU  وجود دارد.

حامد ریحانی کرمانی، آزاده حقیری،
دوره 10، شماره 2 - ( 4-1386 )
چکیده

مقدمه: زخم بستر، یک آسیب بافتی است که به واسطه فشار ایجاد می‌شود و می‌تواند پوست، عضله، بافت نرم، غضروف و استخوان را درگیر کند. هدف از این مطالعه تعیین عوامل خطر ایجاد زخم بستر در بیماران آسیب مغزی- نخاعی بستری در بخش‌های مراقبت‌های ویژه می‌باشد. روش کار: این مطالعه مقطعی- تحلیلی با نمونه‌گیری سرشماری بر روی بیماران آسیب نخاعی و مغزی انجام شد. بیماران با استفاده از معیارهای بریدن (درک حسی، رطوبت، حرکت، فعالیت، تغذیه، اصطکاک و سائیدگی) ارزیابی می‌شدند، به طوری که در بدو پذیرش از نظر وجود زخم بستر معاینه شده و سپس هر 48 ساعت از نظر ایجاد، پیشرفت زخم و عوامل موثر؛ مورد بررسی مجدد قرار می گرفتند. رابطه بین زخم بستر و معیارهای بریدن (به عنوان عامل خطر ایجاد کننده زخم بستر)، نوع تشک مورد استفاده، سن، محل آسیب اولیه (مغز یا ستون فقرات ) و سطح هوشیاری بیمار (براساس معیار کمای گلاسگو ) از طریق آزمون‌های تی، کای دو و هم‌چنین رگرسیون لوجیستیک مورد تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج: از 198 بیمار مورد مطالعه 7/86 درصد مرد بودند و متوسط سن بیماران 3/19±4/31 بود. میانگین سن مردان و زنان تفاوت معنی داری نداشت . 8/83 درصد بیماران به علت آسیب مغزی و 2/16 درصد بیماران به علت ضایعه ستون مهره‌ای و نخاعی بستری شده بودند. چهل و پنج (7/22 درصد) بیمار، دچار 67 زخم بستر در 13 موضع متفاوت شدند. شایع‌ترین محل زخم شکاف اینترگلوتئال (3/33 درصد) و سپس ساکروم (9/28 درصد) بود. بررسی معیارهای بریدن به عنوان عوامل ایجاد کننده خطر در دو متغیر کاهش درک حس (3/3 = RR و 3/3=OR) و اختلال حرکت (13/10 = OR و 46/7= RR) تفاوت معنی‌داری داشت (005/0 p<) لذا به عنوان عامل خطر شناخته شد اما متغیرهای سن، رطوبت، فعالیت، تغذیه و نوع تشک در دو گروه بیماران تفاوت معنی‌دار نداشت. مدت زمان بستری در بیمارانی که دچار زخم شده بودند از کسانی که زخم نداشتند به طور معنی‌داری بیشتر بود (00001/0 p<). بیماران ضربه مغزی که در کما به سر می‌بردند ( GCS هشت یا کمتر) خطر اهمیت‌دار بیشتری برای زخم بستر داشتند (00001/0=p ، 4/4 = RR و 1/6 = OR) بنابر این به عنوان عامل خطر شناخته شد. نتیجه گیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان می‌دهد که عوامل خطر بروز زخم بستر در بیماران جراحی مغز و اعصاب و ستون فقرات بستری در بخش‌های مراقبت‌های ویژه شامل کاهش درک حس، اختلال حرکتی، کاهش سطح هوشیاری و مدت زمان بستری می‌باشند.
رحمت اله جدیدی، افسانه نوروزی، اسماعیل مشیری،
دوره 12، شماره 2 - ( 7-1388 )
چکیده

مقدمه: شناخت عوامل مرتبط با مرگ بیماران در بخش‌های مراقبت ویژه می‌تواند منجربه افزایش کارایی و اثر بخشی آنها شود. این پژوهش با هدف تعیین ارتباط منابع انسانی و ساختار فیزیکی این بخش‌ها با میزان مرگ و میر انجام شد. روش کار: در این مطالعه مقطعی جامعه پژوهش، کلیه بخش های مراقبت ویژه بیمارستان‌های استان مرکزی و ابزار جمع‌آوری داده‌ها، پرسش‌نامه‌ها و چک لیست‌های ارزشیابی منابع انسانی، فیزیکی وآموزشی بودکه اعتبار و پایایی آن مورد تأیید وزارت بهداشت می‌باشد. میزان مرگ و میر بعد از 24ساعت مرتبط با منابع و فعالیت‌های بیمارستانی بررسی گردید. برای آنالیز داده‌ها از آزمون‌های آماری استفاده شد. نتایج: مجموع امتیاز منابع انسانی، فیزیکی وآموزشی در بخش‌های مراقبت ویژه بیمارستان‌های استان مرکزی 55 درصد میزان نرمال استاندارد کشوری بود. نسبت مرگ و میر بعد از 24 ساعت به کل بستری شدگان در بخش مراقبت ویژه بیمارستان ولیعصر اراک بیشترین میزان (25 درصد) و در بیمارستان شهید چمران ساوه کمترین میزان (5 درصد) بود. اختلاف معنی‌داری از نظر میزان مرگ و میر بعد از 24 ساعت بین بیمارستان‌ها وجود نداشت. بین میزان امتیاز هر یک از منابع انسانی، فیزیکی و آموزشی در بیمارستان‌های تابعه دانشگاه، بیمارستان‌های وابسته به تامین اجتماعی و بیمارستان قدس با میزان مرگ و میر بعد از 24 ساعت ارتباط معنی‌داری مشاهده نشد. نتیجه گیری: هر چند منابع انسانی، فیزیکی وآموزشی در کاهش مرگ و میر بعد از 24 ساعت بخش‌های مراقبت ویژه به طور مستقیم تاثیر ندارد ولی بستر لازم برای ارائه خدمات با کیفیت‌تر را فراهم می‌کند، لذا ارتقای کمی و کیفی این منابع ضروری است.
سمیه قادری، فاطمه علائی کرهرودی، پارسا یوسفی چایجان، نویده نصیری اسکوی،
دوره 16، شماره 10 - ( 10-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: بستری شدن کودک در بخش مراقبت ویژه کودکان(PICU) تجربه ای تنش زا برای والدین است. تنش زیاد در پدر می تواند کاهش سازگاری روانی و مشکلات متعاقب را به دنبال داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر مشارکت پدر در مراقبت از کودک بستری در PICU بر تنش و راهبردهای تطابقی وی انجام شد.

مواد و روش ها: این پژوهش یک کارآزمایی بالینی است که بر روی 60 پدر دارای کودک بستری در PICU در دو گروه مداخله و کنترل انجام شد. در گروه مداخله مشارکت پدر در مراقبت از کودک طی 5 نوبت در طول 5 روز انجام گردید. میزان تنش و راهبردهای تطابقی پدران گروه مداخله قبل و بعد از دوره مشارکت و گروه کنترل قبل و بعد از یک دوره زمانی 5 روزه، سنجیده شد.

یافته ها: میزان تنش پدران در گروه مداخله بعد از مشارکت به طور معنی داری کاهش یافت(001/0 p˂) اما در گروه کنترل بعد از طی دوره زمانی تفاوت معنی داری دیده نشد. همچنین پدران هر دو گروه از راهبردهای تطابقی مشابهی که اغلب هیجان محور بودند، استفاده نمودند.

نتیجه گیری: پدران کودکان بستری در PICU تنش زیادی را تجربه می کنند. مشارکت آن ها در مراقبت از کودکانشان در کاهش تنش و رسیدن آن ها به حداکثر سازگاری با بیماری، درمان و مراقبت های کودک بسیار موثر است.


هادی درویشی خضری، حمیرا طهماسبی،
دوره 17، شماره 10 - ( 10-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: پنومونی ناشی از تهویه مکانیکی، شایع‌ترین عفونت ایجاد شده در بیماران مکانیکی تهویه در واحد مراقبت‌های ویژه است. پنومونی ناشی از تهویه مکانیکی به عنوان یک موضوع جدی و یک مشکل بالینی قابل توجهی برای بیماران بدحال باقی مانده است. هدف از این مطالعه، بررسی مطالعات برای نتیجه‌گیری بهترین شواهد موجود برای تامین بهداشت دهان و دندان به بیماران واحد مراقبت ویژه تحت تهویه مکانیکی، تعیین شواهد بالینی درباره کلرهگزیدین و ثبت پژوهش جهت بهبود مداخلات مراقبتی مورد استفاده برای مراقبت دهان در بیماران بدحال می‌باشد.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه مروری جستجو در پایگاه‌های اطلاعاتی CINAHL, SID, Sciencedirect، Google Scholar، Cochrane Library ،Springer و PubMed جهت دسترسی به مطالعات انجام شده در رابطه با دهان شویه کلرهگزیدین و پنومونی ناشی از تهویه مکانیکی بین سال‌های 1991 تا 2014 با استفاده از کلمات کلیدی کلرهگزیدین، دهان شویه و پنومونی ناشی از تهویه مکانیکی انجام شد.

یافته‌ها: اگرچه مراقبت از دهان با دهان شویه کلرهگزیدین سبب کاهش بروز پنومونی ناشی از ونتیلاتور می‌شود، اما شواهدی بر کاهش میزان مرگ و میر در بیماران تحت تهویه مکانیکی بستری در بخش مراقبت‌های ویژه به دنبال استفاده از آن وجود ندارد.

نتیجه‌گیری: براساس مقاله مروری حاضر می‌توان گفت که اثر حفاظتی دهان شویه کلرهگزیدین در بهداشت دهان و پیش‌گیری از پنومونی ناشی از ونتیلاتور در بیماران بدحال ثابت شده است، اما متاسفانه شواهدی بر وجود پروتکل مناسب برای استفاده از دهان شویه کلرهگزیدین در این بیماران موجود نیست.


لیلا اختر دانش، زینتب سعیدی نژاد، حسین سرمدیان، علیرضا آموزنده نوباوه، علی اصغر فرازی، احسان اله غزنوی راد،
دوره 18، شماره 8 - ( 8-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: استافیلوکوکوس طلایی (S.aureus) یکی از پاتوژن‌های مهم عفونت‌های بیمارستانی به خصوص بخش‌های مراقبت‌های ویژه می‌باشد. ناقلی، ریسک فاکتور دیسک مهمی در کسب عفونت در بخش مراقبت‌های ویژه می‌باشد. هدف از این مطالعه، بررسی فراوانی ناقلی بینی و ویرولانس آن‌ در بیماران بخش‌های مراقبت ویژه بیمارستان ولی عصر دانشگاه علوم پزشکی اراک می‌باشد.

مواد و روشها: در این مطالعه مقطعی، نمونه سوآب بینی تمامی بیماران بستری در بخش‌های مراقبت‌های ویژه بیمارستان ولی عصر اراک به هنگام پذیرش، برای مدت زمان 5 ماه ( از مرداد ماه تا دی ماه 1393) جمع‌آوری شد. بعد از تعیین هویت، مقاومت به متی‌سیلین و فراوانی ژن‌های pvl و acme با روش واکنش زنجیره‌ای پلی مراز تعیین گردید. اطلاعات دموگرافیک از طریق پرسش‌نامه تهیه شد و با نرم افزار SPSS نسخه 20 تحلیل گردید.

یافتهها: از 390 بیمار ، 81 نفر (8/20 درصد) با سویه حساس به متی‌سیلین و 31 نفر (9/12 درصد) با سویه مقاوم به متی‌سیلین کلونیزه شدند و کشت 278 نفر(3/71 درصد) منفی بود. 4/77 درصد از سویه‌های مقاوم به متی‌سیلین و 3/54 درصد از سویه‌های حساس به متی‌سیلین از نظر ژن acme مثبت بودند. هم‌چنین 11/11 درصد از سویه‌های حساس به متی‌سیلین و 45/6 درصد از سویه‌های مقاوم به متی‌سیلین از نظر ژن PVL مثبت بودند.

نتیجه‌گیری: بین استفاده از وسایل حمایتی از جمله ورید مرکزی، ونتیلاتور، سابقه جراحی، مصرف آنتی‌بیوتیک و حامل بودن رابطه معنی‌داری وجود داشت. فراوانی بالای استافیلوکوکوس طلایی نشان دهنده تثبیت این سویه‌ها در بیمارستان بود. از این رو، لازم است که دستورالعمل‌های کنترل عفونت در این بیمارستان انجام پذیرد تا فراوانی عفونت بیمارستانی کاهش یابد.


نادر زرین فر، مریم ولیخانی، بهمن صادقی، معصومه صوفیان، مجید اکبری،
دوره 19، شماره 11 - ( 11-1395 )
چکیده

چکیده

زمینه و هدف: پروبیوتیک‌ها به عنوان عامل پیش‌گیری در بیماری‌های عفونی نظیر عفونت ادراری استفاده می‌شوند. هدف از این تحقیق، بررسی اثرات مفید پروبیوتیک لاکتوکر بر عفونت ادراری در بیماران با کاتتر ادراری در بخش مراقبت‌های ویژه بود.

مواد و روشها: در این مطالعه کار آزمایی بالینی سه سو کور، 125 بیمار با کاتتر ادراری در بخش‌های مراقبت ویژه به شکل تصادفی انتخاب شده و به دو گروه مورد و شاهد تقسیم شدند. گروه درمانی(63 نفر) از نظر سن، جنس و مدت پذیرش به شکل مناسب با گروه پلاسبو (62 نفر) همسان بود. گروه مورد به مدت 10 روز روزانه یک عدد کپسول لاکتوکر و گروه کنترل نیز به مدت 10 روز روزانه یک عدد کپسول پلاسبو دریافت نمودند. هر دو گروه در شروع مطالعه و در روز بیستم تست آنالیز کامل ادرار و کشت ادرار به روش مشابه سنجیده شدند و در نهایت داده‌ها با آزمون تی تحلیل شدند.

یافتهها: بروز عفونت ادراری بین دو گروه مورد و شاهد( به ترتیب 4/17 درصد و 5/22 درصد) تفاوت آماری معنی دار نداشت(672/0=p). اما به تفکیک جنس، تفاوت معنی‌داری در شرایط بروز عفونت ادراری زنان نسبت به مردان مشاهده شد(002/0=p). در گروه مورد با کاتتریزاسیون طولانی مدت، بروز عفونت ادراری از تفاوت معنی‌داری برخوردار بود(041/0=p).

نتیجهگیری: تجویز کپسول لاکتوکر در پیش‌گیری از عفونت ادراری در بیماران مورد و شاهد بخش‌های مراقبت ویژه اثری نداشت. ولی در مقایسه زنان با مردان با کاتتر ادراری و دریافت کننده پروبیوتیک، عفونت ادراری در زنان بیشتر کاهش داشت. پروبیوتیک تاثیر پیش‌گیرانه‌ای بر روی کاتتریزاسیون طولانی مدت داشت.


حمیرا اکبرزاده، عباس علیپور، ابوالفضل فیروزیان، هادی درویشی خضری، قهرمان محمودی،
دوره 19، شماره 12 - ( 12-1395 )
چکیده

چکیده

زمینه و هدف: پنومونی ناشی از تهویه مکانیکی(VAP) یکی از مهم‌ترین علل مرگ و میر در بیماران ترومایی دارای لوله تراشه بستری در ICU است. هدف از مطالعه حاضر، تعیین ارتباط بین تزریق فرآورده‌های خونی با بروز VAP در بیماران ترومایی تحت تهویه مکانیکی در ICU بود.

مواد و روشها: این مطالعه از نوع توصیفی- تحلیلی آینده نگر بود. مطالعه حاضر برروی بیماران ترومایی تحت تهویه مکانیکی بستری در بخش‌های ICU بیمارستان امام خمینی(ره) شهرستان ساری، از مهر 94 تا مهر 95 انجام شد. علاوه بر اطلاعات جمعیت شناختی، اطلاعات بالینی بیماران نیز به صورت روزانه ثبت شد.

یافتهها: از مجموع 2304 بیمار بستری شده در ICU، 186 بیمار ترومایی تحت تهویه مکانیکی طولانی‌تر از 48 ساعت تحت بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در میان بیماران مبتلا به VAP، 36 نفر تزریق فرآورده‌های خونی قبل از بروز VAP را داشتند(8/87 درصد). تزریق فرآورده‌های خونی(قبل یا بعد از 48 ساعت) بالاترین نسبت خطر تعدیل شده را در بروز VAP داشت (نسبت شانس= 58/3). هم‌چنین، میزان گلبول قرمز فشرده و پلاکت تزریق شده به طور معنی‌داری در بیماران مبتلا به VAP بالاتر بود(005/0>p).

نتیجهگیری: با توجه به افزایش قابل توجه میزان بروز VAP به دنبال تزریق فرآورده‌های خونی و ارتباط آن با میزان PRBC و پلاکت تزریق شده، در نظر گرفتن این عوامل خطر قابل تعدیل جهت کنترل و پیش‌گیری از بروز VAP در بیماران ترومایی تحت تهویه مکانیکی در ICU ضروری و منطقی است.



صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb