جستجو در مقالات منتشر شده


8 نتیجه برای فسفات

مژگان هاشمیه،
دوره 3، شماره 1 - ( 1-1379 )
چکیده

کمبود آنزیم گلوکز 6 فسفات دهیدروژناز (G6PD)  یکی از شایع ترین نقایص آنزیمی گلبول های قرمز می باشد. این نقص آنزیمی یکی از علل همولیز حاد دوره نوزادی و کودکی محسوب می شود و به دنبال همولیز دوره نوزادی ممکن است عوارض خطرناکی از قبیل آنمی ، هایپربیلی روبینمی و کرنیکتروس ایجاد شود. در این مطالعه توزیع فراوانی کمبود آنزیم G6Pd  در نوزادان ایکتریک بستری در بخش نوزادان بیمارستان های امیرکبیر و طالقانی شهر اراک از دی ماه 1377 ای دی ماه 1378 مورد بررسی قرار گرفت و نتایج زیر بدست آمد:
تعداد کل نوزادان بستری ایکتریک 332 نوزاد بود که 63/86%  آنها پسر و 36/14%  دختر بودند. از این تعداد نوزادان بستری، 6/02% دارای کمبود G6PD و 39/98%  دارای G6PD نرمال بودند. تمامی نوزادان ایکتریک دچار کمبود G6Pd  مذکر بودند. شروع ایکتر 90% نوزادان ایکتریک با کمبود G6Pd روز دوم الی هفتم بود. 80% نوزادان ایکتریک با کمبود G6Pd ،‌بیلی روبین توتال بالای 18 میلی گرم در دسی لیتر داشتند. در 12/5% از نوزادان ایکتریکی که آنمی همولیتیک داشتند، کمبود G6Pd  وجود داشت. در 15%  از نوزادان ایکتریک دچار کمبود G^PD ، سابقه فامیلی وجود داشت. 15% نوزادان زرد با کمبود G6Pd  با روش تعویض خون درمان شدند و بالاخره شایع ترین گروه خون در نوزادان ایکتریک دچار کمبود G6Pd  ، گروه B+ بود. (شیوع 50%)

حیدر فراهانی، محمد رفیعی، محمدرضا خزاعی،
دوره 5، شماره 3 - ( 7-1381 )
چکیده

مقدمه: آنزیم گلوکز-6-فسفات دهیدروژناز (G.6P.D.) اولین آنزیم در راه پنتوز فسفات می باشد که نقش به سزایی در تولید NADPH  ایفا می کند NADPH  تولید شده اهمیت قابل ملاحظه ای در اکسیداسیون و احیاء گلبول های قرمز دارد، و از تجمع H2O2 جلوگیری می نماید. در صورت کمبود نهایتاً NADPH کافی تولید نخواهد شد و اختلال در عملکرد گلبول های قرمز صورت خواهد پذیرفت. این مطالعه با هدف تعیین شیوع کمبود .G.6P.D صورت پذیرفته است.
روش کار: این مطالعه به شیوه توصیفی-تحلیلی انجام گردید. خون بند ناف در ظرف EDTA مورد استفاده قرار گرفت و به روش فلئورسنت لکه ای فعالیت آنزیم اندازه گیری گردید. داده ها با استفاده از روش آماری مجذور کای و رگرسیون لجستیک مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و اختلاف با P>0/05 در داده ها معنی دار تلقی شد.
نتایج: از 2160 نمونه مورد آزمایش 1103 نفر مذکر (51/1%) و 1057 نفر مونث (48/9%) بودند. میزان شیوع کمبود آنزیم در پسرها 3/5 و در دخترها 0/8 درصد و در کل 2.2 درصد موالید زنده را شامل گردید. همچنین براساس آزمون مجذور کای، Rh مثبت شانس ابتلا را به میزان 1/6 نسبت به Rh منفی افزایش می دهد. در این تحقیق رابطه معنی داری بین گروه های خوبی و میزان شیوع کمبود .G.6P.D به دست نیامده است.
نتیجه گیری: در این مطالعه شیوع کمبود G.6P.D. در پسران بیش از دختران بوده و رابطه بین Rh مثبت و میزان شیوع کمبود آنزیم معنی دار می باشد. میزان شیوع کمبود .G.6P.D در شهرستان اراک2/2  درصد به دست آمده که کم تر از شیوع آن در نواحی شمالی کشور (8/7%) و جهانی (14/9-10%) می باشد لذا با عنایت به هزینه کم و روش آسان انجام آزمایش، در بدو تولد با تشخیص زودرس این نقیصه می توان از مشکلات اقتصادی و اجتماعی وارد به خانواده ها و کشور جلوگیری نمود و موجب ارتقای سطح کیفی مراقبت های اولیه بهداشتی گردید.

محمدرضا ساروخانی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده

مقدمه: هیپرپاراتیروئیدی ثانویه و درگیری استخوانی یکی از معظلات بیماری‌های کلیوی مزمن است. این مطالعه به منظور شناسایی تغییرات بیوشیمیایی در بیماری استخوانی ناشی از درگیری کلیوی در بیماران همودیالیزی استان قزوین انجام شده است. روش‌ها کار: در یک مطالعه توصیفی از بیماران دچار نارسائی مزمن کلیوی منجر به همودیالیز، نمونه خون ناشتا از شانت شریانی- وریدی قبل از شروع دیالیز اخذ و بر روی آن‌ها آزمون‌های کلسیم، فسفر و آلکالن فسفاتاز با روش‌های کلریمتری و PTH با روش IRMA صورت گرفت. جهت ارائه نتایج از آمار توصیفی استفاده شد. یافته‌ها: 4 درصد از بیماران فاقد هرگونه تغییر بیوشیمیایی در آزمون‌های مذکور بودند ولی 96 درصد آنان در یک یا چند و یا تمام آزمون‌ها دارای اختلال بودند. شایع‌ترین اختلال مربوط به افزایش میزان فسفر و کمترین اختلال مربوط به افزایش سطح آلکالن فسفاتاز بود. 51 درصد بیماران دارای افزایش سطح PTH (هیپرپاراتیروئید) بوده و سطح سایر پارامترها نیز در آنان افزایش داشت. در میانگین سن، طول مدت همودیالیز و تعداد دفعات همودیالیز و هم چنین نسبت جنسی بیماران هیپرپاراتیروئید با کل نمونه های مورد بررسی تفاوتی مشاهده نشد. نتیجه‌گیری: نتایج مطالعات بیوشیمایی و هورمونی نمایان‌گر ارجحیت فرم خفیف تا متوسط هیپرپاراتیروئیدی ثانویه و بیماری استخوانی ناشی از آن در جامعه مورد مطالعه می‌باشد که اقدامات درمانی ویژه‌ای را می‌طلبد.
ابوالحسن سخایی، علی قضاوی، حسینعلی هادی، قاسم مسیبی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده

مقدمه: آلکالین فسفاتاز (ALP) سرمی، گلیکو پروتئین مترشحه اوستئو بلاستی است. در شکستگی‌ها میزان ALP تغییر می‌کند. امواج اولتراسوند متناوب و با شدت پایین، رشد و بازسازی استخوا ن را در شکستگی‌ها تسریع می‌کنند. با این حال ارتباط بین اولتراسوند متناوب و تغییرات میزان ALP سرمی در خرگوش نیوزیلندی مورد بررسی قرار نگرفته است. هدف از انجام این ‌مطالعه بررسی اثرات اولتراسوند متناوب با شدت پایین، بر سطح سرمی ALP در خلال روند جوش خوردگی تیبیای خرگوش نیوزیلندی است. روش کار: این مطالعه تجربی بود. تعداد 54 سر خرگوش نر بالغ نژاد نیوزیلندی به طور تصادفی در شش گروه (سه گروه آزمایش و سه گروه کنترل) قرار داده شدند. تمام شش گروه برای ایجاد یک مدل شکستگی تحت جراحی قرار گرفتند. بعد از ترمیم زخم‌ها، ساق پای حیوانات گروه‌های آزمایش به ترتیب به مدت2، 4 و6 هفته، تحت تاثیر امواج اولتراسوند قرار داده شد. حیوانات گروه‌های کنترل نیز بدون هیچ‌گونه دخالتی طی همین دوره زمانی نگه‌داری شدند. بعد از طی این زمان‌ها، پس از بیهوش کردن حیوانات از قلب آنها خون‌گیری و کشته شدند. سپس سرم آنها جدا گردید و آنزیم ALP سرم توسط اسپکتروفتومتر قرائت گردید. داده‌ها با آزمون‌های من ویتنی یو و کروسکال والیس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: نتایج نشان داد که میانگین سطح سرمی ALP در گروه آزمایشی که به مدت 4 هفته امواج اولتراسوند متناوب را دریافت کردند نسبت به گروه کنترل خودش، به طور معنی‌داری افزایش یافته بود (03/0p=). در سایر گروه‌ها تغییرات معنی‌داری مشاهده نشد. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که امواج اولتراسوند متناوب و با شدت پایین، سطح سرمی ALP را افزایش داده وجوش خوردگی استخوان را تسریع می‌نماید.
ناز آفرین جو کار ، فرهاد دریانوش، حسین جعفری، سمیه کاشرفی فرد، علی عسکرزاده،
دوره 16، شماره 6 - ( 6-1392 )
چکیده

 زمینه و هدف: هدف از انجام این تحقیق، مطالعه تغییرات احتمالی پروتئین شوک گرمایی 70 ، آنزیم های کبدی و کراتین فسفو کیناز پس از فصل تمرینات و مسابقات آزاد جهانی در ورزشکاران حرفه‌ای می باشد.

مواد و روش‌ها: 10 دختر ورزشکار حرفه‌ای اسکیت انتخاب شدند. آزمون ورزشی برونگرا در سه نوبت (24 ساعت قبل از شروع تمرینات، بعد از شش ماه برنامه تمرینی (قبل از مسابقات جهانی) و 24 ساعت بعد از مسابقات جهانی) توسط ورزشکاران انجام شد. برنامه تمرینی تخصصی اسکیت ، 26 هفته و هر هفته در 5 جلسه اجرا می‌شد ونمونه خونی به منظور اندازه گیری در قبل و بعد از هر آزمون ورزشی برونگرا گرفته ‌شد.

یافته‌ها: در مرحله قبل از تمرین، غلظت پروتئین شوک گرمایی 70 در واکنش به آزمون ورزشی برونگرا تغییر معنی‌داری نشان نداد (898/0p=). اما در مرحله پس از تمرین، به طور معنی‌داری پس از آزمون برونگرا افزایش یافت (031/0p=). همچنین، در اندازه گیری-های پس از آزمون برونگرا، غلظت آنزیم‌های کبدی و کراتین فسفو کیناز در مرحله دوم و سوم نسبت به مرحله اول به طور معنی داری بیشتر بود (05/0p<).

نتیجه گیری: یافته‌های پژوهش نشان داد بالا رفتن سطح آمادگی بدنی ورزشکاران در طول فصل تمرینات و مسابقات باعث افزایش سطح محافظت از بدن (تولید HSP70) می‌گردد و این موضوع به سطح توانایی بدن فرد جهت تولید این پروتئین بستگی دارد. همچنین می-توان گفت احتمالا سطح آمادگی بدنی افراد، عاملی مهم در میزان سطوح ALT، AST وALP پس از اجرای آزمون ورزشی برونگرا است.


علی یار پیروزی، محمد جعفری، میرزا خلیل بهمنی، محمد آزادی، محمد مهدی فیض آبادی، روحی افکاری،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1394 )
چکیده

زمینه وهدف: کمبود آنزیم گلوکز6 -فسفات دهیدروژناز یک نقص آنزیمی است که به صورت ارثی منتقل می‌شود. کمبود این آنزیم باعث کاهش احیاء انرژی گلبول‌های قرمز و همولیز می‌گرددکه عامل بروز زردی شدید نوزادان است. هدف از این مطالعه بررسی کمبود آنزیم گلوکز 6 فسفات دهیدروژناز، هیپربیلی روبینمی و ناسازگاری خونی در نوزادن تازه متولد شده در شهر لارستان واقع درجنوب استان فارس بود که به دنبال برنامه ملی غربال‌گری نوزادن انجام شده است.

مواد و روش‌ها: این مطالعه به صورت توصیفی-مقطعی بر روی 12079 نوزاد متولد شده در شهرستان لارستان که از ابتدای سال 1389تا انتهای سال 1391 به مرکز غربال‌گری این شهرستان مراجعه کرده بودند، انجام شد. از پاشنه پای این نوزادان خون‌گیری به عمل آمد و با استفاده از روش فلوئورسنت لکه‌ای آنزیم گلوکز 6 فسفات دهیدوژناز مورد ارزیابی قرار گرفت. هم‌چنین از نظر گروه خونی، هماتوکریت، هموگلوبین، آزمایش کومبس، شمارش رتیکولوسیت و میزان بیلی روبین و اطلاعات دموگرافی بررسی شدند.

یافته‌ها: در این مطالعه از بین 12079 نوزاد غربال شده تعداد 2345 نوزاد دارای نقص آنزیمی گلوکز 6 فسفات دهیدوژناز بودند که درصد شیوع آن در بین نوزادان این شهرستان 41/19 درصد به دست آمد که نسبت به شهرهای دیگر کشور درصد بالایی است. شیوع گروه خونی O+ در بین فرزندان بیمار و در بین مادران آنها به طور چشم‌گیری بالاتر از گروه‌های خونی دیگر بود(به ترتیب 60 درصد و 56 درصد ). در 52 درصد از فرزندان بیمارهیپربیلی روبینمی و 12 درصد آنها از نظر تست کومبس غیرمستقیم مثبت بودند.

نتیجه‌گیری: درصد شیوع کمبود این آنزیم در دختران شهرستان لارستان کمی بیشتر از پسران این شهرستان است در حالی که با توجه به وابسته به X بودن، شیوع این بیماری باید در بین پسران بیشتر باشد.


بختیار ترتیبیان، لیلا فصیحی، دکتر رسول اسلامی،
دوره 25، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده

زمینه و هدف یائسگی، دورانی از زندگی زنان است که ازنظر جسمانی می‌تواند آسیب‌رسان باشد. با‌این‌حال تأثیر آن بر تراکم مواد معدنی استخوان هنوز قابل‌بحث است. بنابراین هدف از این مطالعه، بررسی ارتباط بین کلسیم، فسفر و آلکالین فسفاتاز سرمی با تراکم مواد معدنی استخوان کمر در زنان یائسه فعال و غیرفعال بود.
مواد و روش ها تعداد آزمودنی‌ها 55 نفر زن یائسه فعال و 60 نفر زن یائسه غیرفعال 45 تا 85 سال بود. شاخص‌های سرمی کلسیم، فسفر و الکالین فسفاتاز و ویژگی‌های آنتروپومتریک آزمودنی‌ها بررسی شد. برای تجزیه‌و‌تحلیل داده‌های تحقیق از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و از نرم‌افزار SPSS نسخه 26 استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی این مطالعه در کمیته اخلاق در پژوهش دانشگاه علامه طباطبابی با شناسه IR.ATU.REC.1399.038 تأیید شده است.
یافته ها نتایج نشان داد همبستگی معناداری بین سطح سرمی شاخص‌های، آلکالین فسفاتاز (P=0/021)، کلسیم (P=0/019) و فسفر (P=0/011) با تراکم مواد معدنی استخوان کمر در گروه زنان یائسه فعال و همچین بین شاخص توده بدنی با تراکم مواد معدنی استخوان کمر در هر 2 گروه زنان یائسه فعال (P=0/014) و غیرفعال (P=0/038) وجود دارد. بین سایر شاخص‌ها  ارتباط معنا‌داری یافت نشد.
نتیجه گیری با توجه به نتایج تحقیق حاضر احتمالاً فعال بودن آثار مفیدی بر متابولیسم استخوانی برجای گذاشته و سبب وضعیت بهتر تراکم مواد معدنی استخوانی شده است. شاید این موضوع بتواند کمک کند تا از متغیرهای خونی و آنتروپومتریکی در شناسایی افراد در معرض خطر پوکی استخوان در دوران بزرگسالی و سالمندی استفاده کرد.

خانم زهرا مرتضایی، دکتر سمیه رجبی، دکتر سید جواد ضیاءالحق،
دوره 26، شماره 3 - ( 6-1402 )
چکیده

مقدمه: مت آمفتامین سبب افزایش رهایش دوپامین از پایانه‌های عصبی می‌شود. اتصال دوپامین به گیرنده‌های دوپامینی باعث افزایش فسفوریلاسیون پروتئین متصل‌شونده به عنصر واکنش دهنده به آدنوزین مونوفسفات حلقوی (CREB) و تغییر رونویسی ژنهای پایین دستی می‌شود. هدف این پژوهش بررسی تأثیر القاء مت آمفتامین و پس از آن به کارگیری تمرین هوازی و بربرین بر بیان ژن گیرنده دوپامین 4 و CREB در بافت قلب موش‌های ماده در دوره ترک مت آمفتامین می‌باشد.
روش کار: سر موش صحرائی به طور تصادفی به 5 گروه کنترل، مت آمفتامین، مت آمفتامین + فعالیت هوازی، مت آمفتامین + بربرین، مت آمفتامین + فعالیت هوازی+ بربرین تقسیم‌بندی شدند. تزریق درون صفاقی مت آمفتامین ۱۰ میلی‌گرم بر کیلوگرم به مدت 5 روز انجام شد و در دوره ترک به مدت 4 هفته تمرین هوازی و همزمان مصرف بربرین 100 میلی گرم بر کیلوگرم به صورت محلول در آب آشامیدنی در نظر گرفته شد. برای سنجش بیان ژن‌ها از روش Real Time PCR استفاده شد. برای تحلیل داده‌ها از آزمون T مستقل و آزمون کروسکال والیس و نرم افزار SPSS24 در سطح 05/0 استفاده شد. کد اخلاق در پژوهش با شماره IR.IAU.SHAHROOD.REC.1402.015 دریافت گردید.
یافته‌ها: نتایج نشان داد مصرف مت‌آمفتامین سبب افزایش غیرمعنادار (97 درصدی) بیان CREB و کاهش غیرمعنادار (52 درصدی) گیرنده دوپامین 4 نسبت به گروه کنترل شد (05/0P>). اجرای مداخلات در دوره ترک همچون مصرف بربرین به تنهایی و در ترکیب با تمرین هوازی، به ترتیب اثرات افزایشی و کاهشی غیرمعنادار بر بیان ژن گیرنده دوپامین 4 و CREB در بافت قلب موش‌های معتاد به مت‌آمفتامین ایجاد کرد (05/0P>).
نتیجه گیری: القاء کوتاه مدت مت آمفتامین، تغییر چندانی در بیان ژن‌های گیرنده دوپامین 4 و CREB در قلب ایجاد نکرد. لذا این ژن‌ها در اثر مداخلاتی همچون بربرین و ورز


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb