جستجو در مقالات منتشر شده


19 نتیجه برای عوامل

اکرم بیاتی،
دوره 2، شماره 9 - ( 1-1378 )
چکیده

گرچه تزریق داخل وریدی باعث نجات جان بسیاری از افراد گردیده است اما تعدادی از بیماران گجرفتار عوارض ناشی از آن گردیده اند که متداول ترین آنها فلبیت می باشد و در کودکان نیز فلبیت مهم ترین عارضه ی مایع درمانی وریدی می باشد. این پژوهش با هدف تعیین عوامل مساعد کننده بروز فلبیت در کودکان تحت مایع درمانی وریدی به عمل آمد. این پژوهش یک پژوهش توصیفی – تحلیلی می باشد که نمونه های آن را کودکان بستری در بخش های مختلف بیمارستان های کودکان تحت پوشش دانشگاه تهران تشکیل دادند. نمونه به صورت تصادفی انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه 220  نفری تقسیم شدند. یک گروه از نظر تعویض تیوب و گروه دیگر از نظر تعویض محل سرم مورد بررسی قرار گرفتند. پس از کسب رضایت از والدین کودکان تحت مطالعه که توسط پرستاران فارغ التحصیل لیسانس و فوق دیپلم، رگ گیری شده بودند به وسیله ی چک لیست تنظیم شده توسط پژوهشگر تحت نظارت دقیق قرار گرفته و بدین ترتیب داده ها گردآوری و توسط نرم افزار SPSS  مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. کلیه اطلاعات توسط آزمون کای دو و با P<0/05  مورد قضاوت و تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج بیانگر آن بود که بین ساعات تعویض محل و تیوب سرم و بروز عارضه ارتباط معنی دار وجود دارد. با افزایش ساعات مذکور نسبت بروز عارضه افزایش یافت. بین جنس بیمار و بروز عارضه در هر دو گروه ارتباط وجود نداشت. بین سن بیمار و نسبت بروز عارضه در هر دو گروه ارتباط معنی دار مشاهده گردید به طوریکه در کودکان سنین پایین تر در صد بروز عارضه بالاتر بود. بین متغیرهای مدت بستری، نوع سرم، حجم مایع دریافتی، محل تزریق سرم در هر دو گروه با نسبت بروز عارضه ارتباط معنی دار مشاهده گردید. در مقایسه بین درصد بروز عارضه در تعویض تیوب سرم و محل تزریق سرم ارتباط معنی دار بدست نیامد. همانگونه که سایر منابع نشان دادند در این پژوهش نیز می توان گفت سن، زمان تعویض محل تزریق و تیوب سرم، مدت بستری، حجم مایع دریافتی، نوع محلول مورد استفاده و محل تزریق سرم از عوامل مساعد کننده بروز فلبیت به شمار می آیند.

اکرم بیاتی، سقراط فقیه زاده، ابوالفضل رهگوی،
دوره 3، شماره 3 - ( 7-1379 )
چکیده

اختلال کمبود توجه توام با بیش فعالی معمول ترین اختلال رفتاری مشاهده شده در گروه سنی کودکان دبستانی می باشد. مطالعه کنونی یک مطالعه توصیفی تحلیلی (مورد-شاهدی) است که با هدف تعیین عوامل مساعد کننده اختلال کمبود توجه توام با بیش فعالی در کودکان دبستانی مدارس دولتی شهر اراک انجام شد. این مطالعه با روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای بر روی 82 دانش آموز دچار اختلال (گروه مورد) و 80 دانش آموز سالم (گروه شاهد) که به صورت کاملا تصادفی از بین دانش آموزان مدارس دولتی و ابتدایی شهر اراک انتخاب شدند صورت گرفت. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه مخصوص معلمین کانرز و برگه مصاحبه مخصوص والدین است. بعد از جمع آوری اطلاعات، نتایج با روش های آماری مجذور کای – فیشرو تست و با P<0/05  مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج بیانگر آن بود که: اکثر کودکان دچار اختلال در رده سنی 12-10 سال قرار دارند و تعداد پسران دچار اختلال بیشتر از دختران است و اکثر این کودکان از نظر فاکتورهای وزن پایین هنگام تولد، رتبه تولد (فرزند اول ذبودن)، میزان تحصیلات پدر، محیط خانوادگی نامساعد، مورد تنبیه والدین قرار گرفتن، سابقه جدایی طولانی مدت از والدین یا اعضاؤ خانواده، سابقه بیماری شدید جسمی یا روانی والدین، سابقه وجود اختلال در سایر اعضاء خانواده، درگیری قانونی پدر یا مادر، وضعیت اشتغال پدر، غیبت طولانی مدت پدر از منزل به علت اشتغال و تغییر شغل پدر – اختلاف معنی دار آماری با P<0/05  وجود داشت. بنابراین به نظر می رسد که فاکتورهای فوق الذکر عوامل مساعد کننده این اختلال هستند که با توجه به آزمون های آماری از مهم ترین آنها می توان وجود تاریخچه خانوادگی اختلالات رفتاری و محیط خانوادگی نامساعد را ذکر نمود.

شراره خسروی،
دوره 4، شماره 1 - ( 1-1380 )
چکیده

امروزه ناهنجاری های مادرزادی بخش مهمی از مسائل طبی را تشکیل می دهند و بخش عمده ای از مراقبت های معلولین و مرگ و میر شیرخواران مربوط به آن می باشد. پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی است که با هدف بررسی میزان شیوع ناهنجاری های مادرزادی آشکار در نوزادان متولد شده در بیمارستان های طالقانی و قدس شهر اراک در بهار سال 1379 صورت گرفته است. در این مطالعه 2069 نوزاد متولد شده در مقطع زمانی مذکور، در نظر گرفته شدند که از میان آنها 17 نوزاد مبتلا به ناهنجاری مادرزادی آشکار بودند. نتایج به دست آمده از بررسی این نوزادان حاکی از این بود که شیوع کلی ناهنجاری ها 0/82% می باشد که 58/82%  این نوزادان دختر بودند، در 29/41% موارد بین پدر و مادر خویشاوندی وجود داشت. 46/41% زیر 37 هفته حاملگی به دنیا آمدند و 4/28%  زیر 2500 گرم وزن داشتند. 58/81% مادران این نوزادان چند زا بوده و 70/59% آنها در گروه سنی زیر 30 سال قرار داشتند. همچنین 35/29% این مادران طی بارداری دچار بیماری بوده و 11/77% آنها دارو مصرف می کرده اند. در ارتباط با شیوع ناهنجاری ها بر اساس سیستم درگیر نیز مشخص گردید که 77/47% نوزادان دچار یک ناهنجاری بودند که اختلالات به ترتیب در سیستم عصبی مرکزی، سر و گردن و استخوانی دیده شدند. همچنین 23/53% از این نوزادان مبتلا به بیش از یک ناهنجاری بوده اند.

محمد حسن دوامی، داود حکمت پو، فرشیده دیدگر، محمد رفیعی، محمدرضا خزایی،
دوره 5، شماره 1 - ( 1-1381 )
چکیده

مقدمه: از مهم ترین مشکلات بهداشتی کشور، آلودگی های انگلی به خصوص انگل های روده ای است که در نواحی مختلف جهان نیز از شیوع نسبتا بالایی برخوردار است. این آلودگی ها از معضلات جدی سلامتی جامعه هستند که باعث بروز آنمی فقر آهن، عقب ماندگی ذهنی و جسمی کودکان و مشکلات جسمی و روانی دیگر در بین اعضاء خانواده مبتلا می شوند. از آنجا که مادران رکن اساسی خانواده محسوب می گردند و هر گونه اختلال در سلامتی می تواند عامل خطر برای سایر افراد خانواده باشد، لذا پژوهش حاضر به منظور بررسی میزان شیوع عفونت های انگلی روده ای در بین مادران مراجعه کننده به مراکز بهداشتی و درمانی شهر اراک طراحی و اجرا شده است.
روش کار: این پژوهش یک مطالعه توصیفی–تحلیلی و از نوع مقطعی می باشد. نمونه گیری آن به صورت تصادفی سیستماتیک بر روی 1650 مادر مراجعه کننده به مراکز بهداشتی و درمانی سه منطقه پایین، مرکز و بالا شهر اراک انجام شد. از هر مادر سه بار آزمایش مدفوع به عمل آمد و نمونه ها به روش فرمالین اتر در آزمایشگاه دانشکده پزشکی مورد بررسی قرار گرفت.
نتایج: نتایج حاصل از سه بار آزمایش مدفوع مادران نشان داد که از مجموع 1650 مادر مورد بررسی، تعداد 801 نفر (48/5%) آلوده به انگل های روده ای (اعم از بیماری زا و غیر بیماری زا) بودند که از این تعداد 110 نفر (13/73%) آلوده به انگل های روده ای بیماری زا به قرار ژیاردیالامبلیا 89 مورد (5/39%)، آنتاموباهیستولتیکا 12 مورد (72%)، هیمنولیپس نانا 5 مورد (3%)، آسکاریس 3 مورد (18%) و تنیاساژیناتا 1 مورد (0/06%) بودند. همچنین 691 مادر (86/2%) آلوده به انگل های روده ای غیر بیماری زا به ترتیب آنتاموباکلی 313 مورد (19%)، بلاستوسیستیس هومینیس 267 مورد (16/18%)، آندولیماکس 67 مورد (4%)، یدآموبابوچلی 34 مورد (2%) و کیلوماستیکس 10 مورد (6% ) بودند.
نتیجه گیری: در این مطالعه ارتباط معنی داری بین میزان آلودگی و عوامل دموگرافیک مانند سن، جنس، شغل، تحصیلات مادر و شوهر وی و همچنین منطقه شهری محل سکونت مشاهده نگردید. اگرچه نتایج نشان داد که بالاترین میزان ابتلا به انگل های روده ای بیماری زا به ترتیب در پایین شهر 7/8% (43 نفر)، در مرکز شهر 6/72% (37 نفر) و در بالا شهر 5/45% (30 نفر) بوده است.

خدیجه ارجمندی رفسنجانی، علی چهریی، مجید چالیان، شایان شجاعی، علی فهیمی، پدرام گلناری،
دوره 5، شماره 3 - ( 7-1381 )
چکیده

مقدمه: تومور ویلمز یکی از شایع ترین تومورهای کلیوی بدخیم و اولیه در کودکان می باشد. مطالعاتی که تاکنون در زمینه این تومور در کشورهای مختلف انجام شده است عواملی چون سن بروز، مرحله بیماری، لنفادنوپاتی، هیستوپاتولوژی تومور و... را از جمله عوامل مؤثر بر میزان بقاء مبتلایان معرفی کرده اند. با توجه به اهمیت این تومور در کودکان، در صدد برآمدیم تا مطالعه ای در زمینه تعیین میزان بقاء مبتلایان به این تومور و عوامل مؤثر بر آن انجام دهیم.
روش کار: این مطالعه مقطعی-تحلیلی بر روی 128 بیمار مبتلا به تومور ویلمز که طی سال های 1356 الی 1380 در بخش سرطان شناسی بیمارستان حضرت علی اصغر (ع) مراجعه کرده بودند، انجام گردید. علاوه بر وضعیت فعلی بیمار از نظر بقاء، مشخصات دموگرافیک، علائم و نشانه ها، آزمایش های زمان تشخیص و مرحله بیماری ثبت گردید و در نهایت آنالیز بقاء توسط روش های جدول عمر و حد حاصل ضرب کاپلان مایر صورت گرفت و برای تعیین عوامل مؤثر از مدل رگرسیونی کاکس -Cox Regression استفاده گردید.
نتایج: میانه میزان بقاء در افراد مورد پژوهش 82/99 ماه بود. تعداد مبتلایان در دو گروه جنسی برابر بود (64 نفر در هر گروه) و میانگین بقاء با جنسیت بیماران رابطه آماری معنی داری نداشت (92/4= قدرت). اکثر تومورها در هنگام تشخیص در مرحله 3 بودند. بقاء بیماران با پیشرفت مرحله بیماری به طور معنی داری کاهش می یافت  .(P=0/002)وجود متاستاز P=0/002) و 0/207=نسبت شانس(، وجود اسپلنومگالی P=0/018) و 0/336= نسبت شانس) و عود بیماری P=0/037) و 0/184=نسبت شانس) به طور معنی داری میانگین بقاء بیماران را کاهش می داد. جهت تعیین شدت عوامل مؤثر بر میزان بقاء بیماران مبتلا به تومور ویلمز، مدل رگرسیون کاکس پیشنهاد شد که در آن عدم وجود متاستاز و داشتن گروه خونی مثبت از جمله عوامل پیشگویی کننده پیش آگهی خوب در این بیماران می باشد.
نتیجه گیری: در این مطالعه میزان بقاء 5 ساله بیماران مبتلا به تومور ویلمز 63/28% بود که در مقایسه با نتایج مطالعات مشابه در جاهای دیگر پایین تر است. این می تواند به دلیل دیر مراجعه نمودن بیماران به مراکز درمانی، نحوه تشخیص بیماری یا ارجاعی بودن این مرکز باشد. مطالعات اخیر نشان داده اند که به علت بهبود کیفیت درمانی، سن بیمار و اندازه تومور نقش کمی را در پیش آگهی بیماران ایفا می کنند که مطالعه ما نیز این مسئله را تأیید می کند. احتمالاً در آینده از فاکتورهای ژنتیکی برای بررسی پیش آگهی و درمان در این بیماران استفاده خواهد شد.
 

معصومه صادقی، نورالدین مویدی، حمیدرضا روح افزا، عبدالمهدی بقائی، صدیقه عسگری، پژمان عقدک، فیروزه سجادی،
دوره 7، شماره 3 - ( 7-1383 )
چکیده

مقدمه: دیابت از عمده ترین مشکلات بهداشتی همه کشورهاست و داشتن اطلاعات همه گیرشناسی برای آگاهی از وضعیت این بیماری، نیاز اولیه برای حل مشکلات مربوط به آن است. این مطالعه به منظور تعیین میزان شیوع دیابت یا اختلال تحمل گلوکز در مناطق مرکزی ایران انجام شد.
روش کار: در یک مطالعه توصیفی در سال 80-1379 در سه شهر اراک، اصفهان و نجف آباد بر اساس نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای، 12514 نفر از افراد بالای 19 سال انتخاب و پرسشنامه هایی تکمیل شد. از نمونه ها آزمایش قند خون ناشتا و بعد از مصرف 75 گرم گلوکز، تست تحمل گلوکز به عمل آمد. آزمایشات لیپیدها نیز در وضعیت ناشتان انجام گردید. وزن، قد و فشار خون افراد در وضعیت استاندارد اندازه گیری شد. قند خون ناشتای مساوی یا بالاتر از 126 یا قند 2 ساعته بالای 200 میلی گرم در دسی لیتر به عنوان دیابت تلقی شد. اختلال گلوکز ناشتا با قند خون ناشتای زیر 126 و اختلال تحمل گلوکز با قند خون 2 ساعته 200-140 میلی گرم در دسی لیتر توصیف شد. داده ها در نرم افزار SPSS11 وارد و با آزمون تی، کای دو و فیشر تجزیه و تحلیل انجام شد.
نتایج: از 12514 نفر نمونه مورد مطالعه 51/1% زن و بقیه مرد بودند. شیوع کلی دیابت در مناطق شهری و روستای به ترتیب 6/7% و 5/3% و در مردان و زنان 5/4% و 7/1% بود. میانگین قند خون با افزایش سن در هر دو جنس افزایش داشت. همچنین در مردان نسبت به زنان و در مناطق شهری نسبت به مناطق روستایی این میزان بالاتر بود. به علاوه موارد اختلال تحمل گلوکز، دیابت شناخته شده و تازه تشخیص داده شده با افزایش سن افزایش می یابد. بیش از نیمی از موارد دیابت در کلیه سنین، تازه تشخیص داده شده بودند. میانگین فشار خون، سن، شاخص توده بدن و چاقی شکمی و چربی ها در افراد دیابتی و یا دچار اختلال تحمل گلوکز، بالاتر بود. به علاوه این اختلالات در زنان از مردان شایع تر بود. چاقی، سابقه فامیلی دیابت، پرفشاری خون، بالا بودن نسب دور کمر به لگن و افزایش سن با افزایش احتمال دیابت همراه بودند، اما جنسیت تاثیری در افزایش احتمال دیابت نداشت.
نتیجه گیری: با توجه به اینکه دیابت از عوامل خطر اصلی بیماری های غیر واگیر محسوب می شود و با توجه به شیوع نسبتا بالای دیابت در مناطق مرکزی ایران لزوم انجام برنامه های وسیع آموزشی جهت پیشگیری و درمان این بیماری ضروری به نظر می رسد و انجام آزمایش قند خون ناشتا به خصوص در افراد با سابقه فامیلی دیابت باید مد نظر باشد.

سعید صدرنیا، علی چهریی،
دوره 9، شماره 3 - ( 7-1385 )
چکیده

مقدمه: افزایش فشارخون شریانی، یک بیماری شایع, بدون علامت و معمولاً به آسانی قابل درمان است. این موضوع که عوامل ژنتیک، اجتماعی و تغذیه‌ای که در الگوی ابتلا به فشار خون بالای شریانی موثرند، در جوامع مختلف متفاوت می‌باشند، انجام تحقیقی که درآن فاکتورهای آزمایشگاهی، به عنوان عامل خطر ساز ایجاد فشار خون بالا، در تعیین مدل ابتلا به فشار خون در شهر اراک مورد بررسی قرار گیرند، ضروری می‌باشد. روش کار: این یک بررسی مورد-شاهدی است. حجم نمونه برابر با 1000 نفر(‌263‌ مبتلا به فشار خون بالای اولیه و 737 نفر غیر مبتلا) بود. نمونه ها با رعایت نسبت جمعیتی در شهر و روستا در هر دو گروه مورد و شاهد و به روش نمونه گیری چند مرحله ای انتخاب گردیدند. در بررسی، یافته‌های آزمایشگاهی و نوار قلب ثبت می‌گردید. در آنالیز داده‌ها از شاخص‌های آمار توصیفی و اصول مقایسه میانگین‌ها و نسبت‌ها و در آنالیز چند متغیره از رگرسیون لجستیک استفاده شد. نتایج: در این تحقیق افراد مبتلا به فشارخون بالای اولیه با افراد غیر مبتلا مقایسه شدند. در مورد عوامل خطر موجود در این تحقیق می‌توان به هیپرتروفی بطن چپ(LVH)( 001/0 < p)، تری گلیسرید بالا، کلسترول بالا و قندخون بالا اشاره کرد. جهت پیش بینی ابتلا یا عدم ابتلا به فشارخون بالا نیز در این تحقیق مدلی بر اساس نوار قلب و یافته‌های آزمایشگاهی طراحی گردید. نتیجه‌گیری: در این تحقیق با توجه به تعیین بعضی عوامل خطر براساس خصوصیات آزمایشگاهی و نوار قلبی می‌توان با اطلاع رسانی از طریق رسانه‌ها و اطلاع رسانی به پزشکان در مورد این عوامل خطر و کنترل بهتر و دقیق‌تر این عوامل، ابتلا به هیپرتانسیون و عوارض قلبی، مغزی، کلیوی و چشمی ناشی از آن را کاهش داد. از طرف دیگر می توان در درمانگاه‌ها و مطب‌ها نیز از مدل های به دست آمده برای فشار خون بالای سیستمیک، جهت تعیین احتمال عدم ابتلا در افراد دارای سابقه خانوادگی مثبت استفاده نمود.
حامد ریحانی کرمانی، آزاده حقیری،
دوره 10، شماره 2 - ( 4-1386 )
چکیده

مقدمه: زخم بستر، یک آسیب بافتی است که به واسطه فشار ایجاد می‌شود و می‌تواند پوست، عضله، بافت نرم، غضروف و استخوان را درگیر کند. هدف از این مطالعه تعیین عوامل خطر ایجاد زخم بستر در بیماران آسیب مغزی- نخاعی بستری در بخش‌های مراقبت‌های ویژه می‌باشد. روش کار: این مطالعه مقطعی- تحلیلی با نمونه‌گیری سرشماری بر روی بیماران آسیب نخاعی و مغزی انجام شد. بیماران با استفاده از معیارهای بریدن (درک حسی، رطوبت، حرکت، فعالیت، تغذیه، اصطکاک و سائیدگی) ارزیابی می‌شدند، به طوری که در بدو پذیرش از نظر وجود زخم بستر معاینه شده و سپس هر 48 ساعت از نظر ایجاد، پیشرفت زخم و عوامل موثر؛ مورد بررسی مجدد قرار می گرفتند. رابطه بین زخم بستر و معیارهای بریدن (به عنوان عامل خطر ایجاد کننده زخم بستر)، نوع تشک مورد استفاده، سن، محل آسیب اولیه (مغز یا ستون فقرات ) و سطح هوشیاری بیمار (براساس معیار کمای گلاسگو ) از طریق آزمون‌های تی، کای دو و هم‌چنین رگرسیون لوجیستیک مورد تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج: از 198 بیمار مورد مطالعه 7/86 درصد مرد بودند و متوسط سن بیماران 3/19±4/31 بود. میانگین سن مردان و زنان تفاوت معنی داری نداشت . 8/83 درصد بیماران به علت آسیب مغزی و 2/16 درصد بیماران به علت ضایعه ستون مهره‌ای و نخاعی بستری شده بودند. چهل و پنج (7/22 درصد) بیمار، دچار 67 زخم بستر در 13 موضع متفاوت شدند. شایع‌ترین محل زخم شکاف اینترگلوتئال (3/33 درصد) و سپس ساکروم (9/28 درصد) بود. بررسی معیارهای بریدن به عنوان عوامل ایجاد کننده خطر در دو متغیر کاهش درک حس (3/3 = RR و 3/3=OR) و اختلال حرکت (13/10 = OR و 46/7= RR) تفاوت معنی‌داری داشت (005/0 p<) لذا به عنوان عامل خطر شناخته شد اما متغیرهای سن، رطوبت، فعالیت، تغذیه و نوع تشک در دو گروه بیماران تفاوت معنی‌دار نداشت. مدت زمان بستری در بیمارانی که دچار زخم شده بودند از کسانی که زخم نداشتند به طور معنی‌داری بیشتر بود (00001/0 p<). بیماران ضربه مغزی که در کما به سر می‌بردند ( GCS هشت یا کمتر) خطر اهمیت‌دار بیشتری برای زخم بستر داشتند (00001/0=p ، 4/4 = RR و 1/6 = OR) بنابر این به عنوان عامل خطر شناخته شد. نتیجه گیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان می‌دهد که عوامل خطر بروز زخم بستر در بیماران جراحی مغز و اعصاب و ستون فقرات بستری در بخش‌های مراقبت‌های ویژه شامل کاهش درک حس، اختلال حرکتی، کاهش سطح هوشیاری و مدت زمان بستری می‌باشند.
محمد رفیعی، مهری جمیلیان، علی سالار فیاض، الناز امیری فرد،
دوره 10، شماره 3 - ( 4-1386 )
چکیده

مقدمه: یائسگی مرحله‌ای از زندگی زنان و به معنای قطع دائم قاعدگی و پایان دوره باروری در آنهاست که در سنین 45 الی 52 سالگی رخ می‌دهد. این پدیده یک شاخص مناسب از وضعیت بهداشتی جامعه است زیرا که شیوع اکثر بیماری‌های مزمن زنان بعد از این سن افزایش می‌یابد. این مطالعه به بررسی سن یائسگی پرداخته و متوسط سن یائسگی زنان شهر اراک ( از شهرهای مرکزی ایران) را بر اساس متغیرهای اقتصادی- جمعیتی و رفتارهای بهداشتی آنان مورد بررسی و تحلیل قرار می‌دهد. روش کار: مطالعه حاضر یک مطالعه مشاهده‌ای و مقطعی و بر پایه جمعیت می‌باشد که در سال 1385 انجام گرفت. از روش مصاحبه حضوری و پرسش‌نامه برای جمع‌آوری اطلاعات 458 زن یائسه نمونه ساکن در شهر اراک استفاده شد. نمونه‌گیری به صورت نمونه‌گیری چند مرحله‌ای خوشه‌ای با استفاده از مناطق پستی و انتخاب خانوار در این مناطق بوده است. اطلاعات به دست آمده توسط تحلیل واریانس، رگرسیون چند گانه، آزمون تی و آزمون ضرائب همبستگی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: نتایج نشان داد، میانگین سن یائسگی طبیعی34/2±20/48 سال ( فاصله اطمینان 95 درصد، 41/48-98/47 سال) با میانه سن یائسگی 49 سال به دست آمد. میانگین سن یائسگی زنانی که هرگز ازدواج نکرده بودند کمتر از میانگین سن یائسگی زنان ازدواج کرده بود(015/0p=). سطح درآمد پائین خانوار (003/0p=)، داشتن فعالیت بدنی (004/0 p=)، تعداد حاملگی (001/0p=)، سن آخرین حاملگی (026/0p=) و محل تولد زنان (003/0p=)؛ عوامل معنی‌دار در سن یائسگی زنان مورد بررسی به دست آمدند. نتیجه گیری: پدیده یائسگی باید در ایران در مطالعات مختلف مورد ارزیابی قرار گیرد زیرا ارتباط زیادی به ابتلاء و مرگ و میر زنانی دارد که در حدود یک چهارم سن زندگی خود را در آن دوران می‌گذرانند. اجرای برنامه‌های بهداشتی به عنوان بهترین راه برای تغییر سبک زندگی زنان در طول زندگی آنان پیشنهاد می‌گردد.
فرزانه جهانی، محمد رفیعی،
دوره 12، شماره 2 - ( 7-1388 )
چکیده

مقدمه: با توجه به اهمیت چاپ مقالات علوم پزشکی در ارزیابی فعالیت اعضای محترم هیات علمی و رتبه‌بندی دانشگاه‌ها این مطالعه به منظور بررسی دیدگاه اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی اراک در خصوص عدم گرایش آنان به نگارش مقالات فارسی و لاتین انجام شد. روش کار: پژوهش حاضر مطالعه‌ای مقطعی- تحلیلی است که از طریق سرشماری صورت گرفته است. ابزار جمع‌آوری اطلاعات پرسش‌نامه خود ایفا بود که روایی و پایایی آن به اثبات رسید. اطلاعات پس از جمع‌آوری با استفاده از آزمون‌های آنوا ، تی تست، کای دو و ضریب همبستگی تجزیه و تحلیل گردید. نتایج: بیشترین علل عدم گرایش اعضا به نگارش مقالات به ترتیب عبارت بودند از مشغله زیاد در آموزش، تدریس و یا درمان با میانگین 06/128/4، نبودن افراد مجرب در خصوص نگارش مقالات لاتین به عنوان مشاور با میانگین 00/198/3، نبودن تیم‌های تحقیقاتی با میانگین 98/095/3، طولانی بودن تصویب طرح‌ها با میانگین 02/196/3، عدم حمایت شورای سردبیری مجله دانشگاه از مقالات توصیفی با میانگین 02/195/3 و طولانی بودن زمان ارائه تا چاپ مقالات فارسی با میانگین 07/1±95/3. نتیجه گیری: با کاهش ساعات تدریس، کوتاه نمودن فرآیند تصویب طرح‌ها، معرفی افراد مجرب در نگارش و ارسال مقالات لاتین و کوتاه نمودن مراحل بررسی و چاپ مقالات می‌توان گرایش اعضا را به نگارش مقالات علمی افزایش داد.
ابوالفضل محمدبیگی، نرگس محمدصالحی، فرهاد قمری، بهمن صالحی،
دوره 12، شماره 3 - ( 8-1388 )
چکیده

چکیده مقدمه: دانشگاه مکان پر استرسی است که می‌تواند سبب ایجاد نشانه‌های افسردگی شده و مجموعه حساسی جهت مطالعه سلامت روانی دانشجویان است. دانشجویان اغلب به دلیل دوری از خانواده، زندگی با سایر دانشجویان، فشارهای محیط‌های آموزشی و آینده نامشخص در خطر ابتلا به افسردگی هستند. مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع افسردگی و عوامل مرتبط با آن در دانشجویان شهر اراک انجام شد. روش کار: مطالعه‌ای مقطعی تحلیلی بر روی 304 نفر از دانشجویان دانشگاه‌های علوم پایه و علوم پزشکی اراک در سه ماهه اول سال تحصیلی 1387 انجام شد. پرسش‌نامه 28 سوال سلامت عمومی جهت جمع‌آوری اطلاعات به کار گرفته شد و از آزمون‌های تی، کای دو و رگرسیون جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها استفاده گردید. نتایج: میانگین نمره سلامت عمومی دانشجویان برابر با 02/11±18/26 بود و 3/52 درصد دانشجویان نمره بالاتر از آستانه پرسش‌نامه مذکور را داشتند که نشان‌دهنده ابتلا به علائم افسردگی است. جنس مونث، عدم علاقه به رشته تحصیلی، عدم اطمینان از آینده و سابقه خانوادگی ابتلا به بیماری‌های روانی از مهم‌ترین عوامل مرتبط با افسردگی بودند اما بین سن، ترم و رشته تحصیلی با افسردگی رابطه معنی‌داری دیده نشد. نتیجه گیری: شیوع افسردگی در دانشجویان بالاتر از جامعه و در دخترها بیشتر از پسرها می‌باشد. اما اختلافی در بین دانشجویان دانشگاه‌های علوم پایه و پزشکی وجود ندارد. بنابراین توجه به آینده شغلی و اقتصادی دانشجویان شاغل به تحصیل ضروری به نظر می‌رسد.
محمد حسن قوسیان مقدم، مریم ملکی،
دوره 13، شماره 5 - ( 12-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از مهم‌ترین عوامل سلامت و تندرستی رعایت آموزه‌های بهداشتی در خوردن و آشامیدن است. توصیه‌های اسلام در خصوص تغذیه نه تنها موجب سلامت جسم که تضمین کننده سلامت روان انسان نیز می‌باشد. اسلام ضمن توصیه به مصرف گوشت در حد نیاز بدن، مصرف گوشت بعضی از حیوانات را برای انسان غیر مجاز شمرده است. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر مصرف گوشت خوک بر سلامت انسان از دیدگاه قرآن و طب می‌باشد. مواد و روش ها: با مراجعه به آیات قرآن کریم، احادیث، و مرور مطالعات انجام شده، تحقیقات مرتبط مورد بحث و بررسی قرار گرفته شد. قرآن کریم در چهار سوره مختلف و ائمه معصومین در احادیث مصرف گوشت خوک را برای مسلمانان حرام دانسته‌اند. یافته ها: وجود گروهی از آمین‌ها، مواد کارسینوژن، چربی بالا و میزان بالای هورمون رشد از گوشت خوک محصولی تولید می‌کند که به آن سوتوکسین (Sutoxin) اطلاق می‌کنند. وجود بیماری‌های زئونوز قابل توجه و خطرناک، ماندگاری کم و فسادپذیری بالا از جمله دیگر دلائل غیر قابل مصرف بودن گوشت خوک برای انسان است. نتیجه گیری: ادیان الهی با توجه به نقش تغذیه در سلامت جسم و روان دستوراتی در مورد استفاده از غذای پاک و سالم و عدم مصرف مواد غیر بهداشتی اعلام داشته‌اند. گوشت خوک یکی از مواد غیر قابل مصرف و غیر بهداشتی برای انسان است که متاسفانه به دلیل عدم شناخت کافی هنوز مورد استفاده گروهی از انسان‌ها واقع می‌گردد.
امیر الماسی حشیانی، سهیلا زارعی فر، سید حمید حسینی، عزیزاله دهقان،
دوره 15، شماره 2 - ( 3-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: شایع‌ترین نوع سرطان در بین کودکان، لوسمی می‌باشد که عود این بیماری منجر به کاهش میزان بقا بیمار می‌شود. هدف از این مطالعه شناسایی عوامل خطر تاثیر گذار در عود بیمارن مبتلا به لوسمی در بیماران مراجعه کننده به بیمارستان شهید فقیهی شیراز، بین سال‌های 1383 تا 1388 می‌باشد. مواد و روش‌ها: در این مطالعه همگروهی گذشته نگر، واحد آماری مطالعه شامل 280 بیمار مبتلا به سرطان‌های نوع لوسمی لنفوئیدی حاد و لوسمی میلوئیدی حاد بود. برای تعین عوامل موثر در عود بیماری از آزمون‌های کای اسکوئر، آزمون دقیق فیشر و رگرسیون لوجستیک استفاده شده است. آنالیز داده‌ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 16 انجام شد و p کمتر از 05/0 به عنوان سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد. یافته‌ها: با استفاده از مدل رگرسیون لوجستیک مشخص گردید که متغیر سن ارتباط معنی داری (35/-=OR، 95 درصد حدود اطمینان برای OR: 82/0-15/0) با وضعیت عود بیمار دارد به گونه‌ای که شانس عود در گروه سنی 5 تا 10 سال 35/0 برابر گروه سنی زیر 5 سال می‌باشد(01/0=p). نتیجه گیری: با توجه به این که شانس رخداد عود در گروه سنی زیر 5 سال در مقایسه با گروه سنی 5 تا 10 سال بیشتر می‌باشد بنابر این این گروه سنی به منظور کاهش عوارض بیماری و افزایش میزان بقا بیمار، نیاز به توجه و پی‌گیری بیشتری دارند.
حسین سرمدیان، فرشیده دیدگر، معصومه کلانتری، نادر زرین فر، مجتبی احمدلو،
دوره 16، شماره 12 - ( 12-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: انگیزش یکی از ابزارهای مهم سوق دادن اعضای هیأت علمی به انجام فعالیت های موثر و کارآمد در محیط های کاری می باشد. پژوهش حاضر بر مبنای نظریه هرزبرگ به بررسی نیازها وعوامل انگیزشی اعضای هیأت علمی در دانشگاه علوم پزشکی اراک پرداخته است.

مواد و روش ها: در این مطالعه تحلیلی مقطعی، از مجموع 168 نفر اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی اراک 102 نفر به روش سرشماری به صورت کاملاً آزادانه و آگاهانه، یک پرسشنامه 40 سوالی را که بر مبنای نظریه دو عاملی هرزبرگ طراحی شده، تکمیل کردند. داده ها با استفاده از آزمون های تی و مان ویتنی یو و شاخص های مرکزی و پراکندگی در نرم افزار SPSS ویرایش 16 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

یافته ها: میزان پاسخگویی به پرسشنامه ها 7/60 درصد بود. 5/24 درصد از اعضای هیأت علمی در مقطع علوم پایه و 5/74 درصد در مقطع بالینی فعالیت داشتند. عوامل "ارتباط" و "پیشرفت و رشد" ، در ایجاد انگیزش اعضای هیأت علمی بیشترین تاثیر را داشته اند. عوامل " شرایط فیزیکی کار" و " حقوق و دستمزد " کمترین تاثیرگذاری را دارا بوده اند. بین سن اعضای هیأت علمی با عوامل انگیزشی "ماهیت کار"، "مسوولیت و موقعیت شغلی" و"نحوه سرپرستی و نظارت"، همبستگی معنادار وجود داشت. ارتباط بین سابقه کار و عوامل "حقوق و دستمزد" و "امنیت شغلی" نیز معنادار بود.

نتیجه گیری: ارتباط یکی از مهم ترین عوامل افزاینده انگیزش در اعضای هیات علمی است در حالی که شرایط فیزیکی محیط کار و حقوق و دستمزد کمترین تاثیرگذاری را در این زمینه دارند . با افزایش سن اعضای هیات علمی، حقوق و دستمزد ، نحوه سرپرستی و نظارت و امنیت شغلی اهمیت بیشتری در ایجاد انگیزش دارند. به عبارت دیگر با افزایش سن و تجربه کاری، انتظارات هیات علمی از مجموعه مدیریتی دانشگاه تغییر می کند و چنانچه مسوولین ارزشیابی مناسبی از فعالیت افراد نداشته باشند، آن ها را در تصمیم گیری ها مشارکت نداده و به دلیل کیفیت فعالیت های مثبت مورد تشویق قرار ندهند، انگیزش مطلوبی در اعضا ایجاد نخواهد شد.


علی اصغر فرازی، نادر زرین فر، فرشیده دیدگر، منصوره جباری اصل، پریسا میرزاجانی،
دوره 17، شماره 4 - ( 4-1393 )
چکیده

زمینه و هدف :شکست درمان و عود یکی از مشکلات عمده در درمان و کنترل تب مالت است. این مطالعه به منظور تعیین عوامل خطر شکست درمان و عود در بیماران تحت درمان بروسلوز انجام شده است.

مواد و روش ها:در این مطالعه توصیفی-تحلیلی آینده‎نگر تعداد 72 بیمار با تشخیص بروسلوز حاد مورد مطالعه قرار گرفت. این بیماران در طی درمان و تا شش ماه از اتمام درمان مورد پی‌گیری قرار گرفته و بیماران مبتلا به شکست درمان وعود مورد بررسی قرار گرفتند. کلیه داده‎ها با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. سطح معنی‌داری نیز کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد.

یافته‎ها: میانگین سنی بیماران 5/16±2/40 سال بود. از نظر شکست درمان 9/6 درصد و از نظر موارد عود بیماری تا پایان ماه نهم از شروع درمان 5/12 درصد عود علائم همراه با افزایش تیتر تست‎های سرولوژیک داشتند و 6/80 درصد درمان موفق داشتند. در این مطالعه جنس مذکر(026/0=p)، تماس شغلی(005/0=p)، تاخیر درمان کمتر از دو هفته(016/0=p)، وجود هپاتواسپلنومگالی(003/0=p)، ترومبوسیتوپنی(023/0=p)، CRP&ge +2 (017/0=p) و رایت&ge320/1 و 2-ME&ge160/1 در پایان هفته ششم درمان(004/0=p و 010/0=p) به عنوان عوامل خطر بروز شکست درمان و عود بیماری بروسلوز مشخص گردید.

نتیجه‌گیری: تشخیص و درمان عود و شکست درمان بروسلوز حاد به درستی روشن نمی‎باشد لذا پیش بینی عود ممکن است در پیش‌گیری از عود و درمان موثر بیماران مفید باشد.


حمیدرضا شکرانی، رضا نبوی، زهرا علیزاده سرابی،
دوره 19، شماره 3 - ( 3-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: جرب‌های دمودکس، فولیکول‌های مو و غدد سباسه‌ی نواحی مختلف بدن به ویژه ناحیه صورت را آلوده می‌کنند. دمودیکوزیس به عنوان یکی از عوامل موثر در پاتوژنز برخی از اختلالات پوستی مطرح است. این پژوهش با هدف تعیین میزان شیوع جرب‌های دمودکس و هم‌چنین بررسی ارتباط آن با برخی از عوامل خطرساز انجام گردید.

مواد و روشها: این مطالعه مقطعی- تحلیلی بر روی 100 نفر از دانشجویان شهرستان خرم‌آباد انجام پذیرفت. نمونه‌گیری از سه ناحیه صورت (بینی، گونه‌ها و پیشانی) با استفاده از دو روش نوار چسب سلوفنی (CTP) و فشاری پوست انجام گردید. اطلاعات فردی مورد نظر در پرسش‌نامه ثبت گردید و داده‌ها با استفاده از آزمون مربع کای مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.

یافتهها: شیوع کلی دمودکس 55 درصد بود. میزان ردیابی آلودگی با استفاده از روش نوار چسب سلوفنی به طور معنی‌داری بیش از روش فشاری پوست بود(01/p<0). نتایج نشان داد شیوع دمودکس در مردان و در افراد دارای پوست چرب به طور معنی‌داری بیشتر است(05/p<0). به علاوه، میزان آلودگی در بین دانشجویان مبتلا به آکنه وولگاریس به طور معنی‌داری بیش از افراد فاقد آکنه بود(05/p<0). تفاوت معنی‌داری بین شدت آلودگی به دمودکس و ابتلا به آکنه مشاهده شد(01/p<0).

نتیجهگیری: روش نوار چسب سلوفنی روشی مناسب و آسان برای انجام مطالعات اپیدمیولوژیک است. نوع پوست و جنسیت به عنوان عوامل خطرساز شناسایی گردیدند. یافتههای این مطالعه بر امکان ارتباط بین آلودگی به دمودکس و ابتلا به آکنه وولگاریس دلالت دارد.


محمدرضا توکل، رضا تاجیک، مرضیه توکل،
دوره 20، شماره 5 - ( 5-1396 )
چکیده

چکیده

زمینه و هدف: بهداشت‌ حرفه‌ای علم‌ و هنر کنترل مخاطرات شغلی است و ارزیابی ریسک یکی از وظایف ایشان است. انجمن بهداشت ‌صنعتی ‌آمریکا روشی را برای بررسی ریسک بهداشت‌ حرفه‌ای که دارای حساسیت، دقت و صحت لازم متناسب با اصول بهداشت ‌حرفه‌ای است ارائه کرده است .هدف از این مطالعه، بررسی نقاط قوت، نقاط ضعف، مشکلات اجرایی و ابزارهای بهبود دهنده از نظر کارشناسان بهداشت حرفه‌ای اراک است.

مواد و روشها: این مطالعه به صورت توصیفی -تحلیلی و به صورت سرشماری از کل کارشناسان بهداشت حرفه‌ای اراک (۵۳ نفر) انجام شد. به منظور بهبود درک و اجرای روش، فرمهای ثبت اطلاعات جهت اجرای روش طراحی شدند. به منظور تسهیل در محاسبات و نگهداری سوابق یک فایل صفحه‌گسترده اکسل تهیه شد. پس از حدود ۵ سال از اجرا، نظر کارشناسان در این خصوص توسط یک پرسشنامه جمع‌آوری شده و اطلاعات به صورت توصیفی از طریق نرم‌افزار SPSS و ارتباط بین متغیرها از طریق ضریب پیرسون سنجیده شد.

یافتهها: فقط ۴ درصد از شرکت کنندگان در دوره دانشگاه با این روش ارزیابی ریسک آشنا شده بودند. در مطالعه حاضر، ۸۸ درصد اظهار داشتند که فرمهای شناسایی اولیه تهیه شده در ساده‌سازی موثر بوده و ۸۴ درصد اظهار داشتند که فرمهای شناسایی اولیه در فراگیری روش تأثیر گذار بوده است. رابطه میزان ساده‌ سازی فایل اکسل و سادگی مفاهیم در این روش ۷۴۳/۰ به دست آمد.

نتیجه‌گیری: استفاده از ابزارهایی مانند فرمهای یکسان و صفحه‌ گسترده می‌تواند در درک و ساده‌سازی این روش کمک نماید و برخی از مشکلات اجرایی را کاهش دهد.


حمید معتمدی، ساناز ده باشی، حامد طهماسبی، محمد رضا عربستانی،
دوره 21، شماره 5 - ( 7-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: استافیلوکوکوس اورئوس دارای عوامل بیماری‌زای متعددی است. مقاومت‌های آنتی‌بیوتیکی ممکن است میزان تهاجم این باکتری را افزایش دهد. هدف از این مطالعه، تعیین نقش و اثر برخی مقاومت‌های آنتی‌بیوتیکی در گسترش سویه‌های استافیلوکوکوس اورئوس بیماری‌زا در نمونه‌های بالینی مختلف می‌باشد.
مواد و روش‌ها: 95 ایزوله بالینی استافیلوکوکوس اورئوس از نمونه‌های بالینی مختلف جمع‌آوری شد. الگوی مقاومت‌ آنتی‌بیوتیکی با روش دیسک دیفیوژن (کربی-بایر) برای 6 کلاس مختلف تعیین گردید. شناسایی ژن‌های عامل چسبندگی در ایزوله‌های بهدست آمده با استفاده از روش Multiplex PCR و پرایمرهای اختصاصی انجام گرفت. برای تجزیه و تحلیل نتایج بهدستآمده از نرمافزار GraphPad Prism نسخه 6 و آزمون‌های آماری کای دو استفاده گردید. 05/0p≤  معنی‌دار در نظر گرفته شد.
یافتهها: از 95 ایزوله استافیلوکوکوس اورئوس، 29 ایزوله (52/30 درصد) مقاوم به متی‌سیلین، 12 ایزوله (63/12 درصد) مقاوم به کلیندامایسین، 48 ایزوله (52/50 درصد) مقاوم به گاتی‌فلوکساسین، 88 ایزوله (63/92 درصد) مقاوم به جنتامایسین، 57 ایزوله (60 درصد) مقاوم به اریترومایسین و 79 ایزوله (15/83 درصد) مقاوم به تتراسیاکلین بودند. ژن‌های fnbA در 14 ایزوله (73/14 درصد)،fnbB  در 29 ایزوله (52/30 درصد)،fib  در 21 ایزوله (10/22 درصد) ،clfA  در 17 ایزوله (89/17 درصد) و clfB در 19 ایزوله (20 درصد) حضور داشتند. ارتباط معنیداری بین مقاومت به آنتی‌بیوتیک‌های ماکرولیدی، تتراسایکلینی، بتالاکتامی، لینکوزامیدی و آمینوگلیوزیدی و عوامل بیماری‌زا دیده شد.
نتیجهگیری: عوامل چسبندگی در استافیلوکوکوس اورئوس احتمالاً سبب برخی تغییرات ساختاری و زمینهساز بروز مقاومت به کلاس‌‌‌‌های مختلف آنتیبیوتیک میشود.

 

دکتر مهدی زمستانی، خانم اعظم سعیدیان،
دوره 26، شماره 1 - ( 2-1402 )
چکیده

مقدمه: از آنجا که بیماری‌های پوستی در جامعه شیوع نسبتأ بالایی داشته و با پیامدهای روان‌شناختی مختلفی همراه هستند، مطالعه حاضر به منظور مقایسه دشواری تنظیم هیجان، انعطاف‌پذیری روان‌شناختی و کیفیت زندگی در بیماران پوستی مبتلا به لیکن سیمپلکس کرونیکوس و جمعیت نرمال انجام شده است.
روش کار: در این تحقیق از روش علی-مقایسه‌ای استفاده شده است. جامعه آماری شامل تمام زنان و مردان مبتلا به بیماری لیکن سیمپلکس کرونیکوس بودند که به کلینیک‌های پوست در شهرهای تهران، کرج و قم مراجعه کردند. نمونۀ بیمار شامل 199 فرد مبتلا به لیکن سیمپلکس کرونیکوس بود که از طریق نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. علاوه بر این، برای گروه مقایسه ۲۰۰ نفر بدون بیماری پوستی به عنوان جامعه نرمال انتخاب شدند. شرکت کنندگان مقیاس دشواری در تنظیم هیجان (DERS)، پرسشنامه پذیرش و عمل-نسخه دوم (AAQ-II)، فرم کوتاه پرسشنامه کیفیت زندگی (SF-36) را تکمیل کردند. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها، از آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیره استفاده شد. این مطالعه با کد اخلاق IR.UOK.REC.1401.015 به تصویب کمیته اخلاق دانشگاه کردستان رسیده است.
یافته‌ها: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که از نظر دشواری در تنظیم هیجان، انعطاف‌پذیری روان‌شناختی و کیفیت زندگی، بین بیماران و افراد نرمال تفاوت معنی‌دار آماری وجود دارد به‌طوری که میانگین نمرات در دشواری تنظیم هیجان و انعطاف‌پذیری روان‌شناختی در گروه بیماران بیشتر و در کیفیت زندگی، میانگین نمرات گروه بیماران کمتر از گروه نرمال بود.
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج حاضر احتمالأ عوامل روان‌شناختیی کژتنظیمی هیجان و انعطاف‌ناپذیری روان‌شناختی در تداوم مشکلات پوستی بیماری لیکن سیمپلکس کرونیکوس نقش دارند. از آنجا که در اغلب مواقع در ایجاد و تداوم بیماری‌های پوستی عوامل زیربنایی روان‌شناختی نیز دخیل هستند، پیشنهاد می‌شود به طور هم‌زمان از مداخلات روان‌شناختی نیز برای این بیماران استفاده شود.

صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb