جستجو در مقالات منتشر شده


166 نتیجه برای زن

فرشته شاه محمدی، محمدانور احمدی،
دوره 1، شماره 4 - ( 7-1376 )
چکیده

در این مطالعه 2510 نوزاد زنده به دنیا آمده از 2465 حاملگی یک قلوئی و چند قلوئی در بیمارستان طالقانی اراک به مدت چهار ماه مورد بررسی قرار گرفته اند. هر نوع نقص مادرزادی آشکار در بدو تولد فقط بعد از تایید به وسیله متخصص کودکان به عنوان ناهنجاری مادرزادی در نظر گرفته شده است. بر این اساس رقم 1/4 درصد برای میزان ناهنجاری های آشکار به دست آمده است .شایع ترین سیستم گرفتار، سیستم عضله – اسکلتی بوده است. میزان ناهنجاری های مادرزادی در نوزادان پسر تقریبا دو برابر دختران بود. در نوزادان با سن جنینی کمتر از 38 هفته با اختلاف معنی دار 0/0042P= شایع تر از نوزادان 38 هفته یا بیشتر بود. ناهنجاری های مادرزادی در نوزادان با وزن کمتر از 2500 گرم در هر دو جنس با اختلاف معنی دار 0/0264P= شایعتر از نوزادانی با وزن 2500 گرم یا بیشتر بود. بیم میزان ناهنجاری های مادرزادی در نوزادان با سن مادر و رتبه حاملگی مادر اختلاف معنی داری وجود ندارد. میزان ناهنجاری ها در زایمان های چند قلو با اختلاف معنی دار 0/0244P=  بیش از زایمان های یک قلو می باشد. ناهنجاری های مادرزادی آشکار در نوزادان متولد شده از والدین خویشاوند نسبی با اختلاف معنی دار 05/0P<  شایع تر از نوزادانی است که از والدین غیر خویشاوندی متولد شده اند.

عبدالرحیم صادقی، حسین مزدارانی،
دوره 2، شماره 7 - ( 4-1378 )
چکیده

هدف از این پژوهش بررسی اثر حفاظتی آنتی کلاستوژنی سایمتیدین در برابر عامل کلاستوژن بنزن بود. برای این منظور از روش سنجش میکرونوکلئی ها (ریز هسته ها ) استفاده شد. در هر گروه آزمایشی از 5 موش سوری نزاد Balb/C استفاده شد. 24 ساعت بعد از تزریق داخل صفاقی، مغر استخوان جهت بررسی فراوانی میکرونوکلئی ها در اریتروسیت پلی کروماتیک ها Polychromatic  Erythrocytes (PCEو اریتروسیت نوروموکروماتیک ها NCEsNoromachromatic  Erythrocytes استفاده شد. نتایج حاصل نشان داد خود سایمتیدین در غلظت های 10، 15، 20  و mg/kg 30 نقش کلاستوژنی ندارد. بنزن در غلظت mg/kg 1000بیشترین میکرونوکلئی را ایجاد کرد.  (P<0/01)  و بنابراین، این غلظت جهت بررسی اثر غلظت های 10، 15، 20 و mg/kg 30 سایمتیدین انتخاب شد. سایمتیدن با یک روش وابسته به غلظت باعث کاهش فراوانی میکرونوکلئی در سلول های PCE  گردید.(PO<0/01 , R=0.82)
در آخر جهت بررسی اثر زمانی ترزیق سایمتیدین، سایمتیدین در غلظت mg/kg 20 در سه زمان متفاوت 2 ساعت قبل، همزمان و 2 ساعت بعد از تزریق mg/kg 1000 بنزن تزریق شد. در سه زمان مختلف تزریق، سایمتیدین باعث کاهش فراوانی میکرونوکلئی در سلول های PCE  گردید. (P<0/01) اما بیشترین تاثیر در تزریق همزمان بود.  (P=0/007)
با توجه به نتایج پژوهش، سایمتیدین در محدوده دوز درمانی باعث کاهش اثر کلاستوژنی بنزن می شود. بنابراین خاصیت آنتی کلاستوژنی دارد و بi ویژه در مواردی که به دلایل مختلف تجویز می شود و فرد همچنین در معرض بنزن می باشد مناسب است. این دارو احتمالا از طریق مهار سیتوکروم 450p و یا جاروب رادیکال آزاد و دارا بودن خواص ضد اکسیداسیون ، اثر حفاظتی خود را اعمال می نماید.

وحید گوهریان، محمد صادق رجائی، سعید صدرنیا،
دوره 2، شماره 7 - ( 4-1378 )
چکیده

هدف از انجام این تحقیق بررسی توزیع فراوانی مصرف مواد سیگاری و علل تمایل به مصرف آنها در دانشجویان پسر دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد. این مطالعه توصیفی با روش نمونه گیری آسان انجام گرفت. کلیه دانشجویان پسر دانشگاه علوم پزشکی اراک که در سال 78-77 بطور روزانه در این دانشگاه تحصیل می کنند مورد بررسی قرار گرفتند. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه استفاده به عمل آمده است. از افراد مورد مطالعه 34/3% مواد سیگاری مصرف می کردند. در بین افرادی که به نماز اهمیت می دادند مصرف موارد سیگاری یک چهارم بقیه دانشجویان پسر بود. در افراد متاهل و کسانی که در بستگان درجه اول استعمال مواد سیگاری وجود نداشت بطور معنی داری کاهش در مصرف این مواد مشاهده گردید. بیشترین علل تمایل به مصرف مواد سیگاری ارتطاطات دوستانه، استرس زندگی و الگوپذیری از دیگران بوده است. با توجه به علل شایع تمایل به مصرف این مواد برنامه ریزی در جهت اشاعه فرهنگ اهیمت دادن به نماز و ازدواج برخورد صحیح با استرس های زندگی و تععین الگوهای مناسب رفتاری و اجتماعی و آگاهی دادن به دانشجویان جهت انتخاب صحیح دوستان احساس میشود.

مهدی مسیبی، احمد شاهمرادی،
دوره 2، شماره 7 - ( 4-1378 )
چکیده

بررسی حاضر در سال 74-1373 جهت بررسی میزان آلودگی های انگلی روده ای در کودکان کم وزن زیر 5 سال مناطق روستایی در 21 روستای شهرستان برخوار و میمه بر روی 954  کودک زیر 5 سال در دو گروه مساوی کم وزن (زیر صدک 3) و با وزن مناسب انجام گردید. نتایج حاصله نشان داد که:
در کل 44/5 درصد کودکان آلودگی انگلی روده ای داشتند که شایع ترین آنها به ترتیب ژیاردیالامبلیا  (25/5%)، انتاموباکسولی (13/2%)، اندولیماکس نانا (5%)، بلاستوسیتیس مومینیس (3/5%) و هیمنولیپس نانا (2/3%) بود.
اختلاف میزان آلودگی و تنوع آن در کودکان کم وزن (49/9%) و کودکان با وزن مناسب (39/2%) معنی دار بود.P<0/0005  , P<0/01)
بیشترین تنوع انگلی در گروه سنی 5-4 سال بود. P<0.0005)
آلودگی به ژیاردیالامبلیا و هیمنولیپس نانا در کودکان کم وزن بیشتر بود.
پراکندگی آلودگی در روستاها یکسان بود.(P=0)
6/2% کودکان زیر 5 سال روستایی این شهرستان کم وزن بودند.

زهرا محمدتبار،
دوره 2، شماره 8 - ( 7-1378 )
چکیده

آسیب به میزنای و مثانه از مهم ترین عوارض اعمال جراحی زنان و مامایی است و آسیب به این دستگاه ها برای ماهرترین جراحان زنان غیر قابل اجتناب است. در این مطالعه 45 مورد آسیب به میزنای و مثانه مشاهده شده است. آسیب به مثانه 82/3 درصد و آسیب به میزنای 17/7درصد از کل آسیب را تشکیل می دهد. شیوع آسیب در طی سزارین تکراری 31 درصد و در سزارین بار اول 15 درصد، هیسترکتومی شکمی 31 درصد، در سزارین هیسترکتومی 15/5 درصد و در طی اعمال واژینال 7 درصد بوده است. آسیب به میزنای چپ شایع تر از طرف راست بوده است، آسیب به قله مثانه نسبت به قاعده آن بیشتر بود، از نظر زمان تشخیص آسیب به میزنای 85 درصد در حین عمل و 15 درصد بطور تاخیری تشخیص داده شدند. اکثر آسیب ها در طی اعمال شکمی و تعداد کمی در طی اعمال واژینال بوده است. چسبندگی های لگنی در نتیجه سزارین تکراری و رحم فوق العاده بزرگ در زمان هیسترکتومی از عوامل خطر ساز به میزنای و مثانه بود.

منیژه کهبازی،
دوره 4، شماره 2 - ( 4-1380 )
چکیده

هیپوگلیسمی یکی از شایع ترین اختلالات متابولیک قابل پیشگیری و درمان به خصوص در نوزادان کم وزن هنگام تولد است. حدود ۸۰٪ موارد بدون علامت است و یا این که علائم می توانند در روز سوم تا پنجم تولد یعنی بعد از ترخیص از بیمارستان در نوزاد بروز کنند. در هرحال، هیپوگلیسمی حتی در موارد بدون علامت، نوزاد را در معرض نقائص شدید تکامل مغز و سیستم عصبی قرار می دهد که این اختلالات بسته به مدت و شدت هیپوگلیسمی به صورت کاهش رشد دور سر و اختلالات رفتاری به خصوص در سنین ۳ تا ۵ سالگی برای کودک به یادگار می مانند. ما در این تحقیق به بررسی ۲۸۴ نوزاد LBW  پرداختیم که حدود ۵/۲٪ از آن ها در ۲۴ ساعت اول تولد هیپوگلیسمی (قند خون کم تر از ۳۰ میلی گرم در دسی لیتر) داشتند. حدود ۸۰٪ از این موارد بدون علامت بودند. ۲۰٪ نوزادان هیپوگلیسمیک دچار علایم به صورت هیپوتونی، تشنج ژنرالیزه همراه با آپنه و سیانوز منتشر شده بودند که این نوزادان حاصل حاملگی دو قلویی و زایمان به صورت سزارین بودند. همچنین این نوزادان را به تفکیک سن حاملگی مورد بررسی قرار دادیم که شیوع هیپوگلیسمی در بین نوزادان نارس ۲/۳٪ و در بین نوزادان با محدودیت رشد داخلی رحمی IUGR ۹/۶٪ بود. بین جنسیت و میزان بروز هیپوگلیسمی رابطه معنی داری وجود نداشت ولی بیش ترین میزان بروز هیپوگلیسمی در نوزادانی با وزن تولد ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ گرم مشاهده شد.

ماندانا یداللهی، مصطفی سعادت، شاپور امیدواری، ایرج سعادت،
دوره 4، شماره 4 - ( 10-1380 )
چکیده

مقدمه: خانواده آنزیمی گلوتاتیون-اس-ترانسفرازها در سم زدایی ترکیبات ایفای نقش می نمایند.GST های انسانی به چهار گروه π ،μ ،α و θ  تقسیم می شوند که GSTMI یکی از اعضاء گروه GSTM می باشد. تحقیقات متعدد نشان داده اند که فقدان پروتئینGSTM1  با افزایش شانس ابتلا به چندین سرطان ارتباط دارد.
روش کار: در این مطالعه چند شکلی ژنتیکی GSTM1 بین اگزون 5 و 6 با استفاده از تکنیک واکنش زنجیره ای پلیمراز(PCR)  در 40 بیمار مبتلا به سرطان معده و 80 نفر سالم (به عنوان گروه شاهد) مقایسه گردید. همچنین در فرم جمع آوری اطلاعاتی با مشخصاتی همچون جنسیت، سن، عادت به استعمال سیگار و سابقه بدخیمی در خویشاوندان درجه اول ثبت گردید.
نتایج: فراوانی ژنوتیپ null (افرادی که برای حذف در ژن GSTM1 هموزیگوت می باشند) در گروه شاهد و سرطان معده به ترتیب 2/31 و 60% می باشد. ارتباط اماری معنی داری بین حذف در ژن GSTM1  و ابتلا به سرطان معده وجود دارد. (X2=9/21 ;df=1 ;p<0/005) صرف نظر از ژنوتیپGSTM1  عادت به استعمال سیگار و سابقه فامیلی بدخیمی با ابتلا به سرطان معده رابطه آماری معنی داری دارند.
نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر به خوبی نشان دادند که فراوانی ژنوتیپ null  در ابتلا به سرطان معده دارای نقش مهمی است.

منیژه کهبازی،
دوره 6، شماره 2 - ( 4-1382 )
چکیده

مقدمه: کودکان در هر کشوری به دلیل نقشی که در آینده ایفا خواهند نمود از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. در کشور ما نیز کودکان درصد بالایی از جمعیت را به خود اختصاص می‌دهند. در کشورهای جهان سوم اکثر کودکان به دلیل فقرهای مادی و فرهنگی دچار سوء تغذیه می‌باشند که نتیجه آن اختلال در رشد جسمانی و روانی آنها می‌باشد. در این میان با توجه به اثرات شناخته شده روی در متابولیسم و رشد انسان، این مطالعه جهت بررسی بیش تر اثرات روی در افزایش وزن صدک وزنی کودکان صورت پذیرفت.
روش کار: طی یک مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور، 70 کودک (21 پسر و 49 دختر) 9 تا 36 ماهه که فاقد هیچ گونه بیماری زمینه‌ای بودند، به شیوه نمونه‌گیری تصادفی انتخاب گردیدند. این کودکان به دو گروه مساوی تقسیم شدند که برای یک گروه به مدت 3 ماه روزانه 3 میلی‌گرم به ازای هر کیلوگرم وزن کودک شربت سولفات روی 0/6 درصد (گروه مورد) و برای گروه دیگر روزانه همین مقدار دارونما (گروه شاهد) در مدت زمان مشابه تجویز گردید. سپس میزان افزایش صدک وزنی کودکان طی سه نوبت به فواصل یک ماهه ارزیابی شد.
یافته‌ها: نتایج این پژوهش نشان داد که در گروه مورد در طی سه ماه بررسی، میانگین میزان صعود صدک وزنی 4/5 درصد و در گروه شاهد در همین مدت زمان، 3/7 درصد بود. افزایش صدک وزنی در گروه شاهد و مورد توسط آزمونی تی مقایسه شدند که از نظر آماری اختلاف معنی‌داری بین افزایش وزن کودکان در بین دو گروه مشاهده نشد.
نتیجه‌گیری: این تحقیق نشان داد که مکمل روی تأثیر ملاحظه‌ای در افزایش وزن و صدک‌های وزنی کودکان دارای اختلال رشد ندارد.

فاطمه دره، رویا کلیشادی، منیژه کهبازی، کتایون ربیعی، سعید حیدری، عبدالمهدی بقایی،
دوره 7، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده

مقدمه: از عوامل خطرزای بیماری های عروق کرونر به فعالیت جسمی خصوصا در کودکان و نوجوانان کم تر توجه شده است. مطالعات مختلفی میزان فعالیت جسمی آنان را از حد استاندارد برای حفظ سلامتی پایین تر نشان داده است. در این مطالعه الگوی فعالیت جسمی کودکان و نوجوانان نواحی مرکزی ایران بررسی می گردد.
روش کار: در این مطالعه توصیفی که قسمتی از مرحله اول طرح قلب سالم اصفهان می باشد و در سال 1381 صورت گرفته، آگاهی نگرش و عملکرد 4000 کودک و نوجوان شهری و روستایی مقطع پیش دبستانی تا دبیرستان استان های اصفهان (شهرستان اصفهان و نجف آباد) و مرکزی (شهرستان اراک) و والدین این دانش آموزان و 500 نفر از مربیان و مسئولین مدارس، در مورد فعالیت فیزیکی و مدت زمان تماشای تلویزیون از طریق پرسشنامه مورد بررسی قرار گرفته است. نمونه گیری به شکل خوشه ای تصادفی و به نسبت جمعیت شهری و روستایی ساکن در دو استان انتخاب شده است. داده ها با نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل و P<0/05 معنی دار تلقی شد.
نتایج: حدود 40 درصد دانش آموزان مقطع راهنمایی و دبیرستان در دو استان کم تر از دو ساعت در هفته در مدرسه ورزش منظم انجام می دادند. میزان انجام ورزش صبحگاهی منظم و ساعات ورزش مدرسه در دختران بیش از پسران (P<0/00001) ولی ورزش منظم خارج از مدرسه و عضویت در تیم ورزشی در پسرها بیش تر بوده است (P<0/001). بیش از 77 درصد والدین نسبت به اهمیت ورزش دوران کودکی در سلامت فرزندانشان آگاهی نداشتند. میانگین مدت زمان تماشای تلویزیون در کودکان سنین مختلف 4 ساعت در روز بوده است.
نتیجه گیری: میزان فعالیت جسمی دانش آموزان مقطع راهنمایی و دبیرستان نواحی مرکزی ایران کم تر از میزان مطلوب می باشد و مدت زمان تماشای تلویزیون بیش از مقادیر توصیه شده می باشد.

بهمن صالحی، حمیدرضا روح افزا، رویا کلیشادی، فاطمه دره،
دوره 7، شماره 2 - ( 4-1383 )
چکیده

مقدمه: استرس عبارت است از شرایطی که موجب تنش، دگرگونی بدنی و روانی، ناخشنودی و ناراحتی فرد می شود. نوجوانان آسیب پذیرترین قشر جامعه هستند که بسته به سن و نوع رویداد استرس آمیزی که در طول زندگی برای آنها اتفاق می افتد این آسیب پذیری تشدید می یابد. لذا بر آن شدیم این مطالعه را در رابطه با انواع و شدت استرس در نواحی مرکزی ایران به دست بیاوریم.
روش کار: این مطالعه یک مطالعه توصیفی می باشد که در تابستان سال 81 بر روی 2000 دانش آموز 18-12 ساله مدارس منتخب مناطق شهری و روستایی اصفهان، اراک و نجف آباد به عنوان بخشی از برنامه ارزش یابی سالانه قلب سالم انجام گردیده است. نمونه گیری به شیوه خوشه ای-تصادفی بوده است و پس از جمع اوری اطلاعات بر اساس پرسشنامه GHQ12 ، در آنالیز داده ها از شاخص های میانگین، انحراف معیار و تست مجذور کای استفاده گردید.
نتایج: از مجموع افراد مورد مطالعه 930 نفر (51/2%) پسر و 887 نفر (48/8%) دختر با میانگین سنی 1/90
±15/97 و 2/20± 15/52 سال بودند. درصد دختران با نمره GHQ  بالا در کل از پسران بیش تر (38/8% در مقابل 32/7%) می باشد که این افزایش در شهرستان اراک بالاتر از بقیه بوده است. بیش ترین مورد استرس زا نگرانی راجع به آینده شغلی بوده و از نظر موثرترین مورد استرس زا نیز نگرانی راجع به آینده شغلی و سپس فوت والدین بالاترین رویداد استرس زای زندگی قلمداد گردیده است.
نتیجه گیری: دامنه استرس در دختران نواحی مرکزی ایران بیش تر از پسران بوده و این افزایش با رده سنی نسبت مستقیم دارد. ضمنا استرس آمیزترین رویداد زندگی نگرانی در مورد آینده شغلی و همچنین تاثیرگذارترین واقعه استرس آمیز در این نواحی نگرانی در مورد آینده شغلی و سپس فوت والدین می باشد.
 

منیژه کهبازی، علی چهرئی،
دوره 7، شماره 3 - ( 7-1383 )
چکیده

مقدمه: تغذیه مناسب در رشد و تکامل طبیعی کودکان نقش مهمی دارد. با عنایت به اینکه بیش ترین رشد مغزی کودک در سال های اول زندگی است اهمیت تغذیه مناسب در رشد کودک، یادگیری و کارایی کودکان غیر قابل انکار است. در کشور ما نیز اختلال رشد ناشی از مشکلات تغذیه ای از شیوع فراوانی برخوردار است. در حال حاضر آموزش تغذیه به مادران توسط مراقبین سطوح اولیه در مراکز بهداشتی صورت می گیرد و پزشکان کم ترین نقش را در این آموزش دارند. لذا در این مطالعه بر آن شدیم اثر آموزش تغذیه تکمیلی توسط پزشک را بر وزن کودکان دارای اختلال رشد مورد بررسی قرار دهیم.
روش کار: مطالعه انجام شده یک کارآزمایی بالینی به روش قبل و بعد می باشد. در این پژوهش 100 کودک 6 تا 24 ماهه دارای اختلال رشد که هیچ بیماری به عنوان علت کاهش رشد در این کودکان شناخته نشده بود، مورد بررسی قرار گرفتند. سپس آموزش در مورد تغذیه صحیح توسط پزشک به مادران داده شد و کودکان هر ماه به مدت سه ماه از نظر میزان افزایش وزن بررسی شدند و نتایج با سه ماه قبل از اموزش مقایسه گردید.
نتایج: در این مطالعه 45% افراد مورد پژوهش مذکر و مابقی مونث بودند. میانگین سنی آنها 11/83 ماه بود. اختلاف معنی داری بین میانگین اختلاف وزن انتهای دوره بدون آموزش از ابتدای آن (0/49-گرم) و میانگین اختلاف وزن در انتهای دوره آموزشی از ابتدای آن (1276 گرم ) وجود داشت  تفاوت امتیاز z انتها از ابتدای دوره آموزش (1/25) نسبت به دوره بدون آموزش (0/04) به طور معنی داری افزایش یافته بود (0/001=P).
نتیجه گیری: به طور کلی آموزش تغذیه به مادران توسط پزشک نقش موثری در بهبود اختلال رشد کودکان و افزایش زوزن آنان دارد و لذا توصیه می گردد پزشکان در برخورد با بیماران دچار اختلال رشد با وجود انجام آموزش تغذیه تکمیلی در سطوح قبلی ارجاع، در کنار بررسی های تشخیصی و حتی مقدم بر آن مجددا آموزش تغذیه تکمیلی را به طور مفصل برای مادران ایشان به اجرا درآورند.

نسرین روزبهانی، فرشته نارنجی، شراره خسروی، مهتاب عطارها، معصومه هاشمی، جمشید مومنی اصفهانی،
دوره 7، شماره 4 - ( 10-1383 )
چکیده

مقدمه: نسبت جنسیت به نسبت تولدهای زنده مذکر به مونث اطلاق میشود که معمولا 1/6 می باشد. این نسبت در چند سال گذشته کاهش یافته است. به نظر می رسد که یکی از علت های این کاهش، سموم و آلودگی های محیطی باشد و چون یکی از سموم مهم دود سیگار است این تحقیق با هدف تعیین ارتباط بین استعمال سیگار توسط پدر و نسبت جنسیت فرزندان طراحی شد.
روش کار: تحقیق حاضر یک مطالعه هم گروهی تاریخی می باشد که جامعه پژوهش آن را متولدین بیمارستان های شهر اراک در تابستان و پاییز 1383 تشکیل می دادند. تعداد نمونه بر اساس 5%=α و 10%=β و 710 نفر تعیین گردید. برای نمونه گیری از روش سرشماری استفاده شد. به این صورت که برای تمام متولدینی که شرایط ورود به مطالعه را داشتند پرسشنامه تکمیل گردید و سپس به سه گروه 1-پدر غیر سیگاری 2- استعمال کم تر از بیست نخ سیگار در روز توسط پدر 3- استعمال بیست نخ سیگار یا بیش تر در روز توسط پدر (حداقل به مدت سه ماه قبل از لقاح در گروه 2و 3)، تقسیم شدند و نسبت جنسی فرزندان در هر گروه تعیین و با هم مقایسه شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS  و شاخص های فراوانی، نسبت، میانگین و انحراف معیار و تست های آماری کی اس، لون، تی، من ویت نی، مربع کای و خطر نسبی استفاده گردید. در تمام مراحل انجام تحقیق مفاد بیانیه هلسینکی رعایت گردید.
نتایج: نسبت جنسی در کل نمونه ها 1/04 به دست آمد. این نسبت برای فرزندان پدران غیر سیگاری 1/272 و برای فرزندان پدران سیگاری 0/77 محاسبه شد. نسبت جنسی فرزندان پدرانی که کم تر از بیست نخ سیگار در روز استعمال می کردند 0/846 و برای فرزندان پدرانی که 20 نخ سیگار یا بیش تر استعمال می کردند 0/60 برآورد گردید. بین سه گروه، از نظر دختر یا پسردار شدن، بر اساس آزمون مربع کای تفاوت معنی دار آماری وجود داشت (0/00001P<). خطر نسبی در گروهی که کم تر سیگار استعمال می کردند 1/23 و در گروهی که 20 نخ سیگار یا بیش تر سیگار می کشیدند 1/42 به دست آمد.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج این تحقیق به نظر میرسد که استعمال سیگار توسط پدر در حوالی لقاح باعث کاهش نسبت جنسیت می شود و با افزایش تعداد نخ سیگار استعمال شده، احتمال کاهش یافتن این نسبت بیش تر میشود.

شهرام براز، دكتر عیسی محمدی، دكتر بهروز برومند،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

مقدمه: هدف اصلی درمان و مراقبت بیماران مزمن از جمله مبتلایان به نارسایی مزمن کلیه، ارتقاء سطح سلامت و بهبود کیفیت زندگی آنها است. با این حال مطالعات نشان می‌دهد که سطح سلامت، عملکرد و کیفیت زندگی در بیماران تحت درمان با همودیالیز نگه دارنده اغلب پایین تر از حد انتظار می باشد. لذا تلاش در جهت یافتن روش‌های آموزشی مؤثر که بتواند مشکلات جسمی این بیماران را کاهش دهد و کیفیت زندگی آنها را بهبود ببخشد، ضروری می‌باشد. هدف از این مطالعه مقایسه تأثیر دو روش آموزشی حضوری و غیرحضوری (بسته آموزشی) مراقبت از خود بر مشکلات و کیفیت زندگی بیماران تحت درمان با همودیالیز نگه دارنده می باشد. روش کار: این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی است. 63 بیمار از سه مرکز دیالیز در تهران انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه قرار داده شدند. بیماران قبل از آموزش با استفاده از پرسش‌نامه کیفیت زندگی، پرسش‌نامه تعیین نیاز آموزشی و چک لیست‌ها مورد ارزیابی قرارگرفتند. پس از تعیین نیازهای آموزشی یک برنامه آموزشی خود مراقبتی براساس الگوی خود مراقبتی اورم و اصول آموزش به بیمار و مشاوره با متخصصین طراحی و برای بیماران گروه اول به صورت آموزش حضوری اجراء گردید. هم زمان با اجرای برنامه یک سری کامل آن فیلم‌برداری شد و به صورت بسته آموزشی چند رسانه ای درآمد و در طول یک ماه هفته‌ای یک بار برای بیماران گروه دوم مطالعه در حین انجام دیالیز و نیز در منزل پخش گردید. بعد از اجرای برنامه، دو گروه توسط همان پرسش‌نامه‌ها و چک لیست‌ها ارزیابی شدند. اطلاعات به دست آمده توسط آزمون‌های آماری تی دانش آموزی، ویلکاکسون و مک نمار تجزیه و تحلیل گردید. نتایج: یافته‌ها نشان داد اکثر متغیرهای مورد بررسی شامل تست‌های آزمایشگاهی، فشار خون، اضافه وزن بین دو دیالیز، خارش پوستی، ادم و گرمی مسیر عروقی در هر یک از گروه‌های آموزش حضوری و آموزش غیرحضوری، قبل و بعد از آموزش به طور معنی‌داری تغییر نموده بود. هم‌چنین بهبود کیفیت زندگی(گروه اول با 001/0>p و گروه دوم با 002/0>p) قبل و بعد از مداخله در هر یک از گروه‌ها دیده شد. اما آزمون‌های آماری اختلاف معنی‌داری را درتفاوت میانگین‌های قبل و بعد از مداخله بین دو گروه نشان نداد. نتیجه گیری: بین دو گروه از نظر میزان اثربخشی دو روش برنامه آموزشی خود مراقبتی تفاوت چشم‌گیری مشاهده نشد. لذا با توجه به مشکلات و هزینه داربودن روش آموزش حضوری در مقایسه با آموزش غیرحضوری، روش غیرحضوری به عنوان یک روش موثر، ارزان قیمت، ساده وجذاب برای بیماران تحت درمان با همودیالیز توصیه می‌شود
دكتر طاهره اشرف گنجوئی، دكتر طیبه نادری، دكتر بابک عشرتی، دكتر نوشین باباپور،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

مقدمه: تعیین هر چه دقیق‌تر وزن جنین درپیش‌گیری از عوارض زایمانی و هم‌چنین در تصمیم‌گیری متخصصین از نظر نحوهً اجرای زایمان حیاتی است. این امر خصوصاً در موارد مشکوک به ماکروزومی و یا تأخیر رشد جنین(IUGR) و هم‌چنین در زایمان‌های زودرس اهمیت دارد. هدف از این تحقیق تعیین اعتبار تخمین کلینیکی، سونوگرافیک و مادر در برآورد وزن جنین در مقایسه با وزن بدو تولد نوزاد می‌باشد. روش کار: در این مطالعه مقطعی، 246خانم ترم مراجعه کننده به بیمارستان شهید باهنر و بیمارستان افضلی پور شهر کرمان مورد بررسی قرار گرفتند. واحدهای مورد پژوهش که کاندید سزارین بودند ( اکثراً به دلیل سابقه قبلی سزارین) پس از تخمین سونوگرافیک توسط سونوگرافیست، حداکثر طی یک هفته جهت ختم حاملگی بستری شده و توسط دو متخصص و یک دستیار ارشد تخمین کلینیکی وزن جنین صورت می‌گرفت. ضمناً از مادرانی که سابقه زایمان قبلی داشتند راجع به وزن تقریبی جنین فعلی سوال می‌شد. همه تست کننده‌ها از نتایج تخمین وزن جنین توسط سایرین و هم‌چنین تخمین سونوگرافیک نا آگاه بودند و پس از انجام سزارین وزن نوزاد به عنوان استاندارد طلایی در نظر گرفته می‌شد. جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون‌های تی زوج و مربع کای استفاده شد. نتایج: وزن زمان تولد از 2100 گرم تا 5300 گرم متفاوت بود ( با میانگین وزنی443±3339 گرم). در صورتی که معیار وزن 2500 تا 4000 گرم به عنوان وزن طبیعی تلقی شود حساسیت اندازه‌گیری وزن توسط معاینه کننده‌ها 8/11 درصد و ویژگی این سنجش 6/99 درصد بود(با ارزش اخباری مثبت و منفی به ترتیب7/66 درصد و 8/93 درصد). در حالی که حساسیت اندازه‌گیری وزن توسط سونوگرافی6/17 درصد و ویژگی این سنجش5/93 درصد بود( با ارزش پیش‌گوئی مثبت و منفی به ترتیب3/14درصد و 1/92 درصد). هم‌چنین حساسیت اندازه گیری وزن توسط مادر 3/6 درصد و ویژگی آن 98 درصد بود. نتیجه گیری: بین اندازه‌گیری توسط سونوگرافی و متوسط اندازه‌گیری توسط سه نفر معاینه کننده اختلاف معنی‌داری وجود نداشت. بنابر این پزشکان با کسب تجربه شاید بتوانند با دقت مشابه و شاید هم بیشتر، در تخمین وزن جنین کمک کنند.
دكتر مهری جمیلیان،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

مقدمه: سندرم بیضه های زن ساز اختلالی است که میزان وقوع آن ازیک در20000 تایک در64000 تولد جنس مذکر متغیر است. مشخصات سندرم، فنوتیپ طبیعی زنانه، کاریوتایپ مردانه XY 46 ، تستوسترون خونی طبیعی یا افزایش یافته و LH طبیعی تا افزایش یافته می‌باشند. در این مقاله یک مورد سندرم بیضه های زن ساز گزارش می شود. مورد: بیمار خانم مجرد 16 ساله‌ای بود که به علت آمنوره اولیه و فقدان صفات ثانویه جنسی به بیمارستان طالقانی اراک مراجعه کرده بود. بیمار از نظر دستگاه تناسلی خارجی زنانه طبیعی، بدون رشد سینه‌ها و دچار فقدان رویش موهای اگزیلری و پوبیس بود. وی سابقه عمل جراحی فتق اینگوئینال دو طرفه داشت. در آزمایشات هورمونی، سطوح پلاسمایی FSH و LH افزایش یافته و سطوح پلاسمایی تستوسترون و استرادیول نرمال بودند. در سونوگرافی و CT اسکن لگن، رحم و ضمایم دیده نشد. کاریوتایپ کروموزومی XY 46 گزارش گردید. نتیجه گیری: توصیه شده است که به دلیل خطر نئوپلازی، بیضه موجود باید در زمان مناسب در آورده شود و هورمون درمانی لازم نیز برای بیمار صورت گیرد. هم‌چنین برخورد با بیمار و خانواده وی به حساسیت و دقت زیادی نیاز دارد.
خانم عفت صادقیان، دكتر علی حیدریان پور، دكتر فرهنگ عابد،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1385 )
چکیده

مقدمه: تجربه ناباروری که برخی آن را بحران ناباروری نام نهاده‌اند با استرس فیزیکی، اقتصادی، روان شناختی و اجتماعی همراه است که تمام جنبه‌های زندگی افراد را تحت تاثیر قرار می‌دهد. این رویداد، تنشی جدی در زندگی محسوب شده و ضربه روانی شدیدی را بر زوجین وارد می‌سازد. این مطالعه به منظور مقایسه مشکلات روانی مردان و زنان نابارور مراجعه کننده به درمانگاه ناباروری بیمارستان فاطمیه همدان در سال 1383 صورت گرفت. روش‌کار: این پژوهش از نوع تحلیلی- مقطعی است. که در آن 400 زوج نابارور (200 مرد و200 زن) به روش در دسترس از بین زوجین ( زوجی که تشخیص ناباروری برای او داده شده است) انتخاب شدند. اطلاعات لازم به وسیله پرسش‌نامه اطلاعات دموگرافیک و پرسش‌نامه SCL90 در قالب یک مصاحبه فردی با جلب همکاری و اعتماد آزمودنی جمع آوری گردید. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آمار توصیفی و آزمون تی مستقل تجزیه و تحلیل شد. نتایج: نتایج نشان داد که زنان نابارور اختلال روانی شدیدتری را نسبت به مردان نابارور تجربه می‌کنند. هم‌چنین با 05/0p< ، زنان نابارور در 9 مقوله SCL90 از جمله افسردگی، اضطراب، ترس، جسمی سازی، حساسیت بین فردی، خصومت، افکار پارانوئید و سایکوتیک تفاوت معنی‌داری را نسبت به مردان نابارور نشان دادند. نتیجه‌گیری: می‌توان گفت زنان استرس بیشتری را در زندگی شخصی، اجتماعی و جنسی خود تجربه کرده و زنان از پدیده ناباروری تاثیر پذیر تر بودند که می‌تواند به دلیل مسائل فرهنگی، یا آسیب پذیری روانی بیشتر آنها و یا شکل خاص تعاملات اجتماعی حاکم باشد.
دكتر بابک عشرتی، دكتر کوروش هولایی کویی نایینی، دكتر محمد کمالی، دكتر جعفر حسن زاده، دكتر مهرداد برهانی، دكتر فرشاد پور ملک، خانم فهیمه کشفی،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1385 )
چکیده

مقدمه: نوع عامل ایجاد کننده ناباروری خصوصاً ناباروری در زن می تواند بر نتایج درمان و شانس موفقیت آن در ایجاد باروری موثر باشد. هدف از این مطالعه بررسی رابطه وجود سابقه سل با ناباروری زنانه و اندازه اثر این عامل بر ناباروری زنانه است. روش اجرا: مطالعه حاضر یک مطالعه مورد شاهدی است که در آن گروه مورد زنان مراجعه کننده به مرکز رویان که تشخیص ناباروری زنانه برای آنها داده شده و گروه شاهد زنان مراجعه کننده به همان مرکز که علت ناباروری آنها ناباروی شوهران آنها بوده است، می‌باشند. ارتباط عوامل مختلف با استفاده از مدل رگرسیون لجستیک آزمون شد و میزان خطر منتسب نیز تخمین زده شد. نتایج: برای انجام کار تعداد 308 نفر به عنوان مورد و 314 نفر به عنوان شاهد که واجد شرایط ورود به مطالعه بودند، مورد بررسی قرار گرفتند. با به دست آوردن نسبت شانس (OR) و حدود اطمینان 95 درصد آن مشخص می شود بین وجود سابقه سل و ابتلا به ناباروری زنانه رابطه مستقیم وجود دارد (91/29-01/1 CI: 95% ، 7/4=OR). هم‌چنین مقدار AR برای عامل سل 04/0±023/0 به دست آمد. نتیجه گیری: با در نظر گرفتن نتایج فوق به نظر می‌رسد در صورت پیش‌گیری از ایجاد سل در جامعه تحت مطالعه، به توان به میزان حدود 2 درصد از ایجاد ناباروری زنانه پیش‌گیری نمود.
فرشاد ملک پور، فرید ابولحسنی، محسن تقوی، کاظم محمد، رضا مجد زاده، کوروش هولاکویی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده

مقدمه: امید زندگی یکی از اندازه های خلاصه سلامت جمعیت است که مقادیر و روند تغییرات آن در طول زمان نتیجه اصلی عملکرد نظام سلامت را نشان می‌دهد. برآورد امید زندگی به روش‌های مستقیم و یا مبتنی بر مدل صورت می‌گیرد. در این بررسی برآورد امید زندگی مردم ایران به روش مستقیم در سال 1382 صورت گرفته است. روش کار: در یک مطالعه اکولوژیک، جهت محاسبه جدول عمر دوره‌ای خلاصه سال 1382 برای 23 استان از 28 استان کشور، تعداد موارد مرگ ثبت شده برای گروه‌های سنی و جنسی در این 23 استان در سال 1382 از نظام ثبت مرگ وزارت بهداشت مورد استفاده قرار گرفت. کم شماری مرگ بالای 4 سال به روش تعادل رشد براس برآورد و اصلاح شد. برای میزان‌های مرگ زیر یک‌سال و 4-1 سال از مقادیر آنها با مخرج موالید زنده طبق مطالعه جمعیت و سلامت سال 1379 استفاده شد. برای مقدار کل جمعیت 23 استان از اطلاعات وزارت بهداشت استفاده شد. توزیع جمعیت بر حسب سن و جنس یک بار مشابه با توزیع جمعیت سال 79 مطالعه جمعیت و سلامت و بار دیگر بر اساس پیشبرد جمعیت کل کشور از سرشماری سال 75 در نظر گرفته شد. جمعیت 23 استان معادل 73 درصد جمعیت کل 28 استان کشور در سال 1382 بود. با استفاده از جمعیت و مرگ به دست آمده، امید زندگی بر حسب سن و جنس برای 23 استان برآورد شد. فرض شد که توزیع جمعیت و مرگ 23 استان با کل 28 استان کشور در سال 1382 برابر است و بنابر این امید زندگی به دست آمده برای 23 استان برابر با امید زندگی کل کشور است. حساسیت نتایج نسبت به فرض‌های مطالعه سنجیده شد. حدود اطمینان 95 درصد به روش مونت کارلو محاسبه شدد. نتایج: امید زندگی در بدو تولد برای مردم ایران در سال 1382 بر اساس داده‌های وزارت بهداشت، 56/71 سال برای کل جمعیت (حدود اطمینان 95 درصد: 62/71 - 52/71)، 09/70 سال برای مردان (16/70 - 02/70) و 17/73 سال برای زنان (24/73 - 10/73) برآورد شد. حساسیت نتایج نسبت به فرض‌های مطالعه کمتر از نیم درصد بود. نتیجه گیری: برآورد امید زندگی برای جمعیت ایران در سال 1382 به روش مستقیم از مقادیر برآورد با روش‌های مبتنی بر مدل توسط مرکز آمار ایران 8/0 سال و توسط آژانس های سازمان ملل 5/2-1 سال بالاتر می‌باشد که به دلیل تفاوت در روش برآورد میزان‌های اختصاصی سنی و جنسی مرگ می باشد.
مهری دلوریان زاده، ناهید بلبل حقیقی، حسین ابراهیمی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده

مقدمه: هر ساله حدود 21 میلیون نوزاد با وزن کمتر از حد طبیعی در جهان متولد می‌شوند که در مقایسه با میزان مرگ و میر نوزادانی که به علل دیگر می‌میرند شانس کمتری برای زنده ماندن دارند. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط مواد مغذی دریافتی در سه ماهه آخر با تولد نوزاد کم وزن می‌باشد. روش کار: این مطالعه یک مطالعه کوهورت با مدت پی‌گیری سه ماهه است. جامعه هدف شامل کلیه زنان باردار در سه ماهه آخر بارداری مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهرستان شاهرود بودند. نمونه‌گیری به صورت نمونه‌گیری آسان و شامل 424 نفر بوده است. در این مطالعه، هم‌زمان با مراجعه مادر به درمانگاه، رژیم غذایی آنان با استفاده از ثبت مواد غذایی خورده شده در یک هفته بررسی شد و آزمایشات بیوشیمیایی و هماتولوژی وآزمون‌های تن سنجی و ثبت اطلاعات دموگرافیک آنها انجام گرفت. بعد از اتمام دوران بارداری و انجام زایمان، وزن هنگام تولد نوزاد اندازه‌گیری شد. در نهایت کلیه اطلاعات در فرم‌های پرسش‌نامه‌ای ثبت و داده‌های پژوهش با استفاده از آزمون‌های آماری کای دو، تی، من ویتنی و لون و هم‌چنین مدل رگرسیون لجستیک تجزیه و تحلیل گردید. نتایج : در مجموع 424 زن باردار مورد بررسی قرار گرفتند. در این مطالعه مادران براساس دریافت انرژی و پروتئین به گروه‌هایی با تغذیه خوب و بد تقسیم شدند. تغذیه 75 درصد مادران از نظر دریافت انرژی و 20 درصد مادران از نظر دریافت پروتئین در سطح پایین بود. شیوع وزن کم در هنگام تولد 13 درصد بود. 14 درصد نوزادانی که مادرانشان انرژی کم و 25 درصد نوزادانی که مادرانشان پروتئین کم دریافت می‌‌کردند، وزن هنگام تولد کمی داشتند. هم‌چنین 43 درصد نوزادانی که مادرشان قرص آهن مصرف نمی‌کرد دچار وزن کم هنگام تولد بوده‌اند. ارتباط معنی‌داری بین وزن هنگام تولد و مصرف مکمل آهن (015/p=) و مولتی ویتامین(048/p=)در سه ماهه آخر بارداری دیده شد. هم‌چنین در مادران لاغر احتمال به دنیا آمدن نوزادان کم وزن، 86 درصد مشاهده شد. نتیجه گیری: براساس یافته‌های پژ وهش بین وضع تغذیه در سه ماهه آخر بارداری با وزن هنگام تولد ارتباط وجود دارد، لذا توصیه می‌شود که به افزایش وزن مادر به خصوص در سه ماهه آخر بارداری و استفاده ازمکمل‌های مناسب توجه گردد.
حمیدرضا روح افزا، بهمن صالحی، معصومه صادقی،
دوره 10، شماره 2 - ( 4-1386 )
چکیده

مقدمه: استرس عبارت است از شرایطی که موجب تنش، دگرگونی بدنی و روانی، ناخشنودی و ناراحتی فرد می‌شود. بین استرس‌ها به صورت رویدادهای بزرگ و استرس‌های کوچک زندگی روزمره تفاوت وجود دارد. با توجه به گستردگی استرس‌ها و متفاوت بودن آنها در نواحی مختلف کشور، برآن شدیم که فراوانی و شدت استرس‌های روحی را در نواحی مرکزی ایران بررسی کنیم. روش کار: این مطالعه یک مطالعه مقطعی-تحلیلی می‌باشد که در تابستان 1381 بر روی 6000 نفر از افراد بالای 19 سال منتخب مناطق شهری و روستایی اصفهان، اراک و نجف آباد به عنوان بخشی از برنامه ارزشیابی سالانه قلب سالم انجام گرفته است. نمونه‌گیری به شیوه خوشه‌ای تصادفی بوده و اطلاعات براساس GHQ12 و پرسش‌نامه تعیین فراوانی و شدت موارد استرس‌زا جمع آوری شد. شدت و میزان اثرگذاری بر اساس ارزیابی تاثیر استرس بر سلامت خود فرد مورد پرسش‌گری قرار گرفت و آنالیز نتایج بر اساس تست کای دو انجام گرفت. نتایج: از 6000 نفر مورد مطالعه، 6/50 درصد مرد و 4/49 درصد زن، با میانگین سنی 67/15±47/40 و 15/15±25/40 سال بودند. درصد زنان با نمره GHQ بالا در کل از مردان بیشتر بود که این افزایش در شهرستان اراک بالاتر بود. ضمنا درصد افراد غیر متأهل و شهری با استرس بالا در مقایسه با متاهلین و ساکنین روستا با استرس بالا بیشتر بود(05/0p). بیشترین موارد استرس‌زا؛ مشکلات اقتصادی، اجتماعی و شغلی بود و مؤثرترین موارد؛ مرگ، رویدادهای خانوادگی و اقتصادی بوده است. نتیجه‌گیری : بررسی وضعیت استرس در نواحی مرکزی ایران، به عنوان یکی از شاخص‌های شیوه زندگی نشان دهنده بالا بودن سطح استرس در جامعه می باشد که اجرای طرح های مداخلاتی جامعه نگر برای بهبود شیوه زندگی و کاهش استرس‌ها ضروری به نظر می‌رسد.

صفحه 1 از 9    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb