44 نتیجه برای رفتار
جمیله دانش نیا،
دوره 4، شماره 1 - ( 1-1380 )
چکیده
به منظور بررسی ارتباط فاکتورهای بهداشتی با اختلال شب ادراری، در دانش آموزان 12-7 ساله دبستانی مناطق آموزشی 9، 10 و 17 شهر تهران، تعداد 138 کودک مبتلا به اختلال شب اداری (بر اساس ملاک های تشخیصی DSM III-R) به عنوان گروه مورد و 127 کودک سالم به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند. کودکان گروه مورد و شاهد از نظر سن، جنس، سطح کلاس، منطقه آموزشی و وضعیت اقتصادی–اجتماعی با یک دیگر جور و هم سان گردیدند و سوابق بهداشتی کودک و خانواده در هر دو گروه مورد بررسی قرار گرفت تا ارتباط فاکتورهای مختلف بهداشتی در بروز اختلال، مشخص شود. نتایج حاصل از بررسی نشان داد که بین اقدام به سقط مادر در دوران بارداری، سابقه استرس و نگرانی مادر، بروز مسمومیت حاملگی، ضربه شدید به شکم (ضربه همراه با درد شدید و خونریزی)، طریقه زایمان، سیانوز بدو تولد کودک، مدت زمان تعذیه با شیر مادر، سابقه تب همراه با تشنج و بروز اختلال، ارتباط آماری معنی دار وجود دارد. اما بر اساس نتایج به دست آمده بین سن مادر در زمان بارداری، وزن بدو تولد کودک، زردی بدو تولد کودک (زردی که منجر به تعویض خون می گردد)، سابقه استعمال دخانیات در زمان بارداری، رتبه تولد، تاخیر در رشد و تکامل و بروز اختلال، ارتباط اماری معنی دار مشاهده نگردید.
کتایون وکیلیان،
دوره 5، شماره 1 - ( 1-1381 )
چکیده
مقدمه: زمان بلافاصله پس از زایمان به نام دوره ی احساس نامگذاری شده است و توصیه گردیده که تماس بین والد و نوزاد در طی این زمان اتفاق بیفتد. لمس نوزاد و تماس پوست به پوست بلافاصله پس از تولد سبب می شود که الگوی دلبستگی بسیار قوی بین مادر و نوزاد ایجاد گردیده و این امر سبب افزایش قابل توجهی در مراقبت مادر از طفل می شود.
روش کار: این پژوهش یک مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی است. نمونه گیری به روش تصادفی با حجم 86 نفر می باشد. ابزار گرداوری داده های پرسشنامه فرم جمع اوری اطلاعات بود که توسط مشاهده گر تکمیل گردید. در یک گروه نوزاد بلافاصله پس از مراقبت اولیه به آغوش مادر داده می شد به طوریکه تماس پوستی و چشمی بین مادر و نوزاد برقرار می گشت و شیرخوار به مدت 15 دقیقه از هر پستان تغذیه شده و سپس از مادر جدا می شد. در گروه دیگر چنین تماسی انجام نمی یافت. سپس در بخش، پس از زایمان و یک ماه پس از آن با مراجعه به منازل واحدهای پژوهش، رفتار احساسی مادر توسط مشاهده گر در هنگام شیردادن به نوزاد ارزیابی شده و نتایج داده ها توسط آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل گردید.
نتایج: میانگین سنی مادران گروه دارای تماس پوستی 20/76 سال و شاهد 20/37 سال بود. 15/2 مادران گروه دارای تماس پوستی و 35/5% گروه شاهد از جنس نوزاد خود اطلاع داشتند. در هر دو گروه نوزادان پسر بیش تر بود. از نظر رفتارهای احساسی قبل از ترخیص بیش ترین میانگین در دو گروه مربوط به نگاه کردن به نوزاد و کم ترین رفتار بوسیدن بود. ازمون اختلاف معنی داری را در نوازش کردن (p=0/01) ، صحبت کردن (p=0/02) بین دو گروه نشان داد و همچنین ازمون اختلاف معنی داری را در کل رفتارهای احساسی در گروه دارای تماس نشان داد. (p=0/01)
نتیجه گیری: یافته ها نشان داد که رفتارهای احساسی مادران گروه تماس بیش تر از مادران گروه شاهد بوده است. لذا دقایق و ساعات اولیه زندگی نوزاد دوره احساسی است که لازم است این تماس برقرار شود و ماماها به عنوان اولین سطح برخورد با نوزاد بهتر است زمان بیش تری را جهت ارتباط اولیه مادر و نوزاد فراهم کنند و اجازه دهند مراحل آشنایی و تعامل اولیه در اتاق زایمان صورت گیرد.
فرشته نارنجی، سامره عبدلی،
دوره 5، شماره 3 - ( 7-1381 )
چکیده
مقدمه: استئوپروز یک مشکل عمده بهداشتی و شایع ترین بیماری متابولیک استخوانی است که بر طبق آمار بالغ بر 6 میلیون ایرانی به آن مبتلا هستند.
روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی-تحلیلی است که به منظور بررسی رفتارهای پیشگیری کننده از استئوپروز در 24 مراقب بهداشتی و نحوه آموزش آنان با 110 زن مراجعه کننده به مراکز بهداشتی-درمانی شهر اراک انجام گرفته است. روش نمونه گیری در این تحقیق نمونه گیری خوشه ای با روش نمونه گیری در دسترس می باشد.
نتایج: نتایج به دست آمده از پرسشنامه برای هر دو گروه نشان دادند که میانگین سنی در مراقبین 33/7 سال و در زنان مراجعه کننده 29/3 سال بوده، 58/3% از مراقبین و 80/9% از مراجعین در طول روز کلسیم خوراکی کافی دریافت می نمودند. 8/2% از مراقبین و 16/4% از مراجعین به طور منظم ورزش می نمودند و 62/5% از مراقبین و 63/5% از مراجعین در طول روز زیر نور مستقیم آفتاب قرار می گرفتند. همچنین یافته ها نشان داد که 49/1% از مراجعین در آن روز از مراقبین در خصوص عوامل ایجادکننده استئوپروز، 79% در خصوص دریافت کلسیم، 90% در مورد ورزش و 85/5% در رابطه با قرارگیری در نور مستقیم آفتاب توضیحاتی را دریافت کرده بودند ولی به اکثریت زنان 80/9% هیچ توضیحی در مورد استفاده از داروهای هورمونی ارائه نشده بود.
نتیجه گیری: یافته ها بین سن، تحصیلات، و سابقه خانوادگی استئوپروز در مراقبین با نحوه آموزش قبلی آنان در این خصوص ارتباط آماری معنی داری را نشان داد اما در ارتباط با نحوه آموزش، با توجه به رفتارهای پیشگیری کننده زنان، بین دریافت کافی کلسیم توسط فرد و نحوه آموزش، ارتباط آماری غیر معنی دار و بین انجام ورزش و آموزش مراقبین، معنی دار بودند.
مسعود معتمدی، عباس عطاری، منصور سیاوش، فرشته شکیبایی، محمد مسعود ازهر،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1386 )
چکیده
مقدمه: بررسی ارتباط بین فاکتورهای بیولوژیک و رفتارهای تخریبی در کودکان و نوجوانان دارای اهمیت میباشد. رفتارهای ضد اجتماعی، پرخاشگرانه و بزهکارانه در بزرگسالان اغلب در اوایل زندگی شروع میشود. کورتیزول پایه یک مشخصه بیولوژیک با ارزش برای کودکان با اختلال رفتار تخریبی (DBD) میباشد. در این مطالعه تاثیر آموزش والدین بر روی کورتیزول پایه کودکان مبتلا به DBD ارزیابی شده است. روش کار: این مطالعه یک کار آزمایی بالینی خود شاهد شده می باشد که در آن کورتیزول پایه در 19 کودک 13- 8 ساله مبتلا به DBD قبل از درمان ( آموزش والدین) و دو ماه بعد از درمان و نمره رفتار تخریبی آنها نیز قبل و بعد از درمان (2 ماه بعد از آن) با استفاده از چک لیست رفتاری کودکان (CBCL) سنجیده شد. پس از پایان مطالعه مقایسه میزان کورتیزول و نمره رفتار قبل و بعد از آموزش والدین صورت گرفت. اطلاعات به دست آمده از طریق آمار توصیفی و آزمون تی زوج و ضریب همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شد. نتایج: میزان کورتیزول بزاق قبل از آموزش والدین 9/7 ± 6/4 و بعد از درمان 84/3 ± 46/10 نانومول در لیتر بود که اختلاف آن با 001/0>p از نظر آماری معنیدار بود و نمره رفتار براساس CBCL نیز قبل و بعد از درمان به ترتیب 11/10±05/72 و 89/11± 36/49 نانومول در لیتر بود که با 0001/0>p معنیدار بود. همچنین علایم کودکان با کورتیزول پایه پایینتر پاسخ بهتری به درمان آموزش والدین دادند. نتیجه گیری: آموزش والدین یک روش مؤثر برای اصلاح رفتار در کودکان مبتلا به DBD است و کورتیزول را میتوانیم به عنوان یک عامل پیشگویی کننده رفتار تخریبی همچنین پاسخ به درمان آموزش والدین در کودکان مبتلا به DBD به کار ببریم.
سرور آرمان، غزال زاهد، فرشته شکیبایی، مهدی بینا، رضا باقریان، حمید روح افزا،
دوره 11، شماره 3 - ( 7-1387 )
چکیده
مقدمه: : اختلاف بین زوج ها اثرات نا مطلوب همه جانبه بر خود زوج ها، فرزندانشان و جامعه دارد. روش Imago Relationship Therapy(IRT) روش نوینی است که از میزان کارایی آن برای حل اختلافات زوج ها در جامعه ایران اطلاعی در دست نیست. روش کار: در این کارآزمایی بالینی 80 زوج که به دلیل مشکل کودک خود به درمانگاه های عمومی اطفال مراجعه کرده بودند به صورت تصادفی در دو گروه با درمان IRT و کنترل (درمان معمول مراکز مشاوره) قرار گرفتند. دو پرسشنامه «جدایی و فاصله» و « مقیاس عشق و احترام گوتمن» قبل، بعد از دوره و 3 ماه بعد از آن تکمیل شد. مشکلات رفتاری کودک توسط «چک لیست رفتار کودک» اندازه گیری شد. نتایج: در این مطالعه احترام متقابل در روابط زناشویی (نمره گوتمن) و نمره خرده آزمونهای درجه دوری، احساس انزوا در زندگی مشترک، مبارزه با مشکلات در زندگی (پرسشنامه جدایی و فاصله) بلافاصله پس از اتمام دوره گروه IRT به میزان قابل توجهی وضعیت بهتری داشته است اما پس از 3 ماه از مداخله تفاوت بین دو گروه تنها معنی داری مرزی نشان می دهند (1/0p<). در خرده آزمون موازی بودن زندگی زوجین تفاوت مشاهده شده بلافاصله پس از مداخله معنی دار نبوده است ولی پس از گذشت 3 ماه گروه IRT به صورت قابل توجهی نمره پایین تری داشته است. از نظر مشکلات رفتاری کودک بین دو گروه تفاوت معنی داری دیده نشد. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان می دهد که تکنیک گفتگوی زوجین می تواند روشی قابل قبول در حل اختلافات زوج ها در فرهنگ مردم ایران باشد. اما تاثیر آن بر دورنمای رفتاری فرزندان نیازمند مطالعات جامع تری است.
سیمین تعاونی، شاداب شاه علی، حمید حقانی، لیلا نیسانی سامانی،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1387 )
چکیده
مقدمه: مدیریت درد یکی از چالشهای مهم اعضای تیم درمانی است. طبق شواهد موجود، نوزادان نسبت به دیگران واکنش بیشتری به درد نشان میدهند. پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر مکیدن پستان توسط شیرخواران در حین واکسیناسیون بر درد ناشی از آن انجام گردید. روش کار: در این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی کنترل شده، 76 نوزاد ترم سالم 4-2 ماهه به صورت تصادفی قبل از انجام مداخله به دو گروه تقسیم شدند که از نظر سن و جنس همگون بودند. هنگام تزریق عضلانی واکسن سه گانه در نوزادان گروه مداخله، دو دقیقه قبل، حین و حداقل 15 ثانیه بعد از واکسیناسیون در آغوش مادر از شیر مادر تغذیه شدند و در گروه کنترل، شیرخواران در طی واکسیناسیون طبق روال معمول مراکز فوق بر روی تخت قرار داده شدند. نوزادان براساس چک لیست اصلاح شده واکنشهای رفتاری درد از 5 ثانیه قبل از شروع تزریق واکسن تا 15 ثانیه بعد از آن مورد مشاهده قرار گرفتند. نتایج: میانگین سن شیرخواران در گروه مکیدن پستان46/41 53/81 روز و در گروه کنترل59/40 61/81 روز، وزن شیرخواران به ترتیب در دو گروه مذکور 17/1 65/6 و 14/1 70/6کیلوگرم و قد آنها به ترتیب 06/5 38/63 و 50/527/64 سانتی متر بود. بین واکنشهای رفتاری درد شامل تغییرات چهره، حالت گریه و حرکات بدن در دو گروه مداخله و کنترل اختلاف معنیدار وجود داشت(0001/0p<). در بررسی تاثیر جنس، سن و زمان تغذیه تفاوت معنیداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: با توجه به تاثیر مداخله بی خطر مکیدن پستان توسط شیرخوار بر تسکین درد حین واکسیناسیون پیشنهاد میشود روش فوق در مراکز مربوطه مورد استفاده قرار گیرد.
حمیدطاهر نشاط دوست، محمدعلی نیلفروش زاده، فهیمه دهقانی، حسین مولوی،
دوره 12، شماره 2 - ( 7-1388 )
چکیده
مقدمه: تحقیقات مختلف بیان گر ارتباط بیماری آلوپسی آرئاتا با عوامل روانشناختی و شیوع اختلالات روانی در این بیماران است. علاوه بر این آلوپسی آرئاتا بر روی کیفیت زندگی این بیماران تأثیر زیادی دارد. هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثربخشی درمان شناختی- رفتاری مدیریت استرس به شیوه گروهی بر کیفیت زندگی بیماران زن مبتلا به آلوپسی آرئاتا است. روش کار: این پژوهش یک مطالعه مورد شاهدی (همراه پیش آزمون و پس آزمون) است که در مرکز تحقیقات پوست و سالک شهر اصفهان انجام گرفت. نمونه شامل 20 بیمار زن مبتلا به آلوپسی آرئاتا با تشخیص پزشک متخصص بود. ابزار جمعآوری دادهها پرسشنامه اسکیندکس- 16 بود که قبل و بعد از مداخله توسط افراد تکمیل گردید. درمان شناختی- رفتاری مدیریت استرس طی هشت جلسه و به مدت دو ماه بر روی گروه آزمایش انجام گرفت. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. نتایج: میانگین نمرات کیفیت زندگی درگروه آزمایش بهطور معنیداری نسبت به گروه شاهد کاهش پیداکرد(05/0>p). نتیجه گیری: درمان شناختی- رفتاری مدیریت استرس باعث بهبود کیفیت زندگی در مبتلایان به آلوپسی آرئاتا میشود. .
معصومه افشاری، حمید طاهر نشاط دوست، فاطمه بهرامی، حمید افشار،
دوره 13، شماره 1 - ( 2-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثر بخشی درمان رفتاری - فراشناختی برمیزان باورهای هراس بیماران زن مبتلا به هراس (پانیک) طراحی گردیده است. مواد و روش ها: این پژوهش یک کارآزمایی بالینی است. نمونه شامل24 بیمار زن با تشخیص اختلال هراس بودکه از میان 76 بیمار مبتلا به هراس مراجعه کننده به مراکز روان پزشکی انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و شاهد قرار داده شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه باورهای هراس گرینبرگ استفاده شد که در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری توسط افراد تکمیل گردید. درمان رفتاری - فراشناختی طی هشت جلسه بر روی گروه آزمایش انجام گرفت و گروه شاهد ضمن دریافت درمانهای متداول پزشکی جهت درمان روانشناختی در لیست انتظار قرار گرفت. یافتهها: بر اساس نتایج تحلیل کواریانس، میانگین نمرات باورهای هراس درگروه آزمایش بهطور معنیداری نسبت به گروه شاهد کاهش پیداکرده است(05/0p<). نتیجهگیری: بیماران زنی که تحت درمان رفتاری- فراشناختی قرار گرفتند نمره باورهای هراس پایینتری نسبت به گروه شاهد داشتند. بنابراین، نتایج حاکی از این است که این درمان باعث کاهش باورهای هراس بیماران زن مبتلا میشود.
حمید سوری، مژده مرتضوی، آرمیتا شاه اسماعیلی، حسین محسنی، مهدی زنگی آبادی، الهه عینی،
دوره 16، شماره 3 - ( 3-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: رفتار پرخطر، رفتاری است که فرد را در معرض عواقب بد یا نا خوشایند قرار میدهد. انجام رفتار پر خطر در محل کار منجر به بروز حوادث در کارکنان میشود. هدف این تحقیق تعیین میزان شیوع و توزیع رفتارهای پرخطر کارکنان شرکت خودروسازی سایپا در ارتباط با سلامت و ایمنی میباشد.
مواد و روشها: در یک مطالعه مقطعی با استفاده از نمونهبرداری سهمیهای تصادفی و به نسبت از جمعیت کارکنان در معرض خطر شرکت خودرو سازی تعداد 302 نمونه انتخاب شدند. اطلاعات توسط پرسشنامه محقق ساخت که پایایی و روایی آن قبل از انجام مطالعه تعیین شده بود به روش خود تکمیلی و مشاهده مستقیم توسط کارشناسان آموزش دیده ایمنی جمعآوری شد. نتایج به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 17 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد شایعترین بیماریها شامل کمر درد (با 4/86 درصد)، درد دست (با 9/58 درصد)، پا درد (با 40 درصد) و بیماریهای تنفسی (با 33 درصد)میباشد. حداکثر میزان شیوع رفتارهای ناایمن و ناسالم در بین کارکنان شرکت به ترتیب حدود66 و 57 درصد بود. به طور کلی رفتارهای ناایمن در کارکنان با شیفت شب کاری بیشتر بود(001/0p<). رفتارهای ناسالم در کارکنان مونتاژکار، جوشکار، رتوش کار، کاردان، رنگپاش و کارگر خط بیشتر بود(05/0p<).
نتیجهگیری: شیوع نسبتاً بالای رفتارهای نا ایمن و ناسالم در افراد مورد مطالعه لزوم انجام مداخلات لازم برای کنترل و پیشگیری و در نتیجه کاهش مصدومیتهای شغلی و بیماریهای اسکلتی عضلانی و بیماریهای تنفسی را به ویژه در ارتباط با رفتارهای شایعتر و بخشهای مرتبط و زیرگروه های پرخطرتر را مورد تاکید قرار میدهد.
ابوالفضل مظفری، محمد وکیل علی آبادی، سیامک محبی،
دوره 16، شماره 4 - ( 4-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: اختلالات رفتاری حرکتی خواب از شیوع نسبتاً بالایی در کودکان برخوردار است و تاثیر بسزایی در کارهای روزمره و کیفیت زندگی دارد. از طرفی خرخر در کودکان یکی از مهمترین دلایل اختلالات خواب میباشد. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط بین خرخر و اختلالات رفتاری حرکتی خواب در کودکان 2-12 ساله شهر قم صورت گرفت.
مواد و روشها: در این مطالعه که به صورت مورد شاهد در طی سه ماه صورت گرفته، 100 کودک مبتلا به خرخر و 100 کودک غیر مبتلا به خرخر به روش نمونهگیری در دسترس مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده دو پرسشنامه استاندارد برلین و Childhood Sleep بود. اطلاعات توسط مصاحبه سازمان یافته از والدین کودکان گردآوری شد. اطلاعات به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 18 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: میانگین اختلالات رفتاری حرکتی در گروه مورد و شاهد به ترتیب 15/3 ± 78/13و 72/3 ± 45/11 بود. آزمون تی مستقل اختلاف معنیداری را بین میانگین نمره اختلالات رفتاری حرکتی بین دو گروه مورد و شاهد نشان داد(001/0>p). همچنین رابطه معنیداری بین خرخر و سابقه بزرگی آدنوئید (001/0>p) و آپنه و اختلالات رفتاری حرکتی (036/0=p) مشاهده گردید. ولی بین سن کمتر و بیشتر از 7 سال با اختلالات رفتاری حرکتی (231/0=p) و شدت خرخر با اختلالات رفتاری حرکتی (202/0=p) رابطه معنیداری دیده نشد.
نتیجه گیری: این مطالعه اهمیت اختلالات خواب به ویژه خرخر و اختلالات رفتاری حرکتی و ارتباط این دو را نشان میدهد. اهمیت دادن به این موضوعات موجب آگاهی والدین و همکاران در جهت تشخیص و درمان به موقع اختلالات خواب خواهد شد. واژگان کلیدی: خرخر، اختلالات رفتاری حرکتی خواب، کودکان
نرگس زمانی، مهران فرهادی، حمیدرضا جمیلیان، مجتبی حبیبی،
دوره 17، شماره 11 - ( 11-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: تکانشگری هسته اصلی بسیاری از آسیبهای اجتماعی میباشد، لذا هدف پژوهش حاضر تعیین میزان اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی با تکیه بر مولفههای تحمل پریشانی و نظم بخشی هیجانی بر رفتارهای تکانشی و خشمهای انفجاری بود.
مواد و روشها: پژوهش حاضر پژوهشی نیمه تجربی، پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل میباشد. جامعه آماری پژوهش حاضر بیماران زن مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی امیرکبیر شهر اراک بودند. نمونه پژوهش حاضر شامل 32 بیمار بود که تشخیص رفتارهای تکانشی و خشمهای انفجاری را به تشخیص روانپزشک مرکز دریافت نمودند که این افراد به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. این بیماران با استفاده از مصاحبه تشخیصی ساختار یافته براساس راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی، مقیاس تکانشگری بارات، مقیاس تحمل پریشانی و مقیاس دشواری تنظیم هیجانی در مرحله پیش آزمون و پس آزمون مورد بررسی قرارگرفتند. سپس گروه آزمایش در 8 جلسه (2-30/2ساعته) تحت رفتاردرمانی دیالکتیک قرار گرفتند و به گروه کنترل هیچ درمانی دریافت نکردند. دادهها با استفاده از تحلیل واریانس مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بین دو گروه آزمایش و کنترل بعد از اجرای رفتاردرمانی دیالکتیکی با تکیه بر مولفههای تحمل پریشانی و نظم بخشی هیجانی در متغیرهای رفتارهای تکانشی و خشمهای انفجاری تفاوت معنیداری وجود دارد(01/0p<).
نتیجهگیری: مولفههای تحمل پریشانی و نظمبخشی هیجانی در رفتاردرمانی دیالکتیکی در کاهش خشمهای انفجاری و رفتارهای تکانشی موثر است.
نرگس زمانی، مجتبی حبیبی، محمد درویشی،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: افسردگی در رأس فهرست بیماریهای روانی قرار دارد که حدود 25 درصد مراجعین به مراکز بهداشتی در جهان را به خود اختصاص میدهند و تاکنون شیوههای مختلفی برای درمان آن ارایه شده است. لذا، هدف پژوهش تعیین میزان اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی در مقایسه با گروه درمانی شناختی رفتاری در کاهش افسردگی مادران کودکان معلول بود.
مواد و روشها: مطالعه حاضر، پژوهشی نیمه تجربی با گروه آزمایش و کنترل میباشد. جامعه آماری پژوهش حاضر مادران بیماران مراجعه کننده به مراکز جسمی حرکتی، کار درمانی، فیزیوتراپی بود که علائم افسردگی را داشتند. با روش نمونهگیری در دسترس در هر گروه تعداد 8 بیمار انتخاب شدند. ابزار اندازهگیری شامل مصاحبه بالینی ساخت دار برای اختلالهای محور یک بر اساس DSM-IV و فرم بازبینی شده پرسشنامه افسردگی بک بود. گروه آزمایش رفتار درمانی دیالکتیک و رفتاردرمانی-شناختی طی 2ماه (8 جلسه 2 تا 5/2 ساعته) تحت آموزش قرار گرفتند، در حالی که در این مدت گروه کنترل هیچ مداخلهای را دریافت نکردند.
یافتهها: نتایج نشان داد که بین میانگینهای نمرات افسردگی گروه آزمایشی رفتاردرمانی دیالکتیکی و گروه درمانی شناختی با گروه کنترل تفاوت معنیداری وجود دارد(001/0>p). همچنین بین میانگینهای نمرات افسردگی گروه آزمایشی رفتاردرمانی دیالکتیکی و گروه درمانی شناختی تفاوت معنیداری وجود دارد(001/0>p).
نتیجهگیری: در حوزه درمان و زمینه کار با افراد افسرده و افرادی که در حالت بحران به سر میبرند، رفتاردرمانی دیالکتیکی و رفتاردرمانی شناختی با توجه به ماهیت آن، بسیار کارا و نوید بخش به نظر میرسد.
زهرا کریمی، احمد علیپور، طیبه محتشمی،
دوره 18، شماره 3 - ( 3-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: سندرم قبل از قاعدگی (PMS)، مجموعهای از نشانههای تکرارشونده فیزیکی و روانشناختی است که در فاز لوتئال چرخه قاعدگی رخ میدهد و با شروع قاعدگی برطرف میشود. هدف از مطالعه حاضر، بررسی تأثیر کلسیم درمانی با ویتامینD و رفتار درمانی شناختی بر مولفههای علایم سندرم قبل از قاعدگی در زنان مبتلا به این اختلال است.
مواد و روشها: این مطالعه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری شامل 250 زن کارمند دانشگاههای شهر تهران در سال تحصیلی93-92 بود. پرسشنامه سنجش علایم سندرم قبل از قاعدگی (PSST) به عنوان ابزار ارزشیابی به کار برده شد. دادهها پس از جمعآوری از طریق شاخصهای آمار توصیفی و تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت(p<0.05).
یافتهها: کمترین سن اعضای نمونه 24 سال بود، 5/52 درصد از اعضای نمونه دارای تحصیلات کارشناسی ارشد بودند و60 درصد مجرد بودند. روش درمانی شناختی-رفتاری و کلسیم درمانی و ویتامین D در بهبود مولفههای علایم سندرم قبل از قاعدگی در سطح p<0.05 معنیدار بود.
نتیجهگیری: تلفیق رفتار درمانی- شناختی و مکمل کلسیم و ویتامین D در بهبود مولفههای علایم سندرم قبل از قاعدگی به طور معنیداری موثر است و کاربرد این روشها توسط مشاورین و متخصصین زنان توصیه میشود.
فهیمه محبوبی قزاآنی، نسرین روزبهانی، محسن شمسی،
دوره 18، شماره 5 - ( 5-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: شیردهی انحصاری در شش ماه اول زندگی نقش عمدهای در پیشگیری از مرض و مرگ و میر کودکان دارد. قصد شیردهی انحصاری در بارداری یکی از عوامل پیشگویی کننده این رفتار است. تعیین عوامل موثر بر قصد شیردهی انحصاری به برنامهریزی برای ارتقاء قصد شیردهی و به دنبال آن رفتار شیردهی کمک میکند. هدف از این مطالعه، تعیین عوامل پیشگوییکننده قصد شیردهی انحصاری زنان باردار به وسیله تئوری رفتار برنامهریزی شده است.
مواد و روشها: این مطالعه تحلیلی بر روی 224 زن نخستزای مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر کاشان در سال 1392 انجام شد. نمونهها به صورت تصادفی از 16 مرکز بهداشتی درمانی انتخاب شدند. مادران پرسشنامههای دموگرافیک، قصد، نگرش، هنجارهای ذهنی و کنترل رفتاری درک شده را تکمیل کردند. برای تعیین عوامل پیشگویی کننده قصد شیردهی انحصاری و تحلیل دادهها از آزمون رگرسیون خطی استفاده شد.
یافتهها: در مدل رگرسیونی، کنترل رفتاری درک شده (001/0>p، 42/0=&beta)، نگرش (01/0>p، 27/0=&beta) و هنجارهای ذهنی (04/0>p، 18/0=&beta)، پیشگویی کننده قصد شیردهی انحصاری بودند. این مدل توانست 63 درصد از واریانس قصد شیردهی انحصاری را توضیح دهد. آگاهی و عوامل دموگرافیک، پیشبینی کننده قصد شیردهی نبودند.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که کنترل رفتاری درک شده، نگرش و هنجارهای ذهنی میتوانند قصد شیردهی انحصاری زنان نخستزا را پیشگویی کنند، از این رو باید به عنوان یک راهنمای کلی در طراحی مداخلات آموزشی برای بهبود شیردهی انحصاری زنان مورد توجه قرار گیرند.
طاهره رضی، محسن شمسی، محبوبه خورسندی، نسرین روزبهانی، مهدی رنجبران،
دوره 18، شماره 7 - ( 7-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: مادران باید آگاهی و عملکرد کافی در زمینه نشانه های خطر کودکان برای تغییر رفتار به دست آورند. شناخت عوامل مؤثر در تغییر رفتار، دستیابی به تغییر را آسان خواهد کرد، بنابراین ارائه آموزش در خصوص نشانه های خطر در کودکان با استفاده از مدل هایی که عوامل مؤثر بر رفتار را شناسایی می کنند ضروری است. یکی از این مدل های مؤثر در امر آموزش مدل اعتقاد بهداشتی است. از این رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش بر رفتار مادران در خصوص نشانه های خطر در کودکان کمتر از پنج سال صورت پذیرفت.
مواد و روش ها: این مطالعه کارآزمایی آموزشی در سال 1393 بین 116 مادر دارای کودک کمتر از پنج سال مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر اراک صورت گرفت. آنها به طور تصادفی به دو گروه آزمون (56 نفر) و کنترل (60 نفر) تقسیم شدند. دادهها از طریق تکمیل پرسشنامه پایا و روای محقق به همراه مصاحبه گردآوری شد . مداخله آموزشی در گروه آزمون طی چهار جلسه آموزشی اجرا گردید . مرحلهی پس - آزمون سه ماه بعد از مداخله آموزشی از طریق تکمیل مجدد پرسش نامه صورت گرفت. در نهایت تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS در سطح معنی داری 05/0 انجام شد .
یافته ها: هیچ گونه تفاوت معنیداری بین میانگین نمره سازه های مدل اعتقاد بهداشتی و عملکرد مادران در گروه آزمون و کنترل قبل از مداخله مشاهده نشد(05/0 p > )، اما بعد از مداخله تفاوت معنی داری وجود داشت(001/0 p < ). در این مطالعه، میانگین نمره عملکرد مادران در گروه آزمون قبل و بعد از مداخله به ترتیب برابر با 15/42 ± 58/39 و 05/23 ± 52/84 بود که با یکدیگر اختلاف معنیداری داشتند(001/0> p ).
نتیجه گیری: براساس نتایج این مطالعه، مداخله آموزشی مبتنی بر نیازسنجی اولیه بر مبنای مدل اعتقاد بهداشتی در بهبود عملکرد مادران در خصوص نشانه های خطر در کودکان مؤثر است و می تواند برای طراحی برنامه های آموزشی مفید باشد.
نرگس زمانی، مهران فرهادی، حمیدرضا جمیلیان، مجتبی حبیبی،
دوره 18، شماره 8 - ( 8-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی در کاهش خشمهای انفجاری بود.
مواد و روشها: این طرح پژوهشی نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. گروه نمونه32بیمار مبتلا به خشمهای انفجاری مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی امیرکبیر اراک بودند که به صورت تصادفی به گروههای آزمایش (رفتار درمانی دیالکتیکی) و گروه کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش در16 جلسه 2 تا 5/2 ساعته به صورت گروهی تحت آموزش مهارتهای رفتاردرمانی دیالکتیکی قرار گرفتند. برای جمعآوری دادهها، بیماران قبل و بعد از مداخله پرسشنامه تکانشگری آیزنک را کامل کردند و با توجه به این که پیش فرضهای لازم برای انجام تحلیل کوارریانس چند متغیره و تحلیل واریانس چند متغیره برآورده نشد از تحلیل واریانس تک متغیره استفاده شد.
یافتهها: نتایج آزمون تحلیل واریانس نشان داد که رفتار درمانی دیالکتیکی خشمهای انفجاری را به طور معنیداری کاهش میدهد.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای پژوهش، میتوان بیان کرد که رفتار درمانی دیالکتیکی موجب کاهش خشمهای انفجاری در افراد تحت درمان شده و استفاده از این روش درمانی میتواند جزء برنامههای مداخلاتی در سطوح گروههای هدف مراکز روان درمانی قرار گیرد همچنین، این روش از طریق کاهش خشمهای انفجاری به بهرهوری زندگی درمانجویان کمک می نماید.
مرضیه السادات سجادی نژاد، کریم عسگری، حسین مولوی، پیمان ادیبی،
دوره 18، شماره 10 - ( 10-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: اخیراً نقش علایم روانشناختی در سیر بیماریهای مزمن و به کارگیری درمانهای روانشناختی به عنوان درمانهای مکمل مورد توجه قرار گرفته است. هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی مدیریت استرس شناختی-رفتاری، آموزش خوش بینی و درمان طبی مرسوم بر علائم جسمی، استرس ادراک شده، ادراک بیماری و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به کولیت اولسراتیو بوده است.
مواد و روشها: در این مطالعه، 30 نفر از بیماران زن مبتلا به کولیت اولسراتیو به شیوه نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در سه گروه مدیریت استرس شناختی-رفتاری(10 نفر)، آموزش خوش بینی(10 نفر) و درمان طبی مرسوم(10 نفر) قرار گرفتند. هر سه گروه به پرسشنامه استرس ادراک شده، پرسشنامه ادراک بیماری، پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی و شاخص فعالیت بیماری کولیت پاسخ دادند. سپس سه گروه آزمایشی در 9 جلسه مداخله گروهی مدیریت استرس شناختی-رفتاری و آموزش خوش بینی شرکت کردند و پس از آن هر سه گروه مجدداً به مقیاسها پاسخ دادند و این کار در یک پیگیری 6 ماهه تکرار گردید. برای تحلیل دادهها از تحلیل کوواریانس استفاده شد.
یافتهها: نتایج پژوهش حاکی از اثربخشی هر دو شیوه مداخله بر ادراک بیماری، استرس ادراک شده و کیفیت زندگی و عدم اثربخشی مداخلات بر علائم جسمانی بود.
نتیجهگیری: در مجموع میتوان اظهار داشت که مداخلات روانشناختی از جمله مدیریت استرس و آموزش خوش بینی میتواند در بهبود علائم روانشناختی بیماران مبتلا به بیماری کولیت اولسراتیو و درمان جامع آنها سودمند باشد.
فائزه براتی، محسن شمسی، محبوبه خورسندی، مهدی رنجبران،
دوره 18، شماره 11 - ( 11-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه مصرف تنقلات کم ارزش به عنوان میان وعده در بین کودکان به خصوص در دانشآموزان مقطع ابتدایی رو به افزایش است. پژوهش حاضر به سنجش سازههای تئوری رفتار برنامهریزی شده در این زمینه پرداخته است.
مواد و روشها: این مطالعه مقطعی– تحلیلی در سال 1394 بروی 217 دانش آموز مقطع ابتدایی شهرستان اراک انجام گرفت که به صورت نمونهگیری خوشهای انتخاب شده بودند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه محقق ساخته شامل سازههای تئوری رفتار برنامهریزی شده بوده است که نگرش، هنجارهای ذهنی، کنترل رفتار درک شده، قصد رفتاری و عملکرد را در برمیگرفت. روایی و پایایی پرسشنامه قبل از مطالعه بررسی شد. به منظور تعیین مهمترین سازههای پیشگویی کننده رفتار دانش آموزان از مدل چند متغیره رگرسیون خطی استفاده شد.
یافتهها: در این مطالعه، میانگین و انحراف معیار نمره نگرش (24/12±41/75)، هنجار ذهنی (20/11±25/78)، کنترل رفتار درک شده (06/17±69/63)، قصد رفتاری (44/15±26/76) و عملکرد (44/24±84/48) مشاهده شدند. بر طبق نتایج، سازه کنترل رفتار درک شده توانست 23 درصد تغییرات رفتار را پیشگویی نماید. بین نمره سازهها با عملکــرد همبستگی مستقیم و معنیداری مشاهده شد(05/0>p). با این وجود، در رابطه با ارتباط بین عملکرد تغذیهای دانش آموزان با سن ( 019/0=r)، وزن (07/0=r)، قد (12/0=r) و شاخص توده بدنی دانش آموزان (07/0=r) ارتباط معنیداری مشاهده نگردید(05/0<p).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج مطالعه حاضر، پیشنهاد میشود که در زمان طراحی مداخلات، پیشگیری از مصرف تنقلات کم ارزش، تاکید بر ایجاد نگرش مثبت و خودباوری در کنترل رژیم غذایی دانش آموزان در نظر گرفته شوند.
فهیمه فراهانی دستجانی1، محسن شمسی، محبوبه خورسندی، محمدرضا رضوانفر، مهدی رنجبران،
دوره 19، شماره 2 - ( 2-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری دیابت به عنوان شایعترین بیماری ناشی از اختلالات متابولیسم محسوب میشود که بررسی تبعیت دارویی در این ﺑﻴﻤﺎران جهت تبیین مداخلات آموزشی در راستای ارتقای سلامت این بیماران الزامی میباشد. از این رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل موثر بر تبعیت از رژیم دارویی بیماران دیابتی در شهر اراک بر اساس مدل اعتقاد بهداشتی سال 1393صورت گرفت.
مواد و روشها: در این پژوهش تحلیلی، 366 نفر از بیماران دیابتی شهر اراک در سال 1393 انتخاب شدند و اطلاعات از طریق پرسشنامه محقق ساخته عملکرد بیماران در زمینه تبعیت از رژیم دارویی و عوامل موثر بر آن بر اساس مدل اعتقاد بهداشتی جمعآوری گردید و جهت تعیین قدرت پیشگویی کنندگی سازههای مدل از رگرسیون خطی استفاده شد.
یافتهها: میانگین نمره آگاهی و عملکرد تبعیت از رژیم دارویی به ترتیب برابر با 34/31 و 34/84 مشاهده شد. در این مطالعه سازههای حساسیت درک شده، موانع درک شده و راهنمای عمل داخلی به عنوان قویترین پیش گویی کنندههای رفتار تبعیت از رژیم دارویی در بیماران بودند و 36/0 واریانس رفتار را پیشبینی نمودند. بین عملکرد و سازههای حساسیت و شدت و منافع درک شده و خودکارآمدی و راهنمای عمل داخلی و خارجی در زمینه تبعیت از رژیم دارویی دیابتی همبستگی مستقیمی وجود داشت که بیشترین همبستگی به سازهی حساسیت درک شده مربوط بود(42/0=r، 001/0>p).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج حاصله، طراحی مداخلات آموزشی با تأکید بر ایجاد حساسیت درک شده در بیماران دیابتی جهت تبعیت دارویی و تاکید بر مشوقهای داخلی به عنوان عوامل انگیزاننده و مشوق بیماران جهت حصول به نتایج بهتر در زمینه تبعیت از رژیم دارویی باید در محوریت مداخلات آموزشی باشد.
سونیا بادبره، علی زینالی،
دوره 19، شماره 5 - ( 5-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از مهمترین عوامل محیطی موثر در شکلگیری اختلالهای شخصیت، تجربههای سوء رفتار کودکی است. این مطالعه با هدف بررسی رابطه تجربههای سوء رفتار دوره کودکی با صفات سهگانه تاریک شخصیت دانشجویان انجام شد.
مواد و روشها: این پژوهش توصیفی – تحلیلی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش همه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارومیه در سال 1394 بودند. در مجموع، 400 دانشجو با روش نمونهگیری تصادفی خوشهای انتخاب شدند. همه آنان پرسشنامههای تجربههای سوء رفتار دوره کودکی و صفات سهگانه تاریک شخصیت را تکمیل کردند. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 19 و با روش همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شدند.
یافتهها: سوء رفتار جسمی با خودشیفتگی (r=-0/099) رابطه منفی و معنیدار و با جامعه ستیزی (r=0/248) و ماکیاولیسم (r=0/189) رابطه مثبت و معنیدار داشت. سوء رفتار عاطفی با خودشیفتگی (r=0/089)، جامعه ستیزی (r=0/164) و ماکیاولیسم (r=0/245) رابطه مثبت و معنیدار داشت. سوء رفتار جنسی با خودشیفتگی (108/0-r=) رابطه منفی و معنیدار داشت. سوء رفتار غفلت با خودشیفتگی (r=0/157) رابطه مثبت و معنیدار و با جامعه ستیزی (r=-0/208) و ماکیاولیسم (r=-0/171) رابطه منفی و معنیدار داشت. همچنین، تجربههای سوء رفتار کودکی به طور معنیداری توانستند 6/7 درصد از تغییرات خودشیفتگی، 7 درصد از تغییرات جامعه ستیزی و 6/7 درصد از تغییرات ماکیاولیسم را پیشبینی کنند(0/05≥p).
نتیجهگیری: بر اساس نتایج این پژوهش، مشاوران و درمانگران باید به نشانههای این متغیرها توجه کرده و بر اساس آنها برنامههای مناسبی برای جلوگیری از شکلگیری صفات سهگانه تاریک شخصیت طراحی کنند.