50 نتیجه برای حرا
زاهد صفی خانی، محمد فکور،
دوره 2، شماره 7 - ( 4-1378 )
چکیده
ستون مهره ای انسان از نظر آناتومیکی دارای دو انحنای سینه ای و خاجی با تحدب خلفی و دو انحنای گردنی و کمری با تحدب قدامی است اما انحنای جانبی ندارد. هرگونه انحنای به طرفین را اسکولیز می نامند، موجود بودن اسکولیز با مشکلات پزشکی مانند نارحتی های قلبی ریوی – درد کمر – عدم تقارن و همراه است پروژه حاضر بصورت غربالگری در مدارس راهنمایی مناطق چهارگانه آموزش و پرورش شهر اهواز در بین پسران 11 تا 15 انجام شده است. 1033 نمونه به طور اتفاقی مشخص و با اهداف تعیین میزان درصد اسکولیز، اندازه گیری طول قد، طول دست ها و پاها و طول بازو و سپس ارتباط پارامترهای ذکر شده با اسکولیز بررسی و انجام گردید. میزان اسکولیز در جمعیت مورد مطالعه 1/36 درصد بود. در 1/2 درصد کل افراد مورد مطالعه بین طول پای چپ و طول پای راست اختلافی بین 5 تا 30 میلیمتر وجود داشت و در 1/8 درصد کل افراد مورد مطالعه بین طول دست ها اختلافی بین 5 تا 12 میلیمتر مشاهده شد. اختلاف طول قد و بازو در افراد مبتلا به اسکولیوز نسبت به افراد سالم بیشتر بوده و تفاوت معنی دار بود، تست آماری نشان داد بین اختلاف طول پاها و اسکولیوز و نیز اختلاف طول دست ها با اسکولیز رابطه معنی دار است.
حیدر فراهانی، هما مدرسی،
دوره 3، شماره 2 - ( 4-1379 )
چکیده
آنمی فقر آهن در سراسر دنیا شیوع فراوان دارد. فقر آهن در زنان باردار و کودکان در حال رشد اهمیت ویژه ای دارد. با توجه به این اهمیت، مراقبتهای دوران بارداری تاکید سازمان بهداشت جهانی در سال 1998 گردید. یکی از نکات مورد توجه میزان آهن دریافتی و جذب آن می باشد. جذب آهن وابسته به اسیدیته ی شیره معده می باشد. در این تحقیق 3 گروه 15 تایی Rat انتخاب شدند که از نظر سن، جنس، محیط زیست و تغذیه از شروع تحقیق در محل نگهداری در شرایط یکسان بوده اند، به غذای گروه A و B به ترتیب kg/5gو 10g/kg جوش شیرین اضافه گردید. غذای گروه C بدون جوش شیرین به عنوان گروه شاهد منظور گردیده است. در بسیاری از روزها غذای A,B به طور کامل خورده نمی شد و در مجموع این دو گروه نسبت به گروه C با مقدار غذای کمتری سیر می شدند. پس از 3 ماه با ماده بیهوشی اثر حیوانات بیهوش شدند و از قلب آنها به طور مستقیم خون گرفته شد و آزمایش اندازه گیری ظرفیت اتصال تام آهن (TIBC) انجام شد. بعد از باز کردن شکم حیوانات محتویات معده خارج گردید و به PH عصاره ی هر معده اندازه گیری شد. نهایتا میانگینPH عصاره معده ها در گروه C (3)، میانگین (69/1 PH گروه A(3/8) و میانگین PH گروه B (3/8) مشاهده شد. میزان آهن و TIBC در گروه C ترتیب (72/5و 353 میکروگرم بر دسی لیتر )، در گروه A(8/52 و 2/480 میکروگرم بر دسی لیتر) و در گروه B و 9/309 میکرو گرم بر دسی لیتر ) مشاهده گردید. در مجموع در این تحقیق مشاهده گردید که مصرف جوش شیرین باعث افزایش PH (کاهش اسیدیته) معده گردیده، همچنین کاهش آهن سرم را سبب شده است. این تغییرات همراه افت TIBC سرم خون حیوان در گروه B و افزایش آن در گروه A در مقایسه با گروه کنترل بوده است.
رضا برزو، غلامحسین فعله گری، بیتا ترکمان،
دوره 4، شماره 4 - ( 10-1380 )
چکیده
مقدمه: تنفس ریتمیک یکی از روش های انحراف فکر است که جهت کنترل دردهای حاد مورد استفاده قرار می گیرد. انواع متخلفی از این تکنیک وجود دارد ولی تاکنون تحقیقی پیرامون این روش بر شدت درد بیماران پس از عمل ارتوپدی صورت نگرفته است.
روش کار: این پژوهش، نیمه تجربی و از نوع کارآزمایی بالینی بوده و هدف از آن تعیین تاثیر تنفس ریتمیک بر شدت درد و میزان مسکن دریافتی بیماران پس از عمل جراحی ارتوپدی است. در این پژوهش 68 بیمار که تحت عمل جراحی قرار گرفته بودند به طور تصادفی در یکی از دو گروه تجربی (34 نفر) و گروه کنترل (34 نفر) تقسیم شدند و در 24 ساعت اول بعد از عمل مورد بررسی قرار گرفتند. درد بیماران با استفاده از معیار مقیاس بصری 10 عددی شدت درد (VAS) و میزان مسکن دریافتی مورد ارزیابی قرار گرفت.
نتایج: تجزیه و تحلیل آماری از یافته های پژوهش نشان داد که تفاوت معنی داری از نظر شدت درد بین دو گروه تجربی و کنترل وجود داشت (P<0/001) . همچنین گروه تجربی میزان مسکن کم تری را نسبت به گروه کنترل دریافت کرده بودند. (P<0/001)
نتیجه گیری: با توجه به اطلاعات به دست آمده چنین می توان نتیجه گرفت که تنفس ریتمیک باعث کاهش شدت درد و میزان مسکن دریافتی بعد از عمل جراحی ارتوپدی شده است.
مهرداد روغنی، توراندخت بلوچ نژاد مجرد،
دوره 7، شماره 4 - ( 10-1383 )
چکیده
مقدمه: برخی حیوانات ازمایشگاهی نظیر موش صحرایی دیابتی در دازمدت یک پاسخ نوسی سپتیو تشدید شده به محرک های شیمیایی، مکانیکی و حرارتی نشان می دهند. از طرف دیگر، هیپرآلژزی بهدعنوان یکی از نشانه های مهم نوروپاتی ناشی از دیابت قندی در برخی از انسان های مبتلا شناخته می شود. با توجه به وجود شواهد در طب سنتی و نوین مبنی بر اثر ضد دیابتی برگ چغندر، در تحقیق حاضر اثر ضد درد احتمالی مصرف خوراکی برگ چغندر در موش های صحرایی نر دیابتی شده توسط داروی استرپتوزوتوسین مورد بررسی تحقیقاتی قرار گرفت.
روش کار: برای انجام کار، موش ها به طور تصادفی به پنج گروه کنترل، کنترل تیمار شده با برگ چغندر، کنترل تیمار شده با سدیم سالیسیلات (کنترل مثبت)، دیابتی و دیابتی تیمار شده با برگ چغندر تقسیم بندی شدند. پس از گذشت یک ماه پاسخ نوسی سپتیو در دو مرحله حاد و مزمن از آزمون فرمالین، بر مبنای یک معیار چهار درجه ای سنجش درد، مورد ارزیابی کمی قرار گرفت.
نتایج: نتایج حاصله نشان داد که در موش های دیابتی نمرات درد در هر دو فاز آزمون افزایش می یابد و تجویز خوراکی برگ چغندر به مدت یک ماه هرچند موجب کاهش معنی دار سطح گلوکز سرم گردید، ولی کاهش معنی دار نمرات درد را در هر دو فاز آزمون باعث نگردید. به علاوه گروه کنترل دریافت کننده سدیم سالیسیلات نیز کاهش معنی دار در نمره درد را فقط در فاز دوم آزمون فرمالین نشان داد.
نتیجه گیری: به طور خلاصه می توان گفت که تجویز برگ چغندر به مدت یک ماه به موش های دیابتی علیرغم اعمال اثرات ضد دیابتی، موجب تخفیف معنی دار پاسخ نوسی سپتو در موش های دیابتی در آزمون فرمالین نمی گردد.
مهرداد روغنی، توراندخت بلوچ نژاد مجرد، سمیرا یادگاری، سید روح اله میری،
دوره 9، شماره 3 - ( 7-1385 )
چکیده
مقدمه: با توجه به افزایش بروز آترواسکلروز و بیماریهای قلبی-عروقی در دیابت قندی و ضرورت کنترل این عارضه، در این پژوهش اثر مصرف خوراکی دانه اسفرزه به مدت 2 ماه بر پاسخگویی انقباضی آئورت ایزوله در مدل تجربی دیابت قندی در موش صحرایی مورد بررسی قرار گرفته است. روش کار: در این پژوهش تجربی 32 موش صحرایی نر از نژاد ویستار به طور تصادفی به چهار گروه کنترل، کنترل تحت تیمار با اسفرزه، دیابتی و دیابتی تحت درمان با اسفرزه تقسیمبندی شدند. برای دیابتی شدن موشها از داروی استرپتوزوتوسین به میزان 60 میلیگرم بر کیلوگرم به طور داخل صفاقی استفاده شد. دو گروه تحت تیمار با اسفرزه نیز پودر این گیاه مخلوط شده با غذای استاندارد موش را با یک نسبت وزنی 25/6درصد دریافت نمودند. پس از گذشت دو ماه پاسخ انقباضی حلقههای آئورت سینهای به کلرور پتاسیم و نور آدرنالین با استفاده از بساط بافت ایزوله مورد بررسی قرار گرفت. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آزمونهای آماری آنالیز واریانس و توکی استفاده شد. نتایج: میزان گلوکز سرم در گروه دیابتی افزایش معنیداری را در پایان ماههای اول و دوم در مقایسه با هفته قبل از آزمایش داشته(001/0 p<) ، در حالی که میزان گلوکز سرم در گروه دیابتی تحت درمان با اسفرزه کاهش معنیداری را در مقایسه با گروه دیابتی نشان نداد. به علاوه پاسخ انقباضی در گروه دیابتی تحت درمان با اسفرزه به کلرور پتاسیم (05/0p<) و نورآدرنالین (01/0 p<) به طور معنیدار کمتر از گروه دیابتی درمان نشده، بود. همچنین در پاسخ انقباضی به کلرور پتاسیم و نورآدرنالین در گروه کنترل تحت تیمار در مقایسه با گروه کنترل هیچگونه تغییر معنیداری مشاهده نگردید. نتیجه گیری: مصرف خوراکی دانه اسفرزه به مدت 2 ماه در کاهش پاسخ انقباضی سیستم عروقی و احتمالاً در جلوگیری از بروز هیپرتانسیون متعاقب آن، در مدل تجربی دیابت قندی نوع I در موش صحرایی موثر می باشد.
مهرداد روغنی، توراندخت بلوچ نژاد مجردی، مریم فلاح محمدی،
دوره 10، شماره 2 - ( 4-1386 )
چکیده
مقدمه: کاهش دادن سطح گلوکز و لیپیدهای نامطلوب سرم در بیماران دیابتی با استفاده از گیاهان دارویی از اهمیت بالینی زیادی برخوردار میباشد. در این راستا گیاه ماریتیغال دارای خاصیت کاهش دهندگی پراکسیداسیون لیپیدی و سطح لیپیدهای سرم در مدل تجربی هیپرلیپیدمی میباشد. لذا در بررسی حاضر اثر مصرف خوراکی و مزمن این گیاه بر میزان گلوکز، تری گلیسیرید، کلسترول توتال، کلسترول LDL و HDL موش صحرایی دیابتی مورد بررسی قرار گرفت. روش کار: در این مطالعه تجربی موشهای صحرایی ماده (36=n) به طور تصادفی به چهار گروه کنترل، کنترل تحت تیمار با ماریتیغال، دیابتی، و دیابتی تحت درمان با ماریتیغال تقسیمبندی شدند. دو گروه تحت تیمار با ماریتیغال، پودر گیاه مخلوط شده با غذای استاندارد موش (25/6 درصد) را به مدت 4 هفته دریافت نمودند. میزان گلوکز، تری گلیسیرید، کلسترول تام، کلسترول LDL و HDL سرم قبل از مداخله و در هفتههای دوم و چهارم پس از مداخله تعیین گردید. اطلاعات توسط آزمونهای آماری آنالیز واریانس با اندازهگیری مکرر، تی دانش آموزی و زوج، آنالیز واریانس یک طرفه و توکی تجزیه و تحلیل شد. نتایج: میزان گلوکز سرم در گروه دیابتی افزایش معنیداری را در هفته چهارم در مقایسه با هفته قبل از مداخله نشان داد (001/0p<) و در گروه دیابتی تحت درمان با ماریتیغال کاهش مختصر و غیر معنیدار در مقایسه با گروه دیابتی مشاهده شد. به علاوه سطح تری گلیسیرید در گروه دیابتی افزایش معنیداری را در هفته چهارم نسبت به هفته قبل از بررسی (05/0p<) نشان داد و سطح تری گلیسیرید در هفته چهارم در گروه دیابتی تحت درمان با ماریتیغال در مقایسه با گروه دیابتی به طور معنیداری پائینتر بود (05/0p<). همچنین یک کاهش معنیدار در سطح کلسترول سرم در گروه دیابتی تحت درمان با ماریتیغال در هفته چهارم در مقایسه با گروه دیابتی مشاهده شد (05/0p<). از طرف دیگر، میزان کلسترول HDL و LDL در گروه دیابتی تحت تیمار در همین هفته در حد معنیدار و به ترتیب بیشتر و کمتر از گروه دیابتی بود (05/0p<). نتیجه گیری: مصرف خوراکی و درازمدت بخش هوائی گیاه ماریتیغال در مدل تجربی دیابت قندی اثر هیپوگلیسمیک نداشته و موجب تغییرات مطلوب و سودمند در سطح لیپیدهای خون میگردد.
محمد رضا پالیزوان، زهرا ساری، محمود رضا نخعی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده
مقدمه: تا کنون تحقیقات زیادی در زمینه اثرات فیزیولوژیک اسیدهای چرب ترانس موجود در مارگارین بر روی انسانها و حیوانات انجام گرفته است. هدف از این مطالعه بررسی اثر روغن مارگارین بر روی تولید مثل موش های صحرایی نژاد ویستار است. روش کار: این مطالعه از نوع تجربی است. برای بررسی اثر مارگارین بر روی تولید مثل، 46 موش صحرایی نر و ماده نژاد ویستار به چهار گروه تقسیم شدند. در سه گروه آزمون، به غذای استاندارد آنها روغن مارگارین به میزان 3 درصد اضافه شد و به گروه کنترل یا گروه چهارم فقط غذای استاندارد داده شد. در گروه آزمون اول موشهای نر و ماده مارگارین دریافت کردند. در گروه آزمون دوم فقط موشهای ماده مارگارین دریافت کردند. و در گروه آزمون سوم فقط موشهای نر مارگارین دریافت کردند. یک ماه پس از شروع مصرف غذا، عمل جفتگیری و تولید مثل در آنها انجام گرفت و در تمام طول حاملگی حیوانات از همان رژیم غذایی قبلی استفاده میکردند. پس از زایمان؛ تعداد کل نوزادان و تعداد نوزادان نر و ماده، وزن نوزادان و میزان مرگ و میر نوزادن در گروههای مختلف مورد ارزیابی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده ازآنالیز واریانس یک طرفه انجام شد. نتایج: نتایج به دست آمده از مقایسه دادهها در چهار گروه مورد آزمون نشان دهنده افرایش معنیدار وزن نوزادن و نسبت نوزادان ماده در گروه دوم نسبت به گروه کنترل و گروه اول بود. همچنین مقایسه میزان مرگ و میر نوزادان در گروههای چهار گانه نشان دهنده افزایش معنیدار مرگ و میر نوزادان در گروه دوم نسبت به گروههای دیگر بود. از طرف دیگر بین تعداد نوزادان در گروههای مختلف اختلاف معنیداری وجود نداشت. نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان داد که تجویز روغنهای مارگارین حاوی اسیدهای چرب ترانس به موشهای ماده میتواند به شکل معنیداری سبب افزایش وزن، افزایش نسبت نوزادان ماده و افزایش میزان مرگ و میر در نوزادان گردد.
محمدرضا پالیزوان، یحیی ژند،
دوره 11، شماره 3 - ( 7-1387 )
چکیده
مقدمه: امروزه کیندلینگ شیمیایی با پنتیلن تترازول به عنوان یکی از مدلهای ایجاد صرع به شکل وسیعی مورد استفاده قرار میگیرد. برای رسیدن به کیندلینگ در حیوانات، نیاز به تزریقات مکرر دارو در طی زمان وجود دارد. در این مقاله، نتایج حاصل از آزمایشاتی ارائه شده که این فرضیه را مورد آزمون قرار میدهند که پس از چهار بار تزریق ابتدایی پنتیلن تترازول فقط گذشت زمان میتواند سبب پیشرفت کیندلینگ گردد. روش کار: این تحقیق تجربی بر روی 32 موش نر نژاد ویستار انجام گرفته است. موشها به دو گروه تقسیم شدند، گروه کنترل که با تزریق پشت سر هم پنتیلن تترازول (دوز 5/37 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن حیوان، هر 48 ساعت یک بار) کیندل شدند و گروه آزمون که پس از دریافت 4 دوز پنتیلن تترازول برای مدت 32 روز، وارد استراحت زمانی بدون تزریق دارو شدند. در انتها دو گروه دوزهای یکسانی از پنتیلن تترازول را به شکل همزمان دریافت کرده و متغیرهای تشنجی در دو گروه ثبت شده و دادهها با استفاده از آزمون تی دانش آموزی و آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون توکی مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج: نتایج نشان داد که بین گروههای کنترل و آزمون در پارامترهای تشنجی همانند مرحله حمله (کنترل26/0±75/4، آزمون 29/0 ± 75/4) مدت زمان لازم برای رسیدن حیوان به مرحله دوم تشنج (کنترل60/16±72/165، آزمون 68/38±22/216)، مدت زمان رسیدن حیوان به مرحله پنجم تشنج (کنترل38/0±13/2، آزمون 64/0±47/3) و مدت زمانی که حیوان در مرحله پنج تشنج بسر میبرد(کنترل42/2 ± 15/21، آزمون 20/1±42/23) اختلاف معنیداری وجود ندارد. نتیجه گیری: نتایج این تحقیق درک جدیدی را در پیشرفت کیندلینگ شیمیایی با پنتیلن تترازول در طول زمان ارائه میکند.
وحید شیبانی، محمد رضا افرینش خاکی، زهرا حاجی زاده، ماندانا جعفری، راضیه عرب نژاد، علی شمسی زاده،
دوره 11، شماره 3 - ( 7-1387 )
چکیده
مقدمه: در مطالعه حاضر، با استفاده از مدل درد حاد و مزمن اثر تزریق داخل بطنی رتینوئیک اسید در موشهای صحرایی بر آستانه درد مورد ارزیابی قرار گرفت. روش کار: در این مطالعه از آزمون tail - flick و آزمون فرمالین جهت تعیین آستانه درد استفاده شد. در هر آزمون آستانه درد حاد و مزمن (یک و دو هفته) 252 سرموش صحرایی نر بالغ با وزن(25±275)ﮔرم مورد ارزیابی قرار گرفت. در مدل حاد، 30 دقیقه قبل از تست رفتاری دارو به صورت تک دوز و در مدل مزمن، دارو بمدت یک یا دو هفته تزریق میشد. حیوانات در هر مدل، به صورت تصادفی در 6 گروه هفت تایی تقسیمبندی شدند. در چهار گروه اول دوزهای 6 ،3 ، 1، 5/0 میکروگرم داخل بطنی رتینوئیک اسید، در گروه پنجم حلال رتینوئیک اسید (DMSO + آب مقطر) و در گروه ششم محلول ACSF به صورت داخل بطنی تزریق شد. نتایج: نتایج نشان داد که تزریق حاد داخل بطنی رتینوئیک اسید آستانه درد را به روش tail - flick تغییر نمیدهد اما تجویز مزمن رتینوئیک اسید در مقادیر 6 ،3 ، 1، 5/0 میکروگرم داخل بطنی به مدت یک و دو هفته به طور معنیداری آستانه درد را در مقایسه با گروه DMSO کاهش میدهد(05/0>p). همچنین تزریق دوز 3 میکروگرم داخل بطنی رتینوئیک اسید به مدت دو هفته آستانه درد را در فاز اول آزمون فرمالین کاهش میدهد. نتیجه گیری: چنین نتیجهگیری شد که تزریق داخل بطنی رتینوئیک اسید به مدت طولانی به طور معنیداری سبب افزایش واکنشهای درد در موشهای صحرایی میشود.
محمود سلامی، غلامعلی حمیدی، زهرا آقانوری، مژگان دادخواه،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1387 )
چکیده
مقدمه: پیامهای حسی و فعالیت ذاتی مدارهای نورونی در ابتدای زندگی تکامل سیستمهای حسی را به طور عمیقی تحت تاثیر قرار میدهند. یکی از راههای بررسی نقش سیگنالهای حسی محیطی در تکامل عصبی، محرومیت از نور از طریق پرورش حیوانات در تاریکی کامل است. روش کار: در این مطالعه تجربی 18 موش صحرایی نر نژاد ویستار در سن 75 روزگی در دو گروه تحت آزمایش قرار گرفتند. یک گروه در دوره طبیعی نور- تاریکی نگهداری شدند (گروه شاهد) و گروه دیگر از زمان تولد تا هنگام انجام آزمایشات و نیز در طول این دوره در تاریکی کامل پرورش یافتند (گروه مورد). حافظه فضایی حیوانات پس از رها شدن در ماز آبی موریس بررسی شد. مدت زمان لازم برای یافتن سکوی نجات و نیز مسافت پیموده شده طی آن محاسبه گردید و عملکرد موشهای صحرایی در دو گروه مورد مقایسه قرار گرفت. در هر روز 4 جلسه آزمایش انجام میشد و مطالعه 6 روز ادامه یافت. سپس آزمایشات پروب و پس از پروب برای نشان دادن میزان پایداری یادگیری انجام شدند. نتایج: در زمان رسیدن به سکوی نجات، حیوانات گروه شاهد برتری قابل توجهی نسبت به همتایان خود در گروه مورد نشان دادند(009/0p<). همچنین موشهای پرورش یافته در شرایط استاندارد نور – تاریکی مسافت کمتری را برای یافتن سکو طی میکنند(034/0p<). عملکرد بهتر گروه شاهد نسبت به گروه مورد در نیمه اول آزمایشات مشاهده شد اما این دو گروه بتدریج رفتار مشابهی را در ماز بروز میدادند. نتیجه گیری: محرومیت از نور میتواند جستجوی فضایی در ماز آبی را تحت تاثیر قرار دهد بگونهای که حیوانات توانایی کمتری در یافتن سکوی نجات ماز براساس علائم فضایی اطراف نشان میدهند.
ابراهیم نبئی، فرشته معتمدی، سید محمد علی شریعت زاده، معصومه نبئی،
دوره 12، شماره 2 - ( 7-1388 )
چکیده
مقدمه: خواب با حرکات سریع چشمها (مرحله رم) در پردازش حافظه نقش دارد. دوره زمانی متعاقب یادگیری که در آن مقدار خواب رم بالاتر از سطوح نرمال بوده و اعمال محرومیت از آن باعث اختلال در حافظه می شود را پنجرههای خواب متناقض میگویند. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط خواب رم و حافظه از طریق ثبت امواج مغزی و اعمال محرومیت در موش صحرایی نژاد ان- ماری میباشد. روش کار: در این مطالعه تجربی آزمایشگاهی موشهای صحرایی نر نژاد ان- ماری تحت آموزش فعال دو طرفه یک جلسه 100 تریالی قرار گرفتند. یک هفته بعد حافظه مورد آزمایش قرار گرفت. در بخش الکتروفیزیولوژی فاکتورهای مختلف خواب و بیداری در سطوح پایه و 4-1 ساعت پس از آموزش ثبت شدند. در بخش رفتاری حیواناتی که به مرز 70درصد یادگیری رسیدند در دو دوره 4-1 و 8-5 ساعت پس از یادگیری توسط تکنیک سکوی آب از خواب رم محروم شدند. نتایج: میزان خواب رم در گروهی که به70 درصد یادگیری رسیدند در 4-1 ساعت متعاقب یادگیری نسبت به سطوح پایه (01/0p<) و گروهی که به مرز 70درصد یادگیری نرسیدند بیشتر است (05/0 p<). سایر فاکتورها بین دو گروه و قبل و بعد از آموزش تفاوت معنیداری نشان ندادند. در بخش رفتاری تنها حیوانات محروم در 4-1 ساعت پس از یادگیری نسبت به گروه شاهد اختلال در حافظه را نشان دادند (05/0 p<). نتیجه گیری: خواب متناقض افزایش یافته در 4-1 ساعت پس از یادگیری تحت شرایط فوق در تثبیت حافظه موثر است و این دوره را می توان به عنوان پنجره خواب متناقض مطرح نمود.
سید محمد علی شریعت زاده، احمد همتا، ملک سلیمانی، زهرا رسولی،
دوره 12، شماره 2 - ( 7-1388 )
چکیده
مقدمه: سرطان پوست یکی از مهمترین و شایعترین سرطانهای رایج در جهان است. این بیماری رتبه اول در بین مردان و رتبه دوم در بین زنان را به خود اختصاص داده است. این مطالعه با هدف تعیین تغییرات کروموزومی ایجاد شده در بروز سرطان پوست القایی در موش های صحرایی صورت گرفت.
روش کار:در این پژوهش بنیادی، 20 موش صحرایی نژاد اسپراگودالی به طور تصادفی به دو گروه مساوی آزمایش و کنترل تقسیم شدند. در گروه آزمایش با استفاده از تزریق زیر جلدی 5/2 میلی گرم ماده کاسینوژنیک 7و12 دی متیل بنزآلفاآنتراسن ایجاد سرطان پوست شد. تومورهای ایجاد شده در گروههای مورد آزمایش به محیط کشت منتقل و کروموزومهای متافازی تهیه گردید. سپس رنگ آمیزی باندینگ انجام گرفت و ژنهای مستقر در آنها شناسائی گردید. همچنین از روش مقایسه ژنومیک جهت تعمیم نقش احتمالی آنها به انسان استفاده شد. روشهای هسیتوپاتولوژی و ایمنوهیستوشیمی برای شناسائی و تعیین مراحل توموری به کار گرفته شد.
نتایج: بیشترین و مشترک ترین تغییرات کروموزومی در بین مجموعههای کروموزومی مطالعه شده به ثبت رسید چنانچه افزایش عددی در کروموزومهای شماره 1، 15و 17 و کاهش عددی در کروموزومهای شماره 1، 7، 10 و 15 مشاهده شد. علاوه بر این، تغییرات ساختاری از جمله حذف در کروموزومهای شماره 1، 4،8 ، 9 ، 10، 15 و 17 و اضافه شدگی در کروموزوم 15 مشاهده گردید.
نتیجه گیری: پیشبینی میگردد ژنهای CST6، PRKCDBP، PTCH1، DKK3،BRMS1، CDKN1C، CD81، DMP1، CDKN2B ، EEF1A1 ، HRAS، CASP2 و KLF4 در بروز سرطان پوست دخالت دارند.
انتظار محرابی نسب، مظفر خزاعی، صابر خزاعی،
دوره 12، شماره 4 - ( 12-1388 )
چکیده
مقدمه: مطالعات بالینی وابستگی بین صرع و هیپوگنادیسم را پیشنهاد میکنند. هدف از تحقیق حاضر شناسایی اثرات صرع ناشی از کیندلینگ با پنتیلن تترازول بر هورمونها و برخی پارامترهای تولید مثلی در موش صحرایی نر میباشد. روش کار: در این پژوهش تجربی- آزمایشگاهی موشهای صحرایی نر بالغ از نژاد ان- ماری در دو گروه کنترل و کیندلینگ قرار گرفتند. جهت ایجاد کیندلینگ، پنتیلن با مقدار40 میلیگرم بر کیلوگرم با فواصل 48 ساعته به روش تزریق داخل صفاقی تجویز شد. در مجموع هر حیوان 13 مقدار دریافت کرد. در پایان حیوانات توزین و با اتر بیهوش شده و خونگیری از قلب انجام و سطح سرمی تستوسترون، پرولاکتین، هورمون محرک فولیکولی و هورمون لوتئینی اندازهگیری شد. جهت بررسی تحرک و مورفولوژی اسپرمها نمونه بافتی از اپیدیدیم جدا و در محیط کشت DMEM/F12 خرد و به مدت 15 دقیقه در انکوباتور قرار داده و برررسی شد. بیضهها نیز جدا و وزن آنها بین دو گروه مقایسه گردید. همچنین وزن دو گروه حیوانات با هم مقایسه شد. نتایج: کیندلینگ با پنتیلن تترازول باعث کاهش معنیدار سطح سرمی تستوسترون و هورمون لوتئینی و افزایش پرولاکتین شد؛ اما سطح سرمی هورمون محرک فولیکولی در بین دو گروه تفاوتی نداشت. در گروه کیندلینگ حرکات اسپرم کاهش معنیداری نسبت به گروه کنترل داشت. وزن بیضهها بین دو گروه تفاوت معنیداری نداشت اما میزان وزن گیری حیوانات گروه کیندلینگ کمتر از گروه کنترل بود. نتیجه گیری: صرع ناشی از کیندلینگ با پنتیلین تترازول با تغییر سطح سرمی هورمونهای جنسی و کاهش تحرک اسپرم میتواند بر فرایند تولید مثل اثر منفی بگذارد.
جمال فلاحتی، رحمت اله جدیدی،
دوره 13، شماره 1 - ( 2-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از شایعترین شکایات بیماران مراجعه کننده به کلینیک چشم، سردرد و درد چشم است و انحراف چشم به خارج در ایجاد یا تشدید آن نقش دارد. این مطالعه با هدف تعیین رابطه سردرد یا درد چشم با میزان اگزوتروپی انجام شد. مواد و روش ها: روش نمونهگیری در این مطالعه توصیفی- مقطعی که بر روی افراد مراجعه کننده با علایم سردرد و درد چشم به کلینیک بیمارستان امیرکبیر در سال 1385 انجام شد، غربالگری بود. معیارهای ورود شامل سن بالای 3 سال، رد سایر علل چشمی سردرد و درد چشم و رد علل انکساری بود. بیماران با علت ارگانیک سردرد از قبیل تومور نیز از مطالعه حذف شدند. برای بیماران پرسشنامه تهیه شد و تست Cover–Uncover جهت تعیین وجود اگزوتروپی انجام گرفت. یافته ها: از مجموع 206 نفر شرکت کننده در این مطالعه 77/90 درصد مبتلا به انحراف چشم به خارج بوده و اکثر آنها خانم بودند. شایعترین علامت این بیماران، سردرد بود. رابطه مستقیمی بین سر درد و درد چشم با انحراف چشم به خارج مشاهده شد که با جنسیت نیز رابطه مستقیم داشت. نتیجه گیری: با توجه به رابطه مستقیمی که بین اگزوتروپی و سر درد و درد چشمی وجود دارد برای بیماران مراجعه کننده با این شکایات حتماً باید معاینه انحراف چشم صورت پذیرد تا بتوان در صورت لزوم درمان جراحی یا غیر جراحی توصیه کرد.
اکرم عیدی، مهسا آل ابراهیم، مریم عیدی، علی حائری روحانی، پژمان مرتضوی،
دوره 14، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: مولیبدن عنصری کمیاب و ضروری برای جانوران و گیاهان است. مولیبدن به عنوان یک کوفاکتور در تعداد محدودی از آنزیمهای پستانداران شامل گزانتین دهیدروژناز، آلدئید اکسیداز و سولفیت اکسیداز عمل میکند و اعتقاد بر این است که یک عنصر کمیاب ضروری در تغذیه جانوران است. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی توانایی محافظت کبدی سدیم مولیبدات در مقابل آسیب کبدی القاء شده با تتراکلرید کربن میباشد. مواد و روشها: در یک مطالعه تجربی، موشهای صحرایی نر بالغ دو بار در هفته و به مدت 28 روز تتراکلریدکربن (50% تتراکلرید کربن در روغن زیتون، 1 میلیلیتر بر کیلوگرم وزن بدن) را به صورت تزریق درون صفاقی دریافت کردند و به طور همزمان طی 28 روز سدیم مولیبدات را روزانه به صورت خوراکی با دوزهای 05/0، 1/0 و 2/0 گرم بر کیلوگرم وزن بدن دریافت نمودند. یافتهها: آزمایشات بافتی پاتولوژیکی در موشهای صحرایی تیمار شده با تتراکلریدکربن آسیب کبدی گستردهای را به شکل تخریب سلول های کبدی و نکروز، دژنراسیون چربی و نفوذ سلولهای التهابی نشان داد، در حالی که تغییرات بافتی پاتولوژیکی القاء شده با تتراکلریدکربن در اثر تیمار با سدیم مولیبدات به شکل معنیداری کاهش یافته است. نتیجهگیری: نتایج این مطالعه پیشنهاد میکند که سدیم مولیبدات میتواند از کبد موشهای صحرایی در برابر آسیب اکسیداتیو ناشی از تتراکلریدکربن محافظت نماید و احتمالاً اثر حفاظت کنندگی خود را با مهار برهم کنشهای شیمیایی سموم که آغاز کننده استرس اکسیداتیو، پراکسیداسیون لیپید و تغییرات مولکولی هستند و نهایتاً به نکروز بافت کبد منجر میشوند، اعمال نماید.
مریم یادگاری، مظفر خزاعی، یزدان حمزوی، علی رضا طلوعی،
دوره 14، شماره 2 - ( 3-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: گیاه غازیاقی خواص متنوعی داشته و در غرب کشور مصرف غذایی و داروئی دارد. در مطالعات قبلی ما خواص درمانی و حفاظتی آن در مقابل زخم معده ثابت شد. هدف تحقیق حاضر شناسایی اثرات جانبی این گیاه بر باروری موش ماده صحرایی است.
مواد و روشها:در این مطالعه تجربی ، موشهای صحرایی ماده نزائیده از نژاد NMRI (190-160 گرم) در سه بخش به شکل دو زیر گروه آزمایش که عصاره گیاه (150 میلی گرم بر کیلوگرم) و کنترل که آب مقطر (2 میلیلیتر بر کیلوگرم) را به روش داخل صفاقی دریافت کردند. تعداد حیوانات در تمام گروههای نهایی مساوی بود (8n=). در آزمایش اول، موشهای ماده، تک دوز عصاره و یا آب مقطر را دریافت کردند ، در آزمایش دوم: موشهای ماده حامله در دوره قبل از لانه گزینی (روزهای 5-1 بارداری) و در آزمایش سوم در مرحله لانه گزینی (روزهای 7-5 بارداری)، عصاره و یا آب مقطر گرفتند. در هر سه آزمایش مکانهای لانه گزینی و نوزادان شمارش شدند. برای مقایسه بین گروهها از آزمون تی استفاده شد و 05/0p< معنی دار در نظر گرفته شد.
یافتهها: در هر سه گروه آزمایش، بین تعداد نوزادان و تعداد مکانهای لانه گزینی در گروه مورد با کنترل خود اختلاف آماری معنیدار وجود داشت. این تفاوت در آزمایش اول و سوم، بارزتر بود.
نتیجهگیری: عصاره غازیاقی دارای اثرات ضد باروری بارز در موش صحرایی است.
سهیلا نطاق، مسعود فریدونی، ناصر مهدوی شهری،
دوره 14، شماره 3 - ( 5-1390 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: تحقیقات نشان میدهد، برخی افرادی که زندگی پراسترسی دارند علیرغم دارا نبودن عوامل خطر بیماریهای قلبی عروقی، دچار این بیماری میشوند. بنابراین استرس، یکی از مهمترین عوامل در ایجاد این بیماری است. در مطالعه حاضر، اثر احتمالی استرس مزمن شنای اجباری و استرس صدا در القای تغییرات بافتی عروق قلب، مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی- آزمایشگاهی از موشهای صحرائی نر نژاد ویستار استفاده شد. دو نوع متفاوت استرس مزمن، شامل استرس جسمانی شنای اجباری و استرس روانی صدا در نظر گرفته شد. در هر گروه پس از پایان دوره استرس، شاخصهایی همچون نسبت قطر لومن به قطر خارجی رگ، نسبت قطر مدیا به قطر خارجی رگ، نسبت قطر آدوانتیس به قطر خارجی رگ و نسبت ضخامت دیواره به قطر خارجی رگ مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافتهها: استرس شنای اجباری و استرس صدا هر یک به تنهایی سبب افزایش نسبت قطر مدیا به قطر خارجی رگ (001/0p<) و کاهش قطر لومن به قطر خارجی رگ (05/0p<) شدند. افزایش ضخامت دیواره به قطر خارجی رگ در گروه استرس شنای اجباری (01/0p<) و گروه استرس صدا (05/0p<) مشاهده شد. همچنین افزایش قطر آدوانتیس به قطر خارجی رگ در گروه استرس شنای اجباری (05/0p<) مشاهده شد.
نتیجه گیری: این یافتهها پیشنهاد میکند که استرس مزمن میتواند عامل بروز تغییرات ساختاری رگهای کرونر بوده، که این امر زمینه را برای بروز آترواسکلروزیس و بیماری قلبی عروقی فراهم میآورد.
مرتضی بهنام رسولی، نرگس غیور، محمدباقر غیور، محمد مهدی اجتهادی،
دوره 14، شماره 6 - ( 11-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: گیاه چرخه (Launaea acanthodes) از گیاهان داروئی مرسوم مناطق مرکزی ایران است. مطالعه حاضر به منظور بررسی اثرات هیپوگلیسمیک احتمالی تجویز عصارۀ آبی- الکلی گیاه چرخه و همچنین ﺗٲثیر آن بر سطوح سرمی انسولین و فاکتورهای بیوشیمیایی خون در موشهای صحرایی سالم و دیابتی انجام گرفته است.
مواد و روشها: در این تحقیق تجربی- آزمایشگاهی ٢۴ سر موش صحرایی نر بالغ نژاد ویستار با وزن تقریبی ٢٥٠ تا ٣٠٠ گرم به طور تصادفی در چهار گروه شش تایی، شامل: گروه کنترل سالم، گروه دیابتی، گروه دیابتی+انسولین و گروه دیابتی+عصاره آبی- الکلی چرخه تقسیم شدند. تیمار حیوانات هر گروه به صورت روزانه و به مدت ٢١ روز انجام شد. نمونهگیری خون در روز اول آزمایش از طریق دم (سنجش قند خون به روش گلوکومتری) و در روزهای 15 و 30 آزمایش از طریق سینوس وریدی گوشه چشم به منظور اندازهگیری سطوح سرمی گلوکز، انسولین و فاکتورهای بیوشیمیایی (کلسترول، تری گلیسرید، LDL و HDL) انجام شد.
یافته ها: نتایج حاصل نشان دهنده کاهش معنیدار (001/0p<) میزان قند خون و افزایش معنیدار (05/0p<) سطح انسولین خون در گروه دیابتی+عصاره آبی- الکلی، در مقایسه با سایر گروههای دیابتی، در پایان دوره آزمایش است.
نتیجه گیری: عصاره آبی- الکلی گیاه چرخه قادر به پائین آوردن قند خون و برگشت حیوانات به شرایط یوگلیسمیک است. اثرات هیپوگلیسمیک عصاره گیاه احتمالا ناشی از تحریک سنتز و ترشح انسولین و یا هیپرپلازی سلولهای بتای باقیمانده در پانکراس است. اثرات مشاهده شده ممکن است به خواص آنتی اکسیدانی ترکیبات فلاونوییدی عصاره گیاه نیز مربوط باشد.
اکرم عیدی، طاهره اشراقی، علی حائری روحانی، مریم عیدی، مهسا جولاییان،
دوره 15، شماره 1 - ( 1-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: گزارشات مبتنی بر ارتباط بین ویتامین 12B و عملکرد شناختی وجود دارد. در بیماران با کاهش حافظه، اندازهگیری ویتامین 12B سرم به صورت روزمره جهت تشخیص اولیه انجام میشود. با توجه به نقش سیستم کولینرژیک و ویتامین 12B در فرایند حافظه، در تحقیق حاضر اثر میانکنش بین ویتامین 12B و نیکوتین بر به یادآوری حافظه با استفاده شیوه احترازی غیرفعال در موشهای صحرایی نر بالغ مورد ارزیابی قرار گرفت.
مواد و روشها: تحقیق حاضر مطالعهای تجربی است. داروها شامل ویتامین 12B (دوزهای 01/0، 02/0، 03/0، 05/0، 1/0 و 1 میکروگرم بر رت) و نیکوتین (دوزهای 1/0، 5/0 و 1 میکروگرم بر رت) میباشند که تیمار به صورت درون بطن مغزی بلافاصله بعد از جلسه آموزش انجام گردید. تمامی داروها به صورت درون بطن مغزی در حجم 1 میکرولیتر بلافاصله پس از جلسه آموزش تیمار گردید. ارزیابی میزان به یادآوری حافظه با استفاده از شیوه احترازی غیر فعال صورت گرفت. آزمون بیادآوری 24 ساعت پس از جلسه آموزش جهت تعیین حافظه دراز مدت انجام گردید. دادهها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج تحقیق حاضر نشان داد که ویتامین 12B و نیکوتین موجب افزایش معنیداری در به یادآوری حافظه در حیوانات گردیده است. نیکوتین موجب افزایش معنیداری در پاسخ ویتامین 12B در به یادآوری حافظه در حیوانات میگردد.
نتیجهگیری: احتمالا ویتامین 12B از طریق تحت تأثیر قرار دادن سیستم کولینرژیک در فرایند به یادآوری حافظه عمل میکند.
راضیه خالصی، جعفر سلیمیان، شهرام نظریان، زهرا احصائی ، علی اصغر رحیمی، نفیسه امینی، سید محمد مؤذنی،
دوره 15، شماره 1 - ( 1-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: باکتری اشریشیا کلی انتروتوکسیژنیک مهمترین عامل باکتریایی ایجاد کننده اسهال است. عوامل حدت زای اختصاصی مانند انتروتوکسینها و عوامل کلونیزاسیون، این باکتری را از سایر گروههای ای. کلی متمایز میکند. در این مطالعه توکسین حساس به حرارت تخلیص شده و از آن میتوان جهت سنجش آنتی توکسین در روش الایزای مبتنی بر گیرنده گانگلیوزیدی GM1 و شناسایی باکتری مولد توکسین استفاده کرد.
مواد و روشها: این مطالعه از نوع تجربی است. جهت تولید و تخلیص توکسین، ابتدا سویه باکتری مولد توکسین حساس به حرارت کشت داده شد. پروتئینهای محلول در مایع رویی با سولفات آمونیوم ترسیب و توکسین با استفاده از روشهای بیوشیمیایی تخلیص شد و پروتئین تخلیص شده علیه تریس 02/0 مولار در 8=pH دیالیز و نمونه بر روی ژل الکتروفورز بررسی گردید. از روش الایزای مبتنی بر گیرنده گانگلیوزیدی GM1 جهت شناسایی و سنجش میزان توکسین تخلیص شده استفاده شد و اثر خنثی کنندگی آنتی بادی ضد زیر واحدB روی توکسین حساس به حرارت نیز به این روش مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: وجود باندهای 28 و 12 کیلودالتونی نشانگر تخلیص توکسین بود. این مطالعه نشان داد که آنتی بادی ضد زیر واحدB نوترکیب، توانایی شناسایی توکسین تخلیص شده و مهار اتصال آن به گیرنده GM1 را داراست. آنتی بادی ضد زیر واحدB نوترکیب میتواند تا 80 درصد از اتصال توکسین به گیرنده GM1 جلوگیری نماید.
نتیجه گیری: تخلیص توکسین حساس به حرارت و راه اندازی روش الایزای مبتنی بر گیرنده گانگلیوزیدی GM1 که میتواند در شناسایی دقیق و بررسی اپیدمیولوژیک جدایههای کلینیکی مورد استفاده واقع شود.