15 نتیجه برای بیماران
زهره عنبری، سوگند تورانی، محمود محمودی،
دوره 2، شماره 9 - ( 1-1378 )
چکیده
پژوهش حاضر، یک مطالعه مقطعی بوده که بر روی بیماران بستری شده مرکز درمانی آموزشی ولیعصر (عج) در شهر اراک در نه ماهه اول سال 1378 انجام شده است .
هدف از انجام این تحقیق ، تععین ارتباط بین عفونتهای بیمارستانی با سن و جنسیت بیماران بستری شده ، تعیین عفونتهای بیمارستانی بر حسب نوع عفونت ، نوع بخش و نوع میکروارگانیزم مسوول عفونت بوده است.
بیشترین درصد عفونتهای بیمارستانی در مردان با 3/8% و در زنان با 1/7% مشاهده گردید (p<0.05). بدین ترتیب ارتباط معنی داری بین عفونتهای بیمارستانی با جنسیت بیماران بستری شده مشاهده گردید. همچنین بیشترین درصد عفونت ،مربوط به بخش ICU جراحی با 6/34% (p<0.05)و شایعترین نوع عفونت ، عفونت محل جراحی (SSI) بوده است . بدین ترتیب اختلاف معناداری بین عفونت بیمارستانی با نوع عفونت و نوع بخش وجود داشته است .
شایعترین نوع میکروارگانیزم مسوول عفونت ، استافیلوکوک اورئوس (S.aureus) با فراوانی 41/1% بوده است که در حقیقت باکتری های گرام مثبت ، عامل ایجاد عفونتهای بیمارستانی محسوب گردیدند.
اکرم بیاتی،
دوره 3، شماره 4 - ( 10-1379 )
چکیده
رضایتمندی بیماران مفهومی است که امروزه در مراقبت های پزشکی اهمیت ویژه ای یافته است .می توان گفت مراقبت های بهداشتی که به بیماران ارائه می گردد دارای کیفیت بالایی نیست مگر آنکه بیماران از آن خدمات راضی باشند. پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی تحلیلی است که با هدف تعیین میزان رضایت بیماران بستری از خدمات ارائه شده در بیمارستان انجام شده است. نمونه گیری به روش تصادفی طبقه بندی شده با تخصیص مناسب بود و مطالعه بر روی 2400 بیمار بستری در کلیه بیمارستان های تابعه که به صورت تصادفی ساده از هر بخش انتخاب شده بودند انجام شد. ابزار پژوهش پرسشنامه ای مشتمل بر 87 سوال در زمینه خدمات ارائه شده در واحدهای مختلف بیمارستانی بود که به روش مصاحبه با بیمار تکمیل گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار تی تست آنالیز واریانس، میانگین های چندگانه، کای دو و شاخص های مرکزی استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین میانگین میزان رضایت بیماران بستری در بخش های مختلف بیمارستانهای امیرکبیر، طالقانی، امام سجاد آشتیان و والفجر تفرش تفاوت آماری معنی داری وجود دارد.(P<0/05) بین میانگین رضایتمندی بیماران از بیمارستان های مختلف تابعه دانشگاه تفاوت آماری وجود دارد (P=0/04) و بیشترین میزان رضایت بیماران مربوط به بیمارستان امیرکبیر اراک است. بین میانگین رضایتمندی بیماران از مراکز اموزشی درمانی با مراکز درمانی تفاوت معنی دار مشاهده نشد. بین متغیرهای تعداد دفعات بستری و تعداد روزهای بستری با میانگین رضایتمندی بیماران رابطه معکوس وجود داشت. در مقایسه بین میانگین رضایتمندی بیماران از واحدهای مشابه در بیمارستان های مختلف، آزمون های آماری تفاوت را در بین واحدهای پرستاری و مامایی بیمارستان ها نشان داد.(P<0/05) در مقایسه بین میانگین رضایتمندی بیماران از بخش های مشابه بیمارستان ها، میانگین رضایتمندی از بخش های نوزادان (P=0/04) و اطفال (P<0/05) در بیمارستان های مختلف نسبت به سایر بخش ها تفاوت آماری معنی دار نشان داد. در نتیجه مهم ترین عامل در تفاوت رضایت بیماران از بیمارستان های مختلف مربوط به حجم مراقبت های پرستاری و مامایی می باشد.
محمد رفیعی، محمدتقی آیت الهی،
دوره 5، شماره 4 - ( 10-1381 )
چکیده
مقدمه: مدت زمان اقامت بیماران در بیمارستان یک مساله مهم در تصمیم گیری های بهداشتی است که افزایش آن می تواند هزینه زیادی را متوجه بیمار یا سیستم های بهداشتی-درمانی مانند شرکت های بیمه نماید. هم چنین خطر بروز عفونت های بیمارستانی را افزایش می دهد. بنابراین شناخت، تحلیل مدل بندی مدت اقامت بیماران در بیمارستان ها می تواند مقدمه ای جهت شناخت چگونگی این امر باشد.
روش کار: به منظور تعیین مدل اقامت بیماران و برخی عوامل دموگرافیک موثر بر آن، از بیمارستان های ولیعصر و تامین اجتماعی شهر اراک در سال 1381، به ترتیب 1428 و 816 بیمار به صورت تصادفی سیستماتیک انتخاب و متغیرهای مدت اقامت، سن، جنس، محل تولد و محل زندگی آنها ثبت گردید. سپس جهت تحلیل داده ها از آمار توصیفی و تحلیلی شامل استفاده از روش های مدل بندی توزیع های آمیخته، مدل های رگرسیونی پوآسن، روش های رگرسیون معمولی، روش آنالیز کوواریانس و آزمون t استفاده شد.
نتایج: یافته های بررسی نشان داد که متوسط اقامت بیماران در بیمارستان ولیعصر 5/4±4/1 روز بود. متوسط سنی بیماران مذکور در این بیمارستان 21/1±40/1 سال بود، جهت مدل توزیع اقامت بیماران در این بیمارستان مدل پوآسن دو مؤلفه ای مدل بسیار مناسبی بود. با استفاده از رگرسیون پوآسن آمیخته ارتباط معنی دار آماری بین سن، جنس بیمار، وضعیت تاهل بیماران ومحل زندگی بیماران با مدت اقامت آنها در بیمارستان به دست آمد. یافته ها در بیمارستان تامین اجتماعی نشان داد که متوسط اقامت بیماران دارای 3/2±4/7 روز و متوسط سنی در بیمارستان 24/.0±44/0 سال بود. مدل پوآسن یک مولفه ای مدل مناسبی جهت توزیع داده های مدت اقامت بیماران در این بیمارستان بود، ارتباط معنی داری بین سن، جنس، محل زندگی با مدت اقامت بیماران در این بیمارستان به دست آمد.
نتیجه گیری: یافته های در دو بیمار ستان نشان دادکه مدت اقامت بیماران در بیمارستان ولیعصر از مدل پوآسن دو مولفه ای تبعیت می کند و متغیرهای مربوط نیز بااستفاده از رگرسیون پوآسن آمیخته بررسی گردیدند. جهت داده های این بیمارستان مدل نرمال مدل مناسبی نبود. حتی باتغییر متغیرهای آماری نیز مدل فوق حاصل نشد. جهت داده های مدت اقامت در بیمارستان تامین اجتماعی تغییر لگاریتمی می تواند داده ها را به صورت مدل نرمال بیان کند. در انتها مقایسه ای بین مدل توزیع آمیخته و رگرسیون حاصل با رگرسیون خطی معمولی نیز صورت گرفته است که در بیمارستان ولیعصر دارای نتایج متفاوت ولی در بیمارستان تامین اجتماعی دارای نتایج مشابهی بود. |
فاطمه حاجی حسینی، آذر آوازه، نسرین الهی، عبدالعلی شریعتی، دكتر حمید سوری،
دوره 9، شماره 3 - ( 7-1385 )
چکیده
مقدمه: تحریک حسی بیماران کومایی، یک اقدام مهم پرستاری جهت تسریع روند افزایش سطح هوشیاری است و تحریک لمسی به ویژه ماساژ یکی از مهمترین تحریکات میباشد. پرستار به عنوان فردی که مسئول اجرای این امر است باید اثرات این اقدام را بر بیمار خود بداند. در مورد اثرات این اقدام به ویژه تأثیر آن بر علایم حیاتی (نبض ، فشارخون ، تنفس) مطالب ضد و نقیضی وجود دارد لذا این مطالعه با هدف بررسی تأثیر ماساژ بر علایم حیاتی بیماران کومایی بستری در بخش مراقبتهای ویژه انجام شده است. روش کار: پژوهش حاضر یک کارآزمایی بالینی است. نمونههای پژوهش شامل 100 بیمار کومایی میباشند که به روش مبتنی بر هدف انتخاب و سپس به طور تصادفی در دو گروه شاهد و مورد قرار داده شدند. دو گروه در سن، جنس و نمره گلاسکو با هم جور بودند. گروه آزمون در سه روز متوالی، تحت 20 دقیقه ماساژ دورانی و منظم در نواحی پشت، پاها و دستها قرار گرفتند. علایم حیاتی در گروه آزمون قبل و بلافاصله بعد از مداخله و علایم حیاتی گروه کنترل همزمان با گروه آزمون اندازهگیری و ثبت شد. جهت گردآوری دادهها از یک چک لیست و فشار سنج ثابت برای همه بیماران استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (آزمونهای تی و کای دو) انجام گرفت. نتایج: یافتهها نشان داد مداخله پژوهش (ماساژ)، سبب کاهش معنیدار علایم حیاتی شده است (نبض و فشارخون دیاستولیک در هر سه روز 05/0 p<، فشار خون سیستولیک در روز اول و سوم 05/0 p<، تنفس در روز دوم 05/0 p<). نتیجهگیری: نتیجه این پژوهش، اثر ماساژ را بر علایم حیاتی بیماران کومایی به صورت کاهش معنیدار نبض، فشارخون و تنفس نشان داده است که میتواند حاکی از ایجاد آرامش و کاهش استرس در آنان باشد.
سید ابوالحسن سیدزاده، محمدرضا توحیدی، احمدرضا نیکی بخش، هاشم محمودزاده، حسین عماد ممتاز، رضا دلیرانی، فرشید کمپانی، اکرم سلیمانی،
دوره 16، شماره 2 - ( 2-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: سندرم نفروتیک ایدیوپاتیک یکی از بیماریهای مزمن در کودکان محسوب میشود. به همین دلیل شناسایی فاکتورهای مؤثر در سیر و پیش آگهی این بیماران بسیار حائز اهمیت است. از این میان تأثیر وزن پایین تولد، به دلیل کاهش تعداد نفرون مادرزادی و هیپرفیلتراسیون گلومرولی بسیار مورد توجه است. این مطالعه به منظور بررسی تأثیر وزن پایین زمان تولد بر سیر و پیش آگهی بیماران مبتلا به سندرم نفروتیک مادر زادی انجام شده است.
مواد و روشها: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی 170 بیمار مبتلا به سندرم نفروتیک ایدیوپاتیک از مراکز کرمانشاه، ارومیه، اهواز، همدان و قزوین با توجه به وزن زمان تولد به دو دسته وزن پایین زمان تولد (کمتر از 2500 گرم) و وزن طبیعی زمان تولد (گرم2500>) تقسیم شدند و سیر بالینی این بیماران با توجه به پرونده های موجود بررسی شد.
یافتهها: در بررسی این بیماران، 22 بیمار در گروه وزن پایین زمان تولد و 148 بیمار در گروه وزن طبیعی زمان تولد قرار گرفتند، بعد از بررسیهای آماری، به جز ارتباط وزن پایین زمان تولد با سن تظاهر بیماری(014/0=p)، ارتباط دیگری بین وزن پایین زمان تولد و سیر بالینی بیماران مبتلا به سندرم نفروتیک ایدیوپاتیک یافت نشد.
نتیجهگیری: بر طبق نتایج این مطالعه، وزن پایین زمان تولد به جز در مورد سن تظاهر بیماری، ارتباطی با سیر و پیش آگهی بیماران مبتلا به سندرم نفروتیک ایدیوپاتیک در مقایسه با گروه وزن طبیعی زمان تولد، ندارد.
آمیتیس رمضانی، علی اسلامی فر، محمد بنی فضل، حسین کیوانی، عفت رازقی، فرخ لقا احمدی، منوچهر امینی، لطیف گچکار، آناهیتا باوند، آرزو آقاخانی،
دوره 16، شماره 11 - ( 11-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: عفونت نهفته ویروس هپاتیت C (HCV) با حضور HCV-RNA در بیوپسی کبد یا Peripheral blood mononuclear cells (PBMCs)بیماران، بدون وجود انتی بادی ضد HCV(anti-HCV) یا HCV-RNA در سرم توصیف می گردد. هر چند که عفونت نهفته HCV نسبت به عفونت مزمن کلاسیک HCV خفیف تر است با این حال می تواند در نحوه برخورد و درمان بیماران همودیالیزی حائز اهمیت باشد. عفونت نهفته HCV در دو گروه از بیماران مشاهده می شود: بیماران دارای انزیم های کبدی طبیعی و افراد دارای سطوح افزایش یافته انزیم های کبدی. هدف از این مطالعه تعیین حضور عفونت نهفته HCV در بیماران همودیالیزی دارای سطوح افزایش یافته انزیم های کبدی می باشد.
مواد و روش ها: این مطالعه مقطعی بر روی بیماران همودیالیزی مراجعه کننده به 3 مرکز دیالیز شهر تهران انجام گرفت.از بین بیماران anti-HCV منفی مراجعه کننده به این مراکز 30 بیمار که دارای افزایش انزیم های کبدی(ALT و AST) بودند از نظر حضور HCV-RNA در پلاسمابا روش RT-nested PCR بررسی شدند و در افراد HCV-RNA منفی، وجود HCV-RNA در PBMC بررسی گردید.
یافته ها: 30 بیمار همودیالیزی با میانگین سنی 1/14± 4/54 سال و میانگین مدت زمان دیالیز 4/64± 2/81 ماه در مطالعه وارد شدند. همه بیماران از نظر HCV-RNA پلاسما و عفونت نهفته HCV با روش RT-nested PCR منفی بودند.
نتیجه گیری: مطالعه ما نشان داد که در بیماران همودیالیزی دارای افزایش آنزیمهای کبدی نیز میزان عفونت نهفته HCV ناچیز می باشد.
حمید رضا درستکار، هادی انصاری هادی پور، محمد تقی گودرزی،
دوره 17، شماره 7 - ( 7-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: دیابت و دیالیز با استرس اکسیداتیو در ارتباط هستند. هدف از این مطالعه، مقایسه تغییرات ساختاری هموگلوبین، میزان آسیب اکسیداتیو پروتئینهای پلاسما و قدرت آنتی اکسیدانی در این بیماران و گروه شاهد است.
مواد و روشها: در این مطالعه توصیفی تحلیلی، نمونهخون وریدی از بیماران دیابتی دیالیزی و گروه شاهد تهیه شد. آسیب اکسیداتیو پروتئینهای پلاسما به وسیله سنجش کربنیل و قدرت آنتی اکسیدان پلاسما با روش FRAP بررسی شد. تغییرات ساختاری هموگلوبین نیز با بررسی اسپکتروفتومتریک بررسی شد. قند، اوره، کراتینین و اسید اوریک بیماران نیز توسط روشهای روتین آزمایشگاهی اندازهگیری شدند. در نهایت یافتهها با استفاده از آزمون همبستگی، تی تست و شاخصهای میانگین و انحراف معیار توسط نرم افزار SPSS تحلیل شدند.
یافتهها: در این مطالعه ارتباط معنیداری بین میزان کربنیل پلاسما و جذب نوری هموگلوبین در طول موج های 275 و 630 نانومتر که مبین تغییرات ساختاری هموگلوبین است، مشاهده شد. همچنین در بیماران دیابتی دیالیزی میزان FRAP، به عنوان شاخص ظرفیت آنتی اکسیدان تام پلاسما افزایش معنیداری را (از 129±62/1019 به 129±54/1354 میکرومولار) نسبت به گروه شاهد نشان داد.
نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان داد که فاکتورهای القا شده در بیماران دیابتی همودیالیزی، در فعالیت آنتی اکسیدان پلاسما دخیل هستند و احتمالا مسئول جلوگیری از تشکیل کربنیل پروتئینهای پلاسما و حفاظت در مقابل استرس اکسیداتیو در هموگلوبین میباشند.
اسماعیل سلیمانی، مجتبی حبیبی عسگرآباد، سجاد بشر پور، علی شیخالاسلامی، رقیه نوری پور لیاولی،
دوره 19، شماره 3 - ( 3-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: میگرن یکی از اختلالات نورولوژیک مزمن است که سبب ناتوانی و دوری از هر گونه فعالیت افراد میگردد. از آنجاییکه عوامل مختلفی در بروز و ایجاد میگرن نقش دارند، تنوع داروهایی که در پیشگیری و درمان میگرن به کار میروند نیز زیاد میباشد. درمانهای ترکیبی نیز در تسکین میگرن کاربرد دارند. هدف این پژوهش اثربخشی آموزش کنترل خود بر ابعاد کیفیت زندگی بیماران مبتلا به میگرن بود.
مواد و روشها: جامعه آماری این پژوهش را کلیه بیماران مبتلا به میگرن شهر اردبیل در سال 1393 تشکیل میدهند (برآورد تقریبی: 1150N=). نمونه این پژوهش شامل 40 بیمار مبتلا به میگرن بود که از میان بیماران مبتلا به میگرن شهر اردبیل به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. از پرسشنامه جمعیت شناختی و اطلاعات بیماری و نیز پرسشنامه کیفیت زندگی (36 سوال) برای جمعآوری دادهها در مراکز درمانی استفاده شد. از آنجاکه پژوهش حاضر یک مطالعه آزمایشی با کار آزمایی بالینی و طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه شاهد است، برای تحلیل دادهها از تجزیه و تحلیل واریانس چند متغیره استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که بین دو گروه بیماران مبتلا به میگرن و گروه کنترل در ابعاد کیفیت زندگی تفاوت معنیداری وجود دارد و این بدان معنی است که ابعاد سلامت جسمانی و سلامت روانی کیفیت زندگی بین دو گروه آزمایش و کنترل بعد از آموزش کنترل خود متفاوت است.
نتیجهگیری: آموزش کنترل خود میتواند برای ارتقای کیفیت زندگی بیماران مبتلا به میگرن استفاده شود. این نتایج کاربرد مؤثر و مهمی در درمان بیماران مبتلا به میگرن دارد. بهطورکلی، متخصصان مراکز درمانی میتوانند از این روش در کنار سایر مداخلات درمانی استفاده کنند.
مصطفی جانی، حمیدرضا جمیلیان، احمد آرامون،
دوره 20، شماره 9 - ( 9-1396 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: تحقیق حاضر با هدف مقایسه استرس ادراک شده، خود کارآمدی و سلامت روان در بیماران مبتلا به ایدز و هپاتیت نوع c انجام شد.
مواد و روش ها: روش تحقیق حاضر از نوع تحقیقات علی مقایسه ای بود. جامعه تحقیق شامل کلیه بیماران مبتلا به سندروم نقص ایمنی اکتسابی یا ایدز مراجعه کننده به مراکز مشاوره بیماری های رفتاری شهر اراک و کلیه بیماران مبتلا به هپاتیت مزمن ناشی از ویروس هپاتیت C مراجعه کننده به مراکز درمانی و مطب های خصوصی پزشکان متخصص داخلی و فوق تخصص گوارش شهر اراک بود. نمونه آماری شامل 200 نفر در بر گیرنده نفر100 مبتلا به ایدز و 100 نفر مبتلا به هپاتیت نوع C بود که به صورت غربالگری انتخاب و در تحقیق شرکت داده شده بودند. کلیه شرکت کنندگان به سه ابزار استرس ادراک شده وهن، کامارک و مرملستین، خودکار آمدی شرر و سلامت عمومی گلدبرگ پاسخ دادند. تحلیل اطلاعات در دو سطح توصیفی و استنباطی با نرم افزار SPSS نسخه 21 انجام شد.
یافته ها: نتایج آزمون مانوا نشان داد که دو گروه در میزان استرس ادراک شده، خودکارآمدی و سلامت روان، علائم جسمانی، افسردگی، اضطراب و عملکرد اجتماعی در سطح معنی داری 01/0 با یکدیگر تفاوت داشتند.
نتیجه گیری: پیشنهاد می شود کارگاه های آموزشی جهت اطلاع رسانی دقیق مبنی بر این که استرس و خودکارآمدی تا چه اندازه بر سلامت جسم و روان بیماران مبتلا به سندروم نقص ایمنی اکتسابی یا ایدز تأثیرگذار است، برگزار شود.
عباس علیمرادیان، محسن شمسی، فردین فرجی، مهدی احمدی، سید ابراهیم سیدی،
دوره 21، شماره 2 - ( 2-1397 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: مالتیپل اسکلروز (MS) یک التهاب میلینزدای و اختلال در بازسازی سلولهای عصبی در سیستم عصبی مرکزی با علتهای ناشناخته است. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی سطح ملاتونین سرمی در روند درمانی بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس انجام پذیرفت..
مواد و روشها: مطالعه حاضر از نوع آینده نگر و کوهورت بر روی 40 نفر از بیماران مالتیپل اسکلروزیس انجمن MS شهر اراک به مدت یک سال انجام پذیرفت. بیمارانی که تحت درمان با داروهای تعدیل کننده از خانواده اینترفرون بوده و بیش از یک سال از درمان آنها نگذشته بود به صورت تصادفی انتخاب شدند. پرسشنامه ای حاوی اطلاعات جمعیت شناختی و اطلاعات بالینی شامل وضعیت MRI، VEP، نمرهEDSS (آزمـون وضـعیت گسـترش نـاتوانی) و علائم بالینی و عوامل تداخلگر تکمیل گردید. نمونه خون محیطی 3 بار به فاصله 6 ماه برای اندازهگیری ملاتونین از بیماران گرفته شد و سپس ارتباط بین اطلاعات بالینی، تستEDSS و میزان ملاتونین سرمی با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمونهای آنالیز واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: در بیماران MS علیرغم گرفتن درمان دارویی میزان ملاتونین به عنوان یک آنتی اکسیدان در مرتبه دوم نمونه گیری کاهش یافت که این مساله با بدتر شدن وضعیت بالینی بیمار (آزمون EDSS) همخوانی داشت. این وضعیت در گروه کنترل مشاهده نگردید.
نتیجهگیری: با توجه به یافته های این مطالعه، سطح ملاتونین یک متغیر عینی و آزمایشگاهی قابل اندازه گیری (البته به کمک الیزا) است که می تواند در پیگیری این بیماران همراه با ارزیابی های کلینیکی و پرسشنامه ها کمک کننده باشد.
سید ولی کاظمی رضایی، کیوان کاکابرایی، سعیده السادات حسینی،
دوره 22، شماره 4 - ( 7-1398 )
چکیده
زمینه و هدف عوامل روانشناختی نقش زیادی بهعنوان سببساز و تشدیدکننده بیماریهای قلبی و عروقی دارند. هدف پژوهش حاضر اثربخشی آموزش مهارت نظمجویی هیجان مبتنی بر رفتاردرمانی دیالکتیکی بر تنظیم شناختی هیجان و کیفیت زندگی در بیماران قلبی و عروقی بود.
مواد و روش ها پژوهش حاضر از نوع طرحهای نیمهتجربی با پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش شامل همه بیماران قلبی و عروقی شهر کرمانشاه در سال 1397 بودند که از بین آنها 30 نفر به عنوان شرکتکننده به روش نمونهگیری دردسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند (هر گروه 15 نفر). مداخله آموزش نظمجویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیکی برای گروه آزمایش در 8 جلسه 90 دقیقهای اجرا شد، در حالی که گروه کنترل در این مدت هیچگونه مداخلهای دریافت نکرد. برای جمعآوری اطلاعات از فرم کوتاه پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان و پرسشنامه کیفیت زندگی مک نیو استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره و نسخه 20 نرمافزار SPSS استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی این مطالعه با کد اخلاق IR.KUMS.REC.1397.39 در کمیته اخلاق پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه به تصویب رسیده است.
یافته ها نتایج نشان داد که نمرات راهبردهای مثبت تنظیم شناختی هیجان و کیفیت زندگی بیماران قلبی و عروقی پس از آموزش مهارت نظمجویی هیجان مبتنی بر رفتاردرمانی دیالکتیکی در گروه آزمایش، نسبت به گروه گواه به طور معناداری افزایش و همچنین نمرات راهبردهای منفی کاهش یافته است (0/01>P).
نتیجه گیری با توجه به تأثیر آموزش نظمجویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیکی بر تنظیم شناختی هیجان و کیفیت زندگی بیماران قلبی و عروقی، به درمانگران پیشنهاد میشود از درمانهای روانشناختی در جایگاه مکمل درمانهای دارویی برای این بیماران استفاده کنند.
هما یوسفی، آناهیتا خدابخشی کولایی، محمدرضا فلسفی نژاد،
دوره 22، شماره 6 - ( 11-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: در حال حاضر به دلایل مختلفی شیوع بیماری نارسایی مزمن کلیه افزایش یافته است. بیماریهای سیستم کلیوی و به دنبال آن دیالیز و پیوند کلیه، بهشدت بر سلامت جسمانی و روانی افراد اثر میگذارند. از آنجایی که بیشتر پژوهشهای انجامشده مشکلات جسمانی و اغلب قبل از عمل پیوند بیماران کلیوی را مورد بررسی قرار دادهاند این پژوهش به چالشهای روانشناختی بیماران کلیوی پس از عمل پیوند پرداخته است. هدف از پژوهش حاضر شناسایی چالشهای روانشناختی بیماران کلیوی پس از عمل پیوند بود.
مواد و روش ها: مطالعه حاضر با رویکرد کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی بود. شرکتکنندگان پژوهش، بیماران پیوند کلیه مراجعهکننده به درمانگاه نفرولوژی بیمارستان لبافینژاد تهران در سال ۱۳۹۸و با دامنه سنی ۳۵ تا ۵۰ساله بودند که یک تا پنج سال از عمل پیوند آنها گذشته بود. با توجه به هدف پژوهش مصاحبه عمیق نیمهساختاریافته انجام گرفت. روش نمونهگیری مبتنی بر هدف بود و نمونهگیری تا اشباع دادهها و تا زمانی که دیگر داده جدیدی به دست نیامد، ادامه یافت و با مصاحبه با ۱۵ شرکتکننده تکمیل شد. تجزیه و تحلیل دادهها با روش هفتمرحلهای کلایزی انجام شد.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با کد IR.IAU.SRB.REC.۱۳۹۸.۰۲۲ در کمیته اخلاق دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران به ثبت رسیده است.
یافته ها: بر پایه تجزیه و تحلیل دادهها،کدهای اولیه در سه مضمون اصلی جای گرفتند که عبارتاند از: دغدغهها و احساسات نگرانکننده روانی، حمایت عاطفی و معنوی خانواده و عدم اطمینان از حمایتیابی تخصصی، مالی و رفاهی.
نتیجه گیری: نتایج بهدستآمده نشان داد بیماران کلیوی پس از عمل پیوند علاوه بر مشکلات جسمانی، چالشهای روانشناختی فراوانی نیز دارند که پرداختن به آنها اهمیت زیادی برای متخصصان سلامت و بهداشت روان دارد. مطالعه این چالشها میتواند درک عمیقتری از مشکلات روانشناختی و سازگاری آنها بعد از عمل پیوند به دست آورد.
سید هادی سیدی، رامبد خواجه ای، امیر رشیدلمیر، محمدرضا رمضان پور، جمشید مهرزاد،
دوره 23، شماره 4 - ( 7-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری عروق کرونر قلب یکی از علل اصلی مرگومیر افراد در جوامع امروز است. فعالیتهای ورزشی سبب افزایش برخی فاکتورهای تأثیرگذار بر این بیماری میشود. هدف از این پژوهش تأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی ـ هوازی بر سطوح اندوستاتین در بیماران بایپس عروق کرونر (CABG) بود.
مواد و روش ها: شرکتکنندههای این پژوهش را 24 مرد بیمار تشکیل میدادند که به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش (دوازده نفر) و کنترل (دوازده نفر) با میانگین سن 6/90 ± 55/37 سال، وزن 5/87 ± 75/45 کیلوگرم، قد 3/36 ± 173/27 سانتیمتر و شاخص توده بدن1/55 ± 25/11 کیلوگرم / مربع تقسیم شدند. گروه آزمایش هشت هفته تمرین مقاومتی ـ هوازی را با توجه به ارزیابیها (وضعیت قلبیریوی و تست تحمل ورزش) به مدت یک الی یک ساعت و نیم انجام دادند (سه جلسه در هفته) و گروه کنترل در این مدت بدون تمرین بودند. جهت اندازهگیری سطوح اندوستاتین، نمونهگیری خونی 48 ساعت قبل از شروع پروتکل و همچنین 48 ساعت پس از آخرین جلسه پروتکل در حالی که همه آزمودنیها ناشتا بودند، انجام شد. برای تحلیل دادهها از آزمون شاپیرو ویلک جهت نرمال کردن دادهها و از آزمون تیاستودنت در گروههای مستقل و همبسته در سطح معنیداری 0/05 استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی: این پژوهش پس دریافت کد اخلاق IR.IAU.NEYSHABUR.REC.1398.018 و همچنین کد بالینیIRCT20191228045916N1 انجام شده است.
یافته ها: پژوهش حاضر نشان داد گروه تمرینات مقاومتی ـ هوازی، کاهش معنیداری در سطوح اندوستاتین (1/672=P=0/001) (T)، در مقایسه با گروه کنترل داشته است.
نتیجه گیری: بر اساس یافتهها، به نظر میرسد که تمرین مقاومتی ـ هوازی سطوح آندوستاتین را کاهش میدهد که به عنوان یک عامل ضدرگزایی شناخته میشود.
علیرضا رضایی آشتیانی، علی جدیدی، علی خانمحمدی هزاوه، سیدمحمد آقاییپور،
دوره 27، شماره 4 - ( 7-1403 )
چکیده
مقدمه: یکی از تظاهرات بالینی بیماری کروناویروس، علائم نورولوژیک میباشد. با اینحال به دلیل نوظهور بودن این ویروس، اطلاعات چندانی در خصوص علائم آن در دسترس نیست. لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی توصیفی شیوع علائم نورولوژیک در بیماران مبتلا به کرونا ویروس در بیمارستانهای شهرستان اراک انجام شد.
روش کار: در این مطالعه، تمام بیماران بستری مبتلا به کرونا در دو مرکز درمانی شهرستان اراک که حاضر به شرکت در مطالعه بودند، به صورت سرشماری انتخاب شدند. پرسشنامهها شامل دو قسمت اطلاعات دموگرافیک و شیوع و شدت علائم نورولوژیک بود که توسط مصاحبه با بیماران تکمیل شدند.
یافتهها: 208 نفر از بیماران مبتلا با میانگین سنی 14/1 ± 60/5 سال در مطالعه شرکت کردند. از 20 مورد علامت نورولوژیک مورد بررسی فقط دو مورد (گزگز اطراف دهان و فلج اعصاب جمجمه) در بیماران وجود نداشت. بیشترین علائم شایع نورولوژیک در بیماران بستری به ترتیب شامل سردرد (82/5 درصد)، خستگی (81 درصد) و درد عضلانی (74/9 درصد) بود. از طرفی بر اساس مقیاس بصری، بیشترین شدت علائم مربوط به سردرد با میانگین شدت 7/5، خستگی با میانگین شدت 7/03 و ضعف عضلانی با شدت 6/9 به دست آمد.
نتیجهگیری: نتایج مطالعه نشان داد، شایعترین علائم نورولوژیک در بیماران مبتلا به کرونا شامل سردرد، خستگی و درد عضلانی و شدیدترین علائم نورولوژیک در این بیماران سردرد، خستگی و ضعف عضلانی میباشد. با توجه به یافتههای حاصل از این مطالعه، میتوان از این نتایج در تشخیص بیماران و پیگیری آنها بهره برد.
علی خزایی، محمدعلی سپهوندی، فضل اله میردریکوند،
دوره 27، شماره 4 - ( 7-1403 )
چکیده
مقدمه: پیامد اصلی نارسایی قلبی، اختلال در توانایی عملکردی بیماران، ایجاد محدودیت در وظایف شغلی، خانوادگی- اجتماعی و نقص در متغیرهای شناختی، هیجانی و در نهایت افت کیفیت زندگی است. این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر بهبود کیفیت زندگی و امید به زندگی بیماران قلبی- عروقی مراجعهکننده به مراکز بهداشتی- درمانی شهرستان خرمآباد انجام شد.
روش کار: پژوهش حاضر با استفاده از طرح نیمه تجربی از نوع پیشآزمون- پسآزمون و پیگیری سه ماهه با گروه آزمایش و شاهد انجام شد. جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه بیماران مبتلا به بیماریهای قلبی- عروقی مراجعهکننده به مراکز بهداشت شهرستان خرمآباد در سال 1401 بود. از میان جامعه آماری تعداد 40 نفر به روش نمونهگیری درسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش
(20 نفر) و شاهد (20 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش طی 8 جلسه 90 دقیقهای تحت آموزش تنظیم هیجان به مدت 8 هفته قرار گرفتند. هر دو گروه پرسشنامههای کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت (WHO-QOL-BREF) و پرسشنامه امید به زندگی Schneider و همکاران (1991) را در پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری تکمیل کردند. برای تحلیل نتایج از روش تحلیل کوواریانس چند متغیری و آزمون تعقیبی Bonferroni استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد آموزش تنظیم هیجان بر بهبود کیفیت زندگی و امید به زندگی بیماران قلبی- عروقی مؤثر است (0/01 > P) و این تأثیر در مرحله پیگیری سه ماهه نیز پایدار مانده است (0/01 > P).
نتیجهگیری: آموزش تنظیم هیجان، موجب بهبود کیفیت زندگی و امید به زندگی آزمودنیهای پژوهش گردید. از اینرو پیشنهاد میشود از آموزش تنظیم هیجان جهت بهبود کیفیت زندگی و امید به زندگی بیماران قلبی- عروقی در مراکز درمانی و بیمارستانها استفاده شود.