جستجو در مقالات منتشر شده


۴ نتیجه برای انگیزش

زهره عنبری،
دوره ۵، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۱ )
چکیده

مقدمه: بازآموزی جامعه پزشکی به عنوان بخشی از آزمون نیروی انسانی از اهمیت خاصی برخوردار است. نظر به این که اهداف برنامه های باز آموزی صرفا محدود به کسب اگاهی نیست و ایجاد دگرگونی در روش های رفتاری، ‌استدلال، منطق و فرهنگ حرفه ای را نیز شامل می شود لذا مطالعه سطح انگیزش پزشکان و ایجاد علاقه در آنان به منظور شرکت در برنامه ها ضروری به نظر می رسد.
روش کار: هدف این پژوهش تعیین ارتباط ۷ معیار به عنوان عوامل انگیزی، شامل سهولت، تناسب، توجه به فرد، خودآزمایی، علاقه، تحقیقات نظری و نظام مندی بوده است. جامعه مورد پژوهش کلیه پزشکان شاغل در مراکز بهداشتی و درمانی و بیمارستان های استان مرکزی بوده که حجم نمونه برابر حجم جامعه که ۳۶۰ پزشک بود، در نظر گرفته شد. این پژوهش از نوع توصیفی–تحلیلی و ابزار گرد آوری داده ها نیر پرسشنامه ۲۹ سوالی بوده که اعتماد علمی آن مورد تایید قرار گرفت و داده ها از طریق آزمون مجذور کای و نرم افزار SPSS  مورد تحلیل قرار گرفت.
نتایج: این پژوهش نشان داد که ارتباط معنی داری بین ۷ معیار ذکر شده با عوامل ایجاد انگیزش در پزشکان عمومی وجود دارد (p<۰/۰۰۰۱). ولی بین جنسیت و سن با عوامل فوق ارتباط معنی داری مشاهده نشد ولی بین محل خدمت با معیار سهولت و ایجاد علاقه ارتباط معنی داری مشاهده شد .(p<۰/۰۵)
نتیجه گیری: این پژوهش نشان داد که هرچه به پزشکان اجازه مشارکت و اظهار نظر در برنامه ها داده شود و برنامه ها از نظر زمانی و مکانی برای ان ها مناسب تر باشد، ایجاد انگیزه بیش تر خواهد شد. همینطور تناسب آموزش ها با نیازهای درمانی، بیماری های کثیرالوقوع و نیز ارائه شیوه های مداوای جدید و اصلاح روند تشخیص و درمان، اشتیاق آنان را برمی انگیزاند.

حسین سرمدیان، فرشیده دیدگر، معصومه کلانتری، نادر زرین فر، مجتبی احمدلو،
دوره ۱۶، شماره ۱۲ - ( ۱۲-۱۳۹۲ )
چکیده

زمینه و هدف: انگیزش یکی از ابزارهای مهم سوق دادن اعضای هیأت علمی به انجام فعالیت های موثر و کارآمد در محیط های کاری می باشد. پژوهش حاضر بر مبنای نظریه هرزبرگ به بررسی نیازها وعوامل انگیزشی اعضای هیأت علمی در دانشگاه علوم پزشکی اراک پرداخته است.

مواد و روش ها: در این مطالعه تحلیلی مقطعی، از مجموع ۱۶۸ نفر اعضای هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی اراک ۱۰۲ نفر به روش سرشماری به صورت کاملاً آزادانه و آگاهانه، یک پرسشنامه ۴۰ سوالی را که بر مبنای نظریه دو عاملی هرزبرگ طراحی شده، تکمیل کردند. داده ها با استفاده از آزمون های تی و مان ویتنی یو و شاخص های مرکزی و پراکندگی در نرم افزار SPSS ویرایش ۱۶ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

یافته ها: میزان پاسخگویی به پرسشنامه ها ۷/۶۰ درصد بود. ۵/۲۴ درصد از اعضای هیأت علمی در مقطع علوم پایه و ۵/۷۴ درصد در مقطع بالینی فعالیت داشتند. عوامل "ارتباط" و "پیشرفت و رشد" ، در ایجاد انگیزش اعضای هیأت علمی بیشترین تاثیر را داشته اند. عوامل " شرایط فیزیکی کار" و " حقوق و دستمزد " کمترین تاثیرگذاری را دارا بوده اند. بین سن اعضای هیأت علمی با عوامل انگیزشی "ماهیت کار"، "مسوولیت و موقعیت شغلی" و"نحوه سرپرستی و نظارت"، همبستگی معنادار وجود داشت. ارتباط بین سابقه کار و عوامل "حقوق و دستمزد" و "امنیت شغلی" نیز معنادار بود.

نتیجه گیری: ارتباط یکی از مهم ترین عوامل افزاینده انگیزش در اعضای هیات علمی است در حالی که شرایط فیزیکی محیط کار و حقوق و دستمزد کمترین تاثیرگذاری را در این زمینه دارند . با افزایش سن اعضای هیات علمی، حقوق و دستمزد ، نحوه سرپرستی و نظارت و امنیت شغلی اهمیت بیشتری در ایجاد انگیزش دارند. به عبارت دیگر با افزایش سن و تجربه کاری، انتظارات هیات علمی از مجموعه مدیریتی دانشگاه تغییر می کند و چنانچه مسوولین ارزشیابی مناسبی از فعالیت افراد نداشته باشند، آن ها را در تصمیم گیری ها مشارکت نداده و به دلیل کیفیت فعالیت های مثبت مورد تشویق قرار ندهند، انگیزش مطلوبی در اعضا ایجاد نخواهد شد.


شیوا صائبی، داریوش خواجوی، فردین فرجی،
دوره ۱۹، شماره ۱۰ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده

چکیده

زمینه و هدف: ﺧﻮدﮔﻔﺘﺎری از ﻣﺪاﺧﻼت روان ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻲﺗﻮاند ﺑﺮ عملکرد ﺣﺮﻛﺘﻲ فرد مؤثر ﺑﺎﺷﺪ. از این رو، هدف این پژوهش بررسی تأثیر تمرین تعادلی همراه با خودگفتاری انگیزشی و آموزشی بر تعادل زنان مبتلا به MS در شهر اراک بود.

مواد و روش‌ها: اﻳﻦ پژوهش از ﻧﻮع ﻧﻴﻤﻪﺗﺠﺮﺑﻲ و با طرح پیش‌آزمون - ﭘﺲآزﻣﻮن بود. جامعه آماری شامل زنان مبتلا به MS در شهر اراک بود. ۴۲ بیمار با دامنه سنی۲۰ تا ۵۰ سال به عنوان نمونه انتخاب شدند انتخاب و به صورت تصادفی ساده به سه گروه کنترل، گروه خودگفتاری آموزشی و خودگفتاری انگیزشی تقسیم‌ شده و از طریق آزمون تعادلی برگ مورد ارزیابی قرار گرفتند. گروه‌های تجربی به مدت یک ماه، هفته‌ای سه جلسه و هر جلسه ۴۵ دقیقه، تکالیف تعادلی را تمرین کردند. سپس از آن‌ها پس ‌آزمون گرفته شد. برای جمع‌آوری داده‌ها از پرسش‌نامه جمعیت ‌شناختی، آزمون تعادلی برگ، آزمون تعادل یک ‌پا و آزمون ستاره استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمون آنووا و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی‌داری کمتر از ۰۵/۰ و نرم افزار SPSS   نسخه ۲۳ صورت گرفت.

یافته‌ها: نتایج پژوهش نشان داد که میانگین نمره تعادل گروه خودگفتاری آموزشی در پس‌ آزمون نسبت به دو گروه خودگفتاری انگیزشی(۰۴۵/۰p=) و کنترل (۸۰۰/۰p=) به طور معنی‌داری بالاتر بود. هم‌چنین بین میانگین نمره پس ‌آزمون عملکرد تعادلی، گروه‌های خودگفتاری انگیزشی و کنترل تفاوت معنی‌داری مشاهده نشد (۶۸۹/۰p=).

نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌‌های این پژوهش، تمرین تعادلی همراه با خودگفتاری آموزشی بر تعادل افراد مبتلا به MS تأثیر دارد. بنابر این، تمرین تعادلی همراه با خودگفتاری آموزشی می‌تواند شیوﮤ مناسبی برای بهبود تعادل زنان مبتلا به MS باشد.


آقای عباس بیات اصغری، آقای جواد جواهری، آقای علیرضا منظری توکلی، آقای حمید ملایی زرندی،
دوره ۲۵، شماره ۶ - ( ۱۲-۱۴۰۱ )
چکیده

مقدمه: هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان شناختی – رفتاری و مصاحبه انگیزشی بر عزت نفس در زنان مطلقه بود.
روش کار: پژوهش حاضر یک طرح مداخله‌ای از نوع نیمه تجربی بود. جامعه اماری ۲۶۰ نفر از زنان مطلقه ۲۰ تا ۵۰ سال بودند. ۶۰ نفر از زنان مذکور بر اساس معیارهای ورود انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه درمان شناختی – رفتاری، درمان مصاحبه انگیزشی و گروه شاهد تقسیم شدند. ابزار جمع آوری داده‌ها پرسشنامه عزت نفس روزنبرگ بود. برای گروه‌های آزمایش، جلسات درمان به تعداد ۱۲ جلسه ۷۵ دقیقه‌ای برگزار شد. قبل از انجام مداخلات و در پایان مطالعه افراد در تمام گروه‌ها، پرسشنامه عزت نفس را پر کردند. داده‌ها به کمک نرم افزار SPSS نسخه ۲۵ و با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: در مقایسه میانگین نمره متغیر عزت نفس بین سه گروه درمان شناختی-رفتاری، مصاحبه انگیزشی و گروه کنترل تفاوت معنی داری وجود داشت (۰۵/۰>P). همچنین در مقایسه تک به تک گروه‌های درمان شناختی-رفتاری و درمان مصاحبه انگیزشی با گروه کنترل در مرحله پس‌آزمون اختلاف معنی داری وجود داشت (۰۵/۰>P). ملاحظات اخلاقی: در این پژوهش به اصل راز داری، حفظ اطلاعات شخصی وفاش نشدن هویت شرکت کنندگان اطمینان داده شد و یاد آوری گردید که از اطلاعات به دست آمده فقط استفاده آماری خواهد شد.
نتیجه گیری: یافته‌ها حاکی از آن است که روش‌های درمان شناختی – رفتاری و مصاحبه انگیزشی بر افزایش میزان عزت نفس در زنان مطلقه مؤثر هستند. پیشنهاد می‌شود در کنار سایر مداخلات روانشناختی و دارویی، از این دو روش به منظور تقویت عزت نفس در زنان مطلقه به عنوان یک مداخله بالینی استفاده گردد.
 

صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb