جستجو در مقالات منتشر شده


37 نتیجه برای افسردگی

مهرانگیز نادری نبی،
دوره 2، شماره 7 - ( 4-1378 )
چکیده

افسردگی یکی از شایع ترین اختلالات روانپزشکی است، ولی بدلیل ارائه علائم مختلف اغلب تشخیص داده نمی شود. یکی از اینها ارائه علایم مختلف بیان جسمی یا جسمانی سازی است. این تابلوی بالینی موجب مراجعات مکرر به پزشکان مختلف می شود و بیماران درمان های علامتی می گیرند و طبعا اختلال زمینه ای درمان اساسی نمی گیرد و مزمن می شود و علاوه بر آن پیگیری های بی مورد موجب هدر رفتن نیروی انسانی و آزمایشات بی مورد می گردد. نظر به اهمیت این موضوع، پژوهشی در فاصله مهر ماه تا اسفند ماه سال 76 در مجتمع آموزشی – درمانی حضرت رسول اکرم انجام شد و از بین مراجعین که به مدت حداقل بیش از 2 سال مشکلات جسمانی داشتند و پزشکان متخصص رده های مختلف یافته ی ارگانیک قابل توجیه پیدا نکرده بودند، 100 نفر تحت ارزیابی قرار گرفتند . از بین این تعداد بیمار 37 نفر نمرات افسردگی بالای میانگین داشتند، افسردگی بطور مشخص در گروم کم درآمد و جنس زن شایع تر بود. این بررسی نشان می دهد در کسانی که شکایات جسمانی مزمن و مکرر دارند و یافته ارگانیک قابل توجه نمی یابیم، افسردگی می تواند در رده های اول تشخیص باشد.

محمد حسن محمدی، پروین قلع ریز، سعید پهلوان زاده، غلام عباس موسوی، معصومه حمزه ای،
دوره 4، شماره 1 - ( 1-1380 )
چکیده

یکی از شایع ترین بیماری های اندکرین، دیابت است. طی ده سال گذشته، تعداد افراد دیابتی در جهان به بیش از هفتاد میلیون نفر افزایش یافته است. بیماران دیابتی عموما از این امر آگاهند که مستعد عوارض دیررس بیماری بوده و طول عمرشان کوتاه می شود. لذا تعجب آور نیست که واکنش های عاطفی نسبت به دیابت اغلب در امر درمان مشکل ایجاد می کند. شایع ترین اختلال این بیماری افسردگی است. این پژوهش مطالعه ای توصیفی-تحلیلی است که در سال 1378 در مرکز دیابت کاشان انجام گرفته است. هدف از این مطالعه تعیین میزان فراوانی و شدت افسردگی در بیماران دیابتی مصرف کننده قرص و انسولین بوده است. به این منظور تعداد 80 نفر بیمار دیابتی (38 بیمار مصرف کننده انسولین و 42 بیمار مصرف کننده قرص) که دارای شرایط پذیرش بودند به روش سرشماری انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه دو قسمتی و شامل مشخصات فردی و تست بک (Beck) بود. یافته های به دست آمده نشان داد که 92% بیماران دیابتی مصرف کننده انسولین، به افسردگی مبتلا بودند و شدت افسردگی در آنها نسبت به مصرف کننده قرص بالاتر بود. به این معنی که رابطه معنی داری بین شدت افسردگی و تزریق انسولین مشاهده گردید. (P<0/04
همچنین مشخصات فردی این بیماران در ارتباط با افسردگی مورد آزمون های آماری قرار گرفت که ارتباط معنی داری را نشان نداد. با توجه به یافته های پژوهش و رابطه معنی دار شدت افسردگی و نوع درمان این موضوع قابل اهمیت است که علاوه بر بالا بودن فراوانی افسردگی در بیماران دیابتی، شدت افسردگی در مصرف کنندگان انسولین از اهمیت بالاتری برخوردار بوده و به نظر می رسد که با تمام تمهیدات لازم می توان از عوارض روانی آن پیشگیری به عمل آورد.

فرزانه گل آقایی، بهمن صالحی، محمد رفیعی،
دوره 4، شماره 2 - ( 4-1380 )
چکیده

آسیب دیدگان جسمی جنگ اغلب به دلیل ناتوانی های فیزیکی با تغییراتی در شیوه ی زندگی، اشتغال، فعالیت های اجتماعی و ارتباطات خانوادگی روبرو می باشند. مواجهه با فشارهای روانی ناشی از این تغییرات سلامت روانی آنان را مورد تهدید قرار می دهد. این پژوهش توصیفی تحلیلی به منظور بررسی میزان شیوع اختلال افسردگی و عومل موثر بر آن در جانبازان جسمی شهرستان اراک انجام گرفت. یک نمونه تصادفی شامل ۶۰۰ نفر از رزمندگان آسیب دیده در میدان های جنگ ایران و عراق با استفاده از پرسشنامه مشخصات فردی و آزمون افسردگی بک – فرم کوتاه ۲۱ جمله ای از نظر وجود علائم افسردگی مورد مطالعه قرار گرفتند. ۱۷۴ نفر (۲۹٪) در این آزمون نمره ۱۷ و بالاتر کسب کرده و افسرده شناخته شدند. استفاده از آزمون های مجذور کای و فیشر رابطه معنی داری بین افسردگی و متغیرهای عضو آسیب دیده، میزان تحصیلات، تعداد فرزندان، اشتغال، نوع سازمان محل کار، درآمد ماهانه، رضایت از روابط خانوادگی، مصرف دخانیات، تغییر شغل پس از آسیب دیدگی و رضایت از شغل نشان داد .(P<0/01) همچنین بین شدن افسردگی برحسب نمره آزمون بک و عضو آسیب دیده رابطه معنی داری وجود داشت. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از رگرسیون لجستیک نشان داد که عضو آسیب دیده، بیکاری، نارضایتی از شغل و روابط خانوادگی و همچنین مصرف دخانیات روابط معنی داری با اختلال افسردگی در جانبازان مورد مطالعه داشتند. .(P<0/05)

لاله سلیمانی زاده، تیمور آقاملایی،
دوره 5، شماره 2 - ( 4-1381 )
چکیده

مقدمه: هدف از انجام این پژوهش بررسی میزان افسردگی در دانشجویان پرستاری، مامایی و بهداشت و رابطه آن با نگرش فرد نسبت به امور مذهبی در دانشگاه علوم پزشکی بندر عباس است.
روش کار: در این پژوهش 299 آزمودنی (105 پسر و 194 دختر) دانشجو که به روش نمونه گیری غیر احتمالی و از نوع آسان وارد بررسی شده بودند، با آزمون افسردگی بک و جهت گیری مذهبی آلپورت مورد بررسی قرار گرفتند.
نتایج: بر اساس آزمون افسردگی بک از مجموع افراد مورد بررسی 55/5% بدون افسردگی، 32/1% افسردگی خفیف، 11% افسردگی متوسط و 1/3% افسردگی نسبتا شدید یا شدید داشتند. بر اساس مقیاس نگرش مذهبی دو بعدی آلپورت، مذهب در 8/7% افراد مورد بررسی بیرونی و در 91/3% درونی شده است. آزمون آماری مجذور کای نشان داد از نظر میزان افسردگی در دختران و پسران اختلاف معنی دار آماری وجود ندارد.(p>0/05)  بین میزان افسردگی و نگرش فرد نسبت به امور مذهبی همبستگی معکوس وجود دارد به این ترتیب که با بالا رفتن نگرش مذهبی، میزان افسردگی کاهش می یابد .(r=0/16 ,p<0/05)
نتیجه گیری: شدت افسردگی با نگرش فرد نسبت به امور مذهبی ارتباط معنی دار اماری دارد و در افراد کم اعتقاد به مذهب، میزان افسردگی بیش تر از افراد مذهبی است.

بهمن صالحی، مرتضی پیرهادی،
دوره 5، شماره 4 - ( 10-1381 )
چکیده

مقدمه: افسردگی یکی از اختلالات شایع روانپزشکی است که باعث کاهش انرژی، تمرکز و کارآیی در فعالیت های روزمره می گردد که این خود منجر به کاهش انگیزه و تکالیف دانشجو می شود. هدف از انجام پروژهش، بررسی میزان شیوع افسردگی و عوامل موثر بر آن در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.
روش کار: این تحقیق یک مطالعه مقطعی می باشد که بر روی کلیه دانشجویان ورودی مهرماه 80-1379 که بالغ بر 153 نفر می باشند انجام یافته است. افراد مورد پژوهش در ابتدای ورودی یعنی مهرماه 79 و سپس بعد از گذشت سه ترم تحصیلی به وسیله پرسشنامه مشخصات فردی، نگرش ها و آزمون افسردگی بک (فرم کوتاه 21 موردی از نظر وجود علایم افسردگی) طی دو مرحله مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفتند.
نتایج: از میان 153 نفر دانشجو در مرحله اول پژوهش، 38 نفر (22/1%) نمرات 17 و بالاتر از آن کسب نموده و در نتیجه افسرده شناخته شدند. این رقم در مرحله دوم پژوهش به 58 نفر (38/5%) افزایش یافت. این تفاوت باتوجه به یکسان بودن جامعه آماری در دو مرحله تحقیق معنی دار می باشد. در بین عوامل مورد بررسی در ارتباط با افسردگی در زمان ورود به دانشگاه به ترتیب میانگین مناسب بودن زندگی و شرایط خوابگاهی 3، رضایت از رشته تحصیلی 3/76، امیدواری به آینده شغلی رشته تحصیلی 3/64 ، رضایت از محیط آموزشی دانشگاه 3/49، رضایت از برخورد مسوولین دانشگاه 3/73، مناسب بودن الگوی ارتباطی، عاطفی و امنیتی با خانواده 4/32 و وضعیت اقتصادی خود و خانواده 3/58 بود و همین متغیرها بعد از گذشت سه ترم تحصیلی به ترتیب 2/82، 3/66،3/37، 2/79، 2/66، 4/17 و 3/67 تغییر یافت که تفاوت بین این ارقام با توجه به یکسان بودن جامع آماری در هر دو مرحله معنی دار بوده و در ایجاد افسردگی نقش به سزایی داشته اند.
نتیجه گیری: این تحقیق نشان می دهد که افسردگی بعد از گذشت سه ترم تحصیلی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی اراک، افزایش یافته و با عوامل تنش زایی خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی ارتباط دارد.

حمیدرضا جمیلیان، عصمت مشهدی، علی قضاوی، مهری جمیلیان، مریم افتخاری، اشرف مرادی،
دوره 9، شماره 3 - ( 7-1385 )
چکیده

چکیده مقدمه: برخی از مطالعات رابطه‌ای را بین افسردگی و تغییرات سیستم ایمنی پیشنهاد کرده‌اند ولی این رابطه به طور قطع ثابت نشده است. با توجه به اطلاعات ما، تاکنون پژوهشی درباره اثرات افسردگی مادر برسیستم ایمنی جنین انجام نشده است. از این رو ما اثرات افسردگی را بر روی برخی از پارامترهای سیستم ایمنی ذاتی و هومورال خانم‌های باردار و نوزادانشان ارزیابی کردیم. روش کار: پژوهش انجام شده مطالعه‌ای از نوع مورد-شاهد می‌باشد که در طی ده ماه از مهر ماه 1382 تا تیر ماه 1383 انجام شد.124 نفر شامل 32 زن باردار افسرده و30 زن باردار سالم که درمرکز آموزشی درمانی طالقانی اراک زایمان کردند، به همراه نوزادانشان وارد این مطالعه شدند. برای تشخیص افسردگی، از آزمون بک و مصاحبه بالینی براساس DSM-IV استفاده شد. غلظت ایمنوگلوبولین‌ها و اجزای کمپلمان سرم از طریق انتشار ایمنی شعاعی منفرد(SRID) به روش مانسینی هم در مادران باردار و هم در نوزادانشان اندازه‌گیری شد. تعداد لکوسیت‌ها و لنفوسیت‌ها نیز توسط دستگاه Hycel برای مادران و نوزادان محاسبه شد و جهت اطمینان بیشتر نمونه‌ها به روش دستی نیز بررسی گردید. جهت استخراج نتایج از آزمون‌های آماری کی اس، تی، من ویتنی یو، آنالیز واریانس یک طرفه، کراسکال والیس و ضریب همبستگی پیرسون استفاده گردید. 05/0p< معنی‌دار در نظر گرفته شد. نتایج: نوزادان مادران افسرده در مقایسه با سایر نوزادان به طور معنی‌داری دچار کاهش IgM (013/0=p )، کاهش C4 (015/0=p )، و افزایش لنفوسیت‌ها (007/0=p ) بودند. میانگین نسبت IgG خون بندناف نوزاد با IgG مادر درنوزادان مادران افسرده در مقایسه با سایر نوزادان کاهش معنی‌داری نشان می‌داد(012/0 (p=. میانگین غلظت IgG سرم در مادرانی که دچار افسردگی ماژور بودند نیز افزایش معنی‌داری داشت(026/0= p). نتیجه گیری: دانش اثرات جنینی استرس و افسردگی در طول بارداری در آغاز راه است و پژوهش‌ها در این زمینه به سرعت درحال رشد می‌باشد. نتایج ما نشان دهنده اثرات سوء افسردگی مادر بر تکامل و عملکرد سیستم ایمنی جنین است. این نتایج با یافته‌های ایمنولوژیک نوزادان نارس و کم وزن هم خوانی دارد.
بهمن صالحی، سعید جعفری، فردین فرجی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده

مقدمه: افسردگی یکی از شایع‌ترین بیماری‌های اعصاب و روان و یک اختلال خلقی شایع است که در اتیولوژی آن علاوه بر نقش نوروترانسمیترهای مختلف و رویدادهای زندگی، اخیراً استرسورهای درونی مثل سطح سرمی کلسترول، تری گلیسیرید، قند و فاکتورهای انعقادی را هم دخیل دانسته‌اند. هدف این پژوهش تعیین ارتباط بین اختلال افسردگی اساسی و سطح سرمی کلسترول می‌باشد. روش کار: این طرح یک مطالعه مورد- شاهدی است که در سال 1385 انجام شد. گروه مورد 62 نفر از بیمـاران دچار افسردگی اساسی مراجعه کننده به مرکز درمــانی روان پزشکی شهید هاشمی سنجانی بودند و گروه شــاهد از بین بیمـاران بخـش گوش و حلق و بینی بیمارستان امیرکبیر اراک انتخاب شدند. دو گروه از نظر تعداد، سن، جنس و تحصیلات با هم همسان سازی شدند. از تمامی افراد 5 سی سی نمونه خون در حالت ناشتا گرفته و سطح سرمی کلسترول آنها تعیین شد. با تعیین سطح کلسترول دو گروه، داده‌ها از طریق آزمون کی- اس و من ویتنی یو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج : میانگین سن افراد شرکت کننده در دو گروه 9/9±5/35 سال بود. 77 درصد از افراد شرکت کننده در طرح زن و 23 درصد مرد بودند. 2/67 درصد متأهل، 8/25 درصد مجرد و 5/6 درصد مطلقه بودند. مقایسه میانگین سطح سرمی کلسترول در گروه مورد (6/47±6/215میلی گرم در دسی لیتر) و گروه شاهد (2/31  1/183میلی گرم بر دسی لیتر) نشان داد که افراد گروه مورد، کلسترول بالاتری نسبت به گروه شاهد داشتند(05/0p<). نتیجه‌گیری: همان طور که نتایج این طرح نشان داد میانگین سطح کلسترول در گروهی که افسردگی داشتند بیشتر از گروه شاهد بود. لذا می‌توان گفت که کلسترول سرم به عنوان یک استرسور درونی مرتبط با افسردگی مطرح است و بهتر است افرادی که سطح کلسترول آنها بالا می‌باشد از نظر علایم افسردگی مورد بررسی قرار گیرند.
بهمن صالحی، محمد رضا رضوانفر، فائره شیریان،
دوره 10، شماره 3 - ( 4-1386 )
چکیده

مقدمه: افسردگی یکی از اختلالات شایع خلقی است که علاوه بر نوروترانسمیترها و رویدادهای مختلف زندگی، استرسورهای مختلف درونی چون کلسترول، تری گلیسرید، قند و سایر فاکتورهای خونی نیز در ایجاد آن نقش دارند. با توجه به مطرح بودن هایپرگلیسمی به عنوان یکی از عوامل محتمل در ایجاد این ارتباط و با توجه به تناقض در مطالعات انجام گرفته در این زمینه، ما در این مطالعه بر آن شدیم تا به تعیین ارتباط بین سطوح متفاوت بیوشیمیایی HbA1C (هموگلوبین A1C) و افسردگی اساسی بپردازیم. روش کار: این مطالعه از نوع مقطعی - تحلیلی است که در آن 134 نفر به صورت تصادفی ساده از میان افراد مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به بیمارستان ولیعصر(عج) اراک انتخاب شدند. این بیماران براساس نتیجه HbA1C بدو ورود به مطالعه به دو گروه تقسیم شدند: گروهی که HbA1C کمتر از 7 درصد داشتند (نفر 55 = A) و گروهی که HbA1C بیشتر و مساوی 7 درصد داشتند (نفر 79 = B). سپس میزان افسردگی این افراد ارزیابی شده و این نتایج با استفاده آزمون‌های کای دو و من- ویتنی‌ یو مورد مطالعه آماری قرار ‌گرفتند. نتایج: نتایج نشان دادند که 40 درصد از افراد افسرده، HbA1C زیر7 درصد و 60 درصد آنها HbA1C بیشتر و مساوی 7 درصد داشتند و بین HbA1C و افسردگی ارتباط معنی‌دار به دست نیامد. این در حالی است که بین طول مدت ابتلاء به دیابت، مصرف انسولین و ابتلاء هم‌زمان به هایپرتانسیون با افسردگی اساسی ارتباط معنی‌داری وجود داشت. نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج مطالعه به نظر می‌رسد که عدم کنترل دیابت و در نتیجه افزایش قند خون، به عنوان عامل زمینه‌ای در ایجاد افسردگی در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 شرکت کننده در مطالعه حاضر مطرح نمی‌باشد.
محبوبه سحادی هزاوه، بهمن صالحی، بهمن مشفقی،
دوره 11، شماره 3 - ( 7-1387 )
چکیده

مقدمه: سرطان پستان شایع‌ترین نوع سرطان در میان زنان می‌باشد. از بین روشهای درمان افسردگی در سرطان می‌توان به دارودرمانی و شناخت درمانی اشاره نمود. این مطالعه با هدف مقایسه تأثیر دارودرمانی ودارو-شناخت درمانی در کاهش افسردگی زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شده است. روش کار: این پژوهش یک کارآزمایی بالینی است. 78 زن مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به بخش و کلینیک انکولوژی بیمارستان ولیعصر به روش آسان انتخاب شدند که با استفاده از تست افسردگی بک 42 نفر از آنان با تشخیص افسردگی به عنوان نمونه های پژوهش انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه مداخله و شاهد تقسیم گردیدند. هر دو گروه داروی ضد افسردگی را دریافت نمودند اما گروه مداخله علاوه بر دارو درمانی در جلسات شناخت درمانی نیز شرکت نمود. در هر دو گروه پس از 6 ماه، افسردگی مجدداً بررسی گردید. تجزیه و تحلیل اطلاعات توسط SPSS با استفاده از آزمون‌های آماری تی مستقل و زوج صورت گرفت. نتایج: در این پژوهش میانگین نمره افسردگی قبل از درمان بین دو گروه مداخله و شاهد تفاوت معنی‌داری نداشت. هم‌چنین بین میانگین نمره افسردگی قبل و بعد از درمان در گروه شاهد تفاوت معنی‌داری وجودنداشت اما میانگین نمره افسردگی گروه مداخله قبل و پس از درمان دارای تفاوت معنی‌دار بود(05/0>p). مقایسه میانگین نمره افسردگی پس از درمان در گروه مداخله و گروه شاهد تفاوت معنی داری را نشان داد. نتیجه گیری: در مطالعه حاضر شناخت درمانی کاهش معنی داری را در نمره افسردگی گروه مداخله ایجاد نمود.
شیما چهریی، بهمن صالحی،
دوره 12، شماره 2 - ( 7-1388 )
چکیده

مقدمه:‌ پاسخ سمپاتیکی پوست یک تکنیک الکترو فیزیولوژیک و یک فرآیند مرکزی پلی سیناپتیک می‌باشد. در اختلالات خلقی تغییراتی در قشر مغز و هم‌چنین اختلالاتی مرتبط با عمل هیپوتالاموس، سیستم لیمبیک و هسته‌های قاعده‌ای مشاهده می‌شود. لذا در این تحقیق تغییرات پاسخ سمپاتیکی پوست در افراد مبتلا به افسردگی، مانیا و افراد سالم مقایسه شد. روش کار: در این مطالعه تحلیلی - مقطعی 35 نفر افراد مبتلا به افسردگی و 35 نفر مبتلا به مانیا براساس معیارهای راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات خلقی 4 براساس تشخیص روانپزشک و به صورت تصادفی ساده و 35 نفر فرد سالم از میان مردان و زنان داوطلب جامعه انتخاب شدند. روش نمونه گیری به صورت آسان بود. ثبت نوسانات پاسخ سمپاتیکی پوست توسط دستگاه فیزیوگراف انجام شد. الکترود محرک بر روی انگشت میانی دست چپ قرار گرفت و 5 پاسخ سمپاتیکی در هر یک از نمونه‌ها ثبت گردید. میانگین شدت پاسخ، مدت پاسخ و زمان پاسخ دهی در سه گروه محاسبه و مقایسه گردید. نتایج : میانگین زمان نهفته در گروه کنترل، مانیا و افسرده به لحاظ آماری اختلاف معنی‌داری نداشت. در بررسی میانگین مدت زمان تداوم پاسخ نیز در سه گروه اختلاف آماری معنی‌داری مشاهده نشد. میانگین شدت پاسخ در هر سه گروه نیز فاقد اختلاف آماری معنی‌دار بود. نتیجه گیری: یافته‌های این مطالعه به طور غیرمستقیم مطرح کننده عدم دخالت هیپوتالاموس در تعدیل پاسخ‌های سمپاتیکی پوست می‌باشد.
ابوالفضل محمدبیگی، نرگس محمدصالحی، فرهاد قمری، بهمن صالحی،
دوره 12، شماره 3 - ( 8-1388 )
چکیده

چکیده مقدمه: دانشگاه مکان پر استرسی است که می‌تواند سبب ایجاد نشانه‌های افسردگی شده و مجموعه حساسی جهت مطالعه سلامت روانی دانشجویان است. دانشجویان اغلب به دلیل دوری از خانواده، زندگی با سایر دانشجویان، فشارهای محیط‌های آموزشی و آینده نامشخص در خطر ابتلا به افسردگی هستند. مطالعه حاضر با هدف تعیین شیوع افسردگی و عوامل مرتبط با آن در دانشجویان شهر اراک انجام شد. روش کار: مطالعه‌ای مقطعی تحلیلی بر روی 304 نفر از دانشجویان دانشگاه‌های علوم پایه و علوم پزشکی اراک در سه ماهه اول سال تحصیلی 1387 انجام شد. پرسش‌نامه 28 سوال سلامت عمومی جهت جمع‌آوری اطلاعات به کار گرفته شد و از آزمون‌های تی، کای دو و رگرسیون جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها استفاده گردید. نتایج: میانگین نمره سلامت عمومی دانشجویان برابر با 02/11±18/26 بود و 3/52 درصد دانشجویان نمره بالاتر از آستانه پرسش‌نامه مذکور را داشتند که نشان‌دهنده ابتلا به علائم افسردگی است. جنس مونث، عدم علاقه به رشته تحصیلی، عدم اطمینان از آینده و سابقه خانوادگی ابتلا به بیماری‌های روانی از مهم‌ترین عوامل مرتبط با افسردگی بودند اما بین سن، ترم و رشته تحصیلی با افسردگی رابطه معنی‌داری دیده نشد. نتیجه گیری: شیوع افسردگی در دانشجویان بالاتر از جامعه و در دخترها بیشتر از پسرها می‌باشد. اما اختلافی در بین دانشجویان دانشگاه‌های علوم پایه و پزشکی وجود ندارد. بنابراین توجه به آینده شغلی و اقتصادی دانشجویان شاغل به تحصیل ضروری به نظر می‌رسد.
اعظم داودی، حمید طاهر نشاط دوست، حسن پاشا شریفی،
دوره 14، شماره 4 - ( 7-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: تحقیقات مختلف، نقایص شناختی را به عنوان یکی از جنبه های مهم اسکیزوفرنیا مطرح کرده اند. علاوه بر این وجود روان پریشی در این بیماران می تواند بر میزان نقص در عملکردهای اجرایی تاثیر گذار باشد. هدف از انجام این پژوهش مقایسه عملکردهای اجرایی در بیماران اسکیزوفرنیا، افسردگی اساسی بدون روان پریشی و افراد بهنجار است. مواد و روش ها: این پژوهش از نوع مقطعی می باشد. بدین منظور با روش نمونه گیری در دسترس، 28 بیمار اسکیزوفرنیک، 28 بیمار افسرده بدون روان پریشی و 28 آزمودنی بهنجار از بیمارستان های شهر تهران انتخاب و بر اساس متغیرهای سن، جنس و سطح تحصیلات همسان سازی شدند.عملکردهای اجرایی آزمودنی ها به وسیله آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین مورد ارزیابی قرار گرفت. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی تحلیل شد. نتایج: بیماران اسکیزوفرنیا در مقایسه با بیماران افسرده بدون روان پریشی و آزمودنی های بهنجار در همه ی متغیرهای آزمون ویسکانسین عملکرد ضعیف تری داشتند (001/0>p). همچنین بیماران افسرده نسبت به افراد بهنجار خطای در جاماندگی بیشتری نشان دادند(001/0>p)، ولی تفاوت معنی داری بین دو گروه در متغیرهای تعداد طبقات و خطاهای خاص وجود نداشت. نتیجه گیری: آسیب بیشتر در عملکردهای اجرایی در آزمون ویسکانسین به طور عمده ای با روان پریشی مرتبط می باشد که ممکن است به صورت نیمرخ اختصاصی اسکیزوفرنیا مطرح شود و می توان با توجه به میزان نقص در عملکرد اجرایی در هر گروه از بیماران، پیش آگهی مثبت یا منفی را در ابتدای امر تشخیص داد.
حمید رضا جمیلیان، کامران باقرزاده، زینب ناظری ،
دوره 14، شماره 6 - ( 11-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: افسردگی اساسی یکی از شایع‎ترین بیماری‎های روانپزشکی و اسکیزوفرنی جزو بدترین بیماری‎های بشر می‎باشند. لذا یافتن روش درمانی ارزان و کم عارضه کمک شایانی به بیماران خواهد کرد. این مطالعه به منظور مقاسیه سطح سرمی ویتامین دی، هورمون پاراتیروئید، کلسیم و فسفر در اسکیزوفرنی، افسردگی، و افراد سالم انجام شده است. مواد و روش‎ها: در این مطالعه مقطعی-تحلیلی میزان سطح سرمی ویتامین دی، هورمون پاراتیروئید، کلسیم و فسفر در 100 نفر بیمار افسردگی اساسی، 100 نفر بیمار اسکیزوفرنی و 100 نفر افراد سالم اندازه‎گیری شد. افرادی که نارسایی کلیه، نارسایی کبد، بیماری‌های پاراتیروئید، مصرف مکمل‌های کلسیم، فسفر، ویتامین دی و هورمون پاراتیروئید داشتند، از مطالعه حذف شدند. از نرم افزار 15 SPSS جهت تجزیه و تحلیل داده‎ها استفاده شد. یافته ها: افسردگی با کاهش سطح سرمی ویتامین دی و افزایش سطح سرمی هورمون پاراتیروئید همراهی داشت (به ترتیب001/0p< و 01/0=p) ولی از نظر آماری تفاوت معنی‎داری بین افسردگی و افراد سالم از نظر میزان سطح سرمی کلسیم و فسفر مشاهده نشد (به ترتیب 69/0=p و15/0=p). اسکیزوفرنی با کاهش سطح سرمی ویتامین دی و کاهش سطح سرمی فسفر همراهی داشت (به ترتیب001/0< p و 01/0=p) ولی از نظر آماری تفاوت معنی‎داری بین اسکیزوفرنی و افراد سالم از نظر میزان سطح سرمی کلسیم و هورمون پاراتیروئید مشاهده نشد (به ترتیب47/0=p و 67/0=p). نتیجه گیری: از آنجا که افسردگی و اسکیزوفرنی با کاهش سطح سرمی ویتامین دی همراهی دارد، استفاده از مکمل‎های ویتامین‎ دی می‎تواند در درمان این بیماران مفید باشد.
میترا تدین نجف آبادی، زهرا شالیکار، پروین عابدی، زهرا بامشاد،
دوره 16، شماره 1 - ( 1-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: افسردگی یکی از شایعترین مشکلات زنان در دوران یائسگی است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر اسیدهای چرب امگا 3 بر افسردگی زنان یائسه که به درمانگاه شماره 1 شرق شهر اهواز در سال 1389 مراجعه کردهاند طراحی شده است.

مواد و روشها: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی دو سو کور بر روی 70 خانم یائسه که دچار افسردگی بودند، انجام گرفت. تست افسردگی همیلتون بر روی زنان یائسه انجام و نمونههایی که شرایط ورود به مطالعه را داشته، وارد مطالعه شدند، سپس نمونهها به صورت تصادفی به دو گروه دریافت کننده 2 گرم کپسول امگا 3 (35 نفر) و 2 گرم پلاسبو (35 نفر) تقسیم گردیدند. پس از 8 هفته دادهها جمعآوری و آنالیز آماری بر روی 65 نمونه با استفاده از نرم افزارSPSS  نسخه 17 و آزمونهای آماری مجذور کای، تی مستقل و تحلیل واریانس یک طرفه با اندازهگیری مکرر انجام شد.

یافتهها: میانگین افسردگی در گروه مداخله، قبل از درمان 23/2±36/13 بود که بعد از درمان به 71/3±72/8 کاهش یافت (001/0>p) و در گروه کنترل نیز، میانگین افسردگی قبل از درمان 04/2± 25/13 بود که به 93/2± 78/11 کاهش یافت که این تغییر در گروه کنترل در حد معنیداری آماری نبود (05/0<p). مقایسه بین گروهی نمره افسردگی تفاوت آماری معنیداری را بین دو گروه پس از مداخله نشان نداد(08/0=p).

نتیجهگیری: بر اساس یافتههای پژوهش، کپسولهای امگا 3، دو گرم در روز به مدت 8 هفته سبب کاهش میزان افسردگی پس از یائسگی میگردد. اما در این مطالعه بین دو گروه تفاوت آماری معنیداری مشاهده نشد. برای مشاهده اثر بیشتر احتمالا نیاز به یک مطالعه با مدت زمان بیشتری میباشد.


نعیمه اکبری ترکستانی، مهتاب عطارها، طوبی حیدری، لیلا امیری فراهانی، نسرین روزبهانی،
دوره 16، شماره 5 - ( 5-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: افسردگی یکی از شایعترین مشکلات زنان در دوران یائسگی است . مطالعه حاضر با هدف تاثیر بذر شنبلیله (حاوی دیوسژنین )بر افسردگی حاصل از یائسگی در زنان یائسه شهر اراک در سال 1390 انجام شد.

مواد و روش ها: طی یک کارآزمایی بالینی تصادفی کنترل شده دوسوکور 60 خانم با شکایت افسردگی حاصل از یائسگی وارد مطالعه شدند تست افسردگی بک بر روی زنان یائسه انجام و نمونه هایی که شرایط ورود به مطالعه داشتند ، وارد مطالعه شدند. نمونه ها به طور مساوی و تصادفی در دو گروه بذر شنبلیله (6 گرم) روزانه که حاوی 25 میلی گرم دیوسژنین است و سوربیتول (25 گرم روزانه ) به مدت 8 هفته متوالی قرار گرفتند قبل و پس از 8 هفته از شروع مداخله پرسشنامه بک تکمیل گردید و نمرات مذکور با استفاده از نرم افزارSPSS وآزمون آماری پیرد قبل و بعد از مداخله مورد مقایسه قرار گرفت.

یافته ها: در مطالعه حاضر میانگین نمره افسردگی خانم ها پس از 8 هفته استفاده بذر شنبلیله حاوی دیوسژنین و سوربیتول نسبت به نمره قبل از مداخله کاهش یافت و این اختلاف معنادار بود ودر مقایسه بین دو گروه نیز اختلاف معناداری مشاهده گردید

نتیجه گیری: طبق یافته های پژوهش حاضر دیوسژنین موجود در 6گرم بذر شنبلیله در روز ،برای 8 هفته استفاده موجب کاهش افسردگی حاصل از یائسگی می گردد.هرچند نیاز به مطالعات دیگری با طول مدت بیشتر و دوزهای بالاتر قبل از هر توصیه ای احساس می گردد.


انیس جهانبازی، کریم عسگری، احمد چیت ساز، حسینعلی مهرابی، ندا عاصمی،
دوره 16، شماره 6 - ( 6-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: دیستونی کانونی یک بیماری مزمن با عوارض نامطلوب است. علاوه بر عوارض جسمی، برخی مشکلات روانشناختی به ویژه افسردگی، اضطراب و استرس در بیماران مبتلا به دیستونی کانونی مزمن شایع است. هدف این پژوهش، مقایسه اثر بخشی دارو درمانی و ترکیب دارو درمانی و بیوفیدبک الکترومیوگرافی بر افسردگی، اضطراب و استرس بیماران زن مبتلا به دیستونی کانونی مزمن می باشد.

مواد و روشها: در این مطالعه مداخلهای با پیش آزمون، پس آزمون 20 بیمار زن مبتلا به تورتیکولی و 10 بیمار زن مبتلا به بلفارواسپاسم با تشخیص متخصص مغز و اعصاب به شیوه تصادفی ساده انتخاب و به طور مساوی در دو گروه گمارده شدند. هر دو گروه تحت درمان با بوتولینوم توکسین نوع A قرار گرفتند و گروه دوم علاوه بر دریافت دارو به مدت 10 هفته در 20 جلسه درمان با بیوفیدبک الکترومیوگرافی نیز شرکت کردند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامهی DASS-42 استفاده شد که در مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری توسط افراد تکمیل گردید.

یافتهها: میانگین نمرات افسردگی، اضطراب و استرس در گروه ترکیب دارو درمانی و بیوفیدبک به طور معناداری نسبت به گروه دارو درمانی کاهش پیدا کرد(05/0>p).

نتیجهگیری: نتایج حاکی از اثر بخشی بیشتر ترکیب دارو درمانی و بیوفیدبک الکترومیوگرافی در مقایسه با دارو درمانی بر افسردگی، اضطراب و استرس بیماران زن مبتلا به دیستونی کانونی مزمن بود.


حمیدرضا جمیلیان، مهری جمیلیان،
دوره 16، شماره 9 - ( 9-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به اینکه افسردگی از اختلالات روانی شایع در سنین باوری است، هدف از انجام این مطالعه بررسی تاثیر دپوپروورا بر میزان بروز افسردگی در زنان سنین باروری می باشد.

مواد و روش ها : این مطالعه مقطعی تحلیلی بر روی 70 نفر، که دپوپروورا به عنوان روش پیشگیری انتخاب کرده اند انجام شد.آزمون استاندارد بک در بدو ورود و ماه سوم انجام شد و نمرات بدست آمده توسط آزمون تی جفتی با یکدیگر مقایسه گردید.

یافته ها: میانگین نمره بک در آغاز مطالعه برابر با 85/3±89/7 بود و در ماه سوم درمان با دپوپرووا با کاهش معنی داری برابر با 63/3± 09/7 بود.

نتیجه گیری: با توجه به اینکه دپوپرووا منجر به کاهش علایم افسردگی و عدم افزایش این علایم در زنان با سابقه افسردگی می شود، به نظر می رسد که دپوپرووا انتخابی مناسب جهت جلوگیری از بارداری می باشد.


سعید موسوی پور، محبوبه السادات الحسینی، سید رضا میر مهدی،
دوره 17، شماره 10 - ( 10-1393 )
چکیده

زمینه وهدف: این پژوهش با توجه به نظریه زایندگی و رکود اریکسون به بررسی تأثیر انتقال تجارب سالمندان زن بر میزان افسردگی، احساس پیری و تغییرات جسمانی سالمندان ساکن در مؤسسه خیریه جامع توانبخشی شهر اراک است پرداخته است.

مواد و روش‌ها: در طی یک مطالعه شبه تجربی، 30 سالمند زن ساکن در سرای سالمندان که سن آنها بالای 65 سال بود و در آزمون افسردگی سالمندان نمره 9 به بالا کسب کرده بودند انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه 15 نفره تقسیم شدند. یک گروه به عنوان گواه و گروه دیگر به عنوان آزمایش انتخاب شد. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسش‌نامه افسردگی سالمندان و احساس پیری و تغییرات جسمانی بود. برنامه انتقال تجربیات به صورت پیاپی در طی ده جلسه بر روی گروه آزمون اجرا شد و در نهایت برای تحلیل داده‌ها از آزمون تی همبسته و مستقل استفاده شد.

یافته‌ها: ده جلسه انتقال تجربه توانسته بود افسردگی واحساس پیری گروه آزمایش رابه طور معنی‌داری کاهش دهد ولی این کاهش در مقایسه بین گروه‌های گواه و آزمون معنی‌دار نبود. هم‌چنین کاهش تغییرات جسمانی نیز در بین دو گروه معنی‌دار نبود.

نتیجه‌گیری: هر چند جلسات آموزش به طور معنی‌داری موجب کاهش میزان افسردگی و احساس پیری شد اما نداشتن مؤلفه‌های مناسب و مورد نیاز برای برقراری یک ارتباط متقابل اثر بخش برای گروه آزمایش از موانع اثر بخشی جلسات انتقال تجربه در گروه آزمودنی‌ها بوده است بنابراین کار با گروه سالمندان نیازمند بررسی بیشتری دارد.


نرگس زمانی، مجتبی حبیبی، محمد درویشی،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: افسردگی در رأس فهرست بیماری‌های روانی قرار دارد که حدود 25 درصد مراجعین به مراکز بهداشتی در جهان را به خود اختصاص می‌دهند و تاکنون شیوه‌های مختلفی برای درمان آن ارایه شده است. لذا، هدف پژوهش تعیین میزان اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی در مقایسه با گروه‌ درمانی شناختی رفتاری در کاهش افسردگی مادران کودکان معلول بود.

مواد و روش‌ها: مطالعه حاضر، پژوهشی نیمه تجربی با گروه آزمایش و کنترل می‌باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر مادران بیماران مراجعه کننده به مراکز جسمی حرکتی، کار درمانی، فیزیوتراپی بود که علائم افسردگی را داشتند. با روش نمونه‌گیری در دسترس در هر گروه تعداد 8 بیمار انتخاب شدند. ابزار اندازه‌گیری شامل مصاحبه بالینی ساخت دار برای اختلال‌های محور یک بر اساس DSM-IV و فرم بازبینی شده پرسش‌نامه افسردگی بک بود. گروه آزمایش رفتار درمانی دیالکتیک و رفتاردرمانی-شناختی طی 2ماه (8 جلسه 2 تا 5/2 ساعته) تحت آموزش قرار گرفتند، در حالی که در این مدت گروه کنترل هیچ مداخله‌ای را دریافت نکردند.

یافته‌ها: نتایج نشان داد که بین میانگین‌های نمرات افسردگی گروه آزمایشی رفتاردرمانی دیالکتیکی و گروه درمانی شناختی با گروه کنترل تفاوت معنی‌داری وجود دارد(001/0>p). هم‌چنین بین میانگین‌های نمرات افسردگی گروه آزمایشی رفتاردرمانی دیالکتیکی و گروه درمانی شناختی تفاوت معنی‌داری وجود دارد(001/0>p).

نتیجه‌گیری: در حوزه درمان و زمینه کار با افراد افسرده و افرادی که در حالت بحران به سر می‌برند، رفتاردرمانی دیالکتیکی و رفتاردرمانی شناختی با توجه به ماهیت آن، بسیار کارا و نوید بخش به نظر می‌رسد.


جمال عاشوری،
دوره 18، شماره 2 - ( 2-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: «فراشناخت درمانی» و «طرحواره درمانی» دو روش مهم درمان اختلال‌های روانی به ویژه درمان اضطراب و افسردگی هستند. این مطالعه با هدف مقایسه اثربخشی فراشناخت درمانی و طرحواره درمانی در کاهش علائم اضطراب و افسردگی دانشجویان پرستاری و مامایی انجام شد.

مواد و روش‌ها: این پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پی‌گیری 2 ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشجویان دختر دانشکده پرستاری و مامایی مراجعه کننده به مرکز مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی مشهد بود. در مجموع 60 دانشجوی مبتلا به اضطراب و افسردگی با روش نمونه‌گیری در دسترس، انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه جایگزین شدند. گروه‌های آزمایش در 10 جلسه 70 دقیقه‌ای روش‌های فراشناخت درمانی و طرحواره درمانی را آموزش دیدند. همه گروه‌ها پرسش‌نامه‌های اضطراب کتل و افسردگی بک را تکمیل کردند. داده‌ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 19 و با روش کوواریانس چند متغیره (مانکووا) تحلیل شدند.

یافته‌ها: یافته‌ها نشان داد در مرحله پس آزمون، طرحواره درمانی برخلاف فراشناخت درمانی باعث کاهش معنی‌دار علائم اضطراب و افسردگی شده است. اما در مرحله پی‌گیری هر دو روش طرحواره درمانی و فراشناخت درمانی به طور معنی‌داری باعث کاهش اضطراب و افسردگی شده‌اند و در مرحله پی‌گیری تفاوت معنی‌داری بین دو روش وجود نداشت(05/0>p).

نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد گرچه تاثیر طرحواره درمانی زودتر از فراشناخت درمانی نمود می‌یابد، اما در بلندمدت تفاوت معنی‌داری میان این دو روش درمانی وجود ندارد. بنابراین مشاوران و درمان‌گران برای کاهش علائم اضطراب و افسردگی می‌توانند از فراشناخت درمانی و طرحواره درمانی استفاده کنند.



صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb