جستجو در مقالات منتشر شده


2 نتیجه برای آمیگدال

محمد رضا پالیزوان، احسان اله غزنوی راد،
دوره 8، شماره 2 - ( 5-1384 )
چکیده

مقدمه: صرع یکی از اختلالات عصبی مزمن در انسان است که از مهم‌ترین کانون‌های ایجاد کننده آن می‌توان به آمیگدال اشاره نمود. این ناحیه از مهم‌ترین مناطق مغزی دخیل در شرطی شدن نسبت به ترس است و به نظر می رسد اختلال در مدار های نورونی این ناحیه می‌تواند زمینه ساز ابتلاء حیوان به تشنج باشد. هدف از این تحقیق پاسخ به این سوال است که آیا اختلال در یادگیری می‌تواند نشان دهنده اختلال در مدارهای نورونی این ناحیه و در نتیجه زمینه ساز استعداد حیوانات برای تشنج باشد. روش کار: 20 موش صحرایی نر از نژاد ویستار برای ایجاد شرطی شدن احترازی فعال دو طرفه تحت آزمایش شاتل باکس قرار گرفته و بر اساس پاسخ های ارائه شده توسط حیوان به دو گروه دیر یاد گیر و زود یاد گیر تقسیم شدند. سپس جهت ایجاد کیندلینگ تحت تزریق داخل صفاقی پنتیلن تترازول قرار گرفته و پاسخ‌های تشنجی حیوان ثبت و مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل آماری داده ها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه، آزمون توکی و آزمون من ویتنی یو انجام گرفت.
نتایج: نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که طی روند کیندلینگ موش های گروه دیر یادگیر نسبت به موش‌های گروه زود یادگیر استعداد بیشتری برای بروز تشنج از خود نشان داده و اختلاف معنی داری در مرحله حمله و مدت زمانی که طول می کشد تا حیوان به مرحله دوم تشنج برسد بین دو گروه وجود داشت(P<0/05).
نتیجه گیری: با استناد به نتایج فوق می‌توان میزان استعداد موش های صحرایی نر را برای کیندلینگ از روی میزان اختلال در یاد گیری شرطی شدن نسبت به ترس که نشان دهنده میزان اختلال در مدار های نورونی آمیگدال می‌باشد حدس زد.
مریم رحیمی تسیه، فرهاد ولی زادگان، شهربانو عریان،
دوره 22، شماره 1 - ( 1-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: حافظه کاری سیستم نورونی پویایی جهت حفظ و پردازش موقت اطلاعات میباشد. قشر پیش پیشانی (PFC) مرکز اصلی پردازش آن بوده که بهواسطه سیستمهای نوروترانسمیتری مختلف با ساختارهای دیگر مغز همچون آمیگدال قاعده ای- جانبی (BLA) به تعدیل این حافظه می‌پردازد. در این مطالعه، برهمکنش سیستم اوپیوئیدی PFCو سیستم دوپامینرژیک BLA در پردازش حافظه کاری بر اساس تست ماز شعاعی بررسی گردید.
مواد و روشها: در این مطالعه از رت‌‌های نر نژاد ویستار استفاده شد که با جراحی استریوتاکسیک در نقاط mPFC و BLA کانولگذاری شدند. پس از طی دوره ریکاوری، تزریقات درون مغزی انجام گرفت. پارامترهای مربوط به خطاهای حافظه کاری و مرجع طبق پروتکلDSWS  محاسبه شدند.
ملاحظات اخلاقی: مطالعه حاضر با کد IR.UMZ.REC.1397.23 در کمیته اخلاق زیستی دانشگاه مازندران به ثبت رسیده است.
یافتهها: تزریق دوز بالای مورفین درون  mPFCوکلروپرومازین درون BLA اثرات بهبود دهنده روی حافظه کاری و مرجع داشت (05/0p≤). دوزهای پایین و بالای آپومورفین (005/0 و 5/0 میکروگرم در هر موش) اثرات بهبود دهنده (05/0p≤)، (01/0p≤) و دوز میانه آن (05/0 میکروگرم در هر موش) اثرات کاهشی روی حافظه کاری و مرجع اعمال کرد (01/0p≤). تزریق توأمان دوز بی اثر مورفین (5/0 میکروگرم در هر موش) و دوزهای سهگانه کلروپرومازین اثرات بهبود دهنده ناشی از دوز بالای کلروپرومازین را رفع نمود. مورفین در میانکش با آپومورفین، اثرات دوگانه آن روی حافظه کاری و مرجع را تغییر داد. با ثابت نگه داشتن دوز مؤثر مورفین (2 میکروگرم در هر موش) و کلروپرومازین (2 میکروگرم در هر موش) اعمال دوزهای پنجگانه آپومورفین، از خطاهای حافظه کاری و مرجع کاست.
نتیجهگیری: یافته‌‌‌ها حاکی از این است که سیستم اوپیوئیدی mPFC و سیستم دوپامینرژیک BLA طی پردازش حافظه کاری و مرجع با یکدیگر در تعامل هستند.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb