166 نتیجه برای زن
سیده زهرا شیفته، دکتر احمد همتا،
دوره 26، شماره 1 - ( 2-1402 )
چکیده
مقدمه: سرطان پستان یک بیماری به شدت هتروژن بوده. مولکول آنتی ژن 4 لنفوسیت T سایتوتوکسیک در مهار پاسخ سلول T و تنظیم پاسخ ایمنی نقش دارد. پلی مورفیسم های تک نوکلئوتیدی در ژن CTLA4 میتواند بر بیان مولکول مذکور تأثیر بگذارد. هدف از این مطالعه بررسی پلی مورفیسم های rs4553808 و rs733618 ژن CTLA4 با خطر ابتلا به سرطان پستان است.
روش کار: در این مطالعه جهت بررسی پلی مورفیسم ها از خون محیطی 80 بیمار مبتلا به سرطان پستان و 80 فرد سالم ساکن استان مرکزی استخراج DNA انجام شد. سپس از تکنیک PCR-RFLP استفاده گردید. نتایج حاصل با استفاده از نرم افزارهای SPSS و SNP Analyzer آنالیز گردید.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با کد اخلاق (1396.25Ir.arakmu.rec.) در کمیته اخلاق پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی اراک به تصویب رسیده است.
یافتهها: آنالیز آماری پلی مورفیسم rs4553808 هیچ افزایش خطر چشمگیری در بیماران با ژنوتیپ GG در مقایسه با گروه کنترل نشان نمیدهد (OR=2/013،CI=95% 1/721-2/353). همچنین آنالیز ژنوتیپ هتروزیگوت AG هیچ ارتباطی بین تنوع ژنتیکی و سرطان پستان نشان نداد (OR=1/204، CI=95% 0/604-2/402). ترکیب ژنوتیپ های AG+GG نیز هیچ ارتباط معنی داری نشان ندادند (OR=1/130،CI=95% 0/569-2/242). آنالیز آماری برای پلی مورفیسم rs733618 نشان دهندهی خطر افزایش یافته برای سرطان پستان است. نتایج حاصل بیانگر این است که ژنوتیپ TC (OR=2/992، CI= 95% 1/280-1/998) ارتباط معناداری بین تنوع ژنتیکی و سرطان پستان را نشان میدهد. آنالیز ژنوتیپهای ترکیبشده CC و TC با خطر افزایش یافته برای سرطان پستان در مقایسه با ژنوتیپ TT مرتبط بود (OR=0/334, CI=95%; 0/143- 0/782, P=0.009). با توجه به اینکه توزیع ژنوتیپهای CC و TC بین دو گروه کنترل و بیمار معنیدار بود؛ بنابراین فراوانی ژنوتیپ TT نیز با همین میزان P=0.001 بین دو گروه کنترل و بیمار معنیدار است.
نتیجهگیری: ارتباط معنیداری میان ژنوتیپهای پلیمورفیسم rs733618 و سرطان پستان مشاهده شد. این در حالی بود که هیچگونه ارتباط معنیداری میان ژنوتیپهای پلیمورفیسم rs4553808 و خطر ابتلا به سرطان پستان مشاهده نشد.
دکتر مهدی زمستانی، خانم اعظم سعیدیان،
دوره 26، شماره 1 - ( 2-1402 )
چکیده
مقدمه: از آنجا که بیماریهای پوستی در جامعه شیوع نسبتأ بالایی داشته و با پیامدهای روانشناختی مختلفی همراه هستند، مطالعه حاضر به منظور مقایسه دشواری تنظیم هیجان، انعطافپذیری روانشناختی و کیفیت زندگی در بیماران پوستی مبتلا به لیکن سیمپلکس کرونیکوس و جمعیت نرمال انجام شده است.
روش کار: در این تحقیق از روش علی-مقایسهای استفاده شده است. جامعه آماری شامل تمام زنان و مردان مبتلا به بیماری لیکن سیمپلکس کرونیکوس بودند که به کلینیکهای پوست در شهرهای تهران، کرج و قم مراجعه کردند. نمونۀ بیمار شامل 199 فرد مبتلا به لیکن سیمپلکس کرونیکوس بود که از طریق نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. علاوه بر این، برای گروه مقایسه ۲۰۰ نفر بدون بیماری پوستی به عنوان جامعه نرمال انتخاب شدند. شرکت کنندگان مقیاس دشواری در تنظیم هیجان (DERS)، پرسشنامه پذیرش و عمل-نسخه دوم (AAQ-II)، فرم کوتاه پرسشنامه کیفیت زندگی (SF-36) را تکمیل کردند. برای تجزیه و تحلیل دادهها، از آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیره استفاده شد. این مطالعه با کد اخلاق IR.UOK.REC.1401.015 به تصویب کمیته اخلاق دانشگاه کردستان رسیده است.
یافتهها: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که از نظر دشواری در تنظیم هیجان، انعطافپذیری روانشناختی و کیفیت زندگی، بین بیماران و افراد نرمال تفاوت معنیدار آماری وجود دارد بهطوری که میانگین نمرات در دشواری تنظیم هیجان و انعطافپذیری روانشناختی در گروه بیماران بیشتر و در کیفیت زندگی، میانگین نمرات گروه بیماران کمتر از گروه نرمال بود.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج حاضر احتمالأ عوامل روانشناختیی کژتنظیمی هیجان و انعطافناپذیری روانشناختی در تداوم مشکلات پوستی بیماری لیکن سیمپلکس کرونیکوس نقش دارند. از آنجا که در اغلب مواقع در ایجاد و تداوم بیماریهای پوستی عوامل زیربنایی روانشناختی نیز دخیل هستند، پیشنهاد میشود به طور همزمان از مداخلات روانشناختی نیز برای این بیماران استفاده شود.
آرزو فتحی، احمد علی پور، علی اکبر ملکی راد،
دوره 26، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده
مقدمه: ناباروری از رویدادهای تلخ زندگی زناشویی است که پیامدهای روان شناختی گوناگونی دارد. از طرفی درمانهای متفاوتی جهت کاهش اثرات روان شناختی آن وجود دارد. هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار و زوج درمانی گاتمن بر فرسودگی زناشویی و افسردگی زوجین نابارور بود.
روش کار: روش پژوهش حاضر از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل زوجهای نابارور شهر اراک در سال 1400 بودند که از این تعداد 54 زوج با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شد و بهصورت تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) 18 زوج گمارده شدند. گروههای آزمایش مداخله زوجدرمانی هیجانمدار (10 جلسه 90 دقیقهای) و زوجدرمانی گاتمن (10 جلسه 90 دقیقهای) دریافت کردند و گروه کنترل مداخلهای دریافت نکرد. بعد از گذشت دو ماه نیز مرحله پیگیری انجام شد. جهت جمع آوری دادهها از پرسشنامه افسردگی بک (1967) و فرسودگی زناشویی پاینز (1966) استفاده شد و دادهها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS نسخه 26 تحلیل شدند. این پژوهش دارای تأییدیه کمیته اخلاق با کد IR.IAU.B.REC.1400.026 است. همچنین، اصول محرمانگی، اخذ رضایت آگاهانه کتبی و از بین بردن اطلاعات شرکت کنندگان رعایت شده است.
یافتهها: نتایج نشان داد که زوج درمانی گاتمن و زوج درمانی هیجان مدار بر کاهش افسردگی زوجین (265/0= 2 ، 001/0= P، 94/18 = F) و فرسودگی زناشویی (348/0= 2 ، 001/0= P، 99/27 = F) اثربخش بوده است. به علاوه، زوج درمانی هیجان مدار بر کاهش افسردگی زوجین (033/0=P) و فرسودگی زناشویی (001/0=P) نسبت به زوج درمانی گاتمن اثربخشی بیشتر داشته است.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش، میتوان گفت زوج درمانی هیجان مدار نسبت به زوج درمانی گاتمن بر کاهش افسردگی زوجین و فرسودگی زناشویی اثربخشی بیشتری دارد. بنابراین، به زوج درمانگران توصیه میشود از زوج درمانی هیجان مدار جهت بهبود افسردگی و فرسودگی زناشویی زوجین نابارور استفاده نمایند.
دکتر بهرام میرزائیان، خانم فاطمه طالبی،
دوره 26، شماره 4 - ( 8-1402 )
چکیده
سابقه و هدف: امروزه ناباروری یک نگرانی عمده برای سلامت عمومی و یکی از مهمترین بحرانهای دوران زندگی به شمار میرود که به مشکلات روانشناختی زیادی منجر میشود. از آنجایی که درمان شناختی-رفتاری بر توانمندسازی و آموزش به بیمار برای حل مشکلات تاکید دارد، لذا این مطالعه به منظور بررسی اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر خودتنظیمی زناشویی و عدم تحمل بلاتکلیفی در زنان نابارور انجام شد.
روش کار: این مطالعه کارآزمایی بالینی بر روی 30 نفر از زنان نابارور مراجعه کننده به مرکز نازایی شهرستان ساری در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل انجام گرفت. درمان شناختی-رفتاری در 12جلسه 45دقیقهای، هفتهای یک بار برای گروه آزمایش اجرا شد، در حالیکه گروه کنترل، درمان روتین را دریافت کردند. پس از دوره پیگیری، گروه کنترل هم تحت روان درمانی قرار گرفتند. هر دو گروه پرسشنامههای خودتنظیمی زناشویی ویلسون و همکاران (2005) و عدم تحمل بلاتکلیفی فریستون و همکاران (1994) را در پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری (45 روز بعد از پسآزمون) تکمیل کردند و مقایسه شدند.
یافتهها: یافتهها نشان داد میانگین نمرات به ترتیب در سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری دو زیرمقیاس خودتنظیمی زناشویی درگروه آزمایش، برای زیر مقیاس خودنظمبخشی ارتباطی (273/6 ± 266/24)، (207/3 ± 000/41) و (899/3 ± 266/35) افزایش معناداری در پسآزمون و پیگیری نسبت به پیشآزمون داشت (05/0>P)و زیر مقیاس تکاپوی ارتباطی (094/5 ± 333/19)، (914/1 ± 666/8) و (449/2 ± 000/12) و همچنین عدم تحمل بلاتکلیفی (302/9 ± 600/92)، (585/7 ± 400/67) و (975/10 ± 200/75) کاهش معنیداری در پسآزمون و پیگیری نسبت به پیشآزمون داشتند. (05/0>P).
نتیجه گیری: .نتایج مطالعه نشان داد که درمان شناختی-رفتاری می تواند یک مداخله اثربخش در بهبود خودتنظیمی زناشویی کاهش و عدم تحمل بلاتکلیفی در زنان نابارور باشد.
دکتر طیبه رشیدیان، آقای اکبر محمدی، دکتر نسیبه شریفی، دکتر آناهیتا جلیلیان، دکتر علی خورشیدی،
دوره 26، شماره 4 - ( 8-1402 )
چکیده
افزایش است.بهمین علت شناسایی علل افزایش سزارین جهت کاهش آن مهم است لذا مطالعه حاضر با هدف ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻓﺮاواﻧﻲ ﺳﺰارﻳﻦ و ﻋﻠﻞ آن در زنان نخست زا شهر ایلام در سال 96 انجام شد.
روش کار: مطالعه حاضر بصورت مقطعی در شش ماهه دوم سال 1396 در شهر ایلام انجام شد و جامعه ی پژوهش مطالعه شامل تمامی زنان نخست زا مراجعه کننده به بیمارستان تک تخصصی زنان زایمان( بیمارستان آیت اله طالقانی) بود . روش نمونه گیری بصورت سرشماری بود و تمام زایمان های سزارین انجام شده در بیمارستان آیت اله طالقانی ثبت می شدند. معیار ورود شامل تمامی زنان اول زا بوده است. داده های مطالعه با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته که شامل اطلاعات دموگرافیک و مامایی بود جمع آوری گردید. پس از جمع آوری اطلاعات داده ها وارد نرم افزار SPSS نسخه 16 شده و برای توصیف داده ها در متغیرهای کمی از شاخص های مرکزی و برای متغیرهای کیفی از فراوانی مطلق و تجمعی و درصد فراوانی پراکندگی استفاده شد.
یافته ها: بر اساس یافته های حاصل از مطالعه حاضر از 1738 زایمان 867 (88/49درصد ) زایمان طبیعی و 871(12/50درصد) سزارین بودند. از بین زایمانهای طبیعی 427(25/49درصد) و در بین زایمانهای سزارینی 296(98/33درصد) نخست زا بودند. در بین عوامل مادری، عدم پیشرفت و در بین عوامل جنینی، دیسترس جنینی و در بین عوامل مادری جنینی، عدم تناسب سر با لگن از مهمترین علل سزارین در زنان نخست زا بود. بطور کلی عوامل جنینی با بیش از 67 درصد مهمترین علل سزارین در زنان نخست زا بود.
نتیجه گیری: طبق یافته های مطالعه 98/33 درصد زایمان های سزارین نخست زا یوده که ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ آﻣﺎر ﺑﺎﻻی ﺳﺰارﻳﻦ خصوصا سزارین نخست زا ﺿﺮوری اﺳﺖ با افزایش انجام زایمان فیزیولوژیک و زایمان بی درد و همچنین اﻓﺰاﻳﺶ آگاهی خانواده ها نسبت به روش های زایمان و مزایا و معایب هرکدام از آنها از ﻣﻴﺰان ﺳﺰارﻳﻦﻫﺎی اﻧﺘﺨﺎﺑﻲ ﻛﺎﺳﺘﻪ ﺷﻮد.
دکتر زهرا قنبری،
دوره 26، شماره 5 - ( 10-1402 )
چکیده
مقدمه: هدف این پژوهش تاثیرخانواده درمانی مبتنی بر تحکیم خانواده بر تعارضات زناشویی و رضایت جنسی زوجین متقاضی طلاق بود.
روش کار: روش پژوهش نیمه آزمایشی با گروه مداخله و کنترل بود. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه زوجین متقاضی طلاق مراجعهکننده به مراکز مشاوره شهرستان کرمان در سال 1402 بود. 30 زوج به صورت در دسترس انتخاب و در دو گروه مداخله (15 زوج) و کنترل (15 زوج) به طور تصادفی و با روش قرعهکشی جایگزین شدند. مداخله خانواده درمانی مبتنی بر تحکیم خانواده در 8 جلسه بهصورت هفتهای دو بار و به مدت 90 دقیقه و پس از 3 ماه مرحله پیگیری انجام شد. جهت جمعآوری دادهها از پرسشنامه تعارضات زناشویی براتی و ثنایی و رضایت جنسی لارسون (1998) استفاده شد. بهمنظور تجزیه و تحلیل دادهها از آزمونهای آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر با نرم افزار SPSS نسخه 24 استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که خانواده درمانی مبتنی بر تحکیم خانواده بر کاهش تعارضات زناشویی (P<0.001،F=37/24) و افزایش رضایت جنسی (P<0.001،F=126/34) زوجین متقاضی طلاق تأثیر داشت (001/0P<).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش، استفاده از خانواده درمانی مبتنی بر تحکیم خانواده در کاهش تعارضات زناشویی و افزایش رضایت جنسی زوجین متقاضی طلاق، پیشنهاد میشود.
فاطمه خلیلی آلاشتی، شهربانو دهرویه، نغمه توکلی،
دوره 26، شماره 6 - ( 12-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی آموزش حل مسئله بر جهت گیری زندگی، عاطفه مثبت و منفی و درماندگی آموختهشده در زوجین ناسازگار شهرستان قائمشهر انجام شد.
مواد و روش ها: روش پژوهش حاضر آزمایشی و طرح تحقیق شبه آزمایشی با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زوجین مراجعهکننده به مراکز مشاوره شهرستان قائمشهر در سال 1401 بود. 30 زوج بهعنوان نمونه به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) گمارش شدند. سپس آزمودنیهای گروه آزمایش طی 8 جلسه 60 دقیقهای آموزش حل مسئله را دریافت کردند. جهت جمعآوری دادهها از پرسشنامههای جهتگیری زندگی (شییر و کارور، 1994)، عاطفه مثبت و منفی (واتسون و همکاران، 1988) و درماندگی آموختهشده (کوینلس و نیلسون، 1988) در دو مرحله قبل و بعد از آموزش در هر دو گروه (آزمایش و کنترل) استفاده شد.
یافته ها: نتایج تحلیل از آزمون تحلیل کواریانس نشان داد آموزش حل مسئله موجب بهبود خوشبینی در جهتگیری زندگی، افزایش عاطفه مثبت و کاهش درماندگی آموختهشده در گروه آزمایششده است (05/0=p).
نتیجه گیری: با توجه به یافتههای پژوهش حاضر، در حوزه درمان و مشاوره زوجین ناسازگار، آموزش حل مسئله در جهت سازگاری زوجین و حل تعارضات آنها؛ بسیار کارآمد و نویدبخش به نظر میرسد.
علی رحیمی، بهزاد همدانی، نسرین رسول زاده،
دوره 27، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
مقدمه: پرستاران جایگاه برجستهای در ارائه خدمات بهداشتی و درمانی دارند. بین خودپنداره حرفهای پرستاران با ارائه مراقبت به بیماران رابطهای انکارناپذیری وجود دارد. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین خودپنداره حرفهای با سبک زندگی پرستاران در بیمارستانهای منتخب شهرهای مازندران انجام شد.
روش کار: این مطالعه توصیفی با استفاده از روش نمونهگیری طبقهای با تخصیص متناسب بر روی 200 نفر از پرستاران شاغل در بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی مازندران در سال 1394 انجام شد. ابزار گردآوری دادهها شامل فرم اطلاعات جمعیت شناختی، پرسشنامه خودپنداره حرفهای پرستار و پرسشنامه سبک زندگی پرستاران بود. برای تعیین رابطه بین خودپنداره حرفهای و سبک زندگی پرستاران از ضریب همبستگی Pearson استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها در سطح معنیداری 0/05≤ P به دست آمد.
یافتهها: میانگین نمره خودپنداره حرفهای و سبک زندگی پرستاران به ترتیب 5/88 ± 216/42 و 19/37 ± 156/55 بود. همچنین رابطه مستقیم معنیداری بین خودپنداره حرفهای و سبک زندگی پرستاران وجود داشت.
نتیجه گیری: با توجه به تأیید همبستگی مثبت بین خودپنداره حرفهای و سبک زندگی پرستاران، مدیران پرستاری میتوانند با ارتقاء خودپنداره حرفهای، سبک زندگی سالم را در پرستاران ارتقاء دهند.
علی جدیدی، سلیمان زند، علی خانمحدی هزاوه، نگین حسینی،
دوره 27، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
مقدمه: کیفیت زندگی، یکی از مهمترین مسائلی است که میتواند فرد را به ادامه زندگی شاد و سالم تشویق کند. از طرفی سلامت معنوی، یکی از ابعاد سلامتی بوده و در واقع یک حس ارتباط هماهنگ بین خود، دیگران، طبیعت و ماوراء میباشد و منجر به درک هدف و معنی غایی در زندگی میشود. هدف از انجام این مطالعه، تعیین ارتباط سلامت معنوی و کیفیت زندگی در دانشجویان دانشگاههای شهر اراک میباشد. از نتایج این مطالعه میتوان جهت تدوین برنامههای راهبردی با هدف ارتقاء سلامت معنوی و کیفیت زندگی در دانشجویان بهره برد.
روش کار: ابتدا جمعیت هر کدام از دانشگاههای شهر اراک سنجیده شده و با در نظر گرفتن جمعیت آنها و برقرار کردن تناسب بین حجم نمونه مطالعه و جمعیت هر کدام از دانشگاهها، افرادی که مشخصه ورود به مطالعه را داشتند وارد مطالعه شدند. حجم نمونه مطالعه،
400 نفر بود که بر روی دانشجویانی انجام شد که حداقل شش ماه از تحصیلشان در دانشگاه گذشته باشد. پس از کسب رضایت از شرکتکنندگان، پژوهشگران از طریق مصاحبه با دانشجویان اقدام به پر کردن پرسشنامه کردند. پرسشنامهها شامل دو ابزار پرسشنامه سلامت معنوی و پرسشنامه کیفیت زندگی ۳۶ سؤالی بودند.
یافتهها: بین نمره سلامت معنوی با متغیرهای جمعیتشناختی از جمله سن و وضعیت تأهل، ارتباط معنیداری مشاهده نشد. همینطور نمره کیفیت زندگی نیز با متغیرهای جمعیتشناختی ارتباط معنیداری نداشت. آنالیز دادههای مطالعه نشان داد که بین کیفیت زندگی با سلامت معنوی دانشجویان همبستگی مثبت وجود دارد (0/05 > P).
نتیجه گیری: طبق نتایج این مطالعه، بین کیفیت زندگی و سلامت معنوی دانشجویان دانشگاههای شهر اراک، ارتباط وجود دارد. لذا میتوان با تأمین نیازهای معنوی دانشجویان و ارتقاء سلامت معنوی آنان نسبت به بهبود کیفیت زندگی آنان اقدام کرد.
سیده میدیا خسروی، مرتضی عزیزی، شهاب الدین عبداللهی، هاجر آقایی،
دوره 27، شماره 2 - ( 3-1403 )
چکیده
مقدمه: افسردگی پس از زایمان، نوعی اختلال خلقی است که میتواند زنان بارداری که زایمان کردهاند را تحت تأثیر قرار دهد و خود نیز از عوامل گوناگونی اثر پذیرد، لذا پژوهش حاضر با هدف پیشبینی افسردگی پس از زایمان بر اساس رضایت زناشویی، رضایت بدنی و باورهای ناکارآمد در زنان شهرستان بوکان انجام پذیرفت.
روش کار: مطالعه حاضر توصیفی- همبستگی است. جامعه شامل کلیه زنان با بارداری ماه آخر در نیمه اول سال 1402 شهرستان بوکان به تعداد 2980 بود که مطابق با جدول مورگان و با رضایت کتبی آگاهانه، 340 زن باردار مراجعهکننده به بیمارستان شهید قلیپور بوکان به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شده و به پرسشنامههای افسردگی بک-2 (Beck Depression Inventory) BDI، افسردگی پس از زایمان ادینبرگ (Edinburgh Postpartum Depression Scale) EPDS، رضایت زناشویی Enrich، رضایت از تصویر بدنی (Body image satisfaction) و باورهای ناکارآمد وایزمن و بک (Weisman and Beck's) پاسخ دادند.
یافتهها: رضایت زناشویی، رضایت بدنی و باورهای ناکارآمد در سطح 0/01P < به صورت معنیدار توانایی پیشبینی افسردگی پس از زایمان را دارند، این اثر در رضایت زناشویی و رضایت بدنی به صورت معکوس بوده و در باورهای ناکارآمد مثبت میباشد. همچنین رضایت زناشویی با اندازه اثر 0/324، رضایت بدنی با اندازه اثر 0/497 و باورهای ناکارآمد با اندازه اثر 0/652، متغیر افسردگی پس از زایمان را تبیین میکند. همچنین میزان شیوع افسردگی پس از زایمان در میان زنان شهرستان بوکان مقدار 30/6 درصد می باشد که از متوسط مقالات ثبت شده در این زمینه بالاتر بود.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش، رضایت زناشویی و رضایت بدنی به صورت معکوس و باورهای ناکارآمد به صورت مستقیم و مثبت، ابتلا به افسردگی پس از زایمان را در زنان باردار پیشبینی میکنند.
مهلا جعفری اسکری، حبیب الله کرد، عباس توان،
دوره 27، شماره 2 - ( 3-1403 )
چکیده
مقدمه: فرایند اولین بارداری، موجب کاهش تابآوری و ترس از درد در زنان نخستزا میشود که برای رفع این مشکلات به مداخلاتی نیاز میباشد. هدف این پژوهش، تعیین اثربخشی معنویت درمانی گروهی بر تابآوری و کنترل درد در زنان باردار نخستزا بود.
روش کار: روش پژوهش از نوع نیمه تجربی و پیشآزمون، پسآزمون با گروه شاهد بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان باردار نخستزا در سال 1402 در شهر کرمان بودند که با رضایتنامه کتبی آگاهانه؛ 30 نفر (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه شاهد) به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامههای ناتوانی درد کپک و تابآوری Connor و Davidson بود. مداخله معنویتدرمانی گروهی بر روی گروه آزمایش انجام شد و گروه شاهد هیچگونه مداخلهای دریافت نکردند. تجزیه و تحلیل دادهها با آزمونهای توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و تحلیل کوواریانس انجام شد. میزان P کمتر از 0/05 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: در متغیر تابآوری، میانگین و انحراف استاندارد گروه آزمایش در پیشآزمون 7/22 ± 41/27 و در پسآزمون 69/8 ± 18/63 و در متغیر کنترل درد، میانگین و انحراف استاندارد گروه آزمایش در پیشآزمون 6/28 ± 35/73 و در پسآزمون 5/44 ± 21/40 به دست آمد. نتایج نشان داد که معنویتدرمانی گروهی بر تابآوری و کنترل درد در زنان باردار نخستزا تأثیر داشت (0/01 > P).
نتیجه گیری: بر اساس یافتههای پژوهش، میتوان از معنویتدرمانی گروهی برای افزایش تابآوری و کنترل درد در زنان باردار نخستزا میتوان استفاده کرد.
ام کلثوم تبرته فراهانی، نعیمه اکبری ترکستانی، لیلا خزائی، مهدی رنجبران، معصومه داودآبادی فراهانی،
دوره 27، شماره 3 - ( 5-1403 )
چکیده
مقدمه: خودکارآمدی جنسی، یک مفهوم کلیدی در رفتار، سلامت و عملکرد جنسی است که در طول زمان به دلیل رویدادهایی مانند بارداری و زایمان تغییر میکند. مطالعه حاضر بـا هدف بررسی عوامل مؤثر بر خودکارآمدی جنسی در زنان باردار شهر اراک انجام شد.
روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه مقطعی از نوع توصیفی- تحلیلی است که با مشارکت (234) زن باردار 18 تا 40 ساله علاقهمند به مشارکت در پژوهش با حداقل سواد خواندن و نوشتن که با همسران خود زندگی میکردند انجام شد. با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای، 10 مرکز جامع سلامت شهری انتخاب و با استفاده از چکلیست اطلاعات جمعیتشناختی و پرسشنامه خودکارآمدی جنسی، دادهها جمعآوری شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمونMann-Whitney U ، Kruskal-Wallis و آزمون (LSD) انجام گردید.
یافتهها: میانگین نمره خودکارآمدی جنسی زنان باردار 6/45 ± 28/51 و در سطح بالا قرار داشت. آزمون Kruskal-Wallis نشان داد که خودکارآمدی جنسی زنان باردار با تحصیلات خودشان بیارتباط است (0/2 = P) در حالیکه با تحصیلات همسرانشان ارتباط معنادار دارد (0/04 = P). آزمون (LSD) بین سطوح مختلف تحصیلات همسران با خودکارآمدی جنسی زنان باردار تفاوت معنیدار نشان داد. همچنین بین میانگین نمره خودکارآمدی جنسی با سایر متغیرها، ارتباط معنیداری مشاهده نشد.
نتیجه گیری: خودکارآمدی جنسی زنان باردار با تحصیلات همسرانشان ارتباط داشت. بنابراین پیشنهاد میشود که بستر مناسب برای افزایش دانش و آگاهی مردان فراهم شود.
زهرا قنبری زرندی،
دوره 27، شماره 3 - ( 5-1403 )
چکیده
مقدمه: بیماری سرطان پستان موجب بروز مشکلات روانشناختی و کاهش سلامت روان در افراد میشود، برای رفع این مشکلات به مداخلات درمانی نیاز است. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی مداخله معنادرمانی گروهی بر کیفیت زندگی، تنظیم هیجان و امید به زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد.
روش کار: روش پژوهش، نیمه تجربی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه شاهد بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعهکننده به بیمارستان افضلیپور کرمان در سال 1402 بود. از بین آنها تعداد 30 نفر با رضایت کتبی آگاهانه به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی و با روش قرعهکشی در دو گروه آزمایش و شاهد (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه شاهد) جایگزین شدند. افراد حاضر در گروه آزمایش مداخله معنادرمانی گروهی (10 جلسه) و هر هفته دو جلسه و به مدت 90 دقیقه دریافت نمودند .پرسشنامههای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامههای کیفیت زندگی، تنظیم هیجان و امید به زندگی بود که در دو مرحله پیشآزمون و پسآزمون اجرا شدند. دادههای پژوهش با روش تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: نتایج نشان داد قبل از مداخله تفاوت معنیداری بین میانگین نمرات کیفیت زندگی، تنظیم هیجان و امید به زندگی گروه مداخله و شاهد وجود ندارد، ولی بین میانگین این نمرات در گروه مداخله و شاهد بعد از مداخله تفاوت معنیدار آماری وجود داشت. میانگین و انحراف معیار کیفیت زندگی در پسآزمون 29/75 ± 6/91، تنظیم هیجان 98/28 ± 10/25 و امید به زندگی 39/51 ± 6/49 به دست آمد (0/001 P <).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش معنادرمانی گروهی موجب افزایش کیفیت زندگی، تنظیم هیجان و امید به زندگی در زنان مبتلا به سرطان شده بود. از آنجایی که وضعیت روانی مطلوب بیماری در بهبودی آنها تأثیر دارد، بنابراین استفاده از این روش به عنوان یک استراتژی اثربخش برای کاهش مشکلات روانشناختی بیماران توصیه میشود.
لیلا قنبری افرا، مینا گائینی، جعفر شهباز پور،
دوره 27، شماره 4 - ( 7-1403 )
چکیده
مقدمه: نقش بنیادین رضایت زناشویی در تشکیل خانواده و بقای ازدواج، اهمیت بسزایی دارد. نارضایتی زناشویی میتواند زوجین را در حل تعارضات خود ناکام کند. نارضایتی زناشویی در کنار استرسهای شغلی برخی حرف مانند اورژانس پیشبیمارستانی، میتواند افزایش تعارض در وظایف شغلی را به همراه داشته باشد که همین امر منجر به متضرر شدن پرسنل، بیماران و خانوادههای آنها میگردد. لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی وضعیت رضایت زناشویی پرسنل اورژانس پیشبیمارستانی دانشگاه علوم پزشکی قم در سال 1402 صورت پذیرفت.
روش کار: این پژوهش به صورت مقطعی بر روی 200 نفر از پرسنل پیشبیمارستانی دانشگاه علوم پزشکی قم در سال 1402 انجام شد. روش نمونهگیری خوشهای طبقهای بود. ابزار جمعآوری اطلاعات در این مطالعه شامل چکلیست اطلاعات جمعیتشناختی و پرسشنامه رضایت زناشویی Enrich بود. تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای توصیفی، Independent T-test و رگرسیون انجام شد.
یافتهها: متوسط سن شرکتکنندگان 7/06 ±37/3 بود. بیش از نیمی از افراد شرکت کننده، تحصیلات کارشناسی داشتند. اکثر افراد دارای شیفت در گردش بودند. متوسط نمره رضایت زناشویی 22/21 ± 145/94 بود. بر اساس نتایج حاصل از آزمون رگرسیون چند متغیره، متغیرهای تحصیلات، وضعیت استخدام، سابقه کار، نوع شیفت، داشتن شغل دوم و داشتن شغل غیر از کادر درمانی 63 درصد از تغییرات واریانس رضایت زناشویی پرسنل پیشبیمارستانی را تبیین میکند.
نتیجه گیری: با توجه به یافتههای مطالعه حاضر، به طور کلی رضایت زناشویی پرسنل اورژانس پیشبیمارستانی دانشگاه علوم پزشکی قم در سطح متوسط رو به بالا قرار دارد. افراد با شیفت ثابت، دارای شغل دوم، تجربه کاری بالا، فاقد وضعیت شغلی ثابت و کارشناسی و کاردانی رضایت زناشویی کمتری نسبت به سایرین داشتند. لذا ضرورت دارد که مدیران و سیاستگزاران حوزه سلامت توجه بیشتری را به کیفیت زندگی خانوادگی بویژه زندگی زناشویی کارکنان حوزه اورژانس پیشبیمارستانی با شرایط ذکر شده، داشته باشند.
علی خزایی، محمدعلی سپهوندی، فضل اله میردریکوند،
دوره 27، شماره 4 - ( 7-1403 )
چکیده
مقدمه: پیامد اصلی نارسایی قلبی، اختلال در توانایی عملکردی بیماران، ایجاد محدودیت در وظایف شغلی، خانوادگی- اجتماعی و نقص در متغیرهای شناختی، هیجانی و در نهایت افت کیفیت زندگی است. این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر بهبود کیفیت زندگی و امید به زندگی بیماران قلبی- عروقی مراجعهکننده به مراکز بهداشتی- درمانی شهرستان خرمآباد انجام شد.
روش کار: پژوهش حاضر با استفاده از طرح نیمه تجربی از نوع پیشآزمون- پسآزمون و پیگیری سه ماهه با گروه آزمایش و شاهد انجام شد. جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه بیماران مبتلا به بیماریهای قلبی- عروقی مراجعهکننده به مراکز بهداشت شهرستان خرمآباد در سال 1401 بود. از میان جامعه آماری تعداد 40 نفر به روش نمونهگیری درسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش
(20 نفر) و شاهد (20 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش طی 8 جلسه 90 دقیقهای تحت آموزش تنظیم هیجان به مدت 8 هفته قرار گرفتند. هر دو گروه پرسشنامههای کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت (WHO-QOL-BREF) و پرسشنامه امید به زندگی Schneider و همکاران (1991) را در پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری تکمیل کردند. برای تحلیل نتایج از روش تحلیل کوواریانس چند متغیری و آزمون تعقیبی Bonferroni استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد آموزش تنظیم هیجان بر بهبود کیفیت زندگی و امید به زندگی بیماران قلبی- عروقی مؤثر است (0/01 > P) و این تأثیر در مرحله پیگیری سه ماهه نیز پایدار مانده است (0/01 > P).
نتیجهگیری: آموزش تنظیم هیجان، موجب بهبود کیفیت زندگی و امید به زندگی آزمودنیهای پژوهش گردید. از اینرو پیشنهاد میشود از آموزش تنظیم هیجان جهت بهبود کیفیت زندگی و امید به زندگی بیماران قلبی- عروقی در مراکز درمانی و بیمارستانها استفاده شود.
سمانه قبادی، کیوان کاکابرایی، محمود گودرزی،
دوره 27، شماره 4 - ( 7-1403 )
چکیده
مقدمه: برای بسیاری از افراد، ناباروری بحرانی بزرگ و عامل استرس روانی است که بسیاری از واکنشهای روانی منفی را ایجاد میکند. هدف از انجام پژوهش، طراحی بسته آموزشی مقابلهای شناختی- رفتاری با تنیدگی ناباروری و اثربخشی آن بر امیدواری زنان نابارور بود.
روش کار: پژوهش حاضر به شیوه آمیخته که در بخش کیفی، از نوع تحلیل محتوا و در بخش کمی، نیمه تجربی، از نوع طرح پیشآزمون- پسآزمون- پیگیری دوماهه با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش، زنان نابارور مراجعهکننده به مراکز ناباروری و مطب متخصصان زنان و نازایی شهر کرمانشاه در سال 1401 بود. 40 نفر از زنان نابارور با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی ساده در دو گروه (آزمایش و گواه) جایگزین شدند. دادهها توسط پرسشنامه استرس ناباروری نیوتن و همکاران (۱۹۹۹) و امیدواری اشنایدر (1991) گردآوری شد. دادهها توسط آزمون روایی محتوایی و آزمون آنالیز واریانس اندازهگیری مکرر تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: بسته آموزشی طراحی شده دارای روایی و کفایت لازم بود. یافتهها نشان داد بین پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری در مؤلفه امیدواری تفاوت معنیدار بود و این تفاوت تا مرحله پیگیری تداوم داشت.
نتیجهگیری: از بسته آموزشی مقابلهای شناختی- رفتاری با تنیدگی ناباروری زنان نابارور میتوان برای کاهش تنیدگی و افزایش امیدواری زنان نابارور بهره گرفت.
پروین روستا، سید عبدالمجید بحرینیان، قاسم آهی، محمدحسن غنی فر،
دوره 27، شماره 5 - ( 10-1403 )
چکیده
مقدمه: یکی از مشکلات در دوران نوجوانی، وجود تعارض با والدین میباشد که روابط آبژه و به دنبال احساس شرم و گناه را در آنان ایجاد میکند. این پژوهش بهمنظور نعیین اثربخشی درمان مبتنی بر ذهنیسازی بر روابط آبژه و احساس شرم و گناه در روابط متعارض مادر- فرزندی انجام شد.
روش کار: روش این مطالعه نیمه تجربی و به روش پیشآزمون- پسآزمون با گروه شاهد بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه مادران و نوجوانان دارای روابط متعارض مراجعهکننده به مراکز مشاوره شهر شیراز در سال 1401 بودند. 30 نفر از جامعه مذکور به عنوان نمونه با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایشی (15 نفر) و شاهد (15 نفر) قرار گرفتند. از پرسشنامههای تعارض والد- فرزند اسدی و همکاران (1390)، روابط آبژه بل (1995) و احساس شرم و گناه کوهن و همکاران (2011) برای جمعآوری اطلاعات استفاده شد. گروه آزمایش تحت مداخله آموزش کارکردهای اجرایی به مدت 13 جلسه هفتهای دو بار و به مدت 60 دقیقه قرار گرفتند و گروه شاهد هیچگونه آموزشی دریافت نکردند. دادههای پژوهش با استفاده از کورایانس مورد تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: میانگین ± انحراف استاندارد گروه آزمایش در پسآزمون در متغیر روابط آبژه از 37/1 ± 5/1 به 28/6 ± 4/3 و در متغیر احساس شرم و گناه از 60/3 ± 5/1 به 51/2 ± 9/1 کاهش یافت. نتایج نشان داد در مرحله پسآزمون، میانگین نمرات روابط آبژه و احساس شرم و گناه در گروه آزمایش در مقایسه با گروه شاهد به صورت معنیداری کاهش یافت (0/01 >P ).
نتیجهگیری: درمان مبتنی بر ذهنیسازی بر بهبود روابط آبژه و کاهش احساس شرم و گناه مؤثر بود. بنابراین این نوع درمان را میتوان برای کاهش تعارض روابط نوجوان و مادر پیشنهاد کرد.
الهام سیدمورتی، فرنگیس دمهری، سلیمه قارونی فردی، محسن سعیدمنش،
دوره 27، شماره 5 - ( 10-1403 )
چکیده
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی طرحواره درمانی بررضایت زناشویی و سلامت روان خانمهای تحت جراحی هیسترکتومی انجام شد.
روش کار: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نوع تحقیقات، کمی و از نظر روش گردآوری دادهها از نوع پژوهشهای نیمه تجربی با دو گروه آزمایش و گواه همراه با پیشآزمون و پسآزمون بود. جامعه آماری متشکل از تمامی زنان 30 تا50 سال تحت جراحی هیسترکتومی در سال 1402 استان یزد بود. در این مطالعه 30 آزمودنی واجد شرایط به روش در دسترس انتخاب شدند و شرکتکنندگان به طورتصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. برای گروه آزمایش برنامه طرحواه درمانی در 10 جلسه 50 دقیقهای اجرا شد. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامههای سلامت روان Goldberg و پرسشنامه رضایت زناشویی Inrich استفاده شد.
یافتهها: نتایج آزمون تحلیل کواریانس نشان داد که استفاده از رویکرد طرحواره درمانی باعث افزایش رضایت زناشویی و سلامت روان خانم های تحت جراحی هیسترکتومی میشود (0/001 ≥ P).
نتیجهگیری: بنابراین استفاده از جلسات طرحواره درمانی در مراکز درمانی برای افرادی که تحت جراحی هیسترکتومی قرار گرفتند، برای کاهش مشکلات زناشویی پیشنهاد میگردد.
جمیله امیرزاده -ایرانق، سیما قربان زاده، یگانه داداش زاده سنگری، پارسا جوانمرد،
دوره 27، شماره 6 - ( 11-1403 )
چکیده
مقدمه: افزایش روزافزون جمعیت سالمندان، نیازمند تحقیقات بیشتری برای شناسایی اولویتهای بهداشتی این گروه، به ویژه در شرایط بحرانی مانند همهگیری COVID-19 است. لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین مؤلفههای مؤثر بر رضایت زناشویی و ارتباط آن با سبک زندگی در شهر ارومیه در سال 1400 انجام شد.
روش کار: در این مطالعه توصیفی– تحلیلی از نوع مقطعی همبستگی، 170 سالمند متأهل ساکن ارومیه از طریق نمونهگیری خوشهای انتخاب شدند. علاوه بر پرسشنامه متغیرهای دموگرافیک، از پرسشنامههای رضایت زناشویی Haynes و سبک زندگی Miler استفاده شد. دادهها با استفاده از آزمونهای آماری توصیفی (میانگین و انحراف معیار، فراوانی و درصد) و تحلیلی (ضرایب همبستگی Pearson، رگرسیون خطی چندگانه) در سطح معنیداری 0/05 ≥ P مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: مدل رگرسیون خطی چندگانه گام به گام نیز نشان داد که متغیرهای سبک زندگی (0/364- = ß)، سن (0/425 = ß)، تعداد فرزندان (0/143- = ß)، شغل (0/425 = ß) و بیماری 3/803- = ß) بیشترین سهم را در پیشبینی رضایت زناشویی داشت. مدل رگرسیون سایر متغیرهای جمعیتشناختی را حذف کرد.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که متغیرهای سبک زندگی و جمعیتشناختی مانند سن، تعداد فرزندان، شغل و بیماری بیشترین سهم را در پیشبینی رضایت زناشویی دارند. لذا به نظر میرسد طراحی خدمات مشاورهای در مراکز جامع سلامت برای این گروه ضروری است تا مشاوران بتوانند سبک زندگی سالم جهت بهبود روابط زناشویی را به سالمندان آموزش دهند.
زهرا زهره وندی، نرگس باباخانی، افسانه طاهری،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1404 )
چکیده
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی پذیرش و تعهد بر سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت و پریشانی هیجانی زنان تحت درمان ناباروری با روش (In vitro fertilization) IVF اجرا شد.
روش کار: روش این مطالعه نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان تحت درمان ناباروری با روش IVF مراجعهکننده به مرکز ناباروری بیمارستان امام خمینی شهر تهران در شش ماهه اول سال 1402 بود. در این پژوهش تعداد 27 زن تحت درمان ناباروری با روش IVF با روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب و با شیوه تصادفی در گروههای آزمایش و گواه جایگزین شدند. گروه آزمایش تحت درمان مبتنی پذیرش و تعهد (10 جلسه) طی 2/5 ماه قرار گرفت. پرسشنامه سبک زندگی ارتقا دهنده سلامت (HPLP) و پرسشنامه پریشانی هیجانی (لاویبوند و لاویبوند، 1995) به عنوان ابزار پژوهش مورد استفاده قرار گرفت. دادهها به روش تحلیل واریانس آمیخته و آزمون تعقیبی Bonferroni تحلیل شد.
یافتهها: نشان داد درمان مبتنی پذیرش و تعهد بر میزان سبک زندگی ارتقاء سلامت (0/0001 > P؛ 0/56 = Eta، 19/74 = F) و بر ابعاد پریشنانی هیجانی مانند افسردگی (0/0001 > P؛ 0/58 = Eta؛ 34/58 = F)، اضطراب (0/0001 > P؛ 0/59 = Eta؛ 69/35 = F) و استرس (0/0001 > P؛ 61/0 = Eta؛ 40/12 = F) زنان تحت درمان ناباروری با روش IVF تأثیر معنادار و توانسته منجر به افزایش سبک زندگی سلامت، کاهش افسردگی، اضطراب و استرس این افراد شود.
نتیجهگیری: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با بهره بردن از شش فرایند پذیرش روانی، گسلش شناختی، خود تحت عنوان زمینه، تعامل با زمان حال، ارزشهای مشخص شده و رفتار متعهدانه، قادر است به عنوان درمانی موثر در جهت کاهش پریشانی هیجانی زنان تحت درمان ناباروری با روش IVF مورد استفاده قرار گیرد.