537 نتیجه برای علی
محمد مهدی امام، صهبا چهریی، علی چهریی،
دوره 9، شماره 3 - ( فصلنامه 1385 )
چکیده
مقدمه: تراکم معدنی استخوان که به روش DEXA اندازهگیری میشود به طور گستردهای در بیماران مبتلا به استئوپورز به کار میرود. عوامل وابسته به اپراتور یا ماشین میتوانند دقت و صحت تخمین دانسیته معدنی استخوان (BMD) را تحت تأثیر قرار دهند. روش کار: در این مطالعه مداخلهای قبل و بعد ، 200 زن بین 70-30 سال فاقد هر گونه بیماری متابولیک استخوان یک بار در وضعیت استاندارد و سپس در وضعیت چرخش خارجی پا به میزان ْ15 از حالت استاندارد و سپس یک بار با تغییر زاویه مستطیل گردن فمور از ْ90 به ْ80 ، مورد دانسیتومتری قرار گرفتند. اطلاعات مربوط به تراکم مستطیل گردن فمور، مثلث ward ، تروکانتر بزرگ، تنه فمور و توتال هیپ در هر دو حالت فوق ثبت و توسط آزمون های آماری مقایسه میانگینها تجزیه و تحلیل گردید. نتایج: چرخش خارجی پا به میزان ْ15 از وضعیت استاندارد باعث افزایش قابل ملاحظه BMD در نواحی گردن فمور، ward ،تروکانتر و تنه شد (به ترتیب 001/0p< ، 04/0p< ، 001/0 p< و 008/0 p<)، در حالی که تأثیر قابل ملاحظهای بر BMD توتال هیپ نداشت. تغییر زاویه مستطیل گردن فمور از ْ90 به ْ80 نسبت به محور مرکزی گردن فمور باعث کاهش قابل ملاحظه BMD در گردن فمور (001/0p<) و افزایش قابل ملاحظه BMD در نواحی ward، تروکانتر، تنه و توتال هیپ شد(به ترتیب 001/0 p< ، 001/0 p< ، 001/0 p< و 04/0 p<). نتیجهگیری: چرخش غیر طبیعی هیپ یا تنظیم اشتباه ناحیه مورد نظر نواحی پنج گانه میتوانند از عوامل مخدوش کننده مهم در ارزیابی دانسیتومتریهای سریال باشند. با توجه به تأثیر کمتر وضعیت غیر طبیعی پا بر نتایج BMD توتال هیپ، شاید بتوان ناحیه توتال هیپ را ناحیه ارجح برای تفسیر دانسیتومتری در نظر گرفت.
حمیدرضا جمیلیان، عصمت مشهدی، علی قضاوی، مهری جمیلیان، مریم افتخاری، اشرف مرادی،
دوره 9، شماره 3 - ( فصلنامه 1385 )
چکیده
چکیده مقدمه: برخی از مطالعات رابطهای را بین افسردگی و تغییرات سیستم ایمنی پیشنهاد کردهاند ولی این رابطه به طور قطع ثابت نشده است. با توجه به اطلاعات ما، تاکنون پژوهشی درباره اثرات افسردگی مادر برسیستم ایمنی جنین انجام نشده است. از این رو ما اثرات افسردگی را بر روی برخی از پارامترهای سیستم ایمنی ذاتی و هومورال خانمهای باردار و نوزادانشان ارزیابی کردیم. روش کار: پژوهش انجام شده مطالعهای از نوع مورد-شاهد میباشد که در طی ده ماه از مهر ماه 1382 تا تیر ماه 1383 انجام شد.124 نفر شامل 32 زن باردار افسرده و30 زن باردار سالم که درمرکز آموزشی درمانی طالقانی اراک زایمان کردند، به همراه نوزادانشان وارد این مطالعه شدند. برای تشخیص افسردگی، از آزمون بک و مصاحبه بالینی براساس DSM-IV استفاده شد. غلظت ایمنوگلوبولینها و اجزای کمپلمان سرم از طریق انتشار ایمنی شعاعی منفرد(SRID) به روش مانسینی هم در مادران باردار و هم در نوزادانشان اندازهگیری شد. تعداد لکوسیتها و لنفوسیتها نیز توسط دستگاه Hycel برای مادران و نوزادان محاسبه شد و جهت اطمینان بیشتر نمونهها به روش دستی نیز بررسی گردید. جهت استخراج نتایج از آزمونهای آماری کی اس، تی، من ویتنی یو، آنالیز واریانس یک طرفه، کراسکال والیس و ضریب همبستگی پیرسون استفاده گردید. 05/0p< معنیدار در نظر گرفته شد. نتایج: نوزادان مادران افسرده در مقایسه با سایر نوزادان به طور معنیداری دچار کاهش IgM (013/0=p )، کاهش C4 (015/0=p )، و افزایش لنفوسیتها (007/0=p ) بودند. میانگین نسبت IgG خون بندناف نوزاد با IgG مادر درنوزادان مادران افسرده در مقایسه با سایر نوزادان کاهش معنیداری نشان میداد(012/0 (p=. میانگین غلظت IgG سرم در مادرانی که دچار افسردگی ماژور بودند نیز افزایش معنیداری داشت(026/0= p). نتیجه گیری: دانش اثرات جنینی استرس و افسردگی در طول بارداری در آغاز راه است و پژوهشها در این زمینه به سرعت درحال رشد میباشد. نتایج ما نشان دهنده اثرات سوء افسردگی مادر بر تکامل و عملکرد سیستم ایمنی جنین است. این نتایج با یافتههای ایمنولوژیک نوزادان نارس و کم وزن هم خوانی دارد.
فاطمه حاجی حسینی، آذر آوازه، نسرین الهی، عبدالعلی شریعتی، دكتر حمید سوری،
دوره 9، شماره 3 - ( فصلنامه 1385 )
چکیده
مقدمه: تحریک حسی بیماران کومایی، یک اقدام مهم پرستاری جهت تسریع روند افزایش سطح هوشیاری است و تحریک لمسی به ویژه ماساژ یکی از مهمترین تحریکات میباشد. پرستار به عنوان فردی که مسئول اجرای این امر است باید اثرات این اقدام را بر بیمار خود بداند. در مورد اثرات این اقدام به ویژه تأثیر آن بر علایم حیاتی (نبض ، فشارخون ، تنفس) مطالب ضد و نقیضی وجود دارد لذا این مطالعه با هدف بررسی تأثیر ماساژ بر علایم حیاتی بیماران کومایی بستری در بخش مراقبتهای ویژه انجام شده است. روش کار: پژوهش حاضر یک کارآزمایی بالینی است. نمونههای پژوهش شامل 100 بیمار کومایی میباشند که به روش مبتنی بر هدف انتخاب و سپس به طور تصادفی در دو گروه شاهد و مورد قرار داده شدند. دو گروه در سن، جنس و نمره گلاسکو با هم جور بودند. گروه آزمون در سه روز متوالی، تحت 20 دقیقه ماساژ دورانی و منظم در نواحی پشت، پاها و دستها قرار گرفتند. علایم حیاتی در گروه آزمون قبل و بلافاصله بعد از مداخله و علایم حیاتی گروه کنترل همزمان با گروه آزمون اندازهگیری و ثبت شد. جهت گردآوری دادهها از یک چک لیست و فشار سنج ثابت برای همه بیماران استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (آزمونهای تی و کای دو) انجام گرفت. نتایج: یافتهها نشان داد مداخله پژوهش (ماساژ)، سبب کاهش معنیدار علایم حیاتی شده است (نبض و فشارخون دیاستولیک در هر سه روز 05/0 p<، فشار خون سیستولیک در روز اول و سوم 05/0 p<، تنفس در روز دوم 05/0 p<). نتیجهگیری: نتیجه این پژوهش، اثر ماساژ را بر علایم حیاتی بیماران کومایی به صورت کاهش معنیدار نبض، فشارخون و تنفس نشان داده است که میتواند حاکی از ایجاد آرامش و کاهش استرس در آنان باشد.
فرزانه زمان سلطانی، علیرضا محمودیان، محمد آهی،
دوره 9، شماره 3 - ( فصلنامه 1385 )
چکیده
مقدمه: در مورد ماهیت و ترکیب ترشحات مجاری آوران اطلاعات کمی در دست است. از آنجائی که اهمیت گلیکوکانجوگیتها در تولید و تکامل اسپرمها در مطالعات فراوانی مورد تأیید قرار گرفته است، این بررسی با هدف شناسائی گلیکوکانجوگیتهای موجود در اپیتلیوم مجاری آوران و تعیین الگوی توزیع آنها با روش لکتین هیستوشیمی انجام شد. روش کار: در این مطلعه توصیفی، نمونه بافت از 30 موش نر بالغ/c BALB تهیه و پس از فیکساسیون و طی مراحل معمول آزمایشگاهی، از بلوکهای پارافینی به دست آمده مقاطع بافتی با ضخامت 5 میکرومتر آماده شد. لامها با روش لکتین هیستوشیمی تحت تأثیر لکتینهای مختلف قرار گرفتند. با استفاده از میکروسکپ نوری، شدت واکنشها در سلولهای مختلف و براساس مطالعات قبلی ارزیابی و رتبهبندی شد. یافتهها توسط آزمون آماری کراسکال- والیس و دان با یکدیگر مقایسه شدند. نتایج: میانگین شدت واکنش به لکتینهای مختلف در اپیتلیوم مجاری آوران با یکدیگر تفاوت معنیدار آماری(05/0 p<) نشان داد. شدیدترین واکنشها به لکتین WGA مشاهده شد و پس از آن به ترتیب در لکتینهای SBA ، VVAوPNA مشاهده گردید. در مورد لکتین GSA-I واکنشی مشاهده نشد. نتیجه گیری: نتایج به دست آمده نشان میدهند که سلولهای اپیتلیوم مجرای آوران موش در ساخت و ترشح گلیکوکانجوگیتهای مرتبط با بلوغ و تکامل اسپرمی دخالت داشته و انواع مختلفی از این ترکیبات را در مقادیر متفاوتی میسازند. قندهای اسید سیالیک، دی ساکارید گالاکتوز- ان استیل گالاکتوز آمین و منوساکارید ان استیل گالاکتوز آمین به ترتیب فراوانترین این ترکیبات بودند. عدم ردیابی گالاکتوز میتواند نشان دهنده عدم نقش آن در فرآیند بلوغ اسپرمی باشد.
سعید صدرنیا، علی چهریی،
دوره 9، شماره 3 - ( فصلنامه 1385 )
چکیده
مقدمه: افزایش فشارخون شریانی، یک بیماری شایع, بدون علامت و معمولاً به آسانی قابل درمان است. این موضوع که عوامل ژنتیک، اجتماعی و تغذیهای که در الگوی ابتلا به فشار خون بالای شریانی موثرند، در جوامع مختلف متفاوت میباشند، انجام تحقیقی که درآن فاکتورهای آزمایشگاهی، به عنوان عامل خطر ساز ایجاد فشار خون بالا، در تعیین مدل ابتلا به فشار خون در شهر اراک مورد بررسی قرار گیرند، ضروری میباشد. روش کار: این یک بررسی مورد-شاهدی است. حجم نمونه برابر با 1000 نفر(263 مبتلا به فشار خون بالای اولیه و 737 نفر غیر مبتلا) بود. نمونه ها با رعایت نسبت جمعیتی در شهر و روستا در هر دو گروه مورد و شاهد و به روش نمونه گیری چند مرحله ای انتخاب گردیدند. در بررسی، یافتههای آزمایشگاهی و نوار قلب ثبت میگردید. در آنالیز دادهها از شاخصهای آمار توصیفی و اصول مقایسه میانگینها و نسبتها و در آنالیز چند متغیره از رگرسیون لجستیک استفاده شد. نتایج: در این تحقیق افراد مبتلا به فشارخون بالای اولیه با افراد غیر مبتلا مقایسه شدند. در مورد عوامل خطر موجود در این تحقیق میتوان به هیپرتروفی بطن چپ(LVH)( 001/0 < p)، تری گلیسرید بالا، کلسترول بالا و قندخون بالا اشاره کرد. جهت پیش بینی ابتلا یا عدم ابتلا به فشارخون بالا نیز در این تحقیق مدلی بر اساس نوار قلب و یافتههای آزمایشگاهی طراحی گردید. نتیجهگیری: در این تحقیق با توجه به تعیین بعضی عوامل خطر براساس خصوصیات آزمایشگاهی و نوار قلبی میتوان با اطلاع رسانی از طریق رسانهها و اطلاع رسانی به پزشکان در مورد این عوامل خطر و کنترل بهتر و دقیقتر این عوامل، ابتلا به هیپرتانسیون و عوارض قلبی، مغزی، کلیوی و چشمی ناشی از آن را کاهش داد. از طرف دیگر می توان در درمانگاهها و مطبها نیز از مدل های به دست آمده برای فشار خون بالای سیستمیک، جهت تعیین احتمال عدم ابتلا در افراد دارای سابقه خانوادگی مثبت استفاده نمود.
حمیدرضا کوهستانی، نیره باغچقی، دكتر ژیلا عابد سعیدی، علی قزلباش، دكتر حمید علوی مجد،
دوره 9، شماره 3 - ( فصلنامه 1385 )
چکیده
مقدمه: تحقیقات نشان می دهد که شیوع 12 ماهه کمردرد در پرستاران بین 43 الی 76 درصد متغیر می باشد. اغلب محققان معتقدند که عوامل فیزیکی تنها توجیه کننده بخشی از علل شیوع بالای کمردرد میباشد. این پژوهش به منظور تعیین ارتباط بین کمردرد و تنیدگی شغلی در پرستاران انجام شد. روشکار: پژوهش حاضر یک مطالعه موردـ شاهدی میباشد. در این مطالعه 80 پر ستار به عنوان گروه مورد و80 پرستار به عنوان گروه شاهد به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. گروه مورد، پرستارانی در نظر گرفته شدند که در طی 12 ماه گذشته کمردرد را تجربه کرده بودند و گروه شاهد، پرستارانی که در طی 12 ماه گذشته کمردرد را تجربه نکرده بودند. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامهای استفاده شد که مشتمل بر 3 قسمت بود: اطلاعات دموگرافیک، تاریخچه کمردرد و تنیدگی شغلی. داده ها توسط آزمون های آماری تی، من ویتنی، کای دو و محاسبه ضریب همبستگی و آنالیز واریانس یک طرفه تجزیه و تحلیل شدند. نتایج: نتایج نشان داد که بین کمردرد با تنیدگی شغلی رابطه معنی داری وجود دارد (01/0 >p). همچنین بین کمردرد با ساعت کار ماهانه نیز رابطه معنیداری وجود داشت(05/0 >p). بین سایر فاکتورهای مورد بررسی مانند: سن، جنس، وضعیت تأهل، تعداد حاملگی، تعداد زایمان، استعمال دخانیات، ورزش کردن و سابقه کار با کمردرد ارتباط معنی داری وجود نداشت. نتیجهگیری: نتایج این تحقیق نشان داد که تنیدگی شغلی در گروه مبتلا به کمردرد بیشتر از گروه غیر مبتلا بود و با توجه به این که در این تحقیق بین سایر متغیرهای مورد بررسی و کمردرد رابطه معنیدار آماری مشخص نشد(به جز ساعت کار ماهانه)، میتوان نتیجهگیری کرد که بین تنیدگی شغلی و ابتلا به کمردرد رابطه وجود دارد
ناصر مهدوی شهری، علی رمضانی، محمد علی شریعت زاده، علی مقیمی، ملک سلیمانی،
دوره 9، شماره 3 - ( فصلنامه 1385 )
چکیده
مقدمه: یکی از شدیدترین اختلالات خلقی که در DSM-IV-TR شرح داده شده است اختلال دوقطبی نوع1 میباشد. این اختلال باتغییر در عملکرد CNS به وجود آمده و به نظر میرسد که با تغییر در ترشح نوروترانسمیترهای مغز، شخص دورههای مانی و افسردگی را تجربه کند. علل متعددی از جمله احتمالاً عوامل محیطی و ژنتیک در بروز اختلال دوقطبی نوع 1 موثرند. خطوط پوستی در سه ماهه اول و دوم تکامل جنین تحت اثر هر دو عامل محیط و وراثت شکل میگیرد و پس از آن تغییر نمیکند. همین دوره، دوره بحرانی رشدCNS نیز میباشد. احتمالاً الگوهای خطوط پوستی ممکن است با بیماریهای ژنتیک در ارتباط باشند که در این بررسی مورد توجه قرار گرفته است. روش کار: این پژوهش مطالعهای مورد - شاهدی میباشد. هدف از این تحقیق مطالعه الگوهای کمی وکیفی درماتوگلیفیک (خطوط پوستی) در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع 1 ومقایسه آن با افراد سالم بود. براین اساس پرینت انگشتان وکف دست 30 بیمار مبتلا به اختلال دو قطبی نوع 1 که در بیمارستان روانی ابن سینای مشهد بستری بودند و84 نفر سالم به عنوان شاهد گرفته شد (هر دو گروه از نژاد فارس انتخاب شدند). نتایج به دست آمده با استفاده از آزمونهای آماری تی و کای دو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: نتایج تحقیق نشان داد که مجموع خط شماری a-b (TABRC) در زنان و مردان با اختلال دو قطبی نوع 1 نسبت به گروه شاهد کاهش نشان میدهد، ولی این کاهش معنی دار نیست. اما از نظر نوع اثر انگشت بیماران، در مجموع اشکال Loop وWhorls نا همگن ونسبت به گروه شاهد معنی دار بودند(001/0p= و 003/0p= ). نتیجهگیری: در مجموع به نظر میرسد که درماتوگلیفیک میتواند یک روش جالب برای مطالعات ژنتیکی و احتمالاً روش مناسبی در تعیین پیش آگهی اختلال دوقطبی نوع1 و شاید بسیاری از بیماریهای روانی دیگر باشد.
محمدرضا پالیزوان، شادی خادمی، علی قضاوی، قاسم مسیبی،
دوره 9، شماره 4 - ( فصلنامه 1385 )
چکیده
مقدمه: استرس اکسیداتیو نقش مهمی را در بیماریهای تخریب کننده سیستم اعصاب بازی میکند, با این حال تاکنون ارتباط بین توانایی شرطی شدن و استرس اکسیداتیو در موشهای سالم مورد بررسی قرار نگرفته است. هدف از انجام این تحقیق بررسی ارتباط بین استرس اکسیداتیو و یادگیری احترازی فعال دوطرفه در موشهای صحرایی نژاد ویستار است. روش کار: این مطالعه از نوع تجربی است. در این مطالعه توانایی یادگیری 14 موش صحرایی نر نژاد ویستار در شاتل باکس مورد ارزیابی قرار گرفت. یک روز پس از یادگیری در شاتل باکس از موشها نمونه مایع مغزی نخاعی و خون گرفته شد. غلظت نیتریک اکساید و فعالیت آنتی اکسیدانی تام سرم و مایع مغزی نخاعی اندازه گیری شد و ارتباط آنها با میزان یادگیری مورد ارزیابی و دادهها با آزمون همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: نتایج این تحقیق نشان داد که بین میزان یادگیری و غلظت نیتریک اکساید (724/0r = ، 001/0p<) و فعالیت آنتی اکسیدانی تام (664/0r = ، 001/0p<) سرم رابطه مستقیم وجود دارد، در حالی که رابطهای بین میزان یادگیری و غلظت نیتریک اکساید و فعالیت آنتی اکسیدانی تام مایع مغزی نخاعی وجود نداشت. نتیجه گیری: نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که افزایش فعالیت آنتی اکسیدانی سرم میتواند یادگیری شاتل باکس را در موشها افزایش دهد.
مریم حضرتی، مرضیه حسینی، طاهره دژبخش، سیدعلیرضا تقوی، عبدالرضا رجایی فرد،
دوره 9، شماره 4 - ( فصلنامه 1385 )
چکیده
مقدمه: سندرم روده تحریک پذیر شایعترین اختلال عملکرد روده است. شواهد موجود نشان میدهند که اضطراب موجب وخیمتر شدن وضعیت بیمار میگردد. لذا هدف از انجام این پژوهش تعیین تأثیر آرامسازی بنسون بر میزان اضطراب و شدت کل علائم گوارشی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر بود. روش کار: در یک کارآزمایی بالینی، 30 بیمار مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه کنترل و آزمایش تقسیم شدند. گروه کنترل تحت دارو درمانی و گروه آزمایش تحت درمان ترکیبی دارو درمانی و آرامسازی به مدت سه ماه قرار گرفتند. میزان اضطراب و شدت کل علائم گوارشی دو هفته قبل از مداخله، یک هفته و سه ماه پس از آن در دو گروه اندازهگیری و مقایسه گردید. همچنین از بیماران خواسته شد تا شش علامت شایع گوارشی را روزانه به مدت 13 هفته یادداشت نمایند. سپس در پایان هر هفته شدت هر یک از علایم گوارشی در دو گروه اندازهگیری و مقایسه گردید. اطلاعات توسط آزمون های آماری مربع کای، من ویتنی یو و ویلکاکسون تجزیه و تحلیل شد. نتایج: میانگین اضطراب موقعیتی و شخصیتی در دو گروه، دو هفته قبل و یک هفته پس از مداخله اختلاف آماری معنیداری را نشان نداد، در حالی که سه ماه پس از مداخله به طور معنیداری متفاوت بود. شدت کل علائم گوارشی دو هفته قبل از مداخله در گروه آزمایش نسبت به کنترل به طور معنیداری بیشتر بود، اما یک هفته پس از درمان اختلاف آماری معنیداری بین دو گروه مشاهده نگردید، در حالی که سه ماه بعد اختلاف به طور معنیداری متفاوت بود (گروه کنترل علائم شدیدتری نسبت به گروه آزمایش داشت). مقایسه 6 علامت شایع گوارشی بر اساس خود گزارش دهی روزانه به طور هفتگی به مدت 13 هفته نشان میدهد درد شکم، نفخ شکم، آروغ زدن و نفخ معده در گروه آزمایش به طور معنیداری نسبت به گروه کنترل کمتر بوده، در حالی که از نظر اسهال و یبوست در دو گروه تفاوت معنیداری مشاهده نگردید. نتیجه گیری: انجام آرامسازی بنسون در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر حداقل برای مدت سه ماه اضطراب موقعیتی و شخصیتی فرد را به طور قابل ملاحظهای کاهش داده و همچنین از شدت علائم گوارشی به طور معنیداری میکاهد.
احمد عامری، جمشید انصاری، مجید مختاری، علی چهرئی،
دوره 9، شماره 4 - ( فصلنامه 1385 )
چکیده
مقدمه: رادیوتراپی سرطان پستان باعث افزایش کنترل موضعی و به دنبال آن افزایش میزان بقاء میشود. در عین حال این رادیوتراپی دارای عوارضی بر روی ریه میباشد که در روشهای مختلف درمان ممکن است با هم متفاوت باشند. تستهای عملکرد ریوی و میزان اشباع اکسیژن محیطی معیاری برای سنجش این عوارض میباشند. در این بررسی عوارض دو روش رادیوتراپی مورد مقایسه قرار گرفته است. روش کار: در این مطالعه کار آزمایی بالینی 51 بیمار مبتلا به سرطان پستان مرحله II و III (بر اساس مرحله بندی TNM ) که تحت عمل جراحی ماستکتومی رادیکال تغییر یافته قرار گرفته و جهت رادیوتراپی تکمیلی به بیمارستان امام حسین مراجعه کرده بودند، به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. در یک گروه رادیوتراپی با سه فیلد و در گروه دیگر با چهار فیلد انجام شد. بیماران دوز کلی 5000-4800 سانتیگری را دریافت کردند . برای بیماران تستهای عملکرد ریوی و درصد اشباع اکسیژن محیطی (پایه و بعد از فعالیت) یک بار بلافاصله قبل از رادیوتراپی و سپس یک ماه و سه ماه پس از پایان رادیوتراپی انجام شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمونهای آماری مربع کای، تی دانش آموزی و من ویتنی یو استفاده شد. نتایج: مقایسه FEV1 ، FVC و در دو گروه نشان میدهد که این شاخصها یک ماه و سه ماه پس از پایان رادیوتراپی با هم تفاوت معنیداری نداشته است. همچنین در کلیه موارد میزان FEV1 ، FVC و یک ماه پس از پایان رادیوتراپی نسبت به میزان پایه تغییر معنیداری پیدا نکرده ولی میزان FEV1 و FVC سه ماه پس از رادیوتراپی نسبت به میزان پایه تغییر معنی داری (به ترتیب 001/0 p< و 006/0 p<) داشته است. کاهش درصد اشباع اکسیژن محیطی نیز نه تفاوتی معنیدار در بین دو گروه بعد از درمان رادیوتراپی داشته و نه در کلیه بیماران قبل و بعد از رادیوتراپی کاهش معنیدار پیدا کرده است. نتیجهگیری: رادیوتراپی بستر پستان و غدد لنفاوی منطقهای باعث ایجاد اختلال در تستهای فعالیت ریوی میشود. اما در مقایسه دو گروه با دو تکنیک سه فیلد و چهار فیلد این عوارض با هم تفاوتی ندارد.
احمد علی پور، سیدمحمد سیادتی،
دوره 9، شماره 4 - ( فصلنامه 1385 )
چکیده
مقدمه: امتحانات یکی از مهمترین عوامل استرس زا در مدارس و دانشگاهها هستند که پیامدهای سایکونوروایمونولوژی مختلفی دارند، اما اثرات آنها بر کودکان چندان مورد توجه قرار نگرفته است. هدف پژوهش حاضر مطالعه اثرات استرس امتحانات نهایی برمیزان IgA بزاقی درکودکان است. روش کار: در یک کارآزمایی بالینی،100 دانش آموز(50 پسر و 50 دختر) پایه پنجم دبستان از دو مدرسه در منطقه 5 آموزش و پرورش تهران به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند و به سؤالات پرسشنامه اضطراب امتحان ساراسون و ابوالقاسمی پاسخ دادند. پس از اطمینان از سلامت جسمی و روانی آنها بر اساس پرونده بهداشتی، معاینات بالینی و کنترل متغیرهای خواب، تغذیه، دارو و ورزش، با روش سریهای زمانی یک گروهی، نمونههای بزاقی 5 بار یعنی بار اول یک هفته قبل از امتحانات نهایی و سه بار در طول امتحانات ریاضی، تاریخ و علوم و بار پنجم یک هفته پس از امتحانات، در ساعات 9 تا10صبح گرفته شد. میزان IgA بزاقی در آزمایشگاه با روش نفلومتری اندازه گیری شد. اطلاعات با استفاده از آزمون تحلیل واریانس تجزیه و تحلیل شد. نتایج: یافتهها نشان داد که میزان IgA بزاقی در طول امتحانات نسبت به قبل و بعد از امتحانات به صورت معنیداری(001/0=p) کاهش یافته است ولی تغییر آن در هیچ یک از متغیرهای جنسیت و اضطراب امتحان معنیدار نیست. یعنی میزان کاهش IgA بزاقی در همه دانش آموزان یکسان است. نتیجه گیری: امتحانات نهایی به عنوان عوامل استرسزا IgA بزاقی کودکان را کاهش میدهند ولی این کاهش تحت تأثیر جنسیت و اضطراب امتحان نیست. A بزاقی، سایکونوروایمونولوژی، کودکان، مدرسه ابتدایی
داوود گودرزی، علی سیروس، محمودرضا باغی نیا، اسماعیل عظیمی شهرابی، مصطفی دلاور، فرشته آرین فر،
دوره 9، شماره 4 - ( فصلنامه 1385 )
چکیده
مقدمه: هیپرپلازی خوش خیم پروستات (BPH)، شایعترین تومور خوشخیم در مردان است. به علت عوارض جانبی داروهای شیمیایی، گیاه درمانی از سال 1990 درمانی رایج برای BPH شده است. پروستاتان یک فرآورده گیاهی است که به طور گستردهای در ایران قابل دسترسی است. در این مطالعه اثر درمانی قطره پروستاتان به همراه پرازوسین در تخفیف علایم BPH ارزیابی شده است. روش کار: در یک مطالعه کارآزمایی بالینی یک سوکور، 66 مرد بالای 50 سال با علایم انسدادی و تحریکی BPH که در بیمارستان ولیعصر (عج) اراک ویزیت گردیدند به طور تصادفی در دو گروه، تحت درمان با پروستاتان (40 قطره سه بار در روز) به همراه پرازوسین (1 میلیگرم، 2 بار در روز) یا پرازوسین (1 میلیگرم، 2 بار در روز) به تنهایی قرار گرفتند. نمرهبندی علایم بالینی بر اساس پرسشنامه انجمن اورولوژی آمریکا، اندازهگیری آنتیژن اختصاصی پروستات، حجم باقیمانده ادرار، حجم پروستات با سونوگرافی و نتیجه یوروفلومتری قبل و بعد از 12 هفته درمان تعیین گردید. اطلاعات با استفاده از آزمونهای آماری تی دانش آموزی و من ویتنییو تجزیه و تحلیل گردید. نتایج: قبل از شروع درمان تفاوت معنیداری میان دو گروه از نظر میزان آنتیژن اختصاصی پروستات، حجم باقیمانده ادرار، حجم پروستات، نمره علایم بالینی و یوروفلومتری وجود نداشت. بعد از درمان نیز میانگین میزان آنتیژن اختصاصی پروستات، حجم پروستات و نیز حجم باقیمانده ادرار میان دو گروه تفاوت معنیداری نداشت اما میانگین میزان نمره علایم بالینی در گروه پروستاتان + پرازوسین نسبت به گروه پرازوسین 3/3 کمتر بود(0001/0 p<) و همچنین میانگین میزان جریان ادرار در تست یوروفلومتری در گروه پروستاتان + پرازوسین در مقایسه با گروه پرازوسین 7/2 بیشتر بود (0001/0p<). نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده به نظر میرسد که پروستاتان در همراهی با پرازوسین در مقایسه با پرازوسین به تنهایی، کارایی بیشتری در بهبود علایم بالینی هیپرپلازی خوش خیم پروستات و افزایش میزان جریان ادرار داشته باشد.
پارسا یوسفی، فاطمه دره، علی سیروس،
دوره 9، شماره 4 - ( فصلنامه 1385 )
چکیده
مقدمه: هیدرونفروز شیرخوارگی و کودکی ناهنجاری ادراری شایع و اغلب مادرزادی است. از آنجایی که مطالعه چندانی در اطفال از نظر علل هیدرونفروز صورت نگرفته بر آن شدیم که علل هیدرونفروز را در کودکان زیر 12 سال بررسی کنیم. روش کار: در این مطالعه توصیفی که طی مدت 9 ماه از آذر 83 در بیمارستان امیرکبیر اراک انجام گرفت، برای همه کودکان زیر 12 سال که به علت نارسایی رشد یا عفونت ادراری مراجعه کردند سونوگرافی درخواست شد و در صورت وجود هیدرونفروز در سونوگرافی، VCUG انجام گرفت. در افراد با VCUG طبیعی در صورت ادامه هیدرونفروز در سونوگرافی، IVP یا اسکن DTPA درخواست شد. نتایج: 65 بیمار (39 دختر و 26 پسر) که 4/75 درصد آنها با عفونت ادراری، 5/18درصد آنها با نارسایی رشد و 1/6درصد با نارسایی رشد و عفونت ادراری مراجعه کرده بودند، در سونوگرافی هیدرونفروز داشتند. بیشترین علت هیدرونفروز، ریفلاکس وزیکویورترال (40درصد) و سپس انسداد محل اتصال حالب به لگنچه (5/23درصد) بود. هیدرونفروز در 65 درصد موارد درجه I ولی در موارد ریفلاکس اغلب درجه III (27درصد) و IV (19درصد) بود. 70 درصد دخترها و 30 درصد پسرها ریفلاکس داشتند و متوسط سن زمان تشخیص 3-2 سال بود. نتیجهگیری: ریفلاکس وزیکویورترال و UPJO علل شایع هیدرونفروز در کودکان مورد بررسی بود و باید در ارزیابی کودکان با هیدرونفروز مورد توجه قرار بگیرد.
مژگان خادمی، حیدرعلی عابدی، رضا دریابیگی، نصراله علیمحمدی،
دوره 10، شماره 1 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: همان طور که بیماران سالمند در هنگام بستری شدن با یک بحران زیست شناختی به بیمارستان وارد میشوند مراقبت کنندگان آنان نیز با یک بحران روانشناختی به بیمارستان قدم میگذارند. اما از آنجایی که مراقبت کنندگان حرفهای آگاهی چندانی از تجارب آنان ندارند این افراد که ممکن است به اندازه خود بیماران در رنج باشند را فراموش میکنند. با توجه به اهمیت مفهوم رنج در علم پرستاری و اهمیت شناخت و درک منابع رنج جهت ارائه مراقبت مناسب، این مطالعه با هدف شناخت ماهیت و ساختار منابع رنج در همراهان سالمندان بستری انجام گردیده است. روش کار: این پژوهش کیفی بوده و به روش پدیده شناسی انجام شده است. نمونهها از بین منابع اطلاعات (همراهان بیماران سالمند بستری در یکی از بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی اصفهان) انتخاب گردیدهاند. نمونه گیری بـه صورت مبتنی بر هدف آغـاز شده و تا اشبـاع اطلاعات ادامه یافته و در پایان، تعداد شرکت کنندگان به 12نفر رسید. جمع آوری اطلاعات با استفاده از مصاحبه عمیق و تفسیر دادهها به روش «پارسی» انجام شده است که برای اولین بار در ایران به کار گرفته شد. نتایج: یافتههای این پژوهش در مفاهیم محوری «بیمار و اقدامات درمانی به عنوان منبع رنج»، «بیمارستان به عنوان منبع رنج» ، «اختلال در زندگی خانوادگی و اجتماعی به عنوان منبع رنج» و «غفلت از خود به عنوان منبع رنج» ارائه گردیدهاند که در اصل مقاله به آن پرداخته خواهد شد. نتیجه گیری: تجارب شرکت کنندگان نیاز به اتخاذ تدابیری جهت عملی شدن مراقبت کنندگی خانوادگی در محیط بیمارستان را منعکس مینماید. توسعه گروههای حمایتی، فراهم شدن تجهیزات و امکانات و حمایت مداوم همراهان در طی همراهی بیمار سالمند در محیط بیمارستان و ضرورت برنامههای آموزشی برای تطابق همراهان و خانواده های آنان گامهای مفیدی در این زمینه میباشند.
قاسم مسیبی، علی قضاوی، حسین صالحی، محمدعلی پایانی،
دوره 10، شماره 1 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: آنسفالومیلیت خودایمن تجربی) (EAE مدل حیوانی مولتیپل اسکلروزیس میباشد که با ارتشاح لکوسیتی به داخل سیستم عصبی مرکزی مشخص میگردد. تغییر در ترکیبات یا مقادیر اسیدهای چرب غیر اشباع میتواند بر عملکرد سد خونی- مغزی موثر باشد. در این مطالعه اثر روغن کنجد که غنی از اسیدهای چرب غیر اشباع است بر میزان ارتشاح لکوسیتی به مغز موشهای مبتلا به EAE مورد بررسی قرار گرفت. روش کار: در این پژوهش تجربی موشهای نر نژاد C57BL/6 در دو گروه درمانی (هر گروه 10 سر) با شرایط سنی و وزنی مشابه قرار گرفتند. موشهای گروه مطالعه، موشهای مبتلا به EAE بودند که به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، 4 میلی لیتر روغن کنجد روزانه به صورت داخل صفاقی، سه روز قبل تا 20 روز پس از ایجاد بیماری دریافت کردند و گروه شاهد، موشهای مبتلا به EAE بودند که به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به آنها 4 میلی لیتر بافر فسفات، طبق برنامه تجویز شد. بیماری EAE از طریق ایمونیزاسیون موشها با پپتید MOG 35-55 همراه با ادجوانت کامل فروند ایجاد شد. بعد از گذشت بیست روز از زمان ایمونیزاسیون میزان ارتشاح لکوسیتی به مغز با میکروسکوپ مورد بررسی قرار گرفت. در تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمون من ویتنی یو استفاده شد. نتایج: نتایج نشان داد که شدت علائم کلینیکی در موشهای تحت درمان با روغن کنجد(4/0±6/2) در مقایسه با گروه درمان نشده(6/0±2/4) به طور معنیداری کمتر میباشد(001/0p<). همچنین اختلاف معنیداری در تعداد سلولهای ارتشاح یافته به مغز، بین موشهای مبتلا به EAE درمان شده با روغن کنجد(20±80) و درمان نشده(30±150) مشاهده شد (01/0p< ). نتیجه گیری: این نتایج مشخص مینماید که روغن کنجد با کاهش ارتشاح لوکوسیتها به مغز موشهای مبتلا به EAE سبب کاهش ضایعات پاتولوژیک و علائم کلینیکی و تعدیل بیماری میگردد.
بیژن یزدی، ابوالفضل جعفری، اسماعیل مشیری، علی رضا اکبری، مریم عزیزی،
دوره 10، شماره 2 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: در اعمال جراحی لوزه به دلیل مجاورت با راههای هوایی, کنترل بهتر خونریزی و به دست آوردن ریکاوری سریعتر از اهداف مورد توجه بوده است. به دلیل استفاده گسترده هالوتان و عوارض گزارش شده آن, بر آن شدیم تا مقایسهای بین روش متداول بیهوشی با استفاده از هالوتان, و دیگری بدون هالوتان از نظر میزان خونریزی حین عمل و زمان ریکاوری, صورت دهیم. روش کار: در یک کار آزمایی یک سو کور، 140 کودک 12-4 ساله کاندید عمل جراحی لوزه به طور تصادفی ساده در دو گروه 70 نفری تقسیم شدند. نحوه القا بیهوشی در دو گروه یکسان بود و نگهداری بیهوشی در یک گروه با هالوتان ، N2O 50 درصد (گروه شاهد) و در دیگری بدون هالوتان به همراه هیپرونتیلاسیون (روش لیورپول) (گروه مورد) بود. میزان خونریزی از روی اختلاف هماتوکریت قبل و 6 ساعت بعد از عمل محاسبه شد. زمان ریکاوری نیز در هر گروه بر حسب دقیقه اندازه گیری شد. اطلاعات با استفاده از آزمون آماری من ویتنی یو، تی، لون و کی اس تجزیه و تحلیل گردید. نتایج: دو گروه از نظر جنس, سن, وزن و مدت زمان عمل جراحی اختلاف معنیداری نداشتند. متوسط مدت زمان ریکاوری در گروه مورد 87/7 دقیقه و در گروه شاهد 59/15 دقیقه بود که اختلاف معنیداری داشت (00001/0 =p). متوسط خونریزی در گروه مورد 22/44 میلیلیتر و در گروه شاهد 52/58 میلیلیتر بود که اختلاف معنیدار بود(005/0=p). نتیجه گیری: با توجه به مطالعه انجام شده به نظر میرسد تجویز هالوتان در مقایسه با روش لیورپول موجب خونریزی بیشتر و ریکاوری طولانیتر میشود.
پارسا یوسفی، علی سیروس، فاطمه دره، شادی پیراسته،
دوره 10، شماره 2 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: دردهای شکمی مزمن و راجعه یکی از شایعترین علل مراجعه کودکان به درمانگاههای تخصصی اطفال میباشد که سبب اضطراب والدین و کودک میشود. عامل این دردها در 20 درصد موارد هیپرکلسیوری ایدیوپاتیک میباشد. با توجه به این که هیدروکلروتیازید داروی مؤثری در درمان هیپرکلسیوری است لذا بر آن شدیم اثر دارو برکاهش دردهای شکمی مزمن را در کودکان دختر مبتلا به هیپرکلسیوری ایدیوپاتیک بررسی کنیم. روش کار: در این مطالعه کارآزمایی بالینی یک سو کور 100 نفر کودک دختر 12- 5 ساله مبتلا به دردهای مزمن و راجعه شکمی که دچار هیپرکلسیوری ایدیوپاتیک بودند به روش تصادفی به دو گروه کنترل و مورد مداخله تقسیم شدند. در هر دو گروه آموزشهای لازم جهت مصرف مایعات فراوان و کاهش نمک غذایی به والدین و اطفال داده شد. در گروه مورد مداخله علاوه بر این آموزشها هیدروکلروتیازید نیز با دوز واحد روزانه 1 میلیگرم بر کیلوگرم تجویز شد. گروه کنترل به مدت 3 ماه پس از شروع رژیم غذایی و گروه مورد مداخله تا 3 ماه پس از رفع هیپرکلسیوری از لحاظ تعداد حمله های درد شکمی و علائم همراه به طور ماهانه بررسی شدند. سپس نتایج با استفاده از آزمون تی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: نتایج مقایسه آماری نشان داد که بین میانگین تعداد دفعات درد در ماه اول 38/0، ماه دوم 4/0 و ماه سوم 26/0 در گروه مورد مداخله نسبت به میانگین درد در ماه اول 60/1 ، در ماه دوم 94/1 و ماه سوم 84/1 در گروه کنترل کاهش معنیداری وجود داشت(001/0p<). نتیجه گیری: به نظر میرسد که مصرف هیدروکلروتیازید به عنوان یک داروی کم خطر و ارزان با دوز واحد روزانه میتواند در کاهش دردهای شکمی مزمن و راجعه کودکان مبتلا به هیپرکلسیوری ایدیوپاتیک مؤثر باشد.
حمید ابطحی، قاسم مسیبی، علی هاتف سلیمانیان،
دوره 10، شماره 3 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: استرپتولیزین O از جمله پروتئینهای ترشحی استرپتوکک پیوژن بوده که دارای قدرت آنتی ژنیک میباشد. امروزه با ردیابی آنتیبادیهای ضد این پروتئین روند عفونت ناشی از این باکتری پیگیری میشود. تاکنون تولید نوترکیب این پروتئین با استفاده از ناقلین بیانی دارای پروتئین الحاقی صورت گرفته است. در این تحقیق سعی گردیده تا تولید پروتئین با استفاده از ناقلین بدون پروتئین الحاقی انجام پذیرد. روش کار: در این تحقیق تجربی با طراحی پرایمر اختصاصی و استفاده از روش PCR، ژن استرپتولیزینO از استرپتوکک پیوژن تکثیر گردید. پس از تخلیص، ژن فوق در ناقل پلاسمیدی pET28a جهت بیان کلون گردید. سپس ساختار پلاسمیدی pET28a-SLO وارد باکتری اشریشیا کلی سویه BL21- DE3-plySs شد. تولید پروتئین با القا توسط IPTG و بهینه سازی شرایط صورت گرفت. پروتئین نوترکیب با استفاده از کیتNi-NTA خالص و میزان پروتئین با استفاده از روش براد فورد اندازه گیری شد. آزمایش وسترن بلات برای تایید پروتئین نوترکیب انجام شد. نتایج: ترادف نوکلئوتیدی ژن تکثیر شده توسط روش PCR با ژن استرپتولیزینO استرپتوکک پیوژن یکسان بود. تولید پروتئین نوترکیب استرپتولیزینO با القا پلاسمید pET28a-SLO توسط IPTG انجام گردید. تخلیص پروتئین با روش کروماتوگرافی تمایلی و با استفاده از کیت Ni-NTA انجام شد. میزان پروتئین خالص شده برابر 100 میکرو گرم در میلی لیتر به دست آمد. سرم موش واجد آنتی استرپتولیزین O در روش وسترن بلات با پروتئین تولید شده واکنش داد. نتیجه گیری: تولید پروتئین نوترکیب استرپتولیزین O بدون استفاده از پروتئین الحاقی در میزبان اشریشیا کلی نیز امکانپذیر است. پروتئین تولید شده خاصیت آنتیژنیک خود را به خوبی حفظ میکند. بنابر این میتوان از آن در تشخیص آنتی بادی ضد استرپتولیزین O در بیماران مبتلا به عفونت استرپتوککی استفاده کرد.
جواد بهارآرا، علیرضا اشرف، محمودرضا جعفری، هدی هلالات،
دوره 10، شماره 3 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: افزایش روز افزون کاربران وسایل و دستگاههای مولد مایکروویو نظیر تلفن همراه باعث جلب توجه وسیع پژوهشگران علوم زیستی به بررسی اثرات آن بر سلامت انسان و نیز بر فرایندهای رشد و نموی جانوران شده است. در این مطالعه اثرات تابش امواج شبیه سازی شده تلفنهای همراه بر غدد تناسلی و سلولهای جنسی موش نر بررسی شده است. روش کار: در این پژوهش تجربی با استفاده از یک دستگاه مولد امواج شبیه سازی شده تلفنهای همراه (940 مگا هرتز) اثرات این امواج بر غدد تناسلی، تعداد و فراساختار سلولهای جنسی موش نر نژاد Balb/C بررسی شده است. برای انجام تجربیات، موشهای نر بالغ به مدت 10 روز و هر روز 4 ساعت در دستگاه مذکور تحت تاثیر امواج قرار داده شدند و به کمک میکروسکوپ نوری و الکترونی گذاره، ساختار و فراساختار بیضهها و تعداد و انواع سلولهای جنسی در موشهای نر تیمار شده مورد بررسی قرار گرفت. اطلاعات حاصله با استفاده از آزمونهای تی و من ویتنی تجزیه و تحلیل گردید. نتایج: یافتههای حاصل نشان داد، امواج شبیه سازی شده تلفنهای همراه بر وزن و اندازه بیضهها در موشهای تیمار شده تغییرات معنیدار ایجاد ننموده است. لیکن تعداد سلولهای اسپرماتوگونی، اسپرماتوسیت اولیه، اسپرماتید و اسپرم، افزایش معنیداری در موشهای نر تیماری نشان داد(05/0p<) در حالی که تعداد سلولهای سرتولی در موشهای نر تیماری کاهش معنیداری داشت(05/0p<). همچنین بررسی میکروگرافهای تهیه شده بیانگر هتروکروماتینی شدن شدید و شکافدار شدن هستههای سلولهای جنسی و کاهش اندامکهای سلولی و واکوئله شدن سیتوپلاسم بود. نتیجه گیری: یافتههای حاصل از این تحقیق بیانگر تاثیر امواج شبیه سازی شده تلفنهای همراه بر فراساختار و تعداد سلولهای جنسی غدد تناسلی موش نر میباشد
آرش بیات، غلامعلی فتاحی بیات، مسعود دهدشتیان، گلاره کاویانی، مسعود اسدی، عبدالحسین معصومی،
دوره 10، شماره 3 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: امروزه به خوبی مشخص شده است که سیستم شنوایی برای رشد گفتار و زبان، ارتباط و یادگیری ضروری میباشد. آزمون گسیلهای صوتی گوش (OAE) یک روش مفید و حساس در ارزیابی افراد با آسیب شنوایی میباشد. مطالعات مختلف نشان دادهاند کودکانی که در بخش مراقبتهای ویژه بستری میباشند، حدود 20-10 برابر بیشتر از موارد سالم در معرض خطر کم شنوایی قرار دارند. هدف از مطالعه حاضر، ارزیابی شنوایی نوزادان در معرض خطر
کم شنوایی از طریق آزمون OAE بود.
روش کار: طی یک مطالعه مقطعی- تحلیلی، 148 نوزاد در معرض خطر کم شنوایی مراجعه کننده به بیمارستان طالقانی اراک و ابوذر اهواز مورد ارزیابی قرار گرفتند. این نوزادان به شیوه نمونهگیری غیر احتمالی آسان انتخاب گردیده بودند. نتیجه معاینه اتوسکوپی کلیه نوزادان طبیعی بود. آزمون گسیلهای صوتی گوش به دو شیوه گذرا ( (TEOAEو اعوجاجی (DPOAE) در دو گوش نوزادان انجام پذیرفت. در صورتی که نتایج آزمون گسیلهای صوتی گوش طبیعی نبود، این آزمونها مجدداً در یک ماه بعد تکرا ر میگردید. اگر در این مرحله نیز پاسخ نوزاد در محدوده طبیعی قرار نداشت، جهت انجام ارزیابیهای تکمیلیتر ارجاع میگردید. تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده آزمون های آماری کولموگرف اسمیرنوف و تی صورت پذیرفت.
نتایج: تعداد 41 و 28 نوزاد در نخستین مرحله ارزیابیها نتوانستند به ترتیب درآزمونهای TEOAE و DPOAE نتایج طبیعی کسب کنند. همچنین نتایج آزمونهای TEOAE و DPOAE در دومین مرحله ارزیابی به ترتیب در 23 و 16 نفر غیر طبیعی بود که از این بین وجود افت شنوایی در نزد 11 بیمار تایید گردید. در 5 مورد از موارد تایید شده، عامل ایجاد کننده کم شنوایی به دلیل مصرف آمینوگلیکوزیدها بود.
نتیجه گیری: غربالگری شنوایی نوزادان در معرض خطر کم شنوایی یک رویکرد بالینی مفید در ردیابی آسیب شنوایی میباشد. همچنین با توجه به شیوع بالای کم شنوایی در جمعیت نوزادان مورد مطالعه (43/7 درصد)، پیشگیری از عوارض این مشکل در این نوزادان اکیدا توصیه می گردد.