جستجو در مقالات منتشر شده


537 نتیجه برای علی

مرضیه گنجوی، علیرضا منظری توکلی، زهرا زین الدینی میمند،
دوره 27، شماره 3 - ( 5-1403 )
چکیده

مقدمه: بزهکاری یک چالش جدی برای نوجوانان است و تأثیرات منفی اجتماعی قابل توجهی می‌گذارد. هدف اصلی این پژوهش، مدل‌یابی معادلات ساختاری برونگرایی و اختلال سلوک با بزهکاری: نقش میانجی هوش اخلاقی در نوجوانان کانون اصلاح و تربیت شهر کرمان بود.
روش کار: این پژوهش توصیفی- همبستگی و از نوع مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه نوجوانان کانون اصلاح و تربیت شهر کرمان به تعداد 80 نفر تشکیل دادند که با استفاده از جدول مورگان نمونه 66 نفره به روش نمونه‌گیری تصادفی ساده انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. برای جمع ‌آوری اطلاعات از پرسش‌نامه‌های تیپ شخصیتی هانس آیزنک (1963)، پرسش‌نامه اختلال سلوک گودمن (1997)، پرسش‌نامه بزهکاری نوجوانان آیتی (1393) و پرسش‌نامه هوش اخلاقی لینک و کیل (2005) استفاده شد. برای تجزیه تحلیل داده‌ها از ضریب همبستگی Pearson، رگرسیون و مدل‌سازی معادلات ساختاری مورد استفاده قرار گرفت.
یافته‌ها: نتایج این تحقیق نشان داد که بین برونگرایی با بزهکاری نوجوانان رابطه‌ی مستقیم و مثبت معنی‌داری وجود دارد (0/564 = r، 0/001 = P). بین اختلال سلوک با بزهکاری نوجوانان، رابطه مستقیم و مثبت معنی‌داری وجود دارد (0/541 = r، 0/001 = P). بین برونگرایی با هوش اخلاقی نوجوانان، رابطه مستقیم و مثبت معنی‌داری وجود دارد (0/473 = r، 0/001 = P). بین اختلال سلوک با هوش اخلاقی نوجوانان، رابطه مستقیم و منفی معنی‌داری وجود دارد (0/863 - = r 0/001 = P). بین هوش اخلاقی و بزهکاری، رابطه مستقیم منفی وجود دارد (0/536- = r، 0/001 = P). بین برونگرایی با بزهکاری نوجوانان با نقش میانجی هوش اخلاقی، رابطه‌ای وجود نداشت. بین اختلال سلوک با بزهکاری نوجوانان با نقش میانجی هوش اخلاقی رابطه‌ای وجود نداشت.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل، می‌توان اذعان داشت که هوش اخلاقی به عنوان مؤلفه‌ای اثرگذار بر بزهکاری متأثر از برونگرایی و اختلال سلوک در نوجونان می‌باشد. بنابراین برنامه‌های تربیتی و آموزشی برای تقویت هوش اخلاقی در مدارس و خانواده‌ها اجرا شود، چون این برنامه‌ها می‌توانند مهارت‌های اخلاقی و قدرت تصمیم‌گیری اخلاقی را در نوجوانان تقویت کنند و به کاهش اختلال سلوک و در نتیجه بزهکاری کمک نمایند.
علیرضا رضایی آشتیانی، علی جدیدی، علی خانمحمدی هزاوه، سیدمحمد آقایی‌پور،
دوره 27، شماره 4 - ( 7-1403 )
چکیده

مقدمه: یکی از تظاهرات بالینی بیماری کروناویروس، علائم نورولوژیک می‌باشد. با این‌حال به دلیل نوظهور بودن این ویروس، اطلاعات چندانی در خصوص علائم آن در دسترس نیست. لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی توصیفی شیوع علائم نورولوژیک در بیماران مبتلا به کرونا ویروس در بیمارستان‌های شهرستان اراک انجام شد.
روش کار: در این مطالعه، تمام بیماران بستری مبتلا به کرونا در دو مرکز درمانی شهرستان اراک که حاضر به شرکت در مطالعه بودند، به صورت سرشماری انتخاب شدند. پرسشنامه‌ها شامل دو قسمت اطلاعات دموگرافیک و شیوع و شدت علائم نورولوژیک بود که توسط مصاحبه با بیماران تکمیل شدند.
یافته‌ها: 208 نفر از بیماران مبتلا با میانگین سنی 14/1 ± 60/5 سال در مطالعه شرکت کردند. از 20 مورد علامت نورولوژیک مورد بررسی فقط دو مورد (گزگز اطراف دهان و فلج اعصاب جمجمه) در بیماران وجود نداشت. بیشترین علائم شایع نورولوژیک در بیماران بستری به ترتیب شامل سردرد (82/5 درصد)، خستگی (81 درصد) و درد عضلانی (74/9 درصد) بود. از طرفی بر اساس مقیاس بصری، بیشترین شدت علائم مربوط به سردرد با میانگین شدت 7/5، خستگی با میانگین شدت 7/03 و ضعف عضلانی با شدت 6/9 به دست آمد.
نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه نشان داد، شایع‌ترین علائم نورولوژیک در بیماران مبتلا به کرونا شامل سردرد، خستگی و درد عضلانی و شدیدترین علائم نورولوژیک در این بیماران سردرد، خستگی و ضعف عضلانی می‌باشد. با توجه به یافته‌های حاصل از این مطالعه، می‌توان از این نتایج در تشخیص بیماران و پیگیری آنها بهره برد.
علی خزایی، محمدعلی سپهوندی، فضل اله میردریکوند،
دوره 27، شماره 4 - ( 7-1403 )
چکیده

مقدمه: پیامد اصلی نارسایی قلبی، اختلال در توانایی عملکردی بیماران، ایجاد محدودیت در وظایف شغلی، خانوادگی- اجتماعی و نقص در متغیرهای شناختی، هیجانی و در نهایت افت کیفیت زندگی است. این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر بهبود کیفیت زندگی و امید به زندگی بیماران قلبی- عروقی مراجعه‌کننده به مراکز بهداشتی- درمانی شهرستان خرم‌آباد انجام شد.
روش کار: پژوهش حاضر با استفاده از طرح نیمه‌ تجربی از نوع پیش‌آزمون- پس‌آزمون و پیگیری سه ماهه با گروه آزمایش و شاهد انجام شد. جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه بیماران مبتلا به بیماری‌های قلبی- عروقی مراجعه‌کننده به مراکز بهداشت شهرستان خرم‌آباد در سال 1401 بود. از میان جامعه آماری تعداد 40 نفر به روش نمونه‌گیری درسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش
(20 نفر) و شاهد (20 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش طی 8 جلسه 90 دقیقه‌ای تحت آموزش تنظیم هیجان به مدت 8 هفته قرار گرفتند. هر دو گروه پرسشنامه‌های
کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت (WHO-QOL-BREF) و پرسشنامه امید به زندگی Schneider و همکاران (1991) را در پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری تکمیل کردند. برای تحلیل نتایج از روش تحلیل کوواریانس چند متغیری و آزمون تعقیبی Bonferroni استفاده شد.

یافته‌ها: نتایج نشان داد آموزش تنظیم هیجان بر بهبود کیفیت زندگی و امید به زندگی بیماران قلبی- عروقی مؤثر است (0/01 > P) و این تأثیر در مرحله پیگیری سه ماهه نیز پایدار مانده است (0/01 > P).
نتیجه‌گیری: آموزش تنظیم هیجان، موجب بهبود کیفیت زندگی و امید به زندگی آزمودنی‌های پژوهش گردید. از این‌رو پیشنهاد می‌شود از آموزش تنظیم هیجان جهت بهبود کیفیت زندگی و امید به زندگی بیماران قلبی- عروقی در مراکز درمانی و بیمارستان‌ها استفاده شود.
محمد علی قرائت،
دوره 27، شماره 4 - ( 7-1403 )
چکیده

مقدمه: فعالیت بدنی با ایجاد تغییرات در ساختار عضله‌ قلبی، موجب هایپرتروفی قلب می‌شود. تنظیمات هورمونی و ژنی در این تغییرات نقش مهمی ایفا می‌کنند. هورمون رشد شبه انسولینی-1 (IGF-1) از هورمون‌های درگیر در مسیر هایپرتروفی سلول‌های عضلانی است. همچنین، نقش GATA4 به عنوان یکی از ژن‌های احتمالی مؤثر در هایپرتروفی، نیازمند بررسی بیشتر است. این پژوهش جهت یافتن اثر تمرین هوازی و اینتروال بر IGF-1، ژن GATA4 و توده‌ی قلب رت‌های سالم انجام گرفت.
روش کار: تعداد 18 رت ویستار نر با میانگین وزنی 23/41 ± 243/72 گرم در 3 گروه شاهد، تمرین هوازی و تمرین اینتروال بطور تصادفی قرار گرفتند (6 = n). گروه تداومی به مدت 8 هفته، 4 روز در هفته به مدت 38 دقیقه با 65 درصد اکسیژن مصرفی بیشینه فعالیت نمودند. گروه تناوبی نیز در مدت مشابه با 5 ست 4 دقیقه دویدن با شدت 85-90 درصد اکسیژن مصرفی بیشینه و 2 دقیقه استراحت به فعالیت پرداختند. 48 ساعت پس از اتمام تمرین، وزن قلب و بطن چپ، غلظت IGF-1 به روش الایزا و بیان ژن GATA4 با روش RT-PCR اندازه‌گیری شد. ارزیابی با روش تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی Tukey در سطح معنی‌داری 05/0 انجام گرفت.
یافته‌ها: وزن قلب در گروه اینتروال (0/001 = P) و هوازی گروه‌ هوازی (0/01 = P) نسبت به گروه شاهد بطور معنی‌داری افزایش داشت. وزن بطن چپ نیز در گروه اینتروال (0/02 = P) و هوازی گروه‌ هوازی (0/01 = P) بطور معنی‌داری افزایش نشان داد. غلظت هورمون IGF-1 در گروه هوازی و تناوبی افزایش داشت (به ترتیب 0/03 و 0/01). میزان افزایش بیان ژن GATA4 نسبت به گروه شاهد در گروه هوازی 81/3 و تناوبی 4/20 برابر و نسبت به گروه‌ شاهد، معنی‌دار بود (به ترتیب 0/01 و 0/01).
نتیجه‌گیری: هر دو نوع تمرین هوازی و اینتروال در شرایط پژوهش حاضر، موجب افزایش هورمون IGF-1، ژن GATA4، وزن بطن چپ و قلب می‌شود. با توجه به مدت زمان کوتاه‌تر و جذابیت بیشتر تمرین اینتروال، بنظر می‌رسد این نوع تمرین بهینه‌تر است.
رعنا نوروزی کمارعلیا، سیما نصری، صمد فراشی بناب، فرشته دادفر، نعیمه دهقانی،
دوره 27، شماره 4 - ( 7-1403 )
چکیده

مقدمه: سرطان پستان، از جمله شایع‌ترین سرطان‌ها و علت اصلی مرگ و میر در زنان می‌باشد. یکی از مکانیسم‌های سلول‌های سرطانی برای عدم دسترسی سیستم ایمنی به آنها، تولید ترکیبات سرکوب‌کننده از قبیل اینترلوکین-10 است. از طرف دیگر فاکتور رشد اندوتلیال عروقی با اتصال به گیرنده‌های خود در سطح سلول‌های اندوتلیال نقش مهمی در نفوذپذیری عروق و رگ‌زایی تومور ایفا می‌کند. در این مطالعه بیان ژن اینترلوکین-10 و فاکتور رشد اندوتلیال عروقی در بافت تومور پستان در مدل تجربی تومور بررسی شد.
روش کار: ابتدا در موش‌های نژاد بالب/سی به طور تجربی تومور پستان ایجاد شد و از بافت تومور RNA استخراج شد. از RNAهای استخراج شده cDNA تولید شد و میزان بیان ژن‌های 10-IL و VEGF با روشRT-PCR  ارزیابی شد.
یافته‌ها: آنالیز داده‌ها نشان داد که بیان ژن 10-IL و VEGF بافت تومور نسبت به سلول‌های گروه شاهد بیشتر بود، اما این افزایش بیان از نظر آماری معنی‌دار نبود.
نتیجه‌گیری: به طور کلی سطح بیان ژن‌های اینترلوکین-10 و فاکتور رشد اندوتلیال عروقی در مدل تجربی تومور افزایش داشت، اما تحقیقات وسیع‌تر و ارتباط با سایر فاکتورهای دخیل ضروری به نظر می‌رسد.
حمید مقومی، صادق عباسیان، محمد علی سردار،
دوره 27، شماره 5 - ( 10-1403 )
چکیده

مقدمه: کاهش فعالیت بدنی و دریافت کالری بیش از نیاز بدن، باعث افزایش چاقی و اختلالات مرتبط با آن نظیر سندرم متابولیک می‌شود. لذا، هدف از مطالعه حاضر، تعیین اثر هشت هفته تمرینات تناوبی شدید و مقاومتی بر AKT2 بافت مغزی و مقاومت انسولینی در رت‎های چاق ویستار بود.
روش کار: 30 رت نر با میانگین وزنی 160 تا 185 گرم، به مدت 12 هفته تحت رژیم غذایی پرچرب قرار گرفتند. پس از تأیید پروتکل چاقی مبنی بر افزایش وزن رت‎ها به بیش از 300 گرم، رت‎ها به سه گروه شاهد (10 سر)، تمرین تناوبی شدید (10 سر) و تمرین مقاومتی (10 سر) تقسیم شدند و تا انتهای مداخله تمرینی، استفاده از رژیم غذایی پرچرب را ادامه دادند. تمرینات تناوبی شدید به مدت هشت هفته و پنج جلسه در هفته، با شدت 80 تا 95 درصد اکسیژن مصرفی بیشینه روی تردمیل انجام شد. همچنین تمرین مقاومتی با 40 تا
60 درصد یک تکرار بیشینه بر روی نردبان انجام شد. پس از هشت هفته مداخله تمرینی، میزان بیان ژن
AKT2 در بافت مغز به روش Real Time-PCR اندازه‎گیری شد.

یافته‌ها: نتایج تحقیق حاضر بیانگر افزایش معنی‎دار بیان ژن AKT2 در دو گروه تمرین تناوبی شدید و مقاومتی نسبت به گروه شاهد بود (0/05 > P). همچنین، نتایح نشان داد که مقاومت انسولینی رت‎های چاق در هر دو گروه تمرین تناوبی شدید و مقاومتی نسبت به گروه شاهد به طور معنی‎داری کاهش یافت (0/05 > P).
نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‎های تحقیق حاضر می‎توان چنین نتیجه‎گیری کرد که احتمالاً تمرینات تناوبی شدید و مقاومتی باعث افزایش در بیان ژن AKT2 شده و احتمالاً در کاهش مقاومت انسولینی و بهبود پروفایل گلوکز می‎تواند مؤثر باشد.
مریم کشوری، علی حیدریان پور، فرزانه چهلچراغی،
دوره 27، شماره 5 - ( 10-1403 )
چکیده

مقدمه: ضخامت لایه‌های مولکولار و پیرامیدال در هیپوکامپ نشان‌دهنده یک جنبه محوری در تحقیقات آلزایمر است. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر تمرینات شنای استقامتی، مقاومتی و ترکیبی بر ضخامت لایه‌های مولکولار و پیرامیدال بافت هیپوکامپ موش‌های صحرایی آلزایمری انجام شد.
روش کار: در مطالعه تجربی حاضر، 40 سر موش سفید بزرگ آزمایشگاهی نر نژاد ویستار (شش هفته‌ای، وزن 200-180 گرم) بطور تصادفی و مساوی به 5 گروه کنترل سالم، کنترل آلزایمر، استقامتی، مقاومتی و ترکیبی تقسیم شدند. آلزایمر با تزریق داخل صفاقی کلرید تری‌متیل‌تین (8 میلی‌گرم/ کیلوگرم) ایجاد شد. دو هفته پس از تزریق و تأیید القای آلزایمر، پروتکل‌های استقامتی (5 جلسه/هفته، هفته اول تا چهارم به صورت تدریجی از 5-15 دقیقه به 45 دقیقه شنا، هفته پنجم تا دوازدهم 60 دقیقه شنا)، مقاومتی (5 جلسه/هفته، هفته اول آشنایی با ورزش، هفته 2؛ 30 درصد، هفته 3-5؛ 70 تا 90 درصد، هفته 6-8؛ 100 تا 110 درصد، هفته 9-10؛ 120-130 درصد و هفته 11-12، 140-150 درصد وزن بدن)، و ترکیبی (2 جلسه/هفته مقاومتی و 3 جلسه/ هفته استقامتی) برای 12 هفته اجرا شد. 48 ساعت پس از مداخلات، حیوانات تشریح و بافت هیپوکامپ استخراج شد. در نهایت، داده‌ها در سطح معنی‌داری 05/0 > P تحلیل شدند.
یافته‌ها: ضخامت لایه‌های مولکولار و پیرامیدال بافت هیپوکامپ حیوانات آلزایمری نسبت به حیوانات سالم کاهش یافت و هر سه پروتکل تمرینی استقامتی، مقاومتی و ترکیبی باعث افزایش لایه‌ها شدند (0/001 > P). اما افزایش ضخامت لایه‌های مولکولار و پیرامیدال بافت هیپوکامپ موش‌های گروه ترکیبی نسبت به گروه استقامتی و مقاومتی افزایش بیشتری داشت (0/01 > P).
نتیجه‌گیری: این یافته‌ها تغییرات ضخامت لایه‌های بافت هیپوکامپ را در رابطه با آسیب‌شناسی آلزایمر و همچنین تأثیر تمرینات ترکیبی بر این پارامتر را برجسته می‌کند. در‌حالی که ورزش ممکن است اثرات مثبتی بر حجم هیپوکامپ و انعطاف‌پذیری سیناپسی داشته باشد، اما تحقیقات بیشتری برای درک کامل تأثیر ورزش بر ضخامت لایه‌های هیپوکامپ در آلزایمر مورد نیاز است.
سیدحسین موسوی، علی جعفری، حسین بصیریان جهرمی،
دوره 27، شماره 5 - ( 10-1403 )
چکیده

مقدمه: هدف از طرح بحث «ارتباطات سلامت» که جدی‌ترین جرقه‌‌‌های آن در اذهان، با ظهور پاندمی کووید-19 در سال 2019 زده شد، زمنیه‌ توجه به ضرورت ارتقاء ارتباطات سلامت را بیش از هر زمان دیگری آشکار کرد. در این شرایط، نیاز به تبادل سریع و شفاف اطلاعات، آموزش صحیح و جلب اعتماد مردم بیش از هر زمان دیگری احساس شد. بدین منظور، در مطالعه حاضر تدوین الگوی مفهومی ظرفیت‌های ارتباطات سلامت در شرایط پاندمی از دیدگاه خبرگان نظام سلامت مورد بررسی قرار گرفت.
روش کار: این پژوهش با رویکرد کیفی و روش نظریه داده بنیاد انجام شد. نمونه گیری با روش هدفمند از نوع گلوله برفی انجام شده که شامل 20 نفر از اساتید ارتباطات و رسانه و متخصصان حوزه سلامت تعیین شدند. جمع آوری دادهها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته و بررسی اسناد بوده که بر مبنای رهیافت نظام مند استراوس و کوربین (کدگذاری باز، محوری و انتخابی) که متضمن شرایط علی، ایده محوری، زمینه، شرایط میانجی (مداخله گر)، راهبردها و پیامدها تحلیل شدند. اعتبار سنجی از طریق ، بازبینی مشارکت کنندگان و خبرگان نظام سلامت صورت گرفت.
یافته ها: یافته‌های پژوهش در بخش گراندد تئوری نشان می‌دهد که ابعاد الگوی پارادایمی شامل پدیده محوری: ارتباطات سلامت(ارتباطات مؤثر و آگاهی بخشی)، شرایط علی: آسیب‌های ارتباطات سلامت شامل(اینفودمی)، زمینه بروز آسیب ها(رسانه‌های فراگیر و پرمخاطب، نبود مرجعیت واحد سلامت، اطلاعات انبوه، سیاست زدگی)، استراتژی ها (پاسخگو کردن مسئولین، منابع موثق و تولید محتوای اثربخش، مدیریت اضطراب، پرهیز از اغراق مشارکت مردم، کار تیمی و ترکیب متخصصان، استفاده از تجربیات سایر کشورها) و پیامدها شامل( جلب اعتماد و شکل گیری ارتباطات مفید) واقع گردید.
نتیجه گیری: با توجه به ابعاد حاصل شده در ارائه الگوی ارتقاء ظرفیت های ارتباطات سلامت در شرایط پاندمی در کشور می‌توان گفت که از یک سو «شفافیت و آنی بودن اطلاعات» و از سوی دیگر «همدلی و اعتماد میان مردم و مسئولان» در چنین موقعیتی بیش از پیش بایستی لحاظ گردد.
 
روح الله همتی بوشهری، محمودرضا جعفری، قاسم مسیبی، علی قضاوی، علی گنجی،
دوره 27، شماره 6 - ( 11-1403 )
چکیده

مقدمه: امروزه ترکیبات گیاهی به ‌عنوان درمان‌ مکمل، به‌طور گسترده در درمان‌های پزشکی مورد استفاده قرار می‌گیرند. این ترکیبات گیاهی، دارای مزایایی مانند عوارض جانبی و مقاومت داروئی کم، و متابولیسم مناسب هستند. رزماری، یکی از این گیاهان است که اثر ضد رگ‌زایی، ضد توموری و ضدالتهابی دارد. با این حال، حلالیت و فراهمی زیستی کم، منجر به محدود کردن استفاده از این ترکیب می‌شود. جهت غلبه بر این محدودیت، استفاده از لیپوزوم ها مفید است.. لیپوزوم باعث کاهش سمیت و عوارض جانبی، و افزایش کارآیی دارو می‌شود. بنابراین، این مطالعه با هدف تهیه لیپوزوم حاوی عصاره الکلی رزماری برای به دست آوردن بهترین فرمولاسیون با بهترین ویژگی، جهت استفاده در مطالعات سرطانی انجام شد.
روش کار: لیپوزوم به روش Thin Film Hydration در فرمولاسیون های مختلف (F1-F6) عصاره الکلی رزماری، فسفاتیدیل‌کولین هیدروژنه شده سویا (HSPC)، کلسترول و پلی‌اتیلن‌گلیکول mPEG2000 تهیه شد. ویژگی‌های نانولیپوزوم شامل اندازه، شاخص پراکندگی (Poly dispercity index) PDI پتانسیل زتا، میزان کپسوله سازی و نرخ آزادسازی اندازه‌گیری شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد میانگین اندازه ذرات و پتانسیل زتا به ترتیب 4/113 نانومتر و 8/10- میلیطولت بود. میزان کپسوله‌سازی در محدوده 60 تا 90 درصد بود. متوسط نرخ آزادسازی عصاره حدود 60 درصد بود. همچنین نتایج نشان داد که فرمول F1 شفاف و دارای ویژگی‌های مناسب بوده و رسوب نمی‌کند. فرمول F2 شفاف نبود. فرمولاسیون F3 و F4، رسوب دادند. فرمولاسیون‌های F5 و F6 اندازه مناسب را به دست نیاوردند.
نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که فرمولاسیون F1 در نسبت 55:30:5 HSPC/chol/mPEG2000، بهترین فرمولاسیون برای تهیه نانولیپوزوم حاوی عصاره الکلی رزماری برای دستیابی به بهترین ویژگی و کارایی جهت استفاده در مطالعات سرطانی است.


محمدعلی قرائت، سجاد کرمی،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1404 )
چکیده

مقدمه: روش‌های مختلف تمرین، افزون بر بهبود عملکردی دارای اثرات متابولیکی بر ارگان‌های بدن هستند. هدف این پژوهش، مقایسه اثر تمرین استقامتی و قدرتی بر شاخص های آنتروپومتریک، تغییرات متابولیسم گلوکوز و چربی و آیریزین سرمی دانشجویان جوان پسر بود.
روش کار: 36 دانشجوی چاق (سن: 2/43 ± 21/19 سال؛ وزن: 6/20 ± 88/59 کیلوگرم؛ قد: 12/96 ± 175/41 سانتی‌متر؛ شاخص توده بدنی: 30/45؛ درصد چربی: 25/73) در گروه شاهد، تمرین استقامتی و قدرتی بطور تصادفی قرار گرفتند. گروه قدرتی 8 هفته 3 جلسه 4 سِت، 10 تکرار (از 50 تا 70 درصد قدرت بیشینه)، گروه استقامتی 8 هفته 3 جلسه به مدت 30 دقیقه تمرین هوازی (ضربان قلب 60 تا 80 درصد ضربان بیشینه) به تمرین پرداختند. میزان آیریزین، گلوکوز، انسولین، مقاومت انسولینی، درصد چربی، شاخص توده بدن، وزن، دور کمر و دور باسن اندازه‌گیری شد. داده‌ها با تحلیل واریانس یک سویه و آزمون Tukey در سطح 0/05 تحلیل گردید.
یافته‌ها: وزن (0/03 = P)، درصد چربی (0/04 = P) و شاخص توده بدنی (0/04 = P) در پس آزمون گروه تمرین استقامتی نسبت به شاهد، کاهش معنی‌داری داشت. میزان آیریزین در پس آزمون در گروه شاهد تفاوت معنی‌دار با تمرین استقامتی و قدرتی (0/01 = P و 0/02 = P) داشت. غلظت انسولین در پس‌آزمون گروه شاهد با گروه استقامتی و قدرتی تفاوت معنی‌دار داشت (0/006 = P و 0/01 = P). میزان مقاومت انسولینی در پس‌آزمون گروه استقامتی و قدرتی نسبت به گروه شاهد با تفاوت معنی‌دار داشت (0/01 = P و 0/01 = P).
نتیجه‌گیری: 8 هفته تمرین هوازی تردمیل و تمرین قدرتی با وزنه می‌تواند سبب بهبود ترکیب بدن همراه با افزایش سطوح آیریزین شده، ضمن اینکه مقاومت انسولینی را در جوانان چاق کاهش دهد.
فاطمه تحسینی، علی حیدریان پور، الناز شکری،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1404 )
چکیده

مقدمه: اضافه وزن با افزایش ترشح کورتیزول و به همراه آن افزایش اضطراب و افسردگی همراه است. هدف از این مطالعه، مقایسه اثر شش هفته تمرین همزمان استقامتی-تداومی (MICT) و استقامتی- تناوبی (HIIT) با تمرین HIIT به تنهایی بر ترکیب بدن، سطوح پلاسمایی کورتیزول و سطح اضطراب و افسردگی در دانش آموزان پسر دارای اضافه‌وزن بود.
روش کار: در این مطالعه نیمه تجربی، 27 نفر از دانش‌آموزان دارای اضافه‌وزن، انتخاب شدند و به‌صورت تصادفی به 3 گروه 9 نفری، تمرین همزمان MICT+HIIT و تمرین HIIT و گروه شاهد تقسیم شدند. تمرین MICT (15 دقیقه در روز با شدت 65 - 60 درصد ضربان قلب بیشینه و با اضافه‌بار 5 دقیقه‌ای در هر دو هفته) تمرین HIIT (3 دقیقه دویدن با شدت 75-70 درصد ضربان قلب بیشینه، 3 دقیقه استراحت فعال با شدت 50 درصد ضربان قلب بیشینه،3 تکرار در دو هفته اول، 4 تکرار در دو هفته دوم و 5 تکرار در دو هفته آخر) بود.
یافته‌ها: هر دو نوع پروتکل تمرینی منجر به کاهش وزن، شاخص توده بدنی، کلسترول، لیپوپروتئین با چگالی پایین، کورتیزول، اضطراب و افسردگی و افزایش لیپوپروتئین با چگالی بالا شد (0/05 > P) و تفاوتی بین دو نوع تمرین وجود نداشت؛ تنها اکسیژن مصرفی اوج و تری گلیسیرید در گروه MICT+HIIT با تغییرات بهتری همراه بود.
نتیجه‌گیری: برای نوجوانان پسر دارای اضافه وزن با هدف کاهش وزن و بهبود سلامت روان، انجام تمرینات HIIT به تنهایی کفایت می‌کند و افزودن تمرینات MICT از نظر بالینی فواید بیشتری برای آنان به همراه نخواهد داشت.
زهرا جودی، زهرا فکور، علی آقایار ماکویی، رسول قره آقاجی اصل،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1404 )
چکیده

مقدمه: یکی از شایع‌ترین مشکلات نوزادان، آپنه نارس است. با توجه به اهمیت پیشگیری از وقوع آپنه در نوزادان بسیار نارس، مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر پیشگیرانه کافئین بر کاهش فراوانی وقایع آپنه در نوزادان بسیار نارس طراحی و اجرا گردید.
روش کار: این کارآزمایی بالینی تصادفی‌سازی، دوسوکور و کنترل ‌شده بر روی نوزادان نارس بستری در بخش مراقبت‌های ویژه نوزادان بیمارستان شهید مطهری ارومیه انجام شد. نوزادان به صورت تصادفی به دو گروه مداخله و شاهد تقسیم شدند. گروه مداخله به مدت 14 روز، کافئین را به صورت وریدی با دوز اولیه 20 میلی‌گرم بر کیلوگرم و دوز نگهدارنده 5 میلی‌گرم بر کیلوگرم دریافت کردند. در مقابل، گروه شاهد به مدت مشابه، حجم برابری نرمال‌سالین به صورت وریدی دریافت نمودند. وقایع آپنه، حملات سیانوز و برادی‌کاردی در یک چک‌لیست استاندارد توسط محققان ثبت گردید.
یافته‌ها: از مجموع 50 نوزاد در هر گروه، 2 درصد از نوزادان گروه کافئین و 4 درصد از نوزادان گروه شاهد به ترتیب به اکسیژن درمانی طولانی‌مدت نیاز پیدا کردند. همچنین، 6 درصد از نوزادان گروه کافئین و 4 درصد از نوزادان گروه شاهد دچار خونریزی داخل بطنی شدند. علاوه بر این، 4 درصد از نوزادان گروه کافئین و 2 درصد از نوزادان گروه شاهد به جراحی برای بستن مجرای شریانی باز نیاز داشتند و 14 درصد از نوزادان گروه کافئین و 18 درصد از نوزادان گروه شاهد دچار وقایع آپنه شدند. با این حال، تفاوت آماری معن‌داری بین دو گروه از نظر بروز آپنه مشاهده نشد (0/58 = P). در نهایت، 20 درصد از نوزادان گروه کافئین و 14 درصد از نوزادان گروه شاهد فوت نمودند.
نتیجه‌گیری: اگرچه یافته‌های مطالعه حاضر از لحاظ آماری معنی‌دار نبود، ولی نشان‌دهنده کاهش فراوانی وقایع آپنه در گروه نوزادان نارس دریافت‌کننده کافئین نسبت به گروه شاهد بود.
مهدی میکلانی آخوره علیایی، فرناز فرهاد، حمید سرلک،
دوره 28، شماره 2 - ( ذر حال تکمیل 1404 )
چکیده

مقدمه: توجه به تمایلات و نظرات والدین، موضوع مهمی در انتخاب تکنیک درمان، توسط دندان پزشک محسوب میشود. با وجود نگرش نسبتاً پایین والدین به استفاده از تکنیک «حضور/ عدم حضور والدین»، کماکان دندانپزشکان حین درمان دندانپزشکی کودکان از این تکنیک استتفاده می‌نمایند. مطالعه ی حاضر باهدف بررسی همزمان نگرش دندانپزشکان در خصوص تکنیک «حضور/ عدم حضور والدین» حین درمان کودکان 4-10 ساله و تعیین فاکتورهای مؤثر بر این نگرش انجام شد.
روش کار: در این مطالعه مقطعی، نگرش 83 دندانپزشک در خصوص تکنیک «حضور/ عدم حضور والدین» به کمک ابزار پرسشنامه‌ای محقق ساخته، سنجیده شد. پرسشنامه نگرش دندانپزشکان ر ا در خصوص تکنیک فوق نمره‌دهی می‌کرد و فاکتورهای زمینه‌ای مؤثر کودک بر این نگرش را مورد ارزیابی قرار می‌داد. داده‌ها در سطح معنی‌داری 0/05 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته‌ها: میانگین نمره نگرش شرکت‌کنندگان 12/99±60/61 بود. همچنین 55/4 درصد شرکت‌کنندگان این تکنیک را ناموفق می‌دانستند. فاکتورهای «نوع درمان»، «سن کودک»، «رفتار کودک»، «رفتار والدین» و «بکارگیری تکنیک حضور/عدم حضور» بر نگرش شرکت‌کنندگان اثر معنی‌داری داشت.
نتیجه‌گیری: دندانپزشکان نگرش بالایی در خصوص تکنیک «حضور/عدم حضور والدین» ندارند. از نظر دندانپزشکان شاغل در حیطه کودکان موفقیت این تکنیک در هدایت رفتاری کودکان، بالا نیست.
حسام الدین مدیر، آیدین شاکری، علیرضا غفوری، غلامحسن چایچی نصرتی، شیوا عالیخانی، آیدا خمری،
دوره 28، شماره 2 - ( ذر حال تکمیل 1404 )
چکیده

مقدمه: برخی از جراحی‌های داخل جمجمه‌ای می‌بایست در حالت بیداری بیمار انجام شود. کرانیوتومی بیدار یک روش جراحی داخل جمجمه می‌باشد که در حالیکه عمل جراحی انجام می‌شود بیمار در حالت هوشیاری نسبی نگهداشته می‌شود. هدف این مطالعه، به منظور ارائه یک مورد جراحی داخل جمجمه برای برداشتن تومور در کورتکس فرونتال راست با روش کرانیوتومی بیدار بود.
گزارش مورد: در این گزارش، بیهوشی در جراحی کرانیوتومی به روش بیداری کامل در آقای 22 ساله مورد بررسی قرار گرفت. این بیمار که اولین مورد انجام کرانیوتومی با روش کاملاً بیدار (از ابتدا تا انتهای عمل) در دانشگاه علوم پزشکی اراک و بیمارستان ولیعصر (عج) اراک بود پس از آماده‌سازی بیمار و مصاحبه قبل از عمل، در محل‌های مورد نظر بلوک اعصاب جمجمه‌ای مربوط به پوست وعضلات سر ( بلوک اسکالپ) انجام شد. پس از ایجاد تسکین خفیف اکسیزیون جراحی داده شد. ضایعه در حالت بیداری بررسی و در شرایط بیداری کامل از ابتدا تا انتها، عمل جراحی انجام شد و تومور مغزی بیمار با ایمنی کامل خارج گردید. ترکیبی از لوکال و رژیونال آنستزی و بیهوشی وریدی سبک در بیمار استفاده شد. برای انجام بی‌حسی‌ها از دو نوع لوکال انستتیک لیدوکائین 1/5 درصد و بوپیواکائین 2/5 درصد و همچنین برای ایجاد تسکین در بیماران از انواع داروهای تسکین‌دهنده و بیهوش‌کننده وریدی مانند پروپوفول و رمیفنتانیل و دکسمدتومیدین استفاده گردید. در سرتاسر طول عمل بیمار بیدار بوده وتنفس خودبخودی داشت و عملکرد اعصاب مغزی در حین عمل قابل ارزیابی بود. نهایتاً عمل جراحی بیمار بدون هیچ عارضه و در شرایط کاملاً مطلوب انجام و بیمار با حال عمومی خوب و بیدار و کاملاً هوشیار به بخش مراقبت ویژه انتقال داده شد.
نتیجه‌گیری: اگرچه حفظ بی‌دردی و ثبات همودینامیک و تهویه ای در شرایط کرانیوتومی کاملاً بیدار یک چالش محسوب می‌شود اما با توجه به ضرورت انجام این روش به خاطر نیاز به بررسی عملکرد اعصاب کرانیال در حین عمل و پیشگیری از هر گونه آسیب عصبی و عملکردی، با استفاده از انجام دقیق بلوک اعصاب مورد نظر در اسکالپ و تجویز مقدار جزئی داروی تسکینی (پروپوفول، رمیفنتانیل، دکسمدتومیدین) توانستیم شرایطی ایجاد نماییم که در بیداری کامل، عمل با موفقیت انجام شود. در این روش هم از عوارض احتمالی جراحی پیشگیری می‌گردد و هم برای بیمار بی‌دردی رضایت بخشی حاصل می‌شود. انجام این تکنیک برای بیمار ما رضایتبخش بود.
افسانه طلایی، فاطمه رفیعی، گلناز معتمدی، علی،
دوره 28، شماره 2 - ( ذر حال تکمیل 1404 )
چکیده

مقدمه: ندول‌های تیرویید بسیار شایع هستند. نقش مقاومت به انسولین در ایجاد ندول‌های تیرویید اخیراً مورد توجه قرار گرفته است. به تازگی مطالعات متعددی ارتباط متفورمین و مقاومت به انسولین را با تیرویید بررسی کرده‌اند. مطالعات محدودی نیز اثر درمان با متفورمین را بر حجم و تعداد ندول‌های تیرویید بررسی کرده‌اند. در مطالعه‌ی حاضر ما تأثیر متفورمین بر تعداد و اندازه ندول‌های تیرویید را بررسی کردیم.
روش کار: تعداد 240 زن یوتیروئید با ندول‌های تیرویید انتخاب شدند. بیماران به چهار گروه درمانی 60 نفره تقسیم شدند. گروه اول لوتیروکسین 100 میکروگرم در روز و گروه دوم مت فورمین با دوز 500 میلی‌گرم، دو بار در روز و گروه سوم ترکیبی از متفورمین و لوتیروکسین به مدت سه ماه دریافت کردند و گروه چهارم بعنوان گروه شاهد دارویی دریافت نکردند. سونوگرافی ابتدای شروع مطالعه و بعد از سه ماه مجدداً در همه شرکت‌کنندگان انجام شد و نتایچ آن درهر گروه و بین گروه‌ها مقایسه گردید.
یافته‌ها: نتایج نشان می‌دهد که سطح هورمون‌های تیروئیدی بعد از درمان در سه گروه بجز گروه لووتیروکسین اختلاف معنی‌دار آماری ندارد. همچنین نتایج نشان می‌دهد تنها در گروه لووتیروکسین سطح TSH و T4 بعد از درمان به طور معنی‌داری به ترتیب کاهش و افزایش یافته است و اندازه‌ی ندول در گروه لوتیروکسین و گروه ترکیبی لوتیروکسین و متفورمین در مقایسه با گروه متفورمین و گروه شاهد کاهش معنی‌دار آماری داشته است.
نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که متفورمین، منجر به کاهش اندازه ندول‌های تیرویید نمی‌شود و در تناقض با مطالعاتی است که اثرات بالقوه ضدتوموری تیرویید را نشان داده‌اند. گرچه ممکن است مدت زمان این مطالعه برای این نتیجه‌گیری کافی نباشد و لازم است مطالعات بیشتری با کیفیت بالاتر و در حجم نمونه‌های بیشتر به مدت طولانی‌تر انجام شود.
داود شمسی، محسن محمدیان ساروی، خلیل علی محمدزاده، آزاده اشرفی،
دوره 28، شماره 2 - ( ذر حال تکمیل 1404 )
چکیده

مقدمه: حکمرانی خوب به‌عنوان یکی از مفاهیم اساسی در مدیریت نظام‌های سلامت، نقشی کلیدی در ارتقای کارآیی، اثربخشی و عدالت در ارائه خدمات بهداشتی و درمانی ایفا می‌کند. این مفهوم با تأکید بر اصولی همچون شفافیت، پاسخگویی، مشارکت و قانون‌مندی، به‌عنوان چارچوبی برای بهبود سیاست‌گذاری و مدیریت در نظام سلامت ایران مورد توجه قرار گرفته است. این پژوهش با هدف طراحی و ارائه مدل حکمرانی خوب در نظام سلامت با بهره‌گیری از رهیافت ترکیبی تحلیل مضمون و روش حداقل مربعات جزئی در سال 1403 انجام شده است.
روش کار: روش مطالعه شامل دو بخش کیفی و کمی بود. در بخش کیفی، جامعه پژوهش مدیران، صاحب‌نظران حوزه بهداشت و درمان، خبرگان وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی، و صاحب‌نظران دانشگاهی را شامل می‌شد. نمونه‌گیری به روش هدفمند و گلوله برفی انجام شد و ۱۷ نفر تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شدند. در بخش کمی از روش حداقل مربعات جزئی (PLS) برای برازش مدل استفاده شد. جامعه آماری این بخش شامل کلیه کارشناسان و مدیران حوزه بهداشت و درمان ایران بود که بر اساس فرمول کوکران حداقل حجم نمونه ۳۸۴ نفر تعیین گردید.
یافته‌ها: نتایج تحلیل مضمون داده‌های کیفی و برازش مدل پژوهش نشان داد که مدل نهایی حکمرانی خوب در نظام سلامت از هفت بعد اصلی تشکیل شده است: اثربخشی، کارآیی، عدالت، شفافیت و پاسخگویی، مشارکت، قانون‌مندی و رهبری. هر یک از این ابعاد به مؤلفه‌های خاصی تفکیک شدند که اهمیت هر کدام در تقویت حکمرانی خوب مورد تأیید قرار گرفت.
نتیجه‌گیری: این مقاله با ارائه مدلی جامع از حکمرانی خوب در نظام سلامت، چارچوبی برای بهبود سیاست‌گذاری، مدیریت و عملکرد در این حوزه پیشنهاد می‌کند. مدل ارائه‌شده می‌تواند به‌عنوان ابزاری برای تصمیم‌گیری‌های استراتژیک و بهبود ساختارهای مدیریتی مورد استفاده قرار گیرد.
علی جلالوند،
دوره 28، شماره 2 - ( ذر حال تکمیل 1404 )
چکیده

مقدمه: این مطالعه با هدف بررسی تأثیر پروتکل تمرینی گیت به عقب بر نوسانات پاسچری (وضعیتی) و تعادل مردان سالمند با سابقه زمین خوردن انجام شد.
روش کار: ﺗﻌﺪاد 28 نفر سالمند سالم و با سابقه زمین خوردن در ایﻦ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﺮدﻧﺪ. پروتکل گیت به عقب به عنوان متغیر مستقل و میانگین پارامترهای انحرافات وضعیتی دامنه، جابجایی مرکز فشار، سرعت مرکز فشار و شتاب مرکز فشار به عنوان متغیرهای وابسته مورد بررسی قرار می‌گیرد. از فورس پلیت کیستلر برای ارزیابی نوسانات وضعیتی استفاده شد. آزمون تحلیل واریانس اندازه‌های تکراری طرح مختلط در سطح معنی‌داری 0/05 استفاده گردید.
یافته‌ها: تفاوت معنی‌داری در دامنه قدامی- خلفی و شتاب داخلی- خارجی مرکز فشار بین افراد سالمند سالم با افراد دارای سابقه زمین خوردن وجود ندارد (0/05 > P). افراد دارای سابقه زمین خوردن از دامنه داخلی- خارجی، جابجایی قدامی-خلفی، سرعت و شتاب قدامی- خلفی مرکز فشار بیشتری برخوردار بودند (0/001 = P)، ولیکن از جابجایی داخلی- خارجی (0/001 = P) و سرعت داخلی- خارجی مرکز فشار (0/005 = P) پایین‌تری برخوردار بودند.
نتیجه‌گیری: تغییر در پارامترهای مرکز فشار ممکن است پیش‌بینی کننده خطر سقوط در سالمندان باشد. پارامترهای مرکز فشار از حساسیت متفاوتی برای شناسایی تفاوت‌های ظریف در کنترل وضعیت برخوردار هستند. پاسخ پارامترهای مختلف تحت تأثیر مکانیزم‌های جبرانی، ضعف و اختلالات تعادلی قرار می‌گیرند. پروتکل گیت به عقب یک مداخله هدفمند برای بهبود تعادل و پایداری سالمندان مبتلا به سقوط است.

صفحه 27 از 27    
...
27
بعدی
آخرین
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb