537 نتیجه برای علی
صادق عباسیان، علی اصغر رواسی، رحمن سوری، سیروس چوبینه،
دوره 25، شماره 2 - ( خرداد و تیر 1401 )
چکیده
زمینه و هدف آدروپین، هورمون جدیدی است که در بهبود متابولیسم لیپیدی و اخیراً در محافظت عملکرد عروقی نقش مهمی ایفا میکند. هدف از تحقیق حاضر، تعیین تأثیر 8 هفته آزمایش تناوبی شدید بر آدروپین و متابولیتهای نیتریک اکسید مردان دچار اضافه وزن بود.
مواد و روش ها مطالعه حاضر از نوع نیمهتجربی و با طرح پیشآزمون و پسآزمون بود. آزمودنی های تحقیق را 32 مرد دچار اضافه وزن (میانگین سنی3/07±30/56 سال و میانگین شاخص توده بدنی 4/2±27/93) تشکیل میدادند. پس از انتخاب آزمودنیها، آزمون حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه انجام شد و آزمودنیها به صورت تصادفی به 2 گروه آزمایش تناوبی شدید (16 نفر) و کنترل (16 نفر) تقسیم شدند. گروه آزمایش تناوبی شدید، تمرینات تناوبی با شدت بالا را 8 هفته و 3 جلسه در هفته و هر جلسه 20 تکرار 30 ثانیهای با 13 ثانیه استراحت بین هر تکرار انجام دادند. سپس ارزیابی ترکیب بدن (با دستگاه تجزیهوتحلیل ترکیب بدن به روش مقاومت الکتریکی زیستی) و نمونه گیری خونی برای ارزیابی آدروپین و متابولیتهای نیتریک اکسید (با روش الیزا) قبل و بعد از 8 هفته آزمایش تمرینی انجام شد. تجزیهوتحلیل آماری با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازههای تکراری در سطح 0/05>P انجام شد.
ملاحظات اخلاقی مطالعه حاضر با دریافت مجوز و دریافت کد اخلاق از کمیته اخلاق در پژوهش با شماره IR.UT.REC.1395007 انجام و در همه مراحل تحقیق، اصول بیانیه هلسینکی و اخلاق در پژوهش رعایت شد.
یافته ها نتایج تحقیق حاضر بیانگر آن بود که بین آدروپین گروه آزمایش تناوبی شدید و گروه کنترل تفاوت معناداری وجود داشت
(0CI/26-1/ng/ml 5 و 95 درصد: 0/256±0/88). همچنین بین متابولیتهای نیتریک اکسید (نیتریت و نیترات) گروه آزمایش تناوبی شدید و گروه کنترل تفاوت معناداری وجود داشت ( 0CI/85-14/μmol/L 15 و 95 درصد: 3/032±7/5). همچنین نتایج بیانگر وجود ارتباط مستقیم معنادار بین آدروپین سرمی و متابولیتهای نیتریک اکسید در آزمودنیهای دچار اضافه وزن بود (P=0/001 و r=0/498).
نتیجه گیری به نظر میرسد آزمایش تناوبی شدید با شدت و مدت یادشده توانایی کاهش خطرات قلبیعروقی را از طریق افزایش آدروپین و نیتریک اکسید داراست. به علاوه، به نظر میرسد آزمایش تناوبی شدید قادر به تغییرات مطلوبی بر آمادگی قلبیعروقی حداکثر اکسیژن مصرفی و ترکیب بدنی مردان دچار اضافه وزن است.
علی اعظم رجبیان، محمدجواد اصغری ابراهیم آباد، حمیدرضا آقا محمدیان شعرباف، سید کاظم رسول زاده طباطبایی،
دوره 25، شماره 3 - ( مرداد و شهریور 1401 )
چکیده
زمینه و هدف در زمینه علل اختلال بدریختانگاری بدن تقریباً اطلاع دقیقی در دست نیست. بسیاری از مبتلایان به اختلال بدریختانگاری بدن که متقاضی جراحی پلاستیک هستند، به این درمانها پاسخ منفی نشان میدهند و گاهی نیز علائم بدتر میشود. هدف پژوهش حاضر، بررسی علل اختلال بدریختانگاری بدن در زنان است.
مواد و روش ها مطالعه حاضر به شیوه کیفی، از نوع تحلیل محتواست. متغیرها و مقولهها به شیوه مصاحبه با 15 متخصص و 8 فرد مبتلا به اختلال بدریختانگاری بدن و بررسی 71 مقاله به دست آمده است. همچنین برای تشخیص اختلال بدریختانگاری بدن، علاوه بر مصاحبه از پرسشنامه وسواس فکری عملی ییل براون استفاده شد. روش نمونهگیری در این پژوهش، نمونهگیری هدفمند است. تجزیهوتحلیل دادهها در 3 مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام شد. اعتبار مؤلفهها از طریق محاسبه شاخص تحلیل محتوا بررسی شد.
یافته ها مؤلفههای اصلی تأثیرگذار در اختلال بدریختانگاری بدن شامل عوامل فرهنگی و اجتماعی، روانشناختی و زیستی میشود.
نتیجه گیری با توجه به نتایج بهدستآمده، عوامل متعددی در بروز اختلال بدریختانگاری بدن نقش دارند و شناسایی آنها در محیطها، فرهنگها و جوامع مختلف امکان تدوین یک بسته آموزشی یا درمانی و اجرای آن را با یک روش تجربی فراهم میکند.
نگار تقی پور، علی زینالی،
دوره 25، شماره 4 - ( مهر و آبان 1401 )
چکیده
مقدمه: کیفیت خواب یکی از متغیرهای مؤثر در سایر ویژگیهای روانشناختی بهویژه در بیماران مالتیپل اسکلروزیس است. در نتیجه، پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش مشکلات بینفردی و ادراک از بیماری در پیشبینی کیفیت خواب با میانجی تحمل پریشانی در بیماران مالتیپل اسکلروزیس انجام شد.
روش کار: این مطالعه مقطعی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش تمام بیماران عضو انجمن مالتیپل اسکلروزیس شهرستان ارومیه در سه ماهه اول سال ۱۴۰۰ بودند. حجم نمونه ۳۱۵ نفر برآورد که با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. دادههای پژوهش با نسخه کوتاه سیاهه مشکلات بینفردی بارخام و همکاران (۱۹۹۶)، پرسشنامه کوتاه ادراک از بیماری برادبنت و همکاران (۲۰۰۶)، شاخص کیفیت خواب پیتسبورگ بویسی و همکاران (۱۹۸۹) و مقیاس تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (۲۰۰۵) جمعآوری و با روشهای ضرایب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر در نرمافزارهای SPSS-۱۹ و PLS-۳ تحلیل شدند.
یافتهها: این پژوهش با کد اخلاق IR.IAU.URMIA.REC.۱۴۰۰.۰۲۲ مصوب کمیته اخلاق در پژوهشهای زیستپزشکی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارومیه است. یافتهها نشان داد که افزایش مشکلات بینفردی و ادراک منفی از بیماری سبب کاهش تحمل پریشانی و افت کیفیت خواب شد و افزایش تحمل پریشانی، کیفیت خواب را بهبود بخشید. علاوه بر آن، کاهش مشکلات بینفردی و ادراک منفی از بیماری با میانجی تحمل پریشانی باعث بهبود کیفیت خواب شدند (۰۱/۰>P).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج، برای بهبود کیفیت خواب بیماران مالتیپل اسکلروزیس میتوان میزان مشکلات بینفردی و ادراک از بیماری آنها را کاهش و میزان تحمل پریشانی آنها را افزایش داد.
نسرین بطحائیان، علی حیدریان پور، محمد بطحائیان، لیلا وصالی اکبر پور،
دوره 25، شماره 4 - ( مهر و آبان 1401 )
چکیده
مقدمه: اثرات مفید فعالیت بدنی در درمان اختلالات مغزی-حرکتی مبتلایان به اوتیسم مورد توجه بیشتری قرار گرفته است، هرچند که اثرات ورزش بر روی ارزیابی فاکتورهای حرکتی (آمادگی جسمانی)، و امواج مغزی کمتر مورد بررسی بوده است.
روش کار: در این مطالعه 11 کودک مبتلا به اوتیسم بین سنین 12-7 سال شرکت داشتند، که پس از معاینات پزشکی و ارزیابی روانی تحت 8 هفته برنامهی ورزشی در آب (2 جلسه در هفته) قرار گرفتند. پیش و پس از مداخلهی ورزش، نوارمغزی (قدرت و ارتباطات درون مغزی، و موج آلفای مغزی)، ارزیابی حرکتی (برحسب آزمون یوروفیت) سنجیده شده، و به روش تی همبسته مورد مقایسه قرار گرفتند (05/0 = P). پژوهش حاضر با کد اخلاق IR.UMSHA.REC.1394.107 در کمیته اخلاق پژوهشی دانشکده علوم ورزشی، دانشگاه بوعلی سینای همدان به ثبت رسیده است.
یافتهها: در این مطالعه قدرت مطلق موج آلفای مغزی و نیز کوهرنس آن در نواحی فرونتال و اکسی پاتال سنجیده شد، که تنها افزایش در قدرت موج آلفای مغزی از لحاظ آماری معنادار بود (05/0 = P). آمادگی جسمانی در فاکتورهای (قدرت و استقامت عضلانی، انعطاف، تعادل و هماهنگی) بهبود معناداری مشاهده شد (05/0>P).
نتیجه گیری: این نتایج نشان داد که اجرای تمرین ورزشی در آب احتمالاً باعث بهبود وضعیت بدنی، و اختلالهای ذهنی در کودکان مبتلا به اوتیسم میگردد.
اقای محسن شمسی، اقای علی کولیوند، اقای محمد جواد قنادزاده، خانم محبوبه خورسندی، اقای سیدحامد میرحسینی، اقای امیر الماسی حشیانی، اقای بهروز کریمی، اقای سیدنادعلی علوی بختیاروند، خانم معصومه نادری نورعینی،
دوره 25، شماره 4 - ( مهر و آبان 1401 )
چکیده
مقدمه: امروزه با افزایش جمعیت، تولید سرانهی مواد زائد و در پی آن تهدید و تخریب محیط زیست فرایندی رو به افزایش است که مدیریت پسماند توسط افراد یک جامعه میتواند در کاهش این معظل نقش اساسی داشته باشد. از ین رو مطالعه حاضر با هدف پیش بینی رفتارهای مدیریت پسماند خانوارهای شهر اراک در سال 1401 انجام پذیرفته است.
روش کار: مطالعه حاضر به صورت مقطعی و تحلیلی بر روی 600 نفر از مادران خانوارهای شهر اراک که به صورت نمونه گیری چند مرحلهای انتخاب شدند انجام پذیرفت. ابزار جمع اوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته روا و پایا و شامل مشخصات دموگرافیک، آگاهی، نگرش و رفتار خانوارهای در زمینه مدیریت پسماند بود. اطلاعات با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمونهای تی تست، کای دو و رگرسیون تجزیه تحلیل شدند. این مطالعه با کد IR.ARAKMU.REC.1401.040 مصوب کمیته اخلاق در پژوهش دانشگاه علوم پزشکی اراک است.
یافتهها: میانگین سن ماردان مورد مطالعه 11±39 سال و تعداد اعضای خانوار 6/3 نفر بود. از نظر نوع مسکن اکثراً آپارتمانی (44 درصد) و تعداد کمتری مجتمع (14 درصد) سکونت داشتند. 65 درصد افراد آموزش طرح تفکیک زباله از مبدأ را دریافت نکرده بودند و از بین روشهای مؤثر آموزشی تعداد اکثریت (38 درصد) افراد اثربخشی آموزش از راههای اینترنتی را زیاد ارزیابی کرده بودند. میانگین و انحراف معیار آگاهی 19±66، نگرش 11±84 و عملکرد 18±73 به دست آمد. اکثریت افراد مورد مطالعه دارای اگاهی و نگرش در سطح خوب بودند. مدل تحلیل رگرسیون نشان داد که بشترین تاثیرگذاری بر رفتار مدیریت پسماند نمونهها شامل سن افراد، آگاهی و نگرش آنان بود که مجموعاً 33 درصد آر رفتار مدیریت پسماند را پیشگویی میکردند.
نتیجه گیری: با توجه به وضعیت مطلوب آگاهی و نگرش خانوارهای شهر اراک به نظر برای مدیریت بهتر پسماندها باید بر سایر عوامل محیطی از جمله منابع تولید پسماند در مبدأ تاکید داشت. همچنین بر اساس مدل پیشگویی کنندگی در سنین پایینتر همچنان اطلاع رسانی و تغییر نگرش خانوارهای شهر اراک جهت عملکرد بهتر اهمیت دارد.
علی مرادپور شمامی، معصومه انوری، سیده طوبی شفیقی، هادی صدیق ابراهیم-سرائی،
دوره 25، شماره 5 - ( آذر و دی 1401 )
چکیده
مقدمه: با توجه به اهمیت عفونتهای دستگاه ادراری ناشی از اشریشیا کلی اوروپاتوژنیک در حوزه پزشکی، این مطالعه با هدف بررسی سروگروه های O25 و O16 و الگوی مقاومت آنتی بیوتیکی در بین ایزولههای اشریشیا کلی اوروپاتوژنیک به دست آمده از بیماران بستری مبتلا به عفونت ادراری در بیمارستانهای رشت انجام شد.
روش کار: در مجموع 110 نمونه ادرار از بیماران مبتلا به عفونت ادراری مراجعه کننده به بیمارستانهای منتخب رشت در یک دوره ماهه جمع آوری گردید. مطابق با توصیههای موسسه استانداردهای بالینی و آزمایشگاهی، از روش انتشار دیسک برای تعیین الگوی حساسیت آنتی بیوتیکی استفاده شد. با استفاده از پرایمرهای خاص، سروگروه های O25 و O16 شناسایی گردیدند. طرح مربوط به این مقاله در سامانه ملی اخلاق در پژوهشهای زیست پزشکی ایران ثبت شده است (IR.IAU.LIAU.REC.1399.068).
یافتهها: در بین نمونههای مورد مطالعه، 4/36 درصد (110/40) مربوط به مردان و 6/63 درصد (110/70) مربوط به زنان بود. بر اساس الگوی حساسیت آنتی بیوتیکی، سطح بالایی از مقاومت آنتی بیوتیکی در برابر نالیدیکسیک اسید (8/81 درصد) و کوتریموکسازول (2/78 درصد) مشاهده شد، در حالی که موثرترین آنتی بیوتیک ها آمیکاسین (5/85 درصد) و نیتروفورانتوئین (6/83 درصد) بودند. علاوه بر این، فنوتیپ مقاوم به چند دارو در 7/72 درصد (80/110) از ایزولههای اشریشیا کلی اوروپاتوژنیک یافت شد. بر اساس نتایج PCR، فراوانی سروگروه های O25 و O16 به ترتیب 4/36 درصد و 3/17 درصد بود. هر دو سروگروه بیشترین مقاومت را به نالیدیکسیک اسید و کوتریموکسازول داشتند، در حالی که کمترین مقاومت در سروگروه O25 در برابر نیتروفورانتوئین (20 درصد) و آمیکاسین (3/14 درصد) و در سروگروه O16 در برابر ایمی پنم (3/5 درصد) و نیتروفورانتوئین (5/10 درصد) بود.
نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد شیوع بالای سویههای MDR در بین سویههای اشریشیا کلی اوروپاتوژنیک بسیار نگران کننده است و متخصصان باید در زمینه تجویز انتی بیوتیک برای بیماران بسیار محتاتانه عمل کنند. در این مطالعه هم مانند اکثر مطالعات فراوانی سروگروه O25 بالا بود و احتمالاً این سروگروه میتواند در ایجاد عفونتهای ادراری و مقاومت آنتی بیوتیکی سویههای اشریشیا کلی اوروپاتوژنیک نقش داشته باشد.
نوشین دلیلی، فاطمه پوررضاقلی، مریم السادات موسوی، مروارید علی نژاد، صدرا اشرفی،
دوره 25، شماره 5 - ( آذر و دی 1401 )
چکیده
مقدمه: با گذشت سالها از اولین مورد موفقیت آمیز پیوند کلیه هنوز در مورد بهترین رژیم سرکوب ایمنی در این بیماران سؤالات بسیاری وجود دارد. مطالعات مختلف نشان دادهاند که استفاده طولانی مدت از داروهای دسته مهارکننده کلسی نورین میتواند با نفروتوکسیسیته مزمن همراه باشد و منجر به آسیب غیر قابل برگشت به عضو پیوندی گردد. بنابراین هدف، استفاده از داروهای سرکوبگر ایمنی و کاهش دوز مهارکنندههای کلسی نورین تا حد ممکن است که از طرفی ریسک پس زدن پیوند را هم اضافه نکند. این مطالعه با هدف مقایسه فانکشن کلیوی و میزان عفونتهای ویروسی و وقوع رجکشن پس از پیوند کلیه در بیماران روی دو رژیم درمانی متفاوت شامل اورولیموس بعلاوه دوز پایین مهارکننده کلسی نورین در برابر پروتکل استاندارد مهار کننده کلسی نورین همراه با مایکوفنولیک اسید در ۶۰ بیمار پیوندی طراحی و اجرا گردید.
روش کار: این کارازمایی بالینی در بیمارستان لبافی نژاد تهران بین سالهای ۱۳۹۸-۱۳۹۹ روی ۶۰ نفر از بیماران پیوند کلیه با سن ۱۸ تا ۶۵ سال و به مدت ۱۲ ماه انجام گرفت. بیماران بصورت تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. گروه اول سیکلوسپورین با دوز ۳.۵ میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن بعلاوه اورولیموس ۰.۷۵ میلی دو بار در روز همراه با کورتیکواستروئید دریافت کردند و گروه دوم سیکلوسپورین ۶ میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن بعلاوه مایکوفنولیک اسید یک گرم دو بار در روز همراه با کورتیکواستروئید دریافت نمودند. همه بیماران اینداکشن با تیموگلوبولین دریافت کرده بودند. جهت آنالیز آماری دادهها از نرم افزار SPSS 20.0 استفاده شد. نتایج دادههای کمی به صورت میانگین ± انحراف از معیار (SD ± mean) و با استفاده از آزمونهای T student نمایش داده شدند. دادههای کیفی با فراوانی و درصد و به وسیله تست کای دو exact بیان شد. P-value کمتر از 05/0 از نظر آماری معنادار در نظر گرفته شده است. فانکشن کلیوی و میزان عفونتهای ویروسی و میزان رجکشن ۶ و ۱۲ ماه پس از پیوند در این دو گروه مقایسه شد.
یافتهها: مطالعه دارای کد اخلاق بوده و تمام اطلاعات بیماران بصورت محرمانه حفظ میشود بعلاوه تمام شرکت کنندگان فرم رضایت اگاهانه را امضا نمودهاند.
نتیجه گیری: از لحاظ وضعیت عملکرد کلیه بر اساس GFR به استثناِی ماه اول (0.02 P=) تفاوت معنی داری بین دو گروه در هیچیک از دورههای زمانی وجود نداشت (P>0.05). همچنین بین دو گروه مطالعه از نظر مدت زمان بستری پس از پیوند وبستری مجدد در طول مطالعه تفاوت معنی دار اماری وجود نداشت (P>0.05). در خصوص وقوع رجکشن بعد از پیوند نیز بین دو گروه تفاوتی مشاهده نشد. در حالیکه میزان عفونت سیتومگالوویروس و BK در عرض یکسال اول بعد از پیوند در گروهی که اورولیموس دریافت کردند پایینتر بود. نتایج این مطالعه نشان داد که رژیم اورولیموس و دوز پایین مهارکننده کلسی نورین را میتوان بصورت de novo در بیماران پیوندی به کار برد بدون اینکه خطر رجکشن در انها افزایش یابد و در عین حال ممکن است بتواند از میزان بروز عفونتهای ویروسی پس از پیوند بکاهد.
آقای عباس بیات اصغری، آقای جواد جواهری، آقای علیرضا منظری توکلی، آقای حمید ملایی زرندی،
دوره 25، شماره 6 - ( بهمن و اسفند 1401 )
چکیده
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان شناختی – رفتاری و مصاحبه انگیزشی بر عزت نفس در زنان مطلقه بود.
روش کار: پژوهش حاضر یک طرح مداخلهای از نوع نیمه تجربی بود. جامعه اماری 260 نفر از زنان مطلقه 20 تا 50 سال بودند. 60 نفر از زنان مذکور بر اساس معیارهای ورود انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه درمان شناختی – رفتاری، درمان مصاحبه انگیزشی و گروه شاهد تقسیم شدند. ابزار جمع آوری دادهها پرسشنامه عزت نفس روزنبرگ بود. برای گروههای آزمایش، جلسات درمان به تعداد ۱۲ جلسه ۷۵ دقیقهای برگزار شد. قبل از انجام مداخلات و در پایان مطالعه افراد در تمام گروهها، پرسشنامه عزت نفس را پر کردند. دادهها به کمک نرم افزار SPSS نسخه 25 و با استفاده از تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: در مقایسه میانگین نمره متغیر عزت نفس بین سه گروه درمان شناختی-رفتاری، مصاحبه انگیزشی و گروه کنترل تفاوت معنی داری وجود داشت (05/0>P). همچنین در مقایسه تک به تک گروههای درمان شناختی-رفتاری و درمان مصاحبه انگیزشی با گروه کنترل در مرحله پسآزمون اختلاف معنی داری وجود داشت (05/0>P). ملاحظات اخلاقی: در این پژوهش به اصل راز داری، حفظ اطلاعات شخصی وفاش نشدن هویت شرکت کنندگان اطمینان داده شد و یاد آوری گردید که از اطلاعات به دست آمده فقط استفاده آماری خواهد شد.
نتیجه گیری: یافتهها حاکی از آن است که روشهای درمان شناختی – رفتاری و مصاحبه انگیزشی بر افزایش میزان عزت نفس در زنان مطلقه مؤثر هستند. پیشنهاد میشود در کنار سایر مداخلات روانشناختی و دارویی، از این دو روش به منظور تقویت عزت نفس در زنان مطلقه به عنوان یک مداخله بالینی استفاده گردد.
آرزو فتحی، احمد علی پور، علی اکبر ملکی راد،
دوره 26، شماره 2 - ( خرداد و تیر 1402 )
چکیده
مقدمه: ناباروری از رویدادهای تلخ زندگی زناشویی است که پیامدهای روان شناختی گوناگونی دارد. از طرفی درمانهای متفاوتی جهت کاهش اثرات روان شناختی آن وجود دارد. هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار و زوج درمانی گاتمن بر فرسودگی زناشویی و افسردگی زوجین نابارور بود.
روش کار: روش پژوهش حاضر از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل زوجهای نابارور شهر اراک در سال 1400 بودند که از این تعداد 54 زوج با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شد و بهصورت تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) 18 زوج گمارده شدند. گروههای آزمایش مداخله زوجدرمانی هیجانمدار (10 جلسه 90 دقیقهای) و زوجدرمانی گاتمن (10 جلسه 90 دقیقهای) دریافت کردند و گروه کنترل مداخلهای دریافت نکرد. بعد از گذشت دو ماه نیز مرحله پیگیری انجام شد. جهت جمع آوری دادهها از پرسشنامه افسردگی بک (1967) و فرسودگی زناشویی پاینز (1966) استفاده شد و دادهها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS نسخه 26 تحلیل شدند. این پژوهش دارای تأییدیه کمیته اخلاق با کد IR.IAU.B.REC.1400.026 است. همچنین، اصول محرمانگی، اخذ رضایت آگاهانه کتبی و از بین بردن اطلاعات شرکت کنندگان رعایت شده است.
یافتهها: نتایج نشان داد که زوج درمانی گاتمن و زوج درمانی هیجان مدار بر کاهش افسردگی زوجین (265/0= 2 ، 001/0= P، 94/18 = F) و فرسودگی زناشویی (348/0= 2 ، 001/0= P، 99/27 = F) اثربخش بوده است. به علاوه، زوج درمانی هیجان مدار بر کاهش افسردگی زوجین (033/0=P) و فرسودگی زناشویی (001/0=P) نسبت به زوج درمانی گاتمن اثربخشی بیشتر داشته است.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش، میتوان گفت زوج درمانی هیجان مدار نسبت به زوج درمانی گاتمن بر کاهش افسردگی زوجین و فرسودگی زناشویی اثربخشی بیشتری دارد. بنابراین، به زوج درمانگران توصیه میشود از زوج درمانی هیجان مدار جهت بهبود افسردگی و فرسودگی زناشویی زوجین نابارور استفاده نمایند.
فاطمه ثعلبی، مهسا لاری بقال، عبد الرحمن کردزنگنه، علی محمدیان،
دوره 26، شماره 3 - ( مرداد و شهریور 1402 )
چکیده
مقدمه: عقرب Androctonus crassicauda متعلق به خانواده بوتیده دارای سم قوی و کشنده برای انسان است و سالیانه مواردی از مرگ و میر ناشی از گزش با این گونه عقرب گزارش میشود. هدف از انجام این مطالعه، ارزیابی بیولوژیکی زهر این عقرب، تولید پادزهر مونووالان علیه آن و ارزیابی کارایی پادزهر تولید شده میباشد.
روش کار: عقربهای A. crassicauda از شهرهای مختلف استان خوزستان جمعآوری و سمگیری از آنها با استفاده از شوک الکتریکی انجام شد. در تحقیق حاضر میزان پروتئین سم، متوسط دوز کشندگی (LD50)، پاسخ ایمنی اسبها، خالص سازی آنتیبادی، میزان اثربخشی پادزهر (ED50)، میزان خنثی سازی زهر با پادزهر و اثر پادزهر مونووالان در خنثی سازی فعالیت آنزیم هیالورونیداز مورد ارزیابی قرار گرفتند. این پژوهش با کد IR.RVSRI.REC.1401.017 به تصویب کمیته اخلاق موسسه تحقیقات واکسن و سرم سازی رازی رسیده است.
یافتهها: مقدار پروتئین و LD50 زهر خام عقرب مورد مطالعه به ترتیب 78 میلیگرم بر میلیلیتر و 27/11 میکروگرم به ازای هر موش محاسبه شدند. نتایج حاصل از سنجش تیتر آنتیبادی در زمانهای مختلف تزریق زهر نشان دهنده افزایشی بودن روند پاسخ ایمنی اسبها نسبت به زهر بود. مقدار ED50 تقریباً 9 برابر LD50 و 22/92 میکروگرم به ازای هر موش بدست آمد. بر اساس نتایج زهر عقرب دارای فعالیت آنزیم هیالورونیداز است و مقدار 10 میکرولیتر از پادزهر خالص تولید شده قادر به خنثی سازی 100 درصدی فعالیت هیالورونیداز زهر گردید.
نتیجه گیری: در این پروژه زهر استحصال شده و پادزهر تولیدی کارامدی خود را نشان دادند. پادزهر تولید شده، در موش قادر به خنثی سازی زهر بوده و مانع از مرگ موشهایی که با زهر مسموم شده بودند گردید.
دکتر فرشته عموزاده، دکتر علیرضا بهرامی، دکتر مهدی رحیم زاده،
دوره 26، شماره 4 - ( مهر و آبان 1402 )
چکیده
چکیده:
زمینه و هدف: اختلال بیش فعالی همراه با نقص توجه در ورزشکاران بسیار شایع است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی تحریک الکتریکی فرا جمجمهای جریان متناوب(tACS ) بر بازداری پاسخ و توجه انتخابی ورزشکاران بیشفعال/نقصتوجه بود.
مواد و روشها: روش این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون و پیگیری با گروه کنترل و جامعه آماری آن 160 ورزشکار بیشفعال/نقصتوجه 9 تا 11 سال (60 دختر و 100 پسر) بود و از این تعداد 120 ورزشکار بیشفعال/نقصتوجه به شکل تصادفی انتخاب و در سه گروه 40 نفری کنترل، شم و تحریک الکتریکی فرا جمجمهای جریان متناوب گمارده شدند. ابتدا پیشآزمون گرفته و سپس همه آزمودنیهای گروههای شم و آزمایش، به ترتیب تحریکات ساختگی و واقعی آندی در 3F و کاتدی در 4F با جریان 1 میلیآمپر(10 هرتز) را به مدت 15 دقیقه در 10 جلسه دریافت کردند و گروه کنترل هیچ مداخلهای دریافت نکرد بعدازآن هر گروه بهطور مجدد موردبررسی و پس از دو هفته آزمون پیگیری صورت گرفت. در این پژوهش از آزمون عملکرد پیوسته و استروپ استفاده شد. برای تحلیل دادهها به شیوه تحلیل واریانس مرکب، تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی بنفرونی با استفاده از نرمافزار آماریSpss نسخه 21 استفاده شد(05/0≥p).
ملاحظات اخلاقی: این طرح تحقیقاتی در پژوهشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی با کد اخلاق IR.SSRI.REC.1401.1361 تصویب شده است. از والدین رضایت نامه کتبی گرفته شده است.
یافتهها: نتایج نشان داد که tACS بر بازداری پاسخ(0001/0p=) و توجه انتخابی(0001/0p=) ورزشکاران دارای اختلال بیشفعالی/نقص توجه اثربخش بوده است و منجر به بهبود بازداری پاسخ و توجه انتخابی آزمودنیها شد.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای بهدستآمده اعمال tACS 1 میلیآمپر میتواند بهعنوان یک روش درمانی مؤثر برای بهبود بازداری و توجه انتخابی ورزشکاران بیشفعال/نقصتوجه مورد استفاده قرار گیرد.
انسیه عباسپور نادری، محمدعلی بپوئی، مهزاد دیار، متین محمدی، محمد هدایتی، مهدی شهریاری نور،
دوره 26، شماره 4 - ( مهر و آبان 1402 )
چکیده
مقدمه : عفونت مجاری ادراری (UTI) یکی از مهم ترین و شایع ترین عفونت ها در کودکان است. هدف از این مطالعه بررسی فراوانی ژن های qnrB و qnrS در سویه های اشرشیا کلی و کلبسیلا پنومونیه های جدا شده از کودکان با عفونت ادراری در بیمارستان 17 شهریور رشت بود.
مواد و روش ها : در این مطالعه توصیفی-مقطعی، 49 سویه اشرشیا کلی و کلبسیلا پنومونیه از بیمارستان 17 شهریور از شهر رشت جداسازی و به کمک روش های بیوشیمیایی تعیین هویت شدند. حساسیت و مقاومت سویه ها به آنتی بیوتیک ها به روش های کربی بور و براث دایلوشن تعیین گردید. برای ارزیابی فراوانی ژن های qnrS و qnrB در جدایه ها از روش PCR استفاده شد.
نتایج : در این مطالعه ، بیشترین مقاومت در جدایه های اشریشیا کلی به پیپراسیلین (81.5%) و سفازولین (88.9%) و در جدایه های کلبسیلا پنومونیه به سفازولین (90.9%) و آموکسی سیلین (95.5%) مشاهده شد. از 49 جدایه، 73.4% موارد دارای ژن qnrB و 97.9% موارد دارای ژن qnrS بودند.
نتیجه گیری: به نظر می رسد یک از علت های افزایش مقاومت چند دارویی در جدایه های بیمارستانی عفونت مجاری ادراری (UTI) در رشت، افزایش انتقال ژن های پلاسمیدی بین این جدایه ها باشد.
دکتر طیبه رشیدیان، آقای اکبر محمدی، دکتر نسیبه شریفی، دکتر آناهیتا جلیلیان، دکتر علی خورشیدی،
دوره 26، شماره 4 - ( مهر و آبان 1402 )
چکیده
افزایش است.بهمین علت شناسایی علل افزایش سزارین جهت کاهش آن مهم است لذا مطالعه حاضر با هدف ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻓﺮاواﻧﻲ ﺳﺰارﻳﻦ و ﻋﻠﻞ آن در زنان نخست زا شهر ایلام در سال 96 انجام شد.
روش کار: مطالعه حاضر بصورت مقطعی در شش ماهه دوم سال 1396 در شهر ایلام انجام شد و جامعه ی پژوهش مطالعه شامل تمامی زنان نخست زا مراجعه کننده به بیمارستان تک تخصصی زنان زایمان( بیمارستان آیت اله طالقانی) بود . روش نمونه گیری بصورت سرشماری بود و تمام زایمان های سزارین انجام شده در بیمارستان آیت اله طالقانی ثبت می شدند. معیار ورود شامل تمامی زنان اول زا بوده است. داده های مطالعه با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته که شامل اطلاعات دموگرافیک و مامایی بود جمع آوری گردید. پس از جمع آوری اطلاعات داده ها وارد نرم افزار SPSS نسخه 16 شده و برای توصیف داده ها در متغیرهای کمی از شاخص های مرکزی و برای متغیرهای کیفی از فراوانی مطلق و تجمعی و درصد فراوانی پراکندگی استفاده شد.
یافته ها: بر اساس یافته های حاصل از مطالعه حاضر از 1738 زایمان 867 (88/49درصد ) زایمان طبیعی و 871(12/50درصد) سزارین بودند. از بین زایمانهای طبیعی 427(25/49درصد) و در بین زایمانهای سزارینی 296(98/33درصد) نخست زا بودند. در بین عوامل مادری، عدم پیشرفت و در بین عوامل جنینی، دیسترس جنینی و در بین عوامل مادری جنینی، عدم تناسب سر با لگن از مهمترین علل سزارین در زنان نخست زا بود. بطور کلی عوامل جنینی با بیش از 67 درصد مهمترین علل سزارین در زنان نخست زا بود.
نتیجه گیری: طبق یافته های مطالعه 98/33 درصد زایمان های سزارین نخست زا یوده که ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ آﻣﺎر ﺑﺎﻻی ﺳﺰارﻳﻦ خصوصا سزارین نخست زا ﺿﺮوری اﺳﺖ با افزایش انجام زایمان فیزیولوژیک و زایمان بی درد و همچنین اﻓﺰاﻳﺶ آگاهی خانواده ها نسبت به روش های زایمان و مزایا و معایب هرکدام از آنها از ﻣﻴﺰان ﺳﺰارﻳﻦﻫﺎی اﻧﺘﺨﺎﺑﻲ ﻛﺎﺳﺘﻪ ﺷﻮد.
اقای علی بازگیر، دکتر محمد فتحی، دکتر رحیم میرنصوری، خانم رضوان افشار، دکتر راضیه رضایی،
دوره 26، شماره 4 - ( مهر و آبان 1402 )
چکیده
مقدمه: بیخوابی و اختلالات خواب با کاهش سلامت جسمانی و روانی و کیفیت زندگی در ارتباط است. هدف از مطالعه حاضر بررسی تأثیر محرومیت از خواب بر میزان قند خون، کورتیزول و انسولین افراد ورزشکار در مقایسه با افراد غیرورزشکار بود.
روشکار: در این مطالعه نیمه تجریی 14 مرد سالم در دو گروه ورزشکار (7 نفر) و غیر ورزشکار (7 نفر) شرکت داشتند. برای آزمودنیهای هر دو گروه یک شب بیخوابی (8ساعت) اعمال شد. با توجه به اهداف پژوهش از همه آزمودنیها طی دو مرحله نمونهگیری خونی گرفته شد. دادهها با استفاده از آزمون t وابسته در مقایسه درونگروهی و t مستقل برای مقایسه بینگروهی در سطح معناداری 5 درصد بررسی شدند. در انجام پژوهش، اصول بیانیه هلسینکی، راهنمای عموم اخلاق در پژوهشهای دارای آزمودنی انسانی و مقررات حاکم بر آن رعایت شده و کد اخلاق به شناسه (LU.ECRA . 2022. 21) توسط کمیته اخلاق دانشگاه لرستان صادر شد.
یافتهها: اعمال بیخوابی منجر به تفاوت معنیداری بین قندخون و میزان انسولین افراد ورزشکار و غیر ورزشکار در مواجه با یک نشد(p≤0.05). همچنین بیخوابی موجب تفاوت معنیداری در میزان کورتیزول بین دو گروه ورزشکار و غیرورزشکار نشد(p≤0.05).
نتیجهگیری: به نظر میرسد تغییرات میزان قندخون، کورتیزول و انسولین با طول مدت بیخوابی رابطه دارد و در بیخوابیهای کوتاهمدت و مقطعی تحت تأثیر قرار نمیگیرند.
اکرم جوکار، هما شیخانی شاهین، مهرزاد مقدسی، علیرضا جوهری،
دوره 26، شماره 5 - ( آذر و دی 1402 )
چکیده
بهطور متوسط بیمارانی که به NASH مبتلا هستند تقریبا با گذشت هفت سال، بیماری آنها به فیبروز تبدیل میشود و برگشتپذیری در این مرحله بسیار مشکل میشود زیرا که این بیماری یک مرحله برگشتناپذیر از بیماری کبدچرب غیرالکلی است (2). تحقیقات به این نتیجه رسیدهاند که با فعالیت ورزشی التهاب کبد و مقاومت به انسولین کاهش و حساسیت به انسولین افزایش مییابد (3). حال آنکه ورزش باعث بالا رفتن پروستاگلاندینها و cAMP میشود. هورمونهای ذکر شده موجب مهار عملکرد TNF-α میشوند (6). از سوی دیگر سیتوکینهای ضدالتهابی بر اثر ورزش افزایش مییابد و باعث مهار افزایش TNF-α میشوند. با افزایش تولید و ترشح TNF-α عوامل التهابی دیگر از جمله سیگنالینگ TGF-β1 فعال میشود و سیگنالینگ فیبروزیس در سلولهای کبد شروع خواهد شد (5). TGF-β1 (Transforming growth factor beta 1) یکی از اعضای خانواده بزرگ فاکتورهای رشد تغییردهنده بتا (TGF-β) و سایتوکاین کلیدی در چاقی و مقاومت انسولینی میباشد (7).در پژوهشی، طی 48 هفته اعمال رژیم پرچرب به رتها دریافتند که از هفته هشتم به بعد استئاتوزیس در کبد رتها بهوجود میآید و میزان TGF-β1 در آنها افزایش معنادار یافت. آنها در پایان به این نتیجه رسیدند که این عامل میتواند از مشخصههای اصلی تعیین درجه فیبروز کبدی در بیماران مبتلا به NASH باشد (10). تمرینات تناوبی با شدت بالا (High-intensity interval training, HIIT) از جمله مدلهای جدید تمرینی هستند که تاثیرات مثبت آنها در انواعی از بیماریهای متابولیکی مشخص شده است (13).از طرف دیگر پژوهشهای بسیار اندکی درباره تاثیر محیط آبی و شنا بر میزان بهبود متابولیسم و التهاب در بیماران NASH وجود دارند. بر اساس نتایج یک مرور نظامند در سال 2018 نشان داده شد که تمرین استقامتی در آب باعث بهبود التهاب سیتمیک و کنترل وزن شد (18). با وجود نتایج متناقض در این زمینه و اثرات مفید تمرین در آب و همچنین علاقه ذاتی انسان به آب، همچنان تاثیر تمرین فاصلهای با شدت بالا در آب در بیماران مبتلا به استئاتوهپاتیت غیرالکلی توسط محققان تحقیق حاضر مشاهده نشده است. از اینرو تاثیر هشت هفته تمرین فاصلهای با شدت بالا در آب بر عوامل التهابی در بیماران مبتلا به استئاتوهپاتیت غیرالکلی مورد بررسی قرار گرفت.
مواد و روشها: در این مطالعه رتها با سن هشت هفته به دو گروه سالم (20= n) و رژیم پرچرب (HFD) (20= n) تقسیم شدند. پس از هشت هفته و اثبات القا بیماری، گروه HFD بهطور تصادفی به دو گروه کنترل-بیمار (9= n)، تمرین- بیمار (9= n)، تقسیم شدند؛ همچنین گروه سالم نیز به دو گروه کنترل-سالم (9= n) و تمرین-سالم (9= n) تقسیم شدند. رتهای گروه تمرین، تمرین HIIT شنا، شامل 20 نوبت 30 ثانیهای شنا با 30 ثانیه استراحت بین هر نوبت را بهمدت هشت هفته (سه روز در هفته) انجام دادند. برای مشخص نمودن تفاوت میان گروهها از آزمون آماری آنووای یکراهه و آزمون تعقیبی بونفرونی (05/0P<) استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی: پروپوزال این مطالعه، توسط کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی شیراز مورد تایید قرار گرفته است (IR.SUMS.REHAB.REC.1400.008).
یافته ها:
همانگونه که در نمودار 1مشخص است؛ بر اساس نتایج آزمون تحلیل واریانس یکطرفه، میتوان گفت تفاوت معناداری بین میانگین TNF-α سرم خون وجود داشت (001/0=P). با توجه به نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی این تفاوتها در متغیر TNF-α سرم خون، بین گروههای کنترل-سالم با کنترل-بیمار (001/0=P)، تمرین-بیمار (001/0=P) و تمرین-سالم (002/0=P)، کنترل-بیمار با تمرین-بیمار (012/0=P) و تمرین-سالم (001/0=P)، تمرین-سالم با تمرین-بیمار (002/0=P) بود. با توجه به نمودار 2اینگونه دریافت میشود که در هر چهار گروه در متغیر TGFβ1 تفاوت معنادار وجود ندارد (068/0=p). با اینحال با مقایسه میانگینها اینگونه دریافت میشود که میزان پروتئین TGFβ1 به دنبال فعالیت ورزشی تناوبی شنا با شدت بالا در گروه تمرین-بیمار نسبت به کنترل-بیمار به اندازه 1968/49 درصد کاهش یافته است. این در حالی است که این پروتئین در گروه تمرین-سالم نسبت به کنترل-بیمار به اندازه 2741/45 درصد کاهش یافته بود. در شکل ۱ باندهای پروتئینی مربوط به پروتئین TGFβ1 نشان داده شده است.
بحث ونتیجه گیری
نتایج تحقیق حاضر نشان دادند که تمرینات تناوبی شنا با شدت بالا باعث کاهش عوامل التهابی و فیبروزی میشوند و در مجموع میتوان نتیجه گرفت هشت هفته تمرینات شنای تناوبی باشدت بالا باعث بهبود عوامل التهابی و فیبروزی مرتبط با بیماری استئاتوهپاتیت غیرالکلی میشود. با این حال برای حصول نتیجه قطعی، میبایست این نوع تمرینات را در مطالعات انسانی در این جامعه بیمار مورد مطالعه قرار داد.
تقدیر و تشکر
مقاله حاضر برگرفته از پایاننامه دانشجویی دوره کارشناسی ارشد فیزیولوژی ورزشی (نویسنده اول) موسسه آموزش عالی زند شیراز با کد اخلاق IR.SUMS.REHAB.REC.1400.008 میباشد. در پایان از تمامی دوستان و همکارانی که در طی مراحل این پژوهش یاریکننده ما بودند، صمیمانه سپاسگزاری مینماییم.
تضاد منافع
نویسندگان این مقاله، هیچ نفع متقابلی از انتشار آن ندارند.
سهم نویسندگان (میزان مشارکت)
هر چهار نویسنده در آمادهسازی این مقاله مشارکت داشتهاند.
حشمت الله علی کرمی، سعیده طهماسبی، محمد فتحی، راضیه رضایی،
دوره 26، شماره 6 - ( بهمن و اسفند 1402 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: تمرینات مقاومتی(RT) بخش مهمی از تمرینات آمادهسازی ورزشکاران با هدف تقویت آمادگی جسمانی، ایجاد سازگاریهای عصبی- عضلانی و ارتقاء عملکرد ورزشی محسوب میشوند. هدف این مطالعه بررسی اثر تمرینات مقاومتی با وزنه بر NCV اعصاب تیبیال و پرونئال، توان عضلانی، چابکی، انعطافپذیری و اجرای مهارتهای نیم پشتک، نیم وارو و تعادلی فرشته در کودکان ژیمناست هفت تا ده سال بود.
روشها: در این مطالعه نیمه تجربی، 24 کودک با دو سال سابقه فعالیت در رشته ژیمناستیک(سن: 5/1±5/8 سال، وزن: 40/9±10/32 کیلوگرم، قد: 13±135 سانتیمتر) بهطور داوطلبانه شرکت کردند. آزمودنیها به صورت تصادفی در دو گروه شامل تمرین ژیمناستیک و تمرین ژیمناستیک + تمرین مقاومتی با وزنه قرار گرفتند. و به مدت 10هفته به تمرین پرداختند. در طول تحقیق یک گروه تمرینات عمومی ژیمناستیک را انجام میدادند، و گروه دیگر علاوه بر تمرینات ژیمناستیک سه جلسه در هفته به تمرین مقاومتی با وزنه پرداختند. قبل و بعد از تمرینات، آزمایش NCV، آزمونهای توان عضلانی پرش سارجنت، چابکی دوی رفت و برگشت 9*4 متر، انعطافپذیری ولز و اجرای مهارتهای نیمپشتک، نیموارو و تعادلی فرشته انجام شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون t مستقل استفاده شد. و سطح معناداری P<0.05 در نظر گرفته شد.
نتایج: نتایج نشان داد که NCV در اعصاب تیبیال و پرونئال در گروه تمرین مقاومتی با وزنه نسبت به گروه تمرین عمومی ژیمناستیک بهطور معناداری افزایش یافت. همچنین توان عضلانی در پرش سارجنت، چابکی در دوی رفت و برگشت 9*4 متر و اجرای مهارتهای نیمپشتک و نیموارو به صورت معناداری افزایش یافت(P<0.05). اما در انعطافپذیری با آزمون ولز(P=0.870) و اجرای مهارت تعادلی فرشته(P=0.552) تغییر معناداری مشاهده نشد.
بحث و نتیجهگیری: 10 هفته تمرین مقاومتی با وزنه سازگاریهای عصبی- عضلانی،NCV، توان عضلانی، چابکی و اجرای مهارت های نیمپشتک و نیموارو را بهطور معناداری در کودکان ژیمناست افزایش میدهد. بنابراین پیشنهاد میشود برای ارتقاء عملکرد کودکان ورزشکار در رشته ژیمناستیک و رشتههایی که سرعت هدایت عصبی، توان عضلانی و چابکی در موفقیت ورزشکاران موثر است، از تمرینات مقاومتی با وزنه استفاده شود.
واژگان کلیدی: تمرینات مقاومتی، سرعت هدایت عصبی، تیبیال، پرونئال، کودکان ژیمناست.
محسن برغمدی، سارا ایمانی بروج، حامد شیخعلی زاده،
دوره 27، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
مقدمه: امروزه ورزش معلولین تبدیل به یکی از مقولههای مهم دنیای ورزش شده است. در این میان، ورزش نابینایان و افراد دچار اختلال بینایی اهمیت ویژهای دارد. بنابراین هدف از پژوهش حاضر، تأثیر وزن لباس بر دامنه فعالیت الکتریکی عضلات منتخب اندام تحتانی طی اجرا مهارت تیروکمان در افراد نابینا بود.
روش کار: پژوهش حاضر از نوع نیمهتجربی و آزمایشگاهی است. نمونه آماری پژوهش حاضر شامل 30 پسر نابینا و سالم شهر اردبیل بودند که به طور هدفمند و داوطلبانه انتخاب شدند. آزمودنیها به طور تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. هدف تیراندازی در فاصله 10 متری از آزمودنی قرار گرفت. آزمون آماری آنالیز واریانس دوسویه و آزمون t در سطح معناداری 0/05 برای تجزیه و تحلیل آماری دادهها استفاده شد.
یافتهها: با توجه به نتایج بدست آمده، اثر عامل زمان در فعالیت الکتریکی عضله پهن داخلی هنگام رها کردن زه کمان از نظر آماری معنادار بود. اثر عامل گروه در فعالیت الکتریکی عضله درشتنئی قدامی هنگام رهاکردن زه کمان از نظر آماری دارای اختلاف معناداری بود. همچنین اثر عامل گروه در هنگام گرفتن کمان در عضله راست رانی و دو سررانی از نظر آماری دارای اختلاف معناداری بود.
نتیجه گیری: در نهایت با توجه به تمامی نتایج بدست آمده میتوان اینگونه گفت که احتمالاً استفاده از لباس تیراندازی با تأثیر بر فعالیت الکتریکی عضلات اندام تحتانی میتواند موجب بهبود تعادل در هنگام تیراندازی شود که این به نوبه خود میتواند یکی از دلایل مهم و کارآمد در موفقیت تیراندازان با کمان شود.
علی رحیمی، بهزاد همدانی، نسرین رسول زاده،
دوره 27، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
مقدمه: پرستاران جایگاه برجستهای در ارائه خدمات بهداشتی و درمانی دارند. بین خودپنداره حرفهای پرستاران با ارائه مراقبت به بیماران رابطهای انکارناپذیری وجود دارد. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین خودپنداره حرفهای با سبک زندگی پرستاران در بیمارستانهای منتخب شهرهای مازندران انجام شد.
روش کار: این مطالعه توصیفی با استفاده از روش نمونهگیری طبقهای با تخصیص متناسب بر روی 200 نفر از پرستاران شاغل در بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی مازندران در سال 1394 انجام شد. ابزار گردآوری دادهها شامل فرم اطلاعات جمعیت شناختی، پرسشنامه خودپنداره حرفهای پرستار و پرسشنامه سبک زندگی پرستاران بود. برای تعیین رابطه بین خودپنداره حرفهای و سبک زندگی پرستاران از ضریب همبستگی Pearson استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها در سطح معنیداری 0/05≤ P به دست آمد.
یافتهها: میانگین نمره خودپنداره حرفهای و سبک زندگی پرستاران به ترتیب 5/88 ± 216/42 و 19/37 ± 156/55 بود. همچنین رابطه مستقیم معنیداری بین خودپنداره حرفهای و سبک زندگی پرستاران وجود داشت.
نتیجه گیری: با توجه به تأیید همبستگی مثبت بین خودپنداره حرفهای و سبک زندگی پرستاران، مدیران پرستاری میتوانند با ارتقاء خودپنداره حرفهای، سبک زندگی سالم را در پرستاران ارتقاء دهند.
علی جدیدی، سلیمان زند، علی خانمحدی هزاوه، نگین حسینی،
دوره 27، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
مقدمه: کیفیت زندگی، یکی از مهمترین مسائلی است که میتواند فرد را به ادامه زندگی شاد و سالم تشویق کند. از طرفی سلامت معنوی، یکی از ابعاد سلامتی بوده و در واقع یک حس ارتباط هماهنگ بین خود، دیگران، طبیعت و ماوراء میباشد و منجر به درک هدف و معنی غایی در زندگی میشود. هدف از انجام این مطالعه، تعیین ارتباط سلامت معنوی و کیفیت زندگی در دانشجویان دانشگاههای شهر اراک میباشد. از نتایج این مطالعه میتوان جهت تدوین برنامههای راهبردی با هدف ارتقاء سلامت معنوی و کیفیت زندگی در دانشجویان بهره برد.
روش کار: ابتدا جمعیت هر کدام از دانشگاههای شهر اراک سنجیده شده و با در نظر گرفتن جمعیت آنها و برقرار کردن تناسب بین حجم نمونه مطالعه و جمعیت هر کدام از دانشگاهها، افرادی که مشخصه ورود به مطالعه را داشتند وارد مطالعه شدند. حجم نمونه مطالعه،
400 نفر بود که بر روی دانشجویانی انجام شد که حداقل شش ماه از تحصیلشان در دانشگاه گذشته باشد. پس از کسب رضایت از شرکتکنندگان، پژوهشگران از طریق مصاحبه با دانشجویان اقدام به پر کردن پرسشنامه کردند. پرسشنامهها شامل دو ابزار پرسشنامه سلامت معنوی و پرسشنامه کیفیت زندگی ۳۶ سؤالی بودند.
یافتهها: بین نمره سلامت معنوی با متغیرهای جمعیتشناختی از جمله سن و وضعیت تأهل، ارتباط معنیداری مشاهده نشد. همینطور نمره کیفیت زندگی نیز با متغیرهای جمعیتشناختی ارتباط معنیداری نداشت. آنالیز دادههای مطالعه نشان داد که بین کیفیت زندگی با سلامت معنوی دانشجویان همبستگی مثبت وجود دارد (0/05 > P).
نتیجه گیری: طبق نتایج این مطالعه، بین کیفیت زندگی و سلامت معنوی دانشجویان دانشگاههای شهر اراک، ارتباط وجود دارد. لذا میتوان با تأمین نیازهای معنوی دانشجویان و ارتقاء سلامت معنوی آنان نسبت به بهبود کیفیت زندگی آنان اقدام کرد.
هادی گودرزی، علی حیدریان پور، مریم کشوری،
دوره 27، شماره 2 - ( 3-1403 )
چکیده
مقدمه: بیماری کبد چرب غیرالکلی (Non-alcoholic Fatty Liver Disease) NAFLD شایعترین اختلال کبدی در جوامع صنعتی میباشد. نسفاتین1 به عنوان یک عامل بازدارنده اشتها و تنظیم کننده تعادل انرژی، نقش مهمی در پاتوژنز ناهنجاریهای مرتبط با چاقی دارد، این مطالعه با هدف تعیین اثرات 12 هفته تمرین ترکیبی (مقاومتی و تناوبی با شدت بالا (HIIT)) بر سطوح سرمی نسفاتین1 و برخی آنزیمهای کبدی مردان مبتلا به NAFLD انجام گردید.
روش کار: در این مطالعه نیمه تجربی، 20 مرد میانسال دارای NAFLD به صورت تصادفی به دو گروه تمرین و شاهد تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل 12 هفته تمرین ترکیبی بود که 2 جلسه در هفته تمرینات مقاومتی و یک جلسه HIIT بود، وزن بدن، شاخص توده بدنی و پپتید نسفاتین1 و آنزیمهای کبدی ALT، AST، ALP، پروفایل لیپیدی، اکسیژن مصرفی بیشینه، درصد چربی بدن در ابتدا و پس از 12 هفته ارزیابی شدند و از آزمون Paired T-test و Independent sample T-test برای ارزیابی تفاوت درون و بینگروهی و سطح معنیداری 05/0 > P تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: هفته تمرین ترکیبی مقاومتی و HIIT سبب افزایش نسفاتین و کاهش آنزیمهای کبدی ALT، AST، ALP گروه تمرین نسبت به گروه شاهد و مرحله قبل از تمرینات شد (05/0 > P). همچنین ما شاهد افزایش VO2max و کاهش وزن، شاخص توده بدنی، درصد چربی بدن و LDL افراد گروه تمرین نسبت به قبل از اجرای پروتکل تمرینی بودیم (0/05 > P).
نتیجهگیری: از نتایج تحقیق حاضر میتوان اظهار داشت که اجرای تمرینات ترکیبی ورزشی به مدت 12 هفته، موجب افزایش در پلی پپتید نسفاتین1 و کاهش میزان آنزیمهای کبدی شد و به عنوان یکی از روشهای درمانی مقرون به صرفه به بیماران NAFLD توصیه میشود.