جستجو در مقالات منتشر شده


537 نتیجه برای علی

محمد رفیعی، مهری جمیلیان، علی سالار فیاض، الناز امیری فرد،
دوره 10، شماره 3 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده

مقدمه: یائسگی مرحله‌ای از زندگی زنان و به معنای قطع دائم قاعدگی و پایان دوره باروری در آنهاست که در سنین 45 الی 52 سالگی رخ می‌دهد. این پدیده یک شاخص مناسب از وضعیت بهداشتی جامعه است زیرا که شیوع اکثر بیماری‌های مزمن زنان بعد از این سن افزایش می‌یابد. این مطالعه به بررسی سن یائسگی پرداخته و متوسط سن یائسگی زنان شهر اراک ( از شهرهای مرکزی ایران) را بر اساس متغیرهای اقتصادی- جمعیتی و رفتارهای بهداشتی آنان مورد بررسی و تحلیل قرار می‌دهد. روش کار: مطالعه حاضر یک مطالعه مشاهده‌ای و مقطعی و بر پایه جمعیت می‌باشد که در سال 1385 انجام گرفت. از روش مصاحبه حضوری و پرسش‌نامه برای جمع‌آوری اطلاعات 458 زن یائسه نمونه ساکن در شهر اراک استفاده شد. نمونه‌گیری به صورت نمونه‌گیری چند مرحله‌ای خوشه‌ای با استفاده از مناطق پستی و انتخاب خانوار در این مناطق بوده است. اطلاعات به دست آمده توسط تحلیل واریانس، رگرسیون چند گانه، آزمون تی و آزمون ضرائب همبستگی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: نتایج نشان داد، میانگین سن یائسگی طبیعی34/2±20/48 سال ( فاصله اطمینان 95 درصد، 41/48-98/47 سال) با میانه سن یائسگی 49 سال به دست آمد. میانگین سن یائسگی زنانی که هرگز ازدواج نکرده بودند کمتر از میانگین سن یائسگی زنان ازدواج کرده بود(015/0p=). سطح درآمد پائین خانوار (003/0p=)، داشتن فعالیت بدنی (004/0 p=)، تعداد حاملگی (001/0p=)، سن آخرین حاملگی (026/0p=) و محل تولد زنان (003/0p=)؛ عوامل معنی‌دار در سن یائسگی زنان مورد بررسی به دست آمدند. نتیجه گیری: پدیده یائسگی باید در ایران در مطالعات مختلف مورد ارزیابی قرار گیرد زیرا ارتباط زیادی به ابتلاء و مرگ و میر زنانی دارد که در حدود یک چهارم سن زندگی خود را در آن دوران می‌گذرانند. اجرای برنامه‌های بهداشتی به عنوان بهترین راه برای تغییر سبک زندگی زنان در طول زندگی آنان پیشنهاد می‌گردد.
مهرداد شهرانی، فاطمه نبوی زاده، محمود رفیعیان، هدایت شیرزاد، مرتضی هاشم زاده، حسین یوسفی، رضا خدیوی، اسد اله امینی، بهمن خلیلی، قربانعلی رحیمیان،
دوره 10، شماره 3 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده

مقدمه: گیاه سیر از دسته گیاهانی است که به طور وسیعی در جوامع دنیا و به خصوص جامعه ایرانی به عنوان یک گیاه معطر در طبخ غذاها و تهیه ترشیجات مورد استفاده قرار می‌گیرد و شمار زیادی از مردم بر این باورند که این گیاه برای ناراحتی‌های گوارشی مفید است. لذا در این مطالعه اثر عصاره این گیاه بر میزان ترشح اسید و پپسین معده در موش صحرایی مورد بررسی قرار گرفت. روش کار: این مطالعه به صورت تجربی بر روی دو گروه 12 تایی موش صحرایی (گروه کنترل و گروه سیر) صورت گرفت. حیوانات پس از بیهوشی توسط تزریق داخل صفاقی 50 میلی گرم بر کیلوگرم تیوپنتال سدیم؛ تراکئوستومی، لاپاراتومی و گاسترودئودنوستومی شدند. عصاره گیاه سیر با دوز 100 میلی گرم بر کیلوگرم ازطریق مجرای گاسترودئودنوستوم به درون معده حیوانات گروه سیر وارد شد. به منظور تحریک ترشح اسید و پپسین معده از ماده پنتاگاسترین استفاده شد. این ماده با دوز 25 میکروگرم بر کیلوگرم به صورت داخل صفاقی به حیوان تزریق شد. ترشحات معده به روش شستشو به بیرون به دست آمد. اسید آن به روش تیتریمتری و پپسین به روش آنسون بررسی شد. نتایج حاصل با استفاده از آزمون آماری تی تجزیه و تحلیل شد. نتایج: عصاره متانولی گیاه سیر سبب افزایش معنی‌داری در میزان ترشح اسید و پپسین معده در موش‌های گروه سیر نسبت به گروه کنترل گردید(001/0p<). پنتاگاسترین در گروه کنترل سبب افزایش ترشح اسید و پپسین معده شد (001/0< p). نتیجه گیری: استفاده از سیر در رژیم غذایی سبب افزایش ترشح اسید و پپسین معده در مصرف کنند گان این گیاه می‌گردد.
مهرعلی رحیمی، عفت مشهدی، ابراهیم کریمی،
دوره 10، شماره 3 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده

مقدمه: دیابت قندی بیماری مزمنی است که اثر آن بر روی اکثر ارگان‌های بدن شناخته شده است ولی در رابطه با اثر دیابت بر‌شنوایی به دلیل مطالعات و تحقیقات اندکی که صورت گرفته ابهامات زیادی به چشم می‌خورد. لذا این مطالعه به منظور بررسی ارتباط دیابت با شنوایی در سال 83-82 در مرکز تحقیقات دیابت کرمانشاه انجام گرفت. روش کار: این مطالعه به روش موردی – شاهدی صورت گرفت. در این بررسی 82 بیمار دیابتی (26 بیمار دیابت نوع یک و 56 بیمار دیابت نوع 2) به طور تصادفی از مراجعه کنندگان به مرکز تحقیقات دیابت (که همگی دارای پرونده پزشکی بودند) با محدوده سنی بین 55-15 سال و مدت ابتلا بالاتر از سه سال به عنوان گروه مورد و 82 نفر که از نظر سنی و جنسی با گروه بیمار مطابقت داشتند به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند. پس از تکمیل پرسش‌نامه عمومی و تخصصی تمامی بیماران و گروه شاهد تحت معاینه اتوسکوپی قرار گرفته و افرادی که دارای سایر بیماری های زمینه ای گوش با مشکل شنوایی بودند، از مطالعه حذف شدند. سپس ادیومتری با صدای خالص، گفتاری و امپدانس با دستگاه well tone AD19 بر روی 164 فرد (دیابتیک و شاهد) انجام گرفت. اطلاعات گرد آوری شده به وسیله آزمون آماری تی تجزیه و تحلیل شد. نتایج: یافته‌های ادیومتریک در فرکانس‌های مختلف در گروه بیمار و شاهد نشان داد که ارتباط معنی‌داری بین دیابت و کاهش شنوایی وجود دارد(001/0p<). ارتباط فوق با افزایش فرکانس شنوایی و سن بیماران و دیابت نوع 2 بارزتر بود.کنترل قند خون (سطح HbA1c)، طول دوره بیماری، جنس، عوارض میکرواسکولار (نفروپاتی، نوروپاتی، رتینوپاتی) و عوارض ماکرواسکولار (فشار خون، بیماری عروقی مغزی) ارتباطی با میزان کاهش شنوایی در بیماران دیابتی نداشتند. نتیجه گیری: مطالعه فوق نشان داد بین دیابت و کاهش شنوایی ارتباط وجود دارد که این ارتباط در فرکانس‌های بالای شنوایی بارزتر است و کاهش شنوایی به صورت خفیف یا متوسط می‌باشد. البته مکانیسم این اثر نامشخص است. مطالعات با تعداد بیمار بیشتر و دستگاه‌های شنوایی سنج دقیق‌تر از جمله اتواکوستیک امیشن (OAE)، الکتروکو کلئوگرافی و رفلکس ساقه مغز (ABR) توصیه می‌گردد
پارسا یوسفی، علی سیروس، فاطمه دره، معصومه احمدی احتشامی،
دوره 10، شماره 3 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده

مقدمه: کودکان مبتلا به ریفلاکس وزیکواورترال در صورت شکست درمان پروفیلاکسی یا عدم بهبود خود به خود ریفلاکس، کاندید جراحی خواهند شد. تأخیر در انجام عمل جراحی امکان بروز اسکارهای جدید کلیوی را افزایش می‌دهد. کشف یک فاکتور کمکی در پیش‌بینی شانس بهبود ریفلاکس با درمان طبی، کودکان بسیاری را از عوارض درمان‌های نامناسب رهایی می‌بخشد. با توجه به این که اختلالات استخوان ساکروم در عملکرد سیستم ادراری - دفعی تأثیر مستقیم دارد، این مطالعه با هدف بررسی ارتباط شاخص استخوان ساکروم و ریفلاکس طراحی گردید. روش کار: این پژوهش یک مطالعه مورد - شاهدی است. گروه مورد 76 کودک با سن کمتر از 9 سال بودند که از خرداد ماه 1385 تا آبان ماه 1385 با شکایت عفونت ادراری به درمانگاه بیمارستان‌های امیرکبیر و ولیعصر (عج) اراک مراجعه کردند و براساس نتایج VCUG ، کودکان با ریفلاکس درجه III و IV و V وارد مطالعه شدند. گروه شاهد شامل 76 کودک با سابقه عفونت مجاری ادراری و VCUG نرمال بودند. شاخص استخوان ساکروم در دو گروه اندازه گیری شد و با استفاده از آزمون تی دانش آموزی، کای دو و من ویتنی یو مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج : گروه مورد شامل 24 پسر و 52 دختر با میانگین سنی 7/2 سال و گروه شاهد 23 پسر و 53 دختر با میانگین سنی 3 سال بودند . درصد غیر طبیعی بودن شاخص استخوان ساکروم در گروه مورد 40 درصد و در گروه شاهد 7/23 درصد بود که بین درصد غیر طبیعی بودن این شاخص در دو گروه ارتباط معنی‌داری وجود داشت(001/0= p). بین میانگین شاخص استخوان ساکروم در گروه مورد با مقدار 80 درصد و گروه شاهد با مقدار 84 درصد تفاوت معنی‌داری وجود نداشت. چگونگی توزیع این شاخص در دو گروه از نظر آماری معنی‌دار نبود. نتیجه‌گیری: درصد غیر طبیعی بودن شاخص استخوان ساکروم در کودکان با ریفلاکس، بیش از کودکان بدون ریفلاکس بوده است.
بهنام قلعه نویی، علی فانی، شیما منزوی، معصومه شکری نور عینی،
دوره 10، شماره 4 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده

 مقدمه: زخم پپتیک به وجود زخم در معده یا دوازدهه گفته می‌شود. شیوع آن 10- 5 درصد و در مردان شایع‌تر از زنان است. از عوامل مؤثر در ابتلا، عفونت با هلیکوباکترپیلوری، مصرف زیاد NSAID، دخانیات و الکل می‌باشد. فاکتور مستعد کننده دیگر، افراد با گروه خونی O می‌باشند. از آنجائی که تقریبا تمامی پژوهش‌های انجام شده در رابطه با تاثیر گروه‌های خونی درابتلا به زخم پپتیک در خارج از کشور انجام شده؛ این مطالعه با هدف تعیین ارتباط بین سیستم گروه خونی ABO و Rh با زخم پپتیک انجام شد. روش کار: پژوهش حاضر از نوع مورد – شاهدی بود. حجم نمونه 325 نفر از افرادی بودند که به واسطه علائم سوء هاضمه جهت انجام آندوسکوپی به کلینیک‌های گوارشی و بخش آندوسکوپی بیمارستان امام خمینی مراجعه کرده بودند. گروه مورد 110 نفر از بیمارانی بودند که نتیجه آندوسکوپی آنها وجود زخم گوارشی را نشان داده بود.گروه شاهد 215 نفر از افرادی بودند که نتیجه آندوسکوپی آنها هیچ‌گونه زخمی را نشان نداده بود. جهت تعیین گروه‌های خونی ABO و Rh پس از تهیه 5 سی سی خون وریدی از بیماران، از هر دو روش اسلایدی و لوله‌ای استفاده گردید. ابزار گرد آوری اطلاعات پرسش‌نامه بود. پس از جمع‌آوری اطلاعات از محاسبه نسبت شانس، خطر نسبی و آزمون آماری کای دو جهت تجزیه و تحلیل استفاده گردید. نتایج: براساس نتایج به دست آمده از این تحقیق، سن بیماران مورد مطالعه بین 75-18 سال قرارداشت. زنان به دلیل مراجعه بیشتر 6/68 درصد از بیماران را تشکیل می‌دادند. بین سن و جنس با ابتلا به زخم پپتیک ارتباط معنی‌دار بود. 5/25 درصد از بیماران مجرد و 5/72 درصد متأهل بودند. از میان کل مراجعه کنندگان 9/32 درصد گروه خونی A، 5/18 درصد گروه خونی B، 1/11 درصد گروه خونی AB ، 5/37 درصد گروه خونی O و 88 درصد دارای Rh مثبت و 12 درصد دارای Rh منفی بودند که هیچ‌گونه ارتباط آماری معنی‌داری بین گروه‌های خونی ABO و Rh با زخم پپتیک وجود نداشت. نتیجه گیری: اگرچه در برخی مطالعات بین گروه های خونی و زخم پپتیک به اثبات رسیده است اما مطالعه ما نشان دهنده چنین ارتباطی نبود. این امر ممکن است به دلیل شیوع بالای عفونت هلیکوباکتر پیلوری در بیماران مبتلا به زخم پپتیک باشد که نیازمند مطالعات گسترده تر می باشد. سایر عوامل موثر نیز می تواند سبک و شیوه زندگی و نوع رژیم غذایی باشد.
لطیف معینی، علی جواد موسوی،
دوره 10، شماره 4 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده

مقدمه: هموسیستئینمی یک عامل عمده و یک ریسک فاکتور مستقل برای بیماری‌های عروقی و ترومبوز وریدی است. لذا توجه به عوامل زمینه ساز و شناسایی ریسک فاکتورهای آن به ویژه در جمعیت‌های پرخطر از جمله افراد مسن و بیماران شدیداً بد حال اهمیت دارد. این تحقیق با توجه به نقش هموسیستئینمی و عدم وجود آمار و اطلاعات مناسب در زمینه این بیماری در بیماران بستری در ICU طراحی شده است. روش کار: مطالعه حاضر مطالعه‌ای توصیفی- مقطعی بوده است که به روش نمونه‌گیری سرشماری بر روی بیمارانی که از تاریخ 1/7/1384 الی 29/12/1384 در بخش ICU داخلی بیمارستان رسول اکرم (ص) بستری شده‌اند، انجام شده است. بر این اساس مشخصات اپیدمیولوژیک بیماران از پرونده استخراج و یک نمونه خون نیز جهت اندازه‌گیری سطح سرمی هموسیستئین از بیمار اخذ گردید. در ارائه اطلاعات به دست آمده از آمار توصیفی استفاده شد. نتایج : تعداد کل بیماران بستری شده در مقطع فوق که تحت بررسی قرار گرفته‌اند 52 نفر با میانگین سنی 42/58 بوده است. در میان 52 نفر مورد مطالعه، 12 نفر (1/23 درصد) افزایش هموسیستئین داشته‌اند و 40 بیمار دیگر (9/76 درصد) از سطح پلاسمایی هموسیستئین در محدوده طبیعی برخوردار بوده‌اند. میانگین میزان هموسیستئین در بیماران با سطح هموسیستئین طبیعی در این مطالعه برابر 28/9 (48/15 - 08/3) و میانگین میزان هموسیستئین در بیماران مبتلا به هموسیستئینی در این مطالعه 05/21 (05/31-05/11) میکرومول در درسی لیتر بوده است. 25 درصد افراد مبتلا به هاپرهموسیستئینمیا مبتلا به نارسایی کلیه و 25 درصد مبتلا به حوادث عروقی مغز (CVA) بوده‌اند. میانگین هموسیستئین در بیماران مبتلا به CVA و نارسایی کلیه با سایر بیماری‌ها اختلاف آماری معنی‌داری نداشت. بحث: با توجه به آن که در مطالعه ما فراوانی افزایش هموسیستئین 1/23 درصد بوده و نیز با توجه به ارتباط سطح فولات و ویتامین‌های B12 و B6 با افزایش هموسیستئین و با توجه به مطالعات اپیدمیولوژیک انجام شده، به نظر می‌رسد که بررسی فاکتورهای سطح سرمی فولات، B6 و B12 وکلیرانس کراتینین و آلبومین پلاسما می‌تواند نقش این عوامل را به ویژه به عنوان عامل احتمالی پیش‌گویی کننده در ایجاد هموسیستئینمی مشخص‌تر سازد
علیرضا رضایی اشتیانی، فردین فرجی، مهدی مقدسی، شادی پیراسته، افسون طلائی زنجانی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده

مقدمه: رابطه بین مولتیپل اسکلروز(MS) و سردرد به خوبی شناخته نشده است. مطالعات مختلفی که رابطه بین این دو را بررسی کرده‌اند نتایج متفاوتی در برداشته‌اند. لذا بر آن شدیم تا در این مطالعه به بررسی رابطه سردردهای اولیه و MS در بیماران ایرانی مبتلا به MS بپردازیم. روش کار: در این مطالعه کوهورت تاریخی، 117 مورد از بیماران مبتلا به MS بالینی قطعی، در گروه مورد و351 نفر از افراد سالم در گروه کنترل قرار گرفتند. شیوع سردردهای اولیه در دو گروه براساس پرسش‌نامه‌ای که توسط پزشک معاینه کننده تکمیل می‌شد مورد ارزیابی قرار گرفت. متغیرهای مورد بررسی عبارت بودند از: سن، جنس، نوع MS ، درجه ناتوانیEDSS، مدت بیماری M‏S ، داروی مورد مصرف و خصوصیات سردرد براساس معیارهای انجمن بین ا لمللی سردرد (IHS). برای آنالیز آماری از آزمون های کای دو، تست تی و تست دقیق فیشر، همبستگی و رگرسیون خطی استفاده شد. نتایج: در این مطالعه، 8/53 درصد از افراد مبتلا به MS و 4/27 درصد از افراد گروه کنترل، سردرد مزمن داشتند(0001/0=p). فراوانی سردرد میگرن و سردرد تنشی در بیماران مبتلا به MS به ترتیب 01/73 درصد و 98/26 درصد و در گروه کنترل به ترتیب 6/40 درصد و 7/58 درصد بود. هم‌چنین بین نوع عودکننده - فروکش کنندهMS (RR) و سردرد میگرن ارتباطی معنی دار وجود داشت(0001/0=p). سردرد با مصرف اینترفرون و مدت بیماری و درجه EDSS ارتباطی نداشت(05/0


محمدعلی حسامی، امیر رضا نعیمی، حمیدرضا بیرانو ند،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده

مقدمه: به رغم تمهیدات به کار رفته هم اکنون عفونت زخم جراحی یکی از عوامل مهم افزایش مورتالیتی وموربیدیتی بیماران و تحمیل هزینه‌های هنگفت بر سیستم بهداشتی –درمانی محسوب می‌گردد. بر اساس مطالعات اخیر به صورت بالینی و آزمایشگاهی، دریافت اکسیژن اضافی حین عمل با مکانیسم افزایش فشار اکسیژن بافتی و در نتیجه بهبود مکانیسم کشتن اکسیداتیو باکتری‌ها، سبب کاهش عونت زخم می‌گردد. این مطالعه با هدف تاثیر میزان اکسیژن تجویزی در حین بیهوشی بر میزان بروز عفونت زخم در جراحی های تمیز- آلوده صورت گرفته است. روش کار: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی دو سویه کور است که روش نمونه‌گیری آن تصادفی ساده با استفاده از جدول اعداد تصادفی می‌باشد. 584 نفر که کاندید جراحی‌های کلاس زخم تمیز-آلوده بوده و معیارهای شرکت در مطالعه را داشتند، به طور تصادفی به دو گروه مساوی تقسیم شدند. به یک گروه FIO240 درصد و به گروه دیگر FIO280 درصد حین بیهوشی داده شد. سپس دو گروه در طی یک دوره دو هفته‌ای از نظر علایم عفونت زخم تحت بررسی قرار گرفتند. نتایج: از 292 نفری کهFIO280 درصد دریافت کرده بودند 11نفر(9/3 درصد) و از 292 نفری کهFIO2 40 درصد دریافت نموده بودند 25 نفر(1/8 درصد) دچار عفونت زخم شدند. با احتمال خطای 5 درصد از نوع آلفا، شیوع عفونت زخم در گروهی که اکسیژن با FIO2 بیشتر گرفته بود به طور معنی‌داری از شیوع عفونت در گروهی که اکسیژن با FIO2 کمتر دریافت نموده بود، کمتر بود. نتیجه گیری: این مطالعه همانند مطالعات مشابه، موید اثر مثبت اکسیژن اضافی حین عمل در کاهش عفونت زخم در جراحی‌های تمیز آلوده است. بنابر این با توجه به بدون عارضه، کم هزینه و موثر بودن این روش در کاهش عفونت زخم برای بیمار، تجویز اکسیژن اضافی حین اعمال جراحی تمیز-آلوده توصیه می‌گردد.
ابوالحسن سخایی، علی قضاوی، حسینعلی هادی، قاسم مسیبی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده

مقدمه: آلکالین فسفاتاز (ALP) سرمی، گلیکو پروتئین مترشحه اوستئو بلاستی است. در شکستگی‌ها میزان ALP تغییر می‌کند. امواج اولتراسوند متناوب و با شدت پایین، رشد و بازسازی استخوا ن را در شکستگی‌ها تسریع می‌کنند. با این حال ارتباط بین اولتراسوند متناوب و تغییرات میزان ALP سرمی در خرگوش نیوزیلندی مورد بررسی قرار نگرفته است. هدف از انجام این ‌مطالعه بررسی اثرات اولتراسوند متناوب با شدت پایین، بر سطح سرمی ALP در خلال روند جوش خوردگی تیبیای خرگوش نیوزیلندی است. روش کار: این مطالعه تجربی بود. تعداد 54 سر خرگوش نر بالغ نژاد نیوزیلندی به طور تصادفی در شش گروه (سه گروه آزمایش و سه گروه کنترل) قرار داده شدند. تمام شش گروه برای ایجاد یک مدل شکستگی تحت جراحی قرار گرفتند. بعد از ترمیم زخم‌ها، ساق پای حیوانات گروه‌های آزمایش به ترتیب به مدت2، 4 و6 هفته، تحت تاثیر امواج اولتراسوند قرار داده شد. حیوانات گروه‌های کنترل نیز بدون هیچ‌گونه دخالتی طی همین دوره زمانی نگه‌داری شدند. بعد از طی این زمان‌ها، پس از بیهوش کردن حیوانات از قلب آنها خون‌گیری و کشته شدند. سپس سرم آنها جدا گردید و آنزیم ALP سرم توسط اسپکتروفتومتر قرائت گردید. داده‌ها با آزمون‌های من ویتنی یو و کروسکال والیس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: نتایج نشان داد که میانگین سطح سرمی ALP در گروه آزمایشی که به مدت 4 هفته امواج اولتراسوند متناوب را دریافت کردند نسبت به گروه کنترل خودش، به طور معنی‌داری افزایش یافته بود (03/0p=). در سایر گروه‌ها تغییرات معنی‌داری مشاهده نشد. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که امواج اولتراسوند متناوب و با شدت پایین، سطح سرمی ALP را افزایش داده وجوش خوردگی استخوان را تسریع می‌نماید.
سعید صدرنیا، علی چهرئی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده

مقدمه: هیپر تروفی بطن چپ(LVH) یکی از عوارض قلبی فشارخون بالا است که در آن احتمال بروز آریتمی ‌های قلبی و حوادث عروق قلبی افزایش می‌یابد. برخی از محققین علاوه برفشارخون بالا عوامل دیگری مانند اختلال لیپیدهای خون، قندخون بالا و نارسایی کلیوی را نیز در بروز هیپر تروفی بطن چپ مؤثر می‌دانند. این مطالعه به منظور تعیین اثر شاخص توده بدنی و بعضی از عوامل آزمایشگاهی بر هیپرتروفی بطن چپ در بیماران با فشارخون بالا صورت گرفته است. روش کار: این مطالعه یک مطالعه مورد- شاهدی است که طی آن بیماران گروه مورد (بیماران با فشارخون بالا و دچار هیپرتروفی بطن چپ) با بیماران گروه شاهد (بیماران با فشارخون بالا و بدون هیپرتروفی بطن چپ)، از نظر شاخص توده بدنی، لیپیدهای سرم، قندخون، اوره و کراتی نین؛ مورد مقایسه قرار گرفتند. اطلاعات به دست آمده به وسیله آزمون آماری کای دو و رگرسیون لجستیک تجزیه و تحلیل گردید. نتایج: در این مطالعه؛ شاخص توده بدنی، گلوکز بالا، BUN و کراتی نین بالا بر روی ظهور LVH در بیماران با فشارخون بالا اثر قابل توجه‌ای داشته‌اند اما اختلال لیپیدهای خون بر ظهور LVH اثر قابل توجهی نداشته است. نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه مشخص می‌شود که علاوه بر هیپر تانسیون؛ شاخص توده بدن بالا ، قندخون بالا و هم‌چنین بالا بودن اوره و کراتی نین بر ظهور LVH مؤثر می‌باشند. لذا لازم است که در بیماران با هیپر تانسیون این فاکتورها با دقت کنترل شده و جهت اصلاح آنها اقدام گردد.
زهره عباسی، زهرا عابدیان، علیرضا فدائی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده

مقدمه: یکی از مشکلاتی که مادران در طی زایمان با آن مواجه هستند زایمان طولانی است که با عوارض نا مطلوب مادری و جنینی همراه است. به طوری که کوتاه شدن طول مدت زایمان یکی از آرزوهای همیشگی متخصصین زنان و زایمان بوده است. لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر ماساژ بر طول مدت مرحله اول زایمان زنان نخست باردار مراجعه کننده به زایشگاه بنت الهدی بجنورد در سال 1384 انجام گردیده است. روش کار: اِِِین مطالعه به صورت کار آزمایی بالینی ، بر روی 62 زن نخست باردار با شرایط حاملگی طبیعی از جمله؛ سن حاملگی 42-37 هفته، تک قلو و نمایش قله سر انجام گردید. واحدهای پژوهش به صورت تصادفِِِی در دو گروه ماساژ پشت و مراقبت‌های معمول قرار گرفتند. گروه ماساژ (32 نفر )؛ ماساژ منظم ، محکم و یکنواخت در ناحیه پشت، به مدت 30 دقِِِیقه به روش افلوراج در هر سه فاز زایمانی دریافت می‌کردند. گروه کنترل(30 نفر) هیچ‌گونه ماساژی نداشتند. در هر دو گروه شدت و مدت انقباضات، فواصل انقباضات و طول مدت هر فاز اندازه‌گیری و ثبت گردید. در تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون‌های تی دانش آموزی، کای دو، من ویتنی و مدل خطی استفاده گردید. نتایج: میانگین طول مدت مرحله اول زایمان در زنان دریافت کننده ماساژ نسبت به گروه مراقبت‌های معمول کمتر و دارای اختلاف معنی‌دار آماری بود. به طوری که میانگین طول مدت مرحله اول زایمان در گروه ماساژ پشت، 75/5 ساعت و در گروه مراقبت‌های معمول، 15/9 ساعت بود (001/0 = p). نتیجه گیری: براساس نتایج این پژوهش، ماساژ طول مدت مرحله اول زایمان را کاهش داده. لذا به نظر می‌رسد بتوان از این روش، جهت کوتاه نمودن مدت بستری بودن زائو در زایشگاه استفاده نمود.
محسن قاصدی، الهام فرهادی، رضا ملک زاده، قاسم مسیبی، علی قضاوی، بابک عشرتی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده

مقدمه: بیماری سیلیاک یا آنتروپاتی حساس به گلوتن، سوء جذب مواد غذایی بر اثر ازدیاد حساسیت به گلوتن است. در اتیولوژی این بیماری عوامل محیطی، ایمنی و ژنتیک مطرح هستند. با توجه به این که در منطقه مرکزی و غربی ایران شیوع بیماری سیلیاک بررسی نشده، این مطالعه به منظور تعیین فراوانی بیماری سیلیاک در جمعیت عمومی ساکنین روستاهای شهر اراک در سال 1385، طراحی شده است. روش کار: این مطالعه توصیفی - مقطعی بوده و در آن 700 نفر به صورت تصادفی چند مرحله ای در روستاهای شهرستان اراک در گروه سنی 65-20 سال انتخاب شدند که 336 نفر مرد و 364 نفر زن بودند. بعد از تکمیل پرسش‌نامه از هر یک از افراد خون‌گیری شد. سطح IgA سرم در تمامی افراد به منظور حذف افراد دچار کمبود IgA اندازه‌گیری شد. در همه افراد نمونه سرم از نظر آنتی‌بادی ترانس گلوتامیناز بافتی از نوع IgA (IgA t-TGA) بررسی شد. در تمام کسانی که سرولوژی مثبت داشتند و نیز در کسانی که شک بالینی سیلیاک در آنها بالا بود و سرولوژی مرزی داشتند، اندوسکوپی و بیوپسی قسمت دوم دئودنوم به عمل آمد و هیستولوژی بیوپسی مطالعه شد.درآنالیزنتایج،میانگین،انحراف معیارودرصد فراوانی محاسبه شد. نتایج: سطـح IgA در ســـرم تمـــامی افراد نرمـــال بود. 8 نفر ســرولوژی مثبت داشتند و 38 نفــر ســرولـــوژی با حداکثر مقدار نرمال و سایر افراد سرولوژی کمتر از Au/ml 6 داشتــند. تنها در بین افراد با سرولوژی مثبت، یافته‌های هیستولوژی مثبت شد. 1 درصد (10 در 1000 نفر جمعیت) از کل جمعیت مورد بررسی تغییرات روده باریک به نفع سیلیاک داشتند. شایع‌ترین علامت در این افراد بی‌علامتی بود. نتیجه‌گیری: شیوع بیماری سیلیاک در روستاهای شهرستان اراک در محدوده سنی 65- 20 سال 10 نفر در 1000 نفر جمعیت بود که این نتیجه مشابه نتایج مطالعات انجام شده در ساری و جنوب کشور بود ولی در مقایسه با سایر نقاط جهان از شیوع بالاتری برخوردار بود، که این مسئله اهمیت غربال‌گری این بیماری در ایران را می‌رساند. هم چنین این نکته که در تمامی افراد با هیستولوژی مثبت ، سرولوژی نیز مثبت بود، تأییدی بر اختصاصیت و حساسیت بالای تست t-TGA و مناسب‌ بودن آن جهت غربال‌گری بیماری سیلیاک است.
جواد بهارآراء، فرهنگ حداد، علیرضا اشرف، الهام خنده رو،
دوره 11، شماره 2 - ( 4-1387 )
چکیده

مقدمه: کاربرد روزافزون دستگاه‌های مولد امواج الکترومغناطیس در زندگی روزمره باعث نگرانی‌های بسیاری در ارتباط با اثرات این امواج بر سلامت انسان شده است. در پژوهش حاضر اثر تابش امواج الکترومغناطیس با فرکانس بسیار پایین بر القای آسیب‌های کروموزومی در اریتروسیت‌های مغز استخوان موش نر نژاد بالب سی بررسی شده است. روش کار: این مطالعه از نوع تجربی است که در آن برای انجام تجربیات از سیستم آزمایشگاهی مولد میدان الکترومغناطیس با فرکانس بسیار پائین (50 هرتز) استفاده شد. موش‌های نر 5 هفته‌ای در سه گروه کنترل، شاهد آزمایشگاهی و تجربی تقسیم بندی شدند. موش های گروه تجربی به مدت 4 روز و هر روز 12 ساعت در معرض تابش دهی امواج الکترومغناطیس با فرکانس 50 هرتز و شدت 50 گاؤس قرار داده شدند. پس از انجام تیمار، آسیب‌های کروموزومی با استفاده از آزمون میکرونوکلئوس در اریتروسیت‌های پلی کروماتیک بررسی شد. داده‌های کمی حاصل با استفاده از آزمون تی و من ویتنی در سطح 05/0p< تحلیل شد. نتایج: یافته‌های این پژوهش نشان داد که فراوانی اریتروسیت‌های پلی کروماتیک میکرونوکلئوس‌دار در موش‌های نر تیمار شده با امواج الکترومغناطیس با فرکانس بسیار پائین (589/1±35/14) در مقایسه با گروه شاهد آزمایشگاهی(049/1±958/8) و کنترل (768/0±65/7) افزایش معنی دار یافته است(05/0p<). نتیجه گیری: میدان الکترومغناطیس با فرکانس بسیار پایین باعث القای آسیب‌های کروموزومی در اریتروسیت‌های پلی کروماتیک مغز استخوان موش نر نژاد بالب سی می‌شود.
علی رضا شهاب جهانلو، فضل الله غفرانی پور، علی رضا سبحانی، مسعود کیمیاگر، مریم وفایی،
دوره 11، شماره 2 - ( 4-1387 )
چکیده

مقدمه: کیفیت زندگی اکنون به عنوان یک مفهوم با اهمیت در تحقیقات پزشکی مطرح می‌باشد. برخی تحقیقات یک ارتباط منحنی بین کیفیت زندگی و کنترل قند مطرح نموده‌اند. در حالی که سایر تحقیقات چنین ارتباطی را نشان نمی‌دهند. هدف این مطالعه ارزیابی ارتباط بین ابعاد مختلف کیفیت زندگی و بررسی این فرضیه در بیماران دیابتیک می باشد. روش کار: 110 بیمار مبتلا به دیابت نوع II به روش نمونه‌گیری آسان انتخاب شدند. پرسش نامه 26 WHOQOL-BREF جهت اندازه‌گیری کیفیت زندگی و آزمون HbA1c به عنوان معیار کنترل قند خون مشخص گردیدند. بیماران در سه گروه کنترل مطلوب، بینابینی و ضعیف دسته‌بندی شدند. برای آنالیز داده‌ها از آنالیز واریانس یک طرفه، آزمون Post Hoc، کای دو من ویتنی و همبستگی استفاده شد. نتایج: همبستگی معنی‌داری بین شاخص توده بدنی و کنترل قند، بعد جسمانی و اجتماعی، بعد جسمانی و محیطی، بعد روانی و محیطی، بعد اجتماعی و روانی دیده شد. هیچ گونه تفاوت معنی‌داری بین میانگین‌های ابعاد مختلف پرسش‌نامه کیفیت زندگی نسبت به تغییرات سطح HbA1c دیده نشد ولی ارتباط بر اساس میانگین هر بعد نسبت به کنترل قند نشان داد که بعد روانی، محیطی و اجتماعی بهتر، در افرادی دیده می‌شود که در کنترل بینابینی قند قرار دارند ولی در کل کیفیت زندگی، این مسئله کاملا معکوس می‌باشد. میانگین بعد جسمانی با افزایش میزان HbA1c کاهش یافته و دارای سیر نزولی می‌باشد. هیچ گونه همبستگی بین سایر ابعاد کیفیت زندگی و وضعیت کنترل قند خون در بیماران دیده نشد. نتیجه گیری: در این مطالعه، کیفیت زندگی بالاتر در رابطه با سطح بینابینی کنترل قند خون بین ابعاد اجتماعی، روانی، و محیط مشاهده شد ولی بعد جسمانی با بدتر شدن وضعیت کنترل قند بیماران کاهش می‌یابد. با نگاهی به امتیاز کل کیفیت زندگی بیماران مشاهده می شود که کمترین میزان کیفیت زندگی در بیمارانی وجود دارد که در کنترل بینابینی قند قرار گرفته‌اند که این مسئله با فرضیه منحنی شکل کاملا در تضاد می‌باشد .
علی سیروس، شیرین پازکی، داوود گودرزی، ملیحه یاوری، عصمت بابائی، شادی پیراسته،
دوره 11، شماره 2 - ( 4-1387 )
چکیده

مقدمه: داروی کتامین خوراکی به عنوان یک ضد درد کم عارضه نسبت به مخدرها، در سندرم‌های مختلف مورد استفاده قرار گرفته است ولی تأثیر آن در درمان رنال کولیک بررسی نشده است. این مطالعه جهت بررسی این موضوع طرح ریزی شد. روش کار: دراین کارآزمایی بالینی 104 بیمار مبتلا به رنال کولیک بستری در بخش اورژانس به روش بلوک بندی تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه B پتیدین(1 میلی گرم بر کیلوگرم تا حداکثر 100 میلی گرم) و دارونما و گروه A پتیدین با همان دوز و کتامین (5/0 میلی گرم بر کیلوگرم) دریافت نمودند. بیماران از نظر شدت درد بر اساس چارت VAS، شدت تهوع براساس مقیاس 3-0 و تعداد دفعات استفراغ در ساعت 1 , 2 و 3 پس از دریافت دارو مورد بررسی قرار گرفتند. اطلاعات توسط آزمون آماری تی مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج: میانگین میزان درد در گروه کتامین در کلیه ساعات و میانگین شدت تهوع در ساعات اول و سوم در گروه کتامین نسبت به گروه پلاسبو کاهش معنی‌دار داشت(05/0 p<) تعداد دفعـــات استفراغ نیز در گروه کتامین به میزان معنی‌داری کمتر از گروه دیگر بود (05/0 p<). در گروه دریافت کننده کتامین فقط در یکی از بیماران عارضه خفیف به صورت علائم سایکوتومیمتیک تظاهر نمود. نتیجه گیری: با توجه به تأثیر قابل ملاحظه کتامین در کاهش درد، تهوع و استفراغ بیماران و عدم عارضه جانبی می‌توان از این دارو به عنوان درمان کمکی در بیماران مبتلا به رنال کولیک و در جهت کاهش میزان مصرف داروی مخدر مصرفی استفاده کرد.
علی رضا شعاع حسنی، نگار اردوزاده، امیر قائمی، راشد نظری، کسری حمدی، داوود حکمت پور،
دوره 11، شماره 2 - ( 4-1387 )
چکیده

مقدمه: برگ سبز چای (L Camellia sinensis) حاوی ترکیبات پلی فنلی با اثرات ضد میکربی می‌باشد. از آنجا که چای از نوشیدنی‌های بسیار پرطرفدار در ایران می‌باشد لذا تاثیر آن بر تشکیل بیوفیلم و کلونیزه شدن عوامل ایجاد عفونت‌های روده‌ای و عفونت‌های فرصت طلب بیمارستانی اهمیت زیادی دارد. هم‌چنین با جدا کردن ترکیبات بازدارندۀ تشکیل بیوفیلم می‌توان از آنها به عنوان نگهدارندۀ مواد غذایی در صنایع استفاده نمود. در این پژوهش اثر ممانعت کنندگی عصاره‌های چای سیاه و سبز از تشکیل بیوفیلم، در 5 باکتری از خانوادۀ انتروباکتریاسه شامل اشریشیا کلی انتروپاتوژن، سالمونلا انتریکا سرووار تایفی موریوم، کلبسیلا نومونیه، پروتئوس میرابیلیس و شیگلا فلکسنری سنجیده شد و با هم مقایسه گردید. روش کار: در این مطالعه تجربی پس از عصاره‌گیری نمونه‌ها توسط عصاره‌گیر Soxhlet با استفاده از حلال متانول 50 درصد و جدا نمودن مجدد در فاز اتیل استات، عصاره‌ها پس از استریل شدن توسط فیلتر 44/0 میکرون تا زمان استفاده در یک فانل استریل در 4 درجۀ سانتی‌گراد نگهداری شدند. از روش انتشار چاهک (طبق روش کربی بائر) برای محاسبۀ حداقل غلظت بازدارندگی و از روش تهیۀ رقت در محیط مایع برای بررسی تشکیل بیوفیلم در کشت‌های تیمار شده با غلظت‌های مختلف عصاره‌ها استفاده شد. ارزیابی تشکیل بیوفیلم با نمونه‌برداری از جدار ارلن مایر حاوی محیط‌های تیمار شده و کشت آن روی تریپتیکاز سوی آگار و شمارش کلنی‌ها و سپس مقایسه آن با کشت‌های شاهد صورت گرفت. تحلیل آماری داده‌ها با آزمون آنالیز واریانس انجام شد. نتایج: اثر ممانعت کنندگی از تشکیل بیوفیلم در چای سیاه بیشتر از چای سبز بود. غلظت 5/4 میلی‌گرم در میلی‌لیتر از عصارۀ چای سیاه و 5 میلی‌گرم در میلی‌لیتر از عصارۀ چای سبز، اثر باکتریسایدی بر این میکروارگانیسم‌ها داشت. در میان این باکتری‌ها پروتئوس میرابیلیس بیشترین حساسیت به چای سیاه و اشریشیا کُلی انتروپاتوژن بیشترین حساسیت را به چای سبز داشتند و کلبسیلا نومونیه بیشترین مقاومت را نسبت به هر دوی این عصاره‌ها نشان داد. نتیجه گیری: از آنجا که چای به طور مستقیم پس از نوشیدن بر دستگاه گوارشی تاثیر می‌گذارد، منجر به کاهش انتروباکتریاسه‌ها و کاهش کلونیزاسیون آنها بر سطح سلول‌های اپی تلیال دستگاه گوارشی، کاهش خطر عفونت‌های روده‌ای و کاهش تولید مواد سرطان زا از قبیل اسکاتول در اثر متابولیسم این باکتری‌ها در روده می‌شود. هم‌چنین می‌توان از پلی فنل‌های چای به عنوان نگهدارندۀ مواد غذایی در صنایع نیز بهره گرفت.
فتح الله محقق، احمد همتا، سید محمد علی شریعت زاده،
دوره 11، شماره 2 - ( 4-1387 )
چکیده

مقدمه: براساس آخرین بررسی‌های آماری و اپیدمیولوژیک در ایران بعد از بیماری‌های قلبی و عروقی و حوادث، سرطان‌ها سومین عامل مرگ و میر به حساب می‌آیند. در چنین شرایطی برنامه‌ریزی کنترل سرطان‌ها یک ضرورت بهداشتی کشور می‌باشد. در این رابطه فعالیت ثبت سرطان‌ها به عنوان جزء اساسی برنامه کنترل سرطان مطرح است زیرا اطلاعات حاصل از آن در حوزه‌های گوناگون از جمله بررسی‌های اتیولوژیک، برنامه‌ریزی‌های بهداشتی برای پیش‌گیری در سطوح اولیه و ثانویه و درمان‌های مراقبتی بیماران، کاربرد فراگیری دارد. روش کار: در این پژوهش توصیفی با توجه به گزارش کشوری ثبت موارد سرطان‌ها در سال‌های گذشته، آمار مختلف سرطان‌ها در سال‌های 1385-1380 در استان مرکزی از مرکز بهداشت استان مرکزی تهیه و مورد بررسی قرار داده شد. در این رابطه اطلاعات دموگرافیک، شیوع و بروز سرطان‌ها، سرطان‌های شایع در گروه‌های جنسی مختلف و زمینه‌های مطالعات اپیدمیولوژیک تعیین گردید . نتایج: در این پژوهش مشخص گردید که ده سرطان شایع در بین زنان ساکن در استان مرکزی به ترتیب عبارتند از: 1- پستان 2- پوست 3- معده 4- کولورکتال 5- ریه 6- رحم 7- مثانه 8- لمفوما 9- تیروئید 10- مری. هم‌چنین ده سرطان شایع بین مردان ساکن استان مرکزی عبارت بودند از: 1- پوست 2- مثانه 3- معده 4- ریه 5- پروستات 6- کولورکتال 7- مری 8- لمفوما 9- بیضه 10- کیسه صفرا. نتیجه گیری: در این پژوهش علاوه بر تعیین ده سرطان شایع در استان مرکزی براساس جنسیت، شایع‌ترین سرطان‌ها در زنان و مردان ساکن استان مرکزی با ده سرطان شایع درکشور مقایسه شد که بیان کننده آن بود که در برخی از سال‌ها فراوانی شماری از سرطان‌ها در استان با آمار کشوری تطبیق نمی‌کند و این مسئله با توجه به عوامل مختلف محیطی و اپیدمیولوژیکی تقریبا توجیه پذیر می‌باشد.
محمد رضا نفیسی، حوریه کلهر، بهزاد زمانزاد، علی کریمی، عفت فرخی، مجید ولیدی،
دوره 11، شماره 2 - ( 4-1387 )
چکیده

مقدمه: سویه‌های استافیلوکوکوس اورئوس مقاوم به متی سیلین (MRSA) معضلی در ایجاد عفونت‌های بیمارستانی شده‌اند. تست‌های روزمرۀ تعیین حساسیت آنتی بیوتیکی به علت خاصیت ناهمگنی این نوع مقاومت، برای تعیین سویه‌های مزبور توصیه نمی‌شوند. هدف از این تحقیق مقایسه یک روش فنوتیپی با ژنوتیپی در تعیین سویه‌های استافیلوکوکوس اورئوس مقاومت به متی سیلین در نمونه‌های بینی پرسنل درمانی بیمارستان است. روش کار: در این تحقیق تجربی، تعداد 52 استافیلوکوک کواگولاز مثبت جدا شده با روش سرشماری از بینی 204پرسنل درمانی بخش‌های مختلف بیمارستان آموزشی هاجر وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد، به دست آمد. حساسیت سویه‌ها نسبت به اگزاسیلین با روش فنوتیپی agar screen ارزیابی شد. سپس در آنها وجود ژن عامل مقاومت به متی سیلین ( mecA) با روش مولکولی duplex PCR بررسی و نتایج مورد مقایسه قرار گرفتند و حساسیت ویژگی روش، تعیین گردید. نتایج: 23 مورد از 52 استافیلوکوکوس اورئوس جدا شده (44درصد) به لحاظ فنوتیپی نسبت به اگزاسیلین مقاوم بودند، ولیکن 27 مورد از52 ایزوله مزبور (52 درصد) واجد ژن mecA بودند. این مطالعه نشان داد که روش فنوتیپی agar screen در مقایسه با روش ژنوتیپی PCR برای تعیین سویه‌های استافیلوکوکوس اورئوس مقاوم به متی سیلین به ترتیب دارای حساسیت و ویژگی 5/81 و 96 درصد می‌باشد. نتیجه گیری: روش oxacillin agar screen در مقایسه با duplex PCR، روشی فنوتیپی ساده، کم هزینه و کاربردی است که با داشتن جواب‌های مثبت کاذب نسبتاً پائین، برای تائید سویه‌های مشکوک مقاوم به متی سیلین مناسب است ولی با داشتن جواب‌های منفی کاذب نسبتاً بالا، جهت غربال‌گری اولیه سویه‌های MRSA از بینی ناقلین سالم شاغل در بیمارستان‌ها مناسب نمی باشد.
حمید ابطحی، محمد جواد قناد زاده، علی هاتف سلمانیان، احسان غزنوی راد، مسعود کریمی، ندا مولائی،
دوره 11، شماره 3 - ( 7-1387 )
چکیده

چکیده مقدمه: در تشخیص عوامل میکروبی با استفاده از روش‌های ملکولی، تخلیص کروموزوم مرحله بسیار مهمی است. در این تحقیق با افزایش مدت زمان مرحله دناتوراسیون بدون تخلیص کروموزوم باکتری، با تخریب سلول، تکثیر DNA انجام می‌شود. روش کار: در این مطالعه تجربی، رقت‌های100/8 ، 100/4 ، 100/2 ، 100/1 ، 200/1 ، 400/1 ، 800/1 و 1600/1 از باکتری در آب مقطر تهیه گردید. پس از آن باکتری‌ها به روش فیلتراسیون از نمونه جدا گردید. بدون خالص سازی کروموزوم باکتری، با استفاده از روش زنجیره‌ای پلی مرآز و به کمک پرایمرهای طراحی شده، ژن 16sRNA تکثیر یافت. شناسایی آلودگی 15 حلقه چاه آب شهر اراک و مقایسه آن با روش MPN جهت بررسی حساسیت روش فوق انجام گرفت. نتایج: کشت رقت‌های تهیه شده نشان دهندۀ تأیید تعداد باکتری‌ها در این رقت‌ها بود. نتیجه واکنش زنجیره‌ای پلی مرآز رقت‌ها (پس از فیلتراسیون) نشان داد که این سیستم قادر است وجود باکتری در این رقت‌ها را شناسایی کند. علاوه بر آن مقایسه تشخیص آلودگی آب به دو روش MPN وPCR انجام گرفته در این تحقیق، نشان دهنده حساسیت بالای روش اخیر بود. نتیجه گیری: نتایج به دست آمده از این بررسی حاکی از آن است که با روش مذکور علاوه بر این که امکان بروز نتیجه منفی کاذب کمتر می‌شود نیاز به انجام مراحل سخت، پیچیده و وقت گیر تخلیص کروموزم نیز نمی باشد.
محبوبه خورسندی، فضل الله غفرانی پور، علی رضا حیدر نیا، سقراط فقیه زاده، مریم وفایی، فیروزه روستا، فرخنده امین شکروی،
دوره 11، شماره 3 - ( 7-1387 )
چکیده

مقدمه: تعداد زنانی که به علت ترس از زایمان خواهان سزارین هستند افزایش یافته است. به نظر می‌رسد که تن آرامی روش خوبی برای حذف یا کاهش ترس زایمان باشد. این تحقیق با هدف بررسی تاثیر تن آرامی بر ترس زایمان و انجام زایمان طبیعی در زنان نخست‌زا طراحی گردیده است. روش کار: مطالعه حاضر کارآزمایی بالینی است که از بهمن سال1385 لغایت مهر 1386 در بیمارستان میلاد بر روی 100 زن نخست زا انجام شده است. ترس زایمان بوسیله پرسش‌نامه نگرش زایمان بررسی شد. زنان شکم اول با حاملگی کم خطرکه درسه ماهه دوم بارداری بودند و نمره ترسشان 28 یا بیشتر بود به طور تصادفی در دو گروه مورد و شاهد، هر کدام 50 نفر قرار گرفتند.گروه مورد، تحت آموزش 9 جلسه ای تن آرامی و گروه شاهد تحت مراقبت روتین بارداری قرار گرفتند. نتایج: میانگین نمرات گروه مورد و شاهد قبل از مداخله به ترتیب 96/6±35/39 و23/6±71/40 بود و اختلاف معنی‌داری مشاهده نگردید. مقایسه نمره ترس زایمان در دو گروه در سه ماهه سوم بارداری نشان دهنده کاهش ترس زایمان در گروه آزمون بود که نسبت به گروه شاهد اختلاف معنی داری را نشان داد. 27/9±03/ 38 و18/7±82/29 ، (001/0p<). از نظر انجام زایمان طبیعی نیز بین گروه آزمون و شاهد اختلاف معنی‌داری مشاهده گردید(001/0p<). نتیجه گیری: زنان نخست‌زایی که تحت آموزش تن آرامی قرار گرفتند نمره ترس زایمان پایین‌تری نسبت به گروه شاهد داشتند. نتایج تحقیق اهمیت آموزش مهارت تن آرامی را در کاهش ترس زایمان و افزایش زایمان طبیعی تایید می‌نماید.

صفحه 6 از 27     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb