204 نتیجه برای سر
کبری راهزانی، علی اکبر ملکی راد، نسرین الهی، مهران جلالی، محمدحسین حقیقی،
دوره 7، شماره 2 - ( 4-1383 )
چکیده
مقدمه: سردرد تنشی شایع ترین نوع سردرد است که تنش، اضطراب و افسردگی نقش عمده ای در ایجاد آن دارند. برای درمان این نوع سردرد از روش های دارویی و غیر دارویی استفاده می شود. امروزه علاقه به استفاده از روش های غیردارویی جهت درمان رو به رشد است. این در پاسخ به مصرف بی رویه داروها، عوارض و هزینه های زیاد ناشی از مصرف آنهاست. این مطالعه به منظور بررسی تاثیر ماساژ در درمان سردرد تنشی مزمن انجام شده است.
روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه کارآزمایی بالینی است. تعداد 25 نفر زن مبتلا به سردرد تنشی مزمن طی 5 هفته تحت مطالعه قرار گرفتند. از افراد تحت مطالعه خواسته شد طی این 5 هفته شاخص های سردرد را چهار مرتبه در روز (قبل از صبحانه، قبل از ناهار، قبل از شام و قبل از خواب) در چک لیست ثبت نمایند. اطلاعات به دست آمده از هفته اول و پنجم به عنوان اطلاعات قبل و بعد از مداخله (ماساژ) ثبت گردید. اطلاعات هفته دوم، سوم و چهارم پژوهش به عنوان داده های حین مداخله ثبت گردید. افراد تحت مطالعه حین مداخله هفته ای 2 بار هرنوبت به مدت 20 دقیقه تحت درمان با ماساژ سایشی در ناحیه پشت گردن و شانه ها قرار گرفتند. شاخص های سر درد شامل شدت، تکرار و مدت زمان سردرد بود. شدت با استفاده از معیار 11 نقطه ای ثبت شد. تکرار با محاسبه تعداد روزهای ابتلا به سردرد و مدت زمان از طریق مجموع ساعات سردرد در هفته بخش بر تکرار حملات محاسبه گردید. اطلاعات با استفاده از آنالیز واریانس و آزمون توکی تجزیه و تحلیل شد.
نتایج: نتایج حاصله نشان دهنده تاثیر مثبت ماساژ بود بطوری که شاخص های سردرد اختلاف معنی داری را در سه مرحله قبل، حین و پس از مداخله نشان دادند (p<0/01). میزان بهبودی برای هر شاخص (شدت، تکرار و مدت زمان سردرد) به ترتیب 52، 28 و 57% بود.
نتیجه گیری: ماساژ درمانی منجر به کاهش شدت، تکرار و طول مدت سردرد تنشی شده و می تواند باعث بهبود سردرد تنشی شود.
هدایت الله شیرزاد، قربانعلی شهابی، بهنام زمان زاد، محمود رفیعیان،
دوره 8، شماره 1 - ( 1-1384 )
چکیده
مقدمه: سرخجه یک بیماری واگیر دار و معمول دوران کودکی و بزرگسالی است که ابتلا به آن در دوره بارداری می تواند منجر به ناهنجاری های جنینی گردد. لذا اطلاع از ایمنی افراد به خصوص دختران قبل از سنین بارداری از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این مطالعه به منظور بررسی وضعیت ایمنی 150 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد نسبت به بیماری سرخجه قبل و بعد از اجرای اولین برنامه واکسیناسیون کشوری در بهمن ماه 1382 انجام گرفت.
روش کار: این مطالعه یک بررسی نیمه تجربی است که طی آن میزان IgG ضد سرخجه، 4 هفته قبل و 8 هفته بعد از واکسیناسیون در 150 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد به روش الایزا مورد ارزیابی قرار گرفت. اطلاعات به دست آمده از طریق نرم افزار SPSS و با استفاده از آزمون تی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایج: در نمونه های مورد بررسی قبل از واکسیناسیون 86 درصد دارای تیتر آنتی بادی محافظت کننده علیه بیماری سرخچه و 14 درصد فاقد آن بودند. پس از واکسیناسیون و در مرحله دوم خونگیری 96/9 درصد تیتر آنتی بادی محافظت کننده کامل ضد سرخچه را کسب نموده و ۳/1 درصد فاقد تیتر محافظت کننده کامل بر علیه این بیماری بودند. همچنین اثر بخشی واکسیناسیون 80/95 درصد به دست آمد.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه، واکسیناسیون ضد سرخجه به عنوان یک برنامه مصون سازی کشوری توانست مصونیت مناسبی را در گروه تحت بررسی ایجاد نماید.
ناهید جیواد، محمود رفیعیان،
دوره 8، شماره 3 - ( 11-1384 )
چکیده
مقدمه: امروزه داروهای زیادی در پیشگیری از حملات میگرن مورد استفاده قرار می گیرند که در مورد تاثیر مثبت آنها در کاهش حملات اتفاق نظر وجود ندارد و ارجحیت یکی بر دیگری نیز مورد تردید است. این تحقیق به منظور مقایسه تأثیر دو داروی نیمودیپین و پروپرانولول در پیشگیری از حملات میگرن بر روی بیماران مراجعه کننده به کلینیک تخصصی اعصاب در شهرکرد صورت گرفت.
روش کار: مطالعه حاضر یک مطالعه کارآزمایی بالینی یک سوکور بود که بر روی 102 بیمار انجام شد. بیماران مورد مطالعه بطور تصادفی ساده به دو گروه تقسیم شدند. در گروه اول جهت درمان پروفیلاکتیک میگرن داروی نیمودیپین و در گروه دوم از داروی پروپرانولول استفاده شد. درمان به مدت 6 ماه پیگیری شد. هر بیمار موظف بود روزانه پرسشنامه مربوطه را پر کند. این پرسشنامه شامل اثر دارو بر شدت سر درد، مدت سردرد و تعداد دفعات سر درد در یک ماه بود. در نهایت تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمون تی انجام پذیرفت.
نتایج: شدت و طول مدت حملات در گروه مصرف کننده پروپرانولول در مقایسه با گروه مصرف کننده نیمودیپین کمتر بود(0/01>P)، ولی از نظر تعداد حملات تفاوت معنی داری در بین دو گروه مشاهده نشد.
نتیجهگیری: به نظر میرسد مصرف پروپرانولول در مقایسه با نیمودیپین در پیشگیری از حملات سردرد میگرنی مؤثرتر باشد. بنابر این مصرف این دارو در پیشگیری از حملات میگرن توصیه می شود.
طوبی کاظمی، حسین پناهی شهری، مریم حسینی فراش، مهدی دارابی، محسن کاشانیان، حسین اکبری،
دوره 8، شماره 3 - ( 11-1384 )
چکیده
مقدمه: هیپرلیپیدمی یکی از عوامل خطر اصلی شناخته شده بیماری عروق کرونر است. با توجه به اهمیت هیپرلیپیدمی و لزوم درمان طولانی مدت آن، استفاده از دارویی که بتواند ضمن استفاده طولانی مدت عوارض کمتری داشته باشد، اهمیت پیدا میکند. این مطالعه به منظور مقایسه اثر پرل شوید با پلاسبو در درمان هیپرلیپیدمی صورت گرفته است.
روش کار: این مطالعه به صورت یک کارآزمایی بالینی تصادفی دو سوکور بود که بر روی 65 بیمار مبتلا به هیپرلیپیدمی صورت گرفت. بیماران به صورت تصادفی به دو گروه مورد و شاهد تقسیم شدند. گروه مورد به مدت یک ماه رژیم غذایی توأم با پرل شوید و گروه شاهد یک ماه رژیم غذایی توأم با پلاسبو دریافت کردند. سطح چربیهای سرم قبل و بعد از مطالعه اندازهگیری شد. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون تی تجزیه و تحلیل گردید. 0/05>P معنی دار در نظر گرفته شد.
نتایج: در این مطالعه اختلاف میانگین کلسترول، تری گلیسرید، HDL و LDL قبل و بعد از مداخله در گروه مورد از نظر آماری معنادار بود. اما در گروه شاهد فقط سطح HDL قبل و بعد از درمان تفاوت آماری معناداری داشت.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان میدهد که شوید میتواند به عنوان یکی از داروهای مفید و مؤثر در درمان هیپرلیپیدمی مورد استفاده قرار گیرد.
حمیدرضا جمیلیان، عصمت مشهدی، علی قضاوی، مهری جمیلیان، مریم افتخاری، اشرف مرادی،
دوره 9، شماره 3 - ( 7-1385 )
چکیده
چکیده مقدمه: برخی از مطالعات رابطهای را بین افسردگی و تغییرات سیستم ایمنی پیشنهاد کردهاند ولی این رابطه به طور قطع ثابت نشده است. با توجه به اطلاعات ما، تاکنون پژوهشی درباره اثرات افسردگی مادر برسیستم ایمنی جنین انجام نشده است. از این رو ما اثرات افسردگی را بر روی برخی از پارامترهای سیستم ایمنی ذاتی و هومورال خانمهای باردار و نوزادانشان ارزیابی کردیم. روش کار: پژوهش انجام شده مطالعهای از نوع مورد-شاهد میباشد که در طی ده ماه از مهر ماه 1382 تا تیر ماه 1383 انجام شد.124 نفر شامل 32 زن باردار افسرده و30 زن باردار سالم که درمرکز آموزشی درمانی طالقانی اراک زایمان کردند، به همراه نوزادانشان وارد این مطالعه شدند. برای تشخیص افسردگی، از آزمون بک و مصاحبه بالینی براساس DSM-IV استفاده شد. غلظت ایمنوگلوبولینها و اجزای کمپلمان سرم از طریق انتشار ایمنی شعاعی منفرد(SRID) به روش مانسینی هم در مادران باردار و هم در نوزادانشان اندازهگیری شد. تعداد لکوسیتها و لنفوسیتها نیز توسط دستگاه Hycel برای مادران و نوزادان محاسبه شد و جهت اطمینان بیشتر نمونهها به روش دستی نیز بررسی گردید. جهت استخراج نتایج از آزمونهای آماری کی اس، تی، من ویتنی یو، آنالیز واریانس یک طرفه، کراسکال والیس و ضریب همبستگی پیرسون استفاده گردید. 05/0p< معنیدار در نظر گرفته شد. نتایج: نوزادان مادران افسرده در مقایسه با سایر نوزادان به طور معنیداری دچار کاهش IgM (013/0=p )، کاهش C4 (015/0=p )، و افزایش لنفوسیتها (007/0=p ) بودند. میانگین نسبت IgG خون بندناف نوزاد با IgG مادر درنوزادان مادران افسرده در مقایسه با سایر نوزادان کاهش معنیداری نشان میداد(012/0 (p=. میانگین غلظت IgG سرم در مادرانی که دچار افسردگی ماژور بودند نیز افزایش معنیداری داشت(026/0= p). نتیجه گیری: دانش اثرات جنینی استرس و افسردگی در طول بارداری در آغاز راه است و پژوهشها در این زمینه به سرعت درحال رشد میباشد. نتایج ما نشان دهنده اثرات سوء افسردگی مادر بر تکامل و عملکرد سیستم ایمنی جنین است. این نتایج با یافتههای ایمنولوژیک نوزادان نارس و کم وزن هم خوانی دارد.
احمد عامری، جمشید انصاری، مجید مختاری، علی چهرئی،
دوره 9، شماره 4 - ( 10-1385 )
چکیده
مقدمه: رادیوتراپی سرطان پستان باعث افزایش کنترل موضعی و به دنبال آن افزایش میزان بقاء میشود. در عین حال این رادیوتراپی دارای عوارضی بر روی ریه میباشد که در روشهای مختلف درمان ممکن است با هم متفاوت باشند. تستهای عملکرد ریوی و میزان اشباع اکسیژن محیطی معیاری برای سنجش این عوارض میباشند. در این بررسی عوارض دو روش رادیوتراپی مورد مقایسه قرار گرفته است. روش کار: در این مطالعه کار آزمایی بالینی 51 بیمار مبتلا به سرطان پستان مرحله II و III (بر اساس مرحله بندی TNM ) که تحت عمل جراحی ماستکتومی رادیکال تغییر یافته قرار گرفته و جهت رادیوتراپی تکمیلی به بیمارستان امام حسین مراجعه کرده بودند، به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. در یک گروه رادیوتراپی با سه فیلد و در گروه دیگر با چهار فیلد انجام شد. بیماران دوز کلی 5000-4800 سانتیگری را دریافت کردند . برای بیماران تستهای عملکرد ریوی و درصد اشباع اکسیژن محیطی (پایه و بعد از فعالیت) یک بار بلافاصله قبل از رادیوتراپی و سپس یک ماه و سه ماه پس از پایان رادیوتراپی انجام شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمونهای آماری مربع کای، تی دانش آموزی و من ویتنی یو استفاده شد. نتایج: مقایسه FEV1 ، FVC و در دو گروه نشان میدهد که این شاخصها یک ماه و سه ماه پس از پایان رادیوتراپی با هم تفاوت معنیداری نداشته است. همچنین در کلیه موارد میزان FEV1 ، FVC و یک ماه پس از پایان رادیوتراپی نسبت به میزان پایه تغییر معنیداری پیدا نکرده ولی میزان FEV1 و FVC سه ماه پس از رادیوتراپی نسبت به میزان پایه تغییر معنی داری (به ترتیب 001/0 p< و 006/0 p<) داشته است. کاهش درصد اشباع اکسیژن محیطی نیز نه تفاوتی معنیدار در بین دو گروه بعد از درمان رادیوتراپی داشته و نه در کلیه بیماران قبل و بعد از رادیوتراپی کاهش معنیدار پیدا کرده است. نتیجهگیری: رادیوتراپی بستر پستان و غدد لنفاوی منطقهای باعث ایجاد اختلال در تستهای فعالیت ریوی میشود. اما در مقایسه دو گروه با دو تکنیک سه فیلد و چهار فیلد این عوارض با هم تفاوتی ندارد.
سلیمان زند، هادی حسنخانی، پروین سلطانی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده
مقدمه: نارسایی مزمن کلیه یک مشکل بهداشتی مهم است و هر ساله بر تعداد مبتلایان به این بیماری افزوده میشود. در صورت بروز نارسایی غیر قابل برگشت کلیه، بیماران باید به صورت دائمی همودیالیز شوند. با توجه به این که دیالیز ناکافی سبب افزایش مرگ و میر میشود تعیین کفایت همودیالیز و ارتقای آن در این بیماران از اهمیت بسیاری بر خوردار است. بنابر این مطالعه حاضر با هدف تعیین کفایت دیالیز در بیماران بخش دیالیز بیمارستان ولی عصر اراک در سال 1383 طراحی شده است. روش کار: این پژوهش، یک مطالعه مقطعی- تحلیلی میباشد که بر روی 103 بیمار بستری تحت دیالیز بیمارستان ولی عصر اراک انجام گرفته است. در این پژوهش اطلاعات بر اساس اندازهگیری وزن، فشار خون (قبل و بعد از دیالیز)، مدت دیالیز و انجام آزمایشهای BUN و Crخون قبل از وصل کردن بیمار به دستگاه و در فاصله 5 دقیقه پس از خاموش کردن پمپ، از مسیر شریان و بلافاصله قبل از شروع دیالیز نوبت بعد، جمعآوری شد و با استفاده از آزمونهای آماری تی و همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: میزان متوسط KT/V 14/0± 58/0، میانگین سرعت کاتابولیک پروتئین (nPCR)11/0±36/0گرم بر کیلوگرم در روز و میزان متوسط غلظت متوسط زمانی اوره (TAC) 14± 3/43 میلی گرم بر دسی لیتر بود که تفاوت معنیدار آماری با میزان استاندارد داشت (05/0>p) KT/V.زنان18 /0± 49/0و مردان 10/0±47/0 بود و بین KT/V بیماران با توجه به جنسیت آنها اختلاف معنیدار دیده شد (03/0p<). همچنین بین تحصیلات و KT/V, TAC و تعداد دفعات دیالیز در هفته رابطه خطی مثبت وجود داشت. نتیجه گیری: با توجه به بی کفایتی همودیالیز در تقریباً 80 درصد بیماران و پایین بودن شاخصهای کفایت همودیالیز از میزان استاندارد، پیشنهاد میشود ضمن ارزیابی کفایت دیالیز بیماران به صورت دورهای، مطالعهای دیگر نیز جهت بررسی علت عدم کفایت همودیالیز در این مرکز انجام شود .
بهمن صالحی، سعید جعفری، فردین فرجی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده
مقدمه: افسردگی یکی از شایعترین بیماریهای اعصاب و روان و یک اختلال خلقی شایع است که در اتیولوژی آن علاوه بر نقش نوروترانسمیترهای مختلف و رویدادهای زندگی، اخیراً استرسورهای درونی مثل سطح سرمی کلسترول، تری گلیسیرید، قند و فاکتورهای انعقادی را هم دخیل دانستهاند. هدف این پژوهش تعیین ارتباط بین اختلال افسردگی اساسی و سطح سرمی کلسترول میباشد. روش کار: این طرح یک مطالعه مورد- شاهدی است که در سال 1385 انجام شد. گروه مورد 62 نفر از بیمـاران دچار افسردگی اساسی مراجعه کننده به مرکز درمــانی روان پزشکی شهید هاشمی سنجانی بودند و گروه شــاهد از بین بیمـاران بخـش گوش و حلق و بینی بیمارستان امیرکبیر اراک انتخاب شدند. دو گروه از نظر تعداد، سن، جنس و تحصیلات با هم همسان سازی شدند. از تمامی افراد 5 سی سی نمونه خون در حالت ناشتا گرفته و سطح سرمی کلسترول آنها تعیین شد. با تعیین سطح کلسترول دو گروه، دادهها از طریق آزمون کی- اس و من ویتنی یو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج : میانگین سن افراد شرکت کننده در دو گروه 9/9±5/35 سال بود. 77 درصد از افراد شرکت کننده در طرح زن و 23 درصد مرد بودند. 2/67 درصد متأهل، 8/25 درصد مجرد و 5/6 درصد مطلقه بودند. مقایسه میانگین سطح سرمی کلسترول در گروه مورد (6/47±6/215میلی گرم در دسی لیتر) و گروه شاهد (2/31 1/183میلی گرم بر دسی لیتر) نشان داد که افراد گروه مورد، کلسترول بالاتری نسبت به گروه شاهد داشتند(05/0p<). نتیجهگیری: همان طور که نتایج این طرح نشان داد میانگین سطح کلسترول در گروهی که افسردگی داشتند بیشتر از گروه شاهد بود. لذا میتوان گفت که کلسترول سرم به عنوان یک استرسور درونی مرتبط با افسردگی مطرح است و بهتر است افرادی که سطح کلسترول آنها بالا میباشد از نظر علایم افسردگی مورد بررسی قرار گیرند.
مهسا یوسفی نیا، احمد امانی،
دوره 10، شماره 2 - ( 4-1386 )
چکیده
مقدمه: هایپرلیپیدمی یکی از عوامل خطر اصلی ایجاد بیماریهای قلبی عروقی محسوب میشود. این مطالعه با هدف بررسی لیپیدها بر حسب جنس و محل سکونت در مناطق شهری و روستایی شهرستان اراک انجام شد تا بتوان با شناخت وضعیت موجود در کنترل بیماریهای قلبی عروقی تلاش کرد. روش کار: این تحقیق یک مطالعه مقطعی- تحلیلی از فاز اول برنامه قلب سالم میباشد که در شهرستان اراک انجام شد. روش نمونهگیری خوشهای تصادفی بود. ابزار مطالعه پرسشنامهای بود که علاوه براطلاعات دموگرافیک حاوی نتایج پاراکلنیکی (کلسترول تام ، LDL-c ، HDL-c ، تری گلیسرید) بود. در تحلیل اطلاعات از آزمون آماری تی دانش آموزی کولموگروف اسمیرنوف، من ویتنی و کای دو استفاده شد. نتایج: از 4303 نفر افراد بالای 30سال ، 6/51 درصد زن بودند. اختلال کلسترول تام، LDL-c و HDL-c در زنان بیشتر از مردان بود (05/0 p<) و اختلال تری گلیسرید در مردان و زنان تفاوت معنیداری نداشت. افزایش لیپیدها بین شهر و روستا تفاوت معنیداری داشت به طوری که اختلال کلسترول تام و LDL-c در افراد ساکن روستا و اختلال تری گلیسرید در افراد ساکن شهر بیشتر بود(0001/0p<). نتیجه گیری: شیوع بالای اختلال لیپیدها در جامعه مورد بررسی میتواند به شیوه نادرست زندگی، تغذیه نامناسب و کمبود فعالیت فیزیکی در این مناطق مربوط باشد، بنابراین با تغییر شیوه زندگی میتوان شیوع این اختلال و به دنبال آن بیماریهای قلبی عروقی را کاهش داد.
بهمن صالحی، محمد رضا رضوانفر، فائره شیریان،
دوره 10، شماره 3 - ( 4-1386 )
چکیده
مقدمه: افسردگی یکی از اختلالات شایع خلقی است که علاوه بر نوروترانسمیترها و رویدادهای مختلف زندگی، استرسورهای مختلف درونی چون کلسترول، تری گلیسرید، قند و سایر فاکتورهای خونی نیز در ایجاد آن نقش دارند. با توجه به مطرح بودن هایپرگلیسمی به عنوان یکی از عوامل محتمل در ایجاد این ارتباط و با توجه به تناقض در مطالعات انجام گرفته در این زمینه، ما در این مطالعه بر آن شدیم تا به تعیین ارتباط بین سطوح متفاوت بیوشیمیایی HbA1C (هموگلوبین A1C) و افسردگی اساسی بپردازیم. روش کار: این مطالعه از نوع مقطعی - تحلیلی است که در آن 134 نفر به صورت تصادفی ساده از میان افراد مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به بیمارستان ولیعصر(عج) اراک انتخاب شدند. این بیماران براساس نتیجه HbA1C بدو ورود به مطالعه به دو گروه تقسیم شدند: گروهی که HbA1C کمتر از 7 درصد داشتند (نفر 55 = A) و گروهی که HbA1C بیشتر و مساوی 7 درصد داشتند (نفر 79 = B). سپس میزان افسردگی این افراد ارزیابی شده و این نتایج با استفاده آزمونهای کای دو و من- ویتنی یو مورد مطالعه آماری قرار گرفتند. نتایج: نتایج نشان دادند که 40 درصد از افراد افسرده، HbA1C زیر7 درصد و 60 درصد آنها HbA1C بیشتر و مساوی 7 درصد داشتند و بین HbA1C و افسردگی ارتباط معنیدار به دست نیامد. این در حالی است که بین طول مدت ابتلاء به دیابت، مصرف انسولین و ابتلاء همزمان به هایپرتانسیون با افسردگی اساسی ارتباط معنیداری وجود داشت. نتیجهگیری: با توجه به نتایج مطالعه به نظر میرسد که عدم کنترل دیابت و در نتیجه افزایش قند خون، به عنوان عامل زمینهای در ایجاد افسردگی در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 شرکت کننده در مطالعه حاضر مطرح نمیباشد.
علیرضا رضایی اشتیانی، فردین فرجی، مهدی مقدسی، شادی پیراسته، افسون طلائی زنجانی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده
مقدمه: رابطه بین مولتیپل اسکلروز(MS) و سردرد به خوبی شناخته نشده است. مطالعات مختلفی که رابطه بین این دو را بررسی کردهاند نتایج متفاوتی در برداشتهاند. لذا بر آن شدیم تا در این مطالعه به بررسی رابطه سردردهای اولیه و MS در بیماران ایرانی مبتلا به MS بپردازیم. روش کار: در این مطالعه کوهورت تاریخی، 117 مورد از بیماران مبتلا به MS بالینی قطعی، در گروه مورد و351 نفر از افراد سالم در گروه کنترل قرار گرفتند. شیوع سردردهای اولیه در دو گروه براساس پرسشنامهای که توسط پزشک معاینه کننده تکمیل میشد مورد ارزیابی قرار گرفت. متغیرهای مورد بررسی عبارت بودند از: سن، جنس، نوع MS ، درجه ناتوانیEDSS، مدت بیماری MS ، داروی مورد مصرف و خصوصیات سردرد براساس معیارهای انجمن بین ا لمللی سردرد (IHS). برای آنالیز آماری از آزمون های کای دو، تست تی و تست دقیق فیشر، همبستگی و رگرسیون خطی استفاده شد. نتایج: در این مطالعه، 8/53 درصد از افراد مبتلا به MS و 4/27 درصد از افراد گروه کنترل، سردرد مزمن داشتند(0001/0=p). فراوانی سردرد میگرن و سردرد تنشی در بیماران مبتلا به MS به ترتیب 01/73 درصد و 98/26 درصد و در گروه کنترل به ترتیب 6/40 درصد و 7/58 درصد بود. همچنین بین نوع عودکننده - فروکش کنندهMS (RR) و سردرد میگرن ارتباطی معنی دار وجود داشت(0001/0=p). سردرد با مصرف اینترفرون و مدت بیماری و درجه EDSS ارتباطی نداشت(05/0
فتح الله محقق، احمد همتا، سید محمد علی شریعت زاده،
دوره 11، شماره 2 - ( 4-1387 )
چکیده
مقدمه: براساس آخرین بررسیهای آماری و اپیدمیولوژیک در ایران بعد از بیماریهای قلبی و عروقی و حوادث، سرطانها سومین عامل مرگ و میر به حساب میآیند. در چنین شرایطی برنامهریزی کنترل سرطانها یک ضرورت بهداشتی کشور میباشد. در این رابطه فعالیت ثبت سرطانها به عنوان جزء اساسی برنامه کنترل سرطان مطرح است زیرا اطلاعات حاصل از آن در حوزههای گوناگون از جمله بررسیهای اتیولوژیک، برنامهریزیهای بهداشتی برای پیشگیری در سطوح اولیه و ثانویه و درمانهای مراقبتی بیماران، کاربرد فراگیری دارد. روش کار: در این پژوهش توصیفی با توجه به گزارش کشوری ثبت موارد سرطانها در سالهای گذشته، آمار مختلف سرطانها در سالهای 1385-1380 در استان مرکزی از مرکز بهداشت استان مرکزی تهیه و مورد بررسی قرار داده شد. در این رابطه اطلاعات دموگرافیک، شیوع و بروز سرطانها، سرطانهای شایع در گروههای جنسی مختلف و زمینههای مطالعات اپیدمیولوژیک تعیین گردید . نتایج: در این پژوهش مشخص گردید که ده سرطان شایع در بین زنان ساکن در استان مرکزی به ترتیب عبارتند از: 1- پستان 2- پوست 3- معده 4- کولورکتال 5- ریه 6- رحم 7- مثانه 8- لمفوما 9- تیروئید 10- مری. همچنین ده سرطان شایع بین مردان ساکن استان مرکزی عبارت بودند از: 1- پوست 2- مثانه 3- معده 4- ریه 5- پروستات 6- کولورکتال 7- مری 8- لمفوما 9- بیضه 10- کیسه صفرا. نتیجه گیری: در این پژوهش علاوه بر تعیین ده سرطان شایع در استان مرکزی براساس جنسیت، شایعترین سرطانها در زنان و مردان ساکن استان مرکزی با ده سرطان شایع درکشور مقایسه شد که بیان کننده آن بود که در برخی از سالها فراوانی شماری از سرطانها در استان با آمار کشوری تطبیق نمیکند و این مسئله با توجه به عوامل مختلف محیطی و اپیدمیولوژیکی تقریبا توجیه پذیر میباشد.
محبوبه سحادی هزاوه، بهمن صالحی، بهمن مشفقی،
دوره 11، شماره 3 - ( 7-1387 )
چکیده
مقدمه: سرطان پستان شایعترین نوع سرطان در میان زنان میباشد. از بین روشهای درمان افسردگی در سرطان میتوان به دارودرمانی و شناخت درمانی اشاره نمود. این مطالعه با هدف مقایسه تأثیر دارودرمانی ودارو-شناخت درمانی در کاهش افسردگی زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شده است. روش کار: این پژوهش یک کارآزمایی بالینی است. 78 زن مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به بخش و کلینیک انکولوژی بیمارستان ولیعصر به روش آسان انتخاب شدند که با استفاده از تست افسردگی بک 42 نفر از آنان با تشخیص افسردگی به عنوان نمونه های پژوهش انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه مداخله و شاهد تقسیم گردیدند. هر دو گروه داروی ضد افسردگی را دریافت نمودند اما گروه مداخله علاوه بر دارو درمانی در جلسات شناخت درمانی نیز شرکت نمود. در هر دو گروه پس از 6 ماه، افسردگی مجدداً بررسی گردید. تجزیه و تحلیل اطلاعات توسط SPSS با استفاده از آزمونهای آماری تی مستقل و زوج صورت گرفت. نتایج: در این پژوهش میانگین نمره افسردگی قبل از درمان بین دو گروه مداخله و شاهد تفاوت معنیداری نداشت. همچنین بین میانگین نمره افسردگی قبل و بعد از درمان در گروه شاهد تفاوت معنیداری وجودنداشت اما میانگین نمره افسردگی گروه مداخله قبل و پس از درمان دارای تفاوت معنیدار بود(05/0>p). مقایسه میانگین نمره افسردگی پس از درمان در گروه مداخله و گروه شاهد تفاوت معنی داری را نشان داد. نتیجه گیری: در مطالعه حاضر شناخت درمانی کاهش معنی داری را در نمره افسردگی گروه مداخله ایجاد نمود.
حسین سرمدیان، نادر زرین فر، علی فانی، فاطمه مرجان موسوی، فرشیده دیدگر، محسن خاکی، آزاده محمد باقری، مریم کریمی،
دوره 11، شماره 3 - ( 7-1387 )
چکیده
مقدمه: مترونیدازول عملکرد آنتی باکتریال و ضد انگلی دارد. همچنین در درمان بیماریهای التهابی روده مثل کرون نیز کار برد دارد. اثر مترونیدازول بر روی چربی های خون انسان به صورت کاهش سطح LDL وVLDI و افزایش سطح HDL قابل بررسی میباشد. با توجه به این که چربی خون بالا میتواند منجربه بیماریهای مرگباری همچون بیماری عروق کرونر شود، ضرورت بررسی اثر این دارو روی هایپر لیپیدمی مشخص میشود. روش کار: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی سه سوکور بر روی 100 نفر داوطلب 65-25 ساله مبتلا به هایپرلیپیدمی و بدون هیچگونه عامل خطر انجام شده است. نمونهها در دو گروه 50 نفری قرارگرفتهاند.گروه اول مترونیدازول را 500 میلیگرم دو بار در روز به مدت ده روز و گروه دوم پلاسبو را با همان دوز دریافت کردهاند. لیپیدهای سرم آنها قبل و بعد از مصرف دارو سنجیده و سپس دادهها با نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شد. نتایج: میزان کل کلسترول،LDL و تری گلیسرید در گروهی که مترونیدازول دریافت کرده بودند، به طور معنی داری از گروهی که فقط پلاسبو دریافت کرده بودند، کمتر بود و میزان HDL نیز در گروه مصرف کننده مترونیدازول به طور معنیداری بالاتر از گروه دریافت کننده پلاسبو بود. نتیجه گیری: چون تأثیرمترونیدازول درپایین آوردن لیپیدهای مضرخون وافزایش لیپیدمفیدخون قابل توجه و معنیدار است، شاید بتوان از این دارو با این کاربرد استفاده نمود. البته مطالعات وسیع تری به صورت متا آنالیز لازم است تا این اثر به صورت معتبرتر ارائه گردد.
محمدرضا بیاتیانی، فاطمه سیف، محمدجواد طهماسبی بیرگانی، منصور انصاری، امیر سهرابی، فخری السادات حسینی،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1387 )
چکیده
چکیده مقدمه: پرتودرمانی یکی از راههای درمان سرطان است. دوز تجویز شده برای هر جلسه رادیوتراپی بر اساس حساسیت رادیوبیولوژیکی بافت سرطانی و بافتهای سالم در نظر گرفته میشود. از جمله عوامل تاثیر گذار بر حساسیت بافتها، عوامل ویروسی هستند. این پژوهش با هدف تعیین تاثیر تابش اشعه یونیزان کبالت 60 بر حساسیت پرتوی سلولهای سرطانی آغشته به مولد بیماری سرخک انجام گردید. روش کار: در این تحقیق به صورت کیفی و تجربی، حساسیت پرتوی سلولهای هلا مورد بررسی قرار گرفت. جهت انجام تحقیق سلولها را در دو گروه شاهد و آزمایش در چاهکهای شش تایی کشت داده و بازده کشت آنها محاسبه گردید. سپس مقدار 100 میکرولیتر ویروس سرخک را به روش ترقیق سازی موازی به نسبتهای مختلف در محیط کشت گروه آزمایش تلقیح نموده و پس از رشد و پاساژ سلولی، محیطهای کشت شاهد و آزمایش در معرض تابش 2 گری اشعه گامای کبالت 60 قرار داده شدند. نتایج: مرگ سلولی پس از دریافت اشعه در غلظتهای کم آغشتگی به ویروس سرخک، 5 تا 7 درصد، در غلظتهای متوسط 15 تا 20 درصد و در غلظتهای بالا 50 تا 65 درصد افزایش نشان داد. نتیجه گیری: وجود بیماری ویروسی در بافتهای درگیر با سرطان، حساسیت پرتوی سلولهای سرطانی را افزایش میدهد. این یافته نشان میدهد که در تجویز دوز اشعه در جلسات رادیوتراپی باید به محیط دریافت کننده اشعه از لحاظ درگیر بودن با بیماریهای غیر سرطانی نیز توجه شود.
محبوبه سجادی هزاوه، مژگان خادمی،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1388 )
چکیده
مقدمه: سرطان پستان، شایعترین سرطان در خانمها و دومین علت مرگ در زنان 55-35 ساله است. اداره موفق این بیمـاران و مراقبت کنندگان خانوادگی آنان نیـازمند درک جامـع از تجـارب آنـان میباشد. هدف از این مطالعه توصیف و تبیین ساختار و ماهیت تجارب مبتلایان به سرطان پستان میباشد. روش کار: در طی یک مطالعه کیفی (پدیدار شناسی) پس از اخذ مجوز های لازم به بیمارستان ولی عصر اراک مراجعه و نمونهگیری به روش مبتنی بر هدف انجام شد و تا اشباع اطلاعات تعداد نمونه به 22 نفر (بیمار، خانواده و تیم درمان) رسید. جهت گردآوری دادهها از مصاحبه عمیق استفاده شد. کلیه مصـاحبهها ضبط و پس از پیاده نمودن به روش پارسی تفسیر گردید. در این تحقیق تلاش شد تـا بـراساس معیارهای موثق بودن دادههای کیفی و تجـزیه وتحلیل آنها عمل گردد. نتایج: تجارب بیماران مبتلا به سرطان پستان و افراد درگیر در این بیماری در چهار مفهوم محوری تاخیر در تشخیص و درمان، عدم پذیرش درمان، غوطه وری در رنج (واکنشهای عاطفی به بیماری، مواجهه با پیآمدهای درمان، مواجهه با سیستم درمان و مراقبت ناکارآمد و اختلال در زندگی روزانه خانواده) و حرکت به سوی زندگی طبیعی منعکس گردیده است. نتیجه گیری: آگاهی درمانگران از تجارب شرکت کنندگان به آنان شناختی میدهد تا نقش خود را در مواجهه با بیماران مبتلا به سرطان پستان به نحو مناسبتری ایفا نمایند. این یافتهها همچنین بر ضرورت تغییر جهت از درمان انتهایی به تشخیص زودرس و اختصاص منابع جهت حمایت از این بیماران تاکید مینمایند.
شیما چهریی، بهمن صالحی،
دوره 12، شماره 2 - ( 7-1388 )
چکیده
مقدمه: پاسخ سمپاتیکی پوست یک تکنیک الکترو فیزیولوژیک و یک فرآیند مرکزی پلی سیناپتیک میباشد. در اختلالات خلقی تغییراتی در قشر مغز و همچنین اختلالاتی مرتبط با عمل هیپوتالاموس، سیستم لیمبیک و هستههای قاعدهای مشاهده میشود. لذا در این تحقیق تغییرات پاسخ سمپاتیکی پوست در افراد مبتلا به افسردگی، مانیا و افراد سالم مقایسه شد. روش کار: در این مطالعه تحلیلی - مقطعی 35 نفر افراد مبتلا به افسردگی و 35 نفر مبتلا به مانیا براساس معیارهای راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات خلقی 4 براساس تشخیص روانپزشک و به صورت تصادفی ساده و 35 نفر فرد سالم از میان مردان و زنان داوطلب جامعه انتخاب شدند. روش نمونه گیری به صورت آسان بود. ثبت نوسانات پاسخ سمپاتیکی پوست توسط دستگاه فیزیوگراف انجام شد. الکترود محرک بر روی انگشت میانی دست چپ قرار گرفت و 5 پاسخ سمپاتیکی در هر یک از نمونهها ثبت گردید. میانگین شدت پاسخ، مدت پاسخ و زمان پاسخ دهی در سه گروه محاسبه و مقایسه گردید. نتایج : میانگین زمان نهفته در گروه کنترل، مانیا و افسرده به لحاظ آماری اختلاف معنیداری نداشت. در بررسی میانگین مدت زمان تداوم پاسخ نیز در سه گروه اختلاف آماری معنیداری مشاهده نشد. میانگین شدت پاسخ در هر سه گروه نیز فاقد اختلاف آماری معنیدار بود. نتیجه گیری: یافتههای این مطالعه به طور غیرمستقیم مطرح کننده عدم دخالت هیپوتالاموس در تعدیل پاسخهای سمپاتیکی پوست میباشد.
نورالسادات کریمان،
دوره 12، شماره 2 - ( 7-1388 )
چکیده
مقدمه: سرطان گردن رحم یک بیماری قابل پیشگیری است و کشف علل بیماری باعث شناسائی روشهای پیشگیری از آن بیماری میشود. تحقیقات محدودی در رابطه با مقاربت در دوران قاعدگی و سرطان گردن رحم در کشور انجام شده است، این تحقیق به منظور پاسخ به این فرضیه علمی که آیا بین مقاربت در دوران قاعدگی و ابتلاء به سرطان گردم رحم ارتباطی وجود دارد یا خیر؟ برروی خانمهای مراجعه کننده به مراکز آموزشی - درمانی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در سال 1386- 87 انجام شد. روش کار: مطالعه به روش تحلیلی موردی - شاهدی برروی 100 نفر خانم مبتلا به سرطان گردن رحم (گروه مورد) و 100 نفر خانم سالم (گروه شاهد) صورت پذیرفت. کلیه نمونهها مسلمان، ایرانیالاصل و ساکن ایران بوده، سابقه رادیوتراپی و رادیولوژیهای مکرر لگنی نداشته و الکل مصرف نمیکردند و گروه شاهد به لحاظ سن، سن اولین ازدواج (اولین مقاربت)، سن اولین زایمان، تعداد زایمان و نوع زایمان همسان با گروه مورد انتخاب شد. اطلاعات از طریق مصاحبه ساختار یافته گردآوری و توسط آزمون کای دو و رگرسیون لجستیک تجزیه و تحلیل گردید. نتایج: 40 درصد گروه مورد و 10 درصد نمونههای شاهد در دوران قاعدگی مقاربت داشتند. سابقه مقاربت در دوران قاعدگی در زنان مبتلا به سرطان گردن رحم 6 برابر زنان سالم بود (9/12-7/2=CI، 0/6=odds ratio، 0001/0p<). نتیجهگیری: انجام مقاربت در دوران قاعدگی احتمال ابتلاء به سرطان گردن رحم را افزایش میدهد. تحقیق برای یافتن بهترین روش آموزشی جهت پیشگیری از این بیماری توصیه می شود
سید محمد علی شریعت زاده، احمد همتا، ملک سلیمانی، زهرا رسولی،
دوره 12، شماره 2 - ( 7-1388 )
چکیده
مقدمه: سرطان پوست یکی از مهمترین و شایعترین سرطانهای رایج در جهان است. این بیماری رتبه اول در بین مردان و رتبه دوم در بین زنان را به خود اختصاص داده است. این مطالعه با هدف تعیین تغییرات کروموزومی ایجاد شده در بروز سرطان پوست القایی در موش های صحرایی صورت گرفت.
روش کار:در این پژوهش بنیادی، 20 موش صحرایی نژاد اسپراگودالی به طور تصادفی به دو گروه مساوی آزمایش و کنترل تقسیم شدند. در گروه آزمایش با استفاده از تزریق زیر جلدی 5/2 میلی گرم ماده کاسینوژنیک 7و12 دی متیل بنزآلفاآنتراسن ایجاد سرطان پوست شد. تومورهای ایجاد شده در گروههای مورد آزمایش به محیط کشت منتقل و کروموزومهای متافازی تهیه گردید. سپس رنگ آمیزی باندینگ انجام گرفت و ژنهای مستقر در آنها شناسائی گردید. همچنین از روش مقایسه ژنومیک جهت تعمیم نقش احتمالی آنها به انسان استفاده شد. روشهای هسیتوپاتولوژی و ایمنوهیستوشیمی برای شناسائی و تعیین مراحل توموری به کار گرفته شد.
نتایج: بیشترین و مشترک ترین تغییرات کروموزومی در بین مجموعههای کروموزومی مطالعه شده به ثبت رسید چنانچه افزایش عددی در کروموزومهای شماره 1، 15و 17 و کاهش عددی در کروموزومهای شماره 1، 7، 10 و 15 مشاهده شد. علاوه بر این، تغییرات ساختاری از جمله حذف در کروموزومهای شماره 1، 4،8 ، 9 ، 10، 15 و 17 و اضافه شدگی در کروموزوم 15 مشاهده گردید.
نتیجه گیری: پیشبینی میگردد ژنهای CST6، PRKCDBP، PTCH1، DKK3،BRMS1، CDKN1C، CD81، DMP1، CDKN2B ، EEF1A1 ، HRAS، CASP2 و KLF4 در بروز سرطان پوست دخالت دارند.
محمود رضا باغی نیا، فتح اله محقق، محمد رفیعی،
دوره 12، شماره 3 - ( 8-1388 )
چکیده
مقدمه: سرطان پروستات شایعترین بدخیمی در مردان آمریکایی و شایعترین بدخیمی پس از پوست در مردان میباشد. هدف از این پژوهش مقایسه مشخصات دموگرافیک بیماران مبتلا به کانسرپروستات پیشرفته تحت درمان ارکیکتومی جراحی و مدیکال میباشد. روش کار: این مطالعه به صورت مقطعی- تحلیلی گذشتهنگر روی 53 بیمار مرد با بیماری کانسر پروستات پیشرفته موضعی و متاستاتیک (مراحل 3-4) که جهت انجام درمان ادجوانت شیمی درمانی و یا پرتو درمانی به بخش انکولوژی بیمارستان بوعلی در همدان و بیمارستان ولی عصر اراک طی سالهای 82 تا 86 مراجعه کرده بودند انجام گرفت. مشخصات دموگرافیک از نظر سن، مرحله بیماری، وضعیت فرهنگی، محل زندگی، وضعیت اجتماعی - اقتصادی و پذیرش نوع درمان بیماران مبتلا به کانسر پروستات پیشرفته تحت درمان ارکیکتومی جراحی و مدیکال (هورمون تراپی) مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت. نتایج: اختلاف معنیداری بین میانگین سنی افراد ارکیکتومی شده و گیرندگان هورمون وجود داشت(007/0=p). همچنین توزیع وضیت اجتماعی- اقتصادی در دو گروه متفاوت بود(025/0=p). توزیع مرحله بیماری، سطوح فرهنگی و محل سکونت در دو گروه درمانی یکسان بود (به ترتیب 207/0=p، 617/0=p و 272/0=p). نتیجه گیری: افراد تمایل کمتری به انجام ارکیکتومی نسبت به هورمون تراپی دارند. همچنین در وضعیت اجتماعی - اقتصادی بهتر و سنین بالاتر تمایل بیشتری در پذیرش ارکیکتومی به طریق جراحی وجود دارد.