جستجو در مقالات منتشر شده


41 نتیجه برای مرادی

محبت جمهیری، زینب حفیظی بارجین، مجتبی قبادی، علی مرادی، فاطمه صفری،
دوره 20، شماره 4 - ( تیرماه 1396 1396 )
چکیده

چکیده

زمینه و هدف: استرس اکسیداتیو نقش مهمی در پاتوژنز هیپرتروفی قلبی ناشی از هیپرتانسیون دارد. گیاهان منبع غنی از ترکیبات آنتی اکسیدانی هستند. تیمول یک فنل مونوترپن طبیعی است که در برخی گیاهان به وفور یافت میشود و اثرات بیولوژیک متعددی را نشان میدهد. هدف از مطالعهی حاضر بررسی اثر تیمول بر فعالیت آنزیم آنتی اکسیدان کاتالاز، سطح مالون دی آلدئید (MDA) و میزان فعالیت خنثی سازی رادیکالDPPH  )2 2-دی فنیل 1-پیکریل-هیدرازیل) به دنبال هیپرتروفی بطن چپ در موشهای صحرایی بود.

مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، حیوانات به موشهای هیپرتروف شده بدون درمان(گروه H) و موشهای هیپرتروف پیش درمان شده با تیمول با دوزهای روزانه 25 و 50 میلیگرم بر کیلوگرم تقسیم شدند(به ترتیب گروههای Thy25+H و Thy50+H). حیوانات دست نخورده به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدند(Ctl). به منظور القای هیپرتروفی بطن چپ، حیوانات تحت تنگی آئورت شکمی قرار گرفتند. فعالیت سرمی کاتالاز، سطح MDA و میزان فعالیت خنثی سازی رادیکال DPPH طبق روشهای بیوشیمایی تعیین گردید.

یافتهها: فعالیت کاتالاز در گروههای Thy25+H و Thy50+H، به طور قابل توجهی در سرم افزایش یافت vs. H)01/0(p<. علاوه بر این، سطح MDA سرمی در گروههای Thy25+H و Thy50+H در مقایسه با گروه H به طور معنیداری کاهش یافت(به ترتیب05/0 p<و 001/0p<). میزان خنثیسازی رادیکال آزادDPPH  نیز در گروههای Thy25+H و Thy50+H نسبت به گروه H افزایش معنیداری را نشان داد(به ترتیب05/0 p<و 001/0p<).

نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان میدهد که تیمول به عنوان یک آنتیاکسیدان سبب به وجود آمدن اثرات کاردیوپروتکتیو میشود و همچنین با افزایش ظرفیت آنتی اکسیدانی از هیپرتروفی بطن چپ جلوگیری مینماید.


حجت عنبرا، حسن مروتی، مسعود ادیب مرادی، رسول شهروز،
دوره 20، شماره 7 - ( مهرماه 1396 1396 )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: فنیل ­هیدرازین اکسیدانتی قوی است که اثرات سمی بسیاری نظیر تغییرات بیوشیمیایی و بافتی­ قلب را موجب می­ گردد. هدف از مطالعه حاضر، ارزیابی اثرات ژل­ رویال و ویتامین C در برابر سمیت قلبی ناشی از فنیل­ هیدرازین در موش بود.
مواد و روش ها: موش­ های نر بالغ به صورت تصادفی به هشت گروه هشت تایی تقسیم شدند. چهار گروه از موش ­ها فنیل­ هیدرازین را به میزان 60 میلی­ گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به­ صورت داخل­صفاقی هر 48 ساعت به­ مدت 35 روز دریافت نمودند. به سه گروه از گروه­ های فوق چهار ساعت قبل از تزریق فنیل­هیدرازین به ترتیب ویتامین C به میزان 250 میلی­گرم بر کیلوگرم به­صورت داخل­­صفاقی، ژل­ رویال به میزان 100 میلی­ گرم بر کیلوگرم به­ صورت خوراکی و نیز ژل­ رویال و ویتامین C به صورت همزمان با دوزهای مشابه تجویز گردید. گروه شاهد و گروه­ هایی که تنها ویتامین C، ژل­رویال و ویتامین C و ژل­رویال را به صورت همزمان دریافت می ­نمودند نیز در نظر گرفته شدند.
یافته­ ها: ژل­رویال و ویتامین C سطح سرمی مالون­دی­آلدئید و کراتین­کیناز-MB را که در اثر فنیل­ هیدرازین افزایش یافته بود به شکل معنی­ داری (05/0p<) کاهش داد. هم­ چنین، ویتامین C و ژل­ رویال، ظرفیت آنتی­اکسیدانت تام و سوپراکسید دیسموتاز سرمی را که در اثر مصرف فنیل هیدرازین کاهش یافته بود افزایش داد. ژل­رویال و ویتامین C آسیب­های بافتی مانند ادم منتشر،
خون­ریزی، احتقان گلبول­ های قرمز، اگزودای هیالینی، نکروز و فیبروزی شدن بافتی ناشی از فنیل هیدرازین را در بافت قلب تعدیل نمود.

نتیجه­ گیری: به نظر می­ رسد ژل­ رویال و ویتامین C می­توانند سمیت قلبی ناشی از فنیل­هیدرازین در موش را به واسطه مهار­ واکنش ­های­ اکسیداتیو کاهش دهند.
 
داریوش مرادی فارسانی، خسرو نقیبی، زهرا رضایی نژاد،
دوره 20، شماره 7 - ( مهرماه 1396 1396 )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: در مورد کنترل درد بعد از عمل هنوز اجماع نظر وجود ندارد و تحقیقات در این زمینه ادامه دارد. هدف این مطالعه مقایسه تأثیر دو داروی دگزامتازون و استامینوفن تزریقی در تسکین درد پس از جراحی آب مروارید به روش بی حسی موضعی و مقایسه آن­ها با گروه شاهد بود.
مواد و روش­ها: در یک مطالعه کارآزمایی بالینی، 120 بیمار تحت عمل جراحی آب مروارید با آرام­بخشی و بیهوشی موضعی انتخاب و در سه گروه برابر تقسیم شدند. 10 دقیقه قبل از پایان عمل، گروه اول 01/0 میلی گرم بر کیلوگرم دگزامتازون، گروه دوم 15 میلی گرم بر کیلوگرم استامینوفن و گروه سوم با حجم مشابه نرمال سالین به عنوان دارونما، دریافت نمودند. شدت درد و میزان داروی مسکن مصرفی اضافه در طی عمل و ریکاوری در سه گروه ارزیابی و مقایسه شد.
یافته ها: در سه گروه دریافت کننده استامینوفن، دگزامتازون و دارونما به ترتیب 6، 10 و 18 نفر دچار سردرد بعد از عمل شدند (به ترتیب 7/16، 27 و 4/47 درصد) و اختلاف بین سه گروه معنا دار بود (014/0p=). هم­چنین، شدت درد به طور قابل ملاحظه ای در گروه کنترل در مقایسه با دو گروه دیگر از دقیقه سی­ام ورود به اتاق ریکاوری تا 24 ساعت پس از عمل بالاتر بود(05/0p<). بروز سردرد پس از عمل در گروه دگزامتازون در مقایسه با گروه استامینوفن بالاتر بود، اما تفاوت معنادار در این دو گروه دیده نشد(05/0p>).
نتیجه گیری: تجویز استامینوفن وریدی نسبت به دگزامتازون و دارونما در کاهش درد و اثرات بیهوشی پس از عمل جرحی آب مروارید موثرتر می باشد.
 

مجتبی رحیمی ورپشتی، داریوش مرادی فارسانی، کامران منتظری، فاطمه تنها،
دوره 20، شماره 8 - ( آبان ماه 1396 1396 )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: هدف از این مطالعه بررسی اثربخشی ترکیب مایع شست و شو دهنده چشمی و ژل ویسکوالاستیک سرد درمقایسه با ترکیب آنها در دمای اتاق  بر دوز مصرفی داروهای آرامبخش در جراحی آب مروارید به روش فیکوامولسیفیکیشن بود.
مواد و روش ها:190 بیمار کاندید جراحی آب مروارید تحت سدیشن به صورت تصادفی به دو گروه مساوی تقسیم شدند. در طی جراحی، به ترتیب در گروه اول و دوم از مایع شست و شو و ژل ویسکوالاستیک  سرد (4 درجه) و گرم ( با درجه حرارت  محیط) استفاده شد. در تمامی این بیماران آرامبخشی به کمک میدازولام و فنتانیل شروع شد و در صورت نیاز از داروی کمکی تیوپنتال سدیم تا رسیدن به سطح ارامبخشی مطلوب استفاده شد. رتبه بندی رامسی (قبل، حین و بعد ازعمل) و میزان کلی داروی سداتیو استفاده شده در دو گروه انازه گیری و با یکدیگر مقایسه شد و نهایتا رضایتمندی جراح و بیمار از کیفیت آرامبخشی پرسش و ثبت گردید.
یافته ها: میانگین دوز مصرفی میدازولام در دو گروه اختلاف معنی داری نداشت اما میانگین دوز مصرفی تیوپنتال سدیم در گروه سرد به طور معنی داری کمتر از گروه گرم بود. همچنین میانگین زمان رسیدن به رتبه رامسی مورد نظر و سطح رتبه بندی رامسی  در بین دو گروه تفاوت معنی دار داشت.
نتیجه گیری: استفاده از مایع شستشو  وژل ویسکوالاستیک سرد در جراحی کاتاراکت نسبت به ترکیب گرم  آنها موجب کاهش دوز مصرفی داروهای آرام بخشی  و آرام بخشی موثر تر حین عمل و رضایت بیشتر جراح و بیمار می گردد.
 
داریوش مرادی فارسانی، خسرو نقیبی، مجتبی رحیمی ورپشتی، بهادر ملکی پور، طاهره فصیحی،
دوره 20، شماره 9 - ( آذرماه 1396 1396 )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: تهوع و استفراغ بعد از عمل جراحی (PONV) یکی از عوارض شایع برای بیمارانی است که تحت عمل جراحی استرابیسموس قرار می گیرند. هدف از مطالعه حاضر، مقایسه تأثیر دو سطح اکسیژن 80 و 40 درصد بر کاهش تهوع و استفراغ بعد از عمل جراحی در بیماران اطفالی بود که تحت عمل جراحی استرابیسموس قرار گرفتند.
مواد و روش ­ها: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، تعداد 100 بیمار اطفال که اندیسکاسیون عمل جراحی استرابیسموس را داشتند، به صورت تصادفی به دو گروه موازی دریافت کننده اکسیژن 40 درصد و 80 درصد در طی عمل جراحی تحت بیهوشی عمومی تقسیم شدند. PONV در بیماران تا 24 ساعت بعد از عمل جراحی مقایسه شد.
یافته­ ها: در 6 ساعت اول بعد از عمل جراحی، میزان PONV در گروه دریافت کننده اکسیژن 40 و 80 درصد به ترتیب 8/48 و 6/30 درصد بود. هم­چنین در 6 تا 24 ساعت بعد از عمل جراحی، میزان PONV در گروه دریافت کننده اکسیژن 40 و 80 درصد به ترتیب 8/20 و 2/12 درصد بود. قابل ذکر است بین میزان PONV دو گروه در 6 ساعت اول و 6 تا 24 ساعت بعدی اختلاف معنی داری وجود نداشت (p به ترتیب 18/0 و 25/0).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه، تفاوتی بین اکسیژن دریافتی 40 و 80 درصد در تهوع و استفراغ بعد از عمل استرابیسموس اطفال وجود نداشت.
 

عباس علیمرادیان، محسن شمسی، فردین فرجی، مهدی احمدی، سید ابراهیم سیدی،
دوره 21، شماره 2 - ( ارديبهشت ماه 1397 )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: مالتیپل اسکلروز (MS) یک التهاب میلین­زدای و اختلال در بازسازی سلول­های عصبی در سیستم عصبی مرکزی با علت­های ناشناخته است. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی سطح ملاتونین سرمی در روند درمانی بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس انجام پذیرفت..
مواد و روش­ها: مطالعه حاضر از نوع آینده نگر و کوهورت بر روی 40 نفر از بیماران مالتیپل اسکلروزیس انجمن MS شهر اراک به مدت یک سال انجام پذیرفت. بیمارانی که تحت درمان با داروهای تعدیل کننده از خانواده اینترفرون بوده و بیش از یک سال از درمان آن­ها نگذشته بود به صورت تصادفی انتخاب شدند. پرسشنامه ای حاوی اطلاعات جمعیت شناختی و اطلاعات بالینی شامل وضعیت MRI، VEP، نمرهEDSS  (آزمـون وضـعیت گسـترش نـاتوانی) و علائم بالینی و عوامل تداخل­گر تکمیل گردید. نمونه خون محیطی 3 بار به فاصله 6 ماه برای اندازه­گیری ملاتونین از بیماران گرفته شد و سپس ارتباط بین اطلاعات بالینی، تستEDSS  و میزان ملاتونین سرمی با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون­های آنالیز واریانس یک­طرفه و آزمون تعقیبی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته­ها: در بیماران MS علیرغم گرفتن درمان دارویی میزان ملاتونین به عنوان یک آنتی اکسیدان در مرتبه دوم نمونه گیری کاهش یافت که این مساله با بدتر شدن وضعیت بالینی بیمار (آزمون EDSS) همخوانی داشت. این وضعیت در گروه کنترل مشاهده نگردید.
نتیجه­گیری: با توجه به یافته های این مطالعه، سطح ملاتونین یک متغیر عینی و آزمایشگاهی قابل اندازه گیری (البته به کمک الیزا) است که می تواند در پیگیری این بیماران همراه با ارزیابی های کلینیکی و پرسشنامه ها کمک کننده باشد.

تورج سپهوند، جلیل مرادی،
دوره 22، شماره 5 - ( آذر و دی 1398 )
چکیده

زمینه و هدف بین افسردگی و اضطراب در کودکان ارتباط و هم‌پوشانی زیادی وجود دارد و این متغیرها با وضعیت برتری جانبی نیز مرتبط‌اند. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اضطراب فراگیر و اضطراب اجتماعی در کودکان چپ‌برتر و راست‌برتر دارای علائم افسردگی انجام شد.
مواد و روش ها این پژوهش یک مطالعه دارای طرح علّی‌مقایسه‌ای بود. جامعه آماری آن شامل کلیه دانش‌آموزان مقطع ابتدایی (پایه چهارم تا ششم) استان مرکزی بود. برای انتخاب نمونه، از روش نمونه‌گیری دردسترس استفاده شد. ابتدا پرسش‌نامه‌های افسردگی، اضطراب فراگیر و اضطراب اجتماعی در مورد این کودکان اجرا شد. سپس دو گروه چپ‌برتر (۳۱ نفر) و راست‌برتر (۳۵ نفر) از کودکانی که نمرات آن‌ها در پرسش‌نامه افسردگی ۱۹ و بالاتر بود، انتخاب شدند و از لحاظ اضطراب فراگیر و اضطراب اجتماعی مورد مقایسه قرار گرفتند.
ملاحظات اخلاقی این مطالعه بخشی از یک پژوهش انجام‌شده در دانشگاه اراک است که با کد اخلاق IR.ARAKMU.REC.۱۳۹۷.۲۹۸ در دانشگاه علوم پزشکی اراک به ثبت رسیده است.
یافته ها نتایج حاصل از تحلیل واریانس چندمتغیره، تفاوت معناداری را در ترکیب خطی متغیرهای وابسته دو گروه نشان داد (۰/۰۰۱=P). آزمون‌های تک‌متغیری تحلیل واریانس نیز نشان داد کودکان چپ‌برتر افسرده، اضطراب فراگیر بیشتری را نسبت به کودکان راست‌برتر افسرده دارند، اما در متغیر اضطراب اجتماعی تفاوت معناداری بین آن‌ها مشاهده نشد.
نتیجه گیری با توجه به آسیب‌پذیری بیشتر کودکان افسرده چپ‌برتر در برابر اختلالات اضطرابی، این کودکان به میزان بیشتری نیازمند شیوه‌های خاص پیشگیری و درمان افسردگی و به‌ویژه اختلال اضطراب فراگیر هستند.

مهدیه موندنی زاده، نیلوفر مرادی، راضیه امینی، بهزاد خوانساری نژاد، قاسم مسیبی،
دوره 22، شماره 5 - ( آذر و دی 1398 )
چکیده

زمینه و هدف لوسمی لنفوسیتی مزمن شایع‌ترین لوسمی در بزرگسالان است که حدود 25 تا 30 درصد از کل لوسمی‌ها را شامل می‌شود. از علل مهم اتیولوژیک این لوسمی می‌توان به اختلال در مسیر پیام‌رسانی NF-kB اشاره کرد. دو پروتئین APRIL و BAFF با تأثیر در مسیر پیام‌رسانی NF-kB در بیماری‌زایی این لوسمی ایفای نقش می‌کنند. بنابراین در مطالعه پیش رو با توجه به اثر تنظیمی miRNA‌ها در بسیاری از فرایندهای سلولی، به پیش‌گویی miRNA‌های شاخص هدف گیرنده ترانسکریپت‌های مربوط به APRIL و BAFF با استفاده از نرم‌افزار‌های بیوانفورماتیکی مختلف و اختصاصی پرداخته شد.
مواد و روش ها بعد از دریافت توالی پروتئین‌های APRIL و BAFF از سایت NCBI، با کمک پایگاه‌های بیوانفورماتیکی miRanda، TargetScan، miRWalk، DIANA و miRDB با الگوریتم‌های متفاوت به بررسی و پیش‌گویی miRNA‌های هدف گیرنده ژن‌های مذکور پرداخته شد.
ملاحظات اخلاقی این مطالعه در کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی اراک تصویب شده است.
یافته ها درنهایت بر اساس امتیازدهی توسط نرم‌افزارهای بیوانفورماتیک مذکور و بالاتربودن امتیاز و هدف‌گیری مناسب‌تر، has-miR-145-5p و has-miR-185-5p به عنوان miRNA‌های هدف گیرنده ژن APRIL و همچنین has-miR-424 و has-miR-497 به عنوان miRNA‌های هدف گیرنده ژن BAFF معرفی و برای فاز مطالعات عملی آینده انتخاب شدند.
نتیجه گیری با توجه به نقش مهم ژن‌های APRIL و BAFF در روند طبیعی مرگ سلولی و تکامل سلول‌های B به نظر می‌رسد می‌توان از این mi-RNA‌های پیش‌گویی‌شده با کمک پایگاه‌های بیوانفورماتیک با الگوریتم متفاوت به عنوان بیومارکرهای مولکولی تشخیصی در جهت شناسایی بیماران مبتلا به لوسمی لنفوسیتی مزمن سود جست.

آزاده صفری، مهدی مرادی، مجتبی خانسوز،
دوره 23، شماره 2 - ( خرداد و تیر 1399 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از این مطالعه، بررسی تأثیر هشت هفته تمرین ایروبیک و مصرف دوغ کفیر بر شاخص‌های آنتروپومتریک، نیم‌رخ لیپید پلاسما و فشار خون در زنان غیرورزشکار و دارای اضافه وزن بود.
مواد و روش ها: این مطالعه نیمه‌تجربی است و آزمودنی‌ها تعداد 32 نفر زن غیرورزشکار دارای اضافه وزن شهر اراک بودند. میانگین سنی آن‌ها 8/58±33/94 سال، قد 0/05±1/59 سانتی متر ، وزن 6/88±70/715 کیلوگرم و شاخص توده بدن 50150±327/35 کیلوگرم بر متر مربع بود که به صورت داوطلبانه انتخاب و به صورت کاملاً تصادفی به چهار گروه 8 نفره (گروه کنترل، گروه تمرین، گروه تمرین-دوغ کفیر و گروه دوغ کفیر) تقسیم شدند. گروه کنترل برنامه غذایی معمولی و بدون تمرین داشتند؛ گروه مکمل 8 هفته و روزانه 3 وعده و هر وعده به میزان 100 میلی‌لیتر از دوغ کفیر استفاده کردند؛ گروه تمرین ایروبیک به مدت 8 هفته و هر هفته سه جلسه و هر جلسه 50 دقیقه تمرین کردند؛ گروه تمرین-مکمل نیز هر دو پروتکل تمرین و مکمل را انجام دادند. در ابتدا و انتهای دوره اندازه‌گیری‌های متغیرهای خونی و آنتروپومتریک انجام شد. از آزمون t نمونه‌های زوجی برای بررسی تغییرات درون‌گروهی و از آزمون انوا یک‌طرفه برای بررسی تغییرات بین گروهی استفاده شد. کلیه آزمون‌های آماری در سطح معناداری (p<0/05) اجرا شد. 
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با کد اخلاق 1398.010.IR.QOM.REC در کمیته اخلاق پژوهش دانشگاه قم به ثبت رسید.
یافته ها: ترکیب مکمل دوغ کفیر و تمرین ایروبیک باعث کاهش معنادار میانگین فشارخون (0/003=P) و BMI (0/03=P) شد، ولی بر کلسترول تام (0/27=P)، تری‌گلیسرید (10/16=P)، HDL (0/61=P)، LDL (0/30=P) و نسبت دور کمر به باسن (0/24=P) تأثیر معناداری نداشت.
نتیجه گیری: زنان دارای اضافه وزن برای کاهش هایپرتنسیون و BMI می‌توانند از اثرات مفید تمرینات ایروبیک به همراه مصرف مکمل دوغ کفیر بهره‌مند شوند و برای تشخیص اثر تمرین ایروبیک و مکمل کفیر بر کلسترول تام سرمی، تری‌گلیسرید، HDL، LDL و WHR به تحقیقات بیشتری نیاز است.

محمد پرستش، جلیل مرادی،
دوره 23، شماره 5 - ( آذر و دی - شماره ویژه کووید 19 1399 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری ویروس جدید کرونا (کووید 19) تأثیر عمده‌ای بر فعالیت‌های بدنی افراد در کل دنیا گذاشته است. این شرایط باعث شده میزان فعالیت‌های بدنی در بسیاری از افراد کاهش پیدا کند. هدف از این پژوهش، ارائه یک راهنمای کاربردی برای اجرای فعالیت‌های بدنی در خانه بود.
مواد و روش ها: روش کار به صورت کتابخانه‌ای بود و کتاب‌ها و مقالات جدید در مورد اجرای فعالیت‌های بدنی در خانه بررسی شد و سعی شد مبانی علمی اجرای فعالیت‌های بدنی در خانه ارائه شود. نحوه اجرای فعالیت‌های بدنی مختلف با استفاده از دستگاه‌های موجود در منازل و همچنین اجرای تمرینات بدون استفاده از دستگاه بررسی شد.
ملاحظات اخلاقی: این مقاله یک مقاله مروری است و هیچ نمونه انسانی و حیوانی ندارد.
یافته ها: پیشنهادات کاربردی برای فعال ماندن در خانه، همراه با تمرین ورزشی هوازی شامل راه رفتن، دویدن روی تردمیل، استفاده صحیح از دوچرخه ثابت و تمرینات مقاومتی با وزن بدن است تا بتوان با عوارض جانبی جسمی و روانی ویروس جدید کرونا (کووید 19) مقابله کرد.
نتیجه گیری: این راهنما اطلاعات مفیدی را در مورد فعالیت بدنی در منزل برای افراد کم‌تحرک ارائه می‌دهد که می‌تواند در طول بیماری‌های همه‌گیر انجام شود.

ابوالفضل مرادی، مهدی زین الدینی،
دوره 23، شماره 6 - ( بهمن و اسفند 1399 )
چکیده

زمینه و هدف: شناسایی مقادیر ناچیز باکتری آلاینده در آلودگی‌های میکروبی آب و مواد غذایی همواره از دغدغه‌های محققان بوده و هست. مرسوم‌ترین راهکار برای رفع این مشکل کشت باکتری برای افزایش تعداد باکتری‌هاست که این روش زمان تشخیص باکتری را به چندین ساعت یا چند روز افزایش می‌دهد. یکی از استراتژی‌های هوشمند برای رفع این مشکل، تغلیظ باکتری با روش‌های فیزیکی است. هدف از تحقیق حاضر غنی‌سازی باکتری ویبریو کلرا به عنوان مهم‌ترین میکروب آلوده‌کننده آب، با استفاده از روش فیلتراسیون و ارزیابی این عملکرد به کمک روش کشت و دو روش تشخیصی سنجش ATP و PCR است.
مواد و روش ها: غلظت معینی از باکتری ویبریو کلرا در حجم مشخصی از آب استریل به صورت مصنوعی انتقال داده شد؛ سپس با کمک فیلترهای 45/0 قابل جداسازی، باکتری از محیط استخراج و تغیلظ شد. درنهایت عملکرد روش بعد و قبل از فیلتراسیون با استفاده از کشت سلولی، سنجش ATP و روش ملکولی PCR با پرایمرهای اختصاصی ژن ompW باکتری ویبریو کلرا، مقایسه شد.
ملاحظات اخلاقی: با توجه به اینکه در این پژوهش آزمون‌های انسانی یا حیوانی انجام نشده است، دارای کد اخلاق و کد IRCT نیست.
یافته ها: نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که این روش کارایی و عملکرد بازیافتی بالایی را نشان می‌دهد. به طوری که نمونه قبل از فیلتراسیون فاقد جواب مثبت در هر دو روش مذکور بوده است، حال آنکه پس از فیلتراسیون، در نمونه‌های جدا و بازیافت‌شده، حضور باکتری در هر دو روش سنجش ATP و PCR رؤیت و اثبات شد.
نتیجه گیری: در نتیجه با استفاده از این استراتژی می‌توان باکتری ویبریو کلرا را بدون نیاز به کشت، در کمترین زمان در نمونه‌های آب آلوده شناسایی کرد.

مریم مرادی، مهلا سالارفرد، زهرا عابدیان، سیدرضا مظلوم، احسان موسی فرخانی،
دوره 23، شماره 6 - ( بهمن و اسفند 1399 )
چکیده

زمینه و هدف: تبعیت بیماران دیابتی از رژیم‌های توصیه‌شده درمانی یکی از مهم‌ترین چالش‌ها در کنترل دیابت است. تبعیت از رژیم غذایی نیز در زنان باردار مبتلا به دیابت بارداری پایین است. عدم پیروی می‌تواند سبب کاهش اثرات مفید درمانی، علائم و نشانه‌ها، افزایش عوارض یا حتی مرگ شود. بنابراین انجام تحقیقات بیشتر در مورد عوامل تعیین‌کننده رفتارهای پیروی از رژیم‌های درمانی ضروری به نظر می‌رسد. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط مشخصات جمعیت‌شناختی و بارداری با تبعیت از درمان در بیماران مبتلا به دیابت بارداری انجام شد.
مواد و روش ها: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 260 نفر از زنان مبتلا به دیابت بارداری تحت درمان با رژیم غذایی مراجعه‌کننده به مراکز بهداشتی‌درمانی و بیمارستان‌های امام‌رضا(ع)، قائم و ام‌البنین(س) در شهر مشهد انجام شد که به روش نمونه‌گیری چندمرحله‌ای تلفیقی انتخاب شدند. داده‌ها با استفاده از پرسش‌نامه مشخصات جمعیت‌شناختی و بارداری و پرسش‌نامه پژوهشگرساخته تبعیت از رژیم درمانی گردآوری شده و سپس با آزمون رگرسیون خطی چندگانه و توسط نرم‌افزار SPSS نسخه 16 مورد تحلیل قرار گرفتند.
ملاحظات اخلاقی: این مقاله حاصل بخشی از نتایج طرح تحقیقاتی مصوب در کمیته تحقیقات دانشجویی دانشگاه علوم‌پزشکی مشهد با کد اخلاق IR.MUMS.NURSE.REC.1397.091 است.
یافته ها: نمرات تبعیت از رژیم غذایی، پایش قند خون و تبعیت از ورزش اثر معنی‌دار و مثبتی بر نمره کل تبعیت از درمان داشتند (0/001>P). همچنین سطح تحصیلات افراد (0/044=P)، ناخواسته بودن (0/006=P) یا برنامه‌ریزی‌نشده بودن (0/021=P) حاملگی، اثر مثبت و معنی‌داری بر نمره کل تبعیت از درمان داشت. زنانی که سابقه دیابت در بستگان درجه‌یک (0/010=P) و نیز سابقه سقط (0/021=P) داشتند، از نمره کل تبعیت از درمان بالاتری برخوردار بودند. 
نتیجه گیری: برخی از مشخصات جمعیت‌شناختی و بارداری می‌توانند در میزان پیروی از رژیم درمانی در زنان مبتلا به دیابت بارداری تأثیرگذار باشند و لازم است مراقبین سلامت به نقش این عوامل در بهبود تبعیت از رژیم درمانی بیماران توجه کنند.
عباس علیمرادیان، سعید پژوهان، امید میرزابیگی، کیانا نادری نیا،
دوره 23، شماره 6 - ( بهمن و اسفند 1399 )
چکیده

زمینه و هدف: داروهای خانواده اپیوئیدی و بنزودیازپینی در موارد مختلف در بیماران به صورت هم‌زمان استفاده می‌شوند. با توجه به تأثیرات تضعیف‌کنندگی هر دو دسته دارویی، در این مطالعه میزان تضعیف تنفسی حاصل از چند بنزودیازپین‌های پرمصرف در بالین در صورت مصرف هم‌زمان با مورفین بررسی شده است. 
مواد و روش ها: هفتاد سر موش صحرایی نر ن‍ژاد ویستار به طور تصادفی در ده گروه کنترل، مرفین، میدازولام، دیازپام، لورازپام، آلپرازولام، مرفین میدازولام، مرفین دیازپام، مرفین لورازپام و مرفین آلپرازولام تقسیم شدند. 15دقیقه بعد از تزریق داخل‌صفاقی داروها، سیگنال تنفس به وسیله دستگاه پلی‌تیسموگرافی ثبت شد. الگوی تنفسی به وسیله پارامترهای تنفسی شامل میانگین فواصل بین تنفسی و تعداد تنفس، همچنین ضریب تغییرات و بی‌نظمی فواصل بین تنفس ارزیابی شد.
ملاحظات اخلاقی: این پژوهش در کمیته اخلاق دانشگاه علوم‌پزشکی اراک تأیید و با شماره IR.ARAKMU.REC.1397.327 ثبت شده است.
یافته ها: آنالیز داده‌های تنفسی نشان داد که تزریق دُز ضد اضطرابی آلپرازولام و ترکیب مرفین آلپرازولام و مرفین میدازولام باعث تغییر در الگوی تنفس می‌شود، که با کاهش تعداد تنفس و افزایش فواصل بین تنفس‌ها در این حیوانات در مقایسه با گروه کنترل همراه بود. همچنین بررسی نتایج نشان داد تزریق مرفین میدازولام سبب افزایش در تغییرپذیری الگوی تنفس می‌شود که با افزایش بی‌نظمی و کاهش ضریب تغییرات فواصل بین تنفس همراه بود.
نتیجه گیری: نتیجه مطالعه نشان داد که تزریق ترکیب مرفین میدازولام در کوتاه‌مدت، الگوی تنفسی را با شدت بیشتری در مقایسه با ترکیب مرفین با سایر بنزودیازپین‌ها تغییر می‌دهد.
سهیلا ذوالفقاری، امید مرادی، حمزه احمدیان، نرگس شمس علیزاده،
دوره 24، شماره 2 - ( خرداد و تیر 1400 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به اینکه کیفیت رضایت جنسی زوجین، در بروز دل‌زدگی زناشویی نقش بسیار مهمی دارد، بنابراین آموزش رضایت جنسی می‌تواند در کاهش این معضل زناشویی مؤثر باشد. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش مدل رضایت جنسی بر کاهش دل‌زدگی زوجین مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره بود. 
مواد و روش ها: روش پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی و با طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش، شامل همه زوجین مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره شهر سنندج در سال تحصیلی 98-1397 است. در این پژوهش از ابزار پرسشنامه دل‌زدگی زناشویی (CBM)استفاده شد. پس از انتخاب افراد نمونه و تشکیل دو گروه 30 نفری آزمایشی و کنترل به صورت تصادفی، هر دو گروه در پیش‌آزمون شرکت کردند. طی 8 جلسه 90 دقیقه‌ای به گروه آزمایش، مدل رضایت جنسی آموزش داده شد. داده‌های به دست آمده با استفاده از نرم‌افزارSPSS نسخه 22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
ملاحظات اخلاقی: این پژوهش دارای کد کمیته اخلاق IR.MUK.REC.1397.5037 از پژوهش دانشگاه علوم پزشکی کردستان است.
یافته ها: نتایج نشان داد که بین آزمودنی‌های گروه آزمایش و گروه کنترل از لحاظ متغیر دل‌زدگی زناشویی (581/F=35) و ابعاد آن شامل خستگی جسمی (074/F=25)، از پا افتادن عاطفی (031/F=39) و از پا افتادن روانی (020/F=35) تفاوت معناداری (0/001≥P) وجود داشت و میزان تأثیر برنامه آموزشی به ترتیب برابر 0/42، 0/31، 0/41 و 0/39 بود.
نتیجه گیری: به طور کلی، یافته‌های این پژوهش نشان داد که آموزش مدل رضایت جنسی بر کاهش دل‌زدگی زوجین مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره مؤثر بود و می‌توان از این آموزش برای بهبود روابط زناشویی زوجین استفاده کرد.
فرانک مرادی، علی اکبرنژاد،
دوره 24، شماره 3 - ( مرداد و شهریور 1400 )
چکیده

زمینه و هدف: سندرم تخمدان پلی‌کیستیک (PCOS) یک بیماری اندوکرینی بین زنان در سنین باروری است. مطالعات مقطعی و طولی، تمرینات ورزشی را راهکاری مؤثر برای درمان و کاهش علائم این سندرم گزارش کرده‌اند. هدف از تحقیق حاضر، مقایسه تأثیر دو نوع تمرین اختیاری و استقامتی بر برخی فاکتورهای التهابی و هورمونی در موش‌های صحرایی مبتلا به PCOS است.
مواد و روش ها: در این پژوهش که از نوع تجربی و به لحاظ هدف کاربردی است، 40 سر موش صحرایی ماده، نژاد ویستار با میانگین وزنی 20±220 گرم به روش تصادفی ساده به چهار گروه ده تایی شامل: 1. گروه کنترل؛ 2. گروه PCOS؛ 3. گروه PCOS+تمرین اختیاری؛ 4. گروه PCOS+تمرین استقامتی تقسیم شدند. موش‌های گروه تمرین اختیاری به مدت 8 هفته (5 جلسه در هفته) فعالیت اختیاری روی چرخ گردان و موش‌های گروه تمرین استقامتی به مدت 8 هفته (هر هفته 5 جلسه) فعالیت منظم هوازی روی تردمیل را تجربه کردند. نمونه‌های خونی برای بررسی تغییرات سطوح IL-6 وتستوسترون، از طریق خون‌گیری از قلب جمع‌آوری و با روش آماری آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی LSD تجزیه و تحلیل شدند.
ملاحظات اخلاقی :این مطالعه در کمیته اخلاق پژوهش دانشگاه تهران با اختصاص کد IR.UT.REC.1395016 به تأیید رسیده است.
یافته ها: نتایج نشان داد بین گروه‌های تمرین استقامتی و تمرین اختیاری اختلاف معناداری در شاخص‌های IL-6 و تستوسترون وجود ندارد (P=0/565)، (P=0/496). هر دو گروه تمرینی (استقامتی و اختیاری) به طور جداگانه منجر به کاهش معنادار IL-6 و تستوسترون نسبت به گروه رت‌های مبتلا به PCOS شدند (P=0/002)، (P=0/000)، (P=0/038)، (P=0/007).
نتیجه گیری: در مجموع بر اساس یافته‌های تحقیق حاضر می‌توان نتیجه‌گیری کرد که تمرین اختیاری و استقامتی بر فاکتورهایIL-6 ، تستوسترون و وزن رت‌ها تأثیر یکسانی دارد.
مرجان حاجی مرادی جاورسیانی، جواد ساجدیان فرد، شقایق حق جوی جوانمرد،
دوره 24، شماره 3 - ( مرداد و شهریور 1400 )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان را نمی‌توان تنها با تغییرات ژنتیکی توضیح داد، بلکه شامل فرایندهای اپی ژنتیکی نیز می‌شود. ترمیم هیستون‌ها با استیلاسیون نقش کلیدی در تنظیم اپی ژنتیک بیان ژن دارد و توسط تعادل بین هیستون داستیلاسیون‌ها (HDAC) و هیستون استیل ترانسفرازها (HAT) کنترل می‌شود. بیان و فعالیت هیستون داستیلازها به وسیله چندین مکانیسم باعث تومورزایی می‌‌شود و مهارکننده‌های HDAC سبب بیان ژن‌های آپوپتوزی شده، بنابراین مهار آن‌ها موجب توقف تکثیر سلول‌های سرطانی و مهاجرت می‌شود.
مواد و روش ها: کویزینوستات (Quisinostat) یک داروی مهارکننده نسل دوم از هیدروکسامیک اسید است که می‌تواند بر گروه یک و دو آنزیم‌های داستیلاز تأثیر بگذارد. این دارو به دلیل کارایی بالا در IC 50 پایین برای این تحقیق انتخاب شد. سلول‌های سرطانی با کوئیزینوستات 200 nM تیمار و میزان مهاجرت سلولی به کمک میکروسکوپ فلوروسنت اندازه‌گیری شد.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه حاصل حاصل طرح تحقیق با شماره 96GCU3M1293 از دانشگاه شیراز است. 
یافته ها: داده‌ها نشان داد که تیمار سلول‌های سرطانی با کویزینوستات موجب کاهش معنی‌دار (0/05>P) مهاجرت سلولی می‌شود. DMSO تأثیری بر کاهش مهاجرت سلولی نداشته است.
نتیجه گیری: در این مطالعه سعی شده است تا اثر مهارکننده‌های HDACs بر کنترل مهاجرت سلول‌های سرطانی کولون بررسی شود. این مطالعه نشان داد کویزینوستات مهاجرت سلولی را به طور معناداری کاهش می‌دهد.
سعید پیرمرادی، هدیه جعفری،
دوره 24، شماره 4 - ( مهر و آبان 1400 )
چکیده

زمینه و هدف: کرونا ویروس انسانی یکی از اعضای خانواده کروناویریده و عامل ایجاد‌کننده عفونت‌های دستگاه تنفسی فوقانی است. با وجود شیوع چندین باره شدید اپیدمی و عدم داروی ضد‌ویروسی مناسب، اما هنوز پیشرفت زیادی در رابطه با واکسن مبتنی بر اپی‌توپ که برای HCoV طراحی شود، حاصل نشده است. 
مواد و روش ها: روش کار در این مطالعه این‌گونه بود که به ترتیب با انتخاب توالی پروتئین اسپایک کرونا ویروس از مرکز ملی اطلاعات بیوتکنولوژی، بازیابی توالی پروتئین و تعیین اپی‌توپ‌های T ،‌B مورد نیاز برای تولید واکسن کایمر، بررسی آنتی ژنسیته و الرژنسیته و توکسیسیتی اپی‌توپ‌های انتخابی توسط سرورهای مختلف، پیکربندی ترکیب کایمر اولیه از واکسن اپی‌توپی طراحی شد. سپس به ارزیابی واکسن کایمر از نظر ساختاری و قابلیت اتصال به سلول‌های B و ترکیبات MHCI ،II و بررسی ساختار دو‌بُعدی و جایگاه امینواسیدها و پیوندها در مدل سازه ایمنی‌زا و نیز بررسی فیزیک و شیمیایی و پایداری واکسن مدل توسط برخی سرورهای دیگر پرداخته شد. در‌نهایت، سپس برای اتصال در برابر مولکول‌های آنتی‌ژن‌های لکوسیتی انسانی، با استفاده از تکنیک‌های داکینگ ملکولی برای بررسی اثر متقابل با اپی‌توپ آزمایش شد. 
ملاحظات اخلاقی: تمامی اصول اخلاقی در این مقاله در نظر گرفته شده است. شرکت‌کنندگان در جریان هدف تحقیق و مراحل اجرای آن قرار گرفتند. آنها همچنین از محرمانه بودن اطلاعات خود اطمینان داشتند. اصول کنوانسیون هلسینکی نیز رعایت شد.
یافته ها نتایج حاصل بیانگر آن بودند که سازه ایمنی‌زای ایجادشده از لحاظ ساختار دو‌بُعدی و سه‌بعدی و جایگاه امینواسیدها و پیوندها در مدل سازه ایمنی‌زا، سمیت و الرژن بودن و آنتی ژنسیته در شرایط مطلوبی قرار داشت و دارای پایداری (شاخص ناپایداری 33.93) و نیمه عمر مطلوب و شرایط فیزیک و شیمیایی مناسبی بود. 
نتیجه گیری: به‌طور کلی سازه ایمنی‌زایی که در این فرایند پژوهشی تهیه شد، توانست در فرایند داکینگ برهم‌کنش مطلوبی با برخی از اجزای سیستم ایمنی آنتی‌ژن‌های لکوسیتی انسانی داشته باشدکه این بیانگر شناسایی مطلوب این سازه توسط سیستم ایمنی هومورال و سلولی بدن و تحریک آن‌ها در جهت تولید ایمنی در بدن شخص میزبان است که البته اثبات مطمئن‌تر آن نیازمند فرایندهای فاز بالینی است.

انیس مرادی، پویا رامین،
دوره 24، شماره 5 - ( آذر و دی 1400 )
چکیده

زمینه و هدف: مطالعات اپیدمیولوژیک نـشان می‌دهد که مصرف دخانیات علاوه بر بروز عوارض قلبی و تنفسی، خطر پریودنتیت را نیز افزایش می‌دهد. سیگار خطر پوسیدگی دندان را افزایش داده و عاملی مهم در بیماری پریودنتال است. اختلال فوق بیش از نیمی از موارد پریودنتال در انسان را تشکیل می‌دهد. یافته‌های میدانی و کوهورت، استعمال دخانیات را عاملی خطرناک در پریودنتیت اپیکال دانسته، اما هنوز چنین ارتباطی کاملاً قطعی نشده است. بنابراین این مطالعه در راستای تعیین ارتباط بین مصرف تنباکو و پریودنتیت اپیکال در روش تصویربرداری پانورامیک در بندرعباس انجام شد.
مواد و روش ها: ۱۹۸ تصویر پانورامیک در گروه فاقد و دارای پریودنتیت مطالعه شدند. تصاویر توسط متخصص از نظر تعداد دندان، دندان با درمان ریشه، کیفیت و طول پُرکردگی ریشه به صورت مناسب یا نامناسب بررسی شدند. سن، جنس، تعداد دندان‌ها، مصرف سیگار، قلیان و جرم دندان مشخص شدند. داده‌ها توسط مربع کای، تی مستقل و رگرسیون لجستیک آنالیز شدند. 
ملاحظات اخلاقی: با توجه به عدم مداخله درمانی و محفوظ بودن مشخصات بیماران (مشاهده‌گر و محقق مشخصات بیمار را مد نظر قرار نداده‌اند) ملاحظات اخلاقی با کد اخلاق IR.HUMS.REC.1399.384 شامل حال این پژوهش نیست.
یافته ها: تنباکو، قلیان، تعداد دندان و تعداد دندان با درمان نامناسب در بین گروه‌ها معنی‌دار (P<0/01) بود، ولی سیگار، جرم دندان، ریشه درمان‌شده و تعداد آن‌ها و سن متفاوت نبودند. خانم‌ها در گروه پریودنتیت، مصرف تنباکو، قلیان و تعداد دندان با درمان نامناسب بیشتری (P<0/05) داشتند. رگرسیون لجستیک نشان داد بر اساس نسبت شانس (Odd Ratio) تعداد دندان با درمان ریشه (7/39)، تعداد دندان با درمان نامناسب (36/8)، قلیان (8/1)، تنباکو (6/57)، جرم دندان (3/62)، سیگار (3/59)، دندان با درمان ریشه (1/4) و تعداد دندان (0/98) بالاترین تأثیر (P<0/01) را داشتند. سن و جنس بدون تأثیر بودند. 
نتیجه گیری: مصرف قلیان در مقایسه با سیگار، بیشترین تأثیر منفی را در بافت پری‌اپیکال داشت‌. کاهش تعداد دندان‌ها، افزایش جرم دندان‌ها و دندان‌های با درمان ریشه، از عوارض مصرف دخانیات بر بافت پری‌اپیکال بود. پریودنتیت اپیکال با سن و جنس مرتبط نیست.

آذین نیازی، مریم مرادی، احسان مظلومی،
دوره 25، شماره 3 - ( مرداد و شهریور 1401 )
چکیده

زمینه و هدف پره‌اکلامپسی عارضه شایع نیمه دوم حاملگی  است. اختلالات خواب از طریق ایجاد استرس اکسیداتیو و اختلال عملکرد اندوتلیال ممکن است سبب افزایش فشار خون شود؛ بنابراین مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط اختلالات خواب و پره‌اکلامپسی انجام شد.
مواد و روش ها این پژوهش از نوع آزمایشی‌کنترلی است که روی 90 زن در گروه پره اکلامپسی و 150 زن در گروه کنترل مراجعه‌کننده به بیمارستان‌های دانشگاهی مشهد انجام شد. نمونه‌گیری در گروه آزمایش از زنان بستری با تشخیص قطعی پره‌اکلامپسی و در گروه کنترل از بین زنان باردار غیرمبتلا به پره‌اکلامپسی مراجعه‌کننده به درمانگاه مامایی انجام شد. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسش‌نامه اطلاعات جمعیت‌شناختی و سوابق زنان/مامایی، پرسش‌نامه کیفیت خواب پیتزبرگ و فرم ارزیابی بالینی برای تعیین علائم و شدت پره‌اکلامپسی بود. تجزیه‌و‌تحلیل داده‌ها با نرم‌افزار آماری SPSS نسخه 22 و آزمون‌های آماری من‌ویتنی، کای‌دو ‌و فیشر انجام شد. میزان P کمتر از 0/05 معنادار در نظر گرفته شد.
ملاحظات اخلاقی این تحقیق در کمیته اخلاق پژوهش دانشگاه علوم‌پزشکی مشهد با کد IR.MUMS.NURSE.REC.1397.042 تصویب شد.
یافته ها میانگین میزان خواب واقعی در شب در گروه افراد سالم (‌2/3±8/4) به طور معناداری بیشتر از افراد مبتلا (‌2/2±8‌/0) بود 
(0/‌028=P). از نظر خروپف با صدای بلند، بیدار شدن در نیمه شب بیشترین تعداد در افراد گروه مبتلا مشاهده شد (0/001>‌P). بین ۲ گروه از نظر سطح نمره کیفیت خواب تفاوت آماری معناداری وجود داشت (0/001>‌P). بر اساس آزمون رگرسیون لجستیک در زنان با مشکل جدی خواب خطر بروز پره‌اکلامپسی (OR:11/11 و 95%و CI42 و 2-2 و 9 و P<0/001) برابر در مقایسه با زنان گروه کنترل بود. 
نتیجه گیری مطالعه حاضر نشان داد اختلالات خواب در بارداری با افزایش خطر بروز پره‌اکلامپسی همراه است.

دکتر سینا بنی جمالی، دکتر آلدوز آلوش، دکتر واهان مرادیانس، دکتر طیب رمیم، دکتر هاله افشار،
دوره 26، شماره 3 - ( مرداد و شهریور 1402 )
چکیده

مقدمه: بیماران مبتلا به COVID-19 می‌توانند اختلالات انغقادی مختلف و پیچیده‌ای داشته باشند که بررسی نقش آنتی کواگولان ها با دوز های مختلف در outcome بیماران مبتلا به کووید 19 ضروری به نظر می‌رسد. لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین وضعیت فاکتورهای پیشگویی کننده شدت بیماری از جمله تعداد لنفوسیت‌ها،LDH و وضعیت بهبودی بیماران انجام شد.
روش کار: مطالعه در بیماران مبتلا به COVID-19 بستری دربخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان حضرت رسول اکرم (ص) انجام شد. زمان شروع آنتی کواگولان، نوع و دوز آنتی کواگولان دریافتی و مدت زمان مصرف ثبت شد. بیماران بر اساس دوز آنتی کواگولان در یافتی به دو گروه دوز پروفیلاکسی، دوز بالاتر از پروفیلاکسی (دوز متوسط و دوز درمانی) تقسیم شدند.
یافته‌ها: از مجموع بیماران مراجعه کننده به بیمارستان رسول اکرم 90 نفر (شامل 43 نفر زن (47.8%) و 47 نفر مرد (52.22%) وارد مطالعه شدند. میانگین روزهای بستری در بخش ICU 12.39 ± 13.50 روز و در بیمارستان 13.36 ± 17.18 روز بود. همچنین مدت زمان استفاده از آنتی کوآگولان برای بیماران 13.38 ± 17.13 روز بود. 53 بیمار (58.9%) دوز پروفیلاکسی، 28 بیمار (31.1%) دوز درمانی و 9 بیمار (10%) دوز متوسط آنتی کوآگولان دریافت کردند. نوع آنتی کوآگولان دریافتی در 74 بیمار (82.2%) از نوع هپارین تجزیه نشده (unfractionated heparin) و در 16 مورد (17.8%) از نوع هپارین با وزن مولکولی پائین (low molecular weight) بود. تغییرات LDH، تعداد لنفوسیت، دی دایمر، فیبرینوژن، فریتین و FDP برحسب دوز آنتی کوآگولان دریافتی در سه گروه پروفیلاکسی، درمانی و متوسط اختلاف آماری معنی داری نداشت.
نتیجه گیری: در نهایت یافته‌های بدست آمده از مطالعه نشان داد که استفاده از دوزهای متفاوت آنتی کواگولان تفاوتی در سطح LDH، تعداد لنفوسیت، فریتین و FDP در زمان‌های مختلف و همچنین زمان اقامت در بیمارستان و زمان بستری در بخش مراقبت‌های ویژه اندازه گیری ایجاد نمی‌کند.


صفحه 2 از 3     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb