21 نتیجه برای کاظمی
دكتر علی کاظمی سعید، دكتر احمد یمینی شریف، دكتر مهناز عالم زاده، دكتر ماریا رئیسی دهکردی، دكتر غلامرضا داودی،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1385 )
چکیده
مقدمه: ضربان سازهای دائمی در درمان گروهی از بلوک های درجه دوم و سوم به کار می روند. بر اساس نتایج مطالعات قبلی، تغییرات همودینامیک ناشی از نصب ضربان سازها به اثبات رسیده است. در این مطالعه سعی بر آن بوده که این تغییرات همودینامیک از منظر دیگری به صورت اندازه گیری سطح سدیم ادراری و فشار خون مورد بررسی قرار گیرند. روش کار: 30 بیمار که طی سه سال جهت گذاشتن ضربان ساز دائمی برای اولین بار در مرکز قلب تهران بستری شده بودند (شامل 12 زن با میانگین سنی 92/62 سال و 18 مرد با میانگین سنی 07/60 سال) از نظر سطح سدیم ادراری، وزن مخصوص ادرار، فشار خون، سدیم و پتاسیم خون، قبل و بعد از نصب ضربان ساز تحت بررسی قرار گرفتند. اطلاعات مزبور با استفاده از آزمونهای تی زوجی و کااسکوئر، تجزیه و تحلیل شد. نتایج: میزان فشار خون سیستولی پیش از نصب ضربان ساز 50/136 میلیمتر جیوه و پس از آن 60/120 میلیمتر جیوه بود که کاهش آن معنی دار بود(001/0 p<). همچنین سطح سدیم ادراری پس از نصب ضربان ساز افزایش قابل ملاحظهای یافت (45/83 میلی اکی والان در لیتر پیش از نصب ضربان ساز و 61/106 میلی اکی والان در لیتر پس از نصب ضربان ساز)(018/0=p). نتیجه گیری: این مطالعه نیز یافته های مطالعات قبلی را که حاکی از تغییرات همودینامیک به صورت کاهش فشارخون و افزایش نوروپپتیدها پس از نصب ضربان سازهای دائمی هستند، تائید می کند.
حسن کاظمی فر، غلامرضا جندقی، مرتضی صفدری،
دوره 9، شماره 3 - ( فصلنامه 1385 )
چکیده
مقدمه: نظر به این که عدم رعایت موازین بهداشتی استخرهای شنا، بیماریهای مختلفی از جمله درماتوفیتوزیس را به شناگران انتقال میدهد، این تحقیق با هدف تعیین آلودگیهای درماتوفیتی آب استخرهای شنای عمومی سرپوشیده شهر قم طی سال های 84-1383 صورت گرفته است. روش کار: در این مطالعه توصیفی، پس جمع آوری و انتقال 480 نمونه آب از 6 استخر شنای عمومی شهر قم به آزمایشگاه، نمونهها از میان صافیهای میلی پور عبور داده شده و صافیها به محیط کشت میکوزیل اگار منتقل و در دمای 25 درجه سانتیگراد به مدت 3 هفته نگهداری گردیدند. سپس درماتوفیت های رویش نموده جداسازی و تعیین هویت شدند. جهت بررسی دادهها از آزمون فیشر استفاده گردید. نتایج: در بررسی 480 نمونه آب 6 استخر شنای عمومی شهر قم، 11 مورد (8/8 درصد) درماتوفیت، شامل تریکوفیتون منتاگروفای تیس (4/2 درصد)، تریکوفیتون تونسورنس (6/1 درصد)، تریکوفیتون اکوئینوم (6/1 درصد)، تریکوفیتون شوئن لاینی (8/0درصد)، تریکوفیتون وروکوزوم (8/0 درصد)، تریکوفیتون روبروم (8/0 درصد) و اپیدرموفیتون فلوکوزوم (8/0 درصد)، جدا گردید. ارتباط معنی داری بین عدم رعایت موازین بهداشت فردی و شیوع درماتوفیتها در آب استخرها وجود داشت (0001/0 = p). رابطه معنی داری بین میزان کلر باقیمانده آب استخرها و شیوع درماتوفیتها دیده نشد. نتیجه گیری: با توجه به این که اکثر درماتوفیت های جدا شده از آب استخرها انتروپوفیلیک (انسان دوست) بوده و از طریق شناگران به آب استخرها راه یافته اند، ضرورت دارد تا مراقبتهای بهداشت فردی صورت گیرد و شرایط مطلوب بهداشتی آب استخرها و محیط های اطراف آنها تأمین گردد.
مینا رمضانی، احمد حسینی، بهرام کاظمی، ارغوان جانان،
دوره 13، شماره 2 - ( 4-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از روشهای نگهداری جنین، انجماد است ولی این فرایند خود میتواند سبب از دست رفتن جنین و ایجاد ناهنجاری کروموزومی شود؛ این امر باعث گرایش محققان به تکنیکهایی برای حفظ جنین در دمای صفر تا 10 درجه سانتیگراد به صورت کوتاه مدت شده است. هدف این پژوهش تعیین اثر کوتاه مدت دمای 4 درجه سانتیگراد بر پروفایل بیان ژنهای انتقال دهندههای مونوکربوکسیلیک 1 ،2، 3 و4 در جنین 4 سلولی موش است. مواد و روشها: در این پژوهش بنیادی تعداد 40 جنین 4 سلولی موش کوچک آزمایشگاهی از نژاد ان ماری به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول شامل جنینهای 4 سلولی موش به صورت تازه و گروه دوم شامل جنینهای 4 سلولی موش بودند که به مدت 24 ساعت در دمای 4 درجه سانتیگراد قرار گرفتند. پس از RT-PCR و سپس واکنش زنجیره پلی مراز، نمونهها برای بیان ژنهای فوق الکتروفورز شدند. یافته ها: بیان ژنهای انتقال دهنده مونوکربوکسیلیک 1، 2 و 3 در گروه اول مشاهده شد ولی در گروه دوم نتایج حاکی از عدم بیان این 4 ژن بود. نتیجهگیری: نگهداری جنینهای 4 سلولی به مدت 24 ساعت در دمای 4 درجه سانتیگراد، سبب عدم بیان ژنهای انتقال دهنده مونوکربوکسیلیک 1، 2 و 3 میشود. نگهداری جنین ها در این شرایط روش مفیدی برای نگهداری کوتاه مدت آن نمیباشد.
پریوش کاظمی، حبیب اله جوهری، اسفندیار شریفی، اکبر زراعت پیشه،
دوره 14، شماره 6 - ( دو ماهنامه بهمن و اسفند 1390 )
چکیده
زمینه و هدف: گیاه مرزنجوش از دیرباز در طب سنتی برای درمان بیماریهای گوارشی، دیابت و التیام زخم ها به کار رفته است، اما از آنجایی که اثر آن بر سیستم تولید مثلی بررسی نشده است، هدف مطالعه حاضر بررسی اثرات آندروژنیکی احتمالی عصاره این گیاه بر هورمونهای محور هیپوفیز گناد میباشد.
مواد و روشها: این مطالعه تجربی بر روی پنج گروه نه تایی موش صحرایی بالغ نژاد ویستار انجام شد. گروه کنترل هیچ دارویی دریافت نکردند. گروه شم سرم فیزیولوژیک و گروههای تیمار A ، B و C به ترتیب عصاره گیاه مرزنجوش با غلظت 10، 20 و 40 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن را به وسیله گاواژ به مدت 14 روز دریافت کردند. سپس میزان هورمونهای FSH، LH و تستوسترون در نمونههای خونی به روش رادیوایمونواسی مورد سنجش قرار گرفت. دادهها به کمک نرم افزار SPSS و با آزمون آنووا و توکی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: در گروه کنترل، شم و گروههای تجربی A ، B و C میانگین و خطای معیار از میانگین غلظت پلاسمایی برای هورمون لوتئینیزه کنننده برحسبمیلی یونیت بر میلیلیتر به ترتیب 006/0±18/0، 017/0±183/0، 026/0±187/0، 012/0±241/0، 027/0±284/0 و برای هورمون محرک فولیکولی به ترتیب 025/0±321/0، 071/0±342/0، 026/0±372/0، 031/0±383/0 و 026/0±372/0 و برای هورمون تستوسترون به ترتیب 683/0±28/5، 502/0±07/6، 94/1±09/6، 48/1±66/6 و 66/1±1/8 بود.
نتیجه گیری: عصاره اتانولی برگهای گیاه مرزنجوش در دوز حداکثر، خواص آندروژنیکی داشته و با تاثیر بر فعالیت سطوح مختلف محور هیپوتالاموس- هیپوفیز- گناد، میزان ترشح هورمونها را تقویت میکند.
حمید کاظمیان، محمد نجفی مصلح، حمید ابطحی،
دوره 15، شماره 7 - ( ماهنامه آذر 1391 )
چکیده
زمینه و هدف: ویبریو کلرا عامل بیماری کلرا در انسان میباشد. بیان فلاژل و تحرک باکتری در کلونیزاسیون و ویرولانس آن عامل بسیار مهمی است. ژن FlaA یکی از پنج ژن کد کننده فلاژلین میباشد که نقش اصلی در حرکت باکتری و کلونیزاسیون آن دارد و از نظر ایمنی بخشی نیز مورد توجه میباشد. در این مطالعه کلونینگ و بیان ژن FlaA در باکتری اشرشیاکلی و بیان پروتئین نوترکیب با روش وسترن بلات تائید میشود. مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، ژن flaA با پرایمرهای اختصاصی با PCR تکثیر و با آنزیمهای BamHI و XhoI در وکتور pTZ57R/T کلون و در E.coli سویهDH5α تکثیر و تعیین توالی شد. در وکتور PGEX4T-1و در E.coli سویه BL21- DE3با القا IPTG بیان شد. از کیتG.S.T جهت خالص سازی پروتئین نوترکیب استفاده شد و پروتئین به موش تزریق و آنتی بادی اختصاصی سنتز شده در موش برای تایید نهایی پروتئین نوترکیب در وسترن بلات مورد استفاده گرفت. یافتهها: تعیین توالی نشان داد که ژن فوق بدرستی تکثیر شده است و آنتی بادی استفاده شده در وسترن بلات، تولید پروتئین نو ترکیب را نشان داد. نتیجه گیری: پروتئین نوترکیب flaA در میزبان E.coli با مقدار مناسب بیان گردید. تزریق پروتئین تولید شده به موش نشان داد که این پروتئین ضمن داشتن خاصیت آنتی ژنی به خوبی آن را حفظ میکند. بنابراین میتوان از آن به عنوان یکی از اجزا موثر در طراحی یک واکسن ایمنی بخش و نیز به عنوان یک ابزار تشخیصی استفاد نمود.
مجید نادری، اکبر درگلاله، شعبان علیزاده، احمد کاظمی، حسین درگاهی، شادی طبیبیان، محمدرضا یونسی، زهرا کاشانی خطیب،
دوره 16، شماره 7 - ( مهر ماه 1392 )
چکیده
زمینه و هدف: کمبود فاکتور13 اختلالی بسیار نادر با شیوع 1 در 2 میلیون نفر و با توارث اتوزوم مغلوب می باشد که با علائم بالینی همچون خونریزی از بند ناف، سقط های مکرر و خونریزی مغزی همراه است. در این بین خونریزی مغزی یکی از عوارض شایع و در عین حال تهدید کننده حیات در این بیماران می باشد. مطالعه حاضر به بررسی ارتباط بین خونریزی مغزی با یکی از پلی مورفیسم های شایع مهار کننده فیبرینولیز فعال شونده توسط ترومبین(TAFI) پرداخته است تا نقش احتمالی این پلی مورفیسم را درتشدید احتمال خونریزی در بیماران مبتلا به کمبود شدید فاکتور 13 مورد بررسی قرار دهد.
مواد و روش ها: مطالعه موردی-شاهدی حاضر بر روی 34 بیمار مبتلا به کمبود فاکتور13 همراه با خونریزی مغزی و 36 بیمار دارای کمبود فاکتور 13 و بدون سابقه خونریزی مغزی صورت گرفته است. در آغاز کمبود فاکتور 13 در تمامی بیماران به وسیله بررسی ملکولی مورد تائیدقرارگرفته ودرادامه هردوگروه از بیماران از نظروجود پلی مورفیسم TAFI Thr325Ile مورد بررسی قرار گرفتند. در نهایت یافته های مطالعه توسط نرم افزار SPSS مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافته ها: بررسی ملکولی بیماران برای پلی مورفیسم TAFI Thr325Ile مشخص ساخت که که تقریبا تمامی بیماران با خونریزی مغزی (89درصد) درصد گروه مورد از نظر پلی مورفیسم TAFI Thr325Ile مثبت بودند که در 7/66درصد از این بیمارن جهش به شکل هموزیگوت مثبت بود. بررسی آماری نشان داد که ارتباط قوی بین پلی مورفیسم TAFI Thr325Ile و وقوع خونریزی مغزی در بیماران مبتلا به کمبود فاکتور 13 وجود دارد (OR 18/9, 95% CI 3/8 to 95/1).
نتیجه گیری: به نظر می رسد پلی مورفیسم TAFI Thr325Ile نوعی فاکتور پیش آگهی دهنده مهم در بروز خونریزی مغزی در بیماران مبتلا به کمبود فاکتور 13 می باشد و احتمال خونریزی مغزی را در این بیماران حدود 20 برابر افزایش می دهد.
داوود کاظمی صالح، زهرا جوزانی ، امید آثار، ایمان لطفیان،
دوره 16، شماره 10 - ( 10-1392 )
چکیده
زمینه وهدف: حوادث قلبی ناشی از بیماری عروق کرونر شایعترین علت مرگ و میر در دنیا میباشد. ازطرفی کمبود ویتامین D به عنوان یکی از عوامل موثر در بروز این بیماری مشخص شده است. با توجه به شیوع بالای کمبود این ویتامین در ایران در این مطالعه به بررسی میزان شیوع کمبود ویتامین D در بیماران تحت آنژیوپلاستی، تاثیر جنسیت در این مورد و رابطه آن با شدت بیماری عروق کرونری میپردازیم.
مواد و روشها: در این مطالعه مقطعی سطح سرمی 3(OH)D25 در 149 بیمار تحت آنژیوپلاستی طی خرداد تا شهریور 1391 بیمارستان بقیه الله(عج) اندازهگیری شد. بیماران مبتلا به نارسایی کلیوی(Cr>2 میلیگرم بر دسیلیتر)، بیماری کبدی تحت درمان با گلوکوکورتیکوئید یا داروهای ضد صرع از مطالعه حذف شدند. تجزیه و تحلیل آماری دادهها با نرم افزارSPSS نسخه 21 انجام شد. آزمونهای کای اسکوئر و تی تست استفاده گردید و سطح معنی داری نیز کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد.
یافتهها: شیوع کمبود ویتامینD در بیماران 2/77 درصد بود(86 درصد مذکر و 5/62 درصد مونث) (0005/0p=). شدت کمبود ویتامینD با تعداد رگ درگیر در جنس مذکر رابطه داشت(046/0p=). در بیمارانی که مورد آنژیوپلاستی کرونر راست قرار گرفته بودند، کمبود ویتامینD با طول استنت ارتباط داشت(041/0p=).
نتیجهگیری: الگوی تاثیر کمبود ویتامین D در مردان و زنان متفاوت به نظر میرسد. انجام تحقیقات تکمیلی در این زمینه کمک کننده خواهد بود.
جلیل کاردان ، حسین کاظمیان، محمد مهدی فیض آبادی،
دوره 17، شماره 2 - ( اردیبهشت 1393 )
چکیده
مایکوباکتریومهای غیر سلی یا مایکوباکتریومهای غیر توبرکلوزیس ارگانیسمهای محیطی هستند که غالبا در خاک و آب حضور دارند. بسیاری از این گونهها که در دهه اخیر توصیف شدهاند با بیماریهای انسانی به خصوص در افراد با نقص سیستم ایمنی و مبتلا به ایدز ارتباط نزدیکی دارند. در این مطالعه مروری، بیماریزایی و اهمیت بالینی گونههای جدید مایکوباکتریوم بررسی شده است. در مجموع ٦٣ گونه جدید مایکوباکتریوم در ١٠ سال اخیر(٢٠١٣-٢٠٠٣) شناسایی شده که در گروههای مختلف طبقهبندی رانیون قرار گرفتهاند. از این تعداد حدود ٤٠ ایزوله از انسان گزارش شده که در بیماریزایی دخالت داشتهاند. از بین این ٤٠ مورد، ٢٧ ایزوله(5/67 درصد) در گروه غیر کروموژنها و ١٣ ایزوله(5/32 درصد) در گروه اسکوتوکروموژنها بوده و اکثر این ایزولهها کند رشد میباشند. گونههای فتوکروموژن با بیماریهای انسانی در ارتباط نبودهاند. بیشترین بیماریهای ایجاد شده توسط مایکوباکتریومهای غیر توبرکلوزیس شامل عفونتهای تنفسی در افراد مسن و لنفادنیتهای گردنی در بچهها بیشتر به دلیل Mycobacterium kyorinense و Mycobacterium mantenii بوده است. بعضی از گونهها مانند M. riyadhenseنیز میتوانند به عنوان پاتوژن اولیه انسان مطرح باشند. با توجه به شیوع پیشرونده بیماری ایدز در سالهای اخیر و عفونت توام مایکوباکتریومها در این افراد؛ شناسایی صحیح این ارگانیسمها، بیماریزایی، مقاومت دارویی و درمان مناسب آنها در مناطق سل خیز از جمله ایران اهمیت ویژهای دارد.
بهناز توسلی، صابر ابراهیمی، ریما منافی، فاطمه کیانی، مجید صفا، احمد کاظمی،
دوره 17، شماره 7 - ( مهر 1393 )
چکیده
زمینه و هدف: لوسمی لنفوبلاستیک حاد شایعترین بدخیمی در کودکان محسوب شده و مهمترین روش درمانی آن شیمی درمانی میباشد. راهبردهای جدید سرطان درمانی به منظور کاهش اثرات جانبی داروهای شیمی درمانی به کارگیری ترکیباتی را پیشنهاد میکند که مسیرهای پیام دهی را در سلولهای بدخیم هدف قرار دهند. ایندولتری کربینول به عنوان یک ترکیب گیاهی با هدف قرار دادن مسیرهای پیام دهی سلولی خاصیت ضد سرطانی خود را در انواع مختلفی از بدخیمیها اعمال میکند. هدف از این مطالعه بررسی اثر ایندول تری کربینول بر رده سلولی لوسمی لنفوبلاستیک حاد پیش ساز سلول B میباشد.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی سلولهای NALM-6 با غلظتهای مختلف ایندول تری کربینول در فواصل زمانی معین تیمار شدند. تأثیر ایندول تری کربینول بر سیکل سلولی، با رنگ آمیزی محتوای DNA با پروپیدیوم ایداید و به کمک فلوسایتومتری مطالعه و تغییرات در بیان پروتئینهای p21، p53 و c-Myc در سلولهای تیمار شده با ایندول تری کربینول نیز با کمک تکنیک وسترن بلات بررسی شد. اختلاف بین گروهها با آزمون تی زوجی مورد مطالعه قرار گرفت.
یافتهها: دادههای سیکل سلولی افزایش معنیدار (05/0p<) جمعیت سلولهای ناحیه G1 را در اثر مجاورت با ایندول تری کربینول در مقایسه با سلولهای کنترل نشان داد. همچنین نتایج وسترن بلات نشان دهنده اثر ایندول تری کربینول در افزایش معنیدار (05/0p<) بیان پروتئینهای p21 و p53 و کاهش بیان پروتئین c-Myc بود.
نتیجهگیری: ایندول تری کربینول میتواند با کاهش بیان پروتئین c-Myc و افزایش بیان پروتئینهای p21 و p53باعث ایجاد توقف در مرحله G1 چرخه سلولی در سلولهای لوسمی لنفوبلاستیک حاد پیش ساز سلول B شود.
بهناز توسلی، ریما منافی، فاطمه کیانی، مجید صفا، احمد کاظمی،
دوره 17، شماره 11 - ( بهمن 1393 )
چکیده
زمینه و هدف: دوکسوروبیسین از خانواده آنتراسایکلینها به طور گسترده برای درمان بدخیمیهای خونی استفاده میشود. یکی از اثرات جانبی این داروها، فعال شدن مسیر پیام دهی فاکتور هستهای کاپا-B (NF-B) میباشد. NF-B با افزایش بیان ژنهای بقاء سلولی باعث کاهش پاسخ مورد انتظار میشود. در این مطالعه اثر ایندول تری کربینول به عنوان مهار کننده NF-B بر تنظیم این فاکتور هستهای و بیان ژنهای هدف آن XIAP و Survivin در سلولهای لوسمی لنفوبلاستیک حاد پیش ساز سلول B (BCP- ALL) بررسی شده است.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی سلولهای NALM-6 با غلظتهای مختلف ایندول تری کربینول تیمار و سپس با دوکسوروبیسین 125 نانو مولار مجاور شدند. میزان آپوپتوز با رنگ آمیزی پروپیدیوم یدید و انکسین-V به کمک تکنیک فلوسیتومتری تعیین شد. تغییرات در پروتئینهای p65 ،XIAP و Survivin در سلولهای مجاور شده با ایندول تری کربینول و دوکسوروبیسین به کمک وسترن بلات مطالعه و بررسی دادهها با آزمون تی زوجی انجام شد.
یافتهها: ایندول تری کربینول باعث افزایش معنیدار(05/0p<) آپوپتوز در سلولهای NALM-6 تحت تیمار با دوکسوروبیسین و ایندول تری کربینول در مقایسه با سلولهایی که تنها با دوکسوروبیسین مجاور شده بودند، میشود. همچنین اثر مهاری ایندول تری کربینول بر تجمع هستهای p65 و جلوگیری از افزایش بیان XIAP و Survivin القاء شده با دوکسوروبیسین به صورت معنیدار(05/0p<) مشهود میباشد.
نتیجهگیری: ایندول تری کربینول به عنوان یک ترکیب طبیعی میتواند باعث افزایش اثربخشی داروهای خانواده آنتراسیکلین از طریق مهار مسیر NF-B شود. این درمان ترکیبی میتواند در بهبود BCP- ALL با مسیر فعال NF-B مفید واقع شود.
فهیمه کاظمی، صالح زاهدی اصل،
دوره 18، شماره 6 - ( شهریور 1394 )
چکیده
زمینه و هدف : نقش فیزیولوژیکی اپلین -آدیپوکاین مترشحه از بافت چربی- در مقاومت به انسولین و دیابت نوع 2 مشخص شده است. هدف از تحقیق حاضر، تعیین ارتباط سطح پلاسمایی اپلین-13 با شاخص مقاومت به انسولین (HOMA-IR) و لپتین پلاسما ی موش های صحرایی نر دیابتی پس از 8 هفته تمرین هوازی بود.
مواد و روش ها : مطالعه حاضر، مطالعه ای تجربی با مدل حیوانی بود. تعداد 28 سر موش صحرایی نر از نژاد ویستار به 3 گروه غیر دیابتی (9 سر)، دیابتی کنترل (9 سر) و دیابتی تمرین (10 سر) تقسیم شدند. دیابت نوع 2 با تجویز درون صفاقی نیکوتین آمید و استروپتوزوتوسین القا شد. موش های دیابتی تمرین، 8 هفته به طور فزاینده روی نوارگردان دویدند. پس از دوره تمرینی، سطوح پلاسمایی گلوکز، انسولین، لپتین و اپلین-13 اندازه گیری و HOMA-IR محاسبه شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از آزمون آماری تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون همبستگی پیرسون استفاده گردید و سطح معنیداری 05/0 p< در نظر گرفته شد.
یافته ها: نتایج حاکی از کاهش معنیدار سطوح پلاسمایی گلوکز، انسولین، لپتین و HOMA-IR موش های دیابتی تمرین نسبت به موش های دیابتی کنترل، افزایش معنیدار سطوح پلاسمایی اپلین موش های دیابتی تمرین نسبت به موش های غیر دیابتی و دیابتی کنترل و ارتباط منفی معنیدار سطوح پلاسمایی اپلین با HOMA-IR و لپتین پلاسمای موش های دیابتی تمرین بود.
نتیجه گیری: در این تحقیق، 8 هفته تمرین هوازی با بهبود حساسیت به انسولین (کاهش HOMA-IR و لپتین پلاسما) موجب افزایش سطوح پلاسمایی اپلین-13 موش های صحرایی نر دیابتی شد.
مریم کاظمی پور، افروز حاجی قاسمی، صنم میربیگی،
دوره 18، شماره 6 - ( شهریور 1394 )
چکیده
زمینه و هدف: پرمولرهای مندیبل به جهت تنوع آناتومیکی زیادی که دارند، احتمالاً یکی از مشکل ترین دندان ها در درمان ریشه به حساب می آیند. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی و مقایسه ساختار کانال ریشه در دندان های پرمولر اول مندیبل در دو جنس مذکر و مونث به کمک روش تصویربرداری توموگرافی کامپیوتری اشعه مخروطی (CBCT) در یک جمعیت ایرانی است.
مواد و روش ها: در این مطالعه تحلیلی – مقطعی، از 230 تصویربرداری CBCT (115تصویر مربوط به جنس مونث و 115 تصویر مربوط به جنس مذکر) استفاده گردید. تصاویر در هر سه صفحه فضایی مورد ارزیابی قرار گرفته و تفاوت تعداد کانال و ریشه از نظر آماری مقایسه و گزارش شد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 17 و آزمون کای مربع انجام شد و سطح معنیداری برابر با 05/0 p< در نظر گرفته شد.
یافتهها: به طور کلی، از 460 دندان پرمولر اول مندیبل، 7/85 درصد تک ریشه، 3/14 درصد دو ریشه، 9/63 درصد تک کاناله و 1/36 درصد دو کاناله بودند. در مقایسه بین دو جنس مذکر و مونث، در جنس مذکر میزان شیوع تک ریشه در پرمولر اول مندیبل 7/78 درصد، دو ریشه 3/21 درصد، تک کانال 60 درصد و دو کانال 40 درصد و در جنس مونث شیوع تک ریشه 6/92 درصد، دو ریشه 4/7 درصد، تک کانال 8/67 درصد و دو کانال 2/32 درصد گزارش شد.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه، شیوع دو ریشه در پرمولرهای اول مندیبل در جنس مذکر نسبت به جنس مونث به طور معنیداری بالاتر بود.
محسن ابراهیمی منفرد، کیوان قسامی، علیرضا رضایی آشتیانی، الهه کاظمینی،
دوره 19، شماره 2 - ( اردیبهشت 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: میگرن از بیماریهای نسبتاً شایع و ناتوان کننده محسوب میگردد. با توجه به تفاوتهای جغرافیایی در اپیدمیولوژی آن و در راستای بهبود مراقبت از مبتلایان، این مطالعه به منظور ارزیابی خصوصیات دموگرافیک، اپیدمیولوژیک و ویژگیهای بالینی بیماران مبتلا به میگرن در اراک انجام گرفت.
مواد و روشها: این مطالعه مقطعی-توصیفی به مدت 6 ماه برروی بیماران مبتلا به میگرن مراجعه کننده به دو کلینیک نورولوژی بیمارستان ولی عصر (عج) و درمانگاه امام رضا (ع) شهر اراک انجام گرفت. پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک، اپیدمیولوژیک و بالینی توسط بیماران تکمیل شد. در نهایت اطلاعات از طریق نرم افزار آماریSPSS نسخه 18 تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: از بین 820 بیمار مراجعه کننده با سردرد، 92 نفر (21/11 درصد) میگرن داشتند که 3/54 درصد از آنها زن و 6/45 درصد مرد بودند. میانگین سنی مبتلایان 2/9±9/36 سال بود و 50 درصد از آنها متأهل بودند. شایعترین محرکها استرس (2/78 درصد)، اختلالات خواب (2/65 درصد) و خستگی (63 درصد) بود. میانگین تعداد حملات سردرد در ماه 5/3±9/6 بود و میانگین طول مدت زمان حملات 5/4±1/11 ساعت بود.
نتیجه گیری: براساس نتایج، شیوع میگرن در زنان بیشتر از مردان است. گیجی، اختلالات بینایی، تهوع، عدم وجود اورا، سردرد یک طرفه و ضرباندار، همراهی قابل توجهی با میگرن دارند. تعداد مسکنهای مصرفی در ماه، سابقه تصویربرداری از مغز و هزینه ماهانه سردرد که توسط بیماران متقبل میشود، قابل توجه است. به طور کلی، ویژگیهای بالینی سردرد میگرنی در بیماران، تا حدود زیادی مشابه با معیارهای انجمن بین المللی سردرد (IHS) بود.
پریسا طهماسبی، سیدرضا کاظمی نژاد، محمدامین طباطبایی فر، جواد محمدی اصل، نادر صاکی،
دوره 19، شماره 6 - ( شهریور 1395 )
چکیده
زمینه و هدف: ناشنوایی یک نقص حسی رایج در انسان است که نیمی از موارد آن به دلایل ژنتیکی است. ناشنوایی ژنتیکی به انواع نشانگانی و غیر نشانگانی تقسیم میشود که 80 درصد موارد غیر نشانگانی از نوع ناشنوایی غیر نشانگانی اتوزومی مغلوب میباشند. هدف از پژوهش حاضر تعیین سهم لوکوس DFNB2 (ژن MYO7A) در ایجاد ناشنوایی اتوزومی مغلوب در گروهی از خانوادههای ناشنوای استان خوزستان میباشد.
مواد و روشها: این مطالعه برروی 26 خانواده دارای ناشنوایی اتوزومی مغلوب با حداقل 4 فرد ناشنوا و منفی برای جهشهای GJB2 در استان خوزستان انجام گردید. 22 خانواده دارای ARNSHL و 4 خانواده دارای سندرم آشر بودند. تجزیه و تحلیل پیوستگی با استفاده از نشانگرهای STR (تکرار پشت سر هم کوتاه) مربوط به لوکوس DFNB2انجام شد. ژنوتیپ مربوط به هر خانواده با روش PCR-PAGE تعیین گردید. هم چنین رسم هاپلوتایپ و محاسبه امتیازLOD انجام گردید.
یافتهها: از مجموع 26 خانواده ناشنوای مورد مطالعه در این تحقیق، پس از بررسی پیوستگی و رسم هاپلوتایپ، دو خانواده (7/7 درصد) به لوکوس DFNB پیوستگی نشان دادند. از میان خانوادهها، یک خانواده (5/4 درصد) دارای ARNSHL و یک خانواده دارای سندرم آشربود.
نتیجهگیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان میدهد که سهم لوکوس DFNB2 در ایجاد ناشنوایی در جمعیت استان خوزستان مشابه با سایر مطالعات انجام شده درکشور است واین لوکوس بایستی به همراه سایر لوکوسهای مهم جهت بررسی درپانل ناشنوایی مورد توجه قرارگیرد.
نسرین کاظمی پور، سیدمهدی شریعت زاده، سعید نظیفی،
دوره 19، شماره 9 - ( آذر95 1395 )
چکیده
مقدمه: نانوذرات نقره قادر به ایجاد سمیت در موجودات زنده هستند. نانو نقره می تواند در کبد به عنوان مرکز سم زدایی بدن اثراتی را القا نماید و با توجه به اثرات گسترده اش می تواند بر روی فاکتورهای کبدی، هماتولوژی و استرس اکسیداتیو موثر باشد. زنجبیل با توجه به ترکیبات آنتی اکسیدانی که دارد می توانند اثرات سمیت نانو نقره را در مناطق مختلف بدن تحت تاثیر قرار دهند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر حفاظتی عصاره ی هیدروالکلی زنجبیل بر سیتوتوکسیتی نانو ذرات نقره بر روی فعالیت آنزیمها، فاکتورهای هماتولوژی، شاخص های استرس اکسیداتیو خون و آپوپتوز کبد در موش Balb-c می باشد.
مواد و روش ها: در این پژوهش 4 گروه 12 تایی موش بالب سی نژاد سوری به مدت 35 روز تحت تیمار قرارگرفتند. گروه اول (کنترل) آب مقطر، گروه دوم نانونقره، گروه سوم عصاره زنجبیل و گروه چهارم نانونقره و زنجبیل را بصورت همزمان دریافت کردند. برای اندازه گیری فاکتورهای هماتولوژی، آنزیمهای کبدی و استرس اکسیداتیو خونکیری از قلب انجام گرفت و بافت کبد جهت بررسی میزان آپاپتوزیس خارج شد. نتایج با استفاده از نرم افزار SPSS و به کمک آنالیز واریانس یکطرفه (ANOVA one way) با هم مقایسه شدند .
یافته ها: آنزیمهای AST ، ALT ، ALP، GGTو LDH به عنوان فاکتورهای کبدی در گروههای مورد مطالعه دارای اختلاف معنی داری بودند.
فاکتورهای هماتولوژی شامل شاخصهای WBC ، RBC ، Hb ، HCT ، MCV ، MCH ، Plt ، Lymphocyte و Monocyte دارای اختلاف میانگین معنی داری در گروههای مختلف آزمایش بودند.
از میان فاکتورهای استرس اکسیداتیو تنها شاخص GPX درخون دارای اختلاف معنی دار در بین گروههای مورد مطالعه بود و بقیه پارامترهای استرس اکسیداتیو در خون اختلاف معنی داری نداشتند.
تغییرات میزان آپوپتوزیس درتمامی گروههای مورد مطالعه اختلاف معنی داری را نشان داد.
نتیجه گیری : بر اساس مطالعه ی حاضر، نانوذرات نقره با اثرات سوئی که بر مناطق مختلف بدن می گذارند می توانند تغییراتی را در فاکتورها و آنزیمهای گوناگون اعمال نمایند. زنجیل تا حدودی توانسته این اثرات را جبران و تعدیل نماید که احتمالا این اثر بخشی زنجبیل را بتوان به مواد موثره موجود در آن نسبت داد.
کلمات کلیدی: نانوذرات نقره ، عصاره ی زنجبیل، فاکتورهای هماتولوژی، آنزیمهای کبدی، استرس اکسیداتیو، آپوپتوزیس
حسنا رستگارپویانی، سید مسعود حسینی، سید رضا محبی، پدرام عظیم زاده، شبنم کاظمیان، مهسا سعیدی نیاسر، افسانه شریفیان، محمدرضا زالی،
دوره 20، شماره 2 - ( اردیبهشت 1396 1396 )
چکیده
زمینه و هدف: پاروویروس 4 (PARV4) اولین بار در سال 2005 در یک معتاد تزریقی مبتلا به هپاتیتB مشاهده شد. تاکنون بیشترین احتمال انتقال این بیماری از راه خون و در میان معتادان تزریقی مشاهده شده است. فراوانی عفونت با این ویروس در جمعیت سالم بسیار پایین است. در مطالعه حاضر، فراوانی عفونتPARV4 در میان بیماران دچار عفونت مزمن HCV در مقایسه با افراد سالم و فاکتورهای خطر مرتبط در میان این گروهها بررسی شد.
مواد و روشها: در مجموع، تعداد 206 نفر شامل 103 بیمار دچار عفونت مزمن HCV و 103 فرد سالم به عنوان گروه کنترل با روش nested-PCR و همچنین real time-PCR مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها: سطح آنزیم AST در میان افراد بیمار با میانگین 40.45+34.84 و در میان افراد کنترل با میانگین 18.58+5.9 و این میزان برای آنزیم ALT در میان افراد بیمار با میانگین 40.45+35.75 و در میان افراد کنترل با میانگین 21.50+11.35 گزارش شد. در نهایت، پس از بررسی تمامی نمونههای بیمار و کنترل، مشاهده شد که هیچ کدام از این افراد به ویروسPARV4 آلوده نیستند.
نتیجهگیری: تحقیق حاضر، اولین مطالعهای است که فراوانی عفونت با ویروس PARV4 را در گروه مبتلا به ویروس هپاتیت C در ایران مورد بررسی قرار میدهد و نتایج آن نشان میدهد که این ویروس اهمیت بالایی در جمعیتهای ایرانی، حتی در افراد دچار عفونتهای منتقل شونده از راه خون همانند HCV ندارد و مطالعات بیشتری در مناطق دیگر ایران و در گروههای مختلف مورد نیاز میباشد.
رخساره معمار، مریم استاد شریف، احمد چیت ساز، مژگان اسدیان قهفرخی، مهدی کاظمی، سید مرتضی جوادی راد،
دوره 20، شماره 4 - ( تیرماه 1396 1396 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: ویتامین دی با تأثیرات محافظت عصب در بیماری پارکینسون شناخته میشود و رابطه بین چند شکلیهای ژن VDR و فاکتورهای سن آغاز و خطر بروز بیماری و همچنین رابطه بین ژنوتیپهای FokI ژنVDR و PD مشخص شده است. هدف از این مطالعه، بررسی ارتباط بین تأثیر ژنوتیپهای جایگاههای FokI، TaqI، BsmI و ApaI بر سطح فاکتورهای سرمی مرتبط با متابولیسم ویتامین دی در جمعیت استان اصفهان است.
مواد و روشها: این مطالعهی مورد - شاهدی بین 125 بیمار پارکینسونی و افراد شاهد متناظر و بر اساس معیارهای بانک مغز بیماری پارکینسون بریتانیا انجام شد. پس از دریافت فرم رضایت، سطوح سرمی مورد نظر اندازهگیری شد. همچنین جداسازی ماده ژنتیکی از طریق روش میلر و وجود چند شکلیهای مذکور با آنالیز مکرر PCR–RFLP انجام و تایید گردید.
یافتهها: مقایسه فاکتورهای سرمی بین افراد سالم و بیماران مبتلا به پارکینسون نشان داد که یک کاهش معنیدار در سطح سرمی کلسیم، ALP و PTH وجود دارد(01/0p<). هیچکدام از سطوح سرمی ویتامینِD و فسفات بین بیماران و افراد شاهد اختلاف معنیداری را نشان نمیدادند. مقایسه غلظت فاکتورهای سرمی کلسیم و PTH بر اساس ژنوتیپهای حامل آللهای FokI-F، ApaI-A و همچنین آلل BsmI-b، حاکی از کاهش غلظت این فاکتورها با مقادیرp کمتر از 01/0 را بین بیماران مبتلا به پارکینسون و افراد شاهد نشان داد.
نتیجهگیری: نتیجه این مطالعه نشان داد که وجود هر یک از این دو آلل مغلوب باعث میشود که سطح سرمی کلسیم و PTH بین بیماران مبتلا به پارکینسون و افراد سالم تفاوت معنی داری را نشان دهد.
مهسا کاظمی رودسری، فرهاد مشایخی،
دوره 20، شماره 9 - ( آذرماه 1396 1396 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: ماتریکس متالوپروتئینازها برای تخریب/بازسازی ماتریکس خارج سلولی ضروری بوده و در شکل گیری شریانهای مارپیچ و حمله به آندومتر در طول لانه گزینی دخیل هستند. مهارکننده بافتی متالوپروتئیناز-1، در بافتهای مختلف موجودات بیان میشود و فعالیت ماتریکس متالوپروتئینازها را مهار می کند. هدف از این پژوهش، مطالعهی بین ارتباط پلیمورفیسم تک نوکلئوتیدی درپلی مورفیسم T/C372 ژن TIMP1 (rs4898) با لقاح مصنوعی و انتقال جنین توسط PCR ویژه آلل بود.
مواد و روشها: در مجموع، تعداد 200 نمونه خون شامل 100 IVF منفی و 100 IVF مثبت(کنترل) در این مطالعه جمعآوری شد.DNA برای ژنوتایپینگ TIMP1 استخراج شد. فراوانی ژنوتیپی و آللی پلیمورفیسم 372T/C از طریق روش PCRویژه آلل مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: فراوانی ژنوتیپی CC، CT و TT در پلیمورفیسم T/C372 از ژن TIMP1 در نمونه های IVF-به ترتیب، 1، 98 و 1 درصد بود، در حالیکه برای گروه IVF+ به ترتیب، 7، 91 و 2 درصد بود(07/0p=). فرکانس اللی C و T درIVF- به ترتیب، 50 و 50 درصد و در IVF+ به ترتیب 5/47 و 5/52 درصد بود. فراوانی ژنوتیپی و اللی TIMP1 4898rs (372T/C) بین گروه کنترل و بیماران تفاوت معنی داری نداشت(بهترتیب 07/0p= و 68/0 p=).
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان می دهد که پلیمورفیسم تکنوکلئوتیدی 372T/C از TIMP1 ممکن است با نتیجه ی لقاح مصنوعی و انتقال جنین در این جمعیت در ارتباط نباشد. برای تایید نتایج به مطالعات بیشتر با تعداد بیشتری از بیماران و کنترل ها نیاز است.
علی کاظمی رضایی، سحر خوش سرور، ربابه نوری،
دوره 22، شماره 4 - ( مهر و آبان 1398 )
چکیده
زمینه و هدف چاقی یک عامل تهدیدکننده بهداشت عمومی و همراه با مشکلات جسمی و روانی متعدد است. از این رو، این پژوهش با هدف بررسی نقش تشخیصی باورهای فراشناختی، دشواری در تنظیم هیجان و هموابستگی در زنان مبتلا به چاقی انجام شد.
مواد و روش ها در قالب یک طرح علّیـ مقایسهای، 40 نفر از افراد مبتلا به چاقی (شاخص توده بدنی ≥۳۰) و 40 نفر از افراد بهنجار به صورت در دسترس انتخاب شدند و از طریق پرسشنامه فراشناخت، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان و فرم فارسی ابزار سنجش هموابستگی ارزیابی شدند. برای تحلیل دادهها از روش تحلیل تابع تشخیصی استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی کسب رضایت آگاهانه و در اختیار قراردادن نتایج از اصول اخلاقی در این پژوهش بود. این مطالعه با کُد IR.KHU.REC.1397.41 به تصویب کمیته اخلاق دانشگاه خوارزمی تهران رسیده است.
یافته ها نتایج تابع تشخیصی با سه متغیر باورهای فراشناختی، دشواری در تنظیم هیجان و هموابستگی توانست 95 درصد از افراد چاق و 97/5 درصد از افراد بهنجار را درست گروهبندی کند؛ به عبارت دیگر به طور کلی 96/25 درصد از کل شرکتکنندگان، درست طبقهبندی شدند.
نتیجه گیری در تفکیک و تشخیص دو گروه افراد چاق و افراد بهنجار، متغیرهای باورهای فراشناختی، دشواری در تنظیم هیجان و هموابستگی نقش معناداری دارند؛ بنابراین، توجه به این متغیرها به عنوان عوامل روانشناختی مؤثر بر چاقی در پیشگیری و درمان آن پیشنهاد میشود.
سید ولی کاظمی رضایی، کیوان کاکابرایی، سعیده السادات حسینی،
دوره 22، شماره 4 - ( مهر و آبان 1398 )
چکیده
زمینه و هدف عوامل روانشناختی نقش زیادی بهعنوان سببساز و تشدیدکننده بیماریهای قلبی و عروقی دارند. هدف پژوهش حاضر اثربخشی آموزش مهارت نظمجویی هیجان مبتنی بر رفتاردرمانی دیالکتیکی بر تنظیم شناختی هیجان و کیفیت زندگی در بیماران قلبی و عروقی بود.
مواد و روش ها پژوهش حاضر از نوع طرحهای نیمهتجربی با پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش شامل همه بیماران قلبی و عروقی شهر کرمانشاه در سال 1397 بودند که از بین آنها 30 نفر به عنوان شرکتکننده به روش نمونهگیری دردسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند (هر گروه 15 نفر). مداخله آموزش نظمجویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیکی برای گروه آزمایش در 8 جلسه 90 دقیقهای اجرا شد، در حالی که گروه کنترل در این مدت هیچگونه مداخلهای دریافت نکرد. برای جمعآوری اطلاعات از فرم کوتاه پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان و پرسشنامه کیفیت زندگی مک نیو استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره و نسخه 20 نرمافزار SPSS استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی این مطالعه با کد اخلاق IR.KUMS.REC.1397.39 در کمیته اخلاق پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه به تصویب رسیده است.
یافته ها نتایج نشان داد که نمرات راهبردهای مثبت تنظیم شناختی هیجان و کیفیت زندگی بیماران قلبی و عروقی پس از آموزش مهارت نظمجویی هیجان مبتنی بر رفتاردرمانی دیالکتیکی در گروه آزمایش، نسبت به گروه گواه به طور معناداری افزایش و همچنین نمرات راهبردهای منفی کاهش یافته است (0/01>P).
نتیجه گیری با توجه به تأثیر آموزش نظمجویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیکی بر تنظیم شناختی هیجان و کیفیت زندگی بیماران قلبی و عروقی، به درمانگران پیشنهاد میشود از درمانهای روانشناختی در جایگاه مکمل درمانهای دارویی برای این بیماران استفاده کنند.