24 نتیجه برای زایمان
شیرین ایران فر، طراوت فاخری، فیروزه صفری، شیرین امیر فخری، منصور رضایی،
دوره 8، شماره 2 - ( 5-1384 )
چکیده
مقدمه: از آن جائی که تشخیص زجر جنین و شناخت روشهایی که بتواند، علاوه بر حداقل هزینه و زمان، دارای ارزش تشخیصی بالایی باشد، در مامایی بسیار مهم است، این بررسی به منظور تعیین ارزش تشخیص آزمون تحریک ارتعاش صوتی در پیش گویی زجر جنین طی فاز فعال زایمان مادران مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی معتضدی شهر کرمانشاه در سال 1383-1382 انجام شد.
روش کار: این مطالعه به روش کارآزمایی بالینی انجام شد. 380 زن حامله در فاز فعال زایمان با حاملگی ترم، تک قلو، پرزانتاسیون سفالیک، بدون بیماری زمینهای و ناهنجاری واضح جنینی، افراد تحت مطالعه را تشکیل میدادند. قلب جنین ابتدا با مونیتورینگ خارجی به مدت 15 دقیقه ثبت و سپس با استفاده از حنجره مصنوعی، صوت با شدت 105 دسی بل به مدت 3 ثانیه از روی شکم مادر به جنین داده و قلب جنین به مدت 15 دقیقه ثبت شد. در صورت افزایش 2 بار 15 ضربه در دقیقه به مدت 15 ثانیه در قلب، جنین واکنشدار و در غیر این صورت بدون واکنش قلمداد میشد. سایر متغیرهای مورد بررسی شامل: نوع زایمان، آپگار دقیقه اول و پنجم، دفع مکونیوم و طناب گردنی بود. اطلاعات به دست آمده با استفاده از درصد، فراوانی، میانگین و تعیین ارزشهای تشخیصی و آزمون کای و تست دقیق فیشر، تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: سن افراد تحت مطالعه 5/8±25/2 سال، تعداد حاملگی آنها 1/33±1/94 و 51/8 درصد تعداد حاملگی آنها یک حاملگی بوده است. آپگار دقیقه اول 0/69±8/61 بود و قلب جنین قبل از تحریک صوتی 61/1 درصد دارای واکنش و 26/3 درصد مشکوک و پس از تحریک صوتی 60/8 درصد دارای واکنش و 5/3 درصد مشکوک بود. حساسیت و ویژگی و صحت آزمون تحریک صوتی در پیشگویی زجر جنین به ترتیب 88/3 درصد، 70 درصد، 75/5 درصد و در روش بدون تحریک صوتی 68/3 درصد و 66/5 درصد و 23/6 درصد بود.
نتیجه گیری: ارزش تشخیصی آزمون تحریک صوتی در پیش گویی زجر جنین بالا بود و این آزمون قدرت کاهش نتایج قلب جنین مشکوک را داشت. توصیه میگردد که تحقیقات بیشتری درخصوص مدت، شدت صوت و همچنین استفاده از الگوهای دورهای قلب جنین صورت گیرد.
دكتر نیره قمیان، دكتر مرضیه لطفعلیزاده،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده
مقدمه: تشخیص خانمهایی که در ریسک بیشتری از نظر سزارین هستند در ساعتهای اولیه شروع مرحله فعال زایمان از اهمیت به سزایی برخوردار است زیرا با انجام اقدامات لازم جهت تسریع زایمان از افزایش مرگ و میر و عوارض مادر به علت سزارینهای تأخیری پیشگیری خواهد شد. این مطالعه به هدف تعیین ارتباط اتساع دهانه رحم و نزول جنین طی 2 ساعت اول مرحله فعال زایمان با روش زایمان در زنان اولزا دارای نوزاد ترم صورت گرفته است. روش کار: این مطالعه در مدت 8 ماه از مرداد 83 لغایت اسفند 83 بر روی 216 خانم حامله اولزا با حاملگی ترم و نمایش سری و جنین تک قلو که در مرحله فعال زایمان خود به خودی بوده و به بیمارستان امامرضا(ع) مشهد مراجعه نموده بودند، صورت گرفت. میزان تغییر در اتساع دهانه رحم و نزول جنین در طی 2 ساعت اول مرحله فعال زایمان مورد بررسی قرار گرفت و برحسب روش زایمان بیماران به دو گروه زایمان واژینال و سزارین تقسیم شدند. فقط سزارین هایی که به دلیل اختلالات تعویقی یا توقفی زایمان صورت گرفته بودند مورد بررسی قرار گرفتند. یافتهها توسط آزمونهای تی، آنالیز واریانس یک طرفه و مربع کای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج: در زنانی که میزان تغییر در اتساع دهانه رحم آنها طی 2 ساعت اول پس از شروع مرحله فعال زایمان بیشتر بود، احتمال سزارین کمتر بود (001/0p<). همچنین در مواردی که میزان نزول جنین در طی 2 ساعت اول مرحله فعال زایمان بیشتر بود میزان سزارین کمتر بود (001/0p<). بین وضعیت پردهها در شروع مرحله فعال زایمان و روش زایمان ارتباط آماری معنی داری وجود نداشت، اما بین نیاز به تقویت زایمان با اکسی توسین و روش زایمان ارتباط آماری معنی داری وجود داشت (001/0p<). نتیجهگیری: با بررسی میزان تغییر اتساع دهانه رحم و نزول جنین در طی 2 ساعت اول مرحله فعال زایمان میتوان تا حدود زیادی پیشبینی نمود که کدامیک از زنان اولزا با حاملگی ترم، زایمان واژینال خواهند نمود.
زهره عباسی، زهرا عابدیان، علیرضا فدائی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده
مقدمه: یکی از مشکلاتی که مادران در طی زایمان با آن مواجه هستند زایمان طولانی است که با عوارض نا مطلوب مادری و جنینی همراه است. به طوری که کوتاه شدن طول مدت زایمان یکی از آرزوهای همیشگی متخصصین زنان و زایمان بوده است. لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر ماساژ بر طول مدت مرحله اول زایمان زنان نخست باردار مراجعه کننده به زایشگاه بنت الهدی بجنورد در سال 1384 انجام گردیده است. روش کار: اِِِین مطالعه به صورت کار آزمایی بالینی ، بر روی 62 زن نخست باردار با شرایط حاملگی طبیعی از جمله؛ سن حاملگی 42-37 هفته، تک قلو و نمایش قله سر انجام گردید. واحدهای پژوهش به صورت تصادفِِِی در دو گروه ماساژ پشت و مراقبتهای معمول قرار گرفتند. گروه ماساژ (32 نفر )؛ ماساژ منظم ، محکم و یکنواخت در ناحیه پشت، به مدت 30 دقِِِیقه به روش افلوراج در هر سه فاز زایمانی دریافت میکردند. گروه کنترل(30 نفر) هیچگونه ماساژی نداشتند. در هر دو گروه شدت و مدت انقباضات، فواصل انقباضات و طول مدت هر فاز اندازهگیری و ثبت گردید. در تجزیه و تحلیل دادهها از آزمونهای تی دانش آموزی، کای دو، من ویتنی و مدل خطی استفاده گردید. نتایج: میانگین طول مدت مرحله اول زایمان در زنان دریافت کننده ماساژ نسبت به گروه مراقبتهای معمول کمتر و دارای اختلاف معنیدار آماری بود. به طوری که میانگین طول مدت مرحله اول زایمان در گروه ماساژ پشت، 75/5 ساعت و در گروه مراقبتهای معمول، 15/9 ساعت بود (001/0 = p). نتیجه گیری: براساس نتایج این پژوهش، ماساژ طول مدت مرحله اول زایمان را کاهش داده. لذا به نظر میرسد بتوان از این روش، جهت کوتاه نمودن مدت بستری بودن زائو در زایشگاه استفاده نمود.
نرگس محمدصالحی، سید حمید رضا طباطبایی، مریم رئوفی، ابوالفضل محمد بیگی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده
مقدمه: زایمان یک فرآیند فیزیولوژیک است که یک جنین از رحم به فضای بیرون رانده میشود. فریدمن (1954) نوعی الگوی مشخصه سیگموئیدی را برای زایمان توصیف نمود. این مطالعه با هدف بررسی روند پیشرفت زایمان در زنان چندزا طراحی شد. روش کار: مطالعه حاضر بر روی 336 نفر زن چندزا در طی یک سال به صورت همگروهی انجام شد که جهت محاسبه مراحل زایمان، مقدار دیلاتاسیون دهانه رحم در واحد زمان برای هر یک از شرکت کنندهها اندازهگیری شد. شرکت کنندگان به چهار گروه بدون مداخله، القا شده، بی دردی گرفته و هر دو مداخله تقسیم شدند و معیارهای مورد نظر در هر دو گروه ثبت گردید. در تحلیل آماری این مطالعه از آزمونهای آنالیز واریانس یک طرفه و از مدلهای چند سطحی رگرسیونی جهت رسم منحنی استفاده شد. نتایج: در تمام زیر گروههای زنان چندزا با افزایش اتساع سرویکس، سرعت باز شدگی دهانه رحم نیز افزایش مییابد. ارتباط معنیداری بین زیر گروههای مختلف زنان شرکت کننده در مطالعه، از نظر میانگین سرعت دیلاتاسیون، در فاز فعال مرحله اول و مرحله سوم با القا زایمان دیده شد(05/0>p). اما اختلافی از نظر میانگین مرحله دوم با القا زایمان وجود نداشت. میانگین فاز فعال و مرحله دوم در زنان مورد مطالعه، در این بررسی به شکل معنیداری بیشتر از زنان مولتی پار مورد مطالعه فریدمن بود (به ترتیب56/3 ساعت در مقابل 2/2 ساعت و 25 دقیقه در برابر 18 دقیقه) (001/0> p). به علاوه در این مطالعه، فاز رکود مشاهده نشد. نتیجه گیری: الگوی پیشرفت زایمان در عصر حاضر به شکل بارزی از منحنی فریدمن در دهه 1950 متفاوت است و به شکل سیگموئیدی نمیباشد و مهمترین فاکتور مؤثر بر مدت زمان فاز نهفته، دیلاتاسیون زمان پذیرش میباشد. لذا تعیین یک منحنی استاندارد و بدون سوگیری در زنان زائو کاری بسیار پیچیده و مشکل است و میبایست از روشهای آماری استفاده شود که اثرات ناشی از متغیرهای مخدوش کننده شرکت کنندگان را حذف نماید.
محبوبه خورسندی، فضل الله غفرانی پور، علی رضا حیدر نیا، سقراط فقیه زاده، مریم وفایی، فیروزه روستا، فرخنده امین شکروی،
دوره 11، شماره 3 - ( 7-1387 )
چکیده
مقدمه: تعداد زنانی که به علت ترس از زایمان خواهان سزارین هستند افزایش یافته است. به نظر میرسد که تن آرامی روش خوبی برای حذف یا کاهش ترس زایمان باشد. این تحقیق با هدف بررسی تاثیر تن آرامی بر ترس زایمان و انجام زایمان طبیعی در زنان نخستزا طراحی گردیده است. روش کار: مطالعه حاضر کارآزمایی بالینی است که از بهمن سال1385 لغایت مهر 1386 در بیمارستان میلاد بر روی 100 زن نخست زا انجام شده است. ترس زایمان بوسیله پرسشنامه نگرش زایمان بررسی شد. زنان شکم اول با حاملگی کم خطرکه درسه ماهه دوم بارداری بودند و نمره ترسشان 28 یا بیشتر بود به طور تصادفی در دو گروه مورد و شاهد، هر کدام 50 نفر قرار گرفتند.گروه مورد، تحت آموزش 9 جلسه ای تن آرامی و گروه شاهد تحت مراقبت روتین بارداری قرار گرفتند. نتایج: میانگین نمرات گروه مورد و شاهد قبل از مداخله به ترتیب 96/6±35/39 و23/6±71/40 بود و اختلاف معنیداری مشاهده نگردید. مقایسه نمره ترس زایمان در دو گروه در سه ماهه سوم بارداری نشان دهنده کاهش ترس زایمان در گروه آزمون بود که نسبت به گروه شاهد اختلاف معنی داری را نشان داد. 27/9±03/ 38 و18/7±82/29 ، (001/0p<). از نظر انجام زایمان طبیعی نیز بین گروه آزمون و شاهد اختلاف معنیداری مشاهده گردید(001/0p<). نتیجه گیری: زنان نخستزایی که تحت آموزش تن آرامی قرار گرفتند نمره ترس زایمان پایینتری نسبت به گروه شاهد داشتند. نتایج تحقیق اهمیت آموزش مهارت تن آرامی را در کاهش ترس زایمان و افزایش زایمان طبیعی تایید مینماید.
خدیجه احراری، شعبانعلی علیزاده، محمد رفیعی، محمدرضا پالیزوان، علی سیروس،
دوره 13، شماره 1 - ( 2-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعات در گونههای مختلف جانداران حاکی از آنند که مهار کنندههای مختلف ممکن است بر میومتر در طی حاملگی اثر داشته باشند و قطع یکی یا بیشتر از آنها میتواند موجب شروع درد زایمان شود. لذا در این مطالعه ارتباط بین پپتید 34-1 مرتبط با هورمون پاراتیروئید با درد زایمان بررسی شد. مواد و روش ها: این پژوهش یک مطالعه مورد شاهدی بود. غلظتهای پپتید 34-1 مرتبط با هورمون پاراتیروئید، هورمون پاراتیروئید،کلسیم توتال، فسفر، منیزیم و آلکالین فسفاتاز پلاسما در 152 خانم ترم حامله (76 خانم در شروع درد زایمان و 76 خانم بدون درد زایمان ) اندازهگیری شد. نمونههای تحت پژوهش فاقد هر گونه عارضه حاملگی بودند. یافتهها: غلظتهای متوسط پپتید 34-1 مرتبط با هورمون پاراتیروئید در گروه دارای درد زایمان(6/0±36/12 نانوگرم در میلیلیتر) تفاوتی با گروه فاقد درد زایمان (63/0±57/13 نانوگرم در میلیلیتر) نداشت. میانگین هورمون پاراتیروئید پلاسما گروه لیبر و گروه فاقد درد زایمان به ترتیب برابر 66/1±92/28 و 64/1±88/31 پیکوگرم در میلیلیتر بود و اختلاف قابل ملاحظهای بین دو گروه وجود نداشت. غلظتهای کلسیم، فسفر، منیزیم و آلکالین فسفاتاز پلاسما نیز در دو گروه تفاوت معنیداری نداشتند. نتیجه گیری: در این تحقیق نقش آندوکرین پپتید مرتبط با هورمون پاراتیروئید در رابطه با شروع زایمان مورد تایید قرار نگرفت.
سیمین تعاونی، سمیه عبدالهیان، حمید حقانی،
دوره 13، شماره 1 - ( 2-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: درد زایمان که دردی طبیعی، منحصر به فرد و چند فاکتوری است، قسمت اعظمی از اضطراب زنان سنین بارداری را متوجه خود کرده است. برای کاهش این درد دو روش کلی دارویی و غیر دارویی وجود دارد. از آنجاییکه روشهای دارویی عوارض جانبی به همراه دارد، اخیراً توجه زیادی به روشهای غیر دارویی شده است؛ از جمله آنها میتوان به استفاده از توپ زایمانی اشاره کرد که شامل نشستن بر روی توپ و حرکت لگن میباشد. هدف از این تحقیق بررسی اثرات توپ زایمانی بر درد، طول مدت فاز فعال و انقباضات در طول زایمان میباشد. مواد و روش ها: در این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی 60 خانم حامله نخست زای 18 تا 35 ساله انتخاب شدند که به طور تصادفی به دوگروه توپ زایمانی و کنترل تقسیم شدند. شدت درد از طریق مقیاس سنجش بینایی درد اندازهگیری شد و شدت درد، انقباضات و فاصله انقباضات فاز فعال در دو گروه مقایسه شدند. یافتهها: میانگین نمره شدت درد در گروه توپ به طور معنیداری از گروه کنترل کمتر بود(05/0>p). میانگین طول مدت انقباضات رحمی، فاصله انقباضات و طول مدت فاز فعال در دو گروه تفاوت معنیداری نداشت. نتیجهگیری: اگرچه استفاده از توپ زایمانی بر روی طول مدت فاز فعال، انقباضات رحمی و فاصله انقباضات تاثیری نداشت، این روش درمانی مکمل توانست موجب کاهش شدت درد فاز فعال زایمان فیزیولوژیک گردد. بنابراین پیشنهاد میشود که از این روش مطمئن در تمام طول زایمان طبیعی واژینال و فیزیولوژیک استفاده شود. همچنین انجام پژوهشی جهت بررسی اثرات استفاده ترکیبی روشهای مکمل توصیه میگردد.
زهرا قدسی، فریار حاکم زاده،
دوره 14، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: هر سال بیش از 150 میلیون زن در کشورهای توسعه یافته حامله میشوند که برای عدهای از آنان، زایمان رضایت بخش نبوده و با درد و ترس همراه است. یکی از راههای تسکین درد زایمان، استفاده از گاز انتونوکس است. به دلیل دیدگاههای متناقض مردم و جامعه، این پژوهش در راستای درک واقعی تجربه افراد و با هدف توصیف تجارب مادران از زایمان با استفاده از گاز انتونوکس انجام شد. مواد و روش ها: در این پژوهش کیفی از رویکرد پدیدار شناسی استفاده شده است. 30 نفر از مادران باردار که در بخش زایمان بیمارستان تأمین اجتماعی شهر همدان از گاز انتونوکس برای تسکین درد زایمان استفاده نمودند، مصاحبه عمیق صورت گرفت و برای تجزیه و تحلیل یافتهها از روش کلایزی استفاده شد. روایی و پایایی مطالعه از طریق توجه به محورهای ارزش واقعی، کاربردی بودن، تداوم و مبتنی بر واقعیت بودن حاصل گشت. یافته ها: بیشترین دلیل انتخاب انتونوکس به علت سهولت استفاده از روش و کم بودن عوارض آن بود. اکثر مادران احساس خوبی به علت خود کنترلی روش داشتند و رضایتمندی اکثر آنها به علت کاهش دردهای زایمانی بدون داشتن عوارض جدی و قطع عوارض به دنبال قطع روش بود. بیشترین شکایت مادران سرگیجه متعاقب استفاده از روش بود. نتیجه گیری: با توجه به تجربه مثبت مادران از زایمان بدون درد با انتونوکس، استفاده از این روش با هدف کاهش درد زایمان و کاهش میزان سزارینهای انتخابی توصیه شده و بررسی این نوع بی حسی در مراکز دیگر، در نمونههای بزرگتر و هم چنین مقایسه آن با دیگر روشهای بیدردی پیشنهاد میشود.
خدیجه نصری، محمد رفیعی، زهره پیشگاهی،
دوره 14، شماره 3 - ( 5-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: سلامت مادر و نوزاد یکی ازمهمترین شاخص های بهداشتی هر کشوری محسوب می شود. یکی از معیارهای اصلی سنجش این شاخص بررسی میزان زایمانهای طبیعی انجام شده در آن کشور می باشد. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط جنسیت جنین با پیشرفت غیر طبیعی زایمان و سزارین ناشی از آن میباشد.
مواد و روش ها: این مطالعه یک بررسی مشاهده ای مقطعی است که بر روی 1537 مادر باردار که جهت انجام زایمان در بیمارستان طالقانی شهر اراک بستری شدند در یک دوره 6 ماهه انجام شد. جهت جمعآوری اطلاعات از چک لیست مشتمل بر شرح حال کامل مامایی، معاینه فیزیکی، سیر زایمان و تستهای آزمایشگاهی موجود استفاده گردید که با استفاده از روش مصاحبه و مشاهده تکمیل گردید. نتایج حاصله با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 18 مورد آنالیز قرار گرفت.
یافته ها: از 1537 مادر باردار 74 درصد زایمان طبیعی و 26 درصد زایمان سزارین داشتند. از مجموع نوزادان 4/47 درصد در گروه زایمان طبیعی و 5/51 درصد در گروه سزارین دارای جنسیت پسر و 5/52 درصد در گروه زایمان طبیعی و 5/48 درصد در گروه سزارین دارای جنسیت دختر بودند که ارتباطی بین جنیست جنین و نوع زایمان وجود نداشت. در این میان 5/36 درصد از موارد سزارین به دلیل اختلال پیشرفت زایمان (دیستوشی) انجام شده که در 1/18 درصد جنسیت پسر و 4/18 درصد جنسیت دختر بودند(934/0=p ). همچنین 3/14 درصد موارد سزارین به دلیل دیسترس جنین پسر و 8/10 درصد دختر بودند (162/0=p) و 5/10 درصد موارد سزارین به دلیل دفع مکونیوم، پسر و 5/8 درصد دختر بودند (953/0=p).
نتیجه گیری: به نظر میرسد ارتباطی بین جنسیت جنین و اختلالات حین زایمان طبیعی که منجر به سزارین میشوند وجود ندارد
سمانه قوشچیان چوبمسجدی، محسن دهقانی، محبوبه خورسندی، ولی الله فرزاد،
دوره 14، شماره 3 - ( 5-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: افزایش 41 درصدی زایمان سزارین در ایران طی سالهای اخیر همراه با خطرات بالا از طرف سازمان بهداشت جهانی و از طرفی رابطه سزارین با عوامل شناختی و روانی، ما را بر آن داشت تا با شناسایی این متغیرها سعی در کنترل سزارینهای غیرضروری کنیم. این پژوهش، با هدف بررسی متغیر ترس از درد و متغیرهای مرتبط (فاجعهسازی درد، شناخت فاجعهآمیز شده، نگرش به زایمان، افسردگی، اضطراب، استرس و تجربه دوران قاعدگی) به عنوان عوامل تاثیر گذار روانی و شناختی و پیشبینی کننده سزارین طراحی گردیده است.
مواد و روشها: در این مطالعه مقطعی، 300 نفر از زنان باردار از بیمارستان دولتی شهید اکبر آبادی و بیمارستان خصوصی آتیه انتخاب و بر اساس شرایط دموگرافیک سن، تحصیلات، ماه بارداری، تجربه زایمان، تجربه سزارین، نوع بیمارستان و تمایل به زایمان سزارین، همسان سازی شدند. پرسشنامههای مختلفی از قبیل ترس از درد، نگرش نسبت به زایمان، فاجعه سازی درد، شناخت فاجعهآمیز شده، افسردگی، اضطراب، استرس و سندرم پیش از قاعدگی استفاده شد و نتایج با استفاده از روش همبستگی و رگرسیون لوجستیک تحلیل شد.
یافتهها: متغیرهای ماه بارداری، تحصیلات و تجربه زایمان از نظر آماری معنیدار نبودند ولی متغیرهای تجربه سزارین، سن و نوع بیمارستان در انتخاب زایمان سزارین معنیدار میباشند(05/0p<). متغیرهای ترس از زایمان، فاجعهسازی درد و شناخت فاجعهآمیز معنیدار بودند ولی در متغیرهای ترس از درد افسردگی،اضطراب، استرس و سندرم پیش از قاعدگی، رابطه معنیداری مشاهده نشد(05/0p>).
نتیجهگیری: متغیرهای تجربه سزارین، سن، نوع بیمارستان، ترس از زایمان، فاجعه سازی درد و شناخت فاجعهآمیز قادر به پیشبینی زایمان سزارین در زنان باردار میباشند.
حسان اله غزنوی راد، نادر زرین فر،
دوره 14، شماره 7 - ( 12-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: بروسلوز یکی از بیماریهای مشترک بین انسان و دام بوده که در ایران به صورت اندمیک مشاهده میشود. ابتلا به این بیماری در هنگام حاملگی میتواند سبب تاثیر نامطلوب بر روی ماحصل بارداری گردد ولی بر روی این اصل که آیا میتواند منتهی به بروز سقط یا سایر عوارض ناگوار گردد توافق قطعی وجود ندارد. هدف این مطالعه مروری بر گزارشات موجود در زمینه تاثیر بروسلوزیس بر روی ماحصل بارداری، عوامل خطر، علائم بالینی و همچنین ایمنی شناسی بروسلوزیس در هنگام بارداری است.
مواد و روشها: این بررسی مروری بر روی مقالات منتشر شده داخلی و خارجی مرتبط با استفاده از کلمات کلیدی چون بروسلوز، حاملگی، سقط، مرگ داخل رحمی، زایمان زودرس در پایگاههای Black cohrane، IranMedex، ISC، Ovid، SID، Elsevier cohrane و Pubmed انجام شده است.
یافتهها: از بین مقالات تحقیقی جستجو شده تعداد 50 مقاله مرتبط با موضوع تحقیق بود که به مباحثی چون بررسی بروسلوز و عوارض ان در دوران حاملگی پرداختهاند.
نتیجه گیری: بر اساس بررسی این تحقیق عواقب بروسلوز در هنگام بارداری میتواند به صورت الگوی زایمان طبیعی، سقط، مرگ جنین در داخل رحم و زایمان زودرس بروز نماید. لذا در مناطق اندمیک به خصوص با سطح اقتصادی اجتماعی پایین، آموزش بانوان و دختران از خطرات و عوامل خطر و غربالگری زنان باردار میتواند از عواقب ناگوار بروسلوز در این دوران مهم جلوگیری نماید. ضمن اینکه تحقیقات گستردهتری در زمینه بررسی واکنشهای ایمونولوژیک که متعاقب ابتلا به بروسلوز در هنگام بارداری رخ میدهد مورد نیاز میباشد.
اعظم فروغی پور، فاطمه سلمانی، احمد عینی،
دوره 15، شماره 6 - ( 8-1391 )
چکیده
زمینه وهدف: بیماری مولتیپل اسکلروزیس یک بیماری دمیلینه کننده سیستم اعصاب مرکزی میباشد. دو سوم زنانی که به بیماری مولتیپل اسکلروزیس مبتلا میشوند زنان 30-20 ساله سن باروری میباشند. این بیماری ناتوانی عصبی به ویژه در افراد جوان را به دنبال دارد. هدف از این مطالعه تعیین پیامد بارداری در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس و مقایسه آن با زنان باردار سالم میباشد. مواد و روشها: در این مطالعه همگروهی، 37 مادران باردار مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس با 74 زن باردار از نظر متغیرهای بارداری، زایمان و نوزادی مقایسه گردیدند. اطلاعات بیماران از طریق پرسشنامه جمع آوری گردید و داده های حاصل با استفاده از آزمونهای آماری تی مستقل، کای اسکوئر و من ویتنی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: نتایج نشان داد که عوارض دوران بارداری مانند پره اکلامپسی و عوارض گوارشی در زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بیشتر از گروه کنترل بود(001/0p<). همچنین زایمان ابزاری در این زنان بیشتر بود(05/0p=). از نظر پیامدهای نوزادی تفاوت معنیداری بین دو گروه مشاهده نشد. نتیجهگیری: با توجه به نتایج، به نظر میرسد که در مادران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس برخی از عوارض بارداری بیشتر است همچنین در این زنان زایمان طبیعی بیشتر بود و استفاده از ابزار نیز در طی زایمان واژینال بیشتر بوده که میتواند به دلیل خستگی در این افراد باشد و باید در برنامهریزی و اداره بیماران باردار این موارد در نظر گرفته شود.
نسرین روزبهانی، فضل الله غفرانی پور ، حسن افتخار اردبیلی، ابراهیم حاجی زاده،
دوره 15، شماره 9 - ( 11-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: زنان بعد از زایمان در معرض خطر زندگی کم تحرک هستند. بر اساس مطالعات گذشته، خودکارآمدی سازه مهمی در تعیین مراحل تغییر و رفتار فعالیت جسمانی است. هدف این مطالعه تعیین ارتباط بین خودکارآمدی و مراحل تغییر و میزان فعالیت جسمانی در مادران ایرانی است. مواد و روشها: در این مطالعه مقطعی، 300 مادر بعد از زایمان به صورت تصادفی از تمام مراکز بهداشتی درمانی شهر اراک انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده شامل پرسشنامههای یادآور 7 روزه فعالیت جسمانی، مراحل تغییر رفتار فعالیت جسمانی و خودکارآمدی فعالیت جسمانی بود. تجزیه و تحلیل دادهها به وسیله نرم افزار SPSSانجام شد. یافتهها: نود و یک درصد شرکت کنندگان در مراحل پیش تفکر، تفکر و آمادگی فعالیت جسمانی قرار داشتند. میانگین فعالیت جسمانی با شدت متوسط مادران 94/38±5/40 دقیقه در هفته بود. ارتباط معنیداری بین مراحل تغییر فعالیت جسمانی و انرژی مصرفی هفتگی ناشی از فعالیتهای متوسط (001/0>p، 60/0=r) وجود داشت. همچنین ارتباط معنیدار آماری بین خودکارآمدی با مراحل تغییر(001/0>p،50/0r=)، انرژی مصرفی هفتگی ناشی از فعالیتهای متوسط (001/0>p، 40/0r=) و رفتار فعالیت جسمانی قبل از بارداری(001/0>p، 39/0 r=) به دست آمد. نتیجهگیری: میزان فعالیت جسمانی شرکت کنندگان کمتر از حداقل میزان توصیه شده فعالیت جسمانی منظم (150 دقیقه فعالیت جسمانی با شدت متوسط در هفته) بود. همچنین در این جمعیت خودکارآمدی نقش مهمی در رفتار فعالیت جسمانی بازی میکند و لازم است در طراحی مداخلات ارتقاء دهنده فعالیت جسمانی در نظر گرفته شود.
صدیقه یوسف زاده، مهین اسماعیلی درمیان، محمدرضا اسدی یونسی، محمدتقی شاکری،
دوره 19، شماره 2 - ( 2-1395 )
چکیده
زمینه و هدف: زایمان یک واقعهی پر استرس میباشد که نیازمند نوعی سازگاری روانی است. از جمله تعیین کنندههای مهم سازگاری روانشناختی که تلفیقی از گرایش و نگرش مثبت در افراد میباشد، خوش بینی است. هدف این مطالعه تعیین تأثیر آموزش خوش بینی در دوران بارداری بر نگرش و قصد انتخاب نوع زایمان در زنان نخستزا است.
مواد و روش ها: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 64 زن نخست باردار با حاملگی طبیعی 30 تا 34 هفته و بدون اندیکاسیون سزارین از مراکز بهداشتی- درمانی مشهد در سال 1393 انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه A ( تحت آموزش) و B (بدون آموزش) قرار گرفتند. آموزش خوش بینی، طی 5 جلسه 60 دقیقهای با مشارکت گروهی واحدهای پژوهش و تمرینهای فعال اجرا شد. پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از پرسشنامههای روا و پایا انجام شد. دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 16 و آزمونهای آماری تحلیل واریانس، دقیق فیشر، ویلکاکسون، کای دو و تی زوجی تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: میانگین نمره نگرش نسبت به سزارین در گروه مطالعه قبل و بعد از آموزش تفاوت معنیداری دارد(001/0>p). میانگین نمره نگرش نسبت به زایمان طبیعی به طور معنیداری در گروه مداخله بیشتر از گروه شاهد بود(002/0=p). فراوانی قصد انتخاب نوع زایمان قبل و بعد از مداخله در گروه آموزش خوش بینی تفاوت معنیداری دارد(033/0p=).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج این پژوهش به نظر میرسد که آموزش خوش بینی در ایجاد نگرش مثبت نسبت به زایمان طبیعی و در نتیجه کاهش میزان سزارین انتخابی مؤثر است.
خانم راضیه پیغمبردوست، خانم ثریا سهیلی،
دوره 25، شماره 4 - ( 6-1401 )
چکیده
مقدمه: نوزادان کم وزن، گروه در معرض خطرات زیادی نسبت به نوزادان طبیعی هستند و برای کسب روند رشد طبیعی نیازمند مراقبت هستند. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر مراقبت پیگیرپس از زایمان، در منزل بر رشد و تکامل نوزادان کم وزن انجام شده است.
روش کار: مطالعه حاضر نوع کارآزمایی بالینی یک سویه کور بود که برای 90 نوزاد کم وزن انجام گرفت. ابزار گردآوری دادهها شامل برگه ثبت اطلاعات دموگرافیک و فرم ثبت شاخصهای رشد و پرسشنامه تکامل نوزاد کم وزن بود. تجزیه وتحلیل دادهها بهوسیله نرمافزار SPSS نسخه 20 و با استفاده از آزمونهای آماری توصیفی و استنباطی انجام شد. سطح معناداری 05/0>P میباشد. ملاحظات اخلاقی: این مطالعه دارای کد اخلاق به شماره 4217/4/5 از دانشگاه علوم پزشکی تبریز است.
یافتهها: میانگین وزن نوزادان گروه مداخله 12/223±08/2313 و گروه کنترل 61/247 ± 84/2308 گرم بود. بعد از مداخله میانگین وزن و دور سر نوزادان در دو گروه اختلاف معنیداری نداشتند؛ اما میانگین قد و دور سینه در دو گروه مداخله و کنترل در ماه دوم و سوم اختلاف معنادار آماری داشت (05/0>P). همچنین میانگین امتیاز کل تکامل (0001/0P<) نوزادان کم وزن در ماه سوم بر اساس فرم (ASQ Ages Stages Questionnaires) در دو گروه تفاوت معنا دار داشت، به طوری که میانگین امتیاز حیطه حل مسئله، حیطه شخصی و اجتماعی و میانگین امتیاز تکامل نوزادان در ماه سوم در گروه مداخله بیشتر از کنترل بود.
نتیجه گیری: مراقبت پیگیر بس از زایمان باعث رشد شاخصهای تکامل نوزادان کم وزن میشود.
خانم فرزانه مریمی، خانم ثریا سهیلی، خانم زهره مریمی،
دوره 26، شماره 0 - ( 5-1402 )
چکیده
مقدمه :افسردگی پس از زایمان یکی از شایعترین اختلالات خلقی وروانی پس از زایمان است که نه تنها بر رشد کودک وزندگی زناشویی اثرات منفی خواهد داشت، بلکه کیفیت زندگی وسلامت مادران را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. لذا این پژوهش با هدف تعیین ارتباط کیفیت زندگی زنان با افسردگی پس از زایمان انجام گرفت.
روش کار: این مطالعه توصیفی تحلیلی بر روی 200 مادر مراجعه کننده به مراکز بهداشت شهرستان تربت حیدریه در سال 1396 به صورت نمونه گیری در دسترس در هفته 6 بعد از زایمان انجام گرفت. مادران به دوگروه افسرده وغیرافسرده براساس مقیاس ادینبورگ تقسیم شدند. سپس پرسشنامه sf36 برای هر دوگروه تکمیل گردید. داده ها با استفاده از پرسشنامه اطلاعات فردی،پرسشنامه افسردگی ادینبورگ وپرسشنامه کیفیت زندگی sf36 با استفاده از شاخصهای توصیفی وآزمون تی مستقل با استفاده از نرم افزار نسخه 22 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.
یافته ها:تفاوت آماری معنی داری در همه ابعاد کیفیت زندگی زنان غیرافسرده وافسرده پس از زایمان بدست آمد. 0.05 P<
نتیجه گیری: افسردگی پس از زایمان با کاهش کیفیت زندگی زنان همراه است . لذا با شناسایی زودهنگام اختلالات ذهنی وروانی مادران وپیشگیری از آنها سلامت روانی مادران وکیفیت زندگی آنها بعد از زایمان بهبود می یابد.
دکتر طیبه رشیدیان، آقای اکبر محمدی، دکتر نسیبه شریفی، دکتر آناهیتا جلیلیان، دکتر علی خورشیدی،
دوره 26، شماره 4 - ( 8-1402 )
چکیده
افزایش است.بهمین علت شناسایی علل افزایش سزارین جهت کاهش آن مهم است لذا مطالعه حاضر با هدف ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻓﺮاواﻧﻲ ﺳﺰارﻳﻦ و ﻋﻠﻞ آن در زنان نخست زا شهر ایلام در سال 96 انجام شد.
روش کار: مطالعه حاضر بصورت مقطعی در شش ماهه دوم سال 1396 در شهر ایلام انجام شد و جامعه ی پژوهش مطالعه شامل تمامی زنان نخست زا مراجعه کننده به بیمارستان تک تخصصی زنان زایمان( بیمارستان آیت اله طالقانی) بود . روش نمونه گیری بصورت سرشماری بود و تمام زایمان های سزارین انجام شده در بیمارستان آیت اله طالقانی ثبت می شدند. معیار ورود شامل تمامی زنان اول زا بوده است. داده های مطالعه با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته که شامل اطلاعات دموگرافیک و مامایی بود جمع آوری گردید. پس از جمع آوری اطلاعات داده ها وارد نرم افزار SPSS نسخه 16 شده و برای توصیف داده ها در متغیرهای کمی از شاخص های مرکزی و برای متغیرهای کیفی از فراوانی مطلق و تجمعی و درصد فراوانی پراکندگی استفاده شد.
یافته ها: بر اساس یافته های حاصل از مطالعه حاضر از 1738 زایمان 867 (88/49درصد ) زایمان طبیعی و 871(12/50درصد) سزارین بودند. از بین زایمانهای طبیعی 427(25/49درصد) و در بین زایمانهای سزارینی 296(98/33درصد) نخست زا بودند. در بین عوامل مادری، عدم پیشرفت و در بین عوامل جنینی، دیسترس جنینی و در بین عوامل مادری جنینی، عدم تناسب سر با لگن از مهمترین علل سزارین در زنان نخست زا بود. بطور کلی عوامل جنینی با بیش از 67 درصد مهمترین علل سزارین در زنان نخست زا بود.
نتیجه گیری: طبق یافته های مطالعه 98/33 درصد زایمان های سزارین نخست زا یوده که ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ آﻣﺎر ﺑﺎﻻی ﺳﺰارﻳﻦ خصوصا سزارین نخست زا ﺿﺮوری اﺳﺖ با افزایش انجام زایمان فیزیولوژیک و زایمان بی درد و همچنین اﻓﺰاﻳﺶ آگاهی خانواده ها نسبت به روش های زایمان و مزایا و معایب هرکدام از آنها از ﻣﻴﺰان ﺳﺰارﻳﻦﻫﺎی اﻧﺘﺨﺎﺑﻲ ﻛﺎﺳﺘﻪ ﺷﻮد.
ثریا سهیلی، راضیه پیغمبردوست،
دوره 27، شماره 2 - ( 3-1403 )
چکیده
مقدمه: دوره نفاس، یک زمان بالقوه خطرناکی برای افسردگی پس از زایمان است. از جمله ابزارهای کاهش دهنده افسردگی پس از زایمان، حمایتهای پس از زایمان میباشد. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر حمایتهای پس از زایمان بر افسردگی زنان در دوره نفاس انجام شده است.
روش کار: این پژوهش، مطالعهای نیمه تجربی از نوع تصادفی دو گروهی است که در بیمارستان رازی شهرستان مرند انجام گرفت. تعداد 260 زن واجد شرایط پس از زایمان طبیعی به صورت تصادفی در دو گروه تجربه و کنترل قرار گرفتند، گروه مداخله (130 نفر) علاوه بر مراقبتهای روتین دوره نفاس، هفته اول دو بار، هفته دوم تا ششم یکبار در هفته مشاوره تلفنی به مدت 20 دقیقه دریافت نمودند. گروه کنترل (130 نفر) فقط مراقبتهای روتین نفاس را دریافت میکردند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل برگه ثبت اطلاعات دموگرافیک، فرم ثبت مشکلات دوره نفاس و مقیاس غربالگری افسردگی پس از زایمان (Edinburgh postnatal depression scale) EPDS بود که روز چهل و دوم توسط پرسشگر آموزش دیده و از طریق مصاحبه حضوری تکمیل گردید. در نهایت دادهها با آزمونهای آماری
Chi-Square، Fisher's exact test، Independent sample T-test مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: بر اساس یافتههای این پژوهش، میانگین افسردگی در شش هفته پس از زایمان در گروه مداخله (15/80 ± 5/12) و در گروه کنترل (5/90 ± 18/43) بود. بین میانگین افسردگی بر اساس مقیاس EPDS در دو گروه مداخله و کنترل، اختلاف آماری معنیداری (0/0001 > P) مشاهده گردید.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج این پژوهش به نظر میرسد پیگیری پس از زایمان توسط ماما بتواند بر کاهش افسردگی بعد از زایمان زنان در دوره نفاس مؤثر باشد. انجام مطالعات بیشتر در این زمینه میتواند کمککننده باشد.
سیده میدیا خسروی، مرتضی عزیزی، شهاب الدین عبداللهی، هاجر آقایی،
دوره 27، شماره 2 - ( 3-1403 )
چکیده
مقدمه: افسردگی پس از زایمان، نوعی اختلال خلقی است که میتواند زنان بارداری که زایمان کردهاند را تحت تأثیر قرار دهد و خود نیز از عوامل گوناگونی اثر پذیرد، لذا پژوهش حاضر با هدف پیشبینی افسردگی پس از زایمان بر اساس رضایت زناشویی، رضایت بدنی و باورهای ناکارآمد در زنان شهرستان بوکان انجام پذیرفت.
روش کار: مطالعه حاضر توصیفی- همبستگی است. جامعه شامل کلیه زنان با بارداری ماه آخر در نیمه اول سال 1402 شهرستان بوکان به تعداد 2980 بود که مطابق با جدول مورگان و با رضایت کتبی آگاهانه، 340 زن باردار مراجعهکننده به بیمارستان شهید قلیپور بوکان به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شده و به پرسشنامههای افسردگی بک-2 (Beck Depression Inventory) BDI، افسردگی پس از زایمان ادینبرگ (Edinburgh Postpartum Depression Scale) EPDS، رضایت زناشویی Enrich، رضایت از تصویر بدنی (Body image satisfaction) و باورهای ناکارآمد وایزمن و بک (Weisman and Beck's) پاسخ دادند.
یافتهها: رضایت زناشویی، رضایت بدنی و باورهای ناکارآمد در سطح 0/01P < به صورت معنیدار توانایی پیشبینی افسردگی پس از زایمان را دارند، این اثر در رضایت زناشویی و رضایت بدنی به صورت معکوس بوده و در باورهای ناکارآمد مثبت میباشد. همچنین رضایت زناشویی با اندازه اثر 0/324، رضایت بدنی با اندازه اثر 0/497 و باورهای ناکارآمد با اندازه اثر 0/652، متغیر افسردگی پس از زایمان را تبیین میکند. همچنین میزان شیوع افسردگی پس از زایمان در میان زنان شهرستان بوکان مقدار 30/6 درصد می باشد که از متوسط مقالات ثبت شده در این زمینه بالاتر بود.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش، رضایت زناشویی و رضایت بدنی به صورت معکوس و باورهای ناکارآمد به صورت مستقیم و مثبت، ابتلا به افسردگی پس از زایمان را در زنان باردار پیشبینی میکنند.
مهلا جعفری اسکری، حبیب الله کرد، عباس توان،
دوره 27، شماره 2 - ( 3-1403 )
چکیده
مقدمه: فرایند اولین بارداری، موجب کاهش تابآوری و ترس از درد در زنان نخستزا میشود که برای رفع این مشکلات به مداخلاتی نیاز میباشد. هدف این پژوهش، تعیین اثربخشی معنویت درمانی گروهی بر تابآوری و کنترل درد در زنان باردار نخستزا بود.
روش کار: روش پژوهش از نوع نیمه تجربی و پیشآزمون، پسآزمون با گروه شاهد بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان باردار نخستزا در سال 1402 در شهر کرمان بودند که با رضایتنامه کتبی آگاهانه؛ 30 نفر (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه شاهد) به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامههای ناتوانی درد کپک و تابآوری Connor و Davidson بود. مداخله معنویتدرمانی گروهی بر روی گروه آزمایش انجام شد و گروه شاهد هیچگونه مداخلهای دریافت نکردند. تجزیه و تحلیل دادهها با آزمونهای توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و تحلیل کوواریانس انجام شد. میزان P کمتر از 0/05 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: در متغیر تابآوری، میانگین و انحراف استاندارد گروه آزمایش در پیشآزمون 7/22 ± 41/27 و در پسآزمون 69/8 ± 18/63 و در متغیر کنترل درد، میانگین و انحراف استاندارد گروه آزمایش در پیشآزمون 6/28 ± 35/73 و در پسآزمون 5/44 ± 21/40 به دست آمد. نتایج نشان داد که معنویتدرمانی گروهی بر تابآوری و کنترل درد در زنان باردار نخستزا تأثیر داشت (0/01 > P).
نتیجه گیری: بر اساس یافتههای پژوهش، میتوان از معنویتدرمانی گروهی برای افزایش تابآوری و کنترل درد در زنان باردار نخستزا میتوان استفاده کرد.