جستجو در مقالات منتشر شده


104 نتیجه برای درما

زهرا زارع بیدکی، محمد مهدی جهانگیری،
دوره 21، شماره 7 - ( 11-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر انعطافپذیری روان شناختی مادران دارای کودکان مبتلا به اختلال اوتیسم انجام شد.
مواد و روشها: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش‌آزمونپس‌آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، مادران مراجعهکننده به انجمن اوتیسم شهر قم در سال 1396 بود. با توجه به نیمه آزمایشی بودن طرح، نمونه‌ای به حجم 30 بیمار (هر گروه 15 نفر) با توجه به معیارهای شمول از بین افراد جامعه آماری به صورت داوطلبانه انتخاب شدند. اعضای نمونه به صورت جایگزینی تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. برای گروه آزمایش، 8 جلسه «درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد» اجرا شد. ابزار گردآوری اطلاعات شامل مقیاس پذیرش و عمل نسخه دوم (AAQ-II) بود. دادهها توسط نرم افزار  SPSSبا روش تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شدند.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با کد اخلاق IR.IAU.ARAK.REC.1396.39 در کمیته اخلاق پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی محلات به تصویب رسیده است.
یافتهها: نتایج نشان داد «درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد» بر انعطافپذیری روانشناختی مادران دارای کودکان مبتلا به اوتیسم تأثیر معناداری دارد (001/0 > p).
نتیجهگیری: به نظر میرسد این مداخله درمانی برای سلامت روانی مادران دارای کودک اوتیسم موثر باشد.

مسعود رضاقلی ضامنجانی، پارسا یوسفی چایجان،
دوره 21، شماره 7 - ( 11-1397 )
چکیده

سندرم نفروتیک
سندرم نفروتیک به عنوان تظاهری از بیماری گلومرولی به صورت پروتئینوری در حد نفروتیک و تریاد هیپوآلبومینمی، ادم، هیپرلیپیدمی و از دست دادن پروتئین در ادرار به میزان بالا شناخته می‌شود. پروتئینوری در حد نفروتیک به صورت دفع پروتئین بیش از 40 میلیگرم به ازای هر مترمربع وزن بدن در ساعت یا نسبت پروتئین به کراتینین بیش از 3-2 به 1 در اولین نمونه ادرار صبحگاهی تعریف می‌شود. بروز سالیانه‌ی آن در بیشتر کشورهای غربی 2 تا 3 مورد به ازای هر 100000 کودک در سال است و در کشورهای توسعه نیافته غالباً به دلیل مالاریا میزان آن بالاتر است (1). یافتههای جدید در این زمینه اغلب درباره درمان بوده است که در ادامه مورد ارزیابی و بررسی قرار گرفتهاند.
اتیولوژی
اکثر مبتلایان سندرم نفروتیک به فرم اولیه یا ایدیوپاتیک آن مبتلا هستند. سندرم نفروتیک ایدیوپاتیک همراه با صدمات گلومرولی شامل بیماری با حداقل تغییرات (شایع‌ترین) گلومرولواسکلروز فوکال سگمنتال، گلومرولونفریت ممبرانوپرولیفراتیو، نفروپاتی ممبرانو و پرولیفراسیون منتشر مزانشیال هستند. این اتیولوژی‌ها توزیع سنی متفاوتی دارند. سندرم نفروتیک هم‌چنین میتواند یک آسیب ثانویه به بیماریها‌ی سیستمیکی چون لوپوس اریتماتو، هنوخ شوئن لاین پورپورا، بدخیمی (لنفوم و لوکمی) و عفونت‌ها (هپاتیت، HIV و مالاریا) باشد (2).
پاتوفیزیولوژی
اختلال زمینه‌ای در سندرم نفروتیک به صورت افزایش نفوذپذیری دیواره‌ی مویرگی گلومرولی است و به پروتئینوری ماسیو و هیپوالبومینمی منجر می‌شود. افاسمان وسیع زواید پایی پدوسیت‌ها در بیوپسی (علامت بارز سندرم نفروتیک ایدیوپاتیک) نقش محوری پدوسیت‌ها را مطرح می‌کند. سندرم نفروتیک ایدیوپاتیک با اختلالات پیچیده‌ای در سیستم ایمنی به ویژه ایمنی وابسته به سلول T همراهی دارد. در گلومرولواسکلروز فوکال سگمنتال، فاکتوری درپلاسما که احتمالاً از گروهی از لنفوسیت‌های فعالشده تولید می‌شود، مسئول افزایش نفوذپذیری دیواره‌ی مویرگی است. از طرف دیگر، جهش‌هایی در پروتئین‌های پدوسیتی (پدوسین و آلفا الکتین 4) و MYH4 (ژن پدوسیت) با گلومرولواسکلروز فوکال سگمنتال همراهی دارند. سایر جهش‌ها در سندرم نفروتیک وابسته به استروئید در ژن‌های NPHS2 (پدوسین) و WT1، سایر اجزاء دستگاه تصفیه گلوومرولی مثل شیارهای سوراخ‌دار شامل نفرین، NEPH1 و پروتئین وابسته به CD2 اتفاق می‌افتد (3).
در وضعیت نفروتیک به دو دلیل سطح سرمی لیپید (کلسترول و تری گلیسریدها) افزایش یافته است. سنتز جنرالیزه هیپوآلبومینمی موجب افزایش پروتئین‌ها از جمله لیپوپروتئین‌ها در کبد می‌شود. دلیل افزایش فاکتورهای انعقادی و متعاقباً افزایش ریسک ترومبوز نیز همین مطلب است. به علاوه، کاتابولیسم لیپید نیز در نتیجه‌ی کاهش سطح لیپوپروتئین لیپاز وابسته به افزایش دفع ادراری این آنزیم رو به کاهش گذاشته است. مبتلایان به سندرم نفروتیک تحت خطر ابتلا به عفونت‌ها (سپسیس، پریتونیت، پیلونفریت) خصوصاً با ارگانیسم‌های کپسولداری چون استرپتوکوک پنومونیه و هموفیلوس آنفلوآنزا هستند. دلیل این مسئله از دست رفتن فاکتور کمپلمان C3b و اپسونین‌هایی چون فاکتور B پروپردین و ایمونوگلوبولین‌ها از ادرار است (4).
پاتولوژی
در این قسمت اطلاعات جدیدی وجود ندارد که بتواند در این مقاله مورد بحث و ارزیابی قرار بگیرد. در سندرم نفروتیک با حداقل تغییرات (MCNS)، حدود 85 درصد کل موارد سندرم نفروتیک کودکان گلومرول‌ها یا طبیعی بوده یا افزایش مختصری در سلول‌های مزانشریال و ماتریکس نشان می‌دهند. یافته‌های میکروسکوپ ایمونوفلورسانس به طور تیپیک منفی بود. ولی در میکروسکوپ الکترونی افاسمان زواید پایی سلول‌های اپیتلیال به آسانی قابل رؤیت است. میکروسکوپ الکترونی نشانگر افزایش تعداد سلولهای مزانشیال و ماتریکس در کنار افاسمان زواید پایی سلولهای اپی تلیال است. قریب به 50 درصد بیماران مبتلا به این نوع آسیب بافتی به درمان کورتیکواستروئید پاسخ می‌دهند. در گلومرولواسکلروز فوکال سگمنتال (FSGS) آسیب گلومرولی هم فوکال است. آسیب‌های ثانویه به عفونت HIV، ریفلاکس مثانه به حالب، مصرف تزریقی هروئین و سایر مواد مخدر دیده می‌شود. بیماری در این حالت غالباً پیشرونده است و به درگیری گلومرول‌ها منجر شده و در اکثر مبتلایان باعث بیماری کلیوی مرحله انتهایی (ESRD) میشود (5).
تظاهرات بالینی
علایمی چون آنورکسی، تحریکپذیری، درد شکم و اسهال شایع هستند. از مشخصه‌های شایع سندرم نفروتیک ایدیوپاتیک با تغییرات حداقل، فقدان فشار خون بالا و هماچوری گروس می‌باشد. تشخیص‌های افتراقی در کودک با ادم واضح شامل انتروپاتی از دستدهنده پروتئین، نارسایی کبدی، نارسایی قلبی، گلومرولونفریت حاد یا مزمن و سوء تغذیه پروتئین می‌شود (6). تشخیص افتراقی دیگری به جز نفروتیک با حداقل تغییرات بایستی در کودکان زیر یکسال با سابقه‌ی خانوادگی سندرم نفروتیک با حضور یافته‌های خارج کلیوی (چون آرتریت، راش، آنمی) فشار خون بالا یا ادم ریوی، بی‌کفایتی کلیوی حاد یا مزمن و هماچوری واضح مدنظر قرار می‌گیرد (5).
تشخیص
در آنالیز ادراری، پروتئینوری در حد 3+ یا 4+ مشاهده ‌شد. در 20 درصد کودکان هماچوری میکروسکوپی وجود دارد. در نمونه ادرار، نسبت پروتئین به کراتینین از 2 و دفع پروتئین ادراری به ازای مترمربع در ساعت از 40 فراتر می‌رود. میزان کراتینین سرم معمولاً طبیعی است، ولی ممکن است در صورت کاهش کارکرد کلیه ناشی از کاهش حجم داخل عروقی به طور غیرطبیعی بالا رود. آلبومین سرم کمتر از 5/2 گرم بر دسیلیتر و سطوح کلسترول و تری گلیسرید سرم بالا است. سطح کمپلمان سرم طبیعی است. در صورت تطابق تظاهرات بیمار با تابلوی بالینی استاندارد سندرم نفروتیک با حداقل تغییرات انجام بیوپسی کلیه مرسوم نیست. آسیب در میکروسکوپ نوری به صورت پرولیفراسیون سلول مزانشیال و اسکارهای سگمنتال دیده می‌شود. در میکروسکوپ ایمونوفلورسانس مناطق اسکلروز سگمنتال از نظر رنگ پذیری IgM و C3 مثبت هستند. در میکروسکوپ الکترونی اسکار سگمنتال در کلافه گلومرولی و انسداد لومن مویرگی گلومرولی رؤیت می‌شود (7).
درمان
در این بخش، ابتدا روشهای معمول و روتین درمان این بیماران ارزیابی شده و در ادامه روشهای جدید مورد بحث قرار میگیرند. کودکان با بروز سندرم نفروتیک غیرعارضه‌دار بین 1 تا 8 سالگی احتمالاً به MCNS پاسخ دهنده به استروئید مبتلا هستند و درمان با استروئید را می‌توان در آنان بدون بیوپسی تشخیصی کلیه آغاز کرد. کودکانی با تظاهرات غیرمنطبق با MCNS (هماچوری واضح، فشار خون بالا، نارسایی کلیه، افت کمپلمان سرم، سن زیر یکسال یا بالای 8 سال) را باید قبل از درمان کاندید بیوپسی کلیه کرد. با فرض تشخیص MCNS بایستی (پس از تأیید تست PPD منفی و تجویز واکسن پنوموکوک پلی والان) پردنیزولون را با تک دوز 60 میلیگرم بر مترمربع روزانه (با دوز حداکثر 80 میلیگرم) برای 4 تا 6 هفته پیاپی تجویز کرد (8). چنین دوره‌ی درمانی 6 هفته‌ای با استروئید روزانه در مقایسه با دوره‌های کوتاه‌تر درمان روزانه توصیه شده قبلی، منجر به نمودهای واضحاً کمتری می‌شود. قریب 80 تا 90 درصد کودکان طی 3 هفته به درمان استروئیدی پاسخ می‌دهند (بهبود کیفیت، دیورز، ادرار منفی یا مختصر از نظر پروتئین در 3 روز پیاپی). تعداد قابلتوجهی از مبتلایان طی 5 هفته‌‌ی اول به درمان پردنیزولون پاسخ می‌دهند (9).
دربارهی روشهای جدید درمانی در این بیماران، از داروهایی که در مقالات جدید تاثیر درمانی آنها بر روی سندرم نفروتیک ارزیابی شده است، اثر متفاوتی مشاهده شده است. از این داروها میتوان به رتوکسیماب اشاره کرد که در بیماران متفاوت وابسته به استروئید یا مقاوم به آن استفاده شده و اثرات مفیدی نیز از آن گزارش شده است (12-10). از سایر عوامل درمانی که در این دسته از بیماران میتوانند مورد استفاده قرار گیرند، میتوان به سیکلوسپورین (10)، ویتامین دی (13، 14)، کلسیم (15) و سایر روشهای جدید در این زمینه اشاره کرد. تمامی این موارد اهمیت توجه به استفاده از روشهای درمانی جدید در این دسته از بیماران را مشخص میکند.
 

محمد خلیلی کلاکی، روح الله کریم زاده، ندا سلیمانی، سید مسعود حسینی، مقصود ارشدی،
دوره 22، شماره 3 - ( 5-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: نوردرمانی پویا روشی با حداقل تهاجم در از بین بردن سلولهای سرطانی است که از ترکیب مواد حساس به نور غیرسمی و نور مرئی برای تولید گونه‌های فعال اکسیژن و تخریب تومور‌ها استفاده می‌شود. این مطالعه با هدف بررسی اثر گرافن‌اکساید به‌عنوان یک ماده آلی که دارای گروه‌های اکسیژنی زیادی است جهت از بین بردن سلول‌های سرطان MCF-7 انجام شد.
مواد و روش‌ها: این بررسی در شرایط برون‌تنی تجربی بر روی سلول‌های سرطان پستان
(
MCF-7) انجام شد. گروههای موردمطالعه عبارت بودند از: گروه اول) تاثیر دارو با غلظتهای متفاوت گرافن‌اکساید (6/47، 9/90، 6/166، 7/230، 7/285 و 3/333 میکروگرم ‌بر میلی‌لیتر)، گروه دوم) اثر همزمان دارو و تحت تابش نور لیزر، گروه کنترل) شامل سلول‌هایی صرفا تحت تابش لیزر و گروه شاهد بدون تیمار در نظر گرفته شد. سلول‌ها در معرض تابش لیزر مرئی (۴۰۵ نانومتر) با توان W/cm2 1/0 قرار گرفتند. توان زیستی سلول‌ها با استفاده از روش MTT تعیین شد.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با کد SBU/S.1397.46A به تصویب کمیته اخلاق پژوهشی دانشگاه شهید بهشتی تهران رسیده است.
یافته‌ها: نتایج آزمایشات در شرایط برون‌تنی نشان داد که سمیت تاریکی گرافن‌اکساید در غلظت‌‌های کمتر از 9/90 میکروگرم ‌بر میلی‌لیتر، اثر قابل توجهی بر سلول‌های سرطانی نداشت. همچنین نور لیزر به تنهایی فاقد اثر سمی بر سلول‌ها است. اما نوردرمانی پویا با واسطه گرافن‌اکساید، توان زیستی سلول‌های سرطانی را به‌طور میانگین به میزان ۲۱ درصد نسبت به سمیت تاریکی کاهش داده است. نتایج به‌صورت میانگین سه تکرار مســتقل± خطای استاندارد نمایش داده شده و 05/0 > p معنی‌دار درنظر گرفته شده است.
نتیجهگیری: در این مطالعه، گرافن اکساید در غلظت‌های کم کاملاً زیست‌پذیر است، ولی با افزایش غلظت، اثر سمیت افزایش می یابد. با اعمال تابش نور به همراه گرافن اکساید، مقدار زندهمانی کاهش یافته که جهت پژوهش‌هایی در زمینه درون‌تنی اثربخشی بیشتری خواهد داشت.

خدیجه محسن پوریان، مصطفی نوکنی، حمیدرضا جمیلیان، محسن قاسمی،
دوره 22، شماره 4 - ( 7-1398 )
چکیده

زمینه و هدف اختلال وسواسی اجباری چهارمین اختلال شایع روان‌پزشکی محسوب می‌شود. این اختلال به صورت گروه مختلفی از علائم تظاهر می‌کند که شامل افکار مزاحم، آداب وسواسی، اشتغالات ذهنی و وسواس‌های عملی هستند. این پژوهش با هدف ارزیابی اثربخشی درمان اصلاح سوگیری توجه با مهارکننده‌های بازجذب اختصاصی سروتونین در کاهش علائم اختلال وسواسی اجباری صورت گرفت.
مواد و روش ها جمعیت مورد‌مطالعه افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری مراجعه‌کننده به درمانگاه سرپایی بیمارستان امیرکبیر اراک 80 نفر بودند که به شیوه در دسترس در دو گروه تصادفی‌سازی شدند. گروه اول درمان دارویی مهارکننده‌های بازجذب اختصاصی سرتونین و گروه دیگر درمان اصلاح سوگیری توجه را دریافت کردند. برای تعیین اثربخشی از تست یل‌براون و آزمایه کاوش نقطه استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی این مطالعه با کد IR.ARAKMU.REC.1396.284 توسط کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی اراک به تصویب رسیده است.
یافته ها تحلیل داده‌ها نشان داد درمان اصلاح سوگیری توجه در قیاس با درمان مهارکننده‌های بازجذب اختصاصی سروتونین در کاهش سوگیری توجه از لحاظ آماری تفاوت معناداری نشان ندادند.(P=0/377) ) یافته دیگر پژوهش تفاوت معنادار دو گروه در کاهش علائم اختلال وسواسی اجباری بود. به این معنا که درمان مهارکننده‌های بازجذب اختصاصی سروتونین در قیاس با درمان اصلاح سوگیری توجه بیشتر، توانست علائم اختلال وسواسی اجباری را کاهش دهد (P=0/007). همچنین درمان اصلاح سوگیری باعث کاهش معنادار سوگیری شد (P=0/045) و نیز کاهش علائم اختلال وسواسی را به دنبال داشت، ولی این نتایج معنادار نبود (P=0/228).
نتیجه گیری بنابراین نتیجه‌گیری می‌شود که درمان اصلاح سوگیری توجه، بهبودی قابل ملاحظه‌ای در کاهش سوگیری توجه دارد و می‌توان از آن به عنوان یک جز الحاقی به مداخلات دیگر اضافه کرد. اما به نظر می‌رسد در کاهش شدت علائم وسواس اجباری در قیاس با این مداخله کماکان درمان دارویی، مداخله ترجیحی باشد. 

سید ولی کاظمی رضایی، کیوان کاکابرایی، سعیده السادات حسینی،
دوره 22، شماره 4 - ( 7-1398 )
چکیده

زمینه و هدف عوامل روان‌شناختی نقش زیادی به‌عنوان سبب‌ساز و تشدیدکننده بیماری‌های قلبی و عروقی دارند. هدف پژوهش حاضر اثربخشی آموزش مهارت نظم‌جویی هیجان مبتنی بر رفتاردرمانی دیالکتیکی بر تنظیم شناختی هیجان و کیفیت زندگی در بیماران قلبی و عروقی بود.
مواد و روش ها پژوهش حاضر از نوع طرح‌های نیمه‌تجربی با پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش شامل همه بیماران قلبی و عروقی شهر کرمانشاه در سال 1397 بودند که از بین آن‌ها 30 نفر به عنوان شرکت‌کننده به روش نمونه‌گیری دردسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند (هر گروه 15 نفر). مداخله آموزش نظم‌جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیکی برای گروه آزمایش در 8 جلسه 90 دقیقه‌ای اجرا شد، در حالی که گروه کنترل در این مدت هیچ‌گونه مداخله‌ای دریافت نکرد. برای جمع‌آوری اطلاعات از فرم کوتاه پرسش‌نامه تنظیم شناختی هیجان و پرسش‌نامه کیفیت زندگی مک نیو استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره و نسخه 20 نرم‌افزار SPSS استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی این مطالعه با کد اخلاق IR.KUMS.REC.1397.39 در کمیته اخلاق پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه به تصویب رسیده است.
یافته ها نتایج نشان داد که نمرات راهبردهای مثبت تنظیم شناختی هیجان و کیفیت زندگی بیماران قلبی و عروقی پس از آموزش مهارت نظم‌جویی هیجان مبتنی بر رفتاردرمانی دیالکتیکی در گروه آزمایش، نسبت به گروه گواه به طور معناداری افزایش و همچنین نمرات راهبردهای منفی کاهش یافته است (0/01>P). 
نتیجه گیری با توجه به تأثیر آموزش نظم‌جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیکی بر تنظیم شناختی هیجان و کیفیت زندگی بیماران قلبی و عروقی، به درمانگران پیشنهاد می‌شود از درمان‌های روان‌شناختی در جایگاه مکمل درمان‌های دارویی برای این بیماران استفاده کنند.

علی اصفهانی، شیرین زینالی، رقیه کیانی،
دوره 23، شماره 2 - ( 3-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان سینه بیماری شایعی در بین زنان است که تأثیر عمیقی بر سلامت روان، تجربه درد می‌گذارد و باعث می‌شود بیماران از افکار مرتبط اجتناب کنند؛ بنابراین هدف از این طرح، ارزیابی اثربخشی روش گروه‌درمانی مبتنی بر پذیرش و تهعد بر اضطراب مرتبط با درد و تنظیم شناختی هیجانی در بیماران سرطان سینه است.
مواد و روش ها: این پژوهش از نوع بررسی‌های نیمه‌تجربی از نوع آزمایشی بود. ۶۸ زن مبتلا به سرطان سینه به صورت نمونه‌گیری دردسترس انتخاب شدند و پس از اعلام آمادگی، پرسش‌نامه اضطراب درد و تنظیم شناختی هیجان را تکمیل کردند. سپس به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش (۳۴ نفر گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد) و گروه کنترل (۳۴ نفر) تقسیم شدند. افراد گروه آزمایش در فرایند ۸ جلسه گروه‌درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفتند. گروه کنترل درمانی دریافت نکرد. پیش از درمان و یک هفته پس از آن، پرسشنامه‌های اضطراب درد و تنظیم شناختی هیجان در اختیاران گروه آزمایش و کنترل قرار گرفت. داده‌های جمع‌آوری‌شده با کمک آزمون‌های t، x2 و تحلیل کوورایانس تک‌متغیره و چندمتغیره  با نرم‌افزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند.
ملاحظات اخلاقی: در این پژوهش، تمامی اصول اخلاق در پژوهش رعایت شده است.
یافته ها: نتایج تحلیل نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد موجب بهبود اضطراب درد (5/1±44/8:Mean±SD)، تنظیم شناختی هیجان منفی (1/5±40/8:Mean±SD) مثبت (5/7±39/8:Mean±SD) شده است (0/001=P).
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان می‌دهد که درمان‌های روان‌شناختی بر مؤلفه های روانی مرتبط با بیماری‌های سرطان تأثیرگذار است و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد می‌تواند به بیمار کمک کند تا افکار منفی و شرایط بیماری خود را بپذیرد.

عاطفه زراستوند، طاهر تیزدست، جواد خلعتبری، شهنام ابوالقاسمی،
دوره 23، شماره 4 - ( 7-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان ذهن‌آگاهی مبتنی بر شناخت، بر خودتنظیمی زناشویی، دلزدگی زناشویی و خودانتقادی زنان نابارور بود.
مواد و روش ها: روش پژوهش آزمایشی  با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه زنان نابارور مراجعه‌کننده به مراکز ناباروری شهرستان چالوس و نوشهر در سال 1397-1398 بودند که با استفاده از روش نمونه‌گیری غیراحتمالی آسان سی نفر از زنان نابارور در دو گروه درمان ذهن‌آگاهی مبتنی بر شناخت (پانزده نفر) و کنترل (پانزده نفر) قرار گرفتند. گروه‌ آزمایش تحت درمان ذهن‌آگاهی مبتنی بر شناخت (هشت جلسه 90‌ دقیقه‌ای) قرار گرفت. گروه کنترل در طی این مدت هیچ‌گونه مداخله‌ خاصی دریافت نکرد. از پرسش‌نامه‌های خودتنظیمی زناشویی ویلسون و همکاران، دلزدگی زناشویی پاینز و خودانتقادی تامپسون و زاروف به منظور گردآوری اطلاعات استفاده شد. تجزیه ‌و تحلیل اطلاعات به‌دست‌آمده از اجرای پرسش‌نامه‌ها از طریق نرم‌افزار SPSS نسخه 24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل کوواریانس چندمتغیره) انجام شد.
ملاحظات اخلاقی: این پژوهش با کد IR.IAU.TON.REC.1397.030 توسط کمیته اخلاق پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تنکابن به تصویب رسیده است.
یافته ها: نتایج نشان داد که نمرات خودتنظیمی زناشویی زنان نابارور پس از درمان ذهن‌آگاهی مبتنی بر شناخت در گروه آزمایش، نسبت به گروه کنترل به طور معناداری افزایش و همچنین نمرات دلزدگی زناشویی و خودانتقادی کاهش یافته است(0/01<‌P ).
نتیجه گیری: بنابراین، به مشاوران و درمانگران، استفاده از درمان ذهن‌آگاهی مبتنی بر شناخت برای بهبود خودتنظیمی زناشویی، دلزدگی زناشویی و خودانتقادی زنان نابارور پیشنهاد می‌شود.

علی هژبر راجعونی، پروانه مهربد،
دوره 23، شماره 5 - ( 9-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری کووید 19 از بیماری‌های مهم ویروسی در دهه حاضر محسوب می‌شود که پاندمی گسترده‌ای در دنیا ایجاد کرده است. این بیماری اولین‌بار در 17 آذر 1398 از شهر ووهان استان هوبی چین از بیماران با علائم پنومونی شدید (ARDS) گزارش شد. در 17 دی 1398 مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری‌ها (CDC) در چین، ویروس را شناسایی کرد و سازمان بهداشت جهانی آن را nCoV-2019 نامید. سپس نام بیماری به کووید 19تغییر یافت. بر اساس داده‌های ICTV این ویروس SARS-CoV-2 نامیده می‌شود که از خانواده کروناویروس‌ها محسوب می‌شود. ویروس‌های موجود در این خانواده در سال‌های 1381 (بیماری سارس) و 1391 (بیماری مرس) همه‌‌گیری وسیعی در چندین کشور مختلف داشته‌اند و منجر به مرگ‌ومیر و زیان اقتصادی شده‌اند. 
مواد و روش ها: در مطالعه حاضر، این بیماری از جنبه‌های مختلف روند تکاملی و بیولوژی مولکولی ویروس بررسی شد. مقالات بر اساس اطلاعات موجود در پایگاه داده‌های سازمان بهداشت جهانی مورد مطالعه قرار گرفتند. پروتئین‌های SARS-CoV-2 از نظر مولکولی و عملکردی با استفاده از تجزیه و تحلیل داده‌ها و روش‌های بیوانفورماتیک مشخص شدند و سپس داروهای مرتبط و نحوه اثر آن‌ها بر سیر تکثیر و مهار ویروس بررسی شد.
ملاحظات اخلاقی: این مقاله از نوع مروری است و تمام ملاحظات اخلاقی در آن در نظر گرفته شده است.
یافته ها: مطالعات در زمینه ساختار ویروس و درمان‌های دارویی جهت مهار پیشرفت بیماری نشان می‌دهند در درمان این بیماری بسته به میزان پیشرفت بیماری، استفاده از استراتژی‌های مختلف دارویی مؤثر است. مطالعات مولکولی نشان دادند استفاده از داروهای مهارکننده پروتئازهای ویروسی و آنالوگ‌های نوکلئوزیدی در سیر روند بیماری و درمان‌های دارویی IVIG، ترکیبات آمینوکینولین، مهارکننده TMPRSS2 و پروتئین S ویروس در مراحل اولیه بیماری می‌توانند مؤثر باشند.
نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان می‌دهد بررسی ساختار ویروس و بیولوژی آن در بدن، جهت کنترل ویروس، از اهمیت زیادی برخوردار است. شناسایی داروهای مؤثر بر ویروس بر اساس ساختار بیولوژیک ویروس ضروری است. با توجه به تغییرات ساختاری ویروس و جهش‌های پی‌درپی در ژنوم ویروس و به وجود آمدن سویه‌های مقاوم یا سویه‌های با قابلیت واگیری زیاد، ادامه مطالعات در حوزه ساختار ویروس و تغییرات آن در بدن، در طراحی استراتژی‌های دارویی و درمانی ضروری است. مطالعه حاضر نشان داد استفاده از استراتژی‌های درمانی و دارویی با توجه به مرحله بیماری متفاوت است، به گونه‌ای که برخی از داروها در مراحل اولیه بیماری از ورود ویروس به سلول‌های هدف ممانعت می‌کنند یا در ترکیب با گلیکوپروتئین‌های سطحی ویروس، از اتصال آنتی‌ژن ویروس با گیرنده‌های موجود در سلول‌های میزبان جلوگیری می‌کنند. در مراحل پیشرفت بیماری، داروهای ضدویروسی از جمله مهارکننده‌های پروتئازی و آنالوگ‌های نوکلئوزیدی باعث اختلال در تکثیر و تشکیل ساختمان ویروس می‌شوند. به دلیل تغییرات متناوب ویروس و ایجاد ویروس‌های مقاوم به درمان‌های دارویی، بررسی مداوم مطالعات ویروس‌شناسی و بالینی و عملکرد داروهای موجود علیه ویروس حائز اهمیت است. 

نیلوفر آقارضایی، فلورا فروزش،
دوره 23، شماره 5 - ( 9-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: کروناویروس‌ها خانواده بزرگی از ویروس‌ها هستند که در انسان و حیوان منجر به بیماری می‌شوند. کووید 19 بیماری عفونی تنفسی حاد است که توسط یک کروناویروس جدید ایجاد شده است. سازمان بهداشت جهانی این عفونت را یک بیماری پاندمیک (همه‌گیر جهانی) اعلام کرده است. هدف این مطالعه، بررسی آخرین پیشرفت‌های تحقیقاتی در زمینه ژنتیک، بیماری‌زایی، ویژگی‌های بالینی کووید 19 و همچنین روش‌های درمانی فعلی و پیشرفت‌های علمی برای مقابله با این بیماری خطرناک همه‌گیر جهانی بود. 
مواد و روش ها: مقاله حاضر یک مطالعه مروری است که با استفاده از منابع الکترونیک در بانک‌های اطلاعاتی معتبر مانند پابمد، ساینس دایرکت، گوگل اسکالر، اسکوپوس و از سال‌های 2010 تا 2020 تدوین شده است.
ملاحظات اخلاقی: تمامی اصول اخلاقی این مطالعه مقاله بر اساس رهنمودهای کمیته اخلاق ملی و مقررات COPE رعایت شده است.
یافته ها: با بررسی ژنوم و مطالعات ژنتیکی کووید 19، شباهت زیادی با اعضای خانواده کروناویروس وجود دارد، اما در ساختار ژنومی و فنوتیپی آن‌ها تفاوت‌هایی مشاهده می‌شوند که می‌توانند بر بیماری‌زایی آن‌ها تأثیر بگذارند. استفاده مجدد از داروهای درمانی موجود که قبلاً برای سایر عفونت‌ها و آسیب‌شناسی ویروس‌ها طراحی شده‌اند، تنها رویکرد عملی به عنوان یک اقدام سریع جهت پاسخ‌گویی و مقابله با این بیماری همه‌گیر نوظهور است؛ چراکه در حال حاضر آزمایشات مربوط به واکسن‌های ویژه ژنوم SARS-CoV-2 و آنتی‌بادی‌های درمانی که مورد آزمایش قرار می‌گیرند مستلزم طی یک روند طولانی‌مدت هستند و نیاز به آزمایشات کامل ایمنی دارند.
نتیجه گیری: تشخیص سریع عفونت SARS-CoV-2 زیربنای کنترل بیماری است. تا کنون هیچ داروی ضدویروسی خاص تأییدشده‌ای برای عفونت SARS-CoV-2 وجود ندارد. بنابراین اقدامات پیشگیرانه و غیرفعال کردن ویروس با توجه به مطالعه ژنتیکی و دست‌یابی به مکانیسم‌های مولکولی عملکرد ویروس در بیماری‌زایی، جهت متوقف کردن و کنترل شیوع بیماری ضروری است.

محمد رحمانیان، علیرضا کمالی، هادی مصلی نژاد، مهدی فروغیان، نوید کلانی، ناصر حاتمی، محمد حیدرنژاد، اسماعیل رعیت دوست، سمانه عبیری،
دوره 23، شماره 5 - ( 9-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: اخیراً همه‌گیری بیماری کروناویروس جدید (Covid-19) منجر به ایجاد استرس و اضطراب زیادی در سراسر جهان شده است. با توجه به اینکه کارکنان مراقبت‌های بهداشتی و درمانی در خط اول مبارزه با بیماری‌های عفونی و بیماری کووید 19 هستند، اولین کسانی هستند که در معرض آلودگی به این ویروس قرار می‌گیرند.
مواد و روش ها: در این مطالعه توصیفی مقطعی، 402 نفر از کادر درمانی و اداری دانشگاه علوم‌پزشکی جهرم در سال 1399 شرکت کردند. ابزار جمع‌آوری اطلاعات، پرسش‌نامه اطلاعات جمعیت‌شناختی و پرسش‌نامه مقیاس اضطراب کرونا ویروس (CDAS) بود.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه توسط معاونت تحقیقات دانشگاه علوم پزشکی جهرم تأیید شده است (کد: IR.JUMS.REC.1399.046).
یافته ها: میانگین نمره علائم روانی کادر بالینی (46/91 درصد)، بالاتر از کادر اداری (42/63 درصد) بود. همچنین میانگین نمره علائم جسمانی کادر بالینی (12/80 درصد) بالاتر از کادر اداری (10/94 درصد) به دست آمد. بین کادر بالینی و اداری از نظر میانگین اضطراب تفاوت معنی‌دار وجود داشت (0/030=P).
نتیجه گیری: کادر درمانی در هر دو حیطه اضطراب، نمره بیشتری را نسبت به کادر اداری کسب کردند. بنابراین با توجه به سطح گستردگی شیوع بیماری کووید 19 در سراسر جهان و میزان تلفات ناشی از این بیماری در کارکنان مراقبت‌های بهداشتی و درمانی به دلیل قرارگیری در خط اول مقابله با این بیماری، پیشنهاد می‌شود جهت کاهش اضطراب کادر درمانی، سیاست‌گزاران سلامت اقدامات و تدابیر لازم را بیندیشند تا سلامتی این قشر به عنوان حافظان سلامت و تندرستی اعضای جامعه حفظ شود.

محمد رحمانیان، علیرضا کمالی، مهدی فروغیان، نوید کلانی، نفیسه اسماعیل پور، ناصر حاتمی، اسماعیل رعیت دوست،
دوره 23، شماره 5 - ( 9-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: پاندمی کووید 19 به طور قابل توجهی بر سلامت روان کارکنان مراقبت‌های بهداشتی که در خط مقدم این بحران ایستاده‌اند، تأثیر می‌گذارد؛ با این حال کارکنان اداری سازمان‌های مراقبت بهداشتی نیز از این خطر مصون نیستند. بنابراین نظارت بر میزان آگاهی و سایر موارد بهداشت روانی به منظور درک عوامل واسطه و آگاهی از مداخلات متناسب، یک اولویت ضروری به شمار می‌رود. هدف از این مطالعه مقایسه آگاهی، نگرش و عملکرد کادر درمانی و اداری در مواجهه و عدم مواجهه با ویروس کووید 19 بود.
مواد و روش ها: این مطالعه توصیفی مقطعی روی 160 نفر از کادر درمانی و اداری بیمارستان‌های شهرستان جهرم در سال 1399 انجام شد. جهت گردآوری اطلاعات از پرسش‌نامه اطلاعات جمعیت‌شناختی و پرسش‌نامه پژوهشگرساخته آگاهی، نگرش و عملکرد پرسنل درمانی در مورد کووید 19 استفاده ­شد. تحلیل داده‌ها توسط نرم‌افزار spss نسخه 21 و با استفاده از آزمون‌های آماری توصیفی و استنباطی صورت گرفت.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه توسط معاون تحقیقات دانشگاه علوم پزشکی جهرم تأیید شده است (کد: IR.AJUMS.REC.1399.040).
یافته ها: 65 درصد از افراد مورد پژوهش زن و مابقی مرد بودند. اغلب پاسخ‌های داده‌شده به گویه‌ها در هر دو گروه کادر درمان و غیردرمانی نزدیک به هم بود. میانگین نمرات آگاهی کادر درمان (5/27±94/35) به طور معنی‌داری از کادر اداری (7/77±87/75) بالاتر بود (t=5/96 ،P<0/001). اما عملکرد کادر اداری (12/57±93/14) از کادر درمان (14/80±87/17) به طور معنی‌داری بهتر بود (t=-2/710 ،P=0/007). بین میانگین نمرات نگرش دو گروه تفاوت معنی‌داری مشاهده نشد (P=0/438).
نتیجه گیری: سطح آگاهی در مواجهه با ویروس کرونا در افراد کادر اداری نسبت به کادر درمانی به شکل معنی‌داری پایین‌تر است، اما کارکنان کادر اداری عملکرد بهتری در مواجهه با ویروس کرونا نسبت به کادر درمانی دارند. انجام اقدامات آموزشی جهت افزایش آگاهی این افراد ضروری به نظر می‌رسد.
محمد صادق مسچی، شیدا سوداگر، فرهاد جمهری، مرجان حسین زاده تقوایی، مژگان فروتن،
دوره 23، شماره 6 - ( 9-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماران با علائم اختلالات و زخم‌های دستگاه گوارش تعداد زیادی از مراجعین به کلینیک‌های عمومی و داخلی را تشکیل می‌دهند و مطالعات اولیه زخم معده، نقش عوامل روان‌شناختی را در تولید زخم معده مستعد نشان داده‌اند. هدف این پژوهش تعیین میزان اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر شدت درد و سبک‌های مقابله با استرس بیمارن مبتلا به زخم معده بود.
مواد و روش ها: پژوهش حاضر از نوع مداخله‌ای با طرح پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری، کلیه بیماران مبتلا به زخم معده مراجعه‌کننده به مراکز درمانی دولتی شهر تهران در زمستان 1397 بود. از بین افراد داوطلب شرکت در پژوهش، سی نفر از بیماران مبتلا به زخم معده به شیوه نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و به ‌صورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه کنترل (هر گروه پانزده نفر) قرار گرفتند. ابزارهای سنجش شامل پرسش‌نامه شدت درد مک‌گیل (2000) و سبک‌های مقابله اندلر و پارکر (1990) بود. آزمودنی‌های گروه آزمایش در هشت جلسه 90‌دقیقه‌ای درمان شناختی رفتاری شرکت کردند. آزمودنی‌های گروه کنترل در این مدت درمان روان‌شناختی دریافت نکردند. برای تحلیل داده‌ها، از روش تحلیل واریانس آمیخته همراه با اندازه‌گیری مکرر و آزمون‌های تعقیبی استفاده شد. 
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با شناسه IR.IAU.K.REC.1397.85 به تصویب کمیته اخلاق در پژوهش دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج رسیده است.
یافته ها نتایج نشان داد درمان شناختی رفتاری منجر به افزایش سبک مقابله مسئله‌مداری (01/0>‌P) و کاهش سبک‌های مقابله هیجان‌مدار (01/0>P) و اجتنابی (01/0>P) شد. همچنین میانگین نمرات شدت درد در مقایسه با گروه کنترل کاهش یافت (01/0>P).
نتیجه گیری: می‌توان نتیجه گرفت درمان شناختی رفتاری بر شدت درد و سبک‌های مقابله با استرس در بیمارن مبتلا به زخم معده مؤثر بود
شهره مرتضایی شمیرانی، باقر ثنایی ذاکر، بیوک تاجری، شیدا سوداگر، فرحناز مسچی،
دوره 23، شماره 6 - ( 9-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: با وجود پیشرفت‌های فراوان در درمان بسیاری از بیماری‌ها و افزایش امیدبه‌زندگی، چاقی اولین علت کاهش امید خواهد بود. پژوهش حاضر با هدف تعیین تفاوت اثربخشی گروه‌درمانی مبتنی‌بر پذیرش ‌و ‌تعهد و گروه‌درمانی شناختی رفتاری بر عادات‌زندگی، رفتار خوردن آشفته و سبک ‌زندگی ارتقادهنده سلامت در زنان مبتلا به چاقی انجام ‌شد.
مواد و روش ها: این پژوهش از نوع نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌‌آزمون و پس‌آزمون و گروه کنترل، با پیگیری دوماهه انجام شد. جامعه‌آماری شامل کلیه زنان مراجعه‌کننده به کلینیک‌های چاقی منطقه 2 شهر تهران در سال 1398 بود. از میان مراجعه‌کنندگان، به ‌روش نمونه‌گیری دردسترس 45 نفر انتخاب‌شده و در سه گروه پانزده‌نفره (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) به صورت تصادفی جایگزین ‌شدند. شرکت‌کنندگان با پرسش‌نامه‌های ارزیابی عادات‌زندگی (2005)، بازخورد خوردن گارنر و گارفینکل (1979) و سبک‌ زندگی ارتقادهنده سلامت والکر (1977) مورد ارزیابی قرار گرفتند. سپس شرکت‌کنندگان گروه‌درمانی مبتنی‌‌بر پذیرش ‌و ‌تعهد نُه جلسه 90دقیقه‌ای و گروه‌درمانی شناختی رفتاری هشت جلسه 90‌دقیقه‌ای مورد آموزش ‌قرار گرفتند. گروه کنترل هیچ آموزشی را دریافت نکرد. داده‌ها با استفاده از طرح آمیخته به وسیله نرم‌افزار SPSS مورد تجزیه ‌‌و‌ تحلیل قرار گرفت.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با شناسه IR.IAU.K.REC.1398.039 به‌ تصویب کمیته ‌اخلاق در پژوهش دانشگاه‌ آزاد اسلامی واحد کرج رسیده ‌است. 
یافته ها: نتایج تحقیق نشان ‌داد که گروه‌درمانی مبتنی ‌بر پذیرش ‌و ‌تعهد و گروه‌درمانی شناختی رفتاری بر عادات‌زندگی، رفتار خوردن آشفته و سبک‌زندگی ارتقادهنده سلامت در افراد مبتلا به چاقی اثربخش ‌بوده و تغییر ایجادشده در مرحله ‌پیگیری همچنان پایدار بود (0/001 نتیجه گیری: با ‌توجه به ‌تأثیر معناداری گروه درمانی مبتنی ‌بر پذیرش ‌و ‌تعهد و گروه‌درمانی شناختی رفتاری، پیشنهاد می‌شود از این ‌روش در جهت افزایش سلامت ‌روان افراد چاق استفاده شود.
مریم مرادی، مهلا سالارفرد، زهرا عابدیان، سیدرضا مظلوم، احسان موسی فرخانی،
دوره 23، شماره 6 - ( 9-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: تبعیت بیماران دیابتی از رژیم‌های توصیه‌شده درمانی یکی از مهم‌ترین چالش‌ها در کنترل دیابت است. تبعیت از رژیم غذایی نیز در زنان باردار مبتلا به دیابت بارداری پایین است. عدم پیروی می‌تواند سبب کاهش اثرات مفید درمانی، علائم و نشانه‌ها، افزایش عوارض یا حتی مرگ شود. بنابراین انجام تحقیقات بیشتر در مورد عوامل تعیین‌کننده رفتارهای پیروی از رژیم‌های درمانی ضروری به نظر می‌رسد. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط مشخصات جمعیت‌شناختی و بارداری با تبعیت از درمان در بیماران مبتلا به دیابت بارداری انجام شد.
مواد و روش ها: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 260 نفر از زنان مبتلا به دیابت بارداری تحت درمان با رژیم غذایی مراجعه‌کننده به مراکز بهداشتی‌درمانی و بیمارستان‌های امام‌رضا(ع)، قائم و ام‌البنین(س) در شهر مشهد انجام شد که به روش نمونه‌گیری چندمرحله‌ای تلفیقی انتخاب شدند. داده‌ها با استفاده از پرسش‌نامه مشخصات جمعیت‌شناختی و بارداری و پرسش‌نامه پژوهشگرساخته تبعیت از رژیم درمانی گردآوری شده و سپس با آزمون رگرسیون خطی چندگانه و توسط نرم‌افزار SPSS نسخه 16 مورد تحلیل قرار گرفتند.
ملاحظات اخلاقی: این مقاله حاصل بخشی از نتایج طرح تحقیقاتی مصوب در کمیته تحقیقات دانشجویی دانشگاه علوم‌پزشکی مشهد با کد اخلاق IR.MUMS.NURSE.REC.1397.091 است.
یافته ها: نمرات تبعیت از رژیم غذایی، پایش قند خون و تبعیت از ورزش اثر معنی‌دار و مثبتی بر نمره کل تبعیت از درمان داشتند (0/001>P). همچنین سطح تحصیلات افراد (0/044=P)، ناخواسته بودن (0/006=P) یا برنامه‌ریزی‌نشده بودن (0/021=P) حاملگی، اثر مثبت و معنی‌داری بر نمره کل تبعیت از درمان داشت. زنانی که سابقه دیابت در بستگان درجه‌یک (0/010=P) و نیز سابقه سقط (0/021=P) داشتند، از نمره کل تبعیت از درمان بالاتری برخوردار بودند. 
نتیجه گیری: برخی از مشخصات جمعیت‌شناختی و بارداری می‌توانند در میزان پیروی از رژیم درمانی در زنان مبتلا به دیابت بارداری تأثیرگذار باشند و لازم است مراقبین سلامت به نقش این عوامل در بهبود تبعیت از رژیم درمانی بیماران توجه کنند.
فریده رنجبران، حمیدرضا جمیلیان، بهمن صادقی سده،
دوره 24، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: افسردگی اساسی، شایع‌ترین اختلال روان‌پزشکی است که با افت شدید عملکرد، ناتوانی و خطر 15 درصد خودکشی همراه است. آلوپورینول با مهار گزانتین اکسیداز باعث افزایش سطح تریپتوفان در بدن می‌شود و با افزایش سطح تریپتوفان که خود پیش‌‌‌ساز سروتونین است، می‌توان سبب بهبود علائم افسردگی شد. هدف از انجام این مطالعه، بررسی نقش آلوپورینول در درمان افسردگی اساسی است.
مواد و روش ها: در این کارآزمایی بالینی دوســوکــور تعـداد هفتاد بیمار مبتـلا به افسـردگی اســاسی بر اسـاس DSM IV -TR به صورت تصادفی (زوج و فرد بودن پرونده بیمار) به دو گروه مساوی تقسیم شدند. هر دو گروه روزانه‌ چهل میلی‌گرم سیتالوپرام  به مدت شش هفته دریافت کردند. علاوه بر سیتالوپرام گروه آزمایش روزانه سیصد میلی‌گرم آلوپورینول و گروه کنترل دارونما دریافت کرد. در انتهای هفته سوم و ششم از بیماران تست افسردگی همیلتون گرفته شد. 
ملاحظات اخلاقی: این تحقیق با کد اخلاق IR.ARAKMU.REC.1394.68 در کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی اراک و با کد IRCT201508277373n6 در مرکز ثبت کارآزمایی بالینی ایران ثبت و تأیید شده است.
یافته ها: میانگین نمره همیلتون سه هفته بعد از درمان در گروه پلاسبو ‌1/3‌±‌42/28 و در گروه آلوپورینول این میانگین 4/3‌±‌‌02/23 شد و بعد از شش هفته پس از درمان میانگین نمره افسردگی در گروه پلاسبو 1/4‌±‌28/23 و در گروه آلوپورینول میانگین نمره افسردگی 2/1‌±‌4/20 شد که اختلاف آماری معنا‌داری بین دو گروه مشاهده شد و بیانگر آن است که گروه آزمایش میانگین نمره افسرگی پایین‌تری در تست همیلتون نسبت به گروه کنترل داشته است. 
نتیجه گیری: آلوپورینول می‌تواند سبب بهبود علائم افسردگی شود و همچنین می‌توان از این دارو به عنوان یک داروی کمکی مؤثر در درمان افسردگی اساسی استفاده کرد. 

سیف اله آقاجانی، سحر خوش سرور، سارا تقی زاده هیر،
دوره 24، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: سرطان سینه یکی از رایج‌‌‌ترین سرطان‌‌‌ها در زنان است که مشکلات جسمانی و روانی فراوانی را به همراه دارد. پژوهش حاضر، با هدف تعیین اثربخشی درمان پردازش مجدد هولوگرافیک بر انعطاف‌‌‌پذیری شناختی و رشد پس از سانحه در زنان مبتلا به سرطان سینه انجام شد.
مواد و روش ها: این پژوهش از نوع نیمه‌‌‌آزمایشی و به صورت پیش‌‌‌آزمون پس‌‌‌آزمون با گروه کنترل بود. جامعه­‌ی آماری شامل کلیه‌­ی مبتلایان به سرطان سینه پس از جراحی ماستکتومی است که در بخش شیمی­‌درمانی بیمارستان امام خمینی اردبیل در سال 1399 تحت درمان بودند. با روش نمونه‌‌‌گیری در ‌‌‌دسترس، تعداد سی زن مبتلا به سرطان سینه انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه پانزده نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش ضمن دریافت درمان دارویی، تحت درمان پردازش مجدد هولوگرافیک به صورت گروهی در نُه جلسه یک ساعته (هفته‌‌‌ای دو جلسه)، به مدت پنج هفته قرار گرفت، اما گروه کنترل صرفاً درمان دارویی را دریافت کرد. هر دو گروه در شرایط پیش‌‌‌آزمون پس‌‌‌آزمون با پرسش‌نامه انعطاف‌‌‌پذیری شناختی (دنیس و وندروال، 2010) و پرسش‌نامه رشد پس از سانحه (تدسکی و کالون، 1996) ارزیابی شدند. در‌نهایت، داده‌‌‌ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس چند‌متغیره (MANCOVA) در نرم‌‌‌افزار SPSS نسخه‌23 تجزیه و تحلیل شد.
ملاحظات اخلاقی: کسب رضایت آگاهانه از اصول اخلاقی در این پژوهش بود. این مطالعه با کُد IR.ARUMS.REC.1399.393 به تصویب کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی اردبیل رسیده است.
یافته ها: یافته‌‌‌ها نشان داد که درمان پردازش مجدد هولوگرافیک بر انعطاف‌‌‌پذیری شناختی (42/319=P<0/01 ، F) و رشد پس از سانحه (18/300=P<0/01 ، F) در زنان مبتلا به سرطان سینه مؤثر بوده است و باعث افزایش انعطاف‌‌‌پذیری شناختی و رشد پس از سانحه در بیماران شده است.
نتیجه گیری: توجه به عوامل روان‌‌‌شناختی و شیوه‌‌‌ پردازش اطلاعات در بیماران سرطانی، از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ بنابراین به مشاوران و روان‌‌‌درمانگران پیشنهاد می‌‌‌شود که از درمان پردازش مجدد هولوگرافیک به ‌‌‌عنوان درمان مکمل و بدون عارضه‌‌‌ جانبی در کنار درمان‌‌‌های پزشکی جهت کاستن از معضلات روانی و اجتماعی که توسط بیماری ایجاد می‌‌‌شود، استفاده کنند.

نسرین گودرزی، جاوید پیمانی، حسن عشایری، فرحناز مسچی، مهرداد ثابت، محمداسماعیل اکبری،
دوره 24، شماره 2 - ( 3-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: در هر عصری از تاریخ، بشر گرفتار ترس از یک بیماری بوده است. بی­ شک سرطان یکی از نگران کننده ­ترین بیماری­ ها است. دردهای سرطانی از مطرح ­ترین دردها است. هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثر بخشی گروه درمانی شناختی-رفتاری و درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر علائم چندوجهی درد در بیماران مبتلا به سرطان پستان بود. 
مواد و روش ها: پژوهش مذکور از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پی گیری دو ماهه و گروه کنترل است. در سال 1397 جامعه آماری، همه زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به مرکز تحقیقات سرطان تهران بودند که با روش نمونه ­گیری در دسترس، مشتمل بر 30 بیمار انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه مداخله درمانی (شناختی-رفتاری و شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی) و گروه کنترل قرار داده شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ­ها از طرح تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر استفاده شد. ابزار پژوهش به منظور بررسی شاخص ­های چندگانه درد، پرسش نامه چند وجهی درد (وست هیون-ییل) بود. 
یافته ها: نتایج نشان داد، درمان شناختی-رفتاری و درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر تجربه درد مؤثر بودند(001/0>P)، اما هیچ تفاوت معناداری بین دو گروه درمان شناختی-رفتاری و درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی از نظر اثربخشی بر میزان تجربه درد مشاهده نشد. 
نتیجه گیری: بر اساس یافته‌های این پژوهش می ­توان نتیجه گرفت، درمان شناختی-رفتاری و درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر مدیریت و شدت درد بیماران مبتلا به سرطان پستان تاثیر داشت.
بهزاد سلمانی، جعفر حسنی،
دوره 24، شماره 2 - ( 3-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از این مطالعه مقایسه‌ی کارآمدی رفتار درمانی شناختی، زولپیدم 10 میلی‌گرم و لیست انتظار روی ادراک بیماری و بازدهی خواب در افراد مبتلا به اختلال بی‌خوابی مزمن بود. 
مواد و روش ها: شرکت‌کنندگان شامل هفتاد و چهار (43 نفر زن) بیمار مبتلا به اختلال بی‌خوابی مزمن بودند که با استفاده از نمونه‌گیری هدفمند در بازه زمانی آذر 1397 تا بهمن 1398 با استفاده از ملاک‌های ورود و خروج، انتخاب شده و به شکل تصادفی در یکی از سه گروه رفتار درمانی شناختی (25 نفر)، دارو درمانی (زولپیدم 10 میلی‌گرم؛ 29 نفر) و لیست انتظار (20 نفر) قرار گرفتند. تمامی بیماران در سه نوبت پیش از درمان، پس از درمان و پی گیری سه ماهه توسط نسخه‌ی فارسی فرم کوتاه پرسش‌نامه‌ی ادراک بیماری و شاخص بازدهی خواب مورد سنجش قرار گرفتند. سپس داده‌ها با استفاده تحلیل واریانس مختلط همراه با آزمون تعقیبی بونفرونی و تحلیل واریانس با تدابیر مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. 
ملاحظات اخلاقی: تمامی مراحل این پژوهش تحت نظارت و تایید کمیته‌ی اخلاق در پژوهش دانشگاه خوارزمی تهران صورت گرفته است (کد اخلاق: IR.KHU.REC.1398.008). 
یافته ها: بیمارانی که رفتار درمانی شناختی دریافت کرده بودند، در دو مرحله‌ی پس از درمان و پی گیری سه ماهه در ادراک بیماری و بازدهی خواب، نمرات به طور معنادار کم‌تری نسبت به گروه لیست انتظار دریافت کردند. کارآمدی دارو درمانی تنها در مرحله‌ی پس از درمان مشاهده شد، اما در مرحله‌ی پی گیری سه ماهه، بین گروه های دارو درمانی و لیست انتظار تفاوت معناداری وجود نداشت. 
نتیجه گیری: رفتار درمانی شناختی برای بی‌خوابی، ادراک بیماری و بازدهی خواب را در طول مدت 3 ماه به طور معنادار کاهش داد. دستاوردهای درمانی تا 3 ماه پس از پایان درمان همچنان حفظ شدند. عدم دریافت درمان در گروه لیست انتظار و قطع تدریجی درمان در گروه دارو درمانی منجر به کاهش بازدهی خواب و افزایش ادراک بیماری می‌گردد. 
علی اصغر قلعه نوئی، حسین انصاری، ابوالفضل پاینده، عزیزاله اربابی سرجو، غلامرضا سلیمانی، علی مشکینیان،
دوره 24، شماره 3 - ( 5-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: عوامل ژنتیکی و محیطی جزو فاکتورهای شناخته‌شده برای ایجاد اگزمای دوران کودکی است. هدف ما ارزیابی عوامل محیطی مرتبط با شیوع اگزما در دانش‌آموزان زاهدانی با استفاده از پرسش‌نامه ایساک بود.
مواد و روش ها: در این مطالعه مقطعی 1600 نفر از دانش‌آموزان مقطع ابتدایی دختر و پسر با روش نمونه‌گیری تصادفی چندمرحله‌ای انتخاب و بررسی شدند. داده‌ها با استفاده از پرسش‌نامه بین‌المللی ISAAC شامل سؤالات جمعیت‌شناختی و عوامل خطر از طریق مصاحبه در حضور والدین به‌ویژه مادر دانش‌آموز جمع‌آوری شدند. داده‌ها در نرم‌افزار SPSS نسخه 19 با استفاده از آزمون مجذورکای و رگرسیون لوجستیک چندگانه تجزیه و تحلیل شد.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با کد اخلاق IR.ZAUMS.REC.1397.481 در کمیته اخلاق پژوهش دانشگاه علوم پزشکی زاهدان به ثبت رسید.
یافته ها: شیوع اگزمای فعلی (11/9-8/9=95CI%) 10/4 درصد بود. 82/8 درصد از دانش‌آموزان با اگزما فعلی، مبتلا به آسم و 74/5 درصد مبتلا به رینیت بودند. در مدل نهایی رگرسیون لوجستیک متغیرهای سابقه آلرژی در اعضای خانواده (OR:2/35 , %95CI=1/3-53/59)، خروپف پدر (OR:3/00 , %95CI=1/4-98/55)، نگهداری هر نوع حیوان در منزل (OR:1/60 , %95CI=1/2-002/58)، بعد خانوار (OR:0/85 , %95CI=0/68-0/95) و قرار گرفتن در معرض دود دخانیات در منزل( OR:2/84 , %95CI=1/6-18/81) رابطه معنی‌داری را با اگزمای دانش‌آموزان نشان دادند.
نتیجه گیری: قرار گرفتن در معرض دود دخانیات در منزل و نگهداری هر نوع حیوان از عوامل مؤثر در شیوع اگزما در کودکان بوده و با حذف آن می‌توان شیوع این بیماری را کاهش داد. با این حال، مادران مهم‌ترین نقش را در غربالگری و تشخیص به موقع اگزما در کودکان مدرسه از نظر عوامل تعیین‌کننده در این مطالعه داشتند. با توجه به نتایج این مطالعه، پیشنهاد می‌شود که با آموزش والدین به‌ویژه مادران، بر توجه به این عوامل مطلوب تأکید شود.

وحید همتی ثابت، سعیده السادات حسینی، کریم افشاری نیا، مختار عارفی،
دوره 24، شماره 4 - ( 7-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثر‌بخشی طرح‌واره‌درمانی و رفتاردرمانی دیالکتیک بر سبک زندگی ارتقادهنده سلامت ‌و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به HIV بود. 
مواد و روش ها: روش تحقیق، آزمایشی به شیوه پیش‌آزمون و پس‌آزمون به همراه گروه کنترل و از نظر هدف، کاربردی بود. جامعه ‌آماری، تمام بیماران مبتلا به HIV در سال 99-98 تحت نظر کلینیک‌های اختلالات رفتاری مراکز معاونت بهداشتی همدان بود که با روش نمونه‌گیری تصادفی ساده از درمانگاه شهدای همدان تعداد 45 نفر به صورت تصادفی گزینش و در سه گروه پانزده نفری متشکل از دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. برای سنجش متغیرهای مورد مطالعه از پرسش‌نامه سبک زندگی ارتقادهنده سلامت HPLP (1987) و پرسش‌نامه کیفیت زندگی SF-36 (2001) استفاده شد. داده‌ها با استفاده از تحلیل کوواریانس و با نرم‌افزار SPSS نسخه‌ 12 تحلیل شدند.
ملاحظات اخلاقی: کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی همدان مطالعه را تایید کرد (کد: IR.UMSHA.REC.1398.1063). این مطالعه در دفتر ثبت کارآزمایی های بالینی ایران (کد: IRCT20120215009014N348) به ثبت رسیده است.
یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد طرح‌واره‌درمانی و رفتاردرمانی ‌دیالکتیک بر سبک زندگی ارتقادهنده سلامت ‌و کیفیت زندگی اثر‌گذار است و بین دو گروه، تفاوت معناداری وجود داشت (P<0.001). 
نتیجه گیری: نتایج نشان دادند که هرچند هر دو درمان در متغیر‌های مورد نظر مؤثر است، اما طرح‌واره‌درمانی اثر‌بخشی بیشتری بر سبک زندگی ارتقادهنده سلامت ‌و کیفیت زندگی، نسبت به رفتاردرمانی ‌دیالکتیک دارد.


صفحه 4 از 6     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb