31 نتیجه برای رحیمی
معین رحیمی صادق، امیر رشیدلمیر، علی اکبر حداد مشهد ریزه، محمد سوختانلو،
دوره 20، شماره 12 - ( اسفندماه 1396 1396 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: تحقیقات اخیر به دخالت لیزیلاکسیداز در فرآیند توسعه عضلانی اشاره کردهاند. با وجود این، تاکنون ارتباط فعالیت این آنزیم با فاکتورهای درگیر در مایوژنز و هایپرتروفی وابسته به تمرین مقاوتی بررسی نشده است. بنابراین، هدف تحقیق حاضر، بررسی اثر مهار لیزیلاکسیداز بر هایپرتروفی ناشی از تمرین و نیز بیان ژنهای MyoD1، مایوژنین، TGF-β و LOX درعضله خم کننده شست(FHL) رتهای ویستار بود.
مواد و روش ها: در این مطالعه تجربی، تعداد 32 سررت نژاد ویستار با میانگین وزنی 15 ± 220 گرم به چهار گروه شامل گروه تمرین مقاومتی، گروه کنترل سالم، گروه کنترل تیمار و گروه تمرینی تیمار تقسیم شدند. تمرین مقاومتی به مدت 8 هفته و به صورت بالا بردن وزنه آویخته شده به دم حیوان از یک نردبان یک متری با شیب 85 درجه بود. همچنین به منظور مهار لیزیلاکسیداز روزانه 120 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن محلول بتاآمینوپروپیونیتریل (BAPN) به صورت درون صفاقی ، به رت های گروه تیمار تزریق شد. پس از تشریح رتها وزن نسبی عضله FHL و هم چنین بیان نسبی ژن ها با روش Real Time- PCR انجام شد.
یافته ها: در گروه های تیمار شده با BAPN، وزن نسبی عضله FHL به طور معنی داری نسبت به گروههای سالم کاهش یافت (05/0 > p). بیان ژن LOX متعاقب یک دوره تمرین مقاومتی افزایش معنیداری را نسبت به گروه کنترل سالم نشان داد(05/0 > p). همچنین، مشاهده شد بیان ژن LOX در گروههای تیمار در مقایسه با گروه کنترل سالم بهطور معنیداری افزایش یافت (05/0 > p). بیان ژن TGF-β در گروههای تیمار شده با BAPN افزایش معنی دار(05/0 > p) و مایوژنین در گروههای تیمار،کاهش معنیداری را نسبت به گروههای سالم نشان دادند (05/0 > p). بیان ژن MyoD1 در گروههای تیمار فقط در گروه کنترل تیمار نسبت به کنترل سالم کاهش معنیدار داشت (05/0 > p).
نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاضر نشان داد که مهار آنزیم لیزیلاکسیداز توانست ژنهای دخیل در هایپرتروفی را تحت تاثیر قرار داده و هایپرتروفی ناشی از تمرین مقاومتی را کاهش دهد.
مرسده فاطمه یزدان بخش، ابوسعید رشیدی، محمدکریم رحیمی، رامین خواجوی، حامد شفارودی،
دوره 21، شماره 4 - ( دوماهنامه مرداد و شهریور 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: هدف از این تحقیق، تهیه نانو الیاف سلولزی با پایه سبوس گندم به عنوان یک پسماند کشاورزی و ارزیابی اثر ضدمیکروبی آن با آغشتهسازی داروی سیپروفلوکساسین هیدروکلراید بر روی باکتری استافیلوکوک اورئوس بود.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، ابتدا دیسکهای سلولزی از نانو الیاف آغشته به دارو آماده شدند. سپس این دیسکها به همراه دیسکهای کاغذی استاندارد بر روی محیط استافیلوکوک اورئوس قرار گرفتند. نتایج به صورت هاله عدم رشد پس از 24 ساعت اندازهگیری گردید. تعیین میزان سیپروفلوکساسین هیدروکلراید جذب شده بر روی نانوالیاف سلولزی با مقایسه اثر دیسکهای سلولزی حاوی غلظتهای مختلف آنتیبیوتیک و دیسکهای استاندارد سیپروفلوکساسین صورت گرفت. مدت زمان بهبودی زخم سطحی در پوست رت با پانسمان نانو الیاف آغشته به دارو و بدون دارو مقایسه گردید.
یافتهها: دیسک (نانو آلفاسلولزی) آغشته به داروی سیپروفلوکساسین هیدروکلراید، هاله عدم رشد در محیط استافیلوکوک اورئوس ایجاد کرد. اندازهگیری ابعاد زخم با عکسبرداری دیجیتال و نرم افزار ImageJ انجام گرفت. نتایج حاصل از روند بهبودی طی پنج روز با آزمون آماری آنووا و آزمایش پاتولوژی تحلیل شد.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که دیسک نانوالیاف سلولزی در محیط کشت برای کنترل باکتری میتواند مفید باشد. همچنین مساحت زخمها در رتهایی( موشهایی) که با دیسکهای نانو الیاف آغشته به دارو پانسمان شدند به صورت معنیداری کمتر از گروه شاهد بود (05/0> p).
مهناز نجفی، محمدرضا اسد، مصطفی رحیمی، رحمان سوری، علی آهور،
دوره 21، شماره 4 - ( دوماهنامه مرداد و شهریور 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعه حاضر به منظور بررسی تأثیر 8 هفته تمرین استقامتی تداومی با شدت متوسط (MICT) و تمرین تناوبی شدید (HIIT) بر بیان ژن ناقل غشایی گلوکز (GLUT4) در عضله اسکلتی رتهای نر چاق انجام شد.
مواد و روشها: 28 رت نژاد ویستار با میانگین وزنی 25 ±150 گرم تهیه و در گروههای کنترل پایه (6 رت)، گروه کنترل چاق (6 رت)، گروه تمرین MICT (8 رت) و گروه تمرین HIIT (8 رت) تقسیم شدند. رتهای گروه کنترل پایه در همان ابتدای پژوهش نمونهبرداری شدند. رتهای دیگر به مدت 8 هفته تحت رژیم غذایی پر چرب قرار گرفتند. سپس رتهای گروه تمرین، پس از یک هفته آشناسازی، به مدت 8 هفته و 5 روز در هر هفته بر روی تردمیل حیوانات تمرین کردند. رتها 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین کشته شدند و بافت عضله دوقلوی آنها برداشته شد. بیان ژن GLUT4 به روش
Real-Time PCR اندازهگیری شد.
یافتهها: نتایج نشان داد هشت هفته غذای چرب باعث افزایش معنیدار وزن رتها میشود (001/0 =p)، با این حال، هر دو نوع فعالیت ورزشی MICT و HIIT به طور معنیداری از این افزایش وزن جلوگیری کرده است (001/0 = p). علاوه بر این، هر دو نوع فعالیت ورزشی باعث افزایش معنیداری بیان ژن GLUT4 در عضله اسکلتی رتهای چاق شد (001/0 =p)، هر چند تفاوت معنیداری بین دو گروه تمرینی مشاهده نگردید
(99/0 = p).
نتیجهگیری: بر اساس نتایج، هر دو نوع فعالیت ورزشی تداومی با شدت متوسط و تناوبی شدید میتوانند باعث افزایش بیان ژن انتقال دهنده گلوکز (GLUT4) در عضله ترکیبی تند و کند انقباض رتهای چاق شوند.
مریم رحیمی تسیه، فرهاد ولی زادگان، شهربانو عریان،
دوره 22، شماره 1 - ( دو ماهنامه فروردین و اردیبهشت 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: حافظه کاری سیستم نورونی پویایی جهت حفظ و پردازش موقت اطلاعات میباشد. قشر پیش پیشانی (PFC) مرکز اصلی پردازش آن بوده که بهواسطه سیستمهای نوروترانسمیتری مختلف با ساختارهای دیگر مغز همچون آمیگدال قاعده ای- جانبی (BLA) به تعدیل این حافظه میپردازد. در این مطالعه، برهمکنش سیستم اوپیوئیدی PFCو سیستم دوپامینرژیک BLA در پردازش حافظه کاری بر اساس تست ماز شعاعی بررسی گردید.
مواد و روشها: در این مطالعه از رتهای نر نژاد ویستار استفاده شد که با جراحی استریوتاکسیک در نقاط mPFC و BLA کانولگذاری شدند. پس از طی دوره ریکاوری، تزریقات درون مغزی انجام گرفت. پارامترهای مربوط به خطاهای حافظه کاری و مرجع طبق پروتکلDSWS محاسبه شدند.
ملاحظات اخلاقی: مطالعه حاضر با کد IR.UMZ.REC.1397.23 در کمیته اخلاق زیستی دانشگاه مازندران به ثبت رسیده است.
یافتهها: تزریق دوز بالای مورفین درون mPFCوکلروپرومازین درون BLA اثرات بهبود دهنده روی حافظه کاری و مرجع داشت (05/0p≤). دوزهای پایین و بالای آپومورفین (005/0 و 5/0 میکروگرم در هر موش) اثرات بهبود دهنده (05/0p≤)، (01/0p≤) و دوز میانه آن (05/0 میکروگرم در هر موش) اثرات کاهشی روی حافظه کاری و مرجع اعمال کرد (01/0p≤). تزریق توأمان دوز بی اثر مورفین (5/0 میکروگرم در هر موش) و دوزهای سهگانه کلروپرومازین اثرات بهبود دهنده ناشی از دوز بالای کلروپرومازین را رفع نمود. مورفین در میانکش با آپومورفین، اثرات دوگانه آن روی حافظه کاری و مرجع را تغییر داد. با ثابت نگه داشتن دوز مؤثر مورفین (2 میکروگرم در هر موش) و کلروپرومازین (2 میکروگرم در هر موش) اعمال دوزهای پنجگانه آپومورفین، از خطاهای حافظه کاری و مرجع کاست.
نتیجهگیری: یافتهها حاکی از این است که سیستم اوپیوئیدی mPFC و سیستم دوپامینرژیک BLA طی پردازش حافظه کاری و مرجع با یکدیگر در تعامل هستند.
مهسا کاوسی، احسان رحیمی، جلیل فلاح مهرآبادی،
دوره 22، شماره 2 - ( دو ماهنامه خرداد و تیر 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان ریه یکی از همهگیرترین سرطانها در سراسر جهان است. اخیراً چند انکوژن بالقوه شناخته شدهاند که شامل EGFR، BRAF، KRAS و ژن ALK هستند. با توجه به شیوع بالای سرطان ریه، میزان مرگ ناشی از آن، عوارض شیمیدرمانی و تلاش برای یافتن داروهای مؤثر و با عوارض کمتر، تحقیق حاضر با این هدف انجام شد که تأثیر یک عصاره گیاهی را بررسی کرده تا نتایج آن در اختیار مراکز تولیدی قرار گیرد.
مواد و روشها: در این تحقیق، تأثیر عصاره اوکالیپتوس و داروی سیسپلاتین بر روی میزان بیان ژن KRAS در رده سلولی A549 سرطان ریه بررسی شد. به منظور تعیین زندهمانی سلولها از روش MTT استفاده و IC50 تعیین شد. پس از تعیین IC50سلولها به مدت 48 ساعت در معرض تأثیر غلظتی کمتر از IC50 عصاره و دارو قرار گرفتند. سپس میزان بیان ژن KRAS نسبت به ژن کنترل β-ACTIN در گروههای کنترل و تیمار با عصاره و دارو تعیین شد. بدین منظور، پرایمر اختصاصی برای ژنβ-ACTIN و KRAS طراحی و Real-Time PCR انجام شد.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با کد IR.IAU.East Tehran.REC.1396.3 در کمیته اخلاق پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شرق به تصویب رسیده است.
یافتهها: نتایج نشان داد میزان IC50 عصاره و دارو به ترتیب 7/85 و 77/1 میلیگرم بر میلیلیتر بوده است. همچنین، میزان بیان ژنها در سلولهای تیمار شده و کنترل با عصاره و دارو مقایسه گردید. بیان نسبی ژنKRAS به ژن مرجع در رده سلولی سرطانی تیمارشده با عصاره و دارو به ترتیب به میزان 89/2 و 25/9 برابر طی 48 ساعت بهطور معنیدار (0=p) کاهش یافت.
نتیجهگیری: با توجه به کاهش بیان نسبی ژن در رده A549 تیمار شده میتوان به مطالعات آینده در خصوص درمان هدفمند سرطان ریه امیدوار بود و از اینرو پتانسیل استفاده از ترکیبات گیاهی آشکارتر شود.
نرگس انسان، اسحق رحیمیان بوگر، سیاوش طالع پسند، فریبرز استیلایی،
دوره 22، شماره 5 - ( آذر و دی 1398 )
چکیده
زمینه و هدف بیماری مولتیپل اسکلروزیس، پیشبینی نشدنی و یکی از بیماریهای تغییردهنده زندگی فرد است. بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مداخله کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی بر ناتوانی کارکردی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس است.
مواد و روش ها جامعه آماری، کلیه زنان و مردان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس شهرستان نیشابور بودند. در این پژوهش، نمونه شامل ۴۷ نفر (۲۲ نفر گروه آزمایش، ۲۵ نفر گروه کنترل) بود، که به صورت تصادفی انتخاب شدند. طرح پژوهش از نوع پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. گروه آزمایش، مداخله کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی را به مدت هشت جلسه دریافت کردند، گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. پیگیری نیز بعد از یک ماه صورت گرفت. آزمودنیها به پرسشنامه ارزیابی ناتوانی سازمان جهانی بهداشت پاسخ دادند و دادهها با آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر با استفاده از نسخه ۲۱ نرمافزار SPSS تحلیل شد.
ملاحظات اخلاقی این مطالعه با شناسه IR. NUMS.REC.۱۳۹۷.۰۰۴ به تصویب کمیته اخلاق در پژوهش دانشگاه علوم پزشکی نیشابور رسیده است.
یافته ها نتایج حاصل از تحلیل واریانس آمیخته بدین شرح است: آزمون تکمتغیره در مورد اثر زمان، حاکی از آن است که اثر زمان بر مؤلفه ناتوانی کارکردی معنیدار است. اثر تعاملی زمان و گروه بر مؤلفه ناتوانی کارکردی معنیدار است. نتایج تحلیل واریانس بینگروهی در میان دو گروه آزمایش و کنترل (۰/۰۵>P) نشان میدهد که بین دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد (۰/۰۵>P). مقایسه زوجی اثر تعاملی زمان و گروه نشان داد بین مرحله پیشآزمون با پسآزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود دارد (P=۰/۰۰۱)، اما میان مرحله پسآزمون با پیگیری تفاوت معناداری وجود ندارد.
نتیجه گیری بر طبق نتایج، درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی بر کاهش ناتوانی کارکردی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس اثرگذار و پایدار بوده است که از دلایل این پایداری میتوان به سادگی درمان و آموزش سریعتر بیمار و همچنین کوتاهمدتبودن جلسات مداخله اشاره کرد.
زینب عبدالحسینی، اسحق رحیمیان بوگر، سیاوش طالع پسند،
دوره 22، شماره 6 - ( بهمن و اسفند 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: شکایتهای جسمی که دارای علتهای مشخصی نیست، فرایندی است که در بیماران اختلال علائم جسمی به طورمعمول مشاهده میشود. تعداد روزافزون بیماران مبتلا به اختلال علائم جسمی و مسائل مربوط به علائم مزمن از جمله تغییر کیفیت زندگی، افت کارآمدی فرد، برای این بیماران و خانوادههایشان ایجاد هزینههای اقتصادی، اجتماعی و روانشناختی کرده است.
مواد و روش ها: پژوهش از نوع توصیفی و مقطعی بود و ۷۰ بیمار مبتلا به اختلال علائم جسمی دارای علائم گوارشی و درد مزمن که در زمستان ۱۳۹۶ به مراکز درمانی شهر سمنان مراجعه کردند به روش نمونهگیری دردسترس، در پژوهش شرکت کردند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه سلامت بیمار (PHQ-۱۵) و آزمون رورشاخ (نظام جامع اکسنر) بودند. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از تحلیل رگرسیون خطی چندگانه، تحلیل رگرسیون لجستیک و تحلیل واریانس چندمتغیره با استفاده از نسخه ۲۲ نرمافزار SPSS استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی: پژوهش حاضر توسط کمیته اخلاق دانشگاه علومپزشکی سمنان تأیید و با شماره IR.SEMUMS.REC.۱۳۹۷.۰۲۹ به ثبت رسید.
یافته ها: شاخصهای محل ادراک شامل نمراتD و Dd در آزمون رورشاخ، قادرند بهطور معنیداری (P<۰/۰۵) افراد مبتلا را از گروه غیرمبتلا تفکیک کنند. در این مدل رگرسیون لجستیک، ۷۰ درصد افراد بهدرستی طبقهبندی شدند.
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش ضمن تأیید تفاوت پاسخ مبتلایان به اختلال علائم جسمی و افراد غیرمبتلا، نشان میدهد که افراد مبتلا کلینگری کمتری دارند. همچنین اضطراب و علائم روانرنجوری بیشتری در افراد مبتلا به اختلال علائم جسمی نشان داده شده است.
مهرداد نصرالله زاده ثابت، محمد خانعلی پور، میلاد غلامی، عبدالعظیم سارلی، عارفه رحیمی خرمی، عمران اسماعیل زاده،
دوره 23، شماره 5 - ( آذر و دی - شماره ویژه کووید 19 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: شیوع کرونا ویروس جدید (Covid-19) در اواخر دسامبر ۲۰۱۹ از ووهان چین باعث ایجاد تهدیدات بهداشتی بزرگی برای سلامت عمومی جهانی شد. از آنجایی که بیماران دارای فشار خون بالا، دیابت و اختلالات قلبی عروقی از گروههای اصلی در معرض خطر ابتلا برای بیماری Covid-19 هستند، این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین شدت بیماری، تظاهرات بالینی و میزان مرگومیر در این بیماران در مقایسه با دیگر افراد مبتلا به بیماری کروناویروس انجام شد.
مواد و روش ها: این مطالعه روی ۱۴۰۸ بیمار بستری مبتلا به Covid-19 در بیمارستانهای گلستان، هاجر، خانواده و بعثت شهر تهران انجام شد. دادههای مورد نیاز از قبیل شدت بیماری، تظاهرات بالینی و میزان مرگومیر در بیماران دارای اختلالات زمینهای با دیگر بیماران گردآوری و به کمک نرمافزار SPSS نسخه 26 تجزیه و تحلیل شد. ضریب اطمینان برای تمامی آزمونها 95 درصد و سطح معنیداری 0/05 در نظر گرفته شد.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه توسط دانشگاه علوم پزشکی ارتش تأیید شده است (کد: IR.AJAUMS.REC.1399.091). اصول اخلاقی مطابق با رهنمودهای کمیته اخلاق ملی و مقررات COPE رعایت شده است.
یافته ها: در این مطالعه 912 مرد (64/8 درصد) و 496 زن (35/2 درصد) شرکت داشتند. دامنه سنی بیماران از 18 تا 98 سال و میانگین سن بیماران 57/8 سال بود. 39/2 درصد سابقه مصرف سیگار داشتند. 27 درصد از بیماران اینتوبه شدند و 21/9 درصد فوت کردند. میزان اکسیژن خون 53/7 درصد از بیماران از 93 میلیگرم در دسیلیتر کمتر بود. 36/1 درصد از بیماران سابقه فشارخون بالا، 24/1 درصد دیابت و 21/7 درصد سابقه بیماری قلبی عروقی داشتند.
نتیجه گیری: شدت بیماری و تظاهرات بالینی و میزان مرگومیر بیماران مبتلا به کرونا در زیرگروههای قلبی عروقی، دیابت و فشار خون بالا نسبت به سایر افراد مبتلا به بیماری کروناویروس دارای اختلاف معنیداری است.
مینا وصال، چنگیز رحیمی،
دوره 24، شماره 1 - ( فروردین و اردیبهشت 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: نگرانیها به طور فزایندهای در مورد تأثیر رسانههای اجتماعی بر افسردگی در نوجوانان مطرح شده است. این پژوهش با هدف جمعبندی و ترکیب مطالعات کمّی در رابطه با ارتباط استفاده از رسانههای اجتماعی و افسردگی در جمعیت نوجوان انجام شد.
مواد و روش ها: این پژوهش به بررسی نظاممند و فراتحلیل مطالعات انجامشده در زمینه تأثیر اینترنت و رسانههای اجتماعی بر افسردگی در نوجوانان با استفاده از ابزارهای جستوجو در پایگاههای فارسی و انگلیسی پرداخته است. در مجموع، پانزده مقاله انگلیسی که ملاکهای ورود را دارا بودند، وارد پژوهش شدند.
ملاحظات اخلاقی: اصول اخلاقی تماماً در این مقاله رعایت شده است.
یافته ها: این مرور نظاممند و فراتحلیل ارتباط اندک (0/18)، اما معنادار (0/000
نتیجه گیری: در مجموع، مکانیسم تأثیر رسانههای اجتماعی بر افسردگی باید از طریق تحقیقات کیفی و مطالعات طولی مورد بررسی بیشتری قرار گیرد.
علی رحیمی، بهزاد همدانی، نسرین رسول زاده،
دوره 27، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
مقدمه: پرستاران جایگاه برجستهای در ارائه خدمات بهداشتی و درمانی دارند. بین خودپنداره حرفهای پرستاران با ارائه مراقبت به بیماران رابطهای انکارناپذیری وجود دارد. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین خودپنداره حرفهای با سبک زندگی پرستاران در بیمارستانهای منتخب شهرهای مازندران انجام شد.
روش کار: این مطالعه توصیفی با استفاده از روش نمونهگیری طبقهای با تخصیص متناسب بر روی 200 نفر از پرستاران شاغل در بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی مازندران در سال 1394 انجام شد. ابزار گردآوری دادهها شامل فرم اطلاعات جمعیت شناختی، پرسشنامه خودپنداره حرفهای پرستار و پرسشنامه سبک زندگی پرستاران بود. برای تعیین رابطه بین خودپنداره حرفهای و سبک زندگی پرستاران از ضریب همبستگی Pearson استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها در سطح معنیداری 0/05≤ P به دست آمد.
یافتهها: میانگین نمره خودپنداره حرفهای و سبک زندگی پرستاران به ترتیب 5/88 ± 216/42 و 19/37 ± 156/55 بود. همچنین رابطه مستقیم معنیداری بین خودپنداره حرفهای و سبک زندگی پرستاران وجود داشت.
نتیجه گیری: با توجه به تأیید همبستگی مثبت بین خودپنداره حرفهای و سبک زندگی پرستاران، مدیران پرستاری میتوانند با ارتقاء خودپنداره حرفهای، سبک زندگی سالم را در پرستاران ارتقاء دهند.
احمد انصاری فر، اسحق رحیمیان بوگر، سیاوش طالع پسند،
دوره 27، شماره 6 - ( 11-1403 )
چکیده
مقدمه: عوامل اجتماعی، جمعیتنگاری و اضطراب ادراک شده تأثیر بسزایی در ابتلا به اختلال علائم جسمانی دارد. هدف از اجرای این پژوهش، بررسی نقش خصوصیات جمعیتنگاری، انزوای اجتماعی و اضطراب ادراک شده در پیشبینی اختلال علائم جسمانی بود.
روش کار: در یک طرح پژوهش توصیفی مقطعی، از میان بزرگسالان 18 تا 60 سال شهر تهران در سال 1401، تعداد 437 نفر به شیوه نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. شرکتکنندگان به پرسشنامه اختلال علائم جسمانی (SSEQ)، پرسشنامه انزوای اجتماعی و پرسشنامه اضطراب ادراک شده پاسخ دادند. دادهها از طریق همبستگی Pearson و رگرسیون سلسلهمراتبی تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج حاکی از آن بود که انزوای اجتماعی و اضطراب ادراک شده همبستگی مثبت و معنیداری با اختلال علائم جسمانی دارند (0/01 P <). بین خصوصیات جمعیتنگاری (سن، جنسیت، وضعیت تأهل، تحصیلات و وضعیت اشتغال) و علائم جسمانی همبستگی وجود نداشت (0/01 < P). ضریب همبستگی چندگانه و ضرایب رگرسیون بین متغیرهای پژوهش از لحاظ آماری معنیدار بود (0/01 P <).
نتیجهگیری: مدل مورد بررسی، تقریباً قادر بهپیشبینی 22 درصد از اختلال علائم جسمانی بود. نتایج دارای مضامین کاربردی در تدوین مداخلات مبتنی بر انزوای اجتماعی و اضطراب ادراک شده در کنترل علائم جسمانی است. توجه به انزوای اجتماعی و اضطراب ادراک شده در تدوین و اجرای مداخلات و برنامههای آموزشی در پیشگیری و بهبود اختلال علائم جسمانی اهمیت دارد.