جستجو در مقالات منتشر شده


25 نتیجه برای هوش

محمد گلپرور، غلامرضا مرادی،
دوره 9، شماره 4 - ( 10-1385 )
چکیده

مقدمه: ریه اطفال نسبت به بالغین، کمپلیانس کمتر و قفسه سینه آنها کمپلیانس بیشتری دارد. هم‌چنین تعداد آلوئول‌ها و فیبرهای با توئیچ آهسته کمتر بوده و مجاری هوایی باریک‌تر و اتساع پذیرتر می‌باشند. از طرف دیگر هوشبرهای استنشاقی حین تنفس خود به خودی با تضعیف تنفس و کاهش حجم جاری می‌توانند باعث بروز میکروآتلکتازی، کاهش کمپلیانس ریه و افزایش کار تنفس گردند. انجام تهویه کنترله احتمالاً می‌تواند مانع از این سلسله وقایع شود. در این مطالعه تغییرات سیستم تنفسی حین تنفس خود به خودی و کنترله تحت بیهوشی استنشاقی مورد مقایسه قرار می‌گیرد. روش کار: این مطالعه به صورت کارآزمائی بالینی بر روی 60 کودک 6 ماه تا 6 سال ASA I وII ، کاندیدای عمل جراحی اندام و قسمت تحتانی شکم، صورت گرفت. بیماران پس از پره مدیکاسیون به وسیله 1/0 میلی گرم بر کیلوگرم میدازولام وریدی، به طور تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. در گروه اول القاء و نگهداری بیهوشی به وسیله هالوتان و با تنفس خود به خودی و در گروه دوم القاء وریدی با تنفس کنترله و نگهداری بیهوشی با هالوتان انتخاب گردید. متغییرها شامل ضربان قلب، فشار خون، درجه اشباع هموگلوبین از اکسیژن، تعداد تنفس، حجم جاری بازدمی و حرارت، قبل از القاء بیهوشی و همین متغییرها به اضافه فشارهای حداکثر و پلاتوی راه هوائی، بلافاصله پس از لوله‌گذاری تراشه و هر 20 دقیقه تا پایان عمل، اندازه گیری و ثبت گردید و کمپلیانس‌های دینامیک و استاتیک محاسبه شد. یافته‌های پژوهش با استفاده از آزمون‌های تحلیل واریانس و تی دانش آموزی و مربع کای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: بیماران در گروه تنفس خود به خودی نسبت به کنترله، تعداد تنفس و EtCO2 بیشتر و مدت زمان بیدار شدن کمتری داشتند(05/0p<). بین میانگین توتال ضربان قلب، فشار خون سیتولیک، فشار خون دیاستولیک، حرارت، فشار مثبت دمی، PltIP و کمپلیانس‌های دینامیک و استاتیک پس از القاء بیهوشی، در دو گروه اختلاف معنی‌داری وجود نداشت. نتیجه گیری: از نظر کمپلیانس ریه، فشارهای راه هوائی و حرارت، اختلاف معنی‌دار آماری بین دو گروه وجود نداشت و این مطالعه نتوانست بروز تفاوت قابل ملاحظه‌ای در مولفه‌‌های سیستم تنفسی بین دو گروه در اعمال جراحی با طول مدت کمتر از یک ساعت را اثبات نماید. بنابراین احتمالاً میکروآتلکتازی حتی در صورت بروز در این محدوده زمانی فاقد اهمیت کلنیکی می‌باشد.
افسانه نوروزی، شیرین پازوکی، مینا دارابی،
دوره 10، شماره 2 - ( 4-1386 )
چکیده

مقدمه: انتخاب نوع بیهوشی از نظر سلامت مادر و نوزاد بسیار مهم است. در مورد تأثیر بیهوشی عمومی و بی‌حسی نخاعی بر آپگار نوزادان در مطالعات مختلف اختلاف نظر وجود دارد. این پژوهش به منظور تعیین اثر بیهوشی عمومی و بی‌حسی نخاعی بر آپگار نوزادان متولد شده به روش سزارین انتخابی صورت گرفته است. روش کار: این تحقیق به صورت کارآزمایی بالینی انجام گرفت و 168 خانم حامله ترم کاندید عمل سزارین انتخابی به صورت تخصیصی در دو گروه بی‌حسی نخاعی و بیهوشی عمومی قرار گرفتند و نمره آپگار دقیقه اول، پنجم و بیستم نوزادان ثبت گردید. هم‌چنین سن مادر، علت سزارین، جنس نوزاد و مدت زمان سزارین یادداشت شد. اطلاعات توسط آزمون های آماری تی و کای دو تجزیه و تحلیل گردید. نتایج: متــوسط آپگــار دقیقه اول و پنجم و بیستم در بیهوشی عمومی 68/0±66/8 و 41/0±8/9 و 15/0±97/9 و در بی‌حسی نخاعی 38/0±9 و 32/0±88/9 و 10 گزارش شد که از لحاظ آماری تفاوت معنی‌داری بین آپگار دقیقه اول در دو گروه وجود داشت (001/0 p<) و در زمان‌های دیگر تفاوت معنی‌داری بین آپگار دو گروه وجود نداشت. نتیجه‌گیری: آپگار دقیقه اول نوزادان به دنیا آمده از مادرانی که تحت بی حسی نخاعی قرار گرفتند بیشتر از نوزادانی بوده است که مادران آنها بیهوشی عمومی دریافت کرده بودند اما آپگار دقیقه پنجم در دو گروه تفاوت معنی داری نداشت.
بیژن یزدی، ابوالفضل جعفری، اسماعیل مشیری، علی رضا اکبری، مریم عزیزی،
دوره 10، شماره 2 - ( 4-1386 )
چکیده

مقدمه: در اعمال جراحی لوزه به دلیل مجاورت با راه‌های هوایی, کنترل بهتر خونریزی و به دست آوردن ریکاوری سریع‌تر از اهداف مورد توجه بوده است. به دلیل استفاده گسترده هالوتان و عوارض گزارش شده آن, بر آن شدیم تا مقایسه‌ای بین روش متداول بیهوشی با استفاده از هالوتان, و دیگری بدون هالوتان از نظر میزان خونریزی حین عمل و زمان ریکاوری, صورت دهیم. روش کار: در یک کار آزمایی یک سو کور، 140 کودک 12-4 ساله کاندید عمل جراحی لوزه به طور تصادفی ساده در دو گروه 70 نفری تقسیم شدند. نحوه القا بیهوشی در دو گروه یکسان بود و نگهداری بیهوشی در یک گروه با هالوتان ، N2O 50 درصد (گروه شاهد) و در دیگری بدون هالوتان به همراه هیپرونتیلاسیون (روش لیورپول) (گروه مورد) بود. میزان خونریزی از روی اختلاف هماتوکریت قبل و 6 ساعت بعد از عمل محاسبه شد. زمان ریکاوری نیز در هر گروه بر حسب دقیقه اندازه گیری شد. اطلاعات با استفاده از آزمون آماری من ویتنی یو، تی، لون و کی اس تجزیه و تحلیل گردید. نتایج: دو گروه از نظر جنس, سن, وزن و مدت زمان عمل جراحی اختلاف معنی‌داری نداشتند. متوسط مدت زمان ریکاوری در گروه مورد 87/7 دقیقه و در گروه شاهد 59/15 دقیقه بود که اختلاف معنی‌داری داشت (00001/0 =p). متوسط خونریزی در گروه مورد 22/44 میلی‌لیتر و در گروه شاهد 52/58 میلی‌لیتر بود که اختلاف معنی‌دار بود(005/0=p). نتیجه گیری: با توجه به مطالعه انجام شده به نظر می‌رسد تجویز هالوتان در مقایسه با روش لیورپول موجب خونریزی بیشتر و ریکاوری طولانی‌تر می‌شود.
محمدعلی حسامی، امیر رضا نعیمی، حمیدرضا بیرانو ند،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده

مقدمه: به رغم تمهیدات به کار رفته هم اکنون عفونت زخم جراحی یکی از عوامل مهم افزایش مورتالیتی وموربیدیتی بیماران و تحمیل هزینه‌های هنگفت بر سیستم بهداشتی –درمانی محسوب می‌گردد. بر اساس مطالعات اخیر به صورت بالینی و آزمایشگاهی، دریافت اکسیژن اضافی حین عمل با مکانیسم افزایش فشار اکسیژن بافتی و در نتیجه بهبود مکانیسم کشتن اکسیداتیو باکتری‌ها، سبب کاهش عونت زخم می‌گردد. این مطالعه با هدف تاثیر میزان اکسیژن تجویزی در حین بیهوشی بر میزان بروز عفونت زخم در جراحی های تمیز- آلوده صورت گرفته است. روش کار: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی دو سویه کور است که روش نمونه‌گیری آن تصادفی ساده با استفاده از جدول اعداد تصادفی می‌باشد. 584 نفر که کاندید جراحی‌های کلاس زخم تمیز-آلوده بوده و معیارهای شرکت در مطالعه را داشتند، به طور تصادفی به دو گروه مساوی تقسیم شدند. به یک گروه FIO240 درصد و به گروه دیگر FIO280 درصد حین بیهوشی داده شد. سپس دو گروه در طی یک دوره دو هفته‌ای از نظر علایم عفونت زخم تحت بررسی قرار گرفتند. نتایج: از 292 نفری کهFIO280 درصد دریافت کرده بودند 11نفر(9/3 درصد) و از 292 نفری کهFIO2 40 درصد دریافت نموده بودند 25 نفر(1/8 درصد) دچار عفونت زخم شدند. با احتمال خطای 5 درصد از نوع آلفا، شیوع عفونت زخم در گروهی که اکسیژن با FIO2 بیشتر گرفته بود به طور معنی‌داری از شیوع عفونت در گروهی که اکسیژن با FIO2 کمتر دریافت نموده بود، کمتر بود. نتیجه گیری: این مطالعه همانند مطالعات مشابه، موید اثر مثبت اکسیژن اضافی حین عمل در کاهش عفونت زخم در جراحی‌های تمیز آلوده است. بنابر این با توجه به بدون عارضه، کم هزینه و موثر بودن این روش در کاهش عفونت زخم برای بیمار، تجویز اکسیژن اضافی حین اعمال جراحی تمیز-آلوده توصیه می‌گردد.
اسماعیل مشیری، بیژن یزدی، محمد خلیلی،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1388 )
چکیده

مقدمه: اضطراب قبل از عمل رخداد شایعی است. برای رفع آن از روش‌های گوناگون، نظیر ویزیت قبل از عمل، اطمینان بخشی توسط روانشناس و یا پیش داروی آرامبخش استفاده می‌گردد.این مطالعه با هدف تعیین اثر دو داروی پروپوفول و میدازولام به عنوان پیش داروی بیهوشی بر اضطراب بیمارقبل از بیهوشی انجام گردیده است. روش کار: این مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکوربوده که درآن 60 بیمار با کلاس 1 معیار انجمن متخصصین بیهوشی امریکا کاندید عمل جراحی انتخابی شکم انتخاب و به روش تصادفی در سه گروه 20 نفره پروپوفول (4/0 میلی‌گرم در هر کیلو گرم وریدی)، میدازولام ( 04/0 میلی گرم در هر کیلو گرم وریدی) و پلاسبو (5 سی سی نرمال سالین وریدی) تقسیم شدند. برای سنجش درجه اضطراب از دو معیار سنجش بصری و روش نمره دهی بالینی عینی استفاده گردید. ضربان قلب، فشار نبض، تعداد تنفس و میزان اشباع اکسیژن شریانی، قبل از تجویزدارو و پس از آن در سه نوبت به فواصل5/2 دقیقه اندازه گیری شدند. یافته‌ها با آزمون‌های آنووا، توکی و 2 آنالیز گردیدند. نتایج: گروه‌ها از نظر متغیرهای زمینه‌ای اختلافی نداشتند. هردو داروی پروپوفول و میدازولام در کمک به کاهش اضطراب بیماران نسبت به پلاسبو مؤثرتر بودند. از این نظر دو دارو اثر یکسانی داشته و بین آنها تفاوت معنی‌داری وجود نداشت. در اثر برروی علایم حیاتی (فشار خون نبض وتعداد تنفس و میزان اشباع اکسیژن شریانی) بین دو دارو تفاوت معنی‌داری وجود نداشت(05/0p>). نتیجه گیری:هر دو دارو در کاهش اضطراب از پلاسبو مؤثرتر بودند و از این نظر برتری خاصی بر یکدیگر نداشتند. ملاحظات اقتصادی می‌تواند باعث ترجیح میدازولام گردد.
مریم منصوری، غلامرضا چلبیانلو، علی اکبر ملکی راد، سید علی اصغر مسدد،
دوره 13، شماره 4 - ( 11-1389 )
چکیده

زمینه و هدف: نظریه ذهن همانند چتری عمل می کند که درک کودکان از حالات ذهنی دیگران را تحت لوای خود قرار می دهد و زمینه شناخت اجتماعی کودک را فراهم می سازد. پژوهش حاضر به منظور مقایسه تاثیر متغیرهای مختلف هوش بهر، جنسیت، سن و توانایی نگهداری بر سطوح تحول توانایی نظریه ذهن در کودکان مبتلا به اختلال اوتیسم و بهنجار انجام گرفت. مواد و روش ها: در این مطالعه مورد- شاهدی تعداد 19 کودک مبتلابه اختلال اوتیسم و 19 کودک بهنجار به صورت نمونه‎گیری در دسترس انتخاب شد و ضمن همتاسازی براساس سن، آزمون‎های مختلف هوش وکسلر کودکان، نظریه ذهن استیممن و تکلیف نگهداری ذهنی را تکمیل نمودند. یافته ها: آزمون های صورت گرفته نشان داد که کودکان مبتلا به اوتیسم در مقایسه با کودکان بهنجار، نقص بارزی در تحول سطوح مختلف نظریه ذهن دارند، ولی سن در این خصوص تاثیری ندارد. در مقابل هوش بهر و جنسیت هر دو، بر تحول نظریه ذهن تاثیر معنی‎داری دارند. نگهداری ذهنی نیز به تنهایی، در بروز نقص درنظریه ذهن نقش دارد. نتیجه گیری: با توجه به وجود حالات اولیه مربوط به توانایی نظریه ذهن در مبتلایان به اوتیسم، می‎توان در اوائل کودکی و در مراحل نخستین تشخیص بیماری، با ارائه آموزش‎های لازم و راهکارهای توان بخشی مربوط به پرورش استعدادهای ذهنی و هوشی ، برخی از جنبه‎های مربوط به نظریه ذهن را جبران نمود.
محمد علی عطاری، مسیح صبوری، مهرداد مسعودی فر، سعید ابریشم کار، سید محمد رضا صفوی،
دوره 14، شماره 3 - ( 5-1390 )
چکیده

زمینه و هدف: مشکلات همودینامیک و سیستمیک قرار دادن پین‌ها در اعمال جراحی استریوتاکسی و میفیلد (Mayfield) همواره از مشکلات بیهوشی در جراحی مغز و اعصاب بوده است. هدف از این مطالعه کاهش پاسخ افزایش فشارخون به علت درد و حالت استرس‌زای بیماری است که می تواند مشکلاتی را در حین جراحی برای بیمار ایجاد کند. مواد و روش ها: در یک مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور با نمونه‌گیری تصادفی، 30 بیمار ASA I,II ( بیماران فاقد علائم بیماری و دارای علائم خفیف) در سنین بین 18 تا 65 سال از مهر 1387 تا شهریور 1388 در بیمارستان الزهرا (س) اصفهان مورد بررسی قرار گرفتند. میزان درد بر اساس معیار دیداری درد در سه فاز بعد از پین‌گذاری (فاز 1)، هنگام بازگشت بیمار از MRI (فاز 2) و در انتهای عمل (فاز 3) از هر بیمار سوال و در پرسش‌نامه ثبت شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: میانگین میزان درد پین گذاری بر اساس VAPS در سه فاز برای لیدوکایین 46/5، 00/5 و 46/2 و برای بوپیواکایین 76/5، 76/3 و 40/1 به دست آمد که نسبت به هم معنی‎دار بودند(005/0p<). نتیجه‌گیری‌: از آن‌جایی‌که اعمال استریوتاکتیک مغز به طور متوسط 3 تا 5/3 ساعت به‌طول می‌انجامد، توصیه می‌شود برای بی‌حسی در هنگام پین‌گذاری به‌جای لیدوکایین از بوپیواکایین استفاده شود.
سیده معصومه حسینی ولمی، سیدعباس حسینی جهرمی، فرشید رحیمی بشر،
دوره 15، شماره 2 - ( 3-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از مهم‌ترین عوارض عمل تانسیلکتومی، لارنگواسپاسم می‌باشد که منجر به انسداد راه هوایی، هیپوکسی و هیپرکاربی شریانی می‌شود. این مطالعه به منظور مقایسه اثر پروپوفول با تیوپنتال سدیم به عنوان داروهای القاء کننده بیهوشی بر میزان و شدت بروز لارنگواسپاسم بعد از اکستوباسیون در اعمال جراحی تونسیلکتومی انجام شد. مواد و روش‌ها: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی تصادفی دوسوکور، در بیمارستان قدس قزوین بر روی 60 کودک 12-3 ساله‌ای که کاندید عمل جراحی الکتیو تونسیلکتومی بودند انجام شد. این بیماران به صورن تصادفی به دو گروه مساوی 30 نفری تقسیم شدند. روش انجام بیهوشی در هر دو گروه کاملاً یکسان بود بجز در زمان القاء ‌بیهوشی که بیماران یک گروه پروپوفول و بیماران گروه دیگر تیوپنتال سدیم دریافت کردند. در انتهای عمل، پس از بازگشت تنفس خود به خودی، با حجم جاری و تعداد مناسب بیماران اکستوبه گردیدند. سپس میزان بروز و شدت لارنگواسپاسم مورد بررسی قرار گرفت. اطلاعات به دست آمده با نرم افزار SPSS و با استفاده از آزمون‌های آماری تی، مجذور کای و آزمون دقیق فیشر تجزیه و تحلیل گردید. یافته‌ها: 83 درصد بیماران گروه تیوپنتال سدیم و 93 درصد بیماران گروه پروپوفول دچار لارنگواسپاسم نشدند و میزان و شدت بروز لارنگواسپاسم بعد از اکستوباسیون، در دو گروه تفاوت آماری معنی‌داری نداشت(535/0=p). نتیجه‌گیری: پروپوفول و تیوپنتال سدیم به عنوان داروهای القاء کننده بیهوشی بر میزان و شدت بروز لارنگواسپاسم اثر مشابهی دارند.
حسام الدین مدیر، محمد خلیلی، بیژن یزدی، اسماعیل مشیری،
دوره 15، شماره 6 - ( 8-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: استفاده از پروپوفول به تنهایی برای جای‌گذاری وسایل سوپراگلوتیک راه هوایی، می‎تواند منجر به وقایع ناخوشایندی مانند سرفه، اوغ زدن و گرفتگی حنجره شود. برای بهبود شرایط جای‌گذاری این وسایل از داروهای مخدر استفاده می‎گردد. در این مطالعه، اثر دو داروی مخدر رمی فنتانیل و سوفنتانیل بر روی سهولت جای‌گذاری دو نوع وسیله سوپراگلوتیک راه هوایی به همراه القای بیهوشی به وسیله پروپوفول مورد بررسی قرار گرفت. مواد و روش‎ها: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 200 بیمار که تحت بیهوشی عمومی قرار گرفتند به روش تصادفی بلوکه‎ای به چهارگروه تقسیم شدند. القاء بیهوشی با 5/2 میلی‎گرم بر کیلوگرم پروپوفول انجام و برای گروه اول از رمی فنتانیل و ماسک حنجره‎ای، گروه دوم رمی قنتانیل و اسلیپا، گروه سوم سوفنتانیل و ماسک حنجره‎ای و گروه چهارم سوفنتانیل و اسلیپا استفاده شد. میزان باز شدن فک، سهولت در جای‌گذاری وسیله سوپرا گلوتیک، سرفه، گرفتگی حنجره، اوغ زدن، تعداد ضربان قلب و میزان فشار خون شریانی در یک، سه و پنج دقیقه بعد از جای‌گذاری وسیله سوپراگلوتیک ثبت شد. داده ها استفاده از نرم افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل شد. یافته‎ها: بین میزان بازشدن دهان، راحتی جایگذاری وسیله سوپراگلوتیک، اوغ زدن، گرفتگی حنجره، سرفه و متغیرهای همودینامیک اندازه‎گیری شده در گروه‎های چهارگانه، هیچ اختلاف معنی‎داری مشاهده نشد. نتیجه‎گیری: بر اساس نتایج مطالعه، برای کنترل راه هوایی با استفاده از وسایل سوپراگلوتیک، استفاده از ماسک حنجره‎ای یا اسلیپا در حضور رمی فنتانیل یا سوفنتانیل، ارجحیتی بر یکدیگر ندارند و باعث اختلال در همودینامیک بیمار نمی‎شوند.
سیده معصومه حسینی ولمی، سید عباس حسینی جهرمی، اصغر جباری، امیر جوادی، تکتم کریم زاده،
دوره 16، شماره 4 - ( 4-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: آشنایی با روش‎ها و داروهای مختلف بی‎هوشی و نیز ایجاد عمق بی‎هوشی مناسب توسط آنها حائز اهمیت فراوان است. با توجه به این که انفوزیون وریدی لیدوکائین در صورت ایجاد سطح خونی مناسب، یک اثر بی‎دردی و سداتیو مرکزی تولید می‎کند، می‎تواند جهت بی‎هوشی مورد استفاده قرار گیرد. این مطالعه به‎ منظور مقایسه عمق بی‎هوشی در دو روش بی‎هوشی با هالوتان و یا انفوزیون لیدوکائین انجام گرفت.

مواد و روش‎ها: این کارآزمایی بالینی دوسوکور بر روی 66 بیمار کاندید عمل هر نیورافی اینگوینال انجام شد. بیماران به‎ طور تصادفی به‎ دو گروه مساوی تقسیم شدند. جهت نگهداری بی‎هوشی، علاوه بر اکسیژن درصد نیتروس اکساید در یک گروه از هالوتان(1 درصد) و در گروه دیگر از انفوزیون لیدوکائین(100میکروگرم بر کیلوگرم در دقیقه) استفاده گردید. در حین بی‎هوشی هر 5 دقیقه شاخص دو طیف ثبت شده و داده‎ها با نرم افزار آماری spss پردازش و با آزمون‎های آماری تی و مجذور کای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. سطح معنی داری نیز کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد.

یافته‌ها: میانگین شاخص دو طیف در طی نیم ساعت اول جراحی، در گروه لیدوکائین 72/65 و در گروه هالوتان 7/56 بود که اختلاف آماری معنی‌داری بین آنها وجود داشت(05/0p<).

نتیجه‌گیری: میانگین شاخص دو طیف در گروه لیدوکائین بالاتر از گروه هالوتان بود که اگر این خود دلیل سطحی بودن بی‎هوشی بیماران باشد بایستی بتوان با افزایش دوز مخدرها و هیپنوتیک‎ها عمق بی‎هوشی را افزایش داد. از آنجایی‎که مانیتورینگی جهت بررسی اثر مخدرها در دسترس نیست، بهتر است شاخص دو طیف همزمان با تغییرات همودینامیک بررسی گردد. واژگان کلیدی: شاخص دو طیف، عمق بی‎هوشی، هالوتان، لیدوکائین


منوچهر مهرام، فرناز کریمی،
دوره 16، شماره 7 - ( 7-1392 )
چکیده

  زمینه و هدف : مغز انسان از دو نیمکره تشکیل گردیده که فعالیت هر نیمه از بدن تحت تأثیر نیمکره طرف مقابل قرار می گیرد. معمولاً فعالیت یک نیمکره نسبت به دیگری غلبه دارد و باعث می گردد توان فعالیت اندامها در یک نیمه بدن بیشتر باشد و از همین خصوصیت راست دست یا چپ دست بودن افراد تا حد زیادی می توان برای تعیین نیمکره غالب مغز استفاده نمود. این مطالعه تحلیلی با هدف تعیین نقش دست غالب و جنسیت بر هوش و آزمون های آمادگی تحصیلی کودکان بدو ورود به دبستان انجام گردید.

  روش‌ بررسی: از میان کودکان شش تا شش و نیم ساله ساکن در محلات طبقه اجتماعی- اقتصادی متوسط شهر قزوین که برای سنجش جسمانی و روانی بدو ورود به دبستان به مراکز سنجش مراجعه نمودند دو گروه 200 نفره چپ دست و راست دست به نسبت برابر از دو جنس به صورت تصادفی و به ترتیب مراجعه انتخاب و نتایج آزمون هوش و آمادگی تحصیلی در دو گروه و به تفکیک دو جنس مقایسه و تحلیل شد. ارزش P کمتر از 05/0 معنی دار تلقی گردید.

  یافته‌ها: میانگین وانحراف معیار نمره آزمون آمادگی تحصیلی در راست دست ها 04/4 ± 15/38 و در چپ دست ها 70/2 ± 71/38 و بدون اختلاف معنی دار بود. این میانگین در پسرها8/3 ± 8/38 و در دخترها نیز 4/3 ± 30/38 و بدون اختلاف معنی دار بود. مقایسه راست دست ها و چپ دست ها در هر یک از دو جنس نیز معنی دار نبود.

  نتیجه‌گیری: هیچگونه اختلاف معنی داری بین نتایج آزمون آمادگی تحصیلی در دو گروه چپ دست و راست دست و بین دو جنس مشاهده نگردید. 


رحمت اله جدیدی، فرشته معماری، زهره عنبری،
دوره 16، شماره 8 - ( 8-1392 )
چکیده

  زمینه و هدف: باتوجه به اینکه هوش سازمانی دستیابی به دانش رادرسازمان ها افزایش داده،باعث پیدایش مزیت رقابتی وگامی مهم درجهت بهبودکارایی واثر بخشی سازمان محسوب میشود ،ولی تحت تاثیر ابعاد ساختاری(تمرکز،رسمیت وپیچیدگی) قرارمی گیرد.این مطالعه باهدف بررسی رابطه بین ساختارسازمانی وهوش سازمانی دربیمارستان های آموزشی تابعه دانشگاه علوم پزشکی اراک انجام گرفت.

  مواد و روش ها: دراین مطالعه مقطعی-تحلیلی،جامعه پژوهش راکلیه پرسنل رسمی دارای مدرک تحصیلی دیپلم به بالا،شاغل در بیمارستانهای آموزشی دانشگاه علوم پزشکی اراک تشکیل می دادندکه به صورت سرشماری وارد مطالعه شدند.ابزارجمع آوری داده ها،پرسشنامه استاندارد ساختارسازمانی رابینزبا ابعادساختاری(پیچیدگی،رسمیت وتمرکز)و نیزپرسشنامه استاندارد هوش سازمانی آلبرخت بودکه پس از تایید روایی وپایایی پرسشنامه ها،توسط مجریان وهمکاران طرح با حضور در بیمارستانهای آموزشی تابعه دانشگاه توزیع وجمع آوری گردید. اطلاعات جمع آوری شده بااستفاده از نرم افزار 16 SPSS وآزمون آماری ضریب همبستگی اسپیرمن تحلیل شد.

  یافته ها: ازتعداد386 پاسخ دهنده،بیشترین آنهادارای مدرک تحصیلی لیسانس بودندکه 284نفر (74%)آنهاسابقه کاربیشتراز5سال داشتند.نتایج تحقیق ارتباط معنی داری رابین ساختارسازمانی باهوش سازمانی دربیمارستان های آموزشی نشان داد (612/0- r= و001/0 p= ) .این ارتباط دربعدپیچیدگی باهوش سازمانی معنی دارنبود (157/0 r = و53/0 p= ) ، ولی دردوبعد دیگرساختار سازمانی(یعنی درجه رسمیت وتمرکزگرایی)با هوش سازمانی ارتباط معنادارومعکوس ( به ترتیب 693/0- r= و001/0 p= ) و(711/0- r= و001/0 p= ) بدست آمد.

  نتیجه گیری: براساس یافته های بدست آمده بیمارستان های آموزشی می توانند از طریق بازنگری دروضع موجودابعاد ساختاری خود(بویژه با کاهش رسمیت وتمرکز زدایی)بستر لازم برای ارتقا،استفاده وپیاده سازی هوش سازمانی را فراهم آورند تا کیفیت خدمات درمانی ارائه شده به نحو چشمگیری افزایش یابد .

 


علیرضا کمالی، مریم شکرپور، شیرین پازوکی، اسماعیل مشیری، محمدرضا طاهری نژاد، نیلوفر داداش پور، مجید گلستانی عراقی،
دوره 17، شماره 12 - ( 12-1393 )
چکیده

زمینه وهدف: عارضه ناخوشایند آگاهی و بیداری در طی بی‌هوشی عمومی به طور بالقوه به عنوان یک نگرانی مهم و قابل توجه در بیماران محسوب می‌شود. بیمار ممکن است در حین بی‌هوشی به خواب رود اما به دلیل عدم سرکوب درد و درک حسی حین عمل، درد بکشد. هدف ما در این مطالعه تعیین اثر مانیتورینگ BIS بر سطح آگاهی حین بی‌هوشی در زنان کاندید سزارین غیر اورژانس است. مواد و روش‌ها: در این مطالعه کارآزمایی بالینی تـــصــادفــی دوسو کور، 214 بیمار ASA 1 و 2، بالای 15 سال کاندید سزارین انتخابی وارد مطالعه شدند. بیماران به طور تصادفی به دو گروه دریافت کننده بی‌هوشی بدون BIS و دریافت کننده بی‌هوشی با BIS تحت مانیتورینگ تقسیم شدند. بلافاصله پس از عمل، 24 ساعت بعد از عمل و 6-3 روز بعد از عمل میزان بیداری بیمار در حین عمل ارزیابی گردید. یافته‌ها: از 107 بیمار بدون مانیتور BIS ، 8 نفر (4/7 درصد) دچار آگاهی حین بی‌هوشی شده بودند و اسکور بیداری در آنها 2 و بیشتر از آن بود. این درحالی است که در گروه بی‌هوشی با مانیتور BIS هیچ یک از بیماران دچار آگاهی حین بی‌هوشی نشده بودند. میزان آگاهی حین بی‌هوشی در گروه کنترل به طور معنی‌داری بیشتر از گروه BIS بود (000/0p<). نتیجه گیری: بروز اگاهی حین بی‌هوشی در گروه با مانیتور BIS نسبت به گروه کنترل به طور چشم‌گیری کمتر میباشد.


خسرو نقیبی، داریوش مرادی فارسانی، بابک علی کیایی، آناهیتا هیرمن پور،
دوره 19، شماره 2 - ( 2-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: به علت فراوانی اعمال جراحی ویترکتومی و اهمیت تأثیر تکنیک بی‌هوشی بر ایجاد اعمال جراحی کم عارضه، تصمیم به انجام این مطالعه گرفتیم.

مواد و روش‌ها: این مطالعه آینده‌نگر تصادفی بر روی 80 بیمار کاندید اعمال جراحی وتیرکتومی عمیق تحت بی‌هوشی عمومی که از نظر انجمن متخصصان بی‌هوشی آمریکا (ASA) در کلاس دو و سه و در محدوده سنی 40 تا 80 ساله قرار گرفتند، انجام شد. بیماران به طور تصادفی به دو گروه40 نفری تقسیم شدند. القای بی‌هوشی در دو گروه به طور یکسان انجام شد. برای نگهداری بی‌هوشی بیماران گروه I ، 2/1 درصد ایزوفلوران به همراه 50 درصد O2 با هوا (4 لیتر در دقیقه) وانفوزیون رمیفنتانیل(0.1 μg.kg-1.min-1 ) دریافت نمودند، ولی گروه p دوزهای متغیر پروپوفول تا دوز 10 میلی گرم بر کیلوگرم در ساعت را همراه با انفوزیون رمیفنتانیل(0.1 μg.kg/min-1) دریافت نمودند. پروپوفول و ایزوفلوران همراه با آخرین بخیه‌ها ورمیفنتانیل بعد از پانسمان چشم قطع می‌شدند. اندکس‌های همودینامیک بلافاصله قبل از القای بی‌هوشی تا زمان ترخیص از ریکاوری اندازه‌گیری و ثبت شدند وسپس داده‌ها با هم مقایسه شدند.

یافته‌ها: نتایج حاکی از تغییرات بارز همودینامیک در گروه پروپوفول در مقایسه با گروه ایزوفلوران در اعمال جراحی ویترکتومی عمیق بود(05/0p<).

نتیجه‌گیری: تغییرات همودینامیک در نگهداری بی‌هوشی با پروپوفول در مقایسه باایزوفلوران بیشتر است.


علیرضا خلدبرین، فرانک رختابناک، محمدرضا قدرتی، علیرضا پورنجفیان،
دوره 21، شماره 1 - ( 1-1397 )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: تغییرات همودینامیک حین اعمال جراحی به طور اولیه با تغییرات دوز تجویز هوشبرها اداره می­شوند. کاهش دوز هوشبرها به منظور مقابله با هیپوتانسیون، ممکن است باعث کاهش عمق بیهوشی بیمار شده و احتمال بیداری حین عمل بالا رود. این مطالعه به منظور بررسی عمق بیهوشی بیمارانی که تجویز هوشبر آن­ها با کنترل فشار خون تنظیم می­شود طراحی شده و هدف، بررسی احتمال کاهش عمق بیهوشی حین عمل بوده است.
مواد و روش‌ها: در این تحقیق، بانوان کاندید هیسترکتومی با رعایت معیارهای ورود مشخص تحت بیهوشی عمومی با دو نوع بیهوشی داخل وریدی(پروپوفول) و یا استنشاقی(ایزوفلوران) قرار گرفتند. میزان تجویز داروی هوشبر نگهدارنده با پروتکل مشخص شده توسط تکنسین بیهوشی بر اساس افزایش یا کاهش فشار خون حین عمل افزوده یا کاسته می­ شد. در فواصل معین عمق بیهوشی بیمار توسط متخصص بیهوشی بدون در نظر گرفتن علایم همودینامیک ثبت میشد و میانگین نتایج به دست آمده تحلیل گردید.
یافته‌ها: بر اساس نتایج به دست آمده، علاوه بر مشابهت وزنی و قدی بین دو گروه، تفاوت آماری معنی داری در میزان فشارخون سیستولیک، دیاستولیک و ضربان قلب در دو گروه در فواصل تعیین شده وجود نداشت. میانگین اعداد به دست آمده در BIS که نشان دهنده عمق بیهوشی بوده در دو گروه متفاوت نبود و هیچ بیماری در حین عمل جراحی به سطح بیداری و عدد بالای 60 نرسیده بود.
نتیجه­ گیری: روش سنتی کنترل تغییرات همودینامیک با تغییر دوز هوشبر نگهدارنده تجویزی باعث تغییرات شدید در عمق بیهوشی و مشخصاً افزایش BIS تا سطح بیداری نمی شود.
 

شعله زکیانی، سعید غفاری،
دوره 22، شماره 3 - ( 5-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: ارتقای هوش معنوی و پایبندی به اصول اخلاقی، موجب خدمت رسانی با کیفیت بهتر، کارایی و اثربخشی بالاتر میگردد. پژوهش حاضر با بررسی رابطه هوش معنوی کتابداران وکیفیت خدمات در کتابخانههای دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی با رویکرد اخلاق حرفهای انجام شد.
مواد و روشها: روش پژوهش توصیفی-همبستگی و با هدف کاربردی بود. جامعه آماری، 180 نفر از کتابداران شاغل در کتابخانههای دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی بود. برای گردآوری اطلاعات از دو پرسشنامه کینگ و رداد استفاده شد. تحلیل اطلاعات با روشهای استنباطی و آزمون کولموگروف-اسمیرنوف انجام شد. اطلاعات بهدست آمده توسط نرم افزار spss نسخه 22 تجزیه و تحلیل شد.
ملاحظات اخلاقی: در این پژوهش، تمامی اصول اخلاق در پژوهش رعایت شده است.
یافتهها: نتایج نشان داد که بین ابعاد هوش معنوی (تفکر وجودی انتقادی، تولید معنای شخصی، آگاهی متعالی، بسط حالت هوشیاری) با کیفیت خدمات در کتابخانههای مورد مطالعه رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
نتیجهگیری: نتیجه پژوهش نشان داد که بین هوش معنوی کتابداران و ارائه کیفیت خدمات در کتابخانههای دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی با رویکرد اخلاق حرفهای رابطه وجود دارد، بنابراین میتوان با آموزش استفاده از هوش معنوی، کیفیت خدمات در کتابخانههای مورد مطالعه را افزایش داد.

مرتضی غریبی، سیمین نجف‌قلیان، فاطمه رفیعی، علی ناظمی، اسماعیل منصوری‌زاده،
دوره 22، شماره 5 - ( 9-1398 )
چکیده

زمینه و هدف دانشکده آمریکایی طب اورژانس برای تشخیص به‌موقع آسیب‌های سر به دنبال ترومای خفیف توصیه‌ای دارد؛ محققان در این مطالعه ارزش پیشگویی‌کنندگی و حساسیت و اختصاصیت این راهنمای بالینی را در نیاز به انجام سی‌تی‌اسکن بررسی کرده‌اند. مشخصات جمعیت‌شناختی، علائم بالینی، مکانیسم تروما، آسیب‌های فیزیکی موجود در تروما به سر و سابقه سوء مصرف مواد ثبت شدند.
مواد و روش ها این مطالعه به صورت مقطعی به مدت 6 ماه بر روی بیماران بالای 18 سالی انجام شد که به اورژانس بیمارستان ولیعصر اراک مراجعه کرده بودند و معیارهای ACEP برای انجام سی‌تی‌اسکن در ترومای خفیف سر را داشتند. مشخصات جمعیت‌شناختی، علائم بالینی، مکانیسم تروما، آسیب‌های فیزیکی موجود در تروما به سر و سابقه سوء مصرف مواد ثبت شدند. هر دو ساعت سطح هوشیاری چک شد. در صورت وجود پاتولوژی در سی تی تحت درمان لازم قرار گرفتند و بیمارانی که پاتولوژی واضح نداشتند، پس از شش ساعت از اورژانس ترخیص و تا دو هفته به صورت تلفنی مورد پیگیری قرار گرفتند و در صوت بروز هر نوع اختلال در سطح هوشیاری، با انجام سی‌تی‌اسکن مجدد مورد بررسی قرار گرفتند.
ملاحظات اخلاقی این مطالعه با کد اخلاق IR.ARAKMU.REC.1396.227 در کمیته اخلاق پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی اراک به ثبت رسیده است.
یافته ها 500 بیمار 335 نفر (67 درصد) مرد و 165 نفر (33 درصد) زن ارزیابی شد. میانگین و انحراف معیار سنی 2/01±46/39 سال بود؛ حساسیت راهنمای بالینی ACEP از نظر ارزش تشخیصی نیاز به انجام سی‌تی‌اسکن در بیماران ترومای خفیف سر، 100 درصد با ویژگی 46/3 درصد است (در توصیه دوم حساسیت 100 درصد و ویژگی 6/7) که نشان می‌دهد تست از حساسیت بالایی در تشخیص بیماران برخوردار است، اما ویژگی تست پایین است.
نتیجه گیری راهنمای بالینی ACEM از نظر ارزش تشخیص نیاز به انجام سی‌تی‌اسکن در بیماران ترومای خفیف، با وجود اینکه دارای حساسیت بسیار بالا بود، از نظر ویژگی و ارزش اخبار مثبت و منفی بسیار پایین بوده که معیار قابل قبولی برای رد یا انجام سی‌تی‌اسکن در بیماران ترومای خفیف سر نیست. 

محمدرضا قدرتی، فرانک رختابناک، علیرضا خلدبرین، علیرضا پورنجفیان،
دوره 23، شماره 2 - ( 3-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: لرز از عوارض شایع پس از بیهوشی و جراحی است و به دلیل عوارض متعدد متعاقبش، پیشگیری و درمان آن اهمیت ویژه‌ای برای متخصصان بیهوشی دارد. در این مطالعه، اثربخشی و سرِعت اثر داروی مپریدین که بالقوه عامل بروز عوارض همودینامیک و تنفسی است، با داروی اندانسترون مقایسه شده است.
مواد و روش ها: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، بیماران دچار لرز پس از بیهوشی در ریکاوری پس از تعیین اسکور لرز به صورت تصادفی در دو گروه قرار گرفتند و با داروی مپریدین یا اندانسترون درمان شدند. اسکور لرز آن‌ها هر دقیقه تا 10 دقیقه ثبت شد و در انتهای 10 دقیقه در صورت عدم بهبود بیماران از داروی مپریدین در هر دو گروه برای کنترل لرز استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی: این پژوهش در کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی ایران تأیید و در سامانه کارآزمایی بالینی ایران با شماره IRCT201109224969N3  ثبت شده است.
یافته ها: 27 بیمار در گروه مپریدین و 29 بیمار در گروه اندانسترون تحت آنالیز آماری قرار گرفتند. تعداد بیماران کاملاً درمان‌شده در دقیقه دهم در گروه مپریدین بیشتر بود (P=0.05) و همچنین کاهش میانیگن اسکور لرز در گروه مپریدین سریع‌تر اتفاق افتاد. (P=0.047)
نتیجه گیری: گرچه اندانسترون در درمان لرز مؤثر نشان داده شده، ولی اثربخشی و سرعت اثر مپریدین در کنترل این عارضه به طور واضح بهتر بوده است.

مرضیه گنجوی، علیرضا منظری توکلی، زهرا زین الدینی میمند،
دوره 27، شماره 3 - ( 5-1403 )
چکیده

مقدمه: بزهکاری یک چالش جدی برای نوجوانان است و تأثیرات منفی اجتماعی قابل توجهی می‌گذارد. هدف اصلی این پژوهش، مدل‌یابی معادلات ساختاری برونگرایی و اختلال سلوک با بزهکاری: نقش میانجی هوش اخلاقی در نوجوانان کانون اصلاح و تربیت شهر کرمان بود.
روش کار: این پژوهش توصیفی- همبستگی و از نوع مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه نوجوانان کانون اصلاح و تربیت شهر کرمان به تعداد 80 نفر تشکیل دادند که با استفاده از جدول مورگان نمونه 66 نفره به روش نمونه‌گیری تصادفی ساده انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. برای جمع ‌آوری اطلاعات از پرسش‌نامه‌های تیپ شخصیتی هانس آیزنک (1963)، پرسش‌نامه اختلال سلوک گودمن (1997)، پرسش‌نامه بزهکاری نوجوانان آیتی (1393) و پرسش‌نامه هوش اخلاقی لینک و کیل (2005) استفاده شد. برای تجزیه تحلیل داده‌ها از ضریب همبستگی Pearson، رگرسیون و مدل‌سازی معادلات ساختاری مورد استفاده قرار گرفت.
یافته‌ها: نتایج این تحقیق نشان داد که بین برونگرایی با بزهکاری نوجوانان رابطه‌ی مستقیم و مثبت معنی‌داری وجود دارد (0/564 = r، 0/001 = P). بین اختلال سلوک با بزهکاری نوجوانان، رابطه مستقیم و مثبت معنی‌داری وجود دارد (0/541 = r، 0/001 = P). بین برونگرایی با هوش اخلاقی نوجوانان، رابطه مستقیم و مثبت معنی‌داری وجود دارد (0/473 = r، 0/001 = P). بین اختلال سلوک با هوش اخلاقی نوجوانان، رابطه مستقیم و منفی معنی‌داری وجود دارد (0/863 - = r 0/001 = P). بین هوش اخلاقی و بزهکاری، رابطه مستقیم منفی وجود دارد (0/536- = r، 0/001 = P). بین برونگرایی با بزهکاری نوجوانان با نقش میانجی هوش اخلاقی، رابطه‌ای وجود نداشت. بین اختلال سلوک با بزهکاری نوجوانان با نقش میانجی هوش اخلاقی رابطه‌ای وجود نداشت.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل، می‌توان اذعان داشت که هوش اخلاقی به عنوان مؤلفه‌ای اثرگذار بر بزهکاری متأثر از برونگرایی و اختلال سلوک در نوجونان می‌باشد. بنابراین برنامه‌های تربیتی و آموزشی برای تقویت هوش اخلاقی در مدارس و خانواده‌ها اجرا شود، چون این برنامه‌ها می‌توانند مهارت‌های اخلاقی و قدرت تصمیم‌گیری اخلاقی را در نوجوانان تقویت کنند و به کاهش اختلال سلوک و در نتیجه بزهکاری کمک نمایند.
سید صادق حسینی، محمد رضا یمقانی،
دوره 27، شماره 4 - ( 7-1403 )
چکیده

مقدمه: امروزه استفاده از هوش مصنوعی و یادگیری ماشین در تمام علوم، تأثیر گذاشته است. استفاده از آن برای شناسایی احساسات افراد با ادغام داده‌های صوت و متن و تصویر دقت بالاتری را نسبت به سایر روش‌ها نشان می‌دهد و این تشخیص کاربردهای زیادی برای روانشناسان و تعامل ماشین و انسان خواهد داشت. شناسایی احساسات انسان و واکنش افراد یکی از نکات مهم در روانشناسی و روان‌درمانی می‌باشد. شناسایی احساسات تاکنون بصورت فردی و بوسیله بررسی واکنش چهره، نوع سخن گفتن و یا دست‌نوشته‌های اشخاص به محرک‌های و رویدادها شناسایی، بررسی و تجزیه و تحلیل می‌شود. با توجه به شرایط فرد آنالیز شونده و یا شرایط فرد آنالیز‌کننده ممکن است از دقت لازم برخوردار نباشد. این مقاله سعی دارد با توجه به روش‌های هوش مصنوعی و یادگیری ماشین بتواند با دقت بالایی این تشخیص را از داده‌های صوت و متن و تصویر استخراج نماید
روش کار: این پژوهش از حیث روش از نوع همبستگی بین احساسات و داده‌های ورودی و بر اساس روش‌های یادگیری ماشین و تحلیل رگرسیون برای پیش‌بینی یک متغیر ملاک بر اساس چند متغیر پیش‌بین می‌باشد (متغیر ملاک طبقه احساسی ویژگی‌ها و متغیرهای پیش‌بین صوت و تصویر و متن می‌باشند) جامعه آماری پژوهش مجموعه دادگان IEMOCAP و از حیث نوع داده این پژوهش، آمیخته کمی- کیفی می‌باشد.
یافته‌ها: نتایج به‌دست‌آمده نشان داد ترکیب اطلاعات صوت و تصویر و متن برای تشخیص احساسات چند حالته انسانی نسبت به تشخیص احساسات از هرکدام از داده‌ها بصورت تنها از دقت بسیار بالاتری برخوردار است.دقت این پژوهش عدد 9/82 را در مجموعه دادگان مبنا نشان می‌دهد.
نتیجه گیری: نتایج حاکی از دقت قابل قبول نسبت به تشخیص ادغام داده‌های صوت و متن و تصویر نسبت به هر داده بصورت منفرد در تشخیص احساسات انسانی توسط روش یادگیری ماشین و هوش مصنوعی می‌باشد.

صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb