1391 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي اصیل
محمدرحیم امیری، بیان حیدریان، فریبا مردادی وستگانی، سارا ایمانی بروج،
دوره 27، شماره 2 - ( 3-1403 )
چکیده
مقدمه: هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر تمرینات مبتنی بر اصول آکادمی ملی طب ورزش آمریکا (National Academy of Sports Medicine ) NASM بر کینتیک راه رفتن در سندرم پیریفورمیس در مردان میانسال بود.
روش کار: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی و آزمایشگاهی بود. نمونه آماری پژوهش حاضر، 30 مرد دارای سندرم پیریفورمیس بودند. آزمودنیها به طور مساوی و تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل جای گرفتند. گروه مداخله، به مدت هشت هفته تمرینات NASM را انجام دادند. قبل و بعد از تمرینات، متغیرهای نیروی عکسالعمل زمین با استفاده از دستگاه صفحه نیرو برتک با نرخ نمونهبرداری
1000 هرتز اندازهگیری شد. دادههای کنتیکی با استفاده از فیلتر باترورث مرتبه چهار با برش فرکانسی 20 هرتز هموار شد. برای تجزیه تحلیل آماری از آزمون آنالیز واریانس و T زوجی در سطح معنیداری 0/05 > P استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که اثر عامل زمان در مؤلفههای FxHC، FyHC در اوج نیروها و مؤلفه FyHC در زمان رسیدن به اوج نیروی عکسالعمل زمین در پسآزمون در مقایسه با پیشآزمون افزایش داشتند (0/025 > P؛ 0/96 – 1/64 = d). اثر عامل زمان در مؤلفه FyPO در اوج نیروی عکسالعمل زمین در پسآزمون در مقایسه با پیشآزمون کمتر بود (0/025 > P؛ 0/96 – 1/64 = d). اثر تعاملی زمان×گروه در مؤلفه FxPO در اوج نیرو و مؤلفه FzHC در زمان رسیدن به اوج نیروی عکسالعمل زمین دارای اختلاف معنیداری بود (0/048 > P؛ 0/83 – 0/87 = d).
نتیجه گیری: تمرینات NASM استفاده در این پژوهش میتواند اثر کلینیکی و درمانی داشته باشد که سبب کاهش آسیب به اندامهای تحتانی و بهبود کیفیت راه رفتن در افراد دارای سندرم پیرفورمیس شود.
مهلا جعفری اسکری، حبیب الله کرد، عباس توان،
دوره 27، شماره 2 - ( 3-1403 )
چکیده
مقدمه: فرایند اولین بارداری، موجب کاهش تابآوری و ترس از درد در زنان نخستزا میشود که برای رفع این مشکلات به مداخلاتی نیاز میباشد. هدف این پژوهش، تعیین اثربخشی معنویت درمانی گروهی بر تابآوری و کنترل درد در زنان باردار نخستزا بود.
روش کار: روش پژوهش از نوع نیمه تجربی و پیشآزمون، پسآزمون با گروه شاهد بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان باردار نخستزا در سال 1402 در شهر کرمان بودند که با رضایتنامه کتبی آگاهانه؛ 30 نفر (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه شاهد) به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامههای ناتوانی درد کپک و تابآوری Connor و Davidson بود. مداخله معنویتدرمانی گروهی بر روی گروه آزمایش انجام شد و گروه شاهد هیچگونه مداخلهای دریافت نکردند. تجزیه و تحلیل دادهها با آزمونهای توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و تحلیل کوواریانس انجام شد. میزان P کمتر از 0/05 معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: در متغیر تابآوری، میانگین و انحراف استاندارد گروه آزمایش در پیشآزمون 7/22 ± 41/27 و در پسآزمون 69/8 ± 18/63 و در متغیر کنترل درد، میانگین و انحراف استاندارد گروه آزمایش در پیشآزمون 6/28 ± 35/73 و در پسآزمون 5/44 ± 21/40 به دست آمد. نتایج نشان داد که معنویتدرمانی گروهی بر تابآوری و کنترل درد در زنان باردار نخستزا تأثیر داشت (0/01 > P).
نتیجه گیری: بر اساس یافتههای پژوهش، میتوان از معنویتدرمانی گروهی برای افزایش تابآوری و کنترل درد در زنان باردار نخستزا میتوان استفاده کرد.
هادی گودرزی، علی حیدریان پور، مریم کشوری،
دوره 27، شماره 2 - ( 3-1403 )
چکیده
مقدمه: بیماری کبد چرب غیرالکلی (Non-alcoholic Fatty Liver Disease) NAFLD شایعترین اختلال کبدی در جوامع صنعتی میباشد. نسفاتین1 به عنوان یک عامل بازدارنده اشتها و تنظیم کننده تعادل انرژی، نقش مهمی در پاتوژنز ناهنجاریهای مرتبط با چاقی دارد، این مطالعه با هدف تعیین اثرات 12 هفته تمرین ترکیبی (مقاومتی و تناوبی با شدت بالا (HIIT)) بر سطوح سرمی نسفاتین1 و برخی آنزیمهای کبدی مردان مبتلا به NAFLD انجام گردید.
روش کار: در این مطالعه نیمه تجربی، 20 مرد میانسال دارای NAFLD به صورت تصادفی به دو گروه تمرین و شاهد تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل 12 هفته تمرین ترکیبی بود که 2 جلسه در هفته تمرینات مقاومتی و یک جلسه HIIT بود، وزن بدن، شاخص توده بدنی و پپتید نسفاتین1 و آنزیمهای کبدی ALT، AST، ALP، پروفایل لیپیدی، اکسیژن مصرفی بیشینه، درصد چربی بدن در ابتدا و پس از 12 هفته ارزیابی شدند و از آزمون Paired T-test و Independent sample T-test برای ارزیابی تفاوت درون و بینگروهی و سطح معنیداری 05/0 > P تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: هفته تمرین ترکیبی مقاومتی و HIIT سبب افزایش نسفاتین و کاهش آنزیمهای کبدی ALT، AST، ALP گروه تمرین نسبت به گروه شاهد و مرحله قبل از تمرینات شد (05/0 > P). همچنین ما شاهد افزایش VO2max و کاهش وزن، شاخص توده بدنی، درصد چربی بدن و LDL افراد گروه تمرین نسبت به قبل از اجرای پروتکل تمرینی بودیم (0/05 > P).
نتیجهگیری: از نتایج تحقیق حاضر میتوان اظهار داشت که اجرای تمرینات ترکیبی ورزشی به مدت 12 هفته، موجب افزایش در پلی پپتید نسفاتین1 و کاهش میزان آنزیمهای کبدی شد و به عنوان یکی از روشهای درمانی مقرون به صرفه به بیماران NAFLD توصیه میشود.
امیر نجفی، محمد امین مومنی مقدم، داود سالارباشی، نرگس امینی بیدختی، مرضیه رحمانی، میلاد خراسانی،
دوره 27، شماره 3 - ( 5-1403 )
چکیده
مقدمه: دیابت نوع 2، یکی از بیماریهای غیرواگیر است که سالانه بار مالی بسیاری را بر سیستم بهداشت درمان تحمیل میکند. مطالعات متعددی، نقش عوامل التهابی را در ایجاد و پیشرفت این بیماری نشان داده است. هدف از مطالعه حاضر، مقایسه پلیمورفیسم ژن آنتاگونیست گیرنده اینترلوکین-1 در مبتلایان به دیابت نوع 2 و گروه شاهد بود.
روش کار: بعد از تأیید کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی گناباد، از 100 نفر از افراد مراجعهکننده به بیمارستان علامه بهلول گنابادی که در دو گروه مورد (مبتلا به دیابت نوع دو) و شاهد (سالم) تقسیم شدند، نمونه خون کامل دریافت گردید. استخراج DNA با استفاده از روش Salting out انجام شد. جهت بررسی پلیمورفیسم، با استفاده از پرایمرهای اختصاصی قطعه مورد نظر ابتدا به روش PCR تکثیر شده و در نهایت با استفاده از الکتروفورز آللها شناسایی گردید. دادهها با استفاده از آزمون Chi-Square در سطح معنیداری کمتر از
5 درصد مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج بررسی پلیمورفیسم نشاندهنده تفاوت معنیدار گروه مورد در ژنوتایپ 1/2 (0/001 = P) و 2/2 (0/004 = P) با افراد سالم بود. به طوری که ژنوتایپ 1/2 باعث افزایش احتمال ابتلا به دیابت نوع دو تا 15 برابر میشد.
نتیجه گیری: در جامعه مورد مطالعه، پلیمورفیسم ژن آنتاگونیست گیرنده اینترلوکین-1 به صورت معنیداری در ابتلا به دیابت نوع دو نقش داشته و خطر ابتلا به این بیماری را افزایش میدهد به نحوی که افراد دارای آلل 2 احتمال ابتلا به دیابت نوع دو بیشتری دارند.
ام کلثوم تبرته فراهانی، نعیمه اکبری ترکستانی، لیلا خزائی، مهدی رنجبران، معصومه داودآبادی فراهانی،
دوره 27، شماره 3 - ( 5-1403 )
چکیده
مقدمه: خودکارآمدی جنسی، یک مفهوم کلیدی در رفتار، سلامت و عملکرد جنسی است که در طول زمان به دلیل رویدادهایی مانند بارداری و زایمان تغییر میکند. مطالعه حاضر بـا هدف بررسی عوامل مؤثر بر خودکارآمدی جنسی در زنان باردار شهر اراک انجام شد.
روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه مقطعی از نوع توصیفی- تحلیلی است که با مشارکت (234) زن باردار 18 تا 40 ساله علاقهمند به مشارکت در پژوهش با حداقل سواد خواندن و نوشتن که با همسران خود زندگی میکردند انجام شد. با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای، 10 مرکز جامع سلامت شهری انتخاب و با استفاده از چکلیست اطلاعات جمعیتشناختی و پرسشنامه خودکارآمدی جنسی، دادهها جمعآوری شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آزمونMann-Whitney U ، Kruskal-Wallis و آزمون (LSD) انجام گردید.
یافتهها: میانگین نمره خودکارآمدی جنسی زنان باردار 6/45 ± 28/51 و در سطح بالا قرار داشت. آزمون Kruskal-Wallis نشان داد که خودکارآمدی جنسی زنان باردار با تحصیلات خودشان بیارتباط است (0/2 = P) در حالیکه با تحصیلات همسرانشان ارتباط معنادار دارد (0/04 = P). آزمون (LSD) بین سطوح مختلف تحصیلات همسران با خودکارآمدی جنسی زنان باردار تفاوت معنیدار نشان داد. همچنین بین میانگین نمره خودکارآمدی جنسی با سایر متغیرها، ارتباط معنیداری مشاهده نشد.
نتیجه گیری: خودکارآمدی جنسی زنان باردار با تحصیلات همسرانشان ارتباط داشت. بنابراین پیشنهاد میشود که بستر مناسب برای افزایش دانش و آگاهی مردان فراهم شود.
محمد دوزنده نرگسی، زهره تیموری، مهنوش توکلی فرد،
دوره 27، شماره 3 - ( 5-1403 )
چکیده
مقدمه: استرس ناشی از کووید-19، بسیاری از افراد جوامع به خصوص افراد در معرض خطر را تحت تأثیر قرار داده بود. یکی از این گروههای در معرض خطر، افراد مبتلا به بیماری اعتیاد میباشند. هدف از انجام مطالعه حاضر، نقش میانجی استرس کرونا در ارتباط بین نشخوار فکری و پرخاشگری در بیماران تحت درمان نگهدارنده با متادون بود.
روش کار: در این مطالعه تحلیلی از نوع همبستگی، 136 نفر از بیماران تحت درمان نگهدارنده با متادون تمایل ورود به مطالعه را داشتند، با روش نمونهگیری در دسترس در دو مرکز ترک اعتیاد در ناحیه 1 و 2 مورد بررسی قرار گرفتند. ابزارهای جمعآوری دادهها شامل پرسشنامه اضطراب بیماری کرونا، پرسشنامه نشخوار، پرسشنامه پرخاشگری باس و پری بود. پس از جمعآوری اطلاعات نمره اضطراب هر شرکتکننده از صفر تا 54 و نمره نشخوار فکری از صفر تا 88 و نمره پرخاشگری از 29 تا 145 اندازهگیری شد. و سپس دادهها با نرمافزار آماری لیزرل آنالیز گردید.
یافتهها: بر اساس نتایج بدست آمده، استرس کرونا در رابطه بین نشخوار فکری با پرخاشگری در افراد وابسته به مواد تحت درمان، نقش میانجی را داشته و نشخوار فکری بر روی پرخاشگری با میانجیگری استرس کرونا اثر غیر مستقیم دارد (0/01 > P).
نتیجه گیری: با توجه به شیوع بالای مشکلات روانی- اجتماعی مانند افسردگی، اضطراب، ترس، اعتیاد، فرسودگی شغلی، افکار خودکشی، خشونت، خانگی و استرس پس از سانحه در طول همهگیری کووید-19 در دوران پساکرونا، شاهد حجم بالایی از آسیبهای روانی و اجتماعی در جهان هستیم و به همین دلیل لازم است دولتها از قبل گروههای آسیبپذیر را از نظر روانشناختی غربالگری کنند.
ملیحه کیخاپور، جواد بهارآرا، حامد حاتمی، مریم لطفی، سجاد فرخ یار،
دوره 27، شماره 3 - ( 5-1403 )
چکیده
مقدمه: هارمین، یک آلکالوئید از دسته کربولین از خانواده اسپند و گیاهی است که در طب سنتی کاربرد فراوانی دارد. مطالعات متعددی بر اثرات ضد سرطانی آن تأکید میکند. از آنجایی که فرایندهای بیولوژیکی تحت تأثیر میدانهای الکترومغناطیسی میباشند، در مطالعه حاضر اثرات ضد سرطانی هارمین و میدان الکترومغناطیسی با فرکانس کم بر بیان ژنهای COX2، A VEGF و MMP-2 در رده سلولی A2780 بررسی شد.
روش کار: در این پژوهش تجربی- آزمایشگاهی، رده سلولی سرطان تخمدان در 4 گروه شاهد، هارمین با غلظتهای (6، 12، 24، 48، 96، 192 میکرومولار)، میدان الکترومغناطیسی با فرکانس کم و شدت 50 گوس و هارمین با غلظت 48 میکرو مولار و میدان الکترومغناطیسی با فرکانس کم و شدت 50 گاوس به صورت تصادفی تقسیم شدند. سمیت آنها با آزمون MTT، تغییرات ریختشناسی هسته با رنگآمیزی DAPI، اثرات آپوپتوزیس این ترکیبات با اندازهگیری نیتریک اکساید NO)) و تغییرات بیان ژنها نیز به روش Real Time PCR بررسی گردید. دادههای کمی با استفاده از آزمون آماری ANOVA در سطح 0/05 > P تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: مقایسه دادههای کمی این پژوهش نشان داد که هارمین و میدان الکترومغناطیسی با فرکانس کم و شدت 50 گوس به صورت وابسته به غلظت باعث کاهش زیستپذیری در سلولهای سرطان تخمدان شد و همچنین در تست نیتریک اکساید گروه شاهد با گروههای تیماربا غلظت 48 میکرومولار و همافزایی با میدان الکترومغناطیسی با فرکانس 50 گوس کاهش معنیدار یافته است (0/05 > P)، بیان ژنهای فوق در سلولهای تحت تیمار کاهش معنیدار نشان داد و تیمار سلولهای سرطان تخمدان با هارمین و کاربرد توأم آن باعث تغییرات ریختشناسی هسته ازجمله تراکم کروماتین، تشکیل اجسام آپوپتوزی و چروکیدگی غشای سلول شد.
نتیجه گیری: کاربرد توأم هارمین و میدان الکترومغناطیسی با فرکانس کم، باعث القای آپوپتوزیس در سلولهای سرطانی A2780 و سبب کاهش بیان ژنهای COX2 وA VEGF و MMP-2 شد. در نتیجه کاربرد توأم هارمین با میدان الکترومغناطیسی با فرکانس کم به دلیل داشتن سمیت سلولی مؤثر در مهار تکثیر و القا آپوپتوز میتواند کاندیدای مناسبی جهت مطالعات کلینیکی باشد.
زهرا قنبری زرندی،
دوره 27، شماره 3 - ( 5-1403 )
چکیده
مقدمه: بیماری سرطان پستان موجب بروز مشکلات روانشناختی و کاهش سلامت روان در افراد میشود، برای رفع این مشکلات به مداخلات درمانی نیاز است. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی مداخله معنادرمانی گروهی بر کیفیت زندگی، تنظیم هیجان و امید به زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد.
روش کار: روش پژوهش، نیمه تجربی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه شاهد بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعهکننده به بیمارستان افضلیپور کرمان در سال 1402 بود. از بین آنها تعداد 30 نفر با رضایت کتبی آگاهانه به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی و با روش قرعهکشی در دو گروه آزمایش و شاهد (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه شاهد) جایگزین شدند. افراد حاضر در گروه آزمایش مداخله معنادرمانی گروهی (10 جلسه) و هر هفته دو جلسه و به مدت 90 دقیقه دریافت نمودند .پرسشنامههای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامههای کیفیت زندگی، تنظیم هیجان و امید به زندگی بود که در دو مرحله پیشآزمون و پسآزمون اجرا شدند. دادههای پژوهش با روش تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: نتایج نشان داد قبل از مداخله تفاوت معنیداری بین میانگین نمرات کیفیت زندگی، تنظیم هیجان و امید به زندگی گروه مداخله و شاهد وجود ندارد، ولی بین میانگین این نمرات در گروه مداخله و شاهد بعد از مداخله تفاوت معنیدار آماری وجود داشت. میانگین و انحراف معیار کیفیت زندگی در پسآزمون 29/75 ± 6/91، تنظیم هیجان 98/28 ± 10/25 و امید به زندگی 39/51 ± 6/49 به دست آمد (0/001 P <).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش معنادرمانی گروهی موجب افزایش کیفیت زندگی، تنظیم هیجان و امید به زندگی در زنان مبتلا به سرطان شده بود. از آنجایی که وضعیت روانی مطلوب بیماری در بهبودی آنها تأثیر دارد، بنابراین استفاده از این روش به عنوان یک استراتژی اثربخش برای کاهش مشکلات روانشناختی بیماران توصیه میشود.
زهرا یوسف وند، مسعود رحمتی، رحیم میرنصوری،
دوره 27، شماره 3 - ( 5-1403 )
چکیده
مقدمه: با توجه به سنتز و آزادسازی میوکینها از بافت عضلانی در جریان اجرای تمرینات ورزشی و ارتباط میوکینها با توسعه قدرت و افزایش حجم عضلانی، هدف از مطالعه حاضر، بررسی 12 هفته تمرین مقاومتی بر سطوح سرمی مایونکتین و FGF-21 مردان میانسال بود.
روش کار: در مطالعهی نیمهتجربی، 40 نفر از مردان میانسال شهرستان اراک (میانگین سنی 6/02 ± 38/27 سال، وزن 11/23 ± 77/12 کیلوگرم، قد 7/22 ± 174/05 سانتیمتر) انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه تمرین مقاومتی (20 نفر) و شاهد (20 نفر) قرار گرفتند. گروه تمرینی 12 هفته تمرینات مقاومتی را به صورت 3 جلسه در هفته و با شدت 65 تا 80 درصد قدرت بیشینه اجرا کردند. 48 ساعت قبل و پس از مداخله از تمامی آزمودنیها خونگیری انجام و سطوح سرمی مایونکتین و FGF-21 به روش الایزا اندازهگیری شد. پس از بررسی نرمال بودن دادهها، به ترتیب از آزمون t همبسته و t مستقل در سطح معنیداری کمتر از 05/0 برای تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد.
یافتهها: تمرین مقاومتی باعث افزایش معنیداری در سطح سرمی مایونکتین (0/001 = P)، سطح سرمی FGF-21 (0/001 = P) و همچنین کاهش درصد چربی (0/417 = P) مردان میانسال شد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه بهنظر میرسد، تمرین مقاومتی میتواند با ایجاد سازگاری مثبت توسط افزایش سطوح سرمی مایونکتین و FGF-21 در تنظیم توده عضلانی، فرایند هیپرتروفی، فرایند رگزایی و بهبود متابولیسم بدن نقش داشته باشد.
مرضیه گنجوی، علیرضا منظری توکلی، زهرا زین الدینی میمند،
دوره 27، شماره 3 - ( 5-1403 )
چکیده
مقدمه: بزهکاری یک چالش جدی برای نوجوانان است و تأثیرات منفی اجتماعی قابل توجهی میگذارد. هدف اصلی این پژوهش، مدلیابی معادلات ساختاری برونگرایی و اختلال سلوک با بزهکاری: نقش میانجی هوش اخلاقی در نوجوانان کانون اصلاح و تربیت شهر کرمان بود.
روش کار: این پژوهش توصیفی- همبستگی و از نوع مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه نوجوانان کانون اصلاح و تربیت شهر کرمان به تعداد 80 نفر تشکیل دادند که با استفاده از جدول مورگان نمونه 66 نفره به روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامههای تیپ شخصیتی هانس آیزنک (1963)، پرسشنامه اختلال سلوک گودمن (1997)، پرسشنامه بزهکاری نوجوانان آیتی (1393) و پرسشنامه هوش اخلاقی لینک و کیل (2005) استفاده شد. برای تجزیه تحلیل دادهها از ضریب همبستگی Pearson، رگرسیون و مدلسازی معادلات ساختاری مورد استفاده قرار گرفت.
یافتهها: نتایج این تحقیق نشان داد که بین برونگرایی با بزهکاری نوجوانان رابطهی مستقیم و مثبت معنیداری وجود دارد (0/564 = r، 0/001 = P). بین اختلال سلوک با بزهکاری نوجوانان، رابطه مستقیم و مثبت معنیداری وجود دارد (0/541 = r، 0/001 = P). بین برونگرایی با هوش اخلاقی نوجوانان، رابطه مستقیم و مثبت معنیداری وجود دارد (0/473 = r، 0/001 = P). بین اختلال سلوک با هوش اخلاقی نوجوانان، رابطه مستقیم و منفی معنیداری وجود دارد (0/863 - = r 0/001 = P). بین هوش اخلاقی و بزهکاری، رابطه مستقیم منفی وجود دارد (0/536- = r، 0/001 = P). بین برونگرایی با بزهکاری نوجوانان با نقش میانجی هوش اخلاقی، رابطهای وجود نداشت. بین اختلال سلوک با بزهکاری نوجوانان با نقش میانجی هوش اخلاقی رابطهای وجود نداشت.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل، میتوان اذعان داشت که هوش اخلاقی به عنوان مؤلفهای اثرگذار بر بزهکاری متأثر از برونگرایی و اختلال سلوک در نوجونان میباشد. بنابراین برنامههای تربیتی و آموزشی برای تقویت هوش اخلاقی در مدارس و خانوادهها اجرا شود، چون این برنامهها میتوانند مهارتهای اخلاقی و قدرت تصمیمگیری اخلاقی را در نوجوانان تقویت کنند و به کاهش اختلال سلوک و در نتیجه بزهکاری کمک نمایند.
هانیه مظفری، فرح لطفی کاشانی، شهرام وزیری، محمد اسماعیل اکبری،
دوره 27، شماره 3 - ( 5-1403 )
چکیده
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف تحلیل رابطهی کانونی سهم سازگاری ذهنی با سرطان، سواد سلامت و تهدید ادراک شده در پیشبینی تشخیص زودرس سرطان پستان انجام پذیرفت.
روش کار: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری مطالعه حاضر، شامل کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان تحت درمان مرکز درمان سرطان بیمارستان شهدای تجریش در سال 1402 بود که با استفاده از نرمافزار G*Power، 310 نفر تعیین و به روش نمونهگیری در دسترس در پژوهش شرکت کردند و به پرسشنامههای سواد سلامت سرطان پستان Williams، Templin, and Hines، پرسشنامه تهدید ادراک شده Champion، سازگاری ذهنی با سرطان Watson و پرسشنامه تشخیص زودرس پاسخ دادند. دادهها نیز با آزمون همبستگی کانونی و رگرسیون چندگانه تحلیل شد.
یافتهها: نتایج نشان داد بین متغیرهای سهم سازگاری ذهنی، تهدید ادراک شده و سواد سلامت با مؤلفههای تشخیص زودرس سرطان(دانش، نگرش و اقدامات) رابطه معناداری وجود دارد (0/01 ≥ P). همچنین نتایج نشان داد سواد سلامت8/4 درصد؛ سازگاری ذهنی 3/4 درصد و تهدید ادراک شده 18/7 به تنهایی واریانس تشخیص زودرس سرطان پستان را پیشبینی میکنند که سهم تهدید ادراک شده، 38/9 درصد و از همه متغیرها بیشتر است.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج مطالعه، میتوان گفت افزایش سازگاری ذهنی، تهدید ادارک شده و سواد سلامت در تشخیص زودرس بیماری نقش دارند و اهمیت میزان تهدید ادراک شده نسبت به سازگاری ذهنی و سواد سلامت بیشتر است که باید مورد توجه قرار گیرد.
سید صادق حسینی، محمد رضا یمقانی،
دوره 27، شماره 4 - ( 7-1403 )
چکیده
مقدمه: امروزه استفاده از هوش مصنوعی و یادگیری ماشین در تمام علوم، تأثیر گذاشته است. استفاده از آن برای شناسایی احساسات افراد با ادغام دادههای صوت و متن و تصویر دقت بالاتری را نسبت به سایر روشها نشان میدهد و این تشخیص کاربردهای زیادی برای روانشناسان و تعامل ماشین و انسان خواهد داشت. شناسایی احساسات انسان و واکنش افراد یکی از نکات مهم در روانشناسی و رواندرمانی میباشد. شناسایی احساسات تاکنون بصورت فردی و بوسیله بررسی واکنش چهره، نوع سخن گفتن و یا دستنوشتههای اشخاص به محرکهای و رویدادها شناسایی، بررسی و تجزیه و تحلیل میشود. با توجه به شرایط فرد آنالیز شونده و یا شرایط فرد آنالیزکننده ممکن است از دقت لازم برخوردار نباشد. این مقاله سعی دارد با توجه به روشهای هوش مصنوعی و یادگیری ماشین بتواند با دقت بالایی این تشخیص را از دادههای صوت و متن و تصویر استخراج نماید
روش کار: این پژوهش از حیث روش از نوع همبستگی بین احساسات و دادههای ورودی و بر اساس روشهای یادگیری ماشین و تحلیل رگرسیون برای پیشبینی یک متغیر ملاک بر اساس چند متغیر پیشبین میباشد (متغیر ملاک طبقه احساسی ویژگیها و متغیرهای پیشبین صوت و تصویر و متن میباشند) جامعه آماری پژوهش مجموعه دادگان IEMOCAP و از حیث نوع داده این پژوهش، آمیخته کمی- کیفی میباشد.
یافتهها: نتایج بهدستآمده نشان داد ترکیب اطلاعات صوت و تصویر و متن برای تشخیص احساسات چند حالته انسانی نسبت به تشخیص احساسات از هرکدام از دادهها بصورت تنها از دقت بسیار بالاتری برخوردار است.دقت این پژوهش عدد 9/82 را در مجموعه دادگان مبنا نشان میدهد.
نتیجه گیری: نتایج حاکی از دقت قابل قبول نسبت به تشخیص ادغام دادههای صوت و متن و تصویر نسبت به هر داده بصورت منفرد در تشخیص احساسات انسانی توسط روش یادگیری ماشین و هوش مصنوعی میباشد.
علیرضا رضایی آشتیانی، علی جدیدی، علی خانمحمدی هزاوه، سیدمحمد آقاییپور،
دوره 27، شماره 4 - ( 7-1403 )
چکیده
مقدمه: یکی از تظاهرات بالینی بیماری کروناویروس، علائم نورولوژیک میباشد. با اینحال به دلیل نوظهور بودن این ویروس، اطلاعات چندانی در خصوص علائم آن در دسترس نیست. لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی توصیفی شیوع علائم نورولوژیک در بیماران مبتلا به کرونا ویروس در بیمارستانهای شهرستان اراک انجام شد.
روش کار: در این مطالعه، تمام بیماران بستری مبتلا به کرونا در دو مرکز درمانی شهرستان اراک که حاضر به شرکت در مطالعه بودند، به صورت سرشماری انتخاب شدند. پرسشنامهها شامل دو قسمت اطلاعات دموگرافیک و شیوع و شدت علائم نورولوژیک بود که توسط مصاحبه با بیماران تکمیل شدند.
یافتهها: 208 نفر از بیماران مبتلا با میانگین سنی 14/1 ± 60/5 سال در مطالعه شرکت کردند. از 20 مورد علامت نورولوژیک مورد بررسی فقط دو مورد (گزگز اطراف دهان و فلج اعصاب جمجمه) در بیماران وجود نداشت. بیشترین علائم شایع نورولوژیک در بیماران بستری به ترتیب شامل سردرد (82/5 درصد)، خستگی (81 درصد) و درد عضلانی (74/9 درصد) بود. از طرفی بر اساس مقیاس بصری، بیشترین شدت علائم مربوط به سردرد با میانگین شدت 7/5، خستگی با میانگین شدت 7/03 و ضعف عضلانی با شدت 6/9 به دست آمد.
نتیجهگیری: نتایج مطالعه نشان داد، شایعترین علائم نورولوژیک در بیماران مبتلا به کرونا شامل سردرد، خستگی و درد عضلانی و شدیدترین علائم نورولوژیک در این بیماران سردرد، خستگی و ضعف عضلانی میباشد. با توجه به یافتههای حاصل از این مطالعه، میتوان از این نتایج در تشخیص بیماران و پیگیری آنها بهره برد.
لیلا قنبری افرا، مینا گائینی، جعفر شهباز پور،
دوره 27، شماره 4 - ( 7-1403 )
چکیده
مقدمه: نقش بنیادین رضایت زناشویی در تشکیل خانواده و بقای ازدواج، اهمیت بسزایی دارد. نارضایتی زناشویی میتواند زوجین را در حل تعارضات خود ناکام کند. نارضایتی زناشویی در کنار استرسهای شغلی برخی حرف مانند اورژانس پیشبیمارستانی، میتواند افزایش تعارض در وظایف شغلی را به همراه داشته باشد که همین امر منجر به متضرر شدن پرسنل، بیماران و خانوادههای آنها میگردد. لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی وضعیت رضایت زناشویی پرسنل اورژانس پیشبیمارستانی دانشگاه علوم پزشکی قم در سال 1402 صورت پذیرفت.
روش کار: این پژوهش به صورت مقطعی بر روی 200 نفر از پرسنل پیشبیمارستانی دانشگاه علوم پزشکی قم در سال 1402 انجام شد. روش نمونهگیری خوشهای طبقهای بود. ابزار جمعآوری اطلاعات در این مطالعه شامل چکلیست اطلاعات جمعیتشناختی و پرسشنامه رضایت زناشویی Enrich بود. تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای توصیفی، Independent T-test و رگرسیون انجام شد.
یافتهها: متوسط سن شرکتکنندگان 7/06 ±37/3 بود. بیش از نیمی از افراد شرکت کننده، تحصیلات کارشناسی داشتند. اکثر افراد دارای شیفت در گردش بودند. متوسط نمره رضایت زناشویی 22/21 ± 145/94 بود. بر اساس نتایج حاصل از آزمون رگرسیون چند متغیره، متغیرهای تحصیلات، وضعیت استخدام، سابقه کار، نوع شیفت، داشتن شغل دوم و داشتن شغل غیر از کادر درمانی 63 درصد از تغییرات واریانس رضایت زناشویی پرسنل پیشبیمارستانی را تبیین میکند.
نتیجه گیری: با توجه به یافتههای مطالعه حاضر، به طور کلی رضایت زناشویی پرسنل اورژانس پیشبیمارستانی دانشگاه علوم پزشکی قم در سطح متوسط رو به بالا قرار دارد. افراد با شیفت ثابت، دارای شغل دوم، تجربه کاری بالا، فاقد وضعیت شغلی ثابت و کارشناسی و کاردانی رضایت زناشویی کمتری نسبت به سایرین داشتند. لذا ضرورت دارد که مدیران و سیاستگزاران حوزه سلامت توجه بیشتری را به کیفیت زندگی خانوادگی بویژه زندگی زناشویی کارکنان حوزه اورژانس پیشبیمارستانی با شرایط ذکر شده، داشته باشند.
علی خزایی، محمدعلی سپهوندی، فضل اله میردریکوند،
دوره 27، شماره 4 - ( 7-1403 )
چکیده
مقدمه: پیامد اصلی نارسایی قلبی، اختلال در توانایی عملکردی بیماران، ایجاد محدودیت در وظایف شغلی، خانوادگی- اجتماعی و نقص در متغیرهای شناختی، هیجانی و در نهایت افت کیفیت زندگی است. این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر بهبود کیفیت زندگی و امید به زندگی بیماران قلبی- عروقی مراجعهکننده به مراکز بهداشتی- درمانی شهرستان خرمآباد انجام شد.
روش کار: پژوهش حاضر با استفاده از طرح نیمه تجربی از نوع پیشآزمون- پسآزمون و پیگیری سه ماهه با گروه آزمایش و شاهد انجام شد. جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه بیماران مبتلا به بیماریهای قلبی- عروقی مراجعهکننده به مراکز بهداشت شهرستان خرمآباد در سال 1401 بود. از میان جامعه آماری تعداد 40 نفر به روش نمونهگیری درسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش
(20 نفر) و شاهد (20 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش طی 8 جلسه 90 دقیقهای تحت آموزش تنظیم هیجان به مدت 8 هفته قرار گرفتند. هر دو گروه پرسشنامههای کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت (WHO-QOL-BREF) و پرسشنامه امید به زندگی Schneider و همکاران (1991) را در پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری تکمیل کردند. برای تحلیل نتایج از روش تحلیل کوواریانس چند متغیری و آزمون تعقیبی Bonferroni استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد آموزش تنظیم هیجان بر بهبود کیفیت زندگی و امید به زندگی بیماران قلبی- عروقی مؤثر است (0/01 > P) و این تأثیر در مرحله پیگیری سه ماهه نیز پایدار مانده است (0/01 > P).
نتیجهگیری: آموزش تنظیم هیجان، موجب بهبود کیفیت زندگی و امید به زندگی آزمودنیهای پژوهش گردید. از اینرو پیشنهاد میشود از آموزش تنظیم هیجان جهت بهبود کیفیت زندگی و امید به زندگی بیماران قلبی- عروقی در مراکز درمانی و بیمارستانها استفاده شود.
سمانه قبادی، کیوان کاکابرایی، محمود گودرزی،
دوره 27، شماره 4 - ( 7-1403 )
چکیده
مقدمه: برای بسیاری از افراد، ناباروری بحرانی بزرگ و عامل استرس روانی است که بسیاری از واکنشهای روانی منفی را ایجاد میکند. هدف از انجام پژوهش، طراحی بسته آموزشی مقابلهای شناختی- رفتاری با تنیدگی ناباروری و اثربخشی آن بر امیدواری زنان نابارور بود.
روش کار: پژوهش حاضر به شیوه آمیخته که در بخش کیفی، از نوع تحلیل محتوا و در بخش کمی، نیمه تجربی، از نوع طرح پیشآزمون- پسآزمون- پیگیری دوماهه با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش، زنان نابارور مراجعهکننده به مراکز ناباروری و مطب متخصصان زنان و نازایی شهر کرمانشاه در سال 1401 بود. 40 نفر از زنان نابارور با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی ساده در دو گروه (آزمایش و گواه) جایگزین شدند. دادهها توسط پرسشنامه استرس ناباروری نیوتن و همکاران (۱۹۹۹) و امیدواری اشنایدر (1991) گردآوری شد. دادهها توسط آزمون روایی محتوایی و آزمون آنالیز واریانس اندازهگیری مکرر تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: بسته آموزشی طراحی شده دارای روایی و کفایت لازم بود. یافتهها نشان داد بین پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری در مؤلفه امیدواری تفاوت معنیدار بود و این تفاوت تا مرحله پیگیری تداوم داشت.
نتیجهگیری: از بسته آموزشی مقابلهای شناختی- رفتاری با تنیدگی ناباروری زنان نابارور میتوان برای کاهش تنیدگی و افزایش امیدواری زنان نابارور بهره گرفت.
محمد علی قرائت،
دوره 27، شماره 4 - ( 7-1403 )
چکیده
مقدمه: فعالیت بدنی با ایجاد تغییرات در ساختار عضله قلبی، موجب هایپرتروفی قلب میشود. تنظیمات هورمونی و ژنی در این تغییرات نقش مهمی ایفا میکنند. هورمون رشد شبه انسولینی-1 (IGF-1) از هورمونهای درگیر در مسیر هایپرتروفی سلولهای عضلانی است. همچنین، نقش GATA4 به عنوان یکی از ژنهای احتمالی مؤثر در هایپرتروفی، نیازمند بررسی بیشتر است. این پژوهش جهت یافتن اثر تمرین هوازی و اینتروال بر IGF-1، ژن GATA4 و تودهی قلب رتهای سالم انجام گرفت.
روش کار: تعداد 18 رت ویستار نر با میانگین وزنی 23/41 ± 243/72 گرم در 3 گروه شاهد، تمرین هوازی و تمرین اینتروال بطور تصادفی قرار گرفتند (6 = n). گروه تداومی به مدت 8 هفته، 4 روز در هفته به مدت 38 دقیقه با 65 درصد اکسیژن مصرفی بیشینه فعالیت نمودند. گروه تناوبی نیز در مدت مشابه با 5 ست 4 دقیقه دویدن با شدت 85-90 درصد اکسیژن مصرفی بیشینه و 2 دقیقه استراحت به فعالیت پرداختند. 48 ساعت پس از اتمام تمرین، وزن قلب و بطن چپ، غلظت IGF-1 به روش الایزا و بیان ژن GATA4 با روش RT-PCR اندازهگیری شد. ارزیابی با روش تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی Tukey در سطح معنیداری 05/0 انجام گرفت.
یافتهها: وزن قلب در گروه اینتروال (0/001 = P) و هوازی گروه هوازی (0/01 = P) نسبت به گروه شاهد بطور معنیداری افزایش داشت. وزن بطن چپ نیز در گروه اینتروال (0/02 = P) و هوازی گروه هوازی (0/01 = P) بطور معنیداری افزایش نشان داد. غلظت هورمون IGF-1 در گروه هوازی و تناوبی افزایش داشت (به ترتیب 0/03 و 0/01). میزان افزایش بیان ژن GATA4 نسبت به گروه شاهد در گروه هوازی 81/3 و تناوبی 4/20 برابر و نسبت به گروه شاهد، معنیدار بود (به ترتیب 0/01 و 0/01).
نتیجهگیری: هر دو نوع تمرین هوازی و اینتروال در شرایط پژوهش حاضر، موجب افزایش هورمون IGF-1، ژن GATA4، وزن بطن چپ و قلب میشود. با توجه به مدت زمان کوتاهتر و جذابیت بیشتر تمرین اینتروال، بنظر میرسد این نوع تمرین بهینهتر است.
رعنا نوروزی کمارعلیا، سیما نصری، صمد فراشی بناب، فرشته دادفر، نعیمه دهقانی،
دوره 27، شماره 4 - ( 7-1403 )
چکیده
مقدمه: سرطان پستان، از جمله شایعترین سرطانها و علت اصلی مرگ و میر در زنان میباشد. یکی از مکانیسمهای سلولهای سرطانی برای عدم دسترسی سیستم ایمنی به آنها، تولید ترکیبات سرکوبکننده از قبیل اینترلوکین-10 است. از طرف دیگر فاکتور رشد اندوتلیال عروقی با اتصال به گیرندههای خود در سطح سلولهای اندوتلیال نقش مهمی در نفوذپذیری عروق و رگزایی تومور ایفا میکند. در این مطالعه بیان ژن اینترلوکین-10 و فاکتور رشد اندوتلیال عروقی در بافت تومور پستان در مدل تجربی تومور بررسی شد.
روش کار: ابتدا در موشهای نژاد بالب/سی به طور تجربی تومور پستان ایجاد شد و از بافت تومور RNA استخراج شد. از RNAهای استخراج شده cDNA تولید شد و میزان بیان ژنهای 10-IL و VEGF با روشRT-PCR ارزیابی شد.
یافتهها: آنالیز دادهها نشان داد که بیان ژن 10-IL و VEGF بافت تومور نسبت به سلولهای گروه شاهد بیشتر بود، اما این افزایش بیان از نظر آماری معنیدار نبود.
نتیجهگیری: به طور کلی سطح بیان ژنهای اینترلوکین-10 و فاکتور رشد اندوتلیال عروقی در مدل تجربی تومور افزایش داشت، اما تحقیقات وسیعتر و ارتباط با سایر فاکتورهای دخیل ضروری به نظر میرسد.
پریان آزاد درخت، محمد فتحی، رحیم میرنصوری، راضیه رضایی،
دوره 27، شماره 5 - ( 10-1403 )
چکیده
مقدمه: فعالیت بدنی با تأثیر بر برخی فاکتورهای فیزیولوژی، زمینهی تغییرات مثبت را فراهم میکند. مایوستاتین و فولستاتین از جمله این فاکتورها است که میزان آنها علاوه بر فعالیت بدنی، تحت تأثیر جنسیت نیز قرار دارد. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر تمرین مقاومتی سنتی (Resistance training) RT و تمرین عملکردی شدید (High functional training) HIFT بر سطوح سرمی مایوستاتین و فولیستاتین در زنان جوان انجام گرفت.
روش کار: در این مطالعه نیمهتجربی، 30 زن جوان به صورت هدفمند و در دسترس انتخاب و در سه گروه تمرینات عملکردی شدید، تمرینات مقاومتی سنتی و شاهد قرار گرفتند. خونگیری 24 ساعت قبل و 48 ساعت پس از پایان مداخلهها برای سنجش سطوح سرمی مایوستاتین و فولستاتین انجام شد. پروتکلهای تمرین به مدت هشت هفته، هر هفته 3 روز و هر روز به مدت 60 دقیقه اجرا شد. در پایان دادههای جمعآوری شده با استفاده از روش آماری ANOVA با در نظر گرفتن 05/0 > P ارزیابی شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که سطح فولیستاتین در دو گروه RT و HIFT نسبت به گروه شاهد، به طور معنیداری بیشتر بود (0/001 = P). همچنین میزان فولیستاتین گروه HIFT نسبت به گروه RT به طوری معنیداری بیشتر بود (0/01 = P). نتایج نشان داد که سطح مایوستاتین در گروه RT و HIFT نسبت به گروه شاهد به طور معنیداری کمتر بود (0/001 = P) و میزان این فاکتور در گروه HIFT نسبت به گروه RT به طوری معنیداری کمتر بود (0/01 = P).
نتیجهگیری: بطور کلی یافتههای مطالعه حاضر نشان میدهد انجام تمرینات مقاومتی و عملکردی شدید موجب تغییر مطلوبی در بیان عوامل فیزیولوژیکی مرتبط با رشد عضلات در زنان میشود به نظر میرسد که تأثیر تمرینات عملکردی شدید بیشتر از تمرینات مقاومتی است.
حمید مقومی، صادق عباسیان، محمد علی سردار،
دوره 27، شماره 5 - ( 10-1403 )
چکیده
مقدمه: کاهش فعالیت بدنی و دریافت کالری بیش از نیاز بدن، باعث افزایش چاقی و اختلالات مرتبط با آن نظیر سندرم متابولیک میشود. لذا، هدف از مطالعه حاضر، تعیین اثر هشت هفته تمرینات تناوبی شدید و مقاومتی بر AKT2 بافت مغزی و مقاومت انسولینی در رتهای چاق ویستار بود.
روش کار: 30 رت نر با میانگین وزنی 160 تا 185 گرم، به مدت 12 هفته تحت رژیم غذایی پرچرب قرار گرفتند. پس از تأیید پروتکل چاقی مبنی بر افزایش وزن رتها به بیش از 300 گرم، رتها به سه گروه شاهد (10 سر)، تمرین تناوبی شدید (10 سر) و تمرین مقاومتی (10 سر) تقسیم شدند و تا انتهای مداخله تمرینی، استفاده از رژیم غذایی پرچرب را ادامه دادند. تمرینات تناوبی شدید به مدت هشت هفته و پنج جلسه در هفته، با شدت 80 تا 95 درصد اکسیژن مصرفی بیشینه روی تردمیل انجام شد. همچنین تمرین مقاومتی با 40 تا
60 درصد یک تکرار بیشینه بر روی نردبان انجام شد. پس از هشت هفته مداخله تمرینی، میزان بیان ژن AKT2 در بافت مغز به روش Real Time-PCR اندازهگیری شد.
یافتهها: نتایج تحقیق حاضر بیانگر افزایش معنیدار بیان ژن AKT2 در دو گروه تمرین تناوبی شدید و مقاومتی نسبت به گروه شاهد بود (0/05 > P). همچنین، نتایح نشان داد که مقاومت انسولینی رتهای چاق در هر دو گروه تمرین تناوبی شدید و مقاومتی نسبت به گروه شاهد به طور معنیداری کاهش یافت (0/05 > P).
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای تحقیق حاضر میتوان چنین نتیجهگیری کرد که احتمالاً تمرینات تناوبی شدید و مقاومتی باعث افزایش در بیان ژن AKT2 شده و احتمالاً در کاهش مقاومت انسولینی و بهبود پروفایل گلوکز میتواند مؤثر باشد.