1391 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي اصیل
تکتم معصومی، دکتر غلامرضا منشئی، دکتر هادی فرهادی،
دوره 26، شماره 5 - ( 10-1402 )
چکیده
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف اثر بخشی درمان ترکیبی مبتنی بر واقعیتمجازی و ذهنآگاهی بر سطح کورتیزول در افراد دارای اختلال اضطرابفراگیر انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش کلیه افراد داری علائم اضطراب فراگیر مراجعهکننده به کلینیک مرکز خدماتروانشناسی و مشاوره رکن منطقه 3، مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی بهزیستی منطقه 6 و خدماتروانشناختی و مشاوره آریاز منطقه 6 تهران از اردیبهشت 1401 تا آخر پاییز 1401 بودند. نمونه شامل 30 نفر (10 مرد و 20 زن) از افراد مبتلا به اختلال اضطرابفراگیر بود که به شیوه هدفمند انتخاب و بصورت تصادفی به یک گروه درمان ترکیبی مبتنی بر واقعیتمجازی و ذهنآگاهی (۱۵ نفر) و یک گروه کنترل (۱۵ نفر) گمارده شدند.
روش کار: پیشآزمون، پس آزمون و پیگیری سطح کورتیزول اندازه گیری شده و پرسشنامه اختلال اضطرابفراگیر GAD-7 برای ملاک ورود بوده (اسپیتزیر و همکاران، 2006) و پس از آن گروه آزمایش تحت هشت جلسهی 17 دقیقهای به طور هفتگی درمان ترکیبی مبتنی بر واقعیت مجازی و ذهنآگاهی قرار گرفت.
یافتهها: آزمودنیهای این گروه در حالیکه در یک محیط مجازی غوطهور بودند ویدیوی های 360 درجه واقعیت مجازی "قدمزدن کنار ساحل"، و "سنگریزه در دریاچه"را که، به ترتیب با مراقبه صوتی ذهنآگاهی"جهان بیرون و تنفس" و"ذهن خردمند"صدا گذاری شده بود با استفاده از هدست، واقعیت مجازی ویارباکس مشاهده میکردند و گروه کنترل تحت هیچ نوع درمانی قرار نگرفتند. پس از اتمام مداخلات، پس آزمون و پیگیری دو ماهه اجرا شد. دادهها با آزمون تحلیل-واریانس با اندازهگیری مکرر وبا استفاده از نرم افزار SPSS23 تحلیل شدند.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که درمان ترکیبی مبتنی بر واقعیتمجازی و ذهنآگاهی در میزان کاهش کورتیزول اثربخش بوده است. پیشنهاد میشود از این روش ترکیبی به منظور کاهش سطح اضطراب و کورتیزول افراد مبتلا به -اختلال اضطراب فراگیر به تنهایی یا در کنار سایر مداخلات روانشناختی و دارویی، به عنوان یک مداخله بالینی استفاده گردد.
دکتر زهرا قنبری،
دوره 26، شماره 5 - ( 10-1402 )
چکیده
مقدمه: هدف این پژوهش تاثیرخانواده درمانی مبتنی بر تحکیم خانواده بر تعارضات زناشویی و رضایت جنسی زوجین متقاضی طلاق بود.
روش کار: روش پژوهش نیمه آزمایشی با گروه مداخله و کنترل بود. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه زوجین متقاضی طلاق مراجعهکننده به مراکز مشاوره شهرستان کرمان در سال 1402 بود. 30 زوج به صورت در دسترس انتخاب و در دو گروه مداخله (15 زوج) و کنترل (15 زوج) به طور تصادفی و با روش قرعهکشی جایگزین شدند. مداخله خانواده درمانی مبتنی بر تحکیم خانواده در 8 جلسه بهصورت هفتهای دو بار و به مدت 90 دقیقه و پس از 3 ماه مرحله پیگیری انجام شد. جهت جمعآوری دادهها از پرسشنامه تعارضات زناشویی براتی و ثنایی و رضایت جنسی لارسون (1998) استفاده شد. بهمنظور تجزیه و تحلیل دادهها از آزمونهای آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر با نرم افزار SPSS نسخه 24 استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که خانواده درمانی مبتنی بر تحکیم خانواده بر کاهش تعارضات زناشویی (P<0.001،F=37/24) و افزایش رضایت جنسی (P<0.001،F=126/34) زوجین متقاضی طلاق تأثیر داشت (001/0P<).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش، استفاده از خانواده درمانی مبتنی بر تحکیم خانواده در کاهش تعارضات زناشویی و افزایش رضایت جنسی زوجین متقاضی طلاق، پیشنهاد میشود.
امیرحسین ظهیرنیا، امیر لرزاده، حسن نصیریان، بهروز داوری،
دوره 26، شماره 6 - ( 12-1402 )
چکیده
مقدمه: آلودگی به شپشسر (Pediculus capitis) یک مسئله مهم بهداشتی کشورهای در حال توسعه محسوب میگردد. این مطالعه به منظور مقایسه تاثیر شامپو پرمترین 1% و لوسیون دایمتیکون 4% در درمان دانشآموزان آلوده به شپشسر مدارس دخترانه ابتدایی شهرستان گتوند استان خوزستان انجام شد.
روش کار: جمعیت مورد مطالعه دانشآموزان مدارس مقطع ابتدایی پایه اول تا ششم بودند. موارد مثبت مبتلا به شپش سر پس از شناسایی (304 نفر) بطور تصادفی به دو گروه تقسیم شده و در قالب دو گروه درمانی وارد این مطالعه شدند. برای گروه اول شامپو پرمترین و برای گروه دوم لوسیون دایمتیکون اختصاص داده شد. اثرات درمانی داروها بعد از روزهای 7، 14 و 21 درمان مطالعه و با آزمـــون Chi-square نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شد.
ملاحظات اخلاقی: این پژوهش در کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی همدان با کد IR.UMSHA.REC.1399.778 به تصویب رسیده است.
یافته ها: در مجموع 304 دانشآموز در مطالعه شرکت کردند. محدوده سنی دانشآموزان بین 12-7 سال بود که 7/47% آنها در محدوده سنی 7 تا 8 سال قرار داشتند. همچنین 9/60% در مدارس شهری و 1/39% در مدارس روستایی مشغول به تحصیل بودند. میزان اثربخشی در مرحله اول، دوم و سوم برای شامپو پرمترین 1/46، 5/69 و 100 درصد و برای لوسیون دایمتیکون 6/77، 3/85 و 100 درصد بود. اختلاف معنیداری بین اثر درمانی داروها در مرحله اول درمان مشاهده شد (001/0 P =) اما در مرحله دوم (084/0 P =) و سوم (43/0 P =) اختلاف معنیداری بین اثر درمانی داروها مشاهده نشد.
نتیجه گیری: لوسیون دایمتیکون به عنوان گزینه نخست و شامپو پرمترین به عنوان دومین گزینه رفع آلودگی به شپشسر در مدارس ابتدایی شهرستان گتوند توصیه میگردد.
فاطمه خلیلی آلاشتی، شهربانو دهرویه، نغمه توکلی،
دوره 26، شماره 6 - ( 12-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی آموزش حل مسئله بر جهت گیری زندگی، عاطفه مثبت و منفی و درماندگی آموختهشده در زوجین ناسازگار شهرستان قائمشهر انجام شد.
مواد و روش ها: روش پژوهش حاضر آزمایشی و طرح تحقیق شبه آزمایشی با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زوجین مراجعهکننده به مراکز مشاوره شهرستان قائمشهر در سال 1401 بود. 30 زوج بهعنوان نمونه به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) گمارش شدند. سپس آزمودنیهای گروه آزمایش طی 8 جلسه 60 دقیقهای آموزش حل مسئله را دریافت کردند. جهت جمعآوری دادهها از پرسشنامههای جهتگیری زندگی (شییر و کارور، 1994)، عاطفه مثبت و منفی (واتسون و همکاران، 1988) و درماندگی آموختهشده (کوینلس و نیلسون، 1988) در دو مرحله قبل و بعد از آموزش در هر دو گروه (آزمایش و کنترل) استفاده شد.
یافته ها: نتایج تحلیل از آزمون تحلیل کواریانس نشان داد آموزش حل مسئله موجب بهبود خوشبینی در جهتگیری زندگی، افزایش عاطفه مثبت و کاهش درماندگی آموختهشده در گروه آزمایششده است (05/0=p).
نتیجه گیری: با توجه به یافتههای پژوهش حاضر، در حوزه درمان و مشاوره زوجین ناسازگار، آموزش حل مسئله در جهت سازگاری زوجین و حل تعارضات آنها؛ بسیار کارآمد و نویدبخش به نظر میرسد.
اقای مهدی حاجیوند، دکتر محمد فتحی، دکتر زینب گرگین، دکتر راضیه رضایی،
دوره 26، شماره 6 - ( 12-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: التهاب میتواند باعث آسیب به سیستم عصبی مرکزی شده و منجر به بیماریهای نوروپاتولوژیک مانند سکته مغزی، درد، اسکیزوفرنی و آلزایمر شود. AIM2 عضوی از خانواده پروتئین هستهای خونساز PYHIN است که به DNA سیتوزولی متصل میشود و کاسپاز-1 را فعال میکند، کاسپاز-1 یکی از کاسپازهای با واسطه التهابیست که سیتوکینهای پیشالتهابی را فعال میکند. هدف از این پژوهش، بررسی تأثیر یک دوره تمرین شنا بر بیان پروتئینهای کاسپاز-1 و AIM2 در هیپوکمپ موشهای صحرایی نر نژاد ویستار بود.
مواد و روشها: جامعه آماری این پژوهش شامل 16 موش صحرایی نر نژاد ویستار (6 هفته) بود که به دو گروه بدون تمرین (H) و گروه تمرین (T)تقسیم شدند. هشت رت در هر گروه قرار گرفتند. گروه بدون تمرین هیچ گونه فعالیت ورزشی انجام ندادند، در حالی که گروه تمرینی در یک دوره تمرین شنا (20 روز) شرکت کردند. در این برنامه تمرینی پس از یک دوره آشنایی 4 روزه، رتها از روز پنجم تا روز بیست و یکم پروتکل پژوهشی را اجرا کردند (30 دقیقه شنا در روز). میزان بیان پروتئینهای کاسپاز-1 و AIM2 با روش ایمنوفلوروسنت ارزیابی شد. برای ارزیابی تاثیر مداخلات از آزمون تی مستقل استفاده شد و تمامی محاسبات آماری با استفاده از نرم افزار آماری SPSS انجام شد.
یافتهها: نتایج این پژوهش نشان داد که تمرین شنا میزان پروتئینهای کاسپاز-1 وAIM2 را به طور معنیدار (P<0.05) کاهش داد
نتیجهگیری: بر مبنای این مطالعه مشخص شد که تمرین شنای میتواند به طور موثر پروتئینهای کاسپاز1 و AIM2 را کاهش دهد. بنابراین، این امکان وجود دارد که ورزش با کاهش عوامل التهابی بتواند درمان بالقوهای برای بیماریهای ناشی از التهاب و تبعات آن یعنی آلزایمر باشد.
سعید پژوهان، فاطمه عباسی فیجانی، عبدالطیف معینی، سعید حاجی هاشمی،
دوره 26، شماره 6 - ( 12-1402 )
چکیده
بیماری انسداد مزمن ریه (COPD) یک وضعیت پیشرونده و ناتوان کننده است. افراد مبتلا به COPD اغلب دچار دورههایی از وخامت بیماری میشوند که ممکن است نیازمند بستری شدن در بیمارستان باشند. تجزیه و تحلیل الگوی تغییرپذیری تنفسی میتواند دانشی ارزشمندی را در مورد پیچیدگی سیستم کنترل تنفسی در این بیماران ارائه دهد. بنابراین، هدف این مطالعه بررسی تغییر پذیری الگوی تنفسی در مراحل پایدار و وخامت در بیماران مبتلا به COPD است.
ما دادههای سیگنال تنفسی 14 بیمار مبتلا به COPD را در مراحل وخامت و پایدار علایم، تجزیه و تحلیل کردیم و نتایج آنها را با نتایج دادههای تنفسی 12 فرد کنترل که از نظر سن و جنس با گروه COPD یکسان بودند مقایسه کردیم. تجزیه و تحلیل تغییرپذیری سریهای زمانی فواصل بین تنفسها (IBI) در دوره 30 دقیقه ثبت تنفسی با استفاده از روش آنالیزsample entropy و تحلیل نوسانات بدون روند انجام شد.
تجزیه و تحلیل sample entropy فواصل بین تنفسها نشان داد که تغییرپذیری سیگنال تنفس در هر دو مرحله وخامت و پایدار بیماری در بیماران مبتلا به COPD منظمتر می باشد. همچنین، شاخص همبستگی شبه فرکتالی کوتاه مدت (α1) و بلندمدت (α2) در هر دو مرحله وخامت و پایدار در بیماران COPD در مقایسه با گروه کنترل سالم بطور معناداری کاهش یافته است.
تغییرپذیری سیستم کنترل تنفسی در بیماران مبتلا به COPD کاهش یافته (آنتروپی و همبستگی فراکتالی کمتر) است. کاهش شاخصهای تغییرپذیری سیگنال تنفسی حتی با تثبیت وضعیت بیماری همچنان کمتر از افراد سالم است.
حشمت الله علی کرمی، سعیده طهماسبی، محمد فتحی، راضیه رضایی،
دوره 26، شماره 6 - ( 12-1402 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: تمرینات مقاومتی(RT) بخش مهمی از تمرینات آمادهسازی ورزشکاران با هدف تقویت آمادگی جسمانی، ایجاد سازگاریهای عصبی- عضلانی و ارتقاء عملکرد ورزشی محسوب میشوند. هدف این مطالعه بررسی اثر تمرینات مقاومتی با وزنه بر NCV اعصاب تیبیال و پرونئال، توان عضلانی، چابکی، انعطافپذیری و اجرای مهارتهای نیم پشتک، نیم وارو و تعادلی فرشته در کودکان ژیمناست هفت تا ده سال بود.
روشها: در این مطالعه نیمه تجربی، 24 کودک با دو سال سابقه فعالیت در رشته ژیمناستیک(سن: 5/1±5/8 سال، وزن: 40/9±10/32 کیلوگرم، قد: 13±135 سانتیمتر) بهطور داوطلبانه شرکت کردند. آزمودنیها به صورت تصادفی در دو گروه شامل تمرین ژیمناستیک و تمرین ژیمناستیک + تمرین مقاومتی با وزنه قرار گرفتند. و به مدت 10هفته به تمرین پرداختند. در طول تحقیق یک گروه تمرینات عمومی ژیمناستیک را انجام میدادند، و گروه دیگر علاوه بر تمرینات ژیمناستیک سه جلسه در هفته به تمرین مقاومتی با وزنه پرداختند. قبل و بعد از تمرینات، آزمایش NCV، آزمونهای توان عضلانی پرش سارجنت، چابکی دوی رفت و برگشت 9*4 متر، انعطافپذیری ولز و اجرای مهارتهای نیمپشتک، نیموارو و تعادلی فرشته انجام شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون t مستقل استفاده شد. و سطح معناداری P<0.05 در نظر گرفته شد.
نتایج: نتایج نشان داد که NCV در اعصاب تیبیال و پرونئال در گروه تمرین مقاومتی با وزنه نسبت به گروه تمرین عمومی ژیمناستیک بهطور معناداری افزایش یافت. همچنین توان عضلانی در پرش سارجنت، چابکی در دوی رفت و برگشت 9*4 متر و اجرای مهارتهای نیمپشتک و نیموارو به صورت معناداری افزایش یافت(P<0.05). اما در انعطافپذیری با آزمون ولز(P=0.870) و اجرای مهارت تعادلی فرشته(P=0.552) تغییر معناداری مشاهده نشد.
بحث و نتیجهگیری: 10 هفته تمرین مقاومتی با وزنه سازگاریهای عصبی- عضلانی،NCV، توان عضلانی، چابکی و اجرای مهارت های نیمپشتک و نیموارو را بهطور معناداری در کودکان ژیمناست افزایش میدهد. بنابراین پیشنهاد میشود برای ارتقاء عملکرد کودکان ورزشکار در رشته ژیمناستیک و رشتههایی که سرعت هدایت عصبی، توان عضلانی و چابکی در موفقیت ورزشکاران موثر است، از تمرینات مقاومتی با وزنه استفاده شود.
واژگان کلیدی: تمرینات مقاومتی، سرعت هدایت عصبی، تیبیال، پرونئال، کودکان ژیمناست.
دکتر حمید رجبی، - مرجان شیدایی، دکتر ندا خالدی،
دوره 26، شماره 6 - ( 12-1402 )
چکیده
مقدمه: ورزشکاران از راهکارهای مختلفی از جمله مکمل گیری کافئین برای کاهش خستگی و بهبود عملکرد خود استفاده میکنند. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر روش نیرومندسازی پس فعالی (PAP) و مصرف مکمل کافئین بر میزان خستگی محیطی و عملکرد ورزشکاران پس از پروتکل خستگی ویکستروم در مردان جوان والیبالیست بود.
روش کار: تعداد 40 نفر به آزمودنی با میانگین سنی 78/1±33/27 و وزن: 45/7±5/76 با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس و داوطلبانه در این پژوهش مشارکت نمودند. آزمودنیها در سه گروه روش PAP (10 نفر)، گروه فقط مصرف کافئین (10 نفر)، گروه روش PAP + مصرف کافئین (10 نفر)) و یک گروه کنترل (10 نفر) قرار گرفتند. در گروهای کافئین، مکمل کافئین به میزان 6 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن 15 دقیقه قبل از پروتکل داده شد. همچنین آزمودنیها PAP را با 70 درصد یک تکرار بیشینه اجرا کردند. از آزمودنیها در دو نوبت یک ساعت قبل و یک ساعت بعد از اعمال پروتکل پروتکل 6 ایستگاهی ویکستروم نمونه خون گرفته شد. همه آزمودنیها به صورت داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند و هیچ یک از آنها دارای بیماری یا آسیب دیدگی نبودند.
یافتهها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که اجرای PAP به همراه کافئین سب افزایش معنادار در متغیرهای زمان رسیدن به واماندگی، تعداد دورها شد (p<0.05)، در حالی که میزان آمونیاک کاهش معنادار نشان دادند (p<0.05)، در مقابل اسید اوریک تفاوت معنادار نشان نداد (p>0.05).
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که استفاده از کافئین سبب کاهش خستگی محیطی میشود. همچنین از آنجایی که استفاده از PAP اثر نامطلوبی بر عملکرد آزمودنیها نداشت، ورزشکاران میتوانند از این روش همراه با کافئین جهت بهبود عملکرد خود در فعالیتهای استقامتی استفاده کنند.
یاسمن کثیری، دکتر قدرت اله عباسی، دکتر بهرام میرزاییان،
دوره 26، شماره 6 - ( 12-1402 )
چکیده
مقدمه: زن بهعنوان عضوی از جامعه که دارای مسئولیتهای متعدد و مهم است به رشد و توسعه خانواده و جامعه کمک میکند؛ و به دلیل دوران قاعدگی، بارداری و دریافت و جذب ضعیف آهن در برابر کمخونی ناشی از فقر آهن و عوارض روانشناختی آن از جمله افسردگی آسیبپذیر است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر فرایند (Process Based Therapy یا PBT) بر افسردگی زنان مبتلا به کمخونی ناشی از فقر آهن دارای اختلال اضطراب فراگیر بود.
روش کار: پژوهش حاضر یک طرح آزمایشی تک موردی بود. به این منظور، شش شرکتکننده زن مبتلا به کمخونی ناشی از فقر آهن به شیوه نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و پروتکل PBT در طی نه جلسه ۶۰ دقیقهای بر روی آنها اجرا گردید. شرکتکنندهها در مرحله پیش از درمان، به نسخه چهارم پرسشنامه اختلال اضطراب فراگیر نیومن و همکاران پاسخ دادند و مصاحبه بالینی شدند. در مراحل درمان نیز به سیاهه افسردگی بک پاسخ دادند. دادهها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا و فرمول درصد بهبودی تحلیل گردید و همچنین ارزیابی اثربخشی درمان با استفاده از ملاکهای اینگرام انجام شد.
یافتهها: یافتههای پژوهش نشان داد درصد بهبودی برای آزمودنی اول تا ششم در مرحله درمان به ترتیب ۲۶/۴۹، ۵۴/۵۰، ۲۷/۵۹، ۲۰/۷۶، ۴۱/۵۴ و ۸۳/۵۷ و در مرحله پیگیری به ترتیب ۱۰/۷۰، ۷۰/۶۴، ۹۳/۷۵، ۶۱/۷۸، ۵۷/۷۷ و ۹۳/۸۴ بود. همچنین درصد بهبودی کلی در مرحله درمان و پیگیری به ترتیب برابر با ۹۰/۵۷ و ۳۰/۷۵ بود که نشانه موفقیت در درمان بود.
نتیجه گیری: درمان مبتنی بر فرایند موجب کاهش افسردگی آزمودنیهای پژوهش گردید. ازاینرو پیشنهاد میشود بهعنوان یکی از شیوههای درمانی و مکمل درمان پزشکی، جهت درمان اختلالات روانی همراه و بهبود عملکرد کلی افراد مبتلا به آنمی به کار رود.
مهدی مسیبی، رضا حاج حسین، منا مقدسی،
دوره 26، شماره 6 - ( 12-1402 )
چکیده
مقدمه: فاسیولوزیس یکی از مهمترین عفونتهای انگلی مشترک بین انسان و دام است که آسیب های بهداشتی و صدمات اقتصادی زیادی را در مناطق مختلف ایران به وجود می آورد. جهت کنترل این بیماری از مواد شیمیایی استفاده می گردد، که در برخی از موارد، مقاومت در برابر آلودگی مشکلات زیست محیطی را ایجاد می نماید. در این مطالعه تاثیر غلظتهای مختلف عصاره متانولی به لیمو بر روی تخم های فاسیولا هپاتیکا مورد بررسی قرار گرفت.
روش کار: تخم های فاسیولا هپاتیکا از کبد و کیسه صفراء گوسفند های آلوده جمع آوری گردید، تخم ها تا زمان آزمایش داخل یخچال در دمای 4 درجه سانتی گراد نگهداری گردید. عصاره الکلی"به لیمو" از برگ خشک به لیمو تهیه شد. تخم ها در غلظت های مختلف از عصاره به لیمو (10، 20، 30، 40، 50، 75 و 100 درصد) قرار داده شد. در گروه کنترل تخم ها در آب بدون کلر قرار گرفت. تخم ها و مراحل رشد جنین تا کامل و آزاد شدن میراسیدیوم هر روز مورد بررسی قرار می گرفتند.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه پس از دریافت کد اخلاق ( 93-175-13) از شورای پژوهشی دانشگاه انجام شد.
یافته ها: در غلظت ۱۰ درصد از عصاره به لیمو، میراسیدیوم بعد از ۱۶ روز در داخل تخم تشکیل گردید. با افزایش غلظت عصاره، زمان تشکیل میراسیدیوم در داخل تخم نیز افزایش یافت.
نتیجه گیری: مطالعه ما نشان می دهد عصاره به لیمو به عنوان یک عامل بازدارنده تکامل تخم فاسیولا است.
محسن برغمدی، سارا ایمانی بروج، حامد شیخعلی زاده،
دوره 27، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
مقدمه: امروزه ورزش معلولین تبدیل به یکی از مقولههای مهم دنیای ورزش شده است. در این میان، ورزش نابینایان و افراد دچار اختلال بینایی اهمیت ویژهای دارد. بنابراین هدف از پژوهش حاضر، تأثیر وزن لباس بر دامنه فعالیت الکتریکی عضلات منتخب اندام تحتانی طی اجرا مهارت تیروکمان در افراد نابینا بود.
روش کار: پژوهش حاضر از نوع نیمهتجربی و آزمایشگاهی است. نمونه آماری پژوهش حاضر شامل 30 پسر نابینا و سالم شهر اردبیل بودند که به طور هدفمند و داوطلبانه انتخاب شدند. آزمودنیها به طور تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. هدف تیراندازی در فاصله 10 متری از آزمودنی قرار گرفت. آزمون آماری آنالیز واریانس دوسویه و آزمون t در سطح معناداری 0/05 برای تجزیه و تحلیل آماری دادهها استفاده شد.
یافتهها: با توجه به نتایج بدست آمده، اثر عامل زمان در فعالیت الکتریکی عضله پهن داخلی هنگام رها کردن زه کمان از نظر آماری معنادار بود. اثر عامل گروه در فعالیت الکتریکی عضله درشتنئی قدامی هنگام رهاکردن زه کمان از نظر آماری دارای اختلاف معناداری بود. همچنین اثر عامل گروه در هنگام گرفتن کمان در عضله راست رانی و دو سررانی از نظر آماری دارای اختلاف معناداری بود.
نتیجه گیری: در نهایت با توجه به تمامی نتایج بدست آمده میتوان اینگونه گفت که احتمالاً استفاده از لباس تیراندازی با تأثیر بر فعالیت الکتریکی عضلات اندام تحتانی میتواند موجب بهبود تعادل در هنگام تیراندازی شود که این به نوبه خود میتواند یکی از دلایل مهم و کارآمد در موفقیت تیراندازان با کمان شود.
ابوالحسن حلوانی، ساره رفعت مقام، درسا سعیدی،
دوره 27، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
مقدمه: در این مطالعه، عوامل مؤثر در بدخیمی پلور بر اساس خصوصیات مایع پلور و نوع تومور اولیه در بیمارستان شهید صدوقی و شهید رهنمون یزد از سال ١٣٩٨ تا ١٤٠٠ ارزیابی شد.
روش کار: تعداد 98 بیمار مبتلا به پلورال افیوژن که برای توراکوسکوپی به بخش جراحی قفسه سینه از سال ١٣٩٨ تا ١٤٠٠ به بیمارستانهای شهید صدوقی و شهید رهنمون یزد مراجعه کردند مورد مطالعه قرار گرفتند. روش جمعآوری دادهها پروندهخوانی بود. در بین بیمارانی که در این بازه زمانی توراکوسکوپی انجام داده بودند، فقط بیمارانی که حداقل یک مطالعه توراسنتز مایع جنب و آنالیز مایع پلور از نظر سیتولوژی
(White blood cells) WBC و (Red blood cells) RBC، پروتئین، آلبومین، (Lactate Dehydrogenase) LDH و pH داشتند و پس از بررسی پاتولوژی بیوپسی پلور بیماران توراکوسنتز شده، افرادی که در گزارش آنها موارد بدخیمی پلور گزارش شده بود به مطالعه وارد شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، چکلیست متغیرهای مورد مطالعه بود.
یافتهها: در بررسی مایع پلور بیماران مبتلا به بدخیمی پلور از نظر میزان WBC، اکثر موارد زیر 1000 واحد بر میلیلیتر مکعب و از نظر میزان LDH اکثر موارد بیشتر از 1000 واحد بر لیتر بود. در تفکیک گلبولهای سفید در تمامی موارد، لنفوسیت غالب بود که اکثر موارد بالای 90 درصد لنفوسیت داشتند. تمامی موارد مایع پلور اگزوداتیو داشتند که بیشتر به علت سطح LDH و هر دو سطح پروتئین و LDH بهصورت همزمان، اگزوداتیو شده بودند.
نتیجه گیری: با توجه به یافتهها به نظر میرسد در بیماران مبتلا به بدخیمی پلور افیوژن، پلور در تمام موارد اگزوداتیو بود که بیشتر به علت تأثیر میزان LDH در مایع پلور است. همچنین از نظر درصد گلبولهای سفید در تمامی موارد، غالب بودن درصد لنفوسیت دیده شد.
پرنیان حکمت پو، مریم قنبری صفری، میلاد غلامی،
دوره 27، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
مقدمه: دیابت بارداری به عنوان هایپرگلیسمی با شروع یا اولین تشخیص در دوران بارداری، با فراوانی کمتر از دیابت عمومی تعریف میشود. اضافه وزن و چاقی، سن بالا در زمان باروری، سابقه قبلی دیابت بارداری، سابقه خانوادگی دیابت نوع 2 و نژاد، از عوامل خطر دیابت بارداری است. اخیراً ارتباط بین دو پلیمورفیسم ژن FTO (rs9939609، و rs1421085) و خطر دیابت بارداری در مطالعات با نتایج متناقض بررسی شده است. هدف ما از مطالعه حاضر، بررسی همراهی ژنتیکی دوrs1421085 و rs9939609 از ژن FTO بر روی دیابت بارداری بود.
روش کار: در این مطالعه موردی- شاهدی، خون محیطی به میزان 5 سیسی از 100 فرد مبتلا به دیابت بارداری و 116 خانم باردار شاهد از بیمارستان طالقانی شهر اراک اخذ و سپس DNA استخراج شد. پس از طراحی پرایمرهای اختصاصی، با روش Tetra ARMS-PCR ژنوتیپها را مشخص شد. اطلاعات دموگرافیک و ژنوتیپها بین دو گروه با استفاده از نرمافزار SNPSTAT مقایسه شد.
یافتهها: همراهی معنیداری 0001/0 = P بین شاخصهای چاقی، (Body mass index) BMI قبل و حین بارداری، سطوح HbA1c، FBS، کلسترول، تریگلیسرید در بین مادران مبتلا به دیابت باداری نسبت به مادران باردار سالم مشاهده شد. با توجه به تجزیه و تحلیل دادهها، همراهی معنیداری بین دو rs1421085 و rs9939609 از ژن FTO با دیابت دوران بارداری مشاهده نشد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج متناقص بین همراهی پلیمورفیسمهای ژن FTO با دیابت بارداری جهت شناسایی و درک بهتر پاتوژنز بیماری مطالعات بیشتری با تعداد نمونه بالاتر و گروههای نژادی بیشتر نیاز است. با شناسایی پروفایل و جایگاههای استعداد دهنده ژنتیکی به دیابت بارداری در آینده میتوان جهت مدیریت بیماران استفاده کرد.
علی رحیمی، بهزاد همدانی، نسرین رسول زاده،
دوره 27، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
مقدمه: پرستاران جایگاه برجستهای در ارائه خدمات بهداشتی و درمانی دارند. بین خودپنداره حرفهای پرستاران با ارائه مراقبت به بیماران رابطهای انکارناپذیری وجود دارد. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین خودپنداره حرفهای با سبک زندگی پرستاران در بیمارستانهای منتخب شهرهای مازندران انجام شد.
روش کار: این مطالعه توصیفی با استفاده از روش نمونهگیری طبقهای با تخصیص متناسب بر روی 200 نفر از پرستاران شاغل در بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی مازندران در سال 1394 انجام شد. ابزار گردآوری دادهها شامل فرم اطلاعات جمعیت شناختی، پرسشنامه خودپنداره حرفهای پرستار و پرسشنامه سبک زندگی پرستاران بود. برای تعیین رابطه بین خودپنداره حرفهای و سبک زندگی پرستاران از ضریب همبستگی Pearson استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها در سطح معنیداری 0/05≤ P به دست آمد.
یافتهها: میانگین نمره خودپنداره حرفهای و سبک زندگی پرستاران به ترتیب 5/88 ± 216/42 و 19/37 ± 156/55 بود. همچنین رابطه مستقیم معنیداری بین خودپنداره حرفهای و سبک زندگی پرستاران وجود داشت.
نتیجه گیری: با توجه به تأیید همبستگی مثبت بین خودپنداره حرفهای و سبک زندگی پرستاران، مدیران پرستاری میتوانند با ارتقاء خودپنداره حرفهای، سبک زندگی سالم را در پرستاران ارتقاء دهند.
مهناز شکری، نبی الله اکبرنتاج شوب، جمال صادقی، ارسلان خانمحمدی اطاقسرا،
دوره 27، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
مقدمه: عوامل متعددی در شکلدهی به رفتارها و رشد انگیزه در دانشآموزان مؤثر است. در این بین نقش عامل شناختی مانند سرمایههای روانشناختی پررنگتر از بقیه میباشد و شناخت عوامل اثرگذار بر آنها ضروری است. هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی مداخله ذهنآگاهی و بازیدرمانی شناختی- رفتاری بر سرمایههای روانشناختی دختران نوجوان شهرستان آمل بود.
روش کار: پژوهش حاضر از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان دختر متوسطه اول پایه هفتم مدارس دولتی شهرستان آمل در سال تحصیلی 1402-1401 بود. از بین آنها تعداد 45 نفر با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و بهصورت تصادفی و با روش قرعهکشی در دو گروه آزمایش و کنترل (30 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل) جایگزین شدند. افراد حاضر در گروه آزمایش اول مداخله مداخله ذهنآگاهی (8 جلسه) و هر هفته دو جلسه و به مدت
60 دقیقه و گروه آزمایش دوم مداخله بازیدرمانی شناختی-رفتاری (10 جلسه) و هر هفته دو جلسه و به مدت 30 دقیقه دریافت نمودند. پرسشنامه مورد استفاد در این پژوهش شامل سرمایههای روانشناختی (Lutans و همکاران، 2007)، بود .دادههای پژوهش با روش تحلیل واریانس اندازهگیری مکرر ANOVA تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد که مداخله ذهنآگاهی و بازی درمانی شناختی- رفتاری بر سرمایههای روانشناختی، دانشآموزان دختر متوسطه اول شهرستان آمل اثر داشت (01/0 > P). همچنین آموزش ذهنآگاهی بر سرمایههای روانشناختی اثربخشتر از بازیدرمانی شناختی- رفتاری بود (0/01 > P).
نتیجه گیری: اگرچه هر دو روش آموزش ذهنآگاهی و بازیدرمانی موجب بهبود سرمایههای روانشناختی دانشآموزان شد، اما رویکرد و روش استفاده شده در هر کدام متفاوت است. آموزش ذهنآگاهی بیشتر بر تمرکز بر آگاهی و حضور ذهن در لحظه حال تمرکز دارد، در حالی که بازیدرمانی بیشتر بر تقویت مهارتها و تواناییهای روانشناختی از طریق فعالیتها و بازیهای تعاملی تمرکز دارد که این موارد بهتر میتواند سرمایههای روانشناختی را افزایش دهد.
سامان افراسیابی، مهدی گودرزوند، امیر سعید صدیقی، یزدان شفی خانی، بهروز قنبری،
دوره 27، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
مقدمه: یادگیری کلمات متوالی در پژوهشهای حافظه علوم اعصاب شناختی، مورد توجه بسیاری قرار گرفته است و بر اهمیت یادآوری کلمات در ابتدای (تقدم) و انتهای (تأخر) یک سری تأکید دارد. این مطالعه به بررسی میزان تقدم و تأخر در یادگیری کلمات متوالی در بیماران مبتلا به سندرم غفلت با آسیب لوب آهیانهای راست میپردازد.
روش کار: این مطالعهی مورد- شاهدی، شامل 18 بیمار با تومور لوب آهیانهای بود که به دو گروه 9 نفره تقسیم شدند. بیماران با سندرم غفلت و بدون سندرم غفلت بودند. بیماران ارجاعی به بخش جراحی مغز و اعصاب بیمارستان شهدای تجریش تهران با ضایعات لوب آهیانهای راست، مورد ارزیابی عصبی و روانشناختی قرار گرفتند. تستهای حذف، تصنیف خطوط، رونوشت و 5 نقطه برای تشخیص سندرم غفلت استفاده شد. بیمارانی که تشخیص سندرم غفلت داده شدند در گروه سندرم قرار گرفتند و سایرین، گروه شاهد را تشکیل دادند. هر دو گروه تحت آزمونهای حافظه فوری و حافظه کوتاهمدت برای یادگیری کلمات متوالی قرار گرفتند و نتایج تقدم و تأخر بررسی شد.
یافتهها: ز 18 بیمار، 61 درصد مرد و 39 درصد زن بودند. بررسی آزمونهای حافظه فوری و کوتاهمدت برای یادگیری کلمات متوالی، تفاوت معنیداری را در اثر تقدم و تأخر بین دو گروه نشان نداد.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که بیماران با آسیب لوب آهیانهای راست و سندرم غفلت، تفاوت معنیداری در گرایش به تقدم یا تأخر حافظه لغوی در یادگیری کلمات متوالی نسبت به گروه شاهد ندارند. بنابراین، حافظه فوری و کوتاهمدت در این بیماران کاهش معنیداری نداشتند.
علی جدیدی، سلیمان زند، علی خانمحدی هزاوه، نگین حسینی،
دوره 27، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
مقدمه: کیفیت زندگی، یکی از مهمترین مسائلی است که میتواند فرد را به ادامه زندگی شاد و سالم تشویق کند. از طرفی سلامت معنوی، یکی از ابعاد سلامتی بوده و در واقع یک حس ارتباط هماهنگ بین خود، دیگران، طبیعت و ماوراء میباشد و منجر به درک هدف و معنی غایی در زندگی میشود. هدف از انجام این مطالعه، تعیین ارتباط سلامت معنوی و کیفیت زندگی در دانشجویان دانشگاههای شهر اراک میباشد. از نتایج این مطالعه میتوان جهت تدوین برنامههای راهبردی با هدف ارتقاء سلامت معنوی و کیفیت زندگی در دانشجویان بهره برد.
روش کار: ابتدا جمعیت هر کدام از دانشگاههای شهر اراک سنجیده شده و با در نظر گرفتن جمعیت آنها و برقرار کردن تناسب بین حجم نمونه مطالعه و جمعیت هر کدام از دانشگاهها، افرادی که مشخصه ورود به مطالعه را داشتند وارد مطالعه شدند. حجم نمونه مطالعه،
400 نفر بود که بر روی دانشجویانی انجام شد که حداقل شش ماه از تحصیلشان در دانشگاه گذشته باشد. پس از کسب رضایت از شرکتکنندگان، پژوهشگران از طریق مصاحبه با دانشجویان اقدام به پر کردن پرسشنامه کردند. پرسشنامهها شامل دو ابزار پرسشنامه سلامت معنوی و پرسشنامه کیفیت زندگی ۳۶ سؤالی بودند.
یافتهها: بین نمره سلامت معنوی با متغیرهای جمعیتشناختی از جمله سن و وضعیت تأهل، ارتباط معنیداری مشاهده نشد. همینطور نمره کیفیت زندگی نیز با متغیرهای جمعیتشناختی ارتباط معنیداری نداشت. آنالیز دادههای مطالعه نشان داد که بین کیفیت زندگی با سلامت معنوی دانشجویان همبستگی مثبت وجود دارد (0/05 > P).
نتیجه گیری: طبق نتایج این مطالعه، بین کیفیت زندگی و سلامت معنوی دانشجویان دانشگاههای شهر اراک، ارتباط وجود دارد. لذا میتوان با تأمین نیازهای معنوی دانشجویان و ارتقاء سلامت معنوی آنان نسبت به بهبود کیفیت زندگی آنان اقدام کرد.
مریم محمدی، نعیمه اکبری ترکستانی، فاطمه مهرابی رزوه،
دوره 27، شماره 2 - ( 3-1403 )
چکیده
مقدمه: مشکلات جنسی در بین زنان، شیوع بالایی دارد و جوانب مختلف زندگی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد. مشاوره در مراحل اولیه میتواند بسیاری از مشکلات آنها را برطرف نماید. لذا هدف از این مطالعه، بررسی تأثیر مشاوره گروهی مبتنی بر واقعیت درمانی بر عملکرد جنسی زنان بود.
روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه کارآزمایی بالینی با گروه شاهد است که در شهر اراک در سال 1395 انجام گرفت. تعداد 40 خانم از مراجعهکنندگان به پنج مرکز بهداشتی درمانی با توجه به معیارهای ورود و خروج انتخاب و پس از تکمیل رضایتنامه کتبی به طور تصادفی به دو گروه آزمون و شاهد تقسیم شدند. گروه آزمون، جلسات مشاوره واقعیت درمانی (8 جلسه 90 دقیقهای، 2 بار در هفته) را دریافت کردند و در گروه شاهد هیچ مداخلهای صورت نگرفت. دادهها توسط فرم مشخصات فردی و پرسشنامه شاخص عملکرد جنسی زنان (Female Sexual Function Index) FSFI گردآوری شد که پیش از مداخله و 4 هفته پس از مداخله توسط شرکتکنندگان تکمیل گردید.
یافتهها: میانگین نمرات عملکرد جنسی گروه مداخله قبل از مشاوره به ترتیب 2/21 ± 28/63 و گروه شاهد 2/58 ± 27/14 بود و بین آنها اختلاف معنیداری وجود نداشت. اما یک ماه بعد از مشاوره واقعیت درمانی، میانگین عملکرد جنسی در گروه مداخله 2/92 ± 30/29 و گروه شاهد 2/58 ± 27/64 به دست آمد که نشاندهنده اختلاف معنیدار بین دو گروه بود (05/0 > P).
نتیجه گیری: طبق نتایج به دست آمده، مشاوره واقعیت درمانی بر بهبود عملکرد جنسی زنان مؤثر بوده است. لذا استفاده از این روش در مراکز مراقبتهای بهداشتی پیشنهاد میگردد.
ثریا سهیلی، راضیه پیغمبردوست،
دوره 27، شماره 2 - ( 3-1403 )
چکیده
مقدمه: دوره نفاس، یک زمان بالقوه خطرناکی برای افسردگی پس از زایمان است. از جمله ابزارهای کاهش دهنده افسردگی پس از زایمان، حمایتهای پس از زایمان میباشد. این مطالعه با هدف تعیین تأثیر حمایتهای پس از زایمان بر افسردگی زنان در دوره نفاس انجام شده است.
روش کار: این پژوهش، مطالعهای نیمه تجربی از نوع تصادفی دو گروهی است که در بیمارستان رازی شهرستان مرند انجام گرفت. تعداد 260 زن واجد شرایط پس از زایمان طبیعی به صورت تصادفی در دو گروه تجربه و کنترل قرار گرفتند، گروه مداخله (130 نفر) علاوه بر مراقبتهای روتین دوره نفاس، هفته اول دو بار، هفته دوم تا ششم یکبار در هفته مشاوره تلفنی به مدت 20 دقیقه دریافت نمودند. گروه کنترل (130 نفر) فقط مراقبتهای روتین نفاس را دریافت میکردند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل برگه ثبت اطلاعات دموگرافیک، فرم ثبت مشکلات دوره نفاس و مقیاس غربالگری افسردگی پس از زایمان (Edinburgh postnatal depression scale) EPDS بود که روز چهل و دوم توسط پرسشگر آموزش دیده و از طریق مصاحبه حضوری تکمیل گردید. در نهایت دادهها با آزمونهای آماری
Chi-Square، Fisher's exact test، Independent sample T-test مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: بر اساس یافتههای این پژوهش، میانگین افسردگی در شش هفته پس از زایمان در گروه مداخله (15/80 ± 5/12) و در گروه کنترل (5/90 ± 18/43) بود. بین میانگین افسردگی بر اساس مقیاس EPDS در دو گروه مداخله و کنترل، اختلاف آماری معنیداری (0/0001 > P) مشاهده گردید.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج این پژوهش به نظر میرسد پیگیری پس از زایمان توسط ماما بتواند بر کاهش افسردگی بعد از زایمان زنان در دوره نفاس مؤثر باشد. انجام مطالعات بیشتر در این زمینه میتواند کمککننده باشد.
سیده میدیا خسروی، مرتضی عزیزی، شهاب الدین عبداللهی، هاجر آقایی،
دوره 27، شماره 2 - ( 3-1403 )
چکیده
مقدمه: افسردگی پس از زایمان، نوعی اختلال خلقی است که میتواند زنان بارداری که زایمان کردهاند را تحت تأثیر قرار دهد و خود نیز از عوامل گوناگونی اثر پذیرد، لذا پژوهش حاضر با هدف پیشبینی افسردگی پس از زایمان بر اساس رضایت زناشویی، رضایت بدنی و باورهای ناکارآمد در زنان شهرستان بوکان انجام پذیرفت.
روش کار: مطالعه حاضر توصیفی- همبستگی است. جامعه شامل کلیه زنان با بارداری ماه آخر در نیمه اول سال 1402 شهرستان بوکان به تعداد 2980 بود که مطابق با جدول مورگان و با رضایت کتبی آگاهانه، 340 زن باردار مراجعهکننده به بیمارستان شهید قلیپور بوکان به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شده و به پرسشنامههای افسردگی بک-2 (Beck Depression Inventory) BDI، افسردگی پس از زایمان ادینبرگ (Edinburgh Postpartum Depression Scale) EPDS، رضایت زناشویی Enrich، رضایت از تصویر بدنی (Body image satisfaction) و باورهای ناکارآمد وایزمن و بک (Weisman and Beck's) پاسخ دادند.
یافتهها: رضایت زناشویی، رضایت بدنی و باورهای ناکارآمد در سطح 0/01P < به صورت معنیدار توانایی پیشبینی افسردگی پس از زایمان را دارند، این اثر در رضایت زناشویی و رضایت بدنی به صورت معکوس بوده و در باورهای ناکارآمد مثبت میباشد. همچنین رضایت زناشویی با اندازه اثر 0/324، رضایت بدنی با اندازه اثر 0/497 و باورهای ناکارآمد با اندازه اثر 0/652، متغیر افسردگی پس از زایمان را تبیین میکند. همچنین میزان شیوع افسردگی پس از زایمان در میان زنان شهرستان بوکان مقدار 30/6 درصد می باشد که از متوسط مقالات ثبت شده در این زمینه بالاتر بود.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش، رضایت زناشویی و رضایت بدنی به صورت معکوس و باورهای ناکارآمد به صورت مستقیم و مثبت، ابتلا به افسردگی پس از زایمان را در زنان باردار پیشبینی میکنند.