94 نتیجه برای سن
ملک سلیمانی مهرنجانی، سید محمد شریعت زاده، پریسا مالکی، منیره محمودی،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1386 )
چکیده
مقدمه: سدیم آرسنیت یک آلاینده زیست محیطی است که به دلیل کاربرد آن در صنایع شیمیایی مقدار آن در شهرهای صنعتی بیش از سایر مناطق است. این ترکیب از طریق مواد غذایی، هوا، آب آشامیدنی و خاک وارد بدن میشود و دارای اثر هیستوپاتولوژیک بر روی اندامهای مختلف بدن از جمله کلیه میباشد. هدف از انجام این پژوهش مطالعه کمّی اثر هیستوپاتولوژیک سدیم ارسنیت بر ساختمان کلیه رت میباشد. روش کار: برای انجام این پژوهش که از نوع تجربی میباشد، 12 سر رت نر نژاد ویستار با میانگین وزنی 20±200 گرم انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تیمار با سدیم آرسنیت به طریق دهانی 8 میلی گرم در کیلوگرم در روز و گروه کنترل (فقط با آب )تقسیم شدند. دو ماه بعد از تیمار، ابتدا رتها وزن و سپس با اتر بیهوش و پس از تشریح، کلیه چپ آنها بیرون آورده شد. سپس تمیز و وزن گردید و در محلول فرمالین10 درصد فیکس شد. پس از تهیه برشهای 1 میلی متری، مراحل پاساژ بافتی انجام شد و آنگاه برشهای 5 میکرومتری تهیه وبا روش هماتوکسیلین – ائورین (H&E) رنگ آمیزی صورت گرفت. برشهای آماده شده با روش استریولوژی مورد مطالعه و ارزیابی قرار گرفت. دادههای به دست آمده با آزمون تی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و تفاوت میانگینها در سطح 05/0p< معنیدار در نظر گرفته شد. نتایج: حجم کل کلیه و حجم کورتکس (001/0p<) و مدولا (003/0p<) در گروه تیمار نسبت به گروه کنترل کاهش معنیدار نشان داد. حجم توبول (001/0p<) وحجم بافت بینابینی (003/0p<) نیز در گروه تیمار کاهش معنیدار داشت. حجم گلومرولوس در گروه تیمار کاهش معنیدار نشان داد(001/0p<). حجم کپسول بومن نیز در گروه تیمار کاهش معنیدار نشان داد(03/0p<)، در حالی که تفاوت معنیداری در حجم جدار کپسول بومن، فضای مویرگی و تافت گلومرول مشاهده نشد. در این مطالعه وزن کلیه در گروه تیمار نیز نسبت به گروه کنترل دارای کاهش معنیدار بود (002/0p<) و وزن رت نیز در گروه تیمار نسبت به گروه کنترل دارای تفاوت معنیدار بود (01/0p<). نتیجه گیری: نتایج نشان داد که آشامیدن آب آلوده به سدیم ارسنیت موجب تغییرات هیستوپاتولوژیک در کلیه و وزن رت میشود. برای تعیین میزان اثر این تغییرات هیستوپاتولوژیک بر عمل کلیه باید مطالعات بیشتری صورت پذیرد.
ناصر شرف الدین زاده، رضا باورصاد شهریپور،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1386 )
چکیده
مقدمه: سندرم اسندون(Sneddon)، ترکیبی از ضایعات پوستی لویدورتیکولاریس همراه با حوادث حاد عروق مغزی میباشد. سندرم مذکور ارگانهای متعدد از جمله کلیه و قلب به همراه پوست و مغز را درگیر میکند. برخی بیماران با دریافت آسپرین و دی پریدامول پروگنوز خوبی داشتهاند. در این مقاله یک مورد از سندرم مذکور گزارش میشود. مورد: بیمار خانم 40 ساله میباشد که با سابقه 8 نوبت مرگ داخل رحمی، اکنون با علائم ضعف نیمه چپ بدن و دیزآرتری و فلج مرکزی عصب 7 به همراه ضایعات پوستی با نمای لویدورتیکولاریس به بخش نرولوژی معرفی گردید. تمامی آزمایشات خونی و سرولوژی و میکروبیولوژی ایشان منفی بوده است. پس از انجام نمونهگیری از ضایعات پوستی اندام بیمار ونیز رد نمودن علل ثانویه احتمالی، بیمار مذکور با تشخیص سندرم (اسندون فرم اولیه) تحت درمان آنتی پلاکت قرار گرفت. نتیجهگیری: علیرغم نادر بودن سندرم مذکور به نظر میرسد با در نظر گرفتن احتمال بروز این سندرم، به خصوص در بیماران جوان مبتلا به علائم درگیری عروق مغزی و ضایعات پوستی همزمان، میتوان با شروع سریع درمان مناسب از گسترش سندرم مذکور به سایر ارگانها جلوگیری نمود.
سید محمد علی شریعت زاده، احمد همتا، ملک سلیمانی، زهرا رسولی،
دوره 12، شماره 2 - ( 7-1388 )
چکیده
مقدمه: سرطان پوست یکی از مهمترین و شایعترین سرطانهای رایج در جهان است. این بیماری رتبه اول در بین مردان و رتبه دوم در بین زنان را به خود اختصاص داده است. این مطالعه با هدف تعیین تغییرات کروموزومی ایجاد شده در بروز سرطان پوست القایی در موش های صحرایی صورت گرفت.
روش کار:در این پژوهش بنیادی، 20 موش صحرایی نژاد اسپراگودالی به طور تصادفی به دو گروه مساوی آزمایش و کنترل تقسیم شدند. در گروه آزمایش با استفاده از تزریق زیر جلدی 5/2 میلی گرم ماده کاسینوژنیک 7و12 دی متیل بنزآلفاآنتراسن ایجاد سرطان پوست شد. تومورهای ایجاد شده در گروههای مورد آزمایش به محیط کشت منتقل و کروموزومهای متافازی تهیه گردید. سپس رنگ آمیزی باندینگ انجام گرفت و ژنهای مستقر در آنها شناسائی گردید. همچنین از روش مقایسه ژنومیک جهت تعمیم نقش احتمالی آنها به انسان استفاده شد. روشهای هسیتوپاتولوژی و ایمنوهیستوشیمی برای شناسائی و تعیین مراحل توموری به کار گرفته شد.
نتایج: بیشترین و مشترک ترین تغییرات کروموزومی در بین مجموعههای کروموزومی مطالعه شده به ثبت رسید چنانچه افزایش عددی در کروموزومهای شماره 1، 15و 17 و کاهش عددی در کروموزومهای شماره 1، 7، 10 و 15 مشاهده شد. علاوه بر این، تغییرات ساختاری از جمله حذف در کروموزومهای شماره 1، 4،8 ، 9 ، 10، 15 و 17 و اضافه شدگی در کروموزوم 15 مشاهده گردید.
نتیجه گیری: پیشبینی میگردد ژنهای CST6، PRKCDBP، PTCH1، DKK3،BRMS1، CDKN1C، CD81، DMP1، CDKN2B ، EEF1A1 ، HRAS، CASP2 و KLF4 در بروز سرطان پوست دخالت دارند.
محسن اخوان سپهی، مصطفی شریفیان، احمد شجری، اکرم حیدری،
دوره 12، شماره 3 - ( 8-1388 )
چکیده
مقدمه: شیوع سنگهای کلیه و مجاری ادراری در کودکان رو به فزونی است و ممکن است علائم و نشانههای مشخصی غیر از هماچوری نداشته باشد. این مطالعه با هدف بررسی تظاهرات بالینی و علل سنگهای کلیه و مجاری ادراری در کودکان زیر 14 سال انجام شد. روش کار: این مطالعه به روش توصیفی و گزارش سری روی 100 بیمار مراجعه کننده به بیمارستان کودکان فاطمی سهامیه قم در سال 87-86 انجام شد. سن، جنس و سابقه خانوادگی بیماران، تظاهرات بالینی (تب و لرز، سوزش و بیقراری در حین ادرار کردن ، تغییر رنگ ادرار و درد) و تست های آزمایشگاهی (سدیم، پتاسیم، کلسیم، فسفر، اوره، کراتینین، آلبومین و آلکالین فسفاتاز سرم، اندازهگیری گازهای شریانی، سدیمان ادرار، کشت ادرار، سدیم، پتاسیم، کلسیم، فسفر، کراتینین، اگزالات و سیترات در ادرار 24 ساعته و سیستین در نمونه تصادفی ادرار) بررسی شد. برای کنترل کفایت جمعآوری ادرار از فرمول اصلاح کراتینین استفاده شد. نتایج: هایپوسیتراتوری در 8/56 درصد، هایپرکلسیوری در 4/29 درصد، هایپر یوریکوزوری در 3/26 درصد، هایپراگزالوری در 7/14 درصد، فسفاتوری 4/8 درصد و سیستینوری در 3/6 درصد یافت شد. 54 درصد بیماران نیز دچار عفونت ادراری بودند. درد در 7/27 درصد، تب در 3/33 درصد، بی قراری و سوزش در حین ادرار کردن در 2/62 درصد و هماچوری در 7/77 درصد وجود داشت. سابقه خانوادگی سنگهای ادراری در 23 درصد مبتلایـان گزارش شد. نتیجه گیری: شایعترین علائم بالینی سنگهای کلیه و مجاری ادراری به ترتیب عبارتند از هماچوری، بیقراری و سوزش حین ادرار کردن، تب و درد. شایعترین علت تشکیل سنگ به ترتیب هایپوسیتراتوری، هایپرکلسیوری، هایپریوریکوزوری، هایپراگزالوری، فسفاتوری و سیستینوری میباشد.
فیروزه غلامپور، سید مصطفی شید موسوی، سید محمد اوجی، سهراب حاجی زاده،
دوره 12، شماره 4 - ( 12-1388 )
چکیده
مقدمه: آسیب حاد کلیوی القاء شده توسط ایسکمی/خونرسانی مجدد باعث ایجاد اختلالات در عملکرد دفعی نفرونها میشود. این آسیب بیان نیتریک اکساید سنتاز قابل القاء در بافت کلیه را افزایش میدهد. مهار بیان و فعالیت این فاکتور میتواند آسیب کلیوی ناشی از ایسکمی/خونرسانی مجدد را بهبود بخشد. هدف از این مطالعه بررسی نقش نیتریک اکساید سنتتاز قابل القاء در پیشرفت اختلالات عملکردی کلیه طی دوره خونرسانی مجدد پس از ایسکمی بود. روش کار: در این پژوهش تجربی عملکرد همودینامیک و دفعی کلیه در 30 رت نر اسپراگ-داولی بررسی شد. یک دوره کلیرانس 30 دقیقهای صورت پذیرفت. متعاقب 30 دقیقه کلمپ کردن هر دو شریان کلیوی، چهار دوره کلیرانس 30 دقیقهای متوالی طی خونرسانی مجدد انجام شدند در حالی که حیوانات سالین یا ممانعت کننده انتخابی نیتریک اکساید سنتتاز قابل القاء ( ال- نیل) وریدی به میزان 3 میلیگرم بر کیلوگرم دریافت میکردند. در نمونههای پلاسما و ادرار، غلظت کراتینین و سدیم اندازهگیری شد. نتایج: ایسکمی کلیوی به مدت 30 دقیقه میزان فیلتراسیون گلومرولی و اسمولالیته ادرار را طی خونرسانی مجدد کاهش داد اما میزان جریان ادرار و دفع سدیم افزایش یافت. ال - نیل قبل از ایسکمی، میزان فیلتراسیون گلومرولی و اسمولالیته ادرار را تغییر نداد اما طی خونرسانی مجدد آنها را بهبود بخشید و موجب افزایش میزان جریان ادرار شد. همچنین افزایش دفع سدیم ناشی از ایسکمی را کاهش داد. نتیجه گیری: آنزیم نیتریک اکساید سنتتاز قابل القاء در برقراری و پیشبرد اختلالات در عملکردهای همودینامیک و دفعی کلیه در ساعات اولیه بعد از ایسکمی نقش مهمی دارد.
رحمت اله جدیدی، مسعود فاضلی، زهره عنبری،
دوره 12، شماره 4 - ( 11-1388 )
چکیده
چکیده مقدمه: ضرورت بازنگری مستمر در برنامههای آموزش مداوم و روزآمد کردن اطلاعات پزشکان متناسب با نیازهای جامعه ضروری است. پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان تطبیق محتوای برنامه آموزشی مدون گروه رادیولوژی با نیازهای آموزشی مشمولین آموزش مداوم انجام شد. روش کار: در این پژوهش مقطعی در سال 1387 دیدگاههای40 نفر از پزشکان مشمول قانون آموزش مداوم که برای شرکت در برنامه مدون ثبت نام کرده بودند از طریق پرسشنامهای بامقیاس لیکرت دربیش از30 عنوان آموزشی جمعآوری گردید. قبل از اجرا برنامه آموزشی اولویتهای آموزشی نیازسنجی و بعد ازاجرا میزان پوشش وتطابق نیازها با محتوای برنامه ارائه شده بررسی شد. نتایج: بیشترین نیاز آموزشی اندیکاسیون درخواست عکس قفسه سینه با میانگین 21/4 وکمترین نیاز ام.آر.آی مچ دست با میانگین 42/2 اعلام شد. پس از اجرای برنامه، بیشترین تطابق نیاز با محتوای آموزشی «اندیکاسیون درخواست ماموگرافی» (با میانگین17/4) و کمترین تطابق ام.آر.آی شانه و مچ دست با میانگین76/2 به دست آمد. هرچند همبستگی کلی بین نیاز و پوشش محتوای ارائه شده در هر دو قسمت اندیکاسیون درخواست و تفسیرگرافیها وجود داشت ولی براساس اولویت نیازها نبود. ارتباط معنیداری بین سن پزشکان بانیازهای آموزشی وجود داشت(001/0p<). ولی در مورد جنس و سابقه خدمت این ارتباط معنیدار نبود. نتیجه گیری: عدم پوشش کامل نیازها متناسب با اولویتهای آموزشی اعلام شده از سوی مشمولان، توجه و تاکید بیشتر دبیران علمی و سخنرانان را برتامین نیازها درقالب اهداف ویژه آموزشی طلب میکند تا اثر بخشی آموزشهای مداوم افزایش یابد.
علی سیروس، داوود گودرزی، ویدا جهانگیری،
دوره 13، شماره 1 - ( 2-1389 )
چکیده
چکیده زمینه و هدف: سنگهای ادراری از علل ایجادکننده رنال کولیک میباشند. بروز این بیماری سالانه 2-1 نفر در هر هزار نفر است. به علت درد شدید، عوارض درمانهای رایج و عدم تسکین کافی درد، یافتن روشهای درمانی کارآمدتر در این رابطه همیشه مدنظر بوده است. عرق خارشتر از داروهای سنتی است که جهت دفع سنگهای ادراری به طور گسترده مصرف میشود. با توجه به دسترسی ساده و عدم گزارش عارضه، برآن شدیم تا به بررسی اثر آن بر دفع سنگهای حالب بپردازیم. مواد و روش ها: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی یک سو کور با کنترل تصادفی بوده است که در طی آن تعداد 100 بیمار مراجعه کننده به علت رنال کولیک به بیمارستان ولی عصر (عج) اراک یاکلینیک سرپایی انتخاب و در دو گروه شاهد و مورد قرار گرفتند. به گروه شاهد قرص تیازید، کپسول تامسولوسین و مسکن و به گروه مورد، علاوه بر آنها، عرق خارشتر داده شد. بیماران حداکثر 4 هفته پیگیری شده، میزان و سرعت دفع سنگ در این گروهها مقایسه شد. یافتهها: میانگین اندازه سنگ در گروه شاهد 66/4 میلیمتر و در گروه مورد 32/4 میلیمتر بود (128/0=p). مکان سنگ در هر دو گروه بیشتر در حالب تحتانی بوده است(551/0=p). 40 درصد در گروه شاهد و 66 درصد در گروه مورد دفع سنگ پیدا کردند(009/0=p). میانگین زمان دفع سنگ در گروه شاهد 11 روز و در گروه مورد 9 روز بود( 291/0= p). نتیجه گیری: عرق خارشتر تاثیر معنیداری در میزان دفع سنگ داشت و ممکن است سرعت دفع سنگهای ادراری را نیز افزایش دهد.
محمد حیدرزاده، ابولفضل صفرعلیزاده، رضا شبانلوئی،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: در بین روشهای حمایت تنفسی، فشار مثبت هوایی از طریق بینی و تهویه مکانیکی به دلیل تاثیر در کاهش عوارض سندرم دیسترس تنفسی شناخته شدهتر میباشند. به علاوه تجویز زود هنگام این فشار و سورفاکتانت در کاهش نیاز به تهویه مکانیکی و عوارض آن موثر است. مطالعه با هدف مقایسه فشار مثبت هوایی و تهویه مکانیکی در نوزادان نارس دچار سندرم دیسترس تنفسی طراحی گردیده است. مواد و روشها: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 60 نوزاد نارس (کمتر از32 هفته) بررسی شدند. نوزادان پس از دریافت یک دوز سورفاکتانت داخل تراشه (4سی سی بر کیلوگرم وزن بدن)، به طور تصادفی به ترتیب در دو گروه مورد و شاهد قرار گرفتند و حمایت تنفسی با استفاده از فشار مثبت هوایی یا تهویه مکانیکی برقرار شد. یافتهها: نوزادان دوگروه از نظر سن حاملگی و وزن تولد اختلاف معنیدار نداشتند. متوسط مدت زمان تهویه مکانیکی در گروه مورد به طور معنیداری کمتر بود(001/0=p). در روز سوم، تعداد نوزادان وابسته به ونتیلاتور در گروه شاهد بیشتر بود (7/26 درصد در برابر 3/83 درصد). از نظر تعداد دوزهای ثانویه سورفاکتانت، میزان مرگ و تعداد بیماران دچار عوارض کوتاه مدت طی بستری بیمارستانی تفاوت معنیداری بین دو گروه وجود نداشت. نتیجهگیری: در تعداد قابل توجهی از نوزادان نارس دچار سندرم دیسترس تنفسی میتوان پس از دریافت سورفاکتانت، لوله تراشه را خارج نموده و تحت درمان با فشار مثبت هوایی از طریق بینی قرار داد. این امر روشی بالقوه مفید جهت حمایت تنفسی با میزان مرگ و میر و عوارض کم در نوزادان بسیار نارس میباشد.
علی فانی، محسن قاصدی، فاطمه اسماعیلیون، بهروز علیزاده،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: سندرم روده تحریکپذیر شایعترین بیماری گوارشی است که با دردهای مزمن شکمی و تغییرات اجابت مزاج مشخص میشود. زردچوبه یکی از درمانهای طب سنتی است که در درمان بیماریهای گوارشی مورد توجه قرار گرفته است در این مطالعه اثرات زردچوبه بر سندرم روده تحریکپذیر بررسی شده است. مواد و روش ها: در طی یک مطالعه بالینی تصادفی دو سوکور، 140 بیمارمبتلا به سندرم روده تحریکپذیر پس از اعمال معیارهای ورود و خروج با نظر و تشخیص متخصص داخلی بدون توجه به سن و جنس وارد مطالعه شدند. بیماران به صورت تصادفی به دو گروه مورد (زردچوبه) 69 نفر و شاهد (دارونما) 71 نفر تقسیم شدند و در قبل 2 و 4 هفته بعد از شروع درمان فرمهای تغییر علایم بالینی در بیماران بر اساس روش مقیاس امتیاز بصری برای تبدیل معیارهای ذهنی به عینی تکمیل گردید و سپس اطلاعات با استفاده از آمار توصیفی و آزمون تی مورد تجزیه تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: استفاده از زردچوبه و دارونما قبل، 2 و 4 هفته بعد از درمان باعث بهبود علای بالینی بیماران به جزء استفراغ شده بود (001/0=p) در حالی که بین میزان تاثیر زردچوبه و دراونما در بهبود علایم بالینی بیماران در هر دو گروه مورد و شاهد تفاوتی مشاهده نشد(05/0
احمد نگهی، هادی سرافراز، علیرضا شهاب جهانلو، حمیدرضا سامی مقام،
دوره 14، شماره 2 - ( 3-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: از عوارض مهم فیستولهای شریانی - وریدی در بیماران همودیالیز، نروپاتی ایسکمی عصب مدیان در مچ دست میباشد. این مطالعه با هدف تاثیر محل فیستول شریانی وریدی در بروز سندرم تونل کارپ انجام گرفت.
مواد و روشها: این مطالعه مقطعی بر روی 37 بیمار همودیالیزی بیمارستان شهید محمدی بندرعباس در سال 86-87 انجام گرفت. کلیه بیماران دارای یک فیستول دیستال یا پروگزیمال فقط در یک دست بودند. از روش سرعت هدایت عصبی و زمان تاخیری دیستال حسی وحرکتی عصب مدیان، جهت تشخیص سندرم تونل کارپ استفاده گردید. اندام فاقد فیستول به عنوان شاهد در مقابل اندام دارای فیستول قرار گرفت. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های تی مستقل و همبستگی پیرسون انجام شد.
یافتهها: 17 نفر از بیماران دارای فیستول پروگزیمال و مابقی فیستول دیستال داشتند. طول عمر فیستول 15 نفر بیشتر از یک سال و 22 نفر کمتر از یک سال مشخص شد. 25 مچ دست در اندام فیستول دار ( 17 مچ حرکتی، 8 مچ حسی) و 27 مچ در اندام فاقد فیستول (19 مورد حرکتی و 8 مورد حسی) به سندرم تونل کارپ مبتلا بودند. تفاوت معنیداری مابین زمان تاخیری دیستال حسی عصب مدیان در اندام فیستولدار با اندام فاقد فیستول مشاهده شد. بین سایر متغیرهای مورد بررسی تفاوت معنیداری مشاهده نشد. همچنین ارتباط معنیداری مابین طول عمر فیستول و ایجاد سندرم تونل کارپ به دست آمد.
نتیجه گیری: بروز سندرم تونل کارپ در هر دو اندام فیستولدار و بدون فیستول یکسان است و تفاوتی از لحاظ محل فیستول و تاثیر آن در ایجاد نورپاتی ایسکیمیک عصب مدیان وجود ندارد.
هوشنگ نجفی، سعید چنگیزی آشتیانی، سعید خامنه،
دوره 14، شماره 3 - ( 5-1390 )
چکیده
چکیده
بارورسپتورها در شریان های کاروتیدی و آئورتی قرار گرفته اند و نقش اساسی در کنترل سیستم قلبی-عروقی بازی می کنند. هدف این مقاله مرور اثرات تحریک بارورسپتورها بر تعداد ضربان قلب در حالت استراحت و ضمن ورزش، میزان جریان خون مغز در افراد جوان و میان سال، و پدیده تاکیکاردی پس از رفع تحریک واگ می باشد..شواهد کافی در دست است که نشان می دهند بارورفلکس شریانی در طول ورزش نیز به وسیله باز تنظیمی فعال باقی می ماند و میزان باز تنظیمی نیز رابطه مستقیم با شدت ورزش دارد. این تنظیمات ممکن است از طریق مسیرهای آوران حسی-پیکری از نواحی محیطی بدن، مسیرهای منشاء گرفته از دستورات مرکزی و یا مسیرهای وازوپرسینی و اکسی توسینی صورت پذیرد که تمام این مسیرها به هسته منزوی ختم می گردند. خود تنظیمی جریان خون مغز فرایندی است که توسط آن میزان جریان خون مغزی، بر خلاف نوسانات فشار پرفیوژن کننده مغز، در حد ثابتی حفظ می گردد. این مکانیسم در افراد مسن نیز، علیرغم تغییرات حساسیت بارورسپتورها، همانند افراد جوان سبب تثبیت میزان جریان خون مغز در یک دامنه خاص می گردد، گر چه با افزایش سن میزان مطلق جریان خون مغز در هر دو جنس کاهش می یابد. همچنین، نشان داده شده که پس از خاتمه تحریک بارورسپتورهای کاروتیدی تعداد ضربان قلب افزایش می یابد که به تاکیکاردی پس از رفع تحریک واگ موسوم است و بنظر می رسد که دو جزء آدرنرژیک و غیر آدرنرژیک در آن درگیر باشند.
محمود رضا باغی نیا، داوود گودرزی،
دوره 14، شماره 5 - ( 9-1390 )
چکیده
مقدمه: سلول ترانزیشنال شایع ترین تومور مثانه میباشد که با درمانهای جراحی و ایمنوتراپی BCG و شیمی درمانی و رادیوتراپی قابل درمان است. در این مطالعه به بروز سرطان سلول سنگفرشی در پیشابراه یک بیمار با سابقه سرطان سلول ترانزیشنال درمان شده با TUR-T و BCG می پردازیم.
مورد: بیمار یک مرد 68 ساله با خون واضح در ادرار، وجود kissing در لوب های جانبی مجرای پروستاتیک و یک توده 3×2 میلی متر پدانکوله در اطراف مجرای ورودی حالب راست به مثانه در سیستوسکوپی بود که تحت درمان TUR-T و BCG قرار گرفته و با تشخیص پاتولوژیک سرطان سلول ترانزیشنال هر سه ماه یک بار بوسیله سیستوسکوپی پیگیری شد. در پیگیریها 9 ماه بعد توده های متعدد پدانکوله در قسمت penile urethra مشاهده شد که در بررسی پاتولوژیک SCC گزارش شد.
نتیجه گیری: با توجه به این که شایعترین محل گرفتاری مجرا ممبرانویورترا میباشد و سرطان سلول ترانزیشنال شایع ترین تومور این ناحیه است، بروز تومور سرطان سلول سنگفرشی در penile urethra غیر قابل انتظار بوده و میتواند ناشی از تحریک مزمن این ناحیه در طی درمان و پیگیری باشد.
سعید حاجی هاشمی، والری کولینز، گوردون کوپر، استنلی وایت،
دوره 14، شماره 6 - ( 11-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: سندرم بارتر از اختلالات توبولی کلیه است که سبب کاهش باز جذب سدیم و کلر در قسمت ضخیم بازوی بالا رونده لوله هنله و سبب دفع سدیم و کلر میشود. سندرم بارتر نوع 2 با موتاسیونهای ژن KCNJ1 ایجاد میشود که کانالهای پتاسمی حساس به آدنوزین تری فسفات تصحیح کننده به سمت داخلKir1.1 (ROMK) را کد میکند. در این پژوهش اثرات موتاسیون جایگاه 338 بر روی کانال پتاسیمی ROMK2 بررسی گردیده است.
مواد و روشها: در این مطالعه آزمایشگاهی، با موتاسیونزای مستقیم اسید آمینه ترئونین جایگزین اسید آمینه متیونین گردید (موتاسیون M338T). کانالهای پتاسیمی ROMK2 نوع طبیعی و نوع موتاسیون یافته M338T درون اووسیتهای زاینوپوس لویس و به صورت موقتی در سلولهای کشت داده شده MDCK بیان گردیدند. با تکنیک ثابت نگه داشتن ولتاژ با استفاده از دو الکترود، جریانهای یونی مربوط به کانالهای پتاسیمی ROMK2 و موتاسیون یافته در اووسیتها اندازهگیری گردید. با تکنیک میکروسکوپی کونفو کال توزیع کانالهای پتاسیمی ROMK مارک شده با EGFP (برچسبدار) در غشاهای سلولهای MDCK بررسی گردید.
یافتهها: کانالهای پتاسیمی ROMK2 نوع طبیعی و نوع موتاسیون یافته M338T درون اووسیتها عملکردی یکسان داشتند. توزیع کانالهای پتاسیمی ROMK2 طبیعی و موتاسیون یافته M338Tدر غشای سلولهای MDCK فاقد قطبیت و سلولهای دارای قطبیت تفاوت داشت.
نتیجه گیری: موتاسیون جایگاه M338T باعث تغییر در تداخلات قسمت کربوکسیل کانالهای پتاسیمیROMK2 میگردد. هدف گذاری اشتباهی در in vivo، نیروی پیش برنده ترشح پتاسیم و باز جذب سدیم و کلر در این قسمت نفرون را کاهش میدهد.
حمید ابطحی، علی هاتف سلمانیان، سیما رافتی، قاسم مسیبی، علیرضا آموزنده،
دوره 14، شماره 7 - ( 12-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: بروسلا باکتریهای گرم منفی داخل سلولی میباشند. با توجه به معضلات بهداشتی، اقتصادی و اجتماعی بروسلوز، کنترل این بیماری از اهمیت خاصی برخوردار است. واکسیناسیون رایج شامل استفاده از سویههای زنده و ضعیف شده این باکتریها است. در این تحقیق سعی بر آن است تا ایمنی زایی ژن 39P بروسلا آبورتوس در موش بالب سی بررسی شود.
مواد و روشها: این مطالعه یک بررسی تجربی می باشد که ابتدا با استفاده از PCR ژن 39P تکثیرگردید و سپس در ناقل یوکاریوتیکی 3pcDNA کلون شد. پلاسمید به دست آمده در سه مرحله به موشهای بالب سی به صورت عضلانی تزریق گردید. پس از آخرین واکسیناسیون آزمونهای ایمنولوژیک از جمله پاسخ تکثیری لنفوسیتی، سنجش انترفرون گاما وانترلوکین 5 و تعیین عیار a2IgG و 1IgG انجام شد.
یافتهها: میزان ضریب تحریکی در پاسخ تکثیری لنفوسیتی برابر 6/3، انتر فرون گاما اندازهگیری شده برابر 3 نانوگرم بر میلی لیتر و انتر لوکین 5 به مقدار ناچیزی بود. تیتر a2IgG برابر 640/1 و تیتر IgG1 40/1 به دست آمد.
نتیجه گیری: نتایج مربوط به آزمونهای ایمنولوژیک نشان دهنده تحریک مناسب سیستم ایمنی موش پس از تزریق پلاسمید حاوی ژن 39P است. تحریک سیستم ایمنی از نوع 1Th بوده که تعداد باکتریهای طحال را نیز کاهش داده است. بنابراین پروتیین 39P نقش ایمنی زایی نسبتاً خوبی را دارد. استفاده از روش DNA Vaccine در تحریک ایمنی سلولی علیه این باکتری قابل توجه است.
سید محمد علی شریعت زاده، ملک سلیمانی مهرنجانی، احمد همتا، مریم قندی زاده،
دوره 15، شماره 2 - ( 3-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: سدیم آرسنیت بر روی سیستم تولید مثلی اثرات سوء داشته و ویتامین E آنتی آکسیدانی قوی و فاکتور مهم تولید مثلی است. هدف از این مطالعه بررسی اثر ویتامینE برساختمان و تعداد فولیکولهای تخمدان در طی تکامل آن در رتهای تیمار شده با سدیم آرسنیت بود. مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، رتهای باردار نژاد ویستار به 4 گروه 6 تایی کنترل، ویتامینE ، سدیم آرسنیت و سدیم آرسنیت+ویتامین Eتقسیم شدند. تیمار مادران با گاواژ از روز هفتم حاملگی تا پایان دوره شیرخوارگی انجام سپس تا 120 روزگی بر روی نوزادان ادامه یافت. در پایان، تخمدان چپ خارج، فیکس و تعداد انواع فولیکولهای تخمدان، فولیکولهای آترزی، ضخامت منطقه شفاف، حجم اووسیت و هسته آن در انواع فولیکولها در برش بافتی تخمین زده شد. در پایان دادهها با نرم افزار SPSS و آزمون آنالیز واریانس یکطرفه تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها: سدیم آرسنیت باعث کاهش(05/0p<) تعداد کل فولیکولهای، بدوی، ثانویه، آنترال و گراآف و افزایش (05/0p<) فولیکولهای آترزی و کاهش (05/0p<) ضخامت منطقه شفاف در فولیکولهای ثانویه و آنترال و همچنین کاهش (05/0p<) میانگین حجم اووسیت در انواع فولیکولهای بدوی و اولیه و میانگین حجم هسته اووسیت در انواع فولیکولهای اولیه، ثانویه، آنترال و گراآف در گروه سدیم آرسنیت نسبت به سایر گروهها شد. ویتامین E در گروه سدیم آرسنیت+ویتامین E موجب افزایش (05/0p<) تعداد انواع فولیکولها و ضخامت منطقه شفاف و همچنین کاهش تعداد فولیکولهای اترتیک و افزایش حجم اووسیت و هسته آن در حد گروه کنترل شد. نتیجه گیری: میتوان ویتامین E را به عنوان یک مکمل در جبران اثرات سوء ناشی از سدیم آرسنیت استفاده کرد.
محمد شایسته پور، محمد کاظم شاه کرمی، عباس شفیعی، محمد تقویان، راضیه کمالی جمیل، فاطمه اثنی عشری، اشرف محمدی، رضا شهبازی،
دوره 15، شماره 4 - ( 6-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به حساسیت ویروس سرخک به دما و نور، حفظ پایداری ﺁن در واکسن زنده بسیار با اهمیت است. هدف این تحقیق، بررسی پایداری واکسن سرخک تولید شده با سویه AIK-Cمیباشد. مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، 3 ویال واکسن لیوفیلیز به مدت 1 هفته در دمای 37 درجه سانتیگراد نگهداری و میزان پایداری ﺁن به روش ﺁزمون تسریع شده بررسی گردید. همچنین واکسن محلول شده در دماهای 4، 25 و 37 درجه سانتیگراد نگهداری و در زمانهای 0 ،4، 8 ،12و 16 ساعت پس از محلول کردن، میزان باقیمانده ویروس عفونی به روش میکروتیتراسیون با محاسبه CCID50 ارزیابی شد. بر اساس ﺁنالیز رگرسیون خطی، نیمه عمر واکسن محلول شده سرخک، محاسبه گردید. یافتهها: وقتی واکسن محلول شده در دماهای 4، 25 و 37 درجه سانتیگراد نگهداری شد کاهش تیتر واکسن به ترتیب 05/0، 1/0 و 2/0 Log10 CCID50 در ساعت بود. همچنین نیمه عمر این واکسن در دماهای مذکور، به ترتیب 31/5، 61/2 و 36/1 ساعت بود. نتیجهگیری: میزان کاهش تیتر واکسن سرخک تهیه شده با سویه AIK-C پس از نگهداری در دمای 37 درجه سانتیگراد به مدت یک هفته log33/0 بود در حالی که برای واکسنهای تجاری Mevilin-L، Attenuvax، Edmonston- Zagreb وRimevax، به ترتیب 7/0، 7/0، 1 و 78/0 گزارش شده است. واکسن لیوفیلیز و محلول شده حاوی سویهAIK-C در مقایسه با سویههای ادمونستون ب، شوارتز، بکن کام و لنینگراد پایدارتر است در حالی که در حالت محلول شده و در دمای 37 درجه سانتیگراد میزان پایداری مشابه سویه موراتن دارد.
رضا رضایی، مهنوش نجفی، امیر الماسی حشیانی،
دوره 15، شماره 6 - ( 8-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: دژنراسیون مربوط به سن ماکولا شایعترین علت کاهش بینایی مرکزی غیر قابل برگشت در افراد بالای 50 سال میباشد. هدف از انجام این مطالعه بررسی کاهش دید ناشی از دژنراسیون مربوط به سن ماکولا و بعضی از عوامل خطر همراه با آن میباشد. مواد و روشها: این مطالعه مورد شاهدی، بر روی 150 بیمار مبتلا به دژنراسیون مربوط به سن ماکولا و150 فرد کنترل که همگی سن 50 سال و بالاتر داشتند انجام شد. اطلاعات دموگرافیک و پزشکی به همراه نتایج معاینه کامل چشم پزشکی برای هر شرکت کننده جمعآوری شد. دادهها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه 16 تجزیه و تحلیل شد. یافتهها: متوسط سن افراد در گروه مورد و شاهد، به ترتیب 38/78 و 28/79 سال بود. در یک مدل چند متغیره، فشار خون بالا (003/0=p)، دیابت (006/0=p)، رنگ روشن عنبیه (05/0=p)، هیپرکلسترولمی (036/0=p)، کدورت لنز (029/0=p) و جراحی قبلی کاتاراکت (029/0=p) ارتباط معنیداری با ابتلا به دژنراسیون مربوط به سن ماکولا نشان دادند در حالی که این ارتباط بین شاخص توده بدنی (11/0=p) و عیوب انکساری(94/0=p) با دژنراسیون مربوط به سن ماکولا معنیدار نبود. نتیجهگیری: دژنراسیون مربوط به سن ماکولا با فشار خون بالا، دیابت، هیپرکلسترولمی، رنگ روشن عنبیه، کدورت لنز و جراحی قبلی کاتاراکت، مرتبط بود.
محسن شمسی، علیرضا حیدرنیا، شمس الدین نیکنامی، محمد رفیعی ،
دوره 15، شماره 6 - ( 8-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به عدم وجود پرسشنامه استاندارد در زمینه مراقبتهای بهداشت دهان و دندان در مادران باردار بر اساس الگوهای رفتاری، پژوهش حاضر با هدف طراحی و روان سنجی ابزار مراقبتهای بهداشت دهان و دندان در مادران باردار شهر اراک بر اساس الگوی اعتقاد بهداشتی صورت پذیرفته است. مواد و روشها: در این مطالعه مقطعی که بر روی 340 نفر از مادران باردار شهر اراک صورت پذیرفت، پس از بررسی متون، ابزار لازم طراحی، و روایی و پایایی آن بر اساس کسب نظر پانل خبرگان، محاسبه نسبت روایی محتوی، شاخص روایی محتوی، روایی صوری، تحلیل عامل اکتشافی و نیز تعیین اعتماد ابزار با سه روش آزمون-آزمون مجدد، همسانی درونی و ضریب توافقی انجام گرفت. کلیه تحلیل ها با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد. یافتهها: روایی 61 آیتم با محاسبه شاخص امتیاز تاثیر آیتم بالاتر از 5/1، شاخص نسبت روایی محتوای بالاتر از 79/0 ارزیابی و بر اساس تحلیل عامل اکتشافی در 7 عامل دستهبندی شدند. پایایی کلی ابزار تحقیق با محاسبه آلفا کرونباخ برابر 84/0 تایید شد. پایایی پرسشنامه آگاهی 88/0، حساسیت درک شده 73/0، شدت درک شده 70/0، منافع درک شده 75/0، موانع درک شده 71/0، راهنماهای عمل 72/0، خودکارآمدی 76/0 و چک لیست عملکرد با ضریب کاپای بالا تعیین گردید. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه شواهد مناسبی در خصوص استحکام ساختار عاملی و پایایی ابزار سنجش سازههای مدل اعتقاد بهداشتی در مورد رعایت رفتارهای بهداشت دهان و دندان در گروه آسیب پذیر مادران باردار، بر اساس انجام فرایند روان سنجی مورد مطالعه را فراهم نمود.
نرگس اسکندری، زهرا علیپور، می نور لمیعیان، هدی احمری طهران، ابراهیم حاجی زاده، سمیه موخواه،
دوره 15، شماره 10 - ( 12-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: پرسشنامه بین المللی ایدز امکان مقایسه آگاهی و نگرش در مورد ایدز را میان جوامع و فرهنگهای مختلف فراهم میسازد. هدف از این مطالعه سنجش روایی و پایایی نسخه فارسی این ابزار در جمعیت دانشجویان ایرانی میباشد. مواد و روشها: در این مطالعه مقطعی، 448 نفر از دانشجویان به روش نمونهگیری آسان از کل دانشگاههای غیر علوم پزشکی قم انتخاب شدند. از دانشجویان خواسته شد تا نسخه فارسی پرسشنامه بین المللی ایدز را در کلاس درس تکمیل نمایند. در این مطالعه برای ارزیابی پایایی و روایی سازه به ترتیب از آلفای کرونباخ و تحلیل عامل اکتشافی و تاییدی، ضریب همبستگی پیرسون و جهت مقایسه نمرات پرسشنامه بر حسب جنسیت از آزمون تی مستقل استفاده شد. یافتهها: نتایج تحلیل عامل تاییدی از روایی چهار بعد پرسشنامه بین المللی ایدز حمایت میکند، نتایج نشان دادند که ابعاد پرسشنامه از برازش مطلوبی برخوردار می باشند (91/0=AGFI، 93/0=GFI، 04/0=RMSEA، 001/0p<). همسانی درونی بالایی با آزمون کرونباخ برای کل پرسشنامه گزارش شد(80/0). آلفای کرونباخ برای مقیاسهای اسطورههای انتقال 78/0، نگرش 78/0، خطر شخصی 79/0 و حقایق 60/0 نشان داده شد. از مطالعه باز آزمایی یک ماه بعد بر روی 41 نفر از دانشجویان دامنه ضریب همبستگی از 36/0تا 75/0به دست آمد(001/0p<). نتیجهگیری: نسخه فارسی پرسشنامه بین المللی ایدز از پایایی و روایی مطلوبی برخوردار است و میان یافتههای این پژوهش با سایر نسخههای اعتبار یابی شده پرسشنامه بین المللی ایدز در زبانهای دیگر همخوانی وجود دارد.
حامد یاوری، سید داور سیادت، رضا شاپوری، مهدی شفیعی اردستانی،
دوره 16، شماره 2 - ( 2-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه استفاده از نانومواد از پرکاربردترین روشهای ساخت داروهای نوین است؛ این مواد در افزایش قابلیت دسترسی داروها به هدف بسیار مفیدند. هدف از این مطالعه دستیابی به نانوواکسنی ایمونوژن علیه مننژیت ناشی از باکتری هموفیلوس آنفلوانزا است.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، آنتی ژن کونژوگهای از پلی ریبوزیل ریبیتول فسفات(PRP) هموفیلوس آنفلوانزا و یک مولکول ایمونوژن قوی به نامKeyhole Limpet Hemocyanin((KLH و نانو ذرهای با قابلیت جذب سطحی بالا به نام Poly lactic-co-glycolic acid(PLGA) ساخته شد. جهت بررسی قدرت آنتی ژنیسیته، کونژوگه دو قسمتی و سه قسمتی حاصل به موشهای آزمایشگاهی نر نژاد SW1 تزریق شد. بدین منظور موشها به طور تصادفی به پنج گروه تقسیم شدند که به ترتیب PRP، PRP+KLH، PRP-KLH، PRP-KLH-PLGA و PRP-TT را به همراه ادجوانت کامل فروند به صورت درون عضلانی دریافت کردند. در روز 28 بعد از تزریق، خونگیری انجام و نمونههای خونی از نظر افزایش تیتر آنتی بادی اختصاصی با تکنیک الایزا مورد مطالعه قرار گرفتند. جهت بررسی میزان ورود به سلول آنتی ژن تولیدی در سلولهای ایمنی از Immune Cell Uptake Assey و تکنیک فلوسایتومتری استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان دادند تیتر آنتی بادی IgG در سرم حیوانات ایمن شده با واکسنهای کونژوگه افزایش مییابد. یافتهها همچنین حاکی از افزایش ورود به سلول کونژوگه سه قسمتی حاوی نانو ذره در سلولهای ایمنی میزبان است.
نتیجهگیری: نتایج حاصل از این مطالعه بیانگر این واقعیت است که آنتی ژن حاوی PLGA به مراتب قدرت جذب و ایمنیزایی بیشتری داشته و میتواند واکسن قویتری علیه مننژیت هموفیلوسی باشد.