544 نتیجه برای محمد
احمد علی پور، سیدمحمد سیادتی،
دوره 9، شماره 4 - ( فصلنامه 1385 )
چکیده
مقدمه: امتحانات یکی از مهمترین عوامل استرس زا در مدارس و دانشگاهها هستند که پیامدهای سایکونوروایمونولوژی مختلفی دارند، اما اثرات آنها بر کودکان چندان مورد توجه قرار نگرفته است. هدف پژوهش حاضر مطالعه اثرات استرس امتحانات نهایی برمیزان IgA بزاقی درکودکان است. روش کار: در یک کارآزمایی بالینی،100 دانش آموز(50 پسر و 50 دختر) پایه پنجم دبستان از دو مدرسه در منطقه 5 آموزش و پرورش تهران به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند و به سؤالات پرسشنامه اضطراب امتحان ساراسون و ابوالقاسمی پاسخ دادند. پس از اطمینان از سلامت جسمی و روانی آنها بر اساس پرونده بهداشتی، معاینات بالینی و کنترل متغیرهای خواب، تغذیه، دارو و ورزش، با روش سریهای زمانی یک گروهی، نمونههای بزاقی 5 بار یعنی بار اول یک هفته قبل از امتحانات نهایی و سه بار در طول امتحانات ریاضی، تاریخ و علوم و بار پنجم یک هفته پس از امتحانات، در ساعات 9 تا10صبح گرفته شد. میزان IgA بزاقی در آزمایشگاه با روش نفلومتری اندازه گیری شد. اطلاعات با استفاده از آزمون تحلیل واریانس تجزیه و تحلیل شد. نتایج: یافتهها نشان داد که میزان IgA بزاقی در طول امتحانات نسبت به قبل و بعد از امتحانات به صورت معنیداری(001/0=p) کاهش یافته است ولی تغییر آن در هیچ یک از متغیرهای جنسیت و اضطراب امتحان معنیدار نیست. یعنی میزان کاهش IgA بزاقی در همه دانش آموزان یکسان است. نتیجه گیری: امتحانات نهایی به عنوان عوامل استرسزا IgA بزاقی کودکان را کاهش میدهند ولی این کاهش تحت تأثیر جنسیت و اضطراب امتحان نیست. A بزاقی، سایکونوروایمونولوژی، کودکان، مدرسه ابتدایی
محمد گلپرور، غلامرضا مرادی،
دوره 9، شماره 4 - ( فصلنامه 1385 )
چکیده
مقدمه: ریه اطفال نسبت به بالغین، کمپلیانس کمتر و قفسه سینه آنها کمپلیانس بیشتری دارد. همچنین تعداد آلوئولها و فیبرهای با توئیچ آهسته کمتر بوده و مجاری هوایی باریکتر و اتساع پذیرتر میباشند. از طرف دیگر هوشبرهای استنشاقی حین تنفس خود به خودی با تضعیف تنفس و کاهش حجم جاری میتوانند باعث بروز میکروآتلکتازی، کاهش کمپلیانس ریه و افزایش کار تنفس گردند. انجام تهویه کنترله احتمالاً میتواند مانع از این سلسله وقایع شود. در این مطالعه تغییرات سیستم تنفسی حین تنفس خود به خودی و کنترله تحت بیهوشی استنشاقی مورد مقایسه قرار میگیرد. روش کار: این مطالعه به صورت کارآزمائی بالینی بر روی 60 کودک 6 ماه تا 6 سال ASA I وII ، کاندیدای عمل جراحی اندام و قسمت تحتانی شکم، صورت گرفت. بیماران پس از پره مدیکاسیون به وسیله 1/0 میلی گرم بر کیلوگرم میدازولام وریدی، به طور تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. در گروه اول القاء و نگهداری بیهوشی به وسیله هالوتان و با تنفس خود به خودی و در گروه دوم القاء وریدی با تنفس کنترله و نگهداری بیهوشی با هالوتان انتخاب گردید. متغییرها شامل ضربان قلب، فشار خون، درجه اشباع هموگلوبین از اکسیژن، تعداد تنفس، حجم جاری بازدمی و حرارت، قبل از القاء بیهوشی و همین متغییرها به اضافه فشارهای حداکثر و پلاتوی راه هوائی، بلافاصله پس از لولهگذاری تراشه و هر 20 دقیقه تا پایان عمل، اندازه گیری و ثبت گردید و کمپلیانسهای دینامیک و استاتیک محاسبه شد. یافتههای پژوهش با استفاده از آزمونهای تحلیل واریانس و تی دانش آموزی و مربع کای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: بیماران در گروه تنفس خود به خودی نسبت به کنترله، تعداد تنفس و EtCO2 بیشتر و مدت زمان بیدار شدن کمتری داشتند(05/0p<). بین میانگین توتال ضربان قلب، فشار خون سیتولیک، فشار خون دیاستولیک، حرارت، فشار مثبت دمی، PltIP و کمپلیانسهای دینامیک و استاتیک پس از القاء بیهوشی، در دو گروه اختلاف معنیداری وجود نداشت. نتیجه گیری: از نظر کمپلیانس ریه، فشارهای راه هوائی و حرارت، اختلاف معنیدار آماری بین دو گروه وجود نداشت و این مطالعه نتوانست بروز تفاوت قابل ملاحظهای در مولفههای سیستم تنفسی بین دو گروه در اعمال جراحی با طول مدت کمتر از یک ساعت را اثبات نماید. بنابراین احتمالاً میکروآتلکتازی حتی در صورت بروز در این محدوده زمانی فاقد اهمیت کلنیکی میباشد.
مژگان خادمی، حیدرعلی عابدی، رضا دریابیگی، نصراله علیمحمدی،
دوره 10، شماره 1 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: همان طور که بیماران سالمند در هنگام بستری شدن با یک بحران زیست شناختی به بیمارستان وارد میشوند مراقبت کنندگان آنان نیز با یک بحران روانشناختی به بیمارستان قدم میگذارند. اما از آنجایی که مراقبت کنندگان حرفهای آگاهی چندانی از تجارب آنان ندارند این افراد که ممکن است به اندازه خود بیماران در رنج باشند را فراموش میکنند. با توجه به اهمیت مفهوم رنج در علم پرستاری و اهمیت شناخت و درک منابع رنج جهت ارائه مراقبت مناسب، این مطالعه با هدف شناخت ماهیت و ساختار منابع رنج در همراهان سالمندان بستری انجام گردیده است. روش کار: این پژوهش کیفی بوده و به روش پدیده شناسی انجام شده است. نمونهها از بین منابع اطلاعات (همراهان بیماران سالمند بستری در یکی از بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی اصفهان) انتخاب گردیدهاند. نمونه گیری بـه صورت مبتنی بر هدف آغـاز شده و تا اشبـاع اطلاعات ادامه یافته و در پایان، تعداد شرکت کنندگان به 12نفر رسید. جمع آوری اطلاعات با استفاده از مصاحبه عمیق و تفسیر دادهها به روش «پارسی» انجام شده است که برای اولین بار در ایران به کار گرفته شد. نتایج: یافتههای این پژوهش در مفاهیم محوری «بیمار و اقدامات درمانی به عنوان منبع رنج»، «بیمارستان به عنوان منبع رنج» ، «اختلال در زندگی خانوادگی و اجتماعی به عنوان منبع رنج» و «غفلت از خود به عنوان منبع رنج» ارائه گردیدهاند که در اصل مقاله به آن پرداخته خواهد شد. نتیجه گیری: تجارب شرکت کنندگان نیاز به اتخاذ تدابیری جهت عملی شدن مراقبت کنندگی خانوادگی در محیط بیمارستان را منعکس مینماید. توسعه گروههای حمایتی، فراهم شدن تجهیزات و امکانات و حمایت مداوم همراهان در طی همراهی بیمار سالمند در محیط بیمارستان و ضرورت برنامههای آموزشی برای تطابق همراهان و خانواده های آنان گامهای مفیدی در این زمینه میباشند.
فرشاد ملک پور، فرید ابولحسنی، محسن تقوی، کاظم محمد، رضا مجد زاده، کوروش هولاکویی،
دوره 10، شماره 1 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: امید زندگی یکی از اندازه های خلاصه سلامت جمعیت است که مقادیر و روند تغییرات آن در طول زمان نتیجه اصلی عملکرد نظام سلامت را نشان میدهد. برآورد امید زندگی به روشهای مستقیم و یا مبتنی بر مدل صورت میگیرد. در این بررسی برآورد امید زندگی مردم ایران به روش مستقیم در سال 1382 صورت گرفته است. روش کار: در یک مطالعه اکولوژیک، جهت محاسبه جدول عمر دورهای خلاصه سال 1382 برای 23 استان از 28 استان کشور، تعداد موارد مرگ ثبت شده برای گروههای سنی و جنسی در این 23 استان در سال 1382 از نظام ثبت مرگ وزارت بهداشت مورد استفاده قرار گرفت. کم شماری مرگ بالای 4 سال به روش تعادل رشد براس برآورد و اصلاح شد. برای میزانهای مرگ زیر یکسال و 4-1 سال از مقادیر آنها با مخرج موالید زنده طبق مطالعه جمعیت و سلامت سال 1379 استفاده شد. برای مقدار کل جمعیت 23 استان از اطلاعات وزارت بهداشت استفاده شد. توزیع جمعیت بر حسب سن و جنس یک بار مشابه با توزیع جمعیت سال 79 مطالعه جمعیت و سلامت و بار دیگر بر اساس پیشبرد جمعیت کل کشور از سرشماری سال 75 در نظر گرفته شد. جمعیت 23 استان معادل 73 درصد جمعیت کل 28 استان کشور در سال 1382 بود. با استفاده از جمعیت و مرگ به دست آمده، امید زندگی بر حسب سن و جنس برای 23 استان برآورد شد. فرض شد که توزیع جمعیت و مرگ 23 استان با کل 28 استان کشور در سال 1382 برابر است و بنابر این امید زندگی به دست آمده برای 23 استان برابر با امید زندگی کل کشور است. حساسیت نتایج نسبت به فرضهای مطالعه سنجیده شد. حدود اطمینان 95 درصد به روش مونت کارلو محاسبه شدد. نتایج: امید زندگی در بدو تولد برای مردم ایران در سال 1382 بر اساس دادههای وزارت بهداشت، 56/71 سال برای کل جمعیت (حدود اطمینان 95 درصد: 62/71 - 52/71)، 09/70 سال برای مردان (16/70 - 02/70) و 17/73 سال برای زنان (24/73 - 10/73) برآورد شد. حساسیت نتایج نسبت به فرضهای مطالعه کمتر از نیم درصد بود. نتیجه گیری: برآورد امید زندگی برای جمعیت ایران در سال 1382 به روش مستقیم از مقادیر برآورد با روشهای مبتنی بر مدل توسط مرکز آمار ایران 8/0 سال و توسط آژانس های سازمان ملل 5/2-1 سال بالاتر میباشد که به دلیل تفاوت در روش برآورد میزانهای اختصاصی سنی و جنسی مرگ می باشد.
محمدرضا ساروخانی،
دوره 10، شماره 1 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: هیپرپاراتیروئیدی ثانویه و درگیری استخوانی یکی از معظلات بیماریهای کلیوی مزمن است. این مطالعه به منظور شناسایی تغییرات بیوشیمیایی در بیماری استخوانی ناشی از درگیری کلیوی در بیماران همودیالیزی استان قزوین انجام شده است. روشها کار: در یک مطالعه توصیفی از بیماران دچار نارسائی مزمن کلیوی منجر به همودیالیز، نمونه خون ناشتا از شانت شریانی- وریدی قبل از شروع دیالیز اخذ و بر روی آنها آزمونهای کلسیم، فسفر و آلکالن فسفاتاز با روشهای کلریمتری و PTH با روش IRMA صورت گرفت. جهت ارائه نتایج از آمار توصیفی استفاده شد. یافتهها: 4 درصد از بیماران فاقد هرگونه تغییر بیوشیمیایی در آزمونهای مذکور بودند ولی 96 درصد آنان در یک یا چند و یا تمام آزمونها دارای اختلال بودند. شایعترین اختلال مربوط به افزایش میزان فسفر و کمترین اختلال مربوط به افزایش سطح آلکالن فسفاتاز بود. 51 درصد بیماران دارای افزایش سطح PTH (هیپرپاراتیروئید) بوده و سطح سایر پارامترها نیز در آنان افزایش داشت. در میانگین سن، طول مدت همودیالیز و تعداد دفعات همودیالیز و هم چنین نسبت جنسی بیماران هیپرپاراتیروئید با کل نمونه های مورد بررسی تفاوتی مشاهده نشد. نتیجهگیری: نتایج مطالعات بیوشیمایی و هورمونی نمایانگر ارجحیت فرم خفیف تا متوسط هیپرپاراتیروئیدی ثانویه و بیماری استخوانی ناشی از آن در جامعه مورد مطالعه میباشد که اقدامات درمانی ویژهای را میطلبد.
غلامرضا شریفی راد، محمد مهدی هزاوه ای، اکبر حسن زاده، عبدالباسط دانش آموز،
دوره 10، شماره 1 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: سازمان بهداشت جهانی شیوع سیگار کشیدن را در میان دانش آموزان 15 ساله منطقه اروپایی بیش از 24 درصد اعلام نموده است. شاخص مصرف سیگار درکشور ما در افراد بالای 15 سال 9/11 درصد و در استان محل بررسی، شیوع مصرف سیگار 6/15 درصد میباشد. این تحقیق با هدف تعیین تأثیر برنامه آموزش بهداشت براساس مدل اعتقاد بهداشتی (H.B.M) برعملکردهای پیشگیری کننده از کشیدن سیگار در بین دانش آموزان انجام شده است. روش کار: این مطالعه به روش مداخلهای (نیمه تجربی) بر روی 248 نفر از دانش آموزان پایه اول در دبیرستانهای شهر بوکان (119 پسر و 129 دختر) انجام گرفته است که به طور تصادفی به دو گروه شاهد و آزمون تقسیم شدند. ابزار گرد آوری اطلاعات پرسشنامهای مشتمل بر 77 سؤال بر اساس مدل اعتقاد بهداشتی (حساسیت، شدت، منافع و موانع درک شده و نیز راهنمای عمل و عملکردهای پیشگیری کننده از کشیدن سیگار) میباشد. پس از جمع آوری اطلاعات در مرحله اول، نسبت به مداخله آموزشی براساس مدل اعتقاد بهداشتی اقدام گردید و مجدداً در مرحله دوم ( پس از مداخله) اطلاعات جمعآوری گردید. دادهها با استفاده از آزمون آماری تی با هم مقایسه گردیدند. نتایج: نتایج نشان داد که میانگین نمره تمامی اجزاء مدل اعتقاد بهداشتی شامل حساسیت، شدت، منافع درک شده و راهنمای عمل و عملکرد (غیر از موانع درک شده) در گروه آزمون، بعد از مداخله آموزشی نسبت به قبل افزایش معنیداری داشت. همچنین همه میانگینهای نمره عوامل مدل بعد از مداخله آموزشی در گروه مورد نسبت به گروه شاهد تفاوت معنیدار داشته است. نتیجهگیری: یافتههای این تحقیق نشان داد که با افزایش میانگین نمره اجزاء مدل اعتقاد بهداشتی شامل حساسیت، شدت و منافع درک شده، میانگین نمره اتخاذ عملکردهای پیشگیری کننده از کشیدن سیگار نیز افزایش مییابد. لذا نتایج این تحقیق، تأثیر وکارایی مدل اعتقاد بهداشتی را در اتخاذ عملکردهای پیشگیری کننده ازکشیدن سیگار تأیید میکند.
فیروزه غلامپور، سیدمصطفی شیدموسوی، سیدمحمد اوجی، سهراب حاجی زاده،
دوره 10، شماره 1 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: پاسخ حاد کلیه به آسیب ایسکمی-خونرسانی مجدد، کاهش میزان فیلتراسیون گلومرولی و کاهش عملکرد توبولی را در برمیگیرد. از جمله میانجیهای احتمالی در آسیب ایسکمی-خونرسانی مجدد، عوامل تنگ کننده عروقی آنژیوتنسین II میباشند. مهار گیرنده نوع یک آنژیوتنسین (AT1) II اثرات زیان آور ایسکمی-خونرسانی مجدد بر روی عملکرد گلومرول را کاهش میدهد. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر آنتاگونیست گیرنده نوع یک آنژیوتنسین II بر روی همودینامیک کلیوی و پاسخهای توبولی به آسیب ایسکمی - خونرسانی مجدد در رت میباشد. روش کار: در این پژوهش تجربی، نارسائی حاد کلیوی با 30 دقیقه کلمپ کردن هر دو شریان کلیوی در رتهای نر اسپراگ-داولی القاء شد. همودینامیک کلیه و عملکرد دفعی به مدت 120 دقیقه خونرسانی مجدد دنبال شدند، در حالی که حیوانات یا سالین یا آنتاگونیست انتخابی گیرنده AT1 ( لوزارتان وریدی به میزان 10 میلی گرم بر کیلوگرم) ، دریافت میکردند. در نمونههای پلاسما و ادرار، غلظت کراتنینین اندازهگیری شد. همچنین محتویات پلاسمایی و ادراری سدیم نیز مورد سنجش قرار گرفتند. نتایج به دست آمده از طریق آزمونهای آنالیز واریانس و دانکن تجزیه و تحلیل شد. نتایج: ایسکمی کلیوی به مدت 30 دقیقه میزان فیلتراسیون گلومرولی را طی خونرسانی مجدد کاهش داد اما میزان جریان ادرار و دفع سدیم را تا سه برابر افزایش داد. لوزارتان قبل از ایسکمی، میزان فیلتراسیون گلومرولی را تغییر نداد اما طی خونرسانی مجدد آن را بهبود بخشید و موجب افزایش میزان جریان ادرار شد. همچنین افزایش دفع سدیم ناشی از ایسکمی را پائین آورد. نتیجه گیری: ایسکمی موجب رهاسازی آنژیوتنسین II میشود که بر روی گیرندههای AT1 عمل میکند تا پرفیوژن را کاهش دهد.
قاسم مسیبی، علی قضاوی، حسین صالحی، محمدعلی پایانی،
دوره 10، شماره 1 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: آنسفالومیلیت خودایمن تجربی) (EAE مدل حیوانی مولتیپل اسکلروزیس میباشد که با ارتشاح لکوسیتی به داخل سیستم عصبی مرکزی مشخص میگردد. تغییر در ترکیبات یا مقادیر اسیدهای چرب غیر اشباع میتواند بر عملکرد سد خونی- مغزی موثر باشد. در این مطالعه اثر روغن کنجد که غنی از اسیدهای چرب غیر اشباع است بر میزان ارتشاح لکوسیتی به مغز موشهای مبتلا به EAE مورد بررسی قرار گرفت. روش کار: در این پژوهش تجربی موشهای نر نژاد C57BL/6 در دو گروه درمانی (هر گروه 10 سر) با شرایط سنی و وزنی مشابه قرار گرفتند. موشهای گروه مطالعه، موشهای مبتلا به EAE بودند که به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، 4 میلی لیتر روغن کنجد روزانه به صورت داخل صفاقی، سه روز قبل تا 20 روز پس از ایجاد بیماری دریافت کردند و گروه شاهد، موشهای مبتلا به EAE بودند که به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به آنها 4 میلی لیتر بافر فسفات، طبق برنامه تجویز شد. بیماری EAE از طریق ایمونیزاسیون موشها با پپتید MOG 35-55 همراه با ادجوانت کامل فروند ایجاد شد. بعد از گذشت بیست روز از زمان ایمونیزاسیون میزان ارتشاح لکوسیتی به مغز با میکروسکوپ مورد بررسی قرار گرفت. در تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمون من ویتنی یو استفاده شد. نتایج: نتایج نشان داد که شدت علائم کلینیکی در موشهای تحت درمان با روغن کنجد(4/0±6/2) در مقایسه با گروه درمان نشده(6/0±2/4) به طور معنیداری کمتر میباشد(001/0p<). همچنین اختلاف معنیداری در تعداد سلولهای ارتشاح یافته به مغز، بین موشهای مبتلا به EAE درمان شده با روغن کنجد(20±80) و درمان نشده(30±150) مشاهده شد (01/0p< ). نتیجه گیری: این نتایج مشخص مینماید که روغن کنجد با کاهش ارتشاح لوکوسیتها به مغز موشهای مبتلا به EAE سبب کاهش ضایعات پاتولوژیک و علائم کلینیکی و تعدیل بیماری میگردد.
مهرداد روغنی، توراندخت بلوچ نژاد مجردی، مریم فلاح محمدی،
دوره 10، شماره 2 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: کاهش دادن سطح گلوکز و لیپیدهای نامطلوب سرم در بیماران دیابتی با استفاده از گیاهان دارویی از اهمیت بالینی زیادی برخوردار میباشد. در این راستا گیاه ماریتیغال دارای خاصیت کاهش دهندگی پراکسیداسیون لیپیدی و سطح لیپیدهای سرم در مدل تجربی هیپرلیپیدمی میباشد. لذا در بررسی حاضر اثر مصرف خوراکی و مزمن این گیاه بر میزان گلوکز، تری گلیسیرید، کلسترول توتال، کلسترول LDL و HDL موش صحرایی دیابتی مورد بررسی قرار گرفت. روش کار: در این مطالعه تجربی موشهای صحرایی ماده (36=n) به طور تصادفی به چهار گروه کنترل، کنترل تحت تیمار با ماریتیغال، دیابتی، و دیابتی تحت درمان با ماریتیغال تقسیمبندی شدند. دو گروه تحت تیمار با ماریتیغال، پودر گیاه مخلوط شده با غذای استاندارد موش (25/6 درصد) را به مدت 4 هفته دریافت نمودند. میزان گلوکز، تری گلیسیرید، کلسترول تام، کلسترول LDL و HDL سرم قبل از مداخله و در هفتههای دوم و چهارم پس از مداخله تعیین گردید. اطلاعات توسط آزمونهای آماری آنالیز واریانس با اندازهگیری مکرر، تی دانش آموزی و زوج، آنالیز واریانس یک طرفه و توکی تجزیه و تحلیل شد. نتایج: میزان گلوکز سرم در گروه دیابتی افزایش معنیداری را در هفته چهارم در مقایسه با هفته قبل از مداخله نشان داد (001/0p<) و در گروه دیابتی تحت درمان با ماریتیغال کاهش مختصر و غیر معنیدار در مقایسه با گروه دیابتی مشاهده شد. به علاوه سطح تری گلیسیرید در گروه دیابتی افزایش معنیداری را در هفته چهارم نسبت به هفته قبل از بررسی (05/0p<) نشان داد و سطح تری گلیسیرید در هفته چهارم در گروه دیابتی تحت درمان با ماریتیغال در مقایسه با گروه دیابتی به طور معنیداری پائینتر بود (05/0p<). همچنین یک کاهش معنیدار در سطح کلسترول سرم در گروه دیابتی تحت درمان با ماریتیغال در هفته چهارم در مقایسه با گروه دیابتی مشاهده شد (05/0p<). از طرف دیگر، میزان کلسترول HDL و LDL در گروه دیابتی تحت تیمار در همین هفته در حد معنیدار و به ترتیب بیشتر و کمتر از گروه دیابتی بود (05/0p<). نتیجه گیری: مصرف خوراکی و درازمدت بخش هوائی گیاه ماریتیغال در مدل تجربی دیابت قندی اثر هیپوگلیسمیک نداشته و موجب تغییرات مطلوب و سودمند در سطح لیپیدهای خون میگردد.
امیر قائمی، محمد فرشباف، حوریه سلیمانجاهی، رضا امیدبیگی، طراوت بامداد، داوود حکمت پو، کسری حمدی،
دوره 10، شماره 2 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: عوارض ناشی از داروهای شیمیایی منجر به گرایش به سمت داروهای طبیعی شده است که عوارض جانبی کمتری دارند. در این مطالعه اثر ضد ویروسی عصاره به دست آمده از ریشه جعفری مکزیکی بر علیه ویروس هرپس سیمپلکس تیپ یک و دو انسانی بررسی شد. روش کار: این پژوهش یک مطالعه تجربی است. برای انجام آن عصاره الکلی از ریشههای این گیاه به روش مسراسیون تهیه و در شرایط خلاء تغلیظ شد. سلول Vero در محیط کشت DMEM حاوی 5 درصد سرم جنین گوساله کشت داده شد. بعد از تهیه بذر ویروس و تعیین عیار آن، رقتهای مختلف عصاره(160/1، 80/1، 40/1، 20/1، 10/1) با ویروس با عیار مشخص مجاور و به محیط کشت سلول اضافه گردید و اثرات ضد ویروسی آن با مقایسه با کنترلهای مختلف ارزیابی شد. در تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون مقایسه چندگانه دانکن استفاده شد. نتایج: یافتهها نشان داد که عصاره به دست آمده از ریشه جعفری مکزیکی به طور معنیداری باعث جلوگیری از تکثیر ویروس هرپس سیمپلکس تیپ 1 و 2 انسانی شد. این عصاره، ویروس هرپس سیمپلکس تیپ 2 را نسبت به تیپ 1 بهتر کنترل می کند. بررسی بر روی رقتهای مختلف عصاره نشان داد که فعالیت ضد ویروسی در رقتهای مختلف متفاوت است و بیشترین فعالیت ضد ویروسی بر علیه هر دو ویروس در رقت10/1 حاصل گردید. نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان داد که عصاره به دست آمده از ریشه گیاه جعفری مکزیکی دارای پتانسیل ضد ویروسی خوبی بر علیه ویروس هرپس سیمپلکس تیپ یک و دو انسانی میباشد که میتوان از آن به عنوان یک منبع دارویی برای کنترل این بیماریهای ویروسی استفاده نمود.
محمد یاوری، جمال فلاحتی، مهری محمدی،
دوره 10، شماره 2 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: کاتاراکت یکی از بیماریهای مهم و عمده در انسان است. میزان شیوع کاتاراکت در سنین 74-65 سالگی به 50 درصد و در بالای 75 سالگی به حدود 70 درصد میرسد. درمان قطعی کاتاراکت جراحی است که به روشهای مختلف اینتراکپسولار، اکستراکپسولار و فیکو انجام میشود. جراحی کاتاراکت عوارض مختلفی از جمله خونریزی، گلوکوم، تیرگی کپسول خلفی و آستیگماتیسم بعد از عمل را به دنبال دارد. این مطالعه جهت مقایسه آستیگماتیسم حاصل از دو روش جراحی فیکو و اکستراکپسولار طراحی شده است. روش کار: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی دو سویه کور است. 112 بیمار با تشخیص کاتاراکت به صورت تصادفی در دو گروه A و B تحت عمل جراحی قرار گرفتند. در گروه A جراحی به روش فیکو انجام شد که برش کوچک در حدود 2/3 میلیمتر روی قرنیه داده شده و نیاز به بخیه ندارد اما در روش اکستراکسپولار برش10-9 میلی متر داده شده و احتیاج به بخیه زدن دارد. سپس این بیماران در سه نوبت قبل از عمل ، یک هفته و دو ماه بعد از عمل جراحی، کراتومتری شده و میزان آستیگماتیسم آنها تعیین شد. تجزیه و تحلیل دادهها توسط آزمون تی مستقل و تی زوج صورت گرفت و 05/0p< معنیدار تلقی شد. نتایج: از 112 بیمار مورد بررسی 56 بیمار تحت عمل جراحی به روش فیکو (گروه A) و 56 بیمار تحت عمل جراحی به روش اکستراکپسولار (گروه B) قرار گرفتند. میانگین آستیگماتیسم قبل از عمل جراحی به روش فیکو D 71/0±79/0 و در گروه اکستراکسپولارD 55/0±9/0 بود(05/0p>). میانگین آستیگماتیسم یک هفته بعد از عمل جراحی در گروه فیکو D 72/0±11/1 (05/0p<) و در گروه اکستراکسپولارD 46/1±99/3 بود (05/0p<) و میانگین آستیگماتیسم دو ماه بعد از عمل جراحی در گروه فیکو D 71/0±0/1 و در گروه اکستراکسپولارD 29/1± 28/3 به دست آمد(05/0 p<). نتیجه گیری: میزان آستیگماتیسم ایجاد شده دو ماه بعد از عمل در گروه فیکو D21/0 و در گروه اکستراکپسولار D38/2 بود که دارای اختلاف معنیدار میباشد. سایر متغیرها از جمله سن، شماره لنز ، جنسیت و چشم تحت عمل جراحی (راست یا چپ) در ایجاد آستیگماتیسم تأثیر ندارد.
محمد رفیعی، مهری جمیلیان، علی سالار فیاض، الناز امیری فرد،
دوره 10، شماره 3 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: یائسگی مرحلهای از زندگی زنان و به معنای قطع دائم قاعدگی و پایان دوره باروری در آنهاست که در سنین 45 الی 52 سالگی رخ میدهد. این پدیده یک شاخص مناسب از وضعیت بهداشتی جامعه است زیرا که شیوع اکثر بیماریهای مزمن زنان بعد از این سن افزایش مییابد. این مطالعه به بررسی سن یائسگی پرداخته و متوسط سن یائسگی زنان شهر اراک ( از شهرهای مرکزی ایران) را بر اساس متغیرهای اقتصادی- جمعیتی و رفتارهای بهداشتی آنان مورد بررسی و تحلیل قرار میدهد. روش کار: مطالعه حاضر یک مطالعه مشاهدهای و مقطعی و بر پایه جمعیت میباشد که در سال 1385 انجام گرفت. از روش مصاحبه حضوری و پرسشنامه برای جمعآوری اطلاعات 458 زن یائسه نمونه ساکن در شهر اراک استفاده شد. نمونهگیری به صورت نمونهگیری چند مرحلهای خوشهای با استفاده از مناطق پستی و انتخاب خانوار در این مناطق بوده است. اطلاعات به دست آمده توسط تحلیل واریانس، رگرسیون چند گانه، آزمون تی و آزمون ضرائب همبستگی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: نتایج نشان داد، میانگین سن یائسگی طبیعی34/2±20/48 سال ( فاصله اطمینان 95 درصد، 41/48-98/47 سال) با میانه سن یائسگی 49 سال به دست آمد. میانگین سن یائسگی زنانی که هرگز ازدواج نکرده بودند کمتر از میانگین سن یائسگی زنان ازدواج کرده بود(015/0p=). سطح درآمد پائین خانوار (003/0p=)، داشتن فعالیت بدنی (004/0 p=)، تعداد حاملگی (001/0p=)، سن آخرین حاملگی (026/0p=) و محل تولد زنان (003/0p=)؛ عوامل معنیدار در سن یائسگی زنان مورد بررسی به دست آمدند. نتیجه گیری: پدیده یائسگی باید در ایران در مطالعات مختلف مورد ارزیابی قرار گیرد زیرا ارتباط زیادی به ابتلاء و مرگ و میر زنانی دارد که در حدود یک چهارم سن زندگی خود را در آن دوران میگذرانند. اجرای برنامههای بهداشتی به عنوان بهترین راه برای تغییر سبک زندگی زنان در طول زندگی آنان پیشنهاد میگردد.
بهمن صالحی، محمد رضا رضوانفر، فائره شیریان،
دوره 10، شماره 3 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: افسردگی یکی از اختلالات شایع خلقی است که علاوه بر نوروترانسمیترها و رویدادهای مختلف زندگی، استرسورهای مختلف درونی چون کلسترول، تری گلیسرید، قند و سایر فاکتورهای خونی نیز در ایجاد آن نقش دارند. با توجه به مطرح بودن هایپرگلیسمی به عنوان یکی از عوامل محتمل در ایجاد این ارتباط و با توجه به تناقض در مطالعات انجام گرفته در این زمینه، ما در این مطالعه بر آن شدیم تا به تعیین ارتباط بین سطوح متفاوت بیوشیمیایی HbA1C (هموگلوبین A1C) و افسردگی اساسی بپردازیم. روش کار: این مطالعه از نوع مقطعی - تحلیلی است که در آن 134 نفر به صورت تصادفی ساده از میان افراد مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به بیمارستان ولیعصر(عج) اراک انتخاب شدند. این بیماران براساس نتیجه HbA1C بدو ورود به مطالعه به دو گروه تقسیم شدند: گروهی که HbA1C کمتر از 7 درصد داشتند (نفر 55 = A) و گروهی که HbA1C بیشتر و مساوی 7 درصد داشتند (نفر 79 = B). سپس میزان افسردگی این افراد ارزیابی شده و این نتایج با استفاده آزمونهای کای دو و من- ویتنی یو مورد مطالعه آماری قرار گرفتند. نتایج: نتایج نشان دادند که 40 درصد از افراد افسرده، HbA1C زیر7 درصد و 60 درصد آنها HbA1C بیشتر و مساوی 7 درصد داشتند و بین HbA1C و افسردگی ارتباط معنیدار به دست نیامد. این در حالی است که بین طول مدت ابتلاء به دیابت، مصرف انسولین و ابتلاء همزمان به هایپرتانسیون با افسردگی اساسی ارتباط معنیداری وجود داشت. نتیجهگیری: با توجه به نتایج مطالعه به نظر میرسد که عدم کنترل دیابت و در نتیجه افزایش قند خون، به عنوان عامل زمینهای در ایجاد افسردگی در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 شرکت کننده در مطالعه حاضر مطرح نمیباشد.
افسانه طلایی، صابر جباری، محمد حسن بیگدلی، حیدر فراهانی،
دوره 10، شماره 4 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: دیابت از شایعترین بیماریهای متابولیک در انسان است. شیوع هر دو نوع دیابت یک و دو در جهان در حال افزایش است. دیابت موجب عوارض متعدد از جمله نارسایی کلیوی پیشرفته (ESRD) میگردد. در حال حاضر شایعترین علت ESRD دیابت است و دیابت علت30درصد ESRD میباشد. در ایران نیز شیوع نفروپاتی دیابتی بالا گزارش شده است. تعداد زیادی از این بیماران به دیالیز وابسته میشوند. تحقیقات مختلف بیانگر تغییر سطح عناصر کمیاب همچون روی، مس، کروم و منگنز در دیابت است. لذا در این مطالعه ارتباط مس ادرار با نفروپاتی دیابتی بررسی میگردد. روش کار: این پژوهش یک مطالعه مورد – شاهدی میباشد که در آن نمونهها از میان بیماران دیابتی نوع2 از مراجعه کنندگان به کلینیک دیابت بیمارستان حضرت ولی عصر (عج) اراک انتخاب و براساس وجود یا عدم وجود میکروآلبومینوری به دو گروه شاهد و مورد تقسیم شدند که درگروه مورد 42 نفر و در گروه شاهد40 نفر قرار داشتند. سپس بیماران بر اساس مدت ابتلا به دیابت بر حسب سال به 4 گروه و براساس سطح HBA1c به دو گروه تقسیم شده و سطح مس ادراری آنها به روش اتم ابزوربشن اسپکتوفتومتری اندازهگیری و با هم مقایسه شد. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمون تی مستقل استفاده شد. نتایج: در گروه مورد 1/28 درصد مرد و 9/69 درصد زن و در گروه کنترل 5/37 درصد مرد و 5/62 درصد زن حضور داشتند. میانگین سطح مس براساس میکروگرم بر لیتر در گروه مورد 14/36 ( با فاصله اطمینان 95 درصد، 74/57- 54/14) و در گروه شاهد77/14 (با فاصله اطمینان 95 درصد، 37/19- 17/10) بود. از نظر آماری اختلاف معنیداری بین میانگین سطح مس ادراری در دوگروه مورد و کنترل وجود داشت(003/0p=). نتیجه گیری: یافتههای این تحقیق نشان دهنده ارتباط مثبت میکروآلبومینوری در دیابت و میزان مس ادرار میباشد و نتایج سایر مطالعات مبنی بر افزایش سطح مس ادراری در بیماران دچار میکروآلبومینوری را تایید مینماید. همین طور این مطالعه نشان داد که مدت ابتلا به دیابت، سن، جنس و سطح HBA1c تأثیری بر افزایش سطح مس ادراری ندارد
سید عباس طباطبایی، غلامرضا مهاجری، سید مظفر هاشمی، محمد رضا مهاجری، شیدا سوادکوهی،
دوره 10، شماره 4 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: در موارد توده پستان به دو شکل عمل میشود. در روش اول طی دو جلسه جداگانه ابتدا بیوپسی و با تایید بدخیمی جراحی قطعی انجام میشود. در روش دوم براساس فروزن سکشن بر ادامه عمل تصمیم گیری میشود. روش ساده ارزان و سریع سیتولوژی حین عمل(touch imprint)، امکان عمل طی یک جلسه را فراهم میکند. هدف از این طرح تعیین دقت این روش است. روش کار: این تحقیق مقطعی تحلیلی، از 1381 تا 1385 بر روی 70 بیماری که با توده پستان بستری شده بودند انجام شد. در اتاق عمل، پس از بیوپسی یا ماستکتومی، از مقطع توده لام سیتولوژی تهیه شد و پس از فیکس کردن، لامها به یک آزمایشگاه و بقیه نمونه به آزمایشگاه دیگری ارسال شد. سپس با استفاده از اطاعات به دست آمده ارزش اخباری مثبت و منفی، حساسیت و ویژگی، و نسبت درست نمایی مثبت و منفی تست مذکور محاسبه گردید. نتایج : از 39 بیمار با پاتولوژی بدخیم، 3 نفر سیتولوژی خوش خیم داشتند. سیتولوژی در 2 مورد از 31 بیماری که پاتولوژی خوش خیم داشتند، پاسخ بدخیم داده بود. لذا، این روش در تشخیص بدخیمی توده پستان حساسیت 3/92 درصد، ویژگی 5/93 درصد و دقت 9/92 درصد دارد. نتیجه گیری: با توجه به دقت بالای تست به نظر میرسد در مراکزی که فروزن سکشن موجود نیست، بتوان از این روش در جراحی یک مرحلهای تودههای پستان سود جست.
مسعود معتمدی، عباس عطاری، منصور سیاوش، فرشته شکیبایی، محمد مسعود ازهر،
دوره 10، شماره 4 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: بررسی ارتباط بین فاکتورهای بیولوژیک و رفتارهای تخریبی در کودکان و نوجوانان دارای اهمیت میباشد. رفتارهای ضد اجتماعی، پرخاشگرانه و بزهکارانه در بزرگسالان اغلب در اوایل زندگی شروع میشود. کورتیزول پایه یک مشخصه بیولوژیک با ارزش برای کودکان با اختلال رفتار تخریبی (DBD) میباشد. در این مطالعه تاثیر آموزش والدین بر روی کورتیزول پایه کودکان مبتلا به DBD ارزیابی شده است. روش کار: این مطالعه یک کار آزمایی بالینی خود شاهد شده می باشد که در آن کورتیزول پایه در 19 کودک 13- 8 ساله مبتلا به DBD قبل از درمان ( آموزش والدین) و دو ماه بعد از درمان و نمره رفتار تخریبی آنها نیز قبل و بعد از درمان (2 ماه بعد از آن) با استفاده از چک لیست رفتاری کودکان (CBCL) سنجیده شد. پس از پایان مطالعه مقایسه میزان کورتیزول و نمره رفتار قبل و بعد از آموزش والدین صورت گرفت. اطلاعات به دست آمده از طریق آمار توصیفی و آزمون تی زوج و ضریب همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شد. نتایج: میزان کورتیزول بزاق قبل از آموزش والدین 9/7 ± 6/4 و بعد از درمان 84/3 ± 46/10 نانومول در لیتر بود که اختلاف آن با 001/0>p از نظر آماری معنیدار بود و نمره رفتار براساس CBCL نیز قبل و بعد از درمان به ترتیب 11/10±05/72 و 89/11± 36/49 نانومول در لیتر بود که با 0001/0>p معنیدار بود. همچنین علایم کودکان با کورتیزول پایه پایینتر پاسخ بهتری به درمان آموزش والدین دادند. نتیجه گیری: آموزش والدین یک روش مؤثر برای اصلاح رفتار در کودکان مبتلا به DBD است و کورتیزول را میتوانیم به عنوان یک عامل پیشگویی کننده رفتار تخریبی همچنین پاسخ به درمان آموزش والدین در کودکان مبتلا به DBD به کار ببریم.
ملک سلیمانی مهرنجانی، سید محمد شریعت زاده، پریسا مالکی، منیره محمودی،
دوره 10، شماره 4 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: سدیم آرسنیت یک آلاینده زیست محیطی است که به دلیل کاربرد آن در صنایع شیمیایی مقدار آن در شهرهای صنعتی بیش از سایر مناطق است. این ترکیب از طریق مواد غذایی، هوا، آب آشامیدنی و خاک وارد بدن میشود و دارای اثر هیستوپاتولوژیک بر روی اندامهای مختلف بدن از جمله کلیه میباشد. هدف از انجام این پژوهش مطالعه کمّی اثر هیستوپاتولوژیک سدیم ارسنیت بر ساختمان کلیه رت میباشد. روش کار: برای انجام این پژوهش که از نوع تجربی میباشد، 12 سر رت نر نژاد ویستار با میانگین وزنی 20±200 گرم انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تیمار با سدیم آرسنیت به طریق دهانی 8 میلی گرم در کیلوگرم در روز و گروه کنترل (فقط با آب )تقسیم شدند. دو ماه بعد از تیمار، ابتدا رتها وزن و سپس با اتر بیهوش و پس از تشریح، کلیه چپ آنها بیرون آورده شد. سپس تمیز و وزن گردید و در محلول فرمالین10 درصد فیکس شد. پس از تهیه برشهای 1 میلی متری، مراحل پاساژ بافتی انجام شد و آنگاه برشهای 5 میکرومتری تهیه وبا روش هماتوکسیلین – ائورین (H&E) رنگ آمیزی صورت گرفت. برشهای آماده شده با روش استریولوژی مورد مطالعه و ارزیابی قرار گرفت. دادههای به دست آمده با آزمون تی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و تفاوت میانگینها در سطح 05/0p< معنیدار در نظر گرفته شد. نتایج: حجم کل کلیه و حجم کورتکس (001/0p<) و مدولا (003/0p<) در گروه تیمار نسبت به گروه کنترل کاهش معنیدار نشان داد. حجم توبول (001/0p<) وحجم بافت بینابینی (003/0p<) نیز در گروه تیمار کاهش معنیدار داشت. حجم گلومرولوس در گروه تیمار کاهش معنیدار نشان داد(001/0p<). حجم کپسول بومن نیز در گروه تیمار کاهش معنیدار نشان داد(03/0p<)، در حالی که تفاوت معنیداری در حجم جدار کپسول بومن، فضای مویرگی و تافت گلومرول مشاهده نشد. در این مطالعه وزن کلیه در گروه تیمار نیز نسبت به گروه کنترل دارای کاهش معنیدار بود (002/0p<) و وزن رت نیز در گروه تیمار نسبت به گروه کنترل دارای تفاوت معنیدار بود (01/0p<). نتیجه گیری: نتایج نشان داد که آشامیدن آب آلوده به سدیم ارسنیت موجب تغییرات هیستوپاتولوژیک در کلیه و وزن رت میشود. برای تعیین میزان اثر این تغییرات هیستوپاتولوژیک بر عمل کلیه باید مطالعات بیشتری صورت پذیرد.
رضا مهدوی، سید ولی رضویه، محمود رضا نخعی، محمدرضا پالیزوان،
دوره 10، شماره 4 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: مطالعات زیادی در زمینه اهمیت مصرف اسیدهای چرب (ضروری) بر روی عملکرد مغز در انسانها و حیوانات انجام گرفته است. اسیدهای چرب ضروری باید از طریق غذایی دریافت شوند. در این مطالعه اثرات مصرف ایزومرهای سیس (cis)و ترانس(trans) اسیدهای چرب موجود در رژیم غذایی بر روی تشنجات ایجاد شده توسط پنتیلن تترازول درنسل دوم موشهایی که قبلاً کیندل شده بودند، مورد بررسی قرار گرفته است. روش کار: در این تحقیق تجربی ابتدا حیوانات به چهار گروه تقسیمبندی شدند. در سه گروه آزمون به غذای استاندارد آنها به ترتیب اسیدهای چرب سیس، ترانس، سیس+ترانس اضافه شد و به گروه شاهد فقط غذای استاندارد داده شد. یک ماه پس ار شروع مصرف غذا، حیوانات با دوز 45 میلی گرم بر کیلوگرم داخل صفاقی، تحت کیندلینگ شیمیایی با پنتیلن تترازول (PTZ) قرار گرفتند. پس از تزریق دارو به صورت یک روز در میان، رفتارهای حیوان به مدت 20 دقیقه تحت نظر گرفته شد. منظور از رفتارهای حیوان مشاهده مراحل پنج گانه تشنج است که چنان چه حیوان پس از سه مرتبه متوالی دچار حالت پنجم تشنج میگردید، به عنوان حیوان کیندل شده ثبت میشد. اطلاعات با استفاده از آزمونهای آماری کی اس، تی و آنالیز واریانس تجزیه و تحلیل شد. نتایج: نتایج به دست آمده نشان داد که مرحله حمله در موشهای گروه ترانس به شکل معنیداری نسبت به گروه های دیگر بیشتر است. هم چنین مقایسه مدت زمانی که حیوان در مرحله پنجم تشنج به سر میبرد، نشان داد که این زمان در موشهای گروه ترانس به شکل معنیداری نسبت به گروه کنترل و سیس افزایش پیدا کرده است. نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان داد که تجویز اسیدهای چرب سیس و ترانس بر روی کیندلینگ ایجاد شده توسط پنتیلن تترازول در نسل دوم موشهایی که قبلاً کیندل شدهاند، تاثیر دارد. به این صورت که گروهی که از اسیدهای چرب ترانس استفاده کرده بودند، نسبت به گروه استفاده کننده از اسیدهای چرب سیس حالت شدیدتر تشنج و مدت زمان بیشتر ابتلا به تشنج را نشان دادند.
محمد رضا نیکمرام،
دوره 10، شماره 4 - ( فصلنامه 1386 )
چکیده
مقدمه: در سلولهای قلبی جریان کانال سدیمی تیپ عصبی (neuronal type Na+ channel) یکی از جریانهای مطرح در مرحله دپولاریزاسیون پتانسیل عمل در سالهای اخیر میباشد. هدف از این بررسی مقایسه اثر مسدود کنندگی تترودوتوکسین (TTX) بر فعالیت پیس میکری گره سینوسی- دهلیزی و دهلیزی- بطنی دست نخورده و سالم موش، بوده است. روش کار: در این بررسی که به روش تجربی انجام گرفت فعالیت خود به خودی دو گره سینوسی – دهلیزی و دهلیزی - بطنی سالم که از هم جدا شده بودند، قبل و هنگام مصرف 100 نانو مولار TTX ثبت و طول دوره قلبی اندازهگیری گردید اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون آماری تی تجزیه و تحلیل شد. نتایج: مصرف 100 نانو مولار TTX باعث افزایش طول دوره قلبی در نمونههای گره سینوسی- دهلیزی از 45/13±28/212 هزارم ثانیه درحالت کنترل به 29 ±35/263 هزارم ثانیه در زمان مصرف دارو و در نمونههای گره دهلیزی بطنی از 68±40/578 هزارم ثانیه درحالت کنترل به 75/71 ±20/856 هزارم ثانیه در زمان مصرف دارو شد. تاثیر دارو بر هردو گره سینوسی- دهلیزی و دهلیزی- بطنی به ترتیب 6± 25/22 و 5/13±5/52 درصد بوده است. در هر دو گره این تغییرات معنیدار هستند. نتیجه گیری: براساس نتایج به دست آمده میتوان بیان کرد که جریان کانال سدیمی تیپ عصبی در هر دو گره موجود بود و اثر TTX بر طول دوره قلبی بر هر دو گره متفاوت بود. یعنی این که اثر دارو بر گره دهلیزی- بطنی بیش از دو برابر گره سینوسی- دهلیزی بوده است که این افزایش احتمالا به افزایش دانسیته جریان کانال سدیمی تیپ عصبی مربوط است.
محمد رضا پالیزوان، زهرا ساری، محمود رضا نخعی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده
مقدمه: تا کنون تحقیقات زیادی در زمینه اثرات فیزیولوژیک اسیدهای چرب ترانس موجود در مارگارین بر روی انسانها و حیوانات انجام گرفته است. هدف از این مطالعه بررسی اثر روغن مارگارین بر روی تولید مثل موش های صحرایی نژاد ویستار است. روش کار: این مطالعه از نوع تجربی است. برای بررسی اثر مارگارین بر روی تولید مثل، 46 موش صحرایی نر و ماده نژاد ویستار به چهار گروه تقسیم شدند. در سه گروه آزمون، به غذای استاندارد آنها روغن مارگارین به میزان 3 درصد اضافه شد و به گروه کنترل یا گروه چهارم فقط غذای استاندارد داده شد. در گروه آزمون اول موشهای نر و ماده مارگارین دریافت کردند. در گروه آزمون دوم فقط موشهای ماده مارگارین دریافت کردند. و در گروه آزمون سوم فقط موشهای نر مارگارین دریافت کردند. یک ماه پس از شروع مصرف غذا، عمل جفتگیری و تولید مثل در آنها انجام گرفت و در تمام طول حاملگی حیوانات از همان رژیم غذایی قبلی استفاده میکردند. پس از زایمان؛ تعداد کل نوزادان و تعداد نوزادان نر و ماده، وزن نوزادان و میزان مرگ و میر نوزادن در گروههای مختلف مورد ارزیابی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده ازآنالیز واریانس یک طرفه انجام شد. نتایج: نتایج به دست آمده از مقایسه دادهها در چهار گروه مورد آزمون نشان دهنده افرایش معنیدار وزن نوزادن و نسبت نوزادان ماده در گروه دوم نسبت به گروه کنترل و گروه اول بود. همچنین مقایسه میزان مرگ و میر نوزادان در گروههای چهار گانه نشان دهنده افزایش معنیدار مرگ و میر نوزادان در گروه دوم نسبت به گروههای دیگر بود. از طرف دیگر بین تعداد نوزادان در گروههای مختلف اختلاف معنیداری وجود نداشت. نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان داد که تجویز روغنهای مارگارین حاوی اسیدهای چرب ترانس به موشهای ماده میتواند به شکل معنیداری سبب افزایش وزن، افزایش نسبت نوزادان ماده و افزایش میزان مرگ و میر در نوزادان گردد.