110 نتیجه برای تمرین
مریم کشوری، علی حیدریان پور، فرزانه چهلچراغی،
دوره 27، شماره 5 - ( 10-1403 )
چکیده
مقدمه: ضخامت لایههای مولکولار و پیرامیدال در هیپوکامپ نشاندهنده یک جنبه محوری در تحقیقات آلزایمر است. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر تمرینات شنای استقامتی، مقاومتی و ترکیبی بر ضخامت لایههای مولکولار و پیرامیدال بافت هیپوکامپ موشهای صحرایی آلزایمری انجام شد.
روش کار: در مطالعه تجربی حاضر، 40 سر موش سفید بزرگ آزمایشگاهی نر نژاد ویستار (شش هفتهای، وزن 200-180 گرم) بطور تصادفی و مساوی به 5 گروه کنترل سالم، کنترل آلزایمر، استقامتی، مقاومتی و ترکیبی تقسیم شدند. آلزایمر با تزریق داخل صفاقی کلرید تریمتیلتین (8 میلیگرم/ کیلوگرم) ایجاد شد. دو هفته پس از تزریق و تأیید القای آلزایمر، پروتکلهای استقامتی (5 جلسه/هفته، هفته اول تا چهارم به صورت تدریجی از 5-15 دقیقه به 45 دقیقه شنا، هفته پنجم تا دوازدهم 60 دقیقه شنا)، مقاومتی (5 جلسه/هفته، هفته اول آشنایی با ورزش، هفته 2؛ 30 درصد، هفته 3-5؛ 70 تا 90 درصد، هفته 6-8؛ 100 تا 110 درصد، هفته 9-10؛ 120-130 درصد و هفته 11-12، 140-150 درصد وزن بدن)، و ترکیبی (2 جلسه/هفته مقاومتی و 3 جلسه/ هفته استقامتی) برای 12 هفته اجرا شد. 48 ساعت پس از مداخلات، حیوانات تشریح و بافت هیپوکامپ استخراج شد. در نهایت، دادهها در سطح معنیداری 05/0 > P تحلیل شدند.
یافتهها: ضخامت لایههای مولکولار و پیرامیدال بافت هیپوکامپ حیوانات آلزایمری نسبت به حیوانات سالم کاهش یافت و هر سه پروتکل تمرینی استقامتی، مقاومتی و ترکیبی باعث افزایش لایهها شدند (0/001 > P). اما افزایش ضخامت لایههای مولکولار و پیرامیدال بافت هیپوکامپ موشهای گروه ترکیبی نسبت به گروه استقامتی و مقاومتی افزایش بیشتری داشت (0/01 > P).
نتیجهگیری: این یافتهها تغییرات ضخامت لایههای بافت هیپوکامپ را در رابطه با آسیبشناسی آلزایمر و همچنین تأثیر تمرینات ترکیبی بر این پارامتر را برجسته میکند. درحالی که ورزش ممکن است اثرات مثبتی بر حجم هیپوکامپ و انعطافپذیری سیناپسی داشته باشد، اما تحقیقات بیشتری برای درک کامل تأثیر ورزش بر ضخامت لایههای هیپوکامپ در آلزایمر مورد نیاز است.
زهره محمدی کمال آبادی، الله یار عرب مومنی،
دوره 27، شماره 6 - ( 11-1403 )
چکیده
مقدمه: همواره تمرین و فعالیت بدنی، به عنوان یک درمان اصلی برای آرتروز زانو توصیه شده است. با این حال، مشخص نیست که کدام نوع تمرینات بیشترین تأثیر را بر این عارضه دارند. هدف از این مطالعه، بررسی تأثیر دو شیوه تمرین در آب (تمرین با تراباند و تمرین NASM) بر درد و شاخصهای عملکرد حرکتی در زنان مبتلا به استئوارتریت زانو بود.
روش کار: در این مطالعه نیمهتجربی، با طرح پیشآزمون- پسآزمون و گروه شاهد، از بین زنان مبتلا به استئوارتریت زانو، 45 نفر با میانگین سنی 5/56 سال و (Body mass index) BMI برابر 29/04 کیلوگرم بر مترمربع بهشیوه هدفمند انتخاب شدند و به روش تصادفی سیستماتیک به 3 گروه 15 نفری؛ تمرین در آب با تراباند، تمرین در آب با رویکرد (National Academy of Sports Medicine) NASM و شاهد تقسیم شدند. پروتکل تمرین با تراباند و تمرین با رویکرد NASM (تأیید شده توسط کالج پزشکی جورجیا مخصوص بیماران مبتلا به آرتروز زانو) به مدت 8 هفته، هر هفته سه جلسه و هر جلسه به مدت حدود 60 دقیقه در آب انجام شد. جهت برآورد متغیرهای مطالعه از پرسشنامههای دیداری درد (Visual Analogue Scale) VAS و آزمونهای عملکرد جسمانی انجمن بین المللی تحقیقات استئوآرتریت (Osteoarthritis Research Society International) OARSI استفاده شد. بهمنظور آزمون معنیداری تفاوتهای میانگین گروهها، از روش آماری تجزیه و تحلیل کواریانس چند متغیری و آزمون تعقیبی Bonferroni در سطح معنیداری ۰۵/۰ استفاده شد.
یافتهها: نتایج مطالعه نشان داد که بطور مشابهی، در هر دو گروه تجربی میزان درد، زمان آزمونهای برخاستن و رفتن، 40 متر پیادهروی سریع و بالا رفتن از پله کاهش معنیداری یافت (0/001 = P). بهعلاوه، در هر دو گروه تجربی امتیاز آزمونهای 30 ثانیه نشست و برخاست از روی صندلی و 6 دقیقه راه رفتن افزایش معنیداری داشت (0/001 = P).
نتیجهگیری: این نتایج آثار سودمند تأثیر تمرین در آب با تراباند و تمرین در آب با رویکرد NASM بر درد و شاخصهای عملکردی حرکتی را نشان داد. از اینرو، استفاده از این روشهای تمرینی بهعنوان یک روش پیشگیری و درمانی مناسب برای بیماری استئوارتریت زانو توصیه میشود.
رضوان افشار، مسعود رحمتی، رحیم میرنصوری،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1404 )
چکیده
مقدمه: با توجه به سنتز و ترشح آیریزین و BDNF از بافت عضلانی در جریان تمرینات ورزشی و ارتباط احتمالی این فاکتورها با بهبود قدرت و عملکرد عضلانی، هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر 12 هفته تمرین قدرتی بر قدرت عضلانی، درصد چربی، آیریزین و BDNF در زنان میانسال غیرفعال بود.
روش کار: در مطالعه نیمهتجربی، 20 نفر از زنان میانسال غیرفعال (میانگیـن سـنی 5/91 ± 37/70 سال، وزن 5/82 ± 79/80 کیلوگـرم) انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه تمرینقدرتی (10 نفر) و شاهد (10 نفر) قرار گرفتند. گروه تمرینی 12 هفته تمرین قدرتی را به صورت 3 جلسه در هفته با شدت 65 تا 80 درصد قدرت بیشینه اجرا کردند. سپس نمونههای خونی برای اندازهگیری آیریزین، BDNF به روش الایزا گرفته شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از روش آماری t مستقل و آزمون همبستگی Pearson استفاده گردید. سطح معنیداری (0/05 P ≤)، در نظر گرفته شد.
یافتهها: تمرین قدرتی، باعث افزایش معنیدار غلظت سرمی آیریزین (0/035 = P)، غلظت سرمی BDNF (0/058 = P) و همچنین کاهش معنیدار درصد چربی (0/058 = P) زنان میانسال شد. همچنین بین قدرت پایینتنه و سطوح سرمی آیریزین ارتباط مثبت و معنیداری وجود دارد (0/040 = P). بر اساس نتایج آزمون همبستگی Pearson بین متغیر BDNF و قدرت بالاتنه نیز ارتباط مثبت و معنیدار وجود داشت (038/0 = P).
نتیجهگیری: بر اساس نتایج حاصل از پژوهش حاضر به نظر میرسد، افزایش ترشح سطوح سرمی هورمون آیریزین و BDNF با افزایش قدرت عضلانی متعاقب تمرینات قدرتی در افراد میانسال مرتبط بود.
محمدعلی قرائت، سجاد کرمی،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1404 )
چکیده
مقدمه: روشهای مختلف تمرین، افزون بر بهبود عملکردی دارای اثرات متابولیکی بر ارگانهای بدن هستند. هدف این پژوهش، مقایسه اثر تمرین استقامتی و قدرتی بر شاخص های آنتروپومتریک، تغییرات متابولیسم گلوکوز و چربی و آیریزین سرمی دانشجویان جوان پسر بود.
روش کار: 36 دانشجوی چاق (سن: 2/43 ± 21/19 سال؛ وزن: 6/20 ± 88/59 کیلوگرم؛ قد: 12/96 ± 175/41 سانتیمتر؛ شاخص توده بدنی: 30/45؛ درصد چربی: 25/73) در گروه شاهد، تمرین استقامتی و قدرتی بطور تصادفی قرار گرفتند. گروه قدرتی 8 هفته 3 جلسه 4 سِت، 10 تکرار (از 50 تا 70 درصد قدرت بیشینه)، گروه استقامتی 8 هفته 3 جلسه به مدت 30 دقیقه تمرین هوازی (ضربان قلب 60 تا 80 درصد ضربان بیشینه) به تمرین پرداختند. میزان آیریزین، گلوکوز، انسولین، مقاومت انسولینی، درصد چربی، شاخص توده بدن، وزن، دور کمر و دور باسن اندازهگیری شد. دادهها با تحلیل واریانس یک سویه و آزمون Tukey در سطح 0/05 تحلیل گردید.
یافتهها: وزن (0/03 = P)، درصد چربی (0/04 = P) و شاخص توده بدنی (0/04 = P) در پس آزمون گروه تمرین استقامتی نسبت به شاهد، کاهش معنیداری داشت. میزان آیریزین در پس آزمون در گروه شاهد تفاوت معنیدار با تمرین استقامتی و قدرتی (0/01 = P و 0/02 = P) داشت. غلظت انسولین در پسآزمون گروه شاهد با گروه استقامتی و قدرتی تفاوت معنیدار داشت (0/006 = P و 0/01 = P). میزان مقاومت انسولینی در پسآزمون گروه استقامتی و قدرتی نسبت به گروه شاهد با تفاوت معنیدار داشت (0/01 = P و 0/01 = P).
نتیجهگیری: 8 هفته تمرین هوازی تردمیل و تمرین قدرتی با وزنه میتواند سبب بهبود ترکیب بدن همراه با افزایش سطوح آیریزین شده، ضمن اینکه مقاومت انسولینی را در جوانان چاق کاهش دهد.
فاطمه تحسینی، علی حیدریان پور، الناز شکری،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1404 )
چکیده
مقدمه: اضافه وزن با افزایش ترشح کورتیزول و به همراه آن افزایش اضطراب و افسردگی همراه است. هدف از این مطالعه، مقایسه اثر شش هفته تمرین همزمان استقامتی-تداومی (MICT) و استقامتی- تناوبی (HIIT) با تمرین HIIT به تنهایی بر ترکیب بدن، سطوح پلاسمایی کورتیزول و سطح اضطراب و افسردگی در دانش آموزان پسر دارای اضافهوزن بود.
روش کار: در این مطالعه نیمه تجربی، 27 نفر از دانشآموزان دارای اضافهوزن، انتخاب شدند و بهصورت تصادفی به 3 گروه 9 نفری، تمرین همزمان MICT+HIIT و تمرین HIIT و گروه شاهد تقسیم شدند. تمرین MICT (15 دقیقه در روز با شدت 65 - 60 درصد ضربان قلب بیشینه و با اضافهبار 5 دقیقهای در هر دو هفته) تمرین HIIT (3 دقیقه دویدن با شدت 75-70 درصد ضربان قلب بیشینه، 3 دقیقه استراحت فعال با شدت 50 درصد ضربان قلب بیشینه،3 تکرار در دو هفته اول، 4 تکرار در دو هفته دوم و 5 تکرار در دو هفته آخر) بود.
یافتهها: هر دو نوع پروتکل تمرینی منجر به کاهش وزن، شاخص توده بدنی، کلسترول، لیپوپروتئین با چگالی پایین، کورتیزول، اضطراب و افسردگی و افزایش لیپوپروتئین با چگالی بالا شد (0/05 > P) و تفاوتی بین دو نوع تمرین وجود نداشت؛ تنها اکسیژن مصرفی اوج و تری گلیسیرید در گروه MICT+HIIT با تغییرات بهتری همراه بود.
نتیجهگیری: برای نوجوانان پسر دارای اضافه وزن با هدف کاهش وزن و بهبود سلامت روان، انجام تمرینات HIIT به تنهایی کفایت میکند و افزودن تمرینات MICT از نظر بالینی فواید بیشتری برای آنان به همراه نخواهد داشت.
حدیث طهماسبی ارشلوپور، داریوش خواجوی، فردین فرجی،
دوره 28، شماره 2 - ( 2-1404 )
چکیده
مقدمه: مولتیپل اسکلروزیس (Multiple sclerosis) MS، شایعترین اختلال سیستم عصبی در جوانان است و مشکلات تعادلی ناشی از آن میتواند باعث ایجاد اختلال در حفظ وضعیت ایستاده، محدودیت در راه رفتن و در نهایت افتادن بیماران مبتلا شود. هدف این پژوهش، بررسی تأثیر مداخله حرکتی و شناختی بر تعادل و اعتماد به تعادل بیماران مولتیپل اسکلروزیس بود.
روش کار: جامعه آماری پژوهش، افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (با دامنه سنی 60-20 و نمره مقیاس ناتوانی بین 4-2) مراجعه کننده به انجمن مولتیپل اسکلروزیس شهر اراک بودند. از بین آنها 30 نفر به روش در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه مساوی تجربی و شاهد اختصاص یافتند. آزمودنیها در پیشآزمون، آزمونهای «برخاستن و رفتن زماندار» (TUG) و «ایستادن روی یک پا» را انجام دادند و مقیاس اعتماد به تعادل ویژه فعالیتها را تکمیل کردند. پس از اعمال برنامه مداخله ترکیبی حرکتی و شناختی، پسآزمون انجام شد. دادهها با آزﻣون تحلیل وواریانس مرکب تحلیل شدند.
یافتهها: میانگین نمره گروه تجربی در مقایسه با گروه شاهد در آزمونهای برخاستن و رفتن زماندار (0/002 P ≤) و ایستادن روی یک پا (0/001 P ≤) به طور معنیداری بهبود یافت. در پسآزمون، بین میانگین نمره مقیاس اعتماد به تعادل ویژه فعالیتهای دو گروه تجربی و شاهد تفاوتی معنیداری مشاهده نشد (0/153P > ).
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این پژوهش، استفاده از برنامه مداخله ترکیبی حرکتی و شناختی بر بهبود چابکی و تعادل پویا و ایستای بیماران مولتیپل اسکلروزیس، پیشنهاد میشود. به نظر میرسد برای افزایش اعتماد به تعادل بیماران به دلیل ذهنی بودن به مدت زمان بیشتری برای تمرین نیاز است.
شهناز شهرجردی، زهرا گرامی پور،
دوره 28، شماره 2 - ( 2-1404 )
چکیده
مقدمه: هالوکس والگوس، از دفورمیتیهای شایع پا است که باعث انحراف خارجی نخستین انگشت پا و نیمه دررفتگی پیشرونده مفصل متاتارسو فالانژیال اول میشود. هدف از مطالعه حاضر، بررسی تأثیر کینزیوتیپ و تمرینات تقویتی مچ پا با توپ بوسو بر درد، تعادل و زاویه شست پای زنان مبتلا به هالوکس والگوس بود.
روش کار: این مطالعه کارآزمائی بالینی با طرح پیش و پسآزمون انجام شد. ابتدا 45 زن دارای شست کج به همراه کف پای صاف به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب، سپس به طور تصادفی به سه گروه کینزیوتیپ (4 هفته، سه جلسه در هفته، هر جلسه به مدت 24 ساعت)، کینزیوتیپ به همراه تمرینات تقویتی مچ پا با توپ بوسو (4 هفته، سه جلسه در هفته، هر جلسه به مدت 30 دقیقه تمرینات و 24 ساعت اعمال تیپ) و گروه شاهد (هیچ مداخلهای دریافت نکردند) تقسیم شدند. ابزارهای پژوهش شامل شاخص (Visual Analogue Scale)VAS ، تست لکلک و گونیامتر به ترتیب برای اندازهگیری درد، تعادل و زاویه شست پا استفاده شد. تحلیل دادهها با آزمون ANOVA یک طرفه در سطح معنیداری (0/05 ≥ P) انجام گرفت.
یافتهها: پس از انجام تمرینات، مقایسه دادههای بین دو گروه تفاوت معنیداری را در قبل و بعد از 4 هفته در مورد متغیرهای درد، تعادل و میزان زاویه هالوکس والگوس در دو گروه کینزیوتیپ و کینزیوتیپ به همراه تمرینات تقویتی باتوپ بوسو نسبت به گروه شاهد نشان داد (0/001 = P).
نتیجهگیری: به نظر میرسد که جهت اصلاح شست کج و بهبود درد و تعادل در زنان میتوان از برنامه ترکیبی تیپ و تمرینات تقویتی مچ پا با توپ بوسو استفاده کرد.
محمد پرستش، زهرا یوسف وند، بهزاد آریا، مجید مردانیان قهفرخی، جمیله احمدی،
دوره 28، شماره 3 - ( 5-1404 )
چکیده
مقدمه: سیسپلاتین، یک عامل شیمی درمانی است که بهصورت گسترده مورد استفاده قرار گرفته و مزایای درمانی را برای درمان سرطان ارائه میدهد، اما اغلب منجر به اثرات نامطلوب بر نوروژنز و استرس اکسیداتیو میشود. از طرفی، فعالیت بدنی بهعنوان یک استراتژی بالقوه برای مقابله با این عوارض جانبی پیشنهاد شده است، از این رو هدف از پژوهش حاضر، بررسی یک دوره تمرین استقامتی بر شاخصهای استرس اکسیداتیو بافت مغزی موشهای صحرایی تحت القاء پلاتینول، بود.
روش کار: در این پژوهش، 32 سر موش صحرایی نر با میانگین وزنی 220 گرم به چهار گروه: کنترل سالم، گروه کنترل تحت تزریق سیس پلاتین، گروه تمرین استقامتی و گروه سیس پلاتین + تمرین استقامتی، تقسیم شدند. پس از 8 هفته تمرین استقامتی تشریح موشها انجام شد و سرم خون جهت اندازهگیری عوامل اکسیدانی و آنتی اکسیدانی جدا سازی؛ همچنین تحت شرایط استریل مغز حیوان برای بررسی شاخصهای مورد نظر از جمجمه خارج شد. دادهها با آزمون آماری آنالیز واریانس یک طرفه تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد، سیسپلاتین باعث کاهش معنیدار MDA و افزایش معنیدار TAC و CAT در گروه کنترل دریافت کننده سیسپلاتین شد. از طرفی انجام ۸ هفته تمرین استقامتی توانست، باعث کاهش معنیدار MDAو افزایش معنیدار TAC و CAT، شود. علاوه بر این هیچ تغییر معنیداری در سطح سرمی SOD مشاهده نشد. همچنین در بافت مغز، میزان MDA در گروه دریافتکننده سیسپلاتین افزایش معنیدار و میزان TAC، CAT و SOD کاهش معنیداری را بههمراه داشت. در مقابل، انجام ۸ هفته تمرین استقامتی باعث کاهش میزان MDA و افزایش میزان TAC، CAT و SOD شد.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای پژوهش حاضر به نظر میرسد، فعالیت ورزشی دارای اثرات محافظتی در برابر استرس اکسیداتیو ناشی از پلاتینول در مغز موش است که ممکن است به قابلیتهای آنتی اکسیدانی آن نسبت داده شود.
صفیه آزادی فرد، مهدی مرادی، محمد ملکی پویا،
دوره 28، شماره 4 - ( 7-1404 )
چکیده
مقدمه: از آنجا که تمرین استقامتی و رژیم روزهداری در کاهش علائم بیماریهای قلبی مؤثر است، هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر یک دوره تمرین استقامتی همراه با تحریک الکتریکی بر بیان ژنهای (Intercellular Adhesion Molecule 1) ICAM و
(Vascular cell adhesion molecule-1) VCAM در بافت قلب موشهای روزهدار چاق بود.
روش کار: در این مطالعه تجربی، 35 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (8 هفتهای با میانگین وزن 19±200 گرم) پس از القای چاقی و افزایش وزن به طور تصادفی به 5 گروه7تایی (کنترل چاق، روزهدار، روزهدار و تمرین استقامتی، روزهدار و تحریک الکتریکی و روزهدار، تمرین استقامتی و تحریک الکتریکی) تقسیم شدند. روزهداری به صورت پروتکل 8/16برای تمامی گروهها بجز کنترل چاق انجام شد. پروتکل تمرین استقامتی به مدت 4 هفته و 5 جلسه در هفته با شدت 50 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی در هفته اول شروع و در هفته چهارم به 65 درصد رسید. همچنین تحریک الکتریکی با (دستگاه فوت شوک برای 5/0 میلیآمپر و 20 دقیقه) انجام شد. 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی پس از بیهوشی کامل، بافت قلب برداشته شد. مقادیر بیان ژن ICAM-1 و VCAM-1 قلب به روش Real time PCR اندازهگیری شد. از روش آماری آنالیز واریانس دو راهه همراه با آزمون تعقیبی Tukeyبرای تجزیه و تحلیل داده در سطح معنیداری (05/0 ≥ P) استفاده شد.
یافتهها: نتایج بدست آمده از مطالعه حاضر نشان داد، روزهداری متناوب، تمرین استقامتی و تحریک الکتریکی هر کدام به تنهایی باعث کاهش معنادار بیان ژن ملکولهای چسبان عروقی در بافت قلب موشهای صحرایی میشود (0/001 = P). این در حالی است که به نظر میرسد ترکیب سه مداخله اثرگذاری بیشتری بر کاهش سطح بیان ژن ملکولهای چسبان عروقی در بات قلب موشهای صحرایی چاق شود (0/001 = P).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج بدست آمده، انجام تمرینات استقامتی همراه با روزهداری و تحریک الکتریکی، اثر بسزایی در کاهش بیان VCAM و ICAM در بافت قلب دارد. با این حال هنوز نمیتوان با قطعیت سمت و سوی اثر روزهداری، تمرین استقامتی و تحریک الکتریکی فوت شوک را بر مولکولهای چسبان درشرایط چاقی و روزهداری متناوب تعیین نمود.
علی قاسمی کهریزسنگی، مهرداد نجفی،
دوره 28، شماره 4 - ( 7-1404 )
چکیده
مقدمه: امروزه دیابت یکی از مشکلات اصلی در جهان میباشد. دیابت نوع ۲ در افراد چاق و دارای اضافه وزن بیشتر دیده میشود و چاقی نیز بعنوان یک مشکل جدی سلامتی مطرح است. علاوه بر اهمیت فعالیت ورزشی در دیابت، مصرف برخی مکملها میتواند بر عوامل التهابی مؤثر باشد. بنابراین، هدف مطالعه حاضر، تعیین تأثیر ۸ هفته تمرین استقامتی همراه با مصرف مکمل دانه گیاه خرفه روی فاکتورهای پیشالتهابی IL-6 و CRP مردان مبتلا به دیابت نوع-۲ میانسال در آستانه چاقی بود.
روش کار: در این مطالعه نیمه تجربی روی ۴۰ بیمار مرد مبتلا به دیابت نوع ۲ با میانگین سنی 40-65 و قند خون ناشتایی بالای ۱۲۰ انتخاب شده، سپس به طور تصادفی به چهار گروه 10 نفره شامل: گروه کنترل، تمرین، تمرین+مکمل و گروه مکمل تقسیم شدند. آزمودنیها، سابقه فعالیت ورزشی منظم (به مدت 6 ماه قبل) و مصرف گیاه خرفه را نداشتند و در آستانه چاقی بودند (شاخص توده بدنی بین 28 تا 30). آزمودنیها ۳ جلسه در هفته و هر جلسه یک ساعت پیاده روی بدون استراحت انجام میدادند. مدت زمان هر جلسه تمرینی از ۳۰ دقیقه در هفته اول شروع شد و در هفته هشتم به ۴۵ دقیقه رسید، همچنین شدت تمرین معادل۵۰ تا۷۰ درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره رسید. گروه مکمل، دانه گیاه خرفه به میزان 7/5 گرم در روز را به مدت ۸ هفته مصرف کردند. گروه کنترل طی ۸ هفته تمرین نداشتند و مکملی دریافت نکردند. برای مقایسه نتایج قبل و بعد از آزمون t زوجی استفاده شد. برای بررسی اختلاف معنیداری بین چهار گروه از آزمون تحلیل کوواریانس و در صورت مشاهده تفاوت معنیدار از آزمون تعقیبی Bonferroni جهت تعیین محل اختلاف بین گروهی در سطح معنیداری (0/05 > P) استفاده شد.
یافتهها: نتایج تحلیل کوواریانس، تفاوت معنیدار CRP را نشان داد (0/001 = P). نتایج آزمون تعقیبی Bonferroni حاکی از تفاوت بین دو گروه تمرین- مکمل و تمرین دارونما نسبت به گروه کنترل بود (0/05 P <). در مقادیر IL-6 تفاوتی مشاهده نشد.
نتیجهگیری: به نظر میرسد مصرف دانه گیاه خرفه همراه با فعالیت ورزشی، موجب بهبود شاخص التهابی CRP شده و لذا میتواند باعث کاهش مشکلات قلبی شود. در نتیجه استفاده از مکمل دانه خرفه چنانچه همزمان با تمرین ورزشی باشد میتواند روشی مؤثر برای مردان مبتلا به دیابت نوع دو میانسال در آستانه چاقی باشد، اما تأثیر تمرین استقامتی مؤثرتر از مکمل دانه خرفه بود.