جستجو در مقالات منتشر شده


24 نتیجه برای عصب

حمید فراهانی، لیلا برجیان،
دوره 8، شماره 3 - ( 11-1384 )
چکیده

مقدمه: اکثر مطالعات اخیر نشان داده اند که هیپوترمی پس از شوک خونریزی نیاز به مایع درمانی را کاهش داده و فشار شریانی را افزایش می‌دهد که درنتیجه شانس زنده ماندن را بالا می برد. اما مشخص نشده که هیپوترمی با چه مکانیسمی این اثرات را ایجاد می‌کند. این مطالعه به طور وسیع‌تری اثرات هیپوترمی را در این امر بررسی می‌کند.
روش کار: این تحقیق یک مطالعه تجربی است که برای انجام آن 24 عدد رت به 4 گروه تقسیم شدند. در دوگروه 1 و 3 پس از انجام بیهوشی با تزریق پنتو باربیتال، عصب سمپاتیک کلیوی دو طرف قطع شد ولی در دو گروه 2 و 4 عصب دست نخورده باقی ماند و فقط برش پهلو انجام شد تا شرایط همه گروه‌ها یکسان شود. سپس رت‌ها وارد مرحله شوک خونریزی شدند (مرحله یک) که 90 دقیقه طول داشت و برای آن از حیوان 4 تا6 سی سی، خون به مدت 10 دقیقه گرفته شد. بعد از ایجاد شوک فقط در گروه‌های 1 و 2 دمای بدن در طول 10-5 دقیقه از حدود 37/5 به 32 درجه سانتی گراد رسید. سپس در پایان مرحله یک، حیوان وارد مرحله احیا (مرحله دو) شد که برای آن، خون گرفته شده از حیوان و یا مایع اضافی رینگر به حیوان تزریق شد تا فشار به حد طبیعی‌اش برگردد. مرحله دو 60 دقیقه به طول انجامید. فشار شریانی و حجم مایع مورد نیاز در گروه‌ها محاسبه و مقایسه گردید.
نتایج: درگروه های هیپوترمیک 1 و 2 ، نسبت به گروه‌های نورموترمیک 3و 4 برای احیاء شوک خونریزی به حجم کمتری از مایعات و یا خون نیاز بود (0/05>P) . فشار شریانی قبل ازشوک در بین 4 گروه یکسان بود, اما در پایان مرحله دو (مرحله احیاء) در گروه های هیپوترمیک بالاتر از گروه های نورموترمیک بود (0/05>P).
نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد که هیپوترمی ملایم اثرات مفیدی بر بقاء حیواناتی که دچار شوک خونریزی شده‌اند دارد. با وجود این که کلیه‌های سالم نقش حیاتی در حفظ مایعات بدن در طول شوک دارند ولی ظاهراً در رت‌هایی که دچار قطع عصب کلیوی شده‌اند در حضور هیپوترمی به مایع درمانی کمتری برای احیاء شوک خونریزی نیاز است و این یکی از اثرات مفید هیپو ترمی است. هم‌چنان مطالعات گسترده‌تری برای تأیید این موضوع لازم است.
مهرعلی رحیمی، عفت مشهدی، ابراهیم کریمی،
دوره 10، شماره 3 - ( 4-1386 )
چکیده

مقدمه: دیابت قندی بیماری مزمنی است که اثر آن بر روی اکثر ارگان‌های بدن شناخته شده است ولی در رابطه با اثر دیابت بر‌شنوایی به دلیل مطالعات و تحقیقات اندکی که صورت گرفته ابهامات زیادی به چشم می‌خورد. لذا این مطالعه به منظور بررسی ارتباط دیابت با شنوایی در سال 83-82 در مرکز تحقیقات دیابت کرمانشاه انجام گرفت. روش کار: این مطالعه به روش موردی – شاهدی صورت گرفت. در این بررسی 82 بیمار دیابتی (26 بیمار دیابت نوع یک و 56 بیمار دیابت نوع 2) به طور تصادفی از مراجعه کنندگان به مرکز تحقیقات دیابت (که همگی دارای پرونده پزشکی بودند) با محدوده سنی بین 55-15 سال و مدت ابتلا بالاتر از سه سال به عنوان گروه مورد و 82 نفر که از نظر سنی و جنسی با گروه بیمار مطابقت داشتند به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند. پس از تکمیل پرسش‌نامه عمومی و تخصصی تمامی بیماران و گروه شاهد تحت معاینه اتوسکوپی قرار گرفته و افرادی که دارای سایر بیماری های زمینه ای گوش با مشکل شنوایی بودند، از مطالعه حذف شدند. سپس ادیومتری با صدای خالص، گفتاری و امپدانس با دستگاه well tone AD19 بر روی 164 فرد (دیابتیک و شاهد) انجام گرفت. اطلاعات گرد آوری شده به وسیله آزمون آماری تی تجزیه و تحلیل شد. نتایج: یافته‌های ادیومتریک در فرکانس‌های مختلف در گروه بیمار و شاهد نشان داد که ارتباط معنی‌داری بین دیابت و کاهش شنوایی وجود دارد(001/0p<). ارتباط فوق با افزایش فرکانس شنوایی و سن بیماران و دیابت نوع 2 بارزتر بود.کنترل قند خون (سطح HbA1c)، طول دوره بیماری، جنس، عوارض میکرواسکولار (نفروپاتی، نوروپاتی، رتینوپاتی) و عوارض ماکرواسکولار (فشار خون، بیماری عروقی مغزی) ارتباطی با میزان کاهش شنوایی در بیماران دیابتی نداشتند. نتیجه گیری: مطالعه فوق نشان داد بین دیابت و کاهش شنوایی ارتباط وجود دارد که این ارتباط در فرکانس‌های بالای شنوایی بارزتر است و کاهش شنوایی به صورت خفیف یا متوسط می‌باشد. البته مکانیسم این اثر نامشخص است. مطالعات با تعداد بیمار بیشتر و دستگاه‌های شنوایی سنج دقیق‌تر از جمله اتواکوستیک امیشن (OAE)، الکتروکو کلئوگرافی و رفلکس ساقه مغز (ABR) توصیه می‌گردد
محمد رضا نیکمرام،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1386 )
چکیده

مقدمه: در سلول‌های قلبی جریان کانال سدیمی تیپ عصبی (neuronal type Na+ channel) یکی از جریان‌های مطرح در مرحله دپولاریزاسیون پتانسیل عمل در سال‌های اخیر می‌باشد. هدف از این بررسی مقایسه اثر مسدود کنندگی تترودوتوکسین (TTX) بر فعالیت پیس میکری گره سینوسی- دهلیزی و دهلیزی- بطنی دست نخورده و سالم موش، بوده است. روش کار: در این بررسی که به روش تجربی انجام گرفت فعالیت خود به خودی دو گره سینوسی – دهلیزی و دهلیزی - بطنی سالم که از هم جدا شده بودند، قبل و هنگام مصرف 100 نانو مولار TTX ثبت و طول دوره قلبی اندازه‌گیری گردید اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون آماری تی تجزیه و تحلیل شد. نتایج: مصرف 100 نانو مولار TTX باعث افزایش طول دوره قلبی در نمونه‌های گره سینوسی- دهلیزی از 45/13±28/212 هزارم ثانیه درحالت کنترل به 29 ±35/263 هزارم ثانیه در زمان مصرف دارو و در نمونه‌های گره دهلیزی بطنی از 68±40/578 هزارم ثانیه درحالت کنترل به 75/71 ±20/856 هزارم ثانیه در زمان مصرف دارو شد. تاثیر دارو بر هردو گره سینوسی- دهلیزی و دهلیزی- بطنی به ترتیب 6± 25/22 و 5/13±5/52 درصد بوده است. در هر دو گره این تغییرات معنی‌دار هستند. نتیجه گیری: براساس نتایج به دست آمده می‌توان بیان کرد که جریان کانال سدیمی تیپ عصبی در هر دو گره موجود بود و اثر TTX بر طول دوره قلبی بر هر دو گره متفاوت بود. یعنی این که اثر دارو بر گره دهلیزی- بطنی بیش از دو برابر گره سینوسی- دهلیزی بوده است که این افزایش احتمالا به افزایش دانسیته جریان کانال سدیمی تیپ عصبی مربوط است.
شیما چهریی، بهمن صالحی،
دوره 12، شماره 2 - ( 7-1388 )
چکیده

مقدمه:‌ پاسخ سمپاتیکی پوست یک تکنیک الکترو فیزیولوژیک و یک فرآیند مرکزی پلی سیناپتیک می‌باشد. در اختلالات خلقی تغییراتی در قشر مغز و هم‌چنین اختلالاتی مرتبط با عمل هیپوتالاموس، سیستم لیمبیک و هسته‌های قاعده‌ای مشاهده می‌شود. لذا در این تحقیق تغییرات پاسخ سمپاتیکی پوست در افراد مبتلا به افسردگی، مانیا و افراد سالم مقایسه شد. روش کار: در این مطالعه تحلیلی - مقطعی 35 نفر افراد مبتلا به افسردگی و 35 نفر مبتلا به مانیا براساس معیارهای راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات خلقی 4 براساس تشخیص روانپزشک و به صورت تصادفی ساده و 35 نفر فرد سالم از میان مردان و زنان داوطلب جامعه انتخاب شدند. روش نمونه گیری به صورت آسان بود. ثبت نوسانات پاسخ سمپاتیکی پوست توسط دستگاه فیزیوگراف انجام شد. الکترود محرک بر روی انگشت میانی دست چپ قرار گرفت و 5 پاسخ سمپاتیکی در هر یک از نمونه‌ها ثبت گردید. میانگین شدت پاسخ، مدت پاسخ و زمان پاسخ دهی در سه گروه محاسبه و مقایسه گردید. نتایج : میانگین زمان نهفته در گروه کنترل، مانیا و افسرده به لحاظ آماری اختلاف معنی‌داری نداشت. در بررسی میانگین مدت زمان تداوم پاسخ نیز در سه گروه اختلاف آماری معنی‌داری مشاهده نشد. میانگین شدت پاسخ در هر سه گروه نیز فاقد اختلاف آماری معنی‌دار بود. نتیجه گیری: یافته‌های این مطالعه به طور غیرمستقیم مطرح کننده عدم دخالت هیپوتالاموس در تعدیل پاسخ‌های سمپاتیکی پوست می‌باشد.
ناصر پارسا،
دوره 14، شماره 2 - ( 3-1390 )
چکیده

بیماری آلزایمر یکی از شایعترین علل از دست دادن عملکرد ذهنی می باشد که به صورت کلی به عنوان "دمانس " شناخته می شوند. بیماری آلزایمر تقریبا 2 درصد (5/6 میلیون نفر) را در کشورهای توسعه یافته در گیر می کند و مسبب مرگ بیش از 100000 نفر در سال در آمریکا می باشد. بیماری آلزایمر معمولا بین دهه های ششم و نهم رخ می دهد و روند تخریبی آن شامل اختلال تدریجی حافظه، قضاوت و مهارت های زبانی بعلاوه تغییرات رفتاری می باشد. بیوپسی میکروسکوپیک نشاندهنده آتروفی کورتیکال به همراه بزرگ شدن بطن های مغزی می باشد. این تظاهرات بالینی ، دژنراسیون عصبی را در کورتکس مغز ، مخصوصا در کورتکس تمپوروپاریتال و هیپوکمپ منعکس می کنند. ناهنجاری های پاتولوژیکی بیماری آلزایمر شامل رسوب دو پروتئین رشته ای می باشد. این دو نوع پروتئین شامل پروتئین های بتا آمیلوئید و پروتئین های تائو می باشند. پروتئین های بتا آمیلوئید دارای آپولیپوپروتئین E می باشند که در خارج نورون ها قرار دارند و پروتئین های تائو از میکروتوبولهایی مشتق می شوند که در داخل نورون ها قرار دارند. بیماری آلزایمر نورون های کولینرژیک اولیه را تحت تاثیر قرار می دهد بنابراین درمان به وسیله داروهای مخصوصی انجام می شود که کاهش استیل کولین در سیناپس ها را مهار می کنند. درمانهای جدید تنها علائم شناختی را درمان می کنند نه بیماری اصلی را. چندین سطر از این تحقیق، نتایج علمی امید بخشی را ارائه می کنند. همچنین، راهکارهای جدید برای مهار کردن فرآیند های مولکولی که منجر به این بیماری می شوند مورد استفاده قرار گرفته اند . علاوه بر این بسیاری از پزشکان در حال کشف راه های جدید برای درمان بیماری آلزایمر می باشند که از جمله آنها می توان به رژیم غذایی مناسب به همراه تمرینات ذهنی و جسمی به عنوان روش های جلوگیری کننده اشاره کرد.
احمدرضا بهروزی، اکرم اسماعیلی،
دوره 15، شماره 10 - ( 12-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: آسیب شاخه بین استخوانی قدامی عصب میانی، شایع‌ترین آسیب عصبی در شکستگی‌های همراه با جابجایی استخوان بازو است ولی در موارد بدون جابجایی بروز آن نادر است. در این مطالعه به معرفی یک مورد شکستگی سوپراکوندیلار استخوان بازو بدون جابجایی پرداخته‌ایم که سبب آسیب عصب حرکتی میانی شده بود. مورد: بیمار کودک 5/4 ساله‌ای بود که به دنبال تروما به دست راست دچار درد و تورم آرنج شده بود. در معاینه تندرنس واضح در دیستال هومروس و محدودیت حرکات آرنج دیده می‌شد. به جز محدودیت حرکات انگشتان اول و دوم در فلکشن و ناتوانی در قرار دادن پالپ انگشتان اول و دوم روی یکدیگر، سایر معاینات حسی و حرکتی مچ و انگشتان نرمال بود. در بررسی رادیولوژی آرنج شکستگی دیستال استخوان بازو از نوع اکستنشن بدون جابجایی مشاهده شد. بیمار تحت درمان با اسپلینت گچی به مدت 3 هفته قرار گرفت که محل شکستگی یونیون کامل داشته و پس از فیزیوتراپی محدودیت حرکتی بیمار نیز کاملا برطرف شد. نتیجه‎گیری: اگرچه آسیب عصبی در شکستگی‌های بدون جابجایی استخوان بازو نادر است اما معاینه دقیق حسی و حرکتی علیرغم دردناک بودن ناحیه و شرایط روحی کودک و والدین وی، بسیار مهم است.
مریم دلفی، مهسا بخیت، مجتبی توکلی، علی نیکخواه، آزاده ساکی،
دوره 16، شماره 1 - ( 1-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: پاسخ‎های پایدار شنوایی جدیدترین تکنولوژی آستانه یابی نوزادان و کودکان در علم شنوایی شناسی است. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط بین آستانه‎های به دست آمده از آزمون‎های پاسخ‎های پایدار شنوایی و پاسخ‎های شنیداری ساقه مغز با محرک کلیک است.

مواد و روش‎ها: پژوهش حاضر از نوع مقطعی است. در این مطالعه 32 نوزاد و کودک در محدوده سنی بدو تولد تا 7 سال در دو گروه کم شنوایی متوسط تا شدید و شدید تا عمیق با استفاده از آزمون‎های پاسخ‎های پایدار شنوایی و پاسخ‎های شنیداری ساقه مغز با محرک کلیک مورد آستانه گیری قرار گرفتند.

یافته‎ها: ضریب همبستگی در فرکانس‎های 500، 1000، 2000 و 4000، میانگین آستانه‎های 1000و 4000 هرتز و میانگین آستانه‎های فرکانس 2000 و 4000 هرتز در کم شنوایی متوسط تا شدید بین 90/0-68/0 و در کم شنوایی شدید تا عمیق بین 96/0-79/0 به دست آمد.

نتیجه‎گیری: آستانه‎های پاسخ‎های پایدار شنوایی و پاسخ‎های شنیداری ساقه مغز کلیک در کلیه فرکانس‎های مورد بررسی ارتباط مناسبی دارند. هم‎چنین با افزایش میزان کم شنوایی میزان همبستگی افزایش می‎یابد.


محبوبه فردوسی مکان، جینا خیاط زاده، مریم طهرانی پور، مرتضی بهنام رسولی،
دوره 16، شماره 1 - ( 1-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: ضایعات اعصاب محیطی به صورت رتروگراد به جسم سلولی نورون‎های آلفا رسیده و سبب دژنراسیون مرکزی در نخاع می‎شود. این که گیاهان به علت داشتن مواد آنتی اکسیدانی در بقا و تقسیم نورون‎ها موثرند ما را به استفاده از عصاره آنها رهنمون ساخت. لذا پژوهش حاضر جهت تعیین اثرات نوروپروتکتیوی عصاره هیدروالکلی سیاه دانه بر دژنراسیون آلفا موتونورون‎های نخاع پس از کمپرسیون عصب سیاتیک در رت انجام شد.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی، 24 سر رت نر نژاد ویستار به وزن 250 تا 300 گرم به 4 گروه 6 تایی شامل کنترل، کمپرسیون، A (کمپرسیون به اضافه عصاره هیدروالکلی با دوز 50 میلی‎گرم بر کیلوگرم) و B(کمپرسیون به اضافه عصاره هیدروالکلی با دوز 75 میلی‎گرم بر کیلوگرم) تقسیم شدند. در گروه‎های کمپرسیون و تیمار، عصب سیاتیک پای راست تحت کمپرسیون (30 ثانیه) قرار گرفت. در گروه‎های تیمار، تزریق عصاره به صورت داخل صفاقی در دو نوبت، پس از کمپرسیون انجام شد. پس از ٢٨ روز با روش پرفیوژن از قطعات کمری L2-L4 نخاع نمونه برداری گردید و پس از مراحل پاساژ بافتی و تهیه برش‌های 7 میکرونی سریال، رنگ‎آمیزی با آبی تولوئیدین صورت گرفت. سپس دانسیته نورون‎های حرکتی شاخ قدامی نخاع با روش دایسکتور محاسبه شد.

یافته‎ها: دانسیته نورونی تفاوت معنی‎داری را در گروه کنترل و کمپرسیون نشان داد(05/0p<)، هم‎چنین دانسیته نورونی در گروه‎های تیمار A و B در مقایسه با گروه کمپرسیون افزایش معنی‎داری نشان داد(05/0p<).

نتیجه‎گیری: عصاره هیدروالکلی سیاه دانه، اثرات نوروپروتکتیوی دارد و افزایش دانسیته نورونی با میزان عصاره دریافتی ارتباط دارد.


محسن سقا، ابراهیم اسفندیاری، شهناز رضوی، سمیه تنهایی، محمد حسین نصر اصفهانی، حسین بهاروند،
دوره 16، شماره 4 - ( 4-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: اسید رتینوئیک یکی از مشتقات ویتامین A و یکی از مهم‎ترین سیگنال‎های القایی در مهره‎داران است که در تمایز، مورفوژنز، آپوپتوز و تولید مثل نقش دارد. هدف از مطالعه حاضر بررسی نقش این ماده در الگو‎یابی عصبی سلول‎های بنیادی جنینی موش در محیط آزمایشگاهی بود.

مواد و روش‎ها: در این مطالعه تجربی، پس از تشکیل ساختارهای شبه جنینی، از سلول‎های بنیادی جنینی رده Royan B1، اسید رتینوئیک با غلظت یک میکرومول به مدت چهار روز بر ساختارهای شبه جنینی تاثیر داده شد و پس از آن سلول‎ها به مدت هشت روز گسترش داده شدند. محیط کشت سلولی در گروه کنترل فاقد اسید رتینوئیک بود. در پایان کشت، القاء عصبی و الگویابی نورون‎ها در سلول‎های هر دو گروه با روش‎های ایمونوسیتوشیمی، فلوسایتومتری و RT-PCR مورد ارزیابی قرار گرفتند.

یافته‎ها: مطالعه حاضر نشان داد که اسید رتینوئیک نورون‎زائی را در سلول‎های بنیادی القا نمود و توانست سبب بروز نشانگر MAP2 در 35 درصد از این سلول‎ها شود. نتایج RT-PCR نیز مشخص کرد که همزمان، نورون‎های حاصل از سلول‎های بنیادی جنینی تحت تاثیر اسید رتینوئیک توانستند نشانگر‎های Mash1، Pax6، Pax7 و Dbx1/2 مربوط به هویت‎یابی عصبی نورون‎ها در جهت پشتی، شکمی و نیز Hoxb4، Hoxc5 و Hoxc8 مربوط به الگویابی عصبی نورون‎ها حول محور سری، دمی لوله عصبی را بیان نمایند.

نتیجه‎گیری: اسید رتینوئیک همزمان با القای عصبی سلول‎های بنیادی جنین موش در محیط آزمایشگاهی قادر به ایجاد هویت عصبی این نورون‎ها نیز می‎باشد. واژگان کلیدی: سلول‎های بنیادی جنینی موش، الگویابی عصبی، اسید رتینوئیک


مصطفی حسینی، رحمان غفاری، سیما کربلایی اسماعیلی،
دوره 16، شماره 8 - ( 8-1392 )
چکیده

زمینه و هـدف: بازبینی عصب فاسیال یکی از روش‌های کمکی جراحان برای حفظ عملکرد عصب فاسیال طی جراحی غده پاروتید است. در حال حاضر روش استاندارد برای بازبینی عصب صورتی الکترومیوگرافی شنوایی است با این حال میزان پارزی و فلج 68-18 درصد و 3٪ گزارش شده است. معایب این روش هزینه آن و عدم دسترسی به آن در همه جا می‌باشد. جریان الکتریکی متناور تک قطبی با تحریک عصب صورتی سبب انقباض عضلات مربوطه می‌شود و می‌توان عصب را یافت و از صدمه به آن پرهیز کرد.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه مداخله‌ای آینده‌نگر بیماران در سالهای 1388 تا 1390 در بیمارستان حضرت رسول اکرم (ص) با استفاده از الکتروکوتر تک قطبی تحت عمل پاروتیدکتومی قرار گرفتند و طی مدت بستری و یک‌ماه بعد از جراحی از نظر آسیب عصب صورتی مورد معاینه قرار گرفتند. 20 بیمار تحت عمل جراحی پاروتیدکتومی توتال یا سطحی قرار گرفتند و یک نفر به علت درگیری عصب با تومور و رزکسیون عصب از مطالعه حذف شد.

یافته‌ها: در این مطالعه 19 بیمار مورد بررسی قرار گرفتند. میانگین سنی بیماران شرکت کننده در این مطالعه 9/13 ± 1/43 سال بود بر اساس نتایج به دست امده تنها در یک مورد از بیماران، پارزی موقت (4/5٪) دیده شد و فلج در هیچ موردی مشاهده نشد.

نتیجه گیری: با توجه به در دسترس بودن و هزینه پایین دستگاه الکتروکوتر استفاده از آن در مقایسه با روش استاندارد بازبینی عصب صورتی، الکترومیوگرافی مفید و به صرفه‌تر است.


محمد احمدزاده، جمشید فرجی،
دوره 16، شماره 11 - ( 11-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: سندرم Wolfram یا Didmoad یک بیماری نادر نورودژنراتیو اتوزومال مغلوب است که همراه با بیماری های دیابت قندی ، دیابت بیمزه، آتروفی عصب اپتیک، کاهش شنوایی حسی – عصبی و مشکلات ادراری و عصبی همراه می باشد.

مورد: گزارش حاضر مربوط به خانم 24 ساله ای است که از سن 10 سالگی دچار دیابت وابسته به انسولین و از سن 20 سالگی دچاردیابت بی مزه شده است و عفونت های مکرر ادراری وکاهش شنوایی واختلالات دیگر را ذکر می کند.

نتیجه گیری: کنترل قند خون در کنترل مناسب دیابت نوع 1 و انجام فوندوسکوپی در تشخیص آتروفی عصب بینایی در این سندرم مهم بوده و با تامین وسایل کمک شنوایی و کمک بینایی، کیفیت زندگی این بیماران بهبود می یابد.


مهسا باقری، علی پور محمد، احسان ایمانی،
دوره 18، شماره 12 - ( 12-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر طراحی رابط مغز-رایانه جهت تفکیک سیگنال‌های مغزی در حین تصور چهار جهت اصلی می‌باشد. به منظور نوآوری، افراد جهت‌های مورد نظر را با کمک قدرت تخیل در ذهن تصویرسازی کردند. الگوریتم آنالیز اجزاء مستقل برای نخستین بار هم در جهت استخراج آرتیفکت‌ها و هم در جهت تعیین سیگنال هدف استفاده گردید.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی، ثبت سیگنال‌ها با دستگاه میکرومد و کلاه 19 کاناله به صورت تک قطبی انجام شده است. جامعه آماری شامل 3 فرد در بازه سنی 25 تا 30 سال و تکلیف طراحی شده شامل 24 نمایش از چهار جهت اصلی بوده است.

یافته‌ها: شبیه‌سازی‌ها نشان داده‌اند که بهترین صحت‌های تفکیک به پنجره زمانی با طول 5/2 ثانیه مربوط بوده است و ویژگی ضرایب مدل خودبازگشتی مرتبه 15 بهترین انتخاب برای ویژگی استخراجی است. برای تمامی حالت‌های شبکه عصبی با تعداد لایه‌ها و نورون‌ها و توابع جداساز مختلف، صحت‌های تفکیک، تفاوت قابل مقایسه‌ای نداشتند. در مقایسه با شبکه عصبی، آنالیز جداکننده خطی (LDA) صحت‌های طبقه‌بندی بهتری را نشان داد.

نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر با نتایج حاصل از روش‌هایی هم‌چون تصویرسازی تشدید مغناطیسی کارکردی (fMRI) و روش‌های مبتنی بر سیگنال‌های مغزی در تصور واکه‌ای هم پوشانی دارد. در این پژوهش با استخراج سیگنال هدف از خروجی الگوریتم آنالیز اجزای مستقل و استخراج ویژگی ضرایب خودبازگشتی و پنجره گذاری با طول 5/2 ثانیه بهترین صحت تفکیک از تفکیک کننده آنالیز جداساز خطی حاصل گشت.


بهزاد عابدی، عطااله عباسی، یاشار سرباز، عاطفه گشوارپور،
دوره 19، شماره 3 - ( 3-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: ALS یک بیماری عصبی ماهیچهای پیش رونده است که از مهمترین مشخصات آن تخریب نورونهای حرکتی در سیستم عصبی مرکزی و محیطی است. در حال حاضر هیچ روش کلینیکی دقیقی برای تشخیص این بیماری ارائه نشده است. در اغلب موارد افراد دارای ALS به دلیل اختلالات موجود در سیستم عصبی نمیتوانند به صورت عادی راه بروند. به همین دلیل، یکی از روشهای مفید برای تشخیص این بیماری از سایر بیماریهای عصبی و یا تشخیص بیماران مبتلا به ALS از افراد سالم، تحلیل سیگنال حرکتی راه رفتن است.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه از دادگان موجود در سایت فیزیونت استفاده شده است. این پایگاه دادهای از 13 بیمار دارای ALS(ALS1,ALS2,…,ALS13) به همراه 16 فرد سالم (CO1,CO2,…,CO16) تشکیل شده است. افراد بیمار شرکت کننده در این مطالعه هیچگونه سابقه بیماری عصبی دیگری نداشتند و در هنگام راه رفتن از هیچ وسیله کمکی مانند ویلچر استفاده نمیکردند.

یافته‌ها: در این مطالعه از طیف توان که از ویژگیهای فرکانسی است، برای آشکارسازی تفاوتهای احتمالی سریهای زمانی افراد بیمار و سالم استفاده شد. توان طیف هر دو گروه در فرکانسهای بالا مشابه است، ولی در فرکانسهای پایین، توان طیف در افراد سالم معمولاً کمتر از افراد بیمار است.

نتیجه‌گیری: شبکه عصبی مصنوعی با بیان‌گر قدرت تفکیک 83 درصد برای مجموعه داده‌های آزمایش در بین افراد سالم و بیمار به کار رفت. به نظر می‌رسد این الگوریتم روش مناسبی برای جداسازی افراد بیمار و سالم در مراحل اولیه بیماری باشد.


فرشته نادری علاف، مریم طهرانی پور، خدیجه نژاد شاهرخ آبادی،
دوره 20، شماره 2 - ( 2-1396 )
چکیده

زمینه و هدف: ضایعات اعصاب به نورون‌های آلفا رسیده و سبب دژنراسیون مرکزی در نخاع می‌شوند. فاکتور نوروتروفیک (NT-3) موجب افزایش آکسون‌های میلین‌دار در ریشه خلفی، تمایز و بقای نورون‌های حسی، پاراسمپاتیک و موتونورون‌ها شده و از مرگ سلولی جلوگیری می‌کند. گیاه اسطوخودوس از خانواده نعنائیان بوده و اثرات آنتی اکسیدانی، ضد اسپاسم، مدر، ضد آسم، تب بر و آنتی اسپاسمودیک آن گزارش شده است. در این پژوهش تغییرات بیان ژن NT-3 پس از کمپرسیون عصب سیاتیک رت در حضور عصاره هیدروالکلی گیاه Lavandula officinalis  بررسی گردید.

مواد و روشها: عصاره هیدروالکلی اسطوخودوس به روش سوکسله تهیه شد. 36 راس رت نژاد ویستار به طور تصادفی به 3 گروه کنترل، کمپرسیون و تیمار  )کمپرسیون + تزریق عصاره 75 میلی‌گرم بر کیلوگرم) تقسیم شدند. در گروه کنترل، عضله در محل عصب سیاتیک بدون آسیب شکافته شد. در گروه‌های کمپرسیون و تیمار، عصب سیاتیک پای راست تحت کمپرسیون قرار گرفت. عصاره به صورت داخل صفاقی در دو نوبت تزریق شد. در روز 28 از قطعات L4-L6  نخاع نمونه برداری شد، Total RNA استخراج و cDNA سنتز گردید و تغییرات بیان ژن NT-3 با نرم افزار SPSS و آزمون آنووا بررسی شد.

یافتهها: نتایج نشان داد که بیان ژن NT-3 در گروه کمپرسیون نسبت به شاهد کاهش معنی‌دار(001/0>p)  و درگروه تیمار در مقایسه با کمپرسیون افزایش معنی داری داشته است(001/0>p).

نتیجهگیری: افزایش معنادار بیان ژن نشان میدهد که عصاره هیدرو الکلی گیاه Lavandula officinalis با افزایش بیان ژن NT-3 موجب پیشبرد رژنراسیون نورونهای آسیب دیده میشود.


اتابک شاهد، علی اصغر رواسی، سیروس چوبینه، داور خدادادی،
دوره 20، شماره 11 - ( 11-1396 )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر 4 هفته پیش آماده سازی ورزشی قبل از القای آلزایمر بر سطوح فاکتور رشد عصبی و آمیلوئید بتا در هیپوکمپ رت های نر نژاد ویستار بود.
مواد و روش­ ها: تعداد 84 سر رت­ نر بالغ نژاد ویستار 8 هفته­ای با میانگین وزنی 20± 195 گرم از انستیتو پاستور ایران تهیه و پس از انجام مراحل آشناسازی، رت ­ها به روش تصادفی ساده به دو گروه ورزش (4 هفته تمرین هوازی روی نوارگردان با شیب صفر درجه، 5 روز در هفته به مدت 4 هفته) و استراحت تقسیم شدند. سپس، رت­ های هر گروه به سه زیرگروه 14 تایی (تزریق Aβ1-42، شم و بدون تزریق) تقسیم شدند. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، تزریق درون هیپوکمپ آمیلوئیدبتا یا دی متیل سولفوکسید صورت پذیرفت. 7 روز بعد از جراحی، رت­ های هر گروه به طور تصادفی یا قربانی شده، یا تحت آزمون رفتاری قرار گرفتند. برای تعیین سطوح آمیلوئید بتای42-1 محلول وفاکتور رشد عصبی از هیپوکمپ و پلاسمای حیوانات نمونه برداری و برای آزمون حافظه فضایی از آزمون مازآبی موریس استفاده شد. برای تحلیل داده ها از آزمون کولموگروف-اسمیرنوف (KS) و تحلیل واریانس استفاده شد.
یافته ­ها: نتایج آزمون تحلیل واریانس یک طرفه نشان داد که بین سطوح آمیلوئیدبتای هیپوکمپ و فاکتور رشد عصبی در گروه­ های مختلف تفاوت آماری معنی ­داری وجود داشت. هم­چنین نتایج آزمون پروب برای بررسی حافظه فضایی نشان داد که زمان صرف در ربع دایره هدف در گروه تزریق Aβ1-42 به طور معنی­داری کمتر از گروه­ های دیگر بود (01/0≥p). به علاوه، گروه ­های ورزش و ورزش + شم در مقایسه با گروه کنترل به طور معنی­ دار عملکرد بهتری داشتند.
نتیجه­ گیری: چنین به نظر می ­رسد که انجام فعالیت بدنی قبل از القای آلزایمر در رت­ها باعث نوعی فرآیند مقابله و پیش جبرانی با اختلالات فیزیولوژیکی و روند پیشرفت ناشی از این بیماری می شود.
 

جواد نخ زری خداخیر، امیرحسین حقیقی، محمدرضا حامدی نیا،
دوره 21، شماره 3 - ( 3-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: فعالیت بدنی و ورزش یکی از عوامل تحریک ترشح فاکتورهای رشد عصبی در بیماران ام اس می­باشد. بنابراین هدف این پژوهش، مطالعه اثر تمرین ترکیبی با غالب هوازی و مصرف مکمل کوآنزیم Q10 بر مقادیر سرمی BDNF و NGF در مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس بود.
مواد و روش ­ها: در این مطالعه نیمه تجربی، 28 بیمار ام اس (5-3=EDSS) با روش نمونه­گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه تجربی (تمرین ترکیبی+ مکمل Q10، تمرین ترکیبی+ دارونما، مکمل Q10) و یک گروه کنترل (دارونما) تقسیم شدند. دو گروه تجربی یک برنامه تمرین ترکیبی شامل دو جلسه تمرین هوازی و یک جلسه تمرین مقاومتی را سه جلسه در هفته به مدت هشت هفته انجام دادند. مکمل Q10 به مقدار روزانه 200 میلی­گرم تجویز شد. نمونه خون 24 ساعت قبل از اولین جلسه و هم­چنین 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین و پس از 10 ساعت ناشتایی شبانه به منظور اندازه­گیری مقادیر سرمی BDNF و NGF جمع­آوری شد. داده­ ها با استفاده از آزمون­های تحلیل کواریانس و تی همبسته در سطح معنی­داری 05/0>p تجزیه و تحلیل شد.
یافته­ ها: نتایج حاکی از عدم تغییر معنی­دار مقادیر سرمی BDNF و NGF در هر سه گروه تجربی نسبت به گروه کنترل بود (05/0 p).
نتیجه­ گیری: تمرین ترکیبی همراه با مصرف مکمل Q10 منجر به تغییر غلظت BDNF و NGF در بیماران مبتلا به ام اس نشد. بنابراین، لازم است مدت و شدت این نوع تمرینات و هم­چنین دوز مکمل Q10 تغییر یابد.
 

آرمان زمانی، ابوالقاسم بابایی، نیر سادات مصطفوی،
دوره 22، شماره 1 - ( 1-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: تشخیص سرطان خون کار بسیار دشواری است، به همین دلیل نیاز به استفاده از تکنیک‌‌های پردازش تصویر می‌باشد. هدف اصلی این تحقیق، ارائه سیستمی بر پایه مدل‌‌های هوشمند بود که بتواند دقت سیستم تشخیصی را در زمینه سرطان خون نوع لوسمی حاد ارتقا بخشد.
مواد و روشها: تصاویر تهیه شده در این پژوهش از پایگاه داده University Degli Studi Dimilan  استخراج و در فضای نرمافزار MATlab 2014a پردازش شد. در این تحقیق از روش Fuzzy-Cmeans در بخش قطعه بندی و از تکنیک‌‌های مبتنی بر شبکه‌‌های عصبی و ماشین بردار پشتیبان در بخش شبکه‌‌های دستهبندیکننده استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی: در این مطالعه، تمامی اصول اخلاق در پژوهش رعایت شده است.
یافتهها: با استفاده از انتقال تصویر اولیه به چهار فضای RGB، HSV،Lab  و Enhanced RGB  داده‌‌های مربوط به ویژگی‌‌‌ها استخراج شد. داده‌‌های بهدست آمده از مرحله قبل وارد شبکهSVM  شد و سپس شبکه داده‌‌های نرمال را از دادههای غیرنرمال جداسازی کرد. نتایج حاصل از مقایسه خروجی روش پیشنهادی با روش‌‌های آموزشی مختلف، بیشترین میانگین دقت برابر با مقدار 7/95 درصد را نشان داد.
نتیجهگیری: شبکه پیشنهادی به طور مناسب از مزایای هریک از شبکه‌‌‌ها بهطور جداگانه، بهرهبرداری نمود و موجب گردید که نقاط ضعف هریک از الگوریتم‌‌‌ها توسط دیگری برطرف گردد. این ترکیب شبکه‌‌‌ها سبب ارتقای دقت خروجی تا 98 درصد شد و از طرف دیگر زمان محاسبات انجام شده را به شدت کاهش داد.

مجید مهراد، مجید نوجوان، صدیق رئیسی، مهرداد جوادی،
دوره 25، شماره 2 - ( 3-1401 )
چکیده

زمینه و هدف اکثر بیماری‌های قلبی در نوار قلبی (ECG) نشانه‌هایی از خود نمایش می‌دهند، اما تشخیص وجود بیماری قلبی به کمک ECG نیازمند دانش و تجربه پزشکان متخصص است. از آنجائی که ممکن است همواره این متخصصان دردسترس نباشد، ضرورت دارد ابزار‌هایی طراحی شود تا در این شرایط به‌عنوان دستار به کادر درمان امکان تشخیص بیماری قلبی فراهم شود. در این مقاله یک رویکرد دومرحله‌ای مبتنی بر شبکه‏‌های عصبی مصنوعی برای تشخیص بیماران قلبی با استفاده از اطلاعات ECG طراحی شده است.
مواد و روش ها برای طراحی رویکرد دومرحله‌ای پیشنهادی، ابتدا اطلاعات نوار قلبی 861 مراجعه‌کننده به تعدادی از مراکز درمانی شهر اراک جمع‌آوری و با مشاوره متخصصین، پردازش و آماده‌سازی داده‌ها انجام شده است. آن‌گاه ۱۵۴ ویژگی در نوار قلبی به‌عنوان متغیر‌های ورودی به رویکرد پیشنهادی مشخص شده است. در مرحله اول از رویکرد پیشنهادی یک شبکه عصبی مصنوعی برای تشخیص وضعیت نوار قلبی به دو صورت قابل‌استفاده و یا غیرقابل استفاده طراحی شده است. آن‌گاه در مرحله دوم با استفاده از اطلاعات نوار‌های قلبی قابل‌استفاده، یک شبکه عصبی مصنوعی برای تشخیص وجود یا عدم‌وجود بیماری قلبی طراحی شده است. درنهایت، عملکرد رویکرد دو مرحله‌ای بررسی و صحت و دقت آن در تشخیص وضعیت نوار قلبی و همچنین وضعیت بیماری مراجعه‌کننده تعیین شده است.
ملاحظات اخلاقی این مقاله در کمیته تحقیقات با کد شناسه IR.ARAKMU.REC.1400.138 به تأیید رسیده است.
یافته ها در رویکرد دو مرحله‌ای پیشنهادی، شبکه عصبی تشخیص وضعیت نوار قلبی دارای دقت 97/1 درصد و صحت 97/3 درصد بوده و همچنین شبکه عصبی تشخیص وجود بیماری قلبی نیز دارای دقت 95/8 درصد و صحت 95/4 درصد می‌باشد. 
نتیجه گیری باتوجه‌به کارایی بالای رویکرد پیشنهادی در تعیین وضعیت نوار قلبی و همچنین تشخیص بیماری قلبی، می‌توان از این رویکرد به‌عنوان یک دستیار قابل‌اعتماد برای کمک به کادر درمان استفاده کرد.

ابوالفضل کلانتری، حمید رجبی، پژمان معتمدی، لیلا پورسعادت، عباس صارمی،
دوره 25، شماره 6 - ( 12-1401 )
چکیده

مقدمه: افزایش توانایی انقباض عضلات اسکلتی از طریق افزایش تحریکات عصبی اعمال شده بر آنها، یکی از راهکارهایی است که می تواند در بهبود عملکرد ورزشی مؤثر باشد.هدف از این مطالعه، بررسی تأثیر انقباض های آماده ساز فوق بیشینه بر تحریک عصبی و عملکرد عضلات اصلی فعال حین اجرای حرکت پرس سینه قدرتی در مردان تمرین کرده بود.
روش کار: این مطالعه که از نوع نیمه تجربی است، بر روی 8 نفر مرد ورزشکار در محدوده سنی 19 إلی 23 سال انجام شد. انجام تمرینات مقاومتی قسمتی از برنامه تمرینی آنها، حداقل 2ماه قبل از شروع تحقیق بود. حرکت ورزشی به کار برده شده در تحقیق، پرس سینه با هالتر بود. جهت بررسی تحریک عصبی عضلات اصلی فعال حین اجرای این حرکت، از روش الکترومیوگرافی و جهت بررسی عملکرد این عضلات، از روش محاسبه 1 تکرار بیشینه (1-RM) استفاده شد. شیوه تحقیق توسط کمیته اخلاق در پژوهش های زیست پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اراک تایید شد. (کد اخلاق: IR.ARAKMU.REC.1400.357) همه آزمودنی ها به صورت داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند و هیچ یک از آنها دارای بیماری یا آسیب دیدگی نبودند.
یافته ها: تحریک عصبی عضلات، متعاقب استفاده از انقباضات آماده ساز، تغییر معناداری را نشان داد. در مورد عملکرد عضلانی، به دنبال استفاده از فرآیند آماده سازی، افزایش معناداری در  1-RM آزمودنی ها مشاهده شد.
نتیجه‌گیری: انجام انقباض های آماده ساز ایزومتریک فوق بیشینه قبل از اجرای حرکت پرس سینه قدرتی با هالتر، افزایش شاخص های تحریک عصبی و عملکرد عضلانی حین اجرای حرکت را موجب شد.

حشمت الله علی کرمی، سعیده طهماسبی، محمد فتحی، راضیه رضایی،
دوره 26، شماره 6 - ( 12-1402 )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: تمرینات مقاومتی(RT) بخش مهمی از تمرینات آماده‌سازی ورزشکاران با هدف تقویت آمادگی جسمانی، ایجاد سازگاری‌های عصبی- عضلانی و ارتقاء عملکرد ورزشی محسوب می‌شوند. هدف این مطالعه بررسی اثر تمرینات مقاومتی با وزنه بر NCV اعصاب تیبیال و پرونئال، توان عضلانی، چابکی، انعطاف‌پذیری و اجرای مهارت‌های نیم پشتک، نیم وارو و تعادلی فرشته در کودکان ژیمناست هفت تا ده سال بود.
روش‌ها: در این مطالعه نیمه تجربی، 24 کودک با دو سال سابقه فعالیت در رشته ژیمناستیک(سن: 5/1±5/8 سال، وزن: 40/9±10/32 کیلوگرم، قد: 13±135 سانتی‌متر) به‌طور داوطلبانه شرکت کردند. آزمودنی‌ها به صورت تصادفی در دو گروه شامل تمرین ژیمناستیک و تمرین ژیمناستیک + تمرین مقاومتی با وزنه قرار گرفتند. و به مدت 10هفته به تمرین پرداختند. در طول تحقیق یک گروه تمرینات عمومی ژیمناستیک را انجام می‌دادند، و گروه دیگر علاوه بر تمرینات ژیمناستیک سه جلسه در هفته به تمرین مقاومتی با وزنه پرداختند. قبل و بعد از تمرینات، آزمایش NCV، آزمون‌های توان عضلانی پرش سارجنت، چابکی دوی رفت و برگشت 9*4 متر، انعطاف‌پذیری ولز و اجرای مهارت‌های  نیم‌پشتک، نیم‌وارو و تعادلی فرشته انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون t مستقل استفاده ‌شد. و سطح معناداری P<0.05 در نظر گرفته شد.
نتایج: نتایج نشان داد که NCV در اعصاب تیبیال و پرونئال در گروه تمرین مقاومتی با وزنه نسبت به گروه تمرین عمومی ژیمناستیک به‌طور معناداری افزایش یافت. همچنین توان عضلانی در پرش سارجنت، چابکی در دوی رفت و برگشت 9*4 متر و اجرای مهارت‌های نیم‌پشتک و نیم‌وارو به صورت معناداری افزایش یافت(P<0.05). اما در انعطاف‌پذیری با آزمون ولز(P=0.870) و اجرای مهارت‌ تعادلی فرشته(P=0.552) تغییر معناداری مشاهده نشد.
بحث و نتیجه‌گیری: 10 هفته تمرین مقاومتی با وزنه سازگاری‌های عصبی- عضلانی،NCV، توان عضلانی، چابکی و اجرای مهارت های نیم‌پشتک و نیم‌وارو را به‌طور معناداری در کودکان ژیمناست افزایش می‌دهد. بنابراین پیشنهاد می‌شود برای ارتقاء عملکرد کودکان ورزشکار در رشته ژیمناستیک و رشته‌هایی که سرعت هدایت عصبی، توان عضلانی و چابکی در موفقیت ورزشکاران موثر است، از تمرینات مقاومتی با وزنه استفاده شود.
واژگان کلیدی: تمرینات مقاومتی، سرعت هدایت عصبی، تیبیال، پرونئال، کودکان ژیمناست.


صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb