30 نتیجه برای مراقب
علی فانی،
دوره 3، شماره 3 - ( 7-1379 )
چکیده
نارسایی حاد کلیه یا Acute Renal Failure (ARF) یکی از عوارض شایع در بخش های ICU ، با کاهش فیلتراسیون گلومرولی، افزایش اوره و کراتینین سرم در کوتاه مدت مشخص می شود. در این مطالعه ضمن بررسی شیوع ARF در ICU برخی عوامل زمینه ساز آن نیز مورد توجه و مطالعه قرار گرفته است.
روش مطالعه: این پژوهش از اول بهمن 76 بمدت 20 ماه جمعا 948 بیمار را با روش پر کردن پرسشنامه، معاینه بالینی، تجزیه و تحلیل پاراکلینیکی مورد بررسی قرار داده و بیمارانی که افزایش اوره کراتینین بیش از دو برابر مقادیر نرمال داشته اند به عنوان ARF شناخته و مورد بررسی بیشتر و پیگیری سیر ARF قرار گرفته و نارسایی مزمن کلیه نیز رد شده است. از 948 بیمار مورد مطالعه 360 نفر زن و 587 مرد بوده که از این تعداد 198 نفر درجاتی از ARF را داشته اند و از این تعداد 77 نفر (38/9%) زن و 121 نفر (61/1%) مرد بوده اند.
از نظر علت بستری در ICU 345 مورد به علت آسیب ناشی از حوادث با شیوع ARF 4/23% ، 379 بیمار با علل جراحی غیرتروماتیک با شیوع ARF 20% و 223 مورد با علل بیماریهای داخلی با شیوع ARF 20% بوده است. 110 نفر (56%) بیماران با ARF یکی از آمینوگلیکوزیدها و 66 نفر (33/3%) یک آمینوگلیکوزید و یک سفالوسپورین توام دریافت می کرده اند. در مقایسه با 40 بیمار کارکرد کلیه سالم که آمینوگلیکوزیدسفالوسپورین دریافت می کرده اند. شیوع کلی ARF در این مطالعه 20/9% بود که تفاوتی با گزارش های کشورهای غربی (30-20%) ندارد، هرچند با توجه به حوادث بیشتر برای مردان و میزان بستری بیشتر آنها در ICU ، شیوع ARF با PV=0/45 اختلاف معنی داری بین جنس مونث و مذکر ندارد. از 198 بیمار با ARF ر، 110 نفر (56%) داروی نفروتوکسیک مصرف می کرده اند که به نظر می رسد نقش مساعدکننده ای در بروز ARF داشته است. مرگ و میر در بیماران بدون ARF 24/4% و در بیماران با ARF 55/6% که با P<0/0001 اختلاف معنی داری بین مرگ و میر بیماران با ARF و بدون ARF در بخش ICU وجود دارد.
فرشته نارنجی، سامره عبدلی،
دوره 5، شماره 3 - ( 7-1381 )
چکیده
مقدمه: استئوپروز یک مشکل عمده بهداشتی و شایع ترین بیماری متابولیک استخوانی است که بر طبق آمار بالغ بر 6 میلیون ایرانی به آن مبتلا هستند.
روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی-تحلیلی است که به منظور بررسی رفتارهای پیشگیری کننده از استئوپروز در 24 مراقب بهداشتی و نحوه آموزش آنان با 110 زن مراجعه کننده به مراکز بهداشتی-درمانی شهر اراک انجام گرفته است. روش نمونه گیری در این تحقیق نمونه گیری خوشه ای با روش نمونه گیری در دسترس می باشد.
نتایج: نتایج به دست آمده از پرسشنامه برای هر دو گروه نشان دادند که میانگین سنی در مراقبین 33/7 سال و در زنان مراجعه کننده 29/3 سال بوده، 58/3% از مراقبین و 80/9% از مراجعین در طول روز کلسیم خوراکی کافی دریافت می نمودند. 8/2% از مراقبین و 16/4% از مراجعین به طور منظم ورزش می نمودند و 62/5% از مراقبین و 63/5% از مراجعین در طول روز زیر نور مستقیم آفتاب قرار می گرفتند. همچنین یافته ها نشان داد که 49/1% از مراجعین در آن روز از مراقبین در خصوص عوامل ایجادکننده استئوپروز، 79% در خصوص دریافت کلسیم، 90% در مورد ورزش و 85/5% در رابطه با قرارگیری در نور مستقیم آفتاب توضیحاتی را دریافت کرده بودند ولی به اکثریت زنان 80/9% هیچ توضیحی در مورد استفاده از داروهای هورمونی ارائه نشده بود.
نتیجه گیری: یافته ها بین سن، تحصیلات، و سابقه خانوادگی استئوپروز در مراقبین با نحوه آموزش قبلی آنان در این خصوص ارتباط آماری معنی داری را نشان داد اما در ارتباط با نحوه آموزش، با توجه به رفتارهای پیشگیری کننده زنان، بین دریافت کافی کلسیم توسط فرد و نحوه آموزش، ارتباط آماری غیر معنی دار و بین انجام ورزش و آموزش مراقبین، معنی دار بودند.
بابک عشرتی، کوروش هلاکویی نایینی، جعفر حسن زاده، مهرداد برهانی، فرشاد پورملک،
دوره 6، شماره 4 - ( 10-1382 )
چکیده
مقدمه: رشد طبیعی کودکان نشان دهنده سلامت آنها است؛ بدین ترتیب در هر کودک زیر 5 سال، پایش رشد در اکثر مراکز ارایه خدمات بهداشتی درمانی به عنوان وسیله ای برای غربالگری بیماری های احتمالی کودکان استفاده می شود. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر دفعات مراقبت در طی سال اول زندگی براندازه دور سر و بروز FTT صورت گرفت.
روش کار: مطالعه حاضر به صورت یک مطالعه هم گروهی تاریخی انجام شد که طی آن کلیه کودکان متولد سال های 79 و 1380 تحت پوشش پایگاه تحقیقات جمعیتی ابوذر دانشگاه علوم پزشکی تهران مورد بررسی قرار گرفتند. برای بررسی وجود رابطه بین متغیر های تحت مطالعه از مدل های رگرسیون خطی، لجستیک و کاکس استفاده شد.
نتایج: بر اساس نتایج مدل رگرسیون خطی، بین تعداد مراقبت و اندازه دور سر رابطه معنا داری به دست نیامد. با استفاده از مدل لجستیک بین بروز FTT و کل مراقبت های انجام شده قبل از بروز FTT رابطه معنا داری وجود داشت. در مدل کاکس نیز در کودکان مبتلا به FTT تعداد مراقبت انجام شده قبل از بروز FTT با زمان وقوع آن دارای ارتباط معنا داری مشاهده گردید.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده در این پژوهش به نظر می رسد که انجام مراقبت ها در شاخص تن سنجی دور سر نقش نداشته است، ولی در جلو گیری از ایجاد افت رشد در کودکان FTTدر معرض خطر دارای نقش پیشگیری کننده می باشد. |
|
شهرام براز، دكتر عیسی محمدی، دكتر بهروز برومند،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده
مقدمه: هدف اصلی درمان و مراقبت بیماران مزمن از جمله مبتلایان به نارسایی مزمن کلیه، ارتقاء سطح سلامت و بهبود کیفیت زندگی آنها است. با این حال مطالعات نشان میدهد که سطح سلامت، عملکرد و کیفیت زندگی در بیماران تحت درمان با همودیالیز نگه دارنده اغلب پایین تر از حد انتظار می باشد. لذا تلاش در جهت یافتن روشهای آموزشی مؤثر که بتواند مشکلات جسمی این بیماران را کاهش دهد و کیفیت زندگی آنها را بهبود ببخشد، ضروری میباشد. هدف از این مطالعه مقایسه تأثیر دو روش آموزشی حضوری و غیرحضوری (بسته آموزشی) مراقبت از خود بر مشکلات و کیفیت زندگی بیماران تحت درمان با همودیالیز نگه دارنده می باشد. روش کار: این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی است. 63 بیمار از سه مرکز دیالیز در تهران انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه قرار داده شدند. بیماران قبل از آموزش با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی، پرسشنامه تعیین نیاز آموزشی و چک لیستها مورد ارزیابی قرارگرفتند. پس از تعیین نیازهای آموزشی یک برنامه آموزشی خود مراقبتی براساس الگوی خود مراقبتی اورم و اصول آموزش به بیمار و مشاوره با متخصصین طراحی و برای بیماران گروه اول به صورت آموزش حضوری اجراء گردید. هم زمان با اجرای برنامه یک سری کامل آن فیلمبرداری شد و به صورت بسته آموزشی چند رسانه ای درآمد و در طول یک ماه هفتهای یک بار برای بیماران گروه دوم مطالعه در حین انجام دیالیز و نیز در منزل پخش گردید. بعد از اجرای برنامه، دو گروه توسط همان پرسشنامهها و چک لیستها ارزیابی شدند. اطلاعات به دست آمده توسط آزمونهای آماری تی دانش آموزی، ویلکاکسون و مک نمار تجزیه و تحلیل گردید. نتایج: یافتهها نشان داد اکثر متغیرهای مورد بررسی شامل تستهای آزمایشگاهی، فشار خون، اضافه وزن بین دو دیالیز، خارش پوستی، ادم و گرمی مسیر عروقی در هر یک از گروههای آموزش حضوری و آموزش غیرحضوری، قبل و بعد از آموزش به طور معنیداری تغییر نموده بود. همچنین بهبود کیفیت زندگی(گروه اول با 001/0>p و گروه دوم با 002/0>p) قبل و بعد از مداخله در هر یک از گروهها دیده شد. اما آزمونهای آماری اختلاف معنیداری را درتفاوت میانگینهای قبل و بعد از مداخله بین دو گروه نشان نداد. نتیجه گیری: بین دو گروه از نظر میزان اثربخشی دو روش برنامه آموزشی خود مراقبتی تفاوت چشمگیری مشاهده نشد. لذا با توجه به مشکلات و هزینه داربودن روش آموزش حضوری در مقایسه با آموزش غیرحضوری، روش غیرحضوری به عنوان یک روش موثر، ارزان قیمت، ساده وجذاب برای بیماران تحت درمان با همودیالیز توصیه میشود
فاطمه حاجی حسینی، آذر آوازه، نسرین الهی، عبدالعلی شریعتی، دكتر حمید سوری،
دوره 9، شماره 3 - ( 7-1385 )
چکیده
مقدمه: تحریک حسی بیماران کومایی، یک اقدام مهم پرستاری جهت تسریع روند افزایش سطح هوشیاری است و تحریک لمسی به ویژه ماساژ یکی از مهمترین تحریکات میباشد. پرستار به عنوان فردی که مسئول اجرای این امر است باید اثرات این اقدام را بر بیمار خود بداند. در مورد اثرات این اقدام به ویژه تأثیر آن بر علایم حیاتی (نبض ، فشارخون ، تنفس) مطالب ضد و نقیضی وجود دارد لذا این مطالعه با هدف بررسی تأثیر ماساژ بر علایم حیاتی بیماران کومایی بستری در بخش مراقبتهای ویژه انجام شده است. روش کار: پژوهش حاضر یک کارآزمایی بالینی است. نمونههای پژوهش شامل 100 بیمار کومایی میباشند که به روش مبتنی بر هدف انتخاب و سپس به طور تصادفی در دو گروه شاهد و مورد قرار داده شدند. دو گروه در سن، جنس و نمره گلاسکو با هم جور بودند. گروه آزمون در سه روز متوالی، تحت 20 دقیقه ماساژ دورانی و منظم در نواحی پشت، پاها و دستها قرار گرفتند. علایم حیاتی در گروه آزمون قبل و بلافاصله بعد از مداخله و علایم حیاتی گروه کنترل همزمان با گروه آزمون اندازهگیری و ثبت شد. جهت گردآوری دادهها از یک چک لیست و فشار سنج ثابت برای همه بیماران استفاده شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (آزمونهای تی و کای دو) انجام گرفت. نتایج: یافتهها نشان داد مداخله پژوهش (ماساژ)، سبب کاهش معنیدار علایم حیاتی شده است (نبض و فشارخون دیاستولیک در هر سه روز 05/0 p<، فشار خون سیستولیک در روز اول و سوم 05/0 p<، تنفس در روز دوم 05/0 p<). نتیجهگیری: نتیجه این پژوهش، اثر ماساژ را بر علایم حیاتی بیماران کومایی به صورت کاهش معنیدار نبض، فشارخون و تنفس نشان داده است که میتواند حاکی از ایجاد آرامش و کاهش استرس در آنان باشد.
مژگان خادمی، حیدرعلی عابدی، رضا دریابیگی، نصراله علیمحمدی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده
مقدمه: همان طور که بیماران سالمند در هنگام بستری شدن با یک بحران زیست شناختی به بیمارستان وارد میشوند مراقبت کنندگان آنان نیز با یک بحران روانشناختی به بیمارستان قدم میگذارند. اما از آنجایی که مراقبت کنندگان حرفهای آگاهی چندانی از تجارب آنان ندارند این افراد که ممکن است به اندازه خود بیماران در رنج باشند را فراموش میکنند. با توجه به اهمیت مفهوم رنج در علم پرستاری و اهمیت شناخت و درک منابع رنج جهت ارائه مراقبت مناسب، این مطالعه با هدف شناخت ماهیت و ساختار منابع رنج در همراهان سالمندان بستری انجام گردیده است. روش کار: این پژوهش کیفی بوده و به روش پدیده شناسی انجام شده است. نمونهها از بین منابع اطلاعات (همراهان بیماران سالمند بستری در یکی از بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی اصفهان) انتخاب گردیدهاند. نمونه گیری بـه صورت مبتنی بر هدف آغـاز شده و تا اشبـاع اطلاعات ادامه یافته و در پایان، تعداد شرکت کنندگان به 12نفر رسید. جمع آوری اطلاعات با استفاده از مصاحبه عمیق و تفسیر دادهها به روش «پارسی» انجام شده است که برای اولین بار در ایران به کار گرفته شد. نتایج: یافتههای این پژوهش در مفاهیم محوری «بیمار و اقدامات درمانی به عنوان منبع رنج»، «بیمارستان به عنوان منبع رنج» ، «اختلال در زندگی خانوادگی و اجتماعی به عنوان منبع رنج» و «غفلت از خود به عنوان منبع رنج» ارائه گردیدهاند که در اصل مقاله به آن پرداخته خواهد شد. نتیجه گیری: تجارب شرکت کنندگان نیاز به اتخاذ تدابیری جهت عملی شدن مراقبت کنندگی خانوادگی در محیط بیمارستان را منعکس مینماید. توسعه گروههای حمایتی، فراهم شدن تجهیزات و امکانات و حمایت مداوم همراهان در طی همراهی بیمار سالمند در محیط بیمارستان و ضرورت برنامههای آموزشی برای تطابق همراهان و خانواده های آنان گامهای مفیدی در این زمینه میباشند.
حامد ریحانی کرمانی، آزاده حقیری،
دوره 10، شماره 2 - ( 4-1386 )
چکیده
مقدمه: زخم بستر، یک آسیب بافتی است که به واسطه فشار ایجاد میشود و میتواند پوست، عضله، بافت نرم، غضروف و استخوان را درگیر کند. هدف از این مطالعه تعیین عوامل خطر ایجاد زخم بستر در بیماران آسیب مغزی- نخاعی بستری در بخشهای مراقبتهای ویژه میباشد. روش کار: این مطالعه مقطعی- تحلیلی با نمونهگیری سرشماری بر روی بیماران آسیب نخاعی و مغزی انجام شد. بیماران با استفاده از معیارهای بریدن (درک حسی، رطوبت، حرکت، فعالیت، تغذیه، اصطکاک و سائیدگی) ارزیابی میشدند، به طوری که در بدو پذیرش از نظر وجود زخم بستر معاینه شده و سپس هر 48 ساعت از نظر ایجاد، پیشرفت زخم و عوامل موثر؛ مورد بررسی مجدد قرار می گرفتند. رابطه بین زخم بستر و معیارهای بریدن (به عنوان عامل خطر ایجاد کننده زخم بستر)، نوع تشک مورد استفاده، سن، محل آسیب اولیه (مغز یا ستون فقرات ) و سطح هوشیاری بیمار (براساس معیار کمای گلاسگو ) از طریق آزمونهای تی، کای دو و همچنین رگرسیون لوجیستیک مورد تحلیل آماری قرار گرفت. نتایج: از 198 بیمار مورد مطالعه 7/86 درصد مرد بودند و متوسط سن بیماران 3/19±4/31 بود. میانگین سن مردان و زنان تفاوت معنی داری نداشت . 8/83 درصد بیماران به علت آسیب مغزی و 2/16 درصد بیماران به علت ضایعه ستون مهرهای و نخاعی بستری شده بودند. چهل و پنج (7/22 درصد) بیمار، دچار 67 زخم بستر در 13 موضع متفاوت شدند. شایعترین محل زخم شکاف اینترگلوتئال (3/33 درصد) و سپس ساکروم (9/28 درصد) بود. بررسی معیارهای بریدن به عنوان عوامل ایجاد کننده خطر در دو متغیر کاهش درک حس (3/3 = RR و 3/3=OR) و اختلال حرکت (13/10 = OR و 46/7= RR) تفاوت معنیداری داشت (005/0 p<) لذا به عنوان عامل خطر شناخته شد اما متغیرهای سن، رطوبت، فعالیت، تغذیه و نوع تشک در دو گروه بیماران تفاوت معنیدار نداشت. مدت زمان بستری در بیمارانی که دچار زخم شده بودند از کسانی که زخم نداشتند به طور معنیداری بیشتر بود (00001/0 p<). بیماران ضربه مغزی که در کما به سر میبردند ( GCS هشت یا کمتر) خطر اهمیتدار بیشتری برای زخم بستر داشتند (00001/0=p ، 4/4 = RR و 1/6 = OR) بنابر این به عنوان عامل خطر شناخته شد. نتیجه گیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان میدهد که عوامل خطر بروز زخم بستر در بیماران جراحی مغز و اعصاب و ستون فقرات بستری در بخشهای مراقبتهای ویژه شامل کاهش درک حس، اختلال حرکتی، کاهش سطح هوشیاری و مدت زمان بستری میباشند.
آرش بیات، غلامعلی فتاحی بیات، مسعود دهدشتیان، گلاره کاویانی، مسعود اسدی، عبدالحسین معصومی،
دوره 10، شماره 3 - ( 4-1386 )
چکیده
مقدمه: امروزه به خوبی مشخص شده است که سیستم شنوایی برای رشد گفتار و زبان، ارتباط و یادگیری ضروری میباشد. آزمون گسیلهای صوتی گوش (OAE) یک روش مفید و حساس در ارزیابی افراد با آسیب شنوایی میباشد. مطالعات مختلف نشان دادهاند کودکانی که در بخش مراقبتهای ویژه بستری میباشند، حدود 20-10 برابر بیشتر از موارد سالم در معرض خطر کم شنوایی قرار دارند. هدف از مطالعه حاضر، ارزیابی شنوایی نوزادان در معرض خطر
کم شنوایی از طریق آزمون OAE بود.
روش کار: طی یک مطالعه مقطعی- تحلیلی، 148 نوزاد در معرض خطر کم شنوایی مراجعه کننده به بیمارستان طالقانی اراک و ابوذر اهواز مورد ارزیابی قرار گرفتند. این نوزادان به شیوه نمونهگیری غیر احتمالی آسان انتخاب گردیده بودند. نتیجه معاینه اتوسکوپی کلیه نوزادان طبیعی بود. آزمون گسیلهای صوتی گوش به دو شیوه گذرا ( (TEOAEو اعوجاجی (DPOAE) در دو گوش نوزادان انجام پذیرفت. در صورتی که نتایج آزمون گسیلهای صوتی گوش طبیعی نبود، این آزمونها مجدداً در یک ماه بعد تکرا ر میگردید. اگر در این مرحله نیز پاسخ نوزاد در محدوده طبیعی قرار نداشت، جهت انجام ارزیابیهای تکمیلیتر ارجاع میگردید. تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده آزمون های آماری کولموگرف اسمیرنوف و تی صورت پذیرفت.
نتایج: تعداد 41 و 28 نوزاد در نخستین مرحله ارزیابیها نتوانستند به ترتیب درآزمونهای TEOAE و DPOAE نتایج طبیعی کسب کنند. همچنین نتایج آزمونهای TEOAE و DPOAE در دومین مرحله ارزیابی به ترتیب در 23 و 16 نفر غیر طبیعی بود که از این بین وجود افت شنوایی در نزد 11 بیمار تایید گردید. در 5 مورد از موارد تایید شده، عامل ایجاد کننده کم شنوایی به دلیل مصرف آمینوگلیکوزیدها بود.
نتیجه گیری: غربالگری شنوایی نوزادان در معرض خطر کم شنوایی یک رویکرد بالینی مفید در ردیابی آسیب شنوایی میباشد. همچنین با توجه به شیوع بالای کم شنوایی در جمعیت نوزادان مورد مطالعه (43/7 درصد)، پیشگیری از عوارض این مشکل در این نوزادان اکیدا توصیه می گردد.
لطیف معینی، علی جواد موسوی،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1386 )
چکیده
مقدمه: هموسیستئینمی یک عامل عمده و یک ریسک فاکتور مستقل برای بیماریهای عروقی و ترومبوز وریدی است. لذا توجه به عوامل زمینه ساز و شناسایی ریسک فاکتورهای آن به ویژه در جمعیتهای پرخطر از جمله افراد مسن و بیماران شدیداً بد حال اهمیت دارد. این تحقیق با توجه به نقش هموسیستئینمی و عدم وجود آمار و اطلاعات مناسب در زمینه این بیماری در بیماران بستری در ICU طراحی شده است. روش کار: مطالعه حاضر مطالعهای توصیفی- مقطعی بوده است که به روش نمونهگیری سرشماری بر روی بیمارانی که از تاریخ 1/7/1384 الی 29/12/1384 در بخش ICU داخلی بیمارستان رسول اکرم (ص) بستری شدهاند، انجام شده است. بر این اساس مشخصات اپیدمیولوژیک بیماران از پرونده استخراج و یک نمونه خون نیز جهت اندازهگیری سطح سرمی هموسیستئین از بیمار اخذ گردید. در ارائه اطلاعات به دست آمده از آمار توصیفی استفاده شد. نتایج : تعداد کل بیماران بستری شده در مقطع فوق که تحت بررسی قرار گرفتهاند 52 نفر با میانگین سنی 42/58 بوده است. در میان 52 نفر مورد مطالعه، 12 نفر (1/23 درصد) افزایش هموسیستئین داشتهاند و 40 بیمار دیگر (9/76 درصد) از سطح پلاسمایی هموسیستئین در محدوده طبیعی برخوردار بودهاند. میانگین میزان هموسیستئین در بیماران با سطح هموسیستئین طبیعی در این مطالعه برابر 28/9 (48/15 - 08/3) و میانگین میزان هموسیستئین در بیماران مبتلا به هموسیستئینی در این مطالعه 05/21 (05/31-05/11) میکرومول در درسی لیتر بوده است. 25 درصد افراد مبتلا به هاپرهموسیستئینمیا مبتلا به نارسایی کلیه و 25 درصد مبتلا به حوادث عروقی مغز (CVA) بودهاند. میانگین هموسیستئین در بیماران مبتلا به CVA و نارسایی کلیه با سایر بیماریها اختلاف آماری معنیداری نداشت. بحث: با توجه به آن که در مطالعه ما فراوانی افزایش هموسیستئین 1/23 درصد بوده و نیز با توجه به ارتباط سطح فولات و ویتامینهای B12 و B6 با افزایش هموسیستئین و با توجه به مطالعات اپیدمیولوژیک انجام شده، به نظر میرسد که بررسی فاکتورهای سطح سرمی فولات، B6 و B12 وکلیرانس کراتینین و آلبومین پلاسما میتواند نقش این عوامل را به ویژه به عنوان عامل احتمالی پیشگویی کننده در ایجاد هموسیستئینمی مشخصتر سازد
شهرام براز پردنجانی، مریم رستمی، فرشته فرزیان پور، بدالرحمن راسخ،
دوره 12، شماره 2 - ( 7-1388 )
چکیده
مقدمه: مهمترین عامل تعیین کننده کیفیت زندگی سالمندان سلامتی است. از آنجایی که سلامتی با افزایش سن کاهش مییابد، رعایت الگوی مراقبتی موثر در ارتقاء سطح سلامت از اهمیت خاصی برخوردار است. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر الگوی خود مراقبتی اورم برکیفیت زندگی سالمندان شهرمسجد سلیمان انجام گرفته است. روش کار: در این مطالعه نیمه تجربی که به صورت قبل و بعد در سال 86-87 انجام گرفت، تعداد 349 سالمند به صورت در دسترس از تمام 11 مرکز بهداشتی درمانی شهر مسجد سلیمان انتخاب شدند.سپس برنامه آموزشی خود مراقبتی اورم توسط کمک پژوهشگران در طول سه ماه در روزهایی که بیماران به مراکز بهداشتی درمانی مراجعه میکردند اجرا شد. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه خصوصیات دموگرافیک و کیفیت زندگی بود. کیفیت زندگی با استفاده از پرسشنامه کوتاه 36 سوالی در دو مرحله قبل و بعد از آموزش اندازهگیری شد. سپس دادهها با کمک آزمون آماری توصیفی و تی زوجی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج: تمامی ابعادکیفیت زندگی شامل سلامتی عمومی، عملکرد فیزیکی، ایفای نقش فیزیکی، ایفای نقش عاطفی، عملکرد اجتماعی، درد بدنی، نیرو وانرژی، درک کلی از سلامتی و میانگین کل کیفیت زندگی نسبت به قبل از آموزش افزایش پیدا کرد و آزمون آماری تی زوجی در تمام ابعاد با ( 001/0p< ) تفاوت معنیداری نشان داد. نتیجه گیری: نتایج حاکی از تاثیر مثبت الگوی خود مراقبتی اورم میباشد و از آنجا که مسائل و مشکلات مربوط به سالمندی اصولا پیشرونده بوده و با گذشت زمان بیشتر میگردد، لذا اهمیت به کارگیری الگوهای خود مراقبتی دائم احساس می گردد.
رحمت اله جدیدی، افسانه نوروزی، اسماعیل مشیری،
دوره 12، شماره 2 - ( 7-1388 )
چکیده
مقدمه: شناخت عوامل مرتبط با مرگ بیماران در بخشهای مراقبت ویژه میتواند منجربه افزایش کارایی و اثر بخشی آنها شود. این پژوهش با هدف تعیین ارتباط منابع انسانی و ساختار فیزیکی این بخشها با میزان مرگ و میر انجام شد. روش کار: در این مطالعه مقطعی جامعه پژوهش، کلیه بخش های مراقبت ویژه بیمارستانهای استان مرکزی و ابزار جمعآوری دادهها، پرسشنامهها و چک لیستهای ارزشیابی منابع انسانی، فیزیکی وآموزشی بودکه اعتبار و پایایی آن مورد تأیید وزارت بهداشت میباشد. میزان مرگ و میر بعد از 24ساعت مرتبط با منابع و فعالیتهای بیمارستانی بررسی گردید. برای آنالیز دادهها از آزمونهای آماری استفاده شد. نتایج: مجموع امتیاز منابع انسانی، فیزیکی وآموزشی در بخشهای مراقبت ویژه بیمارستانهای استان مرکزی 55 درصد میزان نرمال استاندارد کشوری بود. نسبت مرگ و میر بعد از 24 ساعت به کل بستری شدگان در بخش مراقبت ویژه بیمارستان ولیعصر اراک بیشترین میزان (25 درصد) و در بیمارستان شهید چمران ساوه کمترین میزان (5 درصد) بود. اختلاف معنیداری از نظر میزان مرگ و میر بعد از 24 ساعت بین بیمارستانها وجود نداشت. بین میزان امتیاز هر یک از منابع انسانی، فیزیکی و آموزشی در بیمارستانهای تابعه دانشگاه، بیمارستانهای وابسته به تامین اجتماعی و بیمارستان قدس با میزان مرگ و میر بعد از 24 ساعت ارتباط معنیداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: هر چند منابع انسانی، فیزیکی وآموزشی در کاهش مرگ و میر بعد از 24 ساعت بخشهای مراقبت ویژه به طور مستقیم تاثیر ندارد ولی بستر لازم برای ارائه خدمات با کیفیتتر را فراهم میکند، لذا ارتقای کمی و کیفی این منابع ضروری است.
علی اکبر عبداللهی، خدیجه یزدی، ناصر بهنام پور، مانی نیازی،
دوره 13، شماره 4 - ( 11-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: انسداد روده بعد از عمل جراحی موجب جمع شدن ترشح و تهوع، استفراغ، نفخ شکم و حتی درد میگردد، جویدن آدامس یکی از روشهایی است که میتواند طول مدت انسداد گذرا را کم کند این تحقیق با هدف تاثیرجویدن آدامس بر روی حرکات دودی دستگاه گوارش بعد از عمل آپاندکتومی اجرا شده است. مواد و روشها: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی تصادفی دو سوکور، با تعداد 46 بیمار واجد شرایط انجام گرفت. بیماران به دو گروه مورد و شاهد تقسیم شدند. گروه مورد، عمل جویدن آدامس را سه بار و هر بار به مدت 20 دقیقه در زمانهای 4 ، 10 و 18 ساعت بعد از به هوش آمدن انجام دادند ولی در گروه شاهد هیچ مداخلهای انجام نشد سپس در هر دو گروه هر دو ساعت با استفاده از گوشی پزشکی صداهای رودهای توسط پزشک چک شد. همچنین با سوال کردن از بیمار هر دو ساعت در مورد دفع گاز و مدفوع اطلاعات جمعآوری و ثبت شد سپس با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون تی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: به طور میانگین اولین صدای رودهای در گروه مورد در ساعت 41/0±08/2ساعت و در گروه شاهد در ساعت 45/1±13/3 مشاهد شد. دفع مدفوع در گروه مورد در ساعت 59/14±8/26 و در گروه شاهد ساعت 92/13±08/50 مشاهده شد. همچنین زمان اولین دفع گاز در گروه مورد در ساعت 77/10±91/11 ولی در گروه شاهد در ساعت 11/12±21/29 بود. با توجه به مشاهدات صورت گرفته، اختلاف معنی داری بین دو گروه از نظر آزمون های مورد بررسی، مشاهد شد(002/0=p). نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان داد جویدن آدامس میتواند به حرکات دودی دستگاه گوارش بعد از عمل برداشتن آپاندیس کمک کند.
لطیف معینی، علی فانی، بابک پیروشعبانی، محمودرضا باغی نیا،
دوره 14، شماره 4 - ( 7-1390 )
چکیده
زمینه و هدف: معیار امتیاز دهی آپاچی 4 از معتبرترین معیارهای بررسی کیفیت خدمات ارائه شده در بخش مراقبت های ویژه میباشد. هدف این مطالعه بررسی کیفیت ارائه خدمات درمانی در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان امیر المؤمنین (ع) و ولیعصر (عج) اراک می باشد. مواد و روش ها: این مطالعه مقطعی بر روی100 بیمار بستری شده در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان های ولیعصر (ع) و امیرالمؤمنین (ع) انجام شد. در ابتدا احتمال مرگ و میر و مدت اقامت بیماران در مراقبت های ویژه توسط معیار آپاچی 4 محاسبه شد سپس مرگ و میر و مدت اقامت واقعی آنها در مراقبت های ویژه ثبت شد و یافتهها بوسیله نرم افزار آماری SPSS و آزمون تی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: مرگ و میر واقعی در مردان 2/67% و در زنان 9/61% بود. مدت اقامت واقعی بیماران در مراقبت های ویژه در مردان 58/11 روز و در زنان 62/11 روز بود. مرگ و میر پیش بینی شده توسط معیارآپاچی 4 در مردان 72/23% و در زنان 1/24% و مدت اقامت پیش گویی شده توسط معیارآپاچی 4 در مردان 02/15 روز و در زنان 64/16 روز بود، که تفاوت آماری معنی دار بین مرگ و میر واقعی با مرگ و میر پیش بینی شده مشاهده شد (001/0 = p). نتیجه گیری: یافتهها حاکی از فاصله کیفیت خدمات درمانی ارائه شده در مراقبت های ویژه بیمارستانهای امیرالمؤمنین (ع) و ولیعصر (عج) اراک با استانداردهای جهانی میباشد.
فروغ مرتضوی، خدیجه میرزایی،
دوره 15، شماره 1 - ( 1-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: مشارکت مردان در بارداری پیش فرض سیاستهای نهادهای بینالمللی بهداشت باروری قرار گرفته است. این مطالعه برای درک بهتر زمینهای که ارتقای مشارکت مردان در آن مطرح میشود و با دو هدف بررسی تجارب ارائهدهندگان مراقبت مامایی نسبت به ارتقای مشارکت مردان و موانع مشارکت مردان در امور مربوط به سلامت زنان باردار انجام شد.
مواد و روشها: این مطالعه، یک پژوهش کیفی است. نمونهگیری به صورت مبتنی بر هدف و به روش مصاحبه متمرکز گروهی و مصاحبه فردی با پرسشهای نیمه ساختارمند صورت گرفت. تجارب تمام ماماهای شاغل در مراکز بهداشتی طی 2 مصاحبه گروهی و نظرات 8 مامای شاغل در زایشگاه شهر سبزوار بررسی شد. از تحلیل محتوا، جهت تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد.
یافتهها: نتایج در سه طبقه دلایل، موانع و پیامدهای مشارکت مردان ارائه شده است. بر اساس تجارب ماماها ارائه خدمات دوستار زوجین موجب بهبود کیفیت مراقبتها و درک اطلاعات بهداشتی داده شده به زنان، تسهیل پذیرش انجام مراقبتهایی چون مراجعه به پزشک و سونوگرافی میشود. کمبود نیروی انسانی، کمبود فضا و موانع فرهنگی چون معذب بودن مردان در ارتباط با ماما و معذب بودن ماما در گفتن برخی مسائل رو به رو از موانع پیشبینی شده توسط ماماها بود. بروز اختلاف بین زوجین و افزایش دخالتهای نا به جای مردان از پیامدهای این طرح برشمرده شد.
نتیجهگیری: نگرش ماماها نسبت به مشارکت مردان در مراقبتهای بارداری و زایمان مثبت است و نشان از آمادگی آنان برای پذیرش آن است. اما با توجه به نگرانیهای ماماها و وجود موانع فرهنگی در این زمینه، آموزش ماماها ضروری است.
بابک عشرتی، سید شهریار حسینی، محسن فراهانی، مهین سادات عظیمی، مریم زمانیان،
دوره 16، شماره 4 - ( 4-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: نمودار قیفی ابزاری ترسیمی برای بررسی سوگیری انتشار در مطالعات متا آنالیز است. هدف مقاله حاضر معرفی کاربردی دیگر از این نمودار به عنوان وسیلهای برای پایش یکی از شاخصهای اجرایی برنامه پزشک خانواده و مشخص کردن وضعیت هر یک از مراکز بهداشت شهرستانهای تابعه استان مرکزی از نظر وضعیت ارجاع بیماران از سطح اول به سطح تخصصی و مقایسهی آن با دو نمودار دیگر میلهای و کاترپیلار از این نظر میباشد.
مواد و روشها: در این مطالعه مقطعی برای رسم نمودار قیفی، درصد ارجاعات هر شهرستان با توجه به متوسط ماهانه ویزیت و ارجاع انجام شده، محاسبه گردید. بر اساس دستورالعمل کشوری برنامه پزشک خانواده، مقدار استاندارد ارجاع، حد 10 درصد در نظر گرفته شد. برای هر شهرستان یک حدود اطمینان 99 درصد با در نظر گرفتن سه انحراف معیار نسبت به عدد 10 درصد بر مبنای متوسط کل ویزیت ماهیانه هر شهرستان محاسبه شد.
یافتهها: بر اساس نمودار قیفی شهرستانهای آشتیان، ساوه، تفرش، کمیجان و خمین، در حد انتظار ارجاع قرار داشتند. این در حالی است که شهرستانهای اراک، شازند، زرندیه، دلیجان و محلات دارای ارجاع بیش از حد انتظار بودند که در این میان ارجاع به سطح تخصصی در محلات بیش از سایر شهرستانها بود.
نتیجهگیری: نمودار قیفی توانست بهتر از دو نمودار دیگر وضعیت ارجاع به سطح تخصصی را برای مراکز بهداشت شهرستانها نشان دهد، از این رو میتواند در پایش برنامههای سلامت کشورابزاری مفید واقع شود .
سمیه قادری، فاطمه علائی کرهرودی، پارسا یوسفی چایجان، نویده نصیری اسکوی،
دوره 16، شماره 10 - ( 10-1392 )
چکیده
زمینه و هدف: بستری شدن کودک در بخش مراقبت ویژه کودکان(PICU) تجربه ای تنش زا برای والدین است. تنش زیاد در پدر می تواند کاهش سازگاری روانی و مشکلات متعاقب را به دنبال داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر مشارکت پدر در مراقبت از کودک بستری در PICU بر تنش و راهبردهای تطابقی وی انجام شد.
مواد و روش ها: این پژوهش یک کارآزمایی بالینی است که بر روی 60 پدر دارای کودک بستری در PICU در دو گروه مداخله و کنترل انجام شد. در گروه مداخله مشارکت پدر در مراقبت از کودک طی 5 نوبت در طول 5 روز انجام گردید. میزان تنش و راهبردهای تطابقی پدران گروه مداخله قبل و بعد از دوره مشارکت و گروه کنترل قبل و بعد از یک دوره زمانی 5 روزه، سنجیده شد.
یافته ها: میزان تنش پدران در گروه مداخله بعد از مشارکت به طور معنی داری کاهش یافت(001/0 p˂) اما در گروه کنترل بعد از طی دوره زمانی تفاوت معنی داری دیده نشد. همچنین پدران هر دو گروه از راهبردهای تطابقی مشابهی که اغلب هیجان محور بودند، استفاده نمودند.
نتیجه گیری: پدران کودکان بستری در PICU تنش زیادی را تجربه می کنند. مشارکت آن ها در مراقبت از کودکانشان در کاهش تنش و رسیدن آن ها به حداکثر سازگاری با بیماری، درمان و مراقبت های کودک بسیار موثر است.
لطیف معینی، ابوالفضل مظفری، بابک پیر شعبانی،
دوره 17، شماره 2 - ( 2-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: هدف از این مطالعه اندازه گیری سطح لیپیدها در بیماران بستری در بخش مراقبتهای ویژه، پیامدهای بالینی آن به ویژه میزان مرگ و میر بیماران و ارتباط میزان لیپیدها با معیار آپاچی 4 میباشد.
مواد و روشها: این مطالعه مقطعی، توصیفی و تحلیلی بر روی 100 بیمار بستری در بخش مراقبتهای ویژه انجام شد. از بیماران، در روز اول و دوم سطح کلسترول تام، لیپوپروتئین با دانسیته پایین و دانسیته بالا و تری گلیسیرید اندازه گیری شد. سپس پیامد بالینی به صورت مرگ و میر، مدت اقامت واقعی و پیش بینی شده آنها بر اساس معیار آپاچی 4 ثبت و یافتهها به کمک نرم افزارSPSS و آزمون پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: میانگین کلسترول تام، لیپوپروتئین با دانسیته پایین و دانسیته بالا کمتر از میزان طبیعی و به ترتیب در روز اول 38/131، 97/67، 16/33و در روز دوم 88/119، 99/54، 63/23 بود. میانگین امتیاز آپاچی4، 72/67 بود. براساس آزمون همبستگی پیرسون بین سطح کلسترول و لیپوپروتئین با دانسیته پایین روز اول و دوم و لیپوپروتئین با دانسیته بالا در روز دوم (p<0/05) با معیار آپاچی4 ارتباط معناداری وجود داشت. همچنین بین سطح کلسترول و لیپوپروتئین با دانسیته پایین روز اول و دوم و لیپوپروتئین با دانسیته بالا روزدوم (p<0/05) با میزان مرگ و میر واقعی ارتباط معنا داری وجود داشت. بین سطح کلسترول و لیپوپروتئین با دانسیته پایین روز اول و روز دوم و لیپوپروتئین با دانسیته بالا روز اول (p<0/05) با مدت بستری در بخش مراقبتهای ویژه پیش بینی شده توسط آپاچی4 ارتباط معناداری وجود داشت.
نتیجهگیری: با توجه به ارتباط معنادار بین سطح لیپوپروتئینهای سرم و امتیاز آپاچی4 پیشنهاد میشود از سطح لیپیدهای سرم در کنار سایر پارامترهای فیزیولوژیک برای پیش بینی پیامد بالینی از جمله میزان مرگ و میر بیماران بستری در بخش مراقبتهای ویژه استفاده شود.
هادی درویشی خضری، حمیرا طهماسبی،
دوره 17، شماره 10 - ( 10-1393 )
چکیده
زمینه و هدف: پنومونی ناشی از تهویه مکانیکی، شایعترین عفونت ایجاد شده در بیماران مکانیکی تهویه در واحد مراقبتهای ویژه است. پنومونی ناشی از تهویه مکانیکی به عنوان یک موضوع جدی و یک مشکل بالینی قابل توجهی برای بیماران بدحال باقی مانده است. هدف از این مطالعه، بررسی مطالعات برای نتیجهگیری بهترین شواهد موجود برای تامین بهداشت دهان و دندان به بیماران واحد مراقبت ویژه تحت تهویه مکانیکی، تعیین شواهد بالینی درباره کلرهگزیدین و ثبت پژوهش جهت بهبود مداخلات مراقبتی مورد استفاده برای مراقبت دهان در بیماران بدحال میباشد.
مواد و روشها: در این مطالعه مروری جستجو در پایگاههای اطلاعاتی CINAHL, SID, Sciencedirect، Google Scholar، Cochrane Library ،Springer و PubMed جهت دسترسی به مطالعات انجام شده در رابطه با دهان شویه کلرهگزیدین و پنومونی ناشی از تهویه مکانیکی بین سالهای 1991 تا 2014 با استفاده از کلمات کلیدی کلرهگزیدین، دهان شویه و پنومونی ناشی از تهویه مکانیکی انجام شد.
یافتهها: اگرچه مراقبت از دهان با دهان شویه کلرهگزیدین سبب کاهش بروز پنومونی ناشی از ونتیلاتور میشود، اما شواهدی بر کاهش میزان مرگ و میر در بیماران تحت تهویه مکانیکی بستری در بخش مراقبتهای ویژه به دنبال استفاده از آن وجود ندارد.
نتیجهگیری: براساس مقاله مروری حاضر میتوان گفت که اثر حفاظتی دهان شویه کلرهگزیدین در بهداشت دهان و پیشگیری از پنومونی ناشی از ونتیلاتور در بیماران بدحال ثابت شده است، اما متاسفانه شواهدی بر وجود پروتکل مناسب برای استفاده از دهان شویه کلرهگزیدین در این بیماران موجود نیست.
لیلا اختر دانش، زینتب سعیدی نژاد، حسین سرمدیان، علیرضا آموزنده نوباوه، علی اصغر فرازی، احسان اله غزنوی راد،
دوره 18، شماره 8 - ( 8-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: استافیلوکوکوس طلایی (S.aureus) یکی از پاتوژنهای مهم عفونتهای بیمارستانی به خصوص بخشهای مراقبتهای ویژه میباشد. ناقلی، ریسک فاکتور دیسک مهمی در کسب عفونت در بخش مراقبتهای ویژه میباشد. هدف از این مطالعه، بررسی فراوانی ناقلی بینی و ویرولانس آن در بیماران بخشهای مراقبت ویژه بیمارستان ولی عصر دانشگاه علوم پزشکی اراک میباشد.
مواد و روشها: در این مطالعه مقطعی، نمونه سوآب بینی تمامی بیماران بستری در بخشهای مراقبتهای ویژه بیمارستان ولی عصر اراک به هنگام پذیرش، برای مدت زمان 5 ماه ( از مرداد ماه تا دی ماه 1393) جمعآوری شد. بعد از تعیین هویت، مقاومت به متیسیلین و فراوانی ژنهای pvl و acme با روش واکنش زنجیرهای پلی مراز تعیین گردید. اطلاعات دموگرافیک از طریق پرسشنامه تهیه شد و با نرم افزار SPSS نسخه 20 تحلیل گردید.
یافتهها: از 390 بیمار ، 81 نفر (8/20 درصد) با سویه حساس به متیسیلین و 31 نفر (9/12 درصد) با سویه مقاوم به متیسیلین کلونیزه شدند و کشت 278 نفر(3/71 درصد) منفی بود. 4/77 درصد از سویههای مقاوم به متیسیلین و 3/54 درصد از سویههای حساس به متیسیلین از نظر ژن acme مثبت بودند. همچنین 11/11 درصد از سویههای حساس به متیسیلین و 45/6 درصد از سویههای مقاوم به متیسیلین از نظر ژن PVL مثبت بودند.
نتیجهگیری: بین استفاده از وسایل حمایتی از جمله ورید مرکزی، ونتیلاتور، سابقه جراحی، مصرف آنتیبیوتیک و حامل بودن رابطه معنیداری وجود داشت. فراوانی بالای استافیلوکوکوس طلایی نشان دهنده تثبیت این سویهها در بیمارستان بود. از این رو، لازم است که دستورالعملهای کنترل عفونت در این بیمارستان انجام پذیرد تا فراوانی عفونت بیمارستانی کاهش یابد.
محمدرضا قدرتی، علیرضا پورنجفیان، محمد نیاکان، محمد ضیاء توتونچی قربانی، فاطمه سادات مظهری،
دوره 18، شماره 10 - ( 10-1394 )
چکیده
زمینه و هدف: کاهش مدت اثر داروهای آرامبخش و افزایش کیفیت اثر آنها یکی از وظایف تیم درمانی بخش مراقبتهای ویژه است. هدف از انجام این مطالعه، مقایسه اثرات آرامبخشی این داروها در بیماران جراحی اعصاب تحت ونتیلاسیون مکانیکی میباشد.
مواد و روشها: در این مطالعه کار آزمایی بالینی دو سو کور، تعداد 70 بیمار بستری در بخش مراقبتهای ویژه جراحی اعصاب که تحت تهویهی مکانیکی قرار داشتند، وارد مطالعه شدند. بیماران به صورت تصادفی در یکی از گروههای رمی فنتانیل یا فنتانیل قرار گرفتند. گروه اول انفوزیون رمی فنتانیل به میزان 05/0 میکروگرم بر کیلوگرم در دقیقه و گروه دوم انفوزیون فنتانیل به میزان 1 میکروگرم بر کیلوگرم در ساعت در 24 ساعت اول جهت آرامبخشی و بیدردی دریافت نمودند. در طول مطالعه و در فواصل معین، اسکور آرامبخشی، معیار Minogue و پارامترهای همودینامیکی برای آنها ارزیابی گردید.
یافتهها: دو گروه از نظر متغیرهای دموگرافیک مانند سن، جنس و وزن بدن اختلاف آماری معنیداری نداشتند. نتایج حاصل از این مطالعه نشان دهنده اختلاف معنیدار دو گروه در اسکور آرامبخشی (0001/0p=) و معیار Minogue (0001/0p=) بوده و هر دو متغیر به طور معنیداری در گروه رمی فنتانیل پایینتر بودند. تعداد ضربان قلب (011/0p=) و میانگین فشار خون شریانی (007/0p=) نیز در گروه فنتانیل به طور معنیداری بالاتر بود.
نتیجهگیری: در مجموع، آرامبخشی ناشی از رمی فنتانیل دارای مزایای نسبی متعددی نسبت به داروی قدیمی تر فنتانیل میباشد و سبب آرامبخشی موثرتر و کنترل بهتر متغیرهای همودینامیک بیماران تحت ونتیلاسیون مکانیکی میگردد.