31 نتیجه برای زارع
طاهره یحیی، شهره زارع کاریزی، علی جهانیان،
دوره 20، شماره 9 - ( آذرماه 1396 1396 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: محاسبات مبتنی بر DNA زمینه تحقیقاتی نوینی است که امکان محاسبه و تصمیمگیری درون بافت زنده را با دقت بسیار بالا فراهم میکند. پژوهشهای نوین گویای آن است که میزان بیان بیومارکرهایی نظیر miRNA با وقوع شرایط رخداد بیماریهایی مانند انواع سرطانها رابطه معناداری دارد. محاسبات DNA به عنوان روشی کمهزینه، سریع و دقیق برای تشخیص این بیومارکرها معرفی شده است. در این پژوهش روند آزمایشگاهی ساخت گیتهای منطقی مبتنی بر DNA با هدف تشخیص میزان بیان miR-21 به عنوان بیومارکر سرطان ریه بررسی شده است.
مواد و روش ها: ابتدا رشته مورد نیاز برای طراحی گیت DNA سنتز گردید. سپس دو رشتهای گیت منطقی با انجام یک گرادیان دمایی ایجاد شده و در یک پروسه دقیق با استفاده از الکتروفورز تخلیص شده است. این دو رشته به عنوان ماشین محاسبه منطقی برای تشخیص سطح بیان miR-21 استفاده میشود. ورودی گیت طراحیشده، رشته miR-21 است و پس از انجام محاسبه، میزان بیان miR-21 با اندازهگیری مقدار فلورسنت آزاد شده، مشخص میشود.
یافته ها: گیت منطقی طراحیشده در ابتدا روی رشتههای ورودی سنتز شده سپس روی بافت توموری واقعی تست شده است. نتایج آزمایشهای انجامشده نشاندهنده آن است که میزان قدرت تفکیک به دست آمده، حدود 5/2 برابر بهتر از روشهای مشابه میباشد.
نتیجه گیری: نتایج آزمایش گیت منطقی روی بافت توموری نیز موفقیتآمیز بوده و قابلیتهای روش ارائهشده را تأیید مینماید. نتایج گویای آن است که این روش از نظر زمان انجام و هزینه در حد قابلتوجهی از روش Real time PCR مناسبتر میباشد.
زهرا زارع بیدکی، محمد مهدی جهانگیری،
دوره 21، شماره 7 - ( دو ماهنامه بهمن و اسفند 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر انعطافپذیری روان شناختی مادران دارای کودکان مبتلا به اختلال اوتیسم انجام شد.
مواد و روشها: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیشآزمون–پسآزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، مادران مراجعهکننده به انجمن اوتیسم شهر قم در سال 1396 بود. با توجه به نیمه آزمایشی بودن طرح، نمونهای به حجم 30 بیمار (هر گروه 15 نفر) با توجه به معیارهای شمول از بین افراد جامعه آماری به صورت داوطلبانه انتخاب شدند. اعضای نمونه به صورت جایگزینی تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. برای گروه آزمایش، 8 جلسه «درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد» اجرا شد. ابزار گردآوری اطلاعات شامل مقیاس پذیرش و عمل نسخه دوم (AAQ-II) بود. دادهها توسط نرم افزار SPSSبا روش تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شدند.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با کد اخلاق IR.IAU.ARAK.REC.1396.39 در کمیته اخلاق پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی محلات به تصویب رسیده است.
یافتهها: نتایج نشان داد «درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد» بر انعطافپذیری روانشناختی مادران دارای کودکان مبتلا به اوتیسم تأثیر معناداری دارد (001/0 > p).
نتیجهگیری: به نظر میرسد این مداخله درمانی برای سلامت روانی مادران دارای کودک اوتیسم موثر باشد.
پونه روغنیان، جعفر امانی، شهره زارع، زهرا نورمحمدی،
دوره 22، شماره 1 - ( دو ماهنامه فروردین و اردیبهشت 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: اشرشیاکلی انتروتوکسیژنیک (ETEC) یکی از رایجترین علل باکتریایی مرگ و میر ناشی از اسهال در کودکان و مسافران کشورهای در حال توسعه میباشد. فاکتورهای کلونیزاسیون ETEC مانند CFA / I و CS2 نقش مهمی در ایجاد بیماری دارند. در این مطالعه برای ساخت پروتئین نوترکیب از همجوش زیرواحد راسی CFA / I (CfaE) و زیر واحد ساختاری CS2 (CotD) از ETEC استفاده شده است. از آنجایی که پاسخهای ایمنی مخاطی روده علیه CFها میتواند مانع از ایجاد بیماری شود، مطالعه حاضر با هدف تولید آنتیژن کایمریک به جهت ساخت واکسن موثر علیه باکتری ETEC انجام شد.
مواد و روشها: به منظور تکثیر ژن cfae-cotd، از ساختار ژنی دوگانه متشکل از cfae و cotd، واکنش PCR توسط پرایمرهای طراحیشده انجام شد. ژن تکثیر شده در وکتور بیانی pET28a همسانهسازی شد. در پی القای سازه ژنی نوترکیب با مادهی IPTG، پروتئین نوترکیب بیان و با ستون کروماتوگرافی میل ترکیبی، خالصسازی و به وسیله وسترن بلاتینگ توسط Anti-Histag تایید شد.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با کد IR.IAU.SRB.REC.1397.066 در کمیته اخلاق پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران به تصویب رسیده است.
یافتهها: صحت همسانه سازی با استفاده از کلونی PCR و واکنش هضم آنزیمی تایید شد. حضور باند در ژل SDS-PAGE 10% در محدودهی 68 کیلو دالتونی، بیان پروتئین نوترکیب و همچنین حضور باند بر کاغذ نیتروسلولز در محدوده مذکور در آزمون وسترن بلاتینگ، تاییدی بر تولید پروتئین نوترکیب بود.
نتیجهگیری: بهینه سازی کدون و بیان در میزبانهای هترولوگ یک روش مفید در تولید پروتئینهای نوترکیب است. همچنین تولید آنتی ژنهای ETEC به عنوان کاندید واکسیناسیون بر علیه این باکتری مطرح میباشد.
مرضیه کامکار، صمد زارع، فرین بابائی،
دوره 22، شماره 3 - ( دو ماهنامه مرداد و شهریور 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: محدودیت غذایی در افسردگی و اضطراب دخیل است. مطالعات پیشین به نقش سولپیراید در درمان افسردگی و اضطراب اشاره کردهاند. هدف از پژوهش حاضر تعیین نقش سیستم دوپامینرژیک و محدودیت غذایی در تغییرات اضطراب و افسردگی بود.
مواد و روشها: 42 سر رت نر بالغ نژاد ویستار (180 تا 220 گرم) به 7 گروه کنترل، شم، محدودیت غذایی 25، 50، 75 درصد، محدودیت غذایی 75 درصد با تزریق درون بطن مغزی (icv) سولپراید و گروه سولپراید (icv)(50 میکروگرم در هر موش) تقسیم شدند. دوره تیمار 21 روز بود. روز 19 جراحی و کانولگذاری انجام شد. روز 21، سولپیراید با حجم 3 میکرولیتر تزریق شد. روز 21 تستهای افسردگی و اضطراب (تست آویزانکردن از دم و ماز بعلاوهای شکل مرتفع) از رتها گرفته شد. نتایج براساس آزمون آماری آنوا مقایسه شدند.
ملاحظات اخلاقی: اصول کار با حیوانات آزمایشگاهی مطابق با بیانیه هلسینکی و مصوبات کمیته اخلاق زیستی دانشگاه ارومیه رعایت گردید (Ref No: AECVU-180-2018).
یافتهها: زمان تحرک در گروههای محدودیت غذایی و سولپیراید نسبت به کنترل و گروه 75 درصد با سولپراید نسبت به گروه 75 درصد افزایش معنادار داشت. زمان بیحرکتی در گروههای محدودیت غذایی و گروه سولپیراید نسبت به کنترل کاهش معنادار داشت. درصد ورود به بازوی باز در گروه 75 درصد نسبت به کنترل کاهش معنادار و در گروه 75 درصد با سولپیراید نسبت به گروه 75 درصد افزایش معنادار داشت. درصد زمان ماندن در بازوی باز در گروه 75 درصد با سولپیراید نسبت به گروه 75 درصد افزایش معنادار داشت. فعالیت حرکتی در گروههای تحت محدودیت غذایی و تزریق سولپیراید کاهش داشت.
نتیجهگیری: به نظر میرسد محدودیت غذایی و سولپیراید در بهبود شرایط شبه افسردگی نقش دارند. سولپیراید در مهار رفتار اضطرابی القا شده توسط محدودیت غذایی نیز نقش دارد.
سعید چنگیزی آشتیانی، مجید رمضانی، حسین پورچراغی، سید محمد افضلی، پرند پیروزی، سینا آتشی، علی زارعی،
دوره 22، شماره 5 - ( آذر و دی 1398 )
چکیده
زمینه و هدف از جمله گیاهان با خواص درمانی متعدد، سابقه مصرف طولانی و متداول در طب ایرانی، نسترن کوهی یا گل سرخ وحشی با نام علمی Rosa canina از خانواده Rosace است. در این تحقیق به بررسی اثربخشی گیاه نسترن کوهی در بافتها و اندامهای مختلف بدن با تأکید بر مکانیسم درمانی آن، پرداخته شده است.
مواد و روش ها مقاله حاضر یک مقاله مروری است. ۱۷۶ مقاله در محدوده سالهای۲۰۱۰ تا ۲۰۱۸ میلادی از بانکها و موتورهای جستوجوگر اطلاعاتی چون سید، مگایران، آوید، گوگل اسکالر، اسکوپوس، ساینس دایرکت و پابمد، با استفاده از کلمات کلیدی مرتبط استخراج و پس از مطالعه و فیشبرداری مورد استفاده قرار گرفتند.
ملاحظات اخلاقی در کلیه مراحل پژوهش، کدهای اخلاق تحقیق و نشر رعایت شد.
یافته ها در این مطالعات، به اهمیت نسترن کوهی به عنوان یک گیاه دارویی محافظتکننده کبدی، کاهنده قند و چربی خون، با خواص آنتیاکسیدانتی و ضدالتهابی اشاره شده است. درواقع بیشترین میزان فعالیت فلاونوئیدی در خانواده رزاسه مربوط به نسترن کوهی است. مصرف عصاره گیاه در درمان بیماریهای شایعی نظیر دیابت، کبد چرب، سنگهای ادراری و آلزایمر توصیه شده است.
نتیجه گیری وجود تنوع کمّی و کیفی بالایی از مواد مؤثر، سهولت دسترسی، نبود عوارض سوء ناشی از مصرف و بومیبودن این گیاه، ضرورت بهرهمندی از آن جهت کنترل و درمان بیماریهای شایع انسانی را دو چندان میکند.
زهره دهقانی، رضا تاجیک، رامین زارع،
دوره 23، شماره 1 - ( فروردین و اردیبهشت 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: استرس شغلی زیاد تمرکز و قدرت تصمیمگیری کارگران را کاهش میدهد و در صنایعی که انجام کار مستلزم پذیرش ریسک بالا از نظر مواجهه با خطرات است، ممکن است پیامدهای منفی به همراه داشته باشد. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین نتایج ارزیابی استرس شغلی و ریسکهای ناشی از کار در صنعت فولاد لرستان انجام شده است.
مواد و روش ها: مطالعه حاضر به صورت توصیفی مقطعی است و در یکی از صنایع فولاد لرستان در سال ۱۳۹۶ انجام شده است. در این مطالعه برای ارزیابی ریسک و استرس شغلی بهترتیب از روش ۳D- ملبورن و پرسشنامه استرس شغلی اداره ایمنی و بهداشت انگلستان استفاده شد. تجزیهوتحلیل به وسیله آزمونهای همبستگی و آزمون کروسکال والیس با استفاده از از نرم افزار SPSS نسخه ۲۲ صورت گرفت.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با کد اخلاق IR.NREC.۰۰۷.۱۳۹۴.۰۵ به تصویب کمیته اخلاق معاونت پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی اراک رسیده است.
یافته ها: درمجموع ۱۸۲ ریسک ناشی از کار در ۱۴ عنوان شغلی شناسایی شدند. نمره استرس شغلی ۳/۱۹ درصد از افراد مورد مطالعه در سطح ریسک بالا قرار داشت. بهعلاوه همبستگی آماری معناداری میان رتبه ریسک و نمره کلی استرس شغلی (۰/۰۳=P)، همچنین ابعاد کنترل(۰/۰۲=P) و تقاضا مشاهده شد (۰/۰۲=P). بین میزان استرس شغلی در بین گروههای سنی، سابقه کاری و سطح تحصیلات افراد مورد مطالعه، اختلاف آماری معناداری دیده نشد.
نتیجهگیری: وجود ارتباط بین میزان ریسک بهدستآمده و نمره استرس شغلی کارگران مورد مطالعه در صنعت فولاد نشان میدهد که برنامهریزی برای کنترل عوامل استرسزای محیط کار و مدیریت ریسکهای شغلی از طریق کاهش احتمال و پیامد خطرات ناشی از شغل ضروری به نظر میرسد.
محمدرضا زارعلی، ظاهر اعتماد، کمال عزیزبیگی، پوران کریمی،
دوره 23، شماره 3 - ( مرداد و شهریور 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: آپوپتوز یا مرگ برنامهریزیشده یک فرایند زیستی فعال و برگشتپذیر است که در تنظیم تعادل بین رشد و مرگ سلولی در بافتهای مختلف بهویژه بافت میوکارد نقش اساسی دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) با و بدون محدودیت کالری بر بیان ژن پروتیئنهای کاسپاز سه و نه موشهای نر صحرایی بود.
مواد و روش ها: مطالعه حاضر در قالب یک طرح تجربی چندگروهی با گروه کنترل روی 30 سر موش صحرایی نر دوماهه انجام شد. آزمودنیها در پنج گروه کنترل پایه، کنترل، محدودیت غذایی، تمرین و تمرین + محدودیت غذایی جایگزین شدند. گروههای تمرینی برای پنج روز در هفته به مدت هشت هفته در برنامه تمرین تناوبی با شدت بالا شرکت کردند. میزان بیان پروتئینهای کاسپاز سه و نه با استفاده از روش RT-PCR بررسی شد. دادهها توسط آزمون آنالیز واریانس یکطرفه در سطح معنیداری (05/0>P) تحلیل شدند.
ملاحظات اخلاقی: پروتکل این مطالعه در کمیته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی سنندج به شماره مرجع IR.MYK.REC.1397.5022 به تایید رسیده است.
یافته ها یافتهها نشان داد گروه تمرین کاهش معنیداری در بیان پروتئین کاسپاز سه نسبت به گروه محدودیت غذایی+ تمرین (0/05>P) داشت. همچنین گروه تمرین و تمرین+ محدودیت غذایی کاهش معنیداری در میزان بیان پروتئین کاسپاز نُه نسبت به گروه محدودیت غذایی، کنترل پایه و کنترل (0/05>P) و کاهش معنیداری در میزان بیان پروتئین کاسپاز سه نسبت به گروه کنترل پایه و کنترل داشت (0/05>P).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج، به نظر میرسد که تمرین تناوبی با شدت بالا با و بدون محدودیت کالری سازگاریهای لازم برای مهار یا توقف آپوپتوز ناشی از تمرینات هوازی را فراهم میکند.
آذر حمیدی، امیر رشیدلمیر، رامبد خواجه ای، مهدی زارعی، احمد زنده دل،
دوره 23، شماره 3 - ( مرداد و شهریور 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری عروق کرونر قلب از مهمترین علل مرگومیر است. فعالیتهای ورزشی بعد از عمل بایپس عروق کرونر، باعث افزایش چگالی مویرگی عضله قلبی با عنوان آنژیوژنز و بهبود عملکرد قلبیعروقی میشود. عامل رشد فیبروبلاست پایه، از خانواده عوامل رشدی است و در آنژیوژنز، درمان زخمها، توسعه جنینی و فرایندهای گسترش و تمایز نقش کلیدی دارد. هدف مطالعه حاضر، تأثیر تمرینات هوازی قاومتی بر سطوح پلاسمایی فاکتور رشدی فیبروبلاست پایه در بیماران پیوند بایپس عروق کرونری است.
مواد و روش ها: نمونههای این پژوهش را سی نفر از مردان با محدوده سنی 60-45 سال که تحت عمل جراحی بایپس قرار گرفتند، تشکیل میدادند که به طور تصادفی به دو گروه آزمایش (پانزده نفر) و گروه کنترل (پانزده نفر) تقسیم شدند. گروه آزمایش به مدت هشت هفته تمرین مقاومتی هوازی را انجام دادند (سه جلسه در هفته ) و گروه کنترل در این مدت بدون تمرین بودند. به منظور بررسی اندازهگیری در لنفوسیت، نمونهگیری خونی 24 ساعت قبل از شروع اولین جلسه تمرینی و همچنین 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی در حالی که همه آزمودنیها ناشتا بودند به عمل آمد. به منظور اندازهگیری BFGF از روش آزمایشگاهی الایزا استفاده شد. برای تحلیل دادهها از آزمون آماری تی استودنت مستقل و همبسته و از آزمون شاپیرو ویلک جهت نرمال کردن دادهها در سطح معنیداری 0/05 در نرمافزار SPSS نسخه 21 استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی: این پژوهش در کمیته اخلاق دانشگاه آزاد اسلامی واحد نیشابور تأیید و در سامانه کارآزمایی بالینی ایران با شماره
IRCT20191228045919N1 ثبت شده است.
یافته ها: هشت هفته تمرین مقاومتی هوازی سبب افزایش معنیداری در سطوح BFGF در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شد (0/002=P). همچنین تغییرات قبل و بعد آزمودنیها در گروه آزمایش نیز افزایش معناداری را در سطوح پلاسمایی BFGF نشان داد (0/002=P) که در گروه کنترل معنادار نبو د (0/758=P).
نتیجه گیری: براساس یافتههای پژوهش حاضر میتوان چنین نتیجهگیری کرد که تمرین ترکیبی (مقاومتی هوازی) ممکن است با افزایش سطوح پلاسمایی BFGF سبب افزایش رگزایی و تراکم مویرگی در بیماران پس از CABG شود.
محمد زنجبریان، کوروش اعتماد، فاطمه زارعی، رزیتا فرهادی، جلال الدین سعدی،
دوره 24، شماره 1 - ( فروردین و اردیبهشت 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: تصور زندگی بدون امواج الکترومغناطیسی تقریباً غیرممکن است. این امواج در عملکرد ملاتونین و ایجاد بسیاری از بیماریها مؤثر است. مطالعه حاضر با توجه به اثرات مضر مواجهه با امواج الکترومغناطیس با هدف تعیین رابطه امواج الکترومغناطیس با سطح هورمون ملاتونین سرم خون در شاغلین پستهای برق230 کیلوولت استان گلستان شکل گرفت.
مواد و روش ها: این پژوهش به روش توصیفی ـ تحلیلی در شاغلین پستهای برق 230 کیلوولت استانگلستان در سال 1395 انجام گرفت. 44 نفر از شاغلین پستهای برق (گروه آزمایش) و 23 نفر از کارکنان مراکز بهداشتی درمانی (گروه کنترل) که دارای شیفتهای 24ساعته بودند، به صورت تمامشماری وارد مطالعه شدند. شدت میدانهای الکتریکی و مغناطیسی توسط دستگاه سنجش امواج الکترومغناطیس مدل 190-TM با استفاده از روششماره NIOSH 203 اندازهگیری شد. سطح هورمون ملاتونین نمونههای سرم خون شاغلین گروه آزمایش و کنترل با استفاده از روش کمّی لومینانس و الیزا در آزمایشگاه انجام گرفت. نتایج بهدستآمده پس از ورود به نرمافزارSpss نسخه22 توسط آزمونهای آماری تیتست، منویتنی، آنالیز واریانس یکطرفه، ضریب همبستگی کندال و پیرسون تجزیه وتحلیل شد.
ملاحظات اخلاقی: این مقاله مورد تایید کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی قرار گرفته است (کد: IR.SBMU.THNS.REC.1395.9).
یافته ها 100 درصد شدت میدان الکتریکی و چگالی شار مغناطیسی اندازهگیریشده در پستهای برق در محدوده مجاز مواجهه شغلی قرار دارد. میانگین سطح هورمون ملاتونین در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل کمتر بوده، اما اختلاف معناداری مشاهده نشد (0/761=P). همچنین اختلاف معناداری بین میانگین سطح هورمون ملاتونین با گروه سنی (0/381=P)، سابقه کار (0/213=P)، گروههای شغلی (0/515=P)، محل فعالیت شاغلین (0/482=P) مشاهده نشد.
نتیجه گیری: با توجه به اینکه در این مطالعه ارتباط معناداری بین امواج الکترومغناطیس و سطح هورمون ملاتونین مشاهده نشده است و امواج الکترومغناطیس در حدود مواجهه مجاز قرار داشتند، میتوان چنین نتیجهگیری کرد که امواج الکترومغناطیس بر سطح هورمون ملاتونین شاغلین مرد پستهای برق 230 کیلوولت استان گلستان تأثیر نداشته، اما با توجه به کاهش مشاهده شده نسبت به گروه کنترل اظهار نظر قطعی نیاز به بررسیهای بیشتری دارد.
منیژه زارعی محمودآبادی، طلیعه ظریفیان، رباب تیموری،
دوره 24، شماره 4 - ( مهر و آبان 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از معیارهای رشد گفتار، کسب مهارت در تولید جمله است. با افزایش سن و تکامل کودکان شاهد ظهور جملات مرکب در گفتار هستیم. درمان بالینی اختلالات زبانی در ایران، بیشتر بر اساس تجارب درمانگران یا مطابق با هنجارهای زبان انگلیسی است و نیازمند بررسی چگونگی رشد طول گفته و جملات مرکب در زبان فارسی هستیم. این مطالعه با هدف گزارش رشد جملات مرکب و طول گفته کودک فارسی زبان از 15 تا 34 ماهگی انجام شد.
مواد و روش ها: در این مطالعه طولی گزارش موردی، بر اساس مدل توصیفی تکاملی میانگین طول گفته و ظهور جملات ساده و مرکب یک دختر فارسی زبان از 15 تا 34 ماهگی در بافت مکالمات روزمره نمونهگیری و توصیف شد. جهت تحلیل دادهها از نرمافزار R نسخه 4.0.2 استفاده شد. همبستگی سن با متغیرهای زبانی از طریق ضریب همبستگی پیرسون ارزیابی شد.
ملاحظات اخلاقی: در این مطالعه ملاحظات اخلاقی لحاظ شده است.
یافته ها: کودک در سن 21 ماه و 13 روز، اولین جمله ساده دو کلمهای خود را بیان کرد و در سن 26 ماه و 29 روز، ازجمله مرکب چهار کلمهای استفاده کرد. با ظهور جملات مرکب، افزایش میانگین طول گفته سرعت قابلتوجهی به خود گرفته و در فاصله زمانی چند روز شاهد اضافه شدن یک واحد به طول جمله (کلمه) هستیم. ارتباط معناداری بین میانگین طول گفته و سن (P=0/001, r=0/925)، میانگین طول جمله و تعداد کلمات کودک فارسی (P=0/002, r=0/910) و تعداد کلمات خزانه واژگان و سن (P<0/001, r=0/928) مشاهده شد.
نتیجه گیری: اگرچه چندین مطالعه طولی در مورد پیشرفت تعداد کلمات خزانه واژگان کودک و طول جمله و طول گفته در زبانهای دیگر انجام شده است، اما این نوع مطالعات در زبان فارسی کم هستند. انجام این نوع مطالعات برای مقایسههای بین زبانی و مطالعه همگانیهای زبانی و ویژگیهای زبان ویژه مهم است. با افزایش سن، شاهد افزایش تعداد کلمات خزانه واژگان کودک ظهور جملات مرکب و افزایش میاانگین طول گفته هستیم. در سن 27 ماهگی تا 28 ماهگی با ظهور جملات مرکب تحول شگرفی در تکامل زبان بیانی مشاهده میشود. به نظر میرسد با در گذر زمان، شاهد ظهور جملات مرکب در برونداد زبانی هستیم که این موضوع در افزایش طول گفته نیز نقش بسزایی دارد و میتوان در ارزیابیهای بالینی زبان به آن توجه داشت.
فاطمه کرمانشاهی، مهدی زارع بهرامآبادی، حسن حیدری، حسین داودی،
دوره 25، شماره 2 - ( خرداد و تیر 1401 )
چکیده
زمینه و هدف سالمندی یکی از مراحل مهم زندگی است که با پیشرفت علم و بهبود شرایط بهداشتی، آمار سالمندان در جوامع گوناگون روبهافزایش است. از اینرو برای ارتقای سازگاری سالمندان، توجه به رضایت از زندگی آنان و نگرش به سالمندی لازم است. بنابراین پژوهش حاضر بهمنظور اثربخشی توانمندسازی روانشناختی بر رضایت از زندگی و نگرش به سالمندی زنان سالمند شهر تهران انجام شده است.
مواد و روش ها جامعه آماری شامل کلیه زنان 60 تا 70 ساله شهر تهران در سال 1400-1399 بود. تعداد 24 نفر (12 نفر گروه کنترل و 12 نفر گروه آزمایش) به شیوه نمونهگیری دردسترس بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. با بهرهگیری از یک طرح آزمایشی پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل، سالمندان ابتدا پرسشنامههای رضایت از زندگی و نگرش به سالمندی را تکمیل کردند؛ سپس کاربندی آزمایشی توانمندسازی روانشناختی در 8 جلسه بر روی گروه آزمایش، اجرا و بعد از اتمام جلسات پسآزمون برای هر دو گروه ارائه شد. برای تحلیل دادهها از روش تحلیل کواریانس چندمتغیری به کمک نسخه 19 نرمافزارSPSS استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی کسب رضایت آگاهانه از اصول اخلاقی در این پژوهش بود. این مطالعه با کد IR.IAU.ARAK.REC.1400.027 به تصویب کمیته اخلاق دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک رسیده است.
یافته ها نتایج نشان داد که برنامه آموزشی توانمندسازی روانشناختی بر رضایت از زندگی (9/673=F و 0/006=p) و نگرش به سالمندی (8/385=F و 0/009=p) بین دو گروه در دو مرحله ارزیابی تفاوت معناداری ایجاد کرده است؛ به این معنی که برنامه توانمندسازی روانشناختی باعث ارتقای رضایت از زندگی و نگرش به سالمندی افراد نمونه شد.
نتیجه گیری براساس نتایج این پژوهش میتوان گفت، برنامه توانمندسازی روانشناختی بر رضایت از زندگی و نگرش به سالمندی زنان سالمند اثربخش بوده و آگاهی متخصصان حوزههای مشاوره، سالمندی، روانشناسی و سلامت از این آموزشها میتواند کمککننده باشد.