جستجو در مقالات منتشر شده



دكتر افسانه طلایی، آقاي حمید مجیدی، دكتر علی چهرئی، دكتر کیوان قسامی،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

مقدمه: دیابت یکی از بیماری‌های شایع جوامع امروزی است. اکنون صد میلیون دیابتی در دنیا زندگی می‌کنند که تا 30 سال آینده دو برابر می‌شوند. جمعیت دیابتی ایران بالاتر از یک و نیم میلیون نفر تخمین زده می‌شود(1). شیوع نوروپاتی علامت‌دار در دیابت15 درصد است ولی در بررسی با NCV شیوع آن 50 درصد می‌باشد(2). با توجه به این که نوروپاتی یکی از مزاحم‌ترین علایم بیماران دیابتی است و در حال حاضر درمان موثری برای آن وجود ندارد، لزوم یافتن راه‌های جدید درمانی مطرح می‌شود. روش کار: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی، در یک دوره سه ماهه برروی بیماران دیابتی مراجعه کننده به کلینیک دیابت بیمارستان ولیعصر(عج) اراک، در سال 84 انجام شد. 100 بیمار دیابتی به صورت تصادفی انتخاب و به طور مساوی به شکل یک در میان در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. معاینه کامل حسی - حرکتی توسط یک نفر صورت گرفت. پرسش‌نامه‌ای نیز جهت ثبت علائم بالینی و شرح حال بیمار تهیه شد که شامل علائم درد، خواب رفتن اندام، پارستزی اندام‌ها و معاینات انجام شده شامل تست prink pin ، حس پوزیشن و بررسی حس ارتعاش بود. NCV نیز از تمامی بیماران انجام شد. قند و HbA1c بیماران نیز بررسی گردید. سپس ویتامین B12 در گروه مداخله به میزان 2000 میکرو گرم دو بار در هفته و قرص نور تریپتیلین در گروه کنترل به میزان 10 میلی گرم شبی یک عدد، به مدت 3 ماه تجویز شد. بعد از 3 ماه بیماران مجدداً معاینه شده و نتایج حاصل مقایسه گردید. اطلاعات به دست آمده با استفاده از شاخص‌های میانگین و انحراف معیار و آزمون‌های آماری کای اسکوئر، کی- اس، لون، تی و من ویتنی تجزیه و تحلیل شد. نتایج: اختلاف نمره درد بعد از درمان نسبت به قبل از درمان بر اساس مقیاس معیار آنالوگ بینایی (VSA) در گروه B12 به طور میانگین 66/3 (25/4-06/3) و در گروه نورتریپتیلین 48/0(13/1-54/0) کاهش داشت(001/0 p<). اختلاف نمره پارستزی در گروه ویتامینB12 به طور میانگین 98/2 (44/3-51/2) و در گروه نورتریپتیلین 06/1 (47/1-64/0) کاهش داشت(001/0 p<). هم‌چنین اختلاف نمره مورمور در گروه B12 48/3 (02/4-93/2) و در گروه نورتریپتیلین 02/1(43/1-6/0) کاهش داشت(001/0p<). اختلاف آماری معنی‌داری بین تغییراتNCV، ارتعاش، حس پوزیشن و pin prink در دو گروه مشاهده نشد. نتیجه گیری: تغییرات علایم بالینی نوروپاتی در گروه درمان شده با B12 نسبت به گروه درمان شده با نورتریپتیلین از نظر آماری معنی‌دار و تغییرات علایم معاینات فیزیکی معنی‌دار نبود.
دكتر نیره قمیان، دكتر مرضیه لطف‌علیزاده،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

مقدمه: تشخیص خانم‌هایی که در ریسک بیشتری از نظر سزارین هستند در ساعت‌های اولیه شروع مرحله فعال زایمان از اهمیت به سزایی برخوردار است زیرا با انجام اقدامات لازم جهت تسریع زایمان از افزایش مرگ و میر و عوارض مادر به علت سزارین‌های تأخیری پیش‌گیری خواهد شد. این مطالعه به هدف تعیین ارتباط اتساع دهانه رحم و نزول جنین طی 2 ساعت اول مرحله فعال زایمان با روش زایمان در زنان اول‌زا دارای نوزاد ترم صورت گرفته است. روش کار: این مطالعه در مدت 8 ماه از مرداد 83 لغایت اسفند 83 بر روی 216 خانم حامله اول‌زا با حاملگی ترم و نمایش سری و جنین تک قلو که در مرحله فعال زایمان خود به خودی بوده و به بیمارستان امام‌رضا(ع) مشهد مراجعه نموده بودند، صورت گرفت. میزان تغییر در اتساع دهانه رحم و نزول جنین در طی 2 ساعت اول مرحله فعال زایمان مورد بررسی قرار گرفت و برحسب روش زایمان بیماران به دو گروه زایمان واژینال و سزارین تقسیم شدند. فقط سزارین هایی که به دلیل اختلالات تعویقی یا توقفی زایمان صورت گرفته بودند مورد بررسی قرار گرفتند. یافته‌ها توسط آزمون‌های تی، آنالیز واریانس یک طرفه و مربع کای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج: در زنانی که میزان تغییر در اتساع دهانه رحم آنها طی 2 ساعت اول پس از شروع مرحله فعال زایمان بیشتر بود، احتمال سزارین کمتر بود (001/0p<). هم‌چنین در مواردی که میزان نزول جنین در طی 2 ساعت اول مرحله فعال زایمان بیشتر بود میزان سزارین کمتر بود (001/0p<). بین وضعیت پرده‌ها در شروع مرحله فعال زایمان و روش زایمان ارتباط آماری معنی داری وجود نداشت، اما بین نیاز به تقویت زایمان با اکسی توسین و روش زایمان ارتباط آماری معنی داری وجود داشت (001/0p<). نتیجه‌گیری: با بررسی میزان تغییر اتساع دهانه رحم و نزول جنین در طی 2 ساعت اول مرحله فعال زایمان می‌توان تا حدود زیادی پیش‌بینی نمود که کدام‌یک از زنان اول‌زا با حاملگی ترم، زایمان واژینال خواهند نمود.
دكتر طاهره اشرف گنجوئی، دكتر طیبه نادری، دكتر بابک عشرتی، دكتر نوشین باباپور،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

مقدمه: تعیین هر چه دقیق‌تر وزن جنین درپیش‌گیری از عوارض زایمانی و هم‌چنین در تصمیم‌گیری متخصصین از نظر نحوهً اجرای زایمان حیاتی است. این امر خصوصاً در موارد مشکوک به ماکروزومی و یا تأخیر رشد جنین(IUGR) و هم‌چنین در زایمان‌های زودرس اهمیت دارد. هدف از این تحقیق تعیین اعتبار تخمین کلینیکی، سونوگرافیک و مادر در برآورد وزن جنین در مقایسه با وزن بدو تولد نوزاد می‌باشد. روش کار: در این مطالعه مقطعی، 246خانم ترم مراجعه کننده به بیمارستان شهید باهنر و بیمارستان افضلی پور شهر کرمان مورد بررسی قرار گرفتند. واحدهای مورد پژوهش که کاندید سزارین بودند ( اکثراً به دلیل سابقه قبلی سزارین) پس از تخمین سونوگرافیک توسط سونوگرافیست، حداکثر طی یک هفته جهت ختم حاملگی بستری شده و توسط دو متخصص و یک دستیار ارشد تخمین کلینیکی وزن جنین صورت می‌گرفت. ضمناً از مادرانی که سابقه زایمان قبلی داشتند راجع به وزن تقریبی جنین فعلی سوال می‌شد. همه تست کننده‌ها از نتایج تخمین وزن جنین توسط سایرین و هم‌چنین تخمین سونوگرافیک نا آگاه بودند و پس از انجام سزارین وزن نوزاد به عنوان استاندارد طلایی در نظر گرفته می‌شد. جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون‌های تی زوج و مربع کای استفاده شد. نتایج: وزن زمان تولد از 2100 گرم تا 5300 گرم متفاوت بود ( با میانگین وزنی443±3339 گرم). در صورتی که معیار وزن 2500 تا 4000 گرم به عنوان وزن طبیعی تلقی شود حساسیت اندازه‌گیری وزن توسط معاینه کننده‌ها 8/11 درصد و ویژگی این سنجش 6/99 درصد بود(با ارزش اخباری مثبت و منفی به ترتیب7/66 درصد و 8/93 درصد). در حالی که حساسیت اندازه‌گیری وزن توسط سونوگرافی6/17 درصد و ویژگی این سنجش5/93 درصد بود( با ارزش پیش‌گوئی مثبت و منفی به ترتیب3/14درصد و 1/92 درصد). هم‌چنین حساسیت اندازه گیری وزن توسط مادر 3/6 درصد و ویژگی آن 98 درصد بود. نتیجه گیری: بین اندازه‌گیری توسط سونوگرافی و متوسط اندازه‌گیری توسط سه نفر معاینه کننده اختلاف معنی‌داری وجود نداشت. بنابر این پزشکان با کسب تجربه شاید بتوانند با دقت مشابه و شاید هم بیشتر، در تخمین وزن جنین کمک کنند.
دكتر پرویز مافی، دكتر محمدحسین جاویانی،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

مقدمه: پیشرفت‌های فراوانی در زمینه پیوند انگشتان قطع شده دست صورت گرفته که مدیون پیشرفت‌های حاصل شده درزمینه روش‌های جراحی میکروسکوپی و درک متخصصین مربوطه در زمینه تروماهای دست می‌باشد. در این مطالعه نتایج و روش عمل جراحی پیوند انگشتان دست در 97 مورد پیوند انگشت بررسی شده است. روش کار: دراین مطالعه توصیفی تعداد 66 بیمار با 97 انگشت قطع شده که تحت عمل جراحی پیوند انگشت قرار گرفتند، بررسی شده‌اند. فقط انگشتانی که قطع کامل شد‌ند مورد مطالعه قرار گرفتند و انگشتانی که حتی کوچک‌ترین ارتباط پوستی با استامپ پروگزیمال انگشت داشتند از مطالعه حذف شد‌ند. هم چنین انگشتانی مورد مطالعه قرار ‌گرفتند که قطع آنها در محاذات یا بعد از مفصل MCP بوده است. جهت ارائه اطلاعات به دست آمده از آمار توصیفی استفاده شده است. نتایج: میزان موفقیت عمل جراحی پیوند 7/57 درصد یعنی 56 انگشت از 97 انگشت پیوند شده بوده است. 58 بیمار مذکر و 8 بیمار مونث بوده‌اند. بیماران بین 9 تا 52 سال داشته‌اند. مدت زمان بستری بیماران در پیوندهای ناموفق بین 3 تا 5 روز و درپیوندهای موفق بین 12 تا 16 روز بوده است. روش جراحی و مراقبت بعد ازعمل جراحی درتمام بیماران یکسان بوده است. نتیجه‌گیری: باتوجه به نتایج به دست آمده در این مطالعه به نظر می‌رسد علت تفاوت نتایج و کمبود موفقیت جراحی نسبت به آمار کشورهای دیگر عدم انتقال صحیح انگشتان قطع شده به مرکز پیوند انگشت و تأخیر در اعزام بیمار به مرکز درمانی باشد. در ضمن مسئله منحنی یادگیری دستیاران جراحی ترمیمی نیز در این زمینه موثر است.
دكتر قاسم مسیبی، آقاي علی قضاوی، آقاي محمود رضا خزاعی، آقاي محمد علی پایانی،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

مقدمه: پراکسیداسیون مولکول‌های بیولوژیک از جمله لیپیدها با واسطه رادیکال‌های آزاد در پاتوژنز بیماری مولتیپل اسکلروزیس و آنسفالومیلیت خودایمن تجربی) (EAE، مدل حیوانی مولتیپل اسکلروزیس، مؤثر است. ویتامین E به عنوان یک آنتی اکسیدان ممکن است با کاهش عوامل اکسیدان از جمله نیتریک اکساید در مهار بیماری مؤثر باشد. در این مطالعه اثر ویتامین E بر روی روند بیماری EAE و میزان نیتریک اکساید و اسید اوریک مورد بررسی قرار گرفت. روش کار: در این مطالعه تجربی موش‌های نر نژاد C57BL/6 در دو گروه درمانی (هر گروه 8 سر) با شرایط سنی و وزنی مشابه قرار گرفتند. 1) موش‌های مبتلا به EAE تحت درمان با ویتامینE ، که 10 میلی گرم بر حسب وزن ویتامین E هر دو روز یک بار به صورت داخل صفاقی از سه روز قبل تا 19 روز پس از ایجاد بیماری دریافت کردند 2) موش‌های مبتلا به EAE درمان نشده که تنها حلال ویتامین را با همان جدول زمانی دریافت نمودند. هم‌چنین 5 سر موش نر نژاد C57BL/6 با شرایط سنی و وزنی مشابه به عنوان گروه سالم در نظر گرفته شد. شدت بیماری، میزان اسید اوریک و نیتریک اکساید در گروه‌ها مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: نتایج نشان داد که شدت علائم کلینیکی در موش‌های تحت درمان با ویتامینE (8/0±4) در مقایسه با گروه درمان نشده(44/0±3/5) به طور معنی‌داری کمتر می باشد(01/0p<). هم‌چنین بین روز شروع حمله بیماری در گروه تحت درمان با ویتامینE و درمان نشده (به ترتیب روز 1±13و روز1±11پس از القا بیماری) اختلاف وجود داشت که البته معنی‌دار نبود. غلظت اسید اوریک در موش‌های تحت درمان با ویتامینE در مقایسه با گروه درمان نشده به طور معنی‌داری کمتر بود (001/0p<). تفاوتی در میزان نیتریک اکساید در بین دو گروه مشاهده نشد. نتیجه گیری: ویتامینE تأثیری بر میزان نیتریک اکساید ندارد اما موجب کاهش سطح اسید اوریک می گردد. به نظر می‌رسد که ویتامینE از طریق افزایش مصرف اسید اوریک می‌تواند سبب تأخیر شدت شروع بیماری و کاهش شدت بیماری شود.
دكتر محمد علی زرگر شوشتری، دكتر ابوالفضل گل محمدی، دكتر میثم جمشیدی، دكتر هرمز سلیمی،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

مقدمه: کارسینوم سلول کلیوی می‌تواند همراه با گسترش ترومبوز به ورید کلیوی و ورید اجوف تحتانی باشد. درمان مناسب این بیماران شامل نفرکتومی رادیکال همراه با خارج کردن ترومبوز می‌باشد. در این مقاله، مروری بر نحوه برخورد با این بیماران صورت گرفته است. موارد: این مطالعه از نوع سری مواردی می‌باشد. طی سال‌های 1379 تا 1384 ، 148 بیمار با تشخیص تومور کلیوی محدود به ژروتا ( مرحله T3یا پایین‌تر) در بیمارستان شهید هاشمی نژاد پذیرفته شدند. در میان این بیماران 14 مورد درگیری ورید اجوف تحتانی وجود داشت که در هشت مورد رادیکال نفرکتومی به همراه ترومبکتومی انجام پذیرفت. این بررسی بر روی 8 بیمار اخیر صورت گرفته است. نتایج: متوسط سنی بیماران 4/51 سال، 6 نفر مرد و 2 نفر زن بودند. شایع‌ترین علامت هنگام مراجعه درد پهلو در75 درصد، هماچوری آشکار در 5/62 درصد و علائم ساختاری در 50 درصد موارد بوده است. تمامی بیماران تومور محدود به ژروتا داشته و متاستاز دوردست مشاهده نشد. درگیری ورید اجوف تحتانی در 6 مورد زیر وریدهای کبدی و در 2 مورد دیگر داخل کبدی بوده است. هیچ مورد مرگ و میر مربوط به جراحی دیده نشد. عوارض بعد از عمل شامل 2 مورد آتلکتازی و 1 مورد ترومبوز ورید عمقی بود که با درمان حمایتی بهبود یافت. نتیجه گیری: با رعایت اصول صحیح جراحی در بیماران با کارسینوم سلول کلیوی همراه با گسترش ترومبوز به ورید اجوف تحتانی، بدون افزایش شیوع عوارض جراحی، می‌توان ترومبوز را به همراه کلیه به صورت رادیکال خارج کرد و میزان بقاء طولانی مدت در این بیماران انتظار می‌رود.
دكتر مهری جمیلیان،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1385 )
چکیده

مقدمه: سندرم بیضه های زن ساز اختلالی است که میزان وقوع آن ازیک در20000 تایک در64000 تولد جنس مذکر متغیر است. مشخصات سندرم، فنوتیپ طبیعی زنانه، کاریوتایپ مردانه XY 46 ، تستوسترون خونی طبیعی یا افزایش یافته و LH طبیعی تا افزایش یافته می‌باشند. در این مقاله یک مورد سندرم بیضه های زن ساز گزارش می شود. مورد: بیمار خانم مجرد 16 ساله‌ای بود که به علت آمنوره اولیه و فقدان صفات ثانویه جنسی به بیمارستان طالقانی اراک مراجعه کرده بود. بیمار از نظر دستگاه تناسلی خارجی زنانه طبیعی، بدون رشد سینه‌ها و دچار فقدان رویش موهای اگزیلری و پوبیس بود. وی سابقه عمل جراحی فتق اینگوئینال دو طرفه داشت. در آزمایشات هورمونی، سطوح پلاسمایی FSH و LH افزایش یافته و سطوح پلاسمایی تستوسترون و استرادیول نرمال بودند. در سونوگرافی و CT اسکن لگن، رحم و ضمایم دیده نشد. کاریوتایپ کروموزومی XY 46 گزارش گردید. نتیجه گیری: توصیه شده است که به دلیل خطر نئوپلازی، بیضه موجود باید در زمان مناسب در آورده شود و هورمون درمانی لازم نیز برای بیمار صورت گیرد. هم‌چنین برخورد با بیمار و خانواده وی به حساسیت و دقت زیادی نیاز دارد.
دكتر جواد بهارآراء، دكتر کاظم پریور، دكتر شهربانو عریان، دكتر علی رضا اشرف،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1385 )
چکیده

مقدمه:کاربرد وگسترش روز افزون وسایل و لوازم خانگی مولد میدان الکترومغناطیسی (یخچال،کامپیوتر، تلویزیون و… ) باعث توجه فراوان مراکز تحقیقاتی نظیر سازمان بهداشت جهانی به بررسی اثرات زیان بار آن بر سلامتی انسان شده است. در این مطالعه اثرات تابش امواج الکترومغناطیسی ضعیف بر غدد تناسلی و باروری موش ماده بررسی شده است. روش کار: در این پژوهش تجربی با طراحی یک سیستم مولد میدان الکترومغناطیسی با شدت 15 گاؤس به بررسی اثرات امواج مذکور بر غدد تناسلی و باروری موش ماده نژاد Balb/C پرداخته شده است. برای انجام کار موش‌های ماده باکره بالغ به مدت چهار روز و هر روز شش ساعت درسیستم مذکورتحت تاثیر امواج قرار داده شدند و تغییرات سطوح هورمونیFSH,LH، استرادیول و پروژسترون به روش رادیوایمنواسی بررسی و نیز به کمک مطالعات میکروسکوپی نوری و الکترونی گذاره، ساختار و فراساختار تخمدان‌ها و تعداد و انواع فولیکول‌های تخمدانی در موش‌های ماده تیماری و موش‌های ماده بالغ نسل اول، مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: یافته‌های حاصل نشان داد، میدان الکترومغناطیسی با شدت 15 گاؤس بر وزن و اندازه تخمدان‌ها در موش‌های ماده تیمار شده و فرزندان نسل اول تغییرات معنی‌دار ایجاد ننمود. لیکن مطالعه آماری تعداد فولیکول‌های تخمدانی افزایش معنی‌داری را در موش‌های ماده تیماری نشان داد(05/0p<). بررسی میکروگراف‌های تهیه شده بیان‌گر هتروکروماتینی شدن شدید اووسیت‌ها و سلول‌های فولیکولر، افزایش پلی زوم و تجمع میتوکندری‌ها و شکاف‌دار شدن هسته‌ها بود. هم‌چنین کاهش مقادیر FSH,LH وکاهش درصد موفقیت جفت گیری از دیگر نتایج بود. نتیجه‌گیری: یافته‌های حاصل از این پژوهش بیان‌گر تاثیر گذاری میدان‌های الکترومغناطیسی برساختار غدد تناسلی، افزایش تعداد فولیکول‌های تخمدانی و تاثیر بر سیستم آندوکرین و نیز کاهش باروری می‌باشد
دكتر علی چهرئی، دكتر منیژه کهبازی، دكتر بهمن صالحی، دكتر افسانه زر گنج فرد، دكتر فاطمه دره، دكتر پروین سلطانی، دكتر اشرف زمانی، دكتر محمد خلیلی، دكتر افسانه نوروزی،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1385 )
چکیده

مقدمه: تحقیقات صحیح و اصولی در ابعاد مختلف جامعه و از جمله علوم پزشکی می‌تواند راه‌گشای بسیاری از مشکلات باشد. به منظور آشنایی سیستماتیک اعضاء هیئت علمی با روش تحقیق و ایجاد توانایی و مهارت لازم جهت تدوین پورپوزال‌های کاربردی و اجرای صحیح پژوهش، پایگاه توسعه تحقیقات بالینی در دانشگاه علوم پزشکی اراک شکل گرفت. این بررسی به منظور تعیین تاثیر کار این پایگاه بر ارتقاء پژوهش بالینی دانشگاه صورت گرفته است. روش کار: این مطالعه HSR از نوع مداخله‌ای قبل و بعد بوده که جامعه آماری آن اعضاء هیئت علمی بالینی دانشگاه علوم پزشکی اراک می‌باشند. ابتدا اطلاعات موجود در خصوص دوره قبل ازمداخله به صورت کامل جمع آوری گردید ( دی 80 تا دی 82)، سپس مداخله به صورت ایجاد و تجهیز پایگاه تحقیقات بالینی در بزرگ‌ترین بیمارستان دانشگاهی شهر اراک، برگزاری کارگاه‌های سریال روش تحقیق، کنفرانس‌های پژوهشی، مشاوره‌های حضوری و آموزش طراحی بانک اطلاعات پژوهشی در طی دو سال ( دی 82 تا دی 84 ) انجام گرفت و نتایج این دوره دو ساله با دوره قبل از مداخله مقایسه گردید. نتایج: مقایسه وضعیت طرح‌های تحقیقاتی در دو دوره قبل و بعد از مداخله نشان می‌دهد که در دو سال قبل از مداخله از 38 طرح پیشنهادی 30 طرح و در دوره بعد از مداخله از 89 طرح پیشنهادی 76 طرح مصوب شده است. در این دو دوره به ترتیب 14 (6/46 درصد) و 50 (8/65 درصد) طرح تصویب شده بالینی بودند. در خصوص مقایسه طرح‌ها از لحاظ کیفی، به ترتیب 11 و 15 طرح HSR ، 2 و 22 کارآزمایی بالینی و 8 و 8 طرح توصیفی قبل و بعد از مداخله تصویب گردیده است. مجموع مقالات چاپ شده دردوره اول 45 و در دوره دوم 84 مورد می‌باشد. ارائه مقاله در کنگره‌ها داخلی و خارجی در کل به ترتیب 33 و 59 مورد می‌باشد که به ترتیب 25 و 51 مورد در کنگره‌های داخلی و 8 و 8 مورد در کنگره‌های خارجی در دو دوره ارائه شده است. نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج به دست آمده در این پژوهش به نظر می‌رسد، ایجاد پایگاه توسعه تحقیقات بالینی در این دانشگاه و دانشگاه‌های مشابه، با اجرای مداخلات مشابه با این تحقیق، بر روند تحقیقات بالینی آن دانشگاه تاثیر به سزایی خواهد داشت.
دكتر محمد خلیلی، دكتر بیژن یزدی، دكتر هوشنگ طالبی، دكتر اسماعیل مشیری،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1385 )
چکیده

مقدمه: اقامت بیماران در ریکاوری دارای ریسک و عوارض خاص خود بوده و هزینه‌بر است. کاهش زمان ریکاوری می‌تواند ضمن بالا بردن ضریب اطمینان، هزینه‌های بیمارستانی را کاهش دهد. در این رابطه ماسک حنجره‌ای(LMA) وسیله‌ای جدید است که کاربرد روز افزونی در کنترل راه هوایی پیدا کرده و در این تحقیق اثر آن روی زمان ریکاوری بررسی می‌گردد. روش کار: در یک مطالعه بالینی دو سو کور شاهددار،62 بیمار در کلاس ASA І و ІІ، به طور تصادفی به دو گروه 31 نفری (ماسک حنجره‌ای و لوله تراشه) تقسیم شدند. داروهای مورد استفاده برای القا و نگهداری بیهوشی در تمام بیماران یکسان بود. بیماران مبتلا به عفونت‌های تنفسی فوقانی و نیز بیماران انتخاب شده جهت اعمال جراحی توراکس و بالای شکم وارد مطالعه نشدند. بیماران با زمان بیهوشی بالای یک ساعت و نیز زمان لوله گذاری بالای 30 ثانیه از مطالعه خارج شدند. زمان های بیهوشی و ریکاوری (بر حسب دقیقه) و نیز عوارض ریکاوری (بر اساس معیارهای مشخص و استاندارد) اندازه‌گیری و ثبت گردیدند. یافته‌ها با آزمون‌های مربع کای و من ویتنی یو آنالیز شدند. نتایج: براساس نتایج ثبت شده، بیماران دو گروه از نظر سن، جنس و میانگین زمان بیهوشی تفاوت معنی داری با یکدیگر نداشتند، اما میانگین زمان ریکاوری در گروه LMA برابر با 65/10 دقیقه و در گروه لوله تراشه برابر با 71/16 دقیقه بود که از نظر آماری معنی‌دار بود(007/0=p). در گروه LMA دو نفر (45/6 درصد) از بیماران و در گروه لوله تراشه 11نفر(48/35 درصد) از بیماران دچار عارضه شدند که به لحاظ آماری این اختلاف هم معنی‌دار است (004/0=p). بحث: ماسک حنجره‌ای زمان ریکاوری را در مقایسه با لوله تراشه کاهش می‌دهد. از سوی دیگر عوارض ریکاوری (استریدور، نگهداشتن تنفس، لارنگواسپاسم، افت اشباع اکسیژن خون شریانی) و شدت این عوارض هم در گروه ماسک حنجره‌ای به طور قابل توجهی از گروه لوله تراشه کمتر بوده است. لذا می‌توان به منظور کاهش زمان اقامت بیماران و نیز کاهش عوارض آنان در ریکاوری از ماسک حنجره‌ای به جای لوله تراشه استفاده نمود.
خانم عفت صادقیان، دكتر علی حیدریان پور، دكتر فرهنگ عابد،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1385 )
چکیده

مقدمه: تجربه ناباروری که برخی آن را بحران ناباروری نام نهاده‌اند با استرس فیزیکی، اقتصادی، روان شناختی و اجتماعی همراه است که تمام جنبه‌های زندگی افراد را تحت تاثیر قرار می‌دهد. این رویداد، تنشی جدی در زندگی محسوب شده و ضربه روانی شدیدی را بر زوجین وارد می‌سازد. این مطالعه به منظور مقایسه مشکلات روانی مردان و زنان نابارور مراجعه کننده به درمانگاه ناباروری بیمارستان فاطمیه همدان در سال 1383 صورت گرفت. روش‌کار: این پژوهش از نوع تحلیلی- مقطعی است. که در آن 400 زوج نابارور (200 مرد و200 زن) به روش در دسترس از بین زوجین ( زوجی که تشخیص ناباروری برای او داده شده است) انتخاب شدند. اطلاعات لازم به وسیله پرسش‌نامه اطلاعات دموگرافیک و پرسش‌نامه SCL90 در قالب یک مصاحبه فردی با جلب همکاری و اعتماد آزمودنی جمع آوری گردید. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آمار توصیفی و آزمون تی مستقل تجزیه و تحلیل شد. نتایج: نتایج نشان داد که زنان نابارور اختلال روانی شدیدتری را نسبت به مردان نابارور تجربه می‌کنند. هم‌چنین با 05/0p< ، زنان نابارور در 9 مقوله SCL90 از جمله افسردگی، اضطراب، ترس، جسمی سازی، حساسیت بین فردی، خصومت، افکار پارانوئید و سایکوتیک تفاوت معنی‌داری را نسبت به مردان نابارور نشان دادند. نتیجه‌گیری: می‌توان گفت زنان استرس بیشتری را در زندگی شخصی، اجتماعی و جنسی خود تجربه کرده و زنان از پدیده ناباروری تاثیر پذیر تر بودند که می‌تواند به دلیل مسائل فرهنگی، یا آسیب پذیری روانی بیشتر آنها و یا شکل خاص تعاملات اجتماعی حاکم باشد.
دكتر بابک عشرتی، دكتر کوروش هولایی کویی نایینی، دكتر محمد کمالی، دكتر جعفر حسن زاده، دكتر مهرداد برهانی، دكتر فرشاد پور ملک، خانم فهیمه کشفی،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1385 )
چکیده

مقدمه: نوع عامل ایجاد کننده ناباروری خصوصاً ناباروری در زن می تواند بر نتایج درمان و شانس موفقیت آن در ایجاد باروری موثر باشد. هدف از این مطالعه بررسی رابطه وجود سابقه سل با ناباروری زنانه و اندازه اثر این عامل بر ناباروری زنانه است. روش اجرا: مطالعه حاضر یک مطالعه مورد شاهدی است که در آن گروه مورد زنان مراجعه کننده به مرکز رویان که تشخیص ناباروری زنانه برای آنها داده شده و گروه شاهد زنان مراجعه کننده به همان مرکز که علت ناباروری آنها ناباروی شوهران آنها بوده است، می‌باشند. ارتباط عوامل مختلف با استفاده از مدل رگرسیون لجستیک آزمون شد و میزان خطر منتسب نیز تخمین زده شد. نتایج: برای انجام کار تعداد 308 نفر به عنوان مورد و 314 نفر به عنوان شاهد که واجد شرایط ورود به مطالعه بودند، مورد بررسی قرار گرفتند. با به دست آوردن نسبت شانس (OR) و حدود اطمینان 95 درصد آن مشخص می شود بین وجود سابقه سل و ابتلا به ناباروری زنانه رابطه مستقیم وجود دارد (91/29-01/1 CI: 95% ، 7/4=OR). هم‌چنین مقدار AR برای عامل سل 04/0±023/0 به دست آمد. نتیجه گیری: با در نظر گرفتن نتایج فوق به نظر می‌رسد در صورت پیش‌گیری از ایجاد سل در جامعه تحت مطالعه، به توان به میزان حدود 2 درصد از ایجاد ناباروری زنانه پیش‌گیری نمود.
دكتر علی کاظمی سعید، دكتر احمد یمینی شریف، دكتر مهناز عالم زاده، دكتر ماریا رئیسی دهکردی، دكتر غلامرضا داودی،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1385 )
چکیده

مقدمه: ضربان سازهای دائمی در درمان گروهی از بلوک های درجه دوم و سوم به کار می روند. بر اساس نتایج مطالعات قبلی، تغییرات همودینامیک ناشی از نصب ضربان سازها به اثبات رسیده است. در این مطالعه سعی بر آن بوده که این تغییرات همودینامیک از منظر دیگری به صورت اندازه گیری سطح سدیم ادراری و فشار خون مورد بررسی قرار گیرند. روش کار: 30 بیمار که طی سه سال جهت گذاشتن ضربان ساز دائمی برای اولین بار در مرکز قلب تهران بستری شده بودند (شامل 12 زن با میانگین سنی 92/62 سال و 18 مرد با میانگین سنی 07/60 سال) از نظر سطح سدیم ادراری، وزن مخصوص ادرار، فشار خون، سدیم و پتاسیم خون، قبل و بعد از نصب ضربان ساز تحت بررسی قرار گرفتند. اطلاعات مزبور با استفاده از آزمون‌های تی زوجی و کااسکوئر، تجزیه و تحلیل شد. نتایج: میزان فشار خون سیستولی پیش از نصب ضربان ساز 50/136 میلی‌متر جیوه و پس از آن 60/120 میلی‌متر جیوه بود که کاهش آن معنی دار بود(001/0 p<). هم‌چنین سطح سدیم ادراری پس از نصب ضربان ساز افزایش قابل ملاحظه‌ای یافت (45/83 میلی اکی والان در لیتر پیش از نصب ضربان ساز و 61/106 میلی اکی والان در لیتر پس از نصب ضربان ساز)(018/0=p). نتیجه گیری: این مطالعه نیز یافته های مطالعات قبلی را که حاکی از تغییرات همودینامیک به صورت کاهش فشارخون و افزایش نوروپپتیدها پس از نصب ضربان سازهای دائمی هستند، تائید می کند.
دكتر ملک سلیمانی، دكتر هدایت صحرایی، دكتر مهر انگیز صدوقی، خانم پریسا مالکی،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1385 )
چکیده

مقدمه: تحقیقات نشان داده است که مصرف مورفین قبل از تولد می‌تواند در نوزادان رت منجر به بروز وابستگی دارویی و عوارض رفتاری گردد. در این تحقیق به بررسی اثر مصرف مورفین توسط مادر بر تکوین جنینی عقده‌های قاعده‌ای در رت پرداخته شده است. روش کار : در این مطالعه تجربی 36 رت ماده با میانگین وزنی 300-250 گرم به صورت تصادفی انتخاب و پس از باروری، به شش گروه 12روزه کنترل ومورفینی،14روزه کنترل ومورفینی و17روزه کنترل ومورفینی تقسیم شدند. گروه‌های مورفینی، مورفین را بادوز 01/0میلی گرم در میلی لیتر در آب آشامیدنی (20میلی لیتر آب برای هر رت) دریافت کردند. در روزهای12،14و17 بارداری رت‌های آبستن با استفاده ازکلروفرم بیهوش و جنین‌ها از رحم خارج گردید. وزن و طول فرق سری- نشیمنگاهی آنها اندازه‌گیری وفیکس شدند. بعد از مراحل پردازش بافتی، برش‌های 5 میکرونی تهیه و با روش H&E رنگ آمیزی انجام شد. برای اندازه‌گیری رشد عقده‌های قاعده‌ای، برش‌های رنگ شده به کمک نرم‌افزار موتیک مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج: کاهش وزن و طول جنین‌هایی که مادرشان مورفین دریافت کرده بودند نسبت به گروه کنترل درروزهای 12و14 معنی‌دار بود. هم‌چنین مشاهده شد که مصرف روزانه مورفین تکوین عقده‌های قاعده‌ای را در روزهای12، 14و17 به تأخیر می‌اندازد. نتیجه گیری: از این مشاهدات نتیجه‌گیری می‌شود که مصرف مورفین در دوران بارداری باعث بروز نقص‌هایی درتکوین عقده‌های قاعده‌ای جنین می‌گردد.
دكتر بیژن یزدی، دكتر سید مهدی جلالی،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1385 )
چکیده

مقدمه: کلونیدین به عنوان پیش داروی بیهوشی, به دلیل تأثیر در کاهش نیاز به داروهای بیهوشی و آرام بخشی از اهمیت خاصی برخوردار است. اما به دلیل تأثیر آن برهمودینامیک و الکترولیت‌های بدن و اهمیت آن در بیهوشی, بر آن شدیم تا با انجام مطالعه‌ای این عوارض را بررسی نماییم. روش کار: این پژوهش یک کارآزمایی بالینی تصادفی و دو سویه کور است که بر روی 106 بیمار40 – 20 ساله با ASA کلاس I و II تحت عمل جراحی انتخابی با بیهوشی عمومی انجام گرفته است. بیماران به دو گروه مساوی تقسیم شدند. 90 دقیقه قبل از القا بیهوشی، به گروه مورد قرص کلونیدین 5 میکروگرم بر کیلوگرم و به گروه شاهد دارونما داده شد. نمونه خون قبل از تجویز دارو و چهار ساعت پس از آن گرفته شد. ادرار 24 ساعته آنها نیز جمع آوری و حجم و میزان سدیم و پتاسیم دفعی اندازه‌گیری شد. تحلیل آماری با استفاده از جداول و نمودارهای توزیع فراوانی و آزمون تی مستقل انجام شد. نتایج: میانگین سدیم و پتاسیم خون قبل و بعد از دریافت دارو بین دو گروه مورد و شاهد تفاوت معنی‌داری نداشت. اما میانگین سدیم ادرار 24 ساعته در گروه مورد به طور معنی‌داری بیشتر بود( 022/0 =p). میانگین پتاسیم ادرار 24 ساعته نیز در گروه مورد بیشتر بود( 003/0 = p) هم‌چنین حجم ادرار 24 ساعته نیز در گروه مورد بیشتر بود(008/0 =p). نتیجه‌گیری: گر چه میزان دفع ادراری سدیم و پتاسیم و حجم ادرار با تجویز کلونیدین افزایش می‌یابد ولی غلظت خونی این دو الکترولیت تغییر قابل توجهی پیدا نمی‌کند.
دكتر پارسا یوسفی، دكتر علی سیروس، دكتر فاطمه دره، خانم سیده مهیا رشیدی،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1385 )
چکیده

مقدمه: هیپرکلسیوری ایدیوپاتیک به عنوان یک اختلال شایع، در دوران کودکی شناخته شده است و عامل مهم و شایع در تشکیل سنگ کلیه می‌باشد. عفونت ادراری مکرر به عنوان تظاهر بالینی هیپرکلسیوری است. با توجه به این که هیدروکلروتیازید داروی مؤثری در درمان هیپرکلسیوری است این مطالعه با هدف بررسی اثر بخشی مصرف هیدروکلروتیازید در کنترل عفونت ادراری مکرر دختران مبتلا به هیپرکلسیوری ایدیوپاتیک طراحی گردید. روش کار: این مطالعه یک کار آزمایی بالینی تصادفی یک سوکور می‌باشد که بر روی 100 دختر 1 تا 12 ساله مبتلا به هیپرکلسیوری ایدیوپاتیک که با حداقل 2 عفونت ادراری در سال به بیمارستان‌های امیرکبیر و ولیعصر (عج) اراک مراجعه نموده بودند، انجام شد. بیماران به طور تصادفی ساده به دو گروه درمانی (هر گروه50 نفر) تقسیم شدند. به گروه اول آموزش‌های لازم از نظر مصرف مایعات فراوان، دفع ادرار هر 2 ساعت، مصرف کم نمک، شستشوی منطقه تناسلی از جلو به عقب، پوشیدن شلوار نخی گشاد و دفع کامل ادرار داده شد. گروه دوم علاوه بر آموزش‌های لازم، تحت درمان با داروی هیدروکلروتیازید به میزان یک میلی‌گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در روز به صورت دوز واحد صبحگاهی قرار گرفتند. سپس عود عفونت ادراری در دو گروه با استفاده از آزمون تی دانش آموزی مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج: کلیه بیمارانی که تحت درمان با هیدروکلروتیازید قرار گرفتند، نرموکلسیوریک شدند. در هر گروه شیوع عدم عود عفونت ادراری 34 درصد (17 نفر) بود که تفاوت آماری معنی‌داری نداشتند. نتیجه‌گیری: نتایج حاصل از این مطالعه، وجود تأثیر درمان هیپرکلسیوری در پیش‌گیری از عفونت را رد نمود. لذا مسأله ارتباط این دو و تصمیم‌گیری‌های درمانی مربوطه نیاز به بررسی‌های دقیق‌تر، با هدف حذف فاکتورهای مخدوش کننده دارد.
دكتر صهبا چهرئی، دكتر علی چهرئی، دكتر هادی پور مقیم،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1385 )
چکیده

مقدمه: استفاده درمانی از دی‌پنی‌سیلامین همراه با عوارض گوناگونی می‌باشد. شایع‌ترین عارضه آن، پروتئینوری ناشی از دی‌پنی‌سیلامین است که اغلب ناشی از گلومرولوپاتی از نوع مامبرانو می‌باشد. در این مقاله یک مورد گلومرولونفریت نوکال سگمنتال ناشی از دی پنی سیلامین در یک بیمار مبتلا به اسکرودرمی گزارش شده است. مورد: در این مقاله به شرح بیماری پرداخته شده است که به مدت 18 ماه تحت درمان با دی‌پنی‌سیلامین بود و به علت درگیری کلیوی از نوع FSGN دچار پروتئینوری در حد سندرم نفروتیک شد. یک ماه پس از قطع درمان و بدون هیچ درمان اضافی دیگر، پروتئینوری بیمار بر طرف شد. بیمار نام برده هیچ علامتی به نفع بحران کلیوی ناشی از اسکلرودرمی نداشت. نتیجه‌گیری: در این مورد خاص دی پنی‌سیلامین مسئول ایجاد گلومرولونفریت فوکال و سگمنتال کلیه بیمار بوده است. لازم به ذکر است که تاکنون این نوع پاتولوژیک درگیری کلیوی به دنبال درمان با دی‌پنی‌سیلامین گزارش نشده است.
شیرین پازوکی، مهری اسکندری، ساره معماری، افسانه نوروزی، افسانه زرگنج فر،
دوره 9، شماره 3 - ( 7-1385 )
چکیده

مقدمه: بی‌حسی نخاعی شیوه‌ای متداول جهت بیهوشی در سزارین است که تهوع و استفراغ حین عمل (IONV) از مشکلات شایع این فرآیند به شمار می‌رود. جهت پیش‌گیری از این عارضه و خطرات آن، از داروهای ضد استفراغ استفاده می‌شود. متوکلوپرامید متداول‌ترین دارو در جلوگیری از IONV می‌باشد اما احتمال بروز عوارض اکستراپیرامیدال در آن و هم‌چنین وجود خواص ضد تهوع و استفراغ در پروپوفول و دگزامتازون، باعث شد این مطالعه جهت مقایسه اثر این داروها انجام شود. روش کار: این مطالعه از نوع کارآزمایی بالینی می‌باشد. 144 خانم باردار که تحت عمل سزارین اورژانس قرار گرفتند و ناشتا نبودند، به صورت تصادفی به چهار گروه تقسیم شدند. گروه اول متوکلوپرامید 1/0 میلی‌گرم بر کیلوگرم به صورت وریدی، گروه دوم دگزامتازون 150 میکروگرم بر کیلوگرم به صورت وریدی، گروه سوم پروپوفول 1/0 میلی‌گرم بر کیلوگرم هر پنج دقیقه از زمان بستن بند ناف تا پایان عمل و گروه چهارم 2 میلی لیتر آب مقطر دریافت کردند. در مدت عمل بیماران از نظر شدت تهوع، وجود استفراغ و اوغ زدن بررسی شدند. تجزیه و تحلیل داده‌ها از طریق آزمون کراسکال والیس و آنالیز واریانس یک طرفه انجام گرفت. نتایج: میزان بروز تهوع در پروپوفول کمترین و در دگزامتازون بیشترین مقدار بود. بین دگزامتازون و دارونما تفاوت آماری معنی‌داری وجود نداشت. کمترین درصد بروز استفراغ مربوط به متوکلوپرامید و پروپوفول بود و بین این دو گروه تفاوت معنی‌دار آماری وجود نداشت. هم‌چنین کمترین درصد اوغ زدن حین سزارین اورژانس مربوط به گروه دریافت کننده پروپوفول بود. نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج این مطالعه اثرات ضد استفراغ پروپوفول و متوکلوپرامید مشابه بودند. تأثیر پروپوفول در کاهش اوغ زدن تا حدودی بیشتر از متوکلوپرامید بود. اما شیوه تجویز پروپوفول ساده و ارزان و بدون عوارض جانبی است. مصرف این دارو حین سزارین اورژانس توصیه می‌شود
محمد مهدی امام، صهبا چهریی، علی چهریی،
دوره 9، شماره 3 - ( 7-1385 )
چکیده

مقدمه: تراکم معدنی استخوان که به روش DEXA اندازه‌گیری می‌شود به طور گسترده‌ای در بیماران مبتلا به استئوپورز به کار می‌رود. عوامل وابسته به اپراتور یا ماشین می‌توانند دقت و صحت تخمین دانسیته معدنی استخوان (BMD) را تحت تأثیر قرار دهند. روش کار: در این مطالعه مداخله‌ای قبل و بعد ، 200 زن بین 70-30 سال فاقد هر گونه بیماری متابولیک استخوان یک بار در وضعیت استاندارد و سپس در وضعیت چرخش‌ خارجی پا به میزان ْ15 از حالت استاندارد و سپس یک بار با تغییر زاویه مستطیل گردن فمور از ْ90 به ْ80 ، مورد دانسیتومتری قرار گرفتند. اطلاعات مربوط به تراکم مستطیل گردن فمور، مثلث ward ، تروکانتر بزرگ، تنه فمور و توتال هیپ در هر دو حالت فوق ثبت و توسط آزمون های آماری مقایسه میانگین‌ها تجزیه و تحلیل گردید. نتایج: چرخش خارجی پا به میزان ْ15 از وضعیت استاندارد باعث افزایش قابل ملاحظه BMD در نواحی گردن فمور، ward ،تروکانتر و تنه شد (به ترتیب 001/0p< ، 04/0p< ، 001/0 p< و 008/0 p<)، در حالی که تأثیر قابل ملاحظه‌ای بر BMD توتال هیپ نداشت. تغییر زاویه مستطیل گردن فمور از ْ90 به ْ80 نسبت به محور مرکزی گردن فمور باعث کاهش قابل ملاحظه BMD در گردن فمور (001/0p<) و افزایش قابل ملاحظه BMD در نواحی ward، تروکانتر، تنه و توتال هیپ شد(به ترتیب 001/0 p< ، 001/0 p< ، 001/0 p< و 04/0 p<). نتیجه‌گیری: چرخش غیر طبیعی هیپ یا تنظیم اشتباه ناحیه مورد نظر نواحی پنج گانه می‌توانند از عوامل مخدوش کننده مهم در ارزیابی دانسیتومتری‌های سریال باشند. با توجه به تأثیر کمتر وضعیت غیر طبیعی پا بر نتایج BMD توتال هیپ، شاید بتوان ناحیه توتال هیپ را ناحیه ارجح برای تفسیر دانسیتومتری در نظر گرفت.
حمیدرضا جمیلیان، عصمت مشهدی، علی قضاوی، مهری جمیلیان، مریم افتخاری، اشرف مرادی،
دوره 9، شماره 3 - ( 7-1385 )
چکیده

چکیده مقدمه: برخی از مطالعات رابطه‌ای را بین افسردگی و تغییرات سیستم ایمنی پیشنهاد کرده‌اند ولی این رابطه به طور قطع ثابت نشده است. با توجه به اطلاعات ما، تاکنون پژوهشی درباره اثرات افسردگی مادر برسیستم ایمنی جنین انجام نشده است. از این رو ما اثرات افسردگی را بر روی برخی از پارامترهای سیستم ایمنی ذاتی و هومورال خانم‌های باردار و نوزادانشان ارزیابی کردیم. روش کار: پژوهش انجام شده مطالعه‌ای از نوع مورد-شاهد می‌باشد که در طی ده ماه از مهر ماه 1382 تا تیر ماه 1383 انجام شد.124 نفر شامل 32 زن باردار افسرده و30 زن باردار سالم که درمرکز آموزشی درمانی طالقانی اراک زایمان کردند، به همراه نوزادانشان وارد این مطالعه شدند. برای تشخیص افسردگی، از آزمون بک و مصاحبه بالینی براساس DSM-IV استفاده شد. غلظت ایمنوگلوبولین‌ها و اجزای کمپلمان سرم از طریق انتشار ایمنی شعاعی منفرد(SRID) به روش مانسینی هم در مادران باردار و هم در نوزادانشان اندازه‌گیری شد. تعداد لکوسیت‌ها و لنفوسیت‌ها نیز توسط دستگاه Hycel برای مادران و نوزادان محاسبه شد و جهت اطمینان بیشتر نمونه‌ها به روش دستی نیز بررسی گردید. جهت استخراج نتایج از آزمون‌های آماری کی اس، تی، من ویتنی یو، آنالیز واریانس یک طرفه، کراسکال والیس و ضریب همبستگی پیرسون استفاده گردید. 05/0p< معنی‌دار در نظر گرفته شد. نتایج: نوزادان مادران افسرده در مقایسه با سایر نوزادان به طور معنی‌داری دچار کاهش IgM (013/0=p )، کاهش C4 (015/0=p )، و افزایش لنفوسیت‌ها (007/0=p ) بودند. میانگین نسبت IgG خون بندناف نوزاد با IgG مادر درنوزادان مادران افسرده در مقایسه با سایر نوزادان کاهش معنی‌داری نشان می‌داد(012/0 (p=. میانگین غلظت IgG سرم در مادرانی که دچار افسردگی ماژور بودند نیز افزایش معنی‌داری داشت(026/0= p). نتیجه گیری: دانش اثرات جنینی استرس و افسردگی در طول بارداری در آغاز راه است و پژوهش‌ها در این زمینه به سرعت درحال رشد می‌باشد. نتایج ما نشان دهنده اثرات سوء افسردگی مادر بر تکامل و عملکرد سیستم ایمنی جنین است. این نتایج با یافته‌های ایمنولوژیک نوزادان نارس و کم وزن هم خوانی دارد.

صفحه 4 از 26     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb