نسرین بطحائیان، علی حیدریان پور، محمد بطحائیان، لیلا وصالی اکبر پور،
دوره 25، شماره 4 - ( 6-1401 )
چکیده
مقدمه: اثرات مفید فعالیت بدنی در درمان اختلالات مغزی-حرکتی مبتلایان به اوتیسم مورد توجه بیشتری قرار گرفته است، هرچند که اثرات ورزش بر روی ارزیابی فاکتورهای حرکتی (آمادگی جسمانی)، و امواج مغزی کمتر مورد بررسی بوده است.
روش کار: در این مطالعه 11 کودک مبتلا به اوتیسم بین سنین 12-7 سال شرکت داشتند، که پس از معاینات پزشکی و ارزیابی روانی تحت 8 هفته برنامهی ورزشی در آب (2 جلسه در هفته) قرار گرفتند. پیش و پس از مداخلهی ورزش، نوارمغزی (قدرت و ارتباطات درون مغزی، و موج آلفای مغزی)، ارزیابی حرکتی (برحسب آزمون یوروفیت) سنجیده شده، و به روش تی همبسته مورد مقایسه قرار گرفتند (05/0 = P). پژوهش حاضر با کد اخلاق IR.UMSHA.REC.1394.107 در کمیته اخلاق پژوهشی دانشکده علوم ورزشی، دانشگاه بوعلی سینای همدان به ثبت رسیده است.
یافتهها: در این مطالعه قدرت مطلق موج آلفای مغزی و نیز کوهرنس آن در نواحی فرونتال و اکسی پاتال سنجیده شد، که تنها افزایش در قدرت موج آلفای مغزی از لحاظ آماری معنادار بود (05/0 = P). آمادگی جسمانی در فاکتورهای (قدرت و استقامت عضلانی، انعطاف، تعادل و هماهنگی) بهبود معناداری مشاهده شد (05/0>P).
نتیجه گیری: این نتایج نشان داد که اجرای تمرین ورزشی در آب احتمالاً باعث بهبود وضعیت بدنی، و اختلالهای ذهنی در کودکان مبتلا به اوتیسم میگردد.
اقای محسن شمسی، اقای علی کولیوند، اقای محمد جواد قنادزاده، خانم محبوبه خورسندی، اقای سیدحامد میرحسینی، اقای امیر الماسی حشیانی، اقای بهروز کریمی، اقای سیدنادعلی علوی بختیاروند، خانم معصومه نادری نورعینی،
دوره 25، شماره 4 - ( 6-1401 )
چکیده
مقدمه: امروزه با افزایش جمعیت، تولید سرانهی مواد زائد و در پی آن تهدید و تخریب محیط زیست فرایندی رو به افزایش است که مدیریت پسماند توسط افراد یک جامعه میتواند در کاهش این معظل نقش اساسی داشته باشد. از ین رو مطالعه حاضر با هدف پیش بینی رفتارهای مدیریت پسماند خانوارهای شهر اراک در سال 1401 انجام پذیرفته است.
روش کار: مطالعه حاضر به صورت مقطعی و تحلیلی بر روی 600 نفر از مادران خانوارهای شهر اراک که به صورت نمونه گیری چند مرحلهای انتخاب شدند انجام پذیرفت. ابزار جمع اوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته روا و پایا و شامل مشخصات دموگرافیک، آگاهی، نگرش و رفتار خانوارهای در زمینه مدیریت پسماند بود. اطلاعات با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمونهای تی تست، کای دو و رگرسیون تجزیه تحلیل شدند. این مطالعه با کد IR.ARAKMU.REC.1401.040 مصوب کمیته اخلاق در پژوهش دانشگاه علوم پزشکی اراک است.
یافتهها: میانگین سن ماردان مورد مطالعه 11±39 سال و تعداد اعضای خانوار 6/3 نفر بود. از نظر نوع مسکن اکثراً آپارتمانی (44 درصد) و تعداد کمتری مجتمع (14 درصد) سکونت داشتند. 65 درصد افراد آموزش طرح تفکیک زباله از مبدأ را دریافت نکرده بودند و از بین روشهای مؤثر آموزشی تعداد اکثریت (38 درصد) افراد اثربخشی آموزش از راههای اینترنتی را زیاد ارزیابی کرده بودند. میانگین و انحراف معیار آگاهی 19±66، نگرش 11±84 و عملکرد 18±73 به دست آمد. اکثریت افراد مورد مطالعه دارای اگاهی و نگرش در سطح خوب بودند. مدل تحلیل رگرسیون نشان داد که بشترین تاثیرگذاری بر رفتار مدیریت پسماند نمونهها شامل سن افراد، آگاهی و نگرش آنان بود که مجموعاً 33 درصد آر رفتار مدیریت پسماند را پیشگویی میکردند.
نتیجه گیری: با توجه به وضعیت مطلوب آگاهی و نگرش خانوارهای شهر اراک به نظر برای مدیریت بهتر پسماندها باید بر سایر عوامل محیطی از جمله منابع تولید پسماند در مبدأ تاکید داشت. همچنین بر اساس مدل پیشگویی کنندگی در سنین پایینتر همچنان اطلاع رسانی و تغییر نگرش خانوارهای شهر اراک جهت عملکرد بهتر اهمیت دارد.
خانم کبری ماستری فراهانی، دکتر صغرا اکبری چرمهینی،
دوره 25، شماره 5 - ( 9-1401 )
چکیده
مقدمه: بررسی مشکلات روانشناختی بیماران مبتلا به دیابت بخصوص در دوره نوجوانی و جوانی از اهمیت ویژه ایی برخوردار است. هدف پژوهش حاضر مقایسه اضطراب سلامتی و بازداری پاسخ افراد مبتلا به دیابت نوع یک با افراد سالم است.
روش کار: این پژوهش، توصیفی از نوع علیمقایسهای است. جامعه آماری آن عبارت است از کلیه دختران و پسران سنین 14 تا 24 سال مبتلا به دیابت نوع یک شهر اراک که در سال 1400 به کلینکهای درمانی این شهر مراجعه کردند. از این جامعه 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و 34 نفر نیز از نوجوانان سالم به عنوان گروه مقایسه در این پژوهش مشارکت داشتند. ابزار این پژوهش شامل پرسشنامه اضطراب سلامتی (سالکوسکیس و وارویک،2002) و تکلیف برو- نرو بود و به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی: پژوهش حاضر با کد IR.ARAKU.REC.1401.015 در کمیته اخلاق دانشگاه اراک به ثبت رسیده است.
یافتهها: یافتههای پژوهش حاضر نشان داد بین اضطراب سلامتی و بازداری شناختی نوجوانان مبتلا به دیابت نوع یک با نوجوانان سالم تفاوت معناداری وجود دارد )05/0>(P.
نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان دهنده بالاتر بودن میزان اضطراب سلامتی و عملکرد ضعیف نوجوانان مبتلا به دیابت نوع یک در انتخاب پاسخ مناسب و کنار گذاشتن پاسخ نامناسب است که حاکی از ضعف در سیستم بازداری پاسخ آنهاست. با توجه به قرارگیری این مشکلات به همراه ویژگیهای روانشناختی دوره نوجوانی، پیشنهاد میشود با به کارگیری رویکردهای درمانی مناسب روانشناختی و مداخلات توانبخشی شناختی مناسب در جهت رفع و یا کاهش این مشکلات، و افزایش سلامت این بیماران کمک شود.
آقای فتح اله قربانی، محمد رضائی، دکتر ابراهیم ابراهیمی، خانم لیلا قربانی، دکتر الهام رضایی،
دوره 25، شماره 5 - ( 9-1401 )
چکیده
مقدمه: پیوند اعضا این دستاورد شگرف، افقی امیدوار کننده برای بیماران نیازمندعضو به ارمغان آورده است. به موازات پیشرفت علم پزشکی چالشهای جدیدی نیز مطرح گردیده است، برای نمونه متخصصین ادعا نمودهاند که بهترین منبع برای پیوند اعضا به اطفال، استفاده از اعضای نوزادانی است که به علت ابتلا به ناهنجاری حادّ جمجمهای اندکی پس از تولد مرگشان قطعی است. مسئله حاضر یکی از موضوعات مستحدثه و چالش برانگیز در حوزه فقه و حقوق میباشد که باید برخی از زوایای آن مورد مدّاقه فقهی قرار گیرد.
روش کار: این پژوهش به صورت کتابخانه ایی و توصیفی –تحلیلی با استفاده از کتب پزشکی و فقهی انجام گرفته است. در پژوهش حاضر جنبههای اخلاقی مطالعه شامل اصالت متون، صداقت و امانتداری رعایت شده است.
یافتهها: پیشنهاد کنندگان این نوع پیوند با استناد به تحقیقات خود معتقدند جواز بهره وری از اعضای این گونه نوزادان با نواقص حادّ جمجمهای که یا داخل رحم مادر و یا مدت کوتاهی پس از تولد بعلت ایست قلبی میمیرند؛ مسئلهای قابل دفاع است.
نتیجه گیری: استفاده از اعضای نوزادان مبتلا به کرانیال با محدودیت روبرو است اما با مردگان مغزی در یک راستا نمیباشند و استفاده از اعضای غیر رئیسی آنها با اتکا به ادله متعدد عقلی و شرعی؛ مشروع میباشد. برداشت اعضای حیاتی نوزاد مبتلا به کرانیال حادّ با استناد به اینکه مرگ وی حتمی است و یا به سبب اینکه وضعیت وی شبیه بیمار مرگ مغزی است، نمیتواند مشروع باشد چرا که منجر به مرگ وی میشود و مسئله وجوب حفظ کرامت انسان این مسئله را نفی میکند. لکن مشروعیت مشروط با رعایت شرایطی بی اشکال میباشد.
دکتر عباس صارمی، دکتر محمد پرستش، خانم سحر ابراهیمی،
دوره 25، شماره 6 - ( 12-1401 )
چکیده
مقدمه: فعالیت بدنی یکی از عوامل مهم سبک زنـدگی اسـت کـه مـیتوانـد تأثیرات مثبت یا منفی بر سیستم تولید مثلی داشته باشد و تحقیقات بیشتری برای بررسی اثر بی تحرکی بر باروری به منظور ارائه توصیههای ایمن در شیو ه های زندگی برای کمک به زوجها در رسیدن به بارداری مورد نیاز است. از این رو پـژوهش حاضر بـا هـدف توصـیف و مقایسـه وضـعیت فعالیـت بدنی مردان بارور و مردان نابارور شهر اراک در سال 1401 اجرا شد.
روش کار: مطالعه حاضر از نوع مورد-شاهد است که بر روی 220 مرد بارور و نابارور (22 تا 40 ساله) مراجعه کننده به مراکز ناباروری جهاد دانشگاهی اراک که از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند، انجام گرفت. شرکت کنندگان پرسشنامههای خودآزمایی در مورد ویژگیهای جمعیت شناختی اجتماعی، شیوه زندگی، فعالیت بدنی و رفتارهای کمتحرک را تکمیل کردند. ویژگیهای آنتروپومتریک و ترکیب بدنی نیز اندازه گیری شد. از رگرسیون لجستیک چند متغیره برای تجزیه و تحلیل ارتباط ناباروری با سطح فعالیت بدنی، رفتار کم تحرک و ترکیب بدن استفاده گردید.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه، با کد IR.ARAKMU.REC.1401.046 به تصویب کمیته اخلاق معاونت پژوهشی دانشگاه اراک رسید.
یافتهها: در این مطالعه مشاهده شد میزان فعالیت بدنی (02/0=P) و ترکیب بدنی (001/0=P) در مردان بارور مطلوبتر از مردان نابارور است. در مردان با سطح فعالیت بدنی کم خطر بروز ناباروری 97/2 برابر افزایش مییابد (نسبت شانس 97/2 و CI ۹۵ درصدی: ۰3/۱ و 61/8 و 04/0=P). در مقابل، در مردان با سطح فعالیت بدنی متوسط خطر بروز ناباروری کاهش مییابد (نسبت شانس ۲7/۰ و CI ۹۵ درصدی: ۰۸/۰ و ۹2/۰ و 03/0=P). همچنین در مردهایی که بیش از 6 ساعت در روز نشسته هستند شانس ناباروری ۰2/۳ برابرافزایش مییابد (نسبت شانس ۰2/۳ و CI ۹۵ درصدی: 28/۱ و 10/۷ و ۰1/0=P). افزایش شاخص توده بدنی موجب افزایش خطر 61/1 برابری بروز ناباروری در مردان میشود (نسبت شانس 61/1 و CI 95 درصدی: 23/1 و 11/2 و 001/0=P).
نتیجه گیری: از آنجا که چاقی، بی تحرکی جسمانی و ناباروری در مردان ایرانی به طور همزمان در حال افزایش است، بنابراین باید به موضوع اصلاح سبک زندگی و به ویژه فعالیت بدنی در خصوص سلامت باروری تمرکز و جدیت بیشتری صورت پذیرد.
ابوالفضل کلانتری، حمید رجبی، پژمان معتمدی، لیلا پورسعادت، عباس صارمی،
دوره 25، شماره 6 - ( 12-1401 )
چکیده
مقدمه: افزایش توانایی انقباض عضلات اسکلتی از طریق افزایش تحریکات عصبی اعمال شده بر آنها، یکی از راهکارهایی است که می تواند در بهبود عملکرد ورزشی مؤثر باشد.هدف از این مطالعه، بررسی تأثیر انقباض های آماده ساز فوق بیشینه بر تحریک عصبی و عملکرد عضلات اصلی فعال حین اجرای حرکت پرس سینه قدرتی در مردان تمرین کرده بود.
روش کار: این مطالعه که از نوع نیمه تجربی است، بر روی 8 نفر مرد ورزشکار در محدوده سنی 19 إلی 23 سال انجام شد. انجام تمرینات مقاومتی قسمتی از برنامه تمرینی آنها، حداقل 2ماه قبل از شروع تحقیق بود. حرکت ورزشی به کار برده شده در تحقیق، پرس سینه با هالتر بود. جهت بررسی تحریک عصبی عضلات اصلی فعال حین اجرای این حرکت، از روش الکترومیوگرافی و جهت بررسی عملکرد این عضلات، از روش محاسبه 1 تکرار بیشینه (1-RM) استفاده شد. شیوه تحقیق توسط کمیته اخلاق در پژوهش های زیست پزشکی دانشگاه علوم پزشکی اراک تایید شد. (کد اخلاق: IR.ARAKMU.REC.1400.357) همه آزمودنی ها به صورت داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند و هیچ یک از آنها دارای بیماری یا آسیب دیدگی نبودند.
یافته ها: تحریک عصبی عضلات، متعاقب استفاده از انقباضات آماده ساز، تغییر معناداری را نشان داد. در مورد عملکرد عضلانی، به دنبال استفاده از فرآیند آماده سازی، افزایش معناداری در 1-RM آزمودنی ها مشاهده شد.
نتیجهگیری: انجام انقباض های آماده ساز ایزومتریک فوق بیشینه قبل از اجرای حرکت پرس سینه قدرتی با هالتر، افزایش شاخص های تحریک عصبی و عملکرد عضلانی حین اجرای حرکت را موجب شد.
خانم نسترن حقیقی ناغانی، دکتر محمد فتحی، محمدرضا تابنده،
دوره 26، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده
مقدمه: بیماری دیابت یک اختلال متابولیک مزمن و پیشرونده است که موجب آسیب بافت قلب و تغییر در میزان پروتیئن آن میشود. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی تأثیر یک دوره تمرین فزآینده بر پروتئین MMP-2 و MEF2C در بافت عضله قلبی موشهای ویستار دیابتی بود.
روش کار: در این مطالعه تجربی، 40 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (سن 10 هفته و میانگین وزن 5/9±245 گرم) بهصورت تصادفی در 4 گروه 10 تایی دیابت-کنترل (DC)، دیابت-ورزش (DT)، سالم-ورزش (HT) و سالم-کنترل (HC)) تقسیم شدند. برای ایجاد دیابت، از روش تزریق درونصفاقی استرپتوزوتوسین (mg/kg 45) استفاده شد. پروتکل تمرینی به مدت 6 هفته اجرا شد. 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، بافت قلب استخراج شد. برای ارزیابی بیان پروتئین MMP-2 و MEF2C از روش وسترن بلات استفاده شد. تحلیل دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یکراهه صورت گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که دیابت موجب افزایش معنیدار سطوح بیان پروتئین MMP-2 و کاهش معنیدار MEF2C گروه DC در مقایسه با گروه HC میشود (05/0>P). اما دیگر یک دوره تمرین فزآینده منجر به کاهش معناداری سطوح بیان پروتئین MMP-2 و افزایش معنیدار MEF2C گروه DT در مقایسه با گروه DC میشود (05/0>P).
نتیجه گیری: یافتههای این پژوهش نشان میدهد که تمرین هوازی فزآینده تاثیرات ایجاد شده در اثر دیابت در بیان این دو پروتئین را به طور مطلوب تعدیل میکند که به نظر میرسد یک اثر محافظتی در برابر تغییرات کاردیومایوپاتی ناشی از دیابت است.
خانم شهرزاد عدیلی، خانم زهره رئیسی، خانم ناهید اکرمی، خانم زهره رنجبرکهن،
دوره 26، شماره 3 - ( 6-1402 )
چکیده
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی فیلیال تراپی بر مقبولیت اجتماعی و حساسیت اضطرابی کودکان با علائم بی نظمی خلق ایذائی انجام گرفت. مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری بود. جامعه آماری شامل کودکان با علائم اختلال بی نظمی خلقی ایذائی 9-12 ساله شهر اصفهان بودند.
روش کار: تعداد 30 کودک با علائم اختلال بی نظمی خلقی ایذائی و مادرانشان با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در گروههای آزمایش و گواه گمارده شدند. گروه آزمایش مداخله بازی درمانی فیلیال لندرث (1390) را طی دوماه در 8 جلسه 60 دقیقهای دریافت نمودند.
یافتهها: ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه مقبولیت اجتماعی فورد و رابین (1970) و حساسیت اضطرابی تسائو و همکاران (2006) بود. دادههای حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-29 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که مداخله فیلیال ترپی بر مقبولیت اجتماعی و حساسیت اضطرابی کودکان با علائم اختلال بی نظمی خلقی ایذائی تأثیر معنادار داشت (001/0>P).
نتیجه گیری: بدین صورت که این مداخله توانسته منجر به بهبود مقبولیت اجتماعی و کاهش حساسیت اضطرابی این کودکان شود. بر اساس یافتهها میتوان چنین نتیجه گرفت که فیلیال تراپی با بهره گیری از فنونی همانند سخنرانی، بحث، ایفای نقش، فرایندهای گروهی و نظارت میتواند به عنوان یک درمان کارآمد جهت بهبود مقبولیت اجتماعی و کاهش حساسیت اضطرابی کودکان با علائم بی نظمی خلق ایذائی مورد استفاده قرار گیرد.
اقای علی بازگیر، دکتر محمد فتحی، دکتر رحیم میرنصوری، خانم رضوان افشار، دکتر راضیه رضایی،
دوره 26، شماره 4 - ( 8-1402 )
چکیده
مقدمه: بیخوابی و اختلالات خواب با کاهش سلامت جسمانی و روانی و کیفیت زندگی در ارتباط است. هدف از مطالعه حاضر بررسی تأثیر محرومیت از خواب بر میزان قند خون، کورتیزول و انسولین افراد ورزشکار در مقایسه با افراد غیرورزشکار بود.
روشکار: در این مطالعه نیمه تجریی 14 مرد سالم در دو گروه ورزشکار (7 نفر) و غیر ورزشکار (7 نفر) شرکت داشتند. برای آزمودنیهای هر دو گروه یک شب بیخوابی (8ساعت) اعمال شد. با توجه به اهداف پژوهش از همه آزمودنیها طی دو مرحله نمونهگیری خونی گرفته شد. دادهها با استفاده از آزمون t وابسته در مقایسه درونگروهی و t مستقل برای مقایسه بینگروهی در سطح معناداری 5 درصد بررسی شدند. در انجام پژوهش، اصول بیانیه هلسینکی، راهنمای عموم اخلاق در پژوهشهای دارای آزمودنی انسانی و مقررات حاکم بر آن رعایت شده و کد اخلاق به شناسه (LU.ECRA . 2022. 21) توسط کمیته اخلاق دانشگاه لرستان صادر شد.
یافتهها: اعمال بیخوابی منجر به تفاوت معنیداری بین قندخون و میزان انسولین افراد ورزشکار و غیر ورزشکار در مواجه با یک نشد(p≤0.05). همچنین بیخوابی موجب تفاوت معنیداری در میزان کورتیزول بین دو گروه ورزشکار و غیرورزشکار نشد(p≤0.05).
نتیجهگیری: به نظر میرسد تغییرات میزان قندخون، کورتیزول و انسولین با طول مدت بیخوابی رابطه دارد و در بیخوابیهای کوتاهمدت و مقطعی تحت تأثیر قرار نمیگیرند.
اقای مهدی حاجیوند، دکتر محمد فتحی، دکتر زینب گرگین، دکتر راضیه رضایی،
دوره 26، شماره 6 - ( 12-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: التهاب میتواند باعث آسیب به سیستم عصبی مرکزی شده و منجر به بیماریهای نوروپاتولوژیک مانند سکته مغزی، درد، اسکیزوفرنی و آلزایمر شود. AIM2 عضوی از خانواده پروتئین هستهای خونساز PYHIN است که به DNA سیتوزولی متصل میشود و کاسپاز-1 را فعال میکند، کاسپاز-1 یکی از کاسپازهای با واسطه التهابیست که سیتوکینهای پیشالتهابی را فعال میکند. هدف از این پژوهش، بررسی تأثیر یک دوره تمرین شنا بر بیان پروتئینهای کاسپاز-1 و AIM2 در هیپوکمپ موشهای صحرایی نر نژاد ویستار بود.
مواد و روشها: جامعه آماری این پژوهش شامل 16 موش صحرایی نر نژاد ویستار (6 هفته) بود که به دو گروه بدون تمرین (H) و گروه تمرین (T)تقسیم شدند. هشت رت در هر گروه قرار گرفتند. گروه بدون تمرین هیچ گونه فعالیت ورزشی انجام ندادند، در حالی که گروه تمرینی در یک دوره تمرین شنا (20 روز) شرکت کردند. در این برنامه تمرینی پس از یک دوره آشنایی 4 روزه، رتها از روز پنجم تا روز بیست و یکم پروتکل پژوهشی را اجرا کردند (30 دقیقه شنا در روز). میزان بیان پروتئینهای کاسپاز-1 و AIM2 با روش ایمنوفلوروسنت ارزیابی شد. برای ارزیابی تاثیر مداخلات از آزمون تی مستقل استفاده شد و تمامی محاسبات آماری با استفاده از نرم افزار آماری SPSS انجام شد.
یافتهها: نتایج این پژوهش نشان داد که تمرین شنا میزان پروتئینهای کاسپاز-1 وAIM2 را به طور معنیدار (P<0.05) کاهش داد
نتیجهگیری: بر مبنای این مطالعه مشخص شد که تمرین شنای میتواند به طور موثر پروتئینهای کاسپاز1 و AIM2 را کاهش دهد. بنابراین، این امکان وجود دارد که ورزش با کاهش عوامل التهابی بتواند درمان بالقوهای برای بیماریهای ناشی از التهاب و تبعات آن یعنی آلزایمر باشد.
حشمت الله علی کرمی، سعیده طهماسبی، محمد فتحی، راضیه رضایی،
دوره 26، شماره 6 - ( 12-1402 )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: تمرینات مقاومتی(RT) بخش مهمی از تمرینات آمادهسازی ورزشکاران با هدف تقویت آمادگی جسمانی، ایجاد سازگاریهای عصبی- عضلانی و ارتقاء عملکرد ورزشی محسوب میشوند. هدف این مطالعه بررسی اثر تمرینات مقاومتی با وزنه بر NCV اعصاب تیبیال و پرونئال، توان عضلانی، چابکی، انعطافپذیری و اجرای مهارتهای نیم پشتک، نیم وارو و تعادلی فرشته در کودکان ژیمناست هفت تا ده سال بود.
روشها: در این مطالعه نیمه تجربی، 24 کودک با دو سال سابقه فعالیت در رشته ژیمناستیک(سن: 5/1±5/8 سال، وزن: 40/9±10/32 کیلوگرم، قد: 13±135 سانتیمتر) بهطور داوطلبانه شرکت کردند. آزمودنیها به صورت تصادفی در دو گروه شامل تمرین ژیمناستیک و تمرین ژیمناستیک + تمرین مقاومتی با وزنه قرار گرفتند. و به مدت 10هفته به تمرین پرداختند. در طول تحقیق یک گروه تمرینات عمومی ژیمناستیک را انجام میدادند، و گروه دیگر علاوه بر تمرینات ژیمناستیک سه جلسه در هفته به تمرین مقاومتی با وزنه پرداختند. قبل و بعد از تمرینات، آزمایش NCV، آزمونهای توان عضلانی پرش سارجنت، چابکی دوی رفت و برگشت 9*4 متر، انعطافپذیری ولز و اجرای مهارتهای نیمپشتک، نیموارو و تعادلی فرشته انجام شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون t مستقل استفاده شد. و سطح معناداری P<0.05 در نظر گرفته شد.
نتایج: نتایج نشان داد که NCV در اعصاب تیبیال و پرونئال در گروه تمرین مقاومتی با وزنه نسبت به گروه تمرین عمومی ژیمناستیک بهطور معناداری افزایش یافت. همچنین توان عضلانی در پرش سارجنت، چابکی در دوی رفت و برگشت 9*4 متر و اجرای مهارتهای نیمپشتک و نیموارو به صورت معناداری افزایش یافت(P<0.05). اما در انعطافپذیری با آزمون ولز(P=0.870) و اجرای مهارت تعادلی فرشته(P=0.552) تغییر معناداری مشاهده نشد.
بحث و نتیجهگیری: 10 هفته تمرین مقاومتی با وزنه سازگاریهای عصبی- عضلانی،NCV، توان عضلانی، چابکی و اجرای مهارت های نیمپشتک و نیموارو را بهطور معناداری در کودکان ژیمناست افزایش میدهد. بنابراین پیشنهاد میشود برای ارتقاء عملکرد کودکان ورزشکار در رشته ژیمناستیک و رشتههایی که سرعت هدایت عصبی، توان عضلانی و چابکی در موفقیت ورزشکاران موثر است، از تمرینات مقاومتی با وزنه استفاده شود.
واژگان کلیدی: تمرینات مقاومتی، سرعت هدایت عصبی، تیبیال، پرونئال، کودکان ژیمناست.
دکتر حمید رجبی، - مرجان شیدایی، دکتر ندا خالدی،
دوره 26، شماره 6 - ( 12-1402 )
چکیده
مقدمه: ورزشکاران از راهکارهای مختلفی از جمله مکمل گیری کافئین برای کاهش خستگی و بهبود عملکرد خود استفاده میکنند. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثر روش نیرومندسازی پس فعالی (PAP) و مصرف مکمل کافئین بر میزان خستگی محیطی و عملکرد ورزشکاران پس از پروتکل خستگی ویکستروم در مردان جوان والیبالیست بود.
روش کار: تعداد 40 نفر به آزمودنی با میانگین سنی 78/1±33/27 و وزن: 45/7±5/76 با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس و داوطلبانه در این پژوهش مشارکت نمودند. آزمودنیها در سه گروه روش PAP (10 نفر)، گروه فقط مصرف کافئین (10 نفر)، گروه روش PAP + مصرف کافئین (10 نفر)) و یک گروه کنترل (10 نفر) قرار گرفتند. در گروهای کافئین، مکمل کافئین به میزان 6 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن 15 دقیقه قبل از پروتکل داده شد. همچنین آزمودنیها PAP را با 70 درصد یک تکرار بیشینه اجرا کردند. از آزمودنیها در دو نوبت یک ساعت قبل و یک ساعت بعد از اعمال پروتکل پروتکل 6 ایستگاهی ویکستروم نمونه خون گرفته شد. همه آزمودنیها به صورت داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند و هیچ یک از آنها دارای بیماری یا آسیب دیدگی نبودند.
یافتهها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که اجرای PAP به همراه کافئین سب افزایش معنادار در متغیرهای زمان رسیدن به واماندگی، تعداد دورها شد (p<0.05)، در حالی که میزان آمونیاک کاهش معنادار نشان دادند (p<0.05)، در مقابل اسید اوریک تفاوت معنادار نشان نداد (p>0.05).
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که استفاده از کافئین سبب کاهش خستگی محیطی میشود. همچنین از آنجایی که استفاده از PAP اثر نامطلوبی بر عملکرد آزمودنیها نداشت، ورزشکاران میتوانند از این روش همراه با کافئین جهت بهبود عملکرد خود در فعالیتهای استقامتی استفاده کنند.
حبیب رضایی، سعاد محفوظ پور، سمیه حسام، ایروان مسعودی اصل،
دوره 27، شماره 2 - ( 3-1403 )
چکیده
مقدمه: حوادث ترافیکی، به عنوان یک چالش اصلی در مصدومیت و مرگ و میر افراد در کشور ایران و بسیاری از کشورهای دیگر، مطرح میباشد که تدوین استراتژی و برنامهریزی لازم را جهت همکاری بین بخشی برای پیشگیری و کاهش حوادث ترافیکی انکارناپذیر نموده است. لذا این پژوهش با هدف بررسی ابعاد همکاری بین بخشی در پیشگیری از حوادث ترافیکی در ایران انجام گردید.
روش کار: این پژوهش، یک مطالعه کیفی است که در سال 1402 انجام شد. در این مطالعه، نمونهگیری به صورت هدفمند و با 15 نفر از جامعه آماری مصاحبه انجام شد. جامعه آماری پژوهش در این مرحله، شامل مدیران اجرایی، پلیس راهور و فعالان حوزه و نهادهای مردمی فعال در زمینه حوادث ترافیکی در سطح استان مرکزی و تهران بودند که به دلیل مرتبط بودن حیطه شغلی، مطلع بودن و یا مشارکت در همکاریهای بین بخشی در راستای مدیریت سوانح و حوادث ترافیکی وارد مطالعه شدند. دادهها از طریق مصاحبهی ساختاریافته جمع آوری و تحلیل محتوایی انجام گردید و کدگذاری آنها با کمک نرمافزار 11 MAXQDA انجام شد.
یافتهها: در راستای شناسایی ابعاد همکاری بین بخشی در پیشگیری از حوادث ترافیکی، یافتههای مطالعه در 8 بعد اصلی (قوانین و متولی اجرای قانون، تحقیق و توسعه، مدیریت اطلاعات و داده، هماهنگی درونبخشی و بیرونبخشی، مدیریت بحران، آموزش و آگاهی، راه و جاده و وسایل نقلیه) شناسایی و استخراج گردیدند.
نتیجه گیری: فراهمسازی بسترهای ارتقاء توسعه و گسترش همکاری بینبخشی در پیشگیری از سوانح و حوادث ترافیکی میتواند منافع مختلفی از جمله؛ اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و رفاهی بلندمدتی را به دنبال داشته باشد. لذا بر اساس یافتههای پژوهش طراحی مدل همکاری بینبخشی پیشگیری از سوانح و حوادث ترافیکی پیشنهاد میگردد که بتوان با نقشه و طراحی مناسب حوادث ترافیکی را به حداقلترین حالت ممکن برساند، به طوری که بیشترین میزان اثربخشی و کارآیی را در این حوزه شاهد باشیم.
محمدرحیم امیری، بیان حیدریان، فریبا مردادی وستگانی، سارا ایمانی بروج،
دوره 27، شماره 2 - ( 3-1403 )
چکیده
مقدمه: هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر تمرینات مبتنی بر اصول آکادمی ملی طب ورزش آمریکا (National Academy of Sports Medicine ) NASM بر کینتیک راه رفتن در سندرم پیریفورمیس در مردان میانسال بود.
روش کار: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی و آزمایشگاهی بود. نمونه آماری پژوهش حاضر، 30 مرد دارای سندرم پیریفورمیس بودند. آزمودنیها به طور مساوی و تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل جای گرفتند. گروه مداخله، به مدت هشت هفته تمرینات NASM را انجام دادند. قبل و بعد از تمرینات، متغیرهای نیروی عکسالعمل زمین با استفاده از دستگاه صفحه نیرو برتک با نرخ نمونهبرداری
1000 هرتز اندازهگیری شد. دادههای کنتیکی با استفاده از فیلتر باترورث مرتبه چهار با برش فرکانسی 20 هرتز هموار شد. برای تجزیه تحلیل آماری از آزمون آنالیز واریانس و T زوجی در سطح معنیداری 0/05 > P استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که اثر عامل زمان در مؤلفههای FxHC، FyHC در اوج نیروها و مؤلفه FyHC در زمان رسیدن به اوج نیروی عکسالعمل زمین در پسآزمون در مقایسه با پیشآزمون افزایش داشتند (0/025 > P؛ 0/96 – 1/64 = d). اثر عامل زمان در مؤلفه FyPO در اوج نیروی عکسالعمل زمین در پسآزمون در مقایسه با پیشآزمون کمتر بود (0/025 > P؛ 0/96 – 1/64 = d). اثر تعاملی زمان×گروه در مؤلفه FxPO در اوج نیرو و مؤلفه FzHC در زمان رسیدن به اوج نیروی عکسالعمل زمین دارای اختلاف معنیداری بود (0/048 > P؛ 0/83 – 0/87 = d).
نتیجه گیری: تمرینات NASM استفاده در این پژوهش میتواند اثر کلینیکی و درمانی داشته باشد که سبب کاهش آسیب به اندامهای تحتانی و بهبود کیفیت راه رفتن در افراد دارای سندرم پیرفورمیس شود.
زهرا یوسف وند، مسعود رحمتی، رحیم میرنصوری،
دوره 27، شماره 3 - ( 5-1403 )
چکیده
مقدمه: با توجه به سنتز و آزادسازی میوکینها از بافت عضلانی در جریان اجرای تمرینات ورزشی و ارتباط میوکینها با توسعه قدرت و افزایش حجم عضلانی، هدف از مطالعه حاضر، بررسی 12 هفته تمرین مقاومتی بر سطوح سرمی مایونکتین و FGF-21 مردان میانسال بود.
روش کار: در مطالعهی نیمهتجربی، 40 نفر از مردان میانسال شهرستان اراک (میانگین سنی 6/02 ± 38/27 سال، وزن 11/23 ± 77/12 کیلوگرم، قد 7/22 ± 174/05 سانتیمتر) انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه تمرین مقاومتی (20 نفر) و شاهد (20 نفر) قرار گرفتند. گروه تمرینی 12 هفته تمرینات مقاومتی را به صورت 3 جلسه در هفته و با شدت 65 تا 80 درصد قدرت بیشینه اجرا کردند. 48 ساعت قبل و پس از مداخله از تمامی آزمودنیها خونگیری انجام و سطوح سرمی مایونکتین و FGF-21 به روش الایزا اندازهگیری شد. پس از بررسی نرمال بودن دادهها، به ترتیب از آزمون t همبسته و t مستقل در سطح معنیداری کمتر از 05/0 برای تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد.
یافتهها: تمرین مقاومتی باعث افزایش معنیداری در سطح سرمی مایونکتین (0/001 = P)، سطح سرمی FGF-21 (0/001 = P) و همچنین کاهش درصد چربی (0/417 = P) مردان میانسال شد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه بهنظر میرسد، تمرین مقاومتی میتواند با ایجاد سازگاری مثبت توسط افزایش سطوح سرمی مایونکتین و FGF-21 در تنظیم توده عضلانی، فرایند هیپرتروفی، فرایند رگزایی و بهبود متابولیسم بدن نقش داشته باشد.
محمد علی قرائت،
دوره 27، شماره 4 - ( 7-1403 )
چکیده
مقدمه: فعالیت بدنی با ایجاد تغییرات در ساختار عضله قلبی، موجب هایپرتروفی قلب میشود. تنظیمات هورمونی و ژنی در این تغییرات نقش مهمی ایفا میکنند. هورمون رشد شبه انسولینی-1 (IGF-1) از هورمونهای درگیر در مسیر هایپرتروفی سلولهای عضلانی است. همچنین، نقش GATA4 به عنوان یکی از ژنهای احتمالی مؤثر در هایپرتروفی، نیازمند بررسی بیشتر است. این پژوهش جهت یافتن اثر تمرین هوازی و اینتروال بر IGF-1، ژن GATA4 و تودهی قلب رتهای سالم انجام گرفت.
روش کار: تعداد 18 رت ویستار نر با میانگین وزنی 23/41 ± 243/72 گرم در 3 گروه شاهد، تمرین هوازی و تمرین اینتروال بطور تصادفی قرار گرفتند (6 = n). گروه تداومی به مدت 8 هفته، 4 روز در هفته به مدت 38 دقیقه با 65 درصد اکسیژن مصرفی بیشینه فعالیت نمودند. گروه تناوبی نیز در مدت مشابه با 5 ست 4 دقیقه دویدن با شدت 85-90 درصد اکسیژن مصرفی بیشینه و 2 دقیقه استراحت به فعالیت پرداختند. 48 ساعت پس از اتمام تمرین، وزن قلب و بطن چپ، غلظت IGF-1 به روش الایزا و بیان ژن GATA4 با روش RT-PCR اندازهگیری شد. ارزیابی با روش تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی Tukey در سطح معنیداری 05/0 انجام گرفت.
یافتهها: وزن قلب در گروه اینتروال (0/001 = P) و هوازی گروه هوازی (0/01 = P) نسبت به گروه شاهد بطور معنیداری افزایش داشت. وزن بطن چپ نیز در گروه اینتروال (0/02 = P) و هوازی گروه هوازی (0/01 = P) بطور معنیداری افزایش نشان داد. غلظت هورمون IGF-1 در گروه هوازی و تناوبی افزایش داشت (به ترتیب 0/03 و 0/01). میزان افزایش بیان ژن GATA4 نسبت به گروه شاهد در گروه هوازی 81/3 و تناوبی 4/20 برابر و نسبت به گروه شاهد، معنیدار بود (به ترتیب 0/01 و 0/01).
نتیجهگیری: هر دو نوع تمرین هوازی و اینتروال در شرایط پژوهش حاضر، موجب افزایش هورمون IGF-1، ژن GATA4، وزن بطن چپ و قلب میشود. با توجه به مدت زمان کوتاهتر و جذابیت بیشتر تمرین اینتروال، بنظر میرسد این نوع تمرین بهینهتر است.
پریان آزاد درخت، محمد فتحی، رحیم میرنصوری، راضیه رضایی،
دوره 27، شماره 5 - ( 10-1403 )
چکیده
مقدمه: فعالیت بدنی با تأثیر بر برخی فاکتورهای فیزیولوژی، زمینهی تغییرات مثبت را فراهم میکند. مایوستاتین و فولستاتین از جمله این فاکتورها است که میزان آنها علاوه بر فعالیت بدنی، تحت تأثیر جنسیت نیز قرار دارد. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر تمرین مقاومتی سنتی (Resistance training) RT و تمرین عملکردی شدید (High functional training) HIFT بر سطوح سرمی مایوستاتین و فولیستاتین در زنان جوان انجام گرفت.
روش کار: در این مطالعه نیمهتجربی، 30 زن جوان به صورت هدفمند و در دسترس انتخاب و در سه گروه تمرینات عملکردی شدید، تمرینات مقاومتی سنتی و شاهد قرار گرفتند. خونگیری 24 ساعت قبل و 48 ساعت پس از پایان مداخلهها برای سنجش سطوح سرمی مایوستاتین و فولستاتین انجام شد. پروتکلهای تمرین به مدت هشت هفته، هر هفته 3 روز و هر روز به مدت 60 دقیقه اجرا شد. در پایان دادههای جمعآوری شده با استفاده از روش آماری ANOVA با در نظر گرفتن 05/0 > P ارزیابی شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که سطح فولیستاتین در دو گروه RT و HIFT نسبت به گروه شاهد، به طور معنیداری بیشتر بود (0/001 = P). همچنین میزان فولیستاتین گروه HIFT نسبت به گروه RT به طوری معنیداری بیشتر بود (0/01 = P). نتایج نشان داد که سطح مایوستاتین در گروه RT و HIFT نسبت به گروه شاهد به طور معنیداری کمتر بود (0/001 = P) و میزان این فاکتور در گروه HIFT نسبت به گروه RT به طوری معنیداری کمتر بود (0/01 = P).
نتیجهگیری: بطور کلی یافتههای مطالعه حاضر نشان میدهد انجام تمرینات مقاومتی و عملکردی شدید موجب تغییر مطلوبی در بیان عوامل فیزیولوژیکی مرتبط با رشد عضلات در زنان میشود به نظر میرسد که تأثیر تمرینات عملکردی شدید بیشتر از تمرینات مقاومتی است.
حمید مقومی، صادق عباسیان، محمد علی سردار،
دوره 27، شماره 5 - ( 10-1403 )
چکیده
مقدمه: کاهش فعالیت بدنی و دریافت کالری بیش از نیاز بدن، باعث افزایش چاقی و اختلالات مرتبط با آن نظیر سندرم متابولیک میشود. لذا، هدف از مطالعه حاضر، تعیین اثر هشت هفته تمرینات تناوبی شدید و مقاومتی بر AKT2 بافت مغزی و مقاومت انسولینی در رتهای چاق ویستار بود.
روش کار: 30 رت نر با میانگین وزنی 160 تا 185 گرم، به مدت 12 هفته تحت رژیم غذایی پرچرب قرار گرفتند. پس از تأیید پروتکل چاقی مبنی بر افزایش وزن رتها به بیش از 300 گرم، رتها به سه گروه شاهد (10 سر)، تمرین تناوبی شدید (10 سر) و تمرین مقاومتی (10 سر) تقسیم شدند و تا انتهای مداخله تمرینی، استفاده از رژیم غذایی پرچرب را ادامه دادند. تمرینات تناوبی شدید به مدت هشت هفته و پنج جلسه در هفته، با شدت 80 تا 95 درصد اکسیژن مصرفی بیشینه روی تردمیل انجام شد. همچنین تمرین مقاومتی با 40 تا
60 درصد یک تکرار بیشینه بر روی نردبان انجام شد. پس از هشت هفته مداخله تمرینی، میزان بیان ژن AKT2 در بافت مغز به روش Real Time-PCR اندازهگیری شد.
یافتهها: نتایج تحقیق حاضر بیانگر افزایش معنیدار بیان ژن AKT2 در دو گروه تمرین تناوبی شدید و مقاومتی نسبت به گروه شاهد بود (0/05 > P). همچنین، نتایح نشان داد که مقاومت انسولینی رتهای چاق در هر دو گروه تمرین تناوبی شدید و مقاومتی نسبت به گروه شاهد به طور معنیداری کاهش یافت (0/05 > P).
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای تحقیق حاضر میتوان چنین نتیجهگیری کرد که احتمالاً تمرینات تناوبی شدید و مقاومتی باعث افزایش در بیان ژن AKT2 شده و احتمالاً در کاهش مقاومت انسولینی و بهبود پروفایل گلوکز میتواند مؤثر باشد.
مریم کشوری، علی حیدریان پور، فرزانه چهلچراغی،
دوره 27، شماره 5 - ( 10-1403 )
چکیده
مقدمه: ضخامت لایههای مولکولار و پیرامیدال در هیپوکامپ نشاندهنده یک جنبه محوری در تحقیقات آلزایمر است. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر تمرینات شنای استقامتی، مقاومتی و ترکیبی بر ضخامت لایههای مولکولار و پیرامیدال بافت هیپوکامپ موشهای صحرایی آلزایمری انجام شد.
روش کار: در مطالعه تجربی حاضر، 40 سر موش سفید بزرگ آزمایشگاهی نر نژاد ویستار (شش هفتهای، وزن 200-180 گرم) بطور تصادفی و مساوی به 5 گروه کنترل سالم، کنترل آلزایمر، استقامتی، مقاومتی و ترکیبی تقسیم شدند. آلزایمر با تزریق داخل صفاقی کلرید تریمتیلتین (8 میلیگرم/ کیلوگرم) ایجاد شد. دو هفته پس از تزریق و تأیید القای آلزایمر، پروتکلهای استقامتی (5 جلسه/هفته، هفته اول تا چهارم به صورت تدریجی از 5-15 دقیقه به 45 دقیقه شنا، هفته پنجم تا دوازدهم 60 دقیقه شنا)، مقاومتی (5 جلسه/هفته، هفته اول آشنایی با ورزش، هفته 2؛ 30 درصد، هفته 3-5؛ 70 تا 90 درصد، هفته 6-8؛ 100 تا 110 درصد، هفته 9-10؛ 120-130 درصد و هفته 11-12، 140-150 درصد وزن بدن)، و ترکیبی (2 جلسه/هفته مقاومتی و 3 جلسه/ هفته استقامتی) برای 12 هفته اجرا شد. 48 ساعت پس از مداخلات، حیوانات تشریح و بافت هیپوکامپ استخراج شد. در نهایت، دادهها در سطح معنیداری 05/0 > P تحلیل شدند.
یافتهها: ضخامت لایههای مولکولار و پیرامیدال بافت هیپوکامپ حیوانات آلزایمری نسبت به حیوانات سالم کاهش یافت و هر سه پروتکل تمرینی استقامتی، مقاومتی و ترکیبی باعث افزایش لایهها شدند (0/001 > P). اما افزایش ضخامت لایههای مولکولار و پیرامیدال بافت هیپوکامپ موشهای گروه ترکیبی نسبت به گروه استقامتی و مقاومتی افزایش بیشتری داشت (0/01 > P).
نتیجهگیری: این یافتهها تغییرات ضخامت لایههای بافت هیپوکامپ را در رابطه با آسیبشناسی آلزایمر و همچنین تأثیر تمرینات ترکیبی بر این پارامتر را برجسته میکند. درحالی که ورزش ممکن است اثرات مثبتی بر حجم هیپوکامپ و انعطافپذیری سیناپسی داشته باشد، اما تحقیقات بیشتری برای درک کامل تأثیر ورزش بر ضخامت لایههای هیپوکامپ در آلزایمر مورد نیاز است.
الهام سیدمورتی، فرنگیس دمهری، سلیمه قارونی فردی، محسن سعیدمنش،
دوره 27، شماره 5 - ( 10-1403 )
چکیده
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی طرحواره درمانی بررضایت زناشویی و سلامت روان خانمهای تحت جراحی هیسترکتومی انجام شد.
روش کار: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نوع تحقیقات، کمی و از نظر روش گردآوری دادهها از نوع پژوهشهای نیمه تجربی با دو گروه آزمایش و گواه همراه با پیشآزمون و پسآزمون بود. جامعه آماری متشکل از تمامی زنان 30 تا50 سال تحت جراحی هیسترکتومی در سال 1402 استان یزد بود. در این مطالعه 30 آزمودنی واجد شرایط به روش در دسترس انتخاب شدند و شرکتکنندگان به طورتصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. برای گروه آزمایش برنامه طرحواه درمانی در 10 جلسه 50 دقیقهای اجرا شد. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامههای سلامت روان Goldberg و پرسشنامه رضایت زناشویی Inrich استفاده شد.
یافتهها: نتایج آزمون تحلیل کواریانس نشان داد که استفاده از رویکرد طرحواره درمانی باعث افزایش رضایت زناشویی و سلامت روان خانم های تحت جراحی هیسترکتومی میشود (0/001 ≥ P).
نتیجهگیری: بنابراین استفاده از جلسات طرحواره درمانی در مراکز درمانی برای افرادی که تحت جراحی هیسترکتومی قرار گرفتند، برای کاهش مشکلات زناشویی پیشنهاد میگردد.