محمود رضا نخعی، ولی رضویه، رضا مهدوی، محمدرضا پالیزوان، سیروس مددی نوعی،
دوره 7، شماره 3 - ( 7-1383 )
چکیده
مقدمه: تحقیقات زیادی در زمینه اهمیت مصرف اسیدهای چرب ضروری بر عملکردهای فیزیولوژیک و رفتاری در انسان ها و حیوانات انجام گرفته است. اسیدهای چرب ضروری باید از طریق مواد غذایی دریافت شوند. در این مطالعه ئاثرات مصرف ایزومرهای سیس و ترانس اسیدهای چرب موجود در رژیم غذایی روی تشنجات ایجاد شده توسط پنتیلن تترازول در موش ها مورد بررسی قرار گرفته است.
روش کار: این مطالعه از نوع تجربی بود. در این تحقیق ابتدا حیوانات به چهار گروه تقسیم بندی شدند. در سه گروه ازمون به غذای استاندارد آنها به ترتیب اسیدهای چربtrans و cis ,trans ,cis اضافه شد و به گروه شاهد فقط غذای استاندارد داده شد. یک ماه پس از شروع مصرف غذا، حیوانات با دوز 45 میلی گرم بر کیلو گرم تحت کیندلینگ شیمیایی با پنتیلن تترازول قرار گرفتند. پس از تزریق دارو رفتارهای حیوان به مدت 20 دقیقه تحت نظر گرفته شد.
نتایج: نتایج به دست آمده نشان داد که اگر چه اضافه کردن اسیدهای چرب سیس به جیره غذایی موش های نر بالغ سبب تعدیل حمله در حیوانات مورد مطالعه شده است، ولی نتیجه آزمون آنالیز واریانس یک طرفه نشان داد که در بین گروه هایی که به جیره غذایی آنها اسیدهای چرب سیس و ترانس اضافه شده بود در متغیرهای تنشنجی مثل مرحله حمله، مدت زمانی که طول می کشد تا حیوان به مرحله پنج تشنج برسد و مدت زمانی که حیوان در مرحله پنج تشنج بسر می برد اختلاف آماری معناداری وجود ندارد.
نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان داد که تجویز اسیدهای چرب سیس و ترانس به موش های نر بالغ اثری بر کیندلینگ ایجاد شده توسط پنتیلن تترازول موش ها ندارد.
کتایون وکیلیان،
دوره 7، شماره 3 - ( 7-1383 )
چکیده
مقدمه: بسیاری از زنان در مرحله اول زایمان از درد قسمت تحتانی کمر رنج می برند. با توجه به اینکه روش های دارویی موجود با عوارض تنفسی برای نوزاد و مرگ و میر مادر همراه بوده است، لذا امروزه بر استفاده از روشهای جایگزین تسکین درد تاکید می شود. یکی از روش های کاهش درد استفاده از تزریق محلول های مختلف زیر جلدی یا داخل جلدی در دردناک است که روشی ساده، بدون خطر برای مادر و جنین و ارزان می باشد. با توجه به نتایج ضد و نقیضی که در کشورهای مختلف بیان شده بررسی تاثیر این روش به نظر ضروری می رسد.
روش کار: این تحقیق یک مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی یک سوکور بود که تعداد 140 داوطلب به روش نمونه گیری تصادفی اسان وارد مطالعه شدند. 70 نفر به طور تصادفی در گروه مورد و 70 نفر در گروه شاهد قرار گرفتند. قبل از شرکت در تحقیق فرم رضایت نامه کتبی توسط داوطلبان امضا شد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه، خط کش درد، سرنگ انسولین، آب مقطر و چک لیست درد بود. پس از تعیین محل تزریق در چهار ناحیه ساکروم در گروه مورد در هر ناحیه تزریق آب مقطر و در گروه شاهد تزریق خشک انجام شد. سپس شدت درد در دقیقه 10، 30، 45 و 90 پس از تزریق در هر دو گروه با استفاده از مقیاس عددی دیداری درد، ارزیابی شد. برای تحلیل داده از آزمون تی، تی زوج و کای دو با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد.
نتایج: یافته ها نشان داد میانگین شدت درد در دقیقه 10 پس از تزریق در گروه آب مقطر با همین دقیقه در گروه شاهد به طور معنی داری افزایش یافته بود (0/001=P)، در دقیقه 30 نیز افزایش درد گروه آب مقطر در مقایسه با گروه شاهد معنی دار بود (0/004=p). همچنین آزمون تی زوج نشان می دهد که میانگین درد قبل از تزریق گروه آب مقطر یا پس از تزریق در همین گروه در دقایق 45 و 90 معنی دار بود (0/005=P).
نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان داد که تزریق زیر جلدی آب مقطر درد ناحیه ساکروم را کاهش نداده و فقط سیر افزایش درد را کندتر کرده بود. با توجه به اینکه فاکتورهای زیادی مثل محیط زایمان، فرهنگ، آموزش دوران بارداری و اضطراب مادر بر درک درد تاثیر دارند، لذا بهره گیری از یک روش خاص برای کاهش درد ممکن است موثر واقع نشود و شاید بتوان گفت ترکیبی از روش های جایگزین کاهش درد با توجه به عوامل زمینه ای مختلف باید در نظر گرفته شود.
فاطمه دره، محبوبه سجادی،
دوره 7، شماره 3 - ( 7-1383 )
چکیده
مقدمه: کم خونی فقر اهن در کودکان از مشکلات مهم بهداشتی کشورهای در حال توسعه است که با مشکلات تکاملی و شناختی همراه می باشد. برای کاهش فقر اهن مکمل آهن روزانه پیشنهاد می گردد ولی از پذیرش خوبی برخوردار نیست. مطالعه حاضر جهت تعیین علل پذیرش نامناسب مکمل آهن صورت گرفته است.
روش کار: در این مطالعه توصیفی 400 فرم جمع آوری اطلاعات و پرسشنامه مربوط به آگاهی، نگرش و عملکرد طی مصاحبه حضوری از مادران مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر اراک که کودک 24-6 ماهه داشتند، تکمیل گردید. نمونه گیری به روش آسان بود و نتایج توسط نرم افزار SPSS مورد آنالیز قرار گرفت.
نتایج: 10% کودکان قطره آهن را مصرف نمی کردند، 32/2% مرتب و 56/8% نامرتب مصرف می کردند. میانگین (با 95% فاصله اطمینان) آگاهی و نگرش مادران به ترتیب 32/2 (33/7-32/7) از 70 امتیاز و 25/2 (25/6-24/8) از 40 امتیاز بود. 68/8% مادران در سن مناسب قطره را شروع و 72/3% به میزان مناسب قطره می دادند. فقط 3/3% مادران همه نکات در مورد نحوه تجویز صحیح قطره را رعایت می کردند. سه اولویت شایع مادران از علل مصرف نامنظم قطره آهن به ترتیب عدم پذیرش کودک (40/3%)، استفراغ به دنبال مصرف قطره (16/3%) و فراموش کردن دارو (18/5%) بوده است.
نتیجه گیری: بر اساس یافته های این مطالعه طعم ناخوشایند قطره آهن و عوارض آن و مطلوب نبودن آگاهی و نگرش مادران در خصوص مصرف مکمل آهن از علل مهم مصرف نامنظم آن می باشند.
منیژه کهبازی، علی چهرئی،
دوره 7، شماره 3 - ( 7-1383 )
چکیده
مقدمه: تغذیه مناسب در رشد و تکامل طبیعی کودکان نقش مهمی دارد. با عنایت به اینکه بیش ترین رشد مغزی کودک در سال های اول زندگی است اهمیت تغذیه مناسب در رشد کودک، یادگیری و کارایی کودکان غیر قابل انکار است. در کشور ما نیز اختلال رشد ناشی از مشکلات تغذیه ای از شیوع فراوانی برخوردار است. در حال حاضر آموزش تغذیه به مادران توسط مراقبین سطوح اولیه در مراکز بهداشتی صورت می گیرد و پزشکان کم ترین نقش را در این آموزش دارند. لذا در این مطالعه بر آن شدیم اثر آموزش تغذیه تکمیلی توسط پزشک را بر وزن کودکان دارای اختلال رشد مورد بررسی قرار دهیم.
روش کار: مطالعه انجام شده یک کارآزمایی بالینی به روش قبل و بعد می باشد. در این پژوهش 100 کودک 6 تا 24 ماهه دارای اختلال رشد که هیچ بیماری به عنوان علت کاهش رشد در این کودکان شناخته نشده بود، مورد بررسی قرار گرفتند. سپس آموزش در مورد تغذیه صحیح توسط پزشک به مادران داده شد و کودکان هر ماه به مدت سه ماه از نظر میزان افزایش وزن بررسی شدند و نتایج با سه ماه قبل از اموزش مقایسه گردید.
نتایج: در این مطالعه 45% افراد مورد پژوهش مذکر و مابقی مونث بودند. میانگین سنی آنها 11/83 ماه بود. اختلاف معنی داری بین میانگین اختلاف وزن انتهای دوره بدون آموزش از ابتدای آن (0/49-گرم) و میانگین اختلاف وزن در انتهای دوره آموزشی از ابتدای آن (1276 گرم ) وجود داشت تفاوت امتیاز z انتها از ابتدای دوره آموزش (1/25) نسبت به دوره بدون آموزش (0/04) به طور معنی داری افزایش یافته بود (0/001=P).
نتیجه گیری: به طور کلی آموزش تغذیه به مادران توسط پزشک نقش موثری در بهبود اختلال رشد کودکان و افزایش زوزن آنان دارد و لذا توصیه می گردد پزشکان در برخورد با بیماران دچار اختلال رشد با وجود انجام آموزش تغذیه تکمیلی در سطوح قبلی ارجاع، در کنار بررسی های تشخیصی و حتی مقدم بر آن مجددا آموزش تغذیه تکمیلی را به طور مفصل برای مادران ایشان به اجرا درآورند.
معصومه صادقی، نورالدین مویدی، حمیدرضا روح افزا، عبدالمهدی بقائی، صدیقه عسگری، پژمان عقدک، فیروزه سجادی،
دوره 7، شماره 3 - ( 7-1383 )
چکیده
مقدمه: دیابت از عمده ترین مشکلات بهداشتی همه کشورهاست و داشتن اطلاعات همه گیرشناسی برای آگاهی از وضعیت این بیماری، نیاز اولیه برای حل مشکلات مربوط به آن است. این مطالعه به منظور تعیین میزان شیوع دیابت یا اختلال تحمل گلوکز در مناطق مرکزی ایران انجام شد.
روش کار: در یک مطالعه توصیفی در سال 80-1379 در سه شهر اراک، اصفهان و نجف آباد بر اساس نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای، 12514 نفر از افراد بالای 19 سال انتخاب و پرسشنامه هایی تکمیل شد. از نمونه ها آزمایش قند خون ناشتا و بعد از مصرف 75 گرم گلوکز، تست تحمل گلوکز به عمل آمد. آزمایشات لیپیدها نیز در وضعیت ناشتان انجام گردید. وزن، قد و فشار خون افراد در وضعیت استاندارد اندازه گیری شد. قند خون ناشتای مساوی یا بالاتر از 126 یا قند 2 ساعته بالای 200 میلی گرم در دسی لیتر به عنوان دیابت تلقی شد. اختلال گلوکز ناشتا با قند خون ناشتای زیر 126 و اختلال تحمل گلوکز با قند خون 2 ساعته 200-140 میلی گرم در دسی لیتر توصیف شد. داده ها در نرم افزار SPSS11 وارد و با آزمون تی، کای دو و فیشر تجزیه و تحلیل انجام شد.
نتایج: از 12514 نفر نمونه مورد مطالعه 51/1% زن و بقیه مرد بودند. شیوع کلی دیابت در مناطق شهری و روستای به ترتیب 6/7% و 5/3% و در مردان و زنان 5/4% و 7/1% بود. میانگین قند خون با افزایش سن در هر دو جنس افزایش داشت. همچنین در مردان نسبت به زنان و در مناطق شهری نسبت به مناطق روستایی این میزان بالاتر بود. به علاوه موارد اختلال تحمل گلوکز، دیابت شناخته شده و تازه تشخیص داده شده با افزایش سن افزایش می یابد. بیش از نیمی از موارد دیابت در کلیه سنین، تازه تشخیص داده شده بودند. میانگین فشار خون، سن، شاخص توده بدن و چاقی شکمی و چربی ها در افراد دیابتی و یا دچار اختلال تحمل گلوکز، بالاتر بود. به علاوه این اختلالات در زنان از مردان شایع تر بود. چاقی، سابقه فامیلی دیابت، پرفشاری خون، بالا بودن نسب دور کمر به لگن و افزایش سن با افزایش احتمال دیابت همراه بودند، اما جنسیت تاثیری در افزایش احتمال دیابت نداشت.
نتیجه گیری: با توجه به اینکه دیابت از عوامل خطر اصلی بیماری های غیر واگیر محسوب می شود و با توجه به شیوع نسبتا بالای دیابت در مناطق مرکزی ایران لزوم انجام برنامه های وسیع آموزشی جهت پیشگیری و درمان این بیماری ضروری به نظر می رسد و انجام آزمایش قند خون ناشتا به خصوص در افراد با سابقه فامیلی دیابت باید مد نظر باشد.
صدرالله معتمد، بهزاد خوروش،
دوره 7، شماره 3 - ( 7-1383 )
چکیده
مقدمه: بازسازی ضایعات وسیع بافت نرم زانو از موارد مهم و قابل بحث جراحی پلاستیک و ترمیمی می باشد. عوامل بسیاری موجب کمبود بافت نرم ناحیه زانو می گردند که می توان به ترما، عفونت، سوختگی و برداشت تومورها اشاره کرد. از میان روش های مختلف ترمیم، فلپ رانی خلفی جانبی نسبتا جدید بوده و تاکنون گزارشی از اجرای آن در ایران منتشر نشده است. این مطالعه با هدف معرفی فلپ رانی خلفی جانبی جهت پوشاندن ضایعات زانو انجام شده است.
روش کار: طی سال های 82-80 در بیمارستان 15 خرداد تهران، 6 بیمار با میانگین سنی 26/5 سال که دچار سوختگی وسیع زانو با آتش شده و دچار ضایعات پروگسیمال زانو بودند، پس از اقدامات اولیه دبریدمان و پوشش توسط فلپ عضلانی گاستروکنمیوس، توسط فلپ رانی خلفی جانبی تحت درمان قرار گرفتند. اطلاعات دموگرافیک و شرح حال و نیز داده های به دست آمده قبل و بعد از عمل در فرم اطلاعاتی بیماران ثبت گردیدند. متوسط زمان بستری 30 روز بوده که پس از آن با متوسط 15 ماه پس از عمل پیگیری شدند.
نتایج: در چهار مورد بقای کامل فلپ و در دو مورد یک چهارم دستال فلپ تغییر رنگ یافته و سرانجام مختصری نکروز پیدا کرده بود که با دبریمان محدود التیام حاصل شد. ضایعات زانو در همه موارد پوشانده شد. محل دهنده بافت در یک مورد کشیدگی و اسکار هیپرتروفیک پیدا کرد که به مرور زمان برطرف گردید. آزمون آماری نشان دهنده تغییرات معنی دار به لحاظ آماری در تمام موارد بود (0/0P<).
نتیجه گیری: استفاده از این فلپ در بازسازی ضایعات زانو با موفقیت همراه بوده است و با توجه به سهولت انجام آن نسبت به فلپ های آزاد، به کارگیری این روش درمانی در بیماران مشابه با این تحقیق توصیه می گردد.
اکرم رنجبر، هاجر رجبیان، یحیی ژند، الهه میرزازاده، اکرم اسماعیلی، سارا قاسمی نژاد، علی اکبر ملکی راد،
دوره 7، شماره 3 - ( 7-1383 )
چکیده
مقدمه: عدم تعادل بین تولید رادیکال های آزاد و سیستم دفاع آنتی اکسیدانی را استرس اکسیداتیو گویند. یکی از منابعی که حاوی رادیکال های آزاد فراوانی است و به نظر می رسد استرس اکسیداتیو را القاء می کند، سیگار می باشد.
روش کار: این پژوهش یک مطالعه مقطعی تحلیلی بود که در آن از پرسشنامه ای که حاوی اطلاعاتی در مورد سن، جنس، میزان تحصیلات، سابقه استعمال سیگار، تعداد سیگار مصرفی در روز و ابتلا به بیماری های خاص بود، استفاده شد. گروه مورد را 43 نفر سیگاری با سابقه استعمال سیگار بیش از 5 سال و میانگین سنی 37/7 سال و گروه شاهد را نیز 43 نفر تشکیل می دادند که از نظر سن و جنس با گروه مورد همسان شده بودند. جهت بررسی پارامترهای استرس اکسیداتیو آزمایشاتی شامل سنجش ظرفیت تام آنتی اکسیدان های پلاسما، گروه های تیول، پراکسیدسیون لیپیدی و فعالیت آنزیم گاماگلوتامیل ترانسفراز انجام گرفت.
نتایج: نشان داد که میزان ظرفیت آنتی اکسیدان های تام پلاسما در افراد سیگاری 0/03±1/89 میکرومول بر میلی لیتر و در افراد غیر سیگاری 0/04±2/24 میکرومول بر میلی لیتر است. همچنین میزان گروه های تیول پلاسما در افراد غیر سیگاری 0/48±0/81 میکرومولار و در افراد سیگاری 0/08±0/22 میکرومولار است. میزان P در داده های فوق برابر با 0/01 بود. فعالیت آنزیم گاماگلوتامیل ترانسفراز و میزان پراکسیداسیون لیپیدی در افراد سیگاری در مقایسه با افراد غیر سیگاری افزایش نشان داد اما این افزایش معنی دار نبود. همچنین ارتباط بین سابقه استعمال سیگار و پارامترهای استرس اکسیداتیو بررسی شد که این ارتباط معنی دار نبود.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصله میزان استرس اکسیداتیو در افراد سیگاری در مقایسه با افراد غیر سیگاری افزایش نشان داد که نمایان گر افزایش رادیکال های آزاد در افراد سیگاری است. به این ترتیب به نظر می رسد تقویت سیستم آنتی اکسیدانی در افراد سیگاری در کاهش آسیب ناشی از رادیکال های آزاد موثر باشد.
سعید منصوری، عباس عطاری، مسعود امینی، رضا باقریان،
دوره 7، شماره 3 - ( 7-1383 )
چکیده
مقدمه: داروهای آنتی سایکوتیک آتی پیک (جدید) بر خلاف داروهای آنتی سایکوتیک تی پیک (قدیم) عوارض اکستراپیرامیدال کم تری دارند. ولی اختلالات متابولیک بیش تری ایجاد می کنند که منجر به افزایش هزینه بهداشتی–درمانی در جامعه می شوند. هدف از این مطالعه مقایسه میزان بروز دیابت قندی در جانبازان اعصاب و روان تحت درمان با داروهای آنتی سایکوتیک قدیمی و داروهای آنتی سایکوتیک جدید می باشد.
روش کار: این مطالعه به صورت هم گروهی تاریخی بر روی 200 نفر از جانبازان اعصاب و روان مراجعه کننده به کلینیک امیرالمومنین (ع) اصفهان که حداقل یکسال داروی آنتی سایکوتیک آتی پیک (کلوزایین، ریسپریدون)، تی پیک یا هر دو را تواما مصرف می کردند، انجام شد. بیماران واجد شرایط به روش نمونه گیری آسان انتخاب شدند. قند خون ناشتا، تری گلیسیرید و کلسترول قبل از شروع داروی آنتی سایکوتیک اندازه گیری و در پرونده ثبت شده بود و در زمان اجراء طرح، قند خون ناشتا در بیماران اندازه گیری شد و در صورتی که قند خون ناشتا مساوی و بالاتر از 126 میلی گرم بر دسی لیتر بود، به عنوان دیابت در نظر گرفته می شد که با انجام تست تحمل گلوکز تایید می گردید و برای مقایسه میانگین قند خون ناشتا قبل و بعد از مصرف دارو در هر گروه، میزان بروز دیابت، رابطه متغیرهای زمینه ای کمی با بروز دیابت و بررسی رابطه بین بروز دیابت با دوز و مدت مصرف داروی آنتی سایکوتیک از آزمون های آماری تی زوج، مجذور کای، رگرسیون لجستیک و آنالیز واریانس استفاده شد.
نتایج: از 200 نفر که در سه گروه قرار گرفتند 135 نفر مصرف کننده آنتی سایکوتیک قدیمی نظیر کلروپرومازین، پرفنازین، هالوپریدول، تری فلوپرازین، فلوفنازین، تیوتیکسین، فلوآنکسول، تیوریدازین و 39 نفر مصرف کننده آنتی سایکوتیک جدید شامل کلوزاپین و ریسپریدون و 26 نفر مصرف کننده توام آنتی سایکوتیک جدید و قدیم بودند. بالاترین میزان بروز دیابت در بیمارانی بود که آنتی سایکوتیک جدید مصرف می کردند (12/8%) ولی اختلاف آن با دو گروه دیگر معنی دار نبود. میزان بروز دیابت در کسانی که آنتی سایکوتیک قدیمی مصرف می کردند 6/7% و در گروه مصرف کننده توام تی پیک و آتی پیک 3/8% بود.
نتیجه گیری: با توجه به احتمال بروز دیابت بر اثر مصرف داروهای آنتی سایکوتیک قدیم و جدید و به خصوص بروز بیش تر آن با آنتی سایتوتیک های جدید، لازم است قبل از شروع هر داروی آنتی سایکوتیک، بیمار از نظر عوامل خطر بروز دیابت به خوبی بررسی و سپس داروی مورد نظر تجویز شود و در طی درمان نیز به طور مکرر و منظم از نظر بروز دیابت مورد ارزیابی قرار گیرد.
هوشنگ طالبی، افسانه نوروزی،
دوره 7، شماره 4 - ( 10-1383 )
چکیده
مقدمه: لرز پس از عمل یک عارضه شایع و ناخوشایند با شیوع حدود 40% می باشد که عوارض قلبی عروقی و تنفسی به دنبال دارد. علت عمده آن هیپوترمی حین عمل می باشد ولی علل دیگری نیز برای آن مطرح می باشد. برای درمان این عارضه روش های دارویی و غیر دارویی توصیه شده است. در این مطالعه اثرات دو داروی ترامادول و پتدین بر لرز پس از عمل با هم مقایسه شده اند.
روش کار: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی دو سویه کور بود که بر روی 324 بیمار با کلاسASA I ,II انجام شد. پس از بروز لرز به 162 بیمار 1 میلی گرم بر کیلوگرم ترامادول و به 162 نفر دیگر 0/5 میلی گرم بر کیلوگرک پتدین تزریق و زمان توقف لرز پس از تزریق دارو یادداشت شد. علایم حیاتی بیماران شامل فشار خون، ضربان قلب و تعداد تنفس قبل از تزریق دارو اندازه گیری و ثبت می شد. همچنین پس از تزریق دارو و به فواصل هر ده دقیقه تا یک ساعت مجددا علایم حیاتی کنترل و ثبت می شد. در نهایت داده ها توسط آزمون تی دو گروه مستقل و به وسیله نرم افزار SPSS مورد آنالیز آماری قرار گرفت.
نتایج: از 324 بیمار مورد مطالعه 200 نفر مرد (61/7%) بودند. میانگین زمان توقف لرز بدون تفیکیک جنس، پس از تزریق ترامادول 18±134/96 ثانیه و در گروه پتدین 22±161/3 ثانیه بوده که به طور مشخص در گروه ترامادول کم تر بوده است (0/007=P). زمان توقف لرز در بیمارانی که ترامادول دریافت نموده بودند حداقل 55 ثانیه و حداکثر 320 ثانیه بود. این مقادیر برای دریافت کنندگان پتدین به ترتیب 70 و 395 ثانیه به دست آمد.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان می دهد که استفاده از ترامادول با دوز 1 میلی گرم بر کیلو گرم در مقایسه با پتدین عوارض کم تر و اثرات درمانی بهتری دارد که با نتایج سایر مطالعات انجام گرفته مطابقت دارد.
محمدعلی شریعت زاده، ملک سلیمانی، عبدالرحمان دزفولیان، میترا نوری، اسماعیل رودی،
دوره 7، شماره 4 - ( 10-1383 )
چکیده
مقدمه: بیماری دیابت در روند خود به نفروپاتی ختم می شود که از علائم آن افزایش وزن و حجم کلیه و اجزاء آن می باشد. با توجه به ترکیبات مفید پیاز در رابطه با خواص آنتی اکسیدانی و کاهش استرس اکسیداتیو و کاهش دهندگی قند خون هدف مطالعه حاضر بررسی عصاره آبی-الکلی پیاز خوراکی جهت پیشگیری از نفروپاتی و تاثیر آن بر روی ساختمان کلیه به روش استریولوژی است.
روش کار: در این مطالعه تجربی چهار گروه رت بالغ از نژاد ویستار (تعداد=8) به صورت تصادفی انتخاب شدند. گروه کنترل؛ گروه کنترل + گروه دیابتی محض، گروه دیابتی + عصاره القاء دیابت از طریق تزریق داخل صفاقی استرپتوزوسین (60 میلی گرم بر کیلوگرم) انجام شد. سپس گروه کنترل + عصاره و گروه دیابتی + عصاره هر روز به مدت 4 هفته با عصاره آبی-الکلی پیاز خوراکی (50 میلی گرم در هر موش) تیمار شدند. سپس همه گروه ها پس از این مدت در آزمایشگاه بیهوش و تشریح شدند و کلیه های چپ رت ها خارج و در محلول بوئن فیکس شدند و بعد از آن فرایند پاساژ بافتی و رنگ آمیزی H&E انجام شد و با استفاده از تکنیک های استریولوژی محاسبات کمی با روش کاوالیه برای حجم کورتکس، مدولا و گلومرول ها و حجم کلیه صورت گرفت. اطلاعات حاصل با استفاده از نرم افزارSPSS از طریق آزمون آماری آنوا یک طرفه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. P کمتر از 0/05 معنی دار تلقی شد.
نتایج: وزن اولیه و ثانویه رت ها در دو گروه دیابتی محض و دیابتی + عصاره تفاوت نداشت اما در دو گروه کنترل و کنترل + عصاره متفاوت بود (0/05P<). وزن کلیه در گروه دیابتی + عصاره در مقایسه با گروه دیابتی محض دارای تفاوت معنی دار بود (0/001P<). حجم مدولا، کورتکس و کل کلیه در گروه دیابتی محض در مقایسه با گروه دیابتی + عصاره تفاوت نکرد. در صورتی که حجم کل گلومرول ها در دو گروه دیابتی محض و دیابتی + وعصاره تفاوت معنی داری را نشان داد (0/001P<).
نتیجه گیری: القاء دیابت تجربی توسط STZ در یک دوره کوتاه مدت نشان داد که عصاره پیاز خوراکی از هیپرتروفی گلومرول و افزایش وزن کلیه در رت های دیابتی جلوگیری می کند، در صورتی که بر روی حجم کل کلیه اثر ندارد. لذا پیشنهاد می گردد اثرات عصاره پیاز بر ساختار کلیه در یک دوره طولانی مدت مورد بررسی قرار گیرد.
ناصر فرهادی، عباس خسروی،
دوره 7، شماره 4 - ( 10-1383 )
چکیده
مقدمه: کنترل مداوم میزان اشباع اکسیژن خون با استفاده از اکسیمتری نبض انگشت به عنوان یک تکنیک تقریبا رایج مراقبت از بیماران بدحال شناخته شده است. اما تحقیقات صورت گرفته در زمینه تاثیر محل قرارگیری پروب دستگاه اکسیمتر نشان دهنده وجود تفاوت در نتایج اندازه گیری بوده است .
روش کار: در این مطالعه مقطعی تحلیلی 36 نوزاد کم تر از یک ماه به روش در دسترس انتخاب شدند. حجم نمونه بر اساس 5%=α= و 20%=β محاسبه گردید. درصد اشباع اکسیژن خون شریانی نمونه ها توسط اکسیمتری نبض دست و پا و روش مستقیم (از طریق تهیه نمونه خون شریانی و بررسی توسط دستگاه گازهای خون)، مجموعا سه بار اندازه گیری و ثبت گردید. داده ها با روش آماری تی جفت مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. p کمتر از 0/05 معنی دار در نظر گرفته شد.
نتایج: یافته ها نشان دهنده اختلاف معنی دار آماری هر دو روش اکسیمتری نبض با روش مستقیم بود. همچنین اختلاف مقادیر اکسیمتری پروب دست با پروب پا از نظر آماری معنی دار بود و میزان به دست آمده از اکسیمتری نبض پا نسبت به نبض دست رابطه نزدیک تری با روش مستقیم داشت (0/05P<).
نتیجه گیری: از یافته های این پژوهش اینگونه می توان نتیجه گیری نمود که اولا اکسیمتری نبض نمی تواند پیشگوی معتبری برای تغییرات میزان اشباع اکسیژن خون شریانی در نوزادان باشد و ثانیا محل پروب در نتایج اکسیمتری تفاوت ایجاد می نماید.
حیدر فراهانی، امیر رضا نعیمی،
دوره 7، شماره 4 - ( 10-1383 )
چکیده
مقدمه: هموگلوبین گلیکوزیله نشان دهنده سطح قند خون طی 2 تا 3 ماه قبل می باشد. دیابت جزء مهم ترین علل مرگ و میر و بیماری در سنین کهنسالی می باشد که معمولا به علت سیر کند آن تا زمان بروز عوارض، بیمار متوجه بیماری نمی گردد. با شناسایی سریع بیماری می توان به طور قابل ملاحظه ای از عوارض بیماری کاست، لذا با توجه به اهمیت موضوع، این تحقیق با هدف مقایسه مقادیر FBST، GTT، HbA1c خصوصا در افراد با گلوکز ناشتای مختل صورت پذیرفته است.
روش کار: پژوهش حاضر یک مطالعه مقطعی تحلیلی می باشد که بر روی 81 فرد بین 40 تا 65 سال، بدون سابقه دیابت و با FBS 103 تا 140 میلی گرم بر دسی لیتر (انتخاب شده به روش نمونه گیری آسان) صورت گرفته است. برای کلیه نمونه ها بررسی FBS،GTT و HbA1c انجام شد. حساسیت، اختصاصیت، ارزش اخباری مثبت و ارزش اخباری منفی این تست ها مورد بررسی قرار گرفت.
نتایج: در این مطالعه HbA1c در مقایسه با FBS ، دارای حساسیت 100% و اختصاصیت 12/5% که ارزش اخباری مثبت آن 82/1% و ارزش اخباری منفی 62/7% می باشد، نشان داده شده است. در مقایسه HbA1c و GTT این مطالعه حساسیت 100% و اختصاصیت 6/3% را نشان می دهد که ارزش اخباری مثبت 6/3% و ارزش اخباری منفی 100% را دارا می باشد. در بخش دیگر این تحقیق در مقایسهFBS با GTT ، حساسیت 9/7% و اختصاصیت 100% مشاهده شده است که این بخش نیز ارزش اخباری مثبت 100% و ارزش اخباری منفی 18/8% را نشان داده است.
نتیجه گیری: بر اساس یافته های این تحقیق و با توجه به حساسیت بسیار بالا و ارزش اخباری مثبت HbA1c در مقایسه با FBs ، HbA1c تست مفیدی جهت بیماریابی و تشخیص دیابت به نظر می رسد. بنابراین در مجموع استفاده هم زمان ازHbA1c وFBS توصیه می گردد که می تواند جایگزین مفیدی برای GTT در افراد با گلوکز ناشتای مختل باشد.
قاسم مسیبی، کامران مشفقی، محمد موذنی، فاضل شکری،
دوره 7، شماره 4 - ( 10-1383 )
چکیده
مقدمه: به دنبال ورود آنتی ژن به بدن، بر علیه آن آنتی بادی از کلاس های مختلف ساخته می شود. شناسایی و سنجش کلاس های مختلف آنتی بادی بر علیه یک آنتی ژن از ارزش خاصی برخوردار است. هدف از این تحقیق طراحی یک روش الیزا بر مبنای مهار فعالیت آنزیم کونژوگه شده با استفاده از مهار کننده های غیر رقابتی است. بر این اساس از فاکتور روماتوئید به عنوان یک مدل به منظور سنجش سایر کلاس های آنتی بادی بر ضد آنتی ژن استفاده شد.
روش کار: در این مطالعه مقطعی تحلیلی از سرم ده بیمار مبتلا به آرتریت روماتوئید که با تست لاتکس مثبت بودند به منظور سنجش فاکتور روماتوئید از کلاس IgM و IgA با روش الیزای توام و الیزای متداول استفاده گردید. در روش الیزای توام پس از اضافه نمودن کونژوگه اختصاصی ضد یک کلاس و سوبسترای مربوطه و ثبت نتایج، به جای توقف واکنش با اسید، از سیانید سدیم به عنوان مهار کننده غیر رقابتی استفاده شد و سپس بر روی همین مجموعه، گونژوگه ضد کلاس دیگری اضافه گردید و مجددا با سنجش جذب نوری، نتایج حاصله با الیزای متداول مورد مقایسه قرار گرفت.
نتایج: نتایج به دست آمده نشان داد که هر چند میانگین جذب نوری و غلظت فاکتورهای روماتوئیدی از کلاس IgM وIgA در روش الیزای توام در مقایسه با روش الیزای متداول کم تر است ولی این اختلاف معنی دار نمی باشد و تفاوتی بین دو روش جهت سنجش این دو کلاس آنتی بادی وجود ندارد. همچنین همبستگی معنی داری بین دو روش در سنجش این دو ایزوتیپ وجود دارد (0/001=P، 0/9=r).
نتیجه گیری: به نظر می رسد که علت کاهش جذب نوری در روش جدید ناشی از پدیده ممانعت فضایی است که توسط کونژوگه اول ایجاد می شود. با توجه به عدم اختلاف معنی دار بین دو روش و از طرفی با توجه به این مسئله که در روش مطرح شده نیاز به پوشاندن مجدد پلیت با آنتی ژن و اضافه نمودن سرم نمی باشد، بنابراین در روش توام هم در وقت و هم در مصرف آنتی ژن و پلیت صرفه جویی خواهد شد و این روش به عنوان جایگزینی برای روش الیزای متداول پیشنهاد می شود.
نسرین روزبهانی، فرشته نارنجی، شراره خسروی، مهتاب عطارها، معصومه هاشمی، جمشید مومنی اصفهانی،
دوره 7، شماره 4 - ( 10-1383 )
چکیده
مقدمه: نسبت جنسیت به نسبت تولدهای زنده مذکر به مونث اطلاق میشود که معمولا 1/6 می باشد. این نسبت در چند سال گذشته کاهش یافته است. به نظر می رسد که یکی از علت های این کاهش، سموم و آلودگی های محیطی باشد و چون یکی از سموم مهم دود سیگار است این تحقیق با هدف تعیین ارتباط بین استعمال سیگار توسط پدر و نسبت جنسیت فرزندان طراحی شد.
روش کار: تحقیق حاضر یک مطالعه هم گروهی تاریخی می باشد که جامعه پژوهش آن را متولدین بیمارستان های شهر اراک در تابستان و پاییز 1383 تشکیل می دادند. تعداد نمونه بر اساس 5%=α و 10%=β و 710 نفر تعیین گردید. برای نمونه گیری از روش سرشماری استفاده شد. به این صورت که برای تمام متولدینی که شرایط ورود به مطالعه را داشتند پرسشنامه تکمیل گردید و سپس به سه گروه 1-پدر غیر سیگاری 2- استعمال کم تر از بیست نخ سیگار در روز توسط پدر 3- استعمال بیست نخ سیگار یا بیش تر در روز توسط پدر (حداقل به مدت سه ماه قبل از لقاح در گروه 2و 3)، تقسیم شدند و نسبت جنسی فرزندان در هر گروه تعیین و با هم مقایسه شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS و شاخص های فراوانی، نسبت، میانگین و انحراف معیار و تست های آماری کی اس، لون، تی، من ویت نی، مربع کای و خطر نسبی استفاده گردید. در تمام مراحل انجام تحقیق مفاد بیانیه هلسینکی رعایت گردید.
نتایج: نسبت جنسی در کل نمونه ها 1/04 به دست آمد. این نسبت برای فرزندان پدران غیر سیگاری 1/272 و برای فرزندان پدران سیگاری 0/77 محاسبه شد. نسبت جنسی فرزندان پدرانی که کم تر از بیست نخ سیگار در روز استعمال می کردند 0/846 و برای فرزندان پدرانی که 20 نخ سیگار یا بیش تر استعمال می کردند 0/60 برآورد گردید. بین سه گروه، از نظر دختر یا پسردار شدن، بر اساس آزمون مربع کای تفاوت معنی دار آماری وجود داشت (0/00001P<). خطر نسبی در گروهی که کم تر سیگار استعمال می کردند 1/23 و در گروهی که 20 نخ سیگار یا بیش تر سیگار می کشیدند 1/42 به دست آمد.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج این تحقیق به نظر میرسد که استعمال سیگار توسط پدر در حوالی لقاح باعث کاهش نسبت جنسیت می شود و با افزایش تعداد نخ سیگار استعمال شده، احتمال کاهش یافتن این نسبت بیش تر میشود.
علی فانی، ایمان فانی، فرزانه جهانی، محمود امینی، محمود باغی نیا، محمد رفیعی، تانیا فهیمی،
دوره 7، شماره 4 - ( 10-1383 )
چکیده
مقدمه: نارسایی حاد کلیه(ARF) یکی از عوارض نسبتا شایع بخش های جراحی است و بر اساس افزایش اوره و کراتینین سرم و کاهش فیلتراسیون گلومرولی (CRF) تعریف می شود. در این مطالعه شیوع نارسایی حاد کلیه در بیماران بستری در بخش اورژانس جراحی مورد بررسی قرار گرفته است.
روش کار: این بررسی یک مطالعه مقطعی تحلیلی است که طی آن کلیه بیمارانی که با تشخیص اولیه جراحی اورژانس (تروماتیک یا غیر تروماتیک) در بخش اورژانس جراحی بستری شدند به عنوان نمونه وارد طرح شدند. پس از گرفتن شرح حال و معاینه بالینی، بیمارانی که سابقه بیماری کلیوی داشتند از طرح کنار گذاشته شدند و از بیمارانی که وارد طرح می شدند تست کامل ادرار، ازت اوره خون و کراتینین انجام و نتایج در فرم مخصوص ثبت می شد. پس از گردآوری اطلاعات داده ها توسط نرم افزار SPSS مورد آنالیز قرار گرفت.
نتایج: در این مطالعه طی مدت 10 ماه 2100 بیمار (1280 مرد و مابقی زن) بررسی شدند که در مجموع 5/66% آنان دچار درجاتی از ARF بودند. از مجموع بیماران بررسی شده 1136 نفر به علت حوادث و تروما (72% مولتیپل تروما و 28% با یک ضایعه تروماتیک) و 964 نفر با اورژانس های غیر تروماتیک مراجعه نموده و تحت عمل جراحی قرار گرفتند که در گروه اول 6/84% و در گروه دوم 4/25% ARF دیده شد. همچنین شیوع ARF در مردان و زنان به ترتیب 5/6% و 5/7% بوده است.
نتیجه گیری: شیوع کلیس نارسایی حاد کلیه در این مطالعه تفاوت چندانی با شیوع آن در کشورهای توسعه یافته نداشت. همچنین نارسایی حاد کلیه در بیماران تروماتیک، افراد مسن و نیز بیماران مبتلا به چند ضایعه بیش تر بود و با سایر گروه ها اختلاف معنی دار داشت که به نظر می رسد عوامل فوق الذکر بعنوان ریسک فاکتور ARF باید در بخش های اورژانس جراحی مورد ملاحظه قرار گیرد.
مهرداد روغنی، توراندخت بلوچ نژاد مجرد،
دوره 7، شماره 4 - ( 10-1383 )
چکیده
مقدمه: برخی حیوانات ازمایشگاهی نظیر موش صحرایی دیابتی در دازمدت یک پاسخ نوسی سپتیو تشدید شده به محرک های شیمیایی، مکانیکی و حرارتی نشان می دهند. از طرف دیگر، هیپرآلژزی بهدعنوان یکی از نشانه های مهم نوروپاتی ناشی از دیابت قندی در برخی از انسان های مبتلا شناخته می شود. با توجه به وجود شواهد در طب سنتی و نوین مبنی بر اثر ضد دیابتی برگ چغندر، در تحقیق حاضر اثر ضد درد احتمالی مصرف خوراکی برگ چغندر در موش های صحرایی نر دیابتی شده توسط داروی استرپتوزوتوسین مورد بررسی تحقیقاتی قرار گرفت.
روش کار: برای انجام کار، موش ها به طور تصادفی به پنج گروه کنترل، کنترل تیمار شده با برگ چغندر، کنترل تیمار شده با سدیم سالیسیلات (کنترل مثبت)، دیابتی و دیابتی تیمار شده با برگ چغندر تقسیم بندی شدند. پس از گذشت یک ماه پاسخ نوسی سپتیو در دو مرحله حاد و مزمن از آزمون فرمالین، بر مبنای یک معیار چهار درجه ای سنجش درد، مورد ارزیابی کمی قرار گرفت.
نتایج: نتایج حاصله نشان داد که در موش های دیابتی نمرات درد در هر دو فاز آزمون افزایش می یابد و تجویز خوراکی برگ چغندر به مدت یک ماه هرچند موجب کاهش معنی دار سطح گلوکز سرم گردید، ولی کاهش معنی دار نمرات درد را در هر دو فاز آزمون باعث نگردید. به علاوه گروه کنترل دریافت کننده سدیم سالیسیلات نیز کاهش معنی دار در نمره درد را فقط در فاز دوم آزمون فرمالین نشان داد.
نتیجه گیری: به طور خلاصه می توان گفت که تجویز برگ چغندر به مدت یک ماه به موش های دیابتی علیرغم اعمال اثرات ضد دیابتی، موجب تخفیف معنی دار پاسخ نوسی سپتو در موش های دیابتی در آزمون فرمالین نمی گردد.
محمد رضا دارابی، محمد حسین نصراصفهانی،
دوره 8، شماره 2 - ( 5-1384 )
چکیده
مقدمه: امروزه از الکتروفیوژن جنینهای دو سلولی و ایجاد تتراپلوئیدی به عنوان یکی از مهمترین مراحل در بیوتکنولوژی حیوانی نام میبرند، زیرا از جنینهای تتراپلوئید به عنوان بستری جهت رشد و تکوین سلولهای ترانس ژنیک استفاده میگردد. این مطالعه به منظور تعیین اثر سرعت فیوژن ایجاد شده به وسیله تحریک الکتریکی بر میزان تکوین جنینهای تتراپلوئید انجام شد.
روش کار: در این مطالعه تجربی پس از بلوغ تودههای تخمک کومولوس و 35-33 ساعت پس از تلقیح، تعدادی از جنینهای دو سلولی به عنوان گروه کنترل جدا گردید (UCG). مابقی جنینهای دو سلولی به روش الکتروفیوژن تحت تاثیر ولتاژ ۰/۷۵ کیلوولت بر سانتیمتر و زمان ۸۰ میلیونیم ثانیه قرار گرفتند و به محیط SOF1 منتقل شدند. سپس در زمانهای 30 و 60 دقیقه بعد از الکتروفیوژن، جنینهای فیوز شده (FG) از فیوز نشده (ECG) ، در دو گروه FG30 و FG60 جدا شدند. میزان تکوین جنینها در گروه های FG30 و FG60 و UCG و ECG با هم مقایسه شد و رابطه سرعت فیوژن و میزان تسهیم و تکوین مورد مطالعه قرار گرفت.
نتایج: سرعت تسهیم تا مرحله 8 سلولی در جنینهای گروه FG60 به طور معنیداری بیشتر از FG30 بود (P<0/05)، در حالیکه میزان بلاستوسیست در دو گروه تفاوت معنیداری با هم نداشت. میزان تسهیم و تکوین به ترتیب در گروه UCG به طور معنیداری بیش از گروههای ECG و FG60 و FG30 بود. گسترش کروموزومی جنینهای الکتروفیوز شده نیز نشان داد که ۷۶ درصد آنها تتراپلوئید واقعی بودند.
نتیجه گیری: در صورت نیاز به تعداد بیشتری جنینهای 8 سلولی و کمتر، احتمالاً جنینهای الکتروفیوز شده در گروه FG60 قادرند نسبت به FG30 ، تعداد بیشتری جنین تولید نمایند. توانایی تسهیمی و تکوینی جنینها با تاثیر پالسهای الکتریکی کاهش می یابد.
مهدی شریف، مسعود کیقبادی، هاجر ضیائی، جمشید ایزدی، شیرزاد غلامی، علیرضا خلیلیان،
دوره 8، شماره 2 - ( 5-1384 )
چکیده
مقدمه: زیر گونه های مختلف اکینوکوکوس گرانولوزوس (عامل کیست هیداتیک در انسان وحیوان) در مناطق اندمیک این بیماری در کشور ما مشاهده شده است که این تنوع از لحاظ انگل شناسی پزشکی و دامپزشکی و همچنین اپیدمیولوژی بیماری، عامل آن، پاتولوژی، کنترل و پیشگیری کیست هیداتیک حائز اهمیت است. جهت تعیین این زیر گونهها علاوه بر مطالعات مرفولوژیکی و اپیدمیولوژیکی، مطالعات بیوشیمیایی کیست هیداتیک درمیزبان های واسط (انسان وحیوان) می تواند در تعیین زیر گونه های این انگل نقش کمکی داشته باشد. لذا این مطالعه به منظور تعیین میزان ترکیبات بیوشیمیایی در مایع هیداتیک کبد گوسفند، گاو، بز، شتر و انسان در سال ۱۳۸۳ انجام شد.
روش کار: در این بررسی مقطعی تحلیلی، در مجموع از ۱۱۲ عدد نمونه مایع کیست هیداتیک از کبد میزبانان مختلف مانند گوسفند(۱۶ نمونه)، بز(۱۲ نمونه)، گاو(۶۴ نمونه)، شتر(۱۰ نمونه) به طور کاملا استریل از کشتار گاه شهر های قائم شهر وساری و ۱۰ نمونه انسانی از بیمارستان امام خمینی جمع آوری گردید. میزان سدیم، پتاسیم به روش فلیم فتومتری، کراتینین، آلبومین و کلیسم به روش رنگ سنجی، گلوکز، کلسترول، تری گلیسیرید، اوره، اسید اوریک به روش آنزیمی، اسپارتات آمینوترانسفراز به روش IFCC (براساس تبدیل ال- آسپارتات ← به ال- گلوتامات)، آلانین آمینوترانسفراز به روش IFCC (براساس تبدیل ال- آلانین ← ال- گلوتامات) و لاکتات دهیدروژناز به روش DGKC (براساس تبدیل پیروات ← لاکتات) اندازه گیری شد. روش آماری به کار رفته در تجزیه و تحلیل دادهها آنالیز واریانس یک طرفه بوده است.
نتایج: تفاوتهایی در میزان سدیم، گلوکز، اوره و آلانین آمینوترانسفراز در مایع کیستهای کبدی میزبانهای مختلف مشاهده گردید ولی از نظر آماری تفاوت معنیدار نبود. در خصوص پتاسیم، کلیسم، تری گلیسیرید، کلسترول، کراتینین، آلبومین، گاما گلوتامیل ترانسفراز (P<0/05)، اسید اوریک، آسپارتات آمینوترانسفراز ، کراتینین فسفوکیناز و لاکتات دهیدروژناز (P<0/001) این تفاوت معنی دار بوده است.
نتیجه گیری: با توجه به وجود اختلافی که در ترکیبات شیمیایی مایع کیست هیداتیک در نمونه های مختلف مشاهده میشود، احتمال آن میرود که در استان مازندران در میزبانهای اهلی و انسان بیشتر از یک سویه آکینوکوکوس گرانولوزوس وجود داشته باشد. لذا مطالعات تکمیلی از جمله مولکولی پیشنهاد میشود.
مجید طوافی، عبدالرحمان دزفولیان، علیرضا شمس، پروانه طباطبایی، اسد الله توکلی،
دوره 8، شماره 2 - ( 5-1384 )
چکیده
مقدمه: در دیابت قندی افزایش آنژیوتانسین 2 (AgII)، افزایش فاکتور رشد شبه انسولینی _1(IGF-1) و افزایش هورمون رشد موجب القاء ضایعات کلیوی به ویژه تغییر در محتوا ، ضخامت غشاء پایه گلومرولی (GBM) ، افزایش ضخامت واتصال زوائد پایی پودوسیتی میگردد. در این تحقیق برای اولین بار ترکیب درمانی داروهای لوزارتان (بلوکه کننده گیرنده نوع یک آنژیوتاتنسین 2) و اکتروتید (مهار کننده IGF-1 و هورمون رشد) جهت مهار ضایعات پوشش گلومرولی دیابتی به کار رفت.
روش کار: در این بررسی تجربی 15 راس رت نر دو ماهه، نفرکتومی چپ گردیده و به 5 گروه 3 تایی تقسیم شدند. هفت روز بعد با تزریق زیر جلدی آلوکسان(120 میلیگرم برکیلوگرم زیرجلدی)در گروه های دوم ، سوم، چهارم و پنجم دیابت، القاء گردید. 5 روز بعد از القاء دیابت، گروه سوم لوزارتان (5 میلیگرم برکیلوگرم) از راه دهان وگروه چهارم اکتروتید(10میکروگرم در روز) به صورت زیر پوستی و گروه پنجم هردو دارو را با دزهای گفته شده به مدت هشت هفته دریافت کردند. گروه دوم دیابتی بدون درمان در نظر گرفته شد. سپس کلیه تمام حیوانات گروهها با روش پرفیوژن ثابت گردید. قطعات یک میلی متری کورتکس بعد از ثبوت ثانویه با تتروکسید اسمیم جهت قالب گیری در رزین TAAB812 پردازش گردید. برشهای نازک(600 نانومتری) تهیه و با میکروسکوپ الکترونی انتقالی مورد بررسی کیفی قرار گرفت.
نتایج :لوزارتان از اتصال زوائد پایی و پهن شدن آنها جلوگیری و لی در مواردی نتوانسته بود حالت سه لایه ای GBM را حفظ نماید. اکتروتید در مهار اتصال زوائد پایی چندان مؤثر نبوده و تاثیری در جلوگیری ازدست رفتن حالت سه لایه ای GBM نداشت. مصرف توأم هر دودارو اتصال و پهن شدن زوائد پایی را مهار و ساختار GBM را حفظ نمود، ولی در موارد معدودی تیغه شفاف مجاور اندوتلیوم دیده نشد.
نتیجه گیری: اکتروتید تأثیر چندانی بر مهار ضایعات پوشش گلومرولی نداشت. هر چند لوزارتان توانست تا حد خوبی از تغییرات فرا ساختاری پوشش گلومرولی جلوگیری نماید، ولی مصرف توأم هردو دارو در اکثر موارد و در مقایسه با لوزارتان، ضایعات دیابتی پوشش گلومرولی را بهتر مهار نمود.
شیرین ایران فر، طراوت فاخری، فیروزه صفری، شیرین امیر فخری، منصور رضایی،
دوره 8، شماره 2 - ( 5-1384 )
چکیده
مقدمه: از آن جائی که تشخیص زجر جنین و شناخت روشهایی که بتواند، علاوه بر حداقل هزینه و زمان، دارای ارزش تشخیصی بالایی باشد، در مامایی بسیار مهم است، این بررسی به منظور تعیین ارزش تشخیص آزمون تحریک ارتعاش صوتی در پیش گویی زجر جنین طی فاز فعال زایمان مادران مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی معتضدی شهر کرمانشاه در سال 1383-1382 انجام شد.
روش کار: این مطالعه به روش کارآزمایی بالینی انجام شد. 380 زن حامله در فاز فعال زایمان با حاملگی ترم، تک قلو، پرزانتاسیون سفالیک، بدون بیماری زمینهای و ناهنجاری واضح جنینی، افراد تحت مطالعه را تشکیل میدادند. قلب جنین ابتدا با مونیتورینگ خارجی به مدت 15 دقیقه ثبت و سپس با استفاده از حنجره مصنوعی، صوت با شدت 105 دسی بل به مدت 3 ثانیه از روی شکم مادر به جنین داده و قلب جنین به مدت 15 دقیقه ثبت شد. در صورت افزایش 2 بار 15 ضربه در دقیقه به مدت 15 ثانیه در قلب، جنین واکنشدار و در غیر این صورت بدون واکنش قلمداد میشد. سایر متغیرهای مورد بررسی شامل: نوع زایمان، آپگار دقیقه اول و پنجم، دفع مکونیوم و طناب گردنی بود. اطلاعات به دست آمده با استفاده از درصد، فراوانی، میانگین و تعیین ارزشهای تشخیصی و آزمون کای و تست دقیق فیشر، تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: سن افراد تحت مطالعه 5/8±25/2 سال، تعداد حاملگی آنها 1/33±1/94 و 51/8 درصد تعداد حاملگی آنها یک حاملگی بوده است. آپگار دقیقه اول 0/69±8/61 بود و قلب جنین قبل از تحریک صوتی 61/1 درصد دارای واکنش و 26/3 درصد مشکوک و پس از تحریک صوتی 60/8 درصد دارای واکنش و 5/3 درصد مشکوک بود. حساسیت و ویژگی و صحت آزمون تحریک صوتی در پیشگویی زجر جنین به ترتیب 88/3 درصد، 70 درصد، 75/5 درصد و در روش بدون تحریک صوتی 68/3 درصد و 66/5 درصد و 23/6 درصد بود.
نتیجه گیری: ارزش تشخیصی آزمون تحریک صوتی در پیش گویی زجر جنین بالا بود و این آزمون قدرت کاهش نتایج قلب جنین مشکوک را داشت. توصیه میگردد که تحقیقات بیشتری درخصوص مدت، شدت صوت و همچنین استفاده از الگوهای دورهای قلب جنین صورت گیرد.