جستجو در مقالات منتشر شده


44 نتیجه برای هیپ

فرزاد زمانی، پارسا یوسفی، محمد رفیعی، ندا صالح جعفری،
دوره 16، شماره 7 - ( 7-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: هیپرتروفی آدنوئید از مشکلات شایع دوران کودکی می‌باشد که علایم انسدادی ایجاد می‌شود آدنوئیدکتومی اندیکاسیون دارد در مواردی که بیمار کاندید عمل جراحی نمی‌باشد درمانهای غیرجراحی اندیکاسیون دارد. کورتیکواستروئیدهای داخل بینی ممکن است باعث کاهش علایم انسدادی در این بیماران شود. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر قطره بتامتازون داخل بینی برروی علایم انسدادی بیماران مبتلا به هیپرتروفی آدنوئید می‌باشد.

مواد و روش ها: 77 کودک بین سنین 12-1 ساله که دارای علایم کلینیکی هیپرتروفی آدنوتید و با گرافی لترال گردن اثبات شده بوده و کاندید عمل جراحی نبودند انتخاب و به دو گروه مساوی تقسیم شدند در گروه اول تحت درمان با قطره بتامتازون داخل بینی 3 بار در روز به مدت 3 هفته و در گره دوم تحت درمان با کلرو سدیم با مدت مشابه قرار گرفتند علایم انسدادی شامل خرخر شبانه، تنفس دهانی رینوه چرکی و آبکی و علایم سینوزیت همچنین معاینه گوش قبل از درمان، در پایان ماه اول و 3 ماه پس از درمان مورد ارزیابی قرار گرفتند و اطلاعات متوسط نرم افزار SPSS ver 19‌ تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته ها: قطره بتامتازون داخل بینی باعث بهبود علایم انسدادی مخصوصاً خرخر شبانه شد که این بهبودی از نظر آماری معنی دار بوده اما برروی علایم دیگر و همچنین عوارض عفونی شامل رینوره چرکی تاثیر معنی داری نداشت.

نتیجه گیری: قطره بتامتازون بینی می‌تواند به عنوان یک درمان جایگزین در بیماران مبتلا به هیپرتروفی آدنوتید بکار رود.


محمودرضا باغی نیا، سیدمهدی شریعت زاده، ندا باغی نیا،
دوره 16، شماره 10 - ( 10-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از ریزمغذی های بحث برانگیز در زمینه سرطان پروستات کلسیم است، دریافت بیش از حد معمول (بالاتر از میزان رژیم نرمال) کلسیم از باعث افزایش خطر بروز سرطان پروستات خواهد شد و در این میان اندازه گیری مقدار کلسیم خون کمک شایانی در بررسی ارتباط مذکور خواهد داشت. مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط بین PSA و کلسیم در مردان مبتلا به سرطان پروستات و هایپرپلازی خوش خیم پروستات انجام گردید.

مواد و روش ها: در این مطالعه ، از میان مردان جامعه اراک به مدت 1سال از مناطق مختلف شهر 400 نفر که در آنها نمونه برداری پروستات انجام شده بود انتخاب و پس از این که معیارهای ورود به مطالعه در آنها مورد تایید قرار گرفت، سطح PSA و کلسیم خون آنها اندازه گیری شد. افراد مورد مطالعه شامل دو گروه دارای سرطان پروستات و دارای هایپرپلازی پروستات بودند. به منظور تعیین اختلاف میانگین بین گروهها T-test و جهت تعیین PSA از کیت های PSA Assay و Tandem- و جهت اندازه گیری کلسیم خون از کیت پارس آزمون استفاده شد.

یافته ها: در هر دو گروه مورد مطالعه بین سن وکلسیم و PSA رابطه معنی داری یافت گردید , بطوریکه بین سن وکلسیم رابطه معنی دار منفی وبین سن و PSA رابطه معنی دار مثبت در هر دو گروه وجود داشت.میانگین PSA در گروه دارای سرطان و در گروه دارای هیپرپلازی پروستات به ترتیب 4/14±5/4و 1/9±8/3 و میانگین کلسیم در دو گروه مذکور به ترتیب01/1 ±7/8 و8/0± 4/8بود.بین میانگین سطح PSA و کلسیم در دو گروه مورد مطالعه ارتباط منفی معنی داری وجود داشت(05/0=&alpha).

نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه ارتباط معنی داری بین میزان PSAو کلسیم فقط در مبتلایان به سرطان پروستات وجود دارد که با توجه به این مطلب با کنترل میزان کلسیم خون از طرق مختلف میتوان از آن به عنوان عاملی جهت غربالگری و کنترل سرطان پروستات استفاده نمود.


الهام وسدی، حامد برزگر، محبوبه برجیان فرد،
دوره 16، شماره 10 - ( 10-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر 8 هفته تمرین استقامتی و رژیم غذای پرچرب بر مقادیر عامل نوروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) در هیپوکمپ ر‌ت‌های نر بالغ بود.

مواد و روش‌ها: در این پژوهش تجربی 28 سر رت نر نژاد ویستار (با سن 8 هفته‌ و میانگین وزن 10±170 گرم)، در 4 گروه مساوی 7 تایی کنترل، تمرین، غذای چرب و تمرین- غذای پرچرب به طور تصادفی تقسیم شدند. گروه تمرین، تحت تمرین استقامتی روی نوارگردان به مدت 8 هفته قرار گرفتند. گروه غذای پرچرب، به مدت 8 هفته رژیم غذایی در دسترس پرچرب دست ساز (40% چربی اشباع، مشتق شده از روغن سویا) دریافت کردند. گروه تمرین- غذای پرچرب نیز تحت همان برنامه تمرینی قرار گرفتند و روزانه رژیم غذای پرچرب با دسترسی آزاد دریافت کردند. مقادیر BDNF با روش الایزا سنجیده شد و داده‌ها با استفاده از روش آماری آنالیز واریانس یک راهه با 05/0p < تحلیل شدند.

یافته‌ها: یافته‌های پژوهش حاضر نشان داد، مقادیر BDNF هیپوکمپ پس از 8 هفته، در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل و گروه غذای پرچرب افزایش داشت اما افزایش معنی‌دار نبود (381/0=P و 318/0=P). در گروه تمرین- غذای پرچرب نیز، مقادیر BDNF هیپوکمپ تغییر معنی‌داری در مقایسه با گروه کنترل و گروه غذای پرچرب نداشت (481/0=P و 407/0=P). همچنین مقادیر BDNF در گروه غذای پرچرب در پایان هفته هشتم، نسبت به گروه کنترل تغییر معنی-داری نداشت (900/0=P).

نتیجه‌گیری: با توجه به پارامترهای حاصل از مطالعه به نظر می‌رسد، فعالیت ورزشی استقامتی می‌تواند تا حدودی بر افزایش مقادیر BDNF هیپوکمپ رت‌ها تأثیر گذار باشد.


مهدی هوشمندی، نرگس حسین مردی، مهیار جان احمدی، فرشته معتمدی، آزاده الهی ماهانی، فاطمه السادات آقا میری،
دوره 17، شماره 6 - ( 6-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به افزایش فعالیت نورون‌های اورکسینرژیک هیپوتالاموس در اثر مصرف مورفین و ورودی‌های فراوان آنها به هیپوکمپ، احتمال می‌رود که مورفین از طریق سیستم اورکسینرژیک سبب تغییر عملکرد نورون‌های CA1 گردد. بنابراین تأثیر مهار گیرنده اورکسینی نوع 1 هیپوکمپ بر پاسخ سیناپسی پایه و شکل‌پذیری سیناپسی کوتاه مدت در ناحیه CA1 هیپوکمپ موش‌های وابسته به مورفین بررسی گردید.

مواد و روش‌ها: این مطالعه از نوع تجربی می‌باشد. حیوانات مورفین را به میزان 10 میلی گرم بر کیلوگرم هر 12 ساعت به مدت 10 روز دریافت کردند. جهت مهار گیرنده‌های اورکسینی نوع 1، SB-334867-A آنتاگونیست این گیرنده‌ها (5/0 میکروگرم در 5/0 میکرولیتر) قبل از هر تزریق مورفین در داخل هیپوکمپ تزریق شد. پاسخ سیناپسی پایه و شکل‌پذیری سیناپسی کوتاه مدت با تکنیک ثبت پتانسیل میدانی بررسی گردید. مسیر Schaffer Collateral تحریک و fEPSP از CA1 ثبت شد. پس از تهیه نمودار Input/output، از تحریکات زوج پالس برای القای شکل‌پذیری سیناپسی کوتاه مدت استفاده شد.

یافته‌ها: مصرف مزمن مورفین تأثیری بر پاسخ سیناپسی پایه نداشت(05/0p>). تزریق SB-334867-A در ناحیه CA1 نیز پاسخ سیناپسی پایه در گروه وابسته به مورفین را متأثر نکرد. مورفین سبب افزایش معنی‌دار شاخص زوج پالس در فاصله بین پالسی 80 میلی‌ثانیه گردید(05/0p<). پیش درمانی با SB-334867-A تأثیری بر افزایش شاخص ناشی از مورفین نداشت(05/0p>).

نتیجه‌گیری: نتایج پیشنهاد می‌کند، گیرنده‌های اورکسینی نوع 1 در وساطت کردن اثر مورفین بر پاسخ سیناپسی پایه و شکل‌پذیری سیناپسی کوتاه مدت در ناحیه CA1 هیپوکمپ نقشی ندارند.


آرام احمدی، رجبعلی صدرخانلو، عباس احمدی،
دوره 17، شماره 10 - ( 10-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: باروری جنس نر به عملکرد صحیح سیستم پیچیده‌ای از ارگان‌ها که نقش مهمی در اسپرماتوژنز دارند، بستگی دارد. در این مطالعه، اثرات داروی سولپراید بر پارامترهای اسپرم و توان لقاح آزمایشی مورد ارزیابی قرار گرفت.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی 30 موش نر بالغ به 3 گروه تیمار، کنترل شم و کنترل تقسیم شدند. موش‌های گروه تیمار روزانه 40 میلی‌گرم بر کیلوگرم محلول سولپراید را به مدت 45 روز و به صورت داخل صفاقی دریافت کردند. گروه شم فقط حلال دارو را دریافت کرد. بعد از 45 روز متعاقب بی‌هوشی همه موش‌ها به روش جابجایی گردن کشته شدند. اسپرم‌ها از اپیدیدیم جمع‌آوری و تحرک، زنده بودن و کیفیت DNA اسپرم بررسی شد. میزان باروری داخل آزمایشگاهی در هر گروه از نظر وضعیت لقاح و روند رشد جنینی مورد ارزیابی قرار گرفت.

یافته‌ها: در مقایسه با گروه‌های کنترل شم و کنترل تحرک و زنده ماندن اسپرم در گروه درمان شده با سولپراید، به طور معنی‌داری کاهش یافت. درصد آسیب DNA که کاهش میزان لقاح، تقسیم زیگوت و تعداد بلاستوسیت‌ها و بالا رفتن معنی‌دار تعداد جنین‌های متوقف شده را به همراه دارد، در موش‌های گروه دریافت کننده سولپراید افزایش یافت (05/0p<).

نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد متعاقب هایپرپرولاکتینمی ایجاد شده توسط سولپراید، القاء اختلال در روند اسپرماتوژنز باعث کاهش کیفیت اسپرم شده و کاهش قدرت باروری و روند رشد جنینی را در مقایسه با گروه‌های کنترل شم و کنترل به دنبال داشته است.


فاطمه سادات سیدآقامیری، نرگس حسین مردی، مهیار جان احمدی، آزاده الهی ماهانی،
دوره 18، شماره 9 - ( 9-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به افزایش فعالیت سلول‌های گلیای هیپوکمپ در اثر مصرف مزمن مورفین و نقش هیپوکمپ در به خاطر آوری تجربه استفاده از مواد اعتیاد آور، نقش این سلول‌ها را در ایجاد ترجیح مکان شرطی شده در اثر مورفین مورد بررسی قرار دادیم.

مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، حیوانات در 4 گروه آزمایشی بررسی شدند. به منظور ایجاد ترجیح مکان شرطی، پس از سازگاری حیوانات با دستگاه ترجیح مکان شرطی شده (CPP) در روز اول، شرطی سازی با تزریق مورفین (5 میلی‌گرم به ازای هر کیلوگرم) و یا حلال آن (سالین) طی سه روز انجام شد. در روز پنجم، مدت زمان سپری شده در هر بخش قفس CPP و فعالیت حرکتی طی 20 دقیقه ثبت گردید. به منظور بررسی نقش سلول‌های گلیای هیپوکمپ در روند ایجاد ترجیح مکانی، این سلول‌ها با تزریق 1 میکرولیتر فلوئوروسیترات 1 نانومول قبل از هر تزریق مورفین، به صورت دو طرفه در داخل هیپوکمپ مهار شدند. آزمون ترجیح مکانی در این گروه و هم‌چنین در گروه دریافت کننده حلال فلوئوروسیترات (بافر فسفات سالین)، قبل از تزریق مورفین انجام گردید.

یافتهها: پیش درمانی با فلوئوروسیترات سبب کاهش اکتساب ترجیح مکان شرطی شده در اثر مورفین گردید. به طوری که کاهش معنی‌داری (01/0p<، آزمون تی تست غیر زوجی) در نمره شرطی شدن که این گروه (8=n) در مقایسه با گروه دریافت کننده مورفین (9=n) مشاهده شد. تزریق مورفین و نیز پیش درمانی با فلوئوروسیترات بر فعالیت حرکتی حیوان تأثیری نداشت (05/0 p>آزمون، آنووا).

نتیجهگیری: نتایج نشان داد که سلول‌های گلیای هیپوکمپ در ایجاد ترجیح مکانی شرطی شده ناشی از مورفین دخیل می‌باشند.


علی یعقوبی، مرضیه ثاقب جو، ضیاء فلاح محمدی، مهدی هدایتی، اکبر حاجی زاده مقدم،
دوره 18، شماره 11 - ( 11-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: سطح آمیلوئید بتا (Aβ) در مغز بیماران آلزایمری افزایش می‌یابد. هدف از تحقیق حاضر، بررسی اثر 8 هفته تمرین تداومی با دو شدت پایین و بالا بر سطح 1-42 هیپوکامپ موش های صحرایی آلزایمری شده بود.

مواد و روشها: 50 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (با سن 12 هفته و میانگین وزنی 10/13 ±82/219 گرم)، در 5 گروه سالم کنترل، آلزایمر کنترل، آلزایمر تمرین با شدت پایین، آلزایمر تمرین با شدت بالا و شم قرار گرفتند. برای القای آلزایمر، از تزریق هوموسیستئین (دوز 6/0 مولار) به درون بطن مغز موش‌ها استفاده شد. گروه‌های تمرین با شدت پایین با سرعت 20 متر در دقیقه (50 تا 55 درصد VO2max) و گروه‌های تمرین با شدت بالا با سرعت 27 متر در دقیقه (75 تا 80 درصد VO2max)، به مدت 60 دقیقه در هر جلسه و 5 روز در هفته روی نوار گردان تمرین کردند. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی انجام شد (05/0p<).

یافتهها: سطح 1-42 در هیپوکامپ موش‌های آلزایمر کنترل نسبت به گروه سالم کنترل به طور معنی‌داری بالاتر (001/0=p) و در موش‌های گروه‌های تمرین آلزایمری با دو شدت پایین و بالا نسبت به گروه کنترل آلزایمر به طور معنی‌داری پایین‌تر بود (02/0=p). اما تفاوت معنی‌داری بین دو شدت تمرین مشاهده نشد (99/0=p).

نتیجهگیری: به نظر می‌رسد تمرین ورزشی تداومی می‌تواند از طریق کاهش سطح 1-42 در هیپوکامپ موش‌های آلزایمری شده مفید باشد و به عنوان یک روش درمانی مکمل در بیماران آلزایمر مورد مطالعه قرار گیرد.


محبت جمهیری، زینب حفیظی بارجین، مجتبی قبادی، علی مرادی، فاطمه صفری،
دوره 20، شماره 4 - ( 4-1396 )
چکیده

چکیده

زمینه و هدف: استرس اکسیداتیو نقش مهمی در پاتوژنز هیپرتروفی قلبی ناشی از هیپرتانسیون دارد. گیاهان منبع غنی از ترکیبات آنتی اکسیدانی هستند. تیمول یک فنل مونوترپن طبیعی است که در برخی گیاهان به وفور یافت میشود و اثرات بیولوژیک متعددی را نشان میدهد. هدف از مطالعهی حاضر بررسی اثر تیمول بر فعالیت آنزیم آنتی اکسیدان کاتالاز، سطح مالون دی آلدئید (MDA) و میزان فعالیت خنثی سازی رادیکالDPPH  )2 2-دی فنیل 1-پیکریل-هیدرازیل) به دنبال هیپرتروفی بطن چپ در موشهای صحرایی بود.

مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، حیوانات به موشهای هیپرتروف شده بدون درمان(گروه H) و موشهای هیپرتروف پیش درمان شده با تیمول با دوزهای روزانه 25 و 50 میلیگرم بر کیلوگرم تقسیم شدند(به ترتیب گروههای Thy25+H و Thy50+H). حیوانات دست نخورده به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدند(Ctl). به منظور القای هیپرتروفی بطن چپ، حیوانات تحت تنگی آئورت شکمی قرار گرفتند. فعالیت سرمی کاتالاز، سطح MDA و میزان فعالیت خنثی سازی رادیکال DPPH طبق روشهای بیوشیمایی تعیین گردید.

یافتهها: فعالیت کاتالاز در گروههای Thy25+H و Thy50+H، به طور قابل توجهی در سرم افزایش یافت vs. H)01/0(p<. علاوه بر این، سطح MDA سرمی در گروههای Thy25+H و Thy50+H در مقایسه با گروه H به طور معنیداری کاهش یافت(به ترتیب05/0 p<و 001/0p<). میزان خنثیسازی رادیکال آزادDPPH  نیز در گروههای Thy25+H و Thy50+H نسبت به گروه H افزایش معنیداری را نشان داد(به ترتیب05/0 p<و 001/0p<).

نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان میدهد که تیمول به عنوان یک آنتیاکسیدان سبب به وجود آمدن اثرات کاردیوپروتکتیو میشود و همچنین با افزایش ظرفیت آنتی اکسیدانی از هیپرتروفی بطن چپ جلوگیری مینماید.


نیلوفر دربندی، حمید رضا مومنی، مهشید تاجیانی،
دوره 20، شماره 10 - ( 10-1396 )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: آلزایمر یک بیماری نورودژنراتیو است که موجب اختلال حافظه، کاهش عملکردهای شناختی، توانایی­های فکری و تغییرات رفتاری می‌گردد. در این مطالعه به بررسی اثر ان استیل سیستئین(NAC) به عنوان یک آنتی‌اکسیدان قوی بر نقص حافظه و تعداد نورون­ های هرمی ناحیه CA1 در رت­های آلزایمری شده با استرپتوزوتوسین(STZ) پرداخته شد.
مواد و روش ها: 32 سر رت نر نژاد ویستار به 4 گروه تقسیم شدند: گروه شم، گروه استرپتوزوتوسین، گروه تیمار با استرپتوزوتوسین به همراه ان‏استیل‏سیستئین و گروه تیمار با ان‏استیل‏سیستئین به تنهایی. تزریق استرپتوزوتوسین به صورت داخل بطنی در روز اول و سوم پس از کانول‏ گذاری و تزریق ان‏ استیل‏ سیستئین در روز چهارم پس از کانول‏ گذاری به صورت داخل صفاقی انجام گرفت. پس از آزمون رفتاری، حیوانات کشته و مغز آن­ ها فیکس و تعداد نورونهای سالم ناحیه CA1 هیپوکامپ بررسی شد. تحلیل­ های آماری از طریق نرم افزار SPSS، آنووا و نرم افزار Prism انجام گرفت. سطح معنی ‏داری 05/0p< در نظر گرفته شد. ‏
یافته‏ ها: تزریق STZبهطور معناداری بهخاطرآوری حافظه و تعداد نورونهای سالم ناحیه CA1 را در مقایسه با گروه شم کاهش داد(001/0(p<. استفاده از ان‏استیل‏سیستئین اثرات ناشی از STZ را بر بازخوانی حافظه بهبود بخشید و تعداد نورونهای سالم را در ناحیه CA1 در مقایسه با گروه STZ افزایش داد(001/0(p<. تزریق ان‏ استیل‏ سیستئین به­ تنهایی اثر معناداری بر بازخوانی حافظه و تعداد نورونهای سالم در ناحیه CA1 هیپوکامپ در مقایسه با گروه شم نداشت(05/0 .(p>
نتیجه‏ گیری: مصرف ان‏ استیل‏ سیستئین سبب بهبود حافظه و افزایش تعداد نورون­های سالم ناحیه CA1 هیپوکامپ در رت­ های نر آلزایمری شده با استرپتوزوتوسین می ­شود.
 

سهیل بیگلری، عباسعلی گائینی، محمدرضا کردی، علیرضا قارداشی افوسی،
دوره 21، شماره 1 - ( 1-1397 )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر 8 هفته تمرین تناوبی خیلی شدید (HIIT) بر بیان دو ژن تنظیم کننده رشد عضلانی ( میوستاتین و فولیستاتین ) در عضله دوقلوی موش­های نر سالم است.
مواد و روش‌ها: 16 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به صورت تصادفی و مساوی به دو گروه کنترل و HIIT تقسیم شدند. برنامه تمرینی گروه HIIT به مدت هشت هفته، سه روز در هفته و هر جلسه به مدت 40 دقیقه بود. هرجلسه تمرینی شامل 5 دقیقه گرم کردن و سرد کردن با شدت 40 تا 50 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی (VO2max)، 30 دقیقه دویدن تناوبی شامل 4 دقیقه دویدن خیلی شدید (85 تا 90 درصد VO2max) و 2 دقیقه بازیافت فعال (با شدت 50 تا 60 درصد VO2max) بود. گروه کنترل در هیچ برنامه تمرینی شرکت نکردند. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، عضله دوقلوی موش­های صحرایی جدا و پس از استخراج RNA  میزان بیان ژن میوستاتین و فولیستاتین
نمونه­ها به روش
Real time-PCR سنجیده شد. تجزیه و تحلیل داده­های آماری از طریق آزمون تی مستقل انجام شد.
یافته­ ها: بیان میوستاتین گروه HIIT در مقایسه با گروه کنترل، کاهش 68 درصدی و معناداری داشت  (05/0p<). با وجود این، اختلاف معناداری در بیان فولیستاتین گروه HIIT در مقایسه با گروه کنترل مشاهده نشد (05/0p>). وزن عضله دوقلو در گروه HIIT در مقایسه با گروه کنترل، افزایش 23 درصدی و معناداری داشت (05/0p<).
نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد که HIIT باعث کاهش بیان ژن میوستاتین و افزایش وزن عضله دوقلوی موش­ها شد.
 

محمد امین عدالت منش، حبیب الله خدابنده، نوشین یزدانی، سمانه رفیعی،
دوره 21، شماره 6 - ( 9-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: نوروپاتی، شایعترین عارضه عصبی دیابت شیرین است که با آسیبهای مغزی به ویژه در هیپوکامپ مشخص میگردد. مطالعه حاضر اثر عصاره دارچین (CZE) بر حافظه، آسیب نورونی و سطح آنزیمهای آنتیاکسیدانی در مدل حیوانی دیابت را ارزیابی میکند.
مواد و روشها:50 سر موش صحرایی بالغ نژاد اسپراگ داولی به صورت تصادفی به 5 گروه تقسیم شدند: گروه کنترل، گروهSTZ  (50 میلیگرم بر کیلوگرم استرپتوزتوسین، درون صفاقی) و گروههای STZ+CZE100،STZ+CZE200  و STZ+CZE400 که با عصاره دارچین به ترتیب با دوزهای 100، 200 و 400 میلیگرم تیمار شدند. عصاره طی 14 روز و به صورت خوراکی تجویز شد. متعاقب سنجش حافظه کاری و فضایی، فعالیت آنزیمهای کاتالاز (CAT) و گلوتاتیون پراکسیداز (GPx) هیپوکامپ به روش الایزا ارزیابی شد. سپس، ارزیابی هیستوپاتولوژیک هیپوکامپ صورت گرفت.
یافتهها: در مقایسه با گروه کنترل، گروه STZ افزایش مدت زمان و مسافت پیمایش تا رسیدن به سکوی مخفی طی ماز آبی موریس، کاهش رفتارهای تناوبی، کاهش دانسیته نورونی و فعالیت CAT و GPx هیپوکامپ را نشان داد (05/0> p). از طرفی، تیمار با عصاره دارچین سبب کاهش مدت زمان و مسافت پیمایش مسیر در ماز آبی و افزایش رفتارهای تناوبی، دانسیته نورونی و فعالیت آنزیمهای آنتی اکسیدانی هیپوکامپ در مقایسه با گروه STZ گردید (05/0> p).
نتیجهگیری: دیابت با کاهش دانسیته نورونی و فعالیت آنزیمهای آنتی اکسیدانی هیپوکامپ، باعث نقص در حافظه فضایی و کاری موش‌های صحرایی میشود، درحالیکه تیمار با عصاره دارچین سبب بهبود این اختلالات نوروپاتولوژیکی میگردد.

علی پروین، پریچهره یغمایی، مهدی نورالدینی، سید علی حائری روحانی، سعید امین زاده،
دوره 22، شماره 1 - ( 1-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: استفاده از گیاهان دارویی در درمان هیپرکلسترولمی، فاکتور خطر موثر بر آترواسکلروز میباشد. در این مطالعه اثر مقایسهای کوئرستین، عصاره هیدروالکلی استخراجی از گیاه گلدر و آتورواستاتین بر بیان ژن  ABC A1در رت‌‌های نر هیپرکلسترولمی نژاد ویستار بررسی شد.
مواد و روش‌‌‌ها: در این تحقیق تجربی،40 سر رت نر نژاد ویستار با وزن تقریبی 180 گرم، بهصورت تصادفی به 5 گروه 8 تایی (کنترل، شم، تجربی 1، 2 و 3) تقسیم شدند. تمام گروه‌‌‌ها (به جز کنترل) به مدت 40 روز علاوه برگاواژ کلسترول 2 درصد، غذای چرب (1 درصد کلسترولی) دریافت ‌کردند. گروه‌‌های تجربی طی 28 روز، روزانه به ترتیب 40 میلی‌گرم بر کیلوگرم آتورواستاتین، 25 میلی‌گرم بر کیلوگرم کوئرستین و 25 میلیگرم بر کیلوگرم عصاره هیدروالکلی گیاه گلدر وگروه شم روزانه 1 میلی‌گرم بر کیلوگرم محلول سالین دریافت ‌کردند. در پایان، بیان ژنABC A1  در لوکوسیت‌‌‌ها توسطReal-Time PCR  و سطح لیپیدهای سرم به روش فتومتریک ‌‌‌‌‌‌اندازه‌گیری گردید.
ملاحظات اخلاقی: مجوز تحقیق توسط کمیته اخلاق در پژوهش های زیست پزشکی دانشگاه علوم پزشکی کاشان به شماره 1799/ 1/ 5/ 29 / ب مورخ 10 / 5/ 95 صادر گردید.
یافته‌‌‌ها: عصاره هیدروالکلی، کوئرستین استخراجی از گلدر و آتورواستاتین موجب افزایش معنیدار در بیان ژن  ABC A1به ترتیب با بیان 09/0±  14/1، 03/0± 18/1 و 03/0± 11/1 نسبت به گروه کنترل با بیان 011/0±  1 و نسبت به گروه شم با بیان 03/0± 089/0 شدند (05/0p<). کوئرستین در افزایش بیان ژن مذکور مؤثرتر از آتورواستاتین بود (05/0p<).
نتیجه گیری: عصاره هیدروالکلی و کوئرستین استخراجی از گیاه گلدر دارای اثر افزایشی بر بیان ژن ABC A1 در رت‌‌های نر هیپرکلسترولمی نژاد ویستار می‌باشد.

فرزاد زمانی برسری،
دوره 22، شماره 4 - ( 7-1398 )
چکیده

زمینه و هدف هیپرتروفی شاخک تحتانی بینی از شایع‌ترین علل انسداد بینی بعد از انحراف بینی است. بزرگی غیرطبیعی شاخک، یا ناشی از وضعیت استخوانی شاخک یا ناشی از تورم مخاط شاخک است. این مطالعه با هدف مقایسه اثربخشی روش ساب‌موکوزال رزکسیون با روش الکتروکوتر در درمان هیپرتروفی شاخک تحتانی انجام گرفت.
مواد و روش ها ۱۴۰ بیمار دچار هیپرتروفی شاخک تحتانی با احساس گرفتگی بینی و رینوره و کاندید عمل جراحی به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول پس از القای بیهوشی اقدام به ساب‌موکوزال رزکسیون شاخک تحتانی شد.گروه دوم پس از القای بیهوشی کوتریزاسیون مونوپولار با آنژیوکت نیدل۲۰ در سه ناحیه قدامی، میانی و خلفی شاخک تحتانی انجام ‌شد.
ملاحظات اخلاقی این پژوهش را کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی اراک (کد: ۳-۱۳۳-۹۱) تأیید کرده است.
یافته ها در گروه الکتروکوتر شش ماه بعد، بهبودی رضایت‌بخش‌تری از نظر گرفتگی بینی مشاهده شد (۰/۰۱۷=P). یک ماه بعد از عمل بهبودی رضایت‌بخش از سردرد در گروه (SMR) اس‌ام‌آر (۰/۰۳۴=P)، درد و سوزش کمتری در محل جراحی و عطسه، سرفه و خارش در گروه الکتروکوتر مشاهده شد (۰/۰۱۳=P). 
نتیجه گیری روش الکتروکوتر با توجه به خون‌ریزی و زمان عمل جراحیِ کمتر و در دسترس بودن تجهیزات اولیه و بهبودی نسبی در کاهش رینوره، می‌تواند به عنوان روشی مرجح‌ نسبت به SMR مطرح باشد. در صورتی که بیمار دچار هیپرتروفی ایزوله زیرمخاطی و مخاطی شاخک تحتانی باشد، این روش توصیه می‌شود. 

زهرا شیراوند، افسانه طلایی،
دوره 22، شماره 4 - ( 7-1398 )
چکیده

زمینه و هدف مطالعات متعددی نشان داده‌اند بین کمبود آهن و اختلال عملکرد تیروئید رابطه وجود دارد. تیروئید پراکسیداز نقش اساسی در عملکرد تیروئید دارد و آهن جزء اساسی این آنزیم است، بنابراین ممکن است تجویز آهن بتواند موجب بهبود عملکرد تیروئید شود.
مواد و روش ها در این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی دوسوکور، 94 نفر از زنان مبتلا به هیپوتیروئیدی کنترل‌شده انتخاب و به طور تصادفی با روش نمونه‌گیری بلوکی ساده به دو گروه مساوی تقسیم شدند. در شروع مطالعه سطح TSH ،T4 ،T3 و پروفایل آهن همه بیماران اندازه‌گیری شد. سپس بیماران گروه آزمایش، تحت درمان با لووتیروکسین به همراه روزانه صد میلی‌گرم آهن خوراکی و گروه دوم نیز تحت درمان با لووتیروکسین به همراه دارونما (به مدت دو ماه) قرار گرفتند. بعد از گذشت دو ماه مجدداً سطح هورمون‌های تیروئید و پروفایل آهن در هر دو گروه اندازه‌گیری شد.
ملاحظات اخلاقی این تحقیق در کمیته اخلاق پژوهش دانشگاه علوم پزشکی اراک با کد 1396154 تصویب شد و در مرکز ثبت کارآزمایی بالینی با کد IRCT20151114025031 به ثبت رسید.
یافته ها پس از گذشت دو ماه، در دو گروه آزمایش و کنترل (دریافت‌کننده دارونما)، سطح سرمی TSH به ترتیب 1±2/2 و 1/1±‌2/9 واحد بین‌المللی بر لیتر (P=0/04)، سطح سرمی T4 به ترتیب 1/4±9/3 و 8/2±0/9 میکروگرم بر دسی‌لیتر (P=0/01) و سطح سرمی T3 به ترتیب 0/3±1/6 و 0/3±1/1 نانوگرم بر میلی‌لیتر (P=0/01) به دست آمد.
نتیجه گیری تجویز همزمان آهن همراه با لووتیروکسین در بیماران مبتلا به کم‌کاری تیروئید، به کاهش TSH و بهبود شاخص‌های آزمایشگاهی و پاسخ به درمان منجر می‌شود.

فروغ خدادادنژاد، مجید اکبری، فاطمه عبدالعلیان، محبوبه دانشور، بهزاد احمدی، زهرا زهرائی،
دوره 24، شماره 3 - ( 5-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: موفقیت درمان ریشه به حذف کامل باکتری‌های بیماری‌زای داخل کانال ریشه بستگی دارد. انتروکوکوس فکالیس یک باکتری گرم مثبت بی‌هوازی اختیاری بیماری‌زاست که نقش اصلی را در اتیولوژی عفونت کانال ریشه دندان‌های درمان‌شده و درمان نشده ایفا می‌کند و در موارد بسیاری با شکست درمان مرتبط است. هدف از این مطالعه مقایسه اثر ضدمیکروبی سدیم هیپوکلریت 5/2 درصد، میکروامولسیون مورد 10 درصد و میکروامولسیون آویشن 6/0 درصد علیه باکتری انتروکوکوس فکالیس پس از پر کردن کانال ریشه دندان بود.
مواد و روش ها: مطالعه حاضر به صورت آزمایشگاهی بوده که در آن تعداد 25 دندان تک‌کانال قدامی کشیده‌شده انسان جمع‌آوری و تاج آن‌ها قطع شد. دندان‌ها پس از شست‌وشو، فایلینگ و پاک‌سازی در اتوکلاو قرار داده شدند. سپس به جز 5 عدد (گروه کنترل منفی) ما بقی به سوسپانسیون باکتری انتروکوکوس فکالیس آغشته و به صورت تصادفی به 5 گروه با تعداد مساوی تقسیم شدند و با استفاده از شست‌وشودهنده‌های هیپوکلریت سدیم 5/2 درصد، میکروامولسیون مورد 10 درصد، میکروامولسیون آویشن 0/6 درصد به همراه گروه کنترل مثبت و گروه کنترل منفی شست‌وشو داده شدند. دندان‌ها با گوتاپرکا پر شدند و به مدت 90 روز در انکوباتور با دمای 37 درجه سانتی‌گراد قرار گرفتند. سپس نمونه‌گیری انجام شد و نمونه‌ها برای شمارش کلونی بررسی شدند. درنهایت مقایسه میزان شمارش کلونی باکتری در گروه‌ها با توجه به غیرنرمال بودن توزیع داده‌ها، با استفاده از آزمون کروسکال والیس انجام شد.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با کد اخلاق IR.ARAKMU.REC.1398.297به تصویب کمیته اخلاق معاونت پژوهشی دانشگاه علوم‌پزشکی اراک رسید.
یافته ها: میانگین میزان تعداد کلونی بین گروه‌ها دارای اختلاف معنادار نبود (P>0/05). بیشترین میزان کشت مثبت مربوط به گروه میکروامولسیون آویشن 0/6 درصد و کمترین مقدار مربوط به گروه هیپوکلریت سدیم 2/5 درصد بود.
نتیجه گیری: به دنبال پر کردن کانال‌ها از نظر حذف انتروکوکوس فکالیس، بین شست‌وشودهنده‌های گوناگون از نظر آماری تفاوت معنی‌داری وجود نداشت.

دکتر مجتبی بیانی، دکتر شیرین شفیعی لیالستانی، دکتر امیر الماسی حشیانی، دکتر سید حامد میرحسینی،
دوره 25، شماره 5 - ( 9-1401 )
چکیده

مقدمه: مسیرهای آبی یونیت‌های دندانپزشکی یک مکان بالقوه برای تجمع میکروارگانیسم‌ها و تشکیل بیوفیلم میکروبی هستند که می‌تواند افراد را در معرض خطر عفونت قرار دهد. این پژوهش با هدف اثربخشی چهار دسته از موادی است که تا به امروز برای کاهش بار میکروبیال در DUWL ها، مورد مطالعه قرار گرفته‌اند و مؤثرترین عملکرد را نسبت به سایر ضدعفونی کننده‌ها دارا بودند.
روش کار: این مطالعه مرور نظام مند بر اساس الگوهای پرایسما (PRISMA)‌ انجام گرفته و پایگاه‌های اطلاعاتی PubMed، Scopus و Web of Science با استراتژی جست وجو ی مشخص، بررسی شدند. در این مطالعه مرور نظام- مند، اثربخشی 4 ماده ضدعفونی کننده شامل: هیدروژن پروکساید، کلرهگزیدین، کلرین- دی اکساید، سدیم هیپوکلراید بر بیوفیلم های میکروبی موجود در لوله‌های آب یونیت‌های دندانپزشکی مورد بررسی قرار گرفت. جست و جو مطالعات در تیر ماه 1400 انجام شد و در نهایت داده‌های تمام مطالعات مرتبط با موضوع این مرور نظام مند، استخراج شدند.
یافته‌ها: این مطالعه با کد اخلاق IR.ARAKMU.REC.1399.347 به تصویب کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی اراک رسیده است. هر 4 نوع ماده ضدعفونی کننده اگر در غلظت و زمان کافی و روش درست استفاده شوند، می‌توانند مفید و اثربخش باشند. اگر بیوفیلم موجود در مسیرهای آبی یونیت‌های دندانپزشکی قدیمی و تثبیت شده باشد، بر روی اثربخشی این مواد تاثیرگذار خواهد بود و به زمان بیشتری برای از بین بردن آن نیاز است.
نتیجه گیری: استفاده از مواد به صورت ترکیبی می‌تواند تمامی طیف میکروبی موجود در بیوفیلم این ناحیه را پوشش دهد و حتی می‌توان با استفاده طولانی‌تر و مداوم، بیوفیلم های تثبیت شده را نیز حذف کرد.
 
حمید اخوین محمدی، مجید برادران،
دوره 26، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده

مقدمه: اختلال اضطراب فراگیر را می‌توان اختلال تضعیف کننده‌ای دانست که با ارزیابی منفی توسط دیگران، شرم درونی، خودپنداره منفی و همچنین سطح بالای اضطراب و اجتناب در موقعیتهای اجتماعی و عملکردی مشخص می‌شود. هدف این مطالعه، بررسی تأثیر هیپنوتراپی در ارتقاء بهزیستی ذهنی و کیفیت خواب افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر بود.
روش کار: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و به صورت پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود که روی 40 فرد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر شهر رشت در سال 1402 اجرا شد و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گروه کنترل جای گرفتند (20 نفر در هر گروه). هیپنوتراپی طی 6 جلسه اجرا شد، در حالی که گروه کنترل هیچ درمانی را دریافت ننمود. داده‌ها با استفاده از پرسشنامه بهزیستی ذهنی و کیفیت خواب جمع‌آوری گردید. برای تجزیه وتحلیل داده‌ها از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. این مطالعه با کد IR.PNU.REC.1402.070 به تصویب کمیته اخلاق دانشگاه پیام نور رسیده است.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که هپینوتراپی بر بهزیستی ذهنی (001/0, P=38/33F=) و کیفیت خواب (03/0, P=10/5F=) در افراد مبتلا به اضطراب فراگیر مؤثر بوده است و باعث افزایش بهزیستی ذهنی و کیفیت خواب در بیماران شده است.
نتیجه گیری: بر مبنای نتایج مطالعه حاضر، هیپنوتراپی بر ارتقاء بهزیستی ذهنی و کیفیت خواب در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر مؤثر هستند. پیشنهاد می‌شود از این روش به منظور تقویت بهزیستی ذهنی و کیفیت خواب افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر به تنهایی یا در کنار سایر مداخلات روانشناختی و دارویی، به عنوان یک مداخله بالینی استفاده گردد.

زهرا یوسف وند، مسعود رحمتی، رحیم میرنصوری،
دوره 27، شماره 3 - ( 5-1403 )
چکیده

مقدمه: با توجه به سنتز و آزادسازی میوکین‌ها از بافت عضلانی در جریان اجرای تمرینات ورزشی و ارتباط میوکین‌ها با توسعه قدرت و افزایش حجم عضلانی، هدف از مطالعه حاضر، بررسی 12 هفته تمرین مقاومتی بر سطوح سرمی مایونکتین و FGF-21 مردان میانسال بود.
روش کار: در مطالعه‌ی نیمه‌تجربی، 40 نفر از مردان میانسال شهرستان اراک (میانگین سنی 6/02 ± 38/27 سال، وزن 11/23 ± 77/12 کیلوگرم، قد 7/22 ± 174/05 سانتی‌متر) انتخاب و به‌صورت تصادفی در دو گروه تمرین مقاومتی (20 نفر) و شاهد (20 نفر) قرار گرفتند. گروه تمرینی 12 هفته تمرینات مقاومتی را به‏ صورت 3 جلسه در هفته و با شدت 65 تا 80 درصد قدرت بیشینه اجرا کردند. 48 ساعت قبل و پس از مداخله از تمامی آزمودنی‌ها خونگیری انجام و سطوح سرمی مایونکتین و FGF-21 به روش الایزا اندازه‌گیری شد. پس از بررسی نرمال بودن داده‌ها، به ترتیب از آزمون t همبسته و t مستقل در سطح معنیداری کمتر از 05/0 برای تجزیه و تحلیل داده‌ها استفاده شد.
یافته‌ها: تمرین مقاومتی باعث افزایش معنی‌داری در سطح سرمی مایونکتین (0/001 = P)، سطح سرمی FGF-21 (0/001 = P) و همچنین کاهش درصد چربی (0/417 = P) مردان میانسال شد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه بهنظر میرسد، تمرین مقاومتی میتواند با ایجاد سازگاری مثبت توسط افزایش سطوح سرمی مایونکتین و FGF-21 در تنظیم توده عضلانی، فرایند هیپرتروفی، فرایند رگ‌زایی و بهبود متابولیسم بدن نقش داشته باشد.
مریم کشوری، علی حیدریان پور، فرزانه چهلچراغی،
دوره 27، شماره 5 - ( 10-1403 )
چکیده

مقدمه: ضخامت لایه‌های مولکولار و پیرامیدال در هیپوکامپ نشان‌دهنده یک جنبه محوری در تحقیقات آلزایمر است. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر تمرینات شنای استقامتی، مقاومتی و ترکیبی بر ضخامت لایه‌های مولکولار و پیرامیدال بافت هیپوکامپ موش‌های صحرایی آلزایمری انجام شد.
روش کار: در مطالعه تجربی حاضر، 40 سر موش سفید بزرگ آزمایشگاهی نر نژاد ویستار (شش هفته‌ای، وزن 200-180 گرم) بطور تصادفی و مساوی به 5 گروه کنترل سالم، کنترل آلزایمر، استقامتی، مقاومتی و ترکیبی تقسیم شدند. آلزایمر با تزریق داخل صفاقی کلرید تری‌متیل‌تین (8 میلی‌گرم/ کیلوگرم) ایجاد شد. دو هفته پس از تزریق و تأیید القای آلزایمر، پروتکل‌های استقامتی (5 جلسه/هفته، هفته اول تا چهارم به صورت تدریجی از 5-15 دقیقه به 45 دقیقه شنا، هفته پنجم تا دوازدهم 60 دقیقه شنا)، مقاومتی (5 جلسه/هفته، هفته اول آشنایی با ورزش، هفته 2؛ 30 درصد، هفته 3-5؛ 70 تا 90 درصد، هفته 6-8؛ 100 تا 110 درصد، هفته 9-10؛ 120-130 درصد و هفته 11-12، 140-150 درصد وزن بدن)، و ترکیبی (2 جلسه/هفته مقاومتی و 3 جلسه/ هفته استقامتی) برای 12 هفته اجرا شد. 48 ساعت پس از مداخلات، حیوانات تشریح و بافت هیپوکامپ استخراج شد. در نهایت، داده‌ها در سطح معنی‌داری 05/0 > P تحلیل شدند.
یافته‌ها: ضخامت لایه‌های مولکولار و پیرامیدال بافت هیپوکامپ حیوانات آلزایمری نسبت به حیوانات سالم کاهش یافت و هر سه پروتکل تمرینی استقامتی، مقاومتی و ترکیبی باعث افزایش لایه‌ها شدند (0/001 > P). اما افزایش ضخامت لایه‌های مولکولار و پیرامیدال بافت هیپوکامپ موش‌های گروه ترکیبی نسبت به گروه استقامتی و مقاومتی افزایش بیشتری داشت (0/01 > P).
نتیجه‌گیری: این یافته‌ها تغییرات ضخامت لایه‌های بافت هیپوکامپ را در رابطه با آسیب‌شناسی آلزایمر و همچنین تأثیر تمرینات ترکیبی بر این پارامتر را برجسته می‌کند. در‌حالی که ورزش ممکن است اثرات مثبتی بر حجم هیپوکامپ و انعطاف‌پذیری سیناپسی داشته باشد، اما تحقیقات بیشتری برای درک کامل تأثیر ورزش بر ضخامت لایه‌های هیپوکامپ در آلزایمر مورد نیاز است.
ابراهیم محمدی، لعیا هوشمند، آرش معصومی،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1404 )
چکیده

مقدمه: داروهای نوین ضد دیابت نوع 2 به منظور کنترل قند خون و کاهش خطر عوارض جانبی دیابت به کار می‌روند. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی شیوع عوارض جانبی و وقایع هیپوگلیسمی مرتبط با داروهای نوین ضد دیابت نوع 2، شامل سیتاگلیپتین (مهارکننده DPP-4)، امپاگلیفلوزین (مهارکننده SGLT2) و لیراگلوتاید (آگونیست GLP-1)، در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شده است.
روش کار: این پژوهش مقطعی- تحلیلی در 157 بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه‌کننده به کلینیک غدد بیمارستان امام خمینی ارومیه در تابستان 1403 انجام شد. کلیه بیماران واجد شرایط با استفاده از روش نمونه‌گیری در دسترس وارد مطالعه شدند. اطلاعات دموگرافیک و میزان بروز هیپوگلیسمی و عوارض جانبی گزارش شده توسط بیماران از طریق مصاحبه ساختاریافته جمع‌آوری شد. سپس بیماران به سه گروه درمانی بر اساس داروی مصرفی تقسیم شدند.
یافته‌ها: فراوانی آرترالژی و مشکلات رماتیسمی (26/31)، مشکلات درماتولوژیک (36/84 درصد) و واکنش‌های حساسیتی (21/06 درصد) از عوارض شایع در بیماران دریافت‌کننده سیتاگلیپتین بود. حالت تهوع (52/94 درصد) و درد شکم (17/65 درصد) از عوارض شایع بیماران دریافت‌کننده لیراگلوتاید بود. پلی دیپسی (28/72 درصد)، ضعف و بی‌حالی (26/6 درصد)، خشکی مخاطات (27/66 درصد)، سه عارضه شایع در بیماران دریافت‌کننده امپاگلیفلوزین بود. هیپوگلیسمی در بیماران دریافت‌کننده سیتاگلیپتین مرد و در محدوده سنی 51 تا 55 سال مشاهده شد.
نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه‌ی حاضر نشان داد، بروز هیپوگلیسمی در داروهای نوین در حداقل بوده و عوارض کوتاه‌مدت بیشتر شامل اختلالات گوارشی، واکنش‌های حساسیتی و درماتولوژیک می‌باشد.

صفحه 2 از 3     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb