جستجو در مقالات منتشر شده


56 نتیجه برای سلول

میثم گنجی بخش، معصومه اسدی، وحید نجاتی، نوروز دلیرژ، فرح فرخی،
دوره 15، شماره 2 - ( 3-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: از زمانی که محققین توانستند سلول‌های دندریتیک را از مونوسیت‌های خون محیطی متمایز کنند، دانشمندان بسیاری در پی یافتن بهترین راه تولید سلول‌های دندریتیک و بهینه سازی فرایند بلوغ این سلول‌ها، در شرایط آزمایشگاهی هستند تا از این سلول‌ها در درمان بیماری‌ها استفاده کنند. هدف از این مطالعه بلوغ سلول‌های دندریتیک مناسب ایمنی درمانی تومور می‌باشد. مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی، تولید سلول‌های دندریتیک در دو مرحله صورت گرفت که در مرحله اول سلول‌های مونوسیت تحت تاثیر سیتوکاین‌های GM-CSF و اینترلوکین-4 به سلول‌های دندریک نابالغ تبدیل شدند و در مرحله دوم این سلول‌ها در حضور مایع رویی سلول‌های اندوتلیال ورید ناف انسان و لنفوسیت‌های T فعال شده با فیتوهماگلوتینین و عوامل بلوغ به سلول‌های دندریتیک بالغ تبدیل شدند. یافته‌ها: سلول‌های دندریتیک تولید شده دارای ویژگی‌های مناسب از لحاظ فنوتیپ، توانایی فاگوسیتوز، میزان تحریک تکثیر لنفوسیت‌های T بودند و قادر به ترشح مقادیر بالایی از سایتوکین‌ها بودند. نتیجه‌گیری: مایع رویی سلول‌های اندوتلیال و لنفوسیت‌های T باعث تولید سلول‌های دندریتیک نوع 1 و لفنوسیت‌های T یا دیگر نوع 1 در شرایط آزمایشگاهی می‌گردند. بنابراین سلول‌های دندریتیک تولید شده با این روش سلول‌هایی مناسب برای کاربردهای ایمنی درمانی و درمان سرطان از طریق سلول درمانی می‌باشند.
سارا صادق مقدم عباسپور، ناصر مهدوی شهری ، سیدمحمد علی شریعت زاده ،
دوره 15، شماره 3 - ( 5-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از روش‌های مهندسی بافت برای ایجاد ساختارهای بافتی جایگزین، جدا کردن سلول‌ها از فرد بیمار، گسترش دادن جمعیت سلولی روی یک داربست و در نهایت پیوند زدن بافت حاصل به فرد بیمار می‌باشد. یکی از منابع سلولی، بافت بلاستما است. در این مطالعه سعی شد از بافت لثه انسان در تهیه داربست استفاده شود و اینترکشن‌های بین این داربست سه بعدی با بافت بلاستما بررسی شود. مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی، ابتدا لثه انسان تهیه شد و سپس با روش Snap freezing و استفاده از دترژنت سدیم دودسیل سولفات (SDS) Sodium Dodecyl Sulfateو Triton X-100 بافت حاصل سلول‌زدایی گردید. بررسی‌های بافت‌شناسی با رنگ آمیزی‌های مربوطه انجام شد. سپس داربست‌های تهیه شده درون حلقه‌های بلاستمایی 2 روزه خرگوش قرار داده شد و در محیط کشت به مدت 25 روز نگهداری شدند. نمونه‌برداری از بافت بلاستما و داربست همراه آن هر 5 روز یک بار صورت گرفت. یافته‌ها: نتایج، حذف سلول‌ها از داربست آماده شده را تایید نمود. علاوه بر این نتایج بافتی در روز پنجم و دهم، نفوذ سلول‌های بلاستمایی به داخل داربست را نشان داد. در روز پانزدهم علاوه بر نفوذ، تقسیم و تمایز احتمالی سلول‌های بلاستمایی مشاهده گردید. هم‌چنین اپیدرم زایی نیز قابل مشاهده بود. در روز بیستم و بیست و پنجم، روند نفوذ، تقسیم و تمایز سلول‌ها هم‌چنان ادامه داشت. نتیجه‌گیری: نتایج نشان دادند که امکان تهیه یک داربست طبیعی از لثه انسان به این روش وجود دارد. این داربست می‌تواند دارای اثر القایی بر رفتارهای سلولی از قبیل مهاجرت، چسبندگی، تقسیم و احتمالاً تمایز باشد. هر چند مطالعات بیشتری برای اثبات هویت سلول‌ها و سایر ویژگی‌های این داربست و هم‌چنین امکان استفاده از آن در روش‌های مهندسی بافت لثه‌ای مورد نیاز است.
روح الله درستکار، طراوت بامداد، اسماعیل صابرفر،
دوره 15، شماره 10 - ( 12-1391 )
چکیده

زمینه و هدف: اهمیت پروتئین VP2 پاروویروس سگی در اتصال به سلول‎های سرطانی انسانی و کیت‎های تشخیصی دامپزشکی سبب شده تا مطالعات گسترده‎ای در زمینه تولید این پروتئین صورت گیرد. هدف از انجام این پژوهش کلونینگ و تایید بیان پروتئین پوششی VP2 پاروویروس سگی در سیستم پروکاریوتی و بهینه نمودن بیان پروتئین VP2 در سیستم منحصر به فرد پروکاریوتی بدون سلول می‎باشد. مواد و روش‎ها: در این مطالعه تجربی، پلاسمید pET-21a VP2 با کلون کردن محصول PCR ژن VP2 پاروویروس سگی در پلاسمید بیانی pET-21a ساخته شد. توالی کلون شده ابتدا با روش کلونی PCR ارزیابی شده، سپس توسط هضم آنزیمی و توالی یابی مورد بررسی قرار گرفت. به منظور تولید پروتئین VP2 پلاسمید pET-21a VP2 در باکتری E.coli سویه روزتا Rosetta(DE3) منتقل و بیان این پروتئین توسط IPTG القاء گردید. پروتئین تولید شده در هر دو شرایط باکتریایی و بدون سلول توسط تکنیک SDS PAGE بررسی گردید و در نهایت به وسیله آنتی بادی منوکلونال علیه VP2 توسط تکنیک وسترن بلات ارزیابی گردید. یافته‎ها: کلونینگ صحیح ژن VP2 با هضم آنزیمی و تعیین توالی قطعه کلون شده به اثبات رسید. بیان پروتئین VP2 در دو سیستم باکتریایی و بدون سلول توسط SDS PAGE تایید شده و در نهایت پروتئین VP2 به وسیله وسترن بلات تایید گردید. نتیجه‎گیری: نتایج این تحقیق نشان داد، ژن VP2 در طی مراحل کلونینگ تکثیر شده و به خوبی در وکتور مورد نظر کلون گردیده است و بیان پروتئین در هر دو سیستم باکتریایی و بدون سلول به طور کامل مورد تایید قرار گرفته است.
محسن سقا، ابراهیم اسفندیاری، شهناز رضوی، سمیه تنهایی، محمد حسین نصر اصفهانی، حسین بهاروند،
دوره 16، شماره 4 - ( 4-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: اسید رتینوئیک یکی از مشتقات ویتامین A و یکی از مهم‎ترین سیگنال‎های القایی در مهره‎داران است که در تمایز، مورفوژنز، آپوپتوز و تولید مثل نقش دارد. هدف از مطالعه حاضر بررسی نقش این ماده در الگو‎یابی عصبی سلول‎های بنیادی جنینی موش در محیط آزمایشگاهی بود.

مواد و روش‎ها: در این مطالعه تجربی، پس از تشکیل ساختارهای شبه جنینی، از سلول‎های بنیادی جنینی رده Royan B1، اسید رتینوئیک با غلظت یک میکرومول به مدت چهار روز بر ساختارهای شبه جنینی تاثیر داده شد و پس از آن سلول‎ها به مدت هشت روز گسترش داده شدند. محیط کشت سلولی در گروه کنترل فاقد اسید رتینوئیک بود. در پایان کشت، القاء عصبی و الگویابی نورون‎ها در سلول‎های هر دو گروه با روش‎های ایمونوسیتوشیمی، فلوسایتومتری و RT-PCR مورد ارزیابی قرار گرفتند.

یافته‎ها: مطالعه حاضر نشان داد که اسید رتینوئیک نورون‎زائی را در سلول‎های بنیادی القا نمود و توانست سبب بروز نشانگر MAP2 در 35 درصد از این سلول‎ها شود. نتایج RT-PCR نیز مشخص کرد که همزمان، نورون‎های حاصل از سلول‎های بنیادی جنینی تحت تاثیر اسید رتینوئیک توانستند نشانگر‎های Mash1، Pax6، Pax7 و Dbx1/2 مربوط به هویت‎یابی عصبی نورون‎ها در جهت پشتی، شکمی و نیز Hoxb4، Hoxc5 و Hoxc8 مربوط به الگویابی عصبی نورون‎ها حول محور سری، دمی لوله عصبی را بیان نمایند.

نتیجه‎گیری: اسید رتینوئیک همزمان با القای عصبی سلول‎های بنیادی جنین موش در محیط آزمایشگاهی قادر به ایجاد هویت عصبی این نورون‎ها نیز می‎باشد. واژگان کلیدی: سلول‎های بنیادی جنینی موش، الگویابی عصبی، اسید رتینوئیک


حسن نامدار احمدآباد، مژده صالح نیا، سید محمد موذنی،
دوره 16، شماره 9 - ( 9-1392 )
چکیده

زمینه و هدف: در مطالعه حاضر فعالیت تعدیل ایمنی مولکول های ترشح شده توسط سلول های دسی جوا از منشاء موش های مستعد سقط و موش های با حاملگی طبیعی بر عملکرد سلول های دندریتیک (DCs) مورد مقایسه قرار گرفت.

مواد و روش ها: مایع رویی کشت سلول های دسی جوا (DS) از مدل های موشی مستعد سقط و موش های با حاملگی طبیعی تهیه شد. DCs از طحال موش های CBA/J استخراج و بطور هم زمان با آنتی ژن و DS تیمار شدند. DCs تیمار شده به کف دست موش تزریق شده و پس از 5 روز غده های لنفاوی ناحیه ای خارج گردید و در حضور آنتی ژنی اولیه کشت داده شدند. میزان تکثیر لنفوسیت ها با استفاده از تایمیدین رادیواکتیو سنجیده شد.

یافته ها: DS از منشاء موش های با حاملگی طبیعی در مقایسه با DS از منشاء موش های مستعد سقط بصورت معناداری توانایی DCs برای تحریک تکثیر لنفوسیت ها را کاهش داد (اندیکس تحریک 34/0 ± 93/4 در مقابل 79/0 ± 84/11 ). همچنین فعالیت مهاری DS تهیه شده از جایگاه های غیر سقط در مقایسه با مواردی که این مایع از جایگاه های سقط از منشاء موش های مستعد سقط تهیه شده است بر عملکرد DCs بیشتر است (اندیکس تحریک 49/0 ± 67/2 در مقابل 02/1 ± 31/7).

نتیجه گیری: فعالیت تعدیل ایمنی مولکول های ترشح شده درون دسی جوا بین موش های مستعد سقط و موش های با حاملگی طبیعی متفاوت است. با توجه به نقش کلیدی DCs در حفظ تحمل در سطح تماس مادر-جنین، بنظر می رسد که این مولکول ها از طریق تعدیل عملکرد DCs نقشی اساس در تعیین نتیجه حاملگی بازی می کنند.


اسدالله عباسی، مجتبی امانی، نوروز نجف زاده، محمد ماذنی،
دوره 16، شماره 11 - ( 11-1392 )
چکیده

زمینه و هدف‌: رتینوئیک اسید تمام ترانس به عنوان یکی از متابولیت های ویتامین A، در القای تمایز، رشد و تکثیر سلول های اپیتلیالی نقش دارد. این ماده باعث توقف چرخه سلولی در مرحله ی G0/G1 و القای آپوپتوز می شود. داروی ضد سرطان سیس‌پلاتین با اتصال متقاطع به DNA موجب القای آپوپتوز می شود که در درمان سرطان های تخمدان، سر و گردن ، مری ، معده و ملانوما استفاده می شود. مطالعات قبلی بر روی برخی رده‌های سلولی سرطان تخمدان و ملانوما بیانگر اثرات افزایشی رتینوئیک اسید با سیس‌پلاتین می باشد، مطالعه حاضر اولین مطالعه در مورد اثرات همزمان رتینوئیک اسید تمام ترانس و سیس‌پلاتین بر روی رده سلولی سرطان مری KYSE-30 می‌باشد.

مواد و روش ها‌: رده سلولی KYSE30 در حضور و عدم حضورغلظت های مختلف رتینوئیک اسید و ترکیب آن با سیس پلاتین کشت داده شد، سپس مرگ سلولی با روش های کلونوژ&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwj&zwjنیک و رنگ آمیزی آکریدین اورنج/اتیدیوم بروماید بررسی گردید.

یافته‌ها: نتایج حاکی ازالقاء تمایز سلولی در رقت های 15&le میکرومولار رتینوئیک اسید است. رقت های پائین تر تینوئیک اسید، باعث مرگ سلولی و کاهش تعداد کلونی در حضور و نیز عدم حضور سیس پلاتین گردید(p&le0.05). ترکیب 10 میکرومولار رتینوئیک اسید باµg/ml 5 و10 سیس پلاتین بهترین اثر را در کاهش تعداد کلونی و افزایش مرگ سلولی را نشان داد.

نتیجه گیری: استفاده همزمان از رقت های پایین رتینوئیک اسید و سیس‌پلاتین باعث افزایش آپوپتوز و نکروز و در نتیجه کاهش تعداد کلونی رده سلولی KYSE30 در مقایسه با سیس پلاتین به تنهایی می شود.


هما محسنی کوچصفهانی ، خدیجه سنامیری، محمود هاشمی تبار،
دوره 17، شماره 4 - ( 4-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: سلول‌های بنیادی مزانشیمی ژل وارتون، منبعی از سلول‌های تجدید شدنی در درمان بسیاری از بیماری‌ها می‌باشند. از مواد زیستی مختلفی به عنوان داربست جهت شبیه سازی کنام سلول‌های بنیادی استفاده شده است که در بهبود برهم کنش‌های سلولی، تکثیر سلولی و تمایز مهم می‌باشد. کپسوله کردن شامل احاطه سلول‌های زنده در یک غشا نیمه تراوا با قابلیت مبادله موادغذایی، اکسیژن و محرک‌ها است، در حالی که آنتی بادی‌ها و سلول‌های ایمنی میزبان بیرون نگه داشته می‌شوند. در این مطالعه، روشی جهت کشت و تمایز سلول‌های بنیادی مزانشیمی ژل وارتون به اندودرم قطعی در یک محیط سه بعدی با استفاده از کپسول‌های آلژینات ارائه می‌شود.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی، سلول‌های بنیادی کپسوله شده و از روش تریپان بلو برای بررسی زیست‌پذیری استفاده شد. سپس سلول‌های کپسوله شده در محیط محتوی فاکتورهای تمایزی کشت داده شدند و جهت بررسی بیان ژن‌های اندودرم قطعیReal- time PCR انجام شد.

یافته‌ها: کپسوله کردن سبب تغییر مورفولوژی و زیست پذیری سلول‌های کپسوله شده نشد. بررسی‌های پس از تمایز، بیان مارکرهای اختصاصی اندودرم قطعی شامل FOXa2 و SOX17 را اثبات کرد.

نتیجه‌گیری: آلژینات قابلیت کاربرد به عنوان یک داربست سه بعدی جهت کشت و تمایز سلول‌های بنیادی مزانشیمی مشتق از ژل وارتون به اندودرم قطعی را دارد.


سمانه خرمی، احمد زواران حسینی، سیدجواد مولی، رضا ملک زاده،
دوره 17، شماره 5 - ( 5-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از ویژگی‌های سلول‌های بنیادی سرطانی توانایی آنها در تشکیل کلنی‌های اسفروییدی تحت شرایط غیر چسبان و در محیط فاقد سرم می‌باشد. هدف از این مطالعه جداسازی سلول‌های بنیادی سرطانی با استفاده از روش تشکیل اسفرویید و بررسی خصوصیات عملکردی آنها در رده سلولی سرطانی آدنوکارسینوم کولونی 29HT- می‌باشد.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی، شاخص‌های سلول‌های بنیادی سرطانی کولون شامل 44 CDو EPCAM و میزان بیان ژن‌های مرتبط با مسیرهای اختصاصی سلول‌های بنیادی سرطانی در اسفروییدها و سلول‌های 29HT- مورد بررسی قرار گرفت. جهت تعیین توانایی تومورزایی اسفروییدها نیز، پیوند زنوگرافت در موش‌های nude انجام گردید.

یافته‌ها: بر اساس اطلاعات به دست آمده بیش از 92 درصد از اسفروییدها +44 CD/EPCAM+ بودند در حالی که فقط 37 درصد از سلول‌های 29HT- شاخص‌های 44 CD/EPCAM را بیان می‌کردند. در مقایسه با سلول‌های 29HT- میزان بیان ژن‌های 2,Sox4 OctNanog، 4Klf و C-myc به طور قابل ملاحظه‌ای در سلول‌های اسفروییدی افزایش نشان داد(05/0>p). هم‌چنین تزریق2500 سلول اسفروییدی برای شروع و رشد تومور در موش‌های nude کافی بود در حالی که 106×1 سلول 29HT- توانایی القاء تومور را داشتند.

نتیجه‌گیری: یافته‌ها نشان می‌دهد اسفروییدهای تشکیل شده از رده سلولی سرطانی کولون 29HT- غنی از سلول‌های بنیادی سرطانی می‌باشند که بیان افزایش یافته‌ای از ژن‌های درگیر در ویژگی‌های چند قوه‌زایی و هم‌چنین توانایی توموزایی در موش‌های nude را نشان می‌دهند.


امیر عبدالله زنگی وند، مهسا قاسمی،
دوره 17، شماره 6 - ( 6-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: التهاب نقش کلیدی در شکل‌گیری آترو اسکلروز دارد. در این مطالعه قصد داریم به بررسی ارتباط بین شمارش سلول‌های سفید خون در بدو بستری با میزان بروز حملات قلبی بعدی و مرگ ومیر شش ماهه در بیماران مبتلا به سندرم کرونری حاد بپردازیم.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه توصیفی مقطعی آینده‌نگر ۱۰۱ بیمار مراجعه کننده با سندرم کرونری حاد به مرکز بوعلی سینا قزوین وارد مطالعه شدند. کلیه بیماران براساس شمارش سلول‌های سفید خون به ۳ گروه لکوسیتوز کمتر از ۷۰۰۰، لکوسیتوز بین ۷۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ و لکوسیتوز بالاتر از ۱۰۰۰۰ در میلی‌متر مکعب تقسیم شدند. بر اساس همین تقسیم‌بندی سایر اطلاعات دموگرافیک و آزمایشگاهی از قبیل شاخص‌های التهابی فاز حاد، بیومارکرهای قلبی و... جمع‌آوری شد. کلیه بیماران برای مدت شش ماه از نظر حملات قلبی غیرکشنده و مرگ ناشی از اختلالات قلبی به صورت تلفنی یا حضوری پی‌گیری شدند. نتایج به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 17 آنالیز شد و ازآزمون تی و دقیق فیشر استفاده گردید. مقدار p کمتر از ۰۵/۰ از نظر آماری معنی‌دار در نظر گرفته شد.

یافته‌ها: پی‌گیری شش ماهه بیماران نشان داد که ۵ بیمار (۲۵/۳۱ درصد) از گروه لکوسیتوز بالاتر از ۱۰۰۰۰ در میلی‌متر مکعب دچار حملات قلبی غیرکشنده و دقیقا به همین میزان نیز دچار مرگ شدند که این میزان در حدود ۵/۲ برابر بیماران گروه دوم و ۷ برابر بیماران گروه اول بود. هم‌چنین آنالیز چند متغیری داده‌ها نشان داد که لکوسیتوز بالاتر از ۱۰۰۰۰ در میلی‌متر مکعب از قوی‌ترین فاکتورهای پیش بینی کننده پیش آگهی در بیماران ما به شمار می‌آید.

نتیجه‌گیری: شمارش سلول‌های سفید خون می‌تواند از فاکتورهای پیش‌گویی کننده مهم در بروز مرگ و میر و حملات قلبی غیر کشنده در بیماران با سندرم کرونری حاد به شمار آید.


بهناز توسلی، صابر ابراهیمی، ریما منافی، فاطمه کیانی، مجید صفا، احمد کاظمی،
دوره 17، شماره 7 - ( 7-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: لوسمی لنفوبلاستیک حاد شایع‌ترین بدخیمی در کودکان محسوب شده و مهم‌‌ترین روش درمانی آن شیمی درمانی می‌باشد. راهبردهای جدید سرطان درمانی به منظور کاهش اثرات جانبی داروهای شیمی درمانی به کارگیری ترکیباتی را پیشنهاد می‌کند که مسیرهای پیام دهی را در سلول‌های بدخیم هدف قرار دهند. ایندول‌تری کربینول به عنوان یک ترکیب گیاهی با هدف قرار دادن مسیرهای پیام دهی سلولی خاصیت ضد سرطانی خود را در انواع مختلفی از بدخیمی‌ها اعمال می‌کند. هدف از این مطالعه بررسی اثر ایندول تری کربینول بر رده سلولی لوسمی لنفوبلاستیک حاد پیش ساز سلول B می‌باشد.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی سلول‌های NALM-6 با غلظت‌های مختلف ایندول تری کربینول در فواصل زمانی معین تیمار شدند. تأثیر ایندول تری کربینول بر سیکل سلولی، با رنگ آمیزی محتوای DNA با پروپیدیوم ایداید و به کمک فلوسایتومتری مطالعه و تغییرات در بیان پروتئین‌های p21، p53 و c-Myc در سلول‌های تیمار شده با ایندول تری کربینول نیز با کمک تکنیک وسترن بلات بررسی شد. اختلاف بین گروه‌ها با آزمون تی زوجی مورد مطالعه قرار گرفت.

یافته‌ها: داده‌های سیکل سلولی افزایش معنی‌دار (05/0p<) جمعیت سلول‌های ناحیه G1 را در اثر مجاورت با ایندول تری کربینول در مقایسه با سلول‌های کنترل نشان داد. هم‌چنین نتایج وسترن بلات نشان دهنده اثر ایندول تری کربینول در افزایش معنی‌دار (05/0p<) بیان پروتئین‌های p21 و p53 و کاهش بیان پروتئین c-Myc بود.

نتیجه‌گیری: ایندول تری کربینول می‌تواند با کاهش بیان پروتئین c-Myc و افزایش بیان پروتئین‌های p21 و p53باعث ایجاد توقف در مرحله G1 چرخه سلولی در سلول‌های لوسمی لنفوبلاستیک حاد پیش ساز سلول B شود.


محمد مصلح آیادی فراهانی، ناصر امیری زاده، آرزو اودی، مونا خورشید فر، مهین نیکوگفتار ظریف،
دوره 17، شماره 7 - ( 7-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه پیوند سلول‌های بنیادی خونساز به طور گسترده‌ای برای درمان بیماران مبتلا به سرطان و دیگر اختلالات خونی استفاده می‌گردد. استئوبلاست‌ها بخشی از سلول‌های استرومال مغز استخوان می‌باشند که خون سازی را با تشکیل نیچ حمایت می‌کنند. عقیده بر این است که سلول‌های خونساز و استئوبلاست‌ها، فعالیت‌های یکدیگر را تنظیم می‌کنند. ثابت شده است که از دست دادن حاد خون در مدل‌های حیوانی، تشکیل استخوان و توسعه نیچ را به دلیل تحریک اریتروپویتین فعال می‌کند. در این مطالعه تجربی تاثیر سلول‌های بنیادی خونساز جدا شده از خون بند ناف که با اریتروپویتین تیمار شده‌اند، روی تمایز استئوبلاستیک سلول‌های بنیادی مزانشیمال بررسی شد.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی سلول‌های بنیادی مزانشیمال از مغز استخوان جدا و با سلول‌های بنیادی خونساز CD34+,CD38- خون بند ناف، تحت تاثیر دوزهای متفاوت اریتروپویتین به مدت 14 روز کشت هم‌زمان داده شد، RNA سلول‌های مزانشیمال استخراج و از روش RT-PCR برای ارزیابی بیان ژن‌های استئوپونتین و استئوکلسین استفاده گردید. رنگ آمیزی‌های آلکالین فسفاتاز و آلیزارین رد و فلوسایتومتری بر روی سلول‌های تمایز یافته صورت گرفت.

یافته‌ها: نتایج نشان دادند ژن‌های استئوپونتین و استئوکلسین در سلول‌های مزانشیمال بیان شدند، رنگ آمیزی‌های آلکالین فسفاتاز و آلیزارین رد مثبت بود. سلول‌های تمایز یافته مارکرهای استئوبلاست‌ها را عرضه کردند.

نتیجه‌گیری: بر اساس این نتایج اریتروپویتین از طریق تاثیر بر سلول‌های بنیادی خونساز در کشت هم‌زمان، باعث تمایز استئوبلاستیک سلول‌های مزانشیمال مغز استخوان می‌گردد.


رقیه رحیمی ، مهدی مهدوی، معصومه ابتکار،
دوره 17، شماره 9 - ( 9-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: تحویل مستقیم آنتی‌ژن به سلول‌های دندریتیک موجب تقویت پاسخ‌های ایمنی می‌شود و راهکاری مناسب در مبارزه علیه پاتوژن‌های موتاژنی نظیر HIV می‌باشد. هدف این مطالعه بررسی پاسخ‌های ایمنی حاصل از تحویل مستقیم پروتئین نوترکیب چنداپی‌توپی tat/pol/gag/env ویروس 1-HIV با کمک آنتی بادی منوکلونال علیه 205-DEC موجود در سطح سلول‌های دندریتیک موش جهت تقویت پاسخ‌های ایمنی است.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی- آزمایشگاهی، پروتئین نوترکیب حاصل از بیان پلاسمید pET23a-HIVtop4 حاوی سکانس 20-1Tat، 610-577ENV، 190-150Pol، 323-296ENV، 186-158Gag و 61-44Tat در سویه اشرشیاکلی 21BL به عنوان واکسن مدل استفاده شد. به منظور به‌کارگیری ویژگی‌های سلول‌های دندریتیک در روند ایمنی زایی، پروتئین نوترکیب به روش شیمیایی به آنتی‌بادی علیه گیرنده 205-DEC کونژوگه گردید. موش‌های بالب سی به صورت زیرپوستی با فرم کونژوگه یا غیرکونژوگه (کنترل) پپتید 4HIVtop به همراه Poly I:C به عنوان عامل بلوغ سلول‌های DC، ایمونیزه شدند. تکثیر سلولی به روش برومو دی یوریدین، پاسخ سیتوتوکسیسیتی با اندازه‌گیری گرآنزیم B، اینترلوکین‌های 4 و 7، اینترفرون گاما و آنتی بادی توتال به ترتیب با روش الیزای مستقیم و غیر مستقیم سنجیده شدند.

یافته‌ها: ایمونیزاسیون با پپتید متصل به آنتی بادی علیه 205-DEC در مقایسه با گروه‌های کنترل موجب افزایش قابل ملاحظه در پاسخ‌های تکثیری، سیتوتوکسیسیتی، تولید اینترلوکین‌های 4 و 7، اینترفرون گاما و نیز تیتر آنتی بادی توتال گردید.

نتیجه‌گیری: تحویل مستقیم آنتی ژن پروتئینی مورد نظر به سلول‌های دندریتیک + 205-DEC، در مقایسه با گروه‌های کنترل موجب افزایش قابل توجه پاسخ‌های ایمنی می‌شود.


باقر سیدعلیپور، نجمه بریمانی، عباسعلی دهپور جویباری، سید محمد حسینی،
دوره 17، شماره 11 - ( 11-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: نانو مواد به دلیل ویژگی‌های جدیدشان از جمله مساحت سطحی ویژه و واکنش‌پذیری بالا توجه فزاینده‌ای را به خود جلب کرده‌اند. هدف از این مطالعه بررسی اثر سمیت نانو ذره اکسید مس بر مغز، طحال و جنین موش نژاد NMRI می‌باشد.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی، 42 موش سوری ماده بالغ (3±30 گرم) به طور تصادفی به شش گروه (چهار گروه تجربی، یک گروه شم و یک گروه کنترل) تقسیم شدند. موش‌های گروه تجربی در روز 3 و 12 بارداری نانوذرات اکسید روی با غلظت‌های 300، 400، 500 و 600 میلی‌گرم بر کیلوگرم به صورت داخل صفاقی دریافت کردند. در روز 17 بارداری وزن مغز، طحال و جنین اندازه‌گیری شد. بافت‌ها جهت بررسی هیستولوژی با روش هماتوکسیلین و ائوزین رنگ آمیزی شدند.

یافته‌ها: بر اساس مشاهدات ماکروسکوپی وزن جنین با افزایش غلظت‌های مختلف نانوذره در مقایسه با کنترل کاهش و اثر سمی آن افزایش یافت(05/0p&le). طحال فقط در غلظت 600 میلی‌گرم بر کیلوگرم تغییرات معنی‌داری را در مقایسه با کنترل نشان داد. بررسی هیستوپاتولوژیک مغز و طحال پس از تزریق درون صفاقی نانوذره اکسید مس علائم سمیت سلولی (پرخونی، نکروز، ارتشاح سلول‌های التهابی، دژنرسانس واکوئولی) و پرخونی، نکروز و افزایش هموسیدرین را نسبت به گروه کنترل به ترتیب نشان داد.

نتیجه‌گیری: مطالعه حاضر به وضوح نشان داد نانوذره اکسید مس می‌تواند ناهنجاری‌های هیستوپاتولوژیک را در بافت مغز و طحال موش NMRI به طور وابسته به دوزایجاد کند.


حسن پازکی، حسین ایمانی، عبدالحسین شاهوردی، فرح فرخی، لیلاسادات طاهایی،
دوره 17، شماره 12 - ( 12-1393 )
چکیده

زمینه و هدف: بلوغ تخمک و لقاح در شرایط آزمایشگاهی از مهم‌ترین قدم‌ها در درمان ناباروری می‌باشد. در این مطالعه محیط‌های بلوغ با عصاره پلاکت خون که دارای غلظت بالایی از فاکتورهای رشد می‌باشد غنی گردید و میزان از سرگیری میوز و بلوغ تخمک‌ها بررسی گردید.

مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی تخمک‌ها در حالت ژرمینال ویزیکول از موش سوری ماده بالغ نژاد NMRI جمع‌آوری گردیدند. محیط بلوغ &alphaMEM بوده و محیط‌های کنترلی دارای 5 و10 درصد سرم گاوی بودند و محیط مورد آزمایش با 5 و 10 درصد عصاره پلاکت خون و ترکیب 5 درصد عصاره پلاکت خون به همراه 5 درصد سرم گاوی غنی گردیدند. میزان از سرگیری میوز و بلوغ بعد از 18 ساعت در محیط‌های متفاوت بررسی گردید.

یافته‌ها: میزان تخمک‌های بالغ شده در محیط آزمایشی حاوی 5 درصد عصاره پلاکت خون هم با سلول گرانولوزا و هم بدون سلول گرانولوزا نسبت به محیط‌های کنترل به شکل معنی‌دار بالاتر بودند(05/0p<). میزان بلوغ تخمک‌ها در محیط حاوی 5 درصد عصاره پلاکت خون برای گروه حاوی سلول گرانولوزا، 61 درصد و 72 درصد برای گروه بدون سلول گرانولوزا بوده است در حالی که این میزان برای گروه کنترلی 5 درصد سرم گاوی به ترتیب 53 و 50 درصد بود.

نتیجه‌گیری: عصاره پلاکت خون تاثیر معنی‌داری بر از سرگیری میوز و بلوغ تخمک در حالت ژرمینال ویزیکول داشته است. بر اساس این نتایج، عصاره پلاکت خون می‌تواند به عنوان یک محرک بلوغ استفاده گردد.


ندا سلیمانی، اشرف محبتی مبارز، فاطمه اطیابی،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: پروتئین فعال کننده نوتروفیلی (HP-NAP) یک آنتی ژن حفاظتی و یک فاکتور بیماری‌زایی اصلی هلیکوباکتر پیلوری است. تحریک سیستم ایمنی جهت درمان این باکتری نقش کارآمد دارد. هدف مطالعه حاضر بررسی اثر پروتئین نوترکیب فعال کننده نوتروفیلی از هلیکوباکتر پیلوری بر میزان تکثیر و بقای ماکروفاژهای صفاقی موشی مدل بالب سی می‌باشد.

مواد و روش‌ها: طی یک مطالعه تجربی – آزمایشگاهی، پروتئین نوترکیب Hp-NapA از هلیکوباکتر پیلوری در محیط آزمایشگاه تولید شد. ماکروفاژهای صفاقی موش خارج و کشت داده شد. از غلظت‌های مختلف پروتئین نوترکیب Hp-NapA برای تحریک ماکروفاژها استفاده شد. از روش MTT به منظور ارزیابی بقاء و میزان تکثیر ماکروفاژها استفاده شد.

یافته‌ها: نتایج روشن است که تأثیر افزایش دهنده تحریک از طریق پروتئین نوترکیب Hp-NapA در دوز 30 میکروگرم/ میلی‌لیتر (01/0=p)، معنی‌دار بود. میزان بقاء در دوزهای 30 و 60 میکروگرم در میلی‌لیتر به طور معنی‌داری از گروه کنترل بیشتر شده بود و در سری همزمانی پروتئین نوترکیب به همراه لیپوپلی ساکارید میزان تکثیر نیز در دوزهای مشابه افزایش معنی‌داری از نظر آماری نشان می‌دهد.

نتیجه‌گیری: با توجه به یافته‌های ما، پروتئین نوترکیب Hp-NapA دارای اثر مثبت بر میزان تکثیر، بقا و عملکرد ماکروفاژهای صفاقی دارد. بنابراین، مفروض است که پروتئین نوترکیب Hp-NapA می‌تواند به عنوان ایمنومدولاتور جهت ایمنی درمانی مطرح شود.


محمدرضا هاشم زاده، مجتبی سعادتی، محمدرضا باغبان اسلامی نژاد، رضا افلاطونیان، مختار زارع،
دوره 18، شماره 3 - ( 3-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: شیگلا عامل شیگلوز انسان است و لیپوپلی ساکارید آن به کمک TLR4 شناسایی می‏شود. TLR4 از خانواده گیرنده‏های شبه TOLL بوده و بسیاری از مسیرهای ایمنی با تحریک این گیرنده‏ها راه اندازی می‏شوند. تحقیقات بسیاری افزایش بیان TLR4 در سلول‏های بنیادی مزانشیمی تحت تاثیر لیپوپلی ساکارید را نشان می‏دهد. هدف مهم این مطالعه شناسایی لیپوپلی ساکارید مناسب سویه‏های شیگلا از طریق تحریک سیستم ایمنی برای مطالعات واکسن می‏باشد.

مواد و روش‏ها: در این مطالعه تجربی، سلول بنیادی مزانشیمی انسانی مشتق از مغز استخوان از طریق سه رقت 1/0، 01/0 و 001/0 عصاره سویه‏های شیگلا (فلکسنری، دیسانتری و سونئی) که حاوی لیپوپلی ساکارید می‏باشد تیمار شد. سپس بیان TLR4 در سطح RNA با تکنیک‏های RT-PCR و Q-PCR ارزیابی گردید. سلول‏های تیمار شده با فسفات بافر سالین به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شدند.

یافته‏ها: بیان TLR4 در همه گروه‏های تیمار به جز گروه‏های تیمار با غلظت نسبی 001/0 سونئی و دیسانتری و هم چنین گروه کنترل مشاهده شد. تغییرات بیان TLR4 در همه گروه‏های تیمار وابسته به دوز بود. بیشترین بیان مربوط به تیمار با عصاره شیگلا فلکسنری و کم ترین آن مربوط به شیگلا سونئی بود. استفاده از لیپوپلی ساکارید خالص باکتری اشرشیاکلی به عنوان کنترل مثبت نشان داد که لیپوپلی ساکارید موجود در عصاره شیگلا مسئول افزایش بیان TLR4 می‏باشد.

نتیجه‏گیری: با توجه به افزایش بیان TLR4 از طریق عصاره شیگلا، این عصاره برای افزایش بازدهی واکسن توصیه می‏شود.


راضیه خیرجو، محمد حسن حیدری، محمد بیات، معصومه رجبی بذل، رسول گنجی، عباس پیریایی،
دوره 18، شماره 5 - ( 5-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: التیام زخم فرآیند پیچیده‌ای است که در بیماران دیابتی به خاطر عوامل مختلفی مختل شده است. تاکنون، تاثیر مثبت ترشحات سلول‌های بنیادی مزانشیمی در فرآیند ترمیم زخم گزارش شده است. ما در این مطالعه تاثیر ترشحات سلول‌های بنیادی مزانشیمی انسان را بر بیان فاکتورهای موثر در ترمیم زخم بررسی کردیم. مواد و روش ها: 27 سر موش صحرایی به 5 گروه سالم بدون زخم، کنترل سالم، کنترل دیابتی، دیابتی پلاسبو و دیابتی تجربی تقسیم شدند و برای القاء دیابت، از آلوکسان استفاده شد. در ناحیه پشت موش‌ها یک زخم ایجاد گردید. سپس از سلول‌های بنیادی مزانشیمی، محیط کشت بهینه تهیه شد. موش‌های گروه دیابتی تجربی 200 میکرولیتر محیط کشت بهینه را به صورت تزریق داخل وریدی دریافت نمودند. چهار و هفت روز پس از ایجاد زخم، از زخم‌ها نمونه برداری شد و بیان فاکتورهای KGF و TGF-&beta1 به وسیله‌ی تکنیک RT-PCR مورد بررسی قرار گرفت.

 یافته‌ها: در گروه دیابتی تجربی بیان ژن KGF در روزهای چهارم و هفتم، نسبت به گروه کنترل دیابتی افزایش غیر معنی‌دار یافته بود. در حالی که بیان ژن TGF-&beta1 در گروه دیابتی تجربی نسبت به گروه کنترل دیابتی در روز چهارم افزایش معنی‌دار  (P<0/05) و در روز هفتم افزایش غیر معنی‌دار یافته بود.

 نتیجه گیری: به نظر می‌رسد استفاده از محیط کشت بهینه مشتق از سلول‌های بنیادی مزانشیمی انسان، تاثیر مثبتی بر بیان فاکتورهای تروفیک و التهابی درگیر در ترمیم زخم پوستی دیابتی داشته باشد.


ملک سلیمانی مهرنجانی، مجید مهدیه، آتناسادات عظیمی،
دوره 18، شماره 7 - ( 7-1394 )
چکیده

  زمینه و هدف: آلفاتوکوفرول به عنوان یک آنتی ‌ اکسیدانت قوی نقش مهمی را در مهار رادیکال ‌ های آزاد ایفا می ‌ کند. هدف از این پژوهش، بررسی نقش آلفاتوکوفرول بر تکثیر سلولی و مهار آپوپتوزیس در سلول‌های بنیادی مزانشیم مغز استخوان رت بالغ است.

  مواد و روش ها: در این مطالعه پژوهشی، سلول ‌ های بنیادی مزانشیم مغز استخوان با روش فلشینگ تحت شرایط استریل استخراج و پس از پاساژ سوم به گروه ‌ های کنترل و دوزهای 15 و 25 میکرومولار آلفاتوکوفرول تقسیم شدند و به مدت 21 روز در محیط استئوژنیک شدند (محیط کشت سلولی حاوی 10 درصد سرم جنین گاوی، 10 میلی ‌ مولار بتاگلیسرول فسفات، 10 نانومولار دگزامتازون و 50 میکروگرم در میلی ‌ لیتر آسکوربیک 3 فسفات) تیمار شدند. سپس میزان تکثیرسلولی، آسیب DNA ، سطح بیان ژن ‌ های Bax و Bcl-2 و هم‌چنین تغییرات موفولوژیک سلول ‌ ها، طی روند تمایز استئوژنیک مورد بررسی قرار گرفتند و داده ‌ ها با روش آماری تحلیل واریانس یک ‌ طرفه، تجزیه و تحلیل گردیدند و تفاوت میانگین ‌ ها در سطح 05/0 p< معنی ‌ دار در نظر گرفته شد.

  نتیجه گیری: تکثیر سلولی، میزان قطر هسته و بیان ژن آنتی ‌ آپوپتوتیک Bcl-2 در سلول‌های بنیادی مزانشیم تیمار شده با آلفاتوکوفرول، در رفتاری وابسته به دوز و در مقایسه با سلول‌های گروه کنترل از افزایش معنی‌داری برخوردار بودند(05/0 p< ). گسترش سیتوپلاسم نیز در سلول‌های تیمار شده با آلفاتوکوفرول در مقایسه با سلول‌های گروه کنترل مشاهده شد. از آن‌جایی که آلفاتوکوفرول، کاهش معنی‌داری در آسیب DNA و بیان ژن آپوپتوتیک Bax در مقایسه با گروه کنترل ایجاد می‌کند ، بنابراین می ‌ تواند آپوپتوزیس را در سلول ‌ های بنیادی مزانشیم مغز استخوان، در رفتاری وابسته به دوز مهار کند.


فاطمه سادات سیدآقامیری، نرگس حسین مردی، مهیار جان احمدی، آزاده الهی ماهانی،
دوره 18، شماره 9 - ( 9-1394 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به افزایش فعالیت سلول‌های گلیای هیپوکمپ در اثر مصرف مزمن مورفین و نقش هیپوکمپ در به خاطر آوری تجربه استفاده از مواد اعتیاد آور، نقش این سلول‌ها را در ایجاد ترجیح مکان شرطی شده در اثر مورفین مورد بررسی قرار دادیم.

مواد و روشها: در این مطالعه تجربی، حیوانات در 4 گروه آزمایشی بررسی شدند. به منظور ایجاد ترجیح مکان شرطی، پس از سازگاری حیوانات با دستگاه ترجیح مکان شرطی شده (CPP) در روز اول، شرطی سازی با تزریق مورفین (5 میلی‌گرم به ازای هر کیلوگرم) و یا حلال آن (سالین) طی سه روز انجام شد. در روز پنجم، مدت زمان سپری شده در هر بخش قفس CPP و فعالیت حرکتی طی 20 دقیقه ثبت گردید. به منظور بررسی نقش سلول‌های گلیای هیپوکمپ در روند ایجاد ترجیح مکانی، این سلول‌ها با تزریق 1 میکرولیتر فلوئوروسیترات 1 نانومول قبل از هر تزریق مورفین، به صورت دو طرفه در داخل هیپوکمپ مهار شدند. آزمون ترجیح مکانی در این گروه و هم‌چنین در گروه دریافت کننده حلال فلوئوروسیترات (بافر فسفات سالین)، قبل از تزریق مورفین انجام گردید.

یافتهها: پیش درمانی با فلوئوروسیترات سبب کاهش اکتساب ترجیح مکان شرطی شده در اثر مورفین گردید. به طوری که کاهش معنی‌داری (01/0p<، آزمون تی تست غیر زوجی) در نمره شرطی شدن که این گروه (8=n) در مقایسه با گروه دریافت کننده مورفین (9=n) مشاهده شد. تزریق مورفین و نیز پیش درمانی با فلوئوروسیترات بر فعالیت حرکتی حیوان تأثیری نداشت (05/0 p>آزمون، آنووا).

نتیجهگیری: نتایج نشان داد که سلول‌های گلیای هیپوکمپ در ایجاد ترجیح مکانی شرطی شده ناشی از مورفین دخیل می‌باشند.


هما دادگر نیا، زهرا حاج ابراهیمی،
دوره 19، شماره 2 - ( 2-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: سلول‌های اندوتلیال به نیروهای مکانیکی و ازجمله جاذبه حساس هستند و مطالعات حاکی از این است که تغییر در شکل و عملکرد این سلول‌ها در شرایط بی‌وزنی عامل مشکلات قلبی است. ‌مطالعات نشان داده است که شکل، تکثیر و مهاجرت سلول‌های اندوتلیال در رگ‌زایی موثر است. تاکنون تأثیر بی‌وزنی بر خصوصیات رگ‌زایی سلول‌های اندوتلیال به درستی مطالعه نشده است. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر شرایط شبیه‌سازی شده بی‌وزنی بر روی سلول‌های اندوتلیال ورید بندناف انسان و بیان مارکر ژنی VEGFR-2 و CD34 در آنژیوژنز است.

مواد و روشها: در این مطالعه ابتدا سلول‌های اندوتلیال ورید بند ناف انسان از بانک سلولی پاستور خریداری شد. سلول‌ها با استفاده از دستگاه شبیه ساز بی وزنی کلینواستت برای مدت 2، 24 و 72 ساعت در شرایط بی‌وزنی قرار گرفتند. RNA سلول‌های مذکور استخراج شد و تغییرات بیان ژن ها با استفاده از تکنیک Real-time PCR بررسی گردید.

یافتهها: نتایج نشان داد که میزان بیان ژن VEGFR-2 در نمونه‌های بی‌وزنی نسبت به نمونه کنترل تا روز سوم به میزان 6 برابر افزایش (001/0p<) می‌یابد، در حالی که بیان ژن CD34 بدون تغییر (05/0p>) باقی می‌ماند.

نتیجهگیری: به نظر میرسد که بی‌وزنی تأثیر مثبتی در روند رگ‌زایی دارد و می‌تواند به عنوان محرکی در آزمایشگاه برای تولید عروق خونی جهت سلول درمانی بیماری‌های ایسکمیک و تصلب شرائین استفاده شود.



صفحه 2 از 3     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb