1399 نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي اصیل
زهره سلیمی، حمید سرلک، مجتبی بیانی،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1404 )
چکیده
مقدمه: با توجه به اینکه درد تزریق بیحسی در کودکان ضروری بوده و یکی از دردناکترین بیحسیهای موضعی بیحسی انفیلتراسیون پالاتال است، هدف از مطالعه حاضر، مقایسه اثر گیج سوزن بر درد و اضطراب حین تزریق بیحسی انفیلتراسیون پالاتال در کودکان 4 تا 8 سال بود.
روش کار: این مطالعهی کارآزمایی بالینی سه سوکور متقاطع بر روی 60 کودک 4 تا 8 سال کاندید درمان پالپوتومی و SSC هر دو دندان مولر اول شیری ماگزیلا انجام شد. کودکان بر اساس توالی به کارگیری نیدلهای گیج 27 و 30 طی 2 جلسه تحت درمان قرار گرفتند. سطح اضطراب کودکان حین اعمال بی حسی موضعی انفیلتراسیون پالاتال به کمک معیار ضربان قلب (Pulse rate) PR و سطح درد بیماران بوسیله معیارهای SEM و FPR (معیارهای عینی و ذهنی) اندازهگیری شد.
یافتهها: اضطراب حین تزریق بیحسی پالاتال با گیج 27 بالاتر از گیج 30 بود (0/001 > اثر درمان). از نظر معیارهای ذهنی و عینی درد تزریق در مخاط پالاتال با سوزن گیج 27 از گیج 30 بیشتر بود (0/001 > اثر درمان). بین تقدم و تأخر تزریق انفیلتراسیون پالاتال با گیجهای مختلف طی جلسات درمانی تفاوت معنیداری وجود نداشت (0/05 < P) و با توجه به میزان 0/021 برای اثر دوره میتوان گفت دوره دریافت دو گیج سوزن بر اختلاف میانگین ضربان قلب اثر داشت.
نتیجهگیری: درد تزریق در مخاط پالاتال با سوزن گیج 27 نسبت به گیج 30 بیشتر است و به طور کلی استفاده از سوزن گیج 30 در تزریق پالاتال کودکان 4 تا 8 سال ناراحتی کمتری نسبت به سوزن گیج 27 ایجاد میکند.
ابراهیم محمدی، لعیا هوشمند، آرش معصومی،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1404 )
چکیده
مقدمه: داروهای نوین ضد دیابت نوع 2 به منظور کنترل قند خون و کاهش خطر عوارض جانبی دیابت به کار میروند. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی شیوع عوارض جانبی و وقایع هیپوگلیسمی مرتبط با داروهای نوین ضد دیابت نوع 2، شامل سیتاگلیپتین (مهارکننده DPP-4)، امپاگلیفلوزین (مهارکننده SGLT2) و لیراگلوتاید (آگونیست GLP-1)، در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شده است.
روش کار: این پژوهش مقطعی- تحلیلی در 157 بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعهکننده به کلینیک غدد بیمارستان امام خمینی ارومیه در تابستان 1403 انجام شد. کلیه بیماران واجد شرایط با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس وارد مطالعه شدند. اطلاعات دموگرافیک و میزان بروز هیپوگلیسمی و عوارض جانبی گزارش شده توسط بیماران از طریق مصاحبه ساختاریافته جمعآوری شد. سپس بیماران به سه گروه درمانی بر اساس داروی مصرفی تقسیم شدند.
یافتهها: فراوانی آرترالژی و مشکلات رماتیسمی (26/31)، مشکلات درماتولوژیک (36/84 درصد) و واکنشهای حساسیتی (21/06 درصد) از عوارض شایع در بیماران دریافتکننده سیتاگلیپتین بود. حالت تهوع (52/94 درصد) و درد شکم (17/65 درصد) از عوارض شایع بیماران دریافتکننده لیراگلوتاید بود. پلی دیپسی (28/72 درصد)، ضعف و بیحالی (26/6 درصد)، خشکی مخاطات (27/66 درصد)، سه عارضه شایع در بیماران دریافتکننده امپاگلیفلوزین بود. هیپوگلیسمی در بیماران دریافتکننده سیتاگلیپتین مرد و در محدوده سنی 51 تا 55 سال مشاهده شد.
نتیجهگیری: نتایج مطالعهی حاضر نشان داد، بروز هیپوگلیسمی در داروهای نوین در حداقل بوده و عوارض کوتاهمدت بیشتر شامل اختلالات گوارشی، واکنشهای حساسیتی و درماتولوژیک میباشد.
فاطمه تحسینی، علی حیدریان پور، الناز شکری،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1404 )
چکیده
مقدمه: اضافه وزن با افزایش ترشح کورتیزول و به همراه آن افزایش اضطراب و افسردگی همراه است. هدف از این مطالعه، مقایسه اثر شش هفته تمرین همزمان استقامتی-تداومی (MICT) و استقامتی- تناوبی (HIIT) با تمرین HIIT به تنهایی بر ترکیب بدن، سطوح پلاسمایی کورتیزول و سطح اضطراب و افسردگی در دانش آموزان پسر دارای اضافهوزن بود.
روش کار: در این مطالعه نیمه تجربی، 27 نفر از دانشآموزان دارای اضافهوزن، انتخاب شدند و بهصورت تصادفی به 3 گروه 9 نفری، تمرین همزمان MICT+HIIT و تمرین HIIT و گروه شاهد تقسیم شدند. تمرین MICT (15 دقیقه در روز با شدت 65 - 60 درصد ضربان قلب بیشینه و با اضافهبار 5 دقیقهای در هر دو هفته) تمرین HIIT (3 دقیقه دویدن با شدت 75-70 درصد ضربان قلب بیشینه، 3 دقیقه استراحت فعال با شدت 50 درصد ضربان قلب بیشینه،3 تکرار در دو هفته اول، 4 تکرار در دو هفته دوم و 5 تکرار در دو هفته آخر) بود.
یافتهها: هر دو نوع پروتکل تمرینی منجر به کاهش وزن، شاخص توده بدنی، کلسترول، لیپوپروتئین با چگالی پایین، کورتیزول، اضطراب و افسردگی و افزایش لیپوپروتئین با چگالی بالا شد (0/05 > P) و تفاوتی بین دو نوع تمرین وجود نداشت؛ تنها اکسیژن مصرفی اوج و تری گلیسیرید در گروه MICT+HIIT با تغییرات بهتری همراه بود.
نتیجهگیری: برای نوجوانان پسر دارای اضافه وزن با هدف کاهش وزن و بهبود سلامت روان، انجام تمرینات HIIT به تنهایی کفایت میکند و افزودن تمرینات MICT از نظر بالینی فواید بیشتری برای آنان به همراه نخواهد داشت.
پرتو حکمت پو، پرنیان حکمت پو، فریده جلالی مشایخی، سحر بیات، میلاد غلامی،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1404 )
چکیده
مقدمه: آلبینیسم چشمی- پوستی، یک بیماری ارثی با الگوی مغلوب اتوزومی است. میزان بروز این بیماری در حدود 1 در هر 17 هزار تولد است. اغلب افراد مبتلا در ایران، حاصل ازدواج خویشاوندی میباشند. موی سفید، پوست روشن و کاهش رنگدانههای عنبیه از تظاهرات اصلی این بیماری است. همچنین در معرض نور خورشید بودن، استعداد ابتلا به سرطان پوست را در این افراد افزایش میدهد. هدف از مطالعه حاضر، بررسی علت ژنتیکی یک فرد مبتلا به زالی چشمی- پوستی از طریق روش توالییابی کل اگزوم بود.
روش کار: از یک کودک مبتلا به آلبینیسم پوستی با الگوی توارث اتوزوم مغلوب، نمونه خون محیطی به مقدار 6 سیسی تهیه، DNA استخراج و توالییابی کل اگزوم انجام شد. پس از آنالیز دادههای توالییابی اگزوم، جهش بیماریزا شناسایی شد. سپس جهت تأیید و تفکیک در فرد مبتلا و والدین او از روش توالییابی سنگر استفاده شد.
یافتهها: فرد مبتلا جهش بیماریزا (NM_000372.5):c.286dupA p.(Met96AsnfsTer73) را در اگزون شماره 1 ژن TYR به صورت هموزیگوت نشان داد. با توجه به ژن جهش یافته نوع بیماری، آلبینیسم چشمی- پوستی IA تعیین شد. همچنین والدین فرد مبتلا برای جهش مذکور هتروزیگوت بودند.
نتیجهگیری: با استفاده از روش توالییابی کل اگزوم با کارآیی بالا و سپس تائید جهش از طریق توالییابی سنگر، جهش مسبب بیماری آلبینیسم چشمی- پوستی در فرد مبتلا شناسایی شد. با توجه به ازدواج خویشاوندی والدین، ناقل بودن و خطر تکرار 25 درصدی برای فرزندان آینده، از این یافته میتوان برای اقدامات پیشگیرانه در آینده استفاده کرد.
زهرا جودی، زهرا فکور، علی آقایار ماکویی، رسول قره آقاجی اصل،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1404 )
چکیده
مقدمه: یکی از شایعترین مشکلات نوزادان، آپنه نارس است. با توجه به اهمیت پیشگیری از وقوع آپنه در نوزادان بسیار نارس، مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر پیشگیرانه کافئین بر کاهش فراوانی وقایع آپنه در نوزادان بسیار نارس طراحی و اجرا گردید.
روش کار: این کارآزمایی بالینی تصادفیسازی، دوسوکور و کنترل شده بر روی نوزادان نارس بستری در بخش مراقبتهای ویژه نوزادان بیمارستان شهید مطهری ارومیه انجام شد. نوزادان به صورت تصادفی به دو گروه مداخله و شاهد تقسیم شدند. گروه مداخله به مدت 14 روز، کافئین را به صورت وریدی با دوز اولیه 20 میلیگرم بر کیلوگرم و دوز نگهدارنده 5 میلیگرم بر کیلوگرم دریافت کردند. در مقابل، گروه شاهد به مدت مشابه، حجم برابری نرمالسالین به صورت وریدی دریافت نمودند. وقایع آپنه، حملات سیانوز و برادیکاردی در یک چکلیست استاندارد توسط محققان ثبت گردید.
یافتهها: از مجموع 50 نوزاد در هر گروه، 2 درصد از نوزادان گروه کافئین و 4 درصد از نوزادان گروه شاهد به ترتیب به اکسیژن درمانی طولانیمدت نیاز پیدا کردند. همچنین، 6 درصد از نوزادان گروه کافئین و 4 درصد از نوزادان گروه شاهد دچار خونریزی داخل بطنی شدند. علاوه بر این، 4 درصد از نوزادان گروه کافئین و 2 درصد از نوزادان گروه شاهد به جراحی برای بستن مجرای شریانی باز نیاز داشتند و 14 درصد از نوزادان گروه کافئین و 18 درصد از نوزادان گروه شاهد دچار وقایع آپنه شدند. با این حال، تفاوت آماری معنداری بین دو گروه از نظر بروز آپنه مشاهده نشد (0/58 = P). در نهایت، 20 درصد از نوزادان گروه کافئین و 14 درصد از نوزادان گروه شاهد فوت نمودند.
نتیجهگیری: اگرچه یافتههای مطالعه حاضر از لحاظ آماری معنیدار نبود، ولی نشاندهنده کاهش فراوانی وقایع آپنه در گروه نوزادان نارس دریافتکننده کافئین نسبت به گروه شاهد بود.
حدیث طهماسبی ارشلوپور، داریوش خواجوی، فردین فرجی،
دوره 28، شماره 2 - ( 2-1404 )
چکیده
مقدمه: مولتیپل اسکلروزیس (Multiple sclerosis) MS، شایعترین اختلال سیستم عصبی در جوانان است و مشکلات تعادلی ناشی از آن میتواند باعث ایجاد اختلال در حفظ وضعیت ایستاده، محدودیت در راه رفتن و در نهایت افتادن بیماران مبتلا شود. هدف این پژوهش، بررسی تأثیر مداخله حرکتی و شناختی بر تعادل و اعتماد به تعادل بیماران مولتیپل اسکلروزیس بود.
روش کار: جامعه آماری پژوهش، افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (با دامنه سنی 60-20 و نمره مقیاس ناتوانی بین 4-2) مراجعه کننده به انجمن مولتیپل اسکلروزیس شهر اراک بودند. از بین آنها 30 نفر به روش در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه مساوی تجربی و شاهد اختصاص یافتند. آزمودنیها در پیشآزمون، آزمونهای «برخاستن و رفتن زماندار» (TUG) و «ایستادن روی یک پا» را انجام دادند و مقیاس اعتماد به تعادل ویژه فعالیتها را تکمیل کردند. پس از اعمال برنامه مداخله ترکیبی حرکتی و شناختی، پسآزمون انجام شد. دادهها با آزﻣون تحلیل وواریانس مرکب تحلیل شدند.
یافتهها: میانگین نمره گروه تجربی در مقایسه با گروه شاهد در آزمونهای برخاستن و رفتن زماندار (0/002 P ≤) و ایستادن روی یک پا (0/001 P ≤) به طور معنیداری بهبود یافت. در پسآزمون، بین میانگین نمره مقیاس اعتماد به تعادل ویژه فعالیتهای دو گروه تجربی و شاهد تفاوتی معنیداری مشاهده نشد (0/153P > ).
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این پژوهش، استفاده از برنامه مداخله ترکیبی حرکتی و شناختی بر بهبود چابکی و تعادل پویا و ایستای بیماران مولتیپل اسکلروزیس، پیشنهاد میشود. به نظر میرسد برای افزایش اعتماد به تعادل بیماران به دلیل ذهنی بودن به مدت زمان بیشتری برای تمرین نیاز است.
شهناز شهرجردی، زهرا گرامی پور،
دوره 28، شماره 2 - ( 2-1404 )
چکیده
مقدمه: هالوکس والگوس، از دفورمیتیهای شایع پا است که باعث انحراف خارجی نخستین انگشت پا و نیمه دررفتگی پیشرونده مفصل متاتارسو فالانژیال اول میشود. هدف از مطالعه حاضر، بررسی تأثیر کینزیوتیپ و تمرینات تقویتی مچ پا با توپ بوسو بر درد، تعادل و زاویه شست پای زنان مبتلا به هالوکس والگوس بود.
روش کار: این مطالعه کارآزمائی بالینی با طرح پیش و پسآزمون انجام شد. ابتدا 45 زن دارای شست کج به همراه کف پای صاف به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب، سپس به طور تصادفی به سه گروه کینزیوتیپ (4 هفته، سه جلسه در هفته، هر جلسه به مدت 24 ساعت)، کینزیوتیپ به همراه تمرینات تقویتی مچ پا با توپ بوسو (4 هفته، سه جلسه در هفته، هر جلسه به مدت 30 دقیقه تمرینات و 24 ساعت اعمال تیپ) و گروه شاهد (هیچ مداخلهای دریافت نکردند) تقسیم شدند. ابزارهای پژوهش شامل شاخص (Visual Analogue Scale)VAS ، تست لکلک و گونیامتر به ترتیب برای اندازهگیری درد، تعادل و زاویه شست پا استفاده شد. تحلیل دادهها با آزمون ANOVA یک طرفه در سطح معنیداری (0/05 ≥ P) انجام گرفت.
یافتهها: پس از انجام تمرینات، مقایسه دادههای بین دو گروه تفاوت معنیداری را در قبل و بعد از 4 هفته در مورد متغیرهای درد، تعادل و میزان زاویه هالوکس والگوس در دو گروه کینزیوتیپ و کینزیوتیپ به همراه تمرینات تقویتی باتوپ بوسو نسبت به گروه شاهد نشان داد (0/001 = P).
نتیجهگیری: به نظر میرسد که جهت اصلاح شست کج و بهبود درد و تعادل در زنان میتوان از برنامه ترکیبی تیپ و تمرینات تقویتی مچ پا با توپ بوسو استفاده کرد.
مهدی میکلانی آخوره علیایی، فرناز فرهاد، حمید سرلک،
دوره 28، شماره 2 - ( 2-1404 )
چکیده
مقدمه: توجه به تمایلات و نظرات والدین، موضوع مهمی در انتخاب تکنیک درمان، توسط دندان پزشک محسوب میشود. با وجود نگرش نسبتاً پایین والدین به استفاده از تکنیک «حضور/ عدم حضور والدین»، کماکان دندانپزشکان حین درمان دندانپزشکی کودکان از این تکنیک استتفاده مینمایند. مطالعه ی حاضر باهدف بررسی همزمان نگرش دندانپزشکان در خصوص تکنیک «حضور/ عدم حضور والدین» حین درمان کودکان 4-10 ساله و تعیین فاکتورهای مؤثر بر این نگرش انجام شد.
روش کار: در این مطالعه مقطعی، نگرش 83 دندانپزشک در خصوص تکنیک «حضور/ عدم حضور والدین» به کمک ابزار پرسشنامهای محقق ساخته، سنجیده شد. پرسشنامه نگرش دندانپزشکان ر ا در خصوص تکنیک فوق نمرهدهی میکرد و فاکتورهای زمینهای مؤثر کودک بر این نگرش را مورد ارزیابی قرار میداد. دادهها در سطح معنیداری 0/05 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: میانگین نمره نگرش شرکتکنندگان 12/99±60/61 بود. همچنین 55/4 درصد شرکتکنندگان این تکنیک را ناموفق میدانستند. فاکتورهای «نوع درمان»، «سن کودک»، «رفتار کودک»، «رفتار والدین» و «بکارگیری تکنیک حضور/عدم حضور» بر نگرش شرکتکنندگان اثر معنیداری داشت.
نتیجهگیری: دندانپزشکان نگرش بالایی در خصوص تکنیک «حضور/عدم حضور والدین» ندارند. از نظر دندانپزشکان شاغل در حیطه کودکان موفقیت این تکنیک در هدایت رفتاری کودکان، بالا نیست.
افسانه طلایی، فاطمه رفیعی، گلناز معتمدی، علی چهرهای،
دوره 28، شماره 2 - ( 2-1404 )
چکیده
مقدمه: ندولهای تیرویید بسیار شایع هستند. نقش مقاومت به انسولین در ایجاد ندولهای تیرویید اخیراً مورد توجه قرار گرفته است. به تازگی مطالعات متعددی ارتباط متفورمین و مقاومت به انسولین را با تیرویید بررسی کردهاند. مطالعات محدودی نیز اثر درمان با متفورمین را بر حجم و تعداد ندولهای تیرویید بررسی کردهاند. در مطالعهی حاضر ما تأثیر متفورمین بر تعداد و اندازه ندولهای تیرویید را بررسی کردیم.
روش کار: تعداد 240 زن یوتیروئید با ندولهای تیرویید انتخاب شدند. بیماران به چهار گروه درمانی 60 نفره تقسیم شدند. گروه اول لوتیروکسین 100 میکروگرم در روز و گروه دوم مت فورمین با دوز 500 میلیگرم، دو بار در روز و گروه سوم ترکیبی از متفورمین و لوتیروکسین به مدت سه ماه دریافت کردند و گروه چهارم بعنوان گروه شاهد دارویی دریافت نکردند. سونوگرافی ابتدای شروع مطالعه و بعد از سه ماه مجدداً در همه شرکتکنندگان انجام شد و نتایچ آن درهر گروه و بین گروهها مقایسه گردید.
یافتهها: نتایج نشان میدهد که سطح هورمونهای تیروئیدی بعد از درمان در سه گروه بجز گروه لووتیروکسین اختلاف معنیدار آماری ندارد. همچنین نتایج نشان میدهد تنها در گروه لووتیروکسین سطح TSH و T4 بعد از درمان به طور معنیداری به ترتیب کاهش و افزایش یافته است و اندازهی ندول در گروه لوتیروکسین و گروه ترکیبی لوتیروکسین و متفورمین در مقایسه با گروه متفورمین و گروه شاهد کاهش معنیدار آماری داشته است.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که متفورمین، منجر به کاهش اندازه ندولهای تیرویید نمیشود و در تناقض با مطالعاتی است که اثرات بالقوه ضدتوموری تیرویید را نشان دادهاند. گرچه ممکن است مدت زمان این مطالعه برای این نتیجهگیری کافی نباشد و لازم است مطالعات بیشتری با کیفیت بالاتر و در حجم نمونههای بیشتر به مدت طولانیتر انجام شود.
داود شمسی، محسن محمدیان ساروی، خلیل علی محمدزاده، آزاده اشرفی،
دوره 28، شماره 2 - ( 2-1404 )
چکیده
مقدمه: حکمرانی خوب بهعنوان یکی از مفاهیم اساسی در مدیریت نظامهای سلامت، نقشی کلیدی در ارتقای کارایی، اثربخشی و عدالت در ارائه خدمات بهداشتی و درمانی ایفا میکند. این مفهوم با تأکید بر اصولی همچون شفافیت، پاسخگویی، مشارکت و قانونمندی، بهعنوان چارچوبی برای بهبود سیاستگذاری و مدیریت در نظام سلامت ایران مورد توجه قرار گرفته است. این پژوهش با هدف طراحی و ارائه مدل حکمرانی خوب در نظام سلامت با بهرهگیری از رهیافت ترکیبی تحلیل مضمون و روش حداقل مربعات جزئی در سال 1403 انجام شده است.
روش کار: روش تحقیق شامل دو بخش کیفی و کمی بود. در بخش کیفی، جامعه پژوهش مدیران، صاحبنظران حوزه بهداشت و درمان، خبرگان وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی، و صاحبنظران دانشگاهی را شامل میشد. نمونهگیری به روش هدفمند و گلوله برفی انجام شد و ۱۷ نفر تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شدند. در بخش کمی از روش حداقل مربعات جزئی (PLS) برای برازش مدل استفاده شد. جامعه آماری این بخش شامل کلیه کارشناسان و مدیران حوزه بهداشت و درمان ایران بود که بر اساس فرمول کوکران حداقل حجم نمونه ۳۸۴ نفر تعیین گردید.
یافتهها: نتایج تحلیل مضمون دادههای کیفی و برازش مدل پژوهش نشان داد که مدل نهایی حکمرانی خوب در نظام سلامت از هفت بعد اصلی تشکیل شده است: اثربخشی، کارآیی، عدالت، شفافیت و پاسخگویی، مشارکت، قانونمندی و رهبری. هر یک از این ابعاد به مؤلفههای خاصی تفکیک شدند که اهمیت هر کدام در تقویت حکمرانی خوب مورد تأیید قرار گرفت.
نتیجهگیری: این مقاله با ارائه مدلی جامع از حکمرانی خوب در نظام سلامت، چارچوبی برای بهبود سیاستگذاری، مدیریت و عملکرد در این حوزه پیشنهاد میکند. مدل ارائهشده میتواند بهعنوان ابزاری برای تصمیمگیریهای استراتژیک و بهبود ساختارهای مدیریتی مورد استفاده قرار گیرد.
مصطفی میرزایی، محمدرضا امیری نیک پور، رضوان نوروززاده،
دوره 28، شماره 2 - ( 2-1404 )
چکیده
مقدمه: تصویربرداری از سیستم عروقی، تأمین کننده پارانشیم مغز یک کار تشخیصی در ارزیابی بیماران سکته مغزی میباشد. این مطالعه با هدف مقایسه نتایج آنژیوگرافی سابتراکشن دیجیتال با سونوگرافی کالر داپلر عروق خونی گردن در بیماران با سکته مغزی ایسکمیک انجام شد.
روش کار: در این مطالعه مقطعی- تحلیلی، جهت جمعآوری دادهها پرونده پزشکی بیماران مبتلا به سکته ایسکمیک بستری شده در بیمارستان امام خمینی از تیرماه 1401 الی تیرماه 1402 مورد بررسی قرار گرفت. اطلاعات دموگرافیک به همراه نتایج سونوگرافی کالرداپلر و آنژیوگرافی سابتراکشن دیجیتال بیماران از پرونده استخراج و ارزیابی شد.
یافتهها: این مطالعه شامل 48 بیمار با سکته ایسکمیک مغزی با میانگین سنی 12/8 ± 67/0 سال میباشد. فشارخون بالا در 8/68 درصد، دیابت شیرین در 20/8 درصد و مصرف سیگار در 25 درصد بیماران وجود داشت. بر اساس نتایج آنژیوگرافی سابتراکشن دیجیتال و سونوگرافی داپلر رنگی، شایعترین ناهنجاری پلاک عروقی (2/79 درصد) بود. ناهنجاری و انسداد عروقی در 7/91 درصد از بیماران وجود داشت. سونوگرافی کالرداپلر در بررسی شریان کاروتید داخلی سمت راست و چپ به ترتیب حساسیت 94/9 و 92/8 درصد، ویژگی 66/7 و 38/9 درصد ارزش پیشبینی مثبت 92/1 و 70/3 درصد و ارزش پیشبینی منفی 75 و 77/8 درصد داشته است.
نتیجهگیری: سونوگرافی کالرداپلر عروقی با حساسیت و ویژگی بالا توانسته وجود انسداد و شدت آن را در عروق کاروتید داخلی در بیماران مبتلا به سکته ایسکمیک مغزی تشخیص دهد و به عنوان یک روش غیر تهاجمی و ارزانتر میتواند در سیر بالینی بیماران مورد استفاده قرار گیرد.
علی جلالوند،
دوره 28، شماره 2 - ( 2-1404 )
چکیده
مقدمه: این مطالعه با هدف بررسی تأثیر پروتکل تمرینی گیت به عقب بر نوسانات پاسچری (وضعیتی) و تعادل مردان سالمند با سابقه زمین خوردن انجام شد.
روش کار: ﺗﻌﺪاد 28 نفر سالمند سالم و با سابقه زمین خوردن در ایﻦ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﺮدﻧﺪ. پروتکل گیت به عقب به عنوان متغیر مستقل و میانگین پارامترهای انحرافات وضعیتی دامنه، جابجایی مرکز فشار، سرعت مرکز فشار و شتاب مرکز فشار به عنوان متغیرهای وابسته مورد بررسی قرار میگیرد. از فورس پلیت کیستلر برای ارزیابی نوسانات وضعیتی استفاده شد. آزمون تحلیل واریانس اندازههای تکراری طرح مختلط در سطح معنیداری 0/05 استفاده گردید.
یافتهها: تفاوت معنیداری در دامنه قدامی- خلفی و شتاب داخلی- خارجی مرکز فشار بین افراد سالمند سالم با افراد دارای سابقه زمین خوردن وجود ندارد (0/05 > P). افراد دارای سابقه زمین خوردن از دامنه داخلی- خارجی، جابجایی قدامی-خلفی، سرعت و شتاب قدامی- خلفی مرکز فشار بیشتری برخوردار بودند (0/001 = P)، ولیکن از جابجایی داخلی- خارجی (0/001 = P) و سرعت داخلی- خارجی مرکز فشار (0/005 = P) پایینتری برخوردار بودند.
نتیجهگیری: تغییر در پارامترهای مرکز فشار ممکن است پیشبینی کننده خطر سقوط در سالمندان باشد. پارامترهای مرکز فشار از حساسیت متفاوتی برای شناسایی تفاوتهای ظریف در کنترل وضعیت برخوردار هستند. پاسخ پارامترهای مختلف تحت تأثیر مکانیزمهای جبرانی، ضعف و اختلالات تعادلی قرار میگیرند. پروتکل گیت به عقب یک مداخله هدفمند برای بهبود تعادل و پایداری سالمندان مبتلا به سقوط است.
محمد جواد گوران، سوده هوشمندی، سجاد رحیمی پردنجانی،
دوره 28، شماره 3 - ( 5-1404 )
چکیده
مقدمه: کانون اکوژنیک داخل قلبی (Echogenic intracardiac focus) EIF یکی از یافتههای غیرساختاری شایع در سونوگرافی جنینی طی هفتههای ۱۸ تا ۲۰ بارداری است که اغلب به عنوان یک مارکر نرم در بررسیهای غربالگری پیش از تولد مطرح میشود. با این حال، ارتباط آن با عوامل خطر مادری، بهویژه اختلالات غدد درونریز مانند کمکاری تیروئید، هنوز بهخوبی مشخص نشده است. این مطالعه با هدف بررسی شیوع کمکاری تیروئید در مادران باردار دارای جنین با EIF و ارتباط آن با سایر متغیرهای بالینی انجام شد.
روش کار: در این مطالعه مقطعی که از شهریورماه ۱۴۰۱ تا شهریورماه ۱۴۰۲ در بیمارستان امیرالمومنین(ع) سمنان انجام شد، ۱۰۰ زن باردار با جنین دارای EIF تأیید شده توسط اکوکاردیوگرافی مورد بررسی قرار گرفتند. دادههای دموگرافیک و سابقه پزشکی مادران و جنسیت جنین استخراج و تحلیل آماری شدند.
یافتهها: میانگین سنی مادران 34 ± 41/55 سال و سن حاملگی 21/4 ± 3/65 هفته بود. کمکاری تیروئید در ۷ درصد از مادران مشاهده شد که ارتباط آماری معنیداری با وجود EIF در جنین داشت (0/01 = P). همچنین، کمکاری تیروئید با وجود بیماریهای زمینهای و جنسیت جنین نیز مرتبط بود. در مقابل، ارتباط معنیداری بین کمکاری تیروئید با سن مادر و سن بارداری دیده نشد.
نتیجهگیری: یافتهها نشاندهنده شیوع قابلتوجه کمکاری تیروئید در مادران باردار با جنین دارای EIF بود. نتایج همچنین بر لزوم توجه به ارزیابی عملکرد تیروئید در دوران بارداری بهویژه در حضور EIF جنینی تأکید دارند. مطالعات بیشتر جهت تبیین علل و پیامدهای این ارتباط توصیه میشود.
رحمت الله فتاحیان، بهناز کریمی، سیدرضا حسینی، کیانوش فروهر مجد، آیتاله حاتم پور،
دوره 28، شماره 3 - ( 5-1404 )
چکیده
مقدمه: این پژوهش، به بررسی اثر تیامین بر بافت کلیه موشهایی که با نانوذرات اکسید مس مواجه شدهاند، میپردازد. این مطالعه ارتباط بین تیامین و میزان آسیب دیدگی کلیهها در اثر ورود نانوذرات بررسی شد.
روش کار: در این مطالعه تجربی، 40 موش صحرایی نر بالغ ویستار به طور تصادفی در چهار گروه (در هر گروه 10 موش) قرار گرفتند. 2 گروه از موشها به عنوان گروه شاهد ((I و گروه تیامین (II) در نظر گرفته شدند. به موشهای گروه III مقدار 25 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن از نانوذرات اکسیدمس را به مدت 14 روز به شکل داخل صفاقی تزریق شد. موشهای گروهIV همین میزان از نانوذرات اکسیدمس همراه با تیامین (30 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن) دریافت کردند.
یافتهها: نتایج بافتشناسی نشاندهنده، بر هم خوردن نظم لولههای پیچ خورده و از هم گسیخته شدن آنها و گشاد شدن لومن لولهای، جدا شدن سلولی و نکروز توبولی در اکثر توبولهای کلیوی در گروه III بود. در گروه دریافتکننده نانوذرات اکسید مس به همراه تیامین ((IV، تغییرات پاتولوژیک اندک بود و اکثر لولهها ساختار طبیعی خود را حفظ کرده بودند. اختلافات آماری معنیداری در مقادیر برخی از فاکتورهای بیوشیمیایی سرم (کاتالاز، سوپر اکسید دیسموتاز، TBARS و TAC) در گروههای III و IV در روز 14 نسبت به گروه شاهد مشاهده شد.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که تیامین میتواند به عنوان یک ترکیب مؤثر در کاهش آسیبهای ناشی از نانوذرات بر بافت کلیه عمل کند و باعث بهبود قابل توجهی بر سلامت بافت کلیه در افراد مبتلا به آسیبهای ناشی از این نانوذرات شود.
حسن شفیعی، علیرضا خاکی،
دوره 28، شماره 3 - ( 5-1404 )
چکیده
مقدمه: حساسیت بالای پردازش حسی در مواجهه با فشارهای روانی، افراد را مستعد ولع مصرف مواد میکند، درحالیکه تابآوری بهعنوان عامل محافظتی، در کاهش این آسیبپذیری نقش دارد. پژوهش حاضر باهدف بررسی مدل ارتباطی حساسیت پردازش حسی و ولع مصرف مواد با نقش واسطهگری تابآوری در زندانیان معتاد به مواد مخدر انجام گرفت.
روش کار: جامعه آماری این مطالعه شامل کلیه مددجویان معتاد به مواد مخدر در زندان شهر دلیجان در سال 1401 بود. حجم نمونه بهصورت در دسترس و به تعداد 200 نفر با توجه به سازههای پژوهش انتخاب شد. ابزار گردآوری اطلاعات در این تحقیق، پرسشنامه استاندارد حساسیت پردازش حسی آرون و آرون (1997) پرسشنامه تابآوری کانر و دیویدسون (2003) و پرسشنامه ولع مصرف مواد صالحی فدردی، برعرفان و ضیایی (2008) بود.
یافتهها: نتایج مطالعه نشان داد که مدل پیشنهادی از برازش مناسبی با دادهها برخوردار بوده و حساسیت پردازش حسی بالا بهطور مستقیم و غیرمستقیم (از طریق تابآوری) با افزایش خطر ولع مصرف مواد در افراد معتاد به مواد مخدر مرتبط است (0/05 > P).
نتیجهگیری: یافتههای این مطالعه نشان داد که حساسیت پردازش حسی و تابآوری نقش مهمی در ولع مصرف مواد در افراد معتاد به مواد مخدر دارند. در مجموع، نتایج این مطالعه بر اهمیت توجه به عوامل شناختی- هیجانی در طراحی و اجرای برنامههای درمانی و پیشگیری از اعتیاد و کاهش خطر ولع مصرف مواد تأکید دارد.
صفیه آزادی فرد، مهدی مرادی، محمد ملکی پویا،
دوره 28، شماره 3 - ( 5-1404 )
چکیده
سطوح پلاسمایی مولکول های چسبان و به عنوان شاخصهای مهمی در برآورد خطربیماری های قلبی- عروقی به شمار میرود. ازآنجاکه تمرین استقامتی و رژیم روزه داری در کاهش علائم بیماری های قلبی موثر است، هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر یک دوره تمرین استقامتی همراه با تحریک الکتریکی بر بیان ژن های ICAM و VCAM در بافت قلب موش های روزه دار چاق بود.
روش کار: در این مطالعه تجربی 35 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (8 هفته ای با میانگین وزن 19±200 گرم) پس از القای چاقی و افزایش وزن به طور تصادفی به 5 گروه7 تایی (کنترل چاق، روزه دار، روزه دار و تمرین استقامتی، روزه دار و تحریک الکتریکی و روزه دار،تمرین استقامتی و تحریک الکتریکی) تقسیم شدند. روزه داری به صورت پروتکل 8/16برای تمامی گروه ها بجز کنترل چاق انجام شد. پروتکل تمرین استقامتی به مدت 4 هفته و 5 جلسه در هفته با شدت 50درصدحداکثر اکسیژن مصرفی درهفته اول شروع ودرهفته چهارم به 65 درصد رسید. همچنین تحریک الکتریکی با (دستگاه فوت شوک برای 5/0 میلی آمپر و 20دقیقه) انجام شد. 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی پس از بیهوشی کامل بافت قلب برداشته شد.
مقادیر بیان ژن ICAM-1و VCAM-1 قلب به روش Real time PCRاندازه گیری شد. از روش آماری آنالیز واریانس دو راهه همراه با آزمون تعقیبی توکی در نرم افزار SPSS نسخه 26 برای تجزیه و تحلیل داده در سطح معناداری(05/0≥P) استفاده شد.
یافته ها: نتایج بدست آمده از مطالعه حاضر نشان داد روزه داری متناوب، تمرین استقامتی و تحریک الکتریکی هرکدام به تنهایی باعث کاهش معنادار بیان ژن ملکول های چسبان عروقی در بافت قلب موش های صحرایی می شود(001/0=P). این در حالی است که به نظر می رسد ترکیب سه مداخله اثر گذاری بیشتری بر کاهش سطح بیان ژن ملکول های چسبان عروقی در بات قلب موش های صحرایی چاق شود(001/0=P).
نتیجه گیری: با توجه ب نتایج بدست انجام تمرینات استقامتی همراه با روزه داری و تحریک الکتریکی اثر بسزایی در کاهش بیان VCAM وICAM در بافت قلب دارد. با این حال هنوز نمیتوان با قطعیت سمت و سوی اثر روزه داری ،تمرین استقامتی و تحریک الکتریکی فوت شوک را بر مولکول های چسبان درشرایط چاقی و روزه داری متناوب تعیین نمود.
علی عبدی تازه،
دوره 28، شماره 3 - ( 5-1404 )
چکیده
مقدمه: مطالعه حاضر با هدف تحلیل مرگهای افزوده در دوران پاندمی کووید-19 در جمعیت تحت پوشش دانشکده علوم پزشکی مراغه انجام گرفت.
روش کار: مطالعه توصیفی- تحلیلی که تعداد مرگهای ثبت شده و اطلاعات آن شامل سن، جنس و تاریخ فوت به تفکیک از سال 1399 تا 1400 از سامانه نظام ثبت و طبقهبندی علل مرگ و میر در شهرستان مراغه استخراج گردید. تعداد مرگهای مورد انتظار در سالهای 1399 و 1400 بر اساس تعداد مرگهای ثبت شده سال 1397 و 1398 محاسبه شد. بدین صورت که تعداد مرگ و میر به تفکیک سن، جنس و تاریخ فوت در سالهای 1397 و 1398 از سامانه ثبت و طبقه بندی علل مرگ و میر استخراج و بعد از استانداردسازی، میزانهای مرگ و میر مورد محاسبه قرار گرفت. سپس این میزانها به تعداد جمعیت سالهای 1399 و 1400 تطبیق داده شد تا تعداد مرگ مورد انتظار برای این دو سال برآورد گردد.
یافتهها: از فروردینماه 1399 تا اسفندماه 1400، تعداد 3821 مرگ در سامانه علیتی ثبت شده، که با توجه به 2958 مورد مرگ مورد انتظار، 863 مورد (29/17 درصد) مرگ اضافی اتفاق افتاده است. میزان مرگ افزوده در مردان 24/59 درصد و در زنان 35/41 درصد بوده و گروه سنی 60 تا 69 سال دارای بیشترین میزان مرگ افزوده بوده است. 96/06 درصد (829 مورد) از مرگهای افزوده در این دو سال منتسب به بیماری کووید-19 بوده که در مردان و زنان به ترتیب 97/85 و 94/36 درصد بوده است. بیشترین میزان مرگ افزوده در سه ماهه سوم سال 1399 اتفاق افتاده که 72/17 درصد بیشتر از مرگ مورد انتظار در این بازه زمانی بوده است.
نتیجهگیری: میزان مرگ افزوده در گروههای سنی بالا و در گروه جنسی زنان بیشتر بوده و همچنین تعداد مرگهای افزوده در زمان رخداد موجهای بیماری کووید-19 بیشتر اتفاق افتاده است. بنابراین با اتخاذ سیاستهای درست و منطقی با جلوگیری از وقوع موجهای بیماری و شیوههای مراقبتی و درمانی در گروههای سنی بالا از وقوع تعداد زیادی از مرگهای افزوده جلوگیری خواهد شد.
قدرت عبادی مناس،
دوره 28، شماره 3 - ( 5-1404 )
چکیده
مقدمه: مانکوزب، به عنوان یک قارچکش، به طور گستردهای برای محافظت از میوهها، سبزیجات و محصولات زراعی استفاده میشود. این ماده اثرات سمی مختلف بر روی انسان دارد. هدف مطالعه حاضر، بررسی اثرات قرار گرفتن در معرض مانکوزب بر تخمدان موشهای کوچک آزمایشگاهی بود.
روش کار: تعداد 24 موش نابالغ کوچک سفید آزمایشگاهی به طور تصادفی به دو گروه کنترل و مانکوزب تقسیم شدند که هر گروه شامل 12 موش بود. هر گروه به سه زیرگروه روزهای 17، 24 و 31 تقسیم شد. موشهای گروه مانکوزب به مدت 14 روز، دوز 100 میلیگرم بر کیلوگرم مانکوزب و موشهای گروه کنترل به همان میزان آب مقطر را از طریق گاواژ به صورت روزانه دریافت کردند. در روز 28، موشها برای جمعآوری تخمدانها بیهوش و از تخمدانها مقاطع میکروسکوپی تهیه و رنگآمیزی شدند. بررسی هیستومورفومتری با شمارش و اندازهگیری فولیکولها انجام گرفت.
یافتهها: یافتهها نشان داد که مانکوزب باعث کاهش تعداد فولیکولهای بالغ و افزایش فولیکولهای نابالغ میشود و همچنین باعث کاهش قطر انواع فولیکولهای گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل میگردد.
نتیجهگیری: مانکوزب به عنوان یک قارچکش، با تداخل در تکامل فولیکولها، موجب کاهش باروری در موشهای ماده میشود.
محمد پرستش، زهرا یوسف وند، بهزاد آریا، مجید مردانیان قهفرخی، جمیله احمدی،
دوره 28، شماره 3 - ( 5-1404 )
چکیده
مقدمه: سیسپلاتین، یک عامل شیمی درمانی است که بهصورت گسترده مورد استفاده قرار گرفته و مزایای درمانی را برای درمان سرطان ارائه میدهد، اما اغلب منجر به اثرات نامطلوب بر نوروژنز و استرس اکسیداتیو میشود. از طرفی، فعالیت بدنی بهعنوان یک استراتژی بالقوه برای مقابله با این عوارض جانبی پیشنهاد شده است، از این رو هدف از پژوهش حاضر، بررسی یک دوره تمرین استقامتی بر شاخصهای استرس اکسیداتیو بافت مغزی موشهای صحرایی تحت القاء پلاتینول، بود.
روش کار: در این پژوهش، 32 سر موش صحرایی نر با میانگین وزنی 220 گرم به چهار گروه: کنترل سالم، گروه کنترل تحت تزریق سیس پلاتین، گروه تمرین استقامتی و گروه سیس پلاتین + تمرین استقامتی، تقسیم شدند. پس از 8 هفته تمرین استقامتی تشریح موشها انجام شد و سرم خون جهت اندازهگیری عوامل اکسیدانی و آنتی اکسیدانی جدا سازی؛ همچنین تحت شرایط استریل مغز حیوان برای بررسی شاخصهای مورد نظر از جمجمه خارج شد. دادهها با آزمون آماری آنالیز واریانس یک طرفه تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد، سیسپلاتین باعث کاهش معنیدار MDA و افزایش معنیدار TAC و CAT در گروه کنترل دریافت کننده سیسپلاتین شد. از طرفی انجام ۸ هفته تمرین استقامتی توانست، باعث کاهش معنیدار MDAو افزایش معنیدار TAC و CAT، شود. علاوه بر این هیچ تغییر معنیداری در سطح سرمی SOD مشاهده نشد. همچنین در بافت مغز، میزان MDA در گروه دریافتکننده سیسپلاتین افزایش معنیدار و میزان TAC، CAT و SOD کاهش معنیداری را بههمراه داشت. در مقابل، انجام ۸ هفته تمرین استقامتی باعث کاهش میزان MDA و افزایش میزان TAC، CAT و SOD شد.
نتیجهگیری: بر اساس یافتههای پژوهش حاضر به نظر میرسد، فعالیت ورزشی دارای اثرات محافظتی در برابر استرس اکسیداتیو ناشی از پلاتینول در مغز موش است که ممکن است به قابلیتهای آنتی اکسیدانی آن نسبت داده شود.
مرضیه پولادی، سهیلا مددی، مریم باعزم، اعظم مسلمی، احسان گلچینی، یوسف عباسی،
دوره 28، شماره 3 - ( 5-1404 )
چکیده
مقدمه: مجرای سینوسی و مجاری فرعی منشعب شده از آن در نژادهای مختلف جهت به حداقل رساندن عوارض عصبی- عروقی در ایمپلنت دندانی دارای اهمیت است.
روش کار: این مطالعه به صورت یک بررسی گذشتهنگر انجام شد و از تصاویر مقطع نگاری کامپیوتری با تابش مخروطی (Cone Beam Computed Tomography) CBCT 174 بیمار مراجعهکننده به مرکز رادیولوژی خصوصی فک و صورت اراک از سال 1399-1397 استفاده شد. تصویر CBCT با استفاده از نرم افزار Romexis مورد بررسی قرار گرفت. متغیرهای کمی به صورت انحراف معیار ± میانگین و متغیرهای کیفی با درصد فراوانی گزارش شد. میانگین داده ها از روش آزمون Independent sample T-test مقایسه شد. رابطه بین دادههای کمی توسط ضریب همستگی Pearson و رگرسیون لجستیک ارزیابی شد و برای بررسی متغیرهایی مانند گروه های سنی و محل قرارگیری مجاری فرعی ازآنالیز واریانس یکطرفه استفاده شد.
یافتهها: 5/65 درصد از افراد دارای مجرای سینوسی بودند که نشاندهنده میزان شیوع بالای مجرای سینوسی در جمعیت مورد بررسی بود. سن و جنسیت ارتباط معنیداری با شیوع مجرای سینوسی و فرعی نداشتند (0/05 < P). با این وجود، بین میانگین قطر مجرای سینوسی در جنس مذکر و مؤنث تفاوت معنیداری مشاهده شد (0/01 = P). شایعترین مکان انتهای مجاری فرعی در سمت چپ در افراد مؤنث، در پشت دندان پیش جانبی (48/3 درصد) و در افراد مذکر، در پشت دندان پیش مرکزی (45/8 درصد) و همچنین در سمت راست در افراد مؤنث (45/5 درصد) و افراد مذکر (36/4 درصد) پشت دندانهای پیش مرکزی بود.
نتیجهگیری: شیوع مجاری سینوسی و فرعی در جمعیت و نژادهای مختلف، بیشتر با حجم نمونه و نژاد ارتباط دارد و برای کاهش عوارض عصبی- عروقی نیازمند بررسی در نژادهای مختلف است.