145 نتیجه برای رت
محمود عمرانی فرد، رضا هدایت یعقوبی، مریم یاوری،
دوره 9، شماره 4 - ( 10-1385 )
چکیده
مقدمه: اسکار هایپرتروفیک و کلوئید از معضلات جراحی پلاستیک میباشد. امروزه تأثیر موضعی موادی نظیر سیلیکون و مرطوب کنندهها بر روی اسکار مورد بحث میباشد. تعداد کمی از مطالعات کارآزمایی بالینی اثرات زیبایی شناختی ویتامین E بر بهبود اسکار را در انسان مورد بررسی قرار دادهاند. در این مطالعه سعی بر این است که علاوه بر در نظر داشتن میزان اثر ویتامین E موضعی، اثر غلظتهایی که در مطالعات قبلی بررسی نشده است بر روی بهبود اسکارهایپرتروفیک و کلوئید ارزیابی شود. روش کار: در یک مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور شاهددار تصادفی بر روی 32 بیمار که از تشکیل اسکار آنها 12 هفته گذشته بود، 3 نوع پماد شامل یک کلدکرم و دو نمونه با غلظتهای 300 واحد در میلی گرم و 600 واحد در میلی گرم دی- آلفا توکوفریل ویتامین تزریقی، بر روی سه منطقه اسکار در هر بیمار مورد استفاده قرار گرفت. اندازه، قوام، اریتم و عوارض جانبی پمادها توسط پزشک و بیمار به طور جداگانه در هفتههای 1، 4 و 12 مورد بررسی قرار گرفت. اطلاعات با استفاده از آزمونهای تحلیل واریانس و کراسکال والیس تجزیه و تحلیل شد. نتایج: پس از 4 هفته درمان با ویتامین E موضعی و 12 هفته پیگیری هیچ علائمی از درماتیت یا راش مشاهده نشد. مقایسه اندازه اسکار هایپرتروفیک نشان داد که در هفته اول نمونه با غلظت بالاتر با دو نمونه دیگر و در هفته 4 دو نمونه دارویی با پلاسبو و در هفته 12 هر سه نمونه اختلاف معنیداری داشتند(001/0p<). همچنین اریتم اسکار در هفتههای 1، 4 و 12 بین نمونههای دارویی و نمونه پلاسبو اختلاف معنیداری داشت (001/0 p<). اما قوام اسکار بین گروهها در هفتههای 1 و 4 تفاوت معنیداری نداشت و تنها در هفته 12 تفاوت معنیدار مشاهده شد(001/0p<). نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان میدهد که ویتامین E موضعی بر روی بهبودی اسکار هایپرتروفیک و کلوئید موثر است. این تأثیر بیشتر بر روی کاهش اندازه و کاهش اریتم اسکار و کمتر روی قوام آن دیده می شود.
پارسا یوسفی، فاطمه دره، علی سیروس،
دوره 9، شماره 4 - ( 10-1385 )
چکیده
مقدمه: هیدرونفروز شیرخوارگی و کودکی ناهنجاری ادراری شایع و اغلب مادرزادی است. از آنجایی که مطالعه چندانی در اطفال از نظر علل هیدرونفروز صورت نگرفته بر آن شدیم که علل هیدرونفروز را در کودکان زیر 12 سال بررسی کنیم. روش کار: در این مطالعه توصیفی که طی مدت 9 ماه از آذر 83 در بیمارستان امیرکبیر اراک انجام گرفت، برای همه کودکان زیر 12 سال که به علت نارسایی رشد یا عفونت ادراری مراجعه کردند سونوگرافی درخواست شد و در صورت وجود هیدرونفروز در سونوگرافی، VCUG انجام گرفت. در افراد با VCUG طبیعی در صورت ادامه هیدرونفروز در سونوگرافی، IVP یا اسکن DTPA درخواست شد. نتایج: 65 بیمار (39 دختر و 26 پسر) که 4/75 درصد آنها با عفونت ادراری، 5/18درصد آنها با نارسایی رشد و 1/6درصد با نارسایی رشد و عفونت ادراری مراجعه کرده بودند، در سونوگرافی هیدرونفروز داشتند. بیشترین علت هیدرونفروز، ریفلاکس وزیکویورترال (40درصد) و سپس انسداد محل اتصال حالب به لگنچه (5/23درصد) بود. هیدرونفروز در 65 درصد موارد درجه I ولی در موارد ریفلاکس اغلب درجه III (27درصد) و IV (19درصد) بود. 70 درصد دخترها و 30 درصد پسرها ریفلاکس داشتند و متوسط سن زمان تشخیص 3-2 سال بود. نتیجهگیری: ریفلاکس وزیکویورترال و UPJO علل شایع هیدرونفروز در کودکان مورد بررسی بود و باید در ارزیابی کودکان با هیدرونفروز مورد توجه قرار بگیرد.
آذر حدادی، بابک عشرتی، حسن توکلی، مهین السادات عظیمی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده
مقدمه: هدف این مقاله کسب نظر اعضا هیئت علمی بیمارستان سینا در مورد وضعیت فعلی پژوهش در این مرکز و راههای ارتقای آن بوده است. روش کار: مطالعه حاضر یک مطالعه کیفی از نوع تئوری زمینهای است که در آن از ابزارهای بحث گروهی متمرکز و مصاحبه عمیق فردی با اعضاء هیئت علمی بخشهای مختلف بیمارستان، ریاست و معاونت محترم آموزشی پژوهشی بیمارستان، استفاده گردید. در این مطالعه 3 گروه 5 نفره در بحثهای گروهی متمرکز شرکت کردند. بحث گروهی متمرکز با اعضاء هیئت علمی و مصاحبه عمیق فردی با معاون آموزشی، ریاست بیمارستان و ریاست مرکز گسترش پژوهش بالینی بیمارستان صورت گرفت. نتایج: اکثر افراد شرکت کننده در مطالعه معتقد بودند داشتن یک بانک دادهای مهمترین عامل موثر در ارتقای پژوهش در بیمارستان است. همچنین برگزاری مرتب و مکرر کارگاههای روش تحقیق برای ظرفیت سازی برای تحقیق در میان اعضا هیئت علمی لازم است. نتیجه گیری: راهکارهای مهم برای ارتقای پژوهش در مرکز آموزشی درمانی سینا شامل ایجاد نظام ثبت بیماران، برگزاری مستمر دورههای روش تحقیق، اصلاح روند اداری تصویب طرحهای پژوهشی، تجدید نظر در روند امتیاز دهی مقالات و مشارکت بیشتر گروه اپیدمیولوژی در پژوهشهای بیمارستانی، بودند.
فیروزه غلامپور، سیدمصطفی شیدموسوی، سیدمحمد اوجی، سهراب حاجی زاده،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده
مقدمه: پاسخ حاد کلیه به آسیب ایسکمی-خونرسانی مجدد، کاهش میزان فیلتراسیون گلومرولی و کاهش عملکرد توبولی را در برمیگیرد. از جمله میانجیهای احتمالی در آسیب ایسکمی-خونرسانی مجدد، عوامل تنگ کننده عروقی آنژیوتنسین II میباشند. مهار گیرنده نوع یک آنژیوتنسین (AT1) II اثرات زیان آور ایسکمی-خونرسانی مجدد بر روی عملکرد گلومرول را کاهش میدهد. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر آنتاگونیست گیرنده نوع یک آنژیوتنسین II بر روی همودینامیک کلیوی و پاسخهای توبولی به آسیب ایسکمی - خونرسانی مجدد در رت میباشد. روش کار: در این پژوهش تجربی، نارسائی حاد کلیوی با 30 دقیقه کلمپ کردن هر دو شریان کلیوی در رتهای نر اسپراگ-داولی القاء شد. همودینامیک کلیه و عملکرد دفعی به مدت 120 دقیقه خونرسانی مجدد دنبال شدند، در حالی که حیوانات یا سالین یا آنتاگونیست انتخابی گیرنده AT1 ( لوزارتان وریدی به میزان 10 میلی گرم بر کیلوگرم) ، دریافت میکردند. در نمونههای پلاسما و ادرار، غلظت کراتنینین اندازهگیری شد. همچنین محتویات پلاسمایی و ادراری سدیم نیز مورد سنجش قرار گرفتند. نتایج به دست آمده از طریق آزمونهای آنالیز واریانس و دانکن تجزیه و تحلیل شد. نتایج: ایسکمی کلیوی به مدت 30 دقیقه میزان فیلتراسیون گلومرولی را طی خونرسانی مجدد کاهش داد اما میزان جریان ادرار و دفع سدیم را تا سه برابر افزایش داد. لوزارتان قبل از ایسکمی، میزان فیلتراسیون گلومرولی را تغییر نداد اما طی خونرسانی مجدد آن را بهبود بخشید و موجب افزایش میزان جریان ادرار شد. همچنین افزایش دفع سدیم ناشی از ایسکمی را پائین آورد. نتیجه گیری: ایسکمی موجب رهاسازی آنژیوتنسین II میشود که بر روی گیرندههای AT1 عمل میکند تا پرفیوژن را کاهش دهد.
قاسم مسیبی، علی قضاوی، حسین صالحی، محمدعلی پایانی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده
مقدمه: آنسفالومیلیت خودایمن تجربی) (EAE مدل حیوانی مولتیپل اسکلروزیس میباشد که با ارتشاح لکوسیتی به داخل سیستم عصبی مرکزی مشخص میگردد. تغییر در ترکیبات یا مقادیر اسیدهای چرب غیر اشباع میتواند بر عملکرد سد خونی- مغزی موثر باشد. در این مطالعه اثر روغن کنجد که غنی از اسیدهای چرب غیر اشباع است بر میزان ارتشاح لکوسیتی به مغز موشهای مبتلا به EAE مورد بررسی قرار گرفت. روش کار: در این پژوهش تجربی موشهای نر نژاد C57BL/6 در دو گروه درمانی (هر گروه 10 سر) با شرایط سنی و وزنی مشابه قرار گرفتند. موشهای گروه مطالعه، موشهای مبتلا به EAE بودند که به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، 4 میلی لیتر روغن کنجد روزانه به صورت داخل صفاقی، سه روز قبل تا 20 روز پس از ایجاد بیماری دریافت کردند و گروه شاهد، موشهای مبتلا به EAE بودند که به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به آنها 4 میلی لیتر بافر فسفات، طبق برنامه تجویز شد. بیماری EAE از طریق ایمونیزاسیون موشها با پپتید MOG 35-55 همراه با ادجوانت کامل فروند ایجاد شد. بعد از گذشت بیست روز از زمان ایمونیزاسیون میزان ارتشاح لکوسیتی به مغز با میکروسکوپ مورد بررسی قرار گرفت. در تجزیه و تحلیل اطلاعات از آزمون من ویتنی یو استفاده شد. نتایج: نتایج نشان داد که شدت علائم کلینیکی در موشهای تحت درمان با روغن کنجد(4/0±6/2) در مقایسه با گروه درمان نشده(6/0±2/4) به طور معنیداری کمتر میباشد(001/0p<). همچنین اختلاف معنیداری در تعداد سلولهای ارتشاح یافته به مغز، بین موشهای مبتلا به EAE درمان شده با روغن کنجد(20±80) و درمان نشده(30±150) مشاهده شد (01/0p< ). نتیجه گیری: این نتایج مشخص مینماید که روغن کنجد با کاهش ارتشاح لوکوسیتها به مغز موشهای مبتلا به EAE سبب کاهش ضایعات پاتولوژیک و علائم کلینیکی و تعدیل بیماری میگردد.
فتح اله محقق، بابک عشرتی، لعبت مجیدی،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1386 )
چکیده
مقدمه: اختلالات اندوکرینی پس از پرتو درمانی در بیماران مبتلا به تومورهای مغزی از عوارض مهم درمان میباشد. هدف از این مطالعه بررسی میزان اختلال ترشح پرولاکتین در بیمارانی که تحت رادیوتراپی مغز (هیپوفیز و هیپوتالاموس) قرار گرفتهاند، میباشد. روش کار: این مطالعه توصیفی بر روی 42 بیمار مبتلا به تومورهای مغزی مراجعه کننده به مرکز رادیوتراپی آنکولوژی همدان در سال 83 تا 85 انجام شده است. آزمایش اندازهگیری سطح سرمی پرولاکتین در شروع درمان، یک ماه بعد، سه ماه بعد، شش ماه بعد و یک سال پس از پایان پرتو درمانی انجام گردیده است. جهت ارائه اطلاعات از آمار توصیفی استفاده شده است. نتایج: از 42 بیمار مورد مطالعه 6 بیمار از مطالعه حذف شدند که 1 مورد به علت سابقه پرتو درمانی قبلی به ناحیه هیپوتالاموس و هیپوفیز، سه مورد به علت عدم مراجعه منظم برای پیگیری و دو مورد نیز به علت داشتن سابقه اختلال آندوکرینی در گذشته بود. از بیمارانی که درمان را طبق پروتکل به پایان رساندند، 11 درصد در عرض شش ماه و 22 درصد در پایان یک سال دچار هایپر پرولاکیتنمی شدند که این در خانم ها 37 درصد و در آقایان 15 درصد بوده است. نتیجه گیری: اختلال ترشح پرولاکتین از عوارض دیررس رادیوتراپی مغز میباشد و درصد قابل توجهی از بیماران پس از رادیوتراپی مغز (ناحیه هیپوفیز و هیپوتالاموس) دچار اختلال در ترشح پرولاکتین (هاپیر پرولاکتینمی) میشوند که این عارضه در افزایش میزان دوز اشعه دریافتی بیشتر دیده می شود و در زنان شایعتر است.
مسعود معتمدی، عباس عطاری، منصور سیاوش، فرشته شکیبایی، محمد مسعود ازهر،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1386 )
چکیده
مقدمه: بررسی ارتباط بین فاکتورهای بیولوژیک و رفتارهای تخریبی در کودکان و نوجوانان دارای اهمیت میباشد. رفتارهای ضد اجتماعی، پرخاشگرانه و بزهکارانه در بزرگسالان اغلب در اوایل زندگی شروع میشود. کورتیزول پایه یک مشخصه بیولوژیک با ارزش برای کودکان با اختلال رفتار تخریبی (DBD) میباشد. در این مطالعه تاثیر آموزش والدین بر روی کورتیزول پایه کودکان مبتلا به DBD ارزیابی شده است. روش کار: این مطالعه یک کار آزمایی بالینی خود شاهد شده می باشد که در آن کورتیزول پایه در 19 کودک 13- 8 ساله مبتلا به DBD قبل از درمان ( آموزش والدین) و دو ماه بعد از درمان و نمره رفتار تخریبی آنها نیز قبل و بعد از درمان (2 ماه بعد از آن) با استفاده از چک لیست رفتاری کودکان (CBCL) سنجیده شد. پس از پایان مطالعه مقایسه میزان کورتیزول و نمره رفتار قبل و بعد از آموزش والدین صورت گرفت. اطلاعات به دست آمده از طریق آمار توصیفی و آزمون تی زوج و ضریب همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شد. نتایج: میزان کورتیزول بزاق قبل از آموزش والدین 9/7 ± 6/4 و بعد از درمان 84/3 ± 46/10 نانومول در لیتر بود که اختلاف آن با 001/0>p از نظر آماری معنیدار بود و نمره رفتار براساس CBCL نیز قبل و بعد از درمان به ترتیب 11/10±05/72 و 89/11± 36/49 نانومول در لیتر بود که با 0001/0>p معنیدار بود. همچنین علایم کودکان با کورتیزول پایه پایینتر پاسخ بهتری به درمان آموزش والدین دادند. نتیجه گیری: آموزش والدین یک روش مؤثر برای اصلاح رفتار در کودکان مبتلا به DBD است و کورتیزول را میتوانیم به عنوان یک عامل پیشگویی کننده رفتار تخریبی همچنین پاسخ به درمان آموزش والدین در کودکان مبتلا به DBD به کار ببریم.
ملک سلیمانی مهرنجانی، سید محمد شریعت زاده، پریسا مالکی، منیره محمودی،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1386 )
چکیده
مقدمه: سدیم آرسنیت یک آلاینده زیست محیطی است که به دلیل کاربرد آن در صنایع شیمیایی مقدار آن در شهرهای صنعتی بیش از سایر مناطق است. این ترکیب از طریق مواد غذایی، هوا، آب آشامیدنی و خاک وارد بدن میشود و دارای اثر هیستوپاتولوژیک بر روی اندامهای مختلف بدن از جمله کلیه میباشد. هدف از انجام این پژوهش مطالعه کمّی اثر هیستوپاتولوژیک سدیم ارسنیت بر ساختمان کلیه رت میباشد. روش کار: برای انجام این پژوهش که از نوع تجربی میباشد، 12 سر رت نر نژاد ویستار با میانگین وزنی 20±200 گرم انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تیمار با سدیم آرسنیت به طریق دهانی 8 میلی گرم در کیلوگرم در روز و گروه کنترل (فقط با آب )تقسیم شدند. دو ماه بعد از تیمار، ابتدا رتها وزن و سپس با اتر بیهوش و پس از تشریح، کلیه چپ آنها بیرون آورده شد. سپس تمیز و وزن گردید و در محلول فرمالین10 درصد فیکس شد. پس از تهیه برشهای 1 میلی متری، مراحل پاساژ بافتی انجام شد و آنگاه برشهای 5 میکرومتری تهیه وبا روش هماتوکسیلین – ائورین (H&E) رنگ آمیزی صورت گرفت. برشهای آماده شده با روش استریولوژی مورد مطالعه و ارزیابی قرار گرفت. دادههای به دست آمده با آزمون تی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و تفاوت میانگینها در سطح 05/0p< معنیدار در نظر گرفته شد. نتایج: حجم کل کلیه و حجم کورتکس (001/0p<) و مدولا (003/0p<) در گروه تیمار نسبت به گروه کنترل کاهش معنیدار نشان داد. حجم توبول (001/0p<) وحجم بافت بینابینی (003/0p<) نیز در گروه تیمار کاهش معنیدار داشت. حجم گلومرولوس در گروه تیمار کاهش معنیدار نشان داد(001/0p<). حجم کپسول بومن نیز در گروه تیمار کاهش معنیدار نشان داد(03/0p<)، در حالی که تفاوت معنیداری در حجم جدار کپسول بومن، فضای مویرگی و تافت گلومرول مشاهده نشد. در این مطالعه وزن کلیه در گروه تیمار نیز نسبت به گروه کنترل دارای کاهش معنیدار بود (002/0p<) و وزن رت نیز در گروه تیمار نسبت به گروه کنترل دارای تفاوت معنیدار بود (01/0p<). نتیجه گیری: نتایج نشان داد که آشامیدن آب آلوده به سدیم ارسنیت موجب تغییرات هیستوپاتولوژیک در کلیه و وزن رت میشود. برای تعیین میزان اثر این تغییرات هیستوپاتولوژیک بر عمل کلیه باید مطالعات بیشتری صورت پذیرد.
سید حمزه حسینی، فاطمه شیخ مونسی،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1386 )
چکیده
مقدمه: حمله انقباضی عضلات چشم(Oculogyric crisis) یک نوع دیس تونی حاد ناشی از نورولپتیک محسوب میشود. این عارضه در مصرف داروهای آنتی سایکوتیک آتیپیک به خصوص کلوزاپین که دارای خواص آلتی کلینرژیک است نادر میباشد. در این مقاله یک مورد حمله انقباضی چشم به دنبال مصرف کلوزاپین گزارش شده است. مورد: بیماری که در این گزارش معرفی میشود خانم 25 سالهای است که به دلیل توهمات شنوایی، سست شدن تداعی و بدبینی به اطرافیان با تشخیص اسکیزوفرنی تحت درمان قرار گرفت. وی به علت عدم پاسخ به داروهای آنتی سایکوتیک تی پیک تحت درمان با کلوزاپین قرار گرفت و بعد از آن دچار دفعات مکرر حمله انقباضی چشم شد که نهایتاً با تجویز آنتی کلینرژیک (قرص آرتان) بهبود یافت. نتیجه گیری: در این مورد خاص، کلوزاپین مسئول ایجاد دیستونی حاد به صورت حمله انقباضی چشم بوده است. هر چند این عارضه نادر است، باید به عنوان یک عارضه جانبی کلوزاپین مد نظر پزشکان باشد. براساس مورد گزارش شده، به نظر میرسد که قرص آرتان درمان مناسبی برای این عارضه باشد.
ناصر شرف الدین زاده، رضا باورصاد شهریپور،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1386 )
چکیده
مقدمه: سندرم اسندون(Sneddon)، ترکیبی از ضایعات پوستی لویدورتیکولاریس همراه با حوادث حاد عروق مغزی میباشد. سندرم مذکور ارگانهای متعدد از جمله کلیه و قلب به همراه پوست و مغز را درگیر میکند. برخی بیماران با دریافت آسپرین و دی پریدامول پروگنوز خوبی داشتهاند. در این مقاله یک مورد از سندرم مذکور گزارش میشود. مورد: بیمار خانم 40 ساله میباشد که با سابقه 8 نوبت مرگ داخل رحمی، اکنون با علائم ضعف نیمه چپ بدن و دیزآرتری و فلج مرکزی عصب 7 به همراه ضایعات پوستی با نمای لویدورتیکولاریس به بخش نرولوژی معرفی گردید. تمامی آزمایشات خونی و سرولوژی و میکروبیولوژی ایشان منفی بوده است. پس از انجام نمونهگیری از ضایعات پوستی اندام بیمار ونیز رد نمودن علل ثانویه احتمالی، بیمار مذکور با تشخیص سندرم (اسندون فرم اولیه) تحت درمان آنتی پلاکت قرار گرفت. نتیجهگیری: علیرغم نادر بودن سندرم مذکور به نظر میرسد با در نظر گرفتن احتمال بروز این سندرم، به خصوص در بیماران جوان مبتلا به علائم درگیری عروق مغزی و ضایعات پوستی همزمان، میتوان با شروع سریع درمان مناسب از گسترش سندرم مذکور به سایر ارگانها جلوگیری نمود.
سرور آرمان، غزال زاهد، فرشته شکیبایی، مهدی بینا، رضا باقریان، حمید روح افزا،
دوره 11، شماره 3 - ( 7-1387 )
چکیده
مقدمه: : اختلاف بین زوج ها اثرات نا مطلوب همه جانبه بر خود زوج ها، فرزندانشان و جامعه دارد. روش Imago Relationship Therapy(IRT) روش نوینی است که از میزان کارایی آن برای حل اختلافات زوج ها در جامعه ایران اطلاعی در دست نیست. روش کار: در این کارآزمایی بالینی 80 زوج که به دلیل مشکل کودک خود به درمانگاه های عمومی اطفال مراجعه کرده بودند به صورت تصادفی در دو گروه با درمان IRT و کنترل (درمان معمول مراکز مشاوره) قرار گرفتند. دو پرسشنامه «جدایی و فاصله» و « مقیاس عشق و احترام گوتمن» قبل، بعد از دوره و 3 ماه بعد از آن تکمیل شد. مشکلات رفتاری کودک توسط «چک لیست رفتار کودک» اندازه گیری شد. نتایج: در این مطالعه احترام متقابل در روابط زناشویی (نمره گوتمن) و نمره خرده آزمونهای درجه دوری، احساس انزوا در زندگی مشترک، مبارزه با مشکلات در زندگی (پرسشنامه جدایی و فاصله) بلافاصله پس از اتمام دوره گروه IRT به میزان قابل توجهی وضعیت بهتری داشته است اما پس از 3 ماه از مداخله تفاوت بین دو گروه تنها معنی داری مرزی نشان می دهند (1/0p<). در خرده آزمون موازی بودن زندگی زوجین تفاوت مشاهده شده بلافاصله پس از مداخله معنی دار نبوده است ولی پس از گذشت 3 ماه گروه IRT به صورت قابل توجهی نمره پایین تری داشته است. از نظر مشکلات رفتاری کودک بین دو گروه تفاوت معنی داری دیده نشد. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان می دهد که تکنیک گفتگوی زوجین می تواند روشی قابل قبول در حل اختلافات زوج ها در فرهنگ مردم ایران باشد. اما تاثیر آن بر دورنمای رفتاری فرزندان نیازمند مطالعات جامع تری است.
وحید شیبانی، محمد رضا افرینش خاکی، زهرا حاجی زاده، ماندانا جعفری، راضیه عرب نژاد، علی شمسی زاده،
دوره 11، شماره 3 - ( 7-1387 )
چکیده
مقدمه: در مطالعه حاضر، با استفاده از مدل درد حاد و مزمن اثر تزریق داخل بطنی رتینوئیک اسید در موشهای صحرایی بر آستانه درد مورد ارزیابی قرار گرفت. روش کار: در این مطالعه از آزمون tail - flick و آزمون فرمالین جهت تعیین آستانه درد استفاده شد. در هر آزمون آستانه درد حاد و مزمن (یک و دو هفته) 252 سرموش صحرایی نر بالغ با وزن(25±275)ﮔرم مورد ارزیابی قرار گرفت. در مدل حاد، 30 دقیقه قبل از تست رفتاری دارو به صورت تک دوز و در مدل مزمن، دارو بمدت یک یا دو هفته تزریق میشد. حیوانات در هر مدل، به صورت تصادفی در 6 گروه هفت تایی تقسیمبندی شدند. در چهار گروه اول دوزهای 6 ،3 ، 1، 5/0 میکروگرم داخل بطنی رتینوئیک اسید، در گروه پنجم حلال رتینوئیک اسید (DMSO + آب مقطر) و در گروه ششم محلول ACSF به صورت داخل بطنی تزریق شد. نتایج: نتایج نشان داد که تزریق حاد داخل بطنی رتینوئیک اسید آستانه درد را به روش tail - flick تغییر نمیدهد اما تجویز مزمن رتینوئیک اسید در مقادیر 6 ،3 ، 1، 5/0 میکروگرم داخل بطنی به مدت یک و دو هفته به طور معنیداری آستانه درد را در مقایسه با گروه DMSO کاهش میدهد(05/0>p). همچنین تزریق دوز 3 میکروگرم داخل بطنی رتینوئیک اسید به مدت دو هفته آستانه درد را در فاز اول آزمون فرمالین کاهش میدهد. نتیجه گیری: چنین نتیجهگیری شد که تزریق داخل بطنی رتینوئیک اسید به مدت طولانی به طور معنیداری سبب افزایش واکنشهای درد در موشهای صحرایی میشود.
محمدرضا بیاتیانی، فاطمه سیف، محمدجواد طهماسبی بیرگانی، منصور انصاری، امیر سهرابی، فخری السادات حسینی،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1387 )
چکیده
چکیده مقدمه: پرتودرمانی یکی از راههای درمان سرطان است. دوز تجویز شده برای هر جلسه رادیوتراپی بر اساس حساسیت رادیوبیولوژیکی بافت سرطانی و بافتهای سالم در نظر گرفته میشود. از جمله عوامل تاثیر گذار بر حساسیت بافتها، عوامل ویروسی هستند. این پژوهش با هدف تعیین تاثیر تابش اشعه یونیزان کبالت 60 بر حساسیت پرتوی سلولهای سرطانی آغشته به مولد بیماری سرخک انجام گردید. روش کار: در این تحقیق به صورت کیفی و تجربی، حساسیت پرتوی سلولهای هلا مورد بررسی قرار گرفت. جهت انجام تحقیق سلولها را در دو گروه شاهد و آزمایش در چاهکهای شش تایی کشت داده و بازده کشت آنها محاسبه گردید. سپس مقدار 100 میکرولیتر ویروس سرخک را به روش ترقیق سازی موازی به نسبتهای مختلف در محیط کشت گروه آزمایش تلقیح نموده و پس از رشد و پاساژ سلولی، محیطهای کشت شاهد و آزمایش در معرض تابش 2 گری اشعه گامای کبالت 60 قرار داده شدند. نتایج: مرگ سلولی پس از دریافت اشعه در غلظتهای کم آغشتگی به ویروس سرخک، 5 تا 7 درصد، در غلظتهای متوسط 15 تا 20 درصد و در غلظتهای بالا 50 تا 65 درصد افزایش نشان داد. نتیجه گیری: وجود بیماری ویروسی در بافتهای درگیر با سرطان، حساسیت پرتوی سلولهای سرطانی را افزایش میدهد. این یافته نشان میدهد که در تجویز دوز اشعه در جلسات رادیوتراپی باید به محیط دریافت کننده اشعه از لحاظ درگیر بودن با بیماریهای غیر سرطانی نیز توجه شود.
مریم دلفان بیرانوند، محمود محمودی، مریم راستین، علی شیخیان،
دوره 12، شماره 1 - ( 3-1388 )
چکیده
مقدمه: افراد مبتلا به آرتریت روماتویید دارای اتوآنتی بادیهایی بر علیه پپتیدهای سیترولین داری که توسط آنزیمهای پپتیدیل آرژینین دایمیناز (رمز شده توسط آللهای مختلف ژنهای پپتیدین آرژنین دایمیناز) تغییر ماهیت یافتهاند، میباشند. محققین پلیمورفیسمهای تک نوکلئوتیدی ژنهای پپتیدیل آرژینین دایمیناز 1، 2، 3 و 4 را بررسی کردند و ارتباطی را میان بیماری آرتریت روماتویید و آلل پپتیدیل آرژینین دایمیناز 4 گزارش نمودند. هدف این مطالعه بررسی ارتباط بین آللهای مختلف ژن پپتیدیل آرژینین دایمیناز 4 و حساسیت ابتلابه آرتریت روماتویید در نژاد خراسانی میباشد. روش کار: در این مطالعه مقطعی از نمونه خون 50 بیمار مبتلا به آرتریت روماتویید (براساس معیارهای انجمن روماتولوژی آمریکا) مراجعه کننده به بیمارستان امام رضا (ع) مشهد و 50 فرد سالم که از نژاد خراسانی بودند، DNA ژنومی به روش غیر آنزیمی رسوب نمکی استخراج و با استفاده از تکنیک واکنش زنجیره پلی مراز- توالی پرایمرهای اختصاصی، تعیین ژنوتیپ گردید. داده ها با استفاده از آزمونهای 2 و تست دقیق فیشر تجزیه و تحلیل شد. نتایج: 58 درصد از بیماران دارای ژنوتیپ 2،1ص 38 درصد دارای ژنوتیپ 4،1؛ 2 درصد دارای ژنوتیپ 2،b1 و 2 درصد دارای ژنوتیپ 4،2 میباشند. در حالی که در گروه کنترل 72 درصد دارای ژنوتیپ 2،1؛ 22 درصد دارای ژنوتیپ 4،1؛ 6 درصد دارای ژنوتیپ 2،b1 بودند. هیچ کدام ژنوتیپ 4،2 را نداشتند. نتیجهگیری: ارتباط آماری معنیداری میان وجود ژنوتایپ های مختلف پپتیدیل آرژینین دایمیناز 4 و بیماری آرتریت روماتویید در نژاد خراسانی وجود ندارد.
مریم طهرانی پور، جواد بهار آرا، مریم مصطفایی،
دوره 12، شماره 3 - ( 8-1388 )
چکیده
چکیده مقدمه: مایع مغزی نخاعی جنینی باعث تکثیر و تمایز سلولهای عصبی میشود. این مایع همچنین حاوی ترکیبات با ارزشی جهت حفاظت از سلولهای آسیب دیده سیستم عصبی است. در این پژوهش، اثر نوروپروتکتیو تزریق داخل صفاقی مایع مغزی نخاعی بر دژنراسیون نورونهای حرکتی آلفا نخاع پس از کمپرسیون عصب سیاتیک در رت تعیین گردیده است. روش کار: در این تحقیق تجربی آزمایشگاهی 18رت نر نژاد ویستار به طور تصادفی در سه گروه مساوی کنترل، کمپرسیون و تجربی تقسیم شدند. در گروه کمپرسیون و گروه تجربی، عصب سیاتیک راست تحت کمپرسیون قرار گرفت. تزریق مایع مغزی نخاعی جنینی هر سه روز یک بار برای گروه تجربی انجام شد. پس از یک مراقبت یک ماهه، رتها با فرمالین 10درصد تحت پرفیوژن قلبی قرار گرفتند و از نخاع مهره 4 تا 6 ناحیه کمری نمونهبرداری شد و با آماده سازی بافتی برشهای سریال7 میکرونی از بلوکهای پارافینی تهیه شد. برشها با آبی تولوئیدین رنگ آمیزی شدند و شمارش نورونهای حرکتی شاخ قدامی نخاع به روش استریولوژی (دایسکتور) انجام شد. آنالیز دادههای کمی با آزمون تی انجام شد. نتایج: کاهش معنیدار تعداد نورونهای آلفا در گروه کمپرسیون (26±470) در مقایسه با گروه کنترل (78±1739) مشاهده شد. همچنین با مقایسه گروه کمپرسیون و گروه تجربی (141±992) اختلاف معنیداری بین دانسیته نورونی در این دو گروه به دست آمد(005/0=p). نتیجه گیری: تزریق داخل صفاقی مایع مغزی نخاعی می تواند در ترمیم نورونهای آسیب دیده مفید باشد.
علی حکمت نیا، ایمان فانی، علی فانی، مسعود فاضلی، جواد مرعشی،
دوره 12، شماره 4 - ( 12-1388 )
چکیده
مقدمه: استفاده از مواد کنتراست مناسب در بهبود کیفیت تصاویر تشخیصی، از اقدامات مفید است. در این مطالعه، به بررسی اثر آب توت سیاه در pH بالا به کمک امپرازول در کاهش آرتیفکت ناشی از آب موجود در دستگاه گوارش فوقانی در تصاویر کلانژیوپانکراتوگرافی مغناطیسی پرداختهایم. روشکار: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی یک سو کور قبل و بعد، با 34 بیمار انجام گرفت. پس از جلب رضایت کتبی و اعمال معیارهای ورود و خروج، هر بیمار روز قبل از مطالعه دو عدد کپسول امپرازول 20 میلیگرمی مصرف کرده و با ناشتایی کامل، روز بعد مورد کلانژیو پانکراتوگرافی قرار گرفتند. 15 دقیقه پس از مصرف 300 سیسی آب توت سیاه، از بیمار مجدداً گرافی به عمل آمد و کلیشههای مربوطه چاپ شد. سه رادیولوژیست به طور جداگانه به ارزیابی کاهش آرتیفکت و کیفیت وضوح تصاویر پرداختند. در پایان میانگین کاهش آرتیفکت در تصاویر قبل و بعد از مصرف آب توت سیاه و میزان وضوح تصاویر با هم مقایسه شد. نتایج: کاهش امتیاز آرتیفکت ناشی از ترشحات گوارشی، قبل از مصرف آب توت سیاه (37/0±97/2) و بعد از مصرف (78/0±89/2) تفاوت معنیدار آماری نشان نداد. همچنین وضوح تصاویر کیسه صفرا، آمپول واتر، مـجرای مشـترک کبـدی، مـجرای داخل کبـدی و سر پانکـراس تـغـییر معـنیدار نـداشت. افت وضوح تصویر در مجرای مشترک صفراوی وجود داشت(01/0=p ). در مورد تنه و دم مجرای پانکراس بهبود کیفیت مشاهده گردید (به ترتیب 04/0=p و 03/0=p). نتیجهگیری: به نظر نمیرسد آب توت سیاه حاوی فلزات پارامگنتیگ کافی بوده و به عنوان کنتراست، باعث بهبود کیفیت تصاویر کلانژیوپانکراتوگرافی گردد.
فرامرز فلاحی، مهرداد روغنی، مجید خلیلی زاده،
دوره 12، شماره 4 - ( 12-1388 )
چکیده
مقدمه: با توجه به وجود شواهدی مبنی بر اثر ضد دیابتی سیر وحشی، اثر مصرف خوراکی این گیاه بر پاسخ انقباضی آئورت سینهای در موش دیابتی مورد بررسی قرار گرفت. روش کار: در این مطالعه تجربی- آزمایشگاهی 40 موش صحرایی نر به 5 گروه کنترل، کنترل تحت تیمار با سیر وحشی، دیابتی، دیابتی تحت درمان با گیاه و تحت تیمار با گلیبن کلامید تقسیمبندی شدند. برای دیابتی کردن موشها از استرپتوزوتوسین به میزان 60 میلیگرم بر کیلوگرم استفاده شد. دو گروه تحت تیمار با گیاه نیز پودر این گیاه مخلوط شده با غذای استاندارد موش را با نسبت وزنی 1 درصد دریافت نمودند. میزان گلوکز سرم قبل از انجام کار و در هفتههای 4 و 8 اندازهگیری شد. در پایان، پاسخ انقباضی حلقههای آئورت سینهای به کلرور پتاسیم و نور آدرنالین مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: میزان گلوکز سرم در گروه دیابتی تحت تیمار با گیاه در هفتههای 4 و 8 به طور معنیدار کمتر از گروه دیابتی بود (به ترتیب 01/0p< و 005/0p<). به علاوه حداکثر پاسخ انقباضی آئورت سینهای به نورآدرنالین در گروه دیابتی تحت درمان با سیر وحشی به طور معنیدار کمتر از گروه دیابتی درمان نشده بود(05/0p<) و چنین کاهش معنیداری در مورد پاسخ انقباضی به کلرور پتاسیم مشاهده نشد. نتیجه گیری: مصرف خوراکی سیر وحشی به مدت 2 ماه دارای اثر هیپوگلیسمیک در حد متوسط بوده و در کاهش دادن پاسخ انقباضی سیستم عروقی در موشهای دیابتی موثر است.
نورالسادات کریمان، طوبی حیدری،
دوره 12، شماره 4 - ( 11-1388 )
چکیده
چکیده مقدمه: تمایل به استفاده از پورتفولیو جهت ارزیابی، با هدف استفاده بهینه از فرهنگ ارزشیابی توسعه یافته است. پژوهش حاضر به منظور تعیین تأثیر روش ارزشیابی پورتفولیو بر میزان یادگیری و رضایت دانشجویان مامایی در کارآموزی بیماریهای زنان اجرا گردید. روش کار: در این مطالعه نیمه تجربی کلیه دانشجویان ترم 6 مامایی دو دوره (42 نفر)، به طور تصادفی به دو گروه پورتفولیو و ارزشیابی روتین تقسیم شدند. گروه پورتفولیو مجموعهای شامل گزارش کامل شرح حال، معاینه بالینی و ارایه نحوه کنترل بیماری براساس اهداف آموزشی کارآموزی، برای مراجعین به درمانگاه تهیه و در هفته آخر کارآموزی ارایه و با چک لیست ارزشیابی پورتفولیو ارزیابی شدند. از کلیه گروهها در آخرین روز کارآموزی پس آزمون، امتحان بالینی و نظر سنجی به عمل آمد. نتایج: دو گروه از نظر سن، نمرات پیش آزمون و نمره درس تئوری یکسان بودند. میانگین تفاوت نمره پیش و پس آزمون دردو گروه برای سطوح دانش و درک- فهم اختلاف معنیداری نداشت. میانگین نمرات سوالات کاربرد، تجزیه - تحلیل و سطوح بالاتر در گروه پورتفولیوبا اختلاف معنیداری از گروه ارزیابی روتین بیشتر بود( به ترتیب 001/0=p و02/0=p) . میانگین نمره آزمون بالینی دردو گروه اختلاف معنیداری نشان داد. میانگین نمرات ارائه راه حل تشخیصی و درمانی و برقراری ارتباط بین آموختههای تئوری و بالینی در گروه پورتفولیو بیشتر بود. رضایت کلی دانشجویان از دو روش در حیطه آزمون و روش ارزشیابی یکسان بود. نتیجهگیری: ارزشیابی پورتفولیو با افزایش مشارکت دانشجو در فرایند یادگیری و کمک به او در کاربرد اصول و مفاهیم تئوری در آموزش بالینی موجب افزایش میزان یادگیری خواهد شد.
خدیجه احراری، شعبانعلی علیزاده، محمد رفیعی، محمدرضا پالیزوان، علی سیروس،
دوره 13، شماره 1 - ( 2-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعات در گونههای مختلف جانداران حاکی از آنند که مهار کنندههای مختلف ممکن است بر میومتر در طی حاملگی اثر داشته باشند و قطع یکی یا بیشتر از آنها میتواند موجب شروع درد زایمان شود. لذا در این مطالعه ارتباط بین پپتید 34-1 مرتبط با هورمون پاراتیروئید با درد زایمان بررسی شد. مواد و روش ها: این پژوهش یک مطالعه مورد شاهدی بود. غلظتهای پپتید 34-1 مرتبط با هورمون پاراتیروئید، هورمون پاراتیروئید،کلسیم توتال، فسفر، منیزیم و آلکالین فسفاتاز پلاسما در 152 خانم ترم حامله (76 خانم در شروع درد زایمان و 76 خانم بدون درد زایمان ) اندازهگیری شد. نمونههای تحت پژوهش فاقد هر گونه عارضه حاملگی بودند. یافتهها: غلظتهای متوسط پپتید 34-1 مرتبط با هورمون پاراتیروئید در گروه دارای درد زایمان(6/0±36/12 نانوگرم در میلیلیتر) تفاوتی با گروه فاقد درد زایمان (63/0±57/13 نانوگرم در میلیلیتر) نداشت. میانگین هورمون پاراتیروئید پلاسما گروه لیبر و گروه فاقد درد زایمان به ترتیب برابر 66/1±92/28 و 64/1±88/31 پیکوگرم در میلیلیتر بود و اختلاف قابل ملاحظهای بین دو گروه وجود نداشت. غلظتهای کلسیم، فسفر، منیزیم و آلکالین فسفاتاز پلاسما نیز در دو گروه تفاوت معنیداری نداشتند. نتیجه گیری: در این تحقیق نقش آندوکرین پپتید مرتبط با هورمون پاراتیروئید در رابطه با شروع زایمان مورد تایید قرار نگرفت.
هوشنگ نجفی، سید مصطفی شید موسوی،
دوره 13، شماره 2 - ( 4-1389 )
چکیده
زمینه و هدف: تحقیق حاضر در جهت تعیین اثرات یک مهار کننده اختصاصی A1-AR (DPCPX) بر روی اختلالات همودینامیک و عملکرد دفعی ناشی از ایسکمی/خونرسانی مجدد (I/R) کلیوی طی ساعات اولیه طراحی شد. مواد و روشها: در این پژوهش تجربی، رتها با پنتوباربیتال سدیم بیهوش شده و سپس شریانهای هر دو کلیه به مدت 30 دقیقه مسدود و به دنبال آن 4 ساعت دوره خونرسانی مجدد صورت پذیرفت. یک دوره کلیرانس طی یک ساعت آخر دوره خونرسانی مجدد وجود داشت. جمعآوری ادرار زیر 30 میلیمتر پارافین در سرتاسر دوره و گرفتن نمونههای خون شریانی در ابتدا و انتهای آن صورت پذیرفت. حیوانات به 4 گروه تقسیم گردیدند: DPCPX (2 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم) یا نرمال سالین به ترتیب به دو گروه I/R+DPCPX و I/R در زمان نیم ساعت قبل از برقراری I/R همچنین به ترتیب به دو گروه DPCPX و شاهد قرار گرفته تحت جراحی بدون انسداد شریانهای کلیوی داده شدند. یافتهها: I/R منجر به بالا رفتن اسمولالیته پلاسما، غلظتهای پلاسمایی سدیم، پتاسیم، کرآتینین و اوره، دفع نسبی سدیم، پتاسیم و بیکربنات، دفع مطلق بیکربنات و pH ادرار، اما کم شدن غلظت بیکربنات، pH و فشار CO2 خون شریانی، کلیرانس کرآتینین، دفع مطلق اوره و پتاسیم، بازجذب آب آزاد و اسمولالیته ادرار در گروه I/R نسبت به گروه شاهد گردید. مقایسه بین گروههای I/R+DPCPX و I/R مشخص نمود که استفاده از DPCPX توانست تغییرات ناشی از I/R بر روی اکثر این پارامترها را بهبود بخشد. نتیجهگیری: فعالیت A1-AR طی ساعات اولیه خونرسانی مجدد بدنبال ایسکمی کلیوی در برقراری اختلالات همودینامیک، بازجذب توبولی سدیم همچنین دفع پتاسیم، اوره و اسید- باز به طور کاملاً بارزی مشارکت مینماید.