جستجو در مقالات منتشر شده


59 نتیجه برای Xerc

امیر خسروی، فاطمه امید علی،
دوره 21، شماره 2 - ( 2-1397 )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: فعالیت های بدنی با شدت بالا و وامانده ساز، ممکن است اثرات آسیب‌زایی بر قلب داشته باشند. هدف از تحقیق حاضر، بررسی اثر عصاره آبی زعفران بر تروپونین T قلبی و ایزوآنزیم قلبی کراتین کیناز سرم موش های صحرایی نر متعاقب فعالیت وامانده ساز بود.
مواد و روش‌ها: 64 سر موش صحرایی نر ویستار به 4 گروه مساوی(14= n) تقسیم شدند: گروه 1) بدون تمرین+ 2 میلی لیتر آب مقطر، گروه 2) بدون تمرین+ 50 میلی گرم عصاره آبی کلاله زعفران محلول در 2 میلی لیتر آب مقطر، گروه 3) 8 هفته تمرین استقامتی + 2 میلی لیتر آب مقطر و گروه 4) 8 هفته تمرین استقامتی + 50 میلی گرم عصاره آبی کلاله زعفران محلول در 2 میلی لیتر آب مقطر. در پایان تحقیق نیمی از موش‌ها بلافاصله پیش از وامانده شدن و نیمی ‌دیگر بلافاصله پس از آن بر روی نوار گردان قربانی شدند. تروپونین T قلبی و ایزوآنزیم قلبی کراتین کیناز سرم به ترتیب با استفاده از روش ELISA و اسپکتوفتومتری سنجیده شدند. داده ها با استفاده از آزمون آنووای یک طرفه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته‌ها: مقادیر تروپونین T قلبی و ایزوآنزیم قلبی کراتین کیناز سرم تمامی گروه ها متعاقب وامانده‌سازی افزایش نشان داد (05/0p<). کمترین افزایش در گروه 4 و بیشترین افزایش در گروه ۱ مشاهده شد (05/0p<).
نتیجهگیری: نتایج حاصل نشان داد مصرف عصاره زعفران به همراه تمرین هوازی نسبت به تمرین هوازی و یا مصرف عصاره زعفران به تنهایی در تعدیل افزایش تروپونین T قلبی و ایزوآنزیم قلبی کراتین کیناز سرم متعاقب یک وهله فعالیت وامانده ساز موثرتر می باشد. 

سعید اسماعیلی، وازگن میناسیان، محمد بیات، هادی کرمی،
دوره 21، شماره 3 - ( 3-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: دیابت نوع 2، یکی از عوامل موثر و بازدارنده کنترل گلوکز خون و ایجاد اختلالات عروقی است. هدف از مطالعه حاضر، بررسی تغییرات در بیان ژن عامل رشد اندوتلیال عروقی و گیرنده نوع 1 آن در بافت قلبی رت­های نر دیابتی نوع 2 متعاقب سه شیوه مختلف تمرینی است.
مواد و روش ­ها: در این مطالعه، 60 سر رت به شکل تصادفی در 5 گروه: کنترل سالم، کنترل دیابتی و گروه­های دیابتی با تمرین استقامتی، مقاومتی و ترکیبی تقسیم شدند. القای دیابت از طریق تزریق درون صفاقی استرپتوزوسین صورت گرفت و تمرینات 5 جلسه در هفته، به مدت 8 هفته انجام شد. بررسی سطوح بیان ژن عامل رشد اندوتلیال عروقی و گیرنده 1 آن از طریق آزمایش RT-qPCR انجام شد.
یافته­ ها: نتایج حاکی از کاهش معنیدار بیان عامل رشد اندوتلیال عروقی در گروه­های کنترل دیابتی، تمرین استقامتی، تمرین مقاومتی و افزایش معنیدار در بیان گیرنده 1 آن در گروه کنترل دیابتی و تمام گروه­های تمرینی نسبت به گروه کنترل سالم بود (001/0p<). مقایسه­ های انجام شده با گروه کنترل دیابتی نشان داد که در تمام گروه­های تمرینی بیان ژن عامل رشد اندوتلیال عروقی افزایش، اما در گیرنده 1 آن کاهش معنی­داری ایجاد شده است (001/0p<).
نتیجه­ گیری: یافته­ ها حاکی از آن است که شیوه­های تمرینی مختلف در بهبود رگ­زایی موثرند، اما تمرینات ترکیبی در مقایسه با دیگر روش­ های تمرینی دارای برتری خاصی می ­باشند.
 

جواد نخ زری خداخیر، امیرحسین حقیقی، محمدرضا حامدی نیا،
دوره 21، شماره 3 - ( 3-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: فعالیت بدنی و ورزش یکی از عوامل تحریک ترشح فاکتورهای رشد عصبی در بیماران ام اس می­باشد. بنابراین هدف این پژوهش، مطالعه اثر تمرین ترکیبی با غالب هوازی و مصرف مکمل کوآنزیم Q10 بر مقادیر سرمی BDNF و NGF در مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس بود.
مواد و روش ­ها: در این مطالعه نیمه تجربی، 28 بیمار ام اس (5-3=EDSS) با روش نمونه­گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه تجربی (تمرین ترکیبی+ مکمل Q10، تمرین ترکیبی+ دارونما، مکمل Q10) و یک گروه کنترل (دارونما) تقسیم شدند. دو گروه تجربی یک برنامه تمرین ترکیبی شامل دو جلسه تمرین هوازی و یک جلسه تمرین مقاومتی را سه جلسه در هفته به مدت هشت هفته انجام دادند. مکمل Q10 به مقدار روزانه 200 میلی­گرم تجویز شد. نمونه خون 24 ساعت قبل از اولین جلسه و هم­چنین 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین و پس از 10 ساعت ناشتایی شبانه به منظور اندازه­گیری مقادیر سرمی BDNF و NGF جمع­آوری شد. داده­ ها با استفاده از آزمون­های تحلیل کواریانس و تی همبسته در سطح معنی­داری 05/0>p تجزیه و تحلیل شد.
یافته­ ها: نتایج حاکی از عدم تغییر معنی­دار مقادیر سرمی BDNF و NGF در هر سه گروه تجربی نسبت به گروه کنترل بود (05/0 p).
نتیجه­ گیری: تمرین ترکیبی همراه با مصرف مکمل Q10 منجر به تغییر غلظت BDNF و NGF در بیماران مبتلا به ام اس نشد. بنابراین، لازم است مدت و شدت این نوع تمرینات و هم­چنین دوز مکمل Q10 تغییر یابد.
 

مهدی رستمی زاده، علیرضا علمیه، فرهاد رحمانی نیا،
دوره 22، شماره 1 - ( 1-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: فعالیت بدنی، با ایجاد بار مکانیکی بر سطح استخوان، باعث ترشح شاخصهای بازجذب استخوانی به گردش خون می‌شود که در تعامل با آدیپوکینها میتواند باعث کاهش چاقی و پیشگیری از عوارض آن شوند. پژوهش حاضر با هدف مقایسه تاثیر تمرینات هوازی و مقاومتی بر شاخصهای تن سنجی، سطوح استئوکلسین، لپتین و آدیپونکتین در مردان دارای اضافه وزن انجام شد.
مواد و روشها: 40 مرد دارای اضافه وزن (96/0±67/28=شاخص توده بدنی و 23/2±50/31=سن) انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه تمرین هوازی (13نفر)، تمرین مقاومتی (13نفر) وگروه شاهد (14نفر) قرارگرفتند. تمرین هوازی با شدت 60 تا 85 درصد حداکثر ضربان قلب و تمرین مقاومتی با شدت 55 تا 75 درصد یک تکرار بیشینه، 8 هفته، 3 جلسه در هفته به مدت60 دقیقه انجام شد. ترکیب بدن و نمونه خونی به صورت ناشتا برای ‌‌‌‌‌‌اندازه‌گیری سطح استئوکلسین، لپتین و آدیپونکتین در ابتدا و پس از 8 هفته تمرین ارزیابی شد. داده‌‌‌ها با استفاده از آزمون آماری تی زوجی و آنالیز واریانس تحلیل شدند.
ملاحظات اخلاقی: این پژوهش با کد IR.IAU.RASHT.REC.1396.124 در کمیته اخلاق دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت مورد تایید قرار گرفته است و دارای ثبت کارآزمایی بالینی ایران به شماره IRCT20180226038876N1 می‌باشد.
یافتهها: تمرین هوازی و مقاومتی به ترتیب باعث کاهش شاخصهای تنسنجی (05/0>p)، لپتین(001/0>p، 001/0=p) و افزایش سطح استئوکلسین (001/0p=، 001/0>p) و آدیپونکتین (001/0p=، 001/0>p) شد. در مقایسه بین دو روش تمرینی تفاوت ‌‌معنی‌داری بین دو گروه مشاهده نشد (05/0<p).
نتیجهگیری: با توجه به اثرات مطلوب تمرین هوازی و مقاومتی بر سطح استئوکلسین و آدیپوکینها، به نظر میرسد هر دو روش تمرینی با افزایش بار مکانیکی بر توده استخوانی باعث ایجاد تغییراتی در متابولیسم انرژی و وزن بدن میشود که میتواند فاکتور مهمی در پیشگیری از عوارض چاقی باشد.

سحر پارسه، سعید شاکریان، علی اکبر علی زاده،
دوره 22، شماره 1 - ( 1-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: سندرم تخمدان پلی کیستیک از شایعترین اختلالات غدد درون ریز است که مقاومت به انسولین و چاقی از عوامل اصلی آن است. تحقیق حاضر با هدف بررسی تاثیر تمرینات مزمن هوازی و مقاومتی همراه با مصرف مکمل دارچین بر مقاومت به انسولین زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک شهر اهواز در سال 1396 انجام گرفته است.
مواد و روشها: در این مطالعه نیمه تجربی، 40 زن مبتلا با دامنه سنی 18 تا 30 سال (24 BMI)، به طور تصادفی به 4 گروه تقسیم شدند. گروه مداخله، تمرین هوازی- مقاومتی را 6 هفته، 3 جلسه در هفته با شدت 50 تا 75 درصد حداکثر ضربان قلب به مدت 50 تا 85 دقیقه انجام دادند. سطوح سرمی انسولین، گلوکز و شاخص‌‌های ترکیب بدنی ارزیابی شد. از روش آماری t همبسته و کواریانس استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با کد EE/ 96.24.3.77886/Scu.ac.ir در کمیته پژوهشی دانشگاه شهید چمران اهواز به ثبت رسیده است.
یافتهها: آنالیز داده‌‌‌ها نشان داد که شاخص توده بدنی، درصد چربی و مقاومت به انسولین در گروه تمرین و تمرین- مکمل کاهش یافت (05/0 p). هم‌چنین مصرف دارچین همراه با تمرینات در شاخص‌‌های ترکیب بدنی و مقاومت به انسولین موثر بود (05/0 p). تغییرات در توده بدون چربی در هیچ یک از گروه‌‌‌ها معنی دار نبود (05/0 p).
نتیجهگیری: به نظر می‌رسد این کاهش در تفاوت مقاومت به انسولین بیشتر ناشی از تمرین ترکیبی بوده و با توجه به تاثیر مثبت دارچین در کاهش شاخص توده بدنی، احتمالا استفاده از آن در طولانی مدت بر مقاومت به انسولین اثرگذار باشد.

محمدرضا اسد، شکوفه خردمند، نرگس خردمند،
دوره 22، شماره 5 - ( 9-1398 )
چکیده

زمینه و هدف فعالیت ورزشی به دلیل اینکه منجر به کاهش در سطوح برخی آدیپوکاین‌ها از جمله کمرین می‌شود، باعث بهبود در حساسیت به انسولین می‌شود؛ اما تأثیر تمرین استقامتی وتناوبی شدید بر سطوح کمرین و مقاومت به انسولین در موش‌های چاق‌شده ناشناخته است.
مواد و روش ها در این مطالعه 27 سر موش نر، به طور تصادفی به چهار گروه کنترل پایه (6=‌n)، تمرین استقامتی (8=‌n)، تمرین تناوبی شدید (8=‌n) و کنترل چاق بدون مداخل (5=‌n) تقسیم شدند. گروه استقامتی و تناوبی شدید به مدت هشت هفته به فعالیت پرداختند و سطوح کمرین پلاسما به روش الایزا اندازه‌گیری شد.
ملاحظات اخلاقی تمامی مراحل اجرای پژوهش شامل نگهداری، اجرای پروتکل تمرین، کشتار رت‌ها و خون‌گیری بر اساس ضوابط کمیته اخلاقی انجام شد. این تحقیق در دانشکده تربیت‌بدنی و علوم ورزشی دانشگاه تهران تصویب شد و در مرکز کمیته اخلاق پژوهشگاه علوم ورزشی با کد IR.SSRI.REC.1398/559 به ثبت رسید.
یافته ها نتایج نشان داد که کمرین در گروه استقامتی نسبت به گروه موش‌های چاق‌شده بدون مداخله کاهش معنی‌داری داشت (0/01>P)، ولی نسبت به گروه کنترل پایه تغییر معنی‌داری نداشت. همچنین، اختلاف معنی‌داری بین کمرین گروه تناوبی شدید با گروه موش‌های چاق‌شده بدون مداخله و گروه کنترل پایه وجود نداشت (0/05‌P). اختلاف معنی‌داری بین مقاومت به انسولین در گروه تناوبی شدید نسبت به تمرین استقامتی وجود نداشت (0/05P).
نتیجه گیری به نظر می‌رسد تمرین استقامتی و تناوبی شدید باعث کاهش مقاومت به انسولین می‌شود که این کاهش در تمرین استقامتی احتمالاً به واسطه کاهش وزن و کمرین سرمی اتفاق می‌افتد.

خدیجه احراری، ماندانا غلامی، مریم چمنی، حسین عابد نطنزی،
دوره 22، شماره 6 - ( 11-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: بارداری و تمرین ورزشی با تغییرات فیزیولوژیکی و آناتومیکی قلبی ­و­عروقی همراه هستند. درکشور ما مطالعات کمی در این زمینه وجود دارد. هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر تمرین ترکیبی بر فشار خون و تغییر پذیری ضربان قلب مادر می­باشد. 
مواد و روش ها: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده در سال ۱۳۹۸ در بیمارستان شهید اکبرآبادی تهران انجام شد. ۱۰ زن باردار سالم در هفته ۲۶-۲۴ بارداری در گروه مداخله و ۱۰ زن باردار سالم در گروه کنترل قرار داشتند. گروه مداخله به ‌‌مدت هشت هفته در تمرین ترکیبی با شدت متوسط شرکت کردند. قبل و بعد از دوره تمرین اندازه ­گیری فشارخون، الکتروکاردیوگرام، و تستهای ورزشی هوازی و مقاومتی در زنان باردار انجام شد. جهت تجزیه و تحلیل پارامترهای تغییر پذیری ضربان قلب نرم افزار AST۳۰۰۰ Avicenna و به منظور تجزیه و تحلیل آماری تست های تی زوجی و مستقل، یو من ویتنی، و ویلکاکسون مورد استفاده قرارگرفتند.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با­کد اخلاق IR.IAU.SRB.REC.۱۳۹۷.۱۰۱ در کمیته اخلاق پژوهش دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران و کد کارآزمایی بالینی IRCT۲۰۱۹۰۲۲۷۰۴۲۸۵۶N۱ به ثبت رسید.
یافته ها: میانگین فشارخون سیستولی­ و دیاستولی در زنان باردار تمرین­ کرده در هفته ۳۴ بصورت معنی­ داری کمتر از زنان باردار گروه کنترل بود (۰۵/۰>p). میانگین پارامترهای زمانی در زنان باردار تمرین ­کرده در هفته ۳۴ بصورت معنی ­داری بیشتر از گروه کنترل بود (۰۵/۰>p).
نتیجه گیری: تمرین ترکیبی می­تواند موجب بهبود سیستم عصبی خود مختار قلبی و برتری سیستم عصبی پاراسمپاتیک در زنان باردار شود. 

محمد پرستش، جلیل مرادی،
دوره 23، شماره 5 - ( 9-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری ویروس جدید کرونا (کووید 19) تأثیر عمده‌ای بر فعالیت‌های بدنی افراد در کل دنیا گذاشته است. این شرایط باعث شده میزان فعالیت‌های بدنی در بسیاری از افراد کاهش پیدا کند. هدف از این پژوهش، ارائه یک راهنمای کاربردی برای اجرای فعالیت‌های بدنی در خانه بود.
مواد و روش ها: روش کار به صورت کتابخانه‌ای بود و کتاب‌ها و مقالات جدید در مورد اجرای فعالیت‌های بدنی در خانه بررسی شد و سعی شد مبانی علمی اجرای فعالیت‌های بدنی در خانه ارائه شود. نحوه اجرای فعالیت‌های بدنی مختلف با استفاده از دستگاه‌های موجود در منازل و همچنین اجرای تمرینات بدون استفاده از دستگاه بررسی شد.
ملاحظات اخلاقی: این مقاله یک مقاله مروری است و هیچ نمونه انسانی و حیوانی ندارد.
یافته ها: پیشنهادات کاربردی برای فعال ماندن در خانه، همراه با تمرین ورزشی هوازی شامل راه رفتن، دویدن روی تردمیل، استفاده صحیح از دوچرخه ثابت و تمرینات مقاومتی با وزن بدن است تا بتوان با عوارض جانبی جسمی و روانی ویروس جدید کرونا (کووید 19) مقابله کرد.
نتیجه گیری: این راهنما اطلاعات مفیدی را در مورد فعالیت بدنی در منزل برای افراد کم‌تحرک ارائه می‌دهد که می‌تواند در طول بیماری‌های همه‌گیر انجام شود.

فاطمه دهقانی یونارتی، وازگن میناسیان،
دوره 24، شماره 3 - ( 5-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: هدف کلی پژوهش حاضر بررسی اثر زمان‌بندی فعالیت ورزشی بر سطوح افزایش‌یافته گلوکز بعد از وعده غذایی، قبل از وعده غذایی و متعاقب تمرینات تناوبی کوتاه‌مدت در زنان چاق بود.
مواد و روش ها: تعداد10 زن مبتلا به چاقی (میانگین±انحراف معیار سن: 3/97±40/41 سال، وزن: 7/26±86/60 کیلوگرم و شاخص توده بدن: 2/20±33/22 کیلوگرم/ مترمربع) به شکل متقاطع در چهار گروه شامل: 1. فعالیت ورزشی قبل از وعده غذایی؛ 2. فعالیت ورزشی بعد از وعده غذایی؛ 3. فعالیت ورزشی تناوبی؛ 4. کنترل شرکت داشتند. فعالیت ورزشی قبل و بعد از وعده غذایی شامل30 دقیقه راه رفتن با شدت متوسط روی نوارگردان قبل و بعد از هر وعده غذایی اصلی (یک دقیقه تمرین، 30 ثانیه استراحت) و فعالیت ورزشی تناوبی کوتاه‌مدت شامل سه تکرار یک دقیقه‌ای فعالیت، هر30 دقیقه برای20 مرتبه طی روز بود. مقادیر12ساعته پایش مداوم قندخون و غلظت قندخون پس از وعده غذایی دو‌ساعته برای بررسی تغییرات گلوکز خون ثبت شد.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با اخذ مجوز و دریافت کد اخلاق پژوهشی IR.UI.REC.1397.119 از کمیته اخلاق در پژوهش دانشگاه اصفهان شروع و اجرا شد. استاندارد‌های اصول اخلاق در پژوهش‌های پزشکی شامل موضوعات انسانی که در اعلامیه هلسینکی مشخص شده است رعایت شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که فعالیت ورزشی تناوبی منجر به کاهش معنی‌دار پایش مداوم قندخون و غلظت قندخون پس از وعده غذایی، نسبت به گروه کنترل و همچنین فعالیت ورزشی قبل از وعده غذایی شد (0/05˂P). در حالی که بین اثر فعالیت ورزشی قبل و بعد از وعده غذایی تفاوت معنی‌داری در پایش مداوم قندخون مشاهده نشد (0/05˂P). همچنین، فعالیت ورزشی بعد از وعده غذایی، منجر به کاهش قندخون پس از وعده غذایی نسبت به گروه کنترل شد (0/05˂P).
نتیجه گیری: به نظر می‌رسد اجرای فعالیت ورزشی تناوبی می‌تواند اثرات مفیدی بر سطوح گلوکز خون بعد از وعده غذایی داشته باشد که احتمالاً به‌ واسطه بهبود متابولیسم گلوکز در نتیجه تمرین ورزشی است.

مسعود گلپایگانی، زهرا فیاضی، یاسین حسینی،
دوره 24، شماره 5 - ( 9-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: سندرم درد کشککی‌رانی یکی از شایع‌ترین مشکلات عضلانی‌اسکلتی در افراد سالمند است که می‌تواند روی فعالیت روزانه آن‌ها تأثیرگذار باشد. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی یک دوره تمرینات تقویت ثبات مرکزی تنه با تمرینات تقویتی زانو بر بهبود درد زنان ورزشکار سالمند مبتلا به سندرم درد کشککی‌رانی است.
مواد و روش ها: در این تحقیق بیست بیمار زن ورزشکار سالمند مبتلا به سندرم درد کشککی‌رانی شرکت کردند. آزمودنی‌ها به طور تصادفی در دو گروه تمرینات تقویتی ثبات مرکزی (ده نفر) و گروه تمرینات تقویتی زانو (ده نفر) قرار گرفتند. میزان درد آزمودنی‌ها پیش و پس از انجام هشت هفته مداخلات تمرینی به وسیله مقیاس سنجش دیداری درد اندازه‌گیری شد. آزمون‌های آماری تی زوجی و مستقل با سطح معنی‌داری 0/05˂P جهت تحلیل آماری مورد استفاده قرار گرفت.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با کد اخلاق IR.BASU.REC.1398.032 به تصویب کمیته اخلاق در پژوهش دانشگاه بوعلی سینا همدان رسید.
یافته ها: نتایج نشان‌دهنده کاهش معنادار میزان درد در هر دو گروه پس از انجام تمرینات تقویتی ثبات مرکزی (P=0/006) و تمرینات تقویت زانو (P=0/000) ) بود. در جایی که مقایسه بین‌گروهی تفاوت معناداری را بین دو گروه نشان نداد (P=0/064). اما محاسبه اندازه اثر به‌دست‌آمده حاکی از تأثیر بیشتر تمرینات تقویتی زانو (8/1‌ES=) بر بهبود درد در مقایسه با گروه تقویت ثبات مرکزی بود (ES=0/7).
نتیجه گیری: به نظر می‌رسد استفاده از تمرینات تقویتی زانو و تمرینات ثبات مرکزی تنه باعث کاهش درد شده است. اما با توجه به بالاتر بودن اثربخشی انجام تمرینات تقویتی زانو بر بهبود درد، استفاده از این پروتکل درمانی جهت کاهش درد این بیماران پیشنهاد می‌شود.
حمید رضا جنیدی جعفری، پریسا نجاتی، احمد نظری، آذر معزی،
دوره 24، شماره 6 - ( 11-1400 )
چکیده

مقدمه: آسیب تاندون های روتاتور کاف یکی از شایعترین علل درد شانه است . روشهای درمانی مختلفی برای کنترل این بیماری به کار می روند. شواهد موجود در تایید ورزش درمانی در این بیماری قابل نتیجه گیری نیست. هدف از این مطالعه، بررسی تأثیر یک پروتکل جامع ورزشی در بهبود بیماران مبتلا به آسیب روتاتور کاف بود. 
روش ها: افرادی که درد شانه داشتند در صورت تأیید تشخیص التهاب و پارگی تاندون های کاف در معاینه بالینی و ام آر آی شانه، پروتکل ورزشی 12 هفته ای را در 4 فاز دریافت کردند. درد با کمک معیار سنجش درد دیداری ((Visual Analog Scale، عملکرد با کمک دو پرسشنامه ی DASH (Disabilities of the Arm, Shoulder and Hand Outcome Measure)  و WORC (Western Ontario Rotator Cuff Index) و دامنه حرکتی مفصل شانه به وسیله ی گونیومتر در پنج جهت سنجیده شد. کلیه ی پیامدها، قبل از مداخله و 6 ، 12 و 24 هفته پس از  شروع درمان اندازه گیری شدند.
ملاحظات اخلاقی: این تحقیق با کد IRCT20100718004409N13  در سامانه کارآزمایی بالینی ایران ثبت شد. و از کلیه شرکت کنندگان برای شرکت در مطالعه رضایت نامه کتبی دریافت شد
یافته ها: در این مطالعه 24  بیمار مبتلا به التهاب و پارگی تاندون های روتاتور کاف شانه از نظر تاثیر تمرینات ورزشی مورد بررسی نهایی قرار گرفتند. میانگین سنی افراد مورد مطالعه 7/51 سال بود.  14 نفر (8/53 درصد) مبتلا به تاندینوپاتی تاندون سوپراسپیناتوس، 6 نفر (23 درصد) مبتلا به پارگی تاندون سوپراسپیناتوس،  3 نفر(5/ 12 درصد) مبتلا به تاندینوپاتی توام سوپراسپیناتوس و بای سپس و 1 نفر (16/4 درصد) تاندینوپاتی توام سوپراسپیناتوس و ساب اسکاپولاریس بودند. میزان درد بر اساس معیار سنجش درد دیداری در تمام زمان های پیگیری علی الخصوص در پایان 24 هفته (1/0 ± 3)  به میزان قابل توجهی نسبت به قبل از مداخله (8± 0/1 ) کاهش پیدا کرد (001/0> (P.value . دامنه حرکتی شانه بر اساس گونیومتر و همینطور کارکرد افراد بر اساس پرسشنامه های DASH, WORC  به مقدار واضح و معناداری در هفته 24 نسبت به زمان قبل از مداخله بهبود پیدا کردند که از نظر بالینی و آماری معنادار بود (001/0> P.value).
نتیجه گیری: یک پروتکل ورزشی 12 هفته ای شامل تمرینات ورزشی قدرتی، کششی، تعادلی و PNF در بیماران مبتلا به پارگی نسبی و تاندینوپاتی روتاتور کاف شانه به میزان چشمگیری در کاهش درد،  بهبود عملکرد و دامنه حرکتی مفصل شانه موثر بود. بهبودی در این متغیر ها تا 6 ماه ادامه داشت.
خانم شیوا مولوی، آقای محمد پرستش، آقای عباص صارمی، آقای محمد رضا بیاتیانی،
دوره 25، شماره 6 - ( 12-1401 )
چکیده

مقدمه: در طی سالیان اخیر استفاده از پرتو ایکس در پزشکی و صنعت گسترش چشمگیری داشته است. این پرتو می‌تواند موجب ایجاد عوامل استرس اکسیداتیو شده و در کلیه نیز اثرات مخربی القا کند. از طرفی اثبات شده است که بر طبق تئوری هورمسیس تمرینات مقاومتی دارای اثرات آنتی‌اکسیدانی هستند که ممکن است بتوان از این خواص در کاهش اثرات مخرب پرتو ایکس استفاده کرد. هدف از این پژوهش نیز بررسی تأثیر تمرین مقاومتی بر سطح سرمی عوامل استرس اکسیداتیو، ظرفیت آنتی‌اکسیدانی و تغییرات ساختاری بافت کلیه در موش‌های صحرایی تحت تابش پرتو ایکس می‌باشد.
روش کار: در این پژوهش 24 سر موش صحرایی به چهار گروه تقسیم شدند. دو گروه تحت تابش Gy 4 پرتو ایکس قرار گرفتند. گروه‌های تمرینی 5 بار در هفته به مدت 10 هفته تمرین کردند. ‌ 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، تشریح موش‌ها انجام شد و سرم خون جهت اندازه‌گیری عوامل اکسیدانی و آنتی‌اکسیدانی و بافت کلیه جهت مطالعات استریولوژیک جداسازی شدند. داده‌ها با آزمون آماری آنالیز واریانس یک طرفه در نرم‌افزار SPSS 20 تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: در این پژوهش تابش پرتو ایکس به کل بدن موش‌های صحرایی موجب افزایش معنادار حجم کلیه (003/0P=)، حجم کورتکس (02/0P=)، حجم گلومرول (039/0P=) و سطح سرمی MDA (03/0P=) شد. همچنین انجام پروتکل تمرینات مقاومتی در موش‌های تحت تابش پرتو ایکس موجب کاهش معنادار حجم کلیه (03/0P=)، حجم کورتکس (04/0P=)، حجم گلومرول (033/0P=) و سطح سرمی MDA (02/0P=) شد.
نتیجه‌گیری: براساس این پژوهش به نظر می‌رسد تمرینات مقاومتی می‌تواند از طریق ایجاد سازگاری و افزایش دفاع آنتی‌اکسیدانی و تغییر در همودینامیک کلیه‌ها منجر به کاهش فیلتراسیون گلومرولی و به تبع آن کاهش حجم و تعداد گلومرول، کاهش حجم کورتکس و کلیه شده و بر بهبود ساختار بافت کلیه در موش‌های تحت تابش پرتو ایکس مؤثر باشد.

خانم نسترن حقیقی ناغانی، دکتر محمد فتحی، محمدرضا تابنده،
دوره 26، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده

مقدمه: بیماری دیابت یک اختلال متابولیک مزمن و پیشرونده است که موجب آسیب بافت قلب و تغییر در میزان پروتیئن آن می‌شود. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی تأثیر یک دوره تمرین فزآینده بر پروتئین MMP-2 و MEF2C در بافت عضله قلبی موش‌های ویستار دیابتی بود.
روش کار: در این مطالعه تجربی، 40 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (سن 10 هفته و میانگین وزن 5/9±245 گرم) به‌صورت تصادفی در 4 گروه 10 تایی دیابت-کنترل (DC)، دیابت-ورزش (DT)، سالم-ورزش (HT) و سالم-کنترل (HC)) تقسیم شدند. برای ایجاد دیابت، از روش تزریق درون‌صفاقی استرپتوزوتوسین (mg/kg 45) استفاده شد. پروتکل تمرینی به مدت 6 هفته اجرا شد. 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، بافت قلب استخراج شد. برای ارزیابی بیان پروتئین MMP-2 و MEF2C از روش وسترن بلات استفاده شد. تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک‌راهه صورت گرفت.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که دیابت موجب افزایش معنی‌دار سطوح بیان پروتئین MMP-2 و کاهش معنی‌دار MEF2C گروه DC در مقایسه با گروه HC می‌شود (05/0>P). اما دیگر یک دوره تمرین فزآینده منجر به کاهش معناداری سطوح بیان پروتئین MMP-2 و افزایش معنی‌دار MEF2C گروه DT در مقایسه با گروه DC می‌شود (05/0>P).
نتیجه گیری: یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد که تمرین هوازی فزآینده تاثیرات ایجاد شده در اثر دیابت در بیان این دو پروتئین را به طور مطلوب تعدیل می‌کند که به نظر می‌رسد یک اثر محافظتی در برابر تغییرات کاردیومایوپاتی ناشی از دیابت است.

خانم زهرا مرتضایی، دکتر سمیه رجبی، دکتر سید جواد ضیاءالحق،
دوره 26، شماره 3 - ( 6-1402 )
چکیده

مقدمه: مت آمفتامین سبب افزایش رهایش دوپامین از پایانه‌های عصبی می‌شود. اتصال دوپامین به گیرنده‌های دوپامینی باعث افزایش فسفوریلاسیون پروتئین متصل‌شونده به عنصر واکنش دهنده به آدنوزین مونوفسفات حلقوی (CREB) و تغییر رونویسی ژنهای پایین دستی می‌شود. هدف این پژوهش بررسی تأثیر القاء مت آمفتامین و پس از آن به کارگیری تمرین هوازی و بربرین بر بیان ژن گیرنده دوپامین 4 و CREB در بافت قلب موش‌های ماده در دوره ترک مت آمفتامین می‌باشد.
روش کار: سر موش صحرائی به طور تصادفی به 5 گروه کنترل، مت آمفتامین، مت آمفتامین + فعالیت هوازی، مت آمفتامین + بربرین، مت آمفتامین + فعالیت هوازی+ بربرین تقسیم‌بندی شدند. تزریق درون صفاقی مت آمفتامین ۱۰ میلی‌گرم بر کیلوگرم به مدت 5 روز انجام شد و در دوره ترک به مدت 4 هفته تمرین هوازی و همزمان مصرف بربرین 100 میلی گرم بر کیلوگرم به صورت محلول در آب آشامیدنی در نظر گرفته شد. برای سنجش بیان ژن‌ها از روش Real Time PCR استفاده شد. برای تحلیل داده‌ها از آزمون T مستقل و آزمون کروسکال والیس و نرم افزار SPSS24 در سطح 05/0 استفاده شد. کد اخلاق در پژوهش با شماره IR.IAU.SHAHROOD.REC.1402.015 دریافت گردید.
یافته‌ها: نتایج نشان داد مصرف مت‌آمفتامین سبب افزایش غیرمعنادار (97 درصدی) بیان CREB و کاهش غیرمعنادار (52 درصدی) گیرنده دوپامین 4 نسبت به گروه کنترل شد (05/0P>). اجرای مداخلات در دوره ترک همچون مصرف بربرین به تنهایی و در ترکیب با تمرین هوازی، به ترتیب اثرات افزایشی و کاهشی غیرمعنادار بر بیان ژن گیرنده دوپامین 4 و CREB در بافت قلب موش‌های معتاد به مت‌آمفتامین ایجاد کرد (05/0P>).
نتیجه گیری: القاء کوتاه مدت مت آمفتامین، تغییر چندانی در بیان ژن‌های گیرنده دوپامین 4 و CREB در قلب ایجاد نکرد. لذا این ژن‌ها در اثر مداخلاتی همچون بربرین و ورز

فاطمه حلال خور، آمنه پوررحیم قورقچی، معرفت سیاهکوهیان،
دوره 26، شماره 5 - ( 10-1402 )
چکیده

زمینه و هدف: ملاحظات ضدسیتوکین در بیماران کووید-19 میتواند نقش بسزایی در پیشگیری از مرگ ومیر داشته باشد از این رو فعالیت بدنی با کاهش عوامل خطرزا، همچنین زعفران با خواص ضدالتهابی و آنتی‌اکسیدانی به عنوان راه کارهای ضد سایتوکین در نظر گرفته شده است. بنابراین هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر مکمل سازی زعفران و تمرین استقامتی بر غلظت اینترلوکین-6، اینترلوکین-10 و السیستئین در بیماران سرپایی مبتلا به کرونا ویروس می باشد.
مواد و روش ها: جامعه آماری این پژوهش، بیماران سرپایی مبتلا به کرونا ویروس که 36 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند. اندازه‌گیری سایتوکین‌ها و السیستئین با استفاده از کیت مخصوص و به روش الایزا انجام شد. فرضیه­های تحقیق با استفاده از نرم‌افزار SPSS  در سطح معنی­داری 05/0>P با استفاده از آزمون آنالیز واریانس (ANOVA) با اندازه­گیری­های مکرر با عامل بین­گروهی بررسی شدند.
نتایج: نتایج نشان داد که فعالیت استقامتی و مکمل سازی زعفران باعث کاهش معنی داری در سطوح IL-6 و نسبت اینترلوکین 6به اینترلوکین 10 شد(05/0P). همچنین فعالیت استقامتی به همراه مکمل سازی زعفران باعث افزایش معنی داری در میزان غلظت سرمی ال سیستئین شد(035/0=P). نتایج نشان داد که بین مراحل اندازه‌گیری و گروه  همچنین تفاوت های درون گروهی و بین گروهی در متغیرهای اینترلوکین-10 اثر تعاملی وجود ندارد (511/0=P
نتیجه گیری: سطوح IL-6 و IL-10 در اثر مصرف مکمل سازی زعفران و تمرین استقامتی کاهش می یابد و میزان السیستئین افزایش که این خود باعث کمک به بهبود بیماران کووید -19 می شود.
 
حشمت الله علی کرمی، سعیده طهماسبی، محمد فتحی، راضیه رضایی،
دوره 26، شماره 6 - ( 12-1402 )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: تمرینات مقاومتی(RT) بخش مهمی از تمرینات آماده‌سازی ورزشکاران با هدف تقویت آمادگی جسمانی، ایجاد سازگاری‌های عصبی- عضلانی و ارتقاء عملکرد ورزشی محسوب می‌شوند. هدف این مطالعه بررسی اثر تمرینات مقاومتی با وزنه بر NCV اعصاب تیبیال و پرونئال، توان عضلانی، چابکی، انعطاف‌پذیری و اجرای مهارت‌های نیم پشتک، نیم وارو و تعادلی فرشته در کودکان ژیمناست هفت تا ده سال بود.
روش‌ها: در این مطالعه نیمه تجربی، 24 کودک با دو سال سابقه فعالیت در رشته ژیمناستیک(سن: 5/1±5/8 سال، وزن: 40/9±10/32 کیلوگرم، قد: 13±135 سانتی‌متر) به‌طور داوطلبانه شرکت کردند. آزمودنی‌ها به صورت تصادفی در دو گروه شامل تمرین ژیمناستیک و تمرین ژیمناستیک + تمرین مقاومتی با وزنه قرار گرفتند. و به مدت 10هفته به تمرین پرداختند. در طول تحقیق یک گروه تمرینات عمومی ژیمناستیک را انجام می‌دادند، و گروه دیگر علاوه بر تمرینات ژیمناستیک سه جلسه در هفته به تمرین مقاومتی با وزنه پرداختند. قبل و بعد از تمرینات، آزمایش NCV، آزمون‌های توان عضلانی پرش سارجنت، چابکی دوی رفت و برگشت 9*4 متر، انعطاف‌پذیری ولز و اجرای مهارت‌های  نیم‌پشتک، نیم‌وارو و تعادلی فرشته انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون t مستقل استفاده ‌شد. و سطح معناداری P<0.05 در نظر گرفته شد.
نتایج: نتایج نشان داد که NCV در اعصاب تیبیال و پرونئال در گروه تمرین مقاومتی با وزنه نسبت به گروه تمرین عمومی ژیمناستیک به‌طور معناداری افزایش یافت. همچنین توان عضلانی در پرش سارجنت، چابکی در دوی رفت و برگشت 9*4 متر و اجرای مهارت‌های نیم‌پشتک و نیم‌وارو به صورت معناداری افزایش یافت(P<0.05). اما در انعطاف‌پذیری با آزمون ولز(P=0.870) و اجرای مهارت‌ تعادلی فرشته(P=0.552) تغییر معناداری مشاهده نشد.
بحث و نتیجه‌گیری: 10 هفته تمرین مقاومتی با وزنه سازگاری‌های عصبی- عضلانی،NCV، توان عضلانی، چابکی و اجرای مهارت های نیم‌پشتک و نیم‌وارو را به‌طور معناداری در کودکان ژیمناست افزایش می‌دهد. بنابراین پیشنهاد می‌شود برای ارتقاء عملکرد کودکان ورزشکار در رشته ژیمناستیک و رشته‌هایی که سرعت هدایت عصبی، توان عضلانی و چابکی در موفقیت ورزشکاران موثر است، از تمرینات مقاومتی با وزنه استفاده شود.
واژگان کلیدی: تمرینات مقاومتی، سرعت هدایت عصبی، تیبیال، پرونئال، کودکان ژیمناست.

مریم کشوری، علی حیدریان پور، فرزانه چهلچراغی،
دوره 27، شماره 5 - ( 10-1403 )
چکیده

مقدمه: ضخامت لایه‌های مولکولار و پیرامیدال در هیپوکامپ نشان‌دهنده یک جنبه محوری در تحقیقات آلزایمر است. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر تمرینات شنای استقامتی، مقاومتی و ترکیبی بر ضخامت لایه‌های مولکولار و پیرامیدال بافت هیپوکامپ موش‌های صحرایی آلزایمری انجام شد.
روش کار: در مطالعه تجربی حاضر، 40 سر موش سفید بزرگ آزمایشگاهی نر نژاد ویستار (شش هفته‌ای، وزن 200-180 گرم) بطور تصادفی و مساوی به 5 گروه کنترل سالم، کنترل آلزایمر، استقامتی، مقاومتی و ترکیبی تقسیم شدند. آلزایمر با تزریق داخل صفاقی کلرید تری‌متیل‌تین (8 میلی‌گرم/ کیلوگرم) ایجاد شد. دو هفته پس از تزریق و تأیید القای آلزایمر، پروتکل‌های استقامتی (5 جلسه/هفته، هفته اول تا چهارم به صورت تدریجی از 5-15 دقیقه به 45 دقیقه شنا، هفته پنجم تا دوازدهم 60 دقیقه شنا)، مقاومتی (5 جلسه/هفته، هفته اول آشنایی با ورزش، هفته 2؛ 30 درصد، هفته 3-5؛ 70 تا 90 درصد، هفته 6-8؛ 100 تا 110 درصد، هفته 9-10؛ 120-130 درصد و هفته 11-12، 140-150 درصد وزن بدن)، و ترکیبی (2 جلسه/هفته مقاومتی و 3 جلسه/ هفته استقامتی) برای 12 هفته اجرا شد. 48 ساعت پس از مداخلات، حیوانات تشریح و بافت هیپوکامپ استخراج شد. در نهایت، داده‌ها در سطح معنی‌داری 05/0 > P تحلیل شدند.
یافته‌ها: ضخامت لایه‌های مولکولار و پیرامیدال بافت هیپوکامپ حیوانات آلزایمری نسبت به حیوانات سالم کاهش یافت و هر سه پروتکل تمرینی استقامتی، مقاومتی و ترکیبی باعث افزایش لایه‌ها شدند (0/001 > P). اما افزایش ضخامت لایه‌های مولکولار و پیرامیدال بافت هیپوکامپ موش‌های گروه ترکیبی نسبت به گروه استقامتی و مقاومتی افزایش بیشتری داشت (0/01 > P).
نتیجه‌گیری: این یافته‌ها تغییرات ضخامت لایه‌های بافت هیپوکامپ را در رابطه با آسیب‌شناسی آلزایمر و همچنین تأثیر تمرینات ترکیبی بر این پارامتر را برجسته می‌کند. در‌حالی که ورزش ممکن است اثرات مثبتی بر حجم هیپوکامپ و انعطاف‌پذیری سیناپسی داشته باشد، اما تحقیقات بیشتری برای درک کامل تأثیر ورزش بر ضخامت لایه‌های هیپوکامپ در آلزایمر مورد نیاز است.
زهره محمدی کمال آبادی، الله یار عرب مومنی،
دوره 27، شماره 6 - ( 11-1403 )
چکیده

مقدمه: همواره تمرین و فعالیت بدنی، به‌ عنوان یک درمان اصلی برای آرتروز زانو توصیه شده است. با این حال، مشخص نیست که کدام نوع تمرینات بیشترین تأثیر را بر این عارضه دارند. هدف از این مطالعه، بررسی تأثیر دو شیوه تمرین در آب (تمرین با تراباند و تمرین NASM) بر درد و شاخص‌های عملکرد حرکتی در زنان مبتلا به استئوارتریت زانو بود.

روش کار: در این مطالعه نیمه‌تجربی، با طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون و گروه شاهد، از بین زنان مبتلا به استئوارتریت زانو، 45 نفر با میانگین سنی 5/56 سال و (Body mass index) BMI برابر 29/04 کیلوگرم بر مترمربع به‌شیوه هدفمند انتخاب شدند و به روش تصادفی سیستماتیک به 3 گروه 15 نفری؛ تمرین در آب با تراباند، تمرین در آب با رویکرد (National Academy of Sports Medicine) NASM و شاهد تقسیم شدند. پروتکل تمرین با تراباند و تمرین با رویکرد NASM (تأیید شده توسط کالج پزشکی جورجیا مخصوص بیماران مبتلا به آرتروز زانو) به مدت 8 هفته، هر هفته سه جلسه و هر جلسه به مدت حدود 60 دقیقه در آب انجام شد. جهت برآورد متغیرهای مطالعه از پرسش‌نامه‌های دیداری درد (Visual Analogue Scale) VAS و آزمون‌های عملکرد جسمانی انجمن بین المللی تحقیقات استئوآرتریت (Osteoarthritis Research Society International) OARSI استفاده شد. به‌منظور آزمون معنی‌داری تفاوت‌های میانگین گروه‌ها، از روش آماری تجزیه و تحلیل کواریانس چند متغیری و آزمون تعقیبی Bonferroni در سطح معنی‌داری ۰۵/۰ استفاده شد.

یافته‌ها: نتایج مطالعه نشان داد که بطور مشابهی، در هر دو گروه تجربی میزان درد، زمان آزمون‌های برخاستن و رفتن، 40 متر پیاده‌روی سریع و بالا رفتن از پله کاهش معنی‌داری یافت (0/001 = P). به‌علاوه، در هر دو گروه تجربی امتیاز آزمون‌های 30 ثانیه نشست و برخاست از روی صندلی و 6 دقیقه راه رفتن افزایش معنی‌داری داشت (0/001 = P).

نتیجه‌گیری: این نتایج آثار سودمند تأثیر تمرین در آب با تراباند و تمرین در آب با رویکرد NASM بر درد و شاخص‌های عملکردی حرکتی را نشان داد. از این‌رو، استفاده از این روش‌های تمرینی به‌عنوان یک روش پیشگیری و درمانی مناسب برای بیماری استئوارتریت زانو توصیه می‌شود.


محمدعلی قرائت، سجاد کرمی،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1404 )
چکیده

مقدمه: روش‌های مختلف تمرین، افزون بر بهبود عملکردی دارای اثرات متابولیکی بر ارگان‌های بدن هستند. هدف این پژوهش، مقایسه اثر تمرین استقامتی و قدرتی بر شاخص های آنتروپومتریک، تغییرات متابولیسم گلوکوز و چربی و آیریزین سرمی دانشجویان جوان پسر بود.
روش کار: 36 دانشجوی چاق (سن: 2/43 ± 21/19 سال؛ وزن: 6/20 ± 88/59 کیلوگرم؛ قد: 12/96 ± 175/41 سانتی‌متر؛ شاخص توده بدنی: 30/45؛ درصد چربی: 25/73) در گروه شاهد، تمرین استقامتی و قدرتی بطور تصادفی قرار گرفتند. گروه قدرتی 8 هفته 3 جلسه 4 سِت، 10 تکرار (از 50 تا 70 درصد قدرت بیشینه)، گروه استقامتی 8 هفته 3 جلسه به مدت 30 دقیقه تمرین هوازی (ضربان قلب 60 تا 80 درصد ضربان بیشینه) به تمرین پرداختند. میزان آیریزین، گلوکوز، انسولین، مقاومت انسولینی، درصد چربی، شاخص توده بدن، وزن، دور کمر و دور باسن اندازه‌گیری شد. داده‌ها با تحلیل واریانس یک سویه و آزمون Tukey در سطح 0/05 تحلیل گردید.
یافته‌ها: وزن (0/03 = P)، درصد چربی (0/04 = P) و شاخص توده بدنی (0/04 = P) در پس آزمون گروه تمرین استقامتی نسبت به شاهد، کاهش معنی‌داری داشت. میزان آیریزین در پس آزمون در گروه شاهد تفاوت معنی‌دار با تمرین استقامتی و قدرتی (0/01 = P و 0/02 = P) داشت. غلظت انسولین در پس‌آزمون گروه شاهد با گروه استقامتی و قدرتی تفاوت معنی‌دار داشت (0/006 = P و 0/01 = P). میزان مقاومت انسولینی در پس‌آزمون گروه استقامتی و قدرتی نسبت به گروه شاهد با تفاوت معنی‌دار داشت (0/01 = P و 0/01 = P).
نتیجه‌گیری: 8 هفته تمرین هوازی تردمیل و تمرین قدرتی با وزنه می‌تواند سبب بهبود ترکیب بدن همراه با افزایش سطوح آیریزین شده، ضمن اینکه مقاومت انسولینی را در جوانان چاق کاهش دهد.
شهناز شهرجردی، زهرا گرامی پور،
دوره 28، شماره 2 - ( 2-1404 )
چکیده

زمینه و هدف: هالوکس والگوس از دفورمیتی های شایع پا است که باعث انحراف خارجی نخستین انگشت پا و نیمه دررفتگی پیشرونده مفصل متاتارسو فالانژیال اول می شود. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر کینزیوتیپ و تمرینات تقویتی مچ پا با توپ بوسو بر درد، تعادل و زاویه شست پای زنان مبتلا به هالوکس والگوس بود.
مواد و روش ها: این مطالعه کارآزمائی بالینی با طرح پیش و پس آزمون انجام شد. ابتدا 45 زن دارای شست کج به همراه کف پای صاف به روش نمونه­گیری در دسترس انتخاب ، سپس به طور تصادفی به سه گروه کینزیوتیپ (4 هفته، سه جلسه در هفته، هر جلسه به مدت 24 ساعت)، کینزیوتیپ به همراه تمرینات تقویتی مچ پا با توپ بوسو (4 هفته، سه جلسه در هفته ، هر جلسه به مدت 30 دقیقه تمرینات و 24 ساعت اعمال تیپ) و گروه کنترل (هیچ مداخله ای دریافت نکردند) تقسیم شدند. ابزارهای پژوهش شامل شاخص VAS ، تست لک لک و گونیامتر به ترتیب برای اندازه گیری درد، تعادل و زاویه شست پا استفاده شد.  تحلیل داده‌ها با آزمون   ANOVA یک طرفه  در سطح معنی داری( 05/0 P)نجام گرفت.
یافته ها: پس از انجام تمرینات ، مقایسه داده‌های بین دو گروه تفاوت معنی داری را در قبل و بعد از 4 هفته در مورد متغیر های درد، تعادل و میزان زاویه هالوکس والگوس در دو گروه کینزیوتیپ و کینزیوتیپ به همراه تمرینات تقویتی باتوپ بوسو نسبت به گروه کنترل نشان داد (001/0=P).
نتیجه گیری: به نظر می رسد که جهت اصلاح شست کج و بهبود درد و تعادل در زنان می توان از برنامه ترکیبی تیپ و تمرینات تقویتی مچ پا با توپ بوسو استفاده کرد.
 

صفحه 2 از 3     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb