جستجو در مقالات منتشر شده


49 نتیجه برای کیفیت

آذین نیازی، مریم مرادی، احسان مظلومی،
دوره 25، شماره 3 - ( 5-1401 )
چکیده

زمینه و هدف پره‌اکلامپسی عارضه شایع نیمه دوم حاملگی  است. اختلالات خواب از طریق ایجاد استرس اکسیداتیو و اختلال عملکرد اندوتلیال ممکن است سبب افزایش فشار خون شود؛ بنابراین مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط اختلالات خواب و پره‌اکلامپسی انجام شد.
مواد و روش ها این پژوهش از نوع آزمایشی‌کنترلی است که روی 90 زن در گروه پره اکلامپسی و 150 زن در گروه کنترل مراجعه‌کننده به بیمارستان‌های دانشگاهی مشهد انجام شد. نمونه‌گیری در گروه آزمایش از زنان بستری با تشخیص قطعی پره‌اکلامپسی و در گروه کنترل از بین زنان باردار غیرمبتلا به پره‌اکلامپسی مراجعه‌کننده به درمانگاه مامایی انجام شد. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسش‌نامه اطلاعات جمعیت‌شناختی و سوابق زنان/مامایی، پرسش‌نامه کیفیت خواب پیتزبرگ و فرم ارزیابی بالینی برای تعیین علائم و شدت پره‌اکلامپسی بود. تجزیه‌و‌تحلیل داده‌ها با نرم‌افزار آماری SPSS نسخه 22 و آزمون‌های آماری من‌ویتنی، کای‌دو ‌و فیشر انجام شد. میزان P کمتر از 0/05 معنادار در نظر گرفته شد.
ملاحظات اخلاقی این تحقیق در کمیته اخلاق پژوهش دانشگاه علوم‌پزشکی مشهد با کد IR.MUMS.NURSE.REC.1397.042 تصویب شد.
یافته ها میانگین میزان خواب واقعی در شب در گروه افراد سالم (‌2/3±8/4) به طور معناداری بیشتر از افراد مبتلا (‌2/2±8‌/0) بود 
(0/‌028=P). از نظر خروپف با صدای بلند، بیدار شدن در نیمه شب بیشترین تعداد در افراد گروه مبتلا مشاهده شد (0/001>‌P). بین ۲ گروه از نظر سطح نمره کیفیت خواب تفاوت آماری معناداری وجود داشت (0/001>‌P). بر اساس آزمون رگرسیون لجستیک در زنان با مشکل جدی خواب خطر بروز پره‌اکلامپسی (OR:11/11 و 95%و CI42 و 2-2 و 9 و P<0/001) برابر در مقایسه با زنان گروه کنترل بود. 
نتیجه گیری مطالعه حاضر نشان داد اختلالات خواب در بارداری با افزایش خطر بروز پره‌اکلامپسی همراه است.

نگار تقی پور، علی زینالی،
دوره 25، شماره 4 - ( 6-1401 )
چکیده

مقدمه: کیفیت خواب یکی از متغیرهای مؤثر در سایر ویژگی‌های روانشناختی به‌ویژه در بیماران مالتیپل اسکلروزیس است. در نتیجه، پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش مشکلات بین‌فردی و ادراک از بیماری در پیش‌بینی کیفیت خواب با میانجی تحمل پریشانی در بیماران مالتیپل اسکلروزیس انجام شد.
روش کار: این مطالعه مقطعی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش تمام بیماران عضو انجمن مالتیپل اسکلروزیس شهرستان ارومیه در سه ماهه اول سال ۱۴۰۰ بودند. حجم نمونه ۳۱۵ نفر برآورد که با روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. داده‌های پژوهش با نسخه کوتاه سیاهه مشکلات بین‌فردی بارخام و همکاران (۱۹۹۶)، پرسشنامه کوتاه ادراک از بیماری برادبنت و همکاران (۲۰۰۶)، شاخص کیفیت خواب پیتسبورگ بویسی و همکاران (۱۹۸۹) و مقیاس تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (۲۰۰۵) جمع‌آوری و با روش‌های ضرایب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر در نرم‌افزارهای SPSS-۱۹ و PLS-۳ تحلیل شدند.
یافته‌ها: این پژوهش با کد اخلاق IR.IAU.URMIA.REC.۱۴۰۰.۰۲۲ مصوب کمیته اخلاق در پژوهش‌های زیست‌پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارومیه است. یافته‌ها نشان داد که افزایش مشکلات بین‌فردی و ادراک منفی از بیماری سبب کاهش تحمل پریشانی و افت کیفیت خواب شد و افزایش تحمل پریشانی، کیفیت خواب را بهبود بخشید. علاوه بر آن، کاهش مشکلات بین‌فردی و ادراک منفی از بیماری با میانجی تحمل پریشانی باعث بهبود کیفیت خواب شدند (۰۱/۰>P).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج، برای بهبود کیفیت خواب بیماران مالتیپل اسکلروزیس می‌توان میزان مشکلات بین‌فردی و ادراک از بیماری آنها را کاهش و میزان تحمل پریشانی آنها را افزایش داد.

خانم فرزانه مریمی، خانم ثریا سهیلی، خانم زهره مریمی،
دوره 26، شماره 0 - ( 5-1402 )
چکیده

مقدمه :افسردگی پس از زایمان یکی از شایعترین اختلالات خلقی وروانی پس از زایمان است که نه تنها بر رشد کودک وزندگی زناشویی اثرات منفی خواهد داشت، بلکه کیفیت زندگی وسلامت مادران را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. لذا این پژوهش با هدف تعیین ارتباط کیفیت زندگی زنان با افسردگی پس از زایمان انجام گرفت.
روش کار: این مطالعه توصیفی تحلیلی بر روی 200 مادر مراجعه کننده به مراکز بهداشت شهرستان تربت حیدریه در سال 1396 به صورت نمونه گیری در دسترس در هفته 6 بعد از زایمان انجام گرفت. مادران به دوگروه افسرده وغیرافسرده براساس مقیاس ادینبورگ تقسیم شدند. سپس پرسشنامه sf36 برای هر دوگروه تکمیل گردید. داده ها با استفاده از پرسشنامه اطلاعات فردی،پرسشنامه افسردگی ادینبورگ وپرسشنامه  کیفیت زندگی sf36 با استفاده از شاخصهای توصیفی وآزمون تی مستقل با استفاده از نرم افزار نسخه 22 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.
یافته ها:تفاوت آماری معنی داری در همه ابعاد کیفیت زندگی زنان غیرافسرده وافسرده پس از زایمان بدست آمد. 0.05 P<
نتیجه گیری: افسردگی پس از زایمان با کاهش کیفیت زندگی زنان همراه است . لذا با شناسایی زودهنگام اختلالات ذهنی وروانی مادران وپیشگیری از آنها سلامت روانی مادران وکیفیت زندگی آنها بعد از زایمان بهبود می یابد.
 
دکتر مهدی زمستانی، خانم اعظم سعیدیان،
دوره 26، شماره 1 - ( 2-1402 )
چکیده

مقدمه: از آنجا که بیماری‌های پوستی در جامعه شیوع نسبتأ بالایی داشته و با پیامدهای روان‌شناختی مختلفی همراه هستند، مطالعه حاضر به منظور مقایسه دشواری تنظیم هیجان، انعطاف‌پذیری روان‌شناختی و کیفیت زندگی در بیماران پوستی مبتلا به لیکن سیمپلکس کرونیکوس و جمعیت نرمال انجام شده است.
روش کار: در این تحقیق از روش علی-مقایسه‌ای استفاده شده است. جامعه آماری شامل تمام زنان و مردان مبتلا به بیماری لیکن سیمپلکس کرونیکوس بودند که به کلینیک‌های پوست در شهرهای تهران، کرج و قم مراجعه کردند. نمونۀ بیمار شامل 199 فرد مبتلا به لیکن سیمپلکس کرونیکوس بود که از طریق نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. علاوه بر این، برای گروه مقایسه ۲۰۰ نفر بدون بیماری پوستی به عنوان جامعه نرمال انتخاب شدند. شرکت کنندگان مقیاس دشواری در تنظیم هیجان (DERS)، پرسشنامه پذیرش و عمل-نسخه دوم (AAQ-II)، فرم کوتاه پرسشنامه کیفیت زندگی (SF-36) را تکمیل کردند. برای تجزیه و تحلیل داده‌ها، از آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیره استفاده شد. این مطالعه با کد اخلاق IR.UOK.REC.1401.015 به تصویب کمیته اخلاق دانشگاه کردستان رسیده است.
یافته‌ها: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که از نظر دشواری در تنظیم هیجان، انعطاف‌پذیری روان‌شناختی و کیفیت زندگی، بین بیماران و افراد نرمال تفاوت معنی‌دار آماری وجود دارد به‌طوری که میانگین نمرات در دشواری تنظیم هیجان و انعطاف‌پذیری روان‌شناختی در گروه بیماران بیشتر و در کیفیت زندگی، میانگین نمرات گروه بیماران کمتر از گروه نرمال بود.
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج حاضر احتمالأ عوامل روان‌شناختیی کژتنظیمی هیجان و انعطاف‌ناپذیری روان‌شناختی در تداوم مشکلات پوستی بیماری لیکن سیمپلکس کرونیکوس نقش دارند. از آنجا که در اغلب مواقع در ایجاد و تداوم بیماری‌های پوستی عوامل زیربنایی روان‌شناختی نیز دخیل هستند، پیشنهاد می‌شود به طور هم‌زمان از مداخلات روان‌شناختی نیز برای این بیماران استفاده شود.
ندا کافی، آمنه برجسته یزدی، رامبد خواجه ای، محمدرضا حسین آبادی،
دوره 26، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده

مقدمه: دیسمنوره اولیه سبب اختلالات در سبک زندگی افراد شدهو موجب افت در عملکرد و استرس‌های روانی روزانه دختران می‌گردد. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر یک دوره تمرین مقاومتی و مصرف ملاتونین بر سطوح هورمون‌های جنسی، شدت درد و کیفیت خواب دختران با دیسمنوره اولیه بود.
روش کار: بدین منظور 60 نفر از دختران با اختلال دیسمنوره اولیه متوسط (نمره 4-7) به طور تصادفی در 4 گروه تمرینات مقاومتی+ملاتونین، تمرینات مقاومتی+دارونما، گروه مکمل ملاتونین و گروه کنترل قرار داده شدند. شدت درد توسط پرسشنامه مک گیل و کیفیت خواب توسط پرسشنامه پیتزبورگ ارزیابی شد. روزانه 10 میلی گرم ملاتونین در دو کپسول 5 میلی‌گرمی مصرف گردید و گروه دارونما همین میزان کربوهیدرات در کپسول مشابه دریافت کردند. تمرینات با وزنه سه روز در هفته و به مدت هشت هفته بود. این تمرین به صورت دایره‌ای در 9 ایستگاه و با شدت 30-65 درصد یک تکرار بیشینه در هر ایستگاه بود. نمونه خون صبح ناشتا و 5 سی‌سی از ورید بازویی از دست چپ و در وضعیت نشسته گرفته شد. داده‌ها با استفاده از آزمون آنالیز واریانس با اندازه‌گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح 05/0

یافته‌ها: افزایش معنادار سطح استروژن (001/0 نتیجه گیری: به نظر می‌رسد هم‌افزایی تمرین و ملاتونین بر سطح هورمون‌های جنسی تاثیرگذار بوده است. همچنین ملاتونین احتمالا از طریق تعدیل هورمون‌های جنسی متعاقب دیسمنوره به بهبود کیفیت خواب و شدت درد آزمودنی‌ها کمک نموده است. همچنین تمرین احتمالا با ترشح بتا-اندروفین ها و تاثیرات تمرین به چرخه قاعدگی بر شدت درد و کیفیت خواب موثر بوده است گرچه یافته ها مبهم است.
 


حمید اخوین محمدی، مجید برادران،
دوره 26، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده

مقدمه: اختلال اضطراب فراگیر را می‌توان اختلال تضعیف کننده‌ای دانست که با ارزیابی منفی توسط دیگران، شرم درونی، خودپنداره منفی و همچنین سطح بالای اضطراب و اجتناب در موقعیتهای اجتماعی و عملکردی مشخص می‌شود. هدف این مطالعه، بررسی تأثیر هیپنوتراپی در ارتقاء بهزیستی ذهنی و کیفیت خواب افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر بود.
روش کار: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و به صورت پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود که روی 40 فرد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر شهر رشت در سال 1402 اجرا شد و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گروه کنترل جای گرفتند (20 نفر در هر گروه). هیپنوتراپی طی 6 جلسه اجرا شد، در حالی که گروه کنترل هیچ درمانی را دریافت ننمود. داده‌ها با استفاده از پرسشنامه بهزیستی ذهنی و کیفیت خواب جمع‌آوری گردید. برای تجزیه وتحلیل داده‌ها از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. این مطالعه با کد IR.PNU.REC.1402.070 به تصویب کمیته اخلاق دانشگاه پیام نور رسیده است.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که هپینوتراپی بر بهزیستی ذهنی (001/0, P=38/33F=) و کیفیت خواب (03/0, P=10/5F=) در افراد مبتلا به اضطراب فراگیر مؤثر بوده است و باعث افزایش بهزیستی ذهنی و کیفیت خواب در بیماران شده است.
نتیجه گیری: بر مبنای نتایج مطالعه حاضر، هیپنوتراپی بر ارتقاء بهزیستی ذهنی و کیفیت خواب در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر مؤثر هستند. پیشنهاد می‌شود از این روش به منظور تقویت بهزیستی ذهنی و کیفیت خواب افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر به تنهایی یا در کنار سایر مداخلات روانشناختی و دارویی، به عنوان یک مداخله بالینی استفاده گردد.

علی جدیدی، سلیمان زند، علی خانمحدی هزاوه، نگین حسینی،
دوره 27، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده

مقدمه: کیفیت زندگی، یکی از مهم‌ترین مسائلی است که می‌تواند فرد را به ادامه زندگی شاد و سالم تشویق کند. از طرفی سلامت معنوی، یکی از ابعاد سلامتی بوده و در واقع یک حس ارتباط هماهنگ بین خود، دیگران، طبیعت و ماوراء می‌باشد و منجر به درک هدف و معنی غایی در زندگی می‌شود. هدف از انجام این مطالعه، تعیین ارتباط سلامت معنوی و کیفیت زندگی در دانشجویان دانشگاه‌های شهر اراک می‌باشد. از نتایج این مطالعه می‌توان جهت تدوین برنامه‌های راهبردی با هدف ارتقاء سلامت معنوی و کیفیت زندگی در دانشجویان بهره برد.
روش کار: ابتدا جمعیت هر کدام از دانشگاه‌های شهر  اراک سنجیده شده و با در نظر گرفتن جمعیت آن‌ها و برقرار کردن تناسب بین حجم نمونه مطالعه و جمعیت هر کدام از دانشگاه‌ها، افرادی که مشخصه ورود به مطالعه را داشتند وارد مطالعه شدند. حجم نمونه مطالعه،
400 نفر بود که بر روی دانشجویانی انجام شد که حداقل شش ماه از تحصیل‌شان در دانشگاه گذشته باشد. پس از کسب رضایت از شرکت‌کنندگان، پژوهشگران از طریق مصاحبه با دانشجویان اقدام به پر کردن پرسش‌نامه کردند. پرسش‌نامه‌ها شامل دو ابزار پرسش‌نامه سلامت معنوی و پرسش‌نامه کیفیت زندگی ۳۶ سؤالی بودند.

یافته‌ها: بین نمره سلامت معنوی با متغیرهای جمعیت‌شناختی از جمله سن و وضعیت تأهل، ارتباط معنی‌داری مشاهده نشد. همین‌طور نمره کیفیت زندگی نیز با متغیرهای جمعیت‌شناختی ارتباط معنی‌داری نداشت. آنالیز داده‌های مطالعه نشان داد که بین کیفیت زندگی با سلامت معنوی دانشجویان همبستگی مثبت وجود دارد (0/05 > P).
نتیجه گیری: طبق نتایج این مطالعه، بین کیفیت زندگی و سلامت معنوی دانشجویان دانشگاه‌های شهر اراک، ارتباط وجود دارد. لذا می‌توان با تأمین نیازهای معنوی دانشجویان و ارتقاء سلامت معنوی آنان نسبت به بهبود کیفیت زندگی آنان اقدام کرد.
زهرا قنبری زرندی،
دوره 27، شماره 3 - ( 5-1403 )
چکیده

مقدمه: بیماری سرطان پستان موجب بروز مشکلات روان‌شناختی و کاهش سلامت روان در افراد می‌شود، برای رفع این مشکلات به مداخلات درمانی نیاز است. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی مداخله معنادرمانی گروهی بر کیفیت زندگی، تنظیم هیجان و امید به زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد.
روش کار: روش پژوهش، نیمه تجربی با طرح پیش‌آزمون-پس‌آزمون با گروه شاهد بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعه‌کننده به بیمارستان افضلی‌پور کرمان در سال 1402 بود. از بین آن‌ها تعداد 30 نفر با رضایت کتبی آگاهانه به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی و با روش قرعه‌کشی در دو گروه آزمایش و شاهد (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه شاهد) جایگزین شدند. افراد حاضر در گروه آزمایش مداخله معنادرمانی گروهی (10 جلسه) و هر هفته دو جلسه و به مدت 90 دقیقه دریافت نمودند .پرسشنامه‌های مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه‌های کیفیت زندگی، تنظیم هیجان و امید به زندگی بود که در دو مرحله پیش‌آزمون و پس‌آزمون اجرا شدند. داده‌های پژوهش با روش تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد قبل از مداخله تفاوت معنی‌داری بین میانگین نمرات کیفیت زندگی، تنظیم هیجان و امید به زندگی گروه مداخله و شاهد وجود ندارد، ولی بین میانگین این نمرات در گروه مداخله و شاهد بعد از مداخله تفاوت معنی‌دار آماری وجود داشت. میانگین و انحراف معیار کیفیت زندگی در پس‌آزمون 29/75 ± 6/91، تنظیم هیجان 98/28 ± 10/25 و امید به زندگی 39/51 ± 6/49 به دست آمد (0/001 P <).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش معنادرمانی گروهی موجب افزایش کیفیت زندگی، تنظیم هیجان و امید به زندگی در زنان مبتلا به سرطان شده بود. از آن‌جایی که وضعیت روانی مطلوب بیماری در بهبودی آن‌ها تأثیر دارد، بنابراین استفاده از این روش به عنوان یک استراتژی اثربخش برای کاهش مشکلات روان‌شناختی بیماران توصیه می‌شود.
علی خزایی، محمدعلی سپهوندی، فضل اله میردریکوند،
دوره 27، شماره 4 - ( 7-1403 )
چکیده

مقدمه: پیامد اصلی نارسایی قلبی، اختلال در توانایی عملکردی بیماران، ایجاد محدودیت در وظایف شغلی، خانوادگی- اجتماعی و نقص در متغیرهای شناختی، هیجانی و در نهایت افت کیفیت زندگی است. این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر بهبود کیفیت زندگی و امید به زندگی بیماران قلبی- عروقی مراجعه‌کننده به مراکز بهداشتی- درمانی شهرستان خرم‌آباد انجام شد.
روش کار: پژوهش حاضر با استفاده از طرح نیمه‌ تجربی از نوع پیش‌آزمون- پس‌آزمون و پیگیری سه ماهه با گروه آزمایش و شاهد انجام شد. جامعه آماری پژوهش، شامل کلیه بیماران مبتلا به بیماری‌های قلبی- عروقی مراجعه‌کننده به مراکز بهداشت شهرستان خرم‌آباد در سال 1401 بود. از میان جامعه آماری تعداد 40 نفر به روش نمونه‌گیری درسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش
(20 نفر) و شاهد (20 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش طی 8 جلسه 90 دقیقه‌ای تحت آموزش تنظیم هیجان به مدت 8 هفته قرار گرفتند. هر دو گروه پرسشنامه‌های
کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت (WHO-QOL-BREF) و پرسشنامه امید به زندگی Schneider و همکاران (1991) را در پیش‌آزمون، پس‌آزمون و پیگیری تکمیل کردند. برای تحلیل نتایج از روش تحلیل کوواریانس چند متغیری و آزمون تعقیبی Bonferroni استفاده شد.

یافته‌ها: نتایج نشان داد آموزش تنظیم هیجان بر بهبود کیفیت زندگی و امید به زندگی بیماران قلبی- عروقی مؤثر است (0/01 > P) و این تأثیر در مرحله پیگیری سه ماهه نیز پایدار مانده است (0/01 > P).
نتیجه‌گیری: آموزش تنظیم هیجان، موجب بهبود کیفیت زندگی و امید به زندگی آزمودنی‌های پژوهش گردید. از این‌رو پیشنهاد می‌شود از آموزش تنظیم هیجان جهت بهبود کیفیت زندگی و امید به زندگی بیماران قلبی- عروقی در مراکز درمانی و بیمارستان‌ها استفاده شود.

صفحه 3 از 3    
3
بعدی
آخرین
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb