148 نتیجه برای سل
سیدعبدالله محمودی،
دوره 28، شماره 2 - ( 2-1404 )
چکیده
مقدمه: امروزه کاهش جمعیت و عدم تمایل خانواده ها به دلایل مختلف در فرزندآوری هم افراد و هم جوامع را دچار چالش کرده است. از عوامل دخیل در فرزندآوری نگرش افراد به این مهم است. یکی از اساسیترن نگرشها، دیدگاهها و اعتقادات دینی است. چنانچه دین مبین اسلام در آیات و روایات متعدد به این قضیه اشاره کرده است. در همین راستا، این تحقیق میکوشد دیدگاههای شاخص منابع دینی اسلام در این حیطه بررسی نماید.
روش کار: مطالعه حاضر با تکیه بر جستجو در مستندات کتابخانهای و اصیل و نیز دادههای پایگاههای اطلاعاتی نظیر PubMed، Scopus، Science Direct و موتورهای جستجوگر مانند Google Scholar و غیره انجام گرفته است.
نتایج نشان میدهد که در دین اسلام علاوه بر آیات متعدد در قرآن، در کتب مربوط به ائمه همچون نهج البلاغه و صحیفه سجادیه، موکداً فرزندآوری و افزایش جمعیت مورد تشویق بوده است و در مقابل کاهش جمعیت مذمت شده است. در این منابع به به طورکلی چهار عامل فردی، اقتصادی، نظام سیاسی و وضعیت اجتماعی و فرهنگی در افزایش یا کاهش جمعیتاثر گذار است.
نتیجهگیری: با توجه به منابع ارزشمند اسلام در حیطه فرزندآوری و چالش های موجود در جوامع در رابطه با کاهش و پیری جمعیت، میتوان در راستای تقویت سبک زندگی اسلامی و باورهای دینی، گامهای ارزشندی در جهت اصلاع نگرش افراد و خانوادهها در حیطه فرزندآوری نمود.
داود شمسی، محسن محمدیان ساروی، خلیل علی محمدزاده، آزاده اشرفی،
دوره 28، شماره 2 - ( 2-1404 )
چکیده
مقدمه: حکمرانی خوب بهعنوان یکی از مفاهیم اساسی در مدیریت نظامهای سلامت، نقشی کلیدی در ارتقای کارایی، اثربخشی و عدالت در ارائه خدمات بهداشتی و درمانی ایفا میکند. این مفهوم با تأکید بر اصولی همچون شفافیت، پاسخگویی، مشارکت و قانونمندی، بهعنوان چارچوبی برای بهبود سیاستگذاری و مدیریت در نظام سلامت ایران مورد توجه قرار گرفته است. این پژوهش با هدف طراحی و ارائه مدل حکمرانی خوب در نظام سلامت با بهرهگیری از رهیافت ترکیبی تحلیل مضمون و روش حداقل مربعات جزئی در سال 1403 انجام شده است.
روش کار: روش تحقیق شامل دو بخش کیفی و کمی بود. در بخش کیفی، جامعه پژوهش مدیران، صاحبنظران حوزه بهداشت و درمان، خبرگان وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی، و صاحبنظران دانشگاهی را شامل میشد. نمونهگیری به روش هدفمند و گلوله برفی انجام شد و ۱۷ نفر تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شدند. در بخش کمی از روش حداقل مربعات جزئی (PLS) برای برازش مدل استفاده شد. جامعه آماری این بخش شامل کلیه کارشناسان و مدیران حوزه بهداشت و درمان ایران بود که بر اساس فرمول کوکران حداقل حجم نمونه ۳۸۴ نفر تعیین گردید.
یافتهها: نتایج تحلیل مضمون دادههای کیفی و برازش مدل پژوهش نشان داد که مدل نهایی حکمرانی خوب در نظام سلامت از هفت بعد اصلی تشکیل شده است: اثربخشی، کارآیی، عدالت، شفافیت و پاسخگویی، مشارکت، قانونمندی و رهبری. هر یک از این ابعاد به مؤلفههای خاصی تفکیک شدند که اهمیت هر کدام در تقویت حکمرانی خوب مورد تأیید قرار گرفت.
نتیجهگیری: این مقاله با ارائه مدلی جامع از حکمرانی خوب در نظام سلامت، چارچوبی برای بهبود سیاستگذاری، مدیریت و عملکرد در این حوزه پیشنهاد میکند. مدل ارائهشده میتواند بهعنوان ابزاری برای تصمیمگیریهای استراتژیک و بهبود ساختارهای مدیریتی مورد استفاده قرار گیرد.
میر امیرحسین سید نظری، امیرمحمد درستی،
دوره 28، شماره 3 - ( 5-1404 )
چکیده
در نظامهای سلامت جهان، پرستاران به عنوان ستونهای اصلی مراقبت شناخته میشوند، اما صدای آنها، با وجود نقش حیاتیشان، اغلب در میان انبوهی از سکوتهای پرهیاهو گم میشود. این سکوت، نه به معنای آرامش، بلکه بازتاب فشارهای پنهان، ترسهای بیاننشده، و انفعال تحمیلی در برابر ساختارهایی است که امکان ابراز نظر آزادانه را محدود میکنند. «سکوت سازمانی» که سالهاست در حوزههای مدیریت و روانشناسی سازمانی شناخته شده، در پرستاری به یک بحران جهانی تبدیل شده است. بر اساس یک فراتحلیل کیفی، بیش از ۹۱ درصد از پرستاران حداقل یک بار در دوران حرفهای خود سکوت سازمانی را تجربه کردهاند
صفیه آزادی فرد، مهدی مرادی، محمد ملکی پویا،
دوره 28، شماره 4 - ( 7-1404 )
چکیده
مقدمه: از آنجا که تمرین استقامتی و رژیم روزهداری در کاهش علائم بیماریهای قلبی مؤثر است، هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر یک دوره تمرین استقامتی همراه با تحریک الکتریکی بر بیان ژنهای (Intercellular Adhesion Molecule 1) ICAM و
(Vascular cell adhesion molecule-1) VCAM در بافت قلب موشهای روزهدار چاق بود.
روش کار: در این مطالعه تجربی، 35 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (8 هفتهای با میانگین وزن 19±200 گرم) پس از القای چاقی و افزایش وزن به طور تصادفی به 5 گروه7تایی (کنترل چاق، روزهدار، روزهدار و تمرین استقامتی، روزهدار و تحریک الکتریکی و روزهدار، تمرین استقامتی و تحریک الکتریکی) تقسیم شدند. روزهداری به صورت پروتکل 8/16برای تمامی گروهها بجز کنترل چاق انجام شد. پروتکل تمرین استقامتی به مدت 4 هفته و 5 جلسه در هفته با شدت 50 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی در هفته اول شروع و در هفته چهارم به 65 درصد رسید. همچنین تحریک الکتریکی با (دستگاه فوت شوک برای 5/0 میلیآمپر و 20 دقیقه) انجام شد. 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی پس از بیهوشی کامل، بافت قلب برداشته شد. مقادیر بیان ژن ICAM-1 و VCAM-1 قلب به روش Real time PCR اندازهگیری شد. از روش آماری آنالیز واریانس دو راهه همراه با آزمون تعقیبی Tukeyبرای تجزیه و تحلیل داده در سطح معنیداری (05/0 ≥ P) استفاده شد.
یافتهها: نتایج بدست آمده از مطالعه حاضر نشان داد، روزهداری متناوب، تمرین استقامتی و تحریک الکتریکی هر کدام به تنهایی باعث کاهش معنادار بیان ژن ملکولهای چسبان عروقی در بافت قلب موشهای صحرایی میشود (0/001 = P). این در حالی است که به نظر میرسد ترکیب سه مداخله اثرگذاری بیشتری بر کاهش سطح بیان ژن ملکولهای چسبان عروقی در بات قلب موشهای صحرایی چاق شود (0/001 = P).
نتیجهگیری: با توجه به نتایج بدست آمده، انجام تمرینات استقامتی همراه با روزهداری و تحریک الکتریکی، اثر بسزایی در کاهش بیان VCAM و ICAM در بافت قلب دارد. با این حال هنوز نمیتوان با قطعیت سمت و سوی اثر روزهداری، تمرین استقامتی و تحریک الکتریکی فوت شوک را بر مولکولهای چسبان درشرایط چاقی و روزهداری متناوب تعیین نمود.
حسن رحمانی، فائزه عسگری، عابد عسگری، حبیب الله رحیمی، لیلا قنبری افرا،
دوره 28، شماره 4 - ( 7-1404 )
چکیده
مقدمه: : حفظ سلامت عمومی و دوری از فرسودگی شغلی، دو مؤلفه اساسی زندگی افراد است و هر یک میتواند بر دیگری تأثیرگذار باشد. لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط فرسودگی شغلی و سلامت عمومی در پرسنل پیشبیمارستانی انجام شد.
روش کار: مطالعه حاضر به صورت توصیفی- تحلیلی بر روی 150 نفر از پرسنل پیشبیمارستانی دانشگاه علوم پزشکی کاشان در سال 1399 انجام گردید. نمونهگیری به روش تصادفی ساده انجام شد. ابزار جمعآوری اطلاعات در این مطالعه پرسشنامه فرسودگی شغلی مسلش و سلامت عمومی گلدبرگ بود. تجزیه تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای توصیفی و Pearson انجام شد.
یافتهها: بر اساس یافتههای مطالعه حاضر، متوسط سن شرکتکنندگان 8/09 ± 35/14 بود. متوسط نمره فرسودگی شغلی و سلامت عمومی به ترتیب شغلی 19/28 ± 57/98 و 10/97 ± 48/26 بود. نتایج آزمون همبستگی Pearson نشان داد فرسودگی شغلی با سلامت عمومی رابطه معنیدار داشتند (001/ 0= P، 0/613 = r).
نتیجهگیری: یافتههای مطالعه نشان دادند که فرسودگی شغلی و سلامت عمومی پرسنل پیشبیمارستانی در سطح متوسط قرار دارند. افزایش نمره فرسودگی شغلی، موجب تشدید اختلال سلامت عمومی در پرسنل پیش بیمارستانی میگردد؛ به نظر میرسد گزینش دانشجو از بین علاقمندان به حرفه پیشبیمارستانی باعث بهبود وضعیت این احساس در افراد شاغل گردد. بعلاوه لازم است مدیران پیشبیمارستانی برای کمک به بهبود کیفیت خدمات پرسنل پیشبیمارستانی، به فرسودگی شغلی و سلامت عمومی توجه نمایند.
میرامیرحسین سیدنظری، امیرمحمد درستی،
دوره 28، شماره 4 - ( 7-1404 )
چکیده
پرستاران به عنوان یکی از ارکان اصلی نظام سلامت، همواره در خط مقدم ارائه خدمات درمانی قرار داشتهاند. با این حال، مطالعات اخیر نشان میدهد که این گروه حرفهای با چالشهای جدی در زمینه سلامت روان و رضایت شغلی مواجه هستند که عمدتاً ناشی از شکستهای ساختاری و سیستمی در محیطهای کاری است. بر اساس بررسیهای انجامشده طی همهگیری کووید-۱۹، شیوع فرسودگی شغلی در میان پرستاران بسیار بالا گزارش شده است؛ به طوری که 34/1 درصد از پرستاران، خستگی عاطفی و 12/6 درصد، بیهویتی حرفهای را تجربه کردهاند. این آمار نه تنها نشاندهنده بحران موقتی، بلکه بازتابی از نارساییهای مزمن در نظام سلامت است.
عاطفه صادقی، هادی حسنی، مبینا کاویانی، رامین محمدی،
دوره 28، شماره 5 - ( 9-1404 )
چکیده
مقدمه: با پیشرفت علم و دانش در دنیا، چالشهای مسائل اخلاقی رو به افزایش است و عدم توانایی روبرو شدن با این چالشها بر کیفیت مراقبتهای بهداشتی تأثیر بسزایی دارد. شجاعت اخلاقی در پرستاران، باعث غلبه برترس و ارزشهای غیراخلاقی میشود و پیچیدگی کار پرستاری بر سلامت معنوی تأثیر میگذارد و باعث میشود پرستاران نتوانند سازگاری مطلوب با چالشهای پرستاری داشته باشند.
مواد و روشها: این مطالعه از نوع همبستگی و روش نمونهگیری دردسترس از پرستاران شاغل در بیمارستان امیرالمومنین در سال 1403 انتخاب شدند و حجم نمونه 221 برآوارد شد. ابزارهای مورد استفاده شجاعت اخلاقی سکرکاو سلامت معنوی الیسون و پولوتزین بود.
یافتهها: 186 پرستار در مطالعه شرکت کردند که از این میان 119 نفر زن و 67 مرد بودند. میانگین نمرات شجاعت اخلاقی حاکی از آن بود که نمره شجاعت اخلاقی در زنان و همچنین کسانی که مدرک تحصیلی بالاتری دارند بالاتر میباشد. همچنین سن و سلامت وجودی از عوامل مهم در پیشبینی شجاعت اخلاقی هستند، در حالی که سلامت مذهبی تأثیر قابلتوجهی ندارد.
نتیجه گیری: نتایج مطالعه نشان داد که شجاعت اخلاقی و سلامت معنوی، بهویژه در ابعاد وجودی، نقش مهمی در تصمیمگیریهای اخلاقی ایفا میکنند. و همچنین جنسیت و سن از جمله عواملی هستند که میتوانند بر میزان شجاعت اخلاقی تأثیرگذار باشند.
میرامیرحسین سیدنظری، حامد قلیزادگوگجه یاران، امین سهیلی، امیرمحمد درستی، رسول اصغری،
دوره 28، شماره 5 - ( 9-1404 )
چکیده
ادغام سریع هوش مصنوعی (Artificial Intelligence) AI در علوم پزشکی، هرچند با وعدههای تحولآفرین در تشخیص زودهنگام و درمانهای شخصیسازیشده همراه است (1)، اما یک چالش اخلاقی و حقوقی عمیق را به همراه دارد: مدیریت حجم عظیم، حساس و بیسابقه دادههای سلامت و حفظ حریم خصوصی بیماران. ماهیت این دادهها، که شامل سوابق بالینی، تصاویر رادیولوژی، دادههای ژنتیکی و حتی اطلاعات پوشیدنیهای سلامت فردی است (2)، فراتر از اطلاعات هویتی سنتی است و قابلیت بازسازی پروفایل کامل یک فرد را داراست؛ امری که هویتزدایی کامل و دائم آنها را عملاً ناممار میسازد (1).
این حجم گسترده از اطلاعات به سوخت اصلی الگوریتمهای یادگیری عمیق تبدیل شده است، اما هر گونه نقض یا افشا، میتواند منجر به تبعیض جدی در دسترسی به بیمه، استخدام و حتی تصمیمگیریهای قضایی شود (2). فقدان شفافیت (Transparency) در مورد چگونگی پردازش و تحلیل این دادهها توسط الگوریتمها، که اغلب به صورت «جعبه سیاه» عمل میکنند، اعتماد بیماران و پزشکان را تضعیف میکند (3). کادر درمان نمیتوانند فرآیند تصمیمگیری هوش مصنوعی را درک کنند، و این مسئله نه تنها مانع از پذیرش بالینی میشود، بلکه یک منطقه خاکستری حقوقی در مورد مسئولیتپذیری در صورت بروز خطای تشخیصی یا درمانی ایجاد میکند (4).
چالش حقوقی موجود در این است که قوانین فعلی حریم خصوصی برای مواجهه با الگوریتمهای پیشرفته و جمعآوری دادههای لحظهای طراحی نشدهاند (1، 4). هوش مصنوعی با ایجاد روشهای نوین استخراج دانش از دادههای خام، دائماً از چارچوبهای قانونی موجود پیشی میگیرد. علاوه بر این، ابزارهای هوش مصنوعی به دلیل اتکا به شبکههای دادهای بزرگ، در معرض حملات سایبری پیشرفته قرار دارند، که میتواند منجر به افشای گروهی دادههای محرمانه شود (5). در نتیجه، در غیاب یک چارچوب حکمرانی دادههای محکم و بهروز، پتانسیل هوش مصنوعی برای بهبود سلامت عمومی با خطر تضعیف کرامت انسانی و نقض حقوق بنیادی بیمار همراه است (6).
برای تضمین اینکه نوآوریهای هوش مصنوعی با رعایت اصول اخلاقی و حقوقی پیش میرود، ضروری است که اقداماتی عاجل در جهت ایجاد یک چارچوب نظارتی جامع صورت پذیرد. این امر نیازمند تدوین یک مدل جدید و پویا از رضایت آگاهانه است که فراتر از رضایت یکباره باشد و به بیماران اجازه دهد تا بر نحوه استفاده از دادههایشان در مراحل مختلف آموزش و بهکارگیری هوش مصنوعی کنترل مستمر و آگاهانه داشته باشند. همزمان، باید توسعهدهندگان را موظف کرد که حفاظت از حریم خصوصی را در هسته طراحی هر ابزار هوش مصنوعی قرار دهند، که به معنای استفاده از تکنیکهای پیشرفته حفظ حریم خصوصی مانند حریم خصوصی تفاضلی و یادگیری فدرال برای پردازش دادهها در محل است. علاوه بر این، باید با تشکیل یک نهاد نظارتی چند رشتهای متشکل از متخصصان اخلاق، حقوق، علوم کامپیوتر و بالینی، هر ابزار هوش مصنوعی قبل از ورود به محیط بالینی، تحت یک فرآیند ارزیابی و تأیید اخلاقی و فنی دقیق و شفاف قرار گیرد تا از تعصبات احتمالی و خطاهای الگوریتمی جلوگیری شود.این اقدامات نه تنها بیماران را در برابر سوءاستفاده محافظت میکند، بلکه اعتماد لازم برای پیشبرد پایدار و ایمن این فناوری حیاتی را نیز در جامعه فراهم میآورد.