جستجو در مقالات منتشر شده


148 نتیجه برای سل

زهرا حسینی، نعیمه اکبری ترکستانی، عابد مجیدی، اعظم مسلمی،
دوره 24، شماره 4 - ( 7-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: از میان دوران مختلف زندگی انسان، نوجوانی یکی از مهم‌ترین و با‌ارزش‌ترین دوران زندگی هر فرد محسوب می‌شود و نگرانی در این دوره بسیار شایع است و می‌تواند تا سنین بزرگسالی ادامه یابد. یکی از نگرانی‌ها نگرانی سلامت است، از آنجا که بهترین زمان برای هدف قرار دادن تلاش‌های پیشگیرانه دوران نوجوانی است؛ به همین دلیل این مطالعه با هدف بررسی تأثیر مشاوره گروهی بلوغ مبتنی بر حل مسئله بر نگرانی‌های سلامت دختران نوجوان انجام شد.
مواد و روش ها: این مطالعه کارآزمایی آموزشی، با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون است که بر شصت نفر از دانش آموزان دختر 18-15 سال شهر تهران (سی نفر گروه آزمایش و سی نفر گروه کنترل) که واجد معیارهای ورود به مطالعه بوده و به روش نمونه‌گیری تصادفی خوشه‎ای دو‌مرحله‎ای انتخاب شده بودند، انجام شد. داده‌ها با استفاده از پرسش‌نامه‌ اطلاعات جمعیت‌شناختی و پرسش‌نامه‌ استاندارد نگرانی سلامت جمع‌آوری شد. آزمایش به روش بحث گروهی طی شش جلسه برای گروه آزمایش طراحی و بعد از دو ماه اطلاعات از هر دو گروه جمع‌آوری و به وسیله آزمون‌های آماری کای دو، تی مستقل و تی زوجی تجزیه و تحلیل شد. 
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه به تصویب کمیته اخلاق در پژوهش دانشگاه علوم پزشکی اراک رسیده است (کد اخلاق: IR.ARAKMU.REC.1397.262) و همه شرکت‌کنندگان رضایت‌نامه آگاهانه را مطالعه و امضا کرده‌اند. 
یافته ها بر اساس نتایج مطالعه، قبل از آزمون آزمایشی، در گروه آزمایش میانگین نمرات نگرانی در سلامت فردی 3/90، سلامت جنسی 3/77، ارتباطات 3/83، سلامت عاطفی 5/43 و نمره کل نگرانی 16/10 بود که بعد از اجرای آزمایش به ترتیب به 2/53، 2/03، 2/97، 3/30 و 10/90 تغییر پیدا کرد که این تغییر در حیطه‌های سلامت جنسی، عاطفی و نمره کل نگرانی معنادار بود (0/005>P). همچنین دو گروه آزمایش و کنترل، بعد از آزمون آزمایشی، در حیطه‌های سلامت فردی، عاطفی و نمره کل نگرانی تفاوت معنادار داشتند (0/005>P).
نتیجه گیری: نتایج آزمایش نشان داد که بحث گروهی می‌تواند باعث کاهش نگرانی سلامت دختران نوجوان شود. 

فاطمه خانی، مهرنوش اینانلو، فاطمه گنجی، حمید حقانی،
دوره 24، شماره 5 - ( 9-1400 )
چکیده

زمینه و هدف: زنان ستون اصلی توسعه اجتماعی و محور اصلی سلامت خانواده هستند. موفقیت، بقا و ارتقای جامعه به سلامت زنان جامعه وابسته است. از آنجایی که سبک زندگی ارتقادهنده سلامت و بهزیستی روان‌شناختی از تعیین‌کننده‌های مهم سلامت هستند، این پژوهش با هدف تعیین سبک زندگی ارتقادهنده سلامت و بهزیستی روان‌شناختی در زنان مراجعه‌کننده به پایگاه‌های سلامت اراک در سال 1398 انجام شد.
مواد و روش ها: در این مطالعه مقطعی از بین زنان مراجعه‌کننده به پایگاه‌های سلامت شهر اراک، 221 خانم که معیار ورود به مطالعه را داشتند به صورت نمونه‌گیری مستمر وارد مطالعه شده و فرم اطلاعات جمعیت‌شناختی، پرسش‌نامه سبک زندگی ارتقادهنده سلامت و پرسش‌نامه بهزیستی روان‌شناختی را تکمیل کردند. توصیف داده‌ها با استفاده از آماره‌های توصیفی فراوانی، درصد فراوانی، میانگین، انحراف معیار و تحلیل داده‌ها به وسیله آزمون‌های آنالیز واریانس، تی مستقل و رگرسیون با استفاده از نسخه 19 نرم‌افزار نسخه SPSS انجام شد.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با کد اخلاقIR.IUMS.REC.1398.609  به تصویب کمیته اخلاق معاونت پژوهشی دانشگاه علوم‌پزشکی ایران رسیده است.
یافته ها: میانگین سبک زندگی ارتقادهنده سلامت در واحدهای مورد‌پژوهش 135/96 بود. مؤلفه‌های فعالیت بدنی با میانگین 16/31 و تغذیه با میانگین 26/41، به ترتیب کمترین و بیشترین امتیاز را داشتند. میانگین بهزیستی روان‌شناختی در واحدهای موردپژوهش 72/29 بود. مؤلفه‌های هدفمندی با میانگین 10/76 و رشد فردی با میانگین 13/19 به ترتیب کمترین و بیشترین امتیاز را داشتند. سن، بیماری‌های مزمن، اشتغال، تعداد فرزندان و مصرف الکل با سبک زندگی ارتقادهنده سلامت ارتباط معنادار منفی و تحصیلات زن و همسرش با سبک زندگی ارتقادهنده سلامت ارتباط معنادار مثبت داشتند. درمجموع، متغیرهای جمعیت‌شناختی در حد 13 درصد سبک زندگی ارتقادهنده سلامت را پیش‌بینی می‌کند. سن، تعداد فرزندان، وجود بیماری‌های مزمن جسمی و بیماری‌های اعصاب و روان با بهزیستی روان‌شناختی ارتباط معنادار منفی و وضعیت اقتصادی، تحصیلات زن و همسرش با بهزیستی روان‌شناختی ارتباط معنادار مثبت داشت. درمجموع، متغیرهای جمعیت‌شناختی تا ده درصد بهزیستی روان‌شناختی را پیش‌بینی می‌کنند.
نتیجه گیری:با توجه به اینکه سبک زندگی ارتقادهنده سلامت و بهزیستی روان‌شناختی دو تعیین‌کننده مهم سلامت محسوب می‌شوند، بررسی این شاخص‌ها وعوامل مؤثر بر آن‌ها می‌تواند به برنامه‌ریزی مداخلات برای ارتقای سلامت جسمی و روانی زنان کمک کند.
نونا فضل الله زاده، معصومه حبیبیان، بابی سان عسکری،
دوره 25، شماره 2 - ( 3-1401 )
چکیده

زمینه و هدف براساس شواهد، کمبود ویتامینD و افزایش وزن با اختلال در بهزیستی جسمی و روانی همراه می‌باشند. هدف از مطالعه حاضر بررسی تأثیر مداخله‌های تمرین پیلاتس و مصرف ویتامینD بر کیفیت زندگی و سلامت روان مردان دارای اضافه وزن بود.
مواد و روش ها این مطالعه کارآزمایی بالینی بـا طرح پیش و پس‌آزمون انجام شد. در ابتدا 50 مرد دارای اضافه وزن به روش نمونه‌گیری دردسترس انتخاب، سپس به‌طور تصادفی به 4 گروه شامل کنترل، تمرین، ویتامین D و ترکیبی تقسیم شدند. گروه‌های تمرین و ترکیبی، 8 هفته تمرین پیلاتس با شدت 50-75 درصد ضربان قلب ذخیره، 3 جلسه در هفته انجام دادند. گروه‌های ویتامینD و ترکیبی، 50000 واحد ویتامین D در هفته و به‌مدت 8 هفته دریافت کردند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش‌نامه‌های کیفیت زندگی (SF-36) و سلامت عمومی (GHQ) بوده است. برای تحلیل داده‌ها از آزمون‌های تی‌زوجی، آنوای یک‌طرفه و کروسکال والیس استفاده شد (0/05>P).
ملاحظات اخلاقی این مطالعه با کد IR.IAU.BABOL.REC.1398.088 در کمیته پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بابل ثبت شده است.
یافته ها وضعیت ویتامین D در آزمودنی‌ها پایین‌تر از حد نرمال بود (کمتر از 30نانوگرم/میلی لیتر). 8 هفته تمرین پیلاتس، مصرف ویتامینD و مداخله ترکیبی با بهبود کیفیت زندگی(به‌ترتیب 10/57، 9/26 و 15/75 درصد) و افزایش سلامت روان (به‌ترتیب 12/66، 10/72 و 17/90 درصد) همراه بود، اما شیوه متمرکز بر مداخله ترکیبی تأثیر بیشتری بر بهبود کیفیت زندگی (0/001>P) و سلامت روان (0/001>P)، در مقایسه با 2 مداخله دیگر داشت.
نتیجه گیری براساس یافته‌ها، به نظر می‌رسد هریک از مداخله‌های تمرین پیلاتس، مصرف ویتامینD و ترکیبی می ‌وانند منجر به بهبود کیفیت زندگی و سلامت روان در افراد دارای اضافه وزن با سطوح پایین ویتامینD شوند، اما مداخله ترکیبی با اثربخشی بیشتری بر این متغیرها همراه می‌باشد.

فرشته اکبرزاده، سعید باقرسلیمی، بهمن کارگر شهامت،
دوره 25، شماره 3 - ( 5-1401 )
چکیده

زمینه و هدف مخفی کردن دانش در سازمان، موضوعی نوین در مبحث مدیریت دانش است. هدف از انجام پژوهش حاضر، شناسایی و اولویت‌بندی عوامل مؤثر بر پنهان‌سازی دانش توسط مدیران در دانشگاه علوم‌پزشکی گیلان به روش سلسله‌ مراتبی است. 
مواد و روش ها پژوهش از حیث هدف کاربردی و مبتنی ‌بر رویکرد کیفی و کمّی است. جامعه آماری پژوهش شامل خبرگان فلسفی  در رشته مدیریت و خبرگان تجربی دانشگاه علوم‌پزشکی بودند که به روش نمونه‌گیری هدفمند و بر اساس قاعده  اشباع نظری 20 نفر به ‌عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده‌ها، مصاحبه نیمه‌ساختاریافته بود. پس از احصای شاخص‌های مؤثر بر پنهان‌سازی دانش و سپس توسط روش تحلیل سلسله‌ مراتبی و با استفاده از نرم‌افزار Expert Choice نسخه 11 عوامل شناسایی‌شده اولویت‌بندی شدند.
ملاحظات اخلاقی در این پژوهش قبل از مصاحبه با خبرگان از آن‌ها رضایت‌نامه کتبی در خصوص آگاهانه بودن و محرمانه بودن انجام پژوهش دریافت شد. ‌کد اخلاق این پژوهش شماره  IR.IAU.LIAU.REC.1401.002 است.
یافته‌ها یافته‌های تحقیق نشان داد از میان 7 عامل مؤثر و مد نظر خبرگان، عامل قدرت‌طلبی بیشترین میزان تأثیرگذاری بر پنهان‌سازی دانش توسط مدیران در دانشگاه علوم‌پزشکی را داراست و هوش عاطفی کمترین وزن یا اهمیت را دارد.
نتیجه گیری بر این اساس، می‌توان با کاهش قدرت‌طلبی علاوه ‌بر ایجاد جوی شفاف و قابل ‌اعتماد، زمینه استقرار اشتراک‌گذاری دانش را در دانشگاه علوم‌پزشکی مهیا کرد. 

خانم کبری ماستری فراهانی، دکتر صغرا اکبری چرمهینی،
دوره 25، شماره 5 - ( 9-1401 )
چکیده

مقدمه: بررسی مشکلات روانشناختی بیماران مبتلا به دیابت بخصوص در دوره نوجوانی و جوانی از اهمیت ویژه ایی برخوردار است. هدف پژوهش حاضر مقایسه اضطراب سلامتی و بازداری پاسخ افراد مبتلا به دیابت نوع یک با افراد سالم است.
روش کار: این پژوهش، توصیفی از نوع علی‌مقایسه‌ای است. جامعه آماری آن عبارت است از کلیه دختران و پسران سنین 14 تا 24 سال مبتلا به دیابت نوع یک شهر اراک که در سال 1400 به کلینک‌های درمانی این شهر مراجعه کردند. از این جامعه 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و 34 نفر نیز از نوجوانان سالم به عنوان گروه مقایسه در این پژوهش مشارکت داشتند. ابزار این پژوهش شامل پرسشنامه اضطراب سلامتی (سالکوسکیس و وارویک،2002) و تکلیف برو- نرو بود و به منظور تجزیه و تحلیل داده‌ها از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی: پژوهش حاضر با کد IR.ARAKU.REC.1401.015 در کمیته اخلاق دانشگاه اراک به ثبت رسیده است.
یافته‌ها: یافته‌های پژوهش حاضر نشان داد بین اضطراب سلامتی و بازداری شناختی نوجوانان مبتلا به دیابت نوع یک با نوجوانان سالم تفاوت معناداری وجود دارد )05/0>(P.
نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان دهنده بالاتر بودن میزان اضطراب سلامتی و عملکرد ضعیف نوجوانان مبتلا به دیابت نوع یک در انتخاب پاسخ مناسب و کنار گذاشتن پاسخ نامناسب است که حاکی از ضعف در سیستم بازداری پاسخ آنهاست. با توجه به قرارگیری این مشکلات به همراه ویژگی‌های روانشناختی دوره نوجوانی، پیشنهاد می‌شود با به کارگیری رویکردهای درمانی مناسب روانشناختی و مداخلات توانبخشی شناختی مناسب در جهت رفع و یا کاهش این مشکلات، و افزایش سلامت این بیماران کمک شود.
علی جدیدی، سلیمان زند، علی خانمحدی هزاوه، نگین حسینی،
دوره 27، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده

مقدمه: کیفیت زندگی، یکی از مهم‌ترین مسائلی است که می‌تواند فرد را به ادامه زندگی شاد و سالم تشویق کند. از طرفی سلامت معنوی، یکی از ابعاد سلامتی بوده و در واقع یک حس ارتباط هماهنگ بین خود، دیگران، طبیعت و ماوراء می‌باشد و منجر به درک هدف و معنی غایی در زندگی می‌شود. هدف از انجام این مطالعه، تعیین ارتباط سلامت معنوی و کیفیت زندگی در دانشجویان دانشگاه‌های شهر اراک می‌باشد. از نتایج این مطالعه می‌توان جهت تدوین برنامه‌های راهبردی با هدف ارتقاء سلامت معنوی و کیفیت زندگی در دانشجویان بهره برد.
روش کار: ابتدا جمعیت هر کدام از دانشگاه‌های شهر  اراک سنجیده شده و با در نظر گرفتن جمعیت آن‌ها و برقرار کردن تناسب بین حجم نمونه مطالعه و جمعیت هر کدام از دانشگاه‌ها، افرادی که مشخصه ورود به مطالعه را داشتند وارد مطالعه شدند. حجم نمونه مطالعه،
400 نفر بود که بر روی دانشجویانی انجام شد که حداقل شش ماه از تحصیل‌شان در دانشگاه گذشته باشد. پس از کسب رضایت از شرکت‌کنندگان، پژوهشگران از طریق مصاحبه با دانشجویان اقدام به پر کردن پرسش‌نامه کردند. پرسش‌نامه‌ها شامل دو ابزار پرسش‌نامه سلامت معنوی و پرسش‌نامه کیفیت زندگی ۳۶ سؤالی بودند.

یافته‌ها: بین نمره سلامت معنوی با متغیرهای جمعیت‌شناختی از جمله سن و وضعیت تأهل، ارتباط معنی‌داری مشاهده نشد. همین‌طور نمره کیفیت زندگی نیز با متغیرهای جمعیت‌شناختی ارتباط معنی‌داری نداشت. آنالیز داده‌های مطالعه نشان داد که بین کیفیت زندگی با سلامت معنوی دانشجویان همبستگی مثبت وجود دارد (0/05 > P).
نتیجه گیری: طبق نتایج این مطالعه، بین کیفیت زندگی و سلامت معنوی دانشجویان دانشگاه‌های شهر اراک، ارتباط وجود دارد. لذا می‌توان با تأمین نیازهای معنوی دانشجویان و ارتقاء سلامت معنوی آنان نسبت به بهبود کیفیت زندگی آنان اقدام کرد.
ملیحه کیخاپور، جواد بهارآرا، حامد حاتمی، مریم لطفی، سجاد فرخ یار،
دوره 27، شماره 3 - ( 5-1403 )
چکیده

مقدمه: هارمین، یک آلکالوئید از دسته کربولین از خانواده اسپند و گیاهی است که در طب سنتی کاربرد فراوانی دارد. مطالعات متعددی بر اثرات ضد سرطانی آن تأکید می‌کند. از آن‌جایی که فرایندهای بیولوژیکی تحت تأثیر میدان‌های الکترومغناطیسی می‌باشند، در مطالعه حاضر اثرات ضد سرطانی هارمین و میدان الکترومغناطیسی با فرکانس کم بر بیان ژن‌های COX2، A VEGF و MMP-2 در رده سلولی A2780 بررسی شد.
روش کار: در این پژوهش تجربی- آزمایشگاهی، رده‌ سلولی سرطان تخمدان در 4 گروه شاهد، هارمین با غلظت‌های (6، 12، 24، 48، 96، 192 میکرومولار)، میدان الکترومغناطیسی با فرکانس کم و شدت 50 گوس و هارمین با غلظت 48 میکرو مولار و میدان الکترومغناطیسی با فرکانس کم و شدت 50 گاوس به صورت تصادفی تقسیم شدند. سمیت آن‌ها با آزمون MTT، تغییرات ریخت‌شناسی هسته با رنگ‌آمیزی DAPI، اثرات آپوپتوزیس این ترکیبات با اندازه‌گیری نیتریک اکساید NO)) و تغییرات بیان ژن‌ها نیز به روش Real Time PCR بررسی گردید. داده‌‌های کمی با استفاده از آزمون آماری ANOVA در سطح 0/05 > P تجزیه و تحلیل شدند.
یافته‌ها: مقایسه داده‌های کمی این پژوهش نشان داد که هارمین و میدان الکترومغناطیسی با فرکانس کم و شدت 50 گوس به صورت وابسته به غلظت باعث کاهش زیست‌پذیری در سلول‌های سرطان تخمدان شد و همچنین در تست نیتریک اکساید گروه شاهد با گروه‌های تیماربا غلظت 48 میکرومولار و هم‌افزایی با میدان الکترومغناطیسی با فرکانس 50 گوس کاهش معنی‌دار یافته است (0/05 > P)، بیان ژن‌های فوق در سلول‌های تحت تیمار کاهش معنی‌دار نشان داد و تیمار سلول‌های سرطان تخمدان با هارمین و کاربرد توأم آن باعث تغییرات ریخت‌شناسی هسته ازجمله تراکم کروماتین، تشکیل اجسام آپوپتوزی و چروکیدگی غشای سلول شد.
نتیجه گیری: کاربرد توأم هارمین و میدان الکترومغناطیسی با فرکانس کم، باعث القای آپوپتوزیس در سلول‌های سرطانی A2780 و سبب کاهش بیان ژن‌های COX2 وA VEGF و MMP-2 شد. در نتیجه کاربرد توأم هارمین با میدان الکترومغناطیسی با فرکانس کم به دلیل داشتن سمیت سلولی مؤثر در مهار تکثیر و القا آپوپتوز می‌تواند کاندیدای مناسبی جهت مطالعات کلینیکی باشد.
مرضیه گنجوی، علیرضا منظری توکلی، زهرا زین الدینی میمند،
دوره 27، شماره 3 - ( 5-1403 )
چکیده

مقدمه: بزهکاری یک چالش جدی برای نوجوانان است و تأثیرات منفی اجتماعی قابل توجهی می‌گذارد. هدف اصلی این پژوهش، مدل‌یابی معادلات ساختاری برونگرایی و اختلال سلوک با بزهکاری: نقش میانجی هوش اخلاقی در نوجوانان کانون اصلاح و تربیت شهر کرمان بود.
روش کار: این پژوهش توصیفی- همبستگی و از نوع مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه نوجوانان کانون اصلاح و تربیت شهر کرمان به تعداد 80 نفر تشکیل دادند که با استفاده از جدول مورگان نمونه 66 نفره به روش نمونه‌گیری تصادفی ساده انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. برای جمع ‌آوری اطلاعات از پرسش‌نامه‌های تیپ شخصیتی هانس آیزنک (1963)، پرسش‌نامه اختلال سلوک گودمن (1997)، پرسش‌نامه بزهکاری نوجوانان آیتی (1393) و پرسش‌نامه هوش اخلاقی لینک و کیل (2005) استفاده شد. برای تجزیه تحلیل داده‌ها از ضریب همبستگی Pearson، رگرسیون و مدل‌سازی معادلات ساختاری مورد استفاده قرار گرفت.
یافته‌ها: نتایج این تحقیق نشان داد که بین برونگرایی با بزهکاری نوجوانان رابطه‌ی مستقیم و مثبت معنی‌داری وجود دارد (0/564 = r، 0/001 = P). بین اختلال سلوک با بزهکاری نوجوانان، رابطه مستقیم و مثبت معنی‌داری وجود دارد (0/541 = r، 0/001 = P). بین برونگرایی با هوش اخلاقی نوجوانان، رابطه مستقیم و مثبت معنی‌داری وجود دارد (0/473 = r، 0/001 = P). بین اختلال سلوک با هوش اخلاقی نوجوانان، رابطه مستقیم و منفی معنی‌داری وجود دارد (0/863 - = r 0/001 = P). بین هوش اخلاقی و بزهکاری، رابطه مستقیم منفی وجود دارد (0/536- = r، 0/001 = P). بین برونگرایی با بزهکاری نوجوانان با نقش میانجی هوش اخلاقی، رابطه‌ای وجود نداشت. بین اختلال سلوک با بزهکاری نوجوانان با نقش میانجی هوش اخلاقی رابطه‌ای وجود نداشت.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل، می‌توان اذعان داشت که هوش اخلاقی به عنوان مؤلفه‌ای اثرگذار بر بزهکاری متأثر از برونگرایی و اختلال سلوک در نوجونان می‌باشد. بنابراین برنامه‌های تربیتی و آموزشی برای تقویت هوش اخلاقی در مدارس و خانواده‌ها اجرا شود، چون این برنامه‌ها می‌توانند مهارت‌های اخلاقی و قدرت تصمیم‌گیری اخلاقی را در نوجوانان تقویت کنند و به کاهش اختلال سلوک و در نتیجه بزهکاری کمک نمایند.
هانیه مظفری، فرح لطفی کاشانی، شهرام وزیری، محمد اسماعیل اکبری،
دوره 27، شماره 3 - ( 5-1403 )
چکیده

مقدمه: پژوهش حاضر با هدف تحلیل رابطه‌ی کانونی سهم سازگاری ذهنی با سرطان، سواد سلامت و تهدید ادراک شده در پیش‌بینی تشخیص زودرس سرطان پستان انجام پذیرفت.
روش کار: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری مطالعه حاضر، شامل کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان تحت درمان مرکز درمان سرطان بیمارستان شهدای تجریش در سال 1402 بود که با استفاده از نرم‌افزار G*Power، 310 نفر تعیین و به روش نمونه‌گیری در دسترس در پژوهش شرکت کردند و به پرسش‌نامه‌های سواد سلامت سرطان پستان Williams، Templin, and Hines، پرسش‌نامه تهدید ادراک شده Champion، سازگاری ذهنی با سرطان Watson و پرسش‌نامه تشخیص زودرس پاسخ دادند. داده‌ها نیز با آزمون همبستگی کانونی و رگرسیون چندگانه تحلیل شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد بین متغیرهای سهم سازگاری ذهنی، تهدید ادراک شده و سواد سلامت با مؤلفه‌های تشخیص زودرس سرطان(دانش، نگرش و اقدامات) رابطه معناداری وجود دارد (0/01 P). همچنین نتایج نشان داد سواد سلامت8/4 درصد؛ سازگاری ذهنی 3/4 درصد و تهدید ادراک شده 18/7 به تنهایی واریانس تشخیص زودرس سرطان پستان را پیش‌بینی می‌کنند که سهم تهدید ادراک ‌شده، 38/9 درصد و از همه متغیرها بیشتر است.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج مطالعه، می‌توان گفت افزایش سازگاری ذهنی، تهدید ادارک شده و سواد سلامت در تشخیص زودرس بیماری نقش دارند و اهمیت میزان تهدید ادراک ‌شده نسبت به سازگاری ذهنی و سواد سلامت بیشتر است که باید مورد توجه قرار گیرد.
سیدحسین موسوی، علی جعفری، حسین بصیریان جهرمی،
دوره 27، شماره 5 - ( 10-1403 )
چکیده

مقدمه: هدف از طرح بحث «ارتباطات سلامت» که جدی‌ترین جرقه‌‌‌های آن در اذهان، با ظهور پاندمی کووید-19 در سال 2019 زده شد، زمنیه‌ توجه به ضرورت ارتقاء ارتباطات سلامت را بیش از هر زمان دیگری آشکار کرد. در این شرایط، نیاز به تبادل سریع و شفاف اطلاعات، آموزش صحیح و جلب اعتماد مردم بیش از هر زمان دیگری احساس شد. بدین منظور، در مطالعه حاضر تدوین الگوی مفهومی ظرفیت‌های ارتباطات سلامت در شرایط پاندمی از دیدگاه خبرگان نظام سلامت مورد بررسی قرار گرفت.
روش کار: این پژوهش با رویکرد کیفی و روش نظریه داده بنیاد انجام شد. نمونه گیری با روش هدفمند از نوع گلوله برفی انجام شده که شامل 20 نفر از اساتید ارتباطات و رسانه و متخصصان حوزه سلامت تعیین شدند. جمع آوری دادهها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته و بررسی اسناد بوده که بر مبنای رهیافت نظام مند استراوس و کوربین (کدگذاری باز، محوری و انتخابی) که متضمن شرایط علی، ایده محوری، زمینه، شرایط میانجی (مداخله گر)، راهبردها و پیامدها تحلیل شدند. اعتبار سنجی از طریق ، بازبینی مشارکت کنندگان و خبرگان نظام سلامت صورت گرفت.
یافته ها: یافته‌های پژوهش در بخش گراندد تئوری نشان می‌دهد که ابعاد الگوی پارادایمی شامل پدیده محوری: ارتباطات سلامت(ارتباطات مؤثر و آگاهی بخشی)، شرایط علی: آسیب‌های ارتباطات سلامت شامل(اینفودمی)، زمینه بروز آسیب ها(رسانه‌های فراگیر و پرمخاطب، نبود مرجعیت واحد سلامت، اطلاعات انبوه، سیاست زدگی)، استراتژی ها (پاسخگو کردن مسئولین، منابع موثق و تولید محتوای اثربخش، مدیریت اضطراب، پرهیز از اغراق مشارکت مردم، کار تیمی و ترکیب متخصصان، استفاده از تجربیات سایر کشورها) و پیامدها شامل( جلب اعتماد و شکل گیری ارتباطات مفید) واقع گردید.
نتیجه گیری: با توجه به ابعاد حاصل شده در ارائه الگوی ارتقاء ظرفیت های ارتباطات سلامت در شرایط پاندمی در کشور می‌توان گفت که از یک سو «شفافیت و آنی بودن اطلاعات» و از سوی دیگر «همدلی و اعتماد میان مردم و مسئولان» در چنین موقعیتی بیش از پیش بایستی لحاظ گردد.
 
الهام سیدمورتی، فرنگیس دمهری، سلیمه قارونی فردی، محسن سعیدمنش،
دوره 27، شماره 5 - ( 10-1403 )
چکیده

مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی طرحواره درمانی بررضایت زناشویی و سلامت روان خانم‌های تحت جراحی هیسترکتومی انجام شد.
روش کار: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نوع تحقیقات، کمی و از نظر روش گردآوری داده‌ها از نوع پژوهش‌های نیمه تجربی با دو گروه آزمایش و گواه همراه با پیش‌آزمون و پس‌آزمون بود. جامعه آماری متشکل از تمامی زنان 30 تا50 سال تحت جراحی هیسترکتومی در سال 1402 استان یزد بود. در این مطالعه 30 آزمودنی واجد شرایط به روش در دسترس انتخاب شدند و شرکت‌کنندگان به طورتصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. برای گروه آزمایش برنامه طرحواه درمانی در 10 جلسه 50 دقیقه‌ای اجرا شد. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه‌های سلامت روان Goldberg و پرسشنامه رضایت زناشویی Inrich استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج آزمون تحلیل کواریانس نشان داد که استفاده از رویکرد طرحواره درمانی باعث افزایش رضایت زناشویی و سلامت روان خانم های تحت جراحی هیسترکتومی می‌شود (0/001 P).
نتیجه‌گیری: بنابراین استفاده از جلسات طرحواره درمانی در مراکز درمانی برای افرادی که تحت جراحی هیسترکتومی قرار گرفتند، برای کاهش مشکلات زناشویی پیشنهاد می‌گردد.
زهرا زهره وندی، نرگس باباخانی، افسانه طاهری،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1404 )
چکیده

مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی پذیرش و تعهد بر سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت و پریشانی هیجانی زنان تحت درمان ناباروری با روش (In vitro fertilization) IVF اجرا شد.

روش کار: روش این مطالعه نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون- پس‌آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان تحت درمان ناباروری با روش IVF مراجعه‌کننده به مرکز ناباروری بیمارستان امام خمینی شهر تهران در شش ماهه اول سال 1402 بود. در این پژوهش تعداد 27 زن تحت درمان ناباروری با روش IVF با روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب و با شیوه تصادفی در گروه‌های آزمایش و گواه جایگزین شدند. گروه آزمایش تحت درمان مبتنی پذیرش و تعهد (10 جلسه) طی 2/5 ماه قرار گرفت. پرسشنامه سبک زندگی ارتقا دهنده سلامت (HPLP) و پرسشنامه پریشانی هیجانی (لاویبوند و لاویبوند، 1995) به عنوان ابزار پژوهش مورد استفاده قرار گرفت. داده‌ها به روش تحلیل واریانس آمیخته و آزمون تعقیبی Bonferroni تحلیل شد.

یافته‌ها: نشان داد درمان مبتنی پذیرش و تعهد بر میزان سبک زندگی ارتقاء سلامت (0/0001 > P؛ 0/56 = Eta، 19/74 = F) و بر ابعاد پریشنانی هیجانی مانند افسردگی (0/0001 > P؛ 0/58 = Eta؛ 34/58 = F)، اضطراب (0/0001 > P؛ 0/59 = Eta؛ 69/35 = F) و استرس (0/0001 > P؛ 61/0 = Eta؛ 40/12 = F) زنان تحت درمان ناباروری با روش IVF تأثیر معنادار و توانسته منجر به افزایش سبک زندگی سلامت، کاهش افسردگی، اضطراب و استرس این افراد شود.

نتیجه‌گیری: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با بهره بردن از شش فرایند پذیرش روانی، گسلش شناختی، خود تحت عنوان زمینه، تعامل با زمان حال، ارزش‌های مشخص شده و رفتار متعهدانه، قادر است به عنوان درمانی موثر در جهت کاهش پریشانی هیجانی زنان تحت درمان ناباروری با روش IVF مورد استفاده قرار گیرد.


سیدعبدالله محمودی،
دوره 28، شماره 2 - ( 2-1404 )
چکیده

مقدمه: امروزه کاهش جمعیت و عدم تمایل خانواده ها به دلایل مختلف در فرزندآوری هم افراد و هم جوامع را دچار چالش کرده است. از عوامل دخیل در فرزندآوری نگرش افراد به این مهم است. یکی از اساسی‌ترن نگرش‌ها، دیدگاه‌ها و اعتقادات دینی است. چنانچه دین مبین اسلام در آیات و روایات متعدد به این قضیه اشاره کرده است. در همین راستا، این تحقیق می‌کوشد دیدگاه‌های شاخص منابع دینی اسلام در این حیطه بررسی نماید.
روش کار: مطالعه حاضر با تکیه بر جستجو در مستندات کتابخانه‌ای و اصیل و نیز داده‌های پایگاه‌های اطلاعاتی نظیر PubMed، Scopus، Science Direct و موتورهای جستجوگر مانند Google Scholar و غیره انجام گرفته است.
 نتایج نشان می‌دهد که در دین اسلام علاوه بر آیات متعدد در قرآن، در کتب مربوط به ائمه همچون نهج البلاغه و صحیفه سجادیه، موکداً فرزندآوری و افزایش جمعیت مورد تشویق بوده است و در مقابل کاهش جمعیت مذمت شده است. در این منابع به به طورکلی چهار عامل فردی، اقتصادی، نظام سیاسی و وضعیت اجتماعی و فرهنگی در افزایش یا کاهش جمعیت‌اثر گذار است.
نتیجه‌گیری: با توجه به منابع ارزشمند اسلام در حیطه فرزندآوری و چالش های موجود در جوامع در رابطه با کاهش و پیری جمعیت، می‌توان در راستای تقویت سبک زندگی اسلامی و باورهای دینی، گام‌های ارزشندی در جهت اصلاع نگرش افراد و خانواده‌ها در حیطه فرزندآوری نمود.
داود شمسی، محسن محمدیان ساروی، خلیل علی محمدزاده، آزاده اشرفی،
دوره 28، شماره 2 - ( 2-1404 )
چکیده

مقدمه: حکمرانی خوب به‌عنوان یکی از مفاهیم اساسی در مدیریت نظام‌های سلامت، نقشی کلیدی در ارتقای کارایی، اثربخشی و عدالت در ارائه خدمات بهداشتی و درمانی ایفا می‌کند. این مفهوم با تأکید بر اصولی همچون شفافیت، پاسخگویی، مشارکت و قانون‌مندی، به‌عنوان چارچوبی برای بهبود سیاست‌گذاری و مدیریت در نظام سلامت ایران مورد توجه قرار گرفته است. این پژوهش با هدف طراحی و ارائه مدل حکمرانی خوب در نظام سلامت با بهره‌گیری از رهیافت ترکیبی تحلیل مضمون و روش حداقل مربعات جزئی در سال 1403 انجام شده است.
روش کار: روش تحقیق شامل دو بخش کیفی و کمی بود. در بخش کیفی، جامعه پژوهش مدیران، صاحب‌نظران حوزه بهداشت و درمان، خبرگان وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی، و صاحب‌نظران دانشگاهی را شامل می‌شد. نمونه‌گیری به روش هدفمند و گلوله برفی انجام شد و ۱۷ نفر تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شدند. در بخش کمی از روش حداقل مربعات جزئی (PLS) برای برازش مدل استفاده شد. جامعه آماری این بخش شامل کلیه کارشناسان و مدیران حوزه بهداشت و درمان ایران بود که بر اساس فرمول کوکران حداقل حجم نمونه ۳۸۴ نفر تعیین گردید.
یافته‌ها: نتایج تحلیل مضمون داده‌های کیفی و برازش مدل پژوهش نشان داد که مدل نهایی حکمرانی خوب در نظام سلامت از هفت بعد اصلی تشکیل شده است: اثربخشی، کارآیی، عدالت، شفافیت و پاسخگویی، مشارکت، قانون‌مندی و رهبری. هر یک از این ابعاد به مؤلفه‌های خاصی تفکیک شدند که اهمیت هر کدام در تقویت حکمرانی خوب مورد تأیید قرار گرفت.
نتیجه‌گیری: این مقاله با ارائه مدلی جامع از حکمرانی خوب در نظام سلامت، چارچوبی برای بهبود سیاست‌گذاری، مدیریت و عملکرد در این حوزه پیشنهاد می‌کند. مدل ارائه‌شده می‌تواند به‌عنوان ابزاری برای تصمیم‌گیری‌های استراتژیک و بهبود ساختارهای مدیریتی مورد استفاده قرار گیرد.
میر امیرحسین سید نظری، امیرمحمد درستی،
دوره 28، شماره 3 - ( 5-1404 )
چکیده

در نظام‌های سلامت جهان، پرستاران به عنوان ستون‌های اصلی مراقبت شناخته می‌شوند، اما صدای آن‌ها، با وجود نقش حیاتی‌شان، اغلب در میان انبوهی از سکوت‌های پرهیاهو گم می‌شود. این سکوت، نه به معنای آرامش، بلکه بازتاب فشارهای پنهان، ترس‌های بیان‌نشده، و انفعال تحمیلی در برابر ساختارهایی است که امکان ابراز نظر آزادانه را محدود می‌کنند. «سکوت سازمانی» که سال‌هاست در حوزه‌های مدیریت و روانشناسی سازمانی شناخته شده، در پرستاری به یک بحران جهانی تبدیل شده است. بر اساس یک فراتحلیل کیفی، بیش از ۹۱ درصد از پرستاران حداقل یک بار در دوران حرفه‌ای خود سکوت سازمانی را تجربه کرده‌اند
صفیه آزادی فرد، مهدی مرادی، محمد ملکی پویا،
دوره 28، شماره 4 - ( 7-1404 )
چکیده

مقدمه: از آنجا که تمرین استقامتی و رژیم روزه‌داری در کاهش علائم بیماری‌های قلبی مؤثر است، هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر یک دوره تمرین استقامتی همراه با تحریک الکتریکی بر بیان ژن‌های (Intercellular Adhesion Molecule 1) ICAM و
 (
Vascular cell adhesion molecule-1) VCAM در بافت قلب موش‌های روزه‌دار چاق بود.

روش کار: در این مطالعه تجربی، 35 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (8 هفته‌ای با میانگین وزن 19±200 گرم) پس از القای چاقی و افزایش وزن به طور تصادفی به 5 گروه7تایی (کنترل چاق، روزه‌دار، روزه‌دار و تمرین استقامتی، روزه‌دار و تحریک الکتریکی و روزه‌دار، تمرین استقامتی و تحریک الکتریکی) تقسیم شدند. روزه‌داری به صورت پروتکل 8/16برای تمامی گروه‌ها بجز کنترل چاق انجام شد. پروتکل تمرین استقامتی به مدت 4 هفته و 5 جلسه در هفته با شدت 50 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی در هفته اول شروع و در هفته چهارم به 65 درصد رسید. همچنین تحریک الکتریکی با (دستگاه فوت شوک برای 5/0 میلی‌آمپر و 20 دقیقه) انجام شد. 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی پس از بیهوشی کامل، بافت قلب برداشته شد. مقادیر بیان ژن ICAM-1 و VCAM-1 قلب به روش Real time PCR اندازه‌گیری شد. از روش آماری آنالیز واریانس دو راهه همراه با آزمون تعقیبی Tukeyبرای تجزیه و تحلیل داده در سطح معنی‌داری (05/0 P) استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج بدست آمده از مطالعه حاضر نشان داد، روزه‌داری متناوب، تمرین استقامتی و تحریک الکتریکی هر کدام به تنهایی باعث کاهش معنادار بیان ژن ملکول‌های چسبان عروقی در بافت قلب موش‌های صحرایی می‌شود (0/001 = P). این در حالی است که به نظر می‌رسد ترکیب سه مداخله اثرگذاری بیشتری بر کاهش سطح بیان ژن ملکول‌های چسبان عروقی در بات قلب موش‌های صحرایی چاق شود (0/001 = P).
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج بدست آمده، انجام تمرینات استقامتی همراه با روزه‌داری و تحریک الکتریکی، اثر بسزایی در کاهش بیان VCAM و ICAM در بافت قلب دارد. با این حال هنوز نمی‌توان با قطعیت سمت و سوی اثر روزه‌داری، تمرین استقامتی و تحریک الکتریکی فوت شوک را بر مولکول‌های چسبان درشرایط چاقی و روزه‌داری متناوب تعیین نمود.
حسن رحمانی، فائزه عسگری، عابد عسگری، حبیب الله رحیمی، لیلا قنبری افرا،
دوره 28، شماره 4 - ( 7-1404 )
چکیده

مقدمه: : حفظ سلامت عمومی و دوری از فرسودگی شغلی، دو مؤلفه اساسی زندگی افراد است و هر یک می‌تواند بر دیگری تأثیرگذار باشد. لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط فرسودگی شغلی و سلامت عمومی در پرسنل پیش‌بیمارستانی انجام شد.
روش کار: مطالعه حاضر به صورت توصیفی- تحلیلی بر روی 150 نفر از پرسنل پیش‌بیمارستانی دانشگاه علوم پزشکی کاشان در سال 1399 انجام گردید. نمونه‌گیری به روش تصادفی ساده انجام شد. ابزار جمع‌آوری اطلاعات در این مطالعه پرسشنامه فرسودگی شغلی مسلش و سلامت عمومی گلدبرگ بود. تجزیه تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمون‌های توصیفی و Pearson انجام شد.
یافته‌ها: بر اساس یافته‌های مطالعه حاضر، متوسط سن شرکت‌‌کنندگان 8/09 ± 35/14 بود. متوسط نمره فرسودگی شغلی و سلامت عمومی به ترتیب شغلی 19/28 ±  57/98 و 10/97 ± 48/26 بود. نتایج آزمون همبستگی Pearson نشان داد فرسودگی شغلی با سلامت عمومی رابطه معنی‌دار داشتند (001/ 0= P، 0/613 = r).
نتیجه‌گیری: یافته‌های مطالعه نشان دادند که فرسودگی شغلی و سلامت عمومی پرسنل پیش‌بیمارستانی در سطح متوسط قرار دارند. افزایش نمره فرسودگی شغلی، موجب تشدید اختلال سلامت عمومی در پرسنل پیش بیمارستانی می‌گردد؛ به نظر می‌رسد گزینش دانشجو از بین علاقمندان به حرفه پیش‌بیمارستانی باعث بهبود وضعیت این احساس در افراد شاغل گردد. بعلاوه لازم است مدیران پیش‌بیمارستانی برای کمک به بهبود کیفیت خدمات پرسنل پیش‌بیمارستانی، به فرسودگی شغلی و سلامت عمومی توجه نمایند.
میرامیرحسین سیدنظری، امیرمحمد درستی،
دوره 28، شماره 4 - ( 7-1404 )
چکیده

پرستاران به عنوان یکی از ارکان اصلی نظام سلامت، همواره در خط مقدم ارائه خدمات درمانی قرار داشته‌اند. با این حال، مطالعات اخیر نشان می‌دهد که این گروه حرفه‌ای با چالش‌های جدی در زمینه سلامت روان و رضایت شغلی مواجه هستند که عمدتاً ناشی از شکست‌های ساختاری و سیستمی در محیط‌های کاری است. بر اساس بررسی‌های انجام‌شده طی همه‌گیری کووید-۱۹، شیوع فرسودگی شغلی در میان پرستاران بسیار بالا گزارش شده است؛ به طوری که 34/1 درصد از پرستاران، خستگی عاطفی و 12/6 درصد، بی‌هویتی حرفه‌ای را تجربه کرده‌اند. این آمار نه تنها نشان‌دهنده بحران موقتی، بلکه بازتابی از نارسایی‌های مزمن در نظام سلامت است.
 
عاطفه صادقی، هادی حسنی، مبینا کاویانی، رامین محمدی،
دوره 28، شماره 5 - ( 9-1404 )
چکیده

مقدمه: با پیشرفت علم و دانش در دنیا، چالش‌های مسائل اخلاقی رو به افزایش است و عدم توانایی روبرو شدن با این چالش‌ها بر کیفیت مراقبت‌های بهداشتی تأثیر بسزایی دارد. شجاعت اخلاقی در پرستاران، باعث غلبه برترس و ارزش‌های غیراخلاقی می‌شود و پیچیدگی کار پرستاری بر سلامت معنوی تأثیر می‌گذارد و باعث می‌شود پرستاران نتوانند سازگاری مطلوب با چالش‌های پرستاری داشته باشند.
مواد و روش‌ها: این مطالعه از نوع همبستگی و روش نمونه‌گیری دردسترس از پرستاران شاغل در بیمارستان امیرالمومنین در سال 1403 انتخاب شدند و حجم نمونه 221 برآوارد شد. ابزارهای مورد استفاده شجاعت اخلاقی سکرکاو سلامت معنوی الیسون و پولوتزین بود.
یافته‌ها: 186 پرستار در مطالعه شرکت کردند که از این میان 119 نفر زن و 67 مرد بودند. میانگین نمرات شجاعت اخلاقی حاکی از آن بود که نمره شجاعت اخلاقی در زنان و همچنین کسانی که مدرک تحصیلی بالاتری دارند بالاتر می‌باشد. همچنین سن و سلامت وجودی از عوامل مهم در پیش‌بینی شجاعت اخلاقی هستند، در حالی که سلامت مذهبی تأثیر قابل‌توجهی ندارد.
نتیجه گیری: نتایج مطالعه نشان داد که شجاعت اخلاقی و سلامت معنوی، به‌ویژه در ابعاد وجودی، نقش مهمی در تصمیم‌گیری‌های اخلاقی ایفا می‌کنند. و همچنین جنسیت و سن از جمله عواملی هستند که می‌توانند بر میزان شجاعت اخلاقی تأثیرگذار باشند.
میرامیرحسین سیدنظری، حامد قلیزادگوگجه یاران، امین سهیلی، امیرمحمد درستی، رسول اصغری،
دوره 28، شماره 5 - ( 9-1404 )
چکیده

ادغام سریع هوش مصنوعی (Artificial Intelligence) AI در علوم پزشکی، هرچند با وعده‌های تحول‌آفرین در تشخیص زودهنگام و درمان‌های شخصی‌سازی‌شده همراه است (1)، اما یک چالش اخلاقی و حقوقی عمیق را به همراه دارد: مدیریت حجم عظیم، حساس و بی‌سابقه داده‌های سلامت و حفظ حریم خصوصی بیماران. ماهیت این داده‌ها، که شامل سوابق بالینی، تصاویر رادیولوژی، داده‌های ژنتیکی و حتی اطلاعات پوشیدنی‌های سلامت فردی است (2)، فراتر از اطلاعات هویتی سنتی است و قابلیت بازسازی پروفایل کامل یک فرد را داراست؛ امری که هویت‌زدایی کامل و دائم آن‌ها را عملاً ناممار می‌سازد (1).
این حجم گسترده از اطلاعات به سوخت اصلی الگوریتم‌های یادگیری عمیق تبدیل شده است، اما هر گونه نقض یا افشا، می‌تواند منجر به تبعیض جدی در دسترسی به بیمه، استخدام و حتی تصمیم‌گیری‌های قضایی شود (2). فقدان شفافیت (Transparency) در مورد چگونگی پردازش و تحلیل این داده‌ها توسط الگوریتم‌ها، که اغلب به صورت «جعبه سیاه» عمل می‌کنند، اعتماد بیماران و پزشکان را تضعیف می‌کند (3). کادر درمان نمی‌توانند فرآیند تصمیم‌گیری هوش مصنوعی را درک کنند، و این مسئله نه تنها مانع از پذیرش بالینی می‌شود، بلکه یک منطقه خاکستری حقوقی در مورد مسئولیت‌پذیری در صورت بروز خطای تشخیصی یا درمانی ایجاد می‌کند (4).
چالش حقوقی موجود در این است که قوانین فعلی حریم خصوصی برای مواجهه با الگوریتم‌های پیشرفته و جمع‌آوری داده‌های لحظه‌ای طراحی نشده‌اند (1، 4). هوش مصنوعی با ایجاد روش‌های نوین استخراج دانش از داده‌های خام، دائماً از چارچوب‌های قانونی موجود پیشی می‌گیرد. علاوه بر این، ابزارهای هوش مصنوعی به دلیل اتکا به شبکه‌های داده‌ای بزرگ، در معرض حملات سایبری پیشرفته قرار دارند، که می‌تواند منجر به افشای گروهی داده‌های محرمانه شود (5). در نتیجه، در غیاب یک چارچوب حکمرانی داده‌های محکم و به‌روز، پتانسیل هوش مصنوعی برای بهبود سلامت عمومی با خطر تضعیف کرامت انسانی و نقض حقوق بنیادی بیمار همراه است (6).
برای تضمین اینکه نوآوری‌های هوش مصنوعی با رعایت اصول اخلاقی و حقوقی پیش می‌رود، ضروری است که اقداماتی عاجل در جهت ایجاد یک چارچوب نظارتی جامع صورت پذیرد. این امر نیازمند تدوین یک مدل جدید و پویا از رضایت آگاهانه است که فراتر از رضایت یک‌باره باشد و به بیماران اجازه دهد تا بر نحوه استفاده از داده‌هایشان در مراحل مختلف آموزش و به‌کارگیری هوش مصنوعی کنترل مستمر و آگاهانه داشته باشند. همزمان، باید توسعه‌دهندگان را موظف کرد که حفاظت از حریم خصوصی را در هسته طراحی هر ابزار هوش مصنوعی قرار دهند، که به معنای استفاده از تکنیک‌های پیشرفته حفظ حریم خصوصی مانند حریم خصوصی تفاضلی و یادگیری فدرال برای پردازش داده‌ها در محل است. علاوه بر این، باید با تشکیل یک نهاد نظارتی چند رشته‌ای متشکل از متخصصان اخلاق، حقوق، علوم کامپیوتر و بالینی، هر ابزار هوش مصنوعی قبل از ورود به محیط بالینی، تحت یک فرآیند ارزیابی و تأیید اخلاقی و فنی دقیق و شفاف قرار گیرد تا از تعصبات احتمالی و خطاهای الگوریتمی جلوگیری شود.این اقدامات نه تنها بیماران را در برابر سوءاستفاده محافظت می‌کند، بلکه اعتماد لازم برای پیشبرد پایدار و ایمن این فناوری حیاتی را نیز در جامعه فراهم می‌آورد.
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb