جستجو در مقالات منتشر شده


70 نتیجه برای مسعود

هاله سادات توکل افشاری، مسعود همایونی تبریزی، توران اردلان،
دوره 24، شماره 1 - ( فروردین و اردیبهشت 1400 )
چکیده

زمینه و هدف: رگ‌زایی یا آنژیوژنز، به فرایند تشکیل عروق خونی جدید از عروق پیشین گفته می‌شود که نقش مهمی در شرایط فیزیولوژیک، از‌جمله رشد و نمو، ترمیم زخم و تولید مثل بر عهده دارد. همچنین این فرایند در پدیده‌های پاتولوژیکی و بروز بیماری‌های مختلف، به‌خصوص رشد تومور و متاستاز نقش حیاتی دارد. در پژوهش حاضر، اثرات ضد‌رگ‌زایی نانوامولسیون سنتز‌شده از اسانس گیاه شوید با استفاده از روش CAM ارزیابی شد.
مواد و روش ها: به منظور بررسی اثرات ضد‌رگ‌زایی در روز دوم انکوباسیون، روی تخم‌مرغ‌ها پنجره باز شد و در روز هشتم یک اسفنج ژلاتینی به همراه نانوامولسیون شوید با دُزهای مختلف (12.5، 25 و 50 میکروگرم بر میلی‌لیتر) روی پرده کوریوآلانتوئیک قرار داده شد. در روز دوازدهم انکوباسیون از استرئومیکروسکوپ تحقیقاتی به منظور ارزیابی میزان رگ‌زایی و تصویر‌برداری از ناحیه تیمار استفاده شد. فاکتورهای عروقی با نرم‌افزار  Image Jبررسی شد. 
ملاحظات اخلاقی: تمامی آزمایش‌های این تحقیق با رعایت موازین اخلاقی و طبق تأیید کمیته اخلاق در پژوهش دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد انجام گرفت (کد: IR.IAU.MSHD.REC.1398.027).
یافته ها: نتایج بررسی اثر نانوامولسیون بر میزان رگ‌زایی در تست CAM، نشانگر کاهش طول و تعداد رگ‌های پرده کوریوآلانتوئیک در نمونه‌های تیمار‌شده در مقایسه با تیمار‌نشده است. همچنین کاهش قد و وزن جنین‌های تیمار‌شده در مقایسه با تیمار‌نشده در این بررسی نشان داده شد (P<0/05).
نتیجه گیری: فعالیت ضد‌رگ‌زایی نانوامولسیون شوید نشان‌دهنده کاربرد احتمالی این ماده برای بیماری‌هایی همچون سرطان است که مهار تشکیل رگ‌های خونی در آن‌ها مورد نظر است؛ بنابراین نانوامولسیون شوید می‌تواند به عنوان یک ماده برای مطالعات بیشتر در زمینه سرطان پیشنهاد شود. 
سید مهرزاد شاددل، مسعود بیات، مجتبی بیانی، وحیده نظری،
دوره 24، شماره 2 - ( خرداد و تیر 1400 )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به استفاده روزافزون از ایمپلنت‌های دندانی در جایگزین کردن دندان‌های ازدست‌رفته، احتمال وقوع شکست این درمان در گذر زمان، مشابه سایر درمان‌های دندان‌پزشکی، اجتناب‌ناپذیر است و جهت کاهش این مشکلات نیاز به فالوآپ‌های دقیق و منظم است. از این رو، مطالعه حاضر با هدف تعیین آگاهی و نگرش دندان‌پزشکان عمومی درباره فالوآپ ایمپلنت‌های دندان به منظور ایجاد پایه‌ای از اطلاعات برای برنامه‌ریزی دوره‌های بازآموزی ایمپلنت‌های دندانی انجام شده است.
مواد و روش ها: در این مطالعه تحلیلی مقطعی، 98 نفر از دندان‌پزشکان عمومی شهر اراک در سال 1397 بررسی شدند. پرسش‌نامه‌ها در سه بخش جمعیت‌شناختی، آگاهی و نگرش طراحی شدند. بعد از بررسی روایی و پایایی، پرسش‌نامه‌ها در اختیار شرکت‌کنندگان قرار گرفت. داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از آنالیز توصیفی و آزمون‌های کای‌اسکوئر و تی مستقل آنالیز آماری شدند. حد معناداری 05/0 در نظر گرفته شد.
ملاحظات اخلاقی: این مقاله مورد تأیید کمیته اخلاق دانشگاه علوم پزشکی اراک است (کد: IR.ARAKMU.REC.1397.283).
یافته ها میانگین نمره آگاهی برای تمام نمونه‌های مورد مطالعه 10/8 (بر اساس نمره صفر تا نوزده) و میانگین نمره نگرش 12/8 (بر اساس نمره هفت تا 21) بود. 53 نفر از دندان‌پزشکان قبلاً درمان ایمپلنت را انجام داده بودند که آگاهی و نگرش آنها از فالوآپ درمان ایمپلنت به طور معناداری بالاتر از دندان‌پزشکانی بود که درمان ایمپلنت را انجام نداده بودند (0/0005=P). تجربه کاری اثر معناداری روی آگاهی و نگرش دندان‌پزشکان نداشت (0/05 نتیجه گیری: دندان‌پزشکان عمومی نسبت به فالوآپ ایمپلنت آگاهی و نگرش کمی دارند و از آنجا که فالوآپ نقش مهمی در موفقیت طولانی‌مدت درمان ایمپلنت دارد، برنامه‌های آموزشی / بازآموزی دندان‌پزشکان در این زمینه باید مورد بازنگری و تأکید بیشتر قرار گیرد.
مسعود بخت اور، سید مهرزاد شاددل، احسان مومنی، وحیده نظری،
دوره 24، شماره 3 - ( مرداد و شهریور 1400 )
چکیده

زمینه و هدف: آسیب ناشی از سوزن (NSJ) مشکل عمده بهداشت شغلی در بین کارکنان دندان‌پزشکی است که آن‌ها را در معرض خطر زیاد ابتلا به عفونت‌های خطرناک منتقل‌شونده از خون قرار می‌دهد. مطالعه حاضر با هدف بررسی مواجه شغلی با NSJ و عوامل روانی همراه با آن در میان دانشجویان دندان‌پزشکی اراک انجام شد.
مواد و روش ها: این مطالعه توصیفی مقطعی روی دانشجویان سه سال آخر دانشکده دندان‌پزشکی اراک، در سال 1397 انجام شد. پرسش‌نامه‌ها دربرگیرنده سؤالاتی درباره میزان آگاهی دانشجویان از شرایط وقوع NSJ، فراوانی واکسیناسیون و آزمایش تیتر آنتی‌بادی بود. برای جمع‌آوری اطلاعات مربوط به بار روانی ناشی از NSJ، از پرسش‌نامه SCL-90 (Symptom checklist-90) در چهار بعد اضطراب، ترس، خودبیمارانگاری و افسردگی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از روش‌های آماری توصیفی و آزمون کای‌اسکوئر انجام شد.
ملاحظات اخلاقی: کمیته اخلاق دانشگاه علوم‌پزشکی اراک این مقاله را تأیید کرده و با شناسه اخلاق IR.ARAKMU.REC.1397.269 به ثبت رسانده است.
یافته ها: از بین هشتاد دانشجوی مورد مطالعه، 59 نفر حداقل یک بار NS شده بودند اما تنها 4/25 درصد دانشجویان وقوع NS را گزارش کرده بودند. بیشترین وقوع NS در بخش درمان ریشه رخ داده بود. 80 درصد دانشجویان واکسن هپاتیت B زده بودند. بر اساس نتایج آزمون SCL-90، بُعد اضطراب بیشتر از سایر ابعاد در معرض تأثیر NSJ قرار گرفته بود.
نتیجه گیری: با وجود شیوع زیاد NSJ در دانشجویان دندان‌پزشکی، میزان گزارش بعد از وقوع این حادثه بسیار کم بود، همچنین به دلیل توجه نکردن به واکسیناسیون در برخی دانشجویان، نیاز به آموزش بیشتر کنترل عفونت احساس می‌شود. بر اساس نتایج آزمون SCL-90، وقوع NS در بروز مشکلات روانی مؤثر است. 
وحید فکری کورعباسلو، علی فکوریان، محسن حیدریان، سید مسعود کشفی،
دوره 24، شماره 5 - ( آذر و دی 1400 )
چکیده

زمینه و هدف: تمرین مقاومتی با محدودیت جریان خون می‌تواند اثرات مشابه با تمرین مقاومتی سنتی داشته باشد. هدف از مطالعه حاضر تعیین تأثیر شش هفته تمرین مقاومتی منتخب با استراحت فعال و غیرفعال، با و بدون محدودیت جریان خون بر سطوح پروتیئن واکنشگر C و لاکتات دهیدروژناز و استقامت عضلانی مردان جوان بود. 
مواد و روش ها: از نمونه‌های دردسترس و داوطلب، 24 سرباز جوان سالم نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در سه گروه هشت نفره (تمرین مقاومتی سنتی، تمرین مقاومتی با محدودیت جریان خون و استراحت غیرفعال، و تمرین مقاومتی با محدودیت جریان خون و استراحت فعال قرار گرفتند. برنامه تمرینی به مدت شش هفته، سه جلسه در هفته با شدت 70-80 درصد یک تکرار بیشینه برای گروه مقاومتی سنتی (سه ست ده‌تایی)، 20-30 درصد یک تکرار بیشینه برای گروه محدودیت با استراحت غیرفعال(30-15-15-15) و 20-30 درصد یک تکرار بیشینه برای گروه محدودیت با استراحت فعال (30-7-15-7-15) اجرا شد. قبل و بعد از شش هفته شاخص‌های فیزیولوژیکی، انتروپومتریکی، استقامت عضلانی و سطوح هورمونی از آزمودنی‌ها گرفته و نمونه‌های خونی به شیوه الایزا و رنگ‌سنجی آنزیمی اندازه‌گیری شد. برای تجزیه‌وتحلیل داده‌ها از آزمون کوواریانس و آزمون تعقیبی بونفرویی و برای مقایسه درون‌گروهی از تحلیل تی زوجی استفاده شد. 
ملاحظات اخلاقی: در انجام پژوهش، اصول بیانیه هلسینکی، راهنمای عمومی اخلاق در پژوهش‌های دارای آزمودنی انسانی و مقررات حاکم بر آن رعایت شده و کد اخلاق به شناسه IR.SSRC.REC.1398.129 از سوی پژوهشگاه تربیت‌بدنی و علوم ورزشی و کد کارآزمایی بالینی به شناسه IRCT20191207045644N1 از سوی مرکز ثبت کارآزمایی بالینی ایران صادر شد. 
یافته ها: نتایج نشان داد که شش هفته تمرین اثر متفاوت و معناداری بر استقامت عضلانی (0/001=P) دارد، اما بر سطوح پروتئین واکنشگر C (0/43=P) و لاکتات دهیدروژناز (0/44=P) اثر متفاوت و معناداری ندارد.
نتیجه گیری: با توجه نتایج این تحقیق به نظر می‌رسد ترکیب تمرینات مقاومتی با محدودیت جریان خون و اینتروال (استراحت فعال) می‌تواند جایگزین مناسبی برای تمرینات سنتی و همچنین در مواردی جایگزین تمرینات مقاومتی با محدودیت و استراحت غیرفعال شود.
مسعود گلپایگانی، زهرا فیاضی، یاسین حسینی،
دوره 24، شماره 5 - ( آذر و دی 1400 )
چکیده

زمینه و هدف: سندرم درد کشککی‌رانی یکی از شایع‌ترین مشکلات عضلانی‌اسکلتی در افراد سالمند است که می‌تواند روی فعالیت روزانه آن‌ها تأثیرگذار باشد. هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی یک دوره تمرینات تقویت ثبات مرکزی تنه با تمرینات تقویتی زانو بر بهبود درد زنان ورزشکار سالمند مبتلا به سندرم درد کشککی‌رانی است.
مواد و روش ها: در این تحقیق بیست بیمار زن ورزشکار سالمند مبتلا به سندرم درد کشککی‌رانی شرکت کردند. آزمودنی‌ها به طور تصادفی در دو گروه تمرینات تقویتی ثبات مرکزی (ده نفر) و گروه تمرینات تقویتی زانو (ده نفر) قرار گرفتند. میزان درد آزمودنی‌ها پیش و پس از انجام هشت هفته مداخلات تمرینی به وسیله مقیاس سنجش دیداری درد اندازه‌گیری شد. آزمون‌های آماری تی زوجی و مستقل با سطح معنی‌داری 0/05˂P جهت تحلیل آماری مورد استفاده قرار گرفت.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با کد اخلاق IR.BASU.REC.1398.032 به تصویب کمیته اخلاق در پژوهش دانشگاه بوعلی سینا همدان رسید.
یافته ها: نتایج نشان‌دهنده کاهش معنادار میزان درد در هر دو گروه پس از انجام تمرینات تقویتی ثبات مرکزی (P=0/006) و تمرینات تقویت زانو (P=0/000) ) بود. در جایی که مقایسه بین‌گروهی تفاوت معناداری را بین دو گروه نشان نداد (P=0/064). اما محاسبه اندازه اثر به‌دست‌آمده حاکی از تأثیر بیشتر تمرینات تقویتی زانو (8/1‌ES=) بر بهبود درد در مقایسه با گروه تقویت ثبات مرکزی بود (ES=0/7).
نتیجه گیری: به نظر می‌رسد استفاده از تمرینات تقویتی زانو و تمرینات ثبات مرکزی تنه باعث کاهش درد شده است. اما با توجه به بالاتر بودن اثربخشی انجام تمرینات تقویتی زانو بر بهبود درد، استفاده از این پروتکل درمانی جهت کاهش درد این بیماران پیشنهاد می‌شود.
رشید دوستی ایرانی، مسعود گلپایگانی، فردین فرجی،
دوره 25، شماره 2 - ( خرداد و تیر 1401 )
چکیده

زمینه و هدف سیاتیکا یکی از معمولی‌ترین و مرسوم‌ترین بیماری‌های سیستم اعصاب محیطی به‌ شمار می‌آید و ممکن است در اثر فشار روی خود عصب سیاتیک ایجاد شود. با توجه‌ به اینکه ﻋﻀﻠﻪ پیریفورمیس در ﻧﺰدیکی ﻋﺼﺐ ﺳﻴﺎﺗﻴک ﻗﺮار دارد، اﺳﭙﺎﺳﻢ آن ﺑﺎﻋﺚ ﻓﺸﺎر ﺑﺮ ﻋﺼﺐ، ﺑﺮوز درد سیاتیک و درنهایت موجب سندروم پیریفورمیس می‌شود. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر تمرینات ثبات مرکزی بر درد و التهاب بیماران مبتلا به سندروم پیریفورمیس بوده است.
مواد و روش ها جامعه آماری این پژوهش را بیماران مبتلا به سندروم پیریفورمیس مراجعه‌کننده به مراکز پزشکی و درمانی شهر اراک تشکیل داده است که از این بین، 20 نفر به‌ صورت هدفمند انتخاب و به شکل تصادفی در ۲ گروه 10 نفره کنترل و آزمایش قرار گرفتند. گروه آزمایش در مدت 6 هفته به تمرینات ثبات مرکزی پرداخته و گروه کنترل در همین بازه زمانی به زندگی عادی خود ادامه دادند. برای بررسی تفاوت بین گروه‌ها از آزمون‌های تی‌تست، خی‌دو و مک‌نمار در سطح معناداری 5 درصد استفاده شد.
ملاحظات اخلاقی انجام این مطالعه پس از تصویب در شورای آموزشی دانشگاه اراک، کمیته اخلاق دانشگاه علوم‌پزشکی اراک با شناسه IR.ARAKMU.REC.1400.157 و دریافت کد کارآزمایی بالینی از دانشگاه علوم‌پزشکی ایران با کد IRCT20211003052662N1 ‌تأیید شد و برای اطمینان از شرکت داوطلبانه آزمودنی‌ها، فرم رضایت‌نامه شرکت در طرح با مفاد مربوطه از آن‌ها اخذ شد.
یافته ها پس از اجرای پروتکل تمرینی در پایان هفته ششم، میانگین نمرات درد در گروه کنترل از 95/2 در پیش‌آزمون به 90/7 در پس‌آزمون کاهش یافت که این کاهش از لحاظ آماری معنا‌دار نبود (0/562=P)، در حالی ‌که در گروه آزمایش این نمرات از 91/7 به 33/4 کاهش یافته و این کاهش از لحاظ آماری معنا‌دار است (0/0=P)؛ بنابراین با 95 درصد اطمینان می‌توان گفت تمرینات ثبات مرکزی بر درد بیماران مبتلا به سندروم پیریفورمیس، در سطح معناداری 5 درصد، تأثیر معنادار داشته است. از طرف دیگر، افرادی که عصب ملتهب داشته‌اند، در گروه کنترل از 10 نفر در پیش‌آزمون، به 8 نفر در پس‌آزمون کاهش یافته که این کاهش از لحاظ آماری معنا‌دار نبود (0/5=P)، در حالی ‌که در گروه آزمایش این افراد از 10 نفر به 2 نفر، کاهش یافت و این کاهش از لحاظ آماری معنا‌دار است (0/008=P)؛ بنابراین با 95 درصد اطمینان می‌توان گفت تمرینات ثبات مرکزی بر التهاب بیماران مبتلا به سندروم پیریفورمیس در سطح معنا‌داری 5 درصد نیز تأثیر معنا‌دار داشته است.
نتیجه گیری با توجه ‌به یافته‌های تحقیق حاضر و با در نظر گرفتن شرایط حاکم بر نمونه‌های تحقیق می‌توان نتیجه گرفت تمرینات ثبات مرکزی باعث بهبود درد و التهاب بیماران مبتلا به سندروم پیریفورمیس می‌شود. با توجه ‌به اصول و ویژگی‌های منحصربه‌فرد تمرینات ثبات مرکزی، مقبولیت و اثر مثبت آن بین افراد مورد پژوهش، امید است که این تمرینات در روند درمان این بیماران به ‌طور روزافزون‌تری استفاده شود.

حبیب رضایی، سعاد محفوظ پور، سمیه حسام، ایروان مسعودی اصل،
دوره 27، شماره 2 - ( 3-1403 )
چکیده

مقدمه: حوادث ترافیکی، به عنوان یک چالش اصلی در مصدومیت و مرگ و میر افراد در کشور ایران و بسیاری از کشورهای دیگر، مطرح می‌باشد که تدوین استراتژی و برنامه‌ریزی لازم را جهت همکاری بین بخشی برای پیشگیری و کاهش حوادث ترافیکی انکارناپذیر نموده است. لذا این پژوهش با هدف بررسی ابعاد همکاری بین بخشی در پیشگیری از حوادث ترافیکی در ایران انجام گردید.
روش کار: این پژوهش، یک مطالعه کیفی است که در سال 1402 انجام شد. در این مطالعه، نمونه‌گیری به صورت هدفمند و با 15 نفر از جامعه آماری مصاحبه انجام شد. جامعه آماری پژوهش در این مرحله، شامل مدیران اجرایی، پلیس راهور و فعالان حوزه و نهادهای مردمی فعال در زمینه حوادث ترافیکی در سطح استان مرکزی و تهران بودند که به دلیل مرتبط بودن حیطه شغلی، مطلع بودن و یا مشارکت در همکاری‌های بین بخشی در راستای مدیریت سوانح و حوادث ترافیکی وارد مطالعه شدند. داده‌ها از طریق مصاحبه‌ی ساختاریافته جمع آوری و تحلیل محتوایی انجام گردید و کدگذاری آن‌ها با کمک نرم‌افزار 11 MAXQDA انجام شد.
یافته‌ها: در راستای شناسایی ابعاد همکاری بین بخشی در پیشگیری از حوادث ترافیکی، یافته‌های مطالعه در 8 بعد اصلی (قوانین و متولی اجرای قانون، تحقیق و توسعه، مدیریت اطلاعات و داده، هماهنگی درون‌بخشی و بیرون‌بخشی، مدیریت بحران، آموزش و آگاهی، راه و جاده و وسایل نقلیه) شناسایی و استخراج گردیدند.
نتیجه گیری: فراهم‌سازی بسترهای ارتقاء توسعه و گسترش همکاری بین‌بخشی در پیشگیری از سوانح و حوادث ترافیکی می‌تواند منافع مختلفی از جمله؛ اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و رفاهی بلندمدتی را به دنبال داشته باشد. لذا بر اساس یافته‌های پژوهش طراحی مدل همکاری بین‌بخشی پیشگیری از سوانح و حوادث ترافیکی پیشنهاد می‌گردد که بتوان با نقشه و طراحی مناسب حوادث ترافیکی را به حداقل‌ترین حالت ممکن برساند، به طوری که بیشترین میزان اثربخشی و کارآیی را در این حوزه شاهد باشیم.
زهرا یوسف وند، مسعود رحمتی، رحیم میرنصوری،
دوره 27، شماره 3 - ( 5-1403 )
چکیده

مقدمه: با توجه به سنتز و آزادسازی میوکین‌ها از بافت عضلانی در جریان اجرای تمرینات ورزشی و ارتباط میوکین‌ها با توسعه قدرت و افزایش حجم عضلانی، هدف از مطالعه حاضر، بررسی 12 هفته تمرین مقاومتی بر سطوح سرمی مایونکتین و FGF-21 مردان میانسال بود.
روش کار: در مطالعه‌ی نیمه‌تجربی، 40 نفر از مردان میانسال شهرستان اراک (میانگین سنی 6/02 ± 38/27 سال، وزن 11/23 ± 77/12 کیلوگرم، قد 7/22 ± 174/05 سانتی‌متر) انتخاب و به‌صورت تصادفی در دو گروه تمرین مقاومتی (20 نفر) و شاهد (20 نفر) قرار گرفتند. گروه تمرینی 12 هفته تمرینات مقاومتی را به‏ صورت 3 جلسه در هفته و با شدت 65 تا 80 درصد قدرت بیشینه اجرا کردند. 48 ساعت قبل و پس از مداخله از تمامی آزمودنی‌ها خونگیری انجام و سطوح سرمی مایونکتین و FGF-21 به روش الایزا اندازه‌گیری شد. پس از بررسی نرمال بودن داده‌ها، به ترتیب از آزمون t همبسته و t مستقل در سطح معنیداری کمتر از 05/0 برای تجزیه و تحلیل داده‌ها استفاده شد.
یافته‌ها: تمرین مقاومتی باعث افزایش معنی‌داری در سطح سرمی مایونکتین (0/001 = P)، سطح سرمی FGF-21 (0/001 = P) و همچنین کاهش درصد چربی (0/417 = P) مردان میانسال شد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه بهنظر میرسد، تمرین مقاومتی میتواند با ایجاد سازگاری مثبت توسط افزایش سطوح سرمی مایونکتین و FGF-21 در تنظیم توده عضلانی، فرایند هیپرتروفی، فرایند رگ‌زایی و بهبود متابولیسم بدن نقش داشته باشد.
حسین سرمدیان، نادر زرین فر، مسعود بهرامی، محمدمتین ارجمندزادگان، رهام سرمدیان، یاسمین زرین فر،
دوره 27، شماره 6 - ( 11-1403 )
چکیده

مقدمه: علائم اومیکرون هنوز ناشناخته است. داده‌های اولیه نشان می‌دهد که علائم اومیکرون عمدتاً در ارتباط با دستگاه تنفسی است و شامل آبریزش بینی، گلودرد، سردرد، خستگی و عطسه می‌شود. نیاز به شواهد بیشتری در مورد علائم اومیکرون محسوس بوده، لذا این مطالعه جهت بررسی علائم سویه اومیکرون اجرا گردید.
روش کار: مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی حاضر طی مدت 6 ماه در شهر اراک و بر روی 160 بیمار مبتلا به سویه اومیکرون کووید-19 که تشخیص قطعی داده شده بودند انجام شد. برای تمامی بیمارانی که وارد مطالعه شدند، چک‌لیست ارزیابی اطلاعات شامل اطلاعات دموگرافیک و بررسی 24 علامت تکمیل گردید. تشخیص بیماری با انجام PCR انجام شد.
یافته‌ها: بیماری 55 درصد افراد خفیف، 35 درصد متوسط و 10 درصد شدید بود. 51 نفر (31/9 درصد) سابقه ابتلای قبلی به کووید را ذکر نمودند. درگیری ریوی، نوع داروی مصرفی و اضطراب زمان ابتلا با شدت بیماری ارتباط داشتند (0/05 > P). پنج علامت شایع اومیکرون به ترتیب (درصد) گلودرد (86/3)، سرفه (82/5)، ضعف و بی‌حالی (76/3)، سردرد (72/5) و خشکی دهان (62/5) بود. همچنین بین سن بالا با خشکی دهان و سردرد، بیماری زمینه‌ای با عطسه، اضطراب زمان ابتلا با درد مفاصل و درد قفسه‌ی سینه و استعمال سیگار با شکم‌درد نیز ارتباط وجود داشت (0/05 > P).
نتیجه‌گیری: شایع‌ترین علائم شامل گلودرد، سرفه، ضعف و بی‌حالی، سردرد و درد اسکلتی عضلانی بود. اما علائمی مانند کاهش بویایی، تعریق شبانه، تب، درد مفاصل و کاهش چشایی که در سویه‌های پیشین شایع بودند در سویه اومیکرون در زمره علائم با فراوانی کمتری بودند.


رضوان افشار، مسعود رحمتی، رحیم میرنصوری،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1404 )
چکیده

مقدمه: با توجه به سنتز و ترشح آیریزین و BDNF از بافت عضلانی در جریان تمرینات ورزشی و ارتباط احتمالی این فاکتورها با بهبود قدرت و عملکرد عضلانی، هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر 12 هفته تمرین قدرتی بر قدرت عضلانی، درصد چربی، آیریزین و BDNF در زنان میان‌سال غیرفعال بود.
روش کار: در مطالعه نیمه‌تجربی، 20 نفر از زنان میان‌سال غیرفعال (میانگیـن سـنی 5/91 ± 37/70 سال، وزن 5/82 ± 79/80 کیلوگـرم) انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه تمرین‌قدرتی (10 نفر) و شاهد (10 نفر) قرار گرفتند. گروه تمرینی 12 هفته تمرین قدرتی را به صورت 3 جلسه در هفته با شدت 65 تا 80 درصد قدرت بیشینه اجرا کردند. سپس نمونه‌های خونی برای اندازه‌گیری آیریزین، BDNF به روش الایزا گرفته شد. جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها از روش آماری t مستقل و آزمون همبستگی Pearson استفاده گردید. سطح معنی‌داری (0/05 P ≤)، در نظر گرفته شد.
یافته‌ها: تمرین‌ قدرتی، باعث افزایش معنی‌دار غلظت سرمی آیریزین (0/035 = P)، غلظت سرمی BDNF (0/058 = P) و همچنین کاهش معنی‌دار درصد چربی (0/058 = P) زنان میان‌سال شد. همچنین بین قدرت پایین‎تنه و سطوح سرمی آیریزین ارتباط مثبت و معنی‌داری وجود دارد (0/040 = P). بر اساس نتایج آزمون همبستگی Pearson بین متغیر BDNF و قدرت بالاتنه نیز ارتباط مثبت و معنی‌دار وجود داشت (038/0 = P).
نتیجه‌گیری: بر اساس نتایج حاصل از پژوهش حاضر به نظر می‌رسد، افزایش ترشح سطوح سرمی هورمون آیریزین و BDNF با افزایش قدرت عضلانی متعاقب تمرینات قدرتی در افراد میان‌سال مرتبط بود.

صفحه 4 از 4    
4
بعدی
آخرین
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb