جستجو در مقالات منتشر شده



زینب حمیدی زاد، سعید حاجی هاشمی، علی رهبری، فاطمه قنبری،
دوره 19، شماره 7 - ( 7-1395 )
چکیده

زمینه و هدف: جنتامایسین از مهم‌ترین آنتی‌بیوتیک‌های آمینوگلیکوزیدی می‌باشد. استفاده مکرر آن منجر به عوارض جانبی شدید سمیت کلیوی و سمیت شنوایی می‌گردد. کوآنزیم Q10 دارای خواص آنتی‌اکسیدانی، ضدالتهابی و اتساع عروقی می باشد. هدف از این مطالعه بررسی اثرات درمانی کوآنزیم Q10 به صورت درمان هم‌زمان و پس درمان بر روی آسیب کلیوی ناشی از تجویز جنتامایسین بود.

مواد و روشها:‌ مطالعه بر روی 42 موش سفید بزرگ آزمایشگاهی از نژاد ویستار (Wistar) صورت گرفت. سمیت کلیوی با تزریق جنتامایسین (mg/kg ip100) القاء شد. اثرات درمانی کوانزیم Q10 mg/kg ip)10) در دو پروتکل درمان هم‌زمان و پس درمان مورد بررسی قرار گرفت. به منظور جمع‌آوری ادرار، حیوان در قفس متابولیسم قرار داده شد. فشار خون و جریان خون شریانی کلیه اندازه‌گیری گردید. میزان اوره، کراتینین، سدیم، پتاسیم و اسمولالیته در نمونه‌های پلاسما و ادرار تعیین گردید. کلیه راست جهت مطالعه بافتی و کلیه چپ جهت مطالعه بیوشیمیایی FRAP و MDA استفاده شد.

یافتهها: درمان هم‌زمان با کوآنزیم Q10 در مقایسه با گروه جنتامایسین باعث کاهش دفع نسبی سدیم، (33/1±37/6؛ 001/0p<) و کاهش دفع نسبی پتاسیم (%8/83±14/219؛ 001/0>p) و  MDA(µmol/gkw24/0±13/2؛ 001/0>p) شد ، هم‌چنین باعث افزایش جریان خون کلیه (ml/min 1/0±38/6؛ 01/0>p) وFRAP (mmol/gkw 42/0±44/24؛ 001/0>p) شد. پس‌درمان با کوآنزیم Q10 باعث کاهش دفع نسبی سدیم، (%57/0±58/3؛ 001/0>p)، پتاسیم (%14/29 ±77/111؛ 001/0>p) و MDA (µmol/gkw 12/0± 08/3؛ 001/0>p) در مقایسه با گروه جنتامایسین شد، هم‌چنین باعث افزایش جریان خون کلیه(ml/min 15/0±74/6؛ 001/0>p) و  FRAP(mmol/gkw 75/0±34/24؛ 001/0>p) شد.

نتیجه‌گیری:  در مقایسه با درمان همزمان  پس درمان با کوآنزیم Q10 اثر حافظتی بیش‌تری بر روی بافت کلیه داشت و سبب افزایش بیش‌تری در دفاع آنتی‌اکسیدانی گردیدو سبب بهبود در دفع یون‌ها شد.


ناصر سعیدی، زهرا شیراوند،
دوره 20، شماره 11 - ( 11-1396 )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: سیستمیک لوپوس اریتماتوز به عنوان یک بیماری سیتمیک می­تواند باعث نفریت لوپوسی، به عنوان یکی از خطرناک ترین تظاهرات این بیماری، شود. در این گزارش، یک خانم با نارسایی حاد کلیوی متعاقب نفروپاتی لوپوسی معرفی می شود.
گزارش مورد: خانم 27 ساله، بدون سابقه بیماری خاص به دلیل تورم یک ماهه دور چشم، تهوع بدون استفراغ و بی­اشتهایی، با سابقه 2 ماهه از سرگیجه و فشارخون بالا، مراجعه کرده است. در بیمار، ESR بالا و هایپرتانسیون نیزدیده شد. در ﺑﺮرﺳﻲ ﺑﻴﻤﺎر، ﻧﻜﺎت ﻣﻬﻢ ﻣﻌﺎﻳﻨﻪ و ﭘﺎراﻛﻠﻴﻨﻴﻚ ﺷﺎﻣﻞ ادم پره اربیت، ازوﺗﻤﻲ، آﻧﻤﻲ، ﻫﻤﺎﭼﻮری، ﭘﺮوﺗﺌﻴﻨﻮری، ﻛﻠﻴﻪ با اﻧﺪازه نرمال، ﺗﻴﺘﺮ بالای آﻧﺘﻲ ﺑﺎدی ﺿﺪ ﻫﺴﺘﻪ ای، آنتی­بادی ضد DNA دو رشته ای و ﻟﻮﭘﻮس آﻧﺘﻲ ﻛﻮاﮔﻮﻻﻧﺖ بود. ﺑﻴﻮﭘﺴﻲ ﻛﻠﻴﻪ اﻧﺠﺎم ﺷﺪ، تشخیص گلومرولونفریت پاسی ایمیون گزارش گردید و بیمار تحت درمان با پالس کورتون و ﻫﻤﻮدﻳﺎﻟﻴﺰ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺖ.
نتیجه­گیری: نفریت لوپوسی باید به عنوان یکی از عوارض مهم سیستمیک لوپوس اریتماتوز در نظر گرفته شود. از طرفی، چنان­چه در برخورد با نارسایی حاد کلیوی ناشی از لوپوس، بیوپسی کلیه به صورت گلومرولونفریت پاسی ایمیون گزارش شود، احتمال نفریت لوپوسی را در باید در نظر داشت؛ هر چند معمولا در بیوپسی کلیه بیمار لوپوسی نفریت پاسی ایمیون دیده نمی شود.
 

هما یوسفی، آناهیتا خدابخشی کولایی، محمدرضا فلسفی نژاد،
دوره 22، شماره 6 - ( 11-1398 )
چکیده

زمینه و هدف: در حال حاضر به دلایل مختلفی شیوع بیماری نارسایی مزمن کلیه افزایش یافته است. بیماری‌های سیستم کلیوی و به دنبال آن دیالیز و پیوند کلیه، به‌شدت بر سلامت جسمانی و روانی افراد اثر می‌گذارند. از آنجایی که بیشتر پژوهش‌های انجام‌شده مشکلات جسمانی و اغلب قبل از عمل پیوند بیماران کلیوی را مورد بررسی قرار داده‌اند این پژوهش به چالش‌های روان‌شناختی بیماران کلیوی پس از عمل پیوند پرداخته است. هدف از پژوهش حاضر شناسایی چالش‌های روان‌شناختی بیماران کلیوی پس از عمل پیوند بود.
مواد و روش ها: مطالعه حاضر با رویکرد کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی بود. شرکت‌کنندگان پژوهش، بیماران پیوند کلیه مراجعه‌کننده به درمانگاه نفرولوژی بیمارستان لبافی‌نژاد تهران در سال ۱۳۹۸و با دامنه سنی ۳۵ تا ۵۰‌ساله بودند که یک تا پنج سال از عمل پیوند آن‌ها گذشته بود. با توجه به هدف پژوهش مصاحبه عمیق نیمه‌ساختاریافته انجام گرفت. روش نمونه‌گیری مبتنی بر هدف بود و نمونه‌گیری تا اشباع داده‌ها و تا زمانی که دیگر داده جدیدی به دست نیامد، ادامه یافت و با مصاحبه با ۱۵ شرکت‌کننده تکمیل شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها با روش هفت‌مرحله‌ای کلایزی انجام شد.
ملاحظات اخلاقی: این مطالعه با کد IR.IAU.SRB.REC.۱۳۹۸.۰۲۲ در کمیته اخلاق دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران به ثبت رسیده است.
یافته ها: بر پایه تجزیه و تحلیل داده‌ها،کدهای اولیه در سه مضمون اصلی جای گرفتند که عبارت‌اند از: دغدغه‌ها و احساسات نگران‌کننده روانی، حمایت عاطفی و معنوی خانواده و عدم اطمینان از حمایت‌یابی تخصصی، مالی و رفاهی.
نتیجه گیری: نتایج به‌دست‌آمده نشان داد بیماران کلیوی پس از عمل پیوند علاوه بر مشکلات جسمانی، چالش‌های روان‌شناختی فراوانی نیز دارند که پرداختن به آن‌ها اهمیت زیادی برای متخصصان سلامت و بهداشت روان دارد. مطالعه این چالش‌ها می‌تواند درک عمیق‌تری از مشکلات روان‌شناختی و سازگاری آن‌ها بعد از عمل پیوند به دست آورد.

نوشین دلیلی، فاطمه پوررضاقلی، مریم السادات موسوی، مروارید علی نژاد، صدرا اشرفی،
دوره 25، شماره 5 - ( 9-1401 )
چکیده

مقدمه: با گذشت سالها از اولین مورد موفقیت آمیز پیوند کلیه هنوز در مورد بهترین رژیم سرکوب ایمنی در این بیماران سؤالات بسیاری وجود دارد. مطالعات مختلف نشان داده‌اند که استفاده طولانی مدت از داروهای دسته مهارکننده کلسی نورین می‌تواند با نفروتوکسیسیته مزمن همراه باشد و منجر به آسیب غیر قابل برگشت به عضو پیوندی گردد. بنابراین هدف، استفاده از داروهای سرکوبگر ایمنی و کاهش دوز مهارکننده‌های کلسی نورین تا حد ممکن است که از طرفی ریسک پس زدن پیوند را هم اضافه نکند. این مطالعه با هدف مقایسه فانکشن کلیوی و میزان عفونتهای ویروسی و وقوع رجکشن پس از پیوند کلیه در بیماران روی دو رژیم درمانی متفاوت شامل اورولیموس بعلاوه دوز پایین مهارکننده کلسی نورین در برابر پروتکل استاندارد مهار کننده کلسی نورین همراه با مایکوفنولیک اسید در ۶۰ بیمار پیوندی طراحی و اجرا گردید.
روش کار: این کارازمایی بالینی در بیمارستان لبافی نژاد تهران بین سالهای ۱۳۹۸-۱۳۹۹ روی ۶۰ نفر از بیماران پیوند کلیه با سن ۱۸ تا ۶۵ سال و به مدت ۱۲ ماه انجام گرفت. بیماران بصورت تصادفی در دو گروه قرار گرفتند. گروه اول سیکلوسپورین با دوز ۳.۵ میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن بعلاوه اورولیموس ۰.۷۵ میلی دو بار در روز همراه با کورتیکواستروئید دریافت کردند و گروه دوم سیکلوسپورین ۶ میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن بعلاوه مایکوفنولیک اسید یک گرم دو بار در روز همراه با کورتیکواستروئید دریافت نمودند. همه بیماران اینداکشن با تیموگلوبولین دریافت کرده بودند. جهت آنالیز آماری داده‌ها از نرم افزار SPSS 20.0 استفاده شد. نتایج داده‌های کمی به صورت میانگین ± انحراف از معیار (SD ± mean) و با استفاده از آزمونهای T student نمایش داده شدند. داده‌های کیفی با فراوانی و درصد و به وسیله تست کای دو exact بیان شد. P-value کمتر از 05/0 از نظر آماری معنادار در نظر گرفته شده است. فانکشن کلیوی و میزان عفونت‌های ویروسی و میزان رجکشن ۶ و ۱۲ ماه پس از پیوند در این دو گروه مقایسه شد.
یافته‌ها: مطالعه دارای کد اخلاق بوده و تمام اطلاعات بیماران بصورت محرمانه حفظ می‌شود بعلاوه تمام شرکت کنندگان فرم رضایت اگاهانه را امضا نموده‌اند.
نتیجه گیری: از لحاظ وضعیت عملکرد کلیه بر اساس GFR به استثناِی ماه اول (0.02 P=) تفاوت معنی داری بین دو گروه در هیچیک از دوره‌های زمانی وجود نداشت (P>0.05). همچنین بین دو گروه مطالعه از نظر مدت زمان بستری پس از پیوند وبستری مجدد در طول مطالعه تفاوت معنی دار اماری وجود نداشت (P>0.05). در خصوص وقوع رجکشن بعد از پیوند نیز بین دو گروه تفاوتی مشاهده نشد. در حالیکه میزان عفونت سیتومگالوویروس و BK در عرض یکسال اول بعد از پیوند در گروهی که اورولیموس دریافت کردند پایین‌تر بود. نتایج این مطالعه نشان داد که رژیم اورولیموس و دوز پایین مهارکننده کلسی نورین را می‌توان بصورت de novo در بیماران پیوندی به کار برد بدون اینکه خطر رجکشن در انها افزایش یابد و در عین حال ممکن است بتواند از میزان بروز عفونت‌های ویروسی پس از پیوند بکاهد.
 
خانم شیوا مولوی، آقای محمد پرستش، آقای عباص صارمی، آقای محمد رضا بیاتیانی،
دوره 25، شماره 6 - ( 12-1401 )
چکیده

مقدمه: در طی سالیان اخیر استفاده از پرتو ایکس در پزشکی و صنعت گسترش چشمگیری داشته است. این پرتو می‌تواند موجب ایجاد عوامل استرس اکسیداتیو شده و در کلیه نیز اثرات مخربی القا کند. از طرفی اثبات شده است که بر طبق تئوری هورمسیس تمرینات مقاومتی دارای اثرات آنتی‌اکسیدانی هستند که ممکن است بتوان از این خواص در کاهش اثرات مخرب پرتو ایکس استفاده کرد. هدف از این پژوهش نیز بررسی تأثیر تمرین مقاومتی بر سطح سرمی عوامل استرس اکسیداتیو، ظرفیت آنتی‌اکسیدانی و تغییرات ساختاری بافت کلیه در موش‌های صحرایی تحت تابش پرتو ایکس می‌باشد.
روش کار: در این پژوهش 24 سر موش صحرایی به چهار گروه تقسیم شدند. دو گروه تحت تابش Gy 4 پرتو ایکس قرار گرفتند. گروه‌های تمرینی 5 بار در هفته به مدت 10 هفته تمرین کردند. ‌ 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، تشریح موش‌ها انجام شد و سرم خون جهت اندازه‌گیری عوامل اکسیدانی و آنتی‌اکسیدانی و بافت کلیه جهت مطالعات استریولوژیک جداسازی شدند. داده‌ها با آزمون آماری آنالیز واریانس یک طرفه در نرم‌افزار SPSS 20 تجزیه و تحلیل شد.
یافته‌ها: در این پژوهش تابش پرتو ایکس به کل بدن موش‌های صحرایی موجب افزایش معنادار حجم کلیه (003/0P=)، حجم کورتکس (02/0P=)، حجم گلومرول (039/0P=) و سطح سرمی MDA (03/0P=) شد. همچنین انجام پروتکل تمرینات مقاومتی در موش‌های تحت تابش پرتو ایکس موجب کاهش معنادار حجم کلیه (03/0P=)، حجم کورتکس (04/0P=)، حجم گلومرول (033/0P=) و سطح سرمی MDA (02/0P=) شد.
نتیجه‌گیری: براساس این پژوهش به نظر می‌رسد تمرینات مقاومتی می‌تواند از طریق ایجاد سازگاری و افزایش دفاع آنتی‌اکسیدانی و تغییر در همودینامیک کلیه‌ها منجر به کاهش فیلتراسیون گلومرولی و به تبع آن کاهش حجم و تعداد گلومرول، کاهش حجم کورتکس و کلیه شده و بر بهبود ساختار بافت کلیه در موش‌های تحت تابش پرتو ایکس مؤثر باشد.

سحر خلوتی، طاهره فروتن، مجید مومنی مقدم، تکتم حجار،
دوره 28، شماره 1 - ( 1-1404 )
چکیده

مقدمه: دیابت، اپیدمی عمده در قرن حاضر است که ابتلا به آن به سرعت در حال افزایش بوده و اثرات تراتوژنیک آن در فرزندان مادران مبتلا به دیابت، به طور معنی‌داری بالا است. از جمله این اثرات، ناهنجاری های مادرزادی کلیه و مجاری ادراری در فرزندان می‌باشد. در واقع افزایش قند خون در دوران بارداری، رشد کلیه‌ها را مختل کرده و منجر به ناهنجاری این اندام می‌شود. این پژوهش با هدف بررسی اثرات دارو درمانی انسولین بر ساختار کلیه‌های زاده‌های موش‌های دیابتی تحت درمان باداروی فوق انجام شد.
روش کار: در این مطالعه پس از بارداری، موش‌های اسپراگ داولی به سه گروه شاهد، دیابتی و دیابتی دریافت‌کننده انسولین تقسیم شدند. القای دیابت توسط تزریق داروی استرپتوزوتوسین صورت گرفت. زاده‌های موش‌های دیابتی پس از زایمان طبیعی، در روز دهم، قربانی شدند و کلیه چپ آنها جهت مطالعات مورفومتری و بافت‌شناسی مورد مطالعه قرار گرفتند.
یافته‌ها: وزن زاده‌های مادران مبتلا به دیابت نسبت به زاده‌های مادران سالم کاهش معنی‌داری را نشان داد (0/001 > P). وزن زاده‌های مادران مبتلا به دیابت دریافت‌کننده انسولین تغییر معنی‌داری نسبت به زاده‌های مادران مبتلا به دیابت نشان نداد. وزن کلیه زاده‌های مادران مبتلا به دیابت نبز نسبت به گروه شاهد، کاهش نشان داد اما دریافت انسولین توسط مادران مبتلا به دیابت سبب افزایش وزن کلیه زاده‌های آنها نسبت به زاده‌های مادران مبتلا به دیابت نشد. نتایج برش‌های بافتی رنگ‌آمیزی شده با هماتوکسیلین- ائوزین و تری کروماسون نیز نشان داد که درمان مادران مبتلا به دیابت توسط انسولین تأثیر بارزی در بهبود بافتی کلیه زاده‌های آنها نسبت به گروه شاهد نمی‌گردد.
نتیجه‌گیری: اگرچه استفاده از انسولین از راه‌های درمانی مهم در کنترل قندخون افراد مبتلا به دیابت می‌باشد اما نمی‌تواند به طور معنی‌داری منجر به بهبود شرایط جسمی و سلامت کلیه‌های زاده‌های مادران مبتلا به دیابت تحت درمان انسولین گردد.

صفحه 2 از 2    
2
بعدی
آخرین
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله دانشگاه علوم پزشکی اراک می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Arak University of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb